■ نماز در کتابهای اخلاقی
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: نماز يا بهترين راه خودسازي
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
نماز و علم اخلاق
دانشمندان علم اخلاق، نماز را يکي از مهمترين وسائل تهذيب نفس و بلکه بزرگترين عامل خودسازي شمرده اند و هر کدام به فراخور گنجايش کتاب خود، مطالبي درباره ي آن نوشته اند اينک براي نمونه چند کتاب را معرفي نموده و مختصري از مطالب آنها را نقل مي کنيم:
خاندان نراقي
مولي محمد مهدي نراقي، متوفاي سال 1209 ه. ق يکي از دانشمندان بزرگ شيعه است که علاوه بر تبحر در فقه و اصول، در فلسفه و رياضيات و پاره اي از علوم ديگر هم وارد بوده است.
يکي از تأليفات او درباره علم اخلاق است که «جامع السعادات» نام دارد، اخيرا در سه مجلد در مطبعه نجف اشرف چاپ شده است (1365 ه ق - 1956 ميلادي) جلد سوم اين کتاب در آخرين قسمت درباره ي صفت «فسق» و ضد آن که اطاعت است بحث نموده و از مصاديق عبادت: طهارت، صلوة، ذکر و دعا، تلاوت قرآن و... را نام برده و هر کدام را در ضمن مقصدي شرح داده است و «مقصد ثاني در صلوة» مي باشد[1] و مقصد سوم درباره ذکر دعا و خاتمه اش در زيارت مشاهده مشرفه است[2] .
از جمله تاليفات علامه نراقي مي توان کتابهاي زير را نام برد:
1- «مستند الشيعه» (في احکام الّشريعه)
2- لوامع الاحکام
3- التحفه الرضويه (في المسائل الدينيه)
4- تجريد الاصول
5- انيس التجار (در مسائل داد و ستد)
6- رسالة في علم الحساب
7- انيس المجتهدين (در اصول فقه) و...[3] .
کتاب جامع السعادات نراقي از تاليفات کم نظير در علم اخلاق است و قلمي روان و شيرين دارد، از خلال جملات آن، روح پاک و علو مقام معنوي مؤلف درک مي شود.
و اينک براي آشنائي و در عين حال تبرک و تيمن مقداري از آنرا ترجمه مي کنيم[4] .
[1] جامع السادات نراقي جلد سوم 317.
[2] همان مدرک ص396.
[3] در مقدمه جلد اول جامع السعادات ص(ي) که بقلم محمدرضا مظفر نوشته شده چهارده کتاب را از علامه نراقي نام برده است.
[4] ص320 به بعد - در اين ترجمه کمي اختصار شده است.
بحثي درباره ي حقيقت نماز
در اين مبحث از مسائل مربوط به اجزاء و شرايط و احکام ظاهري نماز سخن نمي گوييم و آن را به علم فقه موکول مي نماييم، بلکه در اينجا (به مقتضاي علم اخلاق) به معاني باطني که روح نماز است اشاره مي کنيم و درباره اجزاء و شرايط ظاهري آن اسرار باطني هريک از آنها را توضيح مي دهيم، تا در مواقع اداي نماز مورد توجّه قرار گيرند».
معاني باطني که در حقيقت روح نماز است هفت چيز مي باشد به ترتيب زير:
1- اخلاص و قصد قربت است که بايد نماز از هرگونه آلايش به ريا و تظاهر و... به دور باشد.
2- حضور قلب، يعني اين که نمازگزار قلب خود را از هرچه غيرنماز است فارغ سازد، اعمال و اقوال اين عبادت را از روي بصيرت انجام دهد و فکرش متوجّه چيزهاي ديگر نباشد، در اين صورت است که روح نمازگزار به آن چه مي گويد و مي کند کاملا متوجّه است و حضور قلب حاصل مي شود که نام ديگر حضور قلب توجّه و روي آوردن به نماز است، پاره اي از اوقات هم آنرا خشوع قلبي نامند. زيرا خشوع در نماز بر دو نوع است:
اوّل: خشوع مربوط به قلب که لازمه اش جمع بودن حواس است نسبت به نماز، و روگرداني و اعراض است از غير آن، به طوري که جز به خداي يکتا توجّهي نباشد.
دوم- خشوع مربوط به اعضاء و جوارح است. مانند چشم و گوش و غيره و لازمه اش اين است که اعضاي حسّي متوجّه محسوسات نبوده و نمازگزار با ريش و انگشتان خود بازي نکند و آرام و با وقار باشد و اين گونه خشوع را معمولا خضوع مي گويند.
3- فهميدن معني کلماتي که در نماز گفته مي شود و در اين باره مردم متفاوت هستند و به تناسب علم و صفاي روح از آنها بهره برداري مي کنند. به طوري که عالم عارف، در اکثر اوقات، نکات و دقايق تازه اي از جملات نماز استفاده مي کند، که قبلا متوجّه آنها نبوده است: و در اثر چنين توجّه ي است که نماز انسان را از اعمال ناشايست باز مي دارد.
4- بزرگ شمردن و احساس عظمت پروردگار.
5- ترس از عظمت ربّ العالمين.
6- اميدواري به رحمت خدا و ثواب نماز (همچنانکه از عذاب خدا در برابر گناهانش ترسان است).
7- شرمساري و احساس خجلت از آلودگي به گناهان».
ترجمه ي فصل مورد نظر از کتاب جامع السعادات به پايان رسيد. و اينک درباره ترجمه و تلخيص کتاب مذکور بحث مي کنيم:
معراج السعاده
فرزند برومند علامه نراقي، که به مولي احمد نراقي معروف شده است. براي استفاده فارسي زبانان کتاب والد ماجد خود را به فارسي ترجمه و تلخيص نموده و اشعاري بر آن افزوده و آن را «معراج السعاده» ناميده است. و اين مطلب را در مقدّمه ي کتاب به تصريح بيان نموده است.
مقام پنجم کتاب، در معالجه اخلاق ذميمه اي است که متعلق به سه قوه يا دو قوه مذکور، در صفحات قبل همان کتاب است که شامل سي و سه صفت مي باشد که صفت سي و سوم «فسق» و ضد آن اطاعت مي باشد و مباحث آن تا آخر کتاب ادامه دارد.
در ضمن مصاديق طاعت، نماز را به تفصيل ذکر کرده است و اينک فصلي از آن را که درباره حضور قلب است با مختصري تلخيص و تغيير پاره اي از کلمات و عبارات مشکل، ذيلا مي آوريم:[1] .
«بدان که در اين که امور مذکوره، روح نماز و حقيقت آن و مقصود اصلي از آن هستند، امري است ظاهر، چه غرض کلي از عبادات و طاعات، حصور صفاي نفس و روشني دل است. پس هر عملي که تاثير آن در صفاي نفس و نورانيّت دل بيشتر است افضل است. و شبهه نيست که آن چه از نماز باعث پاک شدن نفس از کدورت، و سبب صفا و تجرد آن مي گردد، اموري است که مذکور شد و حرکات ظاهريه، تنها چندان مدخليّتي در آنها ندارند. و چگونه چنين نباشد و حال اين که بنده، در حال نماز در مقام مناجات و عرض حاجات خود با پروردگار است. و شکي نيست که کلامي که از روي غفلت سر زند مناجات و عرض مطلب نيست و اين خود امريست ظاهر و کسي که بادل غافل و بدون توجّه بگويد «اهدنا الصراط المستقيم» چه مطلبي عرض کرده و چه سئوالي از خدا نموده است و مقصود کلي از حمد و سوره و ذکر رکوع و سجود، ثنا و ستايش پروردگار و حمد او و تضرع و دعا است و شکي نيست که او خدا را نمي بيند و مشاهده نمي نمايد پس هرگاه دل را هم پرده غفلت گرفته باشد و از اين غافل باشد که چه مي گويد و با که مي گويد و فقط زبان خود را بجنباند، چه حمد و ثنائي خواهد بود و چه تضرع و دعائي کرده خواهد بود و همچنين مقصود از رکوع و سجود جز تعظيم و تمجيد الهي نيست و با وجود غفلت، تعظيم چگونه به عمل مي آيد و هرگاه اين افعال از تعظيم بودن بيرون روند ديگر بجز جنبانيدن سر، و خم کردن پشت که چندان دشوار نيست چه چيز باقي مي ماند پس اگر نماز فقط همين حرکات مي بود چگونه ستون دين محسوب مي شد و حد فاصل ميان کفر و اسلام مي گشت و مهمترين عبادات قرار مي گرفت؟».
«از آنجا که حضور قلب و خشوع و خوف و خشيت مقصود عمده ي از نماز است، آيات بسيار و اخبار بي شمار در ترغيب به آنها و بيان فضيلت آنها و مذمّت اهل غفلت در حال نماز و... رسيده و خداوند تعالي در بيان مؤمناني که حکم به درستکاري ايشان داده، مي فرمايد «اَلَّذينَهُمْ في صَلوتِهِمْ خاشِعوُن: آن مؤمنان کساني هستند که در نماز خود خاشع مي باشند» و نيز مي فرمايد «وَ اَقِم الصَّلوة لِذِکْري» يعني نماز را بجهت ياد کردن من بجاي آور... و از حضرت پيغمبر(ص) مروي است که هرکس دو رکعت نماز بجاي آورد که در آن چيزي از امور دنيا بخاطر نگذراند، گناهان او آمرزيده مي شود... و فرمود که خدا به نمازي که آدمي دل خود را حاضر نکرده باشد نظر نمي افکند و در اخبار وارد است که حضرت داود(ع) عرض کرد پروردگارا! چه کسي را در خانه خود جا مي دهي؟ و نماز که را قبول مي کني؟ فرمود: کسي را که فروتني کند از براي عظمت من، و روز خود را بگذراند به ياد من، و نفس را از خواهشهاي آن باز دارد و... پس چنين شخصي نورش در آسمان مي درخشد مانند خورشيد تابان و چون مرا بخواند در جواب او لبيک مي گويم... از حضرت اميرالمؤمنين(ع) روايت شده است که فرمود: خوشا بحال کسي که دل و عبادت خود را براي خدا خالص سازد و در آن حال به آن چه چشم او مي بيند مشغول نگردد و از ياد خدا غافل نشود و به آن چه گوش او مي شنود توجّه پيدا نکند و از حضرت امام جعفر صادق(ع) مروي است که بيم و اميد در دل هيچ بنده اي جمع نمي شود مگر اين که سزاوار بهشت مي گردد. پس به هنگام نماز روي خود را به سوي خدا کن، تا خدا دل هاي بندگان مؤمن را متوجّه تو گرداند.»
«امام محمدباقر(ع) فرمود که گاهي نصف نمازهاي انسان بالا مي رود و گاهي ثلث آن و گاهي ربع آن و زماني همه ي آن، و بالا نمي رود (قبول نمي شود) مگر آن مقداري که همراه با حضور قلب باشد و نماز نافله نقصان نماز واجب را جبران مي کند (بشرط انکه با حضور قلب باشد)».
«بعضي از همسران رسول خدا(ص) نقل مي کنند که آن حضرت در نزد ما نشسته بود و سخن مي گفت و به محض اين که وقت نماز داخل مي شد براي آن حضرت حالتي روي مي داد که گوئي ما رانمي شناسد و ما هم او را نمي شناسيم. و سيد اولياء (علي(ع)) چون شروع به وضو گرفتن مي نمود رنگ رخسار مبارکش متغيير مي گرديد و چون وقت نماز داخل مي شد متزلزل مي گشت عرض کردند که تو را چه مي شود؟ فرمود هنگام اداي امانتي رسيد که خداوند آن را بر آسمانها و زمين و کوه ها عرضه کرد و همه از تحمّل آن ابا کردند».
«حضرت امام حسن مجتبي(ع) چون از وضو فارغ مي شد رنگ مبارکش متغير مي گشت. شخصي از سبب آن پرسيد فرمود کسي که اراده حضور پروردگار صاحب عرش نمايد، سزاوار است که رنگش متعير گردد و حضرت سجاد(ع) در برابر سئوال مشابهي فرمود آيا نمي دانيد در خدمت چه کسي مي ايستم؟»
«يکي از بزرگان را سئوال کردند (از کيفيت نمازش) گفت: چون وقت نماز داخل مي شود و وضو مي سازم و به مصلاي خود مي روم و لحظه اي مي نشينيم تا اعضاء و جوارح من آرام گيرند پس برمي خيزم و کعبه را ميان دو ابروي خود قرار مي دهم و صراط را در زير قدم خود مي بينم و بهشت را در طرف راست و جهنم را در طرف چپ و ملک الموت را در عقب سر و چنان مي پندارم که اين آخرين نماز من است. پس در ميان بيم و اميد مي ايستم و تکبيرةالاحرام مي گويم و شمرده قرائت مي کنم و با خضوع و خشوع رکوع و سجود مي کنم و با اخلاص تمام نماز را به پايان مي برم و نمي دانم که نماز قبول شده است يا نه».
در اينجا جملات انتخابي ما از کتاب «معراج السعاده» به پايان رسيد و بقيّه فصل هاي آن که درباره آداب باطنيه نماز است، بسيار خواندني و قابل استفاده مي باشد[2] و اگر کسي به زبان عربي آشنا باشد چه بهتر که اين مطالب معنوي و گرانبها را در اصل کتاب (جامع السعادات) با آن قلم شيواي مرحوم مولي مهدي نراقي، ملاحظه نموده و از اين مبحث استفاضه و استناره نمايد؛ تا مگر در نمازهاي خود به پيشوايان معصوم و پيروان حقيقي آنان اقتدا نموده و به حضور قلب و درک لذّت مناجات، توفيق يابد و با جذبات الهيّه مجذوب گردد.
[1] معراج السعاده نراقي، بجث آداب باطنيه نماز ص282 قطع رهلي.
[2] محدث قمي معراج السعاده را به نام «مقامات العليه في موجبات السعادة الابديه» خلاصه کرده است که در سال 1367 ه.ق بقطع جيبي در تهران به چاپ رسيده است که داراي 172 صفحه مي باشد.
غزالي و فيض
ابو حامد غزالي در سال 450 ه. ق در طوس متولد گرديد. پدرش به شغل پشم فروشي و پشم ريسي اشتغال داشت (عزال بود) و بهمين جهت ابوحامد را غزالي لقب داده اند.[1] .
غزالي پس از مسافرت هاي متعدد و اشتغال پست هاي حساس تدريس آن روز (مانند اداره ي مدرسه ي نظاميه ي بعداد و نيشابور) مجدداً به ميهن خود بازگشت و در همان جا در سال 505 ه.ق وفات يافت و مدفون گرديد[2] از جمله تأليفاتش «شِفاءُ الْعَليل» و «اَسْماءُ الْحُسْني» و «اَلرَّدٌّ عَلَي الْباطِنِيَة» و «مِنْهاجُ الْعابِدين» و «اَلْمُنِقَذُ مِنَ الضَّلال» و.... مي باشد. وي بيش از صد کتاب و رساله بزرگ و کوچک در فقه و حديث و کلام و اخلاق و فلسفه و... برجاي گذاشته که گل سرسبد آنها در زبان عربي «اِحْياءُ عُلوُمِ الدّينِ» مي باشد[3] .
اين کتاب در چهار جلد در مصر به چاپ رسيده است که در ذيل آن کتاب «اَلْمُغي عَنْ حَمْلِ الْاَ سْفارِ، في تَخْريجِ مافِي الاِحيْاءِ مِنَ الْأَخْبار» از علاّمه زين الدين عراقي مندرج است که به سال 806 ه.ق در گذشته است.
جلد پنجم «احياء العلوم» در حقيقت فقط ملحقات است و شامل سه کتاب زير مي باشد:
1- تعريف الاحياء بفضائل الاحياء، از علامه عبدالقادرين شيخ.
2- الاملاء عن اشکالات الاحياء (پاسخ هائي است که امام غزالي در جواب اشکالات بر کتاب احياء داده است).
3- عوارف المعارف تأليف ابوحفض محمدبن محمد سهروردي از عرفاي قرن هفتم هجري متوفاي 632 ه.ق مي باشد و اين شيخ سهروردي غير از شيخ اشراق است که مقتول گرديد و مؤلف اين کتاب پس از قتل شيخ اشراق نيز مدتي مي زيسته است و هر دو نفر بيکي از آبادي هاي اطراف زنجان به نام سهرورد منسوب هستند[4] .
در جلد اول «احياء العلوم» از صفحه 145 «کتاب اسرار الصلوة و مهماتها» آغاز شده و تا صفحه 208 ادامه دارد.
غزالي کتاب «احياء» را به فارسي ترجمه و تلخيص نموده و آنرا «کيمياي سعادت» ناميده است[5] که بخشي به نام «عنوان مسلماني» است و بخش ديگري «ارکان مسلماني» نام دارد که رکن اول آن در عبادات است و اصل چهارم از اين رکن در نماز است که از صفحه 136 تا صفحه 156 مندرج است[6] که اينک براي نمونه جملاتي انتخابي نقل مي کنيم و براي سهولت بعضي از کلمات و عبارات مشکل آن را ساده تر مي نماييم:
«حقيقت روح اعمال نماز - بدان که اول چيزي که بتو رسد بانگ نماز است که بايد در وقتي که بشنوي قلباً علاقمند گردي و در هر کاري که باشي دست برداري که پيشينيان نيز چنين بودند که چون بانگ نماز را مي شنيدند آنکه آهنگر بود اگر پتک در هوا داشت فرود نمي آورد و آنکه کفشدوز بود اگر درفش فرو برده بود بيرون نميآورد بلکه از جاي برمي جست تا از اين منادي روز قيامت جز نداي بشارت به وي نرسد و تو هم اگر از اين ندا، دل خويش را آکنده از شادي بيني بدان که در آن جهان هم چنين خواهي بود.»
«طهارت - سّر طهارت آن است که بدانيم پاکي جامه و پوست بدن، پاکي غلاف[7] است و روح اين طهارت، پاکي دل است - به توبه و پشيماني و دوري از اخلاق ناپسنديد - که نظرگاه حق است و جاي حقيقت نماز دل است، و تن جاي صورت نماز است».
«پوشيدن عورت - معني وي آن است که آن چه از ظاهر تو زشت است، از چشم خلق بپوشي، و روح و سرّ وي، آن است که آن چه از باطن تو زشت بود از نظر حق تعالي بپوشي، و داني که هيچ چيز از وي پوشيده نتوان کرد، جز بدان که باطن از آن پاک کني، و پاک بدان شود که برگشته پشيماني خوري و عزم کني که بدان بازنگردي که «اَلتَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لاذَنْبَ لَهُ»[8] توبه گناه را ناچيز کند. و اگر نتواني چنين کني حداقل از خجلت و بيم و شرم، پرده اي سازي و بر روي آن عيوب بيندازي، و شکسته دل و شرمسار پيش خدا بايستي، مانند بنده گريخته گناهکار که از شدت شرمساري سرافکنده باشد».
«استقبال قبله - معني وي آن است که روي ظاهر از همه جهت بگرداند و يک جهت شود و سرّ وي آن است که روي دل، از هرچه در دو عالم است بگرداند و به حق تعالي مشغول سازد، تا يک صفت شود و چنانکه قبله ي ظاهري يکي است، قبله ي دل هم يکي است و آن حق تعالي است و چون دل در وادي انديشه ها روان باشد، همچنان است که روي ظاهر به جوانب گردان بود... و چنانکه روي ظاهر از قبله برگردانيدن، صورت نماز را باطل کند، روي دل از حق گردانيدن و به سوي انديشه هاي ديگر متوجّه ساختن، حقيقت روح نماز را باطل کند...».
«قيام - ظاهر وي آن است که با بدن پيش خدا بايستي - سر در پيش افکنده بنده وار - و سرّ وي آن است که دل از همه ي حرکات و سکنات فرو ايستد... و اندرين وقت بايد که از ايستادن خويش در روز قيامت در پيش خدا ياد کني...».
«رکوع و سجود - بدان که ظاهر وي تواضع است به تن، و مقصود وي تواضع دل است و نمازگزار بايد بداند که روي بر زمين نهادن، قرار دادن عزيزترين اعضاء است بر خاک... و اصل وي از خاک است و بازگشت وي به خاک خواهد بود پس به تناسب اصل خويش تکبر نورزد و تا مي تواند به حقارت و بيچارگي خود توجّه کند...».
«حقيقت قرائت و ارکان نماز - بدان که هر کلمه اي که در نماز مي گويي حقيقتي است که بايد گوينده بدان صفت باشد تا صادق بود.
مثلا معني «الله اکبر» آن است که وي بزرگتر است حال اگر اين معني را نداند جاهل است و اگر بداند ولي در دل وي چيزي بزرگتر از حق تعالي باشد پس صادق نيست و وي را گويند «اين سخن راست است ولي تو دروغ مي گوئي» و اگر به کس يا چيز ديگري مطيع تر از خدا باشد، آن چيز يا کس در نظر وي بزرگتر است و معبود و واله وي خواهد بود...».
«چون الحمدالله گويد بايد که نعمت هاي خدا را ياد کند و در دل شاکر باشد که الحمدالله کلمه شکر است و سپاس قلبي، حقيقتِ آن. و چون اياک نعبد گويد بايد که حقيقت اخلاص، بر دل وي تازه شود. و چون «اهدنا» گويد بايد که دل وي به صفت تضرع و زاري شود تا سزاوار درخواست هدايت گردد...».
«چگونه حضور قلب پيدا کنيم؟ - بدان که غفلت دل در نماز از دو سبب بود: يکي از ظاهر بود و يکي از باطن. امّا آن چه ظاهر بود، آن باشد که نماز در جائي بگذارد که چيزي مي بيند يا مي شنود و دل بدان مشغول مي گردد... علاجش آن است که در جائي نماز گزارد که ديدني ها و شنيدني ها مشغولش نسازند... و سبب دوم از باطن بود، و آن انديشه هاي پراکنده است و بر دو نوع مي باشد:
يکي از کاري بود که موقتاً دل بدان مشغول شود و علاجش آن است که آنرا قبل از نماز تمام کند و سپس نماز بخواند چنانکه حضرت رسول(ص) فرمود: «اِذا حَضَرَ الْعِشاءُ وَ الْعَشاءُ فَابْدَئوُا بِالْعَشاء». چون طعام و نماز پيش آيد نخست طعام بخوريد و همچنين اگر با کسي سخني دارد بايد که نخست سخن بگويد و دل از آن انديشه فارغ سازد و...».
«ديگر انديشه ي کاري است که به زودي تمام نشود و يا انديشه هاي پراکنده اي است که بر دل غلبه يابند و در اين صورت علاج آن است که قلب به معاني آيات قرآن در قرائت و اذکار نماز مشغول دارد و در معني آنها بيانديشد و به اين وسيله انديشه هاي معمولي را مي توان علاج کرد... ولي اگر انديشه قوي تر باشد با توجّه به معاني از قلب دور نمي شود و علاجش آن است که نيّت بر ترک اصل آن کار يا چيزي کند که انديشه مربوط به آن است وگرنه از چنين انديشه هائي رهائي نخواهد داشت...».
«نکته مهّم اين است که اگر پيش از نماز، ياد خدا بر دل غلبه نکند حضور قلب در نماز ميسر نخواهد بود و چيزي که به اين مقصد کمک مي کند آن است که انسان مشغله هاي غيرضروري را در زندگي کنار گذارد و بقدر حاجت قناعت نمايد وگرنه حضور قلب کامل ميسر نخواهد شد و فقط در بعضي از اجزاء نماز، ممکن است دل حاضر گردد و چنين کسي بايد با حضور قلب (بقدر ميسور) در نوافل آنرا جبران نمايد»[9] .
نگارنده گويد: اکنون که جملات انتخابي از کتاب کيمياي سعادت به پايان رسيد، تذکر دو نکته را لازم مي دانيم: نخست اين که کارهاي مشغول کننده قلب بر دو قسم است که بعضي آنها را مي توان انجام داد و فکر را آسوده ساخت ولي بعضي ديگر استمرار دارند و مدت مديدي ادامه مي يابند و بزودي نمي توان از آنها فارغ شد و علاوه بر اين، هر روز کارهاي جديد و پيشامدهاي تازه اي وجود دارد که خواه و ناخواه فکر انسان را بخود مشغول مي سازند. پس در اين صورت چه بايد کرد؟
مي دانيم که توجّه انسان بهرکاري به تناسب اهمّيّتي است که براي آن قائل است و روي اين اصل اگر کسي نماز را واقعاً مهمترين کار و به تعبير اذان و اقامه، «خيرالعمل» بداند يقيناً در اکثر اوقات مي تواند حواس خود را در سر نماز جمع نموده و به معاني جملات نماز توجّه کند.
از جمله چيزهائي که به حضور قلب کمک مي کند خواندن نماز در اول وقت است که غالباً فرصت بيشتري براي انجام آن وجود دارد. در صورتيکه خواندن نماز در آخر وقت، باعث عجله و شتاب خواهد بود و با کارهاي ديگر اصطکاک پيدا خواهد کرد و خود اين عوامل حضور قلب را از بين خواهند برد. در اينجا نکته اوّل که درباره ي آخرين مطلب غزالي بود خاتمه مي يابد.
نکته ي دوم - بايد دانست که صحت نماز غير از مقبول بودن آن است؛ زيرا درستي نماز بسته به رعايت احکام فقهي است (مانند مقدمات و مقارنات نماز) ولي قبول شدن نماز بسته به رعايت احکام اخلاقي و عرفاني درآن است (چنانکه گذشت.) بنابر اين اگر نمازي درست باشد، تکليف ساقط و وظيفه انجام شده است، ولي ممکن است مقبول نباشد و دانستيم که قبول نماز به ميزان توجّه و حضور قلب نمازگزار است. پس نبايد چنين پنداشت که اگر نماز کسي مقبول نشد بمنزله نخواندن نماز است و اگر کسي به انجام نماز صحيح توفيق يابد، لازم است با ادامه نمازهاي خود، بکوشد تا در بعضي از جاهاي نماز (حداقل) حضور قلب پيدا کند و رفته رفته مقدار ادامه حواس جمعي را در حال نماز بيشتر کند تا ان شاءالله به نمازهاي صددرصد مقبول توفيق يابد و اين از کرامت پروردگار بعيد نيست که نمازگزار مجاهد را به چنين نعمتي مفتخر فرمايد که خود فرموده است «وَالَّذينَ جاهَدوُا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا».
[1] و درست تر اين که منسوب به غَزالَه يکي از قريه هاي طوس و بنابر اين بدون تشديد است (المصباح المنرفيومي).
[2] مقدمه جلد اول «احياء علوم الدين».
[3] مقدمه «کيمياي سعادت» بقلم احمد آرام.
[4] رجوع شود به تاريخ ادبيات دکتر شفق.
[5] اين کتاب بوسيله ي مرتضي مدرس گيلاني به نام «کليد معرفت» در 80 صفحه بقطع جيبي خلاصه شده و با کتاب «غزالي با شما سخن مي گويد» در يکجا به چاپ رسيده است (چاپ عطائي - و کتاب اخير در سالهاي قبل از 1330 شمسي جزء انتشارات يازده گانه انجمن تبليغات اسلامي طبع و نشر شده است.
[6] نسخه ي موجود در پيش نگارنده چاپ دوم بسال 1333 شمسي با تصحيح و مقدمه احمد آرام است.
[7] غلاف، نيام شمشير است که شمشير را مي پوشاند و در برمي گيرد و هر پوسته اي را که چيزي را بپوشاند غلاف گويند و در اين جا مقصود آن است که پاکي بدن پوششي است که پاکي دل را بايد در برگيرد و مقصود اصلي از پاکي بدن طهارت قلب است و ابوحامد در اينجا بدن را غلاف روح تعبير کرده است.
[8] توبه کننده از گناه مانند کسي است که گناه نکرده - البته حق مردم غير از گناه است و از بين نمي رود مگر به پرداخت آن و يا حلال کردن و صرفنظر نمودن صاحب حق.
[9] کيمياي سعادت ص142 تا 147.
مولا محسن فيض
مطالب مربوط به بيوگرافي فيض(ره) از مقدمه جلد اول کتاب «اَلْمَحَجَة الْبَيْضاءُ» استفاده شده است و براي دسترسي به منبع مطالب، بصفحات مربوط در پاورقي اشاره خواهد شد.
محمد بن مرتضي معروف به ملامحسن فيض کاشاني در سال 1091 ه.ق وفات يافته[1] ماده ي تاريخ وفاتش کلمه «ختمنا» مي باشد[2] .وي در شهر قم نشو و نما کرده[3] و در شيراز به تحصيل علوم پرداخته است[4] علاّمه فيض شاگرد و داماد ملاصدرا (فيلسوف معروف) بوده و لقب «فيض» از طرف استاد به وي داده شده است. همچنان که مولي عبدالرزاق لاهيجي داماد ديگر ملاصدرا از جانب همان استاد به «فياض» ملقب گرديده است[5] .
از اساتيد بزرگ فيض مي توان سيد بحراني متوفاي 1028 ه.ق و شيخ بهاءالدين عاملي (1030-1037) و سيد نعمت الله جزايري متوفاي 1112 ه.ق را مي توان ذکر کرد[6] .
از تأليفات فيض که متجاوز از يکصد کتاب و رساله است[7] چند کتاب زير را براي نمونه نام ميبريم:
1- تفسير صافي.
2- تفسير اصفي (منتخبي از صافي).
3- وافي شامل بخشي از معارف اسلامي از آيات قرآن و جامع تمام احاديث کتب اربعه (کافي - مَنْ لايَحْضُرُهُ الْفَقيهُ - تهذيب - استبصار) با شرح و بيان مختصر در موارد لزوم، و جمع و توفيق بين احاديثي که ظاهراً متعارض اند، و مختصر کردن اساتيد روايات (بدون حذف) با ترتيب خاص و ابتکاري و فهرست هاي لازم.
4- شافي (منتخبي از وافي).
5- متعصم الشيعه (در فقه).
6- مفاتيح الشرايع (در فقه).
7- نُخبه شامل خلاصه اي از فقه و اخلاق.
8- علم اليقين در اصول دين.
9- المعارف (ملخص علم اليقين).
10- المحجة البيضاء في احياء الاحياء که ملخص اين کتاب «الحقايق» مي باشد.
مقبره ي علامه فيض در خارج دروازه سفين» کاشان است[8] .
[1] ص31.
[2] ص32.
[3] ص 25.
[4] ص 33.
[5] ص 33.
[6] ص 53.
[7] مقدمه جلد دوم «المحجه» فهرست تأليفات بقلم خود فيض (ص5به بعد).
[8] ص 32 مقدمه جلد اول.
المحجة البيضاء في احياء الاحياء
را روشن (طريق نوراني) در زنده کردن کتاب «احياء العلوم».
مولي محسن فيض کتاب «احياء العلوم» غزالي را تهذيب نموده و تغييراتي در آن داده و آنرا «اَلْمَحَجَّة الْبَيْضاءُ في اِحْياءِ الْأِحْيْاءِ» ناميده است که دقيق ترش «في تَهْذيبِ الْأِحْياءِ» مي باشد. اين کتاب در چهار جلد چاپ شده و مقدمه اي بقلم استاد سيد محمد مشکوة دارد که بسيار محققانه و پربار است و مطالعه آنرا به اهل فن توصيه مي نماييم.
فيض در مقدّمه اين کتاب مي نويسد؛ نظر بر اين که کتاب «احياء العلوم» داراي مزاياي بسيار و ترتيب عالي بود و مطالعه ي آن خيلي مفيد به نظر مي آمد مصمم شدم که آنرا تهذيب نموده و نواقص آنرا برطرف سازم، پس، روايات حضرات معصوميه(ع) را که مورد غفلت مصنف واقع شده (و غالباً به روايات غيرقابل اعتماد استناد شده)[1] .بود به اين کتاب افزودم و در موارد لزوم مطالب آنرا بر پايه هاي عقلاني استوار ساختم و از اسرار و حکمي که از حضرات معصومين(ع) رسيده است مقداري در آن نقل کردم و زوايد کتاب را حذف نمودم (بدون آنکه ترتيبش را به هم زنم و يا در عبارات تصرفي کنم)؛ ولي بخش «آداب سماع و وجد» را که مطابقتي با روش حضرات(ع) نداشت تماماً حذف نموده و به جاي آن بخش «اخلاق ائمه و آداب شيعه» را قرار دادم[2] و درباره ي عبادات و معاملات اسراري را که بنظرم مي رسيد براي تکميل مطالب ذکر کردم[3] .
در اين کتاب بخش «اسرار الصلوة و مهماتها» از صفحه ي 196 جلد اوّل آغاز گرديده و تا صفحه 265 ادامه مي بابد که در حدود هفتاد صفحه مي باشد. و اينک از احاديثي که در اوّل اين بخش روايت شده است، به عنوان تيمن و تبرک چند حديث را ترجمه نموده و مطالعه ي کامل آنرا به عهده ي خوانندگان گرامي مي گذاريم:
در کتاب کافي از امام صادق(ع) روايت شده است که فرمود: «رسول خدا(ص) در يکي از مسافرتها، از مرکب خود پائين آمد و پنج بار سجده کرد و دوباره سوار شد. و چون از علّت آن پرسيدند فرمود: «جبرئيل پيش من آمد و بشارت هائي بمن داد و خود را موظّف ديدم که در برابر هر بشارتي سجده شکري بجاي آرم».[4] در همان کتاب از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: «وقتي يکي از شماها نعمت خدا را بياد آورد، شايسته است که صورت بر خاک نهد و اگر نتوانست که از مرکب پائين آيد سر بر قربوس (کوهه قسمت جلوي) زين بگذارد و اگر آن هم ميسر نبود صورت خود را بر کف دست بگذارد و بدين شکل در برابر نعمت خدا، سپاسگزاري کند»[5] .
از امام ششم(ع) روايت کرده اند که فرمود: «هنگاميکه بنده خدا سجده مي کند و اين قدر يا رب يا رب مي گويد تا نفس قطع شود، خداي تبارک و تعالي مي فرمايد «لبيک بنده ي من چه حاجتي داري؟»[6] .
در کتاب «من لا يحضره الفقيه» آمده است که براي بجاي آوردنده سجده ي شکر، شايسته است که دو ساعد (بين دست و آرنج) خود را بر زمين بگسترد[7] و در روايتي از امام صادق(ع) آمده است که فرمود: «يکي از اسرار سجده شکر بعد از نماز واجب، سپاسگزاري بتوفيق اداي فريضه است و کمترين لفظي که مي توان گفت سه بار «شکراًلله» است»[8] .
رسول خدا(ص) فرمود: «مقصود از وجوب نماز و حج (با مناسک آن) ياد خداست، پس اگر در قلبت عظمت و هيبت خدا نباشد ذکر تو چه ارزشي دارد؟»[9] .
از امام ششم روايت کرده اند که فرمود: «وقتيکه نماز واجب بجا مي آوري سعي کن که بموقع باشد و مانند کسي نماز بخوان که آخرين نماز اوست و گوئي بخواندن نماز، ديگر بار، توفيق نخواهد يافت».[10] .
حضرت امام رضا(ع) از اميرالمؤمنين علي(ع) نقل مي کند که فرمود: خوشا بحال کسي که عبادت و نيايش را با خلوص نيّت (فقط براي خدا) بجاي آرد و قلبش با آن چه چشمش مي بيند، مشغول نگردد و شنيده هاي او خدا را از يادش نبرد و نعمت هاي ديگران باعث دلتنگي اش نگردد».[11] .
رسول خدا(ص) فرمود: «کسي که مسجد را در روز پنجشنبه جارو کند و خاک جارو شده را اگرچه بسيار کم باشد بيرون آورد گناهانش آمرزيده مي شود»[12] و نيز فرمود: کسي که در مسجدي چراغ روشن کند فرشتگان و حاملان عرض تا موقعي که آثار آن روشنائي در مسجد باقي است براي وي آمرزش مي طلبند».[13] .
[1] فيض معتقد است که امام غزالي در اواخر عمرش شيعه شد و به مکتب اهل بيت پيوست و به همين جهت با کلمه ي عفلت تعبير کرده است ص4 مقدمه ي مؤلف در جلد اول.
[2] اين بخش شامل اخلاق چهارده معصوم(ع) مي باشد که در عين اختصار خيلي خواندني و سودبخش است.
[3] مقدمه جلد اول بقلم مؤلف.
[4] ص 201 جلد اول.
[5] ص 201 جلد اول.
[6] ص 202.
[7] ص 202.
[8] ص 203.
[9] ص 203.
[10] ص 203.
[11] ص 207 جلد اول.
[12] ص 206 جلد اول.
[13] ص 206 جلد اول.
نخبة العلوم
چنانکه در شرح حال مختصر علامه فيض اشاره شد، وي کتابي به نام «نخبة العلوم» به زبان عربي دارد که چکيده اي از اخلاق و فقه است و تأليفش در سال 1050 ه.ق به پايان رسيده و کتابت آن براي چاپ، در سال 1324 ه.ق خاتمه پذيرفته و در 313 صفحه به قطع جيبي به چاپ رسيده است.
در قسمت فقه، آن نماز به تفصيل مذکور است ولي از جنبه ي احکام فقهي نه اخلاقي.
سيد نورالدين جزايري متوفي بسال 1158 ه.ق فرزند سيد نعمت الله جزايري (محدث معروف) به شرح کتاب «نخبه» پرداخت و پس از اين که مقدار اندکي از اين شرح را نوشته، بعللي، کتاب ناتمام مانده است و بنابر آن چه علاّمه، شيخ آقا بزرگ تهراني در جلد سيزدهم «اَلذَّريعَة اِلي تَصانيفِ الشّيعَة»[1] ذکر کرده است، شاه سلطان حسين صفوي، از وي خواسته است که کتاب را به زبان فارسي ترجمه کند تا مورد استفاده عموم ايرانيان قرار گيرد و در نتيجه سيد نورالدين کتابي مستقل به نام «اخلاق سلطاني» نوشته است.
سيد عبدالله جزايري فرزند سيد نورالدين مذکور، شرح نخبه را تکميل کرده و اين شرع به نام «اَلنٌّحْفَة السَّنية في شرْحِ النٌّخْبة الْمُحسِنَّية» ناميده شده است[2] .
اين کتاب را اخيراً سيد عليرضا ريحان مدرس، تصحيح و مقابله نموده و مقدمه ي کوتاهي نيز بر آن نوشته است و جلد اوّلش که مربوط به طهارت (ظاهري و باطني) است در سال 1370 ه.ق بوسيله ي شرکت سهامي طبع کتاب در 292 صفحه بقطع وزير بچاپ رسيده و در پايان آن، جلد دوم و سوم نيز وعده داده شده است؛ ولي نگارنده فقط به جلد اول دسترسي پيدا کرده است.
اينک براي تکميل فائده چند سطري از مطالبي که بطور اساسي با نماز ارتباط دارد، از کتاب نخب فيض ترجمه نموده و به محل شرح آن در «تحفه السنيه» اشاره مي نماييم:
علاّمه فيض(ره) تحت عنوان «پاکسازي قلب از هر آن چه غيرخدا است»: مي نويسد:»راه خدادوستي، پيروي از رسول خدا (ص) است و براي حصول آن بايد به چند چيز مداومت نمود: با وضو بودن که مايه نورانيّت دل است - خود را از کارهاي غيرضروري فارغ ساختن - سکوت کردن (در مواقعي که سخن گفتن وظيفه نباشد) که سکوت عقل را به ثمر مي رساند و تقوي را نيرو مي بخشد - گرسنگي و شب زنده داري، که اين دو قلب را منور مي سازند... - از مال غير حلال اجتناب کردن - ذکر دائمي و راضي و تسليم بودن در برابر خواست خدا[3] .«.
و در باب دعا مي نويسد: «نيايش مغز عبادت و بهترين نوع آن است و محبوبترين کارها در پيش خدا محسوب مي شود. دعا براي مومن سپري از عذاب و سلاحي در برابر عوامل مخالف (از جاندار و بي جان) مي باشد».
«نيايش، ستون دين و روشني بخش جهان (در نظر نيايشگر) و کليد رحمت و موفقيت است. دعا مايه ي شفاي دردها و نفوذش بيش از نفوذ نيزه ي آهني است (مقصود مجسم ساخت اثر دعاست)». نيايش برترين محصول قلب پاک و سينه بي آلايش است. آري راز و نياز عامل نجات، و اخلاص، سبب خلاصي از بدبختي است»[4] .
[1] صفحه 366 ضمن شماره 1367.
[2] ترجمه: تحفه عالي در شرح کتاب نخجبه مولي محسن فيض.
[3] ص 59 کبتا «نخبه» شرح اين چند سطر در جلد اول «تحفة السنيه» در 225 تا 227 آمده است.
[4] ص 104 نخبه فيض.
ترجمة الصلوة
علامه فيض بمنظور آشنا شدن فارسي زبانان با معاني و مفاهيم نماز کتابي هم به نام «ترجمة الّصلوة» نوشته است که در سي چهل سال پيش به وسيله کتابفروشي اسلاميّه در 24 صفحه به قطع رقعي بچاپ رسيده و سپس در سال 1340 شمسي با قطع رقعي بچاپ رسيده و سپس در سال 1340 شمسي با قطع رحلي در 160 صفحه بوسيله شرکت سهامي افست تهران با خطي زيبا طبع شده است و مقدمه اي بقلم محمدعلي صفير دارد که در ضمن به شرح حال مختصري از مؤلف کتاب اشاره نموده است. در پايان اين مقدمه مطلب جالبي دارد که ذيلا نقل مي کنيم:
«تاکنون، ده رساله به زبان عربي، فارسي و اردو در همين موضوع و به همين نام «ترجمة الّصلوة» شناخته شده است که مشخصات هر کدام فهرست وار از اين قرار است:
1- (عربي) از شيخ جمال الدين اسدي حلي في 84 ه.ق.
2- (فارسي) از حاج محمود ابن ميرعلي مشهدي معاصر مجلسي اول.
3- (فارسي) از ملا محمدباقر مجلسي في 1110 ه.ق.
4- (فارسي) از آقا جمال خوانساري في 1125 ه.ق.
5- (فارسي) از سيد حسين بن علي بن ابي طالب همداني.
6- (فارسي) از ميرزا محمدعلي ناظم الشريعه نوري.
7- (اردو) از سيدعلي محمد (سيد دلدار) هندي.
8- (اردو) از سيد عرفان حسين لاهوري.
9- (فارسي) از ملامحمد نادعلي في 1359 ه.ق.
10- (فارسي) از مولي محسن فيض کاشاني في 1091 ه.ق (که اين کتاب مرتب در هشت قسمت يا) در هشت در (باب) مي باشد:
1- اذان و اقامه.
2- ادعيّه افتتاحيه.
3- سورة الفاتحه.
4- سورة القدر و التوحيد.
5- الرکوع.
6- السجود.
7- القنوت.
8- التشهد (که سلام هم در ذيل تشهد توضيح داده شده است و بقول خود مؤلف (فيض)، و اين هشت در، که بمنزله ي درهاي بهشت است، بر روي طالبان گشودم و به «ترجمه الّصلوة» موسوم ساختم).
خوانندگان عزيز را به مطالعه اين کتاب توصيه مي نماييم.
تذکر
در اينجا سخن درباره ي غزالي و فيض به پايان مي رسد و اينک به بحث نماز در ساير کتب اخلاقي نيز اشاره مي کنيم، ولي پيش از شروع به آن، خاطر نشان مي سازيم که ترتيب ذکر کتب اخلاقي در صفحات آينده، به ترتيب اهمّيّت آنها نيست بلکه به ترتيب در دسترس بودن آنها است.
سفينة النجاة
کتاب «سفينة النجاة في المهلکات و المنجيات»[1] که بخش آخر از جلد اوّل آن در دسترس اين جانب بود، نشان مي دهد که اصل کتاب، يک دوره اخلاق اسلامي به زبان فارسي در شانزده جلد مي باشد. جلد مذکور از اين کتاب در سال 1365ه.ق در چاپخانه پاکتچي تهران به قطع رقعي در 36 صفحه بچاپ رسيده است.
در اين کتاب تحت عنوان «فريده ي سوم از اصل چهلم» چنين آمده است[2] .
«وَ ما يَتَقَرَّبُ اِلَيَّ عَبْدي اَحَبٌّ[3] مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيهِ وَ اِنِّهُ لَيَتَقَرَّبُ اِلَيَّ بِالنَّواِفِل حَتَّي اُحِبَّهُ فَاِذا اَحْبَبْتُهُ سَمْعَهُ الذَّي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسانهُ الَّذي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّلتي يَبْطشُ بِها اِنْ دَعاني اَجَبْتُهُ وَ اِنْ سَئَلني اَعْطَيْتُهُ. فرمود: بنده ي من به پيشگاه من تقرب نمي جويد با چيزي که محبوب تر از واجبات و فرائض باشد.او پس از اداي فرائض، با عمل به مستحبات به من نزديک مي شود، تا اين که دوستش بدارم و هنگامي که دوستش داشتم گوش او مي شوم که با آن مي شنود و چشم او مي شوم که با آن مي بيند و زبان گوياي او مي شوم که با آن سخن مي گويد و دست تواناي او مي شوم که با آن تلاش مي کند و در چنين حال
دعاي او را اجابت مي کنم و درخواست هاي او را بر مي آورم»[4] .
سپس در شرح اين حديث در صفحه ي بعدي مي نويسد: «اين حديث شريف، قرب معنوي بنده را نسبت به معبود (در حد اعلي) مي رساند و کمال غلبه ي محبّت خدا را در ظاهر و باطن و سر و علن و روح و بدن بنده، بيان مي نمايد. پس مراد از «احببت عبدي» اين است که بنده خود را در نتيجه عبادات، به محل انس خود جذب نمودم و او را از دنيا و زرق و برق آن منصرف کرده به عالم قدس متوجّه ساختم و افکارش را در اسرار ملکوت مستغرق نمودم و حواس او را به درک جلوه هاي انوار و اشراقات جبروت خودم معطوف ساختم. پس قدمش را در راه معرفت، استوار نمودم به طوري که گوئي گوشت و خون او به دوستي و محبّت آغشته شده تا بجائيکه او را از توجّه و محبت به غير باز داشته و فقط به خدا متوجّه ساخته است، در نتيجه من گوش و چشم و زبان او مي شوم. يعني در تمام حرکات و سکنات و اعضاء و جوارحش اراده و خواست مرا منظور مي سازم و دعايش را مستجاب نموده و حاجتش را برآورده مي سازم»[5] .
نگارنده گويد: مقصود اين است که در تمام اعمال خواست خدا بر اراده ي بنده مقدم مي شود و برخلاف خواست الهي از چنين بنده اي عملي صادر نمي شود.
[1] کشتي نجات که درباره خوي هاي هلاکت آور و نجاتبخش بحث مي کند.
[2] ص 307.
[3] بِأَحَبَّ.
[4] در ترجمه وتوضيح اين حديث براي سليس تر شدن عبارات تصرف مختصري بعمل آمده است.
[5] ص 309.
لئالي الاخبار: احاديثي که مرواريدوار مي درخشند
شيخ عبدالنبي تويسرکاني کتابي به نام «لئالي الاخبار» تأليف کرده است. از ظاهر نامش چنين بنظر مي آيد که اين کتاب به منظور جمع اخبار نوشته شده است ولي همان گونه که در مقدمه کتاب تذکر داده است، مؤلف به منظور تعليم اخلاق اسلامي و نشان دادن راه تصفيه قلب و طريق تهذيب نفس آنرا جمع آوري نموده است احاديث و قصص را با بياني شيرين بهم آميخته و از مجموعه ي آنها، مواعظ مؤثري ساخته است.
و چون منظورش استفاده ي اخلاقي بوده، از ذکر تمام اساتيد روايات و غالب منابع آنها صرفنظر نموده است، اگر از پاره اي مطالب ضعيف آن چشم پوشي شود مي توان گفت که - همان گونه که خود مؤلف معتقد است - بمقصود رسيده و کتاب مؤثري در اين باب نوشته است.
اين کتاب به زبان عربي است و داراي ده باب مي باشد که در طيّ آنها عوامل بيداري از غفلت و آداب «تزکيه ي نفس» و آن چه مي توان در اين راه از آن مدد گرفت بالاخره درباره ي مرگ و برزخ و بهشت و جهنّم توضيح داده است.
«لئالي الاخبار» در ذيقعده سال 1313 ه. ق به پايان رسيده و کتابت آن در سال 1320ه. خاتمه يافته است، از سال 1318 بموازات پيشرفت کتابت آن به چاپش اقدام شده و در سال 1320 از چاپ درآمده است، پس از تصحيحِ مؤلف، غلطنامه اي به آن افزوده شده است.
اين کتاب براي اوّلين بار به وسيله ي مرحوم محمد رحيم در حدود هفتصد صفحه به قطع رحلي به چاپ رسيد، اخيراً در پنج جلد به قطع وزيري تجديد چاپ شده است.
باب هشتم کتاب در فضيلت نماز است که در حدود هفتاد صفحه[1] از آن کتاب را فرا گرفته است و موضوعات آن به ترتيب زير است: تشويق و ترغيب به نماز، نماز اول وقت، اسرار و خواص نماز، علاج وسوسه ها، حضور قلب و معني آن، کيفر کسي که نماز را سبک شمارد و يا نسبت به آن کاهلي نمايد، عجب و ريا (دو آفت بزرگ نماز)، فضيلت نماز شب، تعقيبات نماز، ذکر و دعا و فضيلت سجده و مسجد، ثواب اذان و اقامه؛ اينک چند سطري از آنرا ترجمه مي کنيم:
«امام صادق(ع) فرمود: «هنگامي که نمازگزار به نماز مي ايستد، رحمت الهي از آسمان تا زمين او را فرا مي گيرد و فرشتگان او را احاطه مي کنند و يکي از آنها مي گويد: اگر اين نمازگزار مي دانست که چه شکوه و احترامي دارد، از حالت نماز خارج نمي شد». امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) روايت مي کند که «هنگامي که بنده ي مؤمن به نماز مي ايستد خداوند به نظر رحمت به وي مي نگرد و سايه ي لطفش را بر سرش مي افکند (از آسمان تا بالاي سرش)، فرشتگان او را از محل ايستادنش تا آسمان درميان مي گيرند و خدا فرشته اي را مأمور مي کند که بالاي سرش ايستاده بگويد: اي نمازگزار اگر مي دانستي که مورد توجّه چه کسي هستي و با چه کسي راز و نياز مي کني، هرگز از حال نماز خارج نمي شدي»[2] .
مؤلف براي نماز بيش از چهل فائده و خاصيّت ذکر مي کند که اينک به عدد چهارده معصوم چهارده تا از آنها را ذکر مي کنيم:
نماز، چراغ فروزنده ي قلب - روشن سازنده ي قبر، آرام بخش بدن، مونس روح انسان، شفاعت گر نمازگزار، دور سازنده ي آتش دوزخ، کليد در بهشت، بهترين لباس معنوي، روشنائي بخش در روز جزا، مايه ي اجابت دعا، وسيله ي قبول شدن اعمال، زينت بخش مسلمان، ستون دين، انگيزه ي استغفار فرشتگان براي نمازگزار مي باشد.
[1] ص 378 تا ص 448 قطع رحلي.
[2] ص 378 قطع وزيري.
لقاء الله (ديدار خدا)
نام کتابي است که مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي قدس سره متوفاي 1343 ه.ق آنرا به زبان عربي تأليف نموده است، موضوع کتاب «رسيدن به حق و فنا في الله» مي باشد.
اين کتاب در محرم 1379 ه.ق در 193 صفحه به قطع جيبي به وسيله ي چاپ آفتاب به طبع رسيده است، از ص 101 تا ص 134 يعني در حدود 34 صفحه درباره ي نماز شب و گريه براي خدا مطالب گرانقدري دارد؛ براي نمونه چند سطري از آن را نقل نموده و خوانندگان عزيز را بخواندن تمام اين کتاب نفيس توصيه مي نماييم:
«امام صادق(ع) فرمود: «تمام چشم ها در روز قيامت گريانند، مگر سه چشم: چشمي که از حرام بسته شده، چشمي که در طاعت خدا بيداري کشيده، چشمي که نيمه شب ها و سحرگاهان از ترس عظمت خدا گريسته است».[1] .
«از امام صادق(ع) روايت شده است که وقتي بنده ي مؤمن، در تاريکي شب با خداي خود خلوت نمود و به راز و نياز پرداخت، خداوند نورانيّت قلب به وي مرحمت مي کند، هنگامي که بنده مي گويد: يارب، يارب. پروردگار مي فرمايد: «لبيک عبدي» بخواه تا عطايت کنم و به من توکل نما که براي تو کافي هستم. پس به فرشتگان مي فرمايد: «به اين بنده ي من بنگريد که در اين تاريکي شب با من خلوت نموده، در حاليکه افراد تن پرور مشغول کارهاي ديگرند و غافلان در بستر خواب غنوده اند. گواه باشيد که او را آمرزيدم»[2] .
[1] ص 118.
[2] ص 128.
اسرار الصلوة
کتاب ديگري است از آيت الله آقا ميرزا جواد آقاملکي تبريزي به زبان عربي که - همان گونه که از نامش پيداست - درباره ي اسرار نماز است، آن چه درباره ي «اسرار اصلوة» شهيد ثاني بيان کنيم درباره ي اين کتاب نيز صادق است يعني جنبه ي اخلاقي آن نيز قابل توجّه مي باشد.
چاپ اوّل اين کتاب در 1339 ه.ق و چاپ دومش در 1381 ه.ق و چاپ سوم در 1391 ه.ق انجام گرفته است، چاپ اخير از انتشارات کتابفروشي فرهومند و داراي 318 صفحه به قطع رقعي است، همين نسخه است که در دسترس نگارنده قرار گرفته است.
آيت الله ملکي (قدس سره) درباره ي سجده بيان جالبي دارد که با کمي اختصار آنرا ترجمه مي کنيم:
«سجده، صورتي از مقام فناي انسان در پيشگاه الهي است، اين مقام آخرين درجه ي تواضع است، به همين جهت شايستگي دارد که شريف ترين اعضاي بدن يعني پيشاني، بر روي بي ارزش ترين چيزها يعني خاک، نهاده شود، لازم است که به هنگام تسبيح گفتن در چنين حالي، نام خدا با صفت «اعلي» همراه باشد. در اثر چنين تسبيحي در قلب رقّت حاصل مي شود و در عقل صفا و خلوص. و اينجا است که انسان جاي مناسب خود را در مي يابد و در همين حال است که لطف الهي شامل حالش مي گردد؛ زيرا عنايت پروردگار به تناسب خاکساري انسان، به سوي او مي شتابد و به طرف دل هاي افراد مضطر، سرازير مي گردد».
«کدام اظهار تواضعي است که بالاتر از مقام فنا باشد و کدام اضطرار است که از احساس فقر ذاتي شديدتر باشد. هنگامي که انسان روش بندگي را با فناي خودبکار بست و بحول و قوّت الهي سر از سجده، برداشت تکبير مي گويد و آمرزش مي طلبد که مبادا در اين سر برداشتن قصور و تقصيري کرده باشد، يا آن را شأني براي خود بشمار آورد؛ زيرا سر برداشتن و بلند شدن با هواي نفس مناسب تر است (چنانکه پيشاني برخاک سائيدن برخلاف ميل او است!. نمازگزار براي اثبات ذّلت خود به سجده دوم اقدام مي کند تا عبوديّت کامل خود را به ثبوت رساند و براي دومين بار ربّ اعلاي خود را ستايش کند، اينجا است که «فنا» به آخرين درجه مي رسد و ساجد به برترين درجات بندگي نائل مي آيد و به مقام شهود و بقاء ابدي مي رسد»[1] .
[1] ص 271.
مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه
(چراغ شريعت و کليد حقيقت.)
کتابي است به زبان عربي به قطع جيبي در 66 صفحه که بسال 1379 ه.ق در تهران در مرکز نشر کتاب به طبع رسيده و خيلي خواندني است. اين کتاب مورد اعتماد بزرگان بوده و از جمله در اسرار الصلوة آية الله ملکي - که ذکرش گذشت - مورد استفاده قرار گرفته است، در مدح آن گفته اند: «جامع ترين و در عين حال مختصرترين کتاب در سير و سلوک و آداب و حکم است»[1] .
اين کتاب نفيس از باب دوازدهم تا باب هيجدهم (ص 10 ا ص14) درباره نماز مطالبي دارد و باب بيست و پنجم آن هم (ص19) درباره ي عبادت است.
روايات اين کتاب را شهيد ثاني از امام صادق(ع) روايت کرده است متن کتاب به اين مطلب گواهي مي دهد[2] .
براي نمونه از باب پانزدهم روايتي را ترجمه مي کنيم: «از امام صادق(ع) روايت شده است که فرمود: «هيچ نمازگزاري رکوع حقيقي بجا نمي آورد مگر اين که خداوند وي را به نور الهي منور مي سازد و در سايه کبريائي خود قرارش مي دهد و جامه برگزيدگان خود را بر وي مي پوشاند (که جامه ي تقوي باشد). رکوع اوّل است و سجود ثاني، و عمل کردن به اوّلي شايستگي براي دومي را در انسان ايجاد مي کند. آري رکوع ادب است ولي سجده مايه ي نزديکي به خدا است و ناگفته پيدا است که آن که ادبش نيکو نباشد صلاحيّت تقرب به خدا را ندارد...».
[1] از مقدمه کتاب.
[2] مقدمه ي کتاب ص د.
صحت و سعادت
کتابي است که مرحوم حاج سيدعلي مولانا آن را به زبان فارسي تأليف نموده و چاپ دومش در سال 1373 ه.ق مطابق 1332 شمسي در 256 صفحه به قطع جيبي انجام گرفته است.
دراين کتاب تحت عنوان «بي اعتنائي به نماز» در صفحه ي 130 حديثي از حضرت زهرا(ع) نقل کرده و ترجمه ي فارسي آن را نيز نوشته است. کتاب نسبتاً مفصل و خيلي خواندني است، در ضمن آن براي کسي که درباره ي نماز، کاهلي و سهل انگاري کند، پانزده ضرر ذکر کرده است که شش تا از آنها در دنيا است به اين قرار: خداوند برکت را از عمر و روزي او برمي دارد، سيماي شايستگان از قيافه اش دور مي شود، اجر کامل در اعمال خود نمي برد، دعايش مستجاب نمي گردد و از دعاي بندگان صالح خدا بي بهره مي ماند (نه، ضرر ديگر از آستانه ي مرگ تا روز قيامت است).
عشق و ايمان يا آئين رستگاري
کتاب کوچکي است به زبان فارسي تأليف ميراب شيرازي که در سال 1347 شمسي به قطع جيبي در 253 صفحه به چاپ رسيده است و از صفحه ي 228 تا 239 تحت عنوان «اسلام و نماز» مطالب و اشعاري دارد که اينک براي نمونه هشت بيت از اشعار آن را نقل مي کنيم:
مصطفي گر گوهر اسرار سفت
انما الاعمال بالنيّات گفت
گر نداني جسم و جان اين نماز
بازکن گوشي که فهمد، علم راز
جسم وي، آن فعل هاي با نظام
رکعت و سجده، قعودات و قيام
و ان مفادات قرين با هريکي
و ان جبايرگاه سهوي گه شکي
چيست داني روح وي اي باطهور
آن حضور است، آن حضور است، آن حضور
اين نمازت خدمت آب و گل است
و ان حضورت طاعت جان و دلست
اين حضورت را دور کن است، اي پسر
ذکر رکني، فکر آن رکن دگر
اين حضور تو چو مرغ اي مقتدي
ذکر و فکر او را چو دو بال قوي
کلمة الله
نام کتابي است به زبان عربي که آيت الله سيدحسن شيرازي در کربلاي معلّي تأليفش کرده و در دارالصادق بيروت بسال 1389 ه.ق در 633 صفحه به قطع وزيري به چاپ رسيده است.
مؤلف سخنان خدا را - که به شکل حديث قدسي وارد شده - از کتب مختلف جمع آوري و مطالب را شماره گذاري نموده، طبق همان شماره، منبع و سند حديث را در پايان کتاب آورده است.
تمام کتاب داراي يازده بخش به عناوين: عقايد، معارف، خلقيات، سياسيات، اجتماعيات، اخلاقيات، عبادات، ادعيه، مواعظ، کتب الانبياء و معارف مي باشد. (معارف دوبار عنوان شده است).
در بخش هفتم (عبادات) از ص 257 تا ص 296 (در حدود 40 صفحه) درباره ي پرستش عموماً و نماز خصوصاً مطالب ارزنده اي را جمع آوري کرده است. براي نمونه درباره ي سجده شکر (مطلب شماره 324) و ثواب متهجد (مطلب شماره 329) دو حديث را ترجمه مي کنيم:
از امام صادق(ع) روايت است که فرمود: سجده شکر وظيفه اي است که مايه ي تکميل نماز و خشنودي خدا مي شود و فرشتگان را به اعجاب مي آورد».
«هنگامي که نمازگزار به سجده شکر مشغول است خداوند متعال حجاب ها را از جلو ديدگان ملائکه برمي دارد و مي فرمايد: «اي فرشتگان من بنده مرا تماشا کنيد که نماز واجب خود را ادا کرده و طبق پيماني که با من بسته است
عمل نموده و اکنون به عنوان سپاسگزاري از نعمتهاي من پيشاني بر خاک نهاده است.
اي فرشتگان به نظر شما چه پاداشي شايسته ي اوست؟».
«فرشتگان: پروردگارا رحمت تو بهترين پاداش است».
«خدا - سپس چه پاداشي؟»
«فرشتگان تمام خيرات را به عنوان پاداش نام مي برند، خداوند مي فرمايد: ديگر چه؟ جواب مي دهند که ما ديگر چيزي نمي دانيم. خداوند مي فرمايد: من از او قدرداني مي کنم همان گونه که در برابر من سپاسگزار است و فضل و احسانم را متوجهش مي سازم و رحمتم را به وي مي نمايانم (نقل از من لايحضره الفقيه صدوق»)[1] .
«از رسول خدا(ص) روايت شده است که فرمود[2] .: ««هنگامي که بنده اي در تاريکي نيمه هاي شب با خداي خود خلوت نموده به راز و نياز مي پردازد پروردگار متعّال قلبش را به نور معنوي روشن مي سازد و وقتي که بنده مي گويد يا رب، يارب، خدا در جوابش مي فرمايد «لبيک بنده ي من بخواه تا عطايت کنم و بر من توکّل نما تا نيازهايت را برآورم». سپس مي فرمايد: اي فرشتگان اين بنده ي مرا تماشا کنيد که در تاريکي نيمه شب با من خلوت کرده در حاليکه تن پروران مشغول کارهاي ديگرند و غافلان در بستر خواب غنوده اند. گواه باشيد که اورا آمرزيدم» (نقل از امالي صدوق)»[3] .
نگارنده گويد: اين حديث در صفحات پيش، از کتاب «لقاء الله» نيز نقل شد ولي در آنجا به منبع حديث اشاره نشده بود.
[1] ص 265 کتاب «کلمة الله».
[2] ص 272 همان کتاب.
[3] علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي، داراي سه پسر بود. پسر بزرگتر محمد نام داشت که کنيه اش ابوجعفر و لقبش صدوق است که بسال 381 ه.ق وفات يافته و کتاب «مَنْ لايَحْضُرُهُ الْفَقيه» (يکي از کتب اربعه شيعه) و نيز کتاب «امالي» از او است. پسر دوم حسن نام داشت که مردي زاهد بود. پسر کوچکتر حسين بن علي است که او نيز فقيه و محدث بوده است براي تفصيل بيشتر به لغتنامه دهخدا و کتب رجال مراجعه شود.
الاخلاق
احمد امين کتابي به نام «الاخلاق» به زبان عربي تأليف کرده است که مطالعه ي آن براي اهل فن مفيد مي باشد. چاپ نهم اين کتاب در سال 1967 ميلادي در مصر به قطع وزيري در 233 صفحه انجام گرفته است.
درباره ي نماز بالخصوص چيزي در اين کتاب نيامده است، ولي درباره ي عبادات مطالبي دارد که چند جمله از آن را ذيلا ترجمه مي کنيم:[1] .
مؤلف تحت عنوان «وظائف انسان نسبت به خدا» مي نويسد: «وظيفه ي ماست که خدا را دوست بداريم و در اين حال بزرگش بشماريم و سپاسش داريم. آري دوستش مي داريم زيرا او منبع هرخير و کمال است، آنچه از هستي و قدرت داريم از عنايات و امدادهاي اوست. دوستش مي داريم زيرا وجود کاملي است که کمالش بي نهايت است».
«خدا دوستي در ذات ما سرشته شده است هر انساني بطور فطري در مي يابد که خدا را دوست مي دارد و در شدائد به وي پناهنده مي شود و براي برطرف ساختن سختي ها و مشکلات به درگاهش ملتجي مي گردد و با همين پناهندگي است که در مصيبت هاي طاقت فرسا، قلبش تسلّي مي يابد و در ميدان عمل شجاع و نيرومند مي گردد و در اثر همين توجّه قلبي است که در موارد لزوم در راهش فداکاري مي کند و براي اعلاء کلمه اش حماسه ها مي آفريند».
«يکي از نشانه هاي خدا دوستي، پرستش به اشکال گوناگون است و بهترين نوع عبادت آن است که حرارت باطني و شوق قلبي انگيزه ي آن باشد و مظهري از مظاهر اخلاص و اطاعت خدا به شمار آيد وگرنه عبادت ما، حرکاتي بيش نبوده و پيکري بي روح خواهد بود».
[1] ص 171.
بازگشت به خدا
نام کتابي است به زبان فارسي که مؤلف آن شيخ علي اکبر ناصري مي باشد. اين کتاب بسال 1346 شمسي به وسيله ي بنگاه مطبوعاتي «ايران» در 425 صفحه به قطع وزيري چاپ شده و تماماً درباره ي «توبه» از گناهان و شرح «معاصي کبيره» است.
در ذيل گناه «اعراض از ذکر خدا» مي نويسد[1] .: «براي اهل بصيرت و صاحبان قلب بيدار، پوشيده نيست که به ياد خدا بودن بقدري داراي اهمّيّت است که مي توان گفت: هيچ عملي به اندازه ي آن آثار نيکو ندارد، به همين جهت بر اهل ايمان و معتقدين به شريعت حقه ي اسلام، لازم است که دائماً به ياد خدا بوده و آني از خدا غافل نشوند. زيرا گذشته از آثار معني - که صفاي دل و نفس است - سبب انجام وظايف واجبه و ترک گناه مي گردد. و بدين سبب است که مي گوييم: اشخاصي که مرتکب گناه مي شوند (در حقيقت) به ياد خدا نبوده و از آفريننده ي خود غافل اند وگرنه چگونه تصور مي شود که (کسي) به ياد خدا باشد و با اين حال در مقام مخالفت و نافرماني او برآيد».
نگارنده گويد: مقصود اين است که اگر ياد خدا واقعيّت داشته باشد، مانع معصيت مي شود و چنانکه در صفحات پيش گفتيم، نماز هم ياد خداست و به همين جهت از فحشاء و منکر باز مي دارد.
[1] ص 365 با تغيير برخي از کلمات بمنظور سادگي و رواني عبارات.
قلب سليم
کتابي است به زبان فارسي که شهيد آيت الله دستغيب شيرازي آنرا در تاريخ ربيع الثاني 1392 ه.ق به پايان رسانيده است، در تهران به وسيله دارالکتب الاسلاميه در سال 1351 شمسي در 861 صفحه به قطع وزيري به چاپ رسيده است.
اين کتاب در دو بخش «عقائد» و «اخلاق» تنظيم شده است که بخش عقايد در ذيل چهار عنوان وبخش اخلاق تحت يازده عنوان نوشته شده است.
مؤلف در بخش عقايد تحت عنوان «مرض شک» در خداشناسي و ياد خدا و سپس درباره ي نماز به بحث پرداخته (ص206 تا 211) که اينک براي نمونه جملاتي از آن را ذيلا نقل مي کنيم:
نماز شب و رسيدن به مقام محمود
«ناگفته نماند که دربين نمازهاي مستحبي از همه بافضيلت تر و با اثرتر «نوافل يوميّه»، خصوصاً نافله شب است که يازده رکعت و وقت آن نصف دوم شب تا طلوع فجر مي باشد، آيات و روايات درباره ي فضيلت سحرخيزي و نماز شب و استغفار در سحر، بسيار است. خلاصه هرکس به هر مقامي که رسيده به برکت سحرخيزي بوده[1] چنانکه از آيه شريفه، اين مطلب استفاده مي شود:
«و پاره اي از شب را بيدارباش به نماز خواندن. و اين واجبي است (زايد بر نمازهاي يوميه) براي تو، اميد است که پروردگارت تو را به مقام محمود برساند»[2] يعني مقامي که در آن تمام مردم تو را ستايش کنند و آن، مقام شفاعت کبري است».
«از اين آيه استفاده مي شود که نماز شب، تنها براي رسول خدا(ص) واجب بوده براي آسان کردن کار امت، واجب نشده بلکه مستحب مؤکد است، يعني اگر شب را تا صبح بخوابند و نماز شب را ترک کنند، عذابي ندارند ولي برايشان محروميّت هاي جبران ناپذيري است، از رسيدن به مقامات و درجات، که اساس آنها شيعه آل محمد شدن است... حضرت باقر(ع) مي فرمايد: کسي که ايمان به خدا و روز جزا دارد نبايد شب را روز کند مگر اين که نماز شب را بخواند[3] و در توقيع مبارک حضرت حجة بن الحسن(عج) به ابن بابويه سه مرتبه تأکيد مي فرمايد که بر تو باد به نماز شب «و عليک بصلوة الليل»[4] .
مؤلف کتاب پس از ذکر مطالب بالا سحرخيزي را در آيات قرآن و خواص نماز شب و کيفيت آن را توضيح داده است و اشعاري به تناسب نقل مي کند[5] .
[1]
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود.
[2] و من الليل فتهجد به نافلة لک عسي ان يبعثک ربک مقاماً محموداً (سوره اسراء - هفدهم - آيه ي 60).
[3] مَنْ کانَ يُؤمِنُ بِالله وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلاَ يبيتَنَّ اِلَاَّبِوِتْرٍ(علل الشرايع).
[4] صفحه 207 و 208 «قلب سليم».
[5] بعضي از کلمات به منظور ساده تر شدن و رواني عبارات تغيير داده شده است.
گناهان کبيره
اين کتاب نيز از آية الله شهيد دستغيب شيرازي است که در دو جلد به زبان فارسي تأليف شده و چاپ هاي متعددي به قطع جيبي و وزيري و... دارد.
در جلد دوم کتاب سي و ششمين گناه کبيره را «ترک عمدي نماز» ذکر کرده است که در قطع جيبي از صفحه ي 245 تا صفحه ي 271 (حدود 26 صفحه) بحث کرده و تمام بحث در تحت عناوين زير است:
ترک عمدي نماز، وعده ي عذاب در قرآن، پانزده اثر دنيوي و اخروي براي ترک نماز، مهم ترين واجب الهي، کمک به تارک نماز، ترک نماز چند قسم است - نماز اول وقت، شرائط قبولي، حضور قلب، برطرف ساختن موانع، قضاي نماز فوت شده. و اينک براي نمونه جملاتي از آن را ذيلا نقل مي کنيم[1] .:
«سي و ششم از کبائر منصوصه (تصريح شده در اسلام) ترک نماز از روي عمد است. چنانکه در روايت صحيح عبدالعظيم(ع) از حضرت جواد و حضرت رضا و حضرت کاظم و حضرت صادق(ع) به آن تصريح شده است؛ همچنين در روايت منقوله از اميرالمؤمنين(ع) به کبيره بودنش تصريح گرديده است چون وجوب نماز از احکام بديهي و ضروري اسلام است، پس کسي که از روي انکار نماز نخواند، کافر و از دين اسلام بيرون است، زيرا انکار نماز انکار رسالت و قبول نداشتن قرآن مجيد است، البته چنين کسي کافر است و اگر منکر وجوب نماز نباشد و حق بودن قرآن و رسالت خاتم الانبياء(ص) را قبول داشته و معتقد است که نماز از طرف خدا واجب شده است، لکن از روي تنبلي و مسامحه کاري، ترک مي کند، چنين شخصي فاسق است».
«اخباري که در کافر بودن ترک کننده ي نماز رسيده ناظر به صورت اوّل و اين قسم اخبار زياد و مضمون همه يکي است[2] و حضرت صادق(ع) هنگام وفاتش فرمود به شفاعت ما اهل بيت نمي رسد کسي که نماز را سبک شمارد (کافي)»[3] .
ترک نماز چند قسم است[4] .:
1- ترک نماز به طور کلي از روي انکار... که ترک کننده ي آن چون منکر ضروري دين است کافر شده است...
2- ترک نماز بطور کلي... بواسطه مسامحه کاري و کم اعتنائي به امور اخروي و اشتغال به شهوات و امور دنيوي است، اين قسم از ترک نماز موجب فسق است (و صاحبش) گناه کبيره اي مرتکب شده است...
3- ترک نماز دربعضي اوقات در اثرضعف ايمان و کم اعتنائي به امر آخرت که گاهي نماز مي خواند و گاهي ترک مي کند يا در اثر اهمّيّت ندادن به اوقات نماز آنرا در وقت ترک مي کند به خيال آنکه درخارج وقت قضاء نمايد... چنين شخصي از ضايع کنندگان نماز و سبک شمارندگان آن است،... حضرت صادق(ع) مي فرمايد: رسول خدا(ص) فرمود: «کسي که نماز واجب را پس از گذشتن وقتش بخواند، آن نماز بالا مي رود در حاليکه تاريک و وحشت آور است و بخواننده خود مي گويد مرا ضايع ساختي، خدا تو را ضايع سازد» و فرمود: «نخستين چيزي که در قيامت از بنده سئوال مي شود نماز است، پس اگر نمازش پاکيزه باشد تمام اعمالش پاکيزه (و مقبول) است و اگر نمازش خراب باشد ساير اعمالش هم قابل قبول نيست»[5] .
بايد موانع برطرف شود[6] .
سزاوار است (انسان) از کيدهاي شيطان دوري جسته و از آن چه مانع قبولي عبادت است پرهيز کند که از آن جمله عجب است يعني عمل خود را بزرگ ديدن و خوب دانستن و خود را مستحق و سزاوار مقام ديدن و ناز کردن، از
جمله موانع قبولي نماز، ندادن زکات و حقوق واجبه است؛ همچنين حسد ورزيدن، تکبر کردن، غيبت نمودن، حرام خوردن، شراب آشاميدن و براي زنها، نشوز يعني از اطاعت واجب شوهر بيرون رفتن مانع بزرگي براي قبولي نماز است. بنابراين سزاوار است که انسان از هر چيزي که اجر و ثواب نماز را کم مي کند، بپرهيزد. مثلا در حال کسالت و سنگيني از جهت خواب يا غفلت، نماز نخواند، و نيز شتاب نداشته باشد. و در حال دفاع از بول و غايط و باد نباشد و چشم به آسمان يا جاي ديگر ندوزد، سزاوار است آن چه که سبب زياد شدن اجر و بلندي درجه است انجام دهد. مانند بکار بردن بوي خوش و پوشيدن پاکيزه ترين لباس و در دست کردن انگشتر عقيق و شانه نمودن موها و مسواک کردن دندانها و غيره».
[1] قطع جيبي - جلد دوم صفحه ي 245.
[2] لئالي الأخبار صفحه ي 394 و صلوة وسائل.
[3] صفحه ي 248 جلد دوم قطع جيبي.
[4] صفحه 255 از جلد دوم قطع جيبي.
[5] صلوة وسائل الشيعه ابواب المواقيت باب1.
[6] صفحه ي 267 از جلد دوم قطع جيبي.
نفس مطمئنه
اين کتاب نيز تأليف آيت الله شهيد دستغيب شيرازي است که به زبان فارسي بوده و چاپ جيبي آن در 170 صفحه به وسيله «انتشارات حميد» تهران در سال 1362 به چاپ رسيده است.
درباره ي نماز مطالبي در اين کتاب آمده است که ذيلا نقل مي نماييم[1] .:
«آتش هائي را که افروخته ايد خاموش کنيد - جناب سيدبن طاووس در کتاب فلاح السائلين روايتي نقل فرموده که اوقات نمازهاي پنجگانه، ملک ندا مي کند اي مهمانها برخيزيد براي نماز و خاموش کنيد آتش هائي را که روشن کرده ايد»[2] هنگام ظهر است اي کساني که از اوّل روز تاکنون براي خودتان آتش روشن کرده ايد بيائيد آنرا به برکت نماز خاموش کنيد، همان آتش کفر حقيقي (و از بندگي خدا بيرون رفتن) را خاموش کنيد، بگو: بنده ام سرتا پا نياز دارم، اين قدر من من در نياور (که مگو): من بايد چنين و چنان کنم. بگو خدا، نه من؛ تا کي جلوه ي نفس و مستقل ديدن خود؟ بيا و اين خودبيني ها را کم کن، آتش هائي را که روشن کرده اي خاموش نما[3] .«.
«نماز درمان غفلت (بدترين دردها) - راستي اگر نمازهاي پنجگانه نبود انسان راهي به ايمان حقيقي نداشت و يکباره غفلت، او را از پاي در مي آورد. اما شکر خداي را که راه فرج را نشان داده است. نماز را براي ياد من برپا دارد[4] .
مقالي براي نمازهاي پنجگانه از قول رسول خدا(ص) نقل شده است که اگر نهر آبي باشد و شخص شبانه روز پنج مرتبه در آن شستشو نمايد، هميشه پاک است. اين نماز پنج وقت چنين است يعني غفلتها و استقلال هائي که براي خودت مي پنداشتي بيا و با توجّه بگو «اِيّاکَ نَعْبُدُ وَ اِيّاکَ نَسْتَعينُ» بنده ام و نيازمند، آنهم تنها بنده يک نفر و نيازمند به يک نفر يعني خدا ولاغير.
از آن ادّعاهائي که ساعتي پيش مي کردم از خدا غافل بودم. من من مي کردم، خداوندا! اَسْتَغْفِرُکَ وَ اَتوُبُ اِلَيْک...».
مطالعه کتاب هاي شهيد دستغيب را به کساني که درصدد تهذيب نفس هستند توصيه مي نماييم.
[1] ص 107.
[2] قوُموُا اِلَي الصَّلوة وَ اطْفَئوُا نيرانَکُمُ التَّي اَوْ قَدْتُموُها (نقل از فلاح السائلين).
[3] وَ اذْکَرْ رَبٌّکَ في نَفْسِکَ تَضَرٌّعاً وَ خيفَية (سوره ي اعراف 7 آيه ي 205).
[4] وَ اَقِمِ الصَّلوة لِذِکْري (بيستم آيه: 14).
شهيد ثاني
شيخ زين الدين ابن الشيخ الامام نورالدين جَبَعي عاملي شامي معروف به ابن الحجة و ملقب به «شهيد ثاني» رضوان الله عليه از دانشمندان بزرگ شيعه مي باشد که در علوم مختلفه از فقه و اصول، کلام، فلسفه، علوم طبيعي، رياضي و... صاحب نظر بوده و شهرتش در جهان اسلام، او را از هر تعريفي مستغني ساخته است.
تولد شهيد ثاني در سال 911 ه.ق و شهادتش بسال 965 ه.ق در پنجاه و چهار سالگي بوده است.
اين دانشمند بزرگ مسافرت هاي متعددي به بلاد اسلامي داشته است، ولي در پايان عمر در زادگاه خود «جَبَعْ» اقامت جسته بود. از اساتيد بزرگ عصر خود در علوم گوناگون تلمذ نموده و فيض برده بود که بردن نام آنان در اين مختصر نمي گنجد. شهيد ثاني شاگردان و فرزندان برومندي داشت که از جمله ي فرزندانش شيخ حسن ابن زين الدين صاحب کتاب «معالم» را مي توان نام برد. اين کتاب که يک دوره ي مختصر از اصول فقه (در عين اتقان و متانت) مي باشد مورد استفاده ي کليه ي دانشجويان علوم ديني و حتي فضلا و اساتيد مي باشد.
درباره ي علّت شهادت اين عالم عامل، نوشته اند که دو نفر شکايتي پيش وي بردند و يکي از طرفين محکوم گرديد. مرد محکوم کينه ي شيخ را در دل گرفت و نزد قاضي شهر «صيدا» از وي سعايت نمود. قاضي مطلب را به دربار عثماني گزارش کرد و در نتيجه شاه عثماني براي دستگيري وي مأموري فرستاد و اظهار کرد که بايد اين دانشمند در پيش من حاضر شود و با علماء مباحثه کند تا نظر خود را درباره ي وي ابراز نمايم. مأمور به هنگام آوردن شيخ به سوي دربار عثماني در طي راه به آشنائي برخورد. وي گفت اگر اين شيخ را زنده پيش سلطان ببري، ممکن است از رفتار تو شکايت نموده و زحمتي فراهم کند، بهتر است او را به قتل رسانيده و فقط سرش را به دربار ببري. مأمور ساده لوح فوراً تحت تأثير قرار گرفت و شيخ را شهيد کرد و سرش را پيش پادشاه عثماني برد و در نتيجه ي نافرماني (که شيخ را زنده پيش شاه نبرده بود) خودش نيز به قتل رسيد. جسد شريف شيخ به قولي مدفون و به قول ديگر به دريا انداخته شد رضوان الله تعالي عليه[1] .
در کتاب «شهداء الفضيله» شصت و هفت کتاب و رساله از شهيد ثاني نام برده شده است، ولي چون نظر بيشتر به سرگذشت شهداء بوده است نه تعداد تأليفات، کتاب «الروضة في شرح اللمعة الدمشقيه» که به همان «شرح لمعه» مشهور است تحت دو شماره 42 و 56 دو کتاب به شمار آمده است و همچنين کتاب «التنبيهات العليه علي وظائف الصلوة القلبيه» که معروف به «اسرار الصلوة» شده است نيز تحت شماره 7 و 48 دو کتاب جداگانه محسوب گرديده است.
از آثار شهيد دو کتاب وي را ذيلا مورد استفاده قرار مي دهيم:
[1] براي تفصيل بيشتر رجوع شود به کتاب شهداء الفضيله علامه اميني (چاپ نجف در 1355 ه.ق) ص 132 تا 164 (حدود 33صفحه).
اسرار الصلوة
چنانکه گذشت نام اصلي اين کتاب «التنبيهات العلية علي وظائف الصلوة القلبيه»[1] مي باشد که به زبان عربي نوشته شده و داراي يک مقدمه و سه فصل و يک خاتمه است. که مقدّمه کتاب درباره ي قلب و حضور قلب، و فصل اول در مقدّمات نماز و فصل دوم در مقارنات نماز و فصل سوم در مُنافيات نماز (آن چه با نماز سازش ندارد) و خاتمه در جبران خلل هاي نماز، و اسرار نمازهاي واجبه غير يوميّه است.
اگرچه ظاهراً اين کتاب فقط درباره ي نماز است نه اخلاق، ولي مطالعه کننده ي دقيق، در مي يابد که اين دو مبحث را به هم آميخته است، از جمله درباره ي عجب و ريا بحث مفصلي ايراد نموده است، به همين جهت ما اين کتاب را در رديف کتب اخلاقي ذکر کرديم.
نسخه اي که از اين کتاب در دسترس نگارنده است در پنجاه و هفت صفحه به قطع وزيري چاپ شده است که با چند کتاب ديگر در يک مجلد قرار گرفته و چون براي اهل فن دانستن نام و محل اين کتابها مفيد است، لذا نام کتابها و ورسائلي را که در متن و حاشيه قرار گرفته است ذيلا ذکر مي کنيم تا فائده تکميل گردد.
الف - کتاب هاي متن:
1- کشف الفوائد علاّمه حلّي در شرح فوائد العقائد خواجه نصير طوسي (صفحه4 کتاب).
2- حقايق الايمان از شهيد ثاني (بحث مفصل ايمان و کفر - ص 100 کتاب).
3- اسرار الصلوة (کتاب مورد بحث ص170).
4- کشف الريبه عن احکام الغيبه و النميمة (برطرف ساختن شک از احکام غيبت و سخن چيني از شهيد ثاني ص227 کتاب).
5- تفسير سوره ي «اعلي» از صدرالمتألهين (ص270).
6- معاني بعض الاخبار (از شيخ صدوق ص 296).
ب - حواشي
1- حاشيه بر کشف الفوائد علاّمه حلّي از محمد حسيني(ص4).
2- حشر العوالم از صدر المتأهلين (ص94).
3- رساله در تحقيق «خلق الاعمال» از صدرالمتألهين (ص146).
4- حاشيه بر کشف الريبه از محمد حسيني(ص227).
5- حاشيه بر اسرار الصلوة از ملا عبدالرسول مازندراني (ص171).
6- اجوبة السؤالات از ملاعلي نوري (ص270).
ناگفته نماند که در ترتيب ذکر کتاب هاي چاپ شده در حواشي، فهرست اوّل کتاب منظور شده است، ولي براي مشخّص کردن محلّ آنها صفحات را ذکر نموديم و نيز بايد دانست که تمام کتب متن و حواشي که جمعاً دوازده کتاب و رساله مي شود به جز «اجوبة السؤالات» (که به زبان فارسي است) تماماً به زبان عربي تأليف گرديده است.
تمام اين مجلد 307 صفحه به قطع وزيري مي باشد که در حدود 1312 ه.ق در تهران به چاپ رسيده است اينک از اوائل فصل سوم «اسرار الصلوة» شهيد چند سطري ترجمه مي کنيم:
«بدانکه درباره ي اين دو آفت نماز (ريا و عجب) وعيدهاي فراواني در قرآن و سنت آمده است که از حد احصاء بيرون مي باشد. از جمله خداوند متعّال در قرآن مي فرمايد: «واي بر نمازگزاراني که به جهت بي اعتنائي از نماز خود غفلت مي ورزند و رياکاري مي کنند»[2] و رسول خدا(ص) فرمود: «آتش جهنم و اهل آن از دست رياکاران فرياد مي زنند» از علّت اين امر پرسيدند فرمود: «از کثرت حرارت آتشي که رياکاران را با آن مي سوزانند» و نيز فرمود: «روز قيامت رياکاران را به چهار نام صدا مي زنند کافر، فاسق، حيله گر و زيانکار، و مي گويند اعمال تو باطل بوده و اجري نداشته است؛ بنابر اين سهمي در آخرت نداري، تو بايد پاداش خود را از کسي که براي خاطر او (و جلب توجّهش) عمل مي کردي دريافت کني»، نيز پيامبر اکرم(ص) فرمود: «خداوند مي فرمايد: من بي نيازترين بي نيازان هستم در شرکت با ديگري، هرکس عملي انجام دهد و در نيّت خود مرا با ديگري شريک سازد من نصيب خود را به ديگري مي دهم و جز عمل خالص چيزي را نمي پذيرم» و باز هم از حضرت رسول اکرم(ص) منقول است که بهشت مي گويد (به زبان حال يا قال) که من، بربخيل و رياکار حرامم.
نگارنده گويد: درباره ي ريا و نيز درباره ي عجب، شهيد ثاني داد سخن داده است و ما به جهت رعايت اختصار به اين مقدار اکتفا کرديم و در اينجا تذکر اين نکته را ضروري مي دانيم که بيانات شهيد در اسرار اعمال و اذکار نماز خيلي جالب توجّه است، ولي چون مشابه آنها درصفحات پيش، گذشته بود براي عدم تکرار از نقل آنها خودداري کرديم.
[1] هشدارهاي عالي درباره ي وظائف باطني و قلبي انسان در نماز.
[2] سوره ي ماعون (يکصد و هفتم) آيه 5 تا 7.
ترجمه ي اسرار الصلوة
در اواخر عهد صفوي کتاب «اسرار الصلوة»، به وسيله محمد صالح، ابن محمد صادق واعظ(ره) ترجمه شده است، مترجم کم و بيش مطالبي بر اصل کتاب افزوده است و اگر از سبک نگارش آن، که به شيوه ي عهد صفوي است، صرفنظر شود، ترجمه ي دقيق و خوبي است.
اين کتاب به اهتمام ميرجلال الدين محدث (ره) در سال 1368 ه.ق به وسيله ي چاپ تابان در 158 صفحه به قطع رقعي به طبع رسيده است و چون مترجم خطبه ي اول کتاب را ترجمه نکرده، ناشر (محدث) به ترجمه ي آن پرداخته است، اينک براي قدرداني از زحمات ناشر، و معرفي کتاب «اسرارالصلوة» جملاتي از آن را نقل مي کنيم:
«از آن چه گفتيم معلوم مي شود که حقايق بسيار و دقايق واسرار بيشمار، در نماز منظور شده است به طوري که مي توان گفت: نماز يک معجون الهي و ترکيب سماوي است که براي جلوگيري از فحشاء و منکر و دفع و رفع آنها دوائي شافي و کافي است. چنانکه آيات و اخبار به اين مدّعا ناطق و گويا است و اگر انسان بتواند نماز را چنانکه بايد و شايد با آداب و شرايط مقرّره آن بجا بياورد، از قيد علائق دنيوي رسته و به معراج ترقيات معنوي مي رسد و به مقام قرب الهي و ادراک فيوضات نامتناهي نائل مي آيد پس در اين صورت نمازگزار هوشيار و وظيفه شناس بيدار، اگر بخواهد تکليف خود را کماهو حقه انجام دهد، بايد روي دل را در نماز به خداي تعالي متوجّه سازد و لوح قلب خود را از نقش ماسوي الله بپردازد و مرغ فکرش را از قيد علائق دو جهاني برهاند و در اوج فضاي نشر اسرار مطويه (رموز) نماز به پرواز در آورد و تا همّت بر فهم دقايق مرعيّه و عمل به آداب مقرره نماز نگمارد، قدم جسارت به حريم اداي اين تکلف بزرگ، و انجام اين وظيفه ي مهم نگذارد. و اگر نه نماز او جسدي خواهد بود بي روح و تني بي روان و پيکري بي جان و درختي بي ثمر و نهالي بي اثر و کوششي بي نتيجه و عملي بدون نيل به مقصود اصلي. بنابر اين ما (شهيد ثاني) در اين رساله اندکي از اسرار نماز و منتخبي از آداب آن را ذکر مي کنيم و اکثر آنها در اخبار اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام سمت ورود يافته است، لکن پوشيده نماند که اين اندک، نمونه و سرمشقي است که نمازگزار دقيق، و مومن باريک بين، با رعايت آنها درخور استعداد خود، از مدارج نازله فهم اسرار، به معراج عاليّه آن ترقي مي کند و به همان نسبت ابواب فيوضات نامتناهي و درهاي تجليّات انوار الهي بر روي دلش باز مي شود»[1] .
اکنون مطالبي از ترجمه ي کتاب (بقلم مرحوم محمد صالح) را ذيلا مي آوريم:
«اما نماز جمعه - نماز جمعه اختصاص دارد به اين که به خاطر بگذارنيم که روز جمعه روز بزرگ و سيد روزها و عيد شريف مي باشد.»
حق تعالي مخصوص گردانيده آن را به اين امّت، تا تقرّب بجويند به وسيله اين روز به جوار رحمت او، و دور شوند از دوزخ و از رانده شدن از درگاه الهي، و رغبت کنند در اين روز به رو آوردن و متوجّه شدن به اعمال صالحه، و تلافي کنند تقصيرات ساير روزهاي هفته خود را، و همّت خود را بگردانند به جانب آن چه ايشان را به خدا نزديک مي کند که آن نماز جمعه باشد. و تعبير فرموده است خداوند متعال از نماز جمعه (در کتاب عزيز خود) به «ذکر الله» و مخصوص گردانيده آنرا از از ساير نمازها به ذکري که مخصوص اين نماز مي باشد[2] .
...و اين اشارت است به آن که غرض اصلي از نماز تنها حرکات بدن انسان و سکنات و رکوع و سجود نمي باشد، بلکه مقصود اصلي به ياد خدا بودن است به قلب، و توجّه به عظمت خداي سبحان مي باشد... و تفسيرهاي زيادي در ذيل اين آيه وارد شده است به طوري که مي رساند مراد از نماز تنها ذکر (ظاهري) و جنباندن زبان نمي باشد... و در روز جمعه نظافت و بوي خوش و سرتراشي و شارب گرفتن و ناخن چيدن وارد شده است. پس مبادرت کن در روز جمعه به اين شرطها با قلبي پاک و عملي خالص، که نزديک کننده به خدا باشد... پس قصد کن به غسل جمعه استحباب روز جمعه را، و توبه نمودن و داخل شدن مسجد را، و همچنين با باقي کارهاي نيک (همين نيّت را داشته باش). و در استعمال بوي خوش قصد کن عمل کردن به سنت پيغمبر(ص) را و بزرگ دانستن مسجد و احترام خانه خدا را. چه آن که خدا دوست ندارد کسي داخل خانه ي او بشود مگر در حالي که خوشبو باشد. و نيز قصد کن به خوشبو کردن خود، و حق اشخاصي را که در پهلوي تو هستند، در مسجد، که از مجاورت تو آزار نکشند و تو را به بدبوئي غيبت نکنند تا بسبب غيبت تو ايشان به معصيّت نيفتند... پس وقتي که حاضر شوي به نماز جمعه، حاضر کن دلت را به جهت فهميدن خطبه و موعظه، و مستعد و مهيّا شو به جهت تلقي اوامر و نواهي که از شارع مقدّس رسيده است. پس به درستي که همين است غرض اصلي از بلند خواندن خطبه و استماع مردمان و حرام بودن سخن گفتن در اثناي خطبه. پس حق هر صاحب حقي را ادا کن، بسا باشد که ان شاءالله از نوشته شدگان در ديوان (ليست) سابقين و مقرّبين باشي. زيرا که مي نويسند نام نمازگزاران را در اين روز شريف، و عرضه مي دارند به حضرت پروردگار و مي پوشانند برايشان خلعت هاي قدسي را[3] .
[1] مقدمه کتاب دو صفحه «و» و «ز».
[2] اشاره به آيه ي نماز جمعه در سوره ي جمعه «فَاسْعَوْا اِلي ذِکْرِ الله».
[3] از صفحه 136 تا 139 - با تغيير اندکي در بعضي از کلمات به منظور روشن شدن مقصود مؤلف.
منية المريد في آداب المفيد و المستفيد
(آرزوي (گمشده) جوينده، درباره ي آداب تعليم و تعلم.)
مُنْية الْمُريدِ في آدابِ الْمُفيدِ وَ الْمُسْتَفيدِ
اين کتاب نيز که به زبان عربي نوشته شده از تأليفات شهيد ثاني مي باشد که در ربيع الاول سال 954 ه.ق از نوشتن آن فراغت يافته است.
«مينة المريد» در تهران به سال 1368 ه.ق به وسيله ي کتابفروشي مصطفوي در250 صفحه به قطع جيبي چاپ شده است، ولي متأسفانه خط و چاپ خوبي ندارد، امّا از اين نظر که مايه ي بقاو حفظ اين کتاب نفيس شده، مفيد و جاي تشکر است.
اهميت اين کتاب در اصلاح اخلاق انساني، به قدري است که مطالعه ي آن براي هر مسلماني از معلّم و متعلّم و بازاري و اداري و کشوري و لشگري و... مفيد و براي دانشجويان ديني و طلاب علوم اسلامي و معلّمين و قضات و کارمندان وزارت دادگستري لازم و واجب است.
نمازگزار هم از اين لحاظ که بدون تزکيه ي نفس، نتيجه ي قابل توجّه ي از نماز نمي گيرد بايد اين کتاب را به دقّت بخواند.
شهيد ثاني قدس سره در بخش «تهذيب نفس» از عنوان آداب مربوط به خود معلّم و متعلّم مطلبي نوشته است که براي همه کس مخصوصاً فقها و مجتهدين و کساني که آرزوي رسيدن به اين مقام را دارند، خيلي تکان دهنده است و آن مطلب اين است: «بايد دانست که فهميدن مسائل مطرح شده در علم فقه به تنهائي فقه حقيقي محسوب نمي شود بلکه فقه واقعي از نظر خداوند متعال آن است که جلال و عظمت الهي درک شود و اين همان دانش (نوراني) است که خوف و هيبت خدا را در دل انسان جاي مي دهد و خشوع واقعي به وجود مي آورد و انسان را به پرهيزکاري وامي دارد و آن گاه صفات رذيله را مي شناساند تا از آنها اجتناب شود و فضائل اخلاقي را جلوه مي دهد تا در تحصيل آنها سعي و کوشش به عمل آيد»[1] .
[1] صفحه 58 «منية المريد».
الاخلاق عندالرسول و اصحابه
مؤلف اين کتاب عبدالصاحب حسني عاملي، از دانشمندان لبنان است، اين کتاب در343 ه.ق به قطع وزيري در سال 1389 ه.ق در بيروت طبع شده است.
مؤلف دربخش اوّل درباره ي شکر و در بخش دوم درباره ي علم بحث کرده و بخش سوم را تحت عنوان «آداب مفيد و مستفيد» قرار داده است. در تمام اين بخش از مطالب شهيد ثاني نقل و شرح و اقتباس کرده است، در باب چهارم کتاب، که درباره ي قاضي و فتوا دادن است - نيز تحت تأثير مطالب شهيد بوده است. مقصود از ذکر اين مطلب آن است که خوانندگان محترم به اهمّيّت کتاب «منيةالمريد» بيشتر واقف شوند.
آداب تعليم و تعلم در اسلام
شايد خوانندگان عزيزي که به اهمّيّت کتاب «منيةالمريد» واقف شده اند، از خود بپرسند که کتابي که اينچنين سودمند و گرانقدر است، چه خوب بود که براي عموم فارسي زبانان نيز قابل بهربرداري مي شد خوشبختانه اين آرزو برآورده شده و دکتر سيدمحمدباقر حجتي اين کتاب را به فارسي ترجمه کرده و به نام «آداب تعليم و تربيّت» به وسيله ي دفتر نشر فرهنگ اسلامي در تهران به قطع رقعي در 576 صفحه طبع و نشر گرديده است.
ترجمه و چاپ و فصل بندي کتاب خيلي روشن و سودمند است و جالب تر اين که مقدّمه اي درباره ي عظمت شخصيّت مؤلف به آن اضافه شده است که قارئين محترم مي توانند به آن مراجعه کنند.
جملاتي که از کتاب «منية المريد» ترجمه کرده و در صفحه ي پيش نقل نموديم مطالبي است که در مبحث «تهذيب نفس» (پالايش دل از رذائل اخلاقي) در صفحه ي 153 ترجمه ي فارسي آن نوشته شده است.
ثمرات الحيوة
اين کتاب تاليف سيدمحمود امامي اصفهاني است که به زبان فارسي نوشته شده و دوره آن سه جلد در دو مجلد است که به سال 1350 شمسي به وسيله انتشارات «جهان» به قطع وزيري چاپ شده است.
جلد اول آن 180 صفحه و جلد دوم 499 صفحه و جلد سوم 513 صفحه است که به ترتيب شامل 25 و 55 و 42 مجلس مي باشند.
مجلس سي و چهارم و سي و پنجم از جلد سوم در فضيلت نماز است که در ضمن سي و سه صفحه (389 تا 422) مندرج است و اينک دو قسمت از مطالب آنرا ذيلا مي آوريم:
«حضور قلب - سيد جزائري در «اَنْوارُ النٌّعمانيّة» مي نويسد که شخصي براي من نقل کرد که من يک روز پيش خود خيال کردم که در حديث دارد: هرکه دو رکعت نماز با حضور قلب بخواند، خدا او را عذاب نمي کند. با خود گفتم به مسجد کوفه مي روم و دو رکعت نماز با حضور قلب مي خوانم. رفتم و مشغول نماز شدم. دفعتاً يادم آمد که چرا مسجدي به اين بزرگي بايد منار و گلدسته نداشته باشد؟! و در اين خيال بودم که اگر باني پيدا شود، گچ و آجر از کجا بايد بياورند؟ بنّا چه کسي باشد؟ قد و اندازه آن چقدر باشد؟».
«يک وقت سلام نماز را دادم و متوجّه شدم که من هنوز در خيال ساختن مناره بوده ام! اما اگر کسي در نماز به فکر و خيال امور آخرت بيفتد و متذکر عذاب و عقاب خدا بشود يا به فکر صدقه دادن و يا عمل خير ديگري باشد، باعث فضيلت و شرافت آن نماز مي شود (و به حضور قلب لطمه اي نمي زند)».
دادن پيغمبر يکي از دو ناقه را به حضرت امير
چنانکه در جلد اول «رياض الابرار» و جلد نهم «بحار»، مجلسي نقل کرده اند، مردي دو شتر فربه براي پيغمبر خدا(ص) هديه آورد. حضرت به اصحاب خود فرمود: آياکسي در ميان شما هست که دو رکعت نماز با آداب و شرايط (و حضور قلب) بخواند و از امور دنيا چيزي بخاطر نگذارند؟ تا من يکي از دو ناقه را به او بدهم. کسي جواب نداد. مرتبه دوم و سوم (تکرار) فرمود: پس اميرالمومنين علي(ع) از جابرخاست و عرض کرد يا رسول الله من مي خوانم فرمود: «صَلّ يا عَلِيٌّ صَلَّي الله عَلَيْکَ» (يعني نماز را بخوان يا علي که درود خدا برتو باد) حضرت امير(ع) برخاست مشغول نماز شد همين که سلام نماز را داد جبرئيل آمد که يا رسول الله، خدا شما را سلام مي رساند و مي فرمايد يکي از اين دو ناقه را به علي عطا کن؛ حضرت فرمود: من با او شرط کرده ام که دو رکعت نماز بخواند و از امور دنيا چيزي بخاطر نگذراند... اما علي همين که مشغول تشهّد شد پيش خود خيال کرد کدام يک را بگيرد جبرئيل عرض کرد خدا سلامت مي رساند و مي فرمايد؛ علي فکر مي کرد که کدام فربه تر است. تا بگيرد و نحر کند و در راه خدا تصدّق نمايد. پس فکر او براي خدا بوده نه براي خود و امور دنيا، رسول خدا(ص) به گريه درآمد و يکي از آن دو ناقه را به حضرت امير(ع) داد و آن جناب هم نحر کرد و در راه خدا صدقه داد[1] .
[1] جلد سوم «ثمرات الحيوة» صفحه 395 و 396 (با اندک تغييري در کلمات بمنظور رواني عبارات).
در مقامي که بايد نماز را به تاخير انداخت
نمازي که خواندنش در اوّل وقت خيلي فضيلت دارد در چند مقام به تأخير انداختنش افضل يا مساوي (با اوّل وقت) است:
اوّل - در وقت نماز مغرب در ماه مبارک (رمضان) است، که رفقا (براي افطار کردن) منتظر او هستند و يا خودش از کثرت گرسنگي و تشنگي و ضعف، حال توجّه ندارد.
دوم - براي کسي که بخواهد نماز را بر وجه اتم و اکمل و با افضليت بخواند. مثل اين که منتظر جماعت يا (پيدا کردن) مهر تربت (حسيني) يا حضور قلب و امثال اينها باشد.
سوم: وقتي است که انسان نماز قضا بر ذمه دارد و مشغول خواندن آن است که اگر نماز واجبش از اوّل وقت تأخير بيفتد مانعي ندارد.
چهارم - «وقتي که يک کار مستحب مؤکد فوري در وقت نماز پيدا شود. مثل روا کردن حوائج مسلمين يا تشييع جنازه مسلماني يا...».
«در چند مقام هم هست که تاخير نماز واجب مي شود (از جمله)»:
يکي اين که اول وقت آب ندارد تا وضو بگيرد يا غسل کند و يقين هم دارد که تا آخر وقت آب پيدا مي کند. واجب است، نماز را تاخير بيندازد.
دوم - وقتي که قرائت او صحيح نباشد و بخواهد برود و (ياد بگيرد و) درست کند.
سوم - «اين که پدر و مادر، کاري به او رجوع کنند، واجب است نماز را تاخير بيندازد و از آنها اطاعت کند يا اين که به انجام فرمايش پيامبر(ص) يا امام مامور گردد که آنجا هم تاخير (بطريق اولي) واجب است»[1] .
[1] ثمرات الحيوة جلد سوم 414.
ابن مسکويه
ابوعلي احمد بن محمد بن يعقوب بن مسکويه يکي از دانشمندان بزرگ شيعه مي باشد که درعلوم گوناگون عصر خود صاحب نظر و در علوم شيمي و تاريخ و شعر و ادب و فلسفه مهارت بيشتري داشت؛ در علم اخلاق از کساني است که نوشته هاي او براي دانشمندان بعدي کاملا موثر و مورد استفاده بوده است. وي در سال 325 ه.ق متولد و در سال 421 ه.ق در 96 سالگي وفات يافت و قبرش در محله خواجوي اصفهان مي باشد[1] .
علاّمه خوانساري در شرح حال ابن مسکويه مي نويسد اصل وي از ري بوده ولي در اصفهان سکونت گزيد و تا آخر عمر در همان شهر بسر برد. مسکويه نام جد اعلاي او بود که به همين نام جد اعلاي او بود که بهمين مناسبت به ابن مسکويه معروف گرديد (احمد بن محمد بن يعقوب ابن مسکويه الخازن).
وي از اعيان علما و اکابر حکماء و داراي اخلاق حميده بود و از دوستداران و مخلصين اهل بيت عصمت(ع) بشمار مي آيد و معاصر ابوعلي سينا فيلسوف معروف بوده است، با رجال سياسي عصر خود نيز تماس داشته است.
ابن مسکويه تاليفات زيادي دارد که از جمله آنها کتاب «الطهاره في تهذيب الاخلاق» - جاويدان خرد - نزهت نامه علائي - ترتيب السعادات - الفوز الاصعر - الفوز الاکبر - تجارب الامم را مي توان نام برد.
تاريخ وفات اين دانشمند به طور دقيق معلوم نيست و مي توان يقين داشت که در نيمه اوّل قرن پنجم بوده است، ولي قبر شريفش در محله خواجوي اصفهان معروف مي باشد[2] و اينک کتاب معروف وي در علم اخلاق را ذيلا مورد بحث و استفاده قرار مي دهيم:
[1] از مقدمه کتاب «تهذيب الاخلاق» ابن مسکويه بقلم شيخ حسن تميم.
[2] کتاب «روضات الجنات في احول العلماء و السادات» تاليف علامه محمد باقر موسوي خوانساري اصفهاني جلد اول صفحه 254 تا 257. اين کتاب در هشت جلد به قطع وزيري به وسيله مکتبه اسماعليان انتشار يافته و چاپ جلد اولش به سال 1390 ه.ق در تهران انجام گرفته است. مولف در سال 1226 ه.ق تولد يافته و در سال 1313 ه.ق در گذشته است (در 87 سالگي) و شرح حالش در مقدمه جلد اول مندرج است.
تهذيب الاخلاق و تطهير الاعراق
(پاکيزه سازي خويها و پاکسازي ريشه هاي آنها.)
تَهْذيبُ الاَخْلاقِ وَ تَطْهيرُ الْأَعراقِ
اين کتاب که در ميان دانشمندان بعد از عصر مؤلف به «طهارةالاعراق» و يا مطلق «الطهاره» اشتهار يافته است، به زبان عربي تأليف گرديده و به سال 1398 ه.ق در 189 صفحه به قطع وزيري در بيروت به چاپ رسيده است، بنا به نظر بعضي ازاساتيد دانشگاه پاريس، تأليف اين کتاب بين سال هاي 372 و 375 ه.ق بوده است[1] .
«تهذيب الاخلاق» مقدمه اي به قلم شيخ حسن تميم دارد که براي آشنائي با مؤلف کتاب و آثار و اخلاق و چگونگي عصري که در آن مي زيسته است، بسيار مفيد است و در صفحه 11 مقدّمه، دلائل شيعه بودن وي را آورده است. اين کتاب اخيرا" به وسيله ي انتشارات مهدوي اصفهان افست شده است.
ابن مسکويه کتاب اخلاق خود را بر يک مقدّمه و هفت مقاله مرتب ساخته است که اينک موضوعات مقالات را ذکر مي کنيم:
مقاله ي اول - در شناسائي نفس.
دوم - درباره ي اخلاق و طبايع (سرشت ها).
سوم - در فرق بين نيکي و خوشبختي.
چهارم - درباره ي اعمال انسان.
پنجم - در انواع محبّت ها.
ششم - در امراض نفساني.
هفتم - طب روحي.
مؤلف در مبحث «محبّت الهي» (از انواع محبت ها) مي نويسد:
ريشه ي محبت، استعداد انس گرفتن است که فطري بشر مي باشد که در نهاد وي به وديعه گذاشته شده است؛ بر ما لازم است که در پرورش اين استعداد فطري بکوشيم تا انسانيّت خود را تکميل نمائيم. سپس مي نويسد[2] .: «شايد علت اين که شارع مقدّس اسلام، نماز جماعت را براي مردم لازم شمرده و آنرا از نماز فرادي به مراتب افضل دانسته است، پرورش همين استعداد باشد، تا از قوّه به فعل آيد و در سايه ي اعتقادات صحيح محکم تر گردد. مسلمانان هر کوچه و محله، موظف هستند که روزي پنج بار براي اداي نمازهاي يوميّه در يک مسجد يا محل اجتماع کنند (و چون خانه ها بهم نزديک است) مشکلي ايجاد نمي کند، و مؤيد اين مطلب که يکي از اهداف شارع مقدّس از تشريع نماز جماعت، پرورش انس فطري انسان بوده، آن است که علاوه بر جماعت هاي يوميّه اهل شهر را موظف فرموده که هفته اي يک بار در روز جمعه، در محل وسيعي که گنجايش اجتماع بزرگي را داشته باشد، نماز جمعه را اقامه کنند و گرد هم آيند؛ و علاوه بر اين لازم شمرده است که اهل شهر با دهات اطرافش، سالي دو بار براي برگزاري نماز «عيدين» (عيد فطر و عيد قربان) در صحرا (يا محل وسيع ديگري) اجتماع کنند و سپس براي هر انسان مستطيعي واجب ساخته است که در مدت عمر يک بار، در مراسم حج شرکت جويد و بدين وسيله، مسلمانان جهان دور هم جمع شوند و با هم انس گيرند، براي اين عمل وقت مخصوصي در عمر قرار نداده تا زمان عمل وسيع بوده و اجتماع مسلمانان کشورهاي مختلفه در يک مرکز مقدّس (مکه مکرمه) عملي گردد لازم است حج گزاران آنچنان با هم انس گيرند که اهل يک شهر در نماز جمعه و اهل يک محل در جماعت يوميّه انس مي گيرند. نتيجه ي افزايش اين الفت طبيعي در ميان مسلمين آن است که کارهاي بزرگ اجتماعي انجام مي گيرد (مانند: پخش افکار و بررسي دردها و درمان هاي مسلمين و نشر نهضت هاي اسلامي و...) تا بدين گونه محبّت اسلام و قدرت ايمان در دلها روز افزون گردد و به طور فردي و جمعي پروردگار بزرگ خود را، در برابر اين هدايت عظيم، تکبير گويند و از اين دين محکمي که عموم مسلمانان را بر دور محور تقوي و اطاعت خدا گرد آورده است، قدرداني نموده و آنرا غنيمت شمارند».
[1] مقدمه «جاويدان خرد» صفحه(چهار).
[2] ص 128.
اخلاق ناصري
کتابي است به زبان فارسي که خواجه نصير طوسي آنرا تأليف کرده است.
بخش اوّل آن که در علم اخلاق است، خلاصه معاني «تَهْذيبُ الْأَخْلاقِ وَ طَهاَرَة الْأَعْراقِ» ابن مسکويه مي باشد و بخش دوم و سوم آن که درباره ي تدبير منزل و سياست مدن است، از خود خواجه و يا منابع ديگر است.
نسخه اي که در دسترس نگارنده است در سال 1351 ه.ق در مطبعه ي علمي تبريز به چاپ رسيده است و کتاب به قطع رقعي و داراي 355 صفحه مي باشد.
خواجه نصير در مقدمه ي «اخلاق ناصري» تعبير مي کند - به عظمت ياد مي کند و درباره ي آن دو چهار شعر عربي مي آورد که اينک ذيلا ترجمه مي کنيم: «جانم به فداي کتابي که حائز تمام فضيلت ها و ضامن تکميل (اخلاق) مردم است».
«مؤلف کتاب، با اين تاليف خود، حقايقي را که پنهان بود خالصانه آشکار ساخته است». و آنرا «الطهارة» ناميده و به اين وسيله به پاکي مفاهيم کتاب حکم کرده و کاملاً درست هم گفته است».
«خدايش خير کثيردهد که آخرين کوشش خود را در اين کتاب بکار برده و در نصيحت مردم جز راه درست نپيموده است»[1] .
آوردن اين اشعار در مقدمه ي کتاب از دانشمند بزرگي مانند «خواجه نصير» عظمت شخصيّت ابن مسکويه و نفاست کتاب او را کاملا آشکار مي سازد ولي ناگفته نگذاريم که اخلاق ناصري (بخش اوّل) اوّل آن را ترجمه کتاب «الطهاره» نمي توان دانست چنانکه فصل بندي آن هم مطابقت کاملي با آن کتاب ندارد و بقول خود خواجه خلاصه معاني آن است نه ترجمه آن.
[1] اخلاق ناصري صفحه 5.
اخلاق و راه سعادت بشر
کتابي است به زبان فارسي که علّويه هاشميّه، علامه اصفهاني، حاجيه خانم امين به سال 1368 ه.ق ترجمه و تأليف نموده و در همان سال هم بقطع رقعي در 362 صفحه در چاپخانه امامي به چاپ رسيده است. از مؤلف اين کتاب در
پشت جلد «يکي از بانوان ايراني» تعبير شده است.
اين کتاب ترجمه و اقتباسي است از «تهذيب الاخلاق» و از لحاظ ترتيب هم با آن کتاب مطابقت دارد.
معظم له در مقدّمه ي اين کتاب مي نويسد[1] .: «مدت زماني بود که گاه و بيگاه در فکر بودم که چيزي راجع به علم اخلاق بنويسم، قدري در کتاب «طهارة الاغراق» ابن مسکويه - که يکي از بزرگان و اجلّه علماي مذهب شيعه بشمار مي رود، نظر نمودم و در دقائق و نکات اخلاقي آن قدري تدّبر کردم. نور دانش آن شخص بزرگ مرا مجذوب نمود، دريغ دانستم که از آن هدف عالي بگذرم و در آن طريق سعادتي که در خلال سطور کلمات او نمايان است، دوستان و هموطنان خود را رهسپار ننمايم اجمالي از آنرا تحت ترجمه نياورم. لهذا بنابر آن گذاشتم که به ياري ايزد متّعال آن کتاب را مقدّم بدارم و اقتباس از آن نموده و قسمتي از آنرا ترجمه نمايم و افکاري که خود در اين زمينه دارم در حاشيه به آن اضافه نمايم، متعهد نمي شوم که آن کتاب را که داراي جنبه ي علمي و عملي و اخلاقي است و مشتمل بر نکات و دقايق و لطائف فلسفي است کلمه به کلمه ترجمه نمايم، بلکه همين قدر بدون عبارت پردازي و الفاظ باقي اقتباس از آن نموده و به شيوه و روش و ترتيب آن به عبارت فارسي رونوشت مي نمايم تا آن که فارسي زبانان نيز از آن بحر دانش، بهره هاي ببرند».
«و بايد دانست براي اين که بر فهم دشوار نگردد و نيز با عبارات فارسي مناسب تر شود، در بعضي جاها از عبارت شيخ جليل «ابن مسکويه» منحرف شده مطالب را بصورتي در مي آورم که نزديک به ذهن گردد لکن با اين حال جديّت مي کنم که کاملاً مطابق گفته هاي او باشد و در متن کتاب نه از خود مطلبي زياد نمايم و نه تحريف و تغييري به مطالب دهم، مگر توضيحاتي که در حاشيه، ضميمه نموده ام»[2] .
اينک از مطالبي که خود اين بانوي دانشمند، در پاورقي در بحث محبّت خدا اضافه نموده است جملاتي را نقل مي کنيم:
«محبت در انسان نيز مراتب بسيار و نمايش هاي بيشمار دارد و درجاتي طي مي نمايد تا به تدريج پاک تر و علوي تر گردد و از مراتب جماديّت و نباتيّت و حيوانيّت مي گذارد تا به مرتبه ي انسانيّت رسد و بايستي آن مرتبه را تکميل نمايد تا آنکه آن قوه ي الهي که منشاء عشق پاک، و خالص از خودخواهي و نفس پرستي است، در وي ظهور نمايد و چون محبّت طلب اتحاد است، اين است که هر محبي، اتحاد با محبوب خود را خواهان است و همين وحدّت و اتّحاد را کمال خود دانسته و در طلب آن مي شتابد و انسان اگر روح و روان خود را مصفّي گردانيد و از افراط و تفريط شهواني جلوگيري نمود و قواي نفساني خود را معتدل ساخت، ملکه عدالت را در خود اندوخت، در نتيجه نفس و روح به آن تجرد ذاتي که دارد به اصل و مبداء وجود خويش مايل مي گردد و به قلب وي اشراقاتي از آن نور ازلي تابش مي نمايد و به مغناطيس محبّت مجذوب حق تعالي مي گردد و به سوي او صعود مي کند و چون محبت مقتضي اتّحاد است، اين است که هر نفسي که مايل به حق تعالي گرديد و به شرايط محبّت عمل نمود، مرتبط و متّحد با او مي گردد. و معناي اتحاد چنانکه قبلا تذکر داده شده است، اين نيست که مخلوق، خالق شود. يا خالق، مخلوق گردد. يا شيئي ثالثي از ترکيب آن دو به وجود آيد. تمام اين اقسام به حکم عقل و نقل باطل بوده و احدي از محققين از حکماء و عرفا به آن قائل نيستند. بلکه مقصود از اتّحاد اين است که محبّت و عشق، چنان عاشق واله را مجذوب معشوق مي گرداند، که عاشق خوديّت خود را از دست مي دهد و مستغرق در مطالعه جمال معشوق مي گردد و ديگر از منيّت و خوديّت خود، اثري باقي نمي ماند.
هرچه بيند حق بيند، حتّي خود را نيز به او (با او) بيند... محبّت الهي فطري و دائمي است. قلبي که به نور حق تعالي روشن گرديد و آثار حقاني را در مظاهر کونيه مشاهده نمود، و فاني در حق و باقي به وي گرديد، آنوقت وجود دائمي و حيات هميشگي پيدا مي نمايد و همان طوري که قطره هرگاه متصل به دريا گرديد، از هر آفتي مصون مي ماند، و موجود به وجود دريا مي شود، همين طور مؤمن موحّدي که محبّت حق و اشتياق لقاء وي را در دل خود بپروراند و خود را مرتبط به او گرداند جوهر نفس الهي او از هر آفتي مصون مي ماند و حيات جاوداني و خوش دائمي مي يابد»[3] .
[1] صفحه7 به بعد مقدمه.
[2] صفحه 8 مقدمه کتاب با اندک تغيير دربعضي از کلمات به منظور رواني عبارات و روشن تر شدن مطلب.
[3] پاورقي شماره (1) از صفحه 250 تا 252.
روضة الواعظين
علامه فتال نيشابوري که در اوائل قرن ششم هجري به شهادت رسيده است مؤلف اين کتاب مي باشد و علاّمه مجلسي، جلالت شأن مؤلف را تاييد نموده و اين کتاب را يکي از منابع بحارالانوار معرفي مي نمايد[1] .
روضة الواعظين به زبان عربي است و با مقدمه سيد محمد مهدي فرزند سيدحسن خرسان در نجف اشرف به وسيله مکتبه ي حيدريه در سال 1386 ه.ق بچاپ رسيده و سپس به وسيله «منشورات رضي» قم، افست شده است؛ اين چاپ به قطع وزيري و دو جلد آن جمعاً داراي 516 صفحه است و در مقدّمه اش زندگاني مؤلف به طور مشروح آمده است.
جلد اوّل اين کتاب در اصول دين و جلد دوم در فروع دين و اخلاق اسلامي است، صفحات جلد دوّم دنباله شماره هاي جلد اوّل است و جمعاً داراي 516 صفحه است و در مقدّمه اش زندگاني مولف به طور مشروح آمده است.
جلد اوّل اين کتاب در اصول دين و جلد دوم در فروع دين و اخلاق اسلامي است، صفحات جلد دوم دنباله شماره هاي جلد اوّل است، جمعاً تحت عنوان يکصد مجلس، مطالب کتاب بيان شده است.
در جلد دوم ص 312 فصلي درباره ي فضائل اذان و در صفحه ي 315 مجلسي درباره ي نماز ومجلس ديگري درباره ي فضائل نماز شب دارد و اينک چند سطري از مطالب آنرا ذيلاً ترجمه مي کنيم:
حضرت امام صادق(ع) فرمود: «زمستان، بهار مؤمن است زيرا بلندي شب هاي آن براي شب خيزي و کوتاهي روزهاي آن براي روزه مناسب و مساعد است»[2] .
امام ششم فرمود: «کسي که نمازهاي واجب خود را با مراعات شرائط آنها در اول وقت بجاي آورد فرشته اي که مامورآن است نماز را در حالي بالا مي برد که سفيد (درخشان) و پاکيزه است و نماز خطاب به صاحبش مي گويد: همانطوري که تو مرا محافظت کرده اي خدا تو را حفظ کند، کسي که بدون مراعات شرائط و بعد از گذشتن وقت آن را بجاي آورد نماز در حالي بالا مي رود که سياه و تاريک است و فرياد مي زند که مرا ضايع کردي خدا تباهت سازد»[3] .
امام باقر(ع) فرمود: «مردي داخل مسجد شد و در حالي که رسول خدا(ص) در آنجا بود نماز را با شتاب تمام و سجده هاي بسيار کوتاه بجاي آورد. پس رسول خدا فرمود: اين مرد (بجاي سجده ي نماز) مانند کلاغ نوک زد (نک زد) و اگر بر همين حال از دنيا برود (و توبه و اصلاح نکند) در غير دين اسلام وفات يافته است»[4] .
حضرت امام صادق(ع) در آستانه ي وفات خود دستور داد که تمام خويشانش را احضار نمايند و سپس خطاب به آنها فرمود: «شفاعت ما به کسي که نماز را سبک شمارد، يقيناً نخواهد رسيد»[5] .
حضرت امام رضا(ع) فرمود: «به نماز شب اهمّيّت بدهيد و آنرا لازم شماريد
زيرا اگر بنده اي (از بندگان خدا) در آخر شب برخيزد و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و يک رکعت نماز وتر بجاي آورد و در قنوت نماز وتر هفتاد مرتبه استغفار نمايد، از عذاب قبر و عذاب آتش قيامت، در امان خدا خواهد ماند و بر مدت عمرش افزوده خواهد شد و معيشتش گشايش خواهد يافت و اين را هم بدانيد که خانه هائي که در آنها نماز شب خوانده مي شود، در نظر اهل آسمان مانند ستارگان پرنور مي درخشند»[6] .
[1] در مقدمه ي جلد اول بحارلانوار بيست و هفتمين کتابي است که از منابع بحار ذکر گرديده است.
[2] ص 317.
[3] ص 318.
[4] ص 318.
[5] ص 318.
[6] صفحه 320.(.
کشف المحجة لثمرة المهجة
(راهنمائي براي ميوه ي دلم (فرزندم))
کَشْفُ الْمَحَجَّة لِثَمَرَة الْمُهْجَة
سيدبن طاووس (علي بن موسي) که به رضي الدّين ملقّب است از دانشمندان بزرگ شيعه و از تربيت يافتگان واقعي مکتب آل محمد عليهِمُ الّسلام است. اين دانشمند در سال 589 ه.ق تولد يافته و به سال 664 ه.ق وفات کرده است. مقامات معنوي و حالات روحاني و نوراني وي قابل ملاحظه و چشمگير و داستان شفا يافتن زخم عجيب اسماعيل هر قلي به دست حضرت مهدي عج در زمان وي و مربوط به وي بوده است.
ابن طاووس تأليفات بسياري دارد که از جمله آنها مي تواند: «مِصْباحُ الزَّائِرِ وَ جَناحُ الْمُسافِرِ» در سه جلد و «فَرْحَة النّاظِرِ وَ بَهْجَة الْخاطِر» در چهار جلد و «روح الاسرار» و «اَلطَّرائِفُ في مَعْرِفَة مَذاهِبِ الطَّوائِفِ» و «مُحاسِبَة النَّفْس» را نام برد و يکي از تأليفاتش کتاب «کشف المحجه لثمرة المهجه» به زبان عربي مي باشد که عنوان اين مبحث قرار گرفته است[1] اين کتاب به سال 1370 ه.ق در مطبعه حيدريّه نجف در 196 صفحه به قطع رقعي به چاپ رسيده و سپس در ايران افست شده است. مطالب اين کتاب در 159 فصل تنظيم شده که فصل 144 آن مربوط به نماز است، اينک آنرا ذيلا ترجمه مي کنيم[2] .:
«فرزندم بدان که لازمه ي نمازآن است که در پيشگاه آفريدگار جهان حضوريابي، همان خدائي که اختيار زندگان و مردگان به دست اوست. پس با احترام تمام و سرور و شادي و اميدواري به عنايات الهي، نماز را آغاز کن و براي اين که آنرا در اوّل وقت انجام دهي هرکار غيرضروري را کنار بگذار و مبادا که با اشتغال به کار غيرلازم، ندانسته به مخالفت امر پروردگار کشيده شوي و فرمان وي را سهل و کوچک شماري و به چنان خطري دچار شوي که خلاصي از آن مشکل گردد.»
اگر يکي از دوستانت ترا از خواندن نماز در اول وقت باز دارد، به وي اعتنا مکن و به حرفش گوش نده و به اين مثال توجّه کن که اگر همان دوست نيازي داشته باشد و تو در اوّلين فرصت امکان دوستي وي را مراعات نکرده اي».
«افرادي از اين قبيل به مقام عظيم آفريدگار جهان غافلند و انتظار دارند که عملاً احترام آنان را پيش از احترام خدا مراعات کني و دوستي آنان را بر دوستي خدا مقدّم شماري، پس مبادا به حرفشان گوش دهي و به خواسته آنان ارجي بنهي و در نتيجه، اطاعت از فرمان الهي به تأخير افتد، يقيناً اين کار بسيار زشت و زيان آور است که بنده اي را با خدا يکسان شماري تا چه رسد که خواسته بشر را بر فرمان خدا مقدّم داري؛ توجّه داشته باش که همه ي اين کارها در حضور آفريدگار انجام مي گيرد و تو غفلت داري و اقدام به چنين کارجاهلانه، عمل کسي است که مشتاقانه به سوي هلاکت شتابد و در اين کار بر ديگران سبقت جويد»[3] .
سيد بن طاووس در پايان بحث خود، دو مطلب ديگر را ذکر مي کند که خلاصه اش اين است:
1- در مقابل خواندن نماز خود را از پروردگار طلبکار نشمار؛ زيرا او شايسته عبادت است و وظيفه ي حتمي انسان پرستش کردن به اوست.
2- بعد از نماز نگران و ترسان باش که مبادا نمازت مقبول نگشته و به سوي خودت برگردانيده شود؛ زيرا شور و نشاطي را که در ارتباط با پاره اي از افراد بشر در خود احساس ميکني، در حال نماز و ارتباط با خدا، آن حال را نداري و اين مايه خجلت و نگراني است.
[1] شرح حال مفصل سيد بن طاووس را مي توان در جلد اوّل «نامه ي دانشوران» ناصري از ص161 تا ص 178 ملاحظه نمود که داستان اسماعيل هرقلي هم که با عنايت حضرت صاحب الزمان(عج) بطرز عجيبي شفا يافته همانجا مندرج است.
[2] اخيراً ترجمه اين کتاب بوسيله ي سيدمحمد باقر شهيدي از طرف کتابفروشي مرتضوي منتشر شده است که بقطع وزيري در 307 صفحه که بحث نماز در ص 108 تحت فصل يکصد و چهل و يکم آمده است.
[3] ص 141.
الاخلاق
کتابي است که علامه سيد عبدالله شبر[1] رضوان الله عليه آنرا به زبان عربي تأليف کرده است، در سال 1383 ه.ق در مطيعه نعمان نجف به چاپ رسيده است. داراي 297 صفحه به قطع وزيري مي باشد.
در اوّل کتاب شرح حال مؤلف به قلم يکي از دانشمندان معاصرش ديده مي شود.
از صفحه 30 تا ص 57 (هجده صفحه) درباره ي نماز بحث کرده است اينک مطلبي درباره تشهّد به شکل ترجمه و اقتباس، ذيلاً مي آوريم:
هنگامي که براي تشهد نشستي، چنان انگار که اعمال گذشته تو و نمازي که تا اينجا خوانده اي غيرمقبول بوده و وظائف خود را بطور کامل انجام نداده اي، حال به کلمه ي توحيد تمسک نموده به قلعه ي امن پروردگار وارد شو تا از عذابش در امان ماني[2] .، سپس خود را در حضور رسول اکرم(ص) تصور کني و بر او و خاندانش درود فرست و تجديد عهدي به عمل آور، تا مگر بخاطر آن، حضرت در جواب درود تو اندک عنايتي بفرمايد براي تو کافي است.
نگارنده گويد که نکته ي مذکور بسيار قابل توجّه است و پناهنده شدن به قلعه لااله الاالله براي هرکسي مخصوصاً نمازگزاري که اطمينان کامل به مقبوليّت آن ندارد؛ بسيار اميدبخش است.
[1] سيد عبدالله شبر از دانشمندان با تقواي شيعه در قرن سيزدهم هجري است که در سال 1188 ه.ق ولادت يافته و بسال 1242 ه.ق در پنجاه و چهار سالگي وفات يافته است مولدش نجف و محلوفاتش کاظمين مي باشد. از جمله تاليفاتش کتاب «حق اليقين» در اصول دين است که در دو مجلد به زبان عربي نوشته شده است.
[2] اشاره به حديث قدسي معروف «کَلَِمة لااِلهَ اِلاَّ اللهُ حِصْني فَمَنْ دَخَلَ حِصْني اَمِنَ مِنْ عَذابي» مي باشد. ترجمه: کلمه توحيد قلعه من است پس کسي که در آن داخل شود از عذاب من در امان است.
عين الحيوة
(چشمه آب حيات.)
علاّمه مولي محمد باقر مجلسي[1] کتابي در شرح وصيت حضرت رسول(ص)، به ابوذر[2] .، به زبان فارسي تأليف نموده و آنرا «عين الحيوة» ناميده است. اين کتاب با همکاري کتابفروشي علمي و مطبوعاتي اميرکبير، در سال 1331 شمسي مطابق با 1372 قمري به قطع وزيري در 680 صفحه به چاپ رسيده است.
مؤلف در شرح فقره ي اول وصيّت «... يا اَباذَرٌّ اُعْبُدِاللهَ کَاَنَّکَ تَراهُ فَاِنْ کُنْتَ لاتَراهُ فَاِنَّهُ يَراکَ» درباره ي رؤيت و عبادت در صفحات 24 و 25 به بحث پرداخته و مطالبي درباره ي نماز آورده است.
سرفصل هاي اقسام پنجگانه عبادت را به اين شرح قرار داده است:
اول- عبادت شاکران.
دوم- عبادت طالبان قرب.
سوم- عبادت افرادي که به جهت شرم و حيا پرستش مي کنند.
چهارم- عبادت آنان که لذّت پرستش را دريافته اند.
پنجم- عبادت محبان يا عاشقان.
علاّمه مجلسي در نوع چهارم چنين مي نويسد: «چهارم عبادت جمعي است که لذّت عبادت را يافته اند و کمال بندگي را فهميده اند و عقل ايشان مصفي شده و نفس ايشان نور يافته و با عقل موافق گرديده و شهوات نفساني منکسر و شکسته گشته است، هيچ لذّتي را بر طاعت و فرمانبرداري ترجيح نمي دهند و هيچ المي نزد ايشان بدتر از ارتکاب معصيّت نيست، زيرا که قباحت گناه را چنانکه بايد دانسته اند. در اصل عبادت مزد خود را مي يابند و لذّت خود را مي برند و سختي ها و مشقّت هاي عبادت برايشان گواراست. بهشت خود را عبادت لذات عالميان است و در هر قطره از قطرات آب ديده، بهره اي مي برند. از يک قطره، لذّت خوف مي يابند و از يک قطره، لذت شوق، و از قطره ي ديگر لذت رجاء و اميد بي انتها، چنانکه به سند صحيح از حضرت امام العارفين جعفربن محمدالصادق(ع) مروي است که حضرت رسالت پناه(ص) فرمود که بهترين مردمان کسي است که عاشق عبادت شده و دست در گردن آن در آورده و محبّانه عبادت را در بر گرفته باشد و محبّت بندگي در دل او جا کرده باشد و با جميع بدن و اعضاء و جوارح، به آن اقدام نموده باشد. به سبب عبادت خود را از جميع کارهاي دنيا فارغ ساخته و پروا نداشته باشد که روزگارش به آساني گذرد و يا به دشواري.
صاحب اين مرتبه از لذات جسماني چندان بهره اي نمي برد، بلکه در بهشت نيز عمده لذت او از عبادت و قرب خدا باشد»[3] .
سپس در صفحه 35 چنين مي نويسد: «پنجم- عبادت محبّان است که به سبب کثرت عبادت و بندگي، به درجه ي محبّت - که اعلا درجات کمال است - رسيده اند، بلکه عاشق معشوق حقيقي گرديده اند. چنانکه خداوند در وصف حضرت اميرالمؤمنين(ع) و اولاد اطهار او مي فرمايد که «يحبهم ويحبونه» يعني خدا ايشان را دوست مي دارد و ايشان هم خدا را دوست مي دارند[4] و هرگاه محبّت کسي دردل قرار گرفت و کارفرماي بدن او شد، ديگر باعث اعمال او، به غير محبّت چيزي نيست و به غير رضاي محبوب چيزي نمي خواهد، اگر در بهشت باشد (و بفرض محال) رضاي محبوب نباشد، آنرا جهنّم خود مي داند و اگر (بفرض) در جهنّم باشد و با رضاي دوست باشد آتش را گل و ريحان مي داند. چنانکه حضرت خليل الرّحمن در مقام دوستي و محبّت، آتش نمرود، چون با رضاي دوست بود - در نظرش از گل و لاله خوش نماتر بود. به اين سبب خدا آتش را بر وي باغ و بوستان کرد».
مؤلف در صفحه 41 تحت عنوان «فصل چهارم- در حضور قلب» مفصلاً به بحث پرداخته تا آنجا که مي نويسد: «حضور قلب در نماز نيز تابع حالت آدمي است که هرچه نمازگزار در مراتب يقين و معرفت کامل تر باشد، عظمت معبود را بيشتر مي شناسد و آداب عبادت را بيشتر رعايت مي کند و در مقام بندگي خاضع تر و ذليل تر مي باشد[5] .
اين کتاب از صفحه 571 تا 577 مطالبي درباره ي مسجد و نماز جماعت دارد و از صفحه ي 652 تا آخر کتاب درباره ي اذکار و ادعيّه و تعقيبات نماز مباحث پرباري دارد، خوانندگان عزيز را به مطالعه آنها توصيه مي نماييم.
[1] ملا محمد باقر بن ملا محمد تقي مجلسي از معروفترين و بزرگترين علماي شيعه در عهد صفويه است که در سال 1037 ه.ق در اصفهان متولد و در سال 1111 يا 1110 ه.ق وفات يافته و تأليفاتش بيش از شصت مجلد و مشهورترين آنها بحارالانوار در 25 جلد است. رجوع شود به لغت نامه دهخدا و ريحانه الادب و دائرةالمعارف فارسي.
[2] شرح حال ابوذر در اول کتاب در حدود 20 صفحه مندرج است.
[3] صفحه 34 با مختصر تغييري در کلمات بمنظور رواني عبارات.
[4] مقصود اشاره به شأن نزول است وگرنه مي دانيم که معناي آيه عموميت دارد.
[5] صفحه 43 با تغيير مختصري درکلمات.
عوارف المعارف
آشنايان با معرفت هاي حقيقي.
چنانکه در صفحات پيش اشاره شد مؤلف اين کتاب ابوحفص محمدبن محمد سُهروردي از عرفاي قرن هفتم هجري است که در سال 632 ه.ق وفات يافته است و اين عارف غير از سهروردي معروف (شيخ اشراق) مي باشد. مشخصات چاپ اين کتاب درمبحث «احياءالعلوم! غزالي گذشت، ولي در اينجا اضافه مي کنيم که در جلد پنجم (ملحق) احياء العلوم از صفحه 42 تا 260 يعني 218 صفحه به اين کتاب اختصاص يافته است.
باب چهل و ششم، درباره ي آداب شب خيزي و آداب خوابيدن است و باب چهل و هفتم، در آداب بيدار شدن از خواب، براي شب خيزي و کيفيّت عبادت شب، و باب چهل و هشتم در تقسيم اوقات در امر تهجد است. در باب چهل و هفتم ضمن بحث مطلبي آورده است که آنرا بشکل خلاصه ترجمه ذيلا مي آوريم:
«از آداب مهم بيدار شدن براي نماز شب آن است که انسان باطناً متوجّه خدا باشد و در آن حال (لحظه بيدار شدن) به چيزي جز خدا نينديشد. براي اين کار مثالي مي زنيم. کودکي را فرض کنيد که به چيز معيني دلبستگي کامل دارد و هرگز آنرا فراموش نمي کند. وي در اولين لحظه بيداري از خواب فقط به ياد آن چيز است. نمازگزار شب خيز هم بايد چنان دلبستگي به خدا پيدا کند که در خواب و بيداري به ياد او باشد و در اوّلين لحظه چشم گشودن از خواب جز به وي نينديشد»[1] .
[1] ص 186.
کاشف الاسرار
اين کتاب که در دو بخش اصول دين واخلاق، به زبان فارسي تأليف يافته است از ملا نطرعلي طالقاني است، که به قطع رحلي در 394 صفحه به سال 1318 شمسي به چاپ رسيده و ناشر آن حاج سيد احمد کتابچي بوده است.
در صفحه 164 توضيحي درباره ي حديث معروف «العبودية جوهرلا کنهها الربوبيه» دارد. در صفحه 197 محبّت خدا، عنوان بحث است، در صفحه 316 سفرهاي سير و سلوک بيان شده است، در صفحه 229 درباره ي نماز در تفسير آيه ي «خذوا زينتکم عند کل مسجد» روايتي از تفسير صافي نقل کرده مي نويسد:
«در اين آيه مراد لباس تجمل است در عيدين و جمعه و شانه کردن ريش است، بلکه در وقت هرنماز، و نقل کرده که «کانَ الْحَسنُ بْنُ عَلِيّ(ع) اِذا قامَ اِليَ الصَّلوة لَبِسَ اَجْوَدَ ثِيابِهِ، فَقيلَ لَهُ في ذلِکَ، فَقالَ اِنَّ الله جَميلٌ يُحِبٌّ الْجَمالَ فَاَتَجَمَّلُ لِرَبّي»: عادت حضرت امام حسن(ع) اين بود که چون براي نماز برمي خاست بهترين لباس هاي خود را مي پوشيد. از آن بزرگوار سبب را پرسيدند فرمود: خدا جميل است و آراستگي را دوست دارد پس من در حضور پروردگار لباس آراسته مي پوشم. معلوم است که حضرت، مسجد را (در آيه) به معني زمان سجود گرفته و با مصدر ميمي خود سجود، و مراد ارسجود نماز است».
مصباح الفلاح و مفتاح النجاح
(چراغ رستگاري و کليد موفقيت.)
مِصْباحُ الْفَلاحِ وَ مِفْتاحُ النَّجاحِ
کتابي است به زبان فارسي در دو جلد که مؤلف آن صافي گلپايگاني مي باشد. چاپ دوم اين کتاب به وسيله ي کتابفروشي مصطفوي تهران در سال 1334 شمسي در دو جلد به قطع رقعي انجام گرفته است که جلد اول داراي 438 صفحه و جلد دوم داراي 392 صفحه مي باشد. در صفحه 415 از جلد اول بحثي درباره عبادت و محبّت الهي آغاز شده و در صفحه 102 جلد دوم مطالبي درباره ي نماز آمده است اينک دو حديث از آنرا با ترجمه اش مي آوريم:
«عَنْ رَسوُلِ اللهِ(ص): لِکِلّ شَيْ ءِ زينَة وَ زينَة الْأِسْلامِ الصَّلَواتُ الْخَمسُ، وَ لِکُلّ شَيْ ءِ رُکنٌ وَ رُکْنُ الْمُؤمِنِ الصَّلوة، وَلِکُلّ شَييْ ءِ سِراجٌ وَ سِراجُ قَلْبِ الْمُؤمِنِ الصَّلَواتُ الْخُمسُ، وَ لِکُلّ شَييْ ءِ ثَمَنٌ وَ ثَمَنُ الْجَنَّة الصَّلَواتُ الْخَمْسُ وَ لکُلّ شَيْ ءِ بَرائة و بَرائَة الْمُؤمِنِ مِنَ النّارِ الصَّلَواتُ الُخَمسُ وَ خَيْرُالدٌّنياَ وَ الْآخِرَة الصَّلوة...»[1] .
ترجمه: از پيامبر اسلام(ص) روايت شده است که هر چيزي زينتي دارد و زينت اسلام نمازهاي پنجگانه است و هر چيزي رکني دارد و رکن مؤمن نماز است. و هر چيزي چراغي دارد و چراغ قلب مؤمن نمازهاي پنجگانه است. هر چيزي بهائي دارد و بهاي بهشت نمازهاي پنجگانه است. و هر چيزي وسيله ي آزادي و دوري دارد، وسيله ي آزادي و دوري مؤمن از آتش، نمازهاي پنجگانه است (به طورکلي) سعادت دنيا و آخرت در نماز است.
«عَنْ رَسوُلِ الله(ص): مَنْ تَرَکَ الصَّلوة لايَرْجوُا ثَوابَها وَلايَخافُ عِقابَها فَلا اُبالي اَنْ يَموُتَ يَهوُدِيّاً اَوْ نَصرانِيّاً اَوْ مجوُسِيّاً: کسي که ترک نماز نمايد نماز را (در حالي که) نه اميد به ثواب آن داشته باشد و نه خوفي از عقاب آن، باک ندارم که يهودي بميرد يا نصراني يا مجوسي»[2] .
[1] صفحه 102 جلد دوم.
[2] صفحه 104 جلد دوم.
رساله نوين جلد اول (عبادت و خودسازي)
کتابي است که عبدالکريم بي آزار شيرازي از روي فتاواي امام در تحريرالوسيله آنرا ترجمه و توضيح و تنظيم نموده است. اين کتاب در سال 1359 شمسي به وسيله ي مؤسسه «انجام کتاب» در تهران به قطع وزيري در 163 صفحه بچاپ رسيده است.
از صفحه 69 تا 120 درباره نماز مطالبي آورده و در آغاز بحث فائده و اهمّيّت نماز را از ديدگاه هاي: ديني، روانپزشکي، رواني، اخلاقي، تربيتي و اجتماعي، سياسي و بالاخره معنوي به اختصار مورد مطالعه قرار داده است اينک قسمت اخير آنرا عيناً نقل مي کنيم:
از نظر معنوي
همان طور که در روايات آمده «اَلصَّلوة مِعْراجُ الْمُؤمِنِ» نماز معراج و سفر معنوي شخص با ايمان به سوي خداست و «اَلصَّلَوة قُرْبانُ کُلِّ تَقِيٍّ» نماز مايه ي تفرب و نزديک شدن افراد پرهيزکار بخدا خواهد بود و طبق آيه ي قرآن: س17 - نماز شب انسان را به مقام والاي معنوي مي رساند»[1] .
[1] صفحه 71.
النفحات الرحمانيه
(نسيم هاي عطرآگين رحمت الهي.)
کتابي است که عارف رباني علاّمه هاشميه اصفهاني (حاج خانم امين) به زبان عربي نگاشته و واردات قلبي و مکاشفات خود را در آن درج نموده است، جمعاً تحت عنوان پنجاه و شش «نفحه» ترتيب يافته است. مطالعه اين کتاب براي اهل فن و جويندگان مراتب والاي سير وسلوک و روش خوشبختي، بسيار مفيد است (البته به شرط استعداد و دقّت).
اين کتاب در سال 1369 ه.ق در مطيعه ي محمّديه ي اصفهان بقطع رقعي در 296 صفحه به چاپ رسيده و دو فقره از اجازات مؤلف نيز در اول کتاب گراور شده است و مقدمه اي هم به قلم عبدالله سبيتي مدير نشريه «حديث الشهر»[1] در دوازه صفحه براي آن نوشته شده است.
مؤلف پيش از آغاز بحث در تحت عنوان «نفحات»، درباره ي معاني تسبيحات اربعه مطالبي آورده است که ذيلاً ترجمه مي کنيم:
«اگر بخوبي دقّت و تدبر کني درمي يابي که جمله «سبحان الله» منزه شمردن خداست از تمام نواقص حتّي از کمالات ممکنات و بطور کلي از هر آن چه شائبه نقصي در آن باشد و جمله «الحمدالله» متصف دانستن خداست به تمام اوصاف جمال و کمال که شايسته حضرتش مي باشد نه کمالي که در خورد ممکنات است و جمله «لااله الاالله» اعتراف به يکتائي خداست با تمام مراتبش (مراتب توحيدي) بعد از نفي تمام معبودهاي غير او، و بلکه مي توان گفت که منحصرساختن وجود حقيقي براي خدا و نفي آن از غيرخداست و جمله «الله اکبر» اعتراف انسان به عنوان يک موجود ممکن به جهل و قصور خويشتن است و قرائت آن، اعتراف به ناتواني بشر از درک کنه ذات الهي و احاطه ي به اوصاف «حسناي» او است»[2] .
در خاتمه ي اين بحث خوانندگان عزيز را به مطالعه ي تأليفات معظم له از قبيل: «معاد يا آخرين سير بشر» - «سير و سلوک در روش اولياء...» - «روش خوشبختي و توصيه به خواهران ايماني» ترغيب مي نماييم، ضمناً خاطرنشان
مي سازيم که مطالعه «اربعين هاشميه» بدون سرمايه آشنائي کامل با معارف اسلامي و آشنائي با فلسفه ميسر نيست و کتاب «ترجمه ي اخلاق ابن مسکويه» را نيز از اين عارفه بزرگ در صفحات پيش ذکر کرديم.
[1] سخن ماه عنوان نشريه اي است که در نظر بوده بطور منظم در هر ماه در کاظمين انتشار يابد و از شماره هاي آن به عنوان نمونه مي توان «المعجزة الخالدة» سيد هبة الدين شهرستاني (شماره.) «الزهراء» نوشته محمد جمال الهاشمي (شماره9) و «حجربن عدي» نوشته عبدالله سبيتي (شماره13) را نام برد.
[2] ص 17.
کتاب هاي ديگر
کتب اخلاقي که درباره ي نماز بحث کرده اند، بيش از آن است که در اين مختصر بگنجد و بهتر آن است که بحث در اين مقوله را به همين جا خاتمه داده و ذکر بقيّه آنها را به فرصت ديگري موکول سازيم: اين زمان بگذار تا وقت دگر.
بحث نماز در کتاب هاي حديث و روايت نيز قابل توجّه است و چون از طرفي اين کتابها معروف و از طرف ديگر بي شمار است به چند منبع مهم اشاره نموده مي گذريم:
1- وسائل الشيعه بيست جلدي - جلدهاي (5 - 4 - 3) اختصاص به نماز دارد.
2- بحار الانوار مجلسي - در جلد هيجده قديم درباره ي نماز مفصلاً بحث کرده است که در چاپ هاي جديد از جلد 82 تا 91 مطابق بحث «صلوة» مي باشد.
3- سفينة البحار، جلد دوم کلمه «صلوة»
4- الوافي، تأليف مولي محسن فيض که جامع اخبار کتب اربعه مي باشد بحث «صلوة» را در اوّل جلد دوم (قطع رحلي سه جلدي) آغاز نموده و در طي 202 باب به پايان رسانده است.
کتب فقهيه
در کتاب هاي معتبر فقهي نماز، بحث مفصل و جداگانه اي دارد به نام «کتاب الصلوة» که معمولا بعد از «کتاب الطهارة» نوشته مي شود و در رسائل عمليه نيز همين ترتيب مراعات مي گردد و در اين کتاب نيازي به ذکر تفصيلي آنها احساس نمي شود.
کتاب هاي نماز
کتب زيادي تأليف شده است که تماماً درباره ي نماز مي باشد و احصاء آنها نه مقدور است و نه مفيد، ولي براي تکميل بحث به عنوان نمونه، چند تا از آنها را[1] ذکر نموده و کتاب را به پايان مي بريم:
1- «آداب الّصلوة» يا «ترجمة الّصلوة»، تأليف مجلسي، قطع جيبي به زبان فارسي در 103 صفحه که به وسيله مرکز نشر کتاب تهران در 1381 ه.ق به ضميمه رساله «جبرو اختيار» بچاپ رسيده است.
2- «اسرار نماز» يا «مِعْراجُ السَّالِکين» تأليف امام خميني(ره) چاپ مهر قم، در 120 صفحه رقعي که درسال 1358 ه.ق تأليف شده است.
3- «از ژرفاي نماز» تاليف آيت الله خامنه اي رهبر معظّم انقلاب مدّظله، که به وسيله مؤسسه بعثت تهران در 1393 ه.ق در 64 صفحه بقطع رقعي طبع و نشر شده است.
4- «ترجمة الّصلوة»، به قلم مولي محسن فيض، که از طرف شرکت سهامي افست تهران در 1340 شمسي در 168 صفحه به قطع رحلي به زيور طبع آراسته شده است.
5- «نماز مکتب عالي تربيت»، اثرناصر مکارم. که در سال 1346 شمسي در 29 صفحه رقعي، انتشارات محمدي آن را به چاپ رسانده است.
6- «نماز آرام بخش قلب»، به قلم مهدي مشايخي که در سال 1354 شمسي به وسيله مطبوعاتي شفق قم، طبع، و در 75 صفحه جيبي منتشر شده است.
7- «نماز نيروي مقاومت روح»، تأليف مصطفي زماني نشر پيام اسلام، در 72 صفحه رقعي.
8- «فرهنگ نماز»، نوشته حجازي از انتشارات الهام در 1354 شمسي به قطع رقعي و داراي 203 صفحه است.
9- «پرتوي از نماز» تاليف حضرت حجةالاسلام والمسلمين جناب آقاي قرائتي مدظله، چاپ شفق قم در 1356 شمسي در 32 صفحه رقعي.
10- «پيرامون عبادات اسلامي»، تاليف سيد محمدباقر صدر و ترجمه جمال موسوي نشر انتشارات روزبه در 1359 شمسي در 39 صفحه رقعي.
11- «نماز را به چه زباني بخوانيم»؟ - تاليف محمد حميدالله که مترجم آن معلوم نيست به قطع جيبي در 16 صفحه در قم چاپ شده است و فلسفه خواندن نماز را به زبان عربي روشن مي کند.
12- «صلوة الخاشعين». تأليف آيةالله دستغيب شيرازي که در سال 1361 شمسي به وسيله انتشارات صبا، طبع و نشر شده است اين کتاب به قطع رقعي و داراي 126 صفحه مي باشد که خاتمه ي آن بحثي در سير و سلوک دارد.
13- «شهادت علم و فلسفه به اهميت نماز»، نوشته ي باني انجمن تبليغات اسلامي به قطع رقعي در 95 صفحه بسال 1323 شمسي در چاپخانه تابان به طبع رسيده که چاپ سوم کتاب است در اين چاپ جزئي از انتشارات يازده گانه انجمن مذکور مي باشد و چاپ اوّل اين کتاب به قطع جيبي و به طور مستقل انجام گرفته است.
14- «نماز چيست»؟ تأليف دکتر بهشتي که از طرف دفتر نشر فرهنگ اسلامي به سال 1345 شمسي در 48 صفحه رقعي انتشار يافته است.
[1] ترتيب شماره کتاب ها به ترتيب در دسترس بودن آنها است نه اهميت آنها.
خاتمه
خدا را سپاس مي گوييم که توفيق عنايت فرمود تا اين کتاب را به پايان رسانيم. چنانکه خوانندگان محترم بخاطر دارند در آغاز کتاب به معاني جملات نماز پرداختيم و آنرا از نظر آمادگي براي جهاد و مبارزه از يک سو، و از ديدگاه ارتباط معنوي با خدا از سوي ديگر، مورد مطالعه قرار داديم. سپس مواردي از نماز را که مي توان تکيّه گاهي براي رسيدن به حضور قلب قرارداد، برشمرديم وبعد از آن بحث (نماز در کتب اخلاقي) را آغاز کرديم و آن چه از کتب اخلاقي در دسترس بود ذکر نموديم در پايان به بحث نماز در کتب فقه و اخبار اشاره نموده و به نام چهارده معصوم، چهارده کتاب را - که تماما درباره نماز تأليف شده است، نام برديم واينک کتاب را با استغاثه به درگاه پروردگار مهربان ختم مي کنيم و براي اين منظور از دعاي حضرات معصومين سلام الله عليهم اجمعين اقتباس واستفاده مي نماييم:
«پروردگارا! توفيق مرحمت فرما تا نمازها را، آن چنان که تو مي پسندي بجاي آريم و در حال نيايش از انوار روشنگر تو استناره کنيم و براي درک انوارت قلبي پاک و بي آلايش عنايت فرما».
«خدايا توفيق عطا فرما تا آنطور که تو مي خواهي، قلبمان را از رذائل اخلاقي پاک گردانيم و بلکه دل را از آن چه ماسوي الله است پاک سازيم.
خدايا! توفيق عطا فرما تا در اثر بجاي آوردن نمازهاي نوراني (همراه با حضور قلب) با فرشتگانت محشور باشيم تا مگر هر روزمان بهتر از روز قبل باشد.
بار الها عنايت فرما تا حجاب ها از قلب ما برکنار گردد تا مگر به آستان قرب تو نزديکتر شويم. خداوندگارا! به حق مقربان درگاهت در ظهور حضرت مولاي زمان (عج) تعجيل فرما تا ظلمات جهان را با نور جمالش روشني بخشد».
با عنايات پروردگار کتابي که درباره ي نيايش با خدا است، در ماه خدا به پايان رسيد. شانزدهم رمضان 1404