■ تأثير شعاير دينی بر بهداشت روانی جوانان
مقدمه
جدا از اينكه در كنار آمدن با مشكلات تا چهاندازه توانا باشيم، باز هم در زندگي مواقعي پيش ميآيد كه ناچار احساس فشار رواني ميكنيم. انگيزههاي ما همواره بهآساني ارضا نميشوند؛ بايد موانعي را از سرراه برداشت؛ دست به انتخاب زد و دربرابر ديريابيها شكيبايي نشان داد. براثر برخورد آدميان با موانعي كه راه كاميابيهاي آنان را ميبندد، در هريك از آنان، شيوههاي پاسخدهي ويژهاي رشد ميكند. شيوة پاسخدهي هر فرد به موقعيتهاي ناكامكننده، تا حدود زيادي نشان ميدهد كه سازگاري وي با زندگي، كارآمد است يا خير.
پيشرفت زياد علم پزشكي، همراه با تجهيزات پيچيده، بهكمك پزشكان آمده است؛ به عبارتي، آخرين روشهاي تشخيص جراحي و طبي ازيكسو، و شيوههاي دقيق رواندرماني مبتني بر تازهترين يافتههاي روانشناختي ازسويديگر، براي درمان و كاهش جسماني و رواني انسان بكار گرفته ميشوند، با اينحال، انسان دردمند، در چنگال بسياري از بيماريها اسير مانده و اين پيشرفتها، راهگشاي بسياري از مشكلات نشده است.
در دنياي امروز، پرفروشترين داروها، آنهايياند كه براي بيماريهاي اعصاب و روان، فشارخون، بيماريهاي قلب و عروق، و زخم معده استفاده ميشوند. همچنين، شايعترين علتهاي معلوليت انسان، بيماريهاي رواني، آرتريت روماتوئيد و ديابت و شايعترين علتهاي مرگ و مير انسانها، بيماريهاي قلبي و سرطاناند. در شناخت علت تمام بيماريهاي يادشده، فشار رواني نقش برجستهاي دارد. بنا بر گفتة تعدادي از دانشمندان، تمام بيماريهاي موجود در انسان، از جهاتي با فشار رواني ارتباط دارند. اين بيماريها تنها شامل بيماريهاي رواني يا بيماريهاي روانـتني نميشوند، بلكه دربرگيرندة تمام بيماريهاي جسماني، مانند سرطان و سل نيز هستند. براي مقابله با فشار رواني، دارودرماني چندان مؤثر نيست. بررسيهاي بينفرهنگي كه مردمشناسان، روانشناسان و روانپزشكان انجام دادهاند، نشان ميدهند كه نرمش و تمرينهاي خودآرامي همراه با تمركز فكري، فشار رواني را كاهش داده، براي بيماريهاي روانـتني مؤثرند.
اين روشهاي خودآرامي، در فرهنگهاي مختلف، نامهاي گوناگوني دارند؛ براي نمونه در آمريكا به T.M، در آلمان به A.T، در ژاپن به Zen، در چين به يوگا و در هند و پاكستان به سيدا معروفاند.
علاوه بر اين فنون، ايمان و اعتقادات مذهبي كه هدية اديان الهي براي ياري انسان در كاهش دردهاي جسمي و روانياند، همواره به عنوان روشي مناسب معرفي شدهاند. آنچه در آرامسازي ديني موجود است، بسيار ژرفتر و عميقتر از ديگر شيوههاي آرامسازي است. دين كه مربوط به ژرفاست، شديداً آرامساز است. البته شكل عادي آن، اين است كه نخستين مفهوم متبلور در واژه آرام، لطافت آن است و اين، نوعي ملايمت و نرمي است كه با لطافت و نرمي روح و روان آشناست.
انسان با داشتن اين ويژگي، آرام و مطمئن است و ايمان دارد. ايمان، يعني توكل و اعتماد كامل به خداوندِ كارساز و اين، مقامي است از كمال و معرفت انساني؛ زيرا انسان هراندازه خدا را بشناسد و از قدرت، رحمت و حكمت او بيشتر آگاه شود، وابستگي او به ذات بيهمتا بيشتر ميشود. كسي كه به درجاتي از توكل ميرسد هرگز نوميد و زبون نشده، و مقاوم ميشود. همين ايمان و توكل، چنان قدرت روانياي به انسان ميدهد كه ميتواند بر سختترين مشكلات پيروز شود.
ازآنجاكه شناخت و اعتقاد انسان به مذهب و ايمان به اصول الهي، در سير بيماري، كاهش درد و رنج، و افزايش تحمل عوارض بيماري نقش تعيينكنندهاي دارد، در پژوهشهاي زيادي بر تأثير اين بينش و شناخت در پيشگيري از مشكلاتي چون خودكشي، پرهيز از اعتياد به مواد مخدر، بزهكاري، طلاق و افسردگي تأكيد شده است .
سياستگذاران و تدوينكنندگان راهبرد بهداشت جامعهنگر در سازمان بهداشت جهاني (who)، در سالهاي اخير مسايل مذهبي و اعتقادات ديني، به ويژه اعتقادات اسلامي را مورد توجه قرار داده و اين سازمان، بخشي از انتشارات خود را از سال 1992 ميلادي به آموزش بهداشت از راه مذهب، به عنوان راهكار زندگي سالم اختصاص داده است و كتابها و جزوههاي زيادي را با عنوانهايي چون بهداشت از ديدگاه اسلام (1997)، ارتقاي سطح بهداشت از ديدگاه اسلامي و نيز نقش مذهب و اخلاق در پيشگيري و كنترل بيماري ايدز (1992) منتشر كرده است.
با توجه به مسائل مطرحشده، ميتوان گفت نياز به دين، منحصر به دوره يا دين خاصي نيست، بلكه بشر در تمام دورهها اين نياز را بهسادگي حس ميكرده است؛ اما در اين دوره، توجه به ضرورت دين و ايمان، بيش از هر دورة ديگري احساس ميشود. تنها دين است كه ميتواند انسان را نگه داشته، و او را از انحطاط نجات دهد. امروز نشانههاي بيپناهي، احساس بيكسي و پوچي ناشي از ايدئولوژي اصالت فرد، در بيشتر نابهنجاريها و اختلالات رواني به چشم ميخورد. بزرگان ادب، فرهنگ و سياست در جهان معاصر اشعاري در اين زمينه داشتهاند؛ براي نمونه، مهاتما گاندي گفته است: «اگر دعا و نماز نبود، از مدتها قبل ديوانه و مجنون شده بودم».
الكسيس كارل ميگويد: «دعا و نماز قويترين نيرويي است كه همچون قوة جاذبه، وجود حقيقي و ارجي دارد. از راه دعا بشر ميكوشد نيروي محدود خود را با متوسل شدن به منبع نامحدودِ تمام نيروها، افزايش دهد».
امام محمد غزالي ميگويد: «از طريق ذكر، همة مخاوف و ترس و بيماري از ميان برميخيزد و همة ناراحتيها از آدمي سترده ميشود».
بهداشت رواني از ديدگاه روانشناسي و روانپزشكي
بهداشت رواني زمينهاي تخصصي در محدودة روانپزشكي و روانشناسي است و هدف آن، ايجاد سلامت روان به وسيله پيشگيري از ابتلا به بيماريهاي رواني، كنترل عوامل مؤثر در بروز بيماريهاي رواني، تشخيص زودرس بيماريهاي رواني، پيشگيري از عوارض ناشي از برگشت بيماريهاي رواني و ايجاد محيط سالم براي برقراري روابط صحيح انساني است. پس، بهداشت رواني عملي است براي بهزيستي، رفاه اجتماعي و سازش منطقي با پيشامدهاي زندگي.
بهداشت رواني يا روانپزشكي پيشگير، به كلية روشها و تدابيري گفته ميشود كه براي جلوگيري از ابتلا به بيماريهاي رواني بكار ميرود.
اصول اساسي بهداشت رواني عبارتند از:
1. احترام فرد به شخصيت خود و ديگران؛
2. شناختن محدوديتها در خود و افراد ديگر؛
3. دانستن اين حقيقت كه رفتار انسان، معلول عواملي است؛
4.آشنايي به اينكه رفتار هر فرد، تابع تماميت وجود او است؛
5.شناسايي نيازها و محركهايي كه سبب ايجاد رفتار و اعمال انسان ميشوند.
وظيفه و هدف اصلي بهداشت رواني تأمين سلامت فكر و روان افراد جامعه است. براي رسيدن به اين هدف، به نيروي انساني فعال و كاردان، همكاري سازمانهاي دولتي، برنامهريزي، بودجه براي ايجاد و گسترش سازمانهاي روانپزشكي و بالاخره، آموزش بهداشت همگاني در سطح جامعه نياز داريم.
بهداشت رواني از ديدگاه اسلام
حفظ سلامت رواني و جسماني، يكي از مهمترين وظايف زندگي بهشمار ميآيد. درحديث نبوي، تندرستي و امنيت، دو نعمتي شمرده شدهاند كه انسان تا هنگامي كه آنها را از دست ندهد، به ارزش آنها پينخواهد برد. دين انسانساز اسلام، تأكيد بسيار بر ساختن انسانهايي دارد كه از سلامت رواني برخوردارند تا بتوانند اهداف خويش را پيگيري كنند. ازاينرو، اسلام براي حفظ سلامت رواني و جسماني، برنامههايي را تدارك ديده است تا از راه آن بتواند انسانهاي مؤمنِ متكاملي را تربيت كند. تأكيد عمدة اين دين در حفظ سلامت رواني و جسماني انسان، بر محور پيشگيري استوار است. اسلام ميكوشد تا سلامتي انسانها را پيش از نياز به درمان تأمين كند؛ يعني تلاش اسلام بر محور حفظ بهداشت رواني و جسماني است و بهطور خلاصه، ازديدگاه اسلامي، پيشگيري مهمتر و بهتر از درمان است.
همانگونه كه گام مهم در سلامت جسماني، حفظ بهداشت فردي و عمومي است، مهمترين گام درسالمسازي رواني نيز حفظ بهداشت رواني است. انسان با رعايت نكات خاصي ميتواند سلامت رواني خود را تأمين و پيش از آنكه نيازمند درمان باشد، از وقوع آن پيشگيري كند.
شارع مقدس اسلام براي حفظ بهداشت رواني، اصول و قواعدي را قرار داده است تا با بهكارگيري و رعايت آنها قواعدبتوان سلامت عمومي را تأمين كرد. اين اصول با تأكيد بر بهسازي محيط زيست انسان خانواده و جامعه، سرانجام، وظايفي را براي فرد تعيين ميكند كه اين وظايف، باعث حفظ سلامت رواني وي ميشود.
معيار سلامت رواني در مكتب اسلام
معيار سلامت رواني در مكتب اسلام، تحت عنوان رشد بكار رفته است. اصطلاح رشد بهمعناي قائم به خود بودن، هدايت، نجات، صلاح و كمال آمده است. چنانچه ديده ميشود، دستيابي به پايينترين حد رشد، مجوزي براي انجام كارهاي مستقل، انجام معاملات و دخالت در دارايي دانسته شده است و در اين مورد معناي قائم به خود بودن و توانايي داشتن زندگي مستقل، بيشتر مورد توجه است.
دستيابي به بيشترين حد رشد كه مترداف با تكامل بكار ميرود، درحقيقت، فلسفة زندگي از ديدگاه اسلام است. يقيناً هيچ فرد عاقلي نميتواند ادعا كند كه به بالاترين حد رشد دستيافته و امكان دستيابي به مراحل پيشرفتهتر براي او وجود ندارد. حركت در مسير رشد، نشانة سلامت فكر است.
طرح رشد به عنوان فلسفة زندگي از ديدگاه اسلام را ميتوان از آيه زير استنباط كرد:
وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ؛(بقره: 186) «چون بندگانم دربارة من از تو بپرسند، بگو من به آنها نزديكم، دعوت خوانندهاي كه مرا بخواند اجابت ميكنم؛ پس آنها نيز بايد دعوت مرا اجابت كنند و به من ايمان آورند تا رشد يابند».
چنانچه ديده ميشود، نتيجة ايمان به خدا و اجابت دعوت او، رشد و تكامل است و درحقيقت، هدف از دعوت پيامبران الهي و پذيرش آن توسط مردم، دستيابي به تكامل رواني است. درحقيقت، وقتي جهانبيني و فلسفة زندگي، از ديدگاه مكتب اسلام در حركت تكاملي خلاصه شود، انساني كه در اين راه حركت ميكند، از معيار آرماني سلامت فكر برخوردار و به همان اندازهاي كه از اين مسير فاصله داشته باشد از سلامت رواني دور خواهد بود.
راههاي تأمين بهداشت رواني از ديدگاه اسلام
رفتارها و آيينهاي مذهبي را ميتوان در پيروي انسان از ارزشها و هنجارهاي ديني، مورد توجه قرار داد. هنگامي كه از رفتارهاي مذهبي سخن ميگوييم، منظورمان مجموعة باورها، عادتها، عملكردها و واكنشهايي است كه نسبتاً پايدار بوده، قابل مشاهده، ارزيابي، اندازهگيري و پيشبيني باشد. رفتارها و آيينهاي مذهبي، ارزش مثبتي در پرداختن به نكات معنادار زندگي دارند، رفتارهايي همچون: عبادت، توكل به خداوند، زيارت و روزه گرفتن ميتوانند با ايجاد اميد در افراد و تشويق آنها به نگرش مثبت به موقعيتهاي فشارزاي رواني، باعث آرامش دروني آنها شوند.
روانشناساني همچون راش، جيمز، يونگ و فرام اهميت رفتارها و باورهاي مذهبي را يادآور شدهاند و به نقش مذهب در سلامت روان و جسم اشاره كردهاند.
مطالعة رفتارهاي مذهبي، در شاخهاي از روانشناسي با عنوان روانشناسي ديني انجام ميشود. روانشناسي ديني شاخهاي از روانشناسي است كه رسالت آن، بررسي نقش مذهب در هستي و بهداشت روان انسان است. پيچيدگي عصر حاضر، باعث شده است انسان هميشه در برابر ناملايمات، از خود سازگاري نشان دهد و اضطراب، يكي از شايعترين اختلالاتي است كه در برابر ناسازگايها بروز ميكند. يكي ازشيوههاي كارآمد براي افزايش استعداد و ظرفيت انسان براي برخورد با اين ناملايمات، عنصر دين است. در اين راه، همواره ايمان و اعتقاد مذهبي اهميت داشته و درمان مبتني بر ايمان به خداوند به عنوان نيروي برتر از طبيعت، پيشينهاي ديرينه در بين پيروان مذاهب گوناگون داشته است كه از آن، ميتوان به مقابلة مذهبي ياد كرد. بسياري از فرهنگها افزون بر درمانهاي پزشكي كلاسيك، روشهاي سازمانيافتهاي براي مقابله با بيماريهاي بدني و رواني انسان دارند. مقابله، روشي است كه فكر كردن و رفتار كردن به آن به مردم كمك ميكند تا اثرات فشار رواني زيانآور را خنثي كرده، از هيجانهاي ناشي از آن بكاهند. از نظر كوانينگ (1997) مقابله عبارت است از تلاشهاي فكري و رفتاري مستمري كه براي برآوردن نيازهاي خاص بيروني و دروني فرد بهكار ميرود و دربرگيرندة رويكردهاي متفاوتي ازجمله مقابلة مذهبي ميشود. مقابلة مذهبي نيز عبارت است از انعطاف فرد عمل كننده به مذهب و عقايد وي براي كمك به كنار آمدن و مقابله با فشاررواني و بحرانهاي زندگي.
از نظر روانشناسان، يكي از ويژگيهاي اساسي در افراد سالم و بهنجار، آرامش رواني و احساس رضايت از زندگي است. بررسي حالات و روحيات فرد با ايمان نيز حاكي از آرامش خاطر و صفاي درونيشان است و درون فرد مؤمن، روشن از نور حقيقت و سرشار از لذتهاي معنوي است.
بنابراين، يكي از آثار ايمان، آرامش خاطر است. اگر دقت كنيم درمييابيم كه انسان فطرتاً جوياي سعادت خويش است و از تصور رسيدن به سعادت، غرق در شادي ميشود. و از فكر آيندة شوم و همراه با محروميت، لرزه بر اندامش ميافتد و سخت دچار اضطراب ميشود. ايمان مذهبي بهحكم اينكه انسان يك طرف معامله است، در خصوص رفتار كه طرف ديگر معامله است، اطمينان ميبخشد؛ دلهره و نگراني از رفتار جهان در برابر انسان را زايل ميسازد و به جاي آن، به او آرامش خاطر ميدهد.
دعا، ذكر و عبادت
يكي ديگر از عوامل كسب آرامش و رضايت خاطر، نظام تعليم و تربيت اسلامي است. در اين نظام، يكي از روشهاي تربيتي عبادت و ذكر است. اديان الهي تلاش بسياري براي ايجاد ارتباط سازنده و مستمر بين انسان و آفريدگار او از راه عبادت وذكر، انجام ميدهند. اسلام و بهويژه مكتب تشيع، زمينة بسيار گستردهاي را از راه قرآن و ادعيه فراهم كردهاند تا ارتباط پوياي بين انسان و خدا برقرار باشد. وقتي انسان بتواند در تمامي حالات و لحظات با آفريدگار دانا، سخن بگويد و از او براي غلبه بر مشكلات ياري بخواهد، بدون شك، از تنهايي بيرون خواهد آمد. نكتة مهم در اين ميان، بينشي است كه اسلام به انسان ميبخشد و آن، ارتباط مستمر با كسي است كه از همة شنوايان شنواتر، از همة بينندهها بينندهتر و از همة دانايان داناتر است؛ به انسان از رگ گردن او نزديكتر و بين قلب انسان و خود او واسطه است و اگر خوانده شود، اجابت خواهد كرد. ذكر خداوند و ياد او، يكي از عبادتهاي بزرگ است كه حدي براي آن قايل نشدهاند؛ يعني در اسلام، تمامي عبادات حدي دارند، غير از ذكر كه حدي براي آن قرار ندادهاند و در هر زمان و مكاني، ميتوان با ذكر خداوند پر شد.
بنا به گفتة انتوني گيدنز (1998) اديان شعايري دارند و اين شعاير، بسيار گوناگوناند. اعمال شعايري، ممكن است شامل دعا، سرود، آواز، خوردن انواع معيني از غذاها يا خودداري از خوردن بعضي از غذاها، رزوه گرفتن در روزهاي معين و مانند آن باشد.
دربين شعاير ديني و مذهبي، دعا از جايگاه ويژهاي برخوردار است. دعا در لغت بهمعناي صدا زد، ياري طلبيدن، گفتوگو با حقتعالي درطلب حاجت و درخواست حل مشكلات از درگاه اوست. دعا از يك نظر، عمل مستقل، عبادتي ذاتاً مطلوب و از گرانبهاترين پرستشهاست كه از آن به «مخ العبادة» (مغز پرستش) تعبير ميشود و از نظر ديگر، وسيلة برآورده ساختن خواستهها، سبب رسيدن به هدفها و داراي آثار، فوايد و اثرات فرواني است.
مديتيشن مانترا
مديتيشن، مهارت ذهني سادهاي است كه بر فرايندهاي روانشناختي و فيزيوپاتولوژي بدن تأثير ميگذارد و اثر بسيار عميق بر ساختمان بدن انسان دارد. مديتيشن مانترا، تمرين كلمه، عبارت يا جملهاي است كه بهصورت ذكر، بارها و بارها خوانده ميشود. در اين روش، يك كار انجام ميشود و تمركز بر روي يك مسئله در زماني مشخص است. در اين تمرين، ذكر بههرصورت كه باشد فرقي نميكند، اما مدت يكسان است؛ مثلاً در مانتراي صوفي گفته ميشود: ماركريشنا؛ در مانتراي مسيحي گفته ميشود: خداي من كمكم كن؛ در مانتراي صوفي گفته ميشود: الله، هو؛ و در مانتراي اسلامي گفته ميشود: الله اكبر، لا اله الا الله.
روش انجام اين نوع مراقبه به صورت زيراست:
«يك جاي آرام پيدا كنيد و بهحالت راحت قرار بگيريد. عبارت انتخابشده را با صداي مختصر بلند بهمدت 20 تا 30 دقيقه تكراركنيد. در انجام اين تمرين، فقط سعي كنيد ذكر را بخوانيد «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» ياد خدا دلها را آرام ميكند) و ضمن خواندن ذكر، كار ديگري در ذهن انجام ندهيد».
تحكيم مباني خانواده و بالا بردن فرهنگ آن
راه ديگر تأمين سلامت رواني براي انسانها، تأمين محيطي گرم و عاطفي براي برآورده كرده نيازهاي گوناگون رواني و جسماني است. خانوادة هستهاي، از ديدگاه اسلام مناسبترين مجموعهاي است كه ميتواند چنين محيطي را فراهم آورد. از ديدگاه اسلام، خانواده گراميترين نهادي است كه خداوند بر آن صحه گذاشته است. پيامبر اكرمصليعليهوآله فرمود:
«ما بني في الاسلام بناء أحبّ الله عزوجل واعزّ من التزويج»؛ دراسلام هيچ بنايي ساخته نشده است كه نزد خداوند، مطلوبتر و گراميتر از ازدواج باشد.
بهسازي محيط
يكي ديگر از راههاي تأمين سلامت رواني، بهسازي محيط اجتماعي براي رسيدن به چنين هدفي است. اگر اجتماع محل عرضه انواع محركهاي نفساني باشد و روابط اجتماعي بر اين اساس استوار شود، مدارهاي سازمان رواني انسانها، بيشتر براي برآورده كردن خواستههاي نفس بهكار ميافتد و سرانجام، جامعه مجموعهاي ميشود از تحريكها و برآوردهسازي خواهشهاي نفساني كه بهدليل امكانناپذير بودن برآوردهسازي نيازهايي كه جامعه به وجود آورده است، بسياري از فرايندهاي رواني، مختل شده و سرانجام، ناهنجاري و بيماري افزايش مييابد. بدون شك، تحريكات نفساني بسيار سادهتر از برآورده كردن نيازي است كه در پي آن به وجود ميآيد.
توجه به ساير ابعاد اجتماعي نيز از لحاظ سالمسازي محيط اجتماعي، اهميت بسزايي دارد. تصحيح روابط متقابل اجتماعي، اصلاح ذاتبين، رعايت حقوق فردي و اجتماعي انسانها، احترام متقابل، پسنديدن براي ديگران آنچه را كه براي خود ميپسنديم، و بسياري از حقايق ديگر، از ضرورتهاي ايجاد زمينه براي حفظ سلامت رواني است.
تخلية جامعه از خواهشهاي نفساني و غنيسازي آن به آداب اخلاقي و اجتماعي، نميتواند محركهاي مزاحم و بيماريزا را به پايينترين حد ممكن برساند. در روانشناسي، بدون توجه به اين نكات نميتوان دربارة سلامت رواني سخن گفت.
پيامدهاي رفتارمذهبي
كرونوبيولوژي يا زيستشناسي زمان، دانشي است كه به پديدههاي زيستي و تغييرات آنها متناسب با زمان (شب، روز، ماه و سال) ميپردازد. اين دانش در رابطه با تغييرات زيستي و ارتباط آن با زمان است. در خصوص شعاير، يكي از متغيرها اين است كه اين شعاير بايد در زمان خاصي انجام گيرند؛ براي نمونه، نماز داراي اوقات برگزاري مشخصي است. امروزه مشخص شده است كه ترشح بسياري از هورمونها، دورهاي و متناوب است؛ يعني براي مثال، در طول يك شبانهروز، بهصورت يكنواخت ترشح نميشوند؛ بلكه بعضي از هورمونها بيشتر در ساعتهاي اولية شب و در نيمه شب، و برخي نيز در فاصلة بين طلوع فجر و طلوع خورشيد صبحگاهي ترشح ميشوند.
با پيشرفت علم مشخص شده است كه استراحت و خواب درساعتهاي اولية تاريكيِ پس از وقت نماز عشا، در مقايسه با ساعتهاي پاياني شب، براي تقويت قواي جسماني و روحي، و ترميم و بازسازي در بدن «انابوليسم» بسيار مؤثر است. دراين ساعتها هورمون رشد در خون، به بالاترين ميزان ميرسد. سفارش اسلام به خوابِ اول شب و بيداري ساعات پاياني شب و تأكيد بر بيدار ماندن بههنگام بينالطلوعين ـ فاصلة بين طلوع سپيدة صبح و طلوع خورشيد كه زمان عبادت و همزمان مقارن با افزايش هورمونهاي استرسزا كورتيزول، آدرنالين و گلوكوكورتيكوئيدها است يك توصيه و راهبرد بسيار مفيد براي سلامت جسميـرواني است.
شواهد و مشاهدات علمي نشان داده است كه انسان در تمام ساعات شبانهروز انسان داراي ساعتهاي زيستي يا نظم طبيعي است. درصورتيكه روال زندگي و برنامة كاري، باهم هماهنگ باشند، حفاظت، سلامتي و طول زندگي انسان افزايش مييابد. ساعات نماز نيز براساس همين نظم زيستي است. «خداوند را پيش از طلوع خورشيد و غروب آن، و ساعاتي از شبِ تاريك و روزِ روشن، ستايش كن و تسبيح بگو». (طه: 130)
صبح با صداي اللهاكبر بيدار شدن و روز را با نماز فجر آغاز كردن، به انسان احساس سرزندگي، نشاط و آمادگي براي فعاليت ميدهد. زودبيداري صبحگاهي و احساس غمگيني در غروب، كه در بيماري افسردگي شايع است، با برپايي نماز فجر و مغرب، به شخص افسرده در اين زمانها، اطمينان قلب و احساس بهبودي ميبخشد.
گروهي از روانپزشكان دانشكدة علوم پزشكي علامه اقبال لاهوري در پاكستان، در سال 1985م به اين نتيجه رسيدهاند كه درمان افسردگي با نماز و تهجد، نافله و ذكر آيات قرآني، در گروه مطالعه تا 78% درصد مؤثر بوده است؛ در مقابل، در گروه شاهد كه شب بيدار بودند، پانزده درصد بهبودي نشان دادهاند. تحقيق دكتر محمد اظهر از مالزي نيز نتايج مشابهي را نشان داده است. همچنين، روانپزشكان در اين امر همگي معتقدند كه مرگ و مير كساني كه تعداد نزديكان آنان محدود بوده، تا سه برابر، بيش از كساني است كه با دوستان خود در تماس مستمر و هميشگي بودهند.
طبق بررسيهاي حسين اكبر (1377)، نماز جماعت و رفتن به مسجد، امكان تماس مستمر با افراد همعقيده و روابط اجتماعي را فراهم ميكند. خاتوني(1376) دريافته است كه شنيدن آواي قرآن باعث كاهش اضطراب بيماران قلبي ميشود. همچنين، رمضاني(1380) در بررسي وضعيت رواني و مذهبي افراد مبتلا به ويروس ايدز دريافت كه در طول مدت مطالعة باورهاي ديني و اعتقادي افراد، همگام با آن، سير بيماري دستخوش تغيير شده است؛ بنابراين، نتيجه ميگيرد كه با استفاده از درمانهاي روانشناختي همراه با شيوههاي مبتني بر اعتقادات و باورهاي مذهبي، دردهاي روحي و رواني بهطور مؤثرتري در افراد مبتلا، كاهش يافته و زمينة پيشگيري از گسترش و انتقال ويروس به ساير افراد، در آنها تقويت ميشود.
در مطالعة موسوي و همكاران (1380) دربارة حضور در اجتماعات مذهبي، و ارتباط آن با بيماري حاد قلبي، مشخص شد كه درمجموع، حضور نيافتن در مراسم و گردهماييهاي مذهبيِ مورد مطالعه، بيش از 32% درصد از بيماران حاد قلبي در شش ماه پيش از ابتلا را تشكيل ميدادند. درحاليكه اين رقم در گروه كنترل كمتر از سيزده درصد بود. جيمز و مانويل جي (1993) نشان دادهاند كه تمرينهاي مذهبي و نيايش، موجب دروني شدن ايمان مذهبي و ارتقاي وضعيت رواني بازماندگان از جنگ ويتنام شده است.
در دوران نوجواني، يكي از اثرات بسيار روشن مسائل فرهنگي بر رفتار جنسي نوجوانان، مداخلات مذهبي است. نوجواناني كه در مراسم مختلف مذهبي حضور جدي دارند، ارزشهاي مذهبي را جزء مهمي از زندگي خود درنظر ميگيرند و كمتر به فعاليتهاي جنسي زودهنگام ميپردازند. اين يافتهها، درخصوص نوجوانان مذاهبِ مختلفِ كاتوليك، پروتستان و يهود، كاربرد يكساني دارد.
در پژوهش هالپرن و همكاران (1994)، ترشح هورمون تستوسترون و رابطة آن با دينداري، برروي صد پسر نوجوان بررسي شد. هدف آنها كنترل فعاليت جنسي بود. اين افراد دريافتند كه پرداختن به امور مذهبي و فعاليتهاي ديني، در ترشح هورمون جنسي تستوسترون نقش بسزايي دارد. زماني كه نوجوان به امور ديني سرگرم ميشود، يا به مقدمات و اصول ديني توجه ميكند، نگرش جنسي او منفي شده و رفتار جنسياش كاهش مييابد؛ زيرا هنگام پرداختن به امور ديني، هورمون تستوسترون كمتر ترشح ميشود و چون كه اين هورمون كم ترشح ميشود، فعاليت جنسي نيز كاهش مييابد.
اثرات مداخلات مذهبي در كاهش اضطراب و تحمل فشارهاي رواني پس از بهبودي مشكلات روانشناختي مورد بررسي شده است. همچنين، ارتباط بين مذهبي بودن و اضطراب و ناراحتيهاي رواني، در مطالعات همه گيرشناسي مورد بررسي قرارگرفته است. براي نمونه، نتايج دو بررسي نشان داد، اضطراب و ناراحتيهاي رواني افرادي كه به اعتقادات مذهبي پايبند بودند، بسيار كمتر از كساني بود كه به اين اعتقادات پايبند نبودند.
در مطالعات مختلف، ازجمله پژوهش جليلوند (1378)دربارة بررسي تأثير نماز بر اضطراب دانشآموزان دبيرستاني شهر تهران، مشاهده شد كه آن دسته از دانشآموزاني كه نماز ميخوانند و مقيد به تكاليف مذهبياند از اضطراب كمتري رنج ميبرند.
در پژوهش خلخالي (1380) با عنوان مقايسة نيمرخ رو اين افراد با گرايش مذهبي بالا و پايين در شهرستان تنكابن، مشخص شد كه دانشجوياني كه اعتقادات مذهبي بيشتري داشتند كمتر به اختلالات رواني در آيتمهاي مربوط به آزمون MMPI مبتلا بودهاند.
چگونگي اثرات مذهب و شعاير ديني و مذهبي بر روان و جسم
پرسش اين است كه شعاير ديني و مذهبي بهچهعلت و با چه راهكارهايي ميتوانند بر روان و جسم انسان تأثيرهاي مثبتي داشته باشند؟
عوامل فرهنگي و اجتماعي، از طريق مكانيسم كورتيكووجتايتو (قشري ـ نباتي) باعث تغيير فيزيولوژيكي ميشوند. بدين معنا كه محركهاي محيطي، خواندن نماز، ذكر و... . از راه مراكز قشري مغز و ارتباط متقابل آنها با مراكز غدد تالاموس وهيپوتالاموس، مفهوم و رنگ عاطفي پيدا ميكنند.
از سوي ديگر، اين مراكز با غدة هيپوفيز در ارتباطاند و هيپوفيز فعاليت غدههاي ديگر، از جمله غدد تيروييد و فوقكليوي را تنظيم ميكند. بدينصورت، يك امر محيطي و اجتماعي از طريق مكانيسم كورتيكو و جتايتو، در يك پديدة فيزيولوژيك اثر ميگذارد. اين بدين معناست كه تحريك هيپوفيز توسط هيپوتالاموس و آن هم با تأثير گذاشتن بر از قشر مغز و ترشح هورمونهاي استرسزا باعث ميشود كه فرد در برابر فشارهاي رواني مقاومت نشان دهد. همين فرآيند با تأثير گذاشتن بر غدة تيروييد و غدد ديگر، باعث افزايش سوختوساز بدن، و افزايش انرژي جسمي و رواني ميگردد.
حتي در بررسيهاي انجامشده، مشخص شده است كه دعا، نيايش و ديگر شعاير ديني و انواع مديتيشنها، با استفاده از راهكار كورتيكو و جتايتو بر روي سلولهاي دفاعي بدن، همچون پادتنها اثرگذاشته و مقاومت بدن را در برابر بيماريهاي جسمي مزمن، مانند سرطان، و بيماري رواني مزمن، همچون اسكيزوفرني افزايش ميدهد.
برگين (1991) معتقد است كه انديشة مذهبي، به دلايل زير، تأثيرات مثبت و پيامدهاي مناسب بر وضعيت روان شناختي افراد دارد:
1. مذهب معنايي براي زندگي فراهم ميسازد (چيزي كه بتوان براي آن زيست و براي آن مرد)؛
2. اميد و خوشبيني را فراهم ميآورد؛
3. به افراد مذهبي، احساس كنترل توسط خداوند را ميدهد كه احساس عدم كنترل شخص را جبران ميكند؛
4. راه و روش زندگي بهتر را براي فرد فراهم ميآورد؛
5.هنجارهاي مثبت اجتماعي ايجاد ميكند كه خود، حمايتهاي اجتماعي را برميانگيزند.
ازسويديگر، راهكارهاي موجود در شعاير ديني و مذهبي، همچون آرامسازي و تخلية هيجاني، از راهكارهايي هستند كه باعث آرامش و كاهش دردهاي جسمي و رواني ميشوند.
1. آرامسازي: همانگونه كه ذكر شد، آرامسازي ديني اساساً شيوهاي مطلوب براي كاهش دردهاي بشري است. يكي از مصاديق ايجادكنندة آرامش در فرهنگ اسلامي، نماز است. در احاديث و روايات فراواني، مسئلة دستيابي به آرامش به وسيلة نماز، در سيرة ائمه و معصومينعليهمالسلام آورده شده است؛ براي مثال، داستان بيرون كشيدن تير از پاي حضرت عليعليهالسلام هنگام نماز يا زماني كه پيامبر اكرمصلياللهعليهوآله هنگام نماز به بلال ميفرمودند: اي بلال، ما را به آرامش برسان، مواردي از مسئلة آرامسازي هستند.
همچنين، در احوال بزرگاني چون شيخالرئيس ابوعليسينا آمده است كه هرگاه در حل مسئلهاي فروميماند، دو ركعت نماز بهجاي ميآورد. نماز از جمله عباداتي است كه در ايجاد حالتي از آرامسازي كامل، آرامش روان و آسودگي عقل در انسان نقش اساسي دارد.
حالت آرامسازي، آرامش روان و آسودگي ناشي از نماز، از نظر روانشناسان، داراي اهميت است؛ افزون بر اين، مؤمن پس از نماز، به دعا و نيايش به درگاه باري تعالي (تعقيبات نماز) ميپردازد كه اين، خود به تداوم آرامش رواني براي مدتي پس از نماز كمك ميكند.
2. تخلية هيجاني: يكي از جنبههاي ارزنده و مهم نهادهاي مذهبي، وابستگي و دلبستگي روحاني شديدي است كه يك مذهب به پايههاي اصول اعتقادي آن دارد؛ بهگونهايكه خالصانه و آگاهانه به آن عشق ورزيده، دستورهاي آن را تعبداً اجرا ميكند. يكي از مصاديق اين عشق و اعتقاد را ميتوان در زيارتگاهها و قبور ائمهعليهمالسلام و امامزادهها، همچون مشهد مقدس ديد. در اين مكان مقدس، همهساله زائران بسيار زيادي اعم از پيرو جوان سر از پا نشناخته و نيازمند و معتقد، خالص، سرشمار از هيجانها و احساسات مذهبي، گرد حرم مطهر تجمع ميكنند و بجز دعاهايي كه به صورت گروهي يا فردي خوانده ميشوند، بيشتر زائران، محكم به ضريح چسبيده، آن را ميبوسند و در آغوش ميكشند و امام را با تمام آرزوها و غصههاي خود مورد خطاب قرار ميدهند و به ياري ميطلبند. اثرات رواني برقراري چنين ارتباطي با امامعليهالسلام موضوعي واقعي است و اين تجربه، اغلب با علاقه، وفاداري و خلوص نيت فرد ارتباط دارد. بديهي است كه از نظر مذهب شيعه، غير از برداشتهاي بالا، نكات واهداف عميقتري نيز در زيارات عتبات متبركه نهفته است.
در فرايند زيارت و در آغوش كشيدن ضريح، راهكار كورتيكو و جتايتو بكار ميافتد و همان اثرات فيزيولوژيكي دعا و نيايش، يعني افزايش سلولهاي دفاعي بدن و افزايش فعاليت غدد مختلف بدن، ايجاد ميشود.
نتيجهگيري
در اين بررسي اجمالي تلاش شده است تا با مروري كوتاه، مباني نظري و تحقيقي موجود، دربارة تأثير شعاير ديني (دعا، نيايش، زيارت و...) بر بهداشت رواني بررسي شود:
1. عقيده بر اين است كه يكي از راههاي اساسي وپر اهميت كه بشر ميتواند بهكمك آن از ابتلا به بيماريهاي جسمي، رواني و اجتماعي پيشگيري كند، دعا، نيايش و نماز به بارگاه حقتعالي است. با كمك گرفتن از دين، نماز و نيايش، انسان به منبع بيپايان قدرت الهي وابسته شده و احساس اعتماد بهنفس كرده، آغاز به فعاليت ميكند و هرگز نااميدي را به خود راه نميدهد.
2. همة فعاليتهاي بدن تحت تأثير دو سيستم عصبي و هورموني قرار دارد. هرگونه اطلاعات واردشده به سيستم عصبي، نخست در بخشهاي مختلف مغز تجزيه و تحليل قرار ميشوند و بر اساس نوع اطلاعات، واكنشهاي متفاوتي به آنها داده ميشود كه اين اثرات، يا از طريق راههاي عصبي و يا هورمونهاي ترشحشده از غدد انجام ميگيرند.
3. سيستم قشري ـ نباتي يك سيستم مغزي است كه از طريق آن، ميتوان تأثيرات مطلوب شعاير ديني را تبيين كرد. توسل به امامان، دعا، نماز، و زيارت، ابتدا توسط قشر مغز دريافت ميشوند و با توجه به نيت و قصد نيروبخشي و افزايش توانايي، اين اطلاعات در سيستم عصبي تجزيه و تحليل ميگردند و به سيستم ايمني و غدد دستور صادر ميشود كه در برابر فشار رواني يا بيماري مقاومت نشان دهد. سلولهاي دفاعي بدن، از سيستمهاي مختلف ترشح ميشوند و هريك از آنها، فعاليت خود را در اعضاي مختلف انجام ميدهند؛
4. با توجه به بررسيهاي انجامشده در مسائل ديني و علمي، ميتوان گفت كه براي انجام پژوهشهاي ديني و علمي، ميتوان پيشفرضهاي لازم را از احاديث، روايات و آيات قرآني برگرفت و براساس آنها، فرضيههاي علمي تدوين و سپس به مرحلة آزمايش گذاشته شوند؛ بنابراين، ميتوان براساس پيشفرضهاي ديني، علمي را بنا نهاد؛ چراكه در دين، در زمينة تأثيرات مثبت و مضر بسياري از يافتههاي نوين علمي، مطالبي نهفته بود كه با پيشرفت علم و فنّاوري، بيشتر آنها تأييد شدهاند.
منابع
ـ ابوالقاسمي، شهنام، «رابطه بين اضطراب و T.M»، مقاله ارائه شده در همايش داخلي بهداشت رواني، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن، 1378، ص 12ـ18.
ـ احمدي بحري، سيدعلي، «نقش ايمان و اعتقاد مذهبي در درمان بيماريها و معرفي 3 مورد»، انديشه ورفتار، ش 4، آبان 1375، ص 23 ـ 27.
ـ احمدي، علي اصغر، روانشناسي شخصيت ازديدگاه اسلامي، تهران، مؤسسه انتشارات اميركبير، 1368.
ـ آلياسين، سيدعلي، «نقش مذهب در حفظ سلامت روان»، ماهنامه پيوند، ش 174، آذر، 1373، ص 242 و 284
ـ بلهري، جعفر، «نيروي شفا بخش ايمان»، روانشناسي، مركز روانپزشكي رازي، ش 13، ارديبهشت، 1365، ص 84ـ92.
ـ جليلوند، محمد امين، «بررسي رابطه نمازبا اضطراب»، دانشگاه آزاد اسلامي. ش 8، تير، 1378، ص 46 ـ 49.
ـ جيمز، ويليام، دين وروان، ترجمة قائني. تهران، آموزش انقلاب اسلامي، 1372.
ـ حسيناكبر، منظر، «تأثيرمثبت نماز بر روان و جسم»، مقاله ارائه شده درسوين همايش استاني نماز. دانشگاه علوم پزشكي گيلان، ارديبهشت، 1377.
ـ خاتوني، عليرضا، بررسي تأثيرآواي قرآن كريم بر ميزان اضطراب بيماران بستري در بخش مراقبتهاي ويژه قلبي پزشكي ايران، تهران، دانشكده پرستاري و مامايي علوم پزشكي ايران، 1376.
ـ خسروي، زهره، «بررسي تأثير نما زبر اختلالات رواني نوجوانان»، دانشگاه آزاد اسلامي، ش 8، شهريور، 1378، ص 19 ـ 26.
ـ خلخالي، علي، «مقايسه نيمرخ رواني افراد با گرايش مذهبي بالا و پايين»، مقاله ارائه شده درسلسله همايشهاي علمي ـ كاربردي جوان، دين افسردگي، دانشگاه آزاد اسلامي واحد تنكابن، 1378.
ـ رمضاني، حميدرضا، «بررسي وضعيت رواني ومذهبي افراد داراي HIV»، مقاله ارائه شده در اولين همايش بين المللي نقش دين در بهداشت روان، دانشگاه علوم پزشكي ايران، 1380
ـ شاكرينيا، ايرج، «تأثير نماز بر بهداشت رواني»، مقاله ارائه شده در سومين همايش استاني نماز، دانشگاه علوم پزشكي گيلان، 1377.
ـ شاكري نيا، ايرج، «دين نياز ديروز، امروز و فرداي انسان»، مقاله ارايه شده در همايش دين ودنيا از منظر امام عليعليهالسلام، دانشگاه علوم پزشكي اصفهان، 1379.
ـ شاكرينيا، عبدالله، «آرامش واطمينان قلبي، دست آورد ارزشمند شعاير ديني و تأثير آن بر بهداشت روان» علوم تربيتي وروانشناسي، ج 3، ش 2، مهر، 1380، ص 31 ـ 36.
ـ شاملو، سعيد، بهداشت رواني، تهران، رشد، 1385.
ـ غباري، باقر، «باورهاي مذهبي و اثرات آنها بر بهداشت روان»، انديشه و رفتار، ش 4، آذر 1374، 17 ـ 22.
ـ گيدنز، آنتوني، جامعه شناسي، ترجمة صبوري، تهران ني، 1373.
ـ ميلانيفر، بهروز، بهداشت رواني، تهران، قومس، 1372.
ـ مطهري، مرتضي، طهارت روح، تهران، ستاد اقامه نماز، 1375.
ـ نجم عراقي، لعيا، «مطالعه تجربي دعاي معنوي به عنوان روش الحاقي به رواندرماني»، روانشناسي ودين، ش 1، آبان، 1379، 26 ـ 31.