■ بعد عرفانی نماز(دعای نماز)
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: واگويي راز در آئينه عرفان نماز
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
موضوع بحث، ابعادعرفاني نماز است و امشب به بُعد دعاي نماز مي پردازيم. نماز در عين حال که اطاعت امر خداست، يک بعد آن نيز دعا و مناجات است. خداوند در آيه اي از قرآن کريم مي فرمايد:
«قل ما يَعْبأ بکم ربي لولا دعاؤکم» (فرقان / 77) (اي پيامبر به مردم بگو که اگر اين دعاها نباشد، خداي من هيچ اعتنايي به شما نمي کند) . آنچه به انسان ارزش مي دهد، دستهاي مناجاتي است که به سوي پروردگار بلند مي کند. و در آيه ديگري مي فرمايد:
«و اذا سَئَلَکَ عبادي عني، فاني قريب اجيب دعوة الداع اذا دعان فليستجيبوا لي وليؤمنوابي» (بقره / 186) (اي پيامبر، عده اي از دوستان من (عبادي) پيش تو مي آيند و سراغ مرا از تو مي گيرند، به آنان بگو من پيش شما هستم، ميان من و شما فاصله اي نيست. کسي که دستش را بلند مي کند و مرا مي خواند، من نيز به او جواب مي دهم) . اين فرمان خود اوست. اگر کتاب سيد بن طاووس را ملاحظه کنيد، مي بينيد که صد برابر قرآن است و مناجات ائمه با روايات صحيح در آن گردآوري شده است. معصومين از همه لحظات و فرصت ها براي دعا و مناجات استفاده مي کرده اند. حال اين سؤال مطرح مي شود که مناسب ترين و شايسته ترين حالت براي دعا و مناجات کدام است؟ پاسخ اين است که هنگام نماز بهترين موقعيت براي راز و نياز با خداوند است، چرا که انسان خود را از پليدي هاي ظاهري و باطني پاک کرده، رابطه اش با خدا براساس عشق و پرستش است و با حالت اخلاص در پيشگاه خدا مطيع فرمانهاي اوست. خداوند مي فرمايد: اي انسان اگر از من حاجت مي خواهي، بگو خدايا راه راست را به من نشان بده «اهدنا الصراط المستقيم» شايد در طول عمر انسان، شايسته تر از اين دعا وجود نداشته باشد، زيرا بزرگترين خطري که ما را تهديد مي کند، اين است که ذره اي از راه راست منحرف شويم. صراط مستقيم از روي جهنم عبور مي کند، يعني اگر ذره اي از راه راست انحراف پيدا کنيم، در جهنم سقوط خواهيم کرد. بنابر اين يافتن راه راست کار کوچکي نيست و واقعا بايد از صميم دل از خدا بخواهيم که ما را به راه راست هدايت نمايد.
در هنگام نماز، نزديکترين حالت به خدا، حالت سجده است. در اين حالت بايد چيزي از خدا بخواهيم که او خوشش بيايد. خداوند فرموده است که بر پيامبر من درود بفرستيد. لذا بزرگان بعد از رکوع و سجده، صلوات مي فرستادند. اگر صحيفه سجاديه را ورق بزنيد، مي بينيد که آغاز و پايان هر دعا، صلوات است و همين امر موجب استجابت دعا مي شود. سنت اهل بيت و علما نيز چنين بوده است.
در تشهد، فرستادن صلوات حق واجب پيامبر (ص) است، زيرا او ما را به اين مقام هدايت کرده است و به گردن ما حق دارد. به طور کلي ما نعمت مسلماني و مقامي را که بدان دست يافته ايم مديون پيامبراکرم (ص) و ائمه (ع) هستيم، ائمه اطهار (ع) که همگي شهيد شدند. همين فقهي که اکنون در دست ماست و در حوزه ها تدريس مي شود، در زندان نوشته شده است. شهيد اول فقه را طي سه روز در زندان شام نوشت و بعد به همين جرم پاسداري از مکتب اهل بيت، حاکمان بني اميّه اين مرد با تقوا را به اشد مجازات محکوم کردند. لذا اگر ما حق اينان را ادا نکنيم و به آنها احترام نگزاريم، مرتکب ظلم و بي انصافي شده ايم. حافظ شعري دارد که به نظر من زيباترين شعر اوست:
بلبلي برگ گلي خوشرنگ در منقار داشت
واندران برگ و نوا، بس ناله هاي زار داشت
بلبل، حضرت سيدالشهدا عليه السلام است و برگ گل خوشرنگ، علي اصغر عليه السلام. آري، به قيمت خون گلوي حضرت علي اصغر عليه السلام، نماز و آداب آن به ما رسيده است. از اين رو شايسته ترين دعا به درگاه خداوند اين است که: خدايا درود و رحمت بيکران خود را بر محمد و آل محمد بفرست «اللهم صل علي محمد و آل محمد»
در رکعت دوم نماز دستهايمان را به سوي آسمان بلند مي کنيم و مي خوانيم «ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الآخرة حسنه.» حال ببينيم ائمه در قنوتشان چه دعاهايي مي خواندند. من يکي دو مورد را ذکر مي کنم:
«يا عُدَّتي في کُرْبَتي و يا صاحِبي في شِدَّتي وَ يا وَلِييّ في نِعْمَتي وَ يا غايَتي في رَغْبَتي، اَنْتَ السَّاتِرُ عَورتي وَ الآمِنُ رَوْعتي و المُقيلُ عَثْرَتي فَاغْفِرْلي خَطيئَتي يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ»
(مفاتيح الجنان - اعمال سحرهاي ماه مبارک رمضان - عمل هفتم)
در هر حال قنوت وقت دعاست. به طور کلي، نماز بازار دعا و مناجات است و در زمينه ي دعا کتابهائي نوشته شده، از جمله:زادالمعاد علامه مجلسي، کتاب اقبال سيدبن طاووس و...
روزي خالد برمکي به زندان پسرش يحيي برمکي رفت و پرسيد: موسي بن جعفر (ع) کجاست؟ گفتند: اينجاست (موسي بن جعفر عليه السلام در چاه خانه يحيي برمکي زنداني بود) او هرچه دقت کرد چيزي جز يک عباي پشمي نديد. گفتند که اين عباي پشمي همان موسي بن جعفر (ع) است که از نماز صبح در حال سجده است و با خدا مناجات مي کند.
خالد برمکي همان کسي است که هارون الرشيد را به کشتن موسي بن جعفر (ع) ترغيب کرد و به او گفت که اگر موسي بن جعفر (ع) را نکشي، حکومت تو پايدار نيست. ولي بيشتر از يک ماه طول نکشيد که تمام بلاد وسيعي که در دست برمکيان بود، به ذلت بارترين وجه نابود شد.
نماز، برنامه اي از سرعادت نيست، ورزش نيست بلکه داراي محتواست. نماز شايسته ترين و مناسب ترين حالت براي دعا و مناجات است. بزرگان ما در مناجات ها و قنوت هايشان گريه مي کردند و اشک مي ريختند. علماي ما
زحمت کشيده اند و دعاهاي فراواني را جمع آوري کرده اند. دعاهاي بسياري نيز در قرآن آمده است. جاي اين دعاها در نماز است. پس فقط به دعاي «ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنة و...» اکتفا نکنيم. امامان ما حداقل ده برابر کل قرآن، دعا براي ما بجا گذاشته اند که برادران سني از اين نظر فقير هستند.
نماز، مکتب قرآن است. مي دانيد که خداوند به وسيله قرآن، بدون واسطه با مردم سخن مي گويد. اگر پيامبر (ص) اکنون در ميان ما بود، جز قرآن براي بشر نمي خواند. ائمه ما نيز فقط به قرآن عمل کرده اند و پاسدار آن بوده اند تا بني اميه و بني عباس آن را تباه نکنند (که کردند) . حال در چه قسمت از نماز، مکتب قرآن متجلي است؟ وقتي که سوره حمد و سوره توحيد را مي خوانيم. همان که ملاحاجي گفته است. آيا آنچه خدا و معصوم از ما مي خواهد همين است؟ درصدر اسلام افرادي بودند که در نماز سوره بقره و سوره هاي ديگر قرآن را به جاي سوره توحيد تلاوت مي کردند. در روزهاي معين بر بسياري از سور قرآن تاکيد شده است. سوره «اناانزلناه...» سوره امامت است. از امام رضا عليه السلام سوال کردند که آيا در قرآن سوره اي هست که صريحاً درباره امامت و ولايت باشد؟ حضرت فرمود: آيا سوره قدر را خوانده اي؟ آن فرد پاسخ داد: بله، حضرت فرمود: بخوان. آن فرد عرض کرد: «بسم اللَّه الرحمن الرحيم - انا انزلناه في ليلة القدر، و ما ادراک ما ليلة القدر ليلة القدر خير من الف شهر، تنزل الملائکه والروح» حضرت فرمود: صبر کن. تَنَزَّلَ خواندي يا تَنَزَّلُ آن فرد عرض کرد: تَنَزَّلُ، (از نظر ادبي در اين مورد اختلافي نيست. تنزلَ ماضي است يعني نازل شد و تَنَزَّلُ مضارع است، يعني نازل مي شود براي هميشه) .حضرت فرمود: بسيار خوب، در هر شب قدر، تا فجر صبح اين ملائکه و روح بر چه کسي نازل مي شوند
جز امام معصوم؟ راوي مي گويد: عرض کردم آقا، من فکر نمي کردم در قرآن دليلي اين اندازه روشن برامامت وجود داشته باشد. خوشبختانه بني اميّه و بني عباس جرأت نکردند که بگويند آنان، ما هستيم. لذا در هر زماني حجت خدا هست و اين آيه دليل وجود امام زمان «عجل اللَّه تعالي فرجه الشريف» است. بنابر اين برادران سني ما که امام زمان را انکار ميکنند، اين آيه را چگونه معنا ميکنند؟ اکنون نيز به بيان صريح قرآن بايد کسي باشد که ملائکه و روح بر وي نازل شوند: «من کل امر، سلام هي حتي مطلع الفجر» . اما افسوس که سياست پدر و مادر ندارد و چه ظلم هائي که در اين زمينه روا داشته اند.
پس، نماز براي اين است که بعد از حمد، يک سوره از قرآن را بخوانيم. نگوييد که سورههاي ديگر را حفظ نيستيد، قرآن را برداريد و از روي آن بخوانيد، هيچ اشکالي ندارد، تا بدين ترتيب حداقل ماهي يا سالي يک دور قرآن را خوانده باشيد. اگر مسلمانها اين بُعد از نماز را رعايت ميکردند، يعني در نماز خود قرآن ميخواندند، فرهنگ اسلامي اين گونه در مقابل فرهنگ غربي رنگ نميباخت. در حال حاضر قرآن به کتابخانه محدود شده است و فقط هر وقت که بخواهيم استخاره بکنيم به سراغ قرآن ميرويم. اما اين کار درست نيست و قرآن بايد در نمازها متجلي شود. در نماز بايد حداقل يک سوره ي قرآن خوانده شود. همه ي فقها و مسلمانان اين اصل را قبول دارند و شيعه و سني در آن متفقالقول هستند. بنابراين يک بُعد از نماز هم پاسداري از فرهنگ اسلام و زنده نگه داشتن مکتب قرآن است.
بُعد ديگر نماز، مسأله ي نظم است. اگر شما هم با جوانها برخورد داشته باشيد، حتماً متوجه شده ايد که رعايت نظم در نماز براي آنها يک مسأله است. گاهي جواني ميگويد: «خوب، چه فرقي ميکند، ميخواهم نماز را ده دقيقه قبل از ظهر بخوانم، ميخواهم ده دقيقه قبل از اذان صبح نماز بخوانم، مگر فرقي ميکند؟ در نماز جماعت ميخواهم کمي زودتر از امام «اللهاکبر» بگويم، زودتر ازامام به رکوع يا به سجده بروم، مگر اشکالي دارد؟ شيعه و سني در پاسخ به همه اين سؤالات ميگويند که نماز باطل است.
نماز، کلاس نظم است، اگر کلاسي براي ايجاد نظم در انسان تشکيل شود، بهترين روان شناسان هم نميتوانند به دقت نماز عمل کنند، و اين در مورد بُعد فردي نماز است.
«کارلي» يک دکتر مورخ انگليسي است. او کتابي به نام «قهرمانها» نوشته و در آن به کشيشان ناسزاها گفته است. وي به کشيشها ميگويد: «آخر شما فکر نکردهايد که يک روز مردم دنيا چشمشان را باز ميکنند و اين مرد را پيامبر اسلام (ص) را ميشناسند؟!» اين مرد روزي پنج بار مسلمانان جهان را مانند حلقه هاي زنجير به هم پيوند زده است (کارلي يک مسيحي است و معلوم هم نيست که فرد متديني باشد. او تنها يک مورخ است) . او ميگويد: «در هنگام اذان صبح، يک ميليارد و دويست هزارنفر مسلمان از خواب برميخيزند، وضو ميگيرند، رو به قبله ميايستند و ميگويند: «الله اکبر» در کدام سربازخانه ميتوان چنين نظمي را برقرار کرد؟! اما تفاوت نظم حاکم بر نماز مسلمانان و نظمي که در پادگانهاي نظامي برقرار ميشود اين است که مسلمانان با شلاق و زور به نماز نميايستند، بلکه تمايل به رعايت نظم در نماز از درون آنها ميجوشد. در هنگام ظهر، عصر، مغرب و عشاء نيز يک ميليارد و دويست هزار مسلمان در سراسر جهان همين نظم را رعايت ميکنند. همچنين هفته اي يک روز، تمام مسلمانان جمع ميشوند و پشت سر يک فرمانده، با هم «الله اکبر» ميگويند، و قيام و قعود و حرکت و سکون آنها به صورت هماهنگ صورت ميگيرد (نماز جمعه) . سالي دو بار نيز در عيد فطر و عيد قربان، تمام مسلمانان از شهرها بيرون ميروند و پشت سر يک رهبر، همين برنامه را به اجرا ميگذارند. اين مرد (پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم) با اين برنامه خود تمام مسلمانان جهان را مانند حلقه هاي زنجير به هم وصل کرده است و نظمي به وجود آورده که تاکنون هيچ پادگان نظامي نتوانسته است به صورت خودکار، مطمئن و دلنشين چنين نظمي را ايجاد کند. اما متأسفانه کليسا به او اتهام ناروايي ميبندد، حال آنکه او سياستمداري است که دنيا همتاي آن را نديده است. کدام سياستمداري است که توانسته باشد چنين نظم و وحدتي را در ميان مردم بوجود آورد؟! آري، اين نگرش يک فرد مسيحي منصف است.
نماز از حيث زمان، مکان، قبله و کلمات و آهسته و بلند خواندن داراي نظمي دقيق است. بدون هيچ مبالغه اي بايد بگويم که نماز، مکتب ايجاد نظم در جامعه است و اين خاصيت نماز است. از نظر علمي، اگر نظم موجود در ساختمان يک اتوموبيل را به هم بريزيم، ارزش خود را از دست خواهد داد و ديگر به عنوان يک خودرو قابل استفاده نيست. در مورد يک هواپيما، مدرسه و جامعه نيز اينچنين است. اگر نظم در يک جامعه وجود نداشته باشد، هرج و مرج پديد ميآيد. اسلام ميخواهد مسلمانان افرادي منظم تربيت شوند و نظم بر آنها سنگيني نکند. مسلمان در مکتب نظم، يعني نماز، روزي پنج مرتبه، نظم را تمرين ميکند. اما اگر واقعاً چنين بود، آيا جامعه مسلمين مستعمره ميشد؟ همانطور که ديديد حضرت امام (ره) با رهبري خود و با آن جاذبه هاي ملکوتياش دنيا را تکان داد و اين همه در سايه ي رهبري ايشان و پيروي از نظم تحقق يافت. با کمال تأسف دشمن کاري کرده که نظم را از ما گرفته است. ما نماز ميخوانيم، اما بينظمترين دولتها و ملتها هستيم. کساني که جوامع اروپايي را ديده اند نقل ميکنند که در آن جوامع هيچ کس (هر که باشد) از چراغ قرمز عبور نميکند. اصولاً نظم براي ما تلخ است، گويي همه ميخواهند قانون شکني و بينظمي کنند. عمل ما نشان ميدهد که ما طرفدار نيستيم و به گونه اي ميخواهيم از تبعيت قانون بگريزيم. اين هم بعد اجتماعي نماز است. در جامعهاي که نماز در آن برپا ميشود، نظم بايد برجسته ترين صفت آن جامعه باشد.
بنابراين تمام صحنه هاي زندگي ما نيز بايد مانند نماز جماعت منظم باشد، اگر اين گونه نيست؟ آيا دليل اين مسأله جز آن است که نماز را از روي عادت ميخوانيم و متوجه ابعاد مختلف آن نيستيم؟! اميرالمؤمنين علي عليه السلام در آخرين لحظات عمر خود، در حالي که اهل بيت ايشان در کنار بستر او نشسته بودند، آخرين وصيت خود را به مسلمانان چنين بيان ميفرمايد: «و نظم امرکم» - اي مسلمانها شما را به خدا، شما را به خدا، نظم خود را از دست ندهيد.
خداوند براي مسلمانها مکتب نظمي به نام نماز معين کرده است، حال اگر، بي نظمترين جوامع، جامعه مسلمانان است، علت اين است که نماز ما داراي پوسته اي بيش نيست و فاقد مغز است، لذا خاصيتي ندارد و نميتواند منشأ اثر در فرد و اجتماع باشد.
بُعد ديگر نماز، تقويت اراده است و شايد اين بُعد از مهمترين ابعاد نماز باشد. جوانان و حتي بعضي از رفقاي جلسهمان به اين نتيجه رسيده اند که بدون اراده قوي نميتوان خود را اصلاح کرد. هيچ کاري بدون اراده و استقامت انجام نميپذيرد. اگر کوهنوردها فاقد اراده باشند، آيا ميتوانند به قله برسند؟ اگر سربازان در ميدان جنگ از اراده قوي برخوردار نباشند، آيا ميتوانند در برابر دشمن مقاومت کنند؟ محصلي که ميخواهد پزشک يا مهندس شود، اگر اراده اش ضعيف باشد، در مقابل مشکلات شکست ميخورد. بنابراين آيا بدون اراده ميتوان به جايي رسيد؟ همه موفقيتها ميوه ي اراده و استقامت است. سخن ما اين است که جوانان ما و جامعه ي ما به اراده نياز دارند. در خودسازي، در جنگ و جهاد و در همه ي عرصه ها به يک نيروي رواني به نام اراده نيازمند هستيم. قرآن براي ما يک مکتب تقويت اراده است. خداوند در قرآن به ما دستور داده است که نماز را به پاداريم و نماز، يک کلاس تقويت اراده است. کسي که در ورزش کاراته با يک دست ده عدد موزائيک را خرد ميکند، با نيروي روان و تمرکز حواس و به عبارت ديگر با نيروي اراده اش اين کار را ميکند، نه با نيروي جسمي. رمز موفقيت مرتاضها نيز تقويت اراده است. هيپنوتيزم، خواب مصنوعي و مانيوتيسم هم برمحور تقويت اراده صورت ميگيرد. کسي که هيپنوتيزم ميکند، اراده ي خود را بر فرد هيپنوتيزم شده تحميل ميکند و مغز او را تحت تأثير اراده خود قرار ميدهد. کارهايي که ساحرهاي مصري در مقابل حضرت موسي انجام دادند «سحروا اعين الناس» (اعراف / 116) نيز از راه تقويت نيروي اراده انجام ميگرفت. يعني اگر ما نيروي اراده خود را ضايع نکنيم و جلوي هدر رفتن نيروهاي خود را بگيريم، حس ششم تجلي خواهد کرد.
و اما نماز، تقويت اراده در مسجد و در مکتب خداست که با برنامه هاي لطيف و لباس پاک و عطر زده صورت ميگيرد.
خداوند، پدر بزرگ ما، يعني حضرت آدم را روانکاوي ميکند و ميفرمايد: ميدانيد درد آدم چه بود و چرا به اين بدبختي مبتلا شد؟ «وَ لَم نَجِد لَهُ عَزماً» (طه / 115) براي اينکه اراده اش ضعيف بود. به عبارت ديگر ضعف اراده سرنوشت انسان را دگرگون ميکند. اصولاً زندگي مبارزه با مشکلات است و بدون اراده فولادين نميتوان بامشکلات زندگي روبرو شد. اگر اراده قوي باشد در مقابل مشکلات مانند کوه آهنين مقاومت ميکنيم. روايتي وارد است که «المؤمنُ کالجبل الراسخ» - مسلمان مثل کوه، محکم ميايستد. مسلمانها مدت سه سال در شعب ابيطالب به سر بردند و در اين مدت تنها يک خانم يعني مادر حضرت زهرا سلام الله عليها از آنان حمايت ميکرد (ميگويند در اين مدت مسلمانان از گياه تغذيه ميکرده اند، در حالي که در مکه چندان گياهي وجود ندارد) . آري، اراده هاي آنها بود که دنيا را تکان داد. خداوند ميخواهد همه مسلمانان از نيروي اراده برخوردار باشند تا بتوانند در صراط مستقيم حرکت کنند و با شيطان بجنگند (در مکتب اسلام، داشتن ارادهاي قوي با بهره مندي ازنعمتهاي دنيوي منافات ندارد، در حالي که در مکتب بودا چنين نيست) . امروزه به اين نتيجه رسيده ايم که دشمن اصلي انسان، شيطان است و بيشترين مسأله اي که در قرآن و روايات از آن بحث شده است، شيطان ميباشد. حال براي بيرون کردن شيطان از دل چه نيرويي لازم است؟ آيا آن نيرو علم است؟ چه بسيارند علمايي که شيطان بر آنها غلبه کرده است. آيا شُرَيح قاضي بيسواد بود؟
تنها نيرويي که با آن ميتوان شيطان را از دل بيرون کرد، نيروي اراده است. به طور کلي انسان در تمامي امور دنيوي و اخروي به اراده نياز دارد و شيعه و سني، علما و روان شناسان، همگي اين اصل را قبول دارند. حالا ميخواهيم
بگوييم که هيچ مکتبي مانند نماز در تقويت اراده مؤثر نيست. اراده چيست؟ اراده يعني نيت کردن و انجام دادن. کتابي به نام تقويت نيروي اراده، اثر يک دکتر روان شناس آلماني را مطالعه کردم. در اين کتاب صد و چهل تمرين براي تقويت اراده، عرضه شده است. اين دکتر روان شناس ميگويد: هر روز صبح نيت کن و تمرينات معين شده را انجام بده. نکته اي که در اين تمرينات حائز اهميت ميباشد اين است که هر عمل بايد دقيقاً به همان صورت که بيان شده انجام گيرد، زيرا در غير اين صورت نتيجه مورد نظر حاصل نخواهد شد. البته من نميخواهم بگويم که نماز صِرف تمرين و ورزش است وقتي که ميخواهيم نماز بخوانيم، نيت ميکنيم که به عنوان مثال (دو رکعت نماز صبح بجا ميآورم قربةاليالله) . حال اگر به جاي دو رکعت، سه رکعت بخوانيم، نمازمان درست نيست. بنابراين هر عملي محتاج نيت است و بايد آن عمل به دقت انجام گيرد. لذا اگر حضور قلب نداشته باشيم، نمازمان ارزش خود را از دست ميدهد. زيرا در صورت عدم حضور قلب، نيت از بين ميرود و تنها از روي عادت، خم و راست ميشويم. حال آنکه بايد در هر حرکت نيت کنيم، بدانيم که چه ميکنيم و آن را به درستي انجام دهيم.
درصدر اسلام، مسلمانان هيچ نداشتند، مگر اراده، و با اين نيرو، در يک زمان با دو ابر قدرت وارد جنگ شدند و پيروز گرديدند. بنياسرائيل نورچشمي خدا بودند، اما چرا از چشم او افتادند؟ زيرا ارادهشان ضعيف بود.
خداوند آنها را از مصر نجات بخشيد و از دريا عبور داد، و بعد از نجات ايشان، حضرت موسي (ع) را احضار فرمود و به وي کتاب عنايت کرد. بعد از چندي از جانب خداوند به بنياسرائيل دستور رسيد که آماده شويد تا فلسطين را
فتح کرده در کنعان حکومت تشکيل دهيد. ليکن بنياسرائيل بواسطه ي ضعف در اراده، به جبهه گيري پرداختند و گفتند: «اذهب انت و ربک فقاتلا انا هاهنا قاعدون» (مائده / 24) يعني به همراه خدايت که تواناست برو و به جنگيدن بپرداز، هرگاه که فاتح شدي ما نيز به تو خواهيم پيوست و در نتيجه بواسطه اين بيارادگي، مقدر شد که چهل سال در بيابان سرگردان باشند.
بعد از چهل سال، نسل جديد، به نزد «سموئيل» رفتند و از وي برايجهاد چاره جويي نمودند. وي «طالوت» را به فرماندهي آنان گماشت و لشکري از ششصدهزار جوان فراهم آورد. هنگامي که لشکريان به رود اردن رسيدند، با وجود اينکه لشگريان خسته و تشنه بودند، فرمانده ايشان بنابر فرمان خداوندي، آنان را از شرب آب برحذر داشت و نهايتاً به آنها اجازه نوشيدن فقط يک کف دست از آب را داد، که در اين بين، تنها سيصد و سيزده نفر امر او را اطاعت نمودند. پس از گذشتن از رود اردن، فرمانده، لشکر را مخاطب ساخت و گفت از اين مرحله به بعد، جز کساني که اطاعت نمودند مرا همراهي ننمايند، لذا تنها، با سيصد و سيزده تن، به صف آرايي در مقابل دشمن پرداخت. حضرت داود (ع) که در ميان لشکر حضور داشت، با وجود اينکه فنون نظامي را نياموخته بود، با فلاخني که همراه داشت و سه قطعه سنگ، فرمانده لشکريان دشمن و دو نفر از مشاورين او را به هلاکت رساند و اينجا بود که لشکر حق به پيروزي دست يافت.
آري، مکتب الهي، بايد پيرواني با اراده داشته باشد و نماز است که نيروي اراده را تربيت مينمايد.
اميد که همه ما ازنمازگزاران واقعي باشيم.
والسلام عليکم و رحمةالله و برکاته