بندگی و نیایش در گفتار امام حسین(علیه السلام)

■ بندگی و نیایش در گفتار امام حسین(علیه السلام)

بندگی و نیایش در گفتار امام حسین(علیه السلام)

بسم الله الرحمن الرحیم

منبع: عبادت احرار: (نماز و عبادت در سيره عملي امام حسين)

تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز

عبادت وبندگی در گفتار امام حسین

عبادت و بندگي

- اين مردم بردگان دنيا هستند و دين بازيچه‏ي زبانشان مي‏باشد، حمايت و پشتيباني از دين تا آنجاست که زندگيشان در رفاه باشد، اما آن گاه که در بوته‏ي امتحان قرار گيرند، دينداران کم خواهند بود.[1] .

- راستگويي عزت است و دروغگويي عجز و ناتواني، و راز امانت است و همسايگي خويشاوندي، و ياري و کمک صداقت و پاکدلي است و کار و عمل تجربه، و اخلاق نيک عبادت است و سکوت زينت و آرايش، و طمع و آزمندي فقر و گدائي است و بخشش بي‏نيازي، و مدارا کردن، نشانه عقل است.[2] .

- از پدرم اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) شنيدم که از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي‏کرد

که پيامبر فرمود: کسي که براي برطرف کردن نياز برادر مسلمان خود تلاش کند، گويا خدا را نه هزار سال عبادت کرده است که روزها را روزه‏دار و شب‏ها را به شب زنده‏داري گذرانده باشد.[3] .

- اي مردم، خداوند بندگان را نيافريد مگر براي اين که او را بشناسند، آن گاه که او را شناختند، پرستش کنند، وقتي که پرستش کردند با پرستش او از پرستش ديگران بي‏نياز شوند.

يکي از ياران پرسيد، راه شناخت خداوند کدام است؟

امام پاسخ داد: شناخت خداوند به اين است که مردم هر زمان رهبر خودشان را که اطاعتش واجب است، بشناسند (تا به وسيله‏ي آن رهبر، خدا را بشناسند).[4] .

- در فرصت‏هاي مناسب امام علي (عليه‏السلام) در مسجد کوفه «معتکف» مي‏شد و به عبادت و راز و نياز مي‏پرداخت، روزها روزه و شب‏ها را به شب زنده‏داري مي‏گذراند. عربي وارد مسجد شد مقداري نماز خواند تا وقت افطار شد، آن گاه نگاهش به امام افتاد - در حالي که او را نمي‏شناخت - و ديد که ايشان مي‏خواهد افطار کند. با شگفتي مشاهده کرد که مقداري آرد جو از کيسه کوچکي بيرون آورد، ابتدا آن عرب را دعوت به غذا کرد، اما شخص عرب نپذيرفت که از آن آرد به جاي غذا بخورد.

امام با آن آرد افطار کرد و کيسه آرد را کنار عمامه خود گذاشت.

شخص عرب دلش به حال (و غذاي) او سوخت، از مسجد بيرون آمد و سراغ منزل امام حسن (عليه‏السلام) و امام حسين (عليه‏السلام) را گرفت، و بر سر سفره‏ي آنان نشست و مشاهدات خود را با شگفتي بيان کرد و گفت:

در مسجد مردي را ديدم که دلم به حال او سوخت؛ پيرمردي روزه‏دار بود که به هنگام افطار با کمي آرد جو، گرسنگي را برطرف کرد و چيزي نداشت که از آن بخورد. اگر اجازه مي‏دهيد از غذاهاي اين سفره مقداري براي او ببرم.

حضرت امام حسن (عليه‏السلام) و امام حسين (عليه‏السلام) گريستند و گفتند: «انه ابونا اميرالمؤمنين علي، يجاهد نفسه بهذه الرياضة»؛

آن پيرمرد پدر ما حضرت اميرالمؤمنين علي (عليه‏السلام) است که با اين گونه رياضت کشيدن مبارزه با نفس مي‏کند.[5] .

-ما خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را با دوستي اسلام دوست بداريد، همانا پيامبر خدا «که درود خدا بر او و خاندانش باد» فرمود:

مرا بيش از آنچه سزاوارم نستائيد، همانا خداوند مرا بنده‏ي خود برگزيد پيش از آن که به پيامبري برگزيند.[6] .

 - کبر و بزرگواري از آن خداي يکتا است و براي غير او شايسته نيست که خداوند مي‏فرمايد: «عزت و بزرگواري از آن خدا و پيامبرش و مؤمنين است.»[7] .

- همانا مردمي، خدا را به شوق (رسيدن به بهشت) پرستش مي‏کنند که اين پرستش تجار است؛ و مردم ديگري خدا را از روي ترس (از آتش جهنم) مي‏پرستند که اين پرستش بردگان است؛ و مردمي نيز خدا را براي شکر و سپاس (به درگاهش) عبادت مي‏کنند که اين عبادت آزادگان است و اين نوع پرستش والاترين عبادت‏ها است.[8] .

- عکرمة مي‏گويد: از مزدلفه همراه امام حسين (عليه‏السلام) بودم که مرتب «لبيک اللهم لبيک» مي‏گفت تا رسيديم به جمره (جايگاه شيطان) که ديگر نفرمود: از آن حضرت پرسيدم؛ آيا جائز است از مزدلفه تا اينجا لبيک گفت؟

امام حسين (عليه‏السلام) فرمود: از پدرم علي بن ابيطالب (عليه‏السلام) شنيدم که لبيک مي‏گفت تا برسد به جمره (جايگاه شيطان) و پدرم به من خبر داد که همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) لبيک گفت تا رسيد به جمره[9] .

- همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليه‏السلام) وصيتي کرد که در آن وصيت اين رهنمود نيز بود:

«يا علي! کسي از امت من که چهل حديث حفظ کند براي خشنودي خداي عزيز و بزرگ و براي پاداش روز قيامت، خدا او را در روز قيامت با پيامبران و راستگويان و شهيدان و نيکوکاران محشور خواهد کرد و ايشان چه دوستان نيکوئي مي‏باشند.»[10] .

- شخصي از امام حسين (عليه‏السلام) پرسيد، اي پسر رسول خدا! چگونه صبح کردي؟ حضرت فرمودند: «صبح کردم در حالي که پروردگار بالاي سرم و آتشي در پيش روي داشتم، مرگ مرا مي‏طلبيد و حساب خيره خيره تماشايم مي‏کرد و من در گرو اعمال خويشم (به يقين مي‏دانستم) آنچه را دوست مي‏دارم نمي‏يابم، و آنچه را دوست ندارم از خود دور نمي‏توانم بکنم، و زمام امور در دست ديگري است، اگر او خواست عذابم مي‏کند، و اگر او خواست عفوم خواهد کرد، بنابراين کدام نيازمند از من نيازمندتر است.»[11] .

- خداوند توان کسي را نمي‏گيرد جز آن که از مقدار اطاعت او مي‏کاهد، و از قدرت کسي نمي‏کاهد جز آنکه مخارج او را سبک مي‏کند.[12] .

- همانا رفتار و کردار اين امت اسلامي، هيچ صبحگاهي بر آن نمي‏گذرد جز آن که آنها را نزد خداوند بزرگ مي‏برند.[13] .

 

[1] ان الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون (بحارالانوار / ج 78 / ص 117 و ج 44/ ص 383).

[2] الصدق عز، و الکذب عجز، و السر امانة، و الجوار قرابة، و المعونة صداقة، و العمل تجربة و الخلق الحسن عبادة، و الصمت زين، و الشح فقر، و السخاء غني، و الرفق لب.

(تاريخ يعقوبي / ج 2/ ص 246).

[3] سمعت أبي أميرالمؤمنين (عليه‏السلام) يقول: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): من سعي في حاجة أخيه المؤمن فکانما عبدالله تسعة آلاف سنة، صائما نهاره، قائما ليله» (بحارالانوار / ج 74/ ص 315).

[4] ايها الناس! ان الله جل ذکره ما خلق العباد الا ليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة ما سواه.

فقال له رجل: يابن رسول الله بابي أنت و امي فما معرفة الله؟ قال: معرفة اهل کل زمان امامهم الذي يجب عليهم طاعته. (بحارالانوار / ج 5/ ص 312).

[5] ينابيع المودة / ص 174.

[6] أحبونا بحب الاسلام، فان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قال:

«لا ترفعوني فوق حقي، فان الله تعالي اتخذني عبدا قبل أن يتخذني رسولا» (معجم الکبير طبراني / ج 3/ ص 128/ حديث 2889).

[7] کل الکبر لله وحده و لا يکون في غيره، قال الله تعالي «ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين» (منافقون /8)، (بحارالانوار / ج 44/ ص 198/ حديث 13).

[8] ان قوما عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبيد، و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار، و هي افضل العبادة.

(بحارالانوار / ج 78 / ص 117 / حديث 5).

[9] کنز العمال / ج 5/ ص 148.

[10] ان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) أوصي الي أميرالمؤمنين علي بن ابي‏طالب (عليه‏السلام) و کان فيما أوصي به أن قال له: يا علي! من حفظ من امتي أربعين حديثا يطلب بذلک وجه الله عزوجل و الدار الاخرة حشره الله يوم القيامة مع النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا. (بحارالانوار / ج 2/ ص 156).

[11] اصبحت ولي رب فوقي، و النار امامي، و الموت يطلبني، و الحساب محدق بي، و أنا مرتهن بعملي، لا اجد ما احب، و لا ادفع ما اکره، و الامور بيد غيري، فان شاء عذبني، و ان شاء عفي عني، فاي فقير افقر مني؟! (بحارالانوار / ج 78/ ص 116).

[12] ما اخذ الله طاقة احد الا وضع عنه طاعته، و لا اخذ قدرته الا وضع عنه کلفته.

[13] ان اعمال هذه الامة ما من صباح الا و تعرض علي الله تعالي. (عيون اخبار الرضا / ج 2/ ص 48).

پيشگامان نماز

شخصي که زاهد و عابد است اما فضيلت و برتري امام علي (عليه‏السلام) را بر ديگر انسان‏ها پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) باور ندارد، انکار ولايت در وجود او چونان شعله آتشي در روز طوفاني است و ديگر اعمال او هر چند فراوان باشد چونان علف‏هاي خشک بيابان است، هر چند سراسر بيابان را فرا گرفته باشد، اما آن گاه که شعله آتش در آن زبانه کشد، و باد وزيدن گيرد، همه‏ي آن علف‏ها خواهد سوخت و چيزي از آن باقي نخواهد ماند.[1] .

امام حسين (عليه‏السلام) فرمود: وقتي ابابکر و عمر به منزل اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) هجوم آوردند، و با صداي بلند آن حضرت را به بيعت فرا خواندند، و کساني را که در منزل بودند، خارج کردند، اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) وارد مسجد مدينه شد، و در حالي که اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) او را در ميان داشتند، براي سخنراني بپاخاست، حمد و سپاس الهي بجا آورد و در فضيلت اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آيه تطهير را خواند.[2] آنگاه فرمود:

«اي مردم! فلان و فلان به خانه‏ي من آمدند و مرا براي بيعت کردن دعوت کردند. مردم! من پسر عموي پيامبر و پدر دو فرزندش، و راستگوي بزرگ، و برادر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هستم، هر کس اين ادعا را جز من داشته باشد، دروغگوست، پيش از همه اسلام آوردم و نماز خواندم و من وصي و جانشين پيامبرم، و شوهر دختر او - بزرگ زن جهانيان فاطمه، دختر محمد - مي‏باشم، و پدر حسن و حسين دو فرزند پيامبرم؛ مائيم اهل بيت رحمت، به وسيله‏ي ما خدا شما را هدايت کرد و به وسيله ما خدا شما را از گمراهي نجات داد، و من صاحب روز «غدير خم» مي‏باشم و درباره‏ي من بود که سوره‏اي از قرآن نازل شد. من جانشين رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از اهل بيت آن حضرت بر اين مردگان بوده، و من جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در ميان زندگان از امت او مي‏باشم.

پس مردم از خدا بترسيد که قدم‏هاي شما را در ايمان استوار نگهدارد و نعمت خود را بر شما تمام کند» پس از بيان اين خطابه‏ي کوتاه و کوبنده پدرم به خانه بازگشت.[3] .

امام حسين (عليه‏السلام) در نامه‏اش به معاويه نوشت:

هان اي معاويه! آيا تو آن کس نيستي که حجر کندي را کشتي و مردم نمازگزار و پرهيزکار را - که ظلم و بدعت را نمي‏پسنديدند و در امر دين از سرزنش کسي نمي‏ترسيدند - با ظلم و ستم را کشتي؛ با اين که سوگندهاي فراوان خوردي و عهد و پيمان استوار نمودي که آنها را نمي‏کشي، بي آنکه در ملک تو فتنه‏اي پديد آورند، يا دشمني آغاز کنند؟

هان اي معاويه، آيا تو آن کس نيستي که عمرو بن حمق خزاعي، صحابي رسول خدا و آن مرد صالحي را که عبادت، اندامش را فرسود و پيکرش را لاغر کرد و رخسارش را زرد نمود، کشتي؟.[4] .

 

 [1] ان دفع الزاهد العابد لفضل علي (عليه‏السلام) علي الخلق کلهم بعد النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) ليصير کشعلة نار في يوم ريح عاصف، و تصير سائر اعمال الدافع لفضل علي (عليه‏السلام) کالحلفاء و ان امتلات منه الصحاري و اشتعلت فيها تلک النار و تخشاها تلک الريح حتي تأتي عليها کلها فلا تبقي لها باقية. (تفسير امام العسکري (عليه‏السلام) / ص 89/ حديث 47).

[2] انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا (احزاب /33).

[3] بحارالانوار / ج 28/ ص 248.

[4] رجال کشي / ص 32، بحارالانوار / ج 44/ ص 212 / حديث 9، اعيان الشيعة / ج 1/ ص 582.

 

احکام الهي

- امام حسين (عليه‏السلام) پس از خارج شدن از مکه به سرزمين صفاح رسيد و در آنجا فرزدق شاعر با امام ملاقات کرد.

امام حسين (عليه‏السلام) به او فرمود:

اي فرزدق! همانا اين مردم اطاعت شيطان را پذيرفتند، و اطاعت پروردگار را رها کردند، و در زمين فساد را آشکار کردند، و حدود الهي را تعطيل کرده، شراب‏خوار شدند و به اموال فقرا و مردم زمين‏گير تجاوز کردند، و من از ديگران به ياري کردن دين خدا، و محترم نگاهداشتن احکام دين و جهاد در راه خدا سزاوارترم، تا نام خدا فراتر از هر چيز باشد.[1] .

- امام حسين (عليه‏السلام) پس از رهگيري حر و لشگر کوفيان، نماز ظهر و عصر را خواند و اعتنائي به ممانعت آنها نکرد و به راه خود ادامه داد تا آن که به منزلگاه «بيضه» رسيد، در آنجا نيز براي ياران خود و لشگريان کوفه سخنراني کرد و فرمود:

اي مردم همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: کسي که پادشاه ستمگري را بنگرد که ستم مي‏کند و حرام خدا را حلال شمارد، و عهد و پيمان خدا را بشکند، و با سنت رسول خدا مخالفت کند، و در ميان بندگان خدا با فساد و ستمکاري عمل کند، اگر با عمل يا سخن بر ضد آن پادشاه قيام نکند، سزاوار است بر خداوند که او را با آن پادشاه ستمکار محشور کند.

مردم آگاه باشيد! اين مردم و بني‏اميه، اطاعت شيطان را به جان خريدند، و اطاعت خدا را رها کردند، و فساد را آشکار، و حدود الهي را ترک، و بيت‏المال را غارت و حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام شمردند، مي‏دانيد که من از ديگران سزاوارترم [قيام بر ضد اينان].[2] .

- در جمع صحابه و تابعين و بزرگان اسلام در سرزميني فرمودند:

خداوند در اين آيه «امر به معروف و نهي از منکر» را اولين فريضه قرار داد زيرا اگر به انجام اين فريضه اقدام گردد تمام فرائض چه آسان و چه دشوار عملي مي‏شود؛ علاوه بر اين امر به معروف و نهي از منکر، دعوت کردن به اسلام، همگامي ‏در طرد ستمگري‏ها و مخالفت با ستمگران، و دعوت کردن به تقسيم عادلانه‏ي بيت‏المال و غنائم، و گرفتن ماليات از چيزهائي که در اسلام مشخص گرديده، و مصرف آن در جايگاه اصلي خودش است.

شما اي بزرگان که در علم و دانش پرآوازه‏ايد، و در خير و نيکي زبانزد ديگرانيد، و در نصيحت و پند دادن شهرت داريد، و به خاطر خدا در دل مردم عظمت و شکوه داريد، به طوري که افراد نيرومند شما را به حساب مي‏آورند، و ناتوانان شما را گرامي و محترم مي‏شمارند، کسان خود را - که هيچ برتري بر آنها نداريد - بر شما ايثار مي‏کنند، و آن گاه که خواسته‏هايشان برآورده نمي‏شود، از شما شفاعت مي‏جويند، و شما با شکوه پادشاهان و عظمت بزرگان در ميان آنان راه مي‏رويد؛

آيا اين همه احترام و کرنش براي اين نيست که مردم اميد دارند تا شما به احياء حقوق خداوند قيام کنيد؟ ليکن شما در بيشترين موارد از اداي حق الهي کوتاهي کرديد، و حقوق ائمه را سبک شمرديد، حق ضعيفان و بينوايان را پايمال نموديد، شما آنچه حق خود تصور مي‏کرديد به ناروا گرفتيد، ولي در راه خدا نه مالي بخشش کرديد، و نه جانتان را به مخاطره انداختيد، و نه از اقوام و خويشانتان براي رضا خدا بريديد.

آيا با اين اعمال زشت، بهشت خدا و همجواري پيامبران او را آرزو داريد؟ و مي‏خواهيد از عذاب الهي در امان باشيد؟

اي کساني که چنين آرزويي را از خدا داريد، مي‏ترسم بر شما عذابي از عذاب‏هاي خدا نازل گردد؛ زيرا شما در پرتو عنايت خدا به مقامي رسيديد که بر ديگران برتري پيدا کرديد، چه بسيارند کساني که مورد احترام مردم نيستند، ولي شما به خاطر خدا در ميان بندگانشان احترام داريد.

شما مي‏بينيد که پيمان‏هاي الهي در هم شکسته مي‏شود ولي هيچ دم نمي‏زنيد، و به هراس نمي‏افتيد، در حالي که براي در هم شکستن بعضي از پيمان‏هاي پدرانتان ناله سر مي‏دهيد، شکسته شدن پيمان‏هاي رسول خدا را ناديده مي‏گيريد.

کورها، لال‏ها، و فلج‏ها در شهرها، بي سرپرست مانده‏اند و شما نه رحمي بر آنان مي‏کنيد، و عملي را که در خور شأن خودتان باشد در مورد آنها انجام نمي‏دهيد، و نه قصد انجام آن را داريد، فقط با چاپلوسي و تملق پيش ستمگران رفاه و آسايش خويش را مي‏جوييد، خدا دستور فرموده است از اين اعمال پليد جلوگيري شود، ولي شما از آن غافليد.

شما مصيبت‏بارترين مردم هستيد؛ زيرا از مسئوليت‏ها، عالمانه و آگاهانه دست کشيديد و علت همه گرفتاري‏ها آن است که زمام امور و اجراي احکام بايد به دست علماي الهي باشد که در رعايت حلال و حرام خدا امين هستند، ولي اين مقام و منزلت از شما سلب شده است چرا که از محور حق پراکنده شديد، و با وجود دلائل روشن در سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اختلاف کرديد، اگر بر رنج‏ها و آزارها شکيبايي داشتيد، و سختي‏هاي راه خدا را تحمل مي‏کرديد، اجراي امور دين خدا به دست شما مي‏افتد، ولکن شما ستمگران را در مقام و منزلت خود جايگزين ساختيد و امور دين خدا را به دست آنان سپرديد، و آنان به اشتباه عمل مي‏کنند، و در شهوات خود گام بر مي‏دارند، و بر شما مسلط شدند.

چون شما از مرگ فرار کرديد، و عاشقانه به زندگي گذرا، دل نهاديد، و ضعيفان و بينوايان را به دست ستمگران سپرديد تا برخي را برده و مقهور خود ساختند و برخي را براي لقمه ناني بيچاره و ناتوان کردند. ستمگران در ملک خدا، طبق ميل و خواست خود گام بر مي‏دارند، و با تمايلات خود راه پستي و مذمت را هموار مي‏سازند، از اشرار پست فطرت پيروي مي‏کنند، و جسورانه در مقابل خداي متعال مي‏ايستند، در هر شهري بر فراز منبر گوينده‏اي دارند که فرياد مي‏زند، و با صداي بلند سخن مي‏گويد.

زمين در تسلط کامل آنان است، و دستشان از هر جهت باز و گشوده است، مردم بردگان آنانند آن گونه که هر دستي بر سر آنان کوبيده شود قادر به دفاع نيستند.

گروهي از اين جباران کينه‏توز، سخت بر بينوايان چيره گشته‏اند، و گروهي فرمانرواياني هستند که نه خدا را مي‏شناسند، و نه روز معاد را باور دارند. در شگفتم!! و چرا در شگفت نباشم؟! که زمين را مردي حيله‏گر و مکار و فردي تيره روز، تصرف کرده، و بار مسئوليت مؤمنين را کسي به دوش کشيده که هرگز به آنان رحم نمي‏کند، خدا در اين نزاعي که بين ما و او در گرفته، بهترين حاکم است، و در نبرد ما با او، قضاوت خواهد کرد.

خداوندا! تو خود مي‏داني عملکرد ما نه براي آن است که به رياست و سلطنت دست يابيم، يا از روي دشمني و کينه‏توزي سخن بگوييم، ليکن پيکار ما براي اين است که پرچم آيين تو را برافراشته، و بلاد بندگان ترا آباد سازيم، و به ستمديدگان از بندگان تو امنيت بخشيم، و احکام و سنن و فرائض تو را پياده کنيم.

و شما اي سردمداران! اگر ما را ياري و پشتيباني نکنيد، ستمگران بر شما چيره مي‏شوند، و در خاموش کردن نور پيامبرانتان مي‏کوشند.

ولي بدانيد خداوند ما را کفايت خواهد کرد، و توکل ما بر اوست، و در مسير او گام بر خواهيم داشت، و به سوي او باز خواهيم گشت.[3] .

 [1] يا فرزدق! ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشيطان، و ترکوا طاعة الرحمان، و أظهروا الفساد في الأرض، و ابطلوا الحدود، و شربوا الخمور، و استأثروا في أموال الفقراء و المساکين، و انا أولي من قام بنصرة دين الله و اعزاز شرعه و الجهاد في سبيله؛ لتکون کلمة الله هي العليا. (تذکرة الخواص ص 217).

[2] تاريخ طبري / ج 3/ ص 306 و ج 7/ ص 300.

[3] فبدأ الله بالأمر بالمعروف و النهي عن المنکر فريضة منه لعلمه بأنها اذا اديت و اقيمت استقامت الفرائض کلها هينها و صعبها، و ذلک ان الامر بالمعروف و النهي عن المنکر دعاء الي الاسلام مع رد المظالم و مخالفة الظالم، و قسمة الفيي‏ء و الغنائم و أخذ الصدقات من مواضعها، و وضعها في حقها.

ثم انتم أيها العصابة عصابة بالعلم مشهورة، و بالخير مذکورة، و بالنصيحة معروفة، و بالله في أنفس الناس مهابة يهابکم الشريف، و يکرمکم الضعيف، و يؤثرکم من لافضل لکم عليه و لا يد لکم عنده، تشفعون في الحوائج اذا امتنعت من طلابها، و تمشون في الطريق بهيئة الملوک و کرامة الاکابر.

أليس کل ذلک انما نلتموه بما يرجي عندکم من القيام بحق الله، و ان کنتم عن أکثر حقه تقصرون، فاستخففتم بحق الائمة، فأما حق الضعفاء فضيعتم، و أما حقکم بزعمکم فطلبتم، فلا مالا بذلتموه، و لا نفسا خاطرتم بها للذي خلقها، و لا عشيرة عاديتموها في ذات الله، أنتم تتمنون علي الله جنته و مجاورة رسله و أمانا من عذابه.

لقد خشيت عليکم أيها المتمنون علي الله أن تحل بکم نقمة من نقماته، لانکم بلغتم من کرامة الله منزلة فضلتم بها و من يعرف بالله لا تکرمون و أنتم بالله في عباده تکرمون، و قد ترون عهود الله منقوضة فلا تقرعون، و أنتم لبعض ذمم ابائکم تقرعون و ذمة رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) مخفورة، و العمي و البکم و الزمن في المدائن مهملة لا ترحمون، و لا في منزلتکم تعلمون، و لا من عمل فيها تعنون، و بالادهان و المصانعة عند الظلمة تأمنون، کل ذلک مما أمرکم الله به من النهي و التناهي و أنتم عنه غافلون، و أنتم اعظم الناس مصيبة لما غلبتم عليه من منازل العلماء لو کنتم تسعون.

ذلک بأن مجاري الامور و الاحکام علي أيدي العلماء بالله، الامناء علي حلاله و حرامه، فأنتم المسلوبون تلک المنزلة، و ما سلبتم ذلک الا بتفرقکم عن الحق و اختلافکم في السنة بعد البينة الواضحة، و لو صبرتم علي الاذي و تحملتم المؤونة في ذات الله کانت امور الله عليکم ترد، و عنکم تصدر، و اليکم ترجع.

ولکنکم مکنتم الظلمة من منزلتکم، و أسلمتم امور الله في أيديهم يعملون بالشبهات، و يسيرون في الشهوات، سلطهم علي ذلک فرارکم من الموت و اعجابکم بالحياة التي هي مفارقتکم، فأسلمتم الضعفاء في أيديهم، فمن بين مستعبد مقهور و بين مستضعف علي معيشته مغلوب.

يتقلبون في الملک بآرائهم و يستشعرون الخزي بأهوائهم، اقتداء بالاشرار، و جرأة علي الجبار، في کل بلد منهم علي منبره خطيب مصقع، فالارض لهم شاغرة و أيديهم فيها مبسوطة، والناس لهم خول لا يدفعون يدلامس، فمن بين جبار عنيد، و ذي سطوة علي الضعفة شديد، مطاع لا يعرف المبدي‏ء المعيد.

فيا عجبا و مالي لا أعجب!! و الارض من غاش غشوم و متصدق ظلوم، و عامل علي المؤمنين بهم غير رحيم، فالله الحاکم فيها فيه تنازعنا، و القاضي بحکمه فيما شجر بيننا.

اللهم انک تعلم انه لم يکن ما کان منا تنافسا في سلطان، و لا التماسا من فضول الحطام، ولکن لنري المعالم من دينک، و نظهر الاصلاح في بلادک، و يأمن المظلومون من عبادک، و يعمل بفرائضک و سننک و أحکامک، فانکم ان لم تنصرونا و تنصفونا قوي الظلمة عليکم، و عملوا في اطفاء نور نبيکم، و حسبنا الله و عليه توکلنا و اليه أنبنا و اليه المصير.

قبله

- (براي احترام و ارج نهادن به کعبه و قبله‏گاه مسلمين) رو، و پشت به قبله، در دستشوئي ننشينيد.[1] .

 

[1] لا تستقبل القبلة و لا تستدبرها و لا تستقبل الريح و لا تستدبرها. (وسائل الشيعه / ج 1/ ص 213).

 

اذان

- در حضور امام حسين (عليه‏السلام) از چگونگي پيدايش اذان صحبت شد، برخي به دروغ گفته بودند که بر اساس خوابي که عبدالله بن زيد ديده بود اذان مطرح شده است، امام ناراحت شد و قاطعانه اين شايعه را رد کرد و اظهار داشت:

(وحي بر پيامبر شما نازل مي‏شود، و شما گمان کرده‏ايد که اذان گفتن را از عبدالله بن زيد گرفته‏اند؟ نه هرگز! بلکه از پدرم علي بن ابيطالب (عليه‏السلام) شنيدم که فرمود:

در شب معراج هنگامي که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به سوي آسمان‏ها پر مي‏کشيد خداوند فرشته‏اي را فرستاد و او در حضور حضرت اذان و اقامه را قرائت کرد و هر عبارتي را دو بار تکرار کرد، سپس جبرئيل فرمود: اي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)! اين چنين است اذان نماز).[1] .

[1] (مستدرک الوسائل / ج 4/ ص 17/ حديث 4062 و 4061) البته به جز شب معراج يکبار ديگر هم جبرئيل دستور اذان را براي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آورد وقتي که سر مبارک حضرت بر دامان علي عليه‏السلام بود، جبرئيل اذان و اقامه را به پيامبر تعليم داد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سر خود را برداشت و از علي عليه‏السلام پرسيد: آيا صداي جبرئيل را شنيدي؟ عرض کرد: آري، حضرت پرسيد: آيا اذان و اقامه را به خاطر سپردي؟ عرض کرد: آري، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: بلال را حاضر کن و اذان و اقامه را به او تعليم بده. امام علي عليه‏السلام هم همين کار را کرد (وسايل الشيعه / ج 5/ ص 369).

آداب نماز

- حضرت زهرا (عليهاالسلام) انگشتر عقيقي داشت که به هنگام شهادت آن را به برادرم امام حسن (عليه‏السلام) بخشيد، و امام حسن (عليه‏السلام) نيز به هنگام شهادت آن را به من بخشيد.

دوست داشتم بر روي نگين انگشتر چيزي نقش کنم، که شب در خواب حضرت عيسي بن مريم (عليه‏السلام) - که بر او و بر پيامبرمان و خاندانش درود - را ديدم.

پرسيدم اي روح خدا! بر روي نگين انگشترم چه جمله‏اي بنويسم؟

حضرت عيسي (عليه‏السلام) پاسخ داد:

بر روي انگشترت اين جمله را بنگار

«لا اله الا الله الملک الحق المبين»

که اين جمله در اول کتاب تورات، و در پايان کتاب انجيل آمده است.[1] .

[1] قال الامام الحسين (عليه‏السلام):

... فاشتهيت أن أنقش عليه شيئا، فرأيت في النوم المسيح عيسي بن مريم - علي نبينا و آله و عليه‏السلام - فقلت له: يا روح الله ما أنقش علي خاتمي هذا؟ قال: أنقش عليه: لا اله الا الله الملک الحق المبين فانه أول التوراة و آخر الانجيل. (کتاب غيبت شيخ طوسي / ص 297/ حديث 252).

سجده

- همانا وقتي خداوند بزرگ، آدم را آفريد و اندام و خلقت او را اعتدال بخشيد و نام هر چيزي را به او آموخت و آن نام‏ها را بر فرشتگان عرضه نمود، نور حضرت محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين را بر صلب آدم نهاد به گونه‏اي که نور آنان همه جا را در افق‏ها (ي آسمان‏ها)، پرده‏ها، بهشت، کرسي، و عرش الهي، روشن کرده بود.

پس خدا فرشتگان را فرمان به سجده بر آدم داد تا او را بزرگ شمارند؛

زيرا خدا آدم را برتري داد به واسطه‏ي اين که او را جايگاه آن انوار روشنايي بخش آفاق آسمان‏ها قرار داده بود؛

پس همه‏ي فرشتگان بر آدم سجده کردند جز ابليس که از فروتني در برابر عظمت پروردگار سرباز زد و از فروتني در برابر انوار ما سرپيچي کرد در حالي که همه‏ي فرشتگان فروتني کردند و سجده نمودند پس شيطان خود را بزرگ پنداشت و بالاتر دانست، که به علت سرپيچي و خود بزرگ بيني از کافران شد.[1] .

- شريح مي‏گويد: وارد مسجد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در مدينه شدم، امام حسين (عليه‏السلام) را ديدم که صورت روي خاک گذاشته و اين دعا را در سجده مي‏خواند:

(اي آقا و مولايم! آيا براي گرزهاي آتشين اعضاي بدنم را خلق کرده‏اي؟ يا اندام دروني مرا براي نوشيدن آب‏هاي گرم جهنم خلق نموده‏اي؟

خداوندا! اگر مرا به گناهانم بازخواست کني، من تو را به کرم و بخششت مي‏خوانم، اگر مرا با خطاکاران قرار دهي، مراتب دوستي‏ام را به ساحت مقدست، به اطلاع آنان مي‏رسانم.

اي آقاي من، طاعتم تو را بهره‏اي نداده، و گناهم به تو ضرري نمي‏رساند،

 پس آنچه را به تو سود و بهره‏اي نمي‏رساند، به من عنايت کن و آنچه را به تو ضرر نمي‏رساند، به من ببخشاي؛ به درستي که تو مهربانترين مهرباناني).[2] .

[1] ان الله تعالي لما خلق آدم و سواه و علمه اسماء کل شي‏ء و عرضهم علي الملائکة جعل محمدا و عليا و فاطمة و الحسن و الحسين (عليهم‏السلام) أشباحا خمسة في ظهر آدم، و کانت أنوارهم تضي‏ء في الآفاق من السماوات و الحجب و الجنان و الکرسي و العرش.

فأمر الله الملائکة بالسجود لادم تعظيما له، انه قد فضله بأن جعله و عاء لتلک الاشباح التي قد عم أنوارها الافاق، فسجدوا الا ابليس أبي أن يتواضع لجلال عظمة الله، و أن يتواضع لانوارنا أهل البيت و قد تواضعت لها الملائکة لکلها و استکبر و ترفع و کان بابائه ذلک و تکبره من الکافرين. (بحارالانوار / ج 11/ ص 149).

[2] سيدي و مولاي ألمقامع الحديد خلقت أعضائي، أم لشرب الحميم خلقت أمعائي، الهي لئن طالبتني بذنوبي لأطالبنک بکرمک، و لئن حبستني مع الخاطئين لاخبرنهم بحبي لک، سيدي ان طاعتک لا تنفعک، و معصيتي لا تضرک، فهب لي ما لا ينفعک، و اغفرلي ما لا يضرک فانک ارحم الراحمين. (مقتل الامام الحسين عليه‏السلام خوارزمي/ ج 1/ ص 152).

تسبيح

- ما موجوداتي نوراني بوديم که بر گرد عرش الهي مي‏گشتيم و به فرشتگان تسبيح و حمد و سپاس خدا را ياد مي‏داديم.[1] .

- امام حسين (عليه‏السلام) در يکي از دعاهايش اين گونه خداوند را تسبيح مي‏کند:

پاک و منزه است خداوندي که برترين و والاترين است؛ پاک و منزه است خداوند بزرگ و بلند مرتبه؛ پاک و منزه است آن که چنين است و کسي جز او اين چنين نيست و توان برابري با او را ندارد؛ پاک و منزه است آن که آغازش علمي است که به وصف در نيايد و پايانش دانشي است که فناناپذير مي‏باشد.

(پاک و منزه آن که) با خداونديش بر تمامي موجودات برتري دارد و از اين رو چشمي‏او را نيافته و عقلي او را به مثال در نياورده و ذهني او را صورتگري نکرده، و زباني آن گونه که شايسته‏ي اوست او را توصيف ننموده

 

است و زباني آن گونه که شايسته‏ي اوست او را توصيف ننموده است؛ پاک و منزه است آن که در آسمان برتري جسته؛ پاک و منزه است آن که مرگ را بر بندگانش مقرر داشته؛ پاک و منزه است پادشاه قدرتمند؛ پاک و منزه است فرمانرواي بدون عيب؛ پاک و منزه است آن که جاودانه و ابدي است.[2] .

امام حسين (عليه‏السلام) در رابطه با نطق پرندگان فرمودند:

پروردگار هستي چيزي خلق نکرد جز آن که با ذکر خاصي خدا را حمد و سپاس مي‏گويد.

سپس اين آيه را خواند: «و ان من شيي‏ء الا يسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبيحهم»؛

و چيزي در نظام هستي وجود ندارد جز آن که خدا را شکر و سپاس مي‏گويد، لکن شما حمد و سپاس آنها را درک نمي‏کنيد.[3] .

[1] کنا أشباح نور ندور حول عرش الرحمن، فنعلم للملائکة التسبيح و التهليل و التحميد. (بحارالانوار / ج 60/ ص 311).

[2] سبحان الرفيع الاعلي، سبحان العظيم الاعظم، سبحان من هو هکذا و لا يکون هکذا غيره، و لا يقدر أحد قدرته، سبحان من أوله علم لا يوصف، و آخره علم لا يبيد، البريات بالالهية، فلا عين تدرکه، و لا عقل يمثله، ولا وهم يصوره، و لا لسان يصفه بغاية ماله (من) الوصف، سبحان من علا في الهواء، سبحان من قضي الموت علي العباد، سبحان الملک المقتدر، (القادر) سبحان الملک القدوس، سبحان الباقي الدائم. (بحارالانوار / ج 94/ ص 206/ حديث 3).

[3] بحارالانوار / ج 64/ ص 27/ حديث 8.

نماز

امام حسين (عليه‏السلام) از وقتي که آيه 132 سوره‏ي طه نازل شد، هر روز به هنگام نماز، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) درب خانه‏ي ما را مي‏کوبيد و با صداي بلند ما را به نماز خواندن فرا مي‏خواند و مي‏فرمود: وقت نماز است؛ اي خاندان نبوت به راستي که خداوند خواسته است که پليدي را از شما اهل بيت دور گرداند و به بهترين وجهي شما را پاکيزه گرداند و ما از درون منزل پاسخ مي‏داديم، و بر تو سلام اي رسول خدا و رحمت و برکات خدا بر تو باد[1] و تا نه ماه اين کار را ادامه مي‏داد.

- از حضرت اباعبدالله (عليه‏السلام) معناي آيه‏ي 41 سوره‏ي حج «الذين ان مکناهم في الارض اقاموا الصلوة و...» را پرسيدند پاسخ فرمود: «هذه فينا أهل البيت»

(اين آيه «آنان که اگر آنها را در زمين حاکم گردانيم نماز را برپاي مي‏دارند و...» درباره‏ي ما اهل بيت پيامبر نازل شده است).[2] .

- حضرت امام حسين (عليه‏السلام) در مورد آيه 29 سوره فتح که خداوند فرمود: «تراهم رکعا سجدا»؛ يعني کساني که با پيامبرند را مي‏نگري که همواره در رکوع و سجودند، چنين توضيح داد که اين آيه درباره‏ي علي بن ابيطالب نازل شد؛ يعني علي (عليه‏السلام) را همواره در رکوع و سجود مي‏نگريد، که در شبانه روز هزار رکعت نماز مي‏خواند.[3] .

امام حسين (عليه‏السلام) در تفسير «الله الصمد» فرمود:

«صمد» آن وجودي است که داراي خلأ نيست؛ «صمد» آن وجود برتري است که بالاتر از آن نمي‏توان تصور کرد؛ «صمد» آن وجودي است که تغذيه نمي‏کند؛ «صمد» آن وجودي است که خواب بر او راه ندارد؛ و بالاخره آن ذات ابدي است که همواره بوده و خواهد بود.[4] .

- يکي از منافقين مدينه مرد و خانواده‏ي او براي کفن و دفن و نماز او در تلاش بودند. امام حسين (عليه‏السلام) در کوچه‏هاي مدينه قدم مي‏زد که يکي از دوستان را ديد که با شتاب رد مي‏شود، خطاب به او فرمود: کجا مي‏روي؟

پاسخ داد: چون اين منافق مرد و من دوست ندارم در نماز او شرکت کنم، مي‏خواهم از شهر خارج شوم تا در مراسم او شرکت نداشته باشم.

امام (عليه‏السلام) فرمود: نگران مباش و در کنار من بايست.

در کنار من به هنگام نماز بايست و هر چه را من مي‏گويم، تو هم بگو (و سپس حضرت چنين نفرين کرد: )

خدايا بنده تو ميان بندگان و شهرهايت فساد کرد، خدايا حرارت آتش را به او بچشان، خدايا سخت‏ترين عذابت را بر او روا دار، که او دشمنان تو را رهبري مي‏کرد، و با دوستان تو دشمني مي‏کرد، و با خاندان پيامبرت دشمني مي‏ورزيد.

امام حسين (عليه‏السلام) در نماز بر پيکر سعيد بن عاص چنين کرد. شخصي که لعنت‏ها را شنيد گفت: آيا شما بر مردگان خود نيز اين گونه نماز مي‏خوانيد؟

امام پاسخ داد: «بل صلاتنا علي أعدائنا»؛ نه، بلکه اين نماز بر دشمنان ماست.

- امام حسين (عليه‏السلام) در مسجد مدينه نماز مي‏خواند و مردم از پيش روي او رفت و آمد مي‏کردند. وقتي نماز امام تمام شد به او اعتراض کردند که چرا مانع عبور مردم نشدي؟[5] .

امام حسين (عليه‏السلام) رو به شخص معترض فرمود:

واي بر تو همانا خداوند عزيز و بزرگ نزديک‏تر از آن است که کسي بين من و او قرار گيرد.[6] .

- دستور رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و سنت او چنين بود که در نمازهاي يوميه «بسم الله الرحمن الرحيم» با صداي بلند گفته شود، حتي در نماز ظهر و عصر که بايد حمد و سوره را آهسته خواند، «بسم الله» را بايد بلند گفت.

پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين سنت را تغيير دادند و «بسم الله» را آهسته مي‏خواندند؛ اما اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را ادامه مي‏دادند.

امام حسين (عليه‏السلام) در اين مورد فرمودند:

«اجتمعنا ولد فاطمه (عليهاالسلام) علي ذلک»؛

ما فرزندان فاطمه (عليهاالسلام) بر بلند خواندن «بسم الله» در نمازها اتفاق نظر داريم.[7] .

- امام سجاد (عليه‏السلام) نقل فرمود که حضرت اباعبدالله (عليه‏السلام) همانند پدرش حضرت اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) در شبانه‏روز هزار رکعت نماز مي‏خواند.[8] .

- وقتي نامه‏هاي مردم کوفه به امام حسين (عليه‏السلام) رسيد - نامه‏هايي که در آن نوشته بودند باغ‏هاي کوفه سرسبز و درختان به بار نشسته است و مردم همه در لشکرهاي رزمي آماده‏اند - امام حسين (عليه‏السلام) پس از مطالعه‏ي آن همه نامه و پيک و گروه‏هاي اعزامي از کوفه، بپاخاست، غسل کرد و دو رکعت نماز بين رکن و مقام ابراهيم خواند، سپس از خدا طلب خير کرد، و آن گاه فرستادگان مردم کوفه را جمع کرد و خطاب به آنها اظهار داشت:

من جدم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدم که مرا به کاري امر فرمود و من هم اکنون به دنبال همان کار (سفر به سوي عراق) هستم، خدا براي من خير و نيکي اراده کرده است که او صاحب اختيار آن است، و بر آن قدرتمند است اگر خداي بزرگ بخواهد.[9] .

- حضرت اباعبدالله (عليه‏السلام) نسبت به روش نماز بر شهيدان احد توسط پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، اين گونه توضيح داد: پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را پس از جنگ احد ديدم که ابتدا در نماز بر پيکر حضرت حمزه پنج تکبير گفت، و در نماز بر پيکر ديگر شهيدان نيز پنج تکبير گفت، سپس بر پيکر حضرت حمزه هفتاد تکبير فرمود.[10] .

[1] کان النبي صلي الله عليه و آله و سلم يأتي کل يوم باب فاطمة عند صلاة الفجر فيقول:

الصلاة يشا أهل بيت النبوة (انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا).

[2] تفسير برهان ذيل آيه‏ي 41 سوره‏ي حج.

[3] بحارالانوار / ج 38 / ص 203.

[4] بحارالانوار / ج 3/ ص 223.

[5] برخي پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين مسئله را مطرح کردند که عبور از جلوي نمازگزار حرام است و باعث باطل شدن نماز مي‏گردد پس جايز دانستند که نمازگزار با دست يا با عصا مانع عبور مردم شود، در حالي که در سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين دستوري وجود ندارد.

[6] ... ويحک ان الله عزوجل أقرب الي من أن يخطر فيما بيني و بينه أحد

(وسائل الشيعة / ج 3/ ص 434/ حديث 4).

[7] (مستدرک الوسائل / ج 4/ ص 189/ حديث 14 و بحارالانوار / ج 85 / ص 81/ حديث 22).

[8] بحارالانوار / ج 82/ ص 311/ حديث 17.

[9] اني رأيت جدي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) في منامي و قد أمرني بأمر و أنا ماض لامره، فعزم الله بالخير، انه ولي ذلک، و القادر عليه ان شاء الله تعالي. (کتاب لهوف / ابن طاووس / ص 15 و أعيان الشيعه / ج 1/ ص 589).

[10] بحارالانوار / ج 81/ ص 395.

 

گريه

- گريه از ترس خدا وسيله‏ي نجات از آتش است؛ گريه‏ي چشم‏ها و ترس دل‏ها، از نشانه‏هاي رحمت پروردگار است.[1] .

[1] البکاء من خشية الله نجاة من النار. بکاء العيون و خشية القلوب رحمة من الله. (مستدرک الوسائل /ج 11/ ص 245.

روزه

- حضرت اباعبدالله (عليه‏السلام) با ياران خود در روز عيد فطر از خيابان‏هاي مدينه مي‏گذشتند، به جمعي رسيدند که سرگرم بازي و خنده‏هاي بلند بودند، امام رو به ياران کرد و با ناراحتي اظهار داشت:

همانا خداوند عزيز و بزرگ، ماه رمضان را عامل بيداري و حرکت بندگان خود قرار داد تا به سوي بهشت الهي با عبادت و اطاعت پيشي گيرند، برخي در اين ماه از ديگران سبقت گرفتند و رستگار شدند و برخي ديگر سرپيچي کردند و زيان کار شدند؛ پس شگفتا! شگفتا! از آن کس که بسيار مي‏خندد و به بازي سرگرم است، در روزي که - نيکوکاران پاداش خود را مي‏گيرند، و آنان که کوتاهي کردند - به زيانکاري خود اندوهناکند.

سوگند به خدا! اگر پرده‏ها را بالا بزنند، نيکوکاران را سرگرم احسان و بدکاران را سرگرم بدي‏ها خواهيد ديد.[1] .

- مسروق نقل مي‏کند که روز عرفه خدمت امام حسن (عليه‏السلام) رفتم، او را ديدم که در جمع ياران و دوستان نشسته و از غذاهاي موجود تناول مي‏فرمايد، کمي بعد برخواستم و خدمت امام حسين (عليه‏السلام) رسيدم، ديدم که روزه‏دار است. پرسيدم برادرت امروز را افطار مي‏کند و شما روزه داريد؟

امام حسين (عليه‏السلام) فرمود:

برادرم حسن (عليه‏السلام) امام مردم است. پس امروز را روزه نگرفت تا مردم روزه‏داري او را سنت قطعي نپندارند، و از او پيروي کنند، پس هر گاه برادرم از دنيا برود من امام و رهبر جامعه هستم، آن گاه من هم سعي مي‏کنم که مردم روزه‏داري مرا سنت قطعي نپندارند تا بخواهند از من پيروي کنند؛ يعني روزه گرفتن يا روزه نگرفتن در روز عرفه، هر دو جايز است، که امام حسن (عليه‏السلام) همان روز را روزه نگرفت و امام حسين (عليه‏السلام) گرفت، اما چون امام مجتبي (عليه‏السلام) رهبر جامعه بود و ممکن بود مردم عمل او را جزو سنت قطعي به حساب آورند، روزه نگرفت و رعايت حال مردم نمود.[2] .

- امام حسين (عليه‏السلام) فرمود:

همانا پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هرگاه روزه‏دار بود، به هنگام افطار غذا خوردن را با خرما آغاز مي‏کرد.[3] .

- از حضرت اباعبدالله (عليه‏السلام) پرسيدند:

چرا خداوند بر بندگان خود روزه را واجب کرده است؟

امام حسين (عليه‏السلام) فرمود:

خداوند روزه را واجب کرد تا ثروتمند مزه‏ي گرسنگي را بچشد و آن گاه بر بينوايان احسان و بخشش کند.[4] .

- روزه‏دار اگر براي نماز و عبادات خود از عطر استفاده کند، خوب است و پاداش چند برابر دارد.[5] .

[1] ان الله عزوجل جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، يستبقون فيه بطاعته الي رضوانه، فسبق فيه قوم ففازوا، و تخلف آخرون فخابوا، فالعجب کل العجب من الضاحک اللاعب في اليوم الذي يثاب فيه المحسنون، و يخيب فيه المقصرون، و أيم الله لو کشف الغطاء لشغل محسن باحسانه و مسي‏ء باساءته. (من لا يحضره الفقيه / ج 1/ ص 511).

[2] ان الحسن کان اماما فأفطر لئلا يتخذ صومه سنة، و ليتاسي به الناس، فلما أن قبض کنت انا الامام فأردت أن لا يتخذ صومي‏ سنة فيتأسي الناس بي. (وسائل الشيعة / ج 5/ ص 140).

[3] ان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) کان يبتدئ طعامه اذا کان صائما بالتمر. (مستدرک الوسائل / ج 16/ ص 380).

[4] ليجد الغني مس الجوع فيعود بالفضل علي المساکين. (مناقب / ابن شهر آشوب / ج 4/ ص 68).

[5] الطيب تحفة الصائم. (عيون اخبار الرضا / ج 2 / ص 48/ حديث 156.

زکات

- شخصي از امام حسين (عليه‏السلام) پرسيد: در کجا، بايد فطريه بدهيم، در شهر خود يا در سفر.

امام حسين (عليه‏السلام) پاسخ فرمود:

بر هر مسلماني پرداخت زکات فطر واجب است؛ خواه در شهر خود باشد يا در بيابان‏ها قرار داشته باشد.[1] .

[1] زکاة الفطر علي کل حاضر و باد.

نماز بر شهيد

- پس از به شهادت رسيدن امام حسن مجتبي (عليه‏السلام)، حضرت اباعبدالله (عليه‏السلام)،ابن عباس و عبدالله بن جعفر و ديگر بزرگان بني‏هاشم را جمع کرد و دستور داد بدن آن حضرت را غسل داده، کفن کنند.

پس از آن در مسجد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر پيکر برادر نماز خواند، و آن گاه که مي‏خواست درب حجره‏ي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را بازکند تا امام مجتبي (عليه‏السلام) را در کنار جدش به خاک بسپارد، مروان بن حکم و فرزندان عثمان، و ابوسفيان مانع شدند و گفتند:

چون عثمان را نگذاشتند که در حجره‏ي پيامبر دفن شود ما نيز نمي‏گذاريم حسن را در حجره‏ي پيامبر دفن کنيد، مگر آن که شمشيرها کشيده شود و خون‏ها جاري گردد.

-... پس از غسل و کفن بدن مبارک پدرم علي (عليه‏السلام) وقتي نماز عشا را خوانديم، به هنگام برداشتن تابوت ناگاه ديديم که قسمت جلوي آن بلند شد و حرکت کرد، ما قسمت آخر تابوت را گرفته به راه افتاديم، آن قدر رفتيم تا به رود کوچکي رسيديم، به قبر آماده‏اي برخورد کرديم همان گونه که اميرالمؤمنين (عليه‏السلام) شرح داده بود.

به هنگام دفن پيکر پدر، صداي به هم خوردن بال‏هاي فراواني را مي‏شنيديم چونان بال‏هاي پرندگان و صداي گريه و زاري نيز به گوش ما مي‏رسيد، تابوت را بر زمين گذاشته بر پيکر پدر نماز خوانديم همان گونه که شرح داد، کنار قبر رفتيم پيکر پدر را در درون قبر گذاشته و آن را با خشت پوشانديم.[1] .

 

 [1] ... فلما قضينا صلاة العشاء الاخرة، اذا قد شيل مقدم السرير، و لم يزل نتبعه الي أن وردنا الي الغري، فأتينا الي قبر علي ما وصف أميرالمؤمنين (عليه السلام) و نحن نسمع خفق أجنحة کثيرة و ضجة و جلبة، فوضعنا السرير و صلينا علي أميرالمؤمنين (عليه‏السلام) کما وصف لنا، و نزلنا قبره فأضجعناه في لحده، و نضدنا عليه اللبن. (بحارالانوار / ج 42/ ص 235).

قرآن و نماز

کسي که يک آيه از قرآن را در نماز خود، به طور ايستاده، بخواند، براي هر حرفي از آن، صد پاداش نيکو براي آن شخص نوشته مي‏شود و اگر در غير نماز بخواند، خداوند به هر حرفي ده پاداش نيکو به او عطا مي‏کند و اگر قرآن را بشنود، به هر حرفي يک پاداش نيکو به او عطا مي‏کند؛ و اگر کسي تمام قرآن را در شب بخواند فرشتگان بر او درود مي‏فرستند تا صبح شود و اگر در روز تمام قرآن را بخواند فرشتگان بر او درود مي‏فرستند تا شب، و دعاي او برآورده است، و به‏اندازه‏ي آنچه که بين آسمان و زمين است به او خير و پاداش داده مي‏شود.

از امام پرسيدم اين ثواب خواننده‏ي قرآن است، اما کسي که نمي‏تواند قرآن را بخواند چه؟ فرمود:

اي برادر بني اسد! (در شگفت مباش؛ زيرا) خداوند بخشنده، ستايش کننده، و بزرگوار است، وقتي خوانده شود آنچه که با اوست (در حافظه‏ي اوست)، خداوند پاداش‏هايي که ياد کردم را خواهد بخشيد.[1] .

  [1] من قرأ آية من کتاب الله عزوجل في صلاته قائما يکتب له بکل حرف مائة حسنة، فاذا قرأها في غير صلاة کتب الله له بکل حرف عشر حسنات، و ان استمع القرآن کتب الله له بکل حرف حسنة، و ان ختم القرآن ليلا صلت عليه الملائکة حتي يصبح، و ان ختمه نهارا صلت عليه الحفظة حتي يمسي، و کانت له دعوة مجابة، و کان خيرا له مما بين السماء و الارض.

قلت هذا لمن قرأ فمن لم يقرأه قال:

يا أخا أسد ان الله جواد ماجد کريم، اذا قرأ ما معه أعطاه الله ذلک. (بحارالانوار / ج 92/ ص 201).

وضو

- لشگريان يزيد به رهبري عمر سعد گرچه تلاش کردند در بعد از ظهر روز نهم محرم کار را يکسره کنند، اما امام حسين (عليه‏السلام) شب عاشورا را مهلت خواست، سپس به ياران فرمود:

«برخيزيد،از اين آب بنوشيد که آخرين روزي شما در دنياست، با آن وضو بسازيد، غسل کنيد، و لباس‏هاي تان را با آن شستشو دهيد که فردا کفن‏هاي شما خواهد بود».

آن گاه شب عاشورا را همه به دعا و نماز و قرآن و ذکر و نيايش گذراندند، هر کس از دور به خيمه‏ها نزديک مي‏شد، گويا به کندوي زنبوران عسل نزديک شده است.[1] .

[1] قوموا فاشربوا من الماء يکن آخر زادکم، و توضأوا و اغتسلوا و اغسلوا ثيابکم لتکون أکفانکم. (بحارالانوار / ج 44/ ص 316).

ذکر

- امام حسين (عليه‏السلام) در لحظه‏هاي پاياني روز عاشورا کنار امام سجاد (عليه‏السلام) رفت تا با او خداحافظي کند.

امام سجاد (عليه‏السلام) پرسيد: پدر جان امروز با اين منافقان چه کرديد؟

امام فرمود: اي پسرم! شيطان بر آنان غلبه کرد و ياد خدا را از دلهايشان زدود، و جنگ در گرفت تا آن که زمين از خون ما و آنان سيراب شد.

 

نماز امام حسين

- امام حسين (عليه‏السلام) براي برطرف شدن مشکلات و برآورده شدن حاجت‏ها، نمازي چهار رکعتي با ويژگي‏هاي زير را سفارش مي‏فرمود:

چهار رکعت نماز که قنوت و ارکان آن را به نيکي بجا آوري

در رکعت اول، حمد را 1 بار و «حسبنا الله و نعم الوکيل» را 7 بار بخوان؛ [سپس] در رکعت دوم، حمد را 1 بار و «ما شاء الله لا قوة الا بالله ان ترن انا اقل منک مالا و ولدا» را 7 بار بخوان؛

[آنگاه] در رکعت سوم، حمد را 1 بار و «لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين» را 7 بار بخوان؛ و در رکعت چهارم نيز حمد 1 بار و «افوض أمري الي الله ان الله بصير بالعباد» را 7 بار بخوان؛ سپس حاجت خود را از خدا بخواه.[1] .

[1] بحارالانوار / ج 91 / ص 358/ حديث 19.

 

نماز ظهر عاشورا

- امام حسين (عليه‏السلام) و يارانش سرگرم نبرد بودند که ابوثمامه، «عمرو بن عبدالله صائدي» خطاب به آن حضرت گفت:

وقت نماز ظهر است، گرچه من دست از تو نمي‏کشم تا کشته شوم اما دوست دارم دو رکعت نماز با تو بخوانم.

امام سر برداشت و در حق او اين گونه دعا کرد.

«ذکرت الصلاة، جعلک الله من المصلين الذاکرين! نعم، هذا اول وقتها»؛

نماز را به يادمان آوردي، خدا تو را از نمازگزاران و ذاکرين قرار دهد، آري هم اکنون اول وقت براي نماز ظهر است.

«ثم قال: سلوهم ان يکفوا عنا حتي نصلي»؛

آن گاه به ياران فرمود: از کوفيان بخواهيد دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانيم

کوفيان مخالفت کردند.

حضرت اباعبدالله (عليه‏السلام) خود اذان گفت، وقتي اذان تمام شد، خطاب به عمر سعد فرمود:

«يابن سعد أنسيت شرايع الاسلام، الا تقف عن الحرب حتي نصلي و تصلون و نعود الي الحرب»؛

واي بر تو اي پسر سعد! آيا احکام اسلام را از ياد بردي؟ آيا جنگ را متوقف نمي‏کني تا ما نماز خود را بخوانيم و شما نماز خود را بخوانيد، سپس به پيکار برگرديم؟

عمر سعد جواب نداد. امام (عليه‏السلام) فرمود:

شيطان بر او چيره شده است؛

آن گاه به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود:

«تقدما أمامي حتي اصلي الظهر»؛

شما دو نفر جلو بايستيد تا من نماز ظهر را بخوانم. 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 8149 کلمه
مولف : سيد جواد بهشتي
1395/2/5 ساعت 12:48
کد : 1257
دسته : امام حسین (ع) و نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
نماز معصومان
نماز و امام حسین علیه السلام
سیره معصومان و نماز
نماز ظهر عاشورا
عبادت امام حسین علیه السلام
عبادت در سخنان امام حسین علیه السلام
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز