■ نمازی که می خوانیم! نمازی که باید بخوانیم!
چه حاج آقای با حالی!
یکی از اتفاقات خوب برپایی نماز جماعت در دوایر و سازمان ها ست.فرصت بسیار ارزشمندی که دولت اسلامی در اختیار کارکنان خودش قرارداده است، تا آنان حد اقل یک نوبت در شبانه روز را به موقع نماز بخوانند.که اگر در یک شرکت و موسسه غیر دولتی شاغل بودند این امکان به این راحتی در دسترس شان نبود.( البته ای کاش حد اقل سازمان هایی که در مجاورت آن مسجدی وجود دارد ضوابط و مقررات اداری برای اقامه نماز در مسجد آسان می شد. )گرچه برخی کارکنان نیزاز موقعیت پیش آمده در اداره بهره برداری نمی کنند ، با این که بسیاری مواقع کار ضروریی که مرتبط با حق الناس یعنی همان ارباب رجوع باشد هم ندارند . با این حال متاسفانه پشت میزهای خویش نشسته و لحظه ها ی بی خبری خود را سپری می کنند! و البته حسرت این روزها می مانند.
یکی از اتفاقات جالب ، دیدار ها و گفتگوی همکاران در وضوخانه و راهروها و بین دو نماز است. از دیالوگ های معمولی و مرسوم احوالپرسی و بده بستان ها که آن ها هم در نوع خودش دنیایی دارد، به راحتی نمی شود گذشت.گفتگوهایی همراه با جدی و شوخی، طنز و هجو، حکایت از دیدگاهها و نگاههای آدم ها به مسائل گوناگون پیرامونی شان دارد و راه شناخت ما را برای ارتباط و تعامل با آنان آسان تر می سازد .
برای ناظری چون "من"قصه آنگاه جالب و شاید هم دردناک می شود که برخی از نمازگزاران تحصیل کرده و الگو ساز در یک نهاد فرهنگی ، الفبای مکتب نماز را نمی دانند و یا شاید بدانند لیکن به آن پای بند نباشند. البته امام جماعتی که در یک مکان شلوغ و پر رفت و آمد و مسافری و تفریحی مانند مسجد بازار ، بوستان ها و پارک ها، پایانه های مسافربری نماز می گزارد مسئولیتی دارد که باید حال ووضع ناتوانان جسمی و دینی و فرهنگی نمازگران را مراعات کند،نمازش را کوتاه کند، ازمستحبات و آداب نماز صرف نظر کند. و به انجام واجب های نماز اکتفا کند . وهمین امام جماعت اگر برای گروهی با شرائط مساوی و یک دست و اهل بینش و معرفت اقامه نماز کند کم و کیف اقامه نمازبه گونه ای دیگر خواهد بود.!
پرسش این است که ما باید چگونه نگاهی به نمازمون داشته باشیم؟
می گفت: دم حاج آقا گرم! ازش خوشم میاد. شیخ با حالیست.!!
دیدی شروع که می کنه ، گازش رو تا ته می گیره و میره.! تو راهی هم سوار نمی کنه.!
بنده خدا حاج آقا!!! گاهی وقت ها آدم شک می کند که حداقل واجبات را هم درست انجام می دهد یا نه؟
گفتم عزیز جان !یکی از جاهایی که گفتند گاز ندین همین جاست. با مرکب نماز که سفر می کنی با طمانینه و آرامش برو.پرش های ذهنی و فکری، دلشوره های قلب با خواندن نمازِ بی حضور و آداب نه تنها از بین نمی رود که افزایش هم پیدا می کند.
وقتی نوع نگاه ما به کاری وظیفه گرایانه و تکلیف گرایانه شد. به حد اقل هایی که ما را از تکلیف برهاند بسنده می کنیم.نماز حسابگرانه رفیق خود را به آرامش ماندگار نمی رساند.
نگاه دیگری که در برخی نمازگران دیده می شود، نگاه نیازمندانه است . در این نوع بینش همین قدر که رفع حاجت شد و نیاز مرتفع گردید. دیگر کاری به آنچه به او نیاز داشته ایم نداریم . نماز گدایان هم آرامشی دلنشین ندارد.
ما گزارش حال بزرگان می کنیم و ابزار سنجش هم در دست مانیست و ادعای سنجش گری نیز نداریم.
نماز دنیای دیگری نیز دارد که هرکسی به طور تمام و کمال راه به درک و شناخت آن دنیا ندارد.گرچه پیمودن گام هایی برای معرفت و درک لذت آن برای امثال نگارنده ممکن و میسر است.
اری نگاه دیگر ، نگاه ناز است . نازخریدن و ناز کشیدن، از هر دو سو، که هرکدام از دو طرف عاشق است و معشوق و معشوق است و عاشق.وچنین نمازی را گفته اند: بذکرالله تطمئن القلوب.
افسوس و هزاران افسوس که نگارنده این سطور بی بهره از نگاه سوم و بیگانه از دنیای نازکشان و نازکنان و خریداران ناز است. سخن کوتاه می کنم و تنها از او می خواهم در حرکت به سوی عالم عاشقان به نماز توفیق مان دهد و رفیق راهمان باشد.
القصه ؛ به قول سهراب ، چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.