■ نماز شب در روایات
نماز شب و روایات
وظيفهي دل
براي قلب و دل انسان دو حالت تصور ميشود، گاهي دل زنده است در يک سرور و شادماني و وجدي به سر ميبرد که از هر جهت زنده است و داراي حيات است، زمان ديگر مرده است و افسرده و ناراحت و بيقرار، براي هر يک از اين دو حالت وظيفهاي معين شده که صاحب قلب بايد آن وظيفه را انجام دهد چنان که حضرت صادق عليهالسلام در اين روايت بيان ميفرمايد:
قال الصادق عليهالسلام: «إن القلب يحيي و يموت فإذا حي فأدبه بالتطوع و إذا مات فاقصره علي الفرائض»[1] .
امام صادق عليهالسلام فرمود: که دل بميرد و زنده شود پس هرگاه زنده بود او را با مستحبات تربيت کنيد، و هرگاه مرد اکتفا به واجبات کنيد.
حضرت امام حسن عسکري عليهالسلام همين مطلب را در قالب ديگري پرورش ميدهد.
قال الحسن بن علي العسکري عليهالسلام: «إن للقلوب إقبالا و إدبارا، فإذا أقبلت فاحملوها علي النوافل، و إذا أدبرت فاقصروها علي الفرائض»[2] .
همانا براي دلها رو آوردن و اقبالي است و پشت کردن و ادباري، پس هرگاه دلها رو آوردند نافلهها را انجام دهيد و هرگاه پشت کردند واجبات را به جا آوريد، و چيزي را بر آنها تحميل نکنيد.
پس از آن که از بيان درربار امام فهميده شد که قلب هنگام اقبال و ادبارش وظيفهاي دارد، بايد دانسته شود که بهترين نوافل که ريا در آنها راه ندارد نافلهي شب است که در خواندنش نبايد کوتاهي شود اگر چه گاهگاهي باشد؛ زيرا که از همهي نوافل افضل و برتر است.
اينک روايات آن را نوشته و در اختيار خوانندگان عزيز قرار ميدهيم، باشد که راهگشاي به سوي اين عبادت بزرگ شود، که بهترين توشه راه است.
دو قسم روايت داريم، قسمي در فضيلت و تحريض و ترغيب و ثواب و آداب نماز شب است، قسم ديگر در نکوهش و مزمت ترک آن است.
اينک روايات تحريض و ترغيب و ثواب و فضيلت را بيان ميکنيم:
[1] بحارالانوار ج 87 ص 47.
[2] بحارالانوار ج 87 ص 48.
روایات ثواب و ترغیب و فضیلت
عزت و شرف مومن
عن عبدالله بن سنان، قال: سمعت أباعبدالله عليهالسلام يقول: «ثلاث هن فخر المؤمن، و زينة في الدنيا و الآخرة: الصلاة في آخر الليل، و يأسه مما في أيدي الناس، و ولايته للإمام من آل محمد صلي الله عليه و اله»[1] «... و ولاية الامام...»[2] .
در شرايطي که مردم به وسيلهي عوامل مادي به يکديگر فخر و مباهات و نازش ميکنند امام صادق عليهالسلام مظاهر فريبندهي دنيا را ناچيز شمرده، و قابل براي مباهات نميداند.
ميفرمايد: اگر بنا است انسان مباهات و فخر کند راهش اين است به چيزي مباهات کند که در آن دوام و بقائي باشد.
عبدالله ابن سنان گفت از حضرت ابيعبدالله عليهالسلام شنيدم که فرمود: سه چيز است که در آن سه وسيلهي فخر و مباهات مؤمن است، زينت و آرايش او است در دنيا و آخرت، نماز خواندن در آخر شب، اميد نداشتن به آنچه در دست مردم است، محبت و دوستي امامي از آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين ميباشد.
عبدالله بن سنان عن أبيعبدالله عليهالسلام قال: «شرف المؤمن صلاته بالليل و عز المؤمن کفه عن أعراض الناس»[3] .
حضرت صادق عليهالسلام فرمود: شرف و آبروي مؤمن بستگي به نماز شب دارد و عزتش به حفظ آبروي مردم است.
عن سهل بن سعد قال: جاء جبرئيل إلي النبي صلي الله عليه و اله فقال: يا محمد عش ما شئت فإنک ميت، أحبب ما شئت فإنک مفارقه، واعمل ما شئت فإنک مجزي به، و اعلم أن شرف الرجل قيامه بالليل و عزه استغناه عن الناس.[4] .
سهل ابن سعد روايت کند که جبرئيل به محضر رسول خدا صلي الله عليه و اله آمد عرض کرد اي محمد هر جور که ميخواهي زندگي کن يا هر قدر ميخواهي زندگي کن که سرانجام کارت مرگ است، هر چه را ميخواهي دوست بدار که سرانجامش جدائي است، هر کار دلت ميخواهد بکن که در پايان پاداش داده ميشوي، اين را بدان که آبروي مؤمن در نماز شب و عزتش در بينيازي از مردم است.
روي عن عبدالله بن عباس عن رسولالله صلي الله عليه و اله أنه قال: «أشراف أمتي حملة القرآن و أصحاب الليل».[5] .
از عبدالله ابن عباس روايت شده که رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: که بزرگان امت من حاملين قرآن و ياران شبند.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 101.
[2] بحارالانوار ج 87 ص 140.
[3] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 101.
[4] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 102.
[5] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 102.
فوائد نماز شب
عن النبي صلي الله عليه و اله: أنه قال: «صلاة الليل مرضاة الرب، و حب الملائکة، و سنة الأنبياء، و نور المعرفة، و أصل الإيمان، و راحة الأبدان، و کراهية الشيطان، و سلاح الأعداء، و إجابة للدعا، و قبول الأعمال، و برکة في الرزق، و شفيع بين صاحبها و بين ملک الموت، و سراج في قبره، و فراش تحت جنبه، و جواب مع نکير و منکر، و مونس و زائر في قبره الي يوم القيامة، فإذا کان يوم القيامة کانت الصلاة ظلا فوقه، و تاجا علي رأسه، و لباسا علي بدنه، و نورا يسعي بين يديه، و سترا بينه و بين النار، و حجة للمؤمن بين يدي الله تعالي، و ثقلا في الميزان، و جوازا علي الصراط و مفتاحا للجنة، لأن الصلاة تکبير و تحميد و تسبيح، و تمجيد و تقديس و تعظيم، و قراءة و دعاء، و إن أفضل الأعمال کلها الصلاة لوقتها»[1] .
تنها در همين روايت از رسول خدا صلي الله عليه و اله براي نماز شب بيست و سه امتياز و فائده بيان شده که از اين قرار است، نماز شب 1 - وسيلهي خوشنودي پروردگار 2 - دوستي فرشتگان 3 - راه و روش پيامبران 4 - نور معرفت و شناخت 5 - اصل و ريشه ايمان و آسايش و راحتي بدنها 6 - وسيلهي ناخوشايندي شيطان 7 - اسلحه براي دفع دشمنان و وسيلهي استجابت دعا 8 - پذيرش و قبولي اعمال 9 - برکت در روزي 10 - واسطهي ميان نمازگذار و فرشتهي مرگ 11 - چراغ گور و قبر انسان 12 - فراش او در قبر 13 - پاسخ نکير و منکر 14 - يار و همراه و زيارت کننده در قبر انسان تا روز قيامت 15 - سايبان او در روز قيامت 16 - تاج سر 17 - لباس او 18 - نوري است که در پيش رويش ميدرخشد 19 - مانع از آتش جهنم 20 - حجتي است براي مؤمن در پيشگاه خداي تعالي 21 - سنگيني ميزان عمل 22 - جواز عبور از صراط 23 - کليد بهشت، زيرا که نماز تکبير، حمد، تسبيح، تقديس، تمجيد، تعظيم، قرائت دعا، همانا بهترين عمل و کردار در وقتش باشد.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 105 و ارشاد ديلمي احاديث منتخبه.
وسيلهي قرب به خدا
عن أبييعقوب عن أبيعبدالله عليهالسلام قال: قلت له: أخبرني جعلت فداک أي ساعة يکون العبد أقرب إلي الله، و الله منه قريب؟ قال: إذا قام في آخر الليل و العيون هادئة، فيمشي إلي وضوئه حتي يتوضأ، فأسبغ وضوءه، ثم يجيء حتي يقوم في مسجده، فيوجه وجهه إلي الله، و يصف قدميه، و يرفع صوته، و يکبر و افتتح الصلاة، و قرء جزءا، و صلي رکعتين، و قام ليعيد صلاته، ناداه مناد من عنان السماء عن يمين العرش أيها العبد المنادي ربه! إن البر لينشر علي رأسک من عنان السماء، و الملائکة محيطة بک من لدن قدميک إلي عنان السماء، والله ينادي عبدي لو تعلم من تناجي إذا ما انفتلت، قال: قلت جعلت فداک يابن رسولالله ما الانفتال؟ قال: تقول بوجهک و جسدک هکذا، ثم ولي وجهه فذلک الانفتال.[1] .
اصولا بشر در زندگي براي دفع خطرها و حوادث گوناگون جهان دنبال قدرت بزرگي است که خويش را بدان قدرت پيوند دهد و خود را به آن نزديک نمايد، تا در پيشآمدها و گرفتاريها از آن نيرو و قدرت استفاده نمايد و با همان قدرت، حوادث را از خود دور کند، اما بيخبر و غافل از آنکه (يدالله فوق أيديهم) نيروي خدا برترين قدرتها است که ميتواند هر حادثهاي را دفع کند، اگر بنا است انسان متکي و نزديک به نيرو و قدرتي شود بزرگترين قدرتها توانائي خداست، چه بهتر که خود را به نيرويي که هيچگاه ضعف و زوال در آن راه ندارد نزديک نمايد تا آنکه تمام مشکلات زندگي او آسان شود و همه حوادث و خطرها برطرف گردد، اکنون بايد فهميد که در چه وقتي از اوقات از همهي اوقات نزديکتر به خدا ميشود و از آن قدرت استفاده ميکند، روايتي که از نظر خواننده عزيز گذشت اين راه را نشان ميدهد و اينک ترجمهي آن روايت پربار و مفيد.
ابييعقوب گفت: شرفياب محضر پرنور حضرت ابيعبدالله عليهالسلام شدم، عرض کردم قربانت گردم مرا خبر ده در چه ساعتي بنده نزديک به خدا شود و نيز خدا به او نزديک ميشود؟ فرمود: هرگاه بنده در آخر شب به پا خيزد در حالي که ديدگان همه در خوابند سپس براي وضو برود وضوي شادابي بگيرد بعد بيايد به جايگاه نمازش بايستد روي به طرف خدا کند، روي دو پا بايستد و صدايش را بلند کند، تکبير ببندد نماز را شروع کند، جزئي از آن را بخواند سپس دو رکعت نماز بگذارد و بايستد دوباره نماز بخواند، ندا کنندهاي ندا در دهد از دل آسمان فرياد سر دهد از طرف راست عرش بگويد: اي بندهاي که پروردگارت را صدا ميزني همانا نيکي از آسمان بر سرت پخش ميشود، فرشتگان گرداگرد ترا احاطه کردهاند و دور ترا گرفتهاند، از قدمت تا آسمان خداوند ندا سر ميدهد که اي بندهي من اگر بداني با کي مناجات و نيايش ميکني هرگز از مناجات منصرف نخواهي شد.
و در روايت ديگر دارد نماز شب و قيام ليل بهترين وسيلهي قرب به خدا است.
قال النبي صلي الله عليه و اله: «أقرب ما يکون الرب من العبد في جوف الليل الآخر، فإن استطعت أن تکون ممن يذکر الله في تلک الساعة فکن»[2] .
پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله فرمود: نزديکترين زماني که خدا به بندهاش نزديک ميشود در دل آخر شب است، اگر ميتواني از کساني باش که در اين ساعت به خدا نزديک ميشوند و قرب پيدا ميکنند.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 105.
[2] الترهيب و الرغيب ص 334.
آرزوي مريم
و في حديث ان عيسي عليهالسلام نادي أمه مريم بعد وفاتها، فقال: يا أماه کلميني هل تريدين أن ترجعي إلي الدنيا؟ قالت: نعم لأصلي لله في ليلة شديدة البرد، و أصوم يوما شديد الحر، يا بني فإن الطريق مخوف»[1] .
با اين که مريم را خدا انتخاب کرد و از ميان زنان برگزيد و اختيار کرد، پاک و پاکيزهاش قرار داد، سيدهي بزرگ زنان جهانيانش در عصر خودش قرار داد و از روح مقدس خود در او دميد، زني بيمانند و نمونهاش قرار داد باز هم از راه دور و سفر آخرت سخن ميگويد که اين راه بيمناک مخوف و هولناک است.
به ترجمهي حديث توجه کنيد:
در حديث است که عيسي ابن مريم بعد از درگذشت مادرش او را صدا زد و عرض کرد: اي مادر با من سخن بگو، آيا اراده داري به دنيا بار ديگر برگردي، مريم فرمود: آري براي اين که شبهاي بسيار سرد زمستان براي خدا نماز گذارم و در روزهاي گرم تابستان روزه بگيرم، از اين روايت استفاده ميشود که بهترين زاد و توشهي آخرت نماز شب است و روزه.
و در روايتي دارد که «أفضل الصلاة بعد صلاة الفريضة صلاة الليل» بهترين نماز بعد از نمازهاي واجب نماز شب است.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 106.
خدا بر فرشتگان مباهات ميکند
عن علي بن محمد النوفلي قال: سمعته يقول: «ان العبد ليقوم في الليل فيميل به النعاس يمينا و شمالا، و قد وقع ذقنه علي صدره، فيأمر الله تعالي أبواب السماء، فتفتح، ثم يقول للملائکة: انظروا إلي عبدي ما يصيبه في التقرب إلي بما لم أفترض عليه راجيا مني لثلاث خصال: ذنبا أغفره له، أو توبة أجددها له، أو رزقا أزيده فيه، اشهدوا ملائکتي أني قد جمعتهن له»[1] .
علي ابن محمد نوفلي ميگويد: شنيدم او را که ميگفت: همانا بنده در دل شب به پا خيزد از طرف چپ و راست خواب او را فراگيرد، گردنش روي سينهاش افتد سپس خداي تعالي فرمان دهد درهاي آسمان باز ميشود، به فرشتگان ميفرمايد: نگاه کنيد به سوي بندهي من که براي قرب و نزديکي به من چه به او ميرسد به واسطهي چيزي که بر او واجب نکردهام، او سه چيز از من اميدوار است 1 - گناهي که بيامرزم 2 - توبهاي را که تجديد کنم 3 - روزي را که زياد کنم، گواه و شاهد باشيد اي فرشتگان که من همه چيز را براي او فراهم آوردم.
قال رسولالله صلي الله عليه و اله: «إذا قام العبد من لذيذ مضجعه و النعاس في عينيه ليرضي ربه تعالي بصلاة ليله، باهي الله تعالي به الملائکة و قال: أما ترون عبدي هذا قد قام من لذيذ مضجعه لصلاة لم أفترضها عليه، اشهدوا أني قد غفرت له»[2] .
رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود هرگاه بنده از خوابگاه لذت بخش خود با ديدگان خوابآلود حرکت کند براي خوشنودي خداي تعالي به سبب نماز شبش خداي تعالي به او بر فرشتگان فخر و مباهات ميکند و ميفرمايد آيا نميبينيد اين بندهي مرا که از خوابگاه لذت بخش خويش براي نمازي که بر او واجب نکردهام برخاسته گواه باشيد که او را آمرزيدم.
عن الصادق جعفر بن محمد عليهالسلام، عن آبائه عليهمالسلام، قال: «قال رسول الله صلي الله عليه و اله: إن الله جل جلاله أوحي إلي الدنيا أن أتعبي من خدمک، و أخدمي من رفضک، و إن العبد إذا تخلي بسيده في جوف الليل المظلم و ناجاه، أثبت الله النور في قلبه، فإذا قال: يا رب يا رب، ناداه الجليل جل جلاله لبيک عبدي، سلني أعطک، و توکل علي أکفک، ثم يقول جل جلاله لملائکته: ياملائکتي انظروا إلي عبدي، فقد تخلي لي في
جوف الليل المظلم و البطالون لاهون، و الغافلون نيام، اشهدوا أني قد غفرت له»[3] .
از حضرت صادق جعفر ابن محمد عليهالسلام از پدرانش عليهمالسلام روايت شده که: رسول خدا فرموده است که همانا خداي جل جلاله به دنيا وحي فرستاد که به رنج و تعب انداز هر کس را که در خدمت تو است و خدمتگذار باش آن کس که ترا دور انداخت و ترک نمود، هرگاه بنده در دل شب با آقا و مولايش خدمت کند و نيايش و مناجات نمايد خداوند نوري در دلش جايگزين و ثابت کند، هرگاه بگويد: يا رب يا رب، خداي جليل پاسخ دهد لبيک اي بندهي من، بخواه از من که به تو ميبخشم، بر من توکل کن که ترا بينياز کنم، بعد خداي جل جلاله به فرشتگانش ميفرمايد: هان اي فرشتگان من نگاه کنيد به سوي بندهام که در دل شب تاريک با من خلوت کند در حالي که وقت تلف کنندگان سرگرم بازي و بيهوده کاريند و در حالي که بيخبران در حال خوابند گواه باشيد که همانا من به طور قطع او را آمرزيدم.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 106.
[2] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 107.
[3] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 107.
فوائد جسمي و روحي نماز شب
عن أبيعبدالله عليهالسلام قال: «عليکم بصلوة الليل، فإنها سنة نبيکم و دأب الصالحين قبلکم، و مطردة الداء عن أجسادکم»[1] .
عباداتي را که بندگان خدا موظفند انجام دهند چه آنها که واجب و چه آنها که مستحب است داراي دو بعد باشند، بعدي مربوط به آخرت و عالم برزخ و قيامت، و بعد ديگر مربوط به عالم ماده و دنيا است، با بيان روشنتر هر عملي از اعمال عبادي دو فائده دارد: مادي که مربوط به دنيا است، و معنوي که مربوط به عوالم بعد از مرگ است، چنانکه در اين روايت امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: بر شما باد بر خواندن نماز شب؛ زيرا که سنت پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله است، و عادت و روش مردان شايستهي پيش از شما، و دور کنندهي درد و مرض از بدنهاي شما.
و در روايت ديگر دارد که نماز شب دور کنندهي درد است از بدنها.
عن علي بن أبيطالب عليهالسلام، قال: «قيام الليل مصحة للبدن و رضي الرب و تمسک بأخلاق النبيين، و تعرض لرحمته»[2] .
از حضرت علي ابن ابيطالب عليهالسلام روايت شده که شب زندهداري وسيلهي سلامتي و خوشنودي پروردگار، چنگ زدن به خوي و اخلاق پيامبران و توجه به رحمت پروردگار است.
عن أبيعبدالله عليهالسلام قال: صلاة الليل، تحسن الوجه، و تحسن الخلق، و تطيب الريح، و تدر الرزق، و تقضي الدين و تذهب بالهم و تجلو البصر»[3] .
در اين روايت شريفه امام صادق عليهالسلام هفت فايده براي نماز شب بيان ميفرمايند: صورت را زيبا ميکند، اخلاق و خوي انسان را نيکو ميکند، دهن را خوشبو ميکند، روزي را فراوان ميکند، قرض را ادا ميکند، غم و غصه را ميبرد و چشم را پرنور ميکند.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 108.
[2] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 109.
[3] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 110.
چرا نماز شب چشم را پرنور ميکند
علي بن موسي الرضا عليهالسلام عن أبيه، عن جده، قال: «سأل علي بن الحسين عليهماالسلام ما بال المتهجدين بالليل من أحسن الناس وجها؟ قال: لأنهم خلوا بالله فکساهم الله من نوره»[1] .
حضرت علي ابن موسي الرضا عليهالسلام از پدرش از جدش روايت کند که از حضرت علي ابن الحسين عليهالسلام پرسيده شد که چرا چهره شب زندهداران از همهي مردم زيباتر و نوراني است؟ فرمود به خاطر اين که آنان با خدا خلوت ميکنند سپس خدا آنان را به نور خودش ميپوشاند.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 110.
شب زندهداري چه ميکند
إن رجلا سأل علي بن ابيطالب عليهالسلام عن قيام الليل بالقرآن، فقال له: «أبشر من صلي من الليل عشر ليلة لله مخلصا ابتغاء ثواب الله قال الله تبارک و تعالي لملائکته: اکتبوا لعبدي هذا من الحسنات عدد ما أنبت في الليل من حبة و ورقة و شجرة و عدد کل قصبة و خوص و مرعي، و من صلي تسع ليلة، أعطاه الله عشر دعوات مستجابات، و أعطاه کتابه بيمينه، و من صلي ثمن ليلة، أعطاه الله أجر شهيد صابر صادق النية، و شفع في أهل بيته، و من صلي سبع ليلة، خرج من قبره يوم يبعث و وجهه کالقمر ليلة البدر حتي يمر علي الصراط مع الآمنين، و من صلي سدس ليلة، کتب في الأوابين، و غفر له ما تقدم من ذنبه، و من صلي خمس ليلة، زاحم إبراهيم خليل الرحمن في قبته، و من صلي ربع ليلة، کان في أول الفائزين حتي يمر علي الصراط کالريح العاصف، و يدخل الجنة بغير حساب، و من صلي ثلث ليلة، لم يبق ملک مقرب إلا غبطه بمنزلته من الله عزوجل، و قيل له: ادخل من أي أبواب الجنة الثمانية شئت، و من صلي نصف ليلة، فلو أعطي ملأ الأرض ذهبا سبعين ألف مرة لم يعدل جزاءه، و کان له بذلک عندالله عزوجل أفضل من سبعين رقبة يعتقها من ولد إسماعيل، و من صلي ثلثي ليلة، کان له من الحسنات قدر رمل عالج أدناها حسنة أثقل من جبل أحد عشر مرات، و من صلي ليلة تامة، تاليا لکتاب الله عزوجل، راکعا و ساجدا و ذاکرا، أعطي من الثواب ما أدناه يخرج من الذنوب کما ولدته امه، و يکتب له عدد ما خلق الله عزوجل من الحسنات، و مثلها درجات، و يثبت النور في قبره، و ينزع الإثم و الحسد من قلبه، و يجار من عذاب القبر، و يعطي براءة من النار، و يبعث من الآمنين، و يقول الرب تبارک و تعالي: يا ملائکتي، انظروا إلي عبدي أحيي ليلة ابتغاء مرضاتي، أسکنوه الفردوس، و له فيها مائة ألف مدينة، في کل مدينة جميع ما تشتهي الأنفس و تلذ الأعين، و لم يخطر علي بال سوي ما أعددت من الکرامة و المزيد و القربة»[1] .
مردي از ثواب شب زندهداري با قرائت قرآن از حضرت علي ابن أبيطالب عليهالسلام پرسيد، حضرت در پاسخ فرمود: مژده باد به کسي که يک دهم شب را از روي اخلاص و به آرزوي ثواب خدا نماز گذارد خداي تبارک و تعالي به فرشتگان ميفرمايد براي بندهي من بنويسيد از حسنات و خوبيها به شمارهي آن چه که در شب ميرويد از برگ و دانه، بعدد هر درخت و گياه به شمارهي برگها، به شمارهي چراگاهها، و هر کس يک نهم شب را نماز گذارد خداوند ده دعاي مستجاب شده به او عطا کند، در قيامت نامهاش را به دست راستش بدهد، هر کس يک هشتم شب را نماز گذارد خداوند ثواب شهيد صابر و درست نيت به او عنايت فرمايد و در ميان خاندانش روز قيامت شفاعت نمايد، هر کس يک هفتم شب را قيام به نماز کند با چهرهي درخشان و نوراني روز قيامت سر از قبر بردارد چهرهاش ميدرخشد مانند ماه شب چهارده، و با گروه آمنين از صراط ميگذرد، هر کس يک ششم از شب را به نماز ايستد جزء توبه کنندگان محسوب شود خداوند گناهان گذشتهي او را بيامرزد، هر کس يک پنجم از شب را به پا خيزد و نماز بخواند جاي ابراهيم خليل در قبه و جايگاهش تنگ کند، هر کس يک چهارم از شب را به نماز بسر برد در رديف اول فائزين قرار گيرد و مانند تندبادي از صراط عبور کند و بدون حساب وارد بهشت شود، هر کس يک سوم از شب را نماز بخواند فرشتهاي نميماند مگر آنکه به مقامي که خدا به او داده رشک برد، به وي گفته ميشود از در هر يک از درهاي هشتگانهي بهشت ميخواهي وارد شو، هر کس نيمي از شب را به نماز بسر برد اگر تمام زمين را هفتاد هزار بار پر از طلا کند و انفاق نمايد با پاداش او برابري نکند، پاداش او در برابر عملي که انجام داده در پيشگاه خداي عزوجل بيشتر و بالاتر از هفتاد بنده که در راه خدا آزاد شود آن هم بندهاي که از نسل اسماعيل باشد، هر کس يک دوم از شب را نماز بخواند براي اوست از حسنات به اندازهي کوههائي که از طرفي به يمامه و از طرف ديگر به نجد متصل است که پستترين حسنهاش سنگينتر از کوه احد به ده برابر است، هر کس يک شب تمام را نماز گذارد در حاليکه کتاب خدا را ميخواند، در حال رکوع و سجود و ذکر است کمترين ثوابي که خدا به او دهد از گناه بيرون آيد مانند روزي که از مادر متولد شده و بعد به شمارهي آن چه که خدا آفريده به او ثواب دهد و به همين اندازه به او درجه دهند، و نوري در قبرش ثابت و پابرجا شود، گناه و حسد از دلش کنده شود و از عذاب قبر در امان باشد، برات آزادي از آتش به وي داده شود و با آمنين برانگيخته شود، پروردگار تبارک و تعالي به فرشتگانش ميفرمايد که اي فرشتگان من به سوي بندهام نگاه کنيد که براي به دست آوردن خوشنودي من شب زندهداري ميکند، او را در فردوس جاي دهيد و براي اوست يک صد هزار شهر و در هر شهري آنچه که نفسها بدان پروازند، در آن شهر است آنچه که ديده از آن لذت ميبرد که به هيچ خاطري نگذشته به جز آنچه را که شمردم براي او از گراميداشت و قرب و زيادي درجه.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 112.
اسبهاي بهشتي در اختيار شب زندهداران است
عن علي عليهالسلام قال: «قال رسولالله صلي الله عليه و اله: إن في الجنة شجرة تخرج من أصلها خيل بلق، لا تروث و لا تبول، مسرجة ملجمة، لجامها الذهب و سروجها الدر و الياقوت، فيستوي عليها أهل عليين، فيمرون علي من هو أسفل عنهم، فيقولون: أهل الجنة أنصفونا، أي ربنا بما بلغت عبادک هذه المنزلة، فيقول عزوجل: کانوا يصومون و أنتم تأکلون، و کانوا يقومون الليل و کنتم تنامون، و کانوا يتصدقون و کنتم تبخلون، و کانوا يجاهدون و کنتم تجنبون، فبذلک بلغتهم هذه المرتبة»[1] .
حضرت علي عليهالسلام از رسول اکرم صلي الله عليه و اله روايت کرده که رسول خدا فرمود:
همانا در بهشت درختي است که از آن درخت اسبهاي ابلق بيرون ميآيد که بول و سرگين ندارند، لجام شده و زين گذاشته، افسارشان طلا، زينهايشان از در و ياقوت است، بلند پايگان و اهل عليين بر آنها سوار شوند و بگذرند بر کساني که مقام و مرتبهشان از آن سواران پستتر است، اهل بهشت ميپرسند پروردگار ما چه عملي بندگان ترا به اين مقام رسانده است؟ خداي عزوجل ميفرمايد: اينان روزه ميگرفتند شما ميخورديد، شبها به پا ميخواستند شما ميخوابيديد، صدقه ميدادند شما بخل ميورزيديد، جهاد در راه خدا ميکردند شما دوري از جهاد ميکرديد با اين کردار و اعمال نيک بدين مقام و مرتبه رسيدند.
[1] بحارالانوار ج 87 ص 157 / جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 112.
پيشواي فرشتگان
في رواية ابنعباس من کتاب الصلاة، قوله: فمن رزق صلاة الليل من عبد أو أمة، قام لله عزوجل مخلصا فتوضأ وضوءا سابغا و صلي الله عزوجل بنية صادقة و قلب سليم و بدن خاشع و عين دامعة، جعل الله خلفه تسعة صفوف من الملائکة، في کل صف ما لا يحصي عددهم إلا الله تبارک و تعالي.[1] .
مقام يک انسان خاکي ناسوتي به جائي ميرسد که موجودات ملکوتي فرشتگان آسمانها او را امام و پيشواي خود قرار ميدهند و اقتداي به او ميکنند، او برتر و بالاتر از فرشتگان ميشود چنان که در اين روايت از ابنعباس آمده که هر کس توفيق خواندن نماز شب را پيدا کند چه بنده و چه کنيز، چه مرد و چه زن، براي خدا دلهاي شب به پا خيزد، از روي اخلاص وضو بگيرد، وضوئي شاداب، به خاطر خداي عزوجل نماز بخواند، با نيتي راست و درست، ولي تسليم شده، بدني خاشع، چشميگريان، خداوند نه صف از فرشتگان را امر ميکند که به او اقتدا کنند که عدد و آمارشان آن قدر زياد است که غير از خدا کسي نميداند.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 116.
از عذاب قبر در امان است
عن الرضا عليهالسلام قال: «عليکم بصلاة الليل، فما من عبد يقوم آخر الليل فيصلي ثماني رکعات و رکعتي الشفع و رکعة الوتر و استغفرالله في قنوته سبعين مرة إلا أجير من عذاب القبر و من عذاب النار، و مد له في عمره، و وسع عليه في معيشته»، ثم قال: «إن البيوت التي يصلي فيها الليل يزهر نورها لأهل السماء، کما يزهر نور الکواکب لأهل الأرض»[1] .
از حضرت رضا عليهالسلام روايت شده که فرمود: بر شما باد به خواندن نماز شب، بندهاي نيست که در آخر شب به پا خيزد و هشت رکعت نماز و دو رکعت نماز شفع و يک رکعت وتر به جا آورد و هفتاد بار در دعاي دست استغفار کند مگر اين که از عذاب قبر و عذاب آتش در امان باشد، عمرش طولاني، روزيش فراوان، بعد فرمود: همانا خانههائي که در آنها نماز شب خوانده شود نورشان به آسمان ميدرخشد و آسمانها را روشن ميکند همانند نور ستارگان که زمين و ساکنان زمين را روشن ميکند.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 123.
انسان روشنگر آسمانها است
عن أبيعبدالله عليهالسلام أنه قال: «إن البيوت التي يصلي فيها بالليل بتلاوة القرآن تضيء لأهل السماء کما تضيء نجوم السماء لأهل الأرض»[1] .
چه ميشود يک انسان خاک نشين روشنگر آسمانها ميشود، آيا جز کردار شايسته و عمل نيک ميتواند انسان را به اين مقام منيع و بلند برساند؟ در اين روايت دو عمل را امام صادق عليهالسلام انگيزهي روشنگري بيان فرمود: نماز شب و تلاوت قرآن، همانا خانههائي که در آنها قرآن تلاوت ميشود و نماز شب خوانده ميشود براي اهل آسمانها ميدرخشد همانند ستارگان که براي اهل زمين درخشندگي دارند.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 114.
برنامهي زندگي
عن الصادق عليهالسلام قال: «إن الله تبارک و تعالي أوحي إلي نبي من أنبياء بني إسرائيل إن أحببت أن تلقاني في حظيرة القدس، فکن في الدنيا وحيدا، فريدا، غريبا، مهموما، محزونا، مستوحشا من الناس بمنزلة الطير الذي يطير في الأرض القفار، و يأکل من رؤس الأشجار، و يشرب من ماء العيون، فإذا کان الليل أوکر وحده، و استأنس بربه، و استوحش من الطيور»[1] .
اگر انسان بخواهد با راحتي و آسايش کامل زندگي کند، وزر و وبالي نداشته باشد به خوبي تأمين سعادت دنيا و آخرت نمايد، براي هميشه سرافراز و سربلند و آبرومند باشد راهش همين است که امام صادق عليهالسلام فرموده است که خداي تعالي به سوي پيامبري از پيامبران بني اسرائيل وحي فرستاد اگر دوست داري مرا در بهشت ديدار و ملاقات کني در دنيا تک و تنها، دور از وطن، افسرده خاطر، غمگين و اندوهناک باش، از مردم فراري مانند مرغي که در بيابانهاي بيآب و علف پرواز ميکند، از سر درختان ميخورد، از آب چشمهها مينوشد، هرگاه شب فرا ميرسد تنها به لانهاش برميگردد و به پروردگارش انس ميگيرد، از ساير پرندگان وحشت دارد، کنايه از اين که انسان در گوشهاي خلوت و دور از همه کس زندگي کند و جز با خدا با احدي انس و تماس نگيرد، فقط با خدا ارتباط برقرار کند و بس، تا از خطرهاي اجتماعي در امن و امان باشد، نه از نظر دنيا و نه هم آخرت گرفتاري برايش پيش نيايد.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 123.
علي يارانش را معرفي ميکند
عن محمد بن حنفية عن أميرالمؤمنين عليهالسلام أنه قال لأحنف بن قيس في ذکر صفات أصحابه: «فلو رأيتهم في ليلتهم و قد نامت العيون، و هدأت الأصوات، و سکنت الحرکات من الطير في الوکور، و قد نهنههم هول يوم القيامة و الوعيد، کما قال سبحانه: (افأمن أهل القري أن يأتيهم بأسنا بياتا و هم نائمون) فاستيقظوا لها فزعين و قاموا إلي صلاتهم معولين باکين تارة، و أخري مسبحين، يبکون في محاريبهم و يرنون، يصطفون ليلة مظلمة بهماء يبکون، فلو رأيتهم يا أحنف في ليلتهم قياما علي أطرافهم منحنية ظهورهم، يتلون أجزاء القرآن لصلاتهم، قد اشتدت عوالة نحيبهم و زفيرهم، و إذا زفروا خلت النار قد أخذت منهم إلي حلاقيمهم، و إذا أعولوا حسبت السلاسل قد صفدت في أعناقهم»[1] .
از محمد حنفيه روايت شده که اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: اي احنف ابن قيس يادآوري ميکنم صفات برجسته و پسنديده يارانم را تا اگر ايشان را ببيني در شبهايشان در صورتي که ديدگان همه در خواب، صداها همه خاموش، حرکتها همه آرام، ترس و بيم قيامت آنان را آزار داده چنانچه خداي تعالي ميفرمايد: (أفأمن أهل القري أن يأتيهم بأسنا و هم نائمون)[2] آيا ايمن خواهند بود ساکنان شهرها که شب هنگام عذاب ما بيايد و حال اين که ايشان در خوابند، براي آن روز بيدار شوند در حالي که بيم و هراس دارند، به پا خيزند براي نماز در حالي که ميل به عبادت دارند و گريه کنندگانند باري، و بار ديگر تسبيح کنندگانند در محرابهايشان اشک ميريزند، ناله سر ميدهند در شبهاي تاريک گريه ميکنند، اي احنف اگر آنان را ببيني در شبهايشان به پا خيزند، قامتهايشان خميده در نمازشان قرآن تلاوت ميکنند، سخت صداي ناله و فريادشان بلند ميشود، و هرگاه فرياد کشند واگذارد آنان را آتشي که گلوگيرشان ميشود، هرگاه ناله کنند قطع شود زنجيرهائي که در گردنهايشان بسته ميشود.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 124.
[2] سوره اعراف آيه 97.
دوستان خدا را بشناسيد
عن النبي صلي الله عليه و اله: «من عرف الله و عظمه منع فاه من الکلام و بطنه من الطعام و عني نفسه بالصيام و القيام» قالوا: بآبائنا و أمهاتنا يا رسولالله هؤلاء أولياء الله؟
قال: «إن أولياء الله سکتوا و کان سکوتهم ذکرا، نظروا و کان نظرهم عبرة، نطقوا و کان نطقهم حکمة، مشوا و کان مشيهم بين الناس برکة، لولا الآجال التي کتبت عليهم لم تقر أرواحهم في أجسادهم خوفا من العقاب و شوقا إلي الثواب»[1] .
از رسول خدا صلي الله عليه و اله روايت شده هر کس خدا را شناخت و او را بزرگ شمرد، دهنش را از سخنهاي بيهوده باز دارد، شکم را گرسنه نگهدارد، خود را به واسطهي روزه و نماز در شب به زحمت و مشقت افکند، ياران و اصحاب عرض کردند: پدران و مادرانمان قربانت اينان اولياء خدايند؟ فرمود: همانا اولياء و دوستان خدا خاموشند ولي سکوتشان ذکر خدا است، نگاه ميکنند ولي نگاهشان عبرت و درس است، سخن ميگويند ولي سخنشان حکمت است، راه ميروند ولي مايهي برکت هستند، اگر نبود اجل محتوم روحشان در قالب تن آرام نميگيرد از بيم کيفر و مجازات و شوق و ثواب ديدار.
[1] تفسير صافي ذيل آيهي 62 سوره يونس.
دو رکعت نماز چه ميکند
قال صلي الله عليه و اله: «رکعتان يرکعهما العبد في جوف الليل خير من الدنيا و ما فيها، و لولا أشق علي أمتي لفرضتهما عليهم»[1] .
حضرت رسول صلي الله عليه و اله فرمود: دو رکعت نماز که بنده در دل شب به جا ميآورد بهتر است از آن چه در دنيا ميباشد، اگر مشقت و زحمت نبود آن دو رکعت را بر امتم واجب ميکردم.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 398.
عجب ساعتي است
و في الصحيح عن جابر أن رسولالله صلي الله عليه و اله قال: «إن من الليل ساعة لايوافيها عبد مسلم يسأل الله بخير إلا أعطاه إياه».[1] از جابر روايت شده که همانا رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: ساعتي است در شب که نميرسد بندهي مسلمان در آن ساعت مگر اين که آن چه از خير و خوبي از خدا بخواهد خداوند آن را به آن بنده ببخشد و عطا فرمايد.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 398.
خوابش هم صدقه است
قال صلي الله عليه و اله: «ما من امرء يکون له صلاة بالليل فغلبه عليها نوم إلا کتب له أجر صلاته و کان نومه صدقة عليه»[1] .
رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: هر مردي که براي او نماز شب باشد و هنگام نماز خواب بر او غلبه کند خدا براي او ثواب نمازش را بنويسد و خوابش براي او صدقه است.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 398.
براي هر دردي دوائي است
و قال صلي الله عليه و اله لأبيذر رضي الله عنه: «لو أردت سفرا أعددت له عدة فکيف سفر طريق القيامة، ألا أنبئک يا أباذر ما ينفعک في ذلک اليوم؟» قال: نبئني بأبي أنت و أمي، قال: «صم يوما شديد الحر ليوم النشور و صل رکعتين في ظلمة الليل لوحشة القبور، حج حجة لعظام الأمور، تصدق بصدقة علي مساکين أو کلمة حق تقولها أو کلمة شر تسکت عنها»[1] .
رسول خدا صلي الله عليه و اله به ابوذر فرمود: اگر ارادهي سفري کني زاد و توشه براي آن سفر مهيا و آماده ميکني پس چطور خواهد بود راه سفر آخرت، آيا ترا خبر دهم اي اباذر به چيزي که در آن روز ترا فايده دهد؟ عرض کردم آري پدر و مادرم فدايت، حضرت فرمود: روزه بگير براي آن روز که از قبر برانگيخته شوي، دو رکعت نماز در تاريکي شب به جاي آور براي ترس و بيم از قبرها، حج به جاي آور براي کارهاي بزرگ و مشکل، به بينوايان صدقه بده، يا سخن حقي که ميگوئي آن را، يا سخن شري که از آن خودداري ميکني.
[1] محجة البيضاء ج 1 ص 389.
نماز شب مانع از گناه است
قيل لرسولالله صلي الله عليه وآله: إن فلانا يصلي بالليل فإذا أصبح سرق، قال: «سينهاه ما يعمل به»[1] .
به محضر پرنور رسول خدا صلي الله عليه و اله عرض شد که فلاني نماز شب ميخواند و شب زندهداري ميکند اما روز دزدي ميکند، حضرت فرمود: در آينده نزديکي نماز شب او را مانع از گناه ميشود و دزدي را ترک ميکند.
[1] محجة البيضاء ج 1 ص 389.
خوبان هرگز نميخوابند
في مناهي النبي صلي الله عليه و اله أنه قال: «ما زال جبرئيل يوصيني بقيام الليل حتي ظننت أن خيار أمتي لم يناموا»[1] در چيزهائي که نهي کرده در آن جا است که فرمود:
هميشه جبرئيل مرا دربارهي نماز شب سفارش ميکرد به طوري که من گمان کردم که خوبان و برگزيدگان از امت هرگز نميخوابند.
[1] بحارالانوار ج 87 ص 139.
نماز شب نابود کنندهي گناهان است
تفسير علي بن ابراهيم: (و أقم الصلاة طرفي النهار) الغداة و المغرب (و زلفا من الليل) العشاء الآخرة: (ان الحسنات يذهبن السيئات) قال: صلاة المؤمنين بالليل تذهب بما عملوا بالنهار من السيئات و الذنوب.[1] .
و به پا دار نماز را در دو طرف روز يعني نماز مغرب و صبح و در ساعتي از شب که منظور نماز عشا است که همانا نيکيها بديها را نابود ميکند، فرمود نماز مؤمن در شب نابود ميکند گناهاني را که در روز انجام ميدهد.
عن بحر السقاء قال: سمعت أباعبدالله عليهالسلام يقول: «إن من روح الله تعالي ثلاثة: التهجد بالليل و إفطار الصائم، و لقاء الإخوان»[2] .
بحر سقا گفت از حضرت ابيعبدالله عليهالسلام شنيدم که فرمود: فرج و رحمت خدا در سه چيز است: شب زندهداري، افطار دادن روزهدار، ديدار برادران مؤمن.
عن الأعمش: عن الصادق عليهالسلام في خبر طويل ذکر فيه الأئمة: و علامة الإمامة، فقال: «و دينهم الورع و العفة و الصدق و الصلاح و الاجتهاد، و أداء الأمانة إلي البر و الفاجر، و طول السجود، و قيام الليل، و اجتناب المحارم، و انتظار الفرج بالصبر و حسن الصحبة و حسن الجوار»[3] .
[1] بحارالانوار ج 87 ص 140. / سوره هود آيه 114.
[2] بحارالانوار ج 87 ص 143.
[3] بحارالانوار ج 87 ص 143.
چرا ابراهيم، خليل خدا شد
عن جابر بن عبدالله قال: سمعت رسولالله صلي الله عليه و اله يقول: «ما اتخذ الله إبراهيم خليلا إلا لإطعامه الطعام، و صلاته بالليل و الناس نيام»[1] .
از جابر ابن عبدالله انصاري روايت شده گفت: از رسول خدا صلي الله عليه و اله شنيدم فرمود: خدا ابراهيم را خليل خود نگرفت مگر به واسطهي سه صفت ممتاز و برجسته که در او بود: مهمانداري و نماز شب و افطار دادن روزهداران.
[1] بحارالانوار ج 87 ص 144.
روسفيدي دنيا و آخرت
قال أبوعبدالله عليهالسلام: «صلاة الليل تبيض الوجه و صلاة الليل تطيب الريح، و صلاة الليل تجلب الرزق»[1] .
حضرت ابيعبدالله عليهالسلام فرمود: نماز شب چهره را سفيد و نوراني، و انسان را خوشبو و روزي را فراوان و بسيار ميکند.
[1] بحارالانوار ج 87 ص 149.
زينت دنيا و آخرت
عن جعفر بن محمد عليهالسلام قال: «(المال و البنون زينة الحيوة الدنيا) و ثمان رکعات من آخر الليل و الوتر زينة الآخرة، و قد يجمعهما الله لأقوام».[1] .
از حضرت صادق عليهالسلام روايت شده که خدا فرموده: مال و فرزند آرايش و زينت دنيا است ولي هشت رکعت نماز از آخر شب و يک رکعت نماز وتر آرايش و زينت آخرت است و گاهي خدا هر دو را براي گروهي فراهم ميکند (يعني هم زينت دنيا و هم آخرت را به دست ميآورد).
[1] بحارالانوار ج 87 ص 150.
وصيت و سفارش مادر سليمان
عن جابر بن عبدالله قال: قال رسولالله صلي الله عليه و اله: «قالت أم سليمان بن داود لسليمان: يا بني و إياک و کثرة النوم بالليل فإن کثرة النوم بالليل تدع الرجل فقيرا يوم القيامة»[1] .
از جابر ابن عبدالله روايت شده که رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: مادر سليمان ابن داود به سليمان گفت: پسرک من زينهار از خواب زياد بپرهيز که خواب زياد مرد را روز قيامت تهيدست و فقير ميگذارد.
[1] بحارالانوار ج 87 ص 152.
توقف کوتاه در محشر
فقه الرضا: «حافظوا علي صلاة الليل فإنها حرمة الرب، يدر الرزق و تحسن الوجه، و تضمن رزق النهار، و طولوا الوقوف في الوتر، فإنه روي أن من طول الوقوف في الوتر قل وقوفه يوم القيامة»[1] .
مواظبت و مراقبت کنيد بر نماز شب؛ زيرا که نماز شب احترام به پروردگار است، روزي را فراوان، چهره را نوراني و نيکو ميکند، روزي آن روز را ضمانت ميکند، قيام و به پا ايستادن شب را طولاني کنيد؛ زيرا که روايت شده که همانا هر کس طولاني کند ايستادنش را در نماز وتر، توقف و ايستادنش در صحراي داغ و سوزان محشر اندک باشد.
[1] بحارالانوار ج 87 ص 154.
نماز شب قبر را روضهي بهشت کند
«أوحي الله إلي موسي عليهالسلام: قم في ظلمة الليل أجعل قبرک روضة من رياض الجنان»[1] به موسي ابن عمران خدا وحي فرستاد که به پا خيز در تاريکي شب، قبرت را بوستاني از بوستانهاي بهشت قرار دهم.
[1] بحارالانوار ج 87 ص 155.
خانهي شب زندهداران
قال رسولالله صلي الله عليه وآله: «في الجنة غرفة يري ظاهرها من باطنها و باطنها من ظاهرها» فقال أبومالک الأشعري لمن هي يا رسولالله؟ قال: «لمن أطاب الکلام و أطعم الطعام و يأت قائما و الناس نيام»[1] .
رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: در بهشت خانهاي است که بيرونش از درونش و درونش از بيرونش ديده ميشود، ابومالک اشعري پرسيد آن غرفه از آن کيست؟ فرمود: براي کسي که خوش صحبت و شيرين سخن باشد، به مردم غذا و طعام بدهد، شب به پا خيزد و شب زندهداري کند در حالي که مردم در خواب باشند.
[1] الترغيب و الترهيب ج 1.
فرشتگان اقتدا ميکنند
و روي عن معاذ بن جبل قال: قال رسولالله صلي الله عليه و اله: «من صلي منکم بالليل فليجهر بقرائته فإن الملائکة تصلي بصلاته و تسمع لقرائته، و ان مؤمني الجن الذين يکونون في الهواء و جيرانه في مسکنه يصلون بصلاته و يسمعون قراءته و إنه يطرد بقرائته عن داره و عن الدور التي حوله فساق الجن و مردة الشياطين و إن البيت الذي يقرأ فيه القرآن عليه خيمة من نور يهتدي بها أهل السماء کما يهتدي بالکوکب الدري في لجج البحار و في الأرض القفر، فإذا مات صاحب القرآن رفعت تلک الخيمة فتنظر الملائکة من السماء فلايرون ذلک النور فتلقاه الملائکة من سماء الي سماء فتصلي الملائکة علي روحه في الأرواح، ثم تستقبل الملائکة الحافظين الذين کانوا معه و تستغفر له الملائکة إلي يوم يبعث، و ما من رجل تعلم کتاب الله ثم صلي ساعة من الليل إلا أوصت به تلک الليلة الماضية الليلة المستأنفة أن تنبهه لساعته و أن تکون عليه خفيفة، فإذا مات و کان أهله في جهازه جاء القرآن في صورة حسنة جميلة فوقف عند رأسه حتي يدرج في أکفانه فيکون القرآن علي صدره دون الکفن، فإذا وضع في قبره و سوي و تفرق عنه أصحابه أتاه منکر و نکير عليهماالسلام فيجلسانه في قبره فيجيء القرآن حتي يکون بينه و بينهما، فيقولون له، إليک حتي نسأله، فيقول: لا و رب الکعبة إنه لصاحبي و خليلي و لست أخذله علي حال، و إن کنتما أمرتما بشيء فامضيا لما أمرتما و دعاني مکاني فإني لست أفارقه حتي أدخله الجنة، ثم ينظر القرآن إلي صاحبه فيقول: أنا القرآن الذي کنت تجهر بي و تخضيني و تحبني فأنا حبيبک و من أحببته احبه الله ليس عليک بعد مسألة منکر و نکير هم و لاحزن، فيسأله منکر و نکير و يصعدان فيبقي هو و القرآن، فيقول: لأفرشنک فراشا لينا و لأدثرنک دثارا حسنا جميلا بما اسهرت ليلک و أنصبت نهارک، قال: فيصعد القرآن إلي السماء أسرع من الطرف، فيسأل الله ذلک له، فيعطيه ذلک، فيجيء القرآن فينزل به ألف ألف ملک من مقربي السماء السادسة، فيجيء القرآن فيحييه فيقول: هل استوحشت؟ مازدت منذ فارقتک أن کلمت الله تبارک و تعالي حتي أخذت لک فراشا و دثارا و مصباحا و قد جئتک به فقم حتي تفرشک الملائکة عليهمالسلام، قال: فتنهضه الملائکة إنهاضا لطيفا ثم يفسح له في قبره مسير اربعمائة عام ثم يوضع له فراش بطانته من حرير أخضر، حشوه المسک الأذفر، و يوضع له مرافق عند رجليه و رأسه من السندس و الاستبرق، و يسرج له سراجان من نور الجنة عند رأسه و رجليه يزهران إلي يوم القيامة، ثم تضجعه الملائکة علي شقه الأيمن مستقبل القبلة، ثم يؤتي بياسمين الجنة و تصعد عنه و يبقي هو و القرآن، فيأخذ القرآن الياسمين فيضعه علي أنفه غضا فيستنشقه حتي يبعث، و يرجع القرآن إلي أهله فيخبرهم کل يوم و ليلة و يتعاهده کما يتعاهد الوالد الشفيق ولده بالخير، فإن تعلم أحد من ولده القرآن بشره بذلک، و إن کان عقبه عقب سوء دعا لهم بالصلاح و الإقبال أو کما ذکر»[1] .
از معاذ ابن جبل روايت شده که رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: هر کس پارهاي از شب را نماز گذارد هنگام خواندن صدايش را بلند کند همانا فرشتگان با او نماز ميخوانند، مؤمنان جن و انس که در هوايند و همسايگانش با او نماز گذارند و نماز خواندن او را بشنوند، با نماز خواندن او فاسقان جن و مردودين از شيطانها از خانهي او و خانههاي اطرافش دور شوند، همانا خانهاي که در آن تلاوت قرآن شود خيمهاي از نور بر آن زده شود که با آن خيمه اهل آسمان هدايت و راهنمائي ميشوند آن چنان که به وسيلهي ستارگان پرنور و درخشنده در تاريکي درياها و بيابانهاي خشک و بيآب و علف هدايت شوند، هرگاه صاحب قرآن بميرد آن خيمه برداشته ميشود سپس فرشتگان از آسمان نگاه ميکنند آن نور را نميبينند او را از آسماني تا آسمان ديگر استقبال ميکنند، فرشتگان در عالم ارواح به روانش درود ميفرستند سپس فرشتگاني که محافظ او هستند از او استقبال ميکنند و تا روز رستاخيز برايش طلب آمرزش ميکنند، مردي نيست که قرآن را بياموزد بعد ساعتي از شب را نماز بخواند مگر اين که شب گذشته به شب بعد سفارش کند که از او دفع اذيت و آزار شود و به وي مهرباني شود[2] هرگاه بميرد در حالي که بازماندگانش مشغول و سرگرم غسل و کفن و دفنش شوند قرآن به صورت زيبا و نيکوئي بيايد بر فراز سرش تا او را در کفن بپيچند، قرآن از سر کفن بر فراز سينهاش قرار گيرد هنگامي که او را در قبر گذارند و قبر را بپوشند ياران و اهل و عيالش برگردند و پراکنده شوند نکير و منکر به قرآن گويند: دور شو تا از او سؤال و پرسش کنيم، قرآن پاسخ دهد: نه دور نميشوم به پروردگار کعبه؛ زيرا که او دوست و همراه من است من او را با اين حال وانميگذارم شما اگر مأموريتي داريد انجام دهيد و مرا در اينجا به حال خود واگذاريد من هرگز از او جدا نميشوم تا زماني که او را وارد بهشت کنم، بعد قرآن به رفيقش نگاه ميکند و ميگويد: من همان قرآنم که در پنهاني با صداي بلند ميخواندي و مرا دوست داشتي، من دوست توام، و هر کسي را من دوست داشته باشم خدا او را دوست
دارد، پس از سؤال نکير و منکر بر تو غم و اندوهي نيست، نکير و منکر سؤال خود را ميکنند و ميروند او با قرآن به جا ميماند، سپس قرآن ميفرمايد: فرشي نرم و ملايم برايت بگسترانم، لباسي نيکو و زيبا ترا بپوشانم به واسطهي شب زندهداريهايت و براي آن همه رنج و مشقت روزهايت، سپس قرآن بالا رود به سوي آسمان از چشم بهم زدن سريعتر، و پاداش شب زندهداري او را از خدا بخواهد، خداوند هم به او پاداشي عنايت فرمايد، بعد قرآن با يک مليون فرشته مقرب از آسمان ششم آن هم از فرشتگان مقربين فرود آيند و بر او تحيت و درود فرستند، قرآن به او گويد: آيا ترسيدي من از تو خيلي دوري نکردم، از آن ساعت که از تو دور گشتم با خداي تبارک و تعالي سخن گفتم تا اين که براي تو فرش وچراغ و لباس گرفتم، حرکت کن تا فرشتگان برايت فرش پهن کنند، سپس فرشتگان او را به آرامي بلند کنند، فرش به اندازهي چهارصد سال گشاد و وسيع گسترده شود، فرشي از ابريشم سبز بگسترانند که داخل آن فرش پر از عطر باشد، بالشهائي زير پا و سرش از استبرق و سندس بهشتي بگذارند که تا روز قيامت ميدرخشد، فرشتگان او را به طرف راست بخوابانند رو به قبله باشد، از گلهاي ياسمن بهشت بياورند بعد فرشتگان به طرف آسمان بالا روند او ميماند و قرآن. گلهاي ياسمن را بگيرد و بر بيني نهد به طوري که گلها خشک و پژمرده نشوند آنها را بو کشد تا زماني که برانگيخته شود، سپس قرآن به سوي خاندان او برگردد هر روز و هر شب آنان را خبر دهد و مهرباني کند مانند مهرباني پدر مهربان به فرزندش، و اگر کسي از فرزندانش قرآن ياد بگيرد او را مژده دهد که فرزندت قرآن آموخته، اگر از بازماندگانش کسي بد شود قرآن برايش دعا کند که رستگار و صالح شود.
[1] الترغيب و الترهيب ج 1 ص 431.
[2] اين معنا از حاشيهي کتاب الترغيب و الترهيب نوشته شده است.
سه طايفه را خدا دوست دارد
عن النبي صلي الله عليه و اله قال: «ثلاثة يحبهم الله و يضحک إليهم و يستبشر بهم: الذي إذا انکشفت فئة قاتل وراءها بنفسه لله عزوجل فإما أن يقتل و إما أن ينصره الله عزوجل و يکفيه فيقول: انظروا إلي عبدي هذا کيف صبر لي بنفسه، و الذي له امرأة حسنة و فراش لين حسن فيقوم من الليل فيقول: يذر شهوته و يذکرني و لو شاء رقد، و الذي إذا کان في سفر و کان معه رکب سفروا ثم هجعوا فقام في سحر في ضراء و سراء»[1] .
از پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله روايت شده که سه طايفهاند خدا ايشان را دوست دارد و روي خوشي به آنان نشان ميدهد: يک طايفه آنهايند که هرگاه دشمن ظاهر و آشکار شود در برابر دشمن براي خدا بجنگند با جانشان، يا کشته ميشوند يا خداي عزوجل را ياري ميکنند و خدا شر دشمنان را از آنان دور ميکند، خدا ميفرمايد به اين بندهي من نگاه کنيد چگونه به خاطر من مبارزه با جانش ميکند، دوم کسي که او را زني زيبا و فراشي نرم و نيکو است دست از هر دو برميدارد و به پا خيزد و شب زندهداري مينمايد، خدا ميفرمايد به خاطر من ترک لذت کرد و رها نمود شهوتش را و از جايگاه گرمش فاصله گرفت و مرا ياد ميکند اگر بخواهد ميخوابد با اين که خوابيدن برايش حلال است، سوم کسي که در سفر است و گروهي که همراه او است بيدارند بعد که خوابيدند او سحرگاهان به پا خيزد در سختي و آساني.
[1] الترغيب و الترهيب ج 1 ص 434.
دو مرد شگفت انگيز
عن ابنمسعود عن النبي صلي الله عليه و اله قال: «عجب ربنا تعالي من رجلين: رجل ثار عن وطاءه و لحافه من بين أهله و حبه إلي صلاته فيقول الله جل و علا: انظروا إلي عبدي ثار عن فراشه و وطاءه من بين حبه و أهله إلي صلاته رغبة في ما عندي و شفقة مما عندي، و رجل غزا في سبيل الله و انهزم أصحابه و علم ما عليه في الانهزام و ما له في الرجوع فرجع حتي يهريق دمه، فيقول الله: انظروا إلي عبدي رجع رجاء فيما عندي و شفقة مما عندي حتي يهريق دمه»[1] .
از ابنمسعود روايت شده که پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله فرمود: پروردگار را به شگفت آورد دو مرد، اول مردي که بلند شود از فراش و خوابگاهش و لحافش از ميان اهل و خاندان و خويشاوندانش به سوي نمازش، خداي جل و علا ميفرمايد: نگاه کنيد به سوي بندهي من که از خوابگاه و فراش خود برخاسته از جمع خويشان و خاندانش به سوي نماز به جهت ميل آن چه که در پيشگاه من است از پاداش و ثواب و از بيم کيفر و عذابي که در نزد من است براي گناهکاران، دوم مردي که در راه خدا جهاد کرده و جنگيده در حالي که ياران و همراهانش از صحنهي جنگ فرار کردهاند و ميداند که چه به سر او خواهد آمد و از فرار آنان چه خواهد ديد، او فرار نميکند، برميگردد تا خونش ريخته ميشود، خداوند ميفرمايد: نگاه کنيد به سوي بندهي من که به اميد ثواب و پاداشي که در پيشگاه من است و از بيم و ترس عذاب و کيفر من تا اين که خونش ريخته شد.
[1] الترغيب و الترهيب ج 1 ص 436 - 435.
چگونه رشک ميبرد
عن سمرة بن جندب قال: کان رسولالله صلي الله عليه و اله يقول لنا: «ليس في الدنيا حسد إلا في اثنين: الرجل يغبط الرجل أن يعطيه الله المال الکثير فينفق منه فيکثر النفقة، يقول الآخر: لو کان لي مال لأنفقت مثل ما ينفق هذا و أحسن فهو يحسده، و رجل يقرأ القرآن فيقوم الليل و عنده رجل إلي جنبه لا يعلم القرآن فهو يحسده علي قيامه و علي ما علمه الله عزوجل من القرآن فيقول: لو علمني الله مثل هذا لقمت مثل ما يقوم»[1] .
از سمرة ابن جندب روايت شده که رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود براي ما: که در دنيا حسد نيست مگر براي دو نفر، رشک و غبطه ميبرد مردي را که خدا مال فراواني به او ميبخشد او از آن مال در راه خدا انفاق ميکند در نتيجه مالش فروان و بسيار ميشود، و مرد ديگر ميگويد: اگر براي من هم مالي ميبود انفاق ميکردم مانند آنچه که اين مرد انفاق کرد بلکه بهتر و نيکوتر از او انفاق ميکردم پس آن مرد حسد ميورزد، و مرد دوم قرآن ميخواند و شب به پا ميخيزد و شب زندهداري ميکند ولي در پهلوي او مردي است قرآن ياد ندارد و پس، آن مرد که قرآن ياد ندارد و نميتواند قرآن بخواند حسد ميورزد به شب زندهداري او و بر آن چه که خداي عزوجل به او آموخته، سپس ميگويد: اگر خدا به من هم مثل او قرآن ميآموخت مانند او شب زندهداري ميکردم.
[1] الترغيب و الترهيب ج 2 ص 438.
نسيم رحمت
عن أبيالصباح الکناني: عن أبيجعفر عليهالسلام قال: «إن الله عزوجل يحب من عباده المؤمنين کل دعاء، فعليکم بالدعاء في السحر إلي طلوع الشمس، فإنها ساعة تفتح فيها أبواب السماء، و تهب الرياح، و تقسم فيها الأرزاق، و تقضي فيها الحوائج العظام»[1] .
از ابيصباح کناني روايت شده که حضرت ابيجعفر عليهالسلام فرمود: خداي عزوجل دعا کنندگان را دوست دارد، بر شما باد به دعا کردن در سحر تا طلوع آفتاب، زيرا که وقت سحر ساعتي است که درهاي آسمان باز ميشود و نسيم رحمت ميوزد، در آن ساعت روزي تقسيم و پخش ميشود، در آن ساعت حاجتهاي بزرگ برآورده ميشود.
[1] بحارالانوار ج 87 ص 165.
چطور شيطان بندگان خدا را ميخواباند
قال صلي الله عليه و اله: «يعقد الشيطان علي ناصية أحدکم إذا هو نام ثلاث عقد يضرب مکان کل عقدة عليک ليل طويل فارقد، فإن استيقظ و ذکر الله سبحانه انحلت عقدة، فإن توضأ انحلت عقدة، فإن صلي انحلت عقدة، فأصبح نشيطا طيب النفس، و إلا أصبح خبيث النفس کسلان»[1] .
پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله فرمود: هرگاه يکي از شما به خواب رود شيطان سه گره بر موي پيشاني او ميزند به جاي هر گره بر شما شبي است طولاني پس به خواب ميکند او را، اگر بيدار شد و ياد خداي سبحان کرد يک گره باز ميشود، اگر وضو گرفت گره دوم باز ميشود، اگر نماز خواند گره سوم باز ميشود شب را در حال نشاط به صبح ميآورد و پاک نفس، و اگر به ياد خدا نبود شب صبح ميشود با نفسي خبيث و در حال کسالت.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 388.
مواد مخدر شيطان
في الخبر: «إن للشيطان سعوطا و لعوقا و ذرورا فاذا أسعط العبد ساء خلقه، فإذا لعقه ذرب لسانه بالشر، و إذا ذره نام بالليل کله حتي يصبح»[1] .
براي شيطان داروئي است که در بيني بنده خدا ميريزد و اخلاقش را بد ميکند بدن انسان را ميليسد زبانش را گويا و فصيح در بديها ميکند، بوي خوشي دارد که به وسيله آن بنده تمام شب را تا صبح ميخوابد موفق به شب زندهداري نميشود.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 388.
مژده بهشت و نجات از آتش
روي أنه: «کان علي عهد النبي صلي الله عليه و اله رجل إذا أخذ الناس مضاجعهم و هدأت العيون قام يصلي و يقرأ القرآن و يقول: يا رب النار أجرني منها، فذکر ذلک للنبي صلي الله عليه و اله فقال إذا کان ذلک فآذنوني فأتاه فاستمع فلما أصبح قال، يا فلان هلا سألت الجنة؟ قال: يا رسولالله إني لست هناک و لا يبلغ عملي ذاک، فلم يلبث يسيرا حتي نزل جبرئيل عليهالسلام قال: أخبر فلانا إن الله تعالي قد أجاره من النار و أدخله الجنة»[1] .
روايت شده است که در زمان و عصر پيامبر اکرم صلي الله عليه و اله مردي بود که هرگاه مردم به بستر خواب ميرفتند و ديدگان آرام ميگرفت بلند ميشد نماز و قرآن ميخواند و عرض ميکرد پروردگارا مرا از آتش نگهدار، اين سخن را به پيامبر يادآوري کردند، حضرت فرمود: هرگاه بلند شد براي نماز مرا آگاه کنيد، پيامبر را خبر دادند و آمد صداي او را شنيد، چون صبح شد حضرت فرمود: فلاني! بهشت از خدا خواستي؟ عرض کرد يا رسولالله من کجا و بهشت کجا، عمل من مرا به آن جا نميرساند، چيزي نگذشت که جبرئيل فرود آمد عرض کرد اي رسول خدا آن مرد را خبر ده و بگو همانا خداي تعالي ترا از آتش پناه داد و وارد بهشت کرد.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 389.
بهترين خانه
قال علي بن أبيالحسن شبع يحيي بن زکريا من خبز شعير فنام عن ورده حتي أصبح فأوحي الله إليه يا يحيي أوجدت دارا خيرا لک من داري؟ أوجدت جوارا خيرا من جواري؟ فوعزتي لو اطلعت إلي الفردوس اطلاعة لذاب شحمک و لزهقت نفسک اشتياقا، و لو اطلعت إلي جهنم اطلاعة لذاب شحمک و لبکيت الصديد بعد الدموع و لبست الحديد بعد المسوح»[1] .
از علي ابن ابيالحسن روايت شده که يحيي ابن زکريا شبي از نان جو سير خورد، خواب ماند، از ذکر و نماز شبش باز ماند، از طرف خدا به او وحي آمد که اي يحيي خانهاي از خانهي من بهتر براي خود پيدا کردي و پناهي بهتر از پناه من (يا اين که همسايهاي بهتر از من پيدا کردي) به عزت خودم سوگند اگر به فردوس و بهشت اطلاع و آگهي پيدا ميکردي پيه بدنت آب ميشد و جانت بيرون ميآمد از شوق بهشت و اگر به جهنم آگاه ميشدي پيه بدنت آب ميشد و به جاي اشک خون گريه ميکردي و به جاي لباس نرم آهن ميپوشيدي.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 390.
همسرتان را هم بيدار کنيد
قال صلي الله عليه و اله: «من استيقظ من الليل و أيقظ امرأته فصليا رکعتين کتبا من الذاکرين الله کثيرا و الذاکرات»[1] . رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: هر کس پارهاي از شب را بيدار شود و همسرش را هم بيدار کند دو رکعت نماز بخوانند از کساني که فراوان و بسيار ذکر خدا را ميگويند شمرده ميشوند و در آمار آنان نوشته ميشوند.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 390.
فرشته از خواب بيدار ميکند
و روي أبوحمزة الثمالي عن أبيجعفر عليهالسلام قال: «ما نوي عبد أن يقوم أية ساعة نوي فعلم الله تبارک و تعالي ذلک منه إلا وکل به ملکين يحرکانه تلک الساعة»[1] .
ابوحمزه ثمالي از حضرت ابيجعفر عليهالسلام روايت کرده که فرمود: هرگاه بندهاي نيت کند که چه ساعتي در شب بلند شود و خدا ميداند آن ساعت را دو فرشته براي بيدار کردن او موکل ميکند که در همان ساعت از خواب بيدارش کنند.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 394.
با شکم سير اميد نماز شب نداشته باش
عن علي عليهالسلام قال: «لا تطمع في ثلاثة مع ثلاثة: في سهر الليل مع کثرة الأکل، و في نور الوجه مع نوم أجمع الليل، و في الأمان من الدنيا مع صحبة الفاسق»[1] .
حضرت عليهالسلام فرمود: با وجود سه چيز از سه چيز اميد را قطع کن: با غذاي زياد خوردن قطع اميد از شب زندهداري، با تمام شب را خوابيدن قطع اميد از چهره نوراني در روز کن، با همنشيني با فاسقان و تبهکاران قطع اميد در امنيت دنيا کن.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 110؛ مستدرک الوسائل ج 6 ص 340.
به خاطر سه چيز
قال اميرالمؤمنين عليهالسلام: إن الله تبارک و تعالي إذا أراد أن يصيب (يعذب) أهل الأرض بعذاب، قال: لولا الذين يتحابون (في) بجلالي، و يعمرون مساجدي، و يستغفرون بالأسحار، لولاهم لأنزلت عذابي»[1] .
حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: خداوند تبارک و تعالي فرموده: اگر به خاطر سه چيز نبود عذابم را بر اهل زمين نازل ميکردم اول کساني که به خاطر من يک ديگر را دوست دارند، دوم آنان که خانههاي مرا آباد دارند، سوم گروهي که در سحرها استغفار ميکنند.
[1] من لايحضره الفقيه ج 1 ص 300؛ بحار ج 87 ص 154.
مردار شب
عن علي عليهالسلام قال: «أبغض الخلق إلي الله جيفة بالليل بطال بالنهار»[1] .
حضرت علي عليهالسلام فرمود: دشمنترين خلق به سوي خدا کسي است که مانند مردار در شب افتاده و هرزهگر در روز است.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 125 / مستدرک الوسائل ج 6 ص 340.
دل خاشع بده
روي عن الباقر عليهالسلام «أنه کان مما أوحي الله إلي موسي بن عمران عليهالسلام: کذب من زعم أنه يحبني و إذا جنه الليل نام عني، يابن عمران لو رأيت الذين يقومون لي في الدجي و قد مثلت نفسي بين أعينهم يخاطبوني و قد جليت عن المشاهدة و يکلموني و قد عززت عن الحضور، يابن عمران هب لي من عينک الدموع و عن قلبک الخشوع و من بدنک الخضوع ثم ادعني في ظلم الليالي تجدني قريبا محبيبا»[1] .
روايت شده از حضرت باقر عليهالسلام: از چيزهائي که به موسي ابن عمران وحي شده اين است که دروغ گفته است کسي که گمان ميکند او مرا دوست دارد ولي هرگاه تاريکي شب را فراگيرد در خواب و غافل از من باشد، اي پسر عمران اگر ببيني آنان را که براي خاطر من شب زندهداري ميکنند در دنيا و من در نظرشان مجسم ميشوم رودرروي من قرار گيرند و با من سخن گويند و من در نظرشان بزرگ آيم و در پيش آنان ارجمند و قوي باشم، اي پسر عمران اشک چشمت را به من بده، و از دلت خشوع و فروتني، از بدنت آرامش سپس مرا در دلهاي شبهاي تار بخوان مييابي مرا نزديک و جواب دهنده.
[1] رسالهي لقاء الله ص 74.
سرمهي چشم عارفان
روي «أنه کان مما ناجي الله به داود عليهالسلام: يا داود عليک بالاستغفار في دلج الليل إلي الأسحار، يا داود إذا جن عليک الليل فانظر ارتفاع النجوم في السماء و سبحني و أکثر من ذکري حتي أذکرک، يا داود إن المتقين لا ينامون ليلتهم إلا بصلاتهم لي لا يقطعون نهارهم إلا بذکري، يا داود إن العارفين کحلوا أعينهم بمرود السهر و قاموا ليلهم يطلبون بذلک مرضاتي، يا داود إنه من يصلي بالليل و الناس نيام يريد بذلک وجهي فإني آمر ملائکتي أن يستغفروا له و يشتاق إليه جنتي فيدعو له کل رطب و يابس»[1] .
روايت شده از مناجاتها و نيايشهاي داود عليهالسلام با خدا، اي داود بر تو باد به استغفار در آخر شب تا سحرها، اي داود هرگاه شب ترا فراگرفت به ستارههاي آسمان که در بلندي قرار دارند نگاه کن و مرا تسبيح کن و زياد به ياد من باش که من ترا ياد کنم، اي داود همانا پرهيزکاران شبهايشان را بيدارند و به نماز خواندن براي من مشغولند روزهايشان را به ياد من به پايان ميرسانند، اي داود عارفان سرمه چشمشان شب زندهداري و بيدار خوابي است، شبها براي رضاي من به پا خيزند، اي داود هر کس هنگامي که مردم در خوابند نماز بخواند به خاطر من، و خوشنودي مرا با اين نماز بجويد همانا من فرشتگانم را دستور ميدهم که برايش طلب آمرزش کنند، بهشت من شوق ديدارشان را دارد، هر خشک و تري براي او دعا کنند.
[1] رسالهي لقاء الله ص 75.
بهترين چهرهها
قال صلي الله عليه و اله في وصيته لأميرالمؤمنين عليهالسلام: «عليک بصلاة الليل - و کرر ذلک ثلاثا - و قال: الا ترون إلي المصلين بالليل و هم أحسن الناس وجوها لأنهم خلوا بالليل لله سبحانه فکساهم من نوره»[1] رسول خدا صلي الله عليه و اله در وصيت و سفارش براي اميرالمؤمنين عليهالسلام فرمود: بر تو باد به نماز شب (سه بار تکرار کرد) و فرمود آيا نميبيني کساني را که نماز شب ميخوانند چهرههايشان بهترين چهرههاي مردم است، زيرا که آنان شب را با خداي خود خلوت ميکنند، خداوند آنان را در پوشش نور خود قرار ميدهد.
و روي «أنه تعالي أوحي إلي بعض الصديقين: إن لي عبادا من عبادي يحبوني فأحبهم، يشتاقون إلي و أشتاق إليهم، يذکروني و أذکرهم، ينظرون إلي و أنظر إليهم، و إن خدوت طريقهم احببتک، و إن عدلت عنهم مقتک، قال: يا رب و ما علامتهم؟ قال: يراعون الضلال بالنهار کما يراعي الراعي الشفيق غنمه، و يحنون إلي غروب الشمس کما يحن الطير إلي و کره عند الغروب، فإذا جهنم الليل و اختلط الظلام و فرشت الفروش و نصبت الأسرة و خلا کل حبيب بحبيبه، نصبوا إلي أقدامهم، و افترشوا إلي وجوههم و ناجوني بکلامي و تملقوا إلي بإنعامي فبين صارخ و باک و متأوه و شاک و بين قاعد و قائم و راکع و ساجد بعيني ما يتحملون من أجلي و بسمعي ما يشتکون من حبي أول ما أعطيتهم ثلاث: أقذف من نوري في قلوبهم فيخبرون عني کما أخبر عنهم، و الثانية: لو کانت السموات و الأرض و ما فيها في موازينهم لاستثقالها لهم، و الثالثة: أقبل بوجهي عليهم فتري من أقبلت بوجهي عليه يعلم أحد ما أريد أن أعطيه»[2] .
و روايت شده که خداي تعالي به سوي بعضي از رجال راستين وحي فرستاد که همانا براي من بندگانيست از بندگانم که مرا دوست دارند و من هم آنان را دوست دارم، مشتاق ديدار من باشند من هم مشتاق آنانم، به ياد من هستند من هم به يادشانم، متوجه من هستند من هم متوجه آنانم، و اگر راه آنان را پيروي کني ترا دوست دارم و اگر از راه آنان برگردي خشم و غضب بر تو کنم، عرض کرد پروردگارا نشانهي آنان چيست؟ فرمود مراعات شب را در روز ميکنند (کنايه است که در روز به فکر شب زندهداري شب هستند) خوشنود مانند شبان مهرباني که مراعات گوسفندانش را ميکند و به انتظار غروب آفتاب و رسيدن شب هستند آن چنان که پرنده ميل به سوي لانهاش ميکند هنگام غروب آفتاب، هرگاه تاريکي شب همه جا را فراگيرد و فرشها گسترده شود و خويشاوندان نزديک به مشقت افتند و هر دوستي با دوست خود خلوت کند قدمهايشان به سوي من استوار و پابرجا شود، چهرههايشان به سوي من گسترده شود، با کلام من و سخن من مرا مناجات و نيايش کنند و چاپلوسي و تملق به سوي من به واسطهي بخششها و انعام من، پس در ميان فرياد و گريه و آهند و شکايت و در حال قيام، قعود و سجود و رکوع باشد در پيشگاه من و به خاطر من تحمل مشقتها ميکنند و به گوشم ميشنوم، خوشنودي آنان را از حب و دوستي من، چيزي که به آنان ميبخشم سه چيز است، اول: از نور خود در دلهايشان مياندازم، آنان از من خبر ميدهند من از آنان، دوم: اگر به اندازهي آسمانها و زمينها ميزان عملشان سنگين باشد من اندک ميشمارم، سوم: به آنان رو ميآورم پس ميبيني کسي که به او رو ميآورم ميداند که به او چه چيز عطا ميکنم.
[1] رسالهي لقاء الله ص 75.
[2] رسالهي لقاء الله ص 76.
خواب عجيب
و روي من بعض العابدين يقول: رأيت في منامي کأني علي شاطئ نهر يجري بالمسک الإذفر و علي حافتيه بحر من لؤلؤ و قصب الذهب و إذا بجوار مزينات لابسات بثياب السندس کأن وجوههن کالأقمار و هن يقلن: سبحان المسبح بکل لسان سبحانه سبحان الموجود في کل مکان سبحانه سبحان الدائم في کل زمان سبحانه، فقلت: من أنتن؟ فقلن: ذرأنا إله الناس رب محمد لقوم علي الأطراف بالليل قوم يناجون رب العالمين قيامهم، و تسري همول القوم و الناس نيام، فقلت: بخ بخ لهؤلاء القوم من هم؟ فقال: هؤلاء المتهجدون بالليل بتلاوة القرآن و الذاکرون الله کثيرا في السر و الإعلان المنفقين المستغفرين بالأسحار.[1] .
و روايت شده از بعضي از عابدان که ميگفت: در خواب ديدم گويا در کنار نهري از مشک اذفر است، و دو طرف نهر دريائي است از لؤلؤ و قطعهاي از طلا، ناگاه چشمم به کنيزاني که زينت و آرايش کرده، لباسهائي از سندس پوشيده افتاد، گويا چهرههاي آنان ماه شب چهارده بود که ميگفتند: منزه است خدائي که به همهي زبانها تنزيه ميشود، منزه است خدائي که در همه جا پيداست، منزه است خدائي که در همهي زمانها است، از آنها پرسيدم شما کيستيد؟ گفتند: ما را خداي مردم و پروردگار محمد صلي الله عليه و اله آفريده است براي مردماني که در اطراف عالماند، شبها پروردگار عالميان را نيايش و مناجات ميکنند در حال قيامشان، در آن هنگام که مردم در خوابند اشک ديدگانشان جاري است، گفتم: مبارک باد بر اين قوم، اينان کيستند؟ گفت: ايشان شب زندهدارانند به خواندن قرآن، ذکر گويان خدايند در نهان و آشکارا، انفاق کنندگانند و استغفار کنندگان در سحرها.
[1] رسالهي لقاء الله ص 77.
انديشه کن اي برادر
نگاه کن اي انسان بينوا به حال خود هنگامي که فرمانبردار پروردگارت هستي چطور ترقي به مقام بالا و درجه عالي که ناتوان است زبان از تعبير و توصيفش، بلکه خرد و عقل در شگفت است از تصور آن مقام؛ زيرا که با آن مقام پيشواي فرشتگان ميشوي، و همنشين پروردگار جهانيان ميگردي، فرمانبردار سلطان سلطانها خداي تعالي جل جلاله ميشوي، اگر نافرماني خدا را کني و فرمانش را سبک شمردي شب زندهداري نکردي دعوت و نيايش او را سبک شمردي و اعتنا به نيايش به او نکردي زبالهدان شيطان ميشوي در اين صورت چه حال مفتضح و رسوائي خواهي داشت.
نقش استغفار در سحرگاهان
عن أبيعبدالله عليهالسلام قال: «قال أميرالمؤمنين عليهالسلام: إن الله إذا رأي أهل قرية قد أسرفوا في المعاصي و فيها ثلاثة نفر من المؤمنين ناداهم جل جلاله يا أهل معصيتي لولا ما فيکم من المؤمنين المتحابين بجلالي العامرين بصلاتهم أرضي و مساجدي المستغفرين بالأسحار خوفا مني لأنزلت بکم عذابي ثم لا أبالي»[1] .
حضرت ابيعبدالله عليهالسلام از حضرت اميرالمؤمنين عليهالسلام روايت کند که فرمود: همانا هرگاه خدا اهل روستا و قريهاي را ببيند که در نافرماني خدا اسراف و زيادهروي کنند و در ميان آنان سه نفر از مؤمنان باشد خداي جل جلاله آنان را مخاطب قرار دهد و بگويد: اي تبهکاران اگر در ميان شما نبود مؤمناني که دوستدار خدايند، کساني که با نمازهايشان زمين و مساجد مرا آباد ميکنند و استغفار کنندگان هنگام سحر از ترس و خوف من همانا فرو ميفرستادم عذابم را و باکي نداشتم.
[1] رسالهي لقاء الله ص 91.
چشم گريان چه ميکند
عن ابنعباس قال: قال رسولالله صلي الله عليه و اله: من رزق صلاة الليل من عبد أو أمة قام لله عزوجل مخلصا فتوضأ وضوءا سابغا و صلي الله بنية صادقة و قلب سليم و بدن خاضع و عين دامعة جعل الله خلفه تسعة صفوف من الملائکة في کل صف ما لا يحصي عددهم إلا الله تعالي، أحد طرفي کل صف بالمشرق و الآخر بالمغرب فإذا فرغ کتب له بعددهم درجات»[1] .
حضرت ابيعبدالله عليهالسلام از رسول خدا صلي الله عليه و اله روايت کند هر زن و مردي که توفيق خواندن نماز شب را پيدا کند براي رضاي خداي عزوجل به پا خيزد، از روي اخلاص وضوي شادابي بگيرد، و با نيت صادق و قلبي سالم و بدني فروتن و خاضع و چشمي گريان براي خدا نماز بخواند خداوند نه صف از فرشتگان پشت سر او قرار دهد که عدد هر صفي را جز خدا کسي نميداند، يک طرف صف در مشرق و طرف ديگر در مغرب است، آنگاه که از نماز فارغ شود به شمارهي همه صفها درجاتي براي او نوشته شود.
[1] رسالهي لقاء الله ص 92.
خلوت با خدا در دل شب
عن الصادق عليهالسلام عن آبائه عليهمالسلام: «إن العبد إذا تخلي بسيده في جوف الليل المظلم و ناجاه أثبت الله النور في قلبه...»[1] .
حضرت صادق عليهالسلام از پدرانش روايت کرده که همانا بنده هرگاه با آقا و سيد خود خلوت کند در دل شب تار و با خداي خود نيايش کند خداوند نورش را در دل او اندازد و هرگاه بنده بگويد: يا رب يا رب، پروردگار جليل جل جلاله بفرمايد لبيک عبدي بخواه هر چه ميخواهي به تو ميبخشم و بر من توکل کن ترا کفايت ميکنم بعد به فرشتگانش ميفرمايد: ببينيد بندهي من به تحقيق در دل شب تاريک با من خلوت کرده ولي بيکاران و بيعاران و غافلان در خوابند گواه باش که من او را بخشيدم.
[1] رساله لقاءالله ص 92.
جان ايمان
عن الصادق عليهالسلام: «إن من روح الإيمان ثلاثة: التهجد بالليل و إفطار الصائم و لقاء الإخوان»[1] .
از حضرت صادق عليهالسلام روايت شده که سه چيز جان ايمان است: شب زندهداري، افطار دادن روزهدار و ديدار برادران ديني.
قال الصادق عليهالسلام: «ليس من شيعتنا من لم يصل صلاة الليل»[2] .
امام صادق عليهالسلام فرمود: از شيعيان ما نيست کسي که نماز شب نخواند.
[1] رساله لقاءالله ص 92.
[2] رساله لقاءالله ص 94.
اسباب بيداري
اعلم أن قيام الليل عسير علي الخلق إلا علي من وفق بالقيام بشروطه الميسرة له ظاهرا و باطنا، فأما الظاهرية فأربعة:
الأول: أن لا يکثر الأکل فيکثر الشراب فيغلبه النوم و يثقل عليه القيام، کان بعض الشيوخ يقف علي المائدة کل ليلة و يقول: معاشر المريدين لا تأکلوا کثيرا فتشربوا کثيرا فترقدوا کثيرا فتخسروا عند الموت کثيرا، فهذا هو الأصل الکبير، و هو تخفيف المعدة عن ثقل الطعام.
الثاني: أن لا تتعب نفسک بالنهار بالأعمال التي تعيي بها الجوارح و تضعف بها الأعصاب فإن ذلک مجلبة للنوم.
الثالث: أن لا يترک القيلولة بالنهار فإنها سبب للاستعانة علي القيام بالليل.
الرابع: أن لا يحتقب الأوزار بالنهار، فإن ذلک يقسي القلب و يحول بينه و بين أسباب الرحمة، قال رجل للحسن: يا أبا سعيد إني أبيت معافا و أحب قيام الليل و أعد طهوري فما بالي لا أقوم؟ قال: ذنوبک قيدتک.[1] .
بدانکه شب زندهداري براي مردم سخت است مگر کسي که توفيق به آن پيدا کند با شرايطي که براي او ميسر است که آنها چهار تا ظاهري است و چهار ديگر باطني است، اما چهار شرط ظاهري:
شرط اول: اين است که زياد نخورد که نتيجهاش زياد آشاميدن است، زياد آشاميدن سبب غلبهي خواب ميشود، و سرانجام بيداري مشکل ميشود، بعضي از عارفان کنار سفره هر شب ميايستاد و ميگفت: اي گروه مريدان زياد
نخوريد که خواب ميمانيد، در نتيجه هنگام مرگ زيانکار خواهيد بود، اصل در بيداري سبک کردن معده است از غذاي سنگين.
شرط دوم: اين است که خود را در روز به زحمت و مشقت نيندازي به وسيلهي کارهايي که جوارح را خسته ميکند، و به وسيلهي آنها ضعف اعصاب پيدا ميشود و ضعف اعصاب باعث خواب ميشود.
شرط سوم: خواب قيلوله را در روز ترک نکني؛ زيرا که خواب روز سبب کمک از براي شب زندهداري ميشود.
شرط چهارم: گناهان را در روز روي هم انباشته نکني؛ زيرا که باعث قساوت قلب ميشود و فاصله مياندازد ميان او و اسباب رحمت پروردگار، مردي به حسن گفت: اي اباسعيد من در حالت سلامتي ميخواهم شب زندهداري کنم وسائل طهارت را هم فراهم ميکنم چرا بيدار نميشوم؟ گفت: گناهان، ترا به زنجير کشيده و مقيد ساخته.
[1] محجة البيضاء ص 395.
اثر غذا در شب زندهداري
قال بعض العلماء: إذا صمت يا مسکين فانظر عند من تفطر و علي أي شيء تفطر، فإن العبد ليأکل أکلة فينقلب قلبه عما کان عليه و لا يعود إلي حاله الأول، فالذنوب کلها تورث قساوة القلب و تمنع من قيام الليل، و أخصها بالتأثير تناول الحرام، و تؤثر لقمة الحلال في تصفية القلب و تحريکه إلي الخير، و يعرف ذلک أهل المراقبة للقلوب بالتجربة بعد شهادة الشرع، و لذا قال بعضهم: کم من أکلة منعت قيام ليلة و کم من نظرة منعت تلاوة سورة، إن العبد ليأکل أکلة و يفعل فعلة فيحرم قيام سنة، و کما أن الصلاة تنهي عن الفحشاء و المنکر فکذا الفحشاء تنهي عن الصلاة و سائرالخيرات.[1] .
بعضي از دانشمندان و علما گويند: هرگاه روزهدار شدي اي بينوا نگاه کن پيش چه کسي افطار ميکني و با چه روزهات را افطار ميکني؛ زيرا که بنده يک لقمه ميخورد دلش عوض ميشود، و حالي که دارد از دست ميدهد، دگر آن حال برنميگردد، گناهان همه باعث قساوت قلب ميشود و از شب زندهداري و قيام به شب مانع ميشوند، و مهمتر از همه تأثير غذاهاي حرام است، و نيز لقمهي حلال در تصفيه و صفاي دل و تحريک دل به سوي خوبيها و خيرات أثر دارد، اين را اهل مراقبه و حافظت دل با تجربه فهميدهاند بعد از شهادت شرع، و لذا از بعضي نقل شده چه بسا يک لقمه مانع از شب زندهداري شود و يک نگاه بيجا مانع از خواندن يک سوره قرآن شود، انسان يک لقمه ميخورد و يک عمل انجام ميدهد از يکسال شب زندهداري محروم ميشود، و همانطوري که نماز وسيلهي نهي از بديها ميشود بديها هم مانع از خوبي ميشود.
و أما الميسرات الأربعة الباطنية:
الأول: سلامة القلب عن حقد المسلمين و عن البدع و عن فضول هموم الدنيا، فالمستغرق الهم بتدبير الدنيا لا يتيسر له القيام و إن قام فلا يتفکر في صلاته إلا في مهماته، و لا يجول إلا في وساوسه و مثل ذلک يقال: و أنت إذا استيقظت أيضا فنائم.
الثاني: خوف الغالب يلزم القلب مع قصر الأمل، فإنه إذا تفکر في أهوال الآخرة و درکات جهنم طار نومه و عظم حذره، کما قال طاووس: إن ذکر جهنم طير نوم العابدين، و کما حکي أن غلاما بالبصرة اسمه صهيب کان يقوم الليل کله، فقالت سيدته: إن قيامک بالليل يضر بعملک بالنهار فقال: إن صهيبا إذا ذکر النار لا يأتيه النوم، و قيل لغلام آخر و هو يقوم کل الليل فقال: إذا ذکرت النار اشتد خوفي، و إذا ذکرت الجنة اشتد شوقي فما أقدر أن أنام.[2] .
يا طويل الرقاد و الغفلات
کثرة النوم تورث الحسرات
إن في القبر إن نزلت إليه
لرقادا يطول بعد الممات
و مهادا ممهد فيه
بذنوب عملت او حسنات
و اما وسائل آسان بيدار شدن باطني چهار چيز است:
اول: سلامتي دل است از کينهي مسلمانان و از بدعتها و غمها براي دنيا، پس کسي که غرق در هم دنيا است براي او شب زندهداري و قيام شب آسان نميباشد و اگر هم بيدار شود در نمازش فکر نميکند مگر در مهمات دنيا، قصد نميکند مگر براي وسوسههاي دنيا و مثل اين گفته ميشود تو هنگام بيداريت هم خواب هستي.
دوم: ترسي که وادار کند دل را به کوتاه کردن آرزو؛ زيرا که اگر فکر کند در بيمها و ترسهاي آخرت و درکات جهنم خوابش نميبرد و بيمش بزرگ خواهد بود، چنان چه طاووس گفته است: که ياد جهنم خواب از سر عابدين ميبرد چنان چه روايت شده غلامي در بصره بود به نام صهيب که تمام شب را بيدار بود خانمش گفت: بيدار خوابي شب تو زيان به کار روزت ميرساند، به خانم گفت: هرگاه صهيب به ياد آتش ميافتد دگر خوابش نميبرد، گفته شده است: غلام ديگري تمام شب را بيدار بود غلام گفت هرگاه به ياد آتش ميافتم سخت بيمناک ميشوم و هرگاه به فکر بهشت ميافتم شوقم محکم ميشود، من قدرت خوابيدن با اين وصف را ندارم.
معني شعر:
اي صاحب بيداري طولاني و بيخبريها، خواب زياد ميراثش حسرت و اندوه است.
اگر همانا در قبر فرود آئي بعد از مرگ بيداريت طولانيتر ميشود.
جايگاهي براي تو آماده شده با گناهاني که به جا آوردي يا ثواب و حسنات.
الثالث: أن يعرف فضل قيام الليل بسماع هذه الآيات و الأخبار حتي يستحکم به رجاؤه و شوقه إلي ثوابه فيهيجه الشوق إلي طلب المزيد و الرغبة في درجات الجنان، کما حکي عن بعض الصالحين: رجع عن غزوته و امرأته تنتظر فراشه تلک الليلة فدخل المسجد و لم يزل حتي أصبح، فقالت زوجته: کنا ننتظرک مدة فلما قدمت فصليت إلي الصبح، قال: والله کنت أتفکر في حوراء الجنة طول الليل فنسيت الزوجة و المنزل فقمت طول ليلي شوقا إليها.
الرابع: - و هو أشرف البواعث -: الحب لله تعالي و قوة الإيمان بأنه في قيامه لا يتکلم بحرف و هو مناج ربه و هو مطلع عليه مع مشاهدة ما يخطر بقلبه و أن تلک الخطرات من الله سبحانه خطاب معه، فإذا أحب الله تعالي أحب لا محالة الخلوة به و تلذذ بالمناجاة فتحمله لذة المناجاة بالحب علي طول قيامه.
سوم: اين است که فضيلت شب زندهداري به وسيلهي آيات و اخبار بشنود تا اين که اميد و شوقش به ثواب محکم گردد که شوق به سوي طلب و رغبت به سوي درجات بهشت او را به هيجان و جنبش در آورد، حکايت شده که يکي از مردان صالح و شايسته از جنگي برگشت، همسرش منتظر بود تا پا به فراش او بگذارد ولي او وارد مسجد شد تا صبح نماز خواند، همسرش گفت: من تا صبح منتظر تو بودم کجا بودي؟ گفت: به خدا در فکر حوريان بهشتي بودم در تمام شب، خانه و زندگي را فراموش کردم، تمام شب را از شوق مشغول نماز بودم.
چهارم: آن که بهترين وسيله حب به خدا قوت و نيروي ايمانست که در نمازش با احدي سخن نگويد و حرفي ديگر نزند و با پروردگارش نيايش کند آگهي بر خدا دارد با آنچه بر دلش ميگذرد الي آخره.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 396.
[2] محجة البيضاء ج 2 ص 397.
لذت مناجات با خدا
قيل لبعضهم: کيف الليل عليک؟ قال: ساعة أنا فيه بين حالين أفرح بظلمة إذا جاء و أغتم بفجره إذا طلع تم فرحي به.
از کسي پرسيده شد چگونه است شب بر تو؟ گفت: ساعتي که من در آنم دو حال دارم شادمانم به تاريکي شب و افسرده خاطرم به طلوع صبح که شادي من را تمام ميکند.
و قال علي بن بکار: منذ أربعين سنة ما أحزنني شيء سوي طلوع الفجر.
علي ابن بکار ميگويد: چهل سال است چيزي مانند طلوع صبح ما را غمگين نکرد.
و قال فضيل بن عياض: إذا غربت الشمس فرحت بالظلام لخلوتي بربي و إذا طلعت حزنت لدخول الناس علي.
فضيل ابن عياض گفته است: هرگاه خورشيد غروب ميکند خوشنود ميشوم
به تاريکي شب به واسطهي خلوت کردن با پروردگارم و هرگاه طالع ميشود غمگين ميشوم به واسطهي وارد شدن مردم بر من.
و قال أبوسليمان: أهل الليل في ليلهم ألذ من أهل اللهو في لهوهم، و لولا الليل ما أحببت البقاء في الدنيا.
ابوسليمان گفته است: شب زندهداران در شبشان لذتشان بهتر است از هوسرانان در هوسشان، اگر شب نبود بقاي دنيا را دوست نميداشتم.
و قال بعض العلماء: لذة المناجاة ليس من الدنيا، إنما هو من الجنة أظهرها الله لأوليائه لا يجدها سواهم.[1] .
بعضي از دانشمندان گفتهاند: لذت مناجات از دنيا نيست، همانا از بهشت است که خدا براي دوستانش آشکار کرده، و غير از دوستان خدا کسي آن لذت را در نمييابد.
[1] محجة البيضاء ج 2 ص 391 و 399.
مامورين خدا بيدار ميکنند
روي أبوحمزة الثمالي عن أبيجعفر عليهالسلام أنه قال: «ما نوي عبد أن يقوم أية ساعة نوي فعلم الله تبارک و تعالي منه إلا وکل به ملکين يحرکانه تلک الساعة»[1] .
ابوحمزه ثمالي از حضرت ابيجعفر عليهالسلام روايت کرده که آن حضرت فرمود: هر بندهاي که در نيت بگيرد براي شب زندهداري بيدار شود هر ساعت که بخواهد خدا دو ملک را مأمور ميکند که او را از خواب بيدار کنند و در همان ساعتي که در نظر گرفته بيدار شود.
[1] من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 303؛ جامع الاحاديث ج 7 ص 138.
وقت نماز شب
قال أبوجعفر عليهالسلام: «وقت صلاة الليل ما بين نصف الليل إلي آخره».
حضرت ابوجعفر عليهالسلام فرموده: وقت نماز شب ما بين نصف شب تا آخر شب است.
از حضرت ابيعبدالله عليهالسلام روايت شده که رسول خدا صلي الله عليه و اله هرگاه نماز عشا را ميخواند به سوي خوابگاهش برميگشت هيچ نمازي نميخواند تا نصف شب شود.
اول شب بهتر است يا قضا کند
قال عمر بن حنظلة لأبيعبدالله عليهالسلام: إني مکثت ثمانية عشر ليلة أنوي القيام فلا أقوم أفأصلي أول الليل؟ قال: لا، اقض بالنهار فإني أکره أن يتخذ ذلک خلقا»[1] .
عمر ابن حنظله به حضرت ابيعبدالله عليهالسلام عرض کرد من هجده شب تمام نيت کردم براي شب زندهداري بيدار نشدم، بفرمائيد اول شب نماز شبم را بخوانم يا اين که قضايش را به جا آورم؟ حضرت فرمود: در روز قضايش را به جا آور که من خوش ندارم اول شب خواندن عادت شود اگر آخر شب بلند نشوي.
رواياتي که بيان ميکند نماز شب را اول شب بخوانند مربوط به شخص مسافر است نه فرد حاضر.
[1] من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 302.
چه ميشود که بلند نميشود
عن أبيعبدالله عليهالسلام قال: «إن لليل شيطانا، يقال له: الزهاء، فإذا استيقظ العبد، و أراد القيام إلي الصلاة، قال له: ليست ساعتک، ثم يستيقظ مرة أخري، فيقول له: لم يأن لک، فما يزال کذلک يزيله و يحبسه حتي يطلع الفجر، فإذا طلع الفجر، بال في أذنه، ثم انصاع يمصع بذنبه فخرا و يصيح»[1] .
از حضرت ابيعبدالله عليهالسلام روايت شده که همانا براي شب شيطاني است که نامش زهاء است هرگاه بنده بيدار ميشود و ارادهي شب زندهداري ميکند ميگويد: هنوز وقتش نشده، دوباره بيدار ميشود ميگويد: هنوز وقتش نشده، همينطور او بيدار ميشود شيطان ميگويد: نزديک است ولي وقتش نشده، او را به همين حال نگهدارد تا صبح طالع شود، هرگاه صبح طالع شد او را در زبالهدان مياندازد بعد هم اعتراف ميکند به تقصيرش و فرياد ميکشد.
[1] جامع الاحاديث الشيعه ج 7 ص 127.
قضاء نماز شب
قال الصادق عليهالسلام: «کل ما فاتک بالليل فاقضه بالنهار، قال الله تبارک و تعالي (و هو الذي جعل الليل و النهار خلفة لمن أراد أن يذکر أو أراد شکورا) يعني أن يقضي الرجل ما فاته بالليل بالنهار، و ما فاته بالنهار بالليل، و اقض ما فاتک من صلاة الليل في أي وقت شئت من ليل أو نهار ما لم يکن وقت فريضة، و إن فاتتک فريضة فصلها إذا ذکرت، فإن ذکرتها و أنت في وقت فريضة أخري فصل التي أنت في وقتها ثم صل صلاة الفائتة»[1] حضرت صادق عليهالسلام فرمود هر چه در شب فوت شد و از دست رفت آن را در روز قضايش را به جا آور، خداي تعالي ميفرمايد: او کسي است که شب و روز را جانشين يکديگر قرار داده براي آنان که بخواهند يادآور شوند و ارادهي شکرگذاري کنند.
قال رسولالله صلي الله عليه وآله: «إن الله تبارک و تعالي ليباهي ملائکته بالعبد يقضي صلاة الليل بالنهار، فيقول: يا ملائکتي انظروا إلي عبدي يقضي ما لم أفترضه عليه أشهدکم أني قد غفرت له»[2] .
رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: که خداي تبارک و تعالي مباهات و نازش ميکند فرشتگانش را به واسطهي بندهاي که قضاي نماز شبش را در روز به جا ميآورد، ميفرمايد: اي فرشتگان من بنگريد به سوي بندهي من چيزي را که بر او واجب نکردهام قضايش را به جا ميآورد، گواه باشيد اي فرشتگان که مسلم من او را آمرزيدم.
[1] من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 315.
[2] من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 315.
بهترين وقت قضا
و روي بريد بن معاوية العجلي عن أبيجعفر عليهالسلام أنه قال: «أفضل قضاء صلاة الليل في الساعة التي فاتتک آخر الليل، و ليس بأس أن تقضيها بالنهار و قبل أن تزول الشمس»[1] .
بريد ابن معاويه روايت کرده از حضرت ابيجعفر عليهالسلام که آن حضرت فرمود:
بهترين وقت قضاي نماز شب در همان ساعتي است که فوت شده در آخر شب، و باکي بر تو نيست که در روز قضايش را به جاي آوري.
[1] من لا يحضره الفقيه ج 1 ص 316.
چه کنيم که براي نماز شب بيدار شويم
في الکافي عن الصادق عليهالسلام: «ما من عبد يقرأ آخر الکهف عند النوم إلا تيقظ في الساعة التي تريد»[1] .
در کافي از حضرت صادق عليهالسلام روايت شده: بندهاي نيست که آخر سوره کهف را وقت خواب بخواند مگر اين که در همان ساعتي که اراده کرده از خواب بيدار شود.
آيه اين است: (قل إنما أنا بشر مثلکم يوحي إلي أنما إلهکم إله واحد فمن کان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرک بعبادة ربه أحدا»
[1] تفسير صافي ج 3 ص 270.
مقدمات نماز شب
به نحو آسان و مختصر که همه بتوانند به جا آورند ان شاء الله تعالي آن است که چون از جا برخاست براي خداي تعالي سجده کند و نيکو است در حال برداشتن سر از سجده بگويد: الحمد لله الذي أحياني بعد ما أماتني و إليه النشور الحمد الله الذي رد علي روحي لأحمده و أعبده، و چون برخاست و ايستاد بگويد: اللهم أعني علي هول المطلع و وسع علي المضجع و ارزقني خير ما بعد الموت، و چون صداي خروس را بشنود بگويد: سبوح قدوس رب الملائکة و الروح سبقت رحمتک غضبک لا إله الا أنت عملت سوءا و ظلمت نفسي فاغفرلي إنه لا يغفر الذنوب إلا أنت فتب علي إنک أنت التواب الرحيم، و چون نگاه به اطراف آسمان کند بخواند: اللهم إنه لا يواري منک ليل ساج و لا سماء ذات أبراج و لا أرض ذات مهاد و لا ظلمات بعضها فوق بعض و لا بحر لجي تدلج بين يدي المدلج من خلقک تدلج الرحمة علي من تشاء من خلقک، تعلم خائنة الأعين و ما تخفي الصدور، غارت النجوم و نامت العيون و أنت الحي القيوم لا تاخذه سنة و لا نوم، سبحان الله رب العالمين و إله المرسلين و الحمد لله رب العالمين.
پس بخواند پنج آيهي سورهي آل عمران را:
(إن في خلق السموات و الأرض واختلاف الليل والنهار لآيات لأولي الألباب) (الذين يذکرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفکرون في خلق السموات و الأرض) ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار) (ربنا إنک من تدخل النار فقد أخزيته و ما للظالمين من أنصار) (ربنا إننا سمعنا مناديا ينادي للإيمان أن آمنوا بربکم فآمنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و کفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الأبرار) (ربنا و آتنا ما وعدتنا علي رسلک و لا تخزنا يوم القيامة إنک لا تخلف الميعاد).
پس هرگاه خواست متوجه شود به سوي عبادت و او را حاجتي به توالت بود اول توالت برود و چون از توالت بيرون آيد اول مسواک نمايد پس از آن وضو بگيرد وضوي کامل و خود را خوشبو نمايد سپس شروع به نماز شب کند.
کيفيت نماز شب
اول وقت آن از نصف شب است و هر چه نزديکتر به صبح صادق باشد افضل و برتر است، و اگر صبح طالع شد چهار رکعت آن را به جا آورده بقيه را به حمد تنها بخواند بدون سوره، چون براي نماز شب برخواست شروع کند به هشت رکعت نماز شب، و هر دو رکعت به يک سلام، و خوب است در دو رکعت اول بعد از حمد شصت مرتبه توحيد بخواند، در هر رکعتي سي مرتبه تا از نماز فارغ شود ميان او و خداي عزوجل گناهي نباشد، و يا آنکه در رکعت اول آن توحيد، و در رکعت دوم (قل يا ايها الکافرون) بخواند، و در شش رکعت ديگر حمد و هر سورهاي که بخواهد بخواند، و کافي است حمد و (قل هو الله احد) در هر رکعتي، و جايز است اکتفا به حمد تنها، و چنان که سنت است قنوت در نمازهاي واجبي نيز سنت است در هر رکعت دومي از نوافل و کافي است سبحان الله گفتن سه بار، و يا آنکه گفته شود در قنوت: (اللهم اغفر لنا و ارحمنا و عافنا عنا واعف عنا في الدنيا و الآخرة إنک علي کل شيء قدير) و يا آنکه بگويد: رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم إنک أنت الأعز الأجل الأکرم، و روايت شده است که چون امام عليهالسلام در محراب عبادت ميايستاد ميخواند: إنک خلقتني سويا و اين دعاي پنجاهم صحيفهي کامله است، و چون فارغ شود از هشت رکعت نماز شب دو رکعت نماز شفع به جا آورد و يک رکعت نماز وتر، در اين سه رکعت بعد از حمد (قل هو الله أحد) بخواند تا به منزلهي يک ختم قرآن باشد، زيرا که سورهي توحيد ثلث قرآن است، و يا آنکه در نماز شفع در رکعت اول حمد و (قل أعوذ برب الفلق) الي آخره، و در رکعت دوم حمد و (قل أعوذ برب الناس) بخواند، و چون از نماز شفع فارغ شد مستحب است که بخواند: إلهي تعرض لک في هذا
الليل المتعرضون، و اين دعائي است که در اعمال شب نيمهي شعبان در مفاتيح الجنان مذکور است، و چون از دو رکعت شفع فارغ شد به پا خيزد براي يک رکعت وتر، و ميخواند حمد و سورهي توحيد و يا آنکه بعد از حمد (قل هو الله احد) سه مرتبه، و يا سورهي (قل أعوذ برب الفلق) و (قل أعوذ برب الناس) پس دست برميدارد براي دعاي دست، و هر چه که بخواهد دعا ميخواند.
شيخ طوسي فرموده: آن قدر در اينجا دعا وارد شده که احصاء و شمارش نميشود، و مستحب است که انسان در قنوت آن گريه کند از خوف خدا و ترس از عقاب خدا، يا خود را به صورت گريه کننده درآورد، و دعا کند براي برادران مؤمن، و مستحب است که چهل مؤمن را دعا کند، پس به درستي که کسي که دعا کند براي چهل مؤمن دعايش مستجاب ميشود ان شاء الله، و دعا کند به آنچه که خواسته باشد.
شيخ صدوق در فقيه فرموده: که حضرت رسول صلي الله عليه و اله در قنوت وتر ميخواند:
«اللهم اهدني فيمن هديت و عافني فيمن عافيت و تولني فيمن توليت و بارک لي فيمن أعطيت و قني شر ما قضيت فإنک تقضي و لا يقضي عليک، سبحانک رب البيت أستغفرک و أتوب إليک و أؤمن بک و أتوکل عليک و لا حول و لا قوة إلا بک يا رحيم».
و سزاوار است که هفتاد مرتبه بگويد: أستغفر الله ربي و أتوب إليه، و سزاوار است که دست چپ را به دعا بردارد و استغفار را به دست راست بشمارد.
و روايت شده که حضرت رسول صلي الله عليه و اله استغفار ميکرد در نماز وتر هفتاد مرتبه و هفت مرتبه ميگفت: هذا مقام العائذ بک من النار.
و نيز روايت شده که حضرت زين العابدين عليهالسلام در سحر در نماز وتر سيصد مرتبه ميگفت: العفو العفو، بعد از اين ميگفت: رب اغفر و ارحمني و تب علي إنک التواب الغفور الرحيم.
و سزاوار است که قنوتش را طولاني کند و چون قنوت را تمام کرد به رکوع رود، و چون سر از رکوع برداشت بخواند دعائي را که شيخ در تهذيب از حضرت موسي ابن جعفر عليهالسلام نقل کرده: «هذا مقام من حسناته نعمة منک و شکره ضعيف و ذنبه عظيم ليس لذلک إلا رفقک و رحمتک فإنک قلت في کتابک المنزل علي نبيک المرسل صلي الله عليه و اله: (کانوا قليلا من الليل ما يهجعون و بالأسحار هم يستغفرون) طال هجوعي و قل قيامي و هذا السحر و أنا أستغفرک لذنوبي استغفار من لا يجد لنفسه ضرا و لا نفعا و لا موتا و لا حيوة و لا نشورا. پس به سجده رود و نماز را تمام کند، و بعد از سلام، تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را به جا آورد پس بگويد: الحمد لرب الصباح الحمد لفالق الإصباح، و بگويد: سبحان ربي الملک القدوس العزيز الحکيم سه مرتبه، پس بگويد: يا حي يا قيوم يا بر يا رحيم يا غني يا کريم ارزقني من التجارة أعظمها فضلا و أوسعها رزقا و خيرها لي عافية فإنه لا خير فيما لا عافية له، و شايسته است بعد از اين، دعاي حزين را که در ملحقات باقيات الصالحات مفاتيح الجنان است بخواند، پس به سجده رود پنج مرتبه بگويد: سبوح قدوس رب الملائکة و الروح پس بنشيند آيةالکرسي را بخواند بعد به سجده رود ذکر سابق را پنج مرتبه بخواند پس برخيزد براي نافلهي صبح، و آن دو رکعت است در رکعت اول بعد از حمد سورهي (قل يا أيها الکافرون) و در رکعت دوم بعد از حمد سورهي توحيد را بخواند، چون سلام داد بخوابد به پهلوي راست رو به قبله مانند ميت که در لحد بگذارند گونهي راست را بر روي دست راست و بگويد: استمسکت بعروة الوثقي التي لاانفصام لها و اعتصمت بحبل الله المتين و أعوذ بالله من شر فسقة العرب و العجم و أعوذ بالله من فسقة الجن و الإنس پس سه مرتبه بگويد: سبحان رب الصباح فالق الإصباح، و بخواند پنج مرتبه آيهي آل عمران را (إن في خلق السموات و الأرض...) الي آخره، پس برخيزد و بنشيند و تسبيح حضرت زهرا عليهاالسلام را بگويد.
و در کتاب «من لا يحضره الفقيه» است که روايت شده: هر که صلوات بفرستد بر محمد و آل محمد صد مرتبه ما بين دو رکعت نافلهي صبح و نماز صبح حق تعالي روي او را از طراوت آتش نگاهدارد، و کسي که صد مرتبه بگويد: سبحان ربي العظيم و بحمده أستغفر الله ربي و أتوب إليه خداي تعالي در بهشت براي او خانهاي بنا کند، و کسي که بيست و يک مرتبه (قل هو الله أحد) را بخواند خدا در بهشت خانهاي براي او بنا کند، و اگر چهل مرتبه بخواند حق تعالي او را بيامرزد.
و سزاوار است که بعد از نماز بخواند دعاي سي و دوم صحيفهي کامله را و پس از آن سجدهي شکر کند، و سزاوار است که دعا کند براي برادران مؤمن خود و بخواند دعاي اللهم رب الفجر را که در ادعيهي سجده شکر مفاتيح گذشت.[1] .
[1] کيفيت نماز شب تمامش از کتاب مفاتيح الجنان نقل شده است.