■ بیان اهمیت نماز با ادبیات داستانی 2
نماز را برای خدا بخوانیم
فرشته هاي آسمان
ظهر بود. آفتاب از لابه لاي برگهاي نخل، صحن مسجد را روشن کرده بود. پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در محراب مسجد ايستاده بود و با آرامشي لطيف، نماز ميخواند. در ميان نمازگزارها، چهره ي امام علي (عليه السلام) مي درخشيد و پرنده ي دلش در آسمان ياد خدا پرواز ميکرد.
در همان وقت، پيرمردي فقير و خسته با لباسهايي کهنه و پر وصله، وارد مسجد شد. او بسيار لاغر بود با چشم هاي گود افتاده و بيني درازي داشت. با پريشاني چشمهاي کم سوي خود را به اطراف چرخاند و با سوز گفت: «مردم! کمک کنيد. من پير مردي فقير و نيازمندم. زن و فرزندانم گرسنه اند، مرا ياري کنيد!»
اما کسي به او توجه نميکرد. پيرمرد جلوتر رفت. ناگهان امام علي(ع) را ديد که انگشترش را - که در دست راستش بود - به سوي او گرفته است. با قدمهاي لرزان، خودش را به او رساند. نمازگزارها؛ رکوع رفتند. پيرمرد در هنگام رکوع، انگشتر را از دست امام علي گرفت و دلش آرام شد. سپس دستهايش را به سوي آسمان گرفت و از ته دل گفت: «خدايا شکر!»
و آرام آرام از صحن مسجد بيرون رفت. بعد از نماز، پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) به پا خاست و در ميان حرفهايش «آيه ي ولايت» را خواند:
- همانا سرپرست و رهبر شما، تنها خدا و پيامبرش است و کساني که ايمان آورده اند و نماز را بر پا ميدارند و در حال رکوع، زکات ميدهند.[1] .
بعد، صورتش را به طرف امام علي (ع) چرخاند و لبخند شيريني بر صورتش نقش بست. نمازگزارها فهميدند که اين آيه به خاطر اخلاص و بخشش انگشتر امام، به پيرمرد فقير نازل شده است.
در آن لحظه ها، فرشته هاي آسمان عطر دلانگيزي را در صحن مسجد ميپاشيدند.
-
پيامبر مهربان اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «ارزش کارها به قصد و نيت آن است.» يا در روايت ديگري آمده است: «نيت و قصد مؤمن، از عمل او بهتر است».
بنابراين در وقت خواندن نماز، بايد قصد و نيت فقط رضايت خدا باشد؛ يعني: «بايد خدا را براي خدا بخوانيم؛ اين را «اخلاص» ميگويند.»
[1] سوره مائده آيه 55.
مثل جويبار
امام علي (عليه السلام) فرمود: «کارهاي خود براي خدا را خالص کنيد تا سعادتمند شويد.»[1] .
و يا فرمود: «اخلاص، بالاترين کاميابي است.»[2] .
-
سال سيزدهم بعثت، رهبران قريش تصميم گرفتند از هر قبيله يک نفر را انتخاب کنند تا به هنگام نيمه شب، به خانه ي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) حمله کنند و او را در بسترش بکشند.
فرشته ي خدا، جبرئيل اين خبر را به پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) رساند. او انديشيد و سپس رو به امام علي(ع) کرد و با ملايمت گفت: «مشرکان قريش نقشه ي قتل مرا کشيده اند و من از طرف خدا مأمورم که مکه را ترک کنم. امشب تو در بستر من بخواب و آن پارچه سبز را بر روي خود بکش.»
امام علي(ع) با رضايت گفت: «اگر من اين کار را بکنم، جان شما به سلامت خواهد بود؟»
پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) سرش را تکان داد و گفت: «آري، علي جان!»
امام لبخند زد و بي معطلي سجده ي شکر کرد. پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در تاريکي شب به «غار ثور» رفت. امام در بستر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) دراز کشيد و از ميان پنجره ي اتاق به ستاره هاي آسمان که سوسوي دلهره آوري داشتند، چشم دوخت. او لحظه اي از ياد پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) و مهرباني هايش دور نميشد.
ساعتها گذشت. کم کم پرده ي تيره ي شب کنار رفت و صبح صادق، سينه ي افق را شکافت. ناگهان چهل مرد در حالي که با پارچه، صورت خود را پوشانده بودند و شمشير در دست داشتند، به خانه پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) هجوم آوردند.
همگي به دور بستر حلقه زدند و شمشيرها را بالا بردند. يکي از آنها با چابکي پارچه ي سبز را کنار زد و با تعجب صورت امام ديد. خون به صورتش دويد و خشم وجودش را فشرد. آنها چند لحظه در سکوت به هم نگاه کردند. يکي از آنها، دسته شمشيرش را در پنجه نيرومندش فشرد و با عصبانيت پرسيد: «محمد کجاست؟»
امام با خشکي جواب داد: «مگر او را به من سپرده بوديد که از من ميخواهيد؟».
آنها با چهره هاي برافروخته، خانه ي پيامبر را ترک کردند. امام تنها ماند؛ او ماند و ياد پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) که مثل جويباري زلال در سينه اش جاري بود.
به همين خاطر، آيه 207، سوره ي بقره نازل شد: «برخي از مردم با ايمان و فداکار، جان خود را در برابر جلب خشنودي خدا ميفروشند و خداوند نسبت به بندگانش مهربان است.»
[1] فهرست موضوعي، غررالحکم، ص93.
[2] همان منبع، ص 91.
چگونه نماز بخوانیم؟
عطر گل سرخ
ستاره ها همچون الماس ميدرخشيدند. مدينه بوي شکوفه ميداد. بهار، ميهمان مدينه بود. صداي لرزش برگهاي شاداب به گوش ميرسيد. سلمان فارسي، مهار شتر را با دست گرفته بود و منتظر امام علي (ع) و زهرا (عليهاالسلام) بود.
آن شب، زهرا (عليهاالسلام) به خانه ي شوهرش امام علي (ع) ميرفت. پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) همراه امام علي (ع) و زهرا (عليهاالسلام)، از خانه بيرون آمدند. سلمان، شتر را نشاند. امام علي (ع) به زهرا (عليهالسلام) کمک کرد تا سوار شتر بشود. سلمان، مهار شتر را گرفت و آرام آرام براه افتاد. صداي هلهله و شادي کودکان و زنان مدينه در کوچه ها پيچيد. هزاران فرشته ي خدا در آسمان مدينه بال و پر ميزدند و زير لب با صداي دلنشيني، «اللهاکبر» ميگفتند.
اندکي بعد به در خانه ي کوچک و گلين امام علي(ع) رسيدند. پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در حالي که ظرف آبي در دست داشت، وارد اتاق شد و براي «تبرک» چند قطره آب بر سر فاطمه (عليها السلام) پاشيد.
در خانه يک مشک، يک کوزه و کاسه ي سفالي، تشک و بالشي از پشم و پوست... ديده ميشد.
پيامبر دستهايش را به طرف آسمان گرفت و از ته دل دعا کرد: «پروردگارا! اين دختر من و محبوبترين مردم نزد من است. خدايا علي نيز گراميترين مردم در نزد من است. خداوندا! رشته ي محبت اين دو را استوار بفرما.»
اشک شوق در چشمهاي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) درخشيد و خانه ي امام علي (ع) از عطر گل سرخ لبريز شد.
-
نماز با «اللهاکبر» شروع ميشود. وقتي نمازگزار اللهاکبر گفت، کارهايي مانند خوردن، آشاميدن، حرف زدن و... بر او حرام ميشود. بنابراين، به اين تکبير(اللهاکبر)، تکبيرةالاحرام ميگويند.
«اللهااکبر» يک دنيا معنا دارد. اگر کسي، به عمق مفهوم و معناي «اللهاکبر» دانش و يقين (باور قلبي) داشته باشد، هرگز به زشتي و بدي کشيده نميشود و شيريني ياد خدا را مي چشد.
«اللهاکبر» يعني: «الله، از هر چه که به زبان آيد و هر چه که به ذهن آيد، بزرگتر است.»
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «وقتي اللهاکبر ميگويي، بايد همه چيز در نزد تو کوچک شود؛ جز خدا.»
در جنگ خندق، مسلمانها در هنگام کندن گودال به سنگ محکمي برخورد کردند؛ طوري که کلنگ شکست، ولي سنگ نشکست. پيامبر جلو آمد و چند ضربه به سنگ وارد کرد بع از هر ضربه، جرقه اي بلند شد و پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) تکبير گفت و مسلمان ها يکصدا تکبير گفتند تا سنگ خرد شد.
ياران از ايشان علت تکبير را پرسيدند. پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) به دور دستها خيره شد و با اطمينان گفت: «من سقوط کاخهاي روم و ايران را در برق جرقه هاي سنگ ديدم.»
امام علي (عليه السلام) در جنگ صفين، هر کسي را که ميکشت، با صداي بلند «اللهاکبر» ميگفت. مسلمان ها با شمردن «اللهاکبر»هاي او ميفهميدند که امام علي (ع) چند تن از دشمنان را به هلاکت رسانده است.
-
روزي که خورشيد پيروزي اسلام در شهر مکه درخشيد و مسلمانها مکه را فتح کردند، پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)، به سوي کعبه رفت. سپس به حجرالاسود اشاره کرد و با صداي آسماني اش «اللهاکبر» گفت.
مسلمان ها با شنيدن صداي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)، ذوق زده شدند و همگي فرياد کشيدند: «اللهاکبر»
چگونه تکبير بگوييم؟
- نمازگزار بايد هنگام گفتن تکبير (تکبيرةالاحرام)، دو دستش را تا روبروي گوش بالا بياورد، به طوري که وقتي دستهايش مقابل گوش رسيد، تکبير تمام شده باشد.
- نمازگزار بايد انگشتان دستش را موقع تکبيربه هم بچسباند و بالا ببرد.
- نمازگزار بايد کف دستهايش رو به قبله باشد.
مادر قرآن
پس ازگفتن «تکبيرة الاحرام»، نمازگزار بايد سوره حمد رابخواند. اگر اين سوره در نماز خوانده نشود، نماز باطل ميشود.
نام ديگر سوره حمد، «ام الکتاب» (مادر قرآن) و يا «فاتحةالکتاب» (گشاينده قرآن) است. اين سوره، 7 آيه دارد و بنا به قول پيامبر گرامي اسلام، بهترين سوره ي قرآن است. سوره ي حمد تنها سوره اي است که بر هر مسلماني واجب است حداقل روزي 10 بار در نمازهاي پنجگانه خود بخواند.
-
سوره حمد با «بسم اللهالرحمن الرحيم» شروع ميشود، يعني: «به نام خداوند بخشنده مهربان.»
همان گونه، که هر کشوري، پرچم دارد، نام خدا پرچم مسلمان ها است. نمازگزار بايد «بسم الله الرحمن الرحيم» را با صداي بلند بخواند.
- الحمدلله رب العالمين، يعني: «شکر و سپاس و ستايش مخصوص پروردگار جهانيان است.»
- الرحمن الرحيم، يعني: بخشنده ي مهربان است.»
«رحمان» و «رحيم» دو صفت از صفتهاي خدا است. اين دو صفت نشانه ي مهرباني و لطف خداي مهربان ميباشد.
- مالک يوم الدين، يعني: «صاحب روز جزاست».
امام سجاد (عليه السلام) در نماز وقتي به جمله ي «مالک يوم الدين» ميرسيد، آن قدر تکرار ميکرد، که نزديکانش فکر ميکردند او الان از دنيا ميرود.
- اياک نعبد و اياک نستعين، يعني «خدايا! تنها تو را ميپرستيم و تنها از تو ياري ميجوييم.»
ميگويند: عارفي بزرگ در مسجد جامع بصره نماز ميخواند؛ به آيه ي «اياک نعبد و اياک نستعين» رسيد
همه ي بدنش از ترس خدا لرزيد و اشک از چشمهايش جاري شد.
ناگاه قسمتي از مسجد با صداي وحشتناکي ويران شد. مردم سراسيمه به صحن مسجد آمدند و ديدند آن او هنوز به نماز مشغول است!
- اهدنا الصراط المستقيم، يعني: «خداوندا! ما را به راه راست هدايت بفرما!» در قرآن کريم، درباره راه مستقيم، آمده است:
- راه مستقيم، راه خدا است. (سوره هود، آيه 56)
- راه مستقيم، همان راه پيامبران است (سوره يس، آيه 4)
- راه مستقيم، راه بندگي خدا است. (سوره آل عمران، آيه101)
- صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم ولاالضالين، يعني: «به راه کساني که به آنها نعمت داده اي، هدايت کن و نه راه کساني که به آنها غضب کردي و نه راه گمراهان.»
در سوره نساء، آيه 68 منظور از کساني که خداي مهربان به آنها نعمت داده است، پيامبران، راستگويان، شهيدان و نيکوکاران معرفي شده است، و گمراهان و غضب شدگان را فرعون، قارون، ابولهب، قوم عاد، قوم ثمود، بني اسرائيل و... دانسته شده است.
قلعه ي بزرگ
نمازگزار بعد از خواندن سوره ي حمد، بايد يکي ديگر از سوره هاي قرآن کريم را بخواند، البته به غير از چهار سوره اي که در آنها «سجده واجب» وجود دارد.
در ميان سوره ها، به «سوره توحيد» سفارش بيشتري شده است. سوره توحيد کوتاه است، اما معنا ومفهوم آن بسيار زياد است. ميگويند، هنگامي اين سوره نازل شد که يهوديان، مسيحيان و مشرکان از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) خواستند تا او خدايش را معرفي کند. پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در جواب آنها، اين سوره را خواند. درحقيقت، سوره توحيد همان سوره ي معرفي خدا است.
هنگامي که «سعدبن معاذ» يکي از ياران پيامبر از دنيا رفت، پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) خيلي غمگين شد. او با پاهاي برهنه در تشييع جنازه ي سعد شرکت کرد و گفت: «نود هزار فرشته از آسمان براي تشييع جنازه ي سعد آمده اند!»
پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) از جبرئيل پرسيد: «دليل نزول نود هزار فرشته چيست؟»
جبرئيل گفت: «او در هر حال - چه ايستاده و چه نشسته و چه پياده - سوره توحيد را ميخواند!»
سوره توحيد:
- بسم اللهالرحمن الرحيم، يعني: «به نام خداوند بخشنده مهربان.»
- قل هوالله احد، يعني: «بگو پروردگار، خداي يگانه است.»
ايمان مانند قلعه اي بزرگ است که دروازه ي اصلي آن «توحيد و يگانگي خدا» است.
- اللهالصمد، يعني: «او خداي بينياز است.»
ما انسانها به غذا، آب، اکسيژن و خيلي چيزهاي ديگر احتياج داريم، ولي خداي بزرگ به هيچ چيز احتياج ندارد و غني (بي نياز) است.
- لم يلد و لم يولد، يعني: «او نه چيزي را زاييده است، و نه از چيزي زاده شده است.»
ما انسانها، هر کدام پدر و مادر داريم، اما خداي بزرگ اين طور نيست.
- و لم يکن له کفواً احد، يعني: «و هرگز براي او همتا و همانندي نبوده است.»
مانند بال پرنده ها
يکي از ارکان نماز، رکوع است، يعني اگر کم يا زياد خوانده شود (عمدي باشد يا سهوي و اشتباهي)، نماز باطل ميشود.
در تاريخ آمده است: «قبيله ي بنيثقيف» از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) خواستند تا نماز آنها رکوع و سجده نداشته باشد. آنها با ناراحتي گفتند: «براي ما خم شدن ننگ است!»
در همان وقت آيه اي نازل شد: «هرگاه فرمان رکوع به آنها داده ميشود، رکوع نميکنند[1] »
امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد: «رکوع و سجدههاي طولاني، سيطان را عصباني ميکند و او ميگويد: واي بر من! اين مردم با اين گونه بندگي خدا، ديگر مرا اطاعت نميکنند.»
يا خداوند به فرشته ها ميگويد: «ببينيد بندگان من چگونه مرا تعظيم ميکنند و در مقابل من رکوع مينمايند. من نيز آنها را بزرگ خواهم داشت و به آنها عزت و عظمت ميبخشم.»
رسول اکرم (صليالله عليه وآله) در رکوع چنان کمرش را کشيده و صاف قرار ميداد که اگر قطره آبيرويکمرش ريخته ميشد، وسط کمر ميماند و به سمتي جاري نميشد.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: امام علي (عليه السلام) به قدري رکوع را طول ميداد که عرق از ساق مبارکش جاري ميشد.
-
نمازگزار در رکوع، در برابر عظمت خدا تا زانو خم ميشود و ميگويد:
- سبحان ربي العظيم و بحمده، يعني: «خداي بزرگ خود را ميستايم و او را بزرگ ميشمرم»؛
و يا 3 بار ميگويد: «سبحان الله»، يعني: «پيراسته باد خدا.»
سفارش شده است: در رکوع، گردن خود را بکشيد تا رمز اين باشد که من ايمان آورده ام، گرچه گردنم در راه خدا برود.
نمازگزار بايد در رکوع، آرنجها را مانند بال پرنده ها به بيرون بدهد؛ نه آن که به پهلو بچسباند. کف دستها را به زانوها بگذارد و انگشتهاي دستش را باز کند. پاها در يک خط - نه جلو و نه عقب - و ميان دو پا به مقدار يک وجب فاصله باشد.
به هنگام رکوع به ميان دوپايش نگاه کند و پس از ذکر رکوع، صلوات بفرستد.
-
پيامبر در مسجد نشسته بود و با يارانش حرف ميزد. ناگهان مردي با عجله آمد و به نماز ايستاد. او رکوع و سجده هايش را به تندي انجام ميداد. در آن وقت پيامبر رو به يارانش کرد و گفت: «او مانند کلاغي نوک ميزند. اگر او با اين نمازاز دنيا برود، بر دين من نمرده است.»
-
از سرنگهبان آستان قدس رضوي نقل شده است: شبي از شبهاي زمستان که هوا خيلي سرد بود و برف ميباريد، آخرهاي شب دستور دادم که تمام درهاي حرم را ببندند.
خادمي خبر داد که «حاج شيخ حسنعلي اصفهاني»(عارف بزرگ) در بالاي بام، در کنار گنبد مشغول عبادت است و مدتي است که در حال رکوع است و هر بار که ميروم، در همان حال رکوع است.
گفتم: «با شيخ کاري نداشته باش، فقط کمي آتش هيزم در اتاق پشت بام روشن کن که وقتي نمازش تمام شد، گرم شود.»
آن شب، برف سنگيني در مشهد باريد. هنگام سحر که براي بازکردن درهاي حرم آمديم، به آن خادم گفتم: «برو ببين، حاج شيخ در چه حالي است.»
او رفت و پس از چند لحظه برگشت وبا تعجب و چشمهاي خيس گفت: «حاج شيخ هنوز در حال رکوع است و پشتش از برف پوشيده شده است!»
[1] سوره مرسلات آيه 48.
جيک جيک گنجشکها
برگهاي سبز نخلها زير شعاع خورشيد بال و پر ميزدند. آن روز وقتي نوه ي پيامبر - امام حسن (عليه السلام) - به مسجد آمد، نماز جماعت شروع شده بود. او به آرامي از کنار صفهاي نمازگزاران گذشت و خود را به پيامبر رساند. لبخند ريزي گوشه لبش جوانه زد. هنگامي که پدربزرگ به سجده رفت، روي کتفش نشست و با ياد روزهاي قبل که پشت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) مينشست و به خيالش شترسواري ميکرد، خودش را تکان تکان داد.
مدتي گذشت. امام حسن (ع) احساس کرد پاهايش درد گرفته است. از پشت پدر بزرگ پايين آمد و در کنارش نشست. پيامبر با آرامش نماز را خواند و تمام کرد. بعد، نوه اش را روي زانويش نشاند و گونه اش را بوسيد.
يکي از ياران با ترديد پرسيد: «اي رسول خدا! چرا سجده آخرتان را آن قدر طولاني خوانديد؟»
پيامبر موهاي نرم سر نوه اش را نوازش کرد و گفت: «هنگام سجده، حسن برپشتم سوار شده بود. من نخواستم او را ناراحت کنم. آن قدر صبر کردم تا خودش پايين بيايد.»
نمازگزار بعد از رکوع، راست ميايستد و بعد در برابر خداي بالاتر از همه، به خاک ميافتد. دو سرانگشت بزرگ شست پا، دو زانو و دو کف دست روي زمين و پيشاني را بر خاک يا سنگ يا چوب پاک يا حصير يا مانند آنها ميگذارد و سجده ميکند.
به هنگام سجده، دستها در برابر گوش قرار ميگيرد. آرنج به زمين نميچسبد و از دو طرف همچون دو بال باز ميماند. نه فقط پيشاني، بلکه بيني را نيز برخاک ميگذارند؛ مي توان روي هر خاک پاکي سجده نمود، اما سجده بر مهر کربلا بهتر است.
-
نمازگزار در سجده ميگويد:
- سبحان ربي الاعلي و بحمده، يعني: «خداوند خود را که از همه بالاتر است، ميستايم و پيراسته ميشمارم.»
يا 3 بار ميگويد:
- سبحان الله، يعني: «پيراسته باد خدا.»
نمازگزار در رکوع و سجده، خدا را «تسبيح» ميکند؛ يعني؛ خدا را از هر عيب و نقصي پيراسته ميداند.
-
روزي دسته اي گنجشک، جيک جيک کنان از مقابل امام سجاد (عليه السلام) عبور کردند. امام رو به اطرافيان کرد و گفت: «هر صبح، پرنده ها خدا را تسبيح ميکنند.»
امام کاظم (عليه السلام) بعد از نماز صبح، سر بر خاک ميگذاشت و تا آفتاب بتابد، در سجده بود.
سلمان فارسي ميگفت: «اگر سجده نبود، من آرزوي مرگ ميکردم!»
هنگامي که مسلمانها به «حبشه» هجرت کردند، کافران مکه گروهي را نزد پادشاه حبشه (نجاشي) فرستادند تا آنها را به کشورش راه ندهد و اخراج کند.
نماينده ي قريش طبق رسم آن زمان در مقابل نجاشي به سجده افتاد، اما نماينده ي مسلمان ها - جعفربن ابيطالب - سجده نکرد و گفت: «ما جز در برابر خدا، در برابر کسي، به سجده نميافتيم!»
دعاي مادر
صداي نرم فاطمه (سلامالله عليها) به گوش ميرسيد. امام حسن (عليه السلام) ملافه ي نازکي را که روي سرش انداخته بود، کنار زد. در تاريکي ملايم اتاق، قامت نحيف مادر را ديد.
فاطمه در گوشه اي از اتاق «نماز شب» ميخواند. در آن لحظه، صداي جير جيرکها هم به گوش ميرسيد. امام حسن (ع) به آرامي جا به جا شد. مهتاب روي صورت مادر افتاده بود. او قنوت گرفته بود و دعا ميخواند. ديوارهاي اتاق زمزمه دلنشين او را ميشنيدند. خانه حال و هواي ديگري داشت. امام حسن (ع) صداي مادر را ميشنيد که براي همه دعا ميکرد. يکي يکي، نام مسلمانها را ميبرد و براي آنها دعاي خير ميکرد؛ جز خودش.
لحظه ها گذشت. صداي اذان صبح، سکوت شب را شکست. امام علي (عليه السلام) با همان صداي گرم هميشگي. اذان ميگفت. مادر به کنار بستر فرزندانش آمد و با مهرباني گفت: «حسن جان! حسين جان! برخيزيد، وقت نماز صبح است.»
امام حسن (ع) سرش را از زير ملافه در آورد و با لبخندي دلنشين سلام کرد و گفت: «مادرجان! من داشتم به دعاي قنوت شما گوش ميدادم، چرا شما حتي يک کلمه هم براي خودتان دعا نکرديد؟»
مادر موهاي سر فرزندش را نوازش کرد و گفت: «پسر خوبم! اول همسايه، بعد خانه خودت!»
-
قنوت در همه نمازها مستحب است. به فتواي برخي مراجع، نمازگزار ميتواند به هر زبان که دلش ميخواهد، با خدا راز و نياز کند، او دستهايش را تا برابر صورتش بالا مي برد، کف دستها را رو به آسمان ميگيرد، دستهايش را کنار هم قرار ميدهد و بجز انگشت شصت، بقيه انگشتهايش را به هم ميچسباند.
او هنگام خواندن دعا به کف دستش نگاه ميکند و دعا ميخواند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود: «هر دعايي که بر زبان جاري شد، خوب است.»
طول دادن قنوت، مستحب است. ابوذر غفاري، يکي از ياران پيامبر، از ايشان پرسيد: «اي رسول خدا! کدام نماز بهتر است؟»
پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) انديشيد و گفت: «نمازي که قنوتش طولاني تر باشد.»
-
چند دعا از پيامبراکرم (صليالله عليه و آله) بياموزيم:
- خدايا! مرا شاکر و صابر گردان. خداوندا! در همه کارها، مرا عاقبت به خير بگردان.
- پروردگارا! مرا به علم توانگر ساز؛ به حلم زينت بخش و به تقوا، عزيز کن و به عافيت، زيبايي ده.
معبودا! من از تو هدايت، تقوا، عفت، و بينيازي ميخواهم.
خدايا! چنان که خلقت مرا نيک ساختي، سيرتم را نيز نيک کن.
بار پروردگارا! يک لحظه مرا به خود وامگذار و چيزهاي خوبي که به من بخشيده اي، از من مگير.
عصاي پيرمرد
نور نوازشگر خورشيد از لابلاي شاخه هاي سبز و بلند نخلها بر سنگفرش حياط مسجد ميتابيد. امام کاظم (عليه السلام) در شبستان مسجد در کنار پيرمردي نماز ميخواند.
پيرمرد پيشاني کوتاه و ابروهايي پر پشت و چشم هاي کم سويي داشت. او در آخر نماز، بعد از سجده نشست و تشهد را خواند و سپس نمازش را سلام داد. بعد از نماز، خواست از جايش بلند شود و برود. چشمهاي کم فروغش را به اطراف چرخاند تا عصاي چوبي اش را بيابد، ولي آن رانيافت.
عصا زير گليم پنهان شده بود. پيرمرد آهي کشيد و ته ريش سفيد و نقره اي رنگش را خاراند. امام با ديدن صورت آشفته ي پيرمرد، در حالي که ايستاده نماز ميخواند، خم شد و عصا را به دست او داد، بعد کمر راست کرد و نمازش را ادامه داد.
پيرمرد سرش را بلند کرد و چشمهايش، نگاه سپاسگزار و احترام آميزي يافت. سپس به پا خاست و به آرامي از شبستان مسجد بيرون رفت.
-
از واجبات نماز که نمازگزار بايد در رکعت دوم وآخر نماز بخواند، تشهد است؛ يعني: بعد از اينکه سر از سجده دوم برداشت، بنشيند و بگويد:
- اشهد ان لاالهالاالله وحده لا شريک له، يعني: «بر اين حقيقت گواهي ميدهم که جز آفريدگار يگانه، خدايي نيست و براي او شريکي وجود ندارد.»
- و اشهد ان محمداً عبده و رسوله، يعني: «و بر اين حقيقت گواهي ميدهم که محمد، بنده و پيامبر خداست.»
- اللهم صل علي محمد و آل محمد، يعني: «بارالها! بر محمد و خاندان محمد درود فرست.»
در تشهد، نمازگزار ابتدا به يگانگي خدا گواهي ميدهد. «لااله الاالله»، کلمه اي است که هر مسلمان به هنگام تولد در گوش خود ميشنود و به هنگام مرگ، در قبر به او «تلقين» ميشود.
در روايت آمده است: «لااله الاالله، قلعه ي محکم خداست که هر کس در آن داخل شود، از عذاب در امان است.»
-
در تاريخ آمده است: ابوجهل به پيامبر گرامي اسلام گفت: «آيا ما 360 بت را رها کنيم و يک خدا را بپرستيم؟»
بعد با عصبانيت گفت: «ما حاضريم 10 کلمه بگوييم اما اين جمله ي «لااله الاالله» را نگوييم!»
ولي پيامبر گفت: «همين جمله ي لااله الاالله است که شما را به عزت و قدرت ميرساند.»
-
نمازگزار در تشهد سپس به بندگي و پيامبري حضرت محمد (صلي الله عليه وآله) شهادت ميدهد. و در آخر بر محمد و آل محمد صلوات ميفرستد. صلوات، نشانه ي محبت به خاندان پيامبر گرامي اسلام است. صلوات، وسيله اي براي گشايش درهاي آسمان است.
درختي در بهشت
نمازگزار ميتواند در رکعت سوم و چهارم بعد از خواندن تشهد بايستد و به جاي خواندن سوره حمد، 3 بار «تسبيحات اربعه» را بگويد.
يعني بگويد: «سبحان الله و الحمدلله ولا اله الاالله واللهاکبر»، يعني: «پيراسته باد خدا، ستايش مخصوص خدا است. جز آفريدگار يگانه خدايي نيست و خدا از همه بزرگتر است.»
-
تسبيحات اربعه با کلمه «سبحان الله» شروع ميشود.
روزي حضرت سليمان بر قالي خود نشسته بود و سفر ميکرد. دهقاني که مشغول آبياري بود، وقتي سليمان را با آن همه شکوه ديد، نگاهي به آسمان کرد و گفت: «سبحان الله! خدا چه قدرت عظيمي به سليمان داده است!»
باد، سخن دهقان را به گوش سليمان رساند. حضرت سليمان نزد او رفت و با گرمي پرسيد: «چه گفتي؟»
دهقان گفت: «عرض کردم، خداوند به فرزند داود چه حکومت عظيمي داده است!»
حضرت سليمان تبسمي کرد و گفت: «اگر مؤمني با توجه و اخلاص، سبحان الله بگويد، از تمام حکومت سليمان بهتر است.»
-
پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «هر کس به ذکر تسبيحات اربعه مداومت داشته باشد و آن را بر زبان بياورد، خداوند براي هر ذکر او درختي در بهشت، برايش ميکارد.»
يکي از ياران با خنده گفت: «پس در بهشت درختهاي زيادي خواهيم داشت.»
پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) با مهرباني گفت: «آري، ولي بترسيد از اين که آتشي بفرستيد و آن درختها را بسوزانيد. آن آتش، چيزي جز گناه و سرپيچي از فرمان خدا نيست!»
سکوت در نماز
سجده ي آخر نماز مغرب بود. ياران و شاگردهاي «علامه بحرالعلوم» به او اقتدا کرده بودند. آنها در مرقد پاک امام هادي (عليه السلام) و امام حسن عسگري (عليه السلام) نماز جماعت ميخواندند.
تشهد به پايان رسيد و علامه با ابهت خاصي گفت: «السلام عليک ايها النبي و رحمةالله و برکاته»
و بعد سکوت بود و سکوت. نمازگزارها فکر کردند فراموشي به علامه دست داده است، ولي پس از چند دقيقه، از زبان علامه شنيدند:
- السلام علينا و علي عبادالله الصالحين، السلام عليکم و رحمةالله و برکاته.
عظمت علامه باعث شد تا کسي راز سکوتش را در نماز نپرسد. همان شب، وقت شام يکي از نزديکان علامه کنار سفره نشسته بود، دست به غذا نزد.
علامه پرسيد: «چرا شام نميخوري؟»
او گفت: «تا علت سکوت خود را در بين نماز نگوييد، من شام نميخورم.»
علامه گفت: «چون من سلام اول نماز را گفتم، ناگاه ديدم حضرت امام مهدي (عليه السلام) براي زيارت جد و پدرش به حرم تشريف آوردند. در آن لحظه، زبانم گرفت و نتوانستم چيزي بگويم. چون در نماز بودم، نميتوانستم به پاخيزم. آن قدر صبر کردم تا امام از حرم بيرون رفت، تازه در آن وقت بود، که من بخود آمدم و زبانم چرخيد.»
-
نماز گزار در پايان، بعد از خواندن تشهد، سه سلام ميدهد. يعني ميگويد:
- السلام عليک ايهاالنبي و رحمةالله و برکاته، يعني: «درود بر تو اي پيامبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد!»
- السلام علينا و علي عبادالله الصالحين،
يعني: «درود بر ما و بر بندگان شايسته خدا باد!»
- السلام عليکم و رحمةالله و برکاته،
يعني: «درود بر شما و رحمت خدا بر شما باد!»
نمازهای روزانه را بشناسیم
پنج چشمه نور
نمازهاي واجب پنج گانه که مسلمانان بايد هر روز بخوانند، عبارتند از:
1- نماز صبح (از سپيده صبح تا طلوع آفتاب)
نماز صبح 2 رکعت است. نمازگزار پس از وضو، با دلي پاک رو به قبله ميايستد و ميگويد: «الله اکبر».
بعد سوره حمد و سوره توحيد را ميخواند. در برابر عظمت خدا تا زانو خم ميشود و رکوع ميکند. سپس راست ميايستد و در برابر خدا، به خاک ميافتد و سجده ميکند. آن گاه سر از سجده بر ميدارد و مينشيند.
بار ديگر به سجده ميرود. بعد، سر از زمين بر ميدارد و مينشيند. تا اينجا يک رکعت از نماز صبح را خوانده است. حالا براي رکعت دوم از جا بر ميخيزد و ميايستد. سوره حمد و سوره توحيد را ميخواند. بعد، در حال قنوت با خداي خود راز و نياز ميکند. سپس رکوع و دو سجده را انجام ميدهد.
پس از سجده دوم مينشيند و تشهد را ميخواند و در پايان، سلام ميدهد.
2- نماز ظهر (از نميروز تا غروب آفتاب) نمازظهر 4 رکعت است. نمازگزار در نماز ظهر مانند نماز صبح، دو رکعت اول و دوم را ميخواند، ولي بعد از تشهد، سلام نميدهد. بلکه ميايستد و يا سوره حمد را ميخواند يا 3 بار تسبيحات اربعه را ميگويد. بعد رکوع ميکند و بعد دو سجده مينمايد. سپس براي رکعت چهارم، از جا بر ميخيزد. باز يا سوره حمد را ميخواند و يا 3 بار تسبيحات اربعه را ميگويد. و سپس رکوع ميکند و بعد از دو سجده، تشهد ميخواند و در آخر سلام ميدهد.
3- نماز عصر (پس از نماز ظهر تا غروب آفتاب)
نماز عصر هم 4 رکعت است و نمازگزار آن را مانند نماز ظهر ميخواند.
4- نماز مغرب (از مغرب تا نيمه شب)
نماز مغرب 3 رکعت است. بنابراين نمازگزار بعد از سجده دوم در رکعت سوم از جاي خود بر نميخيزد، مينشيند و بعد از تشهد، سلام ميدهد.
5- نماز عشاء (پس از نماز مغرب تا نيمه شب)
نماز عشاء هم 4 رکعت است و نمازگزار آن را مانند نماز ظهر و عصر ميخواند.