■ نماز عابدان راستین
تربيت شدگان مکتب اسلام
پس از ذکر نمونه هايي از عبادت پيامبر اسلام و تني چند از ائمه ي اطهار (عليهم السلام)
به عنوان الگوها و نمونه هاي عالي و ارزنده ي نمازگزاران، مناسب است که به ذکر نمونههايي از نماز تربيت شدگان آن بزرگواران بپردازيم تا ضمن آشنايي با نحوه ي عبادات و نماز آنها، شائبهاي را از اذهان، به ويژه ذهن خويش دور سازيم.
آنجا که از عبادت و نماز پيامبر و علي و امام سجاد و ساير ائمه ي بزرگوار (عليهم السلام) سخن به ميان ميآيد، بلافاصله برخي چنين مطرح ميکنند که ما کجا و آن بزرگواران کجا! البته وجود فاصله ي بسيار بين ما و آن بزرگواران امري روشن و بديهي است، ولي وجود فاصله نميتواند، بدان معنا باشد که ما نميتوانيم در مسير آنها قرار گيريم و آنها را سرمشق و الگوي خود قرار دهيم، زيرا خداوند آنها را به عنوان الگو و سرمشق براي ما معرفي فرموده است و اگر چنين چيزي ممکن نبود، خداوند آنها را براي ما الگو قرار نميداد.[1] .
در اينجا به ذکر مواردي از عبادت غير معصومين (عليهم السلام) ميپردازيم.
ابتدا از حضرت زينب کبري (عليها السلام) سخن به ميان ميآوريم، که او خود در مرز عصمت است و سپس به ذکر نمونههاي ديگر از انسانهاي تکامل يافته ميپردازيم.
[1] قرآن ميفرمايد: لقد کان لکم في رسول الله اسوة حسنة (احزاب / آيه ي 21). «پيامبر براي شما الگو و اسوه ي خوبي است.» همچنين قرآن ميفرمايد: و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا (انبياء / آيه ي 73). «آنان را پيشوا و امام قرار داديم که انسانها را راهنمايي کنند.» آنچه در مسأله ي الگو شرط است، همانند شدن و همتا بودن با الگو نيست، بلکه همرنگ و هم جهت و هم آهنگ شدن با الگو و تلاش در مسير نزديک شدن و متناسب گشتن با الگوست.
حضرت زينب
آنچه از اين بانوي بزرگوار در ذهن ماست و معمولاً مورد گفتوگو واقع ميشود، شجاعت و صبر او در جريان کربلا و پس از آن است. اما چه بسيار خوب و لازم است که ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت، در فضاي عبادتي اين بانوي بزرگوار و کيفيت ارتباط او با پروردگار و نحوه ي عبادت او نيز قرار گيرند، تا با ابعاد مختلف وجودي دختر کبري علي بيشتر آشنا شوند.
شب زنده داري در تمام عمر
در اينجا به نقل روايتي که بيانگر موقعيت ممتاز عبادي آن بزرگوار است، ميپردازيم:
ان زينب ما ترکت تهجدها لله تعالي طول دهرها حتي ليلة الحادي عشر من المحرم[1] .
«زينب در تمام عمر تهجدهاي شبانه را هرگز ترک نکرد، حتي در شب يازدهم محرم.»
اين روايت نشان ميدهد که حضرت زينب (عليها السلام)، شب زندهداري در پيشگاه خدا را به عنوان يک برنامه ي اصلي و قطعي در زندگاني خويش قرار داده، حتي در شبي همانند شب يازدهم محرم که حساسترين شب عمر اوست، راز و نياز و نماز به درگاه خدا را رها نميکند.
امام سجاد (عليه السلام) ميفرمايند:
رايتها تلک الليله تصلي من جلوس.[2] .
«عمهام زينب را در آن شب ديدم که نمازش را نشسته ميخواند.»
در روز عاشورا و در آخرين وداع، امام حسين (عليه السلام) سخن جاودانه و ارزندهاي خطاب به زينب بر زبان جاري نمود، او فرمود:
يا اختاه لا تنسيني في نافله الليل[3] .
«خواهرم! هنگام نماز شب، مرا فراموش نکني!»
[1] فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفي / ص 641.
[2] همان مدرک.
[3] همان مدرک.
تهجد زينب در شب عاشورا
در شب عاشورا که در خيمه و خرگاه حسيني، چشمان زنان و دختران با خواب آشنا نبود و قلبهايشان نگران و مضطرب در سينهها ميتپيد، حضرت زينب در آن اوج نگرانيها و دلهرهها و با تصوير وحشتناکي که از فردا وجود داشت، آن شب را تا به صبح، به نماز ايستاد.
سکينه دختر امام حسين (عليه السلام) در اين باره ميفرمايد:
و اما عمتي زينب فانها لم تزل قائمة في تلک الليله في محرابها تستغيث الي ربها.
«اما عمهام زينب در آن شب پيوسته در محراب عبادتش ايستاده، و با خداي خود راز و نياز مينمود.»
نماز شب حضرت زينب در مسير شام
امام سجاد (عليه السلام) ميفرمايد:
ان عمتي زينب مع تلک المصائب و المحن النازلة بها في طريقنا الي الشام ما ترکت نوافلها الليليه.[1] .
«عمهام زينب با آن همه مصيبتها، سختيها و اسارتها که در طول سفر شام متوجه او گرديد، نماز شب خود را هيچ گاه ترک نکرد.»
به راستي اين درس بزرگي براي همه ي ما شيعيان و پيروان اهل بيت است، بويژه براي خواهران که عنايت نمايند، الگوي آنها و الگوي همه ي شيعيان، يعني حضرت زينب چگونه برخوردي با عبادت و نماز داشتهاند.
امام سجاد (عليه السلام) صحنه ي ديگري از عبادت و نماز زينب کبري را براي ما ترسيم ميکند. امام ميفرمايد:
ان عمتي زينب کانت تؤدي صلاتها بقيام الفرائض و النوافل عند سير القوم من الکوفه الي الشام و في بعض المنازل کانت تصلي من جلوس.[2] .
«عمهام زينب در طول اسارت، تمامي نمازهاي خود را چه واجب و چه مستحب، ايستاده به جاي ميآورد، تا اينکه در يکي از منازل، نماز خود را نشسته خواند.»
از او پرسيدم عمه جان! چرا نمازتان را نشسته خوانديد؟ فرمودند:
«بر اثر شدت گرسنگي و ضعف، زيرا سه شب است که غذا نخوردهام.» (اصلي من جلوس لشدة الجوع و الضعف منذ ثلاث ليال)[3] .
قابل ذکر است که در سفر کوفه و شام، سهميه ي هر يک از اسرا در شبانه روز، يک قرص نان بود، زينب (عليها السلام) گاهي ميديد بچهها با سهميه خود سير نميشوند، لذا نان خود را به آنها ميداد.
[1] همان مدرک.
[2] همان مدرک.
[3] همان مدرک.
بانو نفيسه
زيارتگاهي در قاهره وجود دارد که متعلق است به بانوي بزرگواري از خاندان عصمت و طهارت به نام بانو نفيسه. او از نوادگان امام مجتبي (عليه السلام) و همسر اسحاق مؤتمن فرزند امام صادق (عليه السلام) است. نام اين بانو در کشور مصر نامي آشنا و مرقد او زيارتگاه مسلمانان آن منطقه است. مردم حوائج خود را در کنار قبر او از خدا ميخواهند.
صبّان که خود يکي از محدثين عالي رتبه ي اهل سنت است، ميگويد:
و قبرها معروف باجابة الدعا.[1] .
«مشهور است که قبر اين بانو محل استجابت دعاست.»
فضيلت و شأن اين بانو در نزد عموم مسلمانان، بويژه اهل سنت آشکار است.
در کتاب اسعاف الراغبين تأليف صبّان و کتاب نور الابصار تأليف شبلنجي که هر دو از محدثين بزرگ اهل سنت هستند، کراماتي از اين بانوي بزرگوار نقل شده است.
از جمله نقل نمودهاند که در همسايگي ايشان خانوادهاي يهودي زندگي ميکردند. آنها دختري داشتند که فلج بود، روزي بنابر ضرورتي که براي آنها پيش آمد ميبايست از خانه خارج ميشدند، آنها که نميتوانستند دختر را به همراه ببرند، به دنبال يافتن راه حل و چارهاي بودند.
از راهحلهايي که به ذهنشان رسيد، گماردن دختر خود نزد بانو نفيسه بود. با دختر خود در اين مورد مشورت کردند، او نيز اين پيشنهاد را پذيرفت. آنها دختر خود را به بانو سپرده، از او جدا شدند. هنگامي که اين بانوي بزرگوار مشغول وضو گرفتن بود، به برکت آب وضوي او دختر شفا يافت. بر اثر اين کرامت جمعي از يهوديان مسلمان شدند.
زماني که اين بانوي بزرگوار از دنيا رفت، همسر بزرگوار او، تصميم گرفت، جنازه ي او را به مدينه منتقل کند. مردم قاهره يکپارچه از او تقاضا مينمودند که اين بدن مطهر و پاک را به عنوان تبرکي براي شهر قاهره در همانجا دفن نمايد، اما اسحاق همچنان اصرار داشت که جنازه را به مدينه منتقل نمايد، تا اينکه شبي در رؤيايي صادق، پيامبر اسلام به او دستور ميدهد که درخواست مردم مصر را بپذيرد.
نقل ميکنند که اين بانوي بزرگوار هنگام احتضار در حال روزه بود، اطرافيان اصرار نمودند که جرعهاي آب بياشامد، اما او امتناع ورزيد و فرمود: در مدت سي سال از خدا خواستم که هنگام مرگ روزهدار باشم، سالهاي سال آرزوي چنين لحظهاي را داشتم، اکنون ميخواهيد برخلاف آنچه سي سال در آرزويش بودم و دعا ميکردم و خداوند دعايم را مستجاب کرده عمل کنم!
آن گاه شروع به تلاوت سوره ي انعام کرد تا رسيد به اين آيه ي شريفه ي لَهُم دارُالسَّلامِ عِندَ رَبِّهِم ...[2] هنوز آيه تمام نشده بود که او جان به جان آفرين تسليم کرد.
زينب دختر يحيي برادر زاده ي اين بانوي بزرگوار نقل ميکند: چهل سال در خدمت عمه جانم بودم، هيچ شبي را نديدم که کاملاً استراحت کند و هيچ روزي را نديدم که او روزه نباشد.
نقل ميکنند اين بانوي بزرگوار براي خود قبري حفر کرده بود که در آن مشغول عبادت ميگرديد، به نماز ميايستاد، و در داخل آن فراوان قرآن تلاوت ميکرد.
باور کردن چنين حالت عبادي براي کساني که مشمول دعاهاي مناجات شعبانيه[3] شده و موانع از مقابل ديدگانشان براي ديدن حقايق برداشته شده است و مرگ را آغاز زندگي ميدانند، امر مشکلي نيست! بلکه وضعيت عبادي ما که بدون توجه و دقت لازم صورت ميپذيرد و در جمع کارهاي روزمره ي ما از اولويت دست چندم برخوردار است و کمترين وقت را به خود اختصاص ميدهد، باور کردني نيست! آيا حالت يک انسان مسلمان نمازگزار بايد اين گونه باشد؟!
[1] اسعاف الراغبين / ص 214.
[2] انعام / آيه ي 127.
[3] الهي هب لي کمال الانقطاع اليک و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليک حتي تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الي معدن العظمه و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسک (بحار / ج 94 / ص 99).
محمد بن ابي عمير
از اصحاب معروف ائمه ي و از ارکان حديثي شيعه شمرده ميشود. منابع حديثي ما به برکت احاديثي که او و امثال او نقل کردهاند، پربار است. محمد بن ابي عمير تبحرش در مسائل ديني و نقل احاديث اسلامي است.
فضل بن شاذان که خود نيز از بزرگان اصحاب ائمه بوده و قبر مبارکش در نيشابور است ميگويد: روزي وارد عراق شدم و ديدم که فردي به ديگري ميگويد: تو عائلهمندي ! و لازم است براي تأمين هزينه زندگي خود، کار کني، چرا اين قدر سجدههايت را طولاني ميکني؟ اگر به اين صورت ادامه دهي چشمانت نابينا ميشود! او همچنان به سخنان و نصايح خود ادامه مي داد که فرد ديگر در جواب او گفت: واي بر تو! اگر بر اثر طول سجده کسي نابينا ميشد، بايد ابن ابيعمير نابينا ميشد، زيرا او بعد از نماز صبح به سجده ميرفت و گاهي تا هنگام اذان ظهر در حال سجده بود.[1] .
[1] رجال مامقاني / ج 2 / ص 62.
قيس بن سعد
قيس يکي از اصحاب با وفاي پيامبر (صلي الله عليه و آله) و از ياران مخلص اميرمؤمنان به شمار ميرود. او انساني جامع و کم نظير و در ابعاد مختلف، داراي شخصيتي ممتاز است. قيس در ميدان شجاعت يکه تاز است. در جنگ صفين از سرداران لشکر علي (عليه السلام) بود. او از نمونههاي عالي کياست و زيرکي بوده، در ميدان خدمت به مردم بسيار کوشاست.
قيس براي رفع نياز نيازمندان تلاش فراواني ميکرد. علاوه بر کمکهاي بسياري که بلاعوض در اختيار مستمندان ميگذاشت، از اموال خود اندوخته ي زيادي را به عنوان قرض الحسنه براي پرداخت به متقاضيان وام منظور نموده بود.
او يک بار بيمار ميشود، اما از آنجا که عيادت کنندگان چنداني ندارد، از همسر خود، قريبه بنت ابيقحافه ميپرسد چرا عيادت کنندگان من اندکند؟! او پاسخ ميدهد: چون بسياري از آنها از شما پول قرض گرفته و به موقع نتوانستهاند بپردازند، از اين بابت شرمندهاند و لذا خجالت ميکشند به ديدن شما بيايند!
راستي اگر ما به جاي قيس بوديم چه انتظاري از اين گونه افراد داشتيم؟ عليالقاعده توقع ما اين است که بدهکاران ضمن تشکر، بدهي خود را به موقع بپردازند تا مزاحمت و ناراحتي براي وام دهنده پيش نيايد و به اصطلاح کسي که آمده است ثوابي را انجام دهد کباب نشود و باز هم مايل باشد اين گونه امور خير را انجام دهد، نه اينکه براي هميشه پشيمان گردد!
به علاوه، عدم عيادت از بيمار را، آن هم به دليل اينکه نتوانستهاند به موقع بدهي خود را به او بپردازند، نميپذيريم.
اما قيس هنگامي که متوجه اين موضوع گرديد، فرمود:
اخزي الله مالاً يمنع الاخوان من العياده.
«خداوند پست و خوار گرداند مالي را که مانع از عيادت برادران ايماني گردد.»
آن گاه از هر کس طلبي داشت، آن را به او بخشيد.[1] .
قيس در ميدان عبادت نيز ميدرخشيد.
مسعودي در کتاب مروج الذهب مينويسد:
کان قيس بن سعد من الزهد و الديانه و الميل الي عليّ بالموضع العظيم.
«قيس بن سعد در زهد (با داشتن آن همه ثروت) و دين داري و علاقهاش به علي در جايگاه بزرگ و والايي قرار دارد.»
قبل از پرداختن به داستاني درباره ي قيس، لازم است سخني از حضرت امام خميني (ره) را نقل نماييم، ايشان ميفرمايد: اگر مقامات عارفان را ميشنويد ولي باور آن برايتان سنگين و مشکل است، منکر آن نشويد و نگوييد اين کار، ناشدني است و يا اين مقام، دست نايافتني است. احتمال بدهيد که براي برخي شايد امکان پذير باشد.
روزي قيس در حال نماز بود، هنگامي که ميخواست به سجده برود، در همان جاي سجدهاش ماري را مشاهده ميکند، قيس به نماز خود ادامه ميدهد و در کنار همان مار سر به سجده ميگذارد. مار به دور گردن او ميپيچد، صحنه ي بسيار حساس و وحشتناکي است، قدرت روحي عجيبي ميخواهد. انسانهاي ضعيف النفسي پيدا ميشوند که بوي خوش يک طعام آنها را بياختيار ميکند و يا يک نگاه، تمام هستي آنها را بر باد ميدهد، اما قيس چه قدرت روحي عجيبي دارد! انسان را به ياد فرمايش امام صادق (عليه السلام) مياندازد که ميفرمايد:
ما ضعف بدن عما قويت عليه النيه.[2] .
«هيچ گاه جسمي با داشتن نيت و اراده ي قوي، ناتوان نگرديد.»
آري، قيس و امثال او تن و جسمشان در اختيار و فرمانبردار روح توانمند آنهاست. بر عکس بسياري، که اين روح ضعيف آنهاست که مطيع و سر سپرده ي هواها و هوسها و تمايلات تن و جسم آنهاست. اما قيس در چنين حالتي نماز خود را با حفظ روحيه و حالات عارفانه و عاشقانه ادامه داد و بدون اينکه از نماز خود بکاهد و يا آن را با سرعت بخواند، نماز خود را به پايان رساند. آن گاه مار را گرفت و به سويي پرتاب کرد.[3] .
علامه ي اميني در کتاب گرانقدر الغدير پس از نقل اين ماجرا از تاريخ ابن عساکر و طبري، منشأ چنين حالتي را تربيت خانوادگي و سفارش پدر دانسته، ميفرمايد:
و کان ذلک الخشوع و الاقبال الي الله في العبادة و افراغ القلب بکله الي الصلوة من و صايا والده الطاهر
«اين خشوع و توجه به خدا در عبادت و خلوت ساختن دل فقط براي نماز، از وصيتهاي پدر پاک ايشان ميباشد.»
آنگاه علامه ي اميني وصيت پدر قيس به فرزندش را اين چنين نقل ميفرمايند: يا بني اوصيک بوصيه فاحفظها فاذا انت ضيّعتها فانت لغيرها من الامر اضيع
«فرزندم! تو را به امري وصيت ميکنم، به آن پايبند باش و چنانچه آن را (با عمل نکردن به آن) تباه سازي، ساير وصاياي مرا به مراتب تباه تر خواهي ساخت.»
اذا توضأت فاتم الوضوء
«پسرم! هنگام وضو گرفتن، وضويت را کامل به جاي آور.»
بديهي است چنانچه انسان مقدمه ي کاري را به صورت صحيح انجام ندهد و فراهم نسازد، نخواهد توانست اصل آن کار را به طور کامل و صحيح انجام دهد.
سپس او ادامه ميدهد:
ثم صل صلوة امرءٍ مودّع يري انّه لا يعود[4] .
«آن گاه آن گونه نماز بخوان که فکر کني اين نماز، آخرين نماز تو و نماز خداحافظي توست.»
[1] الخطيب / ج 1 / ص 177 - الغدير / ج 2 / ص 84.
[2] بحار / ج 70 / ص 205.
[3] مروج الذهب / ج 2 / ص 63 - الغدير / ج 2 / ص 91.
[4] الغدير / ج 2 / ص 91 - تاريخ ابن عساکر / ج 6 / ص 90.
عباد بن بشر
در مسير بازگشت به مدينه، از غزوهاي که مسلمانان در آن پيروز شده و غنايمي نيز به دست آورده بودند، مقرر گرديد که لشکر اسلام شب را به استراحت بپردازد و فرداي آن، به حرکت خود به سوي مدينه ادامه دهد. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) دو نفر را به عنوان نگهبان لشکر مشخص فرمود. اين دو نفر عبارت بودند از: عباد بن بشر و عمار ياسر. همچنين مقرر گرديد که نيمه ي اول شب را عباد و نيمه ي دوم را عمار نگهباني دهد. عباد در محلي که احتمال هجوم دشمن از آنجا ميرفت به نگهباني ايستاد. او پس از مدتي تصميم گرفت که از فرصت استفاده نموده و مشغول عبادت گردد. لذا ضمن عمل به وظيفه ي نگهباني، شروع کرد به نماز خواندن در همان محل.
يکي از دشمنان اسلام که براي نجات اسير خود به دنبال لشکر اسلام حرکت کرده بود خود را به نزديکي آن رساند. او از دور در برابر خود مانعي را مشاهده کرد، چون هوا تاريک بود بدرستي نتوانست مانع را شناسايي کند که آيا انسان است و يا چيز ديگر. لذا تيري به سمت مانع پرتاب نمود، تير در بدن عباد اصابت کرد، اما او به نماز خود ادامه داد. تير دوم نيز به بدن عباد برخورد نمود، ولي عباد همچنان استوار به نماز ايستاده بود. هنگامي که تير سوم به بدن عباد اصابت نمود، او نماز خود را سريعتر به پايان رساند و عمار را صدا کرد.
عمار از خواب برخاست. او هنگامي که تيرها را در بدن عباد ديد، گفت: عباد! چه شده؟ چرا مرا زودتر از خواب بيدار نکردي؟! عباد پاسخ داد: عمار! من مشغول خواندن سوره ي کهف در نماز بودم و اگر از آن نميترسيدم که دشمن ضمن از پا در آوردن من، به پيامبر و ارتش اسلام دسترسي پيدا کند، هرگز نمازم را کوتاه نميکردم.[1] .
گاهي آن قدر از اين نمونهها دوريم و با آنها بيگانهايم که باور اين گونه نمازها و مقاومتها برايمان مشکل مينمايد، مگر ميشود انساني تير به بدنش اصابت کند، ولي همچنان به نمازش ادامه دهد؟!
اين الگوها اين درس را به ما ميدهند که ميشود نماز را بهتر از اينها که ما ميخوانيم، اقامه نمود.
[1] اسد الغابه / ج 4 / ص 133 - سفينة البحار / ج 2 / ص 145.