■ جلوه هایی از عبادت استاد شهید مرتضی مطهری
جلوه هايي از عبادت استاد
در پايان و جهت حسن ختام بسيار بجا و مناسب است که جلوه هايي از عبادت استاد، به عنوان الگوها و نمونه هاي عيني از عبوديت بندگان شايسته حق در اينجا منعکس گردد؛ باشد تا بياري خداوند چراغي فرا راه همه عاشقان و دلباختگان عبادت و بندگي خدا گردد.
توجه به خدا
اطاق استاد شهيد مطهري يک وضعيت خاصي داشت که مشخص مي کرد توجهات ايشان را.
يک «الله» بود که با نئون سبز يا با اين شب نماها نوشته شده بود و فقط در شب و تاريکي جلوه داشت و مشخص مي کرد که استاد همان نيمه شبها که مشغول ذکر خدا هستند و ذهنشان هم به ياد خداست، مي خواهند که از همه ي حواس خود نيز استفاده کنند تا ياد خدا را هر چه بيشتر در خودشان زنده کنند.[1] .
[1] داستانها و حکايات نماز، ص 62.
تهجد و نماز شب
يکي از خصوصيات استاد مطهري (ره) عنايت زياد به تهجد و شب زنده داري بود و از دوران طلبگي تا آخر عمر، بدان پايبند بودند.
حضرت آيت الله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي ايران چنين مي فرمايند:
مرحوم مطهري يک مرد اهل عبادت و اهل تسويه و تزکيه اخلاق و روح بود. من فراموش نمي کنم. ايشان وقتي به مشهد مي آمد خيلي از اوقات به منزل ما وارد مي شد گاهي هم ورودشان در منزل خويشاوندان همسرشان بود.
اين مرد نيمه شب تهجد با آه و ناله داشت. يعني نماز شب مي خواند و گريه مي کرد بطوري که صداي گريه و مناجات او افراد را از خواب بيدار مي کرد...
يک شب ايشان منزل ما بودند. نصف شب از صداي گريه ايشان خانواده ما از خواب پريده بودند. البته اول ملتفت نشده بودند صداي کيست، اما بعد فهميدند که صداي آقاي مطهري است.
بله ايشان نصف شب نماز شب مي خواند همراه با گريه، با صدايي که از آن اطاق مي شد، آن را شنيد.[1] .
يکي از دوستانش درباره ايشان مي گويد:
از ويژگيهاي آن مرحوم، تقيد و علاقه مفرط ايشان بود به ذکر و دعا و شب بيداري.
به ياد دارم که در همان اوائل آشنايي ما با يکديگر، او به نماز شب مقيد بود و مرا نيز بدان تحريص مي کرد و من به بهانه اين که آب حوض مدرسه شور و کثيف و براي چشمانم مضر است از آن شانه خالي کردم تا اين که شبي در خواب، ديدم که در خوابم و مردي مرا بيدار کرد و گفت: من عثمان بن حنيف نماينده حضرت اميرالمومنين علي (ع) مي باشم. آن حضرت به تو دستور دادهاند به پاي خيز و نماز شب را به پا دار و اين نامه را نيز آن حضرت براي تو فرستادهاند. در آن نامه با حجم کوچکي که داشت با خط سبز روشن نوشته شده بود؛ «هذه براءةٌ لک من النّار». من در عالم خواب با توجه به فاصله زماني حضرت علي (ع)، متحيرانه نشسته بودم که ناگاه در همان حال تحير، مرحوم آية الله مطهري مرا از خواب بيدار کرد و در حالي که ظرف آبي در دست داشت گفت: اين آب را از رودخانه تهيه کردهام برخيز و نماز شب بخوان و بهانه مجوي.[2] .
فرزند استاد شهيد مطهري ضمن تشريح وقايع شب شهادت استاد، چنين مي گويد:
«آن شبي که خبر ترور پدر را شنيدم همگي تا صبح بيدار بوديم، ساعت دو و نيم بعد از نيمه شب بود، که زنگ ساعتي که ايشان را مطابق معمول براي نماز شب، بيدار مي کرد به صدا درآمد ولي ديگر او در قيد حيات نبود او نماز شبش را در ميان خون مطهرش، زودتر از موعد نماز شب در تاريکي خيابان، خوانده بود!
از قول يکي از فضلاء و محققان معاصر، درباره ي استاد، چنين نقل شده... در رابطه با خدايش، عارفي اهل ذکر و سلوک و عبادت بود او خود بارها گفته بود، دلم مي خواهد به قم بروم و مشغول رياضت و عبادت و عرفان شوم، اين آرزوي او بود.[3] .
[1] داستانها و حکايات نماز، ص 103.
[2] داستانها و حکايات نماز، ص 109.
[3] داستانها و حکايات نماز، ص 49.
خضوع و خشوع در نماز
يکي از نزديکان شهيد مطهري (ره) مي گويد:
در دانشکده ي الهيات واقع در سرچشمه نمازخانه ي کوچکي ساخته بودند که در قسمت جنوبي دانشکده قرار داشت. استاد بزرگوار ما مرحوم آية الله علامه ي شهيد مطهري احيانا نماز خود را فرادي در آنجا برگزار مي کردند اين نمازخانه اوايل نمازخوان فراواني نداشت؛ ولي به تدريج بر مشتريان آن افزوده شد.
در روزهاي غربت اين نمازخانه روزي بر مسجد درآمدم. استاد - با اين که هوا گرم بود- با عمامه و قبا و عبا در حال اقامه ي نماز بودند. واقعا نماز را اقامه مي کردند. شايد به علت آنکه با تمرکزي عجيب و خضوع و خشوعي جالب توجه نماز مي خواندند، به هيچ وجه متوجه ورود من نشدند.
استاد نماز را به گونه اي آميخته با توجه و خضوع برگزار مي کردند که حالت ويژه ي ايشان مرا به خود مجذوب ساخت. به جاي اينکه اقتدا کنم مشغول تماشاي نمازشان شدم تا از نماز فارغ شدند و ادعيه و تعقيبات و تسبيحات را ادامه دادند. حالتي که از پشت سر در نماز ايشان به وضوح احساس مي کردم غيرقابل توصيف است. گوييا قيامت و احوال آن را شهود مي کردند و حالت خشيتي که ويژه ي علماي واقعي و خدا آشناست، حتي از قفا در قد و بالاي اين سرو سهي انسان را مجذوب خود مي ساخت.[1] .
[1] داستانها و حکايات نماز، ص 207.
ادب در نماز
استاد شهيد مرتضي مطهري اهميت فوق العاده اي براي نماز قائل بودند، ايشان هرگز با لباس خانه، نماز نمي خواندند خصوصا نماز صبح را، ما که از رختخواب بيرون مي آئيم با همان لباس زير نماز صبح را خوانيم، اما ايشان به هنگام نماز لباس مي پوشيدند، عمامه به سر مي گذاشتند و خودشان را براي نماز آراسته مي کردند شايد اين کار بدين سبب بود که مي خواستند از همان آغاز که لباس مي پوشيدند، آمادگي روحي پيدا کنند، يعني من مي خواهم کاري انجام دهم که سرسري نيست، اين حالت آمادگي قبل از نماز مسلما تأثير روحي بسزائي دارد.[1] .
[1] داستانها و حکايات نماز، ص 48.
سفارش به نماز
دقيقا يادم هست که سه شنبه، يازدهم ارديبهشت ماه سال 1358 (ه ش) بود. پدرم نماز مغرب خود را بجا آوردند. ساعت حدود هشت شب بود. ابتدا از من و برادرم خواهش کردند که او را به جلسه هفتگي سياسي که آن شب، در منزل يکي از آقايان در دروازه شميران تشکيل مي شد- برسانيم. اما پس از مدتي گفتند:
ديگر شما لزومي ندارد که بياييد. يکي از دوستان با ماشين به دنبالم مي آيد و من همراه ايشان مي روم.
بعد، ايشان- بعد از نماز- براي تنظيم و مرتب کردن يادداشتها و کارهايشان به کتابخانه رفتند. من نيز که براي اقامه نماز، جانماز و مهر پيدا نکرده بودم، به کتابخانه رفتم تا يکي از جانمازهايي را که غالبا مهمانها از آن استفاده مي کردند، بردارم. در همين وقت، مادرم به کتابخانه آمدند و گفتند:
مجتبي، در اتاق ديگر، جانماز هست. چرا از جانمازهايي که براي مهمانهاست، استفاده مي کني؟ گفتم: مادرجان، در اتاقهاي ديگر، مهر و جانماز پيدا نکردم.
در اين وقت، پدرم گفتند:
مسئلهاي نيست. مهم، انجام فريضه نماز در اول وقت است. نماز از هر چيزي باارزشتر و مهمتر است.
اين آخرين سخناني بود که از پدر بزرگوارم شنيدم. پس از لحظاتي، دوست پدرم به منزل ما آمدند و ايشان را براي شرکت در جلسه بردند. پدرم رفت، اما ديگر پيش ما بازنگشت؛ بلکه به ديدار معشوق حقيقي خود، خداوند سبحان شتافت.[1] .
[1] داستانها و حکايات نماز، ص 112.
توجه به قران و مناجات
آية الله سيد علي محقق داماد:
در اينجا جنبه مهمي را که مي خواهم به آن بپردازم و در وجود ايشان با درخشندگي تمام جلوه داشت، روح تعبد و تسليم آن شهيد بزرگوار بود.
خشوع و خضوع در عبادت و نيايش و مناجات با پروردگار؛ به طوري که بعد از سن تکليف، هيچ گاه نماز شب ايشان ترک نشده بود. ما که با آن بزرگوار مأنوس بوديم، مي ديديم که قبل از خواب مقيد بودند که مقداري از آيات قرآن را با دقت و تدبر بخوانند. حالت خاص ايشان هنگام نيايش شبانه با خداوند، توصيف ناپذير است.[1] .
آية الله سيد حسن طاهري خرم آبادي:
- استاد مقيد بودند که قبل از خواب، قرآن بخوانند؛ شبهاي جمعه علاوه بر قرآن، دعا هم مي خواندند.
- استاد اهل دعا و توسل بود. يکي از دوستان نقل مي کرد شبي به شهيد مطهري خبر دادند که يکي از آقايان را به ده سال زندان محکوم کرده اند يا بناست محکوم کنند استاد خيلي ناراحت شدند و فرمودند:
«برايم قرآن و مفاتيح بياوريد»، آن گاه شروع کردند با توجه، دعاي توسل را خواندن.[2] .
[1] جلوه هاي معلمي استاد، ص 63.
[2] جلوه هاي معلمي استاد، ص 61.
نظم در عبادت
دکتر علي لاريجاني:
ايشان اولا در تمام شئونات زندگي، فرد بسيار منظم و منضبطي بودند. اوقات ايشان با برنامه، براي کارهاي مشخصي تنظيم شده بود؛ ساعاتي براي عبادت و ساعاتي براي استراحت و ساعاتي را براي مطالعه تنظيم نموده بودند. معمولا دو ساعت به طلوع فجر ايشان مشغول عبادت بودند و اين برنامه حتي در مسافرتها نيز تغيير نمي کرد. هر چند اگر به خاطر کثرت کار در برخي ايام مجبور مي شدند که دير وقت به بستر استراحت روند، ولي استراحت ايشان هم منظم بود و معمولا ساعت حدود 5 / 9 يا 10 بعدازظهر براي استراحت مهيا مي شدند. البته اين توفيق الهي در عبادت با اين نظم لايتغير جز در سايه عشق و انس با حضرت حق حاصل نمي شد.[1] .
[1] جلوه هاي معلمي استاد، ص 103.
ويژگي هاي عبادي
برخي از ويژگيهاي (عبادي) استاد که توسط برادر هراتي نقل شده است:
1- هميشه با وضو بود و به اين کار توصيه مي کرد.
2- نماز شب را بپا مي داشت.
3- شبها قبل از خواب حدود بيست دقيقه قرآن مي خواند.
4- نسبت به انجام فرائض فرزندان نظارت دقيق داشت.
5- صداي گريه بلند او هنگام خواندن روضه سيدالشهداء و مناجات شبانه و فوت پدر و مادر شنيده شد.
6- بعد از نماز مغرب و عشاء سجده هاي طولاني داشت.
7- از تظاهر چه در امور عبادي و چه در امور جتماعي و سياسي به شدت پرهيز داشت.
8- عبارت «افوض امري الي الله ان الله بصير بالعباد» را در قنوت و هنگام ذکر گفتن زياد قرائت مي کرد.
زنده با عشق خدا بود و بقا يافت زمرگ
مردني داشت که چون زندگيش زيبا بود