■ حکمت های دهگانه لقمان
لقمان سومين نصيحت خود به پسرش را اين گونه بيان ميكند: «يَا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ؛ اي پسر جان! نماز را برپا دار.»1 دو نصيحت قبل پيرامون خداشناسي و مبدء و معاد و حساب رسي بود، لقمان پس از بيان پايههاي دين، يعني مسأله خداشناسي و معاد و توجه به حساب و كتاب قيامت، به ذكر مهمترين برنامه عملي كه نگهبان فكري و عملي مبدء و معاد و حساب رسي است يعني مسأله نماز پرداخته، آن هم نه انجام نماز، بلكه اقامه و برپا داشتن نماز ميپردازد. چرا كه نماز در وقتهاي مختلف شبانه روزي مهمترين وسيله پيوند انسان با خالق است، و در پرتو خداشناسي، انسان را به ياد معاد و روز جزا «مَـلِكِ يَوْمِ الدِّينِ» مياندازد و تلقين و تمرين هميشگي صراط مستقيم و توجه و حسابگري در اين رابطه ميباشد. پيرامون نماز، مسايل گوناگوني مطرح ميشود و قابل بحث است، ولي نكته مهمي كه لقمان به آن توجه نموده مسأله اقامه نماز است، اقامه در اصل از واژه قيام گرفته شده، و بيانگر اين مطلب است كه نماز را نبايد طوطيوار انجام داد و به صورت يك عبادت خشك و يك عادت فردي و عادي پنداشت، بلكه بايد مفاهيم آن را در روح و روان و در متن زندگي فردي و اجتماعي استوار ساخت، و پرچم نماز را همواره به اهتزاز درآورد. بنابراين شايسته است نظر شما را به سه مطلب پيرامون نماز جلب كنيم:
1ـ اهميت نماز
نماز به قدري اهميت دارد كه براي نشان دادن اهميت آن، در اسلام با تعبيرات مختلف و معني دار از آن ياد شده است.
گاهي به عنوان عمود و عماد دين معرفي شده، چنان كه امام باقر(ع) فرمود: «الصلاة عمود الدين؛ نماز ستون دين است»2 و پيامبر(ص) فرمود: «الصلاة عماد الدين؛ نماز تكيه گاه دين است.»3
لقمان در يكي از اندرزهاي خود به پسرش، اين مطلب را چنين تبيين ميكند: «يا بنيّ اقم الصلاة فانّما مثلها في دين الله كمثل عمود فسطاط؛ اي پسرم! نماز را برپا دار، چرا كه مَثَل نماز نسبت به دين خدا مانند ستون خيمه است، اگر ستون خيمه، استوار و پابرجا باشد، طنابها و ميخها و سايهاش، استوار ميماند، ولي اگر ستون شكسته شد يا افتاد، ميخها و طنابها و سايه خيمه، فايدهاي نخواهد داشت.»4
و گاهي نماز به عنوان برترين عمل معرفي شده است، چنان كه امام صادق (ع) فرمود: «ما اعلم شيئا بعد المعرفة افضل من هذه الصّلوة؛ بعد از خداشناسي، هيچ چيزي را برتر از اين نماز نميدانم.»5
و زماني از نماز به عنوان بهترين موضوع (برترين برنامهاي كه از طرف خدا وضع، و قرار داده شده) ياد شده، چنان كه در روايت آمده، ابوذر به پيامبر(ص) عرض كرد: نماز چيست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «خير موضوعٍ؛ نماز بهترين موضوع است.»6
و گاهي از نماز به عنوان سر و صورت اسلام ياد شده، چنان كه پيامبر(ص) فرمود: «ليكن اكثر همّك الصّلاة فانّها رأس الاسلام؛ بايد بيشترين همت و اهتمام تو به نماز باشد، چرا كه نماز سرچشمه اسلام است.»7
و امام صادق(ع) فرمود: «براي هر چيزي صورتي هست و صورت دين اسلام، نماز است.»8
تعبيرات ديگري نيز در روايات اسلامي از زبان معصومين(ع) شده مانند اين كه: نماز معراج مؤمن است، نماز تقرّب بخش مؤمن به خدا است، نماز مايه خشنودي خدا است، نماز خيرالعمل است، نماز محبوب دل پيامبر(ص) و نور چشم او است، نماز نهر شستشوگر آلودگيها است، نماز كفّاره گناهان است. قبولي اعمال بستگي به قبولي نماز دارد، نماز نخستين موضوعي است كه از آن در قيامت سؤال ميشود و...
امام علي عليه السلام:
«مَن زَهِدَ في الدُّنيا استَهانَ بالمُصيبات» (نهج البلاغه ، حكمت 31، الكافي، ج2، ص49، حليةالاولياء، ج1، ص74)
هر كه در دنيا زهد پيشه كند، مصيبت ها را سبك شمارد.
از اهميت نماز اين كه كهنترين برنامه عبادي است كه از آغاز خلقت بشر وجود داشته است، و تاكنون وجود دارد. منظور اين است كه اصل نماز وجود داشته، گرچه چگونگي آن در عصرهاي مختلف تفاوت داشته است.
ابراهيم خليل قهرمان توحيد، پس از آن كه اسماعيل و مادر او را در مكه (كه آن وقت بيابان بيآب و علف بود) گذاشت، در مقام دعا گفت: «پروردگارا من بعضي از فرزندانم را در سرزمين بيآب و علف در كنار خانهاي كه حرم تو است ساكن ساختم؛ «لِيُقِيمُواْ الصَّلاَةَ؛ تا نماز را برپا دارند.»9
و در مورد ديگر پس از سپاسگزاري از درگاه الهي كه در سن پيري، اسحاق و اسماعيل را به او عنايت فرموده، چنين دعا ميكند: «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلاَةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي؛ پروردگارا! مرا برپا كننده نماز قرار ده و از فرزندانم نيز چنين فرما.»10
چنان كه ملاحظه ميكنيد، ابراهيم(ع) در ميان خواستههاي بسيار، نخستين خواستهاش برپاداري نماز است.
نيز خداوند در مقام تمجيد اسماعيل (ع) ميفرمايد: «وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ؛ اسماعيل همواره خانوادهاش را به نماز فرمان ميداد.»11
حضرت عيسي(ع) وقتي كه در گهواره لب به سخن گشود، پس از بيان عبوديت و نبوت خود، سخن از نماز به ميان آورده و ميگويد: «وَأَوْصَانِي بِالصَّلاةِ؛ خداوند مرا به نماز توصيه فرمود.»12
كوتاه سخن آن كه نماز با اهميتترين دستوري است كه خداوند به بشر داده است، و بالاترين اطاعت الهي است تا آنجا كه امام صادق(ع) فرمود: «انّ طاعة الله خدمته في الارض، فليس شيء من خدمته يعدل الصلاة؛ اطاعت خدا يعني خدمت الهي در زمين، و پاداش و عظمت هيچ خدمتي نسبت به خدا، با نماز برابري نميكند.»13
جالب اين كه در سيره درخشان پيامبر(ص) آمده: در سال نهم هجرت، طايفه «طَيّ» به نمايندگي از قبيله «طائف» در مدينه به حضور رسول خدا(ص) رسيدند، پس از مذاكره حاضر شدند تسليم گردند مشروط بر اين كه آن حضرت آنها را از نماز معاف دارد، پيامبر(ص) با كمال قاطعيت اين پيش نهاد را رد كرد و فرمود: «لا خير في دين لا صلوة معه؛ ديني كه در آن نماز نباشد، خير و بركت ندارد.»14
اين نيز در جاي خود با توجه به موقعيت حسّاس، بيانگر اهميت نماز از ديدگاه اسلام و پيامبر اسلام(ص) است.
2ـ توجه به فلسفه و آثار نماز
قبلاً ذكر شد كه آنچه مهم است اقامه و برپاداري نماز است، اين تعبير بيانگر آن است كه در نماز بايد قيام و انگيزش و جهش فردي و اجتماعي باشد، خداوند چنين نمازي را نماز مقبول و حقيقي ميداند، و اگر نماز آن همه اهميت دارد، در صورتي است كه واقعا ستون و نگهبان دين شود، معراج مؤمن در ملكوت اعلي گردد، و تكيه محكم براي رفع و دفع نگرانيها شود، چنين نمازي داراي شرايط صحت و كمال است، بنابراين نماز كامل را بايد از آثار آن جستجو كرد، آداب و اسرار آن را دانست، و از مكتب عالي نماز آموخت و در زندگي شكوفا كرد، هدف اسكلت نماز نيست بلكه روح و باطن نماز است، اكتفا به قيام و قعود ظاهري، پوست نماز است، ولي مغز نمازقيام و خيزش باطني نماز است، ما وقتي كه در رابطه با نماز به قرآن و روايات نگاه ميكنيم ميبينيم به فلسفه و رازهاي نماز تصريح و اشاره كردهاند، ميفهميم كه نماز كامل به خاطر آن فلسفه و رازها است. مثلاً در قرآن ميخوانيم:
«وَأَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَي عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ؛ نماز را برپا دار كه نماز انسان را از زشتيها و گناه باز ميدارد، و ذكر و ياد خدا از آن هم بالاتر و برتر است.»15
و در آيه ديگر ميخوانيم: «وَأَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي؛ نماز را براي ياد من به پا دار.»16
بنابراين راز بزرگ نماز نهادينه كردن ياد خدا در روح و روان است، كه همين ياد خدا موجب پيوند و رابطه با خدا، و سرچشمه پاك سازي و اكتساب ارزشها و كمالات است. چنين نماز انسان را از زشتيها و گناهان باز ميدارد، و از آن بالاتر ياد خدا را كه موجب كسب ارزشها است در وجود انسان شكوفا و آشكار ميسازد. ياد خدا موجب آرامش و رفع دغدغهها و تنشها است، ياد خدا در حقيقت ياد پاداشها وكيفرها، و ياد خودسازي و بازسازي و به سازي است.
براساس قرآن، انسان غافل، در خسران است، و كيفر چنين كسي زندگي سخت و ناگوار در دنيا، و كوري در آخرت خواهد شد.17 نماز كه موجب ياد خدا است اين آثار شوم را از زندگي انسان ميشويد، انسان را به جاي خسران، خوشبخت، و به جاي كوري، بينا ميكند.
يكي از غرائز منفي وجود انسان حريص بودن او است كه منشأ انواع گناهان و انحرافات و دوري از فيوضات معنوي و ملكوتي ميگردد، نماز صحيح داراي خاصيتي است كه هلوعيّت و حرص انسان را نابود ميكند، و اين سنگ مانع سر راه تكامل را از مسير حركت او برميدارد. چنان كه قرآن ميفرمايد: «انسان، هلوع و حريص آفريده شده، هنگامي كه بدي به او رسد، بيتابي ميكند، و وقتي كه خوبي به او برسد مانع ديگران ميشود، مگر نمازگزاران، آنان كه نمازها را مرتب انجام ميدهند.»18
محمد بن سنان ميگويد: مسائلي از حضرت امام رضا(ع) (از جمله درباره فلسفه نماز) پرسيدم، حضرت رضا(ع) در مورد فلسفه و آثار نماز چنين فرمود: علت تشريع نماز آن است كه :
1ـ به ربوبيت خدا اقرار كني. 2ـ شريك و همتا را از ذات پاك خدا دور سازي. 3ـ با كمال كوچكي و بيچارگي و نهايت تواضع در پيشگاه خدا بايستي. 4ـ به گناهان خود اعتراف كرده و تقاضاي بخشش نمايي. 5 ـ همه روز براي تعظيم پروردگار، پيشاني خود را به زمين بگذاري. 6ـ همواره هشيار و در ياد خدا باشي به طوري كه گرد وغبار فراموش كاري و غفلت و غرور و مستي از صفحه دلت زدوده شود. 7 ـ در نهايت خشوع خواهان افزايش مواهب دين و دنيا از درگاه الهي گردي. 8ـ مداومت در ذكر خدا در پرتو نماز، موجب فراموش نكردن آفريدگار مدبّر خواهد شد، و همين ياد خدا انسان را از سركشي و غرور باز ميدارد، و او را از گناهان و هرگونه فساد دور ميسازد.»19
با توجه به اين آثار درخشان است كه رسول اكرم(ص) فرمود: «الصلوة حصنٌ من سطوات الشيطان؛ نماز دژ محكمي در برابر يورشهاي شيطاني است.»20
در حالات عالم ربّاني شيخ عبدالله شوشتري (متوفاي 1021 هـ.ق) از علماي برجسته عصر علامه مجلسي مينويسند: براي اقامه نماز جمعه وارد مسجد شد، بسيار پريشان بود، زيرا فرزندش دچار بيماري سختي بود، او به عنوان امام جمعه مشغول نماز جمعه شد، هنگامي كه سوره منافقون را (در ركعت دوم بعد از حمد) خواند به اين آيه (9 منافقون) رسيد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلا أَوْلادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ؛ اي افراد با ايمان! اموال و فرزندانتان، شما را از ياد خدا غافل نكند.»
چندين بار همين آيه را تكرار كرد (با توجه به اين كه تكرار آيات قرآن در وقت وسيع در نماز جايز است) بعد از نماز بعضي از همراهان از علت اين تكرار سؤال كردند، فرمود: «فرزندم بر اثر بيماري سخت بستري است، من هنگامي كه به اين آيه رسيدم، به ياد فرزندم افتادم، و با تكرار آن به مبارزه با نفس خود برخاستم، آن چنان با ياد خدا (كه در اين آيه آمده) ياد ديگران را از دلم زدودم كه فرض كردم فرزندم مرده و جنازهاش در برابر من است، و من از خدا غافل نيستم، آن گاه بود كه ديگر آيه را تكرار نكردم.»21
3ـ تأملي بيشتر در اسرار و قبولي نماز
از مسائل مهمي كه در همه عبادات به ويژه نماز، قطعا بايد مورد توجه قرار گيرد، مسأله قبولي نماز است، قبولي نماز همان شرط كمال نماز است، و اندازه قبولي نماز بستگي به اندازه تأثير نماز در پاكسازي و بهسازي دارد، قرآن به طور كلي ميفرمايد: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ؛ قطعا خداوند آن اعمالي را ميپذيرد كه از افراد پرهيزكار سر زند.»22 يعني اعمال گناه آلود، پذيرفته نميشود.
امام صادق(ع) در يك سخن هشدار دهندهاي ميفرمايد: «گاه پنجاه سال از زندگي انساني ميگذرد، ولي خداوند حتي يك نماز او را قبول نميكند، چه چيزي سختتر از اين؟» سپس فرمود: «لايقبلُ الا الحسن فكيفَ ما يستخفّ به؛ قبول نميشود مگر عمل نيك و شايسته، پس چگونه قبول گردد عملي كه با سبكي و حقارت انجام گردد؟»23
ممكن است در اينجا سؤال شود كه از كجا بفهميم نماز ما قبول شده يا نه؟ پاسخ به اين سؤال اين است كه بايد به تأثيرگذاري نماز در پاك سازي توجه كرد، به هر اندازه كه تأثير گذارده، قبول شده است. بر همين اساس امام صادق(ع) فرمود: «كسي كه دوست دارد بداند كه نمازش در پيشگاه خداوند قبول شده يا نه، بايد بنگرد كه آيا نمازش، او را از زشتيها و گناهان بازداشته است؟ به همان مقدار كه بازداشته، نمازش قبول ميشود.»24
نتيجه اين كه ما در همه اعمال و در نماز بايد به قبولي و پذيرش آن فكر كنيم، وگرنه سعي ما باطل و بيمحتوا خواهد شد. به عنوان مثال شخصي هندوانه بزرگ خريداري ميكند، و پول گزافي براي آن ميدهد، همه هدفش اين است كه قرمز و شيرين باشد، حال اگر آن را بريد و كال درآمد، قبول نشده، و سعي و سرمايهاش تلف شده، و تازه بايد زحمت بكشد تا آن هندوانه سنگين را ببرد و به زبالهداني بريزد.
نظر را نغز كن تا نغز بيني گذر از پوست كن تا مغز بيني
نقش خشوع و حضور قلب در قبولي نماز
ميپرسند: چه كنيم كه نماز ما قبول درگاه الهي گردد؟ پاسخ آن كه: بايد شرايط صحت نماز از شرايط مقدماتي و مقارن نماز را رعايت كرد، و نيز از شرايط كمال نيز بهره جست، شرايط كمال عبارتند از: 1ـ ولايت 2ـ خشوع و حضور قلب 3ـ تفكر و تعمّق در محتواي نماز 4ـ نماز در مكان مقدس 5ـ مُهر نماز (كه اگر از تربت امام حسين(ع) باشد، اثر بخش است) 6ـ نماز در اول وقت 7ـ گريه از خوف خدا در نماز 8ـ رعايت آداب نماز 9ـ كسب شيريني ذكر خدا 10ـ تصميمگيري براي پرهيز از هرگونه گناه 11 ـ نگهداري قلب از هرگونه شوايب ريا و ناخالصي 12 ـ بريدگي از تعلقات دنيا و پيوستگي به خدا.
در ميان اين شرايط، مسأله خشوع و حضور قلب، نقش بيشتري دارد، گرچه شرايط ديگر تقويت كننده خشوع و حضور قلب هستند.
مهم اين است كه چه كنيم تا حضور قلب و خشوع در نماز را رعايت كنيم!
محقق بزرگ فيض كاشاني در اينجا مثالي زده است، ميگويد: اگر مردي يا بانويي غذاي شيرين بخورد، و بقاياي آن شيريني در دهانش باشد، و هنوز دهان را نشسته، مشغول نماز شود، در اين ميان يك مگس سراغ دهان او ميآيد، او با دست يا با تكان دادن سر، مگس را رد ميكند، در لغت عرب به مگس «ذباب» ميگويند. اين كلمه از دو واژه ذُبّ و آب گرفته شده، يعني او را رد كرد، ولي بازگشت، مگس چنين صفتي دارد كه وقتي او را رد ميكني حريصتر ميشود، به علاوه با چند مگس ديگر باز ميگردد، اين شخص نمازگزار در همه ركعات نمازش به مگس پراكني مشغول است، بعد ميگويد اين چه نمازي شد، كه در مگس پراكني صرف گرديد؟! به او بايد گفت: اين مگسها تعلّقات دنيا است، دهان تو بر اثر امام علي عليه السلام:
«ايها الناس، الزَّهادةُ قصر الامل، والشُكر عند النّعم، والتورعُ عند المحارم»
(نهج البلاغه ، خطبه81، الاحتجاج، ص357، دستور معالم الحكم، ص16)
اي مردم! زهد، كوتاهي آرزو، شكر و سپاس در برابر نعمتها و پارسايي در برابر محرّمات الهي است.
بقاياي آن شيريني، همان طمع و دلبستگي به دنيا است، چرا دهانت را نشستي، تا آن تعلّقات دست از جان تو بردارند؟ در نتيجه بتواني نماز با خشوع و با حضور قلب بخواني. بنابراين اگر نمازگزار بتواند خود را از دلبستگيهاي دنيا و ماديت آزاد كند، راه را براي كسب حضور قلب و خشوع در نماز صاف نموده است. البته مراقبت در حفظ حضور قلب نيز براي نگهداري اين صفت بسيار اثربخش است. در آغاز مقداري از نماز را با حضور قلب بخواند، كم كم مراقبت خود را بيشتر كند و با تقويت آن در سايه تمرين ادامه دهد، اميد آن است كه در اين راستا به توفيقات سرشاري نايل گردد.
بياعتنايي امام زمان به نماز جماعت بيحضور قلب
براي تكميل در رابطه با حضور قلب، نظر شما را به ماجراي زيباي زير كه منسوب به حضرت ولي عصر(عج)است جلب ميكنيم: آيت الله شيخ جعفر نجفي از علماي ربّاني و عارفان واصل و پارسايان برجسته بود، همه او را به پاكي و تقواي فوق العاده ميشناختند تا آن جا كه عالم وارسته و موثّق سيد مرتضي نجفي گويد: «من سالها با آيت الله شيخ جعفر، در سفر و حضر همنشين بوده و مراوده داشتم، از نظر ديني حتي يك بار لغزش از او نديدم. همين عالم وارسته از آيت الله شيخ جعفر نجفي نقل كرد كه گفت: روزي با جماعتي در مسجد كوفه بوديم، يكي از علماي برجسته نجف اشرف كه مورد احترام شديد مردم بود، در آنجا حضور داشت، وقت نماز مغرب فرا رسيد، آن عالم برجسته نجفي به محراب مسجد رفت و آماده براي اقامه نماز جماعت شد،مؤذّن اذان ميگفت، عدهاي مشغول وضو گرفتن بودند و عدهاي وضو گرفته بودند و در صف اول و... نشسته بودند تا نماز شروع شود، در حياط مسجد كوفه از ناحيه مرقد مطهر هاني بن عروه(ره) از قنات مخروبهاي اندكي آب جاري بود، ولي در گودي قرار داشت و محل آن به طوري تنگ بود كه جز يك نفر نميتوانست در آنجا وضو بگيرد، من به آنجا رفتم تا وضو بگيرم ديدم شخصي نوراني و شكوهمند در آنجا نشسته و با كمال وقار و طمأنينه وضو ميگيرد، من عجله داشتم، كه او زودتر وضويش را تمام كند و نوبت به من برسد، تا وضو بسازم و به نماز جماعت برسم، ولي ديدم آن شخص نوراني همچنان مثل كوه در آنجا ايستاده، و گويي اعتنا به نماز جماعت ندارد و نميخواهد در جماعت مسجد كوفه كه به وسيله شيخ بزرگ نجفي اقامه ميشود، شركت نمايد، سرانجام طاقت نياوردم و به آن شخص نوراني گفتم: «مگر شما اراده شركت در نماز جماعت نداريد؟» با اين سخن ميخواستم در وضو گرفتن شتاب كند. فرمود: نه. گفتم: چرا؟ فرمود: «لانه الشيخ الدُّخيني؛ زيرا آن شيخ (كه امام جماعت مسجد كوفه شده) شيخ وابسته به ارزن است.» من سخن آن شخص نوراني را نفهميدم، ندانستم كه از اين جمله چه منظوري دارد؟ توقف كردم تا وضويش تمام شد، و از آن محل وضو بيرون آمد و رفت، و ديگر او را نديدم. به آن محل وضو رفتم و وضو ساختم و سپس به مسجد رفته نماز خواندم، و پس از نماز و رفتن مردم، در حالي كه شكوه آن شخص نوراني سراسر قلبم را فراگرفته بود، نزد امام جماعت مسجد رفتم، و آنچه را كه از آن شخص نوراني شنيده و ديده بودم براي او تعريف كردم، امام جماعت با شنيدن گفتارم منقلب شد و در غم و اندوه جانكاه فرو رفت، آنگاه رو به من كرد و فرمود: «شما حضرت حجت (عج) را ديدهايد، ولي او را نشناختهايد، او از چيزي خبر داده كه هيچ كس جز خدا به آن خبر ندارد، بدان كه من امسال مقداري ارزن در كنار آب خيز رحبه كوفه كاشتهام، محل زراعت به خاطر رفت و آمد اعراب باديه، در خطر است، (و احتمال زياد دارد آنها، زراعت مرا حيف و ميل كنند) اكنون وقتي كه براي نماز جماعت برخاستم و مشغول نماز شدم، فكرم متوجه ارزنها شد كه سرانجام آنها چه ميشود؟ در ظاهر نماز ميخواندم ولي در باطن فكر و روحم در مزرعه سير ميكرد، از اين رو آن آقا (حضرت حجت عج) فرمود: من پشت سر اين آقايي كه حضور قلب ندارد و دل به ارزنها بسته، نماز نميخوانم.»25
پاورقيها:
1 ـ لقمان، آيه17.
11 ـ مريم، آيه55.
12 ـ همان، آيه31.
15 ـ عنكبوت، آيه45.
13 ـ بحار، ج82، ص219.
14 ـ سيره حلبي، ج3، ص243.
17 ـ منافقون، آيه9؛ طه آيه24.
19 ـ وسائل الشيعه، ج3، ص4.
16 ـ طه، آيه14.
10 ـ همان، آيه40.
18 ـ معارج آيات 19 تا 24.
21 ـ سفينةالبحار، ج2، ص131.
20 ـ شرح غرر آقاجمال، ج2، ص166.
2 ـ محدّث كليني، فروع كافي، ج3، ص266.
24 ـ علامه طبرسي، مجمع البيان، ج8، ص285.
23 ـ فروع كافي، ج3، ص269.
25 ـ علامه حاج شيخ علي يزدي، الزام الناصب، نشر حقبين قم، ج2، ص63 و 64.
22 ـ مائده، آيه27.
3 ـ كنزالعمال، حديث18869.
4 ـ علامه مجلسي، بحارالانوار، ج82، ص227.
5 ـ فروع كافي، ج3، ص264.
6 ـ بحار، ج77، ص70.
7 ـ همان، ص127.
8 ـ بحار، ج82، ص310.
9 ـ ابراهيم، آيه37.