■ فلسفه نماز
مقدمه
خداوند تبارك و تعالي انسان را كه آفريد راه سعادت و خو شبختي را نيز توسط انبياء گرامش همراه با كتب آسماني به انسانها نشان داد تا آنها فريب دشمن قسم خورده خود ( ابليس) را نخورند.
پيامبراني كه همه آنان مردم را به علم و ايمان دعوت مي كردند تا جائي كه خاتَم و خاتِم پيامبران حضرت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله و سلم با معجزه ي جاويد خود قرآن كراراً تاكيد مي فرمايد كه همه انبياء آمده اند تا " يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة" باشند. يعني فلسفه بعثت آنان تعليم و تعلم بوده است.
آن بزرگوار كه خود اسوة حسنه همه اعصار وقرونندبعنوان «طبيب دوار بطبه » معروف ومشهودند به سراغ مردم مي رفتند و مردم را به علم و ايمان دعوت مي نمودند.
از طرف ديگر، مساجد هم محل عبادت بود و هم محل تحصيل علم .
چنانچه روزي حضرت وقتي وارد مسجد شدند و مشاهده نمودند كه يك گروه مشغول به عبادت و گروهي هم مشغول به تعليم و تعلم بودند، ايشان وارد حلقه دوم شدند و فرمودند: هر دو دسته كار نيك مي كنند و بر كار خير و سعادتند، لكن من براي تعليم و دانا كردن فرستاده شده ام و سپس وارد حلقة دوم شدند (در قديم استاد در حلقهاي كه به شكل نيم دايره ايجاد شده بود به تدريس ميپرداخت، همانند كلاسهايي كه در حوزههاي علميه متداول است در اين نوع كلاس ارتباط بهتري با دانش آموز برقرار ميشد و معمولاٌ خارج از صحن مسجد تشكيل ميگرديد تا مزاحم عبادات مردم نگردد). بنابراين مساجداز صدر اسلام هم محل تحصيل علم بوده و هم محل عبادت و سازندگي روح. لكن پس ازگذشت زمان، تغيير شرائط مكان، زمان، موقعيتها، گسترش علوم و تعدد مشتاقان به تحصيل علم والبته مقاومت بعضي دينداران درمقابل بعضي از علوم علت مضاعفي شد براي جدايي حلقههاي علمي از مساجد كه اين مشكلات منجر به جدايي روحانيون از مباحث علمي شد و باعث گرديدكم كم بحث تحصيل علم از مساجدبه مكتب خانهها واز آنجا به موسسات گوناگون آموزشي انتقال پيدا كند و در حال حاضر مهمترين و عمده ترين اين مراكز آموزش و پرورش مي باشد. اگر چه اين دو مركز مهم سازندگي يعني مسجد و مدرسه از جهتي با هم فرق دارند لكن مشتركاتي نيز دارند كه با در نظر گرفتن آن مشتركات و نيز تعامل بين آن دو مركز مهم، نقش موثر و سازندهاي در كمالات انساني داشته باشند .
به عبارت ديگر هر انساني براي پرواز و رسيدن به سعادت به دو بال علم و ايمان نياز مند است كه بدون هر كدام پرواز ممكن نخواهد بود.
فلسفه نماز در قرآن
ازموضوعات مهم وقابل توجهي كه درقرآن بسيار بر آن تاكيدشده است نماز است،بدون شك همه موجودات جهان هستي به اشكال متفاوتي با رب الارباب خود حضرت حق، جل جلاله در ارتباط هستند، واز رحمت بي منتهاي ربوبي بهره مند.
بي شك شنيده ايد كه تسبيح وتنزيه خداوند متعال وخالق هستي تنها به انسانهامحدود نمي شود بلكه اين موضوع مربوط به كليه مخلوقات اعم ازفرشتگان،موجودات زنده وغيرزنده نيز ميشود .
در آيات متعددي از قرآ ن كريم بر اين امر اشاره شده است.(سوره جمعه،آيه 1-سوره انبيا،آيه 79- سوره رعد. اماآنچه كه بشر خاكي رابه خالق هستي اتصال مي دهد وموجب رحمت و عزت انسان در هر دو سرا مي شود رشته مستحكم نماز است.
امير الموءمنين علي (ع) يكي از نشانه هاي متقين را اداي به موقع فريضه نماز ميداند،در قرآن كريم به صراحت آمده است،كساني كه به جهان غيب ايمان آورند و نماز به پاي دارند و از هر چه روزيشان كرديم به فقيران انفاق كنند ازجمله متقين محسوب مي شوند.
از نشانه هاي پرهيزكاران، ايمان به غيب است و اين نخستين نقطه جدايي مومنان از غير آنهاست، ويژگي ديگر آنها، برپا داشتن نماز است. نماز كه رمز ارتباط با خدا است.
مومناني را كه به جهان ماوراء طبيعت راه يافته اند در يك رابطه دائمي و هميشگي با آن مبدا بزرگ آفرينش نگه مي دارد، آنها تنها در برابر خدا سر تعظيم خم مي كنند، و تنها تسليم آفريننده بزرگ جهان هستي هستند، و به همين دليل ديگر خضوع در برابر بتها، و يا تسيلم شدن در برابر جباران و ستمگران، در برنامه آنها وجود نخواهد داشت. چنين انساني احساس مي كند از تمام مخلوقات ديگر فراتر رفته، و ارزش آن را پيدا كرده كه با خدا سخن بگويد، واين بزرگترن عامل تربيت او است.
كسي كه شبانه روز حداقل پنج بار در برابر خداوند قرار مي گيرد، و با او به راز و نياز مي پردازد، فكر او، عمل او، همه خدايي مي شود، و چنين انساني چگونه ممكن است برخلاف خواست او گام بردارد. مشروط بر اينكه راز و نيازش به درگاه حق، از جان و دل سرچشمه گيرد و با تمام قلب رو به درگاهش آورد.
همچنين براي صاحبان خرد صفاتي را برشمرده كه عبارتند از:كساني كه به عهد خدا وفا مي كنند و پيمان نمي شكنند و كساني كه آنچه را خدا به پيوند آن امر كرده اطاعت مي كنند و از خدا مي ترسند و به سختي هنگام حساب مي انديشند و كساني كه در طلب رضاي خدا راه صبر پيش مي گيرند و نماز به پا مي دارند.
در اين آيات براي اولوالالباب (صاحبان مغز و انديشه) صفاتي را بر مي شمارد. از جمله صفات آنانكه پايان نيك و باغهاي جاويدان بهشت به آنان وعده داده شده است – برپا داشتن نماز است و با اين كه در اين آيات، وفاي به عهد الهي، پيوندهاي الهي و صبر را ذكر كرده و نماز را مي توان از مصاديق آنها برشمرد ولي به طور جداگانه به آن اشاره شده و اين به علت نقش فوق العاده اي است كه نماز در طهارت روح و روان انسانها دارد و اهميت فوق العاده اي را كه خداوند براي آن قائل است مي رساند.
انسان بالفطره خداپرست وخداگرا آفريده شده واززماني كه خودش را مي شناسد درراستاي شناخت وابراز عبادت نسبت به معبود خود قدم بر مي دارد . درهرحال درروح وذات آدمي مسئله مهم همان روحيه پرستش درانسانها است.درقرآن كريم نيز هدف ازخلقت انس وجن ،عبادت وبندگي خداوند ذكر شده است(سوره ذاريات، آيه56).
بنابراين نماز كه مصداق واقعي عبادت وبندگي به درگاه خداوند متعال است اگر با رعايت تمامي جوانب امر صورت گيرد مي تواند درپرورش روح وجسم بشري اثر عميق وخارق العاده اي داشته وانسان را درمسير واقعي كه همان هدف خلقت است قرار بدهد.نماز وعبادت وبندگي به درگاه خداوندي درتمامي اديان گذشته وجود داشته وتمامي پيامبران مردم را به اين امر سفارش كرده اند.گرچه ممكن است شكل نماز دراديان مختلف فرق داشته باشند
«پيامبر اکرم صلي اللهعليهوآلهوسلم» ميفرمايند: خداوند نماز را نور چشم» من قرار داده و آنرا محبوب من ساخته است آنطور که گرسنه را بر طعام و تشنه را به آب مشتاق کرده است از اينهم بالاتر انسان گرسنه وقتي غذا ميخورد سير ميشود و هنگاميکه تشنه و آب مينوشد سيراب ميگردد ولي من هيچگاه از نماز سير نميشوم و نيز فرمود، «اولين عمل بنده که روز قيامت بدان رسيدگي ميشود نماز اوست و اگر پذيرفته شد بقيه اعمال او نيز بررسي ميشود ولي اگر نمازش پذيرفتم نشد به اعمال ديگرش هم وقعي نمينهند.به جز آنچه که از آيات و احاديث درباره نماز نقل شده، رفتار اولياء خدا نيز اهميت و جايگاه آن را بيان ميکند. نماز جزء برنامه انبياء بوده است.حضرت عيسي عليهالسلام در گهواره هم ميگويد خداوند مرا تا زنده هستم به نماز و زکات سفارش کرده است: و اوصاني بالصلوه و الزکوه مادمت حيا امام حسين (ع)حتي ظهر روز عاشورا در ميدان مبارزه و در برابر تيرهاي دشمن هم نماز را رها نکرد.
حضرت ابراهيم(ع) همسر و کودک خويش را در بيابانهاي داغ مکه،که گرماي طاقت فرساي آن از توان آدمي فزون است،مسکن داد وگفت خدايا اني اسکنت من ذريتي بواد غير ذي زرع ربنا ليقيموا الصلاه تا نماز به پا دارند.
پيشوايان معصوم ما،هنگام نماز، چنان از خود بيخود مي شدند كه گويي ميخواهند جان به جان آفرين تسليم نمايند وميفرمودنداكنون وقت اداي امانت الهي و حضور در پيشگاه و درگاه الهي است گرچه بعضي نماز را به طمع بهشت يا ترس از عذاب جهنم ميخوانند.
اما اميرالمؤمنين (ع) نماز را نه براي تجارت يا سپري در مقابل آتش، بلکه بخاطر شايستگي خدا براي عبادت، انجام ميدهد
تعاليم آيين حيات بخش اسلام كه حتي كوچكترين مسائل بشري را بدون پاسخ نگذاشته است.
از همان بدو تولد نوزاد براي او برنامه ها و روشهاي متعددي دارد،كه عمل به آنها ضامن سعادت و سلامت هميشگي انسان است .
از جمله در بعد سلامت رواني،آيين اسلام به والدين و بخصوص پدر، مؤكدا حكم كرده است كه مثلا نام نيك بر بچه بگذارند .
امروز علماي روانشناسي متفقا به اين نتيجه رسيده اند كه چگونه نام يك كودك در شكل گيري شخصيت او، تاثيرگذار است و چگونه يك نام بد ممكن است موجبات تحقير كودك ( مثلا تمسخر او توسط همسالان ) و در نتيجه تزلزل شخصيتش ميگردد.
در همين باره روانكاوي در قرن بيستم ، حكايت از حضور تظاهرات نهفته اما مقتدر جنسي در وجود اطفال مي كند .
آن گاه مفهوم عميق آن بخش عظيم از احاديث و روايات معصومين (ع) كه مثلا “ بوسيدن دختران توسط مرد نامحرم را بعد از 5 سالگي منع كرده اند، يا اجازه نداده اند كودك برهنه در كنار كسي بخوابد و ..روشن مي شود .
در هرصورت كودكي كه در خانواده مومن و نمازگزار بدنيا ميآيد ونخستين زمزمه حيات بخش “ اذان ” و “ اقامه ” در گوش راست و چپش نواخته مي شود ،كودكي است كه گام در مسيري سعادت بخش گذاشته است .
تغذيه كودك تا دو سال بوسيله شير مادر و بهره مندي كامل او از آغوش پر مهرش،كه يك موهبت الهي است به او ايمني محير العقولي در مقابل بخش عظيمي از بيماريهاي رواني مي بخشد مثلا احتمال اضطراب يا افسردگي كه بر اثر جدايي از مادر به وقوع مي پيوندد،بسيار كم مي شود.
با اين كه امروزه روشن شده است اكثر كساني كه به دام مهلك اعتياد گرفتار مي آيند كساني هستند كه در كودكي،از شيروآغوش مادرانشان محروم بوده اند .
شيوع اسكيزوفرني كه خطرناكترين و مهلك ترين بيماري درروانپزشكي است، در بچه هاي خانواده هاي مسلمان و نمازگزار به شدت كاهش دارد.
چرا كه علم امروز ثابت كرده است كه بروز اسكيزوفرني، ارتباط معني داري با وجود سيستم زن سالاري در اداره خانواده ها دارد ،كه مسلما “ در خانواده هاي نمازگزار ، با رعايت اصول درخشان قرآني، از قبيل (الرجال قوامون علي النساء) و رد صريح و قاطع سيستم “ زن سالاري” در خانواده ها مي شود .
همچنين درباره آثار مثبت و متعدد ، قانون مؤكد اسلامي مبني بر آزاد گذاشتن كامل كودكان تا سن 7 سالگي و پرهيز از تنبيه و ايجاد محدوديت ننمودن براي آنها ، مي توان تعمق بسيار نمود .. اما بعد ديگر ، تاثيري است كه نماز به طور مستقيم بر حالات رواني اطفال دارد و آن بر اثر نماز خواندن خود كودك حاصل مي شود .
آغازاقامه نماز در سنين كودكي، سبب مي شود كه اين صفت حسنه به صورت يك عادت معمول و سازنده در جسم و روان كودك،ملكه مي شود ودرنتيجه از همه فوايد مترتب بر نماز،در بعد سلامت رواني بهره خواهد برد. بعلاوه با شروع نماز در دوران كودكي ، مفاهيمي مثل خدا و مذهب و دستوراتي مثل تعاليم اسلامي ، در ذهن پذيرنده و شفاف كودك جاي مي گيرد .
خانواده ها مي بايست ،وقتي كه فرزندشان به سن تكليف مي رسد او را به بهانه اين كه : “ هنوز خيلي كوچك است ! به نخواندن نماز تحريك نكنند.
اين مسئله به خصوص در مورد دختر بچه ها كه سن تكليف آنها پايين تر است ( 9 سالگي ) ، شيوع بيشتري دارد ، در حقيقت پدران و مادراني كه با دلسوزي ساده انديشانه ، فرزند خود را به برپاداري نماز تحريك نمي كنند ، خيانت بزرگي از جهت محروم نمودن كودك خويش از اين نعمت بزرگ مرتكب مي شوند چرا كه به اين ترتيب گويي به آلودگي كودك خويش ، به انواع گناهان و انحرافات و بدبختيها و بيماريهاي جسمي و رواني ، رضايت داده اند و او را به خسارت سنگين در دنيا و آخرت ، محكوم نموده اند.
در اين مورد در حديثي معتبر از حضرت امام صادق (ع) آمده است كه فرمودند :
چون پسر،سه ساله شود،پدر و مادر به او مي گويندكه: هفت مرتبه بگو “ لا اله الا الله ” و چون سه سال و هفت ماه و بيست روز ، از عمرش بگذررد،به او ميگويند كه هفت مرتبه بگويد« محمد رسول الله» پس چهار سالش تمام شود به او مي گويند كه هفت مرتبه “ صلي الله علي محمد و آله ” بگويد.
پس چون پنچ سالش تمام شود او را به سجده بر خداونددلالت نمايند .
چون شش سالش تمام شود . نمازرا به اوياد مي دهند.
چون هفت سالش تمام شد ، وضو را به او ياد مي دهند و امر به نماز مي كنند . چون نه سال تمام شود وضو و نماز را بخوبي به او بيآموزند. پس چون كودك وضو و نماز را ياد گرفت خداوند پدر و مادرش را خواهد آمرزيد .
قرآن كريم ازقول حضرت ابراهيم مي فرمايد: ’پروردگارا،من يكي ازفرزندانم را دردره هاي بي كشت وزرع،نزد خانه محترم تو،سكونت دادم تانماز را به پا دارند’(سوره ابراهيم،آيه37).
درآيه اي ديگرآمده است:’وچون ازبني اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه جز خدارا نپرستيد وبه پدرومادر،خويشان ويتيمان ومستمندان احسان كنيد وبامردم سخن بگوييد ونمازرا به پا داريد.’(سوره بقره، آيه 83) .
همچنين درسوره روم، آيه31 مي فرمايد: مُنيبينَ إِلَيْهِ وَ اتَّقُوهُ وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ لا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكين دراين آيه خداوند متعال ازبين همه اوامر فقط نمازرا مورد تاكيد قرار مي دهد كه اينخود اهميت وجايگاه نماز را مي رساند. و از بين گناهان نيز شرك را ذكرفرموده كه ازبزرگترين گناهان محسوب ميشود.
بنابراين مي توان گفت يكي از تفاوتهاي موجود ميان فرد مشرك و با تقوي،اقامه نماز است.
دربخشي ديگر ازآيات مباركه قران كريم . نماز دركناركتاب خدا آورده شده است كه اهميت وجايگاه نماز را ميرساند.’’يتلون كتاب الله واقاموا الصلوه’’(سوره فاطر،آيه29). دربخشي ديگر ازآيات قرآن، فلسفه نماز يادكردن خداوند متعال ذكرشده است.’’اقم الصلوه لذكري’’(سوره طه،آيه14). درحقيقت ياد موجب خط بطلان بر تمام طواغيت است دربخش ديگري ازآيات قرآن ، خداوند متعال اثرات نماز را ذكرفرموده كه نشان ازجايگاه بلند نماز دركليه شئونات زندگي بشري ميباشد. ان الصلاه تنهي عن الفحشاء والمنكر’’(سوره عنكبوت آيه 45 محققا نماز انسان را ازكارهاي زشت وناپسند باز ميدارد. يا در سوره اي ديگر خداوند متعال مي فرمايد:’’اي اهل ايمان ازنماز واز صبركمك بخواهيد وازاين دومنبع نيرو استمداد كنيد.’’(سوره بقره،آيه153). درهرحال نمازازچنان جايگاهي درقرآن كريم برخوردار است كه هم دركوچك ترين سوره (كوثر) و هم دربزرگترين سوره (بقره) بر آن تاكيد شده است.
پيامبر اسلام مي فرمايد:’’بنياد اسلام بر پنج چيزاستوار است:
1- شهادت دادن به اينكه غير از خداوند متعال ،معبودي نيست
2-ايمان داشتن به اينكه محمد (ص)بنده خداوفرستاده اوست
3-به پا داشتن نماز
4-دادن زكات
5-روزه گرفتن وبه جا آوردن حج براي كساني كه قدرت مالي وجسمي لازم را دارند (نهج الفصاحه)
همچنين مي فرمايد: ان قبلت فبل ما سويها وان ردت رد ما سويها (نهج الفصاحه ،رسول اكرم(ص)
شرط قبولي وپذيرش سايراعمال انسان، منوط به قبولي نمازاست.
درحديثي ديگرپيامبر اسلام(ص) نماز را ستون دين وچشم وچراغ خودذكرميكند.
همانطوريكه قوام وپايداري يك ساختمان به ستون آن وابسته است به فرموده پيامبر اسلام قوام وتداوم اسلام نيز به به پا داشتن واقعي نماز است.
درمورد ضرورت به جاآوردن نماز پيامبر اسلام فرموده است: سه چيز را نبايد به تاخير انداخت نماز همينكه وقت آن رسيد و برداشتن جنازه وقتي آماده شد و شوهر دادن بيوه وقتي كه همشاني يافت’’ويا اينكه فرموده است:’’كليد بهشت نمازاست’’نماز نسبت به دين چون نسبت سر است به تن انسان’’(نهج الفصاحه ،رسول اكرم)
البته بايستي متذكرشدجايگاه واهميت نماززماني ازمراتب ذكر شده برخورداراست كه همراه با توجه به خدا وبا رعايت تمامي شرايط وضوابط وبا خلوص كامل همراه باشدوموجب اثرگذاري درتمامي حركات وسكنات نمازگزار در فرايند زندگي باشد.
دراين زمينه پيامبراسلام فرموده است’’دوركعت نماز كسي كه متوجه خدا باشد بهتر ازهزارركعت كسي است كه از خدا غافل باشد.(نهج الفصاحه،پيامبراسلام).ائمه اطهار( علهم السلام) كه مجريان وحي الهي وپيروسيره وسنت پيامبراسلام بودند درزمينه جايگاه نماز واهميت آن سفارشات زيادي داشته اند كه به مواردي ازآنها اشاره مي شود:
مولاي متقيان درلحظات آخرعمرخود فرمود: الله الله في الصلوه فانها عمود دينكم
(نهج البلاغه،گردآوري سيدرضي) خدارا، خدارا.درباره نماز كه نمازستون دين شماست.’ همچنين مي فرمايند:’’والصلوه تنزيها عن الكبر’’خداوند متعال نماز راواجب ساخته تا مردم را ازتكبردور سازد’’.(پرتوي ازنهج البلاغه،گردآوري مصطفوي)
تكبر مخصوص خداوند متعال بوده(متكبر)وانسان درصورت گرفتار شدن به اين صفت هلاكت خود را دردنيا وآخرت فراهم ساخته است.مصداق عيني تكبرورزي ،شيطان است كه موجبات رانده شدن اورا ازدرگاه خداوند مهيا ساخت. بنابراين يكي ازراههاي اصلي درمان اين مسئله،بجا آوردن نماز است كه موجبات خشوع وتواضع انسان را دربرابر عظمت وشوكت خالق هستي فراهم مي آورد.
حضرت امام صادق(ع)درآخرين لحظات عمر خودفرمود:’’ ان شفاعتنا لن تنال مستخفا بالصلوة (هرگزشفاعت ما به مردمي كه نماز را سبك شمارد نخواهد رسيد.
منتخب الاحاديث ،سبك شمردن نماز هم درقرآن وهم دراحاديث وروايات ائمه اطهار به شدت نهي شده است.
به جاآوردن نماز در بحبوحه جنگ صفين توسط حضرت علي (ع) و همچنين حضرت امام حسين(ع)درظهرعاشورا نشان ازجايگاه واهميت اين موضوع دردين اسلام ميباشد.
بطوريكه حضرت امير(ع) در جواب يكي ازياران خوددرجنگ صفين فرمود:(مااصلا براي نمازمي جنگيم تا نماز برپا باشد. درروايتي ديگرحضرت علي (ع)مي فرمايند’’پيامبر اسلام شام ويا چيز ديگري را برنماز مقدم نمي داشت وهنگامي كه وقت نماز مي رسيد گويا خانواده و دوست را نمي شناسد.’’(منتخب الاحاديث) جنبه هاي مختلف نماز ازنظر خودسازي ،نظافت،رعايت حقوق،انظباط ووقت شناسي،وحدت، جهت،ضبط نفس،آرامش جسم و روان،تعظيم خداوند و تحقير غير خدا، زدودن گناهان،صلح و مسالمت طلبي و ديگر ذكر شده است كه نشان از اثرات گسترده نمازدرزندگي دنيوي،اخروي،فردي واجتماعي انسانها دارد. تنها خواندن نماز كافي نبوده وبايستي همانطوريكه درقرآن واحاديث وروايات چهارده معصوم وارده شده نسبت به اقامه وبه پا داشتن نمازهمت گماشت تا تمامي اثرات ذكر شده در بالا تجلي يافته وفرد وجامعه از ثمرات بي شمار نماز برخوردار شوند.
برخى از آثار و حکمت هاي نماز
- قرب معنوي:
يکى از آثار بسيار مهم نماز قرب به خداوند است. اين اثر روح عبادت و نماز را تشکيل مىدهد و يکى از آيات قرآن هدف آفرينش انسان عبادت بيان شده است که حکايتگر بعد معنوى نماز و اهميت آن است، امام على(ع) فرمود: «الصلوة قربان لکل تقى» نماز وسيله تقرب هر پرهيز کارى به خداوند است». در برخى از روايات از نماز به عنوان معراج مؤمن ياد شده که اشاره به آثار معنوى آن مىباشد.
- ياد خدا و آراميش رواني:
در قرآن آمده است: «اقم الصلوة لذکرى» نماز را بر پا دار تا به ياد من باشى
يکى از نويسندگان در تفسير اين آيه مىنويسد: «روح واساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است. همان «ذکر اللَّه» است که در آيه فوق به عنوان برترين نتيجه بيان شده است»
ذکر و ياد خداوند نقش تعيين کننده در آرامش روانى دارد. نماز به عنوان ذکر خدا به انسانهاى نماز گذار آرامش مىدهد،«ألا بذکر اللَّه تطمئن القلوب» «آگاه باشيدکه ياد خدا مايه اطمينان است.»
- عامل بازدارنده از گناه:
يکى از آثار مهم نماز جلوگير از گناه است: «إنّ الصلوة تنهى عن الفحشا و المنکر». طبيعت نماز از آن جا که انسان را به ياد خدا نيرومندترين عامل بازدارنده يعنى اعتقاد به مبدأ و معاد مىاندازد،
داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منکر است.انسان که به نماز مىايستد وتکبيرمىگويد، خدا را از همه چيز بالاتر مىشمرد... بدون شک در قلب و روح چنين انسانى، جنبشى به سوى حق و حرکت به سوى پاکى و جهشى به سوى تقوا پيدا مىشود...»
- گناه زدايي:
يکى از آثار بسيار مهم نماز گناه زدايى است. نماز وسيله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهى است. پيامبر(ص) از ياران خود سؤال کرد: اگر بر در خانه يکى از شما نهرى از آب صاف و پاکيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهيد، آيا چيزى از آلودگى و کثافت در بدن او مىماند؟ در پاسخ عرض کردند،نه. حضرت فرمود: نماز درست هماننداين آب جارى است. هر زمان که انسان نماز مىخواند، گناهانى که در ميان دو نماز انجام شده است، از بين مىرود.»
- غفلت زدايي:
بزرگترين مصيبت براى رهروان راه حق آن است که هدف آفرينش خود را فراموش کند. و غرق در زندگى مادى و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حکم اين که در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام مىشود، مرتباً به انسان اخطار مىکند و هشدار مىدهد و هدف آفرينش او را خاطر نشان مىسازد... و اين نعمت بزرگى است که انسان وسيلهاى در اختيار داشته باشد که در هر شبانه روز چند مرتبه به او بيدار باش گويد.
- تكبر زدايي:
يکى از عوامل مهم تکبر زدايى نماز است، زيرا انسان در هر شبانه روز هفده رکعت و در هر رکعت دو بار پيشانى بر خاک در برابر خدا مىگذارد و خود را ذره کوچکى در برابر عظمت او مىبيند، از اين رو پردههاى غرور و خودخواهى را کنار مىزند.
از اين رو على(ع) بعد از بيان فلسفه عبادت، يکى از آثار v تکبر زدايى بيان نمود: «خداوند ايمان را براى پاکسازى انسان هااز شرک واجب کرده است و نماز را براى پاکسازى از کبر»
- عامل پرورش فضائل اخلاقي:
نماز روح اخلاص و خداباورى را در انسان افزايش مىدهد و نتيجه آن پرورش فضايل اخلاقى است، انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار ديوار طبيعت بيرون مىبرد و به ملکوت آسمانها دعوت مىکند و با فرشتگان همصدا مىشود و خدا را درهمه حال حاضر و ناظر مىداند.
- هم گرايي:
علاوه بر آثار مذکور که معمولاً آثار خودى نماز محسوب مىشوند، يکى از آثار مهم اجتماعى و سياسى نماز، همگرايى است، برگزارى نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمايش مىگذارد زيرا مسلمانان با صفوف فشرده در کنار هم قرار گرفته و با اوضاع سياسى و اجتماعى جهان آگاهى پيدا مىکنند.
خطيب جمعه با بيان احکام و طرح مسايل سياسى و اجتماعى به نمازگزاران رشدسياسى مىدهد شايد به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است که در آموزههاى دينى به اين دو فريضه اهميت خاصى داده شده است.
پيامبر اسلام(ص) فرمود: «خداوند نماز جمعه را بر شما واجب کرده است هر کس آن را در حيات من يا بعد از وفات من از روى استخفاف يا انکار ترک کند، خداوند او را پريشان مىکند و به کار او برکت نمىدهد.
بدانيد نماز او قبول نمىشود، بدانيد زکات او قبول نمىشود، بدانيد حج او قبول نمىشود،..، تا از اين کار توبه کند...»
- نفي طاغوت و ايستادگي در مقابل ستم:
انسانى که فقط خداوند را عبادت نمايد در مقابل او سر تعظيم و تسليم فرود آورد، هر چه غير خداوند است، براى او حقير و کوچک مىشود و کسى نمىتواند با ظلم و ستم بر او چيره شود. و در مقابل گردنکشان و ظالمان سر تسليم فرود نمىآورد و با طاغوت کنار نمىآيد. خداوند اين مسئله را يکى از اهداف بعثت پيامبر(ص) دانسته است: «و در ميان هر امتى، پيامبرى را مبعوث کرديم تا خداوند را عبادت نماييد و از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهيز کنيد.
منابع:
1-قرآن كريم
2-حضرت علي (ع).نهج البلاغه.گردآوري مرحوم سيدرضي
3-كردستاني،ابوالقاسم.منتخب الاحاديث.گردآوري وترجمه.500صفحه.
4-حضرت محمد (ص).سيري درنهج الفصاحه.گردآورنده فريدون تنكانبي.679صفحه.
5-مطهري،مرتضي.حكايت هاوهدايت ها.280صفحه.
6-مطهري،مرتضي.طهارت روح.384صفحه.
7-مصطفوي،جواد.پرتوي ازنهج البلاغه.263صفحه