■ تجلي نماز در نهضت عاشورا2
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: سطري از آسمان
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
تجلي نماز در نهضت عاشورا
فاطمه مرندي
هر عمل انسان که به اختيار به جا آورده مي شود مانند يک سکه دو رويه است. ظاهري دارد و باطني. شکل و قالبي دارد و محتوا و ماهيتي، حرکات و سکناتي دارد و نيت و پيوندي. نماز هم از اين قاعده مستثني نيست. از طرفي تکليف است و از طرفي ديگر حقيقت؛ در يک طرف قامت بستن و ذکر گفتن و به رکوع و سجود رفتن است و در طرفي ديگر قد برافراشتن و به بلنداي آسمان پاي نهادن و به عرش رفتن است؛ پس نماز تکليف و معراج مؤمن است.
آن گاه که اذان و اقامه مي گويي و رو به سوي کعبه مي ايستي و تکبيرةالاحرام مي گويي، مي داني که کجا ايستاده اي؟ آن گاه که حمد و سوره مي خواني، مي داني با چه کسي سخن مي گويي؟ آن گاه که به رکوع مي روي و به سجده درمي آيي، مي داني در برابر چه کسي کرنش مي کني؟ آن گاه که دست به آسمان برمي داري و راز و نياز مي گويي، مي داني از چه کسي چه مي خواهي؟ و آن گاه که شهادتين مي گويي و به سلام مي نشيني، مي داني که به چه چيزي اعتراف مي کني و چه کساني براي پاسخ سلام از عرش به زمين مي آيند و در مقابل تو مي ايستند؟ هيچ وقت آن ها را ديده اي؟ حضورشان را احساس کرده اي؟
چرا اين قدر از خودمان دوريم؟ در نماز به حضور مي رسيم اما چرا حضور حاضران را درنمي يابيم؟ چرا وقتي براي وداع از نماز و سجاده بر مُهر بوسه مي زنيم به مثابه آناني که «يخرون للاذقان يبکون» از غم جدا شدن از حضار ناله سر نمي دهيم؟ چرا؟ چرا؟...
خانم فاطمه مرندي در ترسيم چگونگي «تجلي نماز در نهضت عاشورا» نوشته اش را در سه فصل تنظيم نموده است. در فصل اول از «تجلي ظاهري نماز» و در فصل دوم از «تجلي معنوي نماز» و در فصل آخر از «تجلي آثار نماز در نهضت عاشورا» گفت وگو نموده است. گويي از آغاز تا انجام قيام امام حسين عليه السلام، نماز است که لحظه به لحظه رخ نموده است تا در قلب دوست دارانش براي هميشه جاي گيرد.
نمونه هايي از نوشته هاي ايشان را با هم مي خوانيم:
نماز و مناجات در کنار مزار حضرت خديجه
حضرت امام حسين عليه السلام همراه انس بن مالک حرکت مي کرد، کنار قبر حضرت خديجه که رسيدند امام گريست. آن گاه به انس فرمود: از من دور شو. انس از مقابل چشمان امام دور شد. نماز امام طولاني شد. انس مي گويد. شنيدم که امام مي فرمود: «پروردگارا تويي مولاي من، رحم کن بر بنده اي که بر تو پناه برده است. اي داراي صفات برجسته، تکيه ام بر توست. خوشا به حال آن که تو مولاي او باشي. خوشا به حال کسي که خدمتگزار شب زنده دار باشد و گرفتاري اش را با خداي خود در ميان گذارد. و بيماري و مرضي نداشته باشد جز محبت به مولايش» آن گاه ندا آمد: «بنده ام بيا در حالي که تو در حمايت من هستي. هر چه بگويي ما آن را مي دانيم. فرشتگانم مشتاق شنيدن صداي تو هستند و ما صداي تو را مي شنويم. دعاي تو نزد من بوده و در حجاب ها در گردش است و کافي است که ما پوشش را براي تو برداريم.[1] .
[1] اقتباس از کتاب نماز و عبادات امام حسين عليه السلام، عباس عزيزي، ص 24 و 25.
نماز امام حسين در صبح عاشورا
ضحاک بن عبدالله مي گويد: شب عاشورا امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش تا صبح در حال نماز و استغفار و دعا و گريه و زاري بودند. بالاخره صبح غم بار روز دهم محرم فرا رسيد. امام و يارانش براي اقامه نماز صبح آماده شدند. براي بسياري از ياران امام اين آخرين نمازي بود که به امام خويش اقتدا مي کردند. امام از شهادت خود مطلع و با خبر است لذا برخلاف روزهاي گذشته و با وجود مؤذن، خودِ حضرت اذان و اقامه را مي گويند و به گونه اي که پدر بزرگوارش در سحرگاه نوزدهم رمضان عمل کردند، رفتار مي نمايند.
ابن قولويه و مسعودي نقل مي کنند آن گاه که امام عليه السلام نماز صبح را به پايان رسانيد رو به سوي نمازگزاران کرد و پس از حمد و سپاس الهي فرمود: «خداوند به کشته شدن شما و کشته شدن من در اين روز اذن داده است و بر شماست که صبر و شکيبايي در پيش گرفته و با دشمن بجنگيد.»
اقتداي اهل بيت و اصحاب به امام حسين
امام، نماز عشق خويش را که دو رکعت بيش تر نيست به جماعت اقامه مي کند و افرادي که به امام اقتدا کرده و در پيمودن مسير عشق او را ياري مي کنند اهل بيت او و اصحاب و ياران خاص او مي باشند که خود امام نيز به خلوص نيّت و اطاعت محض يارانش افتخار مي کند.
برخي از مردم، شايد از روي خيرخواهي و مصلحت انديشي، به امام مي گفتند: اگر تو به اين راه مي روي چرا خاندان خود را هم با خود مي بري؟ و او که تسليم قضاي الهي بود مي فرمود: وَ قَدْ شاءَ أَنْ يَري حَرَمي وَ رَهْطي و نِسائي مُشَرَّدينَ و اَطْفالي مَذْبُوحين مَظلومينَ مَأسُورين مُقَيَّدينَ وَ هُمْ يَسْتَغيثُونَ فَلا يَجِدونَ ناصِراً وَ لا مُعيناً.[1] همانا خداوند خواسته که حرم و قوم و زنان مرا آواره، کودکان ما را سر بريده و مظلوم و اسير و در بند و زنجير ببيند که در آن حال ايشان کمک مي طلبند ولي هيچ کمک کننده و ياري دهنده اي را نمي يابند.
با شروع قيام امام همراهان امام به او اقتدا مي کنند، اما مگر لياقت و يا تحمل همراهي با امام را دارند؟! لذا به بهانه هاي مختلف از امام جدا مي شوند و تا آخر بر همراهي مقتداي خويش نمي مانند. اما عده اي که سعادت ابدي به آنان روي آورده بود، خود را به امام مي رسانند و در اين عشق بازي، سر و جان باخته و به لقاي پروردگار نائل مي شوند.
[1] فروغ شهادت، علي سعادت پرور، ص 120.
سردار عشق، تفسير نماز
حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام پرچم دار دشت بلاست. قيام او مظهر ادب، عشق و اخلاص و وفاداري نسبت به مولاي خويش است. قنوت او مظهر عجز و نياز به پروردگار عالميان و رکوع او مظهر تسليم و تعظيم در برابر حق و سجود او تفسير «إنّا لِلّه و إنّا اِلَيْهِ راجِعُون» است. اين نماز تمام جهانيان را به شگفتي و تمام عرشيان را به تحسين وامي دارد و شياطين را نوميد و خوار و رسوا مي کند. دشمن به خيال اين که با شهادت مي تواند نور و عظمت او را خاموش کند دست به چنين جنايتي مي زند که تا ابد در لابه لاي صفحاتِ تاريخ سندي بر زشتي و پلشتي آنان است.
او بر ساحل فرات، اوج ادب و فداکاري و ايثار را به نمايش مي گذارد و با لباني تشنه و مشکي پر آب به سوي خيمه ها حرکت مي کند. دشمن غدّار به او حمله ور شده و دستان او را از بدن جدا مي کنند. چرا که اين دست ها همواره به سوي خدا دراز شده و غير خدا را پشت سر نهاده و براي حمايت از حجت خدا با کفّار قتال نموده است. آنان خيال مي کردند که با قطع دستان مبارک علم دار کربلا به آرمان هاي پليد خود رسيده اند؛ غافل از اين که دست معنوي آن بزرگوار که مظهر يداللهي بود و از عرش فراتر مي رفت قطع نگرديده است. سپس قصد پيشاني او را کردند و با عمود آهنين محل سجده گاه او را شکافتند. عباس عليه السلام دست در بدن نداشت تا خود را بر روي اسب نگه دارد بنابراين با سر و چشماني خون آلود بر خاک تفتيده کربلا افتاده و سجود خونين خويش را در حالي که برادرش را صدا مي زند به جاي آورده و به ديدار حق مي شتابد و در آغوش مادرش حضرت زهراسلام الله عليها آرام مي گيرد.
نماز و غيرت و مردانگي
حراست از جان و مال و ناموس مسلمين و خصوصاً اهل بيت و بستگان، در مقابل تعدي و تجاوز دشمنان يکي از سنگين ترين وظايف نمازگزار مي باشد. تا جايي که اگر کسي در راه حفاظت و پاسداري از اين امور کشته شود شهيد محسوب مي شود. امام حسين عليه السلام که آينه مجسم غيرت و مردانگي است از همان شب عاشورا جهت حفظِ حرمِ خويش آينده نگري مي کند. او خيمه ها را به قدري به هم نزديک مي کند که طناب خيمه ها درون هم فرو مي رود و در پشت خيام گودال هايي را حفر مي کنند تا اهل حرم از حملات ناجوانمردانه احتمالي دشمن در امان باشند. و اصحاب آن حضرت نيز به نوبت براي حفاظت از خيمه ها کشيک مي دهند.
اما عصر عاشورا فاجعه دردناک ديگري رخ داد. هنگامي که امام بي يار و ياور با تن مجروح در حال قتال با لشکر شيطان بود ناگهان دشمن به سوي خيام حمله کرده و بين او و حرم مطهر آل پيامبر حايل شدند. امام حسين عليه السلام فرياد برآورد که: وَيْلَکُمْ يا شيعَةُ آل أبي سُفْيانِ اِنْ لَمْ يَکُنْ لَکُمْ دينٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخافونَ المَعاد، فَکونُوا اَحْراراً في دُنياکم.[1] .
اي پيروان آل ابي سفيان! اگر شما را دين نيست و از عذاب روز قيامت نمي ترسيد، پس در دنياي خود از جمله آزادمردان باشيد. شمر پليد فرياد زد که اي فرزند فاطمه زهرا چه مي گويي؟ امام فرمود: مي گويم من با شما جنگ دارم و شما هم با من و زنان را گناهي نيست، پس اين سرکشان را نگذاريد متعرّض حرم من شوند، مادامي که در حال حياتم و اين درس بزرگي است براي تمامي آزادگان جهان که در هر حال حافظ جان و ناموس خاندان خود باشند.
[1] ترجمه لهوف سيد بن طاووس، ص 177.
نماز و آرامش دل ها
امام علي عليه السلام مي فرمايد: اَفْضَلُ النّاسِ مَنْ عَشِقَ العِبادَةَ وَ عانَقَها و أحَبَّها بِقَلْبِهِ وَ باشَرَها بِجَسَدِهِ و تَفَرَّغ لَها، فَهُوَ لا يُبالي عَلي ما أصْبَحَ مِن الدنيا عَلي يُسرٍ اَمْ عَلَي عُسرٍ. برترين مردم کسي است که به عبادت خدا عشق بورزد و براي آن آغوش باز کند و از جان آن را دوست بدارد و با بدن خود بدان بپردازد و به چيز ديگر اشتغال نيابد. چنين کسي را انديشه آن نخواهد بود که دنيايش با آسايش و راحتي بگذرد يا با سختي و مشقّت.
امام حسين عليه السلام و يارانش شب عاشورا را با نماز و ذکر خدا و دعا و تلاوت قرآن سپري کردند. دشمن با وجود آن که با تمام امکانات و ساز و برگ جنگي به ميدان آمده و آن ها را در محاصره و تنگنا قرار داده بود ولي آن چنان روح نماز بر جمعشان حاکم بود که در سر هيچ کدام سودايي غير خدا نبود و دنيا با تمام زخارف و زرق و برق و زيبايي اش در نظر آنان حقير و خوار شده بود. عَظُم الخالِقُ في اَنْفُسِهِم فَصَغُرَ ما دُونَهُ في أعْيُنِهِم.[1] خدا در جانشان بزرگ و ديگران کوچک مقدار و حقيرند. از ياد خدا چنان آرامشي بر اين جمع حاکم است که حتي دشمن را به رعب و وحشت مي اندازد. آنان با نماز و ياد خدا، ترس را ترسانده اند. هر لحظه که مي گذرد بر شادي و انبساط خاطر آنان افزوده مي شود. گويي که در محفل جشن و شادي گرد آمده باشند. اين روحيه تا آخرين لحظات شهادت نيز ادامه داشت.
امام جواد عليه السلام به نقل از پدران بزرگوارشان مي فرمايد: امام سجاد عليه السلام مي فرمودند: هنگامي که کار بر پدرم حسين بن علي عليهما السلام سخت شد آنان که با او بودند به وي نگاه کردند و ديدند امام حسين عليه السلام برخلاف ايشان است. آن ها رنگشان تغيير نموده و قلبشان ترسناک است ولي امام حسين عليه السلام و برخي از ياران خاص وي چهره شان نوراني و برافروخته و با قلبي آرام به يکديگر مي گفتند: اُنظُروا لا يُبالي بِالمَوْتِ. نگاه کنيد که از مرگ باکي ندارد.[2] .
[1] نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي، فرازي از خطبه همام (193)، ص402.
[2] فروغ شهادت، علي سعادت پرور، ص 181.
نماز و فسادستيزي
اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهي عَنِ الفَحْشاءِ وَالْمُنْکَر
جامعه اي که به معناي حقيقي نماز مي خواند به ديگران نيز توصيه مي کند که از فحشا و منکرات به دور باشند چه فساد فردي [ارتکاب گناه و فحشاء] و چه فساد اجتماعي. در حکومت 50 ساله اموي آن چه که به چشم مي خورد شيوع فساد و منکرات به صورت پيدا و پنهان در اجتماع و ارکان حکومتي بود که با مرگ معاويه و روي کار آمدن يزيد کاملاً شکل زشت خود را نمايان ساخت. لذا تحمل اين وضع براي امام حسين عليه السلام که از خاندان عصمت و طهارت است و در پي حاکميت نماز و سلامت و صلاح اجتماع است؛ محال است. از اين رو خطبه کوتاهي مي فرمايد: أَلا تَرَوْنَ أَنّ الحَقَّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ أَنّ الباطِلَ لا يُتَناهي عَنْهُ.[1] آيا نمي بينيد که به حق عمل نمي شود و از باطل جلوگيري به عمل نمي آيد؟! در اين صورت بايد مرد با ايمان آرزومند مرگ باشد.
ليرغب المُؤمِنُ في لِقاءِالله مُحِقّاً فَاِنّي لا اَرَي الَمْوتِ اِلاّ سَعادَةً و لا الحَياه مَعَ الظّالِمين الاّ بَرَماً.
و به عنوان درسي ماندگار به همه جهانيان زندگي با حکومت ستم گران و فاسدان را جز خستگي، و ملال و مرگ را جز سعادت چيز ديگري نمي بيند.
[1] بررسي تاريخ عاشورا، ص 64 و 95.
نماز و وحدت و همدلي
يکي از مهم ترين آثار نماز، هم دلي و اتحاد و يگانگي بين نمازگزاران و مؤمنان است. خداوند متعال در آيه 29 سوره فتح در توصيف پيامبر و مؤمنان راستين چنين مي فرمايد: مُحَمدٌ رسولُ اللهِ وَ الّذين معهُ أَشِدّاءُ عَلَي الکُفّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَريهُم رُکَّعاً سُجّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سيماهُم في وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجوُد.
محمد صلي الله عليه و آله وسلم فرستاده و رسول خدا و کساني از مؤمنان که همراه او هستند، بر کافران سخت گير، و در ميان خود مهربان و نرم رفتارند. آنان را مي بيني که با هم رکوع و سجود مي کنند و در پرستش خدا هماهنگ هستند و روزي از معبود يگانه مي جويند و خواستار خوشنودي او هستند و نشانه هاي ايمان از اثر سجده در چهره هايشان پديدار است.
با توجه به اين آيه کريمه درمي يابيم که اين شدت و سخت گيري در برابر دشمن و لطف و رحمت و مهرباني در برابر مؤمنين صفت پسنديده اي است که از رکوع و سجود اين مؤمنين راستين و در رأس آن ها پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم حاصل شده است.
امام حسين عليه السلام در قيام کربلا اين دو صفت نيکو را در بهترين وجه آن به نمايش مي گذارد. رفتار لطيف و توأم با لطف و رحمت امام با اهل بيت و يارانش در هر مرحله به خصوص در شب عاشورا، برخورد بزرگوارانه سراسر رحمت با حر در صبح روز عاشورا به هنگام پذيرفتن اعتذار و توبه او و هم چنين بعد از شهادت وي، و نيز عکس العمل امام پس از شهادت هر يک از اصحاب و اهل بيت عليهم السلام مؤيد اين سخن خداوند است که: رُحَماءُ بَيْنَهُمْ.
امام فرزند پيامبر رحمت است. او از هر فرصتي براي هدايت اين قوم ضلالت پيشه استفاده کرده و آن ها را موعظه مي کند تا از پرتگاه سقوط و بدبختي نجات پيدا کنند. اما وقتي که بر گمراهي و گناه و ظلم و فساد خويش اصرار مي ورزند به قدري با شهامت و شجاعت در مقابل آنان مي ايستد که دشمن نيروي نبرد تن به تن با امام را از دست مي دهد؛ لذا فرمان حمله عمومي با تمام ساز و برگ جنگي و محاصره همه جانبه اين امام غريب و بي ياور را مي دهد ولي امام تا آخرين لحظه حيات خويش با شجاعت و مردانگي از آيين جدش دفاع مي کند.