■ راهي به سوي دعوت به نماز
بسم الله الرحمن الرحيم
انا اعطيناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هوالابتر.
سخن خودم را با هديه ي صلواتي به روان امام باقر(ع) شروع ميکنم. از کارهاي مفيدي که در دهه ي هفتاد، درباره ي اقامه ي نماز انجام گرفته، پژوهشهايي است که بايد سرمايه ي تصميم گيري ما در دهه ي هشتاد باشد.
تصميم دارم با بهره گيري از برخي از اين پژوهش ها مطالبي را عنوان کنم، شايد به کار بيايد و شايد دريچه اي به روي ما بگشايد. در سال هاي 78 و 79 يکي از دوستان فرهنگي ما به نام «آقاي طالبان» تحقيقي را ابتدا در منطقه ي شش تهران بعد در شهر تهران و سپس به صورت سراسري انجام دادند؛ تحت عنوان «سنجش دينداري در بين جوانان مقطع متوسطه» البته با روشي که اروپائيان دينداري را سنجش ميکنند، ايشان هم از همان روش استفاده کردند تا براساس يک تحقيق نشان بدهند وضع دينداري جوان ها و به ويژه دانش آموزان چگونه است. جالب است که نتايج اين تحقيق در سطح منطقه و شهر تهران و به صورت کشوري همخواني دارد. همزمان و به موازات اين تحقيق درباره ي بزهکاري جوانان هم همين محقق در اين سه سطح تحقيقي را انجام داده و بعد نتايج دو تحقيق را با هم ترکيب کرده اند که آن هم قابل استفاده است.
با توجه به اين تحقيقات به اين نتيجه رسيدم که جوان هاي ما در مرحله ي گرايش، مشکلي ندارند. درباره ي خداشناسي، جهان آخرت، پيامبران، فرشتگان و... 97درصد تا 99درصد از دختران و پسران ما ابراز داشته اند که اعتقاد و ايمان دارند. در اين تحقيق دينداري به چهار بعد تقسيم شده است: بعد اعتقادي، بعد احساسي، بعد مناسکي و بعد پيامدي، بعد اعتقادي روشن است؛ ايمان به خدا، قيامت، پيامبران، کتاب هاي آسماني. بعد احساس هم ارتباطي است که هر انساني در خلوت با خدا دارد. با خدا حرف ميزند، چيزي ميخواهد، به او پناه ميبرد. بعد مناسکي هم آن مراسمي است که در هر ديني مقرر شده است، مثلاً؛ در اسلام نماز و روزه که در اين تحقيق آمده است. بعد پيامدي هم تاثيراتي است که دينداري بايد در رفتار مؤمنان بگذارد. طبق اين تحقيق کم ترين مشکل را جوان هاي ما در بخش اعتقادي دارند. حالا لااقل اين تحقيق اين گونه نشان ميدهد که جوان هاي ما اعم از دختر و پسر دربارهي اعتقاداتشان ترديدي ندارند يا لااقل اين گونه ابراز ميکنند.
در بعد احساسي با 20درصد کاهش روبرو ميشويم. يعني حدود 80 درصد جوان ها طبق تحقيق آقاي طالبان يک رابطه ي عاطفي با خدا دارند. به بُعد مناسکي که ميرسيم باز هم 20 درصد کاهش داريم. يعني روي هم رفته مرتب طبق اين تحقيق حدود 60درصد جوانان نماز را بجا ميآورند. در بعد پيامدي باز با کاهش 20درصد مواجه ميشويم. خوب اين نتايج خيلي معنادار است. معنايش اين است که ما سرمايه هاي گرانبهايي داريم و با نسلي که لجاجت ندارد، روبرو هستيم. نسلي که ابراز ميکند خدا را ميشناسد. خدا را دوست دارد و به قيامت اعتقاد دارد. لااقل ابراز ميکند. اما زماني که يک لايه جلوتر ميرويم با مشکل روبرو ميشويم. در رابطه ي عاطفي با نماز و روزه، ما با افت مواجه هستيم. يعني در زمينه ي التزام عملي با مشکل مواجه هستيم. تحقيق ديگري که اشاره خواهم کرد، تحقيقي است که در وزارت ارشاد در اواخر سال 80 انجام شده است. درباره ي بينش و گرايش ايرانيان در بخش معيشت، اقتصاد، سياست و دينداري. از يک جمعيت 16 هزار نفري در سراسر کشور از سنين مختلف و از جنسيت هاي مختلف، سؤالاتي را پرسيده اند تا گرايش هاي مردم را دريابند. من در اين جا به بخش دينداريش اشاره ميکنم.
در بخش دينداري اولين سؤالي که شده است، اين بوده که آيا دين و ايمان يکي از بهترين راه هاي غلبه بر مشکلات است؟ به تفکيک استاني پاسخ به دست آمده است. 87درصد موافق بودند، که در زندگي شان به دين محتاج هستند و دين در گره گشايي مشکلات کارآيي دارد.
اي کاش فرصت بود تا فراواني موافقت و مخالفت در استان ها را بررسي ميکرديم. اين که شهرهاي مرزي چه وضعيتي دارند؟ استان هاي پرجمعيت چه وضعيتي دارند؟
در پاسخ به اين سؤال، که آيا اعمال خوب و بد انسان در روز جزا محاسبه ميشود يا خير؟ 95درصد موافق بودند. يعني به دنبال تحقيقي که جناب آقاي طالبان در سال هاي (78 و 79) پيرامون سنجش دينداري انجام داده بودند، ما را به همان نتيجه ميرساند که در بخش اعتقادات، باورها و گرايش ها لااقل در لايه ي سطحي ما مشکلي نداريم.
در پاسخ به اين سؤال که شما هر چند وقت يک بار از خدا ميخواهيد به شما کمک کند؟ تقريباً ميتوانم بگويم که تمام استان ها گزينه ي هيچوقت را کمتر از 1درصد زده اند. 82درصد از جمعيت پرسش شونده، گفته اند که هميشه يا اکثر اوقات خدا را ياد ميکنند. تعداد بسيار اندکي هم جواب داده اند که به ندرت. ميخواهم عرض کنم، اين ها سرمايه هاي ما هستند، براي دعوت به نماز.
در پاسخ به اين سؤال، که شما هر چند وقت يک بار احساس ميکنيد به خدا نزديک شده ايد؟ بيش از 60درصد پاسخ داده اند که اکثر اوقات و هميشه اين احساس را دارند که به خدا نزديک شده اند. تقريباً 7درصد هم گفته اند که هيچ وقت، يا بندرت چنين احساسي را دارند. حالا آرام، آرام از اين ابراز ايمان ميخواهيم به التزام عملي برسيم و ببينيم که آيا درباره ي انجام مراسم و مناسک ديني هم يک چنين شوقي وجود دارد؟
در پاسخ به اين سؤال که دينداري به قلب پاک است نه به انجام نماز و روزه. شايد تعجب کنيد که جمع کثيري با اين نظريه موافق هستند. يعني حدود 36درصد موافق اين نظريه هستند. 10درصد هم ترديد دارند. بقيه هم کاملاً مخالف اين حرف هستند.
در پاسخ به اين سؤال که آيا اعمال واجب ديني، مانند: نماز و روزه را انجام ميدهيد؟ حدود 80درصد ابراز داشته اند که هميشه يا بيشتر اوقات اعمال ديني خود را انجام ميدهند. البته ممکن است شما بگوييد مشاهدات غير از اين را ميگويد. اين تحقيق گزارشي است که خود مردم اعلام کرده اند.
از نماز و روزه که فاصله بگيريم و به نماز جماعت بپردازيم، باز ميبينيم که با افت معناداري مواجه هستيم. پرسيده شده است که هر چند وقت يکبار در نماز جماعت شرکت ميکنند؟ 6درصد پاسخ داده اند که هميشه. 14درصد پاسخ داده اند که اکثر اوقات. و بقيه يا هيچ وقت در نماز جماعت شرکت نميکنند يا پاسخ بندرت يا گاهي اوقات را داده اند. پس انجام نماز با کاهش روبروست و نماز جماعت با کاهش جدي تر مواجه است.
و سؤال بعد اين که هر چند وقت يک بار در نماز جمعه شرکت ميکنيد؟ 6 / 3 درصد پاسخ داده اند که هميشه. 6 / 7 پاسخ داده اند که اکثر اوقات. 22درصد پاسخ داده اند که گاهي اوقات. بقيه هم هيچ وقت يا به ندرت. از ترکيب اين دو تحقيق ميخواهم نتيجه بگيرم که مردم ما و به ويژه جوان هاي ما در لايه هاي اوليه ي ديني مشکل ندارند. جوان هاي ما ايمان دارند؛ ايمان به خدا، ايمان به پيامبر، ايمان به فرشتگان و ايمان به جهان آخرت. اما در لايه ي دوم يعني لايه ي احساس و عاطفي ما با افت مواجه هستيم. در لايه ي سوم، که همان لايه ي التزام عملي داشتن است، مانند: حجاب، انجام دادن نماز و روزه با افت مواجه هستيم. به ويژه در مراسم جمعي مثل؛ نماز جماعت و نماز جمعه با افت بيشتر. من حدود 60 تا از تحقيقات اين دهه را مطالعه کرده ام. تحقيقاتي در زمينه ي ترک نماز.
در جامعه عده اي هستند که نماز نميخوانند. عدهي ديگري نماز ميخواندند ولي ترک کرده اند. حدود 20 عامل را شمردهاند که چرا نماز نميخوانند يا چرا نماز را ترک کرده اند. تا آنجايي که من بررسي کردم بيشترين فراواني در اين پاسخ است که نقش نماز را در زندگييشان نميدانستند. حالا من فکر ميکنم ما خوب اطلاع رساني نکرده ايم. جوانان ما آثار نماز را در زندگيشان نميشناسند. ميگويند که اگر نماز از زندگي آن ها حذف شود فاجعه اي پيش نميآيد. متأسفانه ما در بخش آموزش آثار نماز اگر هم به آثار نماز پرداختيم، بيشتر به آثار آخرتي و آثار برزخي پرداختيم و آثار دنيايي را بيشتر در آثار معنوي پيچيده جستجو کرديم. من چهل تا اثر دستيافتني دنيايي براي نماز پيدا کرده ام.
مسابقات اذان و احکام در شهر مشهد برگزار شده بود که حدود هفت روز طول کشيد. همان عزيزي که برنامه را ضبط ميکرد به من گفت: «حاج آقا ميشود دو دقيقه زير اين درخت حرف خصوصي با شما بزنم». گفتم: «عيب ندارد» گفت: «ميدانيد که من يک هفته است اين جا از نماز و اذان و احکام فيلمبرداري ميکنم، اما خودم اهل نماز نيستم». گفتم: «براي چه؟» گفت: «آخر من فايده اش را نميدانم. نقشش را در زندگي ام نميدانم.» گفتم: «خوب، حاضري الآن بشنوي؟!» گفت: «بله. ولي از آن آثار نسيه نه! امروز در دنيا چه چيزي گيرم ميآيد اگر نماز بخوانم؟» و من شروع کردم به توضيح همان چهل تا اثر دستيافتني دنيايي که به دست آورده بودم.
دربارهي آثار نماز بهتر است با شيب ملايمي از آثار دنيايي ملموس به سراغ آثار معنوي دنيايي و بعد آثار برزخي و در اوج آن به سراغ آثار قيامتي و اخروي برويم. لازم است ياد آور شوم که من از اين حديث «امام رضا(عليه السلام)» الهام گرفته ام. ايشان درباره ي حکمت وضو فرمودند: «وضو براي پاکيزگي است.» اين اثر براي همه ي افراد قابل فهم است، وضو براي شادابي است: يک پله پيچيده تر است، وضو براي نورانيت دل است: يک پله عميق تر ميشود.
بايستي براي پرسش هاي جوانان که مدام در ذهن دارند، پاسخ مناسب و مطابق زمان آن ها پيدا کرد. پرسش هايي از اين قبيل که چرا نماز بخوانند؟ چرا نماز را به يک زبان ديگر بايد بخوانند؟ چرا نماز را در اين وقت ها بايد بخوانند و هزاران چراي ديگر.... که خوشبختانه دين ما به همه ي اين پرسش ها پاسخ هاي سيراب کننده و قانع کننده اي داده است. منتها بايد آن پاسخ ها را به زبان امروز معنا کنيم تا تأثير خودش را بگذارد. شب اول ماه محرم در جلسه اي قبل از اين که صحبتم را شروع کنم جواني آمد از من پرسيد که موضوع صحبت تو چيست؟ من گفتم که فلسفه ي عزاداري. گفت که آيا شما حاضر هستي حرف هايي که امشب در اين مکان ميخواهي بزني در تلويزيون آلمان بگويي؟ مکثي کردم و گفتم که نه. اين حرف ها را آن ها نه ميفهمند و نه ميپسندند. ولي به تو قول ميدهم، همين موضوع را با محتوايي تهيه کنم که هر کجاي دنيا مرا صدا زدند و در هر کشوري پرسيدند که شما ايراني ها در سال، مراسم هاي خاصي داريد، معناي آن ها چيست؟ به زباني که دنيا بفهمد و دنيا بپسندد، جوابگو باشم.
خداوند لطف کرده است و من کتاب زياد ميخوانم. اگر کسي از من بپرسد که بهترين کتاب هايي که در عمرت خوانده اي چه نام دارند؟ حتما اول اين کتاب را که اعتقاد دارم بايد به وزنش طلا بدهند، معرفي ميکنم. کتاب «پرواز تا بي نهايت» سرگذشت انساني فرزانه و وارسته به نام، «تيمسار، شهيد بابايي، فرمانده ي عمليات نيروي هوايي» که در سال 1354 در يک پايگاه آموزشي در آمريکا دوره ديده است. در آن کتاب آمده: روز آزمون، تيمسار ميرود توي اطاق فرمانده، همانطور که فرمانده از او سؤال ميکند، صداي تلفن به صدا در ميآيد. هنگامي که فرمانده ي آمريکايي تلفن را جواب ميدهد. اين جوان ايراني نگاه به ساعت ميکند، متوجه ميشود که وقت نماز است. چون از قبل وضو گرفته بود، توي همان اتاق ميايستد به نماز. بعد وقتي فرمانده ميپرسد که اين چه کاري بود، تو کردي؟! با زباني از نمازش دفاع ميکند که نه تنها آن فرمانده او را توبيخ نميکند، بلکه رتبهي ممتاز آن دوره را به او ميدهد.
به نظر ميرسد امروز که ديوارها برداشته شده و حالا که ارتباطات نزديک تر شده است، ما بايد براي اصل دينداري و بويژه براي نماز يک زبان بين المللي پيدا کنيم. زباني که براي اهل عالم قابل فهم و قابل پسند باشد. لااقل جواني که براي کار به ژاپن رفته است و نماز ميخواند؛ با اين بيان نمازش را معرفي کند تا، آن ژاپني او را مسخره نکند. و لبخند بزند، يعني ميفهمم چه ميگويي! پس ما براي اين که جوانانمان از آن مرحله ي پايين التزام عملي به مرحله ي بالايي در مورد ايمان و اعتقادشان که ابراز کردند برسند بايد کارهايي در درون جوانان انجام بدهيم - کارهايي در عقل و انديشه ي او. کارهايي در دل و احساسات او.
خدا حضرت امام را رحمت کند. آن حضرت در کتاب «پرواز در ملکوت» فرموده اند: «مؤثرترين زبان براي دعوت به نماز زبان فطرت است.» نماز ده ريشه ي فطري دارد که بايد براي دعوت به نماز پرورش آن احساس ها را به کار بنديم. با اين شعر بحث ناتمام خود را به پايان ميبرم.
اي رهنماي گمشدگان، اهداناالصراط
چشم و چراغ رهروان، اهدناالصراط
ره دور و وقت دير و شب تار و صد خطر
مرکب ضعيف و جاده نهان، اهدناالصراط
در دوزخ هوي و هوس، مانده ايم زار
گم کرده ايم راه جنان، اهدناالصراط
غولي ز هر طرف ره وامانده اي زند
آه از صفير راهزنان، اهدناالصراط