■ نماز و جامعه شناسی
نماز وجامعه شناسی
اشاره
از نظر پارسونز، هر نظام اجتماعي از لحاظ سازگاري و هماهنگي با چهار مسأله بنيادي مواجه است که براي حيات و بقاي خود بايد به آنها پاسخ دهد. در نظام هاي اجتماعي چهار کارکرد اصلي را مي توان يافت که براي پاسخگويي به مسائل بنيادي فوق الذکر در نظر گرفته شده؛ که از آنها به عنوان ضرورت هاي (لوازم) کارکردي نام برده مي شود:
1- کارکرد تطابق «Adaptation»: وسايل و ابزاري که نظام و اعضايش براي رسيدن به اهداف به کار مي گيرند.
2- کارکرد تحقق اهداف «Goal attainment» : تعريف اهداف و اقدام در جهت نظام کل و يا قسمت هاي اساسي
3- کارکرد انسجام «Integration»: تأمين هماهنگي ضروري بين قسمت هاي يک سيستم با توجه به سهم آنان در سازمان و در کارکرد کل نظام.
4- کارکرد حفظ الگو «Latency»: تأمين ارزش هاي جامعه و تشويق به پذيرش آنها و الزامات آن.
اين چهار شکل کارکردي را مي توان تحت علائم اختصاري «AGIL» نام برد،[1] که به عنوان چارچوب فکري در بررسي مسائل اجتماعي نماز از آن استفاده شده است. تعريفي که از نماز شده، مبناي اين بررسي مي باشد.[2] .
[1] ر.ک به نظريه هاي جامعه شناسي، دکتر غلامعباس توسلي، ص247.
[2] ر.ک به تعريف نماز.
مسائل اجتماعي نماز
همان طور که در تمام اديان الهي، نماز مورد توجه و تأکيد فراوان بوده است. نماز داراي جنبه هاي عبادي، رواني، فردي، اجتماعي و... و داراي منافع قلبي، عملي، عرفاني و ... مي باشد. جنبه ها و منافع متعدد نماز داراي وسعت و فراواني زياد است و در اينجا تنها به بعد اجتماعي آن اشاره مي شود.
مسائل اجتماعي نماز در دو سطح خرد و کلان قابل بيان است.[1] .
[1] در نوشتن اين قسمت، از کتاب جامعه شناسي نظم، دکتر مسعود چلبي استفاده فراواني شده است.
مسائل اجتماعی نمازدر سطح خرد
عناصر سازنده جامعه
از نظر جامعه شناسي، عناصر اساسي سازنده جامعه در سطح خرد عبارتند از «فرد» ، «تعامل اجتماعي» ، «ما» و «گروه».
فرد
با ديدي نه صرفاً فردگرايانه يا نه جمع گرايانه؛ نظام شخصيتي در ارتباط با ارگانيسم، نظام رفتاري، نظام اجتماعي و نظام فرهنگي مي باشد. فرد از طريق نظام شخصيتي خود با جمع رابطه برقرار مي کند.
براي شخصيت مي توان چهارقطب را بيان نمود. هوش (استعداد يادگيري)، ظرفيت اجرا (خود - مستقل)، هويت - خود (هويت فردي) و تعهد (هويت جمعي).[1] در نتيجه ارتباط نمازگزار با محيطهاي مختلف (مساجد، تکايا و جاهايي که نماز در آنجا برگزار مي شود) هوش او که همان استعداد يادگيري تعميم يافته است در بعد رفتاري شخصيت تمرکز يافته گسترش مي يابد. در نتيجه برخورد با محيطهاي مختلف، نمازگزار نقشه هاي شناختي محيطهاي مختلف را دروني مي کند. هوش يکي از عوامل تغييردهنده موجود در شخصيت فرد است. هرچه اين هوش توسعه يافته تر باشد، نمازگزار آمادگي پذيرش تغيير و نوآوري بيشتر و پذيرش اعضاء بيشتر نمازگزار را جهت سير به کمال مطلوب دارد.
نقطه مقابل تأثير هوش (ايجادکننده و زمينه ساز تغيير) وابستگي عاطفي است (نقش نظم دهندگي رفتار را ايفاء مي کند) که بوسيله نفوذ متقابل تمايلات فردي و نظام اجتماعي بوجود مي آيد. وابستگي عاطفي در اثر برخورد با محيطهاي مختلف اجتماعي (در جامعه اسلامي) رشد و بسط يافته و نمازگزار را آماده مي سازد تا رفتار خود را با ديگر نمازگزاران و مسلمانان تنظيم نموده و بيشتر ملاحظه ي انتظار آنها را بنمايد. نمازگزار ياد مي گيرد که خود را چنان با محيطهاي مختلف جامعه اسلامي منطبق سازد که نيازهاي واقعي و اساسي خود را ارضاء و از محروميت دوري نمايد. نمازگزار با دروني کردن نقشه هاي شناختي محيطهاي مختلف قيد شده، آماده مي شود تا بتواند جهت رفتار خود را مشخص سازد. هرچه فرد نمازگزار با محيطهاي متفاوت تري (محيطهاي قيد شده و تا حدودي ساير محيطها) برخورد و تماس داشته باشد، در تعيين جهت رفتار خود کمتر دچار اشکال شده، هدف داري و امکان عمل کردن را بصورت مستقل بوجود مي آورد که تحت عنوان ظرفيت اجرا از آن ياد مي شود. «در اسلام آنچه سبب تضعيف عقل مي شود (مثل مشروبات الکلي)، ممنوع است و به هرچه که سبب افزايش عقل و درک گردد تشويق شده است؛ مانند: تعليم، تعلّم، مطالعه، مسافرت، مشورت و...»[2] بکارگيري نمادها توسط فرد نمازگزار در ارتباط با محيطهاي مختلف موجب انگاره اي شدن تمايلات نيازي و تعميم نمادي آنها مي شود و اين به ايجاد «هويت - خود» براي شخصيت کمک مي نمايد. نماز باعث مي شود که نمازگزار در هر وضعيتي داراي هدف بوده، استعداد يادگيري تعميم يافته (هوش) خود را بکار گيرد و همچنين داراي هويت فردي باشد و در همان حال داراي تعهد تعميم يافته نسبت به ديگر نمازگزاران و مسلمانان و در مواردي حتي غيرمسلمانان نيز باشد و اين بدين معني است که «هوش، ظرفيت اجراء، وابستگي عاطفي و هويت - خود» فرد نمازگزار هم از يکديگر منفک هستند و هم داراي انسجام مي باشند و نهايتاً يعني اينکه نماز باعث مي شود که شخصيت فرد نمازگزار به تدريج پيشرفته شود. گرايش مثبت نمازگزاران نسبت به ديگران باعث پيدايش وابستگي و پيوند عاطفي مي شود. هم آوايي نمازگزار با ديگر نمازگزاران و مسلمانان باعث سازگاري وي با جامعه و انتظارات اجتماعي مي شود؛ بخصوص زماني که نمازگزار حس کند که با ديگر نمازگزاران و مسلمانان هم ذات باشد، اين سازگاري عميق شده و دروني ميشود. در نتيجه ي ارتباط نمازگزار با معاني و نمادها و ديگر اجزاي فرهنگي جامعه حالات زير ايجاد مي شود:
1- تأثير معاني و نمادها و ديگر اجزاي فرهنگي بر نمازگزار باعث منظم شدن و آراستن نيازها و آرزوهاي نمازگزار مي شود؛ (مانند تقاضاهايي که نمازگزار در سوره حمد، در قنوت و يا مواضع ديگر نماز از خداوند متعال دارد) که تحت عنوان خردورزي از آن ياد مي شود.
2- تأثير نمازگزار بر اجزاي فرهنگي براي غلبه بر محيط جهت تأمين منافع آني بدون اينکه نيازها تعديل و تغيير مهمي را تجربه کنند؛ که تحت عنوان فعال گرايي از آن ياد مي شود؛ براي مثال: اگر نمازگزار مسافر بوده و وقت نماز در حال اتمام است ولي راننده توقف نمي کند و يا... ، مسافر مي تواند در همان حالت نماز بجا آورد و يا اگر نمازگزار بيمار بوده و نتواند ايستاده نماز را بجا آورد، مي تواند نشسته و يا خوابيده نماز را بجا آورد. با توجه به اين که انسان ها ميل به لذت و انطباق با محيط را دارا هستند و از طرف ديگر با توجه به خردورزي و فعال گرايي فوق الذکر، نمازگزار تمايل به کنترل نيازهاي خود و تحت کنترل در آوردن تأثيرات عوامل خارجي را دارد. البته اين کنترل ها خود باعث افزايش خردورزي در فرد نمازگزار مي شود. همچنين نمازگزار کوشش مي نمايد تا به اهداف خود برسد (کوشش براي موفقيت) البته اين کوشش بيشتر جنبه فعال گرايي دارد. يعني نمازگزار تلاش مي کند تا نمادها و اجزاي فرهنگ موجود در جامعه را به نظم در آورده و بيارايد به نحوي که سير به کمال مطلوب را با بهترين نحو ممکن عملي کند. پيوند و وابستگي عاطفي و سازگاري همراه با فعال گرايي و خردورزي باعث تمايل به «خود تنظيمي» مي شود تمايلي که نمازگزاران واقعي از آن بهره مند هستند. اين روش ضمن اينکه حائز وابستگي عاطفي است، در عين حال بيشتر داراي استقلال هست. علاوه بر اين داراي توجيه عقلاني و خردورزي نيز مي باشد و در عين حال فعال بوده و مقيد به قواعد است. وابستگي و پيوند عاطفي و سازگاري همراه با فعال گرايي و خردورزي باعث تمايل به کنش با پايه عاطفي تعميم يافته مي شود. اين تمايل داراي تأکيد عاطفي بين نمازگزاران و مسلمانان به شکلي فعال، عقلاني و معطوف به قاعده است. مجموعه خردورزي، فعال گرايي، کنترل محيط دروني و بيروني، کوشش براي موفقيت، کنش با پايه عاطفي تعيم يافته و «خود تنظيمي هسته اي» از تمايلات شخصيت کاملاً پيشرفته ايجاد مي کند. اين هسته دو تمايل کنش روشمند و مسئوليت شخصي را بوجود مي آورد. در نتيجه ترکيب دو تمايل فوق الذکر، نمازگزار در رابطه با محيط هاي مختلف منفعل نمي شود و در مقابل جامعه عقب نشيني و انزواطلبي را پيش نمي گيرد. همچنين نمازگزار از حالت هاي خودخواهانه، فرصت طلبانه و غيراخلاقي دست کشيد، با سعه صدر با موانع و ناملايمات اجتماعي روبرو مي شود. چنين افرادي در فرايند رشد، توسعه، ترقي و تعالي جامعه به عنوان کارگزاراني فعّال و خلّاق نقش مؤثر و مبتکرانه ايفا مي نمايند.
دکتر چلبي در کتاب جامعه شناسي نظم، براي شرايط رشد و تکثير شخصيت پيشرفته، چهار قضيه بيان مي کند که عبارتند از:
قضيه ي اوّل؛ اگر محيط هاي اثباتي، اجتماعي و فرهنگي بيشتر و متنوع تري دروني شوند، در اين صورت امکان رشد شخصيت بيشتر مي شود.
قضيه ي دوم؛ تحرکات فردي در ابعاد تحرک فيزيکي، اقامتي، شغلي، موضعي، رابطه اي ميسر باشند.
قضيه ي سوّم؛ فرصت هاي فردي در ابعاد امکان آموزشي، شغلي، سياحتي، گروهي و مادي وجود داشته باشند.
قضيه ي چهارم؛ جامعه کل از نوع اجتماع عام بهره مند باشد به طوري که در آن ميزان اختلالات نمادي، هنجاري، رابطه اي و توزيعي حداقل باشند و يا حداقل در حال کاهش باشند.»[3] .
- در مورد قضيه اوّل: با توجه به اين که کارکردهاي نماز مجزا از کارکردهاي دين نيست، لذا تأکيد قرآن و اسلام بر جمعي خواندن نماز، تأکيد بر اقامه نماز، تأکيد بر گردش در روي زمين و درک و شناخت عاقبت تکذيب کنندگان راه حق، تأکيد بر رسيدگي به امور مسلمانان، تأکيد بر مکارم اخلاق، تأکيد بر صله ارحام، تأکيد بر اهميت علم، و با توجه به کلام قرآن که مي فرمايد: «بشارت ده به بندگان من که سخنان [مختلف] را شنيده و نيکوترين را اطاعت نمايند.»[4] و ساير تأکيدات، مؤيد اين مطلب است که فرد نمازگزار با محيط هاي اثباتي، اجتماعي و فرهنگي بيشتر و متنوع تري مواجه شده و آنها را دروني مي نمايد.
- در مورد قضيه دوم: با اشاره به تأکيدات فوق الذکر و با توجه به تأکيد اسلام بر مهاجرت براي حفظ ارزش هاي والا و پايبندي به راه حق و حقيقت و همچنين نماز خواندن در اماکن مختلف (تا اين اماکن گواه نمازخواندن نمازگزار باشند) و مواردي از اين دست، تحرکات فردي را در ابعادي چون تحرک فيزيکي، اقامتي و... ميسر مي سازد.
- درباره قضيه سوم: تأکيدات قرآن و اسلام عزيز بر ارزشمندي تعمق، تفکر و علم و تشويق مسلمانان به يادگيري علوم و تسرّي آن در زندگي خود (عمل نمودن به علم) به نمازگزاران و مسلمانان کمک مي نمايد تا افق هنجاري و نمادي خود را تعميم بخشند و با آراستن و منظم کردن نمادها و اجزاي ديگر فرهنگ جامعه و محاسبه دقيق، اهداف خود را در چارچوب کلي جامعه به صورت واضح و روشن مشخص گردانند. تأکيدات اسلام در مواردي مثل: عدم توجه به رهبانيت و احساس مسئوليت در قبال يکديگر[5] ،احساس عضويت در جامعه را به نمازگزاران و مسلمانان تلقين مي کند و به فرد اجازه مي دهد تااحساس تعلق و تعهد خود را نسبت به جامعه تعميم داده، تقويت نمايد.
تأکيد اسلام بر کارکردن و بوسه زدن پيامبر بر دست کارگر و اينکه اسلام کار کردن را عبادت مي داند، شرايط و فرصت هاي شغلي را براي مسلمانان و نمازگزاران فراهم مي نمايد. نماز خواندن در اماکن مختلف و تأکيد اسلام بر سير و سفر، زيارت عتبات و...، به افراد مسلمان اجازه مي دهد تا تحرک فيزيکي خود را افزايش دهند از اين طريق با محيط هاي اثباتي، فرهنگي و اجتماعي در جامعه آشنا شوند و در نتيجه باعث گسترش افق هنجاري فرد نمازگزار شده و عام گرايي (توجه به کل افراد جامعه و دوري از قوم مداري و خودمحوري) را در وي گسترش مي دهد. تأکيد اسلام بر عدالت و قسط و برخورداري مردم از نعم مادي به طوري که از پيامبر اسلام نقل شده است: «برخورداري از نعم مادي راهي براي تقوي است.»[6] و کمک به فقرا و ضعفا، امکان فرصت هاي مادي را براي مسلمانان و نمازگزاران و حتي ساير افراد فراهم مي کند. در قضيه سوم، فرصت هاي فردي در بعد گروهي هم قيد شده است. مراد از اين عنوان، امکان تشکل گروهي به صورت داوطلبانه و عضويت داوطلبانه در گروه به منظور شرکت در نماز و ديگر فعاليت هاي اجتماعي متعاقب آن مي باشد. به بيان ديگر، شرکت داوطلبانه نمازگزار در گروه نمازگزاران، باعث روابطي با ديگر نمازگزاران در عرصه هاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي و اقتصادي مي شود. توجه به اين مطلب که در بعضي از مساجد و تکايا، افراد صنف خاصي به نماز مشغول مي شوند[7] و همچنين اشاره به اينکه تکرار روابط در عرصه هاي مختلف مي تواند زمينه بروز روابط انجمني و تداوم آن را فراهم آورد؛ نمونه ها و مصداق هاي اين گونه انجمن ها عبارتند از: انجمن هاي ديني و ذهبي - انجمن هاي خيريه جهت کمک به فقرا، مستمندان و نيازمندان و انجمن هاي سياسي.
ارادي بودن عضويت و داوطلبانه بودن فعاليت در اين انجمن ها باعث مي شود تا روابط گرمي بين اعضاي اين انجمن ها به وجود آمده و اين روابط بر اساس، اصل مجاب سازي تنظيم شود.
همچنين اين انجمن ها باعث تقويت و تعميم همبستگي اجتماعي بوده، مشارکت اجتماعي را در امور مختلف افزايش مي دهد و جلوي تراکم قدرت در جامعه و بروز استبداد و خودکامگي را مي گيرد. علاوه بر اين روابط انجمني که در زير سايه نماز ايجاد مي شود باعث گسترش مشورت و ابراز عقيده جهت حل معضلات اجتماعي، بالا بردن تحمل اجتماعي افراد در برخورد با سلايق و نقطه نظرها مي شود. نمونه اين نوع رفتار را در سخنان مولاي متقيان حضرت علي(ع) مي توان ديد؛ که فرموده: «انديشه را پاره اي به پاره اي ديگر بزنيد تا رأي درست زايد و بدست آيد».[8] و «همانطور که سقّا آب را در مشک بجنبانيد، انديشه را همانطور به جنبانيد تا درست ترين رأي بدست آيد».[9] و «آگاه باش خردمند کسي است که با انديشه درست رو به سوي رأي ها آرد و پايان کارها را بنگرد».[10] و «آن کس که از آراء و انديشه هاي مختلف استقبال کند، زمينه هاي اشتباه و مواضع لغزش ها را خواهد شناخت».[11] .
- در مورد قضيه چهارم: تحقق شخصيت رشد يافته و شکوفا به عنوان شخصيت غالب در بين نمازگزاران جامعه اي، ممکن است که در آن نوعي اجتماع عام به وجود آورده، اختلالات چهارگانه هنجاري، نمادي، توزيعي و رابطه اي را تنزل دهد. (بعداً توضيح داده خواهد شد) نماز باعث مي شود فرد نمازگزار هم با افراد نمازگزار و هم با «ما» و «گروه هاي» نمازگزار ارتباط برقرار نموده عضو آن «ما» و «گروه ها» شود. در نتيجه فرد نمازگزار مشارکت خود را در جامعه افزايش مي دهد که اين امر باعث مي شود فرد نمازگزار بيگانه از جامعه نشود. علاوه بر اين نمازگزار تنها به خانواده خود متکي نبوده و در عرض جامعه به صورتي بيشتر عام گرايانه برخورد نمايد. نماز باعث مي شود مشارکت و اشتغال ذهني نمازگزار در امور اجتماعي افزايش يابد و اين امر وي را وادار مي سازد تا نقش يک فرد مسؤول را به صورتي صحيح و آزادانه در چارچوب فرهنگ جامعه ايفا نمايد و در تصميم گيري گروهي، با حضوري فعال و بعنوان ناظري بصير به فعاليت بپردازد. تحقق اين امور منوط به اين موضوع است که نخبگان در جامعه چگونه عمل نمايند. اگر نخبگان اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي جامعه متأثر از فرهنگ نماز باشند؛ هم نوعي مفاهمه بين آنها بوجود آمده، هم به هويت مسلماني و جمعي نمازگزار توجه داشته و هم راغب به تغييراتي در جامعه مي شوند تا جامعه بسوي کمال مطلوب سير نمايد. در اين شرايط، جامعه بدون تشتت و شکاف هاي مختلف راه خود را جهت رسيدن به اهداف والا طي مي نمايد.
[1] همان ، ص17.
[2] پرتوي از اسرار نماز، محسن قرائتي ، ص49.
[3] جامعه شناسي نظم، ص239.
[4] زمر آيه 17.
[5] پيامبر اکرم(ص) فرمود: کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعيته.
[6] ر. ک به تحف العقول،ص49، حديث از حضرت محمد(ص).
[7] حضور نمازگزاران بازاري در مساجدي که در بازار است و....
[8] غررالحکم، ص139 ، ح89.
[9] همان ، ص139 ، ح91.
[10] همان، ص164 ، ح27.
[11] نهج البلاغه، حکمت 173.
تعامل
«تعامل داراي دو وجه ابزاري و اظهاري است. برخلاف وجه ابزاري، آنچه افراد را با يکديگر پيوند مي دهد و باعث تداوم و شکل گيري تعاملات مي گردد، وجه اظهاري تعامل است. نماز بيشتر وجه اظهاري تعامل را به وجود مي آورد. تعامل داراي انواعي است شامل مبادله اي، قدرت، ارتباطي و گفتماني.»[1] نماز بر روي انواع تعامل بيان شده اثر مي گذارد.
نماز بر تعامل يا روابط مبادله اي بصورت رد و بدل نمودن پول، کالا و خدمات (مثل کمک به نيازمندان و ...) بين نمازگزاران، بر تعامل يا روابط قدرت، پيروي از دستورات (مانند پيروي از فرامين مراجع عظام، ولي امر و ...)، بر تعامل يا روابط ارتباطي بصورت رد و بدل نمودن عاطفه، حق و تکليف و بر تعامل يا روابط گفتماني بصورت رد و بدل شدن اطلاعات و برداشت ها جهت رسيدن به فهم و تفاهم، تأثير فراواني دارد.
[1] جامعه شناسي نظم، ص18.
ما و گروه
در نتيجه ي ترکيب دو عنصر «فرد» و «تعامل» عنصر سومي بنام «ما» و «گروه» بوجود مي آيد. اين عنصر از طريق وجه اظهاري تعامل بوجود مي آيد.
«ما» و «گروه» نمازگزاران هم رابطه خود را با محيط خويش تنظيم مي نمايند (بعد ابزاري) و هم امام جماعت را به عنوان رهبر خود تلقي مي کنند. (بعد سياسي) و هم در بين اعضاي آن نقش اطلاعات، انتقال آنها و يادگيري داراي اهميت فراواني است (بعد فرهنگي) و هم داراي تعاملاتي هستند (بعد اجتماعي). با تشکل «ما» و «گروه» نمازگزاران مي توان از نوعي نظم اجتماعي خُرد سخن به ميان آورد. اين «ما» و «گروه» بوجود آمده جهت حفظ خود و همچنين حفظ الگوهاي تعاملي خود با مسائل زير روبرو است:الف. همفکري مشترک، ب. همگامي (هماهنگي) مشترک، ج.همدلي مشترک، د. همبختي مشترک.[1] .
الف. همفکري مشترک: نماز مجموعه اي از نمادها، اطلاعات و ارزش هاي مشترک را در بين نمازگزاران منتقل مي کند که اين امر باعث پايداري نسبي تعاملات و «ما» و «گروه» نمازگزاران مي باشد. وجود اين مجموعه نمادها، اطلاعات و ارزش هاي مشترک باعث ايجاد و حفظ نظام شخصيتي پيشرفته اي در نمازگزاران مي شود. علاوه بر اين وجود اين مجموعه نمادها، اطلاعات و ارزش هاي مشترک، باعث جلوگيري از اختلال در هر سه عنصر فرد، تعامل، «ما» و «گروه» مي شود.
ب. همگامي (هماهنگي) مشترک: نمازگزاران در موقع نماز از سليقه هاي شخصي دست بر مي دارند و در نماز جماعت، مصالح جمعي و بلندمدت را تحت الشعاع مصالح فردي و کوتاه مدت قرار نمي دهند. نمازگزاران حتي در مواقع غيرنماز هم از نوعي وحدت عمل و هماهنگي لازم برخوردارند.
ج. همدلي مشترک: همدلي مشترک در واقع احساس بين «ما» و «گروه» نمازگزاران است که در بين افراد نمازگزار بوجود مي آيد. اين احساس، تعهد و وابستگي عاطفي را در بين نمازگزاران بوجود آورده و تعامل اجتماعي را در بين آنها معني دار مي سازد.
د. همبختي مشترک: همبختي مشترک يعني نفع و اقبال مشترک. نمازگزاران نيازهاي مشترکي دارند که ريشه نفع مشترک آنها را تشکيل مي دهد. تأمين اين نيازها در جمع بيشتر امکان پذير است و يکي از دلايل جمعي خواندن نماز مي تواند همين امر باشد. تأمين اين نيازها يک تشريک مساعي را در بين نمازگزاران ايجاب و برقرار مي کند. اين نيازها و نفع مشترک و تشريک مساعي تنها در زمان نمازخواندن نيست؛ بلکه به قبل و بعد از نماز خواندن هم مربوط مي شود. (مشروط بر اينکه «ما» و «گروه» نمازگزاران بوجود آمده، تداوم يابد) وجود فعاليت هاي گروه ها و افراد خيّر جهت کمک به مستمندان،فقرا و نيازمندان، کمک به ساخت و تعمير مساجد و تکايا، کمک به جبهه و جنگ در زمان دفاع مقدس، کمک به سيل زدگان و زلزله زدگان در موقع لزوم، همکاري افراد نمازگزار در اوج گيري انقلاب اسلامي در انتهاي دوره رژيم گذشته، تلاش و فعاليت نمازگزاران براي کمک به يکديگر جهت بالا بردن اطلاعات ديني و مذهبي و بالا بردن تقوي و ايمان و... نمونه هايي از اين نيازها و نفع مشترک و تشريک مساعي مي باشد.
[1] برگرفته از جامعه شناسي نظم، ص19.
نماز بعنوان نظام
نماز مجموعه اي از مفاهيم، معاني، نمادها و... بوده که به 2 بخش؛ هدف اصلي (مانند: ارکان و واجبات نماز) و غيراصلي (مانند: مستحبات نماز) تقسيم شده، داراي اجزاي عام (مانند: قبول يگانگي خداوند سبحان و يا کرنش و تعظيم در برابر او) و اجزاي خاص (مانند قبول رسالت پيامبر اکرم(ص) و يا قبول ولايت حضرت علي(ع) )[1] مي باشد که با ساير موارد فروع دين، فضايل اخلاقي و ارزشهاي والاي انساني هم پيوندي داشته داراي ساختار و کارکردهايي است.[2] نماز خرده نظامي از نظام دين اسلام است. اين خرده نظام «نماز» مفاهيم، معاني، نمادها و... را طوري از دين اسلام گرفته تا ثبات و تعادل خود را حفظ نمايد. تعادلي که در نماز وجود دارد از نوع تعادل در نقطه ثابت نبوده؛ بلکه تعادلي پويا است و مي تواند نمازگزار را به سطوح بالاي ايمان و اخلاص برساند. بيان مفاهيم و معاني و انجام اعمال نماز توسط نمازگزار بعنوان بازخوران (feed back) براي اين سيستم محسوب مي شود.
در صورتي که نمازگزار آنها را درست و بجا بکار برد، بازخوران مثبت است و اگر بيان مفاهيم و معاني و انجام اعمال توسط نمازگزار بطور صحيح بکار برده نشود، مي توان بعنوان بازخوران منفي از آن ياد کرد. در صورتي که نمازگزار از بازخوران منفي نماز خود مطلع شود، متوجه تفاوت يا انحراف از هدف سيستم نماز خود شده و مي تواند به تنظيم و تصحيح نماز خود بپرازد. رکعت را مي توان بعنوان خرده نظام نماز محسوب نمود. اجزاي نماز داراي وابستگي نسبت به يکديگر هستند. درجه وابستگي اين اجزا به يکديگر متفاوت است. بعضي از اجزاي نماز، اصلي و مهم بوده و مرکز وابسته بودن قرار مي گيرند؛ ولي بعضي اجزا غيراصلي بوده و بيشتر وابسته مي شوند. در صورتي که اجزاي اصلي در نماز آسيب ببينند (مثلاً نمازگزار ارکان يا واجبات نماز را رعايت نکند) سيستم نماز آسيب مي بيند (ابطال يا کم ارزشي نماز را به دنبال دارد). اين نظام داراي دو محيط داخلي و خارجي است. در محيط داخلي، ميان اجزاي نماز، حد و مرزي وجود داشته که هر جزء داراي نقطه شروع و حدّ نهايي عملياتي - مفهومي است. نهايتاً نماز از نقطه اي شروع شده و به جايي ختم مي شود؛ خارج از اين محدوده، محيط خارجي نماز محسوب مي شود. نماز، سيستم باز و گشوده اي است (مثلاً: نمازگزار مي تواند در رکعتهاي اول و دوم نماز، هر سوره اي را که مايل باشد
و يا در قنوت هر خواسته اي را که دارد، عنوان نمايد و يا در رکعت هاي سوم و چهارم، يک تسبيحات اربعه و يا بجاي آن سوره حمد بخواند) باز بودن اين سيستم هم داراي حد و مرزي است. نماز براي قسمت مستحبات، باز بوده و براي قسمت واجبات بسته است. در وندادهاي سيستم نماز شامل مفاهيم، معاني، نمادها و... مي باشند که در قالب هاي مختلف از جمله: شهادت دادن بر يگانگي خداوند سبحان با ويژگيهاي خاص، قبول رسالت پيامبر اکرم(ص) و ولايت حضرت علي(ع)، بيان بهترين عمل بودن، ياري جستن از خداوندي که فقط او لياقت عبادت را دارد، قبول معاد، درخواست صراط مستقيم از خداوند متعال[3] و... توسط نمازگزار اظهار مي شود. اين دروندادها بصورتي فشرده،خلاصه،لطيف و شيوا توسط نمازگزار با يک سري حرکات جسمي خاص و در بعضي مواقع نمادين به زبان آورده شده که فراگرد تبديل يا دگرگون سازي عمليات معرفي مي شود. بروندادها يا توليدات اين سيستم که جزء اهداف آن به حساب مي آيند عبارتند از: اظهار بندگي توسط نمازگزار، جلوگيري از کبر و غرور در نمازگزار، جلوگيري از فحشا و منکرات، ايجاد اطمينان قلبي و ... . در صورتي که نمازگزار توجه کافي و لازم به اجزاي نماز نداشته باشد، بروندادهاي نماز وي بصورت ضايعات درآمده، در وي بندگي خدا، اطمينان قلبي، دوري از منکرات، عدم کبر و غرور و ... چندان متجلي نمي گردد. در اين حالت چرخه فعاليت در نماز وي چندان مطلوب نمي باشد و تکرار نماز براي او شادي و نشاط به همراه ندارد. در صورتي که نمازگزار از انرژي، اطلاعات، اخلاص و ايمان کافي برخوردار باشد مي تواند در دوره هاي بحراني مثل وسوسه هاي شيطاني به دوام و بقاي نماز خود پرداخته و از نابودي سيستم نماز خود جلوگيري نمايد.[4] چه بسا نمازگزاراني که پس از مدت ها نماز خواندن، فراگردي را طي نمايند که به حالات نهايي مغاير با اهداف نماز برسند. (مثل: معاويه، يزيد، خوارج نهروان نماز مي خواندند امّا حالت نهايي فراگرد نماز آنها مغاير با اسلام و اهداف نماز بود) و يا نمازگزاراني که نماز شب هم مي خوانند ولي حالت نهايي آنها مانند نمازگزاراني است که فقط نمازهاي واجب را بجا مي آورند؛ که اوّلي به چندپاياني و دوّمي به هم پاياني تعبير مي شود.
[1] عام يا خاص بودن اجزاي نماز نسبي است؛ به طوري که قبول رسالت پيامبر اکرم(ص) براي کل مسلمانان در مقابل فرقه اي از مسلمانان عام است ولي همين قبول رسالت در مقابل پيروان اديان ديگر خاص است.
[2] جهت اطلاع از اجزاء ساختار، کارکرد و همپيوندي سيستم، به کتاب کم توسعگي اجتماعي - اقتصادي، دکتر فريبرز رئيس دانا صص259 - 262 رجوع کنيد.
[3] رجوع کنيد به مبحث شناخت شناسي، جهان بيني و ايدئولوژي نماز.
[4] با توجه به اينکه نماز يک سيستم باز است و از انرژي و اطلاعات فراواني برخوردار است؛ لذا توانايي اين را دارد که بر آنتروپي و بي سازماني فائق آيد.
نماز جماعت به عنوان نظام اجتماعي
وقتي نماز به صورت جماعت برگزار مي شود، نقش هاي اجتماعي مختلفي (نمازگزاران، امام جماعت، مکبّر و ...) بوجود مي آيد. در اين حالت، نماز به عنوان يک سيستم، پيچيده تر مي شود. در اين وضعيت، نماز جماعت، نظامي اجتماعي مي گردد؛ چرا که پديده اي اجتماعي و رواني است؛ هم واحدي از جامعه (وجه اجتماعي سيستم) محسوب شده و هم شامل افراد نمازگزار است (وجه رواني سيستم). وجه اجتماعي قيد شده، بعد هنجاري و وجه رواني آن، بعد شخصي آن را تشکيل مي دهد. رفتار نمازگزار هم تحت تأثير بعد شخصي و هم تحت تأثير بعد هنجاري قرار مي گيرد. بعد هنجاري، به جوانب ساختاري اشاره مي کند و بعد شخصي، جوانب فردي را شامل مي شود. بعد شخصي از عناصر: نمازگزار، شخصيت نمازگزار، نيازها و پيش آمادگي هاي نمازگزار که بر يکديگر تأثير دارند، تشکيل مي شود. بعد هنجاري از عناصر: ساختار، نقش هاي اجتماعي و الگوي انتظارات جمع نمازگزاران که به طور متقابل با هم ارتباط دارند، تشکيل مي شود.
در نمازهاي جماعت، رفتار يک نمازگزار نتيجه تعامل الگوي انتظارات جماعت نمازگزاران با نيازها و پيش آمادگي هاي خود وي مي باشد. ايده آل ترين حالت آن است که نمازگزار هم انتظارات نقش خود و هم نيازهاي شخصي خود را تحقق بخشد؛ و اين امر پيش نخواهد آمد مگر بين اين دو، هماهنگي لازم و کافي وجود داشته باشد.
ملاک هاي رفتار نمازگزار در نماز جماعت
مهم ترين ملاکهاي رفتار نمازگزار در نمازجماعت عبارتند از: اثربخشي در نماز، کارايي در نماز ، رضايت از نماز.
الف . اثربخشي در نماز ، به معناي ميزان توافق رفتار نمازگزار در نماز جماعت با انتظارات جماعت است.
ب . کارايي در نماز ، به معناي رابطه ميان رفتار نمازگزار در نماز جماعت با نيازها و پيش آمادگي هاي نمازگزار است.
ج . رضايت از نماز ، به معناي رابطه ميان نيازها و پيش آمادگي هاي نمازگزار با انتظارات جماعت است.
هرگاه ميان رفتار نمازگزار در نماز جماعت با انتظارات جماعت توافق وجود داشته باشد، اثربخشي در حد بالايي است. زماني که ميان رفتار نمازگزار در نماز جماعت با نيازها و پيش آمادگي هاي نمازگزار هم خواني باشد، کارايي در حد بالايي است. موقعي که ميان انتظارات جماعت با نيازها و پيش آمادگي هاي نمازگزار توافق و هم خواني وجود داشته باشد، رضايت در حد مطلوبي خواهد بود؛ در اين حالت نمازگزار تمايل شرکت در نمازهاي جماعت را از خود بيشتر بروز مي دهد.
[1] برگرفته از مباني نظري و اصول مديريت آموزشي، ص168 (با تغيير).
ساخت (ساختار) نماز
با توجه به اين که نماز يک نظام است، داراي ساخت مي باشد. ساخت نماز عبارت از مجموعه مفاهيم، معاني، نمادها، اجزا و ... و نحوه ترکيب آنها مي باشد. ساخت نماز داراي عناصري است که مي تواند نظم آن را محفوظ دارد؛ ولي اين ساخت شديداً متحجر و متصلب نبوده بلکه انعطاف پذير است و امکان تغيير و دگرگوني را ميسر مي سازد؛ بعنوان مثال:نماز مسافر و نماز غرقا يا آزادي فرد نمازگزار در خواندن مستحبات نماز، نوع سوره اي که در رکعتهاي اوّل و دوم مي تواند بخواند، نوع ذکر قنوت، در مورد تسبيحات اربعه، يا وقت نماز خواندن البته در محدوده خاص و سرعت نماز خواندن.
ساخت نماز داراي ابعاد هنجاري، نمادي، تعاملي و فرصتي مي باشد.
بعد هنجاري ساخت نماز
نماز بوجود آورنده قواعد اجتماعي مي باشد. اين قواعد، بالقوه قدرت انسجام و نظم دهندگي جامعه را در عرصه هاي گوناگون افزايش مي دهند.
بعد هنجاري ساخت نماز شامل چهار نوع هنجار مي باشد.
الف .هنجارهاي رويه اي نماز : هنجارهاي رويه اي نماز
دستورالعمل هايي مربوط به چگونگي انجام نماز است. اين هنجارها بر اساس مقتضيات زمان و مکان صورت خارجي به خود مي گيرد و غالباً همراه با دگرگوني در جامعه و گذشت زمان دگرگون مي شود. نمونه آن را مي توان نظر امام راحل(ره) در مورد نماز در بلاد کبيره و يا نظر آيت ا... صانعي در مورد سن تکليف شرعي دختران و موارد ديگر را بيان نمود. هنجارهاي رويه اي نماز مي توانند کاملاً ابزاري و عقلاني باشند. اين هنجارها جزء عناصر تغيير اجتماعي محسوب مي شوند
ب . هنجارهاي سازماني نماز : اين نوع هنجارها بر مبناي هنجارهاي اجتماعي و اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز با توجه به مقتضيات زمان و شرايط اجتماعي و عوامل ديگر، توسط گروهها، سازمانها، مؤسسات دولتي و وابسته به دولت و حکومت وضع مي شود. بعنوان مثال: مقرراتي را که در ارتباط با برگزاري نماز در ادارات، مؤسسات و کارخانه ها و تأثير آن در ترفيعات و اعتبار پرسنل آن اداره، مؤسسه،کارخانه و ... وجود دارد، مي توان نام برد. هنجارهاي قانوني و سازماني مي توانند کاملاً ابزاري و عقلاني باشند.
ج . هنجارهاي اجتماعي نماز : هنجارهاي اجتماعي نماز، وظايف و حقوق نمازگزاران را بر اساس هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) مشخص مي کنند. مانند تعطيل شدن بازار در موقع نمازهاي يوميه در بعضي از جوامع اسلامي، ياري طلبي از نمازگزاران براي کمک به فقراء، مستمندان و نيازمندان در هنگام نماز در مساجد، تکايا و ...
د. هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز :
اين هنجارها بر اساس ارزش ها و باورهاي ديني و مذهبي شکل مي گيرند. اين نوع هنجارها اساساً به تعيين حق مي پردازند و خصلت آمرانه دارند؛
مثال: تعداد رکعت هاي نماز، ارکان و واجبات نماز و... . در اين نوع هنجارها است که مشخص مي شود چه فردي مي تواند نماز بجا آورد و چه کسي نمي تواند نماز بخواند؛ بعنوان مثال: کسي مي تواند نماز بخواند که شرايطي چون ايمان و اعتقاد به حضرت حق، روز جزاء و پيامبر اکرم(ص) و ... داشته باشد. در قرآن مجيد آمده است که: «وقتي در حالت مستي هستيد به نماز نزديک نشويد.»[1] در اين هنجارها است که مشخص مي شود چه نمازي مورد قبول حضرت حق قرار گرفته و چه نمازي کم ارزش و يا بي ارزش است.[2] در هنجارهاي اخلاقي ارزش و جايگاه نماز، توسط هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) مشخّص مي شود.[3] لازم به ذکر است که هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز داراي دو بعد نظري و عملي است.
بعد نظري هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز، اصول و قواعد مربوط به حق و تکليف است و بعد عملي آن به احساس تعهد و مسئوليت نمازگزاران نسبت به اصول و قواعد فوق مربوط مي شود. در صورتي که بين بعد نظري و عملي هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز شکافي بوجود بيايد، شکاف بوجود آمده متوجه بعد نظري نيست؛ زيرا اين بعد از هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) از جانب حضرت حق و بوسيله وحي و بر اساس نيازهاي فطري انسان مي باشد. ريشه اين شکاف را بايد در بعد عملي اينگونه هنجارها جستجو نمود؛ بعدي که برپايه شبکه روابط اجتماعي و چگونگي آن استوار است.
خالي از لطف نيست، اگر بيان شود که تفاوت هنجارهاي رويه اي با هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز عبارتست از:
هنجارهاي رويه اي نماز نسبت به هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز از ثبات کمتري برخوردار هستند.
منشاء پيدايش هنجارهاي ايدئولوژيک (اخلاقي) نماز ، کلام حضرت حق بوده که از طريق وحي ابلاغ شده، در صورتي که منشاء پيدايش هنجارهاي رويه اي، نظرات مجتهدين و مراجع عظام مي باشد. اين نظرات داراي پايه ها و مايه هاي عقلي است.
در ادامه بحث درباره هنجارهاي نماز بايد گفت: چون نماز هنجارهايي را ايجاد مي کند که داراي بار عاطفي مي باشد، تا حدودي اثر انسدادي بر تغييرات اجتماعي دارد؛ ولي اين اثر انسدادي نماز زياد نيست؛[4] زيرا:
تعداد هنجارهاي غيراجباري (مستحبات نماز) که در نماز وجود دارد اگر نگوئيم زياد هستند، مي گوئيم کم نيستند.
روابط هنجارهايي که نماز ايجاد مي کند داراي ميزاني از هماهنگي بوده موجب ايجاد تعارضي نمي شود.
نوع هنجارهاي اجتماعي که نماز بوجود مي آورد برخاسته از مفاهيم و معاني غني اسلامي و نيازهاي واقعي و اساسي انسان است و متعلق به گروه يا قشر خاصي نيست.
حوزه پوشش هنجارهاي اجتماعي بيشتر جنبه عام گرايانه داشته، سعي در اتصال نمازگزاران به اسلام دارد، که اين امر باعث کم اهميت شدن «گروه» و «ما»هاي کوچک در مقابل مسلمانان مي شود.
چون هنجارهاي اجتماعي را که نماز بوجود مي آورد، برخاسته از مفاهيم و معاني غني اسلامي و نيازهاي واقعي و اساسي انسان است، به ميزاني جنبه عقلاني دارد؛ بنابراين ، اوّلاً: نماز و قواعد اجتماعي بوجود آمده از آن مانعي بر سر راه خلاقيت ها و نوآوري هاي انساني نبوده بلکه مشوق تفکر و تعقل مي باشد؛[5] که اين امر خود باعث بروز خلاقيت و نوآوري، و نشو و نماي آن مي باشد.
ثانياً: نماز و هنجارهاي اجتماعي بوجود آمده از آن باعث افزايش نيروي هنجاري جامعه مي گردد و اين افزايش مترادف با افزايش انسجام اجتماعي است. افزايش نيروي هنجاري جامعه باعث فزوني و تقويت امکان تشريک مساعي و همکاري اجتماعي مي گردد. اين امر خود از پيش نيازهاي سازندگي جمعي است. ترکيب منظم و هماهنگ نمازگزاران در نماز جماعت باعث اين امر مي شود که اين نمازگزاران به شکل جمعي قادر به انجام اعمالي شوند که به صورت فردي از انجام آن ناتوانند؛ در نتيجه نماز جماعت، باعث تشريک مساعي و همکاري اجتماعي مي شود.
اگر هنجارهاي رويه اي نماز و هنجارهاي اجتماعي نماز، متضاد نبوده، مکمل يکديگر باشند، به نحوي که هنجارهاي رويه اي نماز بتوانند انرژي مادي فزاينده اي را براي جامعه مهيا نمايند[6] و در همان حال هنجارهاي
اجتماعي نماز بتوانند انرژي عاطفي جامعه را تأمين نمايند؛ امکان نشو و نما و بروز خلاقيت افزايش پيدا مي کند، که اين امر توسعه اجتماعي را آسان مي کند.
[1] سوره نسا، آيه42.
[2] رجوع کنيد به مبحث تعريف نماز، بند فضايل اخلاقي؛ همچنين مبحث آفات نماز.
[3] رجوع کنيد به مبحث مبناي تئوريک نماز.
[4] نماز زمينه و شرايط را براي تغيير اجتماعي تا آن جا آزاد مي گذارد که جامعه در مسير منطبق با ارزشهاي والاي انساني قرار گيرد. از طرف ديگر با پيروي نمازگزاران از معاني، مفاهيم، نمادها و ... نماز، نوعي اشتراک و يکساني در هنجارهاي اجتماعي آنها بروز مي کند و از تعداد زياد هنجارهاي اجتماعي درحد خود جلوگيري مي کند.
[5] در جاي جاي (آيات فراواني از) قرآن و کتب حديث دعوت به تفکر و تعقل شده است.
[6] اين امر بر عهده ي مراجع عظام مي باشد.
بعد نمادي ساخت نماز
اولاً : توجه و تأکيد اسلام برتفکر و علم، و نماز همراه با تفکر و تعقل، زمينه را براي گسترش علوم فراهم آورده و مَآلاً امکان تغيير جهت دار و اصلاح جامعه و طبيعت را افزايش مي دهد.
ثانياً: تکليف شناسي در بالاترين سطح فرهنگي مشخص کننده رابطه و وظايف انسان نسبت به خدا، خود، جامعه و جهان مي باشد.
همراه و مکمل بودن دو بند فوق الذکر با هم که زير سايه نماز تحقق پيدا مي کند، امکان بالقوه تکامل و تعميم اخلاقي را در جامعه فراهم مي کند. انسان به عنوان موجودي ذي شعور و خلاق، متناسب با سير و درجه رشد و تکامل خود محتاج دانستن بوده، است. اين احتياج براي نمازگزاران هم مطرح بوده، مثل ساير انسان ها چهار سؤال اساسي براي او نيز مطرح بوده است. اين سؤالات عبارتند از: اين جهان چيست؟ چگونه مي توان در اين جهان جاودان ماند؟ امور مطلوب و پسنديده در اين جهان چيست؟ رابطه و نسبت انسان با آنچه وجود دارد چيست؟ (از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ وطن اصلي و نهايي من کجا است؟ تکليف من در اين جهان چيست؟). در واقع آگاهي و پاسخ به اين سؤالات است که پايه فرهنگ يعني نظام هاي نمادين، معاني، انديشه هاي منظم و متنوع بشري را در خلال زمان تشکيل مي دهد. نماز بصورتي کامل و شيوا به سؤالات فوق پاسخ مي دهد.
انواع علقه شناخت[1] .
ميل به دانستن و شناختن به چهار صورت امکان پذير است.
نماز مشوق نمازگزاران براي دستيابي به انواع اين شناخت ها مي باشد.
الف . ميل به درک عقلي از جزئيات (منشاء علم تجربي) : تأکيد اسلام و قرآن بر سير و سفر در زمين و شناخت عاقبت تکذيب کنندگان راه حق و مواردي از اين قبيل، باعث درک عقلي از جزئيات مي شود. نمونه هاي آن را مي توان در بوجود آمدن و گسترش علوم تجربي در بين مسلمانان (نمازگزاران) در گذشته بيان نمود. روش تجربي که در بين علماي مسلمان بوده، مستند به متون اسلامي است. مولاي متقيان(ع) در موارد زيادي لزوم تکيه علم را بر تجربه گوشزد فرموده است[2] .
ب . ميل به درک حسي از جزئيات (منشاء هنر) : توجه مسلمانان (نمازگزاران) به هنر معماري بکار رفته در مساجد، آهنگ وموسيقي بکار رفته در قرائت قرآن، اذان، روضه خواني، نوحه خواني، تعزيه و پرده خواني و هنر بکار رفته در سجاده، مهر و تسبيح (سبحه) و ديگر انواع هنر موجود در بين مسلمانان و نمازگزاران نمونه ايي از ميل به درک حسي از جزئيات مي باشد.
ج . ميل به درک حسي از کليات (منشاء عرفان) : تعدادي از نمازگزاران به درجه اي از شناخت ميرسند که مي توانند حقايق را با چشم ملکوتي و بصيرت الهي دريابند.
د . ميل به درک عقلي از کليات (منشاء علم تفسيري) : نظرات فلسفي، فلاسفه اسلامي و برداشت ها، تأويل و تفسيري که نمازگزاران، مفسران و علما از قرآن، نهج البلاغه و احاديث دارند نشانه اي از اين ميل به درک عقلي از کليات مي باشد.
[1] جامعه شناسي نظم ، ص64.
[2] رجوع کنيد به کتاب علم، از ديدگاه اسلام، مرحوم استاد جعفري(ره)، ص 18.
بعد تعاملي ساخت نماز
رابطه اي که بين نمازگزاران در نماز جماعت برقرار مي شود هم رابطه اي ابزاري است يعني از آن نوع رابطه که نمازگزاران وقتي با هم رابطه برقرار مي کنند، داراي هدفي هستند؛ به عبارت ديگر اين رابطه خود هدف نمازگزاران نيست. اين رابطه باعث مي شود که راه براي ورود نمازگزاران جديد در نماز باز بماند؛ که اين خود باعث رابطه اجتماعي بين گروهي مي گردد. اين رابطه اجتماعي بين گروهي، خود مي تواند باعث تحکيم انسجام کلي اجتماعي گردد. همانطور که قبلاً ذکر شد. (در نظام شخصيتي) بالا رفتن قدرت خردورزي و فعال گرايي که در فرد نمازگزار بوجود مي آيد؛ در صورت گسترش دامنه نفوذ خردورزي و فعال گرايي در جامعه، امکان محاسبه و طراحي، نوآوري و خلاقيت را در جامعه افزايش مي دهد. از طرف ديگر رابطه اي که بين نمازگزاران در نماز جماعت بوجود مي آيد تنها رابطه اي ابزاري نيست بلکه رابطه اظهاري هم مي باشد. در اين رابطه، ارتباط اجتماعي بين نمازگزاران گرم و از روي صميميت و همراه با تعهد و اعتماد است. در اين رابطه نمازگزاران به فکر يکديگر مي باشند. به دليل دوستي و معاشرت هايي که بين نمازگزاران بوجود مي آيد، نوعي پاداش رواني و ذهني را کسب مي نمايند و اين خود نفعي است که از طريق اين رابطه اظهاري بدست مي آورند. در اين نوع رابطه اظهاري طرفين ارتباط، از قبل مي توانند رفتارهاي اجتماعي يکديگر را پيش بيني نمايند.
در رابطه ابزاري، امکان بروز خصوصيات خودخواهانه، فردگرايانه و خصومت آميز وجود دارد و همچنين در رابطه اظهاري، امکان بروز انسجام کلي در سطح کل جامعه و مسلمانان از بين مي رود؛ زيرا نمازگزاران با افراد محدودي رابطه اظهاري برقرار مي کنند؛ ولي در واقع در بعد تعاملي ساخت نماز، ترکيب اين دو نوع رابطه ابزاري و اظهاري و حذف جنبه هاي منفي هرکدام از اين دو نوع رابطه، گامي مؤثر براي کسب انرژي عاطفي و حفظ طراوت فرهنگي مي باشد. اين امر خود باعث تقويت هويت اجتماعي مسلمانان شده، تعهد عمومي را افزايش مي دهد.
در ادامه مبحث بعد تعاملي ساخت نماز بايد بيان کرد که نماز، نمازگزاران را وادار به کنش خاصي مي نمايد.اين کنشها دو نوع هستند:
اوّل؛ کنش هايي که زمينه را در نمازگزاران فراهم مي سازد تا به طرف ارزش هاي والاي انساني سير نمايند که اين امر نشان دهنده تغيير است.
دوم؛ کنش هايي که زمينه را در نمازگزاران ايجاد مي نمايد تا در مسير ارزش هاي والاي انساني ثابت بمانند که نشان دهنده ثبات و دوام مي باشد.
در دسته اوّل از کنش هاي فوق الذکر، تأکيد نماز بر يادگيري نمازگزاران شامل کار و تلاش جهت بهتر برقرار کردن نماز، محاسبه، دقت و هماهنگي با معاني و نمادهاي نماز در اسلام است. در نتيجه تماس نمازگزاران با معاني، نمادها و ارزش هاي اسلامي و همچنين تجربه شخصي و تجربه اي که از ديگران آموخته و عمل نموده است، تغييري در رفتار نمازگزاران بوجود مي آيد، که از آن به عنوان يادگيري ياد مي شود.
با افزايش يادگيري، هوشمندي و نقشه شناختي نمازگزار افزايش مي يابد.
در واقع نماز تکرار نيست؛ بلکه تذکر و عروج است. «... نماز تکرار نيست؛ بلکه معراج است. پله هاي يک نردبان همه مثل هم است؛ امّا هر پله يک قدم انسان را رو به بالا مي برد»[1] .
«تذکر و ياد کردن خدا باعث اطمينان و صفاي قلب مي شود.»[2] .
اگر انسان توانست آنچه را که تحليل مي کند و به آن علم دارد، عمل کند، در اين صورت مشهود(عمل، فعل و حس) همان معقول (تعقل و علم) مي شود. وقتي مشهود و معقول يکي نشوند، تضاد حاصل مي شود؛ يا بايد مشهود به طرف معقول برود که در اين حالت، فرد، انسان کاملي مي شود (يکي از راههاي رسيدن مشهود به معقول ذکر است). و يا بايد معقول به طرف مشهود برود که در اين حالت، فرد کافر مي شود. و راه رسيدن معقول به مشهود، غفلت است. بدين وسيله دو راه فوق راه حل محو تضاد بين مشهود و معقول است. اگر نماز، ذکر باشد، مي تواند مشهود انسان را به معقول برساند. نماز بايد يادآوري باشد نه عادت؛ نماز براي سلب عادت است، پس بايد مواظب بود که خودش عادت نشود و گرنه قدرت عادت شکني اش را از دست مي دهد.[3] .
نماز به نوعي کار و صرف انرژي براي تبديل وضع موجود به وضع مطلوب است تا نيازهاي فطري انسان را برآورده سازد. نمازگزار براي اين تبديل نيازمند برآورد، طراحي و انتخاب کنشي است تا اين مهم را عملي سازد (محاسبه) در زير سايه تقسيم وظايف و کار، تشريک مساعي و همگامي با ديگر نمازگزاران در نماز جماعت بهره وري نماز افزايش مي يابد.
در دسته دوم از کنش هاي فوق الذکر، تأکيد نماز بر توجه و دروني کردن ارزشهاي اسلامي و وفاداري به پندارها و انديشه ها، تقليد و انجام اعمالي که مشخص شده است، مي باشد. بر اساس نفوذ کنش هاي مختلف نمازگزاران بر يکديگر، بي هويتي فردي و اجتماعي، بي ثباتي و سردرگمي از بين رفته، جاي آن را، پيدايش هويت فردي و جمعي، خلاقيت، سازندگي و تکامل انسان مي گيرد. ترکيب کنش هاي مختلفي که امکان بروز بين نمازگزاران را داشته باشد، اَشکال پيچيده و متنوعي را به خود مي گيرد.
انواع کنش[4] .
از طرف ديگر، در بين انواع کنش ، نماز کنشي ارزشي است؛ اين کنش(نماز) مسئوليت عمده توليد انديشه ها و علائم را بر عهده دارد. نماز در عين اينکه خود در چارچوب اعتقادي،فرهنگي،اجتماعي و...است؛ به شيوه اي استدلالي به توليد، باز توليد و ترکيب ارزش ها، انديشه ها و علائم مي پردازد
[1] تفسير نماز، ص32.
[2] رجوع کنيد به ذکر الله، سيد کاظم ارفع، ص13 ؛ و قرآن کريم، سوره رعد ، آيه 28.
[3] نماز، استاد محي الدين حائري شيرازي، ص15 - 29 (نقل به معني).
[4] جامعه شناسي نظم، ص65.
بعد فرصتي ساخت نماز
وجود امکانات ابزاري و مادي در اقامه و برگزاري نماز تأثير دارد. در قطب مخالف، مضيقه هاي مادي و ابزاري حاد، مانعي بر سر راه اقامه و برگزاري نماز مي باشد.
ايجاد و برقراري قسط و عدل در جامعه، وجود مساجدي با امکانات لازم و شايسته، و همچنين نوسازي و زيباسازي مساجد، تأثير فراواني در ايجاد،گسترش و تعميق فرهنگ نماز در جامعه مي گذارد.
در ارتباط با بحث تغيير اجتماعي،ساخت نماز، هم ايجاد کننده تغيير و هم محدود کننده تغيير است؛ عوامل ايجاد کننده تغيير در ساخت نماز عبارت از، هنجارهاي رويه اي، معاني، مفاهيم، علم و معرفت، روابط ابزاري و امکانات بوده، عوامل محدود کننده تغيير در ساخت نماز عبارت از: هنجارهاي اجتماعي،رابطه و تکاليف انسان (نسبت به خدا،خود،جامعه و جهان) از روابط اظهاري و...مي باشد. همانطور که قبلاً گفته شد، نماز آن تغييرات اجتماعي را قبول دارد که انسان را در مسير ارزش هاي والاي انساني و نيازهاي فطري قرار مي دهد. تغيرات اجتماعي که انسان را از مسير ارزش هاي والاي انساني دور کند، مورد تأئيد نماز نبوده با آن مخالفت مي کند.
ابعاد نماز
ابعاد نماز عبارتند از: بعد اثباتي،بعد شخصيتي،بعد اجتماعي،بعد فرهنگي.
بعد اثباتي نماز
در بعد اثباتي نماز، نمازگزار در برخورد اثباتي با محيط با صرف انرژي فکري،جسمي و هماهنگ با ديگران (اگر بصورت جماعت باشد) حداقل،نياز معنوي(ذاتي) خود را برآورده مي سازد. در ارتباط با اين بعد، چهار وجه قابل بيان است.
الف . موضوع نماز :
موضوع نماز در واقع عبارت از: توجه و نياز عبد به معبود،نياز مخلوق به خالق، نياز انسان به ماوراء است. نيازي که اگر به انحراف کشيده نشده باشد.در همه انسان ها وجود دارد.
ب . فعاليت در نماز (فعاليت نمازگزار) :
اين فعاليت، انجام يک سري حرکات جسمي خاص،منظم و منسجم مي باشد. که اگر بصورت جماعت برگزار شود، اين حرکات توسط امام جماعت، نظم و انسجام خاصي بخود مي گيرد و با سرعت و صلابتي خاص انجام مي شود.
ج . روابط در نماز (روابط بين نمازگزاران) :
اين روابط از دو جهت قابل بررسي است. 1- وقتي نماز به صورت فرادي برگزار شود؛ در اين حالت فرد نمازگزار تحت تأثير قرار مي گيرد و ارتباط خود را با ديگران و بخصوص نمازگزاران بر اساس روابط اظهاري و ابزاري برقرار مي کند. 2- وقتي نماز به صورت جماعت برگزار شود؛ در اين حالت قبل از شروع نماز يا بعد از اتمام نماز، فرد نمازگزار بر اساس انواع روابط با ديگر نمازگزاران ارتباط برقرار مي کند. اين روابط عبارتند از: روابط گفتماني (از نوع روابط ابزاري - اقتصادي، سياسي، اجتماعي، فلسفي و اعتقادي و...) روابط اجتماعي «ارتباطي» (از نوع برادري و انجمني)، روابط قدرت «سياسي» (از نوع مجاب سازي و موظف نمودن) و روابط اقتصادي (از نوع مبادله نامتقارن گرم «مانند ايثار و کمک به نيازمندان» و مبادله متقارن گرم «مانند ياري و بيمه اجتماعي بين نمازگزاران» و مبادله متقارن سرد «مانند مبادله کالا و خدمات»).
د . کيفيت نماز نمازگزاران :
کيفيت نمازِنمازگزار بستگي به اين دارد که آيا شرايط صحت،قبولي و کمال را تا چه ميزان رعايت نمايد. ميزان رعايت اين شروط، بستگي به ميزان ايمان،اعتقاد،تقوا،حضور قلب و موارد ديگري در نمازگزار دارد.
بعضي از افراد که درجه ايماني قوي ندارند و مجاهدت ها و رياضت هاي لازم را جهت نيل به تقوي انجام نداده اند، از نماز خواندن خود نشاطي حس نمي کنند؛ که در نتيجه ، کيفيت نماز آنها بالا نيست. برعکس افرادي که در مدت هاي زياد مجاهدت ها و رياضت هاي فراواني را تحمل نموده اند و داراي ايمان و تقواي زيادي هستند، نماز خواندن را هم صحبتي با معبود و معشوق خود مي دانند؛ از نماز خواندن لذت برده، سعي در تداوم آن دارند و علاوه بر نمازهاي واجب، نمازهاي شب و نوافل را نيز بجا مي آورند. در اين حالت نماز داراي کيفيت بسيار بالايي مي باشد.
نماز آن عزيزان و سروراني که موقع نماز، معشوق و محبوب و يار زيبا و مطلق خود را ملاقات مي کنند طوري که تن شريف آنها را ياراي آن ملاقات نيست و يا نماز خواندن آن بزرگواراني که در موقع نماز تير از پايشان درمي آورند و متوجه نمي شوند مواردي از اين دست، داراي بالاترين کيفيت ممکن است.
بعد شخصيتي نماز
انسان در چارچوب اجتماع و نظام فرهنگي و از طريق فرايند جامعه پذيري و براساس توانمندي هاي مختلف خود، نظام شخصيتي خاصي را کسب مي نمايد.
چهار جنبه را مي توان براي بعد شخصيتي نماز قائل شد.
5 - 2 - 1 - مهارت در نماز: مهارت در نماز از طريق آموزش و تجربه به دست مي آيد. اين مهارت ها نه تنها در خانواده، که از طريق نظام آموزشي، رسانه هاي گروهي، سخنراني ها، دوستان و همسالان و... صورت مي گيرد. اين مهمارت ها در نماز، برکميت و کيفيت نماز تأثير فراواني دارد.
5 - 2 - 2 - محرک در نماز: محرک هاي زيادي را مي توان براي نماز خواندن قائل شد؛ عده اي نماز مي خوانند تا از عذاب دوزخ در امان باشند جمعي نماز بجا مي آورند تا در بهشت جايي براي خود پيدا کنند و معدودي نماز مي خوانند؛ چون خداوند سبحان را لايق و شايسته حمد، ستايش و ثنا مي دانند؛ در روايتي آمده است: «عبادت کنندگان سه دسته اند: اوّل؛ گروهي که خداي عزّ و جل را از ترس عبادت مي کنند و اين عبادت بردگان است. دوّم؛ مردمي که خداي تبارک و تعالي را به طمع ثواب عبادت مي کنند و اين عبادت مزدوران است. سوّم؛ دسته اي که خداي عز و جل را براي دوستي اش عبادت مي کنند و اين عبادت آزادگان و بهترين عبادت ها مي باشد.»[1] ؛ همچنين «امام صادق(ع) مي فرمايند: چون روز قيامت فرارسد، بنده اي را مي آورند که اهل نماز بوده و خود نيز چنين ادعا مي کند. به وي مي گويند تو بدان جهت نمازگزاردي که تو را ستايش کنند؛ پس به ملائکه دستور مي رسد او را بسوي آتش ببريد.»[2] .
بنابراين، از طرفي، محرک هاي عبادت و نمازخواندن در افراد، گاه مطلوب و پسنديده است و آن زماني است که اظهار عبوديت و جلب رضايت حضرت حق باشد، و زماني محرک عبادت و نماز خواندن در افراد اظهار علاقه و عشق به محبوب واقعي و والا نبوده و شائبه ي شرک در آن عبادت و نماز مشاهده مي شود.
از طرف ديگر، «...به طور کلي آثار و فوايد عبادت از سه ناحيه به ما مي رسد:
- فايده اي که از خود عبادت و نماز بطور مستقيم، عايد ما مي شود؛ يعني خداوند براي خواسته ها و مطلوب هاي فوق مادي ما، وسيله اي قرار داده است تا به واسطه آن به کمال مطلوب و خواسته هاي معنوي خود برسيم و يا به واسطه آن خويشتن سازي کنيم.
- ثمره اي که از خود نماز به طور مستقيم عايد ما نمي شود؛ بلکه چون به واسطه عبادت ما، اطاعت خدا مي شود؛ خداوند نيز در مقابل آن، مشکلات ما را حل خواهد کرد.
- ثمراتي که از خود عبادت به طور مستقيم نصيب ما نمي گردد؛ بلکه عبادت کردن، زمينه رشد فعاليت ها و موفقيت ها را فراهم مي آورد»[3] علاوه بر اينها نمازهاي مستحبي بسته به نوع نماز، محرک هاي خاصي را مي توان تصور نمود؛ مانند: نماز باران، نماز رفع گرفتاري و غمناک بودن، نماز رفع فقر و غني شدن، نماز زيادي حافظه، نماز به خواب ديدن حضرت محمد(ص)[4] .
در يک تقسيم بندي مي توان محرک هاي موجود در نماز را به دو دسته، محرک هاي بيروني و دروني تقسيم نمود.
الف . محرک هاي بيروني در نماز: در محرک هاي بيروني، نمازگزار تحت تأثير عوامل بيروني و آني قرار دارد و نماز وسيله اي براي دست يافتن به هدفي خاص بوده، خود هدف نمي باشد؛ در اين حالت رضايت از نماز در نتيجه اجراي نماز حاصل نمي شود؛ بلکه زماني حاصل مي شود که نتيجه و پيامدي مورد نظر براي نمازگزار داشته باشد.
محرک بيروني در نماز داراي چهار بعد است.
ابعاد محرک بيروني نماز
-پاداش مادي : يکي از محرک هاي بيروني در نماز،پاداش مادي است که تعدادي از نمازگزاران از خداوند دارند. قبل و بعد از نماز و حتي در ضمن نماز، نمازگزار از خداوند طلب پاداش مادي (رزق و روزي،دوري از فقر و...)
مي نمايد؛ با توجه به اين امر،نماز وسيله اي مي شود تا نمازگزار به هدف خود برسد.
- وابستگي به ديگران (تحت حمايت و مراقبت بودن): در بعضي از مواقع (گرفتاري و مشکلات) فرد، در جريان ارتباط با ديگران، نياز به حمايت و مراقبت را حس مي کند. جمع نمازگزاران مي توانند اين حمايت و مراقبت را از افراد نمازگزار به عمل آورند؛ اين امر به عنوان يک عامل ايجاد کننده رضايت (رضايت از نمازخواندن،رضايت از شرکت در نمازهاي جماعت و...) براي فرد نمازگزار تلقي شود.
- پيوستگي اجتماعي: در افراد به ميزاني ميل به پيوستگي به ديگران وجود دارد (زماني که پيوستگي به ديگران در راستاي اعتقادات افراد باشد اين ميل افزايش مي يابد و برعکس اگر پيوستگي به ديگران متفاوت يا متضاد با اعتقادات افراد باشد، ميل به پيوستگي اجتماعي کاهش يافته و يا حتي قطع مي شود.) شرکت در نمازهاي جماعت مي تواند پاسخي به اين ميل دروني افراد باشد.
- احترام (عزت) : هرچه افراد جامعه ايمان و اعتقاد اسلامي بيشتر و قوي تري داشته باشند؛ نماز خواندن و شرکت در نمازهاي جماعت را بعنوان يک عامل ايجاد کننده احترام مورد شناسايي قرار مي دهند. کسب احترام از طريق نماز به عواملي مانند: تقوي، مردم داري، خوش خلقي، ايثار، وارستگي و عدم حب دنيا بستگي دارد.
ب . محرک هاي دروني نماز: بر خلاف محرک هاي بيروني که نماز بعنوان وسيله اي براي رسيدن به هدفي قرار مي گيرد؛ محرک هاي دروني، خود نماز را هدف قرار مي دهد و نماز خواندن باعث رضايت فرد نمازگزار مي شود. در نتيجه،محرک هاي دروني عامل مهمي براي بالا بردن کيفيت نماز و بازدهي آن مي باشد. منشأ اين محرک هاي دروني، هم مي تواند فردي و هم مي تواند اجتماعي باشد. منشأ فردي اين محرک به مواردي چون درجه ايمان، تقوي و عرفان نمازگزار بستگي دارد.
منشأ اجتماعي محرک دروني به رشد شخصيت و نوع جامعه پذيري، ميزان شفافيت فرهنگي و نوع فرهنگ جامعه،طرز تلقي فرهنگي غالب از نماز،ميزان ارضاي نيازهاي افراد،نوع تغييرات اجتماعي و موارد ديگر بستگي دارد.
محرک هاي دروني نماز داراي چهار بعد است
ميل به فعاليت:
- نماز طوري طراحي شده که در لابلاي آن حرکاتي که بي شباهت به ورزش نيست وجود دارد.
- شرکت در نمازهاي جماعت، نوعي فعاليت را براي نمازگزار ايجاد مي کند و آن رفتن به مکان نماز(مسجد) و فعاليت جهت رفع مشکلات ديگر نمازگزاران و مسلمانان است.
- شرکت در نمازهاي جماعت، جلوگيري از منفعل شدن، نمازگزار و فعال بودن در صحنه هاي مختلف جامعه مي باشد.
- ميل به خوديابي :
تمايل به آگاه شدن از توان مندي هاي خود و يا نمازگزاران (در نماز جماعت)جهت رويارويي و مقابله با نيروها و گروه هاي مخالف و محارب با مسلمانان يکي از محرک هاي دروني نماز است. نمازگزار در نماز از خداوند سبحان طلب کمک مي کند تا در صراط مستقيم قرار گيرد. اين کمک طلبي به وي حداقل، يک انرژي رواني مي دهد. نمازگزار به خود القا مي کند و خود را به تدريج به عنوان يک انسان با ويژگي هاي والا و رشد يافته، مي يابد و سعي مي کند رفتاري مطابق با شخصيت پيشرفته (انسان تقريباً کامل) از خود بروز دهد؛ به خصوص در نمازهاي جماعت (از جمله نماز جمعه) نمازگزاران از توانائي هاي خود جهت مقابله با نيروها و گروه هاي مخالف و محارب آگاه شده ، در صورت نياز با بسيج نيروها و امکانات به مقابله با آنها بپردازند.
- ميل به موفقيت :
نمازگزار در ابتداي نماز و همچنين در ضمن نماز تصميم دارد که تمام مراحل و اجزاي نماز را درست و به موقع انجام داده و با بيشترين اثربخشي و کارايي نماز خود را به پايان برساند.
- ميل به شناسايي:
ميل به درک و آگاهي از جهان هستي و خالق آن در درون نمازگزار يکي از محرک هاي دروني وي مي باشد. در واقع اين ميل اصلي ترين انگيزه نماز محسوب مي شود. مولاي متقيان، حضرت علي(ع) فرمود: «برترين عبادت ها انديشيدن است.»[5] همچنين «رسول اکرم (ص) فرمود: خواب همراه با علم بهتر است از نماز همراه با جهل.»[6] و باز فرمود: «مقدار اندکي از علم از مقدار زياد عبادت بهتر است.»[7] و موارد ديگر[8] مؤيد اهميت شناخت، علم و تمايل به آن است.
5 - 2 - 3 - احساس مسئوليت در نماز : در شکل (8) يکي ديگر از ابعاد شخصيتي نماز، احساس مسئوليت در نماز است. اين احساس يکي از اجزاي شخصيت مستقل و رشد يافته نمازگزار است. احساس مسئوليت نمازگزار، برگرفته از فعال گرايي، کوشش براي موفقيت، کنترل محيط دروني و بيروني، خردورزي و خود تنظيمي است.
5 - 2 - 4 - هويت نماز : منظور از هويت نماز (در شکل 8) عبارتست از معاني نماز، انتظارات و خواسته هاي نماز، ارزش هاي نماز(ابزاري و دروني) و خويشتن پنداري و نمونه هايي از معاني نماز عبارتست از اظهار عبوديت و بندگي، اتصال به معبود، درخواست از معبود، ستايش و حمد معبود، قبول نبوت و موارد ديگر.
نمونه هايي از خواسته ها و انتظارات نماز عبارتند از: پاکي درون، حضور قلب، توجه به مطالب نماز، امرار معاش از طريق صحيح، حسن خلق، وقت شناسي.
نمونه هايي از ارزش هاي نماز:
الف. ارزش هاي ابزاري: ارزش هاي فرهنگي، اجتماعي،سياسي و مادي. نماز حائز ارزش مادي است؛ زيرا از طريق نماز مي توان نيکي در دنيا را طلب و رضايت خداوند در افزايش رزق و روزي جلب نمود. نماز داراي ارزش سياسي است، به جهت اين که فرد از طريق نماز مي تواند داراي اقتدار و قدرت شود. از طريق ارزش اجتماعي نماز از طريق نماز مي توان منزلت اجتماعي، عزت و اعتباري کسب نمود. از طريق ارزش فرهنگي نماز است که نمازگزار مي تواند به معرفت و سرچشمه هاي حکمت دست يابد.
ب. ارزش هاي دروني: ارزش هايي چون توحيد، نبوت و امامت، ارزش هايي هستند که خود هدف قرار مي گيرند؛ و نه وسيله اي براي رسيدن به هدف.
خويشتن پنداري يکي از اجزاء هويت نماز است که نتيجه ارزيابي فرد نمازگزار از استعداد، ظرفيت و توانايي خود در انجام نماز است؛ يک نمونه ي خويشتن پنداري اين است که: آيا نماز نمازگزار درست برگزار شده است يا نه؟ لازم به ذکر است که برگزاري صحيح نماز کار بسيار مشکلي مي باشد؛ زيرا «نماز چهار هزار «حد» دارد.»[9] و رعايت تمام حدود آن فقط براي معصومين (ع) امکان پذير مي باشد. اگر فرد ظرفيت و توانايي ايماني و عملي
خود را در انجام نماز منفي ارزيابي نمايد، در اين صورت به همان ميزان احتمال دارد که نماز نخواند. (شايد يکي از دلايل لزوم عدم توجه نمازگزاران کثيرالشک، به شک در نماز همين مطلب باشد که خويشتن پنداري منفي، بخصوص در وجه عملي، از خود پيدا نکنند.) اگر فردي ظرفيت و توانايي ايماني و عملي (خويشتن پنداري) قوي داشته باشد، آمادگي بيشتري دارد تا به انجام نماز بپردازد.
هويت نماز تأثير فراواني بر شخصيت نمازگزار داشته، مي تواند جزئي از هويت فرد شود؛ بطوري که معاني، خواسته ها و ارزش هاي نماز جزء هويت نمازگزار شود. اگر اکثريت افراد جامعه در نتيجه روندي چون جامعه پذيري از هويت نماز به مقياس بالايي برخوردار باشند، امکان سالم سازي، بهبود اجتماعي، توسعه و تعالي براي جامعه فراهم مي شود.
[1] اصول کافي ، جلد3 ، ص84.
[2] بحارالانوار جلد69 ، ص301.
[3] حضور قلب در نماز، علي اصغر عزيزي تهراني، ص 168 - 169.
[4] رجوع کنيد به نمازهاي مستحبي، عباس عزيزي.
[5] غررالحکم، ص177، ح 79.
[6] بحارالانوار ، ج1 ، ص207.
[7] همان ، ج1 ، ص170.
[8] جهت اطلاع بيشتر از اهميت شناخت و علم از ديدگاه اسلام، رجوع کنيد به آداب تعليم و تعلم در اسلام، سيد محمد باقر حجتي، ص32 - 103.
[9] سفينة البحار، ج2 ، ص43 (از امام صادق (ع)).
بعد اجتماعي نماز
بعد اجتماعي نماز شامل چهار بعد فرعي مي باشد
5 - 3 - 1 - شرايط نماز :
شرايط نماز نيز، خود داراي چهار بعد است
ابعاد شرايط نماز
الف . امکانات و تسهيلات ابزاري : وجود امکانات و وسايل ابزاري تأثير فراواني در جذب افراد به نماز خواندن و برقراري نماز جماعت (اقامه نماز) دارد؛ اين امکانات شامل مسجد، فرش، وضوخانه، بلندگو و وسايل صوتي، امام جماعت، متوليان مسجد، خادم مسجد، مکبّر، مؤذن و موارد ديگر مي باشد.
ب . امکانات و تسهيلات رفاهي : امکانات و تسهيلات رفاهي هم به نوع خود در گسترش فرهنگ نماز و نمازخواني مؤثر است. اين امکانات شامل نوع مديريت متوليان مسجد،وجود آراستگي،زيبايي و بهداشت مسجد،خوش صورت بودن مؤذن و مکبّر،آراستگي و زيبايي لباس نمازگزاران و ... مي باشد. شايد تأکيد اسلام عزيز بر پوشيدن لباسهاي زيبا و معطر در موقع نماز تا حدودي مؤيد اين مطلب باشد. نمازگزار واقعي چون مي داند که به ديدار معبود خود مي رود، صحيح ترين شکل، زيباترين ظاهر، با شور وشعف و بهترين حالت رواني در مکان نماز حاضر مي شود.
ج . تقسيم کار : تقسيم کار در نماز،در نمازهاي جماعت متجلي مي شود. در نمازهاي جماعت نوعي تقسيم کار بين امام جماعت،نمازگزاران،متوليان مسجد،مؤذن،مکبّر و ديگر دست اندرکاران بوجود مي آيد که هماهنگي بين آنها ايجاد نموده، همياري ميان آنها را افزايش مي دهد؛ در نتيجه نماز بصورت کمي و کيفي درست تر انجام مي شود. علاوه براين،تقسيم کار در نماز جماعت،ميزان وابستگي متقابل ميان آنها را افزايش مي دهد. افزايش همياري و وابستگي متقابل ميان آنها(امام جماعت، نمازگزاران،متوليان مسجد، مؤذن، مکبّر و...) به جامعه تسري پيدا مي کند.
د . زمان نماز : زمان نماز از دو جهت قابل بررسي است؛ اوّل: زمان برگزاري نماز، طبق زمانبندي هايي است که حضرت حق تشريع نموده است. دوّم: مقدار زماني که بايد صرف نماز کرد:اين موضوع بسته به اين دارد که نماز به صورت جماعت يا فرادي برگزار شود. در نمازهاي جماعت، توصيه شده تا حال ضعفا در نظر گرفته شود و از طولاني کردن نماز توسط امام جماعت خودداري شود. مقدار زماني که صرف نماز در نمازهاي فرادي ميشود بايد به اندازه اي باشد که به واجبات،ارکان و اجزاي نماز خللي وارد نشده، نماز از درجه اعتبار ساقط نشود؛ در ضمن وقت نماز نيز از دست نرود. علاوه براين، مقدار زماني که بايد صرف نماز نمود بسته به نوع نماز متفاوت است. در نتيجه در زمان نماز(زمان برگزاري نماز و مقدار زماني که صرف نماز مي شود) بعد از تعيين حد و حدودي،بقيه به انتخاب و اختيار نمازگزار گذاشته شده و آزادي عمل وي بطور کامل محدود نشده است.
5 - 3 - 2 - ضمانت اجرايي نماز : با توجه به مبحث محرک هاي نماز و با توجه به اين نکته که همه افراد در جامعه براي جلب رضايت خداوند سبحان و اظهار عبوديت در مقابل پروردگار توانا، نماز را به جا نمي آورند؛ بلکه در جامعه افرادي وجود دارند که نماز را بنا به جهات ديگر که شرک آميز است، به جا مي آورند؛ لذا موضوع ضمانت اجرايي نماز بيان ميشود.
يکي از جنبه هاي اجتماعي نماز، ضمانت اجرايي نماز است.
ابعاد ضمانت اجرايي نماز
ضمانت اجرايي نماز داراي چهار بعد مي باشد
الف . پاداش نماز : ابتدايي ترين بعد ضمانت اجرايي نماز،پاداش نماز است. اين پاداش مي تواند اموري از قبيل: نعم مادي،بهشت باشد. در واقع نمازگزار در اين مرحله مي خواهد پاداشي را در مقابل نماز بدست آورد. اين بعد از ضمانت اجرايي نماز بيشتر مختص مسلمانان عادي (مسلماناني که درجه ايمان پائيني دارند) مي باشد. در اين مورد روايات و احاديثي وجود دارد که مي توان به آنها مراجعه نمود[1] .
ب . امنيت در نماز : مرحله بعدي ضمانت اجرايي نماز،احساس امنيتي است که نمازگزار در نتيجه انجام نماز احساس مي کند. هرچه درجه ايمان نمازگزار بيشتر باشد،اين احساس عميق تر و وسيع تر است.
ج - احترام در نماز : اين بعد مربوط به نفوذ و احترامي است که نمازگزار در بين مردم مسلمان دارد. هرچه مسلمانان بيشتر به فرهنگ نماز آشنا و پايبند باشند، نفوذ و احترام بيشتري را براي نمازگزاران قائل هستند.
د . رضايت از نماز : آنچه در بحث رضايت از نماز مطرح مي شود، نشان دهنده ي آن سطح از اعتقاد و ايمان نمازگزار نسبت به حضرت حق است که تکلم و مصاحبت با معشوق و معبود خود براي او رضايت ايجاد مي کند.
رضايت در اثر بجاآوردن نماز است که باعث مي شود فرد نماز را بجا آورد. در اين مرحله که مختص افرادي است با درجه ايماني بالا؛ صِرف برگزاري نماز باعث رضايت نمازگزار مي شود. علت اين ايجاد رضايت اين است که نمازگزار خود را در مقابل معبود،محبوب،معشوق و يار مطلوب خويش حس کرده، وي را حمد و ستايش مي کند. در واقع اين مرحله،مرحله حضور قلب است که شامل چهار بعد مي شود.
ابعاد حضور قلب
- ذکر(قرائت مفاهيم): در اين مرحله نمازگزار موقع ذکر يا قرائت مفاهيم،آنها را در قلب خود حاضر مي کند.«يک طائفه هستند که از نماز و ساير عبادات جز صورت و قشر و هيئت ملکي آن را نمي دانند؛ ولي مفاهيم عرفيه ي اذکار و ادعيه و قرائت را مي فهمند و حضور قلب آنها فقط آن است که در وقت ذکر يا قرائت مفاهيم آن را در قلب حاضر کنند و دل آنها در مناجات با حق حاضر باشد.»[2] .
- ذکر حقايق و محامد: در اين مرحله نمازگزار حقايق نماز،ذکر و قرائت را بر اساس عقل و فکر مي فهمد. «طايفه ديگر آنانند که حقايق عبادات و اذکار و قرائت را مي فهمند به قدم عقلي و فکري. و اين طائفه حضور قلبشان در عبادت آن است که به تفصيل قلبشان در ذکر اين حقايق و محامد حاضر باشد و بفهمد چه مي کنند و چطور ثنا و حمد مي گويند.»[3] .
- آشنايي قلب با حقايق: در اين مرحله، نمازگزار،مرحله درک عقلي حقايق نماز،ذکر و قرائت را طي نموده و به مرحله درک قلبي حقايق نماز،ذکر و قرائت مي رسد. «طايفه ديگر آنانند که حقايق را که به قدم فکري و عقلي
ادراک کردند، با قلم عقل به لوح قلب رسانند و قلب آنها نيز به آن حقايق آشنا شده، ايمان آورد؛ زيرا که مرتبه ايمان قلبي با ادراک عقلي بسيار فرق دارد»[4] .
- کشف و شهود: در اين مرحله نمازگزار حقايق را با چشم ملکوتي و بصيرت الهي درمي يابد. «طايفه ديگر آنانند که علاوه برآن که اين حقايق را به قلب رسانده، به مقام کمال اطمينان رسيدند با مجاهدت ها و رياضت ها به مرتبه کشف و شهود رسيده و حقايق را با چشم ملکوتي و بصيرت الهيه به مشاهده حضوريه و حضور عيني دريابند.»[5] .
5 - 3 - 3 - تعهد در نماز : تعهد در نماز،جنبه اي از بعد اجتماعي نماز است. منشأ اين تعهد،نوعي علاقه و دلبستگي عاطفي است.
ابعاد تعهد در نماز
تعهد در نماز داراي چهار بعد مي باشد.
الف . تعهد نسبت به روابط اجتماعي : نمازگزار احساس تعلق و وظيفه نسبت به نمازگزاران و افراد جامعه مي نمايد. نمازگزار احساس تعلق متقابل نسبت به ارزشها و اهداف نماز مي کند. ميزان اين تعهد بسته به روابط اظهاري نمازگزار با ديگران و ديرينگي اين روابط دارد.
ب . تعهد نسبت به جماعت نمازگزار : اين بُعد مربوط به تطبيق نمازگزار با جماعت نمازگزاران، وفاداري نسبت به ارزش ها و اهداف و انتظارات آنان مي باشد. هر چه جماعت نمازگزاران از وفاق و انسجام بيشتري برخوردار باشند، اين تعهّد هم بيشتر مي شود.
ج . تعهد نسبت به اجتماع : اين تعهد،احساس مسئوليت و علاقه نمازگزار نسبت به کليه نمازگزاران بوده؛ در صورتي که طراوت و شادابي اجتماع بيشتر باشد، تعهد نمازگزار نسبت به اجتماع افزايش پيدا مي کند.
د . تعهد نسبت به مسائل فرهنگي: تعهد نمازگزار نسبت به مسائل فرهنگي، تطبيق و پاسخ عاطفي به کل جامعه است. اين تعهد عام ترين و عميق ترين شکل تعهد است. در واقع از جنبه تعهد نسبت به روابط اجتماعي، هرچه به طرف تعهد نسبت به مسائل فرهنگي برويم،تعهد عام تر مي شود و از خُرد بودن آن کاسته مي گردد.
محرک هاي دروني و بيروني،شرايط نماز و ضمانت اجرايي نماز، تأثير مهمي بر تعهد در نماز دارد.
5 - 3 - 4 . هنجارهاي نماز : يکي ديگر از ابعاد چهارگانه بعد اجتماعي نماز،هنجارهاي نماز مي باشد
[1] رجوع کنيد به اصول کافي، ج3 ، ص84 و بحارالانوار، ج69، ص301 و نمازهاي مستحبي، عباس عزيزي و....
[2] اسرار نماز، امام خميني (ره)، ص20 - 21.
[3] همان ، ص21.
[4] همان ، ص21.
[5] همان ، ص23.
بعد فرهنگي نماز
بعد فرهنگي نماز در طرز تلقي جامعه از چه بود آن خلاصه مي شود.
ابعاد فرهنگي نماز
براي انجام نماز،نمازگزار بايد فعاليت فيزيکي خاصي را انجام دهد. انجام اين فعاليت همراه با تخصيص و صرف انرژي جسمي و فکري خاصي مي باشد. صرف اين انرژي ها براي اين است که وضع موجود نمازگزار به وضع مطلوب تبديل شود؛ که اين خود به معني تغيير و سازندگي بوده، وجود يک ادعا در نماز را اثبات مي کند. در آخر اين که در نماز هدف يا اهدافي غايي نهفته است؛ بطور مثال يکي از اين اهداف مي تواند رستگاري نمازگزار باشد.
در صورتي که جامعه طرز تلقي مثبتي از نماز داشته باشد، آنرا فعاليتي خير، داراي ارزش ذاتي و ضروري مي داند؛ در اين حالت صرف انرژي جسمي، فکري و رواني براي انجام نماز را عين ايمان و تقوا مي بيند. اين ديد نسبت به صرف انرژي جسمي، فکري و رواني در نماز مي تواند باعث برتري اجتماعي براي نمازگزاران شود. صرف انرژي جسمي، فکري و رواني که نشان دهنده ي ايمان و تقواي افراد بوده، داراي ارزش ذاتي باشد، راهي را باز مي کند تا افراد بتوانند به سلامت فکري، آرامش رواني، اطمينان قلبي، رستگاري اخروي و واقعي برسند. با توجه به مطالب فوق، جامعه راهي براي توسعه اجتماعي مي يابد.
مسائل اجتماعي نماز در سطح کلان
همان طور که در سطح خرد مسائل اجتماعي نماز بيان شد، دو عنصر اساسي فرد نمازگزار و تعامل بين آنها دست اندرکارند و از ترکيب اين دو، عنصر سوّم به عنوان «ما» و «گروه» نمازگزاران بوجود مي آيد، در نتيجه در سطح جامعه کل، تعداد زيادي «ما» و «گروه» نمازگزاران بوجود مي آيد. از طرف ديگر در جامعه، اقشار، طبقات و گروه هاي متعدد ديگر و همچنين «ماهاي متعدد» مانند تماشاگران برنامه هاي مسابقه ورزشي و هنري، باعث تفکيک اجتماعي شده، سپس به گروه بندي هاي اجتماعي مبدل مي شود؛ اين تفکيک و گروه بندي هاي اجتماعي اهميت مسائل اجتماعي نماز در سطح کلان را هويدا نموده، تشديد مي گرداند.
ابعاد کلان مسائل اجتماعي نماز
مسائل اجتماعي نماز در سطح کلان داراي چهار بعد است.
ابعاد مسائل اجتماعي نماز در سطح کلان
تعميم ساختاري
با توجه به دگرگوني هايي که در جوامع (بخصوص جوامع توسعه نيافته) بوجود مي آيد، تعميم ساختاري داراي اهميت خاصي است. تعميم
ساختاري زمينه بروز توسعه اجتماعي را بوجود مي آورد. تعميم ساختاري داراي چهار بعد مي باشد.
ابعاد تعميم ساختاري
الف . ارتقاء انطباقي : نماز مي تواند با تأثير بر خرده نظامهاي جامعه آنها را وادار به بيشترين جذب، استقلال و آفرينش نموده؛ طوري که بهترين راه حل مشکل را از خود نشان داده و قدرت انطباقي بالايي نسبت به محيط از خود نشان دهند. تحت تأثير فرهنگ نماز، نظام شخصيتي نمازگزار قابليت يادگيري و حل مسأله بيشتري را دارا بوده، ساير خرده نظام هاي موجود در جامعه بيشترين کسب انرژي، توليد و ذخيره سازي و توزيع را از خود نشان مي دهند. اين امر خود امکان تغييرات مطلوب و منظم اجتماعي را فراهم مي سازد.
ب . فرديت : نماز مي تواند باعث حفظ کرامت، رضايت و هويت فردي فرد را در جامعه فراهم سازد؛ در واقع فرد نمازگزار بصورت فرد نقّاد و سازنده در جمع حرکت مي کند.
ج . ادخال : نماز جماعت باعث ارتباط افراد و گروه ها و داخل شدن گروه ها در يکديگر و ايجاد اجتماع جامعه اي مي گردد. اين امر باعث مهم شدن هويت جامعه اي نسبت به هويت هاي کوچکتر مانند هويت هاي خانوادگي، محله اي، قومي، قبيله اي و زباني مي شود. اهميت هويت جامعه اي هم باعث بسط اعتماد اجتماعي شده و تعاملات اجتماعي را روان و با سوگيري عام گرايانه جريان يافته و هم باعث تقويت جامعه در مقابل محيط بيروني (شرايط بين المللي) مي گردد.
د . تعميم ارزشي : با توجه به وجود گروه هاي متعدد و خرده فرهنگ هاي موجود در جامعه، لازم مي آيد تعدادي از ارزش هاي اجتماعي تعميم يافته، در عين حال متعالي باشند. نماز به خوبي مي تواند اينگونه ارزش هاي متعالي را براي پوشش خرده فرهنگ هاي متعدد در جامعه ارائه داده و وفاق اجتماعي را در سطح جامعه کل فراهم آورده، باعث حفظ آن جامعه مي گردد.
تنظيم سياسي
به دنبال همگامي که در سطح خُرد ميان نمازگزاران در نماز جماعت بحث شد، با گسترش اين همگامي در سطح کلان به موضوع تنظيم سياسي مي رسيم؛ که خود همگامي بين افراد،گروهها و «ما»هاي نمازگزار باشد. به دنبال ايجاد «ما» و «گروه»هاي نمازگزار و تفکيک اجتماعي که پيامد آن است، ضرورت يک نظارت بيروني هم براين افراد و گروه هاي نمازگزار مشاهده مي شود. از طرف ديگر،با ايجاد افراد،«ما» و «گروه»هاي نمازگزار و ايجاد گروههاي ديگر وتفکيک اجتماعي و سپس گروه بندي هاي اجتماعي در سطح جامعه و امکان رسيدن بعضي از افراد و گروه ها به قدرت سياسي،موضوع تنظيم سياسي و نظارت بيروني مطرح مي شود.
در صورتي که فرهنگ نماز حاکم بر جامعه باشد، همگامي بين افراد(در درون گروه)، گروه ها و «ما» هاي موجود در جامعه تحقق پيدا مي کند؛ در صورتي که بعضي از افراد،گروه ها و «ما»هاي موجود در جامعه نخواهند از اين همگامي پيروي نمايند، تحت تأثير نظارت بيروني قرار گرفته، به ناچار همگام با افراد،گروه ها و «ما»هاي ديگر در جامعه خواهند شد.
نماز (بخصوص نمازهاي جماعت و جمعه) مي تواند عاملي براي بسيج و تراکم قدرت باشد. نماز و بالطبع اسلام ميزان تمرکز قدرت و اختيارات را به دور از خود محوري و تکبير براي ناظران(نظارت کنندگان)، دولت مردان و مسئولين تا آنجا که جزء گروه صالحان باشند و نه مغضوبين و ضالين مشخص مي کند. نماز، باعث بروز زمينه اي در مردم مي شود تا دولت مردان و مسئولين را پذيرفته (مقبوليت و مطلوبيت) و باعث اعتماد اجتماعي اکثريت مردم نسبت به مسئولين و دولت مردان جامعه مي شود.
ابعاد تنظيم سياسي
تنظيم اجتماعي
در جامعه کل، گروه هاي متعددي وجود داشته که مي توانند داراي هويت ها و مرزهاي فرهنگي متفاوتي باشند.
بحث تنظيم اجتماعي از چهار جهت قابل بررسي است.
ابعاد تنظيم اجتماعي
نماز (بخصوص نمازهاي جماعت و جمعه) و فرهنگ نماز باعث بروز و بستر مناسبي براي تعاملات بين گروهي(«ما» و «گروه هاي» نمازگزار و اقشار و طبقات مختلف) شده و اين تعاملات باعث بروز تفاهم بين گروهي مي گردد که خود مي تواند باعث : تکرار منظم مبادلات بين گروهي، تقويت انسجام در جامعه کل و تضعيف انسجام محلي مي شود.
تعاملات بين گروهي که در زير سايه نماز بوجود مي آيد، مي تواند باعث:
الف. ايجاد هنجارهاي نو و جديد که اين امر مي تواند پاسخي براي رفع نيازهاي جديد باشد؛
ب. گسترش افق هنجاري اعضاي جامعه که اين امر باعث مي شود افراد گروه هاي مختلف همديگر را بهتر تحمل کنند؛
ج. کمک به گسترش وابستگي عاطفي افراد و تعميم تعهد دروني افراد نسبت به ديگران؛
د. بروز زمينه عيني براي تعميم و تجريد ارزشي، جهت نظام فرهنگي جامعه شود.
نتيجه چهار بند فوق، باعث هموار شدن راه براي نظارت دروني تعميم يافته و تشکل اجتماع عام مي گردد.
تفاهم نمادي
براي افراد نمازگزار، «ما»،«گروه»هاي نمازگزار و گروه هاي مختلف موجود در جامعه، وجود يک تفاهم نمادي داراي اهميت فراواني است. وجود اين تفاهم نمادي در سطح جامعه کل، از ضروريات و واجبات بوده و جامعه ي بدون آن قابل تصور نيست.
تفاهم نمادي داراي ابعادي است.
ابعاد تفاهم نمادي
الف . تفاهم شناختي بين نمازگزاران :
نماز با ايجاد زباني مشترک (قرائت نماز،کلمات و واژه هايي که نمازگزاران در محاورات و مکاتبات از آن استفاده مي کنند) و شناختي مشترک در زمينه هاي علمي، ديني، فلسفي و ... بين نمازگزاران،تفاهم شناختي بوجود مي آورد.
ب . تفاهم رويه اي بين نمازگزاران :
در سطح کلان،افراد نمازگزار،«ما» و «گروه»هاي نمازگزار،از مراجع تقليد مشخّصي پيروي مي کنند که اين مراجع هنجارهاي رويه اي مشترکي را براي اين نمازگزاران ايجاد کرده،تفاهم رويه اي بين آنها بوجود مي آيد.
ج . تفاهم اجتماعي بين نمازگزاران :
وجود هنجارهاي اجتماعي نماز در سطح جامعه کل،نوعي تفاهم اجتماعي بين نمازگزاران برقرار مي کند.
د . تفاهم ارزشي و اخلاقي بين نمازگزاران :
چون مطالعه نماز بدون اسلام معني نداشته و امکان پذير نيست لذا،اسلام با ايجاد تعداد زيادي ارزش اخلاقي،نوعي تفاهم ارزشي و اخلاقي بين نمازگزاران ايجاد مي کند.
نماز به طرقي که؛ بيان شد تفاهم نمادي بين افراد نمازگزار، «ما» و «گروه»هاي نمازگزار ايجاد کرد، افزايش مي دهد و از ايجاد اختلالات نمادي (ضعف در احساسات، پنداشت ها،رموز و اصول مشترک)[1] جلوگيري مي کند.
[1] جامعه شناسي نظم، ص135.
نماز بوجود آورنده نظم
نماز علاوه بر تغيير در فرد و جامعه، باعث برقراري نظم در جنبه هاي مختلف مي شود. تغييري که نماز ايجاد مي کند براي رسيدن فرد و جامعه به کمال مطلوب است. نظمي که نماز ايجاد مي کند براي اين است که فرد و جامعه از مرحله و فاز قبلي به مرحله و فاز جديد رسيده اند،ثابت مانده و مستقر شوند تا بتوانند خود را براي تغيير بعدي و رسيدن به مرحله و فاز بعد آماده کرده و نهايتاً به کمال مطلوب برسند. معني لغوي نظم عبارتست از: آرايش و ترتيب دادن امّا معني اصطلاحي (مفهومي) آن در ديدگاه و حوزه هاي مختلف، متفاوت است. بدون توجه به اين اختلاف نظرها، نظم اجتماعي در معني «ترکيب و نفوذ متقابل مشبک آرماني، هنجاري، تعاملي و فرصتي» شناخته مي شود.[1] .
اين شبکه ها هرکدام به تفکيک داراي اجزايي هستند که در ارتباط با نماز عبارتند از:
2 - 1 - شبکه آرماني در نماز : ارزش شناسي در نماز، وجود شناسي در نماز، تکليف شناسي در نماز و زيبا شناسي در نماز.
2 - 2 - شبکه هنجاري نماز: هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز، هنجارهاي اجتماعي نماز، هنجارهاي سازماني نماز و هنجارهاي رويه اي نماز
2 - 3 - شبکه تعاملي نماز : روابط گفتماني نماز، روابط اجتماعي نماز ، روابط سياسي نماز و روابط مبادله اي نماز
2 - 4 - شبکه فرصتي در نماز : ذهنيت موضعي در نماز، نقش اجتماعي در نماز ، رتبه اجتماعي در نماز و سرمايه اجتماعي در نماز[2] .
نماز شبکه هاي فوق الذکر را ايجاد و به هم مرتبط مي سازد.
[1] همان ، ص36.
[2] جامعه شناسي نظم، ص 36 - 35 (با اندکي تغيير).
شبکه آرماني در نماز : (مجموعه آرمان هاي مشترک در نماز)
ابعاد شبکه آرماني
الف . وجودشناسي نماز : در وجودشناسي نماز توجه وافر به روح و معنويت شده؛ ولي در عين حال از بعد جسماني انسان غفلت ننموده؛ لذا تحت عنوان رئاليسم مي توان از آن ياد نمود. در دين اسلام، انسان مي تواند به اميال و آرزوهاي معقول خود توجه کرده، از نعم مادي به عنوان وسيله اي جهت رسيدن به کمال مطلوب استفاده نمايد. رسول اکرم(ص) فرمود: «توانگري (نعم مادي) چه خوب ياري است براي تقوي»[1] .
ب .تکليف شناسي در نماز (علم اخلاق در نماز) : تکليف شناسي (علم اخلاق) در نماز داراي موارد زير است:
- جهان اخلاقي و مذهبي تکاليف انسان نمازگزار را براي طي طريق بخاطر رسيدن به رستگاري و کمال مطلوب بوسيله نوعي عرفان معين مي کند.
- اسلام وجود بعضي از هنجارها و قواعد عرفي را که کمک کننده به انسان نمازگزار بخاطر طي طريق براي رسيدن به رستگاري و کمال مطلوب است، مي پذيرد و با آنها مخالفتي نمي کند.
- در اسلام توجه به اين امر شده که انسان نمازگزار بايد از خواسته ها و تمنيات خود که مانع رسيدن به رستگاري و طي طريق به کمال مطلوب مي شود، دست بردارد. (زهد اين جهاني)
- نمازگزار بايد در بعضي از امور فعالانه شرکت نموده تا بتواند خود و جامعه (انسان هاي ديگر) را به کمال مطلوب سوق دهد. نمازگزار بايد از اموري که مانع رسيدن و يا تأخير در رسيدن به کمال مطلوب مي شود، دوري نمايد
ج . زيباشناسي در نماز : منشاء اصلي زيباشناسي در اسلام عبارتست از خداوند سبحان که خود زيبا است و زيبايي را دوست دارد. خداوندي که در وراي همه موجودات دنيا، يگانه اي بي همتا است. نمازگزار واقعي وقتي با ديده بصيرت به عالم هستي مي نگرد (عالمي که بينهايت موجودات در آن وجود دارد) وجود آن يگانه زيبا را مشاهده مي کند.
د . ارزش شناسي در نماز :
- منشأ ارزش هاي واقعي ماوراءطبيعت است. يعني همان منشئي که دين اسلام از آنجا سرچشمه گرفته.
- انسان اشرف مخلوقات است.
- منشأ بعضي از ارزش ها، انسان ها و جامعه مي باشند؛ مشروط بر اينکه اين ارزش ها با ارزش هاي واقعي و ارزش هايي که مبتني بر وحي مي باشند مخالف نباشد (ارزش هاي عرفي)
- دوري از اسراف و تبذير و حفظ طبيعت داراي جايگاه خاصي است
[1] تحف العقول، ص49.
شبکه هنجاري نماز
(مجموعه هنجارهاي مشترک نماز): با توجه به اينکه قبلاً درباره هنجارهاي نماز بحث شده، فقط اشاره اي به آن مي شود.
ابعاد شبکه هنجاري نماز
الف . هنجارهاي رويه اي نماز : اين هنجارها، مقتضيات عقلي و فني عمل (نماز) را مشخص مي کند؛ به همين دليل هنجارهاي رويه اي نماز بر مبناي استدلال هاي فقهي، تحليلي و عقلي برمبناي عرف مي باشد.
ب . هنجارهاي سازماني (جماعت) نماز:
اين هنجارها در مرحله اوّل، بر پايه ارزش ها و باورهاي ديني و مذهبي بوده، در مرحله دوم، جنبه عرفي و قراردادي دارند.
ج . هنجارهاي اجتماعي نماز : اين هنجارها غالباً از نوع هنجارهاي مشترک بوده که رواج زيادي ميان افراد دارد.
د . هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز : اين هنجارها داراي دو بعد نظري و عملي هستند بعد نظري هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز مبتني و مربوط به اعتقادات، باورها و ارزش هاي ديني و مذهبي است. بعد عملي هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) نماز ريشه در اجتماع، رسوم، رفتارهاي اجتماعي و سنت هاي اجتماعي دارد.
شبکه تعاملي نماز
(مجموعه تعاملي مشبک نماز) اين شبکه تعاملي داراي چهار بعد است.
ابعاد شبکه تعاملي نماز
الف . روابط مبادله اي نماز :
روابط مبادله اي که بين نمازگزاران برقرار مي شود عبارتند از:
- يک طرفه و گرم: اين روابط عام و عاطفي است. نمازگزاراني که داراي ذخاير و منابع ارزشمند بيشتري هستند (امکانات فردي و منابع شخصي) در مبادلات اجتماعي بر اساس رفتارهاي ايثارگرايانه عمل نموده و بدون هيچ گونه چشم داشتي، آن منابع و ذخاير ارزشمند را به ديگران (نيازمندان) منتقل مي نمايند. پاداش جانشيني که در قبال اين ايثارگري براي نمازگزاران ايثارگر مطرح مي شود، شامل مواردي چون: رضايت خداوند سبحان، کمک خداوند به نمازگزاران ايثارگر، قبول دعاهاي نمازگزاران ايثارگر از سوي خداوند متعال، انسان دوستي و نوع پروري مي باشد.
- دوطرفه، گرم و تعميم يافته: اين روابط بدين نحو است که نمازگزاران براي انجام کار و رفع معضلي با ياري يکديگر و با چشم داشتي که از همديگر دارند دست ياري به سوي همديگر دراز مي نمايند. انديشه ها و علائم از طريق اين نوع روابط ميان نمازگزاران مبادله و منتشر مي شود و بيشتر جنبه تحريکي دارد.
- دوطرفه و سرد: روابط مبادله اي از نوع دوطرفه و سرد که بيشترين روابط مبادله اي است به صورت مبادله کالا و خدمات خودنمايي مي کند. در اين مبادله، نمازگزاران بر اساس ارزش هاي موجود در اسلام و نماز به مبادله کالا و خدمات مي پردازند. اين نوع روابط خارج از مساجد و محل نماز و معمولاً در بازار صورت مي گيرد.
ب . روابط سياسي نماز :
روابط سياسي نماز از طريق متقاعدسازي و مجاب سازي و احساس مسئوليت آگاهانه و خردمندانه و فعال سازي تعهد صورت مي گيرد؛ يعني هم از طريق احساس مسئوليت آگاهانه و خردمندانه در فرد نمازگزار و هم از طريق فعال سازي تعهد او را وادار به عمل مي کنند. اين وادارسازي ها و تشويق ها با استفاده از ذخاير هنجاري و آرماني مي باشد.
در سطح عوام، عامل محرکي (مانند پاداش و سودي که نمازگزار از نماز خواندن و يا شرکت در نماز جماعت بدست مي آورد) مي تواند فرد نمازگزار را وادار به انجام نماز نمايد. انديشه ها و علائم بين نمازگزاران در اين رابطه، مبادله و منتشر شده که اين تبادل و انتشار جنبه اجباري دارد.
ج . روابط اجتماعي نماز:
روابط اجتماعي که نماز بين نمازگزاران برقرار مي کند، عاطفي و برادرانه است. اين روابط تعميم يافته بوده (در حد جامعه کل) و تا حد مسلمانان پيش مي رود. در بعضي از شرايط و موقعيت ها، تعميم يافتگي اين روابط تا حد انسان هايي از پيروان اديان و مذاهب الهي (اهل کتاب) هم پيش مي رود.
در اين روابط انديشه ها و علائم مبادله و منتشر مي شود و بيشتر جنبه تکليفي دارد. روابط اجتماعي که بين نمازگزاران برقرار مي شود، کمتر توجه به اين امر دارد که فرد نمازگزار چه عيب و نقصي دارد (چون مسلمان بايد ستارالعيوب باشد، البته عيوب در حد غيراساسي) بلکه به صرف اينکه نمازگزار است با او ارتباط دارد.
د . روابط گفتماني نماز:
روابط گفتماني نماز عبارتند از:
- روابط گفتماني (مبادله اطلاعات و برداشت ها جهت رسيدن به فهم و تفاهم) درباره مواردي چون تکاليف، وظايف، حقوق نمازگزاران و همچنين عدول از آنها مي باشد.
- ارتباطات و مذاکرات بين نمازگزاران به صورت مباحثات فقهي و عقلي پيرامون نماز، خدا، انسان، جهان و ... مي باشد.
- روابط گفتماني در بين نمازگزاران بيشتر جنبه تأويلي و تفسيري دارد و بر اساس کنش ارزشي مي باشد.
- روابط گفتماني که بين نمازگزاران وجود دارد در زمينه هاي اقتصادي،
سياسي، اجتماعي، اعتقادي و... بوده و فارغ از محدوديت هاي سياسي برگزار مي شود؛ به همين جهت است که نماز و مسجد عامل و کانوني براي مقابله با حکومت ها و دولت هاي جابر و ظالم بوده است.
در روابط گفتماني که بين نمازگزاران بوجود مي آيد، انديشه ها و علائم، به صورت استدلالي، توزيع، مبادله و منتشر مي شود. اين روابط گفتماني منجر به نوعي مفاهمه فرهنگي داوطلبانه بين نمازگزاران مي شود.
در نظمي که نماز ايجاد مي کند، اعتماد اجتماعي متقابل که يکي از لوازم مبرم تعاون اجتماعي و طراوت اجتماعي است داراي جايي مخصوص و والا است. اعتماد اجتماعي متقابل تعميم يافته باعث تقويت تمايلات بين گروهي بوده؛ لذا شبکه تعاملات اجتماعي را گسترش مي دهد.
شبکه فرصتي در نماز
(مجموعه مواضع اجتماعي مشبک در نماز) اين شبکه داراي چهار بعد است.
ابعاد شبکه فرصتي نماز
الف . سرمايه اجتماعي در نماز : نظمي که نماز برقرار مي سازد به نحوي است که از معرفت و تعهد، بيشترين بهره را مي برد و امکانات روابط عاطفي و نمادين وجه غالب سرمايه اجتماعي است.
ب . رتبه اجتماعي در نماز : در وهله اوّل؛ رتبه اجتماعي نمازگزاران به تقواي آنها بستگي دارد و در وهله ي بعد؛ رتبه اجتماعي نمازگزاران متناسب با توانمندي هاي آنها در زمينه هاي فرهنگي، علمي، اعتقادي، اطلاعاتي، معرفتي و ديگر زمينه ها مي باشد. (علما و دانشمندان از رتبه اجتماعي بالايي برخوردارند؛ زيرا به معرفت، علم و اطلاعات بيشتري دسترسي دارند؛ دليل آن هم اينکه علم از ديدگاه اسلام داراي جايگاه بالايي است؛ علاوه بر اين که حدود 700 آيه قرآن درباره علم و شناخت است،[1] احاديث فراواني درباره ارزشمندي علم و دانشمند وجود دارد.[2] و در مرحله آخر؛ رتبه اجتماعي نمازگزاران متناسب با نفوذ و احترامي است که در جامعه دارند. نمازگزاران داراي رتبه اجتماعي بالا، از نفوذ و احترام بيشتري برخوردار بوده، مي توانند متناسب با نفوذ و احترام خود، عده زيادي را با فعال کردن تعهدات آنها وادار به انجام کاري مطابق با ميل و هدف خود نمايند؛ مثال: نفوذ و احترامي که مراجع تقليد بر پيروان خود دارند، باعث مي شود مقلدين کارهايي مطابق نظر ايشان انجام دهند.
ج . نقش اجتماعي در نماز: نقش اجتماعي غالباً اکتسابي بوده و افراد نمازگزار برحسب ميزان تلاشي که نموده اند و موفقيتي که کسب مي نمايند براي پايگاه اجتماعي معيني انتخاب مي شوند (پايگاه اجتماعي معيني را براي خود کسب مي کنند).
- نقش اجتماعي در محدوده اي محولي است و افراد نمازگزار بر اساس خصايل محول، پايگاه اجتماعي معيني را براي خود مشخص مي کنند؛ مانند سيد بودن (منتسب بودن به امام معصوم) مراجع، علما
- نقش اجتماعي تا محدوده اي، عام گرا است. در اين محدوده، از افرادي که اين نقش را احراز مي کنند، انتظار مي رود که روابط خود را با ديگران به صورت عام گرايانه تنظيم کنند؛ براي مثال: فرد نمازگزار رابطه خود را با غيرمسلمان با توجه به اينکه انسان است، تنظيم مي کند.
- نقش اجتماعي تا محدوده اي خاص گرا است. در اين محدوده، از افراد نمازگزاري که اين نقش را احراز مي کنند، خواسته مي شود که به صورت خاص گرايانه با ديگران رابطه برقرار کنند؛ براي مثال: نمازگزار رابطه خود را با ديگران با توجه به اين که شيعه، همشهري، دوست و ... هستند، تنظيم مي کند.
د . ذهنيت موضعي در نماز(وجه آرماني و اعتقادي پايگاه اجتماعي در نماز):
باور اساسي و بنيادين وجه آرماني و اعتقادي پايگاه اجتماعي نمازگزاران عبارت است از:
- فقط بنده خدا بودن و در مقابل او کرنش کردن.
- تقواي الهي داشتن (عضويت در گروه يا پايگاه اجتماعي خاصي، برتري براي کسي ايجاد نمي نمايد و نبايد باعث تفاخر گردد.)
- بازگشت به سوي خداوند سبحان.
وجه آرماني و اعتقادي پايگاه اجتماعي در نماز، داراي باورهاي ديگري هم مي باشد که عبارتند از:
- قرار گرفتن در صراط مستقيم داراي ارزش و امتياز است؛ نه راه مغضوبين و ضالين
ب - ايجاد يک «ما» و «گروه» نمازگزار.
ج: برادري مؤمنان.[3] .
- حفظ کرامت انسان، حتي اگر غيرمسلمان باشد.
کرامت و ارزش انسان در اسلام تا آن حد است که:
1- حيات و مرگ يک انسان مساوي است با حيات و مرگ همه انسانها.[4] .
2- انسان «خليفةالله» است.[5] .
3- فرشتگان بر انسان سجده نمودند.[6] .
4- برخورداري انسان از عقل.[7] .
5- انسان امانت دار خدا است.[8] .
6- موجودات جهان در تسخير انسان مي باشند.[9] .
[1] علم از ديدگاه اسلام، علامه محمدتقي جعفري(ره)، ص14.
[2] رجوع کنيد به آداب تعليم و تعلم در اسلام، ص32 - 103.
[3] سوره حجرات، آيه10.
[4] سوره مائده، آيه32.
[5] سوره بقره، آيه30.
[6] همان، آيه34.
[7] مباني انسان شناسي در قرآن، جلد اوّل؛ ذکر، دفتر ششم ، ص188-189.
[8] سوره احزاب ، آيه72.
[9] سوره ابراهيم ، آيه32.
اجتماعات نمازگزاران
دلبستگي ها و علائق مشترک اجتماعي بين نمازگزاران از يک طرف و تعهدات مشترک و نسبتاً پايدار بين نمازگزاران از طرف ديگر، از عناصر اساسي اجتماعاتي است که در بين مسلمانان و نمازگزاران بوجود مي آيد. براي روشن شدن موضوع هرکدام از اين علائق و تعهدات را جداگانه مورد بررسي قرار مي دهيم.
دلبستگي ها و علائق مشترک اجتماعي بين نمازگزاران
اين علائق و دلبستگي به چهار بعد قابل تفکيک است.
ابعاد علائق اجتماعي
تعهدات مشترک و نسبتاً پايدار بين نمازگزاران
اين تعهدات نيز داراي چهار بعد مي باشد
ابعاد تعهد در بين نمازگزاران
تعهد نسبت به حفظ منابع طبيعي، به صورت جلوگيري از اسراف و تبذير خودنمايي مي کند؛ به عنوان مثال: «در وضو شستن صورت و دست ها، مرتبه اوّل واجب، مرتبه دوم مستحب و مرتبه سوم و بيشتر از آن حرام است.»[1] در تعهدات چهارگانه فوق، نوعي الزام وجود دارد؛ در بعضي از اين تعهدات، الزام جنبه ي دروني و در بعضي ديگر، جنبه بيروني دارد. تعهداتي که نمازگزار داشته و جنبه الزام دروني دارد، مطابق با انگيزه هاي دروني نمازگزار است. الزامي که جنبه بيروني دارد، مطابق با انگيزه هاي بيروني نمازگزار مي باشد.
[1] توضيح المسائل امام راحل(ره) ، مسأله 248.
هنجارهاي مشترک بين نمازگزاران
در نتيجه ترکيب ابعاد چهارگانه تعهد و علائق، انواع هنجارها بين نمازگزاران بوجود مي آيد.
الف . هنجارهاي رويه اي : در نتيجه ي ترکيب تعهد نسبت به حفظ منابع طبيعي با علاقه به ايثار، کمک و مبادله بين نمازگزاران، هنجارهاي رويه اي نماز بوجود مي آيد؛
ب . هنجارهاي سازماني : در نتيجه ترکيب تعهد نسبت به اهداف جمعي نمازگزاران با علاقه به نظم اجتماعي محيط، هنجارهاي سازماني (جماعت) نماز بوجود مي آيد؛
ج . هنجارهاي اجتماعي : در نتيجه ترکيب تعهد اجتماعي بين نمازگزاران با علاقه به پيوند و دوستي متقابل بين نمازگزاران، هنجارهاي اجتماعي نماز بوجود مي آيد؛
د . هنجارهاي اخلاقي : در نتيجه ترکيب تعهدات ارزشي مشترک بين نمازگزاران با علائق مشترک در فهم روابط بين ذهني در بين نمازگزاران، هنجارهاي اخلاقي بوجود آمده که بر مبناي تعاملات گفتماني گرم با حريم فکري و نمادي نماز استوار است؛ اين مبنا (تعاملات گفتماني گرم با حريم فکري و نمادي نماز) باعث پيدايش «ما»ي بزرگي از نمازگزاران مي شود که اعضاي آن نسبت به هم احساس تعلق و وابستگي عاطفي مشترک خواهند داشت (اجتماع آرماني)؛ اين حريم فکري و نمادي نماز، نوعي هويت جمعي را براي نمازگزاران به ارمغان مي آورد.
قوه محرکه هنجارهاي اخلاقي (ايدئولوژيک) و اجتماعي، فشار اجتماعي مي باشد و ضمانت اجراي آن در مرحله اوّل جنبه دروني و در مرحله دوم جنبه بيروني دارد؛ که شامل عدم تأييد، ملامت کردن و حتي طرد نمودن توسط نمازگزاران مي شود. قوه محرکه هنجارهاي رويه اي و سازماني (جماعت نمازگزاران) داراي جاذبه اي است که ضمانت اجراي آن در وهله اوّل در بعد دروني مي باشد و آن براساس احساس ترسي است که بخاطر بجا نياوردن صحيح هنجارهاي مربوطه ايجاد مي شود. در مرحله دوم در بعد بيروني مي باشد و آن براساس هزينه هايي است که نمازگزار بخاطر بجا نياوردن هنجارهاي مربوطه بايد پرداخت نمايد؛اين هزينه ها مي تواند جنبه هاي مختلف داشته باشد:
تعهد، انديشه، پول و زور، پاسداران اصلي و ژنريک هر نظم اجتماعي هستند...ميزان تکيه نظم بر هر کدام از آنها بستگي به عوامل بي شماري ازجمله بستگي به فاز جامعه دارد.[1] با توجه به اينکه اسلام مي خواهد جامعه اي را بوجود آورد که در درجه اوّل در فاز فرهنگي است؛ در نتيجه تأکيد بيشتر بر انديشه دارد؛ اين تأکيد بر انديشه در چهار وجه آن يعني باورها، ارزشها، تکاليف و فنون مي باشد. وجه باورها مربوط به شناخت شناسي و جهان بيني موجود در نماز مي باشد[2] ارزشها، بيانگر عميق ترين تصورات پسنديده نمازگزاران در امور مختلف اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اعتقادي و ... مي باشند. فنون، نشانگر چگونگي انجام نماز، شرايط و آداب بجا آوردن نماز مي باشد. قسمتي از ارزش هاي بيان شده مربوط به شناخت شناسي و جهان بيني موجود در نماز بوده، قسمت ديگر آن به علاوه ي تکاليف و فنون قيد شده، مربوط به ايدئولوژي موجود در نماز است؛[3] علاوه بر اين، در نتيجه ي ترکيب انديشه ي
(باورها، ارزشها، تکاليف و فنون) نماز با کنش ارزشي که نماز بوجود مي آورد، معرفتي فلسفي و ديني بوجود مي آيد.
[1] جامعه شناسي نظم، ص86.
[2] رجوع کنيد به مبحث تعريف نماز، قسمت شناخت شناسي و جهان بيني نماز.
[3] رجوع کنيد به مبحث تعريف نماز، قسمت ايدئولوژي نماز.
نماز باعث بروز اختلالات
نماز، مانع بروز اختلالات هنجاري
اسلام عزيز و نماز به سهم خود جلو اختلالات هنجاري؛ يعني قطبي شدن هنجاري «حالتي که بيش از نيمي از جمعيت جامعه تحت فشار هنجاري و تسلط اجتماعي نبوده، تعهدي نسبت به هنجارها نداشته باشند.»[1] ، تضاد هنجاري، تناقض هنجاري، ضعف هنجاري و بي هنجاري را مي گيرد.
نماز باعث مي شود که اکثريت جمعيت جامعه (بخصوص نمازگزاران) تحت فشار هنجاري قرار گيرند. در اين حالت از قطبي شدن هنجاري جلوگيري به عمل مي آيد؛ با اين امر، يکي از زمينه هاي پيدايش تضاد هنجاري، محو مي شود. (قطبي شدن هنجاري يکي از زمينه هاي پيدايش تضاد هنجاري است.) از طرف ديگر، نماز با ارائه هنجارهاي هماهنگ جلو بروز تضاد هنجاري را گرفته، در نهايت باعث توسعه اجتماعي مي گردد.نماز در جلوگيري از تضاد هنجاري، کار تنظيم اجتماعي را بخصوص در بعد روابط بين گروهي ساده کرده، تراکم روابط بين گروهي را افزايش مي دهد و مآلاً انسجام کلي را امکان پذير مي سازد. نماز با جلوگيري از تضاد هنجاري باعث افزايش اعتماد متقابل تعميم يافته و کاهش نقش زر و زور در تنظيم روابط اجتماعي مي گردد. دين اسلام و نماز با جلوگيري از تضاد هنجاري باعث مي شود گستره دوستي ها افزايش و محدوده ي دشمني ها کاهش يابد. همچنين زمينه را براي پيدايش و گسترش گروه ها، احزاب و دسته هاي ضد نظام اسلامي از بين مي برد؛ خود اين امر توسعه اجتماعي را تسهيل مي کند. اسلام و نماز با ايجاد هنجارها و سامان دادن به هنجارها در جامعه از بروز تناقض هنجاري جلوگيري مي نمايند. اسلام عزيز و نماز با ايجاد و گسترش علقه اجتماعي و تعهد در افراد نسبت به هنجارهاي اجتماعي، جلو بروز ضعف هنجاري را در جامعه گرفته، اکثريت افراد جامعه را نسبت به هنجارهاي اجتماعي پايبند مي سازد. نماز با ايجاد ارزش هاي ثابت و استوار (که بيشتر مختص بعد فرهنگي و بعد اجتماعي هستند) و ارزش هاي غايي، خلأ هنجاري را که در نتيجه تغييرات مداوم و سريع بوجود مي آيد پر مي کند. (با توجه به تحولات اجتماعي و دگرگوني هاي سريع در جوامع امروزي، نقش و تأثير نماز در جلوگيري از خلأ هنجاري بيشتر آشکار مي شود). با توجه به اينکه دين، زيربناي نهادهاي اجتماعي (حداقل در جوامع اسلامي و جوامع پايبند به اسلام) مي باشد و توجه به اين امر که نماز صورت کامل دين است، نماز با جلوگيري از اختلال هنجاري و چندگانگي نهادي، ابهام در اهداف اجتماعي، سردرگمي اجتماعي و تعهدات اجتماعي را از بين مي برد؛ اين امر باعث تقويت وفاق اجتماعي بين نمازگزاران و همچنين مشخص شدن جايگاه، ميزان و نوع حقوق نمازگزاران و افراد ديگر در نقش هاي اجتماعي مي شود، به اضافه تقويت تعهدات جمعي باعث شفافيت نقش هاي اجتماعي (شفاف شدن انتظارات و تعهدات براي کنشگران در بستر روابط اجتماعي) مي گردد؛ در نتيجه ارتباط و تفاهم بين نمازگزاران و به دنبال آن هماهنگي در روابط اجتماعي افزايش مي يابد؛ اين امر خود باعث جلوگيري از بروز زمينه فردگرايي خودخواهانه و خودسري فردي و عدم استفاده از زور، حيله، تزوير و ريا در بين نمازگزاران و همچنين باعث افزايش پيش بيني پذيري رفتارهاي اجتماعي شده؛ سپس ميزان تعميم پذيري اعتماد اجتماعي بين نمازگزاران افزايش مي يابد و به دنبال آن موجب عدم توجه به منافع فردي و مصالح عمومي مي شود؛ در نتيجه دامنه کنترل رسمي تقليل مي يابد که اين خود باعث:
الف: پائين آمدن هزينه هاي اقتصادي جامعه - افزايش پس انداز - افزايش سرمايه گذاري - رشد اقتصادي مي شود.
ب: گسترش و افزايش نوآوري و خلاقيت - رشد علوم، فنون و تکنولوژي - رشد اقتصادي مي شود.
ج: محو زمينه هاي بروز مفاسد اجتماعي و اداري - تعهد شغلي و کاري و انضباط مالي - بالا رفتن اثربخشي و کارايي ميگردد.
د: افزايش قدرت انطباق جامعه اي و تقويت جامعه کل مي شود.
[1] رجوع کنيد به جامعه شناسي نظم، ص113.
نماز؛ مانع بروز اختلال نمادي و باعث برقراري وحدت نمادي
نماز، فرهنگي را ايجاد مي کند که پاسخ دهنده به سؤالات اساسي در هر فرهنگ مي باشد. اين سؤالات اساسي در چهار بعد: وجود شناسي فرهنگ، امکان شناسي فرهنگ، اخلاق شناسي فرهنگ و ارزش شناسي فرهنگ مي باشد. هر کدام از اين چهار بعد داراي سؤالاتي مي باشد که به تعدادي از آنها اشاره مي شود.
2 - 1- در بعد وجودشناسي فرهنگ: چرا جهان بوجود آمد و هدف آن چيست؟؛ انسان چگونه موجودي است؟؛ آيا جامعه داراي يک وجود خارجي است، چه قوانيني بر آن حاکم است؟
2 - 2- در بعد امکان شناسي فرهنگ: امکانات بالقوه موجود در انسان چيست؟؛ امکانات بالقوه و توان دروني موجود در جامعه چه مي باشد؟؛ امکانات موجود در فرهنگ جامعه چيست؟
2 - 3- در بعد اخلاق شناسي فرهنگ: وظايفي که انسان نسبت به معبود خود دارد چيست؟؛ وظايفي که انسان نسبت به خود دارد چه مي باشد؟؛ وظايفي که انسان نسبت به جامعه دارد چيست؟؛ وظايفي که انسان نسبت به اين جهان دارد چه مي باشد؟
2 - 4- در بعد ارزش شناسي فرهنگ: زندگي و جهان موجود تا چه اندازه داراي زيبايي و احترام است؟؛ ميزان کرامت و ارزش انسان تا چه اندازه اي است؟؛ جامعه تا چه ميزان داراي اعتبار و ارزشمندي است و تا چه ميزان بايد مورد احترام باشد؟؛ آيا غايت و نهايتي که مورد نظر انسان ها است داراي ارزشمندي، قداست و تعالي است؟
اسلام عزيز و نماز با پاسخهايي مناسب، دقيق، شفاف و قابل دفاع؛ و در عين حال کلي و تعميم يافته به سؤالات فوق مي تواند وحدت نمادي را در جامعه بوجود آورد؛ و يک چارچوب فراگفتماني در جامعه ايجاد نمايد. چارچوبي که نماز ايجاد مي کند، چارچوبي است که انواع خرده فرهنگ هاي قومي، زماني،شغلي و حرفه اي؛ و گفتمانهاي شناختي، ارزشي، هنجاري و رويه اي را در برمي گيرد. اين امر در واقع يک استراتژي فرهنگي بسيار مناسب مي باشد که تحت عنوان «سياست وحدت در تکثّر فرهنگي» از آن مي توان ياد نمود. اين استراتژي فرهنگي، امکان رشد و گسترش خرده فرهنگ ها را در کنار يکديگر و به صورت هم عرض فراهم مي نمايد؛ و در عين حال از بروز ضعف در احساسات، پنداشت ها،رموز و اصول مشترک جلوگيري مي نمايد، که اين امر يکي از ابعاد انسجام اجتماعي به شمار مي آيد.
تفکيک اجتماعي که تقريباً فرايندي است روبروي جوامع،در تاريخ معاصر با شدت و ضعف هايي روبرو بوده(در کشور ما اين فرايند بيشتر جنبه بيروني داشته)، باعث ايجاد گروه بندي هاي مختلف در جامعه مي شود. ايجاد اين گروه بندي ها خود باعث بروز خرده فرهنگ هاي مختلف،متنوّع و گاه متضاد مي گردد. اين روند مي تواند وحدت نمادي جامعه را برهم زند. در اين بين وجود نماز و به تبع آن تأثيرات نماز جلو بروز اختلال نمادي را گرفته، وحدت نمادي را تقويت مي کند.
گسترش روز افزون ارتباطات جمعي، باعث از بين رفتن فواصل مکاني و زماني جوامع شده، کشورها و جوامعي که در اين زمينه داراي توانمندي هاي ابزاري و اقتصادي بيشتري هستند(کشورهاي استکباري) مي توانند مردم کشورها و جوامع ديگر را تحت بمباران نمادي قرار داده و وحدت نمادي اين جوامع را برهم زنند. نماز و تبعات آن مي توانند بهترين عاملي باشند تا مردم (نمازگزاران) جوامع غيراستکباري و حتي استکباري را در مقابل بمباران نمادي مصون و محفوظ نگه دارد.
رشد سريع جمعيت بخصوص در قرن حاضر به همراه تحولات فني در سيستم حمل و نقل و گسترش روزافزون ارتباطات جمعي،تحرک رواني و فيزيکي (مهاجرت) جمعيت ها را بطور قابل ملاحظه اي افزايش مي دهد. اثر تعاملي افزايش جمعيت با فرايند تفکيک اجتماعي فوق الذکر، باعث افزايش تصاعدي خرده فرهنگ هاي مختلف و متنوع در جامعه مي شود. اين امور باعث ايجاد اختلال نمادي در جوامع مي شود. اقامه نماز مي تواند جلو اين اختلال نمادي را گرفته، وحدت نمادي را در سطح جامعه برقرار کند. افزايش سريع جمعيّت و انبوهي آن،وجود خرده فرهنگ هاي مختلف و متنوع،عدم ارتباطات بين گروهي و بمباران نمادي توسط امپرياليسم خبري، باعث بروز تضادهاي ارزشي شده،امکان دسترسي به توسعه اجتماعي را کم مي کند.
گسترش فرهنگ نماز (با ارائه ارزش هاي خاص) و برقراري ارتباطات بين گروهي و هماهنگي بين خرده فرهنگ ها و مصونيت در مقابل بمباران نمادي،جلو بروز تضاد ارزشي را گرفته، دسترسي به توسعه اجتماعي را امکان پذير مي سازد.
توجه و پايبندي شديد و تعصب به خرده فرهنگ هاي قومي،زباني و... در سطح نظام شخصيتي، باعث محدود شدن افق هنجاري و نمادي در افراد مي گردد. نماز باعث مي شود تا نمازگزاران پايبندي شديد و تعصب به خرده فرهنگ هاي قومي،زباني و ... را در مقابل تعهد و پايبندي به جامعه کل از دست دهند و در سطح نظام شخصيتي باعث گسترش افق هنجاري و نمادي آنها مي شود. اين امر خود موجب بکارگيري اصول فرهنگي توسط نمازگزاران در ميدان هاي تعاملي جامعه شده،که خود بتدريج باعث تقويت،گسترش و قداست اين اصول فرهنگي در سطح جامعه مي شود. به علاوه اين تقويت،گسترش و قداست اصول فرهنگي، به تقويت وحدت نمادي در جامعه کمک مي کند. تقويت وحدت نمادي و مفاهيم فرهنگي باعث تقويت احساس تعلق به جامعه و اهميت هويت جامعه مي شود،که؛ در نتيجه تعهد عمومي، تقويت و تعميم مي يابد و به دنبال آن اعتماد دو جانبه تعميم يافته، افزايش مي يابد. خود اين اعتماد دو جانبه تعميم يافته مجدداً باعث افزايش تعهد عمومي تعميم يافته مي گردد.
اقامه نماز مانع مي شود تا اختلاف نظرها در بين نخبگان جامعه به وحدت نمادي در جامعه آسيب وارد کند؛ در بعضي از شرايط در بين نخبگان جامعه تناقض ها و اختلاف نظرهايي پيش مي آيد و اين اختلاف ها و تناقض ها تحت شرايطي مي تواند زمينه اختلال نمادي را در جامعه فراهم سازد؛ در اين صورت اقامه نماز، هم از بروز اين اختلاف نظرها جلوگيري نموده و هم به هنگام بروز، با شيوه هاي مناسب به حل اين تناقضات مي پردازد.
با توجه به تأکيد اسلام بر تفکر،علم وعلم آموزي و درخواست هاي نمازگزار در نماز از خداوند سبحان،ميل به دانستن و علم در وي بوجود مي آيد؛ در صورتي که اين ميل عملي گرديده، گسترش کمي و کيفي يابد، افق هنجاري و ارزشي نمازگزار افزايش يافته و اشتراکات فرهنگي بين نمازگزاران بيشتر مي شود؛ اين امر خود باعث وحدت نمادي در جامعه مي گردد.
چون نماز و اقامه آن مانع بروز خودخواهي و خودمحوري مي گردد،سدي در مقابل استبداد سياسي مي باشد. لذا اگر نمازگزارن واقعي به قدرت سياسي دست يابند،اعتماد اجتماعي متقابل تعميم يافته گسترس مي يابد و تعصب و پايبندي شديد به گروه ها و خرده فرهنگ هاي قومي،زباني،حرفه اي و... در مقابل پايبندي به جامعه کم مي شود؛ فساد اداري کاهش مي يابد؛ قانون شکني و زورگويي کم مي شود،عدم تمايل به فعاليت هاي سياسي و اجتماعي کاهش مي يابد؛ احساس ترس و ناامني در زمينه هايي چون فکري،جاني، مالي کاهش مي يابد. اين همه جلوي بروز سمبوليسم ايمايي و اشاره اي را که منجر به ابهام معنايي و گنگي مفهومي مي شود را گرفته، شفافيت معنايي و مفهومي جاي آن را مي گيرد؛ در نتيجه روابط گفتماني را در سطح جامعه افزايش مي دهد. اين خود باعث وحدت نمادي در جامعه مي شود.
فرهنگ نماز ضديتي آشکار با نابرابري هاي اجتماعي دارد؛ گسترش فرهنگ نماز در جامعه باعث گسترش برابري اجتماعي شده و منابع ارزشمند را در جامعه به شيوه اي درست توزيع مي نمايد؛ در نتيجه از بروز تضادهاي توزيعي و ارزشي در جامعه جلوگيري مي نمايد و خود اين امر زمينه بروز وحدت نمادي در جامعه را فراهم مي سازد.
نماز مانع بروز اختلال سياسي و باعث برقراري وحدت سياسي
وجود «گروه»ها و «ما»هاي نمازگزار در جامعه بعنوان يکي از پل ها و گره هاي ارتباطي بين دولت و شهروندان محسوب شده، زمينه رواني روابط سياسي و همکاري سياسي را بين دولت و شهروندان افزايش مي دهد؛ بخصوص تأثير مثبت وجود اين «ما»ها و «گروه»هاي نمازگزار زماني آشکارتر مي شود که متوجه شويم، نماز، هم در سطح خُرد و هم در سطح کلان بر استحکام، وفاق و نهادينه شدن اجتماعي تأثير فراوان دارد. حضور نمازگزاران در نمازهاي جماعت(بخصوص نماز جمعه) از بروز اختلال رابطه اي سياسي در جامعه جلوگيري مي نمايد؛ در نتيجه باعث سادگي در هدايت انرژي عاطفي جامعه، حفظ طراوت فرهنگي، تقويت تعهدات جمعي و تحکيم هويت جامعه اي مي شود. در صورتي که مسئولين و دست اندرکاران جامعه از نمازگزاران واقعي باشند، زمينه براي پيدايش و گسترش روابط گفتماني سياسي با مردم نمازگزار (و يا شايد ديگر افراد) ايجاد مي شود. اين امر خود باعث ايجاد و افزايش تفاهم سياسي و اعتماد متقابل نسبت به قضاوت،اجرا،تخصص و دانش طرفين مي شود؛ علاوه براين در صورتي که روابط گفتماني سياسي، واقعي و صادقانه بوده و زير سايه نماز ايجاد شده باشد، باعث:
الف - افزايش ظرفيت اجرا، قضاوت و آگاهي مسئولين و مردم نسبت به امکانات، مضيقه ها، نيازها و اهداف جامعه مي گردد و اين به نوبه خود باعث افزايش همدلي سياسي و ملي مي شود.
ب - آگاهي مسئولين و مردم از امکانات،مضيقه ها و نارسايي ها، امکان چاره جويي به موقع را افزايش مي دهد.
ج - وجود روابط گفتماني سياسي بين مسئولين و مردم باعث افزايش توان مجاب سازي طرفين و بکارگيري آن مي شود؛ همچنين واقع بيني سياسي را در طرفين افزايش مي دهد.
د - وجود روابط گفتماني سياسي که نماز و اقامه آن فراهم مي کند، امکان جذب نيروهاي مختلف در جامعه را که داراي توانمندي هاي لازم باشند، افزايش مي دهد.
ح - وجود روابط گفتماني سياسي که زير سايه فرهنگ نماز ايجاد مي شود،زمينه پذيرش انتقادات سازنده را بين مسئولين و مردم فراهم نموده،
مانع بروز خشونت هاي سياسي مي شود؛ در نتيجه قابليت جامعه براي حل مسالمت آميز تضادها و اختلافات داخلي افزايش مي يابد.
و - وجود روابط گفتماني سياسي که در زير سايه نماز ايجاد مي شود، مانع از بروز خودسري سياسي و سوء استفاده از قدرت و هرگونه کژرفتاري سياسي مي شود.
نماز مانع بروز اختلالات اجتماعي و موجب برقراري وحدت اجتماعي
نماز باعث بروز همکاري اجتماعي بين نمازگزاران مي شود؛ اگر اين همکاري بين مردم بصورت مبادله متقارن گرم(ياري و بيمه اجتماعي) در شئونات مختلف زندگي اجتماعي باشد و اين همکاري ها افزايش يابد، زمينه براي انجام کارهاي خير که جنبه عمومي دارد و همچنين، تعهدات اجتماعي نمازگزاران نسبت به جامعه و افراد آن افزايش مي يابد. افزايش و گسترش همکاري هاي اجتماعي باعث ايجاد زمينه ي لازم براي افزايش مودّت اجتماعي و موجب بروز مانعي عمده در مقابل نابرابري هاي اجتماعي مي شود. نماز باعث ايجاد گسترش حمايت اجتماعي بين نمازگزاران با يکديگر و با مردم ديگر مي شود. اين حمايت تنها در بعد مادي همچون کمک مالي به نيازمندان خلاصه نمي شود؛ بلکه در ابعاد مختلف عاطفي،معرفتي،منزلتي و ... بوده و هرچه اين ابعاد گسترش بيشتري پيدا نمايند،ميزان استثمار و بهره کشي، يأس و خودکشي، محروميت اجتماعي و انفعال اجتماعي در جامعه کمتر مي شود. حمايت اجتماعي بوجود آمده توسط نماز باعث مي شود که افراد نيازمند، فرصتي دوباره پيدا نمايند و از استعدادهاي خاص و منحصر به فرد خود استفاده ببرند و چه بسا که در آينده بتوانند، خود با عمل خير از ديگران حمايت نمايند. دين اسلام، با توجه به تبليغ و گسترش نوع نگاه خود به حمايت اجتماعي،حمايت کننده و حمايت شونده (اسلام در بعضي از مواقع حمايت اجتماعي را يک واجب ديني معرفي و در موارد ديگر توصيه هاي فراوان در آن مورد مي نمايد)، سعي در اين دارد تا حمايت اجتماعي را به صورت يک وظيفه و عادت اجتماعي در آورد؛ براي مثال:
الف – نوع دوستي را در بين نمازگزاران تقويت مي نمايد.
ب - در خلقت انسان ها تفاوتي نيست و برتري انسان ها به تقواست.
ج - انسان داراي کرامت است.
د - هر انساني داراي استعداد خاصي است و لذا از ظرفيت هاي منحصر به فردي برخوردار است.
ح - کمک کردن و ياري رساندن به نيازمندان يک ارزش والاي اجتماعي و يک تکليف است. حديث نبوي معروف - (اگر مسلماني نداي کمک مسلمان ديگري را بشنود و کمک نکند مسلمان نيست)[1] مؤيد اين مطلب مي باشد.
و - اسلام اين باور را ترويج مي نمايد که کمک گيرنده،خود مي تواند يک کمک رسان هم باشد.
اسلام، زکات علم را انتشار آن مي داند و به آن، اهميت و توجه وافر دارد. اسلام و فرهنگ نماز بر علم،دانش و آگاهي تأکيد دارند؛ به عنوان نمونه: «هر رکعت نمازگزاردن پشت سر امام دانشمند برابر با هزار رکعت نماز است[2] » و يا «دو رکعت نماز دانشمند بهتر از هفتاد رکعت نماز غيردانشمند است.»[3] همچنين،اهميت علم و شناخت در اسلام تا جايي است که «در قرآن که در دسترس همه ي جوامع امروزي مي باشد، حدود 700 آيه در مورد حمايت از علم و شناخت واقعيات يافت مي شود»[4] ؛ (جهت اطلاع از فضيلت علم و علما از ديدگاه اسلام به کتبي که در اين زمينه نوشته شده، رجوع نماييد)[5] و آموختن علم را وظيفه مي داند؛ براي مثال: «طلب علم بر هر مرد و زن مسلماني واجب است.»[6] يا، «زگهواره تا گور دانش بجوي.» موجب موارد ذيل مي گردد:
- امکان بسط خردگرايي تعميم يافته در عرصه هاي مختلف زندگي بوجود آمده، ملاک هاي عقلانيت در جامعه گسترش مي يابد.
- امکان مشارکت عمومي براي خلاقيت هاي علمي و فرهنگي افزايش پيدا مي کند.
- امکان گسترش دانش ها و بهنگام نمودن علوم افزايش پيدا مي کند.
- بالا بردن سرمايه هاي فرهنگي و آموزشي در بين مردم،نقش اکثريت افراد را در جامعه فعال تر کرده و از تأثيرات جبر اجتماعي مي کاهد.
- علم بيشتر جنبه عملي،کاربردي و تخصصي به خود مي گيرد؛ به عنوان نمونه،مولاي متقيان حضرت علي (ع) فرمود: «علم باعث رشد و هدايت مي شود.»[7] «نيکبختي، در عمل به علم است.»[8] .
- امکان رشد و توسعه پايدار فراهم مي شود.
- تمايل نمازگزاران و افراد جامعه به رفتاري روشمند و پذيرش مسئوليت افزايش پيدا مي کند.
ز- امر به معروف و نهي از منکر در اسلام به عنوان يک واجب مقّرر شده است. با توجه به اينکه نماز آينه تمام نماي اسلام بوده و اينکه کارکرد نماز مجزا از کارکرد اسلام نيست و همچنين با توجه به نگرش اسلام درباره انسان و کرامت او و نوع ارتباطي که مسلمان با مسلمانان و با غيرمسلمانان برقرار مي کند و اينکه نمازگزار واقعي،با نوع ارتباط خاصي سعي در دعوت غير مسلمانان به اسلام مي نمايد، لذا از ديدگاه اسلام (که ديدگاه فرد نمازگزار است) افراد غيرمسلمان که محارب نباشند الزاماً دشمن تلقي نمي شوند. از طرف ديگر با توجه به عدم اصالت قوم، قبيله، نژاد و گروه خاصي و توجه به نمازگزاران، جامعه و انسان ها در کل، برقراري پيوند اجتماعي بين نمازگزاران با يکديگر و تا حدودي با غيرمسلمانان امکان پذير مي شود.
پيوند اجتماعي که در زير سايه نماز بوجود مي آيد، باعث افزايش کمک هاي دو جانبه و تعهد مشترک بين نمازگزاران و همچنين نمازگزاران با ديگر افراد شده، موجب شادکامي،بشاشيت و سرخوشي در جامعه مي شود. اين امور باعث مي شود که بين افراد در جامعه (نمازگزاران با يکديگر و نمازگزاران با ديگران) ارتباطات تنگاتنگي در شبکه اجتماعي بوجود آيد. با افزايش روابط بين نمازگزاران و گروه هاي نمازگزار حتي در حد دوستي ضعيف که مبتني بر احترام متقابل باشد،جريان انتقال اطلاعات،آگاهي ها،خدمات و ...تسهيل شده،انسجام ملي تقويت مي شود. سهولت در جريان انتقال اين عوامل باعث افزايش شرايط ذهني براي همکاري اجتماعي و ياري اجتماعي مي شود. بسط و گسترش روابط بين نمازگزاران و گروه هاي نمازگزار موجب افزايش تعهدات عمومي آنها در مقابل يکديگر و کل جامعه مي گردد. افزايش اين تعهدات موجب مي گردد تا اخلاق نظري و عملي به هم نزديک شوند. علاوه براين،گسترش روابط مزبور باعث افزايش اعتماد متقابل تعميم يافته مي شود.
افزايش روابط بين نمازگزاران و گروههاي نمازگزار در حد دوستي قوي،باعث گرمي روابط بين اين افراد و گروه ها شده، نوعي وفاداري نسبت به يکديگر را فراهم مي آورد و به عنوان ابزاري در مقابل نيروها و افراد محارب قابل استفاده است. اين خود موجب نوعي تشکل گروهي شده، بقاء و دوام اين افراد و گروه هاي نمازگزار را باعث مي شود.
روابط گفتماني اجتماعي،ميزان تعهد را (که از پاسداران نظم است)، افزايش مي دهد. افزايش تعهد تا حدي موجب افزايش تعلق عاطفي به جمع مي شود و تعميم مي پذيرد؛در نتيجه باعث کمک به تعميم اعتماد متقابل مي گردد. وجود روابط گفتماني اجتماعي، باعث تقويت ميزان پرهيزکاري در جامعه شده،ميزان کنترل رسمي و هزينه هاي مادي و رواني مترتب بر آن را در جامعه تنزل مي دهد؛ زيرا هرچه ميزان پرهيزکاري افراد در جامعه افزايش يابد،ضرورت کنترل رسمي از سوي حکومت و دولت و سازمان هاي مربوطه کاهش مي يابد. اين امر خود باعث کاهش هزينه هاي مختلفي مي شود که صرف کنترل رسمي مي گرديد.افزايش روابط گفتماني اجتماعي، مي تواند باعث بسط و گسترش عزت و کرامت انساني و احترام متقابل بين نمازگزاران در شبکه روابط اجتماعي شده،مباني اخلاقي را در جامعه تقويت نمايد. افزايش روابط گفتماني اجتماعي،بخصوص زماني که براساس مجاب سازي باشد،باعث تقويت،تعميم و اشاعه ارزش ها در جامعه مي شود. گسترش روابط گفتماني اجتماعي باعث مي گردد که مفهوم ارزش هاي موجود در جامعه،شفاف و روشن گشته، درکي صحيح و واقع بينانه از آنها توسعه يابد. با توجه به گروه بندي هاي فرهنگي در جامعه،وجود روابط گفتماني فلسفي و هنري باعث گسترش و تعريض افق فکري و نمادي نمازگزاران شده،آنها در مقابل سليقه ها و نقطه نظرهاي يکديگر تحمل و بردباري بيشتري از خود نشان خواهند داد. مآلاً کار پالايش،تغيير،اصلاح و يا حتي تعويض انگاشت ها و نقطه نظرها در جامعه تسهيل مي شود و در نهايت شکاف بين اخلاق نظري و اخلاق عملي کاهش مي يابد.
[1] محجةالبيضاء ، ج1 ، ص342.
[2] محجةالبيضاء ، ج1 ، ص342.
[3] نهج الفصاحه ، ص350، ش1673.
[4] علم از ديدگاه اسلام ، ص14.
[5] به عنوان نمونه رجوع کنيد به آداب تعليم و تعلم در اسلام، دکتر سيد محمد باقر حجتي، ص23 - 103.
[6] اصول کافي، جلد1 ، ص35 - 36.
[7] غررالحکم، ص614 ، ح93 وص615 ، ح112 و ص624، ح281 و ص847 ،ح349 و ص45 ،ح1324.
[8] همان ، ص130، حديث1و2.
نماز، و تراکم و تمرکز قدرت
همبستگي اجتماعي عام شامل اجزاي: اعتماد اجتماعي متقابل تعميم يافته،وابستگي عاطفي تعميم يافته،احساس تعلق به جامعه،تعهد تعميم يافته نسبت به جامعه و بالا بودن ميزان تعاملات اجتماعي مي باشد. اگر در جامعه اين اجزاء بوجود آيد، سازگاري اجتماعي، بيشتر جنبه دروني داشته؛ و در نتيجه سطح تضادهاي اجتماعي کاهش مي يابد و کمتر نياز به نظارت بيروني پيدا مي کند؛ در اين صورت نياز به تراکم و تمرکز قدرت کمتر حس مي شود. توجه به اين نکته ضروري است که تراکم و تمرکز قدرت زياد، باعث بي ميلي سياسي در افراد جامعه و نمازگزاران مي شود و آنها تمايل کمتري به فعاليت هاي سياسي نشان مي دهند؛ در نتيجه نوعي بيگانگي از نظام سياسي در ميان آنها بوجود مي آيد. تراکم و تمرکز قدرت بيش از حد، مانع گسترش روابط اجتماعي بين گروهي شده؛اثر منفي بر گسترش روابط اجتماعي داوطلبانه دارد. به دنبال آن وفاق اجتماعي به خطر مي افتد،تراکم وتمرکز قدرت زياد مانع از دسترسي به اطلاعات آزاد براي تصميم گيري نمازگزاران و افراد جامعه شده،مشارکت اجتماعي مؤثر و آگاهانه آنها را کاهش مي دهد، همچنين خود مختاري و انتخاب نمازگزاران و ديگر افراد را محدود نموده،بجاي خودمختاري،دگرمختاري بوجود مي آيد که به دنبال آن چاپلوسي و دورويي رواج پيدا مي کند و خلاقيت از نمازگزاران و ديگر افراد سلب مي شود. و به تبع آن اعتماد اجتماعي تعميم يافته کاهش مي يابد.
تراکم و تمرکز قدرت زياد و محو اختيارات و آزادي هاي واقعي باعث مي شود افراد فرودست نسبت به تخطي و تجاوز فرد قدرتمند آسيب پذير شده، اضطراب و تشويش در جامعه بوجود آيد؛ در صورت تکرار و تقويت اين امر، اضطراب و تشويش حاصل از آن،بيماري رواني براي اکثريت افراد فاقد قدرت در جامعه بوجود مي آورد. از طرف ديگر اگر صاحبان قدرت به اصول اخلاقي پايبند نباشند، احتمال اين وجود دارد که قدرت خود را در روابط اجتماعي، حق مسلم خود دانسته و ديگر افراد را محق ندانند؛در نتيجه هرگونه نقص بوجود آمده را متوجه ديگران نموده و خود را مبرّي از توبيخ و مجازات بدانند. در اين مورد «دکتر چلبي» مطلبي را اينگونه بيان مي کند: «اگر صاحبان قدرت، فاقد اصول اخلاقي باشند و صرفاً سياست قدرت را در پيش گيرند،احتمال بسيار وجود دارد که قدرت مازاد در روابط اجتماعي، درون فکن شود و آنها احساس تقصير ننمايند؛ بلکه با مسئول دانستن ديگران،احساس تقصير خود را برون فکن کرده،گرايش توبيخي را از خود به ديگران معطوف کنند. نتيجه به شکل خودبزرگ بيني بروز مي نمايد و توهم خودبزرگ بيني به فرد اين اجازه را مي دهد که سرنوشت مرگ و زندگي
[ صفحه 171]
ديگران را در دست بگيرد.»[1] .
فرهنگ نماز براي جلوگيري از بروز اين مسأله راهکارهايي انديشيده است؛ که عبارتند از:
الف: مسئولين و قدرتمندان را پايبند به اصول اخلاقي مي کند. در صورت عدم پايبندي به اين اصول و انجام گناه (بصورتي که صفات و مشخصات لازم را از دست بدهند)، ايشان حق سرپرستي بر مردم را نداشته و شرعاً از مقام خود عزل مي شوند. مولاي متقيان حضرت علي (ع) در اين زمينه فرمود:«و همانا دانستيد که سزاوار نيست بخيل، بر ناموس و جان و غنيمتها و احکام مسلمانان ولايت يابد و امامت آنان را عهده دار شود تا در مالهاي آنها حريص گردد؛ و نه نادان، تا به ناداني خويش مسلمانان را به گمراهي برد؛ و نه ستمکار، تا به ستم عطاي آنان را بِبُرَد؛ و نه بي عدالت در تقسيم مال، تا به مردمي ببخشد و مردمي را محروم سازد؛ و نه آن که به خاطر حکم کردن رشوت ستاند، تا حقوق را پايمال کند، و آن را چنانکه بايد نرساند؛ و نه آن که سنت را ضايع سازد، و امت را به هلاکت دراندازد.[2] »
همچنين حضرت امام خميني(ره) در کتاب خود مي نويسد: حکومت اسلامي، حکومت اسلامي، حکومت قانون خدا است؛ حکومت اسلامي نه استبدادي است و نه مطلقه؛ بلکه مشروطه است...مشروطه از اين جهت که حکومت کنندگان در اجرا و اداره مقيد به يک مجموعه شرايط هستند که در قرآن کريم و سنت رسول اکرم(ص) معين گشته است،مجموعه شرايط همان احکام و قوانين اسلام است که بايد رعايت و اجرا شود.[3] »
ب: فريضه امر به معروف و نهي از منکر را در نظر گرفته تا نوعي مداخله در امور (از جمله امور سياسي) مانع به خطا رفتن قدرتمندان گردد.
ج - اسلام اختيارات، قدرت و ولايت افراد را در هر موقعيت داراي حد و اندازه اي مي داند که براي رهبر اسلامي در حد ولايت تشريعي و براي افراد ديگر و دولتمردان در حد معيني مي باشد که قانون مشخص نموده است.
د: مشورت معصومين(ع) با افراد و ياران خود؛ حتي اگر نظر آن ياران با نظر معصوم(ع) تفاوت داشته باشد و در عمل ثابت شود که نظر معصوم(ع) صحيح بوده است؛ نمونه آن را مي توان مشورت پيامبر اکرم(ص) با ياران خود در ارتباط با جنگ احد و صحيح بودن نظر پيامبر اکرم(ص) ذکر نمود؛ که نتيجه آن جنگ،شکست مسلمانان بود. خالي از لطف نيست اگر گفته شود که «وقتي آيه شريفه و شاورهم في الامر نازل شد، پيغمبر (ص) فرمودند که خدا و رسولش بي نياز از مشاوره هستند؛ ولي آن را در اين امت قرار داد تا رحمتي براي آنها بوده باشد؛ بنابراين کسي که مشورت کند رشدي را از دست نداده و کسي که آن را ترک کند،از گمراهي مصون نخواهد ماند.[4] » با توجه به مطالب بيان شده،آشکار مي شود که هدف پيامبر اکرم(ص) و يا ساير معصومين(ع) از مشورت اين نبوده که نيازمند آن هستند؛ بلکه اهداف ديگري داشته اند؛ از جمله:
احترام گذاشتن به نمازگزاران و بالا بردن شخصيت با ايجاد شخصيت رشد يافته در آنها، ايجاد زمينه براي مسئوليت پذيري در نمازگزاران، آماده کردن نمازگزاران براي مداخله در امور و انجام کارهاي محوله، تأسي نمازگزاران از معصومين(ع)، ايجاد گسترش رشد سياسي در نمازگزاران ، به عنوان يک امر پيشگيرانه، عدم توهم استبداد در نظام اسلامي
[1] وفاق اجتماعي، دکتر چلبي ، ص72.
[2] نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهيدي، خطبه131 ، ص129 - 130.
[3] ولايت فقيه،امام خميني(ره) ، ص52 - 53.
[4] ترجمه تفسيرالميزان، علامه طباطبايي، جلد7 ،ص120.
خاتمه
راه هاي افزايش تعداد نمازگزاران و جلب افراد به نماز خواندن
مسئوليت اصلي جلب افراد به نماز خواندن بر عهده نمازگزاران مي باشد؛ لذا نمازگزاران بايد دقت کافي و وافي نمايند تا نه تنها از محرمات دوري نموده و از منکرات فاصله بگيرند؛ بلکه بايد طوري انديشيده(با حفظ معيارها و ضوابط اسلامي) و عمل نمايند که با توجه به افکار و اعمال مردم، هرچه بيشتر آنها را به نماز و نمازخواندن هدايت نمايند. اين هدايت بيشتر بايد غيرمستقيم باشد؛ يعني اينکه نمازگزاران بايد با عمل خود،افراد ديگر را به نماز هدايت نمايند. در واقع افراد تارک نماز و يا کاهل در نماز،بيشتر به اعمال نمازگزاران توجه دارند تا به حرف آنها.
مسئوليت جذب افراد به طرف نماز بر تمام آحاد نمازگزاران است؛ امّا در بين اين نمازگزاران مسئوليت بيشتري متوجه افرادي است که قدرت تأثيرگذاري بيشتري را دارند و با کميت و کيفيت بيشتري توانايي هدايت و جذب افراد را به طرف نماز دارا هستند. همانطور که در قرآن مجيد آمده «لا نُکَلِّفُ نَفْساً اِلّا وُسْعَها»[1] تکليف افراد براساس توانايي آنها است؛ لذا در بين نمازگزاران بيشترين مسئوليت براي جلب افراد به نماز، برعهده رهبران و
مسئولان جامعه که توانايي بيشتري دارند، مي باشد. با توجه به سخنان مولاي متقيان حضرت علي (ع) که فرمود: «مردم به اميران خود مانندترند تا پدران خود.»[2] و همچنين «دو گروه از امت من هستند که اگر صالح شوند، مردم صالح مي شوند و هنگامي که فاسد شوند مردم فاسد مي شوند:اوّل،عالمان و دوم،سلاطين و حاکمان.»[3] آشکار مي شود که رهبران و مسئولان بايد کمال دقت و ظرافت را در اعمال خود داشته باشند؛ تا وقتي الگوي افراد ديگر قرار مي گيرند، الگوي مناسب بوده و افراد بيشتري را به نماز و نماز خواندن هدايت نمايند. اين رهبران و مسئولان نه تنها بايد از محرمات و منکرات دوري نمايند، بلکه بايد از مرحله درک عقلي و ايمان قلبي از نماز گذشته و به مرحله دريافت حقايق با چشم ملکوتي برسند و با رفتاري پيامبر گونه،مردم را راهنما و الگو باشند.
در مجموع راه حل هايي را که براي جلب افراد به نماز خواندن و افزايش تعداد نمازگزاران مي توان برشمرد، عبارتند از:
الف: تلاش براي اقامه واقعي نماز توسط نمازگزاران با توجّه به مواردي چون:
1- توجه به کلمات و معاني نماز
2- درک عقلي و فکري محتواي نماز
3- آشنايي و ايمان قلبي با محتواي نماز
4- دريافت حقايق با چشم ملکوتي
البته لازم به بيان است که بند سوم، کار مشکلي است و بند چهارم با مجاهدات و رياضت هاي فراوان حاصل مي شود.
ب: وقتي نمازگزار رفتاري نيکو از خود ارائه دهد، افراد غيرنمازگزار (تارک نماز و کاهل در نماز) تحت تأثير اين رفتارها قرار گرفته، تشويق به نمازخواندن مي شوند. با توجه به اينکه رفتارها و کنش هاي افراد هميشه عقلاني نبوده و در بسياري موارد عاطفي است،ارائه رفتارهاي خوب و سنجيده از طرف نمازگزار مي تواند باعث کشش افراد غير نمازگزار به طرف نماز باشد.
ج: داشتن زندگي ساده دور از تجمل و اسراف و همراه با صدق و صفاي نمازگزاران باعث جلب افراد غير نمازگزار به طرف نماز مي شود.
د: داشتن رفتارهاي ملايم و نرم از سوي نمازگزاران، و چشم پوشي از خطاي افراد و مواردي از اين قبيل، باعث کشش و جلب آنها به طرف نماز مي شوند.
ح: با توجه به اينکه انسانها مي خواهند راهنما و رهبراني از جنس خود و در مواردي،در زمان خود داشته باشند و همچنين انسان ها الگوپذير بوده و از الگوهاي مورد نظر خود پيروي مي کنند؛ لذا،بايد الگوها،رهبران و مسئولان داراي شخصيتي رشد يافته باشند
و: ايجاد و برقراري عدالت و قسط در جامعه:
با توجه به تأثير تأمين معاش افراد بر معاد آنها،برقراري عدالت و قسط در جامعه؛ تأثير فراواني در نماز خواندن و اقامه آن دارد.
ز: محرک هاي دروني و بيروني نماز:
وجود محرک هاي دروني و بيروني مي تواند تمايل به نماز را در افراد ايجاد نمايد؛ «حتي اگر نماز به قصد قربت هم نباشد، لااقل براي تأمين سلامت جسم،ذهن و روان امري واجب و ضروري است».[4] .
ح: ايجاد و افزايش مهارت در نماز:
از طرق مختلف مانند: خانواده،نظام آموزشي و رسانه هاي گروهي مي توان مهارت لازم را در افراد براي نمازخواندن و تمايل به نماز ايجاد نمود.
ط: دروني کردن نماز:
نماز و فرهنگ آن از طريق عجين شدن با وجود افراد، دروني شده و تداوم مي يابد. اگر روند جامعه پذيري افراد در خانواده، دوستان و همسالان، محيطهاي آموزشي، رسانه هاي گروهي و ... به نحوي صورت بگيرد که نماز خواندن و فرهنگ نماز دروني شود؛ يعني با وجود فرد عجين گردد، تمايل افراد به نماز قوي مي گردد.
ي: نهادي شدن نماز:
در صورتي که نماز در جامعه نهادينه شده، در زندگي اجتماعي ماندگار شود، امکان اين که افراد جامعه، نمازگزار(نماز خوان) شوند، زياد مي گردد.
[1] سوره انعام ، آيه 152.
[2] تحف العقول ، ص207.
[3] همان ، ص50.
[4] هدايت نوجوان به سوي نماز، دکتر علي قائمي، ص22.
راه هاي جلب افراد به نمازهاي جماعت
الف: ايجاد، تعميق احساس همفکري، همگامي، همدلي و همبختي مشترک بين نمازگزاران
ب: ايجاد هماهنگي بين انتظارات جماعت نمازگزار با نيازها و پيش آمادگي هاي نمازگزار
ج: وجود امکانات مادي، ابزاري و رفاهي در مساجد و تکايا:
وجود مساجدي با ابزار و امکانات لازم و شايسته، نوسازي و زيبا سازي مساجد، رعايت بهداشت در مساجد، خوش صوت بودن مؤذن و مکبّر، آراستگي، خوش بويي و زيبايي لباس نمازگزاران، تأثير فراواني در جلب افراد به طرف نماز جماعت دارد.
د: برقراري عدالت و قسط در جامعه تأثير فراواني در تمايل به شرکت در نمازهاي جماعت و اقامه نماز دارد.
ه: محرک هاي دروني و بيروني نماز:
وجود اين محرک ها باعث تمايل و شرکت در نمازهاي جماعت مي شود