■ بندگی و نیایش در گفتار امام حسین(علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: عبادت احرار: (نماز و عبادت در سيره عملي امام حسين)
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
عبادت وبندگی در گفتار امام حسین
عبادت و بندگي
- اين مردم بردگان دنيا هستند و دين بازيچهي زبانشان ميباشد، حمايت و پشتيباني از دين تا آنجاست که زندگيشان در رفاه باشد، اما آن گاه که در بوتهي امتحان قرار گيرند، دينداران کم خواهند بود.[1] .
- راستگويي عزت است و دروغگويي عجز و ناتواني، و راز امانت است و همسايگي خويشاوندي، و ياري و کمک صداقت و پاکدلي است و کار و عمل تجربه، و اخلاق نيک عبادت است و سکوت زينت و آرايش، و طمع و آزمندي فقر و گدائي است و بخشش بينيازي، و مدارا کردن، نشانه عقل است.[2] .
- از پدرم اميرالمؤمنين (عليهالسلام) شنيدم که از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل ميکرد
که پيامبر فرمود: کسي که براي برطرف کردن نياز برادر مسلمان خود تلاش کند، گويا خدا را نه هزار سال عبادت کرده است که روزها را روزهدار و شبها را به شب زندهداري گذرانده باشد.[3] .
- اي مردم، خداوند بندگان را نيافريد مگر براي اين که او را بشناسند، آن گاه که او را شناختند، پرستش کنند، وقتي که پرستش کردند با پرستش او از پرستش ديگران بينياز شوند.
يکي از ياران پرسيد، راه شناخت خداوند کدام است؟
امام پاسخ داد: شناخت خداوند به اين است که مردم هر زمان رهبر خودشان را که اطاعتش واجب است، بشناسند (تا به وسيلهي آن رهبر، خدا را بشناسند).[4] .
- در فرصتهاي مناسب امام علي (عليهالسلام) در مسجد کوفه «معتکف» ميشد و به عبادت و راز و نياز ميپرداخت، روزها روزه و شبها را به شب زندهداري ميگذراند. عربي وارد مسجد شد مقداري نماز خواند تا وقت افطار شد، آن گاه نگاهش به امام افتاد - در حالي که او را نميشناخت - و ديد که ايشان ميخواهد افطار کند. با شگفتي مشاهده کرد که مقداري آرد جو از کيسه کوچکي بيرون آورد، ابتدا آن عرب را دعوت به غذا کرد، اما شخص عرب نپذيرفت که از آن آرد به جاي غذا بخورد.
امام با آن آرد افطار کرد و کيسه آرد را کنار عمامه خود گذاشت.
شخص عرب دلش به حال (و غذاي) او سوخت، از مسجد بيرون آمد و سراغ منزل امام حسن (عليهالسلام) و امام حسين (عليهالسلام) را گرفت، و بر سر سفرهي آنان نشست و مشاهدات خود را با شگفتي بيان کرد و گفت:
در مسجد مردي را ديدم که دلم به حال او سوخت؛ پيرمردي روزهدار بود که به هنگام افطار با کمي آرد جو، گرسنگي را برطرف کرد و چيزي نداشت که از آن بخورد. اگر اجازه ميدهيد از غذاهاي اين سفره مقداري براي او ببرم.
حضرت امام حسن (عليهالسلام) و امام حسين (عليهالسلام) گريستند و گفتند: «انه ابونا اميرالمؤمنين علي، يجاهد نفسه بهذه الرياضة»؛
آن پيرمرد پدر ما حضرت اميرالمؤمنين علي (عليهالسلام) است که با اين گونه رياضت کشيدن مبارزه با نفس ميکند.[5] .
-ما خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را با دوستي اسلام دوست بداريد، همانا پيامبر خدا «که درود خدا بر او و خاندانش باد» فرمود:
مرا بيش از آنچه سزاوارم نستائيد، همانا خداوند مرا بندهي خود برگزيد پيش از آن که به پيامبري برگزيند.[6] .
- کبر و بزرگواري از آن خداي يکتا است و براي غير او شايسته نيست که خداوند ميفرمايد: «عزت و بزرگواري از آن خدا و پيامبرش و مؤمنين است.»[7] .
- همانا مردمي، خدا را به شوق (رسيدن به بهشت) پرستش ميکنند که اين پرستش تجار است؛ و مردم ديگري خدا را از روي ترس (از آتش جهنم) ميپرستند که اين پرستش بردگان است؛ و مردمي نيز خدا را براي شکر و سپاس (به درگاهش) عبادت ميکنند که اين عبادت آزادگان است و اين نوع پرستش والاترين عبادتها است.[8] .
- عکرمة ميگويد: از مزدلفه همراه امام حسين (عليهالسلام) بودم که مرتب «لبيک اللهم لبيک» ميگفت تا رسيديم به جمره (جايگاه شيطان) که ديگر نفرمود: از آن حضرت پرسيدم؛ آيا جائز است از مزدلفه تا اينجا لبيک گفت؟
امام حسين (عليهالسلام) فرمود: از پدرم علي بن ابيطالب (عليهالسلام) شنيدم که لبيک ميگفت تا برسد به جمره (جايگاه شيطان) و پدرم به من خبر داد که همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) لبيک گفت تا رسيد به جمره[9] .
- همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليهالسلام) وصيتي کرد که در آن وصيت اين رهنمود نيز بود:
«يا علي! کسي از امت من که چهل حديث حفظ کند براي خشنودي خداي عزيز و بزرگ و براي پاداش روز قيامت، خدا او را در روز قيامت با پيامبران و راستگويان و شهيدان و نيکوکاران محشور خواهد کرد و ايشان چه دوستان نيکوئي ميباشند.»[10] .
- شخصي از امام حسين (عليهالسلام) پرسيد، اي پسر رسول خدا! چگونه صبح کردي؟ حضرت فرمودند: «صبح کردم در حالي که پروردگار بالاي سرم و آتشي در پيش روي داشتم، مرگ مرا ميطلبيد و حساب خيره خيره تماشايم ميکرد و من در گرو اعمال خويشم (به يقين ميدانستم) آنچه را دوست ميدارم نمييابم، و آنچه را دوست ندارم از خود دور نميتوانم بکنم، و زمام امور در دست ديگري است، اگر او خواست عذابم ميکند، و اگر او خواست عفوم خواهد کرد، بنابراين کدام نيازمند از من نيازمندتر است.»[11] .
- خداوند توان کسي را نميگيرد جز آن که از مقدار اطاعت او ميکاهد، و از قدرت کسي نميکاهد جز آنکه مخارج او را سبک ميکند.[12] .
- همانا رفتار و کردار اين امت اسلامي، هيچ صبحگاهي بر آن نميگذرد جز آن که آنها را نزد خداوند بزرگ ميبرند.[13] .
[1] ان الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي السنتهم يحوطونه مادرت معايشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الديانون (بحارالانوار / ج 78 / ص 117 و ج 44/ ص 383).
[2] الصدق عز، و الکذب عجز، و السر امانة، و الجوار قرابة، و المعونة صداقة، و العمل تجربة و الخلق الحسن عبادة، و الصمت زين، و الشح فقر، و السخاء غني، و الرفق لب.
(تاريخ يعقوبي / ج 2/ ص 246).
[3] سمعت أبي أميرالمؤمنين (عليهالسلام) يقول: قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): من سعي في حاجة أخيه المؤمن فکانما عبدالله تسعة آلاف سنة، صائما نهاره، قائما ليله» (بحارالانوار / ج 74/ ص 315).
[4] ايها الناس! ان الله جل ذکره ما خلق العباد الا ليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه، فاذا عبدوه استغنوا بعبادته عن عبادة ما سواه.
فقال له رجل: يابن رسول الله بابي أنت و امي فما معرفة الله؟ قال: معرفة اهل کل زمان امامهم الذي يجب عليهم طاعته. (بحارالانوار / ج 5/ ص 312).
[5] ينابيع المودة / ص 174.
[6] أحبونا بحب الاسلام، فان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قال:
«لا ترفعوني فوق حقي، فان الله تعالي اتخذني عبدا قبل أن يتخذني رسولا» (معجم الکبير طبراني / ج 3/ ص 128/ حديث 2889).
[7] کل الکبر لله وحده و لا يکون في غيره، قال الله تعالي «ولله العزة و لرسوله و للمؤمنين» (منافقون /8)، (بحارالانوار / ج 44/ ص 198/ حديث 13).
[8] ان قوما عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبة فتلک عبادة العبيد، و ان قوما عبدوا الله شکرا فتلک عبادة الاحرار، و هي افضل العبادة.
(بحارالانوار / ج 78 / ص 117 / حديث 5).
[9] کنز العمال / ج 5/ ص 148.
[10] ان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) أوصي الي أميرالمؤمنين علي بن ابيطالب (عليهالسلام) و کان فيما أوصي به أن قال له: يا علي! من حفظ من امتي أربعين حديثا يطلب بذلک وجه الله عزوجل و الدار الاخرة حشره الله يوم القيامة مع النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا. (بحارالانوار / ج 2/ ص 156).
[11] اصبحت ولي رب فوقي، و النار امامي، و الموت يطلبني، و الحساب محدق بي، و أنا مرتهن بعملي، لا اجد ما احب، و لا ادفع ما اکره، و الامور بيد غيري، فان شاء عذبني، و ان شاء عفي عني، فاي فقير افقر مني؟! (بحارالانوار / ج 78/ ص 116).
[12] ما اخذ الله طاقة احد الا وضع عنه طاعته، و لا اخذ قدرته الا وضع عنه کلفته.
[13] ان اعمال هذه الامة ما من صباح الا و تعرض علي الله تعالي. (عيون اخبار الرضا / ج 2/ ص 48).
پيشگامان نماز
شخصي که زاهد و عابد است اما فضيلت و برتري امام علي (عليهالسلام) را بر ديگر انسانها پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) باور ندارد، انکار ولايت در وجود او چونان شعله آتشي در روز طوفاني است و ديگر اعمال او هر چند فراوان باشد چونان علفهاي خشک بيابان است، هر چند سراسر بيابان را فرا گرفته باشد، اما آن گاه که شعله آتش در آن زبانه کشد، و باد وزيدن گيرد، همهي آن علفها خواهد سوخت و چيزي از آن باقي نخواهد ماند.[1] .
امام حسين (عليهالسلام) فرمود: وقتي ابابکر و عمر به منزل اميرالمؤمنين (عليهالسلام) هجوم آوردند، و با صداي بلند آن حضرت را به بيعت فرا خواندند، و کساني را که در منزل بودند، خارج کردند، اميرالمؤمنين (عليهالسلام) وارد مسجد مدينه شد، و در حالي که اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) او را در ميان داشتند، براي سخنراني بپاخاست، حمد و سپاس الهي بجا آورد و در فضيلت اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آيه تطهير را خواند.[2] آنگاه فرمود:
«اي مردم! فلان و فلان به خانهي من آمدند و مرا براي بيعت کردن دعوت کردند. مردم! من پسر عموي پيامبر و پدر دو فرزندش، و راستگوي بزرگ، و برادر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هستم، هر کس اين ادعا را جز من داشته باشد، دروغگوست، پيش از همه اسلام آوردم و نماز خواندم و من وصي و جانشين پيامبرم، و شوهر دختر او - بزرگ زن جهانيان فاطمه، دختر محمد - ميباشم، و پدر حسن و حسين دو فرزند پيامبرم؛ مائيم اهل بيت رحمت، به وسيلهي ما خدا شما را هدايت کرد و به وسيله ما خدا شما را از گمراهي نجات داد، و من صاحب روز «غدير خم» ميباشم و دربارهي من بود که سورهاي از قرآن نازل شد. من جانشين رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از اهل بيت آن حضرت بر اين مردگان بوده، و من جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در ميان زندگان از امت او ميباشم.
پس مردم از خدا بترسيد که قدمهاي شما را در ايمان استوار نگهدارد و نعمت خود را بر شما تمام کند» پس از بيان اين خطابهي کوتاه و کوبنده پدرم به خانه بازگشت.[3] .
امام حسين (عليهالسلام) در نامهاش به معاويه نوشت:
هان اي معاويه! آيا تو آن کس نيستي که حجر کندي را کشتي و مردم نمازگزار و پرهيزکار را - که ظلم و بدعت را نميپسنديدند و در امر دين از سرزنش کسي نميترسيدند - با ظلم و ستم را کشتي؛ با اين که سوگندهاي فراوان خوردي و عهد و پيمان استوار نمودي که آنها را نميکشي، بي آنکه در ملک تو فتنهاي پديد آورند، يا دشمني آغاز کنند؟
هان اي معاويه، آيا تو آن کس نيستي که عمرو بن حمق خزاعي، صحابي رسول خدا و آن مرد صالحي را که عبادت، اندامش را فرسود و پيکرش را لاغر کرد و رخسارش را زرد نمود، کشتي؟.[4] .
[1] ان دفع الزاهد العابد لفضل علي (عليهالسلام) علي الخلق کلهم بعد النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) ليصير کشعلة نار في يوم ريح عاصف، و تصير سائر اعمال الدافع لفضل علي (عليهالسلام) کالحلفاء و ان امتلات منه الصحاري و اشتعلت فيها تلک النار و تخشاها تلک الريح حتي تأتي عليها کلها فلا تبقي لها باقية. (تفسير امام العسکري (عليهالسلام) / ص 89/ حديث 47).
[2] انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا (احزاب /33).
[3] بحارالانوار / ج 28/ ص 248.
[4] رجال کشي / ص 32، بحارالانوار / ج 44/ ص 212 / حديث 9، اعيان الشيعة / ج 1/ ص 582.
احکام الهي
- امام حسين (عليهالسلام) پس از خارج شدن از مکه به سرزمين صفاح رسيد و در آنجا فرزدق شاعر با امام ملاقات کرد.
امام حسين (عليهالسلام) به او فرمود:
اي فرزدق! همانا اين مردم اطاعت شيطان را پذيرفتند، و اطاعت پروردگار را رها کردند، و در زمين فساد را آشکار کردند، و حدود الهي را تعطيل کرده، شرابخوار شدند و به اموال فقرا و مردم زمينگير تجاوز کردند، و من از ديگران به ياري کردن دين خدا، و محترم نگاهداشتن احکام دين و جهاد در راه خدا سزاوارترم، تا نام خدا فراتر از هر چيز باشد.[1] .
- امام حسين (عليهالسلام) پس از رهگيري حر و لشگر کوفيان، نماز ظهر و عصر را خواند و اعتنائي به ممانعت آنها نکرد و به راه خود ادامه داد تا آن که به منزلگاه «بيضه» رسيد، در آنجا نيز براي ياران خود و لشگريان کوفه سخنراني کرد و فرمود:
اي مردم همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: کسي که پادشاه ستمگري را بنگرد که ستم ميکند و حرام خدا را حلال شمارد، و عهد و پيمان خدا را بشکند، و با سنت رسول خدا مخالفت کند، و در ميان بندگان خدا با فساد و ستمکاري عمل کند، اگر با عمل يا سخن بر ضد آن پادشاه قيام نکند، سزاوار است بر خداوند که او را با آن پادشاه ستمکار محشور کند.
مردم آگاه باشيد! اين مردم و بنياميه، اطاعت شيطان را به جان خريدند، و اطاعت خدا را رها کردند، و فساد را آشکار، و حدود الهي را ترک، و بيتالمال را غارت و حرام خدا را حلال، و حلال خدا را حرام شمردند، ميدانيد که من از ديگران سزاوارترم [قيام بر ضد اينان].[2] .
- در جمع صحابه و تابعين و بزرگان اسلام در سرزميني فرمودند:
خداوند در اين آيه «امر به معروف و نهي از منکر» را اولين فريضه قرار داد زيرا اگر به انجام اين فريضه اقدام گردد تمام فرائض چه آسان و چه دشوار عملي ميشود؛ علاوه بر اين امر به معروف و نهي از منکر، دعوت کردن به اسلام، همگامي در طرد ستمگريها و مخالفت با ستمگران، و دعوت کردن به تقسيم عادلانهي بيتالمال و غنائم، و گرفتن ماليات از چيزهائي که در اسلام مشخص گرديده، و مصرف آن در جايگاه اصلي خودش است.
شما اي بزرگان که در علم و دانش پرآوازهايد، و در خير و نيکي زبانزد ديگرانيد، و در نصيحت و پند دادن شهرت داريد، و به خاطر خدا در دل مردم عظمت و شکوه داريد، به طوري که افراد نيرومند شما را به حساب ميآورند، و ناتوانان شما را گرامي و محترم ميشمارند، کسان خود را - که هيچ برتري بر آنها نداريد - بر شما ايثار ميکنند، و آن گاه که خواستههايشان برآورده نميشود، از شما شفاعت ميجويند، و شما با شکوه پادشاهان و عظمت بزرگان در ميان آنان راه ميرويد؛
آيا اين همه احترام و کرنش براي اين نيست که مردم اميد دارند تا شما به احياء حقوق خداوند قيام کنيد؟ ليکن شما در بيشترين موارد از اداي حق الهي کوتاهي کرديد، و حقوق ائمه را سبک شمرديد، حق ضعيفان و بينوايان را پايمال نموديد، شما آنچه حق خود تصور ميکرديد به ناروا گرفتيد، ولي در راه خدا نه مالي بخشش کرديد، و نه جانتان را به مخاطره انداختيد، و نه از اقوام و خويشانتان براي رضا خدا بريديد.
آيا با اين اعمال زشت، بهشت خدا و همجواري پيامبران او را آرزو داريد؟ و ميخواهيد از عذاب الهي در امان باشيد؟
اي کساني که چنين آرزويي را از خدا داريد، ميترسم بر شما عذابي از عذابهاي خدا نازل گردد؛ زيرا شما در پرتو عنايت خدا به مقامي رسيديد که بر ديگران برتري پيدا کرديد، چه بسيارند کساني که مورد احترام مردم نيستند، ولي شما به خاطر خدا در ميان بندگانشان احترام داريد.
شما ميبينيد که پيمانهاي الهي در هم شکسته ميشود ولي هيچ دم نميزنيد، و به هراس نميافتيد، در حالي که براي در هم شکستن بعضي از پيمانهاي پدرانتان ناله سر ميدهيد، شکسته شدن پيمانهاي رسول خدا را ناديده ميگيريد.
کورها، لالها، و فلجها در شهرها، بي سرپرست ماندهاند و شما نه رحمي بر آنان ميکنيد، و عملي را که در خور شأن خودتان باشد در مورد آنها انجام نميدهيد، و نه قصد انجام آن را داريد، فقط با چاپلوسي و تملق پيش ستمگران رفاه و آسايش خويش را ميجوييد، خدا دستور فرموده است از اين اعمال پليد جلوگيري شود، ولي شما از آن غافليد.
شما مصيبتبارترين مردم هستيد؛ زيرا از مسئوليتها، عالمانه و آگاهانه دست کشيديد و علت همه گرفتاريها آن است که زمام امور و اجراي احکام بايد به دست علماي الهي باشد که در رعايت حلال و حرام خدا امين هستند، ولي اين مقام و منزلت از شما سلب شده است چرا که از محور حق پراکنده شديد، و با وجود دلائل روشن در سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اختلاف کرديد، اگر بر رنجها و آزارها شکيبايي داشتيد، و سختيهاي راه خدا را تحمل ميکرديد، اجراي امور دين خدا به دست شما ميافتد، ولکن شما ستمگران را در مقام و منزلت خود جايگزين ساختيد و امور دين خدا را به دست آنان سپرديد، و آنان به اشتباه عمل ميکنند، و در شهوات خود گام بر ميدارند، و بر شما مسلط شدند.
چون شما از مرگ فرار کرديد، و عاشقانه به زندگي گذرا، دل نهاديد، و ضعيفان و بينوايان را به دست ستمگران سپرديد تا برخي را برده و مقهور خود ساختند و برخي را براي لقمه ناني بيچاره و ناتوان کردند. ستمگران در ملک خدا، طبق ميل و خواست خود گام بر ميدارند، و با تمايلات خود راه پستي و مذمت را هموار ميسازند، از اشرار پست فطرت پيروي ميکنند، و جسورانه در مقابل خداي متعال ميايستند، در هر شهري بر فراز منبر گويندهاي دارند که فرياد ميزند، و با صداي بلند سخن ميگويد.
زمين در تسلط کامل آنان است، و دستشان از هر جهت باز و گشوده است، مردم بردگان آنانند آن گونه که هر دستي بر سر آنان کوبيده شود قادر به دفاع نيستند.
گروهي از اين جباران کينهتوز، سخت بر بينوايان چيره گشتهاند، و گروهي فرمانرواياني هستند که نه خدا را ميشناسند، و نه روز معاد را باور دارند. در شگفتم!! و چرا در شگفت نباشم؟! که زمين را مردي حيلهگر و مکار و فردي تيره روز، تصرف کرده، و بار مسئوليت مؤمنين را کسي به دوش کشيده که هرگز به آنان رحم نميکند، خدا در اين نزاعي که بين ما و او در گرفته، بهترين حاکم است، و در نبرد ما با او، قضاوت خواهد کرد.
خداوندا! تو خود ميداني عملکرد ما نه براي آن است که به رياست و سلطنت دست يابيم، يا از روي دشمني و کينهتوزي سخن بگوييم، ليکن پيکار ما براي اين است که پرچم آيين تو را برافراشته، و بلاد بندگان ترا آباد سازيم، و به ستمديدگان از بندگان تو امنيت بخشيم، و احکام و سنن و فرائض تو را پياده کنيم.
و شما اي سردمداران! اگر ما را ياري و پشتيباني نکنيد، ستمگران بر شما چيره ميشوند، و در خاموش کردن نور پيامبرانتان ميکوشند.
ولي بدانيد خداوند ما را کفايت خواهد کرد، و توکل ما بر اوست، و در مسير او گام بر خواهيم داشت، و به سوي او باز خواهيم گشت.[3] .
[1] يا فرزدق! ان هؤلاء قوم لزموا طاعة الشيطان، و ترکوا طاعة الرحمان، و أظهروا الفساد في الأرض، و ابطلوا الحدود، و شربوا الخمور، و استأثروا في أموال الفقراء و المساکين، و انا أولي من قام بنصرة دين الله و اعزاز شرعه و الجهاد في سبيله؛ لتکون کلمة الله هي العليا. (تذکرة الخواص ص 217).
[2] تاريخ طبري / ج 3/ ص 306 و ج 7/ ص 300.
[3] فبدأ الله بالأمر بالمعروف و النهي عن المنکر فريضة منه لعلمه بأنها اذا اديت و اقيمت استقامت الفرائض کلها هينها و صعبها، و ذلک ان الامر بالمعروف و النهي عن المنکر دعاء الي الاسلام مع رد المظالم و مخالفة الظالم، و قسمة الفييء و الغنائم و أخذ الصدقات من مواضعها، و وضعها في حقها.
ثم انتم أيها العصابة عصابة بالعلم مشهورة، و بالخير مذکورة، و بالنصيحة معروفة، و بالله في أنفس الناس مهابة يهابکم الشريف، و يکرمکم الضعيف، و يؤثرکم من لافضل لکم عليه و لا يد لکم عنده، تشفعون في الحوائج اذا امتنعت من طلابها، و تمشون في الطريق بهيئة الملوک و کرامة الاکابر.
أليس کل ذلک انما نلتموه بما يرجي عندکم من القيام بحق الله، و ان کنتم عن أکثر حقه تقصرون، فاستخففتم بحق الائمة، فأما حق الضعفاء فضيعتم، و أما حقکم بزعمکم فطلبتم، فلا مالا بذلتموه، و لا نفسا خاطرتم بها للذي خلقها، و لا عشيرة عاديتموها في ذات الله، أنتم تتمنون علي الله جنته و مجاورة رسله و أمانا من عذابه.
لقد خشيت عليکم أيها المتمنون علي الله أن تحل بکم نقمة من نقماته، لانکم بلغتم من کرامة الله منزلة فضلتم بها و من يعرف بالله لا تکرمون و أنتم بالله في عباده تکرمون، و قد ترون عهود الله منقوضة فلا تقرعون، و أنتم لبعض ذمم ابائکم تقرعون و ذمة رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) مخفورة، و العمي و البکم و الزمن في المدائن مهملة لا ترحمون، و لا في منزلتکم تعلمون، و لا من عمل فيها تعنون، و بالادهان و المصانعة عند الظلمة تأمنون، کل ذلک مما أمرکم الله به من النهي و التناهي و أنتم عنه غافلون، و أنتم اعظم الناس مصيبة لما غلبتم عليه من منازل العلماء لو کنتم تسعون.
ذلک بأن مجاري الامور و الاحکام علي أيدي العلماء بالله، الامناء علي حلاله و حرامه، فأنتم المسلوبون تلک المنزلة، و ما سلبتم ذلک الا بتفرقکم عن الحق و اختلافکم في السنة بعد البينة الواضحة، و لو صبرتم علي الاذي و تحملتم المؤونة في ذات الله کانت امور الله عليکم ترد، و عنکم تصدر، و اليکم ترجع.
ولکنکم مکنتم الظلمة من منزلتکم، و أسلمتم امور الله في أيديهم يعملون بالشبهات، و يسيرون في الشهوات، سلطهم علي ذلک فرارکم من الموت و اعجابکم بالحياة التي هي مفارقتکم، فأسلمتم الضعفاء في أيديهم، فمن بين مستعبد مقهور و بين مستضعف علي معيشته مغلوب.
يتقلبون في الملک بآرائهم و يستشعرون الخزي بأهوائهم، اقتداء بالاشرار، و جرأة علي الجبار، في کل بلد منهم علي منبره خطيب مصقع، فالارض لهم شاغرة و أيديهم فيها مبسوطة، والناس لهم خول لا يدفعون يدلامس، فمن بين جبار عنيد، و ذي سطوة علي الضعفة شديد، مطاع لا يعرف المبديء المعيد.
فيا عجبا و مالي لا أعجب!! و الارض من غاش غشوم و متصدق ظلوم، و عامل علي المؤمنين بهم غير رحيم، فالله الحاکم فيها فيه تنازعنا، و القاضي بحکمه فيما شجر بيننا.
اللهم انک تعلم انه لم يکن ما کان منا تنافسا في سلطان، و لا التماسا من فضول الحطام، ولکن لنري المعالم من دينک، و نظهر الاصلاح في بلادک، و يأمن المظلومون من عبادک، و يعمل بفرائضک و سننک و أحکامک، فانکم ان لم تنصرونا و تنصفونا قوي الظلمة عليکم، و عملوا في اطفاء نور نبيکم، و حسبنا الله و عليه توکلنا و اليه أنبنا و اليه المصير.
قبله
- (براي احترام و ارج نهادن به کعبه و قبلهگاه مسلمين) رو، و پشت به قبله، در دستشوئي ننشينيد.[1] .
[1] لا تستقبل القبلة و لا تستدبرها و لا تستقبل الريح و لا تستدبرها. (وسائل الشيعه / ج 1/ ص 213).
اذان
- در حضور امام حسين (عليهالسلام) از چگونگي پيدايش اذان صحبت شد، برخي به دروغ گفته بودند که بر اساس خوابي که عبدالله بن زيد ديده بود اذان مطرح شده است، امام ناراحت شد و قاطعانه اين شايعه را رد کرد و اظهار داشت:
(وحي بر پيامبر شما نازل ميشود، و شما گمان کردهايد که اذان گفتن را از عبدالله بن زيد گرفتهاند؟ نه هرگز! بلکه از پدرم علي بن ابيطالب (عليهالسلام) شنيدم که فرمود:
در شب معراج هنگامي که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به سوي آسمانها پر ميکشيد خداوند فرشتهاي را فرستاد و او در حضور حضرت اذان و اقامه را قرائت کرد و هر عبارتي را دو بار تکرار کرد، سپس جبرئيل فرمود: اي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)! اين چنين است اذان نماز).[1] .
[1] (مستدرک الوسائل / ج 4/ ص 17/ حديث 4062 و 4061) البته به جز شب معراج يکبار ديگر هم جبرئيل دستور اذان را براي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آورد وقتي که سر مبارک حضرت بر دامان علي عليهالسلام بود، جبرئيل اذان و اقامه را به پيامبر تعليم داد. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم سر خود را برداشت و از علي عليهالسلام پرسيد: آيا صداي جبرئيل را شنيدي؟ عرض کرد: آري، حضرت پرسيد: آيا اذان و اقامه را به خاطر سپردي؟ عرض کرد: آري، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: بلال را حاضر کن و اذان و اقامه را به او تعليم بده. امام علي عليهالسلام هم همين کار را کرد (وسايل الشيعه / ج 5/ ص 369).
آداب نماز
- حضرت زهرا (عليهاالسلام) انگشتر عقيقي داشت که به هنگام شهادت آن را به برادرم امام حسن (عليهالسلام) بخشيد، و امام حسن (عليهالسلام) نيز به هنگام شهادت آن را به من بخشيد.
دوست داشتم بر روي نگين انگشتر چيزي نقش کنم، که شب در خواب حضرت عيسي بن مريم (عليهالسلام) - که بر او و بر پيامبرمان و خاندانش درود - را ديدم.
پرسيدم اي روح خدا! بر روي نگين انگشترم چه جملهاي بنويسم؟
حضرت عيسي (عليهالسلام) پاسخ داد:
بر روي انگشترت اين جمله را بنگار
«لا اله الا الله الملک الحق المبين»
که اين جمله در اول کتاب تورات، و در پايان کتاب انجيل آمده است.[1] .
[1] قال الامام الحسين (عليهالسلام):
... فاشتهيت أن أنقش عليه شيئا، فرأيت في النوم المسيح عيسي بن مريم - علي نبينا و آله و عليهالسلام - فقلت له: يا روح الله ما أنقش علي خاتمي هذا؟ قال: أنقش عليه: لا اله الا الله الملک الحق المبين فانه أول التوراة و آخر الانجيل. (کتاب غيبت شيخ طوسي / ص 297/ حديث 252).
سجده
- همانا وقتي خداوند بزرگ، آدم را آفريد و اندام و خلقت او را اعتدال بخشيد و نام هر چيزي را به او آموخت و آن نامها را بر فرشتگان عرضه نمود، نور حضرت محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين را بر صلب آدم نهاد به گونهاي که نور آنان همه جا را در افقها (ي آسمانها)، پردهها، بهشت، کرسي، و عرش الهي، روشن کرده بود.
پس خدا فرشتگان را فرمان به سجده بر آدم داد تا او را بزرگ شمارند؛
زيرا خدا آدم را برتري داد به واسطهي اين که او را جايگاه آن انوار روشنايي بخش آفاق آسمانها قرار داده بود؛
پس همهي فرشتگان بر آدم سجده کردند جز ابليس که از فروتني در برابر عظمت پروردگار سرباز زد و از فروتني در برابر انوار ما سرپيچي کرد در حالي که همهي فرشتگان فروتني کردند و سجده نمودند پس شيطان خود را بزرگ پنداشت و بالاتر دانست، که به علت سرپيچي و خود بزرگ بيني از کافران شد.[1] .
- شريح ميگويد: وارد مسجد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در مدينه شدم، امام حسين (عليهالسلام) را ديدم که صورت روي خاک گذاشته و اين دعا را در سجده ميخواند:
(اي آقا و مولايم! آيا براي گرزهاي آتشين اعضاي بدنم را خلق کردهاي؟ يا اندام دروني مرا براي نوشيدن آبهاي گرم جهنم خلق نمودهاي؟
خداوندا! اگر مرا به گناهانم بازخواست کني، من تو را به کرم و بخششت ميخوانم، اگر مرا با خطاکاران قرار دهي، مراتب دوستيام را به ساحت مقدست، به اطلاع آنان ميرسانم.
اي آقاي من، طاعتم تو را بهرهاي نداده، و گناهم به تو ضرري نميرساند،
پس آنچه را به تو سود و بهرهاي نميرساند، به من عنايت کن و آنچه را به تو ضرر نميرساند، به من ببخشاي؛ به درستي که تو مهربانترين مهرباناني).[2] .
[1] ان الله تعالي لما خلق آدم و سواه و علمه اسماء کل شيء و عرضهم علي الملائکة جعل محمدا و عليا و فاطمة و الحسن و الحسين (عليهمالسلام) أشباحا خمسة في ظهر آدم، و کانت أنوارهم تضيء في الآفاق من السماوات و الحجب و الجنان و الکرسي و العرش.
فأمر الله الملائکة بالسجود لادم تعظيما له، انه قد فضله بأن جعله و عاء لتلک الاشباح التي قد عم أنوارها الافاق، فسجدوا الا ابليس أبي أن يتواضع لجلال عظمة الله، و أن يتواضع لانوارنا أهل البيت و قد تواضعت لها الملائکة لکلها و استکبر و ترفع و کان بابائه ذلک و تکبره من الکافرين. (بحارالانوار / ج 11/ ص 149).
[2] سيدي و مولاي ألمقامع الحديد خلقت أعضائي، أم لشرب الحميم خلقت أمعائي، الهي لئن طالبتني بذنوبي لأطالبنک بکرمک، و لئن حبستني مع الخاطئين لاخبرنهم بحبي لک، سيدي ان طاعتک لا تنفعک، و معصيتي لا تضرک، فهب لي ما لا ينفعک، و اغفرلي ما لا يضرک فانک ارحم الراحمين. (مقتل الامام الحسين عليهالسلام خوارزمي/ ج 1/ ص 152).
تسبيح
- ما موجوداتي نوراني بوديم که بر گرد عرش الهي ميگشتيم و به فرشتگان تسبيح و حمد و سپاس خدا را ياد ميداديم.[1] .
- امام حسين (عليهالسلام) در يکي از دعاهايش اين گونه خداوند را تسبيح ميکند:
پاک و منزه است خداوندي که برترين و والاترين است؛ پاک و منزه است خداوند بزرگ و بلند مرتبه؛ پاک و منزه است آن که چنين است و کسي جز او اين چنين نيست و توان برابري با او را ندارد؛ پاک و منزه است آن که آغازش علمي است که به وصف در نيايد و پايانش دانشي است که فناناپذير ميباشد.
(پاک و منزه آن که) با خداونديش بر تمامي موجودات برتري دارد و از اين رو چشمياو را نيافته و عقلي او را به مثال در نياورده و ذهني او را صورتگري نکرده، و زباني آن گونه که شايستهي اوست او را توصيف ننموده
است و زباني آن گونه که شايستهي اوست او را توصيف ننموده است؛ پاک و منزه است آن که در آسمان برتري جسته؛ پاک و منزه است آن که مرگ را بر بندگانش مقرر داشته؛ پاک و منزه است پادشاه قدرتمند؛ پاک و منزه است فرمانرواي بدون عيب؛ پاک و منزه است آن که جاودانه و ابدي است.[2] .
امام حسين (عليهالسلام) در رابطه با نطق پرندگان فرمودند:
پروردگار هستي چيزي خلق نکرد جز آن که با ذکر خاصي خدا را حمد و سپاس ميگويد.
سپس اين آيه را خواند: «و ان من شييء الا يسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبيحهم»؛
و چيزي در نظام هستي وجود ندارد جز آن که خدا را شکر و سپاس ميگويد، لکن شما حمد و سپاس آنها را درک نميکنيد.[3] .
[1] کنا أشباح نور ندور حول عرش الرحمن، فنعلم للملائکة التسبيح و التهليل و التحميد. (بحارالانوار / ج 60/ ص 311).
[2] سبحان الرفيع الاعلي، سبحان العظيم الاعظم، سبحان من هو هکذا و لا يکون هکذا غيره، و لا يقدر أحد قدرته، سبحان من أوله علم لا يوصف، و آخره علم لا يبيد، البريات بالالهية، فلا عين تدرکه، و لا عقل يمثله، ولا وهم يصوره، و لا لسان يصفه بغاية ماله (من) الوصف، سبحان من علا في الهواء، سبحان من قضي الموت علي العباد، سبحان الملک المقتدر، (القادر) سبحان الملک القدوس، سبحان الباقي الدائم. (بحارالانوار / ج 94/ ص 206/ حديث 3).
[3] بحارالانوار / ج 64/ ص 27/ حديث 8.
نماز
امام حسين (عليهالسلام) از وقتي که آيه 132 سورهي طه نازل شد، هر روز به هنگام نماز، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) درب خانهي ما را ميکوبيد و با صداي بلند ما را به نماز خواندن فرا ميخواند و ميفرمود: وقت نماز است؛ اي خاندان نبوت به راستي که خداوند خواسته است که پليدي را از شما اهل بيت دور گرداند و به بهترين وجهي شما را پاکيزه گرداند و ما از درون منزل پاسخ ميداديم، و بر تو سلام اي رسول خدا و رحمت و برکات خدا بر تو باد[1] و تا نه ماه اين کار را ادامه ميداد.
- از حضرت اباعبدالله (عليهالسلام) معناي آيهي 41 سورهي حج «الذين ان مکناهم في الارض اقاموا الصلوة و...» را پرسيدند پاسخ فرمود: «هذه فينا أهل البيت»
(اين آيه «آنان که اگر آنها را در زمين حاکم گردانيم نماز را برپاي ميدارند و...» دربارهي ما اهل بيت پيامبر نازل شده است).[2] .
- حضرت امام حسين (عليهالسلام) در مورد آيه 29 سوره فتح که خداوند فرمود: «تراهم رکعا سجدا»؛ يعني کساني که با پيامبرند را مينگري که همواره در رکوع و سجودند، چنين توضيح داد که اين آيه دربارهي علي بن ابيطالب نازل شد؛ يعني علي (عليهالسلام) را همواره در رکوع و سجود مينگريد، که در شبانه روز هزار رکعت نماز ميخواند.[3] .
امام حسين (عليهالسلام) در تفسير «الله الصمد» فرمود:
«صمد» آن وجودي است که داراي خلأ نيست؛ «صمد» آن وجود برتري است که بالاتر از آن نميتوان تصور کرد؛ «صمد» آن وجودي است که تغذيه نميکند؛ «صمد» آن وجودي است که خواب بر او راه ندارد؛ و بالاخره آن ذات ابدي است که همواره بوده و خواهد بود.[4] .
- يکي از منافقين مدينه مرد و خانوادهي او براي کفن و دفن و نماز او در تلاش بودند. امام حسين (عليهالسلام) در کوچههاي مدينه قدم ميزد که يکي از دوستان را ديد که با شتاب رد ميشود، خطاب به او فرمود: کجا ميروي؟
پاسخ داد: چون اين منافق مرد و من دوست ندارم در نماز او شرکت کنم، ميخواهم از شهر خارج شوم تا در مراسم او شرکت نداشته باشم.
امام (عليهالسلام) فرمود: نگران مباش و در کنار من بايست.
در کنار من به هنگام نماز بايست و هر چه را من ميگويم، تو هم بگو (و سپس حضرت چنين نفرين کرد: )
خدايا بنده تو ميان بندگان و شهرهايت فساد کرد، خدايا حرارت آتش را به او بچشان، خدايا سختترين عذابت را بر او روا دار، که او دشمنان تو را رهبري ميکرد، و با دوستان تو دشمني ميکرد، و با خاندان پيامبرت دشمني ميورزيد.
امام حسين (عليهالسلام) در نماز بر پيکر سعيد بن عاص چنين کرد. شخصي که لعنتها را شنيد گفت: آيا شما بر مردگان خود نيز اين گونه نماز ميخوانيد؟
امام پاسخ داد: «بل صلاتنا علي أعدائنا»؛ نه، بلکه اين نماز بر دشمنان ماست.
- امام حسين (عليهالسلام) در مسجد مدينه نماز ميخواند و مردم از پيش روي او رفت و آمد ميکردند. وقتي نماز امام تمام شد به او اعتراض کردند که چرا مانع عبور مردم نشدي؟[5] .
امام حسين (عليهالسلام) رو به شخص معترض فرمود:
واي بر تو همانا خداوند عزيز و بزرگ نزديکتر از آن است که کسي بين من و او قرار گيرد.[6] .
- دستور رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و سنت او چنين بود که در نمازهاي يوميه «بسم الله الرحمن الرحيم» با صداي بلند گفته شود، حتي در نماز ظهر و عصر که بايد حمد و سوره را آهسته خواند، «بسم الله» را بايد بلند گفت.
پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين سنت را تغيير دادند و «بسم الله» را آهسته ميخواندند؛ اما اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را ادامه ميدادند.
امام حسين (عليهالسلام) در اين مورد فرمودند:
«اجتمعنا ولد فاطمه (عليهاالسلام) علي ذلک»؛
ما فرزندان فاطمه (عليهاالسلام) بر بلند خواندن «بسم الله» در نمازها اتفاق نظر داريم.[7] .
- امام سجاد (عليهالسلام) نقل فرمود که حضرت اباعبدالله (عليهالسلام) همانند پدرش حضرت اميرالمؤمنين (عليهالسلام) در شبانهروز هزار رکعت نماز ميخواند.[8] .
- وقتي نامههاي مردم کوفه به امام حسين (عليهالسلام) رسيد - نامههايي که در آن نوشته بودند باغهاي کوفه سرسبز و درختان به بار نشسته است و مردم همه در لشکرهاي رزمي آمادهاند - امام حسين (عليهالسلام) پس از مطالعهي آن همه نامه و پيک و گروههاي اعزامي از کوفه، بپاخاست، غسل کرد و دو رکعت نماز بين رکن و مقام ابراهيم خواند، سپس از خدا طلب خير کرد، و آن گاه فرستادگان مردم کوفه را جمع کرد و خطاب به آنها اظهار داشت:
من جدم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را در خواب ديدم که مرا به کاري امر فرمود و من هم اکنون به دنبال همان کار (سفر به سوي عراق) هستم، خدا براي من خير و نيکي اراده کرده است که او صاحب اختيار آن است، و بر آن قدرتمند است اگر خداي بزرگ بخواهد.[9] .
- حضرت اباعبدالله (عليهالسلام) نسبت به روش نماز بر شهيدان احد توسط پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، اين گونه توضيح داد: پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را پس از جنگ احد ديدم که ابتدا در نماز بر پيکر حضرت حمزه پنج تکبير گفت، و در نماز بر پيکر ديگر شهيدان نيز پنج تکبير گفت، سپس بر پيکر حضرت حمزه هفتاد تکبير فرمود.[10] .
[1] کان النبي صلي الله عليه و آله و سلم يأتي کل يوم باب فاطمة عند صلاة الفجر فيقول:
الصلاة يشا أهل بيت النبوة (انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا).
[2] تفسير برهان ذيل آيهي 41 سورهي حج.
[3] بحارالانوار / ج 38 / ص 203.
[4] بحارالانوار / ج 3/ ص 223.
[5] برخي پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين مسئله را مطرح کردند که عبور از جلوي نمازگزار حرام است و باعث باطل شدن نماز ميگردد پس جايز دانستند که نمازگزار با دست يا با عصا مانع عبور مردم شود، در حالي که در سنت رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين دستوري وجود ندارد.
[6] ... ويحک ان الله عزوجل أقرب الي من أن يخطر فيما بيني و بينه أحد
(وسائل الشيعة / ج 3/ ص 434/ حديث 4).
[7] (مستدرک الوسائل / ج 4/ ص 189/ حديث 14 و بحارالانوار / ج 85 / ص 81/ حديث 22).
[8] بحارالانوار / ج 82/ ص 311/ حديث 17.
[9] اني رأيت جدي رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) في منامي و قد أمرني بأمر و أنا ماض لامره، فعزم الله بالخير، انه ولي ذلک، و القادر عليه ان شاء الله تعالي. (کتاب لهوف / ابن طاووس / ص 15 و أعيان الشيعه / ج 1/ ص 589).
[10] بحارالانوار / ج 81/ ص 395.
گريه
- گريه از ترس خدا وسيلهي نجات از آتش است؛ گريهي چشمها و ترس دلها، از نشانههاي رحمت پروردگار است.[1] .
[1] البکاء من خشية الله نجاة من النار. بکاء العيون و خشية القلوب رحمة من الله. (مستدرک الوسائل /ج 11/ ص 245.
روزه
- حضرت اباعبدالله (عليهالسلام) با ياران خود در روز عيد فطر از خيابانهاي مدينه ميگذشتند، به جمعي رسيدند که سرگرم بازي و خندههاي بلند بودند، امام رو به ياران کرد و با ناراحتي اظهار داشت:
همانا خداوند عزيز و بزرگ، ماه رمضان را عامل بيداري و حرکت بندگان خود قرار داد تا به سوي بهشت الهي با عبادت و اطاعت پيشي گيرند، برخي در اين ماه از ديگران سبقت گرفتند و رستگار شدند و برخي ديگر سرپيچي کردند و زيان کار شدند؛ پس شگفتا! شگفتا! از آن کس که بسيار ميخندد و به بازي سرگرم است، در روزي که - نيکوکاران پاداش خود را ميگيرند، و آنان که کوتاهي کردند - به زيانکاري خود اندوهناکند.
سوگند به خدا! اگر پردهها را بالا بزنند، نيکوکاران را سرگرم احسان و بدکاران را سرگرم بديها خواهيد ديد.[1] .
- مسروق نقل ميکند که روز عرفه خدمت امام حسن (عليهالسلام) رفتم، او را ديدم که در جمع ياران و دوستان نشسته و از غذاهاي موجود تناول ميفرمايد، کمي بعد برخواستم و خدمت امام حسين (عليهالسلام) رسيدم، ديدم که روزهدار است. پرسيدم برادرت امروز را افطار ميکند و شما روزه داريد؟
امام حسين (عليهالسلام) فرمود:
برادرم حسن (عليهالسلام) امام مردم است. پس امروز را روزه نگرفت تا مردم روزهداري او را سنت قطعي نپندارند، و از او پيروي کنند، پس هر گاه برادرم از دنيا برود من امام و رهبر جامعه هستم، آن گاه من هم سعي ميکنم که مردم روزهداري مرا سنت قطعي نپندارند تا بخواهند از من پيروي کنند؛ يعني روزه گرفتن يا روزه نگرفتن در روز عرفه، هر دو جايز است، که امام حسن (عليهالسلام) همان روز را روزه نگرفت و امام حسين (عليهالسلام) گرفت، اما چون امام مجتبي (عليهالسلام) رهبر جامعه بود و ممکن بود مردم عمل او را جزو سنت قطعي به حساب آورند، روزه نگرفت و رعايت حال مردم نمود.[2] .
- امام حسين (عليهالسلام) فرمود:
همانا پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) هرگاه روزهدار بود، به هنگام افطار غذا خوردن را با خرما آغاز ميکرد.[3] .
- از حضرت اباعبدالله (عليهالسلام) پرسيدند:
چرا خداوند بر بندگان خود روزه را واجب کرده است؟
امام حسين (عليهالسلام) فرمود:
خداوند روزه را واجب کرد تا ثروتمند مزهي گرسنگي را بچشد و آن گاه بر بينوايان احسان و بخشش کند.[4] .
- روزهدار اگر براي نماز و عبادات خود از عطر استفاده کند، خوب است و پاداش چند برابر دارد.[5] .
[1] ان الله عزوجل جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، يستبقون فيه بطاعته الي رضوانه، فسبق فيه قوم ففازوا، و تخلف آخرون فخابوا، فالعجب کل العجب من الضاحک اللاعب في اليوم الذي يثاب فيه المحسنون، و يخيب فيه المقصرون، و أيم الله لو کشف الغطاء لشغل محسن باحسانه و مسيء باساءته. (من لا يحضره الفقيه / ج 1/ ص 511).
[2] ان الحسن کان اماما فأفطر لئلا يتخذ صومه سنة، و ليتاسي به الناس، فلما أن قبض کنت انا الامام فأردت أن لا يتخذ صومي سنة فيتأسي الناس بي. (وسائل الشيعة / ج 5/ ص 140).
[3] ان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) کان يبتدئ طعامه اذا کان صائما بالتمر. (مستدرک الوسائل / ج 16/ ص 380).
[4] ليجد الغني مس الجوع فيعود بالفضل علي المساکين. (مناقب / ابن شهر آشوب / ج 4/ ص 68).
[5] الطيب تحفة الصائم. (عيون اخبار الرضا / ج 2 / ص 48/ حديث 156.
زکات
- شخصي از امام حسين (عليهالسلام) پرسيد: در کجا، بايد فطريه بدهيم، در شهر خود يا در سفر.
امام حسين (عليهالسلام) پاسخ فرمود:
بر هر مسلماني پرداخت زکات فطر واجب است؛ خواه در شهر خود باشد يا در بيابانها قرار داشته باشد.[1] .
[1] زکاة الفطر علي کل حاضر و باد.
نماز بر شهيد
- پس از به شهادت رسيدن امام حسن مجتبي (عليهالسلام)، حضرت اباعبدالله (عليهالسلام)،ابن عباس و عبدالله بن جعفر و ديگر بزرگان بنيهاشم را جمع کرد و دستور داد بدن آن حضرت را غسل داده، کفن کنند.
پس از آن در مسجد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر پيکر برادر نماز خواند، و آن گاه که ميخواست درب حجرهي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را بازکند تا امام مجتبي (عليهالسلام) را در کنار جدش به خاک بسپارد، مروان بن حکم و فرزندان عثمان، و ابوسفيان مانع شدند و گفتند:
چون عثمان را نگذاشتند که در حجرهي پيامبر دفن شود ما نيز نميگذاريم حسن را در حجرهي پيامبر دفن کنيد، مگر آن که شمشيرها کشيده شود و خونها جاري گردد.
-... پس از غسل و کفن بدن مبارک پدرم علي (عليهالسلام) وقتي نماز عشا را خوانديم، به هنگام برداشتن تابوت ناگاه ديديم که قسمت جلوي آن بلند شد و حرکت کرد، ما قسمت آخر تابوت را گرفته به راه افتاديم، آن قدر رفتيم تا به رود کوچکي رسيديم، به قبر آمادهاي برخورد کرديم همان گونه که اميرالمؤمنين (عليهالسلام) شرح داده بود.
به هنگام دفن پيکر پدر، صداي به هم خوردن بالهاي فراواني را ميشنيديم چونان بالهاي پرندگان و صداي گريه و زاري نيز به گوش ما ميرسيد، تابوت را بر زمين گذاشته بر پيکر پدر نماز خوانديم همان گونه که شرح داد، کنار قبر رفتيم پيکر پدر را در درون قبر گذاشته و آن را با خشت پوشانديم.[1] .
[1] ... فلما قضينا صلاة العشاء الاخرة، اذا قد شيل مقدم السرير، و لم يزل نتبعه الي أن وردنا الي الغري، فأتينا الي قبر علي ما وصف أميرالمؤمنين (عليه السلام) و نحن نسمع خفق أجنحة کثيرة و ضجة و جلبة، فوضعنا السرير و صلينا علي أميرالمؤمنين (عليهالسلام) کما وصف لنا، و نزلنا قبره فأضجعناه في لحده، و نضدنا عليه اللبن. (بحارالانوار / ج 42/ ص 235).
قرآن و نماز
کسي که يک آيه از قرآن را در نماز خود، به طور ايستاده، بخواند، براي هر حرفي از آن، صد پاداش نيکو براي آن شخص نوشته ميشود و اگر در غير نماز بخواند، خداوند به هر حرفي ده پاداش نيکو به او عطا ميکند و اگر قرآن را بشنود، به هر حرفي يک پاداش نيکو به او عطا ميکند؛ و اگر کسي تمام قرآن را در شب بخواند فرشتگان بر او درود ميفرستند تا صبح شود و اگر در روز تمام قرآن را بخواند فرشتگان بر او درود ميفرستند تا شب، و دعاي او برآورده است، و بهاندازهي آنچه که بين آسمان و زمين است به او خير و پاداش داده ميشود.
از امام پرسيدم اين ثواب خوانندهي قرآن است، اما کسي که نميتواند قرآن را بخواند چه؟ فرمود:
اي برادر بني اسد! (در شگفت مباش؛ زيرا) خداوند بخشنده، ستايش کننده، و بزرگوار است، وقتي خوانده شود آنچه که با اوست (در حافظهي اوست)، خداوند پاداشهايي که ياد کردم را خواهد بخشيد.[1] .
[1] من قرأ آية من کتاب الله عزوجل في صلاته قائما يکتب له بکل حرف مائة حسنة، فاذا قرأها في غير صلاة کتب الله له بکل حرف عشر حسنات، و ان استمع القرآن کتب الله له بکل حرف حسنة، و ان ختم القرآن ليلا صلت عليه الملائکة حتي يصبح، و ان ختمه نهارا صلت عليه الحفظة حتي يمسي، و کانت له دعوة مجابة، و کان خيرا له مما بين السماء و الارض.
قلت هذا لمن قرأ فمن لم يقرأه قال:
يا أخا أسد ان الله جواد ماجد کريم، اذا قرأ ما معه أعطاه الله ذلک. (بحارالانوار / ج 92/ ص 201).
وضو
- لشگريان يزيد به رهبري عمر سعد گرچه تلاش کردند در بعد از ظهر روز نهم محرم کار را يکسره کنند، اما امام حسين (عليهالسلام) شب عاشورا را مهلت خواست، سپس به ياران فرمود:
«برخيزيد،از اين آب بنوشيد که آخرين روزي شما در دنياست، با آن وضو بسازيد، غسل کنيد، و لباسهاي تان را با آن شستشو دهيد که فردا کفنهاي شما خواهد بود».
آن گاه شب عاشورا را همه به دعا و نماز و قرآن و ذکر و نيايش گذراندند، هر کس از دور به خيمهها نزديک ميشد، گويا به کندوي زنبوران عسل نزديک شده است.[1] .
[1] قوموا فاشربوا من الماء يکن آخر زادکم، و توضأوا و اغتسلوا و اغسلوا ثيابکم لتکون أکفانکم. (بحارالانوار / ج 44/ ص 316).
ذکر
- امام حسين (عليهالسلام) در لحظههاي پاياني روز عاشورا کنار امام سجاد (عليهالسلام) رفت تا با او خداحافظي کند.
امام سجاد (عليهالسلام) پرسيد: پدر جان امروز با اين منافقان چه کرديد؟
امام فرمود: اي پسرم! شيطان بر آنان غلبه کرد و ياد خدا را از دلهايشان زدود، و جنگ در گرفت تا آن که زمين از خون ما و آنان سيراب شد.
نماز امام حسين
- امام حسين (عليهالسلام) براي برطرف شدن مشکلات و برآورده شدن حاجتها، نمازي چهار رکعتي با ويژگيهاي زير را سفارش ميفرمود:
چهار رکعت نماز که قنوت و ارکان آن را به نيکي بجا آوري
در رکعت اول، حمد را 1 بار و «حسبنا الله و نعم الوکيل» را 7 بار بخوان؛ [سپس] در رکعت دوم، حمد را 1 بار و «ما شاء الله لا قوة الا بالله ان ترن انا اقل منک مالا و ولدا» را 7 بار بخوان؛
[آنگاه] در رکعت سوم، حمد را 1 بار و «لا اله الا انت سبحانک اني کنت من الظالمين» را 7 بار بخوان؛ و در رکعت چهارم نيز حمد 1 بار و «افوض أمري الي الله ان الله بصير بالعباد» را 7 بار بخوان؛ سپس حاجت خود را از خدا بخواه.[1] .
[1] بحارالانوار / ج 91 / ص 358/ حديث 19.
نماز ظهر عاشورا
- امام حسين (عليهالسلام) و يارانش سرگرم نبرد بودند که ابوثمامه، «عمرو بن عبدالله صائدي» خطاب به آن حضرت گفت:
وقت نماز ظهر است، گرچه من دست از تو نميکشم تا کشته شوم اما دوست دارم دو رکعت نماز با تو بخوانم.
امام سر برداشت و در حق او اين گونه دعا کرد.
«ذکرت الصلاة، جعلک الله من المصلين الذاکرين! نعم، هذا اول وقتها»؛
نماز را به يادمان آوردي، خدا تو را از نمازگزاران و ذاکرين قرار دهد، آري هم اکنون اول وقت براي نماز ظهر است.
«ثم قال: سلوهم ان يکفوا عنا حتي نصلي»؛
آن گاه به ياران فرمود: از کوفيان بخواهيد دست از جنگ بردارند تا نماز بخوانيم
کوفيان مخالفت کردند.
حضرت اباعبدالله (عليهالسلام) خود اذان گفت، وقتي اذان تمام شد، خطاب به عمر سعد فرمود:
«يابن سعد أنسيت شرايع الاسلام، الا تقف عن الحرب حتي نصلي و تصلون و نعود الي الحرب»؛
واي بر تو اي پسر سعد! آيا احکام اسلام را از ياد بردي؟ آيا جنگ را متوقف نميکني تا ما نماز خود را بخوانيم و شما نماز خود را بخوانيد، سپس به پيکار برگرديم؟
عمر سعد جواب نداد. امام (عليهالسلام) فرمود:
شيطان بر او چيره شده است؛
آن گاه به زهير بن قين و سعيد بن عبدالله فرمود:
«تقدما أمامي حتي اصلي الظهر»؛
شما دو نفر جلو بايستيد تا من نماز ظهر را بخوانم.