■ تجلي نماز در نهضت عاشورا1
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: سطري از آسمان
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
نسرين نوري
گذشته چراغ راه آينده است؛ نمي توان بر ارابه زمان مهار زد و افسار آن را بر دوشش انداخت؛ بلکه بايد از آن درس ها آموخت و عبرت ها گرفت. بايد وقايع زمان را کاويد و در لابه لاي اوراق تاريخ گشت و براي آينده چراغي ساخت تا مبادا در چالش هاي زندگي گم شده، خود را از ياد ببرد.
سکوت، اعتراض، حرکت، حج نيمه تمام و خيمه برافراشتن امام حسين عليه السلام، به همراه بردن عزيزانش و... همه و همه درس عبرتي براي جويندگان حقيقت ناب الهي است.
تراژدي کربلا دهشناک ترين واقعه تاريخ است؛ حسين - که بر او و ياران بي بديلش سلام باد - چرا مرگ را اين گونه صحنه آرايي مي کند؟ حسين - که جان همه حقيقت جويان فدايش باد - چه مي خواست بگويد؟ مگر عالم تکوين و تشريع چه نيازي به خون حسين عليه السلام داشت؟ بياييد به خود مراجعه کنيم و حسين عليه السلام - آن وجدان بيدار را در کُنه وجود خود بيابيم و دل فرزند زهرا عليهاالسلام را شاد نماييم. بياييد با هم درسي جدي براي هميشه زندگي خود از کلام و مرام و عمل حسين عليه السلام برگيريم.
نوشتار خانم نسرين نوري در سه فصل تنظيم شده است. در فصل اول از «جلوه نماز در کربلا» و در فصل دوم از «آثار و پيام نماز عاشورا» بحث و گفت وگو شده است. و در فصل سوم «اشعاري چند درباره نماز و عاشورا» جمع آوري شده است.
گذشته از لطافت نوشته، هر جا واژه اي نياز به توضيح داشته، نويسنده آن را شرح داده است.
نمونه اي چند از اين نوشتار را مي خوانيم:
روز تبلور عبادت
از ويژگي هاي امام حسين عليه السلام که منشأ و سرچشمه ديگر صفات و امتيازات او گرديد، اين بود که فرمان خاص آفريدگارش را در روز بزرگ و جاودان عاشورا به سبک بي نظيري اطاعت نمود و خدا را به گونه اي عبادت کرد که نه کسي پيش از او توفيق آن را يافته بود و نه پس از او خواهد يافت. عبادت امام حسين عليه السلام در آن روز تاريخي و حماسه ساز، عبادتي جامع، کامل، پر محتوا و در بردارنده تمامي اقسام و ابعاد يک سيستم عبادي کامل بود. از عبادت هاي بدني و قلبي گرفته تا ظاهري و باطني، روحاني و معنوي، واجب و مستحب و ديگر چهره ها و جلوه هاي پرستش خالصانه و عاشقانه خدا، در آن موج مي زد و بهترين و کامل ترين و زيباترين نوع عبادت در عبادتگاه حسين عليه السلام تبلور يافت.
و در يک روز؛ يک روز شکوهمند و به ياد ماندني از روزهاي آفريدگار تواناي هستي، خداوند به انواع و اقسام پرستش ها و در تمامي جلوه ها و چهره ها پرستيده شد.
آن روز علاوه بر اين که روز بزرگ عبادت و نيايش بود روز تبلور ارزش هاي انساني نيز بود. به همين جهت عاشقانه ترين و خالصانه ترين نيايش ها و عبادت ها، تمامي مکارم اخلاقي و صفات پسنديده انساني به صورت همگون و ناهمگون، در بهترين صورت ممکن در چشم انداز بشريت قرار گرفت.
شيريني معرفت
اميرمؤمنان عليه السلام در ترسيم صفات فرشتگان مي فرمايد: آن ها شيريني معرفت خداي را چشيده و از جام مهر و محبت او سيراب گشته و پروايِ از خدا تا اعماق قلبشان نفوذ کرده است، از اين رو فرمانبرداري و عبادت طولاني خدا، قامت آنان را خم کرده و شوق بسيار به او، حالت تضرّع آنان را از بين نبرده است.[1] .
آري، اگر به خوبي به شخصيت والا و شاهکار بزرگ حسين عليه السلام بينديشيم به روشني آثار چشيدن معرفت خدا و سر کشيدن جام مهر و عشق او را، در کران تا کران زندگي او در خواهيم يافت. او شيريني معرفت بي نظيري را چشيده بود که هجوم امواج رخدادهاي ناگوار و تلخ دنيا و دنياپرستان بر قلب و جان و درون و برون او هرگز احساس تلخ کامي نکرد.
اگر با بينش معنوي به سخن اميرالمؤمنين در مورد فرشتگان بينديشيم که فرمود:
«فرمانبرداري و عبادت خدا قامت آنان را خميده ساخته، اما شوق بسيار به او حالت نيايش آنان را از بين نبرده است.»؛ در خواهيم يافت که آشکارترين فرد و شايسته ترين مصداق آن، امام حسين عليه السلام است، چرا که هم در فرمانبرداري و عبادت با شکوه روز عاشورا قامتش خميده شد و هم تير سه شعبه اي که بر سينه و قلب مقدسش فرود آمد به جان خريد و خون پاکش فواره زد. بايد که بر خميدگي قامت او در اطاعت و عبادت پرشکوه خداوند در آن روز، جدا شدن و قطعه قطعه شدن پيوندهاي وجود و اعضاي مقدسش را نيز اضافه کرد؛ اما با همه اين ها عشق او به خدا افزون تر شد.
[1] بحارالانوار، ج 57، ص110.
همانند نماز فرشتگان
از صفات برجسته فرشتگان اين است که پيوسته در عبادت خدا و اطاعت فرمان او هستند. نه خستگي آنان را فرا مي گيرد و نه غفلت از ياد خدا ايشان را به نافرماني وامي دارد. اميرالمؤمنين عليه السلام در وصف آنان مي فرمايد: «برخي از فرشتگان سجده کنندگاني هستند که رکوع ندارند. برخي ديگر براي رکوع خميده اند و قامت براي قيام راست نمي کنند. گروهي از آنان به صف ايستادگاني هستند که هرگز دگرگوني در وضعيت آنان پديد نمي آيد و ستايشگراني هستند که خستگي و فرسودگي در آنان راه ندارد، نه خواب بر چشمانشان پيروز مي گردد و نه اشتباه و خطايي بر انديشه آن ها، نه بر کالبدهايشان سستي روي مي آورد و نه به آگاهيشان غفلت و فراموشي.»[1] .
امام حسين عليه السلام عبادت تمامي فرشتگان از آغاز تا فرجام آفرينش را در يک روز انجام داد. آن حضرت براي خدا سجده اي کرد و جاودانه شد. رکوعي به جا آورد که قامت براي قيام راست نکرد و در شب عاشورا خدايش را به گونه اي عبادت نمود که نه خواب بر چشمانش پيروز شد و نه اشتباه و نسيان بر انديشه اش.
[1] بحارالانوار، ج 77، ص 304.
نماز، محبوب امام حسين
نمازگزار بايد باطن نماز را دوست داشته باشد، دوست نماز باشد، نه اين که فقط نمازخوان باشد. سيدالشهدا عليه السلام به ابوالفضل عليه السلام فرمود: «به اين قوم بگو امشب را که شب عاشوراست به من مهلت دهند براي اين که خداي سبحان مي داند انّي اُحبُّ الصَّلوةَ لَه[1] که من نماز را براي رضاي او دوست دارم. نماز محبوب من است. من نماز را دوست دارم و مي خواهم از دوستم وداع کنم.»
از امام سجاد عليه السلام روايت شده: «اِذا صَلَّيت صَلِّ صَلوةَ مودّع»[2] ، وقتي نماز مي خوانيد مثل آن کسي باشيد که مي خواهد با نماز وداع کند؛ زيرا ممکن است اجل نگذارد به نماز بعدي برسيد.
با توجه به اين نکته که ائمه عليهم السلام الگوهاي پايدار و مبين عادت هستند توصيه هاي اينان در هميشه تاريخ اسلام چراغي فرا راه مسلمين خواهد بود تا در لحظات کاميابي و ناکامي، شدت و صحت، سرّاء و ضرّاء، همواره خداوند را به ياد داشته و ختم تمامي امور را منوط به رأي و مصلحت پروردگار ببينند و خداي متعال را حاضر و ناظر بر کليه اعمال بدانند. با عنايت به اين مسأله درمي يابيم که چگونه است که عابدترين عابدان عصر سلطه اموي حضرت عليه السلام وقتي نماز مي خوانَد با آن همه مقامات معنوي چنان در پيشگاه ذات اقدس الهي حاضر مي گردد که گويي اين آخرين نماز اوست.
[1] مقتل الحسين، مقرم، ص 256.
[2] شيخ صدوق، ص 44.
شب معراج
در عصر تاسوعا، لشکر عمر سعد به دستور عبيدالله بن زياد حمله کردند و همان شبانه مي خواستند با حسين عليه السلام بجنگند، حسين عليه السلام به وسيله برادرش ابوالفضل العباس عليه السلام از اين ها مي خواهد که يک شب به ايشان مهلت بدهند، مي گويد، برادرجان به اين ها بگو همين امشب را به ما مهلت بدهند. من فردا مي جنگم، من اهل تسليم نيستم، من مي جنگم اما امشب به من مهلت بدهند تا فردا [وقت غروب بود]؛ بعد براي اين که گمان نکنند که حسين مي خواهد دفع الوقت کند اين جمله را گفت: برادر! خدا خودش مي داند که مناجات با او را دوست دارم. من مي خواهم امشب را به عنوان شب آخر عمر با خداي خود مناجات کنم و توبه و استغفار کنم؛ آن شب عاشورا اگر بدانيد چه شبي بود! معراج بود و يک دنيا شادي و بهجت و مسرّت حکمفرما بود. در آن شب، خودشان را پاکيزه مي کردند. خيمه اي بود به نام خيمه تنظيف؛ کسي داخل خيمه بود و دو نفر ديگر بيرون ايستاده و نوبت گرفته بودند. يکي از آن ها که ظاهراً بُرير بود با ديگري شوخي و مزاح مي کرد، ديگري به او گفت: امشب که شب مزاح نيست. جواب داد: اساساً من اهل مزاح نيستم ولي امشب شب مزاح است. وقتي که ديگران آمدند اين توابين و مستغفرين را ديدند، مي دانيد درباره شان چه گفتند؟ پس از آن که از کنار خيمه هاي حسين عليه السلام گذشتند گفتند: [دشمن اين حرف را مي گويد]: لَهُمْ دَوِيٍ کَدَوِيِ النَّحْلِ ما بَيْنَ راکعٍ و ساجدٍ.[1] .
مثل اين که انسان از کنار کندوي زنبور عسل گذشته باشد صداي زمزمه زنبورها چگونه بلند است. صداي حسين و اصحابش به ذکر و دعا و نماز و استغفار اين گونه بلند است.
امام حسين عليه السلام مي گويد من مي خواهم امشب را شبِ توبه و استغفار خودم قرار بدهم. [مي خواهد شب معراج خودش قرار بدهد] آن وقت ما نيازي به توبه نداريم؟ آن ها نياز دارند و ما نيازي نداريم؟ بله آن شب را حسين بن علي عليه السلام با اين وضع به سر برد، با حال عبادت به سر برد، به کارهاي خود و اهل بيتش رسيدگي کرد و در آن شب بود که خطابه اي غرّا براي اصحاب خودش قرائت کرد.[2] .
[1] دمع السجوم، ص 118.
[2] گفتارهاي معنوي، ص 130.
اولين شهيد نماز در جبهه کربلا
عموم مورخين گفته اند که سعيد بن عبدالله حنفي، سينه و سر و صورت خود را سپر آن حضرت و ياران او قرار داد تا نماز بخوانند و چون زخم ها بر بدن او فراوان شد و نتوانست روي پاي خود بايستد بر زمين افتاد و در حالي که مي گفت: «اَللّهُمَّ الْعَن ْهُمْ لَعْنَ عادٍ وَ ثَمودَ خدايا! ايشان را همانند قوم عاد و ثمود از رحمت خويش دور گردان و پيامبرت را از طرف من درود فرست و اين درد و زخمي را که به من رسيد به او ابلاغ فرما؛ که هدف من در اين کار ياري فرزند پيامبر تو بود، آن گاه روي خود را به سوي امام حسين عليه السلام کرد و عرض کرد: «أَوفَيتُ يَابْنَ رَسُول اللّهِ»؛ يعني آيا به عهد خود وفا کردم.
امام حسين عليه السلام فرمود: «نعم انت أمامي في الجنّه»؛ يعني آري تو در بهشت پيش روي من هستي. به دنبال اين سخن بود که روح از بدن او پرواز کرد؛ در بدن او سيزده تير مشاهده کردند و اين غير از زخم ها و ضربه هاي ديگري بود که بر او وارد شده بود.[1] .
[1] زندگاني امام حسين، سيد هاشم رسولي محلاتي، 433.
درس هاي امام حسين
1- درس عبادت و بندگي
امام حسين عليه السلام و اصحابش درس عبادت و بندگي کامل را به بشريت آموختند و خيلي ها ادعا مي کنند که خداوند را عبادت و بندگي مي کنند ولي هنگام امتحان مردود مي شوند.
اين شعار را مي دهيم، اي کاش ما در کربلا بوديم تا امام حسين عليه السلام را ياري مي کرديم و سينه خود را سپر نماز قرار مي داديم، اما واقعاً اين طور هستيم؟ خود را امتحان کنيم.
2- درس احياي اذان
امام در آن بحبوحه اذان گفتن را فراموش نمي کند و شعار توحيد را يک بار ديگر در گوش ها و دل ها زنده مي کند و همانند پيامبر که به بلال مي فرمود: «يا بِلالُ فَاَرِحْنا بِالصَّلاة» «اي بلال خوشحال کن ما را به نماز» به هنگام ظهر امام حسين عليه السلام به فرزندش مي گويد اذان بگو.
3- درس هدفداري
ارزش وجودي هر انسان به ارزش هدف او بستگي دارد، امام به همه نشان داد که هدف ما خداست و هدف ما احياي روح و حقيقت نماز است؛ امام در قتلگاه هدف خدايي خود را در نظر داشت و مي گفت: اِلهي رِضاً بِقَضائِکَ.
4- درس آزادي نماز و نمازگزار
امام معتقد بود انسان آزاد آفريده شده و ديگران حق ندارند او را بنده خود سازند؛ خود او نيز اين حق را ندارد که خود را برده ديگران سازد، نماز در کربلا، نشانگر آزادي امام و يارانش بود. هم نماز و هم نمازگزار آزاد است. احدي نمي تواند آزادي نماز و نمازگزار را بگيرد.
امام به دشمنانش نشان داد که اسير نفس و دنيا هستند.
5- درس امانت داري
امام به ما آموخت که نماز امانت الهي است، انسان بايد به نحو احسن از آن امانت داري کند.
هنگامي که وقت نماز مي شد، علي عليه السلام به خود مي پيچيد و مي لرزيد. به او مي گفتند: يا اميرالمؤمنين! تو را چه شده است؟ مي فرمود: وقت اداي امانتي رسيده است که خداوند آن را بر آسمان ها و زمين و کوه ها عرضه کرد و آن ها از تحمل آن ابا کردند و از آن بيمناک شدند.[1] .
[1] محجةالبيضاء، ج1، ص378.
نماز آخر
ظهر بود و وقت بانگ الصلاة
جنگ بود و قصه مرگ و حيات
تيغ بود و دشنه و تير و سنان
عشق بود و مرشد اهل جنان
روز بود و آب مواج و زلال
قوم تشنه بود و دشت پر ملال
دست بود از پيکر ساقي جدا
تير اندر حلق طفل مصطفي
مشک پاره، بوالفضائل غرق خون
آه از اين روزگار پست و دون
عهد شد بر باد و پيمان بي بها
آه زين نامردمان بي وفا
گِرد دين کرده حصاري کافري
يار مي زد بانگ هل من ناصري
غم نواز اي ني نوازِ عاشقي
زآن چه رفت از دست اين قوم شقي
تحفه بهر ميهمان تيغ آورند
قاصدان عشق را سر مي برند
دين به درهم مي فروشند و نماز
بُرده بر بتخانه پستي و آز
کفر مست از باده عصيانگري
عشق مدهوش از ميِ حق باوري
خصم از آواي شيطان در غرور
يار بود از صوت قرآن در سرور
اهرمن زان سو نشسته در کمين
رو به روي خيمه اهل يقين
آه، در حال و هوايي اين چنين
کرد بر گردون نظر خورشيد دين
ديد وقت ذکر يارست و نماز
واندر آن هنگامه، هنگام نياز
شد زمان خاکساري پيش دوست
کين نبرد سخت هم از بهر اوست
بانگ زد بر عاشقان سالار دين
شد اذان اي دشمنان مکر و کين
جام دل پر از مي يادش کنيد
با نيايش هايتان شادش کنيد
صبر آريد و بخوانيدش به جان
تا ببينيد آن بهشت جاودان
ناگهان شد سرخ دشت نينوا
سجده گاه سبز مردان خدا
ناگهان از اشهد آن شاهدان
شد کوير خشک همچون بوستان
پر شد از تکبير، دشت کربلا
جنّت است اين جاي يا دشت بلا
بر لب هر عاشقي تکبير بود
در دل اصحاب شيطان تير بود
مرکب بيدادشان را تاختند
تيرها بر عاشقان انداختند
شامي اندر روز روشن کور بود
دشمن خورشيد و ماه و نور بود
ايستاده رو به روي اهل راز
تا نتابد بر کسي نور نماز
تا شود، پر باد ياد و راه دين
پشت ابر تيره ماند ماه دين
ليک جوشانست خون شاه دين
در رگ تاريخ تا روز پسين
تا قيامت هست پا برجا نماز
هست قائم، قامت آن سرو ناز
وه از آن گلگون نماز آخرين
مرحبا بر جهدتان در راه دين
تشنه از هيهات من الذله تان
خوار دشمن، گرچه از من رفت جان
مرگ را نوشيده چون شير و عسل
زندگيتان عاشقانه چون غزل
کجايند ياران بي ادعا
کربلا صحنه آزمايش است و صحنه نماياندن جوهره هر کس بر خود و غير خود تا روشن شود که سره است يا ناسره؟ کربلا محک تجربه است، تصفيه خانه است تا معلوم شود چه کسي شايسته ماندن و درخشيدن بر تارک قرن ها است و چه کسي بايد به زباله دان تاريخ افکنده شود.
کجا رفتند آن نهصد نفر از تابعين و صحابه اي که با حسين عليه السلام در مني بر اداي امانت پيمان تبليغ بستند؟ آيا در ميان آن فراموشيان عالمِ اموات جز آن هفتاد و چند تن، زنده اي نمانده است که امام را پاسخ دهد؟ مردان حق را سزاوار نيست که سر و سامان اختيار کنند و دل به حيات دنيا خوش دارند، آن گاه که حق در زمين بي کس و غريب مانده است؟
خورشيد سرخ تاسوعا در افق نخلستان هاي کرانه فرات غروب کرده است.
زمين از دل ذرات به آسمان پيوسته است... و اصحاب، نماز عشق مي گزارند. آن ها که مانده اند همه اصحاب عاشورايي امامند و اينان را غير از ياد خدا و نام خدا هيچ پيوندي با دنيا نيست.