اقامه نماز در دوران کودکی و نوجوانی2

■ اقامه نماز در دوران کودکی و نوجوانی2

اقامه نماز در دوران کودکی و نوجوانی2

بسم الله الرحمن الرحیم

منبع: اقامه نماز در دوران کودکي و نوجواني

تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز

نوجوان

اما نوجوان، او کيست و چه خصايصي دارد؟ وضع و شرايط رواني و رفتاري او چيست؟ اينها مسائلي است که ما به اختصار درباره ي آنها بحث خواهيم کرد و قبلاً عرضه مي داريم که بحث ما دربرگيرنده ي مرحله ي سني بين 12 تا 18 است که خود شامل سه بخش خواهد بود:

 

بلوغ و بلوغ شرعي

1 - مرحله ي قبل از بلوغ: يعني سني که در آن پسر هنوز به مرحله ي احتلام نرسيده و دختر هنوز قاعده نشده است و اين سن غير از سن بلوغ شرعي براي پسران و دختران است.

2 - مرحله ي بلوغ و شکوفايي آن: يعني سني که در آن پسر و دختر به احتلام و قاعدگي رسيده اند و در مرحله ي تثبيت، شکوفائي و کمال آن قرار دارند که چنين مرحله اي در هيچ جاي جهان سن معين و قطعي ندارد و در افراد مختلف و جوامع گوناگون متفاوت است.

3 - مرحله ي پس از بلوغ: که تا سن 18 را دربرمي گيرد و در آن پسر و دختر، مرد يا زن کاملي شده اند و قادر به زاد و ولد هستند.

در بيان مسأله ي بلوغ، ذکر نکاتي ضروري است که از جمله ي آنها عبارتند از:

الف) بلوغ شرعي براي دختران مسلمان پس از گذشت 9 سال و ورود به دهمين سال از سن قمري خويش است؛ اگر چه به مرحله ي قاعدگي نرسيده باشند (که معمولاً بيش از 99 درصد دختران به قاعدگي نمي رسند).

ب) بلوغ شرعي براي پسران به دو صورت زير مي تواند باشد:

- احتلام، بدين معني که اگر پسري در 14 سالگي و يا زودتر محتلم شود از همان سن به تکليف شرعي رسيده است و بايد واجبات را رعايت کند (البته مراجع معظم تقليد در رساله هاي عمليه درآمدن مو در زير بغل و زهار را نيز شرط دانسته اند که اين امر ممکن است چند ماه قبل از احتلام باشد).

- گذشت 15 سال قمري و ورود در سن 16، اگر چه به مرحله ي احتلام نرسيده باشد و در آن صورت تکليف شرعي بر عهده ي او است و بايد واجبات را رعايت کند. اين مسئله اي است که فقيهان بر آن اتفاق رأي دارند.

ج) در مرحله ي قبل از بلوغ، فرزند ما در حکم کودک است و مسأله ي نماز براي او امري الزامي است نه وجوبي و در مرحله ي بلوغ و پس از آن، حکم نماز بر وي واجب است و بايد تعاليم مذهبي را رعايت کند و اين امر مورد اجماع همه فقيهان است. اسلام، او را فردي مسؤول مي شناسد که همه ي حدود، قواعد، احکام، ديانت و... بر او بار است.

در همه حال زمينه سازي براي نماز مربوط به دوران قبل از بلوغ و حتي مرحله ي کودکي است. اگر والدين از حدود 3 سالگي، فرزند خود را به نماز تشويق کنند و او را با خود به نماز وادارند، در سنين پس از آن مشکلي نخواهند داشت.

فرستنده ي پيام

فرستنده ي پيام نماز، آموزنده و القاء کننده ي آن کيست؟ او بايد واجد چه خصايصي باشد؟ فرستنده ي پيام، پدر است؟ مادر است؟ معلم است؟ يا روحاني يا امام جماعت است؟ و يا جمعي از همه آنها؟ آنان هر که باشند اگر بخواهند متولي امر دين و عهده دار اجراي نماز فرزندان شوند، بايد واجد صفات و شرايطي باشند که اهم آنها عبارتند از:

آگاهي و معرفت

اين از شرايط عمده ي يک مربي است که آگاه باشد و دامنه ي اطلاعاتش در اين زمينه، گسترده و شامل جنبه هاي زير است:

- آگاهي درباره ي مذهب و مبدأ، منشاء، فلسفه و رمز و راز آن.

- آگاهي درباره ي کودک و شرايط ذهني، رواني، توان درک، قدرت اراده، علائق و عواطف، ديد و نظر و درباره ي امور و مسائل جاري، استعداد و زمينه هاي بالقوه ي موجود در او و...

- آگاهي از وظايف انسان درباره ي خود، خدا، مذهب، انسان ها، پديده ها و...

- آگاهي درباره ي شرايط و جو جامعه اي که در آن زندگي مي کنيد، از نظر اقبال ها، ادبارها، تأييدها، طردها و...

- آگاهي از راه و روش تربيت کودک، طرق جذب و جلب، طرز برخورد، شيوه هاي جذب و دفع، روش واداشتن او به کاري، يا بازداشتن وي از امري و...

- آگاهي از هدف و فلسفه ي زندگي، مسؤوليت انسان در برابر شرايط حيات، وظيفه او در برابر خداوند و...

- بطور کلي، هر آگاهي ديگري که براي گذران متعارف زندگي در اين سرا و سعادت فرزند در سراي ديگر ضرورت دارد.

 

ايمان باور داشت

مربي بايد مؤمن به آن چيزي باشد که ديگران را به آن دعوت مي کند. دل او به آنچه مي گويد بايد آرام باشد. اين جمله را که از بزرگي است فراموش نکنيم که: «دل مي تواند دل را هدايت کند».

دعوت و تبليغ هنگامي مؤثر است که نشأت گرفته از درون باشد و اين نياز به باوري راستين و عميق دارد، به ايماني که در جان آدمي ريشه دوانده است. اين يک هشدار و آموزش براي والدين و دست اندرکاران تربيت است که اگر باوري راستين، عامل حرکتشان نباشد، هرگز نخواهند توانست در ديگران نفوذ کنند.

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در مورد انواع ايمان فرمايد: «فَمِنَ الْايمانَ ما يَکُونُ ثابِتاً مَستَقِرا فِي الْقُلوبِ وَ مِنْهُ ما يَکُونُ عَوارِي بَيْنَ الْقُلُوبَ وَ الْصُدورِ» [1]  گاهي ايماني است که در جانها و روانها استقرار دارد و گاه ايماني است که به صورت عاريه اي و بدون فهم است...

و نيز ايماني لازم است که آدمي را به تقوا و حفظ خود بکشاند؛ «من تقوي الله تقية ذي لُب». ايماني لازم است که در اعضاء و جوارح آدمي پخش شده باشد؛ آري، به هنگامي که ايمان در جوارح و اعضاء نفوذ کند، مي تواند نوردهنده باشد و کودک و بزرگ را تحت تأثير قرار دهد. علي عليه السلام از ايماني سخن مي گويد که در سايه ي پرتوافکني آن مي توانيم به جهان غيب وارد شده، از آن اطلاع يابيم: «وَ نُؤْمِنُ بِهِ ايمانَ مَنْ عايَنَ الْغُيُوبِ وَ وَقَفَ عَلَي الْمَوْعُودِ» [2] .

 

[1] نهج البلاغه.

[2] نهج البلاغه.

 

عمل و کار

از عمل سخن رانديم نه از فعل. فرق فعل و عمل آن است که فعل بر کار آسان و دشوار اطلاق مي شود، ولي عمل عبارت از آن فعلي است که در آن سختي و دشواري باشد. اسلام دين عمل است. و حاصل ايمان آدمي را عمل را مي شناسد، در اغلب آيات قرآن پس از واژه ايمان لغت عمل را مي بينيم، آنچنان که ايمان بدون عمل را ناقص و بي بها مي دارند و دعوت بدون عمل را کاري بيهوده و بي حاصل. «الداعي بِلا عَمَل کَالرامي بِلا وَتَر» [1] .

 همه ي توصيه هاي اسلامي متوجه عمل است: «اَلعَمَل اَلعَمَل، ثُمَ اَلنَهايَه النَهاية» [2]  کودک بيش از آنکه مطلبي را از راه سخن بياموزد، از راه عمل خواهد آموخت و الگو براي او کارسازتر است. رسول خدا صلي الله عليه وآله در آموزش دين بر عمل تکيه داشت و از راه الگو و اسوه به مردم چيز مي آموخت: «صَلُوا کَمَا رَأيتُمُوني اُصَلِي». امام صادق عليه السلام هم دعوت ديگران را به پذيرش دين از راه عمل، سفارش مي کرد: «کُؤنُؤا دَعاةَ النَاسِ اِلَيْنا بِغَيْرِ اَلْسِنَتِکُمْ».[3] .

و در سخن ديگري فرمود: «کُونُوا دَعاةَ النَاسِ بالخير بِغَيْرِ اَلْسِنَتِکُمْ، لِيُرَوا مِنْکُم الْاِجتَهادَ وَ الصِدقَ و الوَرَعَ» [4] .

مربي بايد الگوي عملي نظريه اي باشد که از آن دفاع مي کند و طبيعي است که عمل او بايد صالح، متقن، و استوار باشد. اما در مورد نوع عمل، سخن اميرالمؤمنين عليه السلام را مد نظر قرار دهيم که فرمودند: «وَاعْمالُ العبادِ في عاجِلِهم نُصُب اَعْيُنِهم في آجالِهِم»؛ اعمال کنوني مردم بايد نصب العين براي آينده شان باشد. به عنوان نمونه، والدين و مربيان به هنگام نماز بايد همه ي کارهاي خود را تعطيل کرده و با شنيدن اذان آماده ي نماز شوند (حالت تهيوء) و اين گونه رفتار عبادي اگر تکرار گردد زمينه ساز آموزش عملي دين خواهد شد و در جان و فکر کودک چنان رسوخ مي کند که بيرون رفتني نيست.

 

[1] نهج البلاغه.

[2] نهج البلاغه.

[3] کافي، ج1، کتاب الکفر والايمان.

[4] کافي، جلد 1، کتاب الکفر و الايمان.

 

اخلاق و انس

براي نفوذ کردن در شاگرد يا کودک، اخلاق خوش، مأنوس شدن با او، و رفتاري جلب کننده هم شرط است. والدين و مربيان که الگوي کار و عملند بايد با کودک سنخيت پيدا کنند و رفتاري مأنوسانه  از خود بروز 

دهند، به گونه اي که حتي مورد احترام کودک واقع شوند. براي اينکه کودک از عمل کسي درس بگيرد، لازم است آن شخص به گونه اي عمل کند که طفل، وي را دوست دارد، و از مصاحبت با او احساس غرور و لذت کند که اين رمزي مهم براي جلب و جذب در همه ي سنين است.

زبان خوش، برخورد خوش، در بر گرفتن کودک، سرشار کردن او از نشاط و شادابي و دست کشيدن بر سر او به هنگام بيدار کردنش براي نماز صبح در اين راه فوق العاده مؤثر است و مجموعه ي اين شرايط، زمينه را براي مذهبي کردن و نمازخوان ساختن کودک فراهم مي آورند. توصيه ي ما اين است که هر چه محبت داريد، آن را در کپسولي بريزيد و براي واداشتن کودک خود به نماز، در حلق او بيندازيد؛ تا در مرحله ي اوليه ي حيات، دين را با لذت و نشاط بپذيرد.

 

 

کيفيت القاي نماز

براي پذيرش نماز و يادگيري آن و اصولاً فراگيري و جذب هر مطلب و مسأله اي حضور چند عامل به عنوان شرط ضرورت دارد:

 

عامل آمادگي و توانستن

کودک را در هر سن و شرايطي نمي توان به نماز وادار کرد. نخست بايد ببينيم آيا در او آمادگي براي انجام کار وجود دارد يا نه؟ دامنه ي آمادگي براي امور مورد نظر بسيار وسيع و از آن جمله عبارتست از:

 

آمادگي جسمي

مثلاً براي نماز خواندن توان ايستادن و حفظ تعادل در کودک ضروري است و اين به مقتضاي سن کودک است و همچنين لازم است کودک:

- بيمار نباشد (که توان ايستادن از او سلب شده باشد.)

- دچار سرگيجه و دل درد نباشد (که قرار و آرام در او ملاحظه نشود.)

- خواب آلود و در حال حيرت نباشد (که خواب آلودگي، هر لذت ديگري را در او تحت الشعاع قرار مي دهد، حتي لذت خوردن و بازي را)

- خسته، فرسوده و کسل نباشد (که خود آن، روحيه ي همراهي در عبادت را از او مي ستاند.)

 

آمادگي بياني و لفظي

طفل براي خواندن نماز بايد قادر به تکلم باشد، بتواند عبارات نماز را هرچند به صورت ناقص ادا کند و البته فصيح خواني والدين و مربيان و ذکر صحيح اوراد و اذکار در اين زمينه نقشي اساسي دارند.

 

آمادگي عاطفي

کودک در شرايط عادي باشد؛ براي نمونه:

- در حال خشم يا بغض از ديگران نباشد؛ طفلي که به عللي از پدر يا مادرش عصباني است، نماز خواندن در آن ساعت براي او عذاب آور خواهد بود و امر والدين در اين زمينه روحيه ي بدي را براي او ايجاد خواهد کرد.

- در حال ترس، اضطراب، کينه و تهديد نباشد. مثل ترس از کتک خوردن، ترس از حمله ي يک حيوان، حتي ترس از موش، سگ، گربه، سوسک و...

- علاقه به خدا در دل او باشد، معمولاً اين امر در سه سالگي است و در سن شش سالگي، عشق به خدا، احترام به او و حتي احساس شرمساري از خدا در صورت تخلف از دستور او، در کودک وجود دارد و اين خود يک زمينه مثبت است.

- دعوت کننده به نماز مورد علاقه و احترام او باشد و کودک او را دوست بدارد. مثلاً به هنگامي که پدري کودکش را تنبيه کرده و دلش را آزرده است، دعوتش در کودک اثري نخواهد داشت. بايد دقايقي بگذرد 

تا طفل حال و بينش اوليه ي خود را به پدر کسب کند و يا پدر قبل از نماز و بعد از تنبيه با نوازشي او را آرامش دهد.

 

آمادگي رواني

به گونه اي که عزم و اراده ي کودک براي انجام وظيفه ي عبادي با مسير، شخصيت و خواست او همراه باشد؛

- او بخواهد که به نماز بپردازد، و البته اين آمادگي در سايه ي تشويق ها و نوازشها ميسر است.

- وجدانش سالم و عقلش بيدار باشد (البته اين امر براي عبادت ناشي از فهم است، نه در مرحله ي تمرين و پايه گذاري که، اساس مقصد ما ايجاد عادت است).

- در مراحل بالاتر و در دوره ي نوجواني بتواند از مفاهيم و عبارات نماز سر درآورد و همچنين از نتايج عبادت که قرب به خداوند است آگاه باشد. بفهمد و بداند که کمال چيست و دارد چه مي کند. دست کم دريافتي از رکوع و سجود در حد تعظيم و اظهار خواري در پيشگاه خداوند داشته باشد و البته تشريح ها و تبيين ها از سوي والدين و مربيان در اين زمينه کارساز است.

 

آمادگي محيطي

غرض ما از محيط شامل همه ي مکان ها و شرايطي است که کودک را در ميان گرفته است. در اين زمينه نکات زير بايد مورد توجه قرار گيرد:

- جو خانه و مدرسه، جو عبادت و نماز باشد.

- اصولاً در محيط و جو آلوده، روح نمازگزاري پديد نخواهد آمد.پس در هر جاي مناسب حتي در و ديوار خانه و مدرسه در سايه ي شعارها و آراستن ها، عطر نماز دهند. 

 

- والدين و مربيان خود را بافته اي جدا از کودک احساس نکنند، در وقت نماز همگان آماده ي انجام دادن آن شوند و کسي کار و وظيفه ديگري را مطرح نسازد. چنان نباشد که پدري فرزندش را به نماز دعوت کند و خود سرگرم روزنامه خواندن باشد، يا مادري فرزندش را به نماز اول وقت بخواند و خود به کار ديگري بپردازد.

- هنگام نماز برنامه ي جذاب ديگري در سر راه نباشد؛ مثل برنامه ي تلويزيون، داستان گويي ها، بگو و بخندها، غذا خوردن ديگران، بازيهاي مورد علاقه کودک و...؛ اين برنامه ها بايد کاملاً تعطيل باشد و يا هنگام نماز برنامه ي تلويزيون بايد کاملاً قطع و يا در حال ارائه برنامه ي نمازخواني باشد.

 

آمادگي عقيدتي

در خردسالي عقيده اي مبتني بر رفتار بزرگترها براي کودک پديد مي آيد، ولي در سنين بعد به علت رشد ادراک و حصول فهم و بصيرت، خود فرد به اين مرحله مي رسد و داراي ايمان و اعتقادي خواهد شد که او را به عبادت مي کشاند. البته اگر بخواهيم زمينه ي اعتقادي مناسبي را در او پديد آوريم نياز به برنامه ريزي و کار و فعاليت رسمي با کودک خواهيم داشت. از خردسالي، تعاليم مذهبي را در قالب داستان، عمل و تقرير بايد در ذهن کودک بريزيم و آن را تا سنين پايان نوجواني، مرحله به مرحله ادامه دهيم.

 

رغبت و خواستن

در واداشتن کودک به نماز اين اصل مهمي است که شرايط را به گونه اي فراهم آوريم که کودک آن را بخواهد و به آن راغب باشد و جداً دوست بدارد به همراه والدين برنامه ي نماز را انجام دهد. براي وصول به اين مقصد از همان کودکي مي توان شرايط را بدين گونه فراهم کرد:

جاذبه هاي ظاهري

نفس ظاهر و آرايش ظاهري، در باطن و خواست آدمي مؤثر است. بر اين اساس:

- براي کودک جانماز زيبايي تهيه کنيد.

- مهر و تسبيحي زيبا و پر زرق وبرق براي او فراهم سازيد.

- در صورت امکان حتي تهيه ي لباس زيبا و مناسبي براي پسران و لباس و چادر نمازي قشنگ براي دختران، در برنامه ي کارتان باشد.

- تزيين سخن و کلام را فراموش نکنيد. عبارات نماز با جلوه اي زيبا، با صدايي خوش و نواها و ترنم هايي دلپذير و با لحن و قرائتي جذاب باشد که دل کودک را تسخير کند و صداي خوش از اين بابت نعمتي است.

 

جاذبه هاي معرفتي

- استفاده از ادبيات در قالب شعرها و سرودهايي زيبا براي نماز، که گاهي شما خود با کودک آن را بخوانيد. بچه ها به صورت دسته جمعي در خانه، مدرسه و محل بازي مي توانند آن سرودها را اجرا کنند.

- ذکر نعمت ها و محبت هاي خداوند و بيان مهر و دوستداري  او نسبت به کودکان، لطف و محبتي که او به انسانها روا داشته و... تا اندازه اي که دل کودک به عشق خداوند گرم شود.

 

جاذبه هاي عاطفي

-استفاده از فطرت و بيداري فطري: کودک دوست دارد از حدود 6 سالگي با خدا حرف بزند و با او رابطه داشته باشد و شما با ترجمه ي چند جمله ي نماز، در اين مسير مي توانيد خواست هاي او را تأمين کنيد.

- خوشرويي و داشتن برخوردي خوش در هنگام فراخواندن به نماز. اين دعوت را با نوازش و زبان خوش همراه کنيد تا کودک همواره خاطره ي خوشي از نماز داشته باشد و رابطه ي معقولي، بين شما، خودش و خداوند احساس کند.

- جانداري عبادت يا داشتن حال در هنگام نماز و قيافه ي بندگي و عبادت به خود گرفتن که باعث جلب نظر و جذب است. اين توصيه اي اسلامي است که: هرگز در حال کسالت به نماز مشغول نشويد.

- جنبه ي تهيوء و آمادگي والدين براي نماز که خود در کودک مؤثر است. بدين معني که دقايقي قبل از اذان، والدين و مربيان کار خود را جمع و جور کنند و نشان دهند که مي خواهند آماده ي نماز شوند.

- استفاده از ميل و حال کودکانه ي او، به اين گونه که پس از نماز، گاهي او را به لذتي، نوازشي، بوسيدني، يا شيريني و شکلاتي مهمان کنيد و حتي اگر اين کار در مساجد، صورت گيرد و نيکوتر است و براي کودک خاطره ي شيرين معنوي در سايه ي ارتباط با لذات مادي که نوعي تجلي لذات بهشتي است، پديد مي آيد.

- در سنين بعدي، از شرايط تبشير و انذار الهي هم مي توان استفاده کرد که البته بايد اقدامي محتاطانه باشد و پس از طي مراحلي که ذکرش گذشت صورت گيرد، آن هم در سنين حدود 10 سالگي و به شرط انجام وظيفه از جانب شما و سرکشي از سوي او.

در کل فراموش نکنيم که نماز از يک نگاه، نمايش است، نمايش اطاعت، و فرمانبرداري و بايد آن را جالب جلوه داد؛ طوري که کودک محيط خانه را چون زندان نشناسد و پدر يا معلم را چون مأمور تنبيه، شکنجه و اعدام به حساب نياورد.

 

 

 

آسان گيري ها

اين نکته اي مهم است که در سالهاي اول و مخصوصاً دوران خردسالي، در نماز به گونه اي عمل کنيم که کودک احساس جبر و خستگي نکند. نماز را براي او امري سنگين و کسل کننده نسازيم. به مصلحت اوست که نمازها، با ذکرهاي طولاني و رکوع و سجود خسته کننده و طولاني نشود. حتي مستحب است براي کودکاني که با شما به نماز ايستاده اند، آن را سريع تر بخوانيد. از برخي اذکار مستحبي صرف نظر کنيد. هشيار باشيد که او طفل است و حال و روحيه شما را ندارد؛ به ويژه که از بسياري حالات و رفتار شما سر درنمي آورد و معني عبارات شما را نمي فهمد.

ممکن است کودک در سنين خردسالي در وسط نماز به دنبال شيئي جذاب بدود، پرنده اي، حيواني، نظر او را جلب کند و او به دنبالش روان شود. طبيعي است که در چنين صورتي نماز او باطل مي شود، اما پس از نماز وي را مورد بازخواست قرار نمي دهيم، بلکه بعدها، در فرصتي مناسب، به صورتي دوستانه و حتي با خنده و شادي مي توانيم به او بفهمانيم که اشتباه کرده است. در ضمن سعي داريم، در طول مدت چند سال، به تدريج، و هنگام احساس نياز، مبطلات نماز و مقدمات و مقارنات آن را به او بياموزيم. هرگز نمي خواهيم که او مقدمات نماز و يا مبطلات آن را طوطي وار حفظ کند و براي ما بشمارد. حفظ مطالب، غير از فهم عملي آنهاست.

او در دوران خردسالي بايد نماز را نوعي بازي و تفريح، و نوعي همگامي با پدر و مادر، حتي در حد راضي کردن والدين و جلب نظر آنان به حساب آورد، نه يک جبر و تحميل، و نه براي يافتن يک حالت شور و وجد عارفانه!

والدين و مربياني که اصرار دارند، حتي از روي جبر و اکراه بدون توجه به حال و روحيه ي کودک، او را نمازخوان بار آورند، ناخودآگاه موجب پيدايش لامذهبي هاي آينده و پرورش افرادي عقده اي مي شوند. چنين 

افرادي در نخستين فرصتي که به قدرت و استقلالي دست يابند، ترک دين و عبادت خواهند گفت و ما شواهد و نمونه ها در اين زمينه کم نداريم. طبيعي است که مسئوليت اين وضعيت اسفبار بر عهده ي کساني است که چنين زمينه اي را فراهم ساخته اند.

 

 

 

تکرار و مداومت

بر مبناي شاکله ي انسان، در ايجاد رفتاري ثابت و عادتي استوار بايد از مجراي تکرار وارد شد. بسياري از افکار و اعمال در سايه ي تمرين و تداوم عمل در انسان تثبيت مي شوند؛ حتي ايمان آدمي هم نوعي تثبيت در سايه ي عمل است، «لا يَثْبُتُ الايمان اِلا بِالْعَمَلِ» [1]  و هر اندازه عمل تکرار گردد، امکان تثبيت آن بيشتر خواهد بود.

همچنين در تربيت ديني اين اصل وجود دارد که: از راه ظاهر و عمل ظاهري مي توان در باطن نفوذ کرد و برعکس. کودک را بايد به ظاهر عمل و تکرار در اين ظاهر انس دهيم تا باطن او شکل گيرد. تجارب و تعاليم عملي نشان داده اند که حتي عملي ريايي در صورت تکرار در فردي تثبيت مي شود و پس از تثبيت مي توان يک عمل ريايي را به صورت واقعي و بي ريا درآورد، به آن شرط که نيت عمل عوض شود.

اين مسأله نيز تا حدي نافذ است که بايد گفت حتي گريه ي تصنعي فردي ممکن است به گريه اي واقعي منجر شود، يعني «تباکي» ها ممکن است به «بکاء» مبدل گردد. گاهي ممکن است فردي به ريا در حضور جمعي نماز شب بخواند. تکرار اين عمل ريايي در شبهاي متوالي او را به عادت مي کشاند. او شايد پس از کسب عادت، واقعاً ريا را ترک کند و فردي اهل تهجد شود.

بدين سان ما کودک را به تکرار ظاهر در عبادت سوق مي دهيم تا زمينه براي انس او به عبادت، تثبيت عمل و ايجاد عادت در او فراهم آيد، بويژه که طبيعت کودک هم، طبيعت تکرار است. اين عمل ضمن اينکه يک طريقه ي تربيت ديني است، عاملي براي سرگرم نمودن کودک و ايجاد لذت براي او هم خواهد بود.

کودک از تکرار مکررات خسته نمي شود، خواندن مکرر، ذکر مکرر، مخصوصاً اگر به صورت صوت و آواز و آهنگين باشد، کاملاً آن را پذيراست. مادران ما اين را به خوبي درمي يابند، چرا که فرزندشان شعر و عبارات ساده اي را حفظ کرده، از بام تا شام به آن سرگرم مي شود.

همچنين تکرار عامل فراگيري است و به همين خاطر توصيه کرده اند: «الدرسُ حَرفٌ، وَ التَکرارُ اَلفٌ» تکرار، عامل ايجاد عادتي مي شود که دست برداشتن از آن حتي در عبادتي چون نماز مايه ي نگراني کودک مي شود «لَو تَرکُوا اِستَوحَشُوا»[2] ؛ اگر آن را ترک کنند به وحشت و ترس مي افتند.

تکرار در عمل حتي مايه ي از بين رفتن کراهت و نفرت است. عمل جراحي يک پزشک و يا کار يک فرد در آزمايشگاه با خون، مدفوع، انگل ها و نمونه برداري از بافت ها، در آغاز کراهت آور است، ولي کار تدريجي و اشتغال مکرر، زمينه ي کراهت را از بين مي برد.

 

[1] کافي، جلد 1، کتاب الکفر و الايمان.

[2] نهج البلاغه.

 

رعايت ضوابط

در ضمن آموزش عملي نماز، آموزش ضوابط هم مورد نظر است: به اين گونه که تدريجاً به کودک مي آموزيم چه چيزهايي نماز را باطل مي کند، و گفتيم که بيان مبطلات به صورت تدريجي و عملي است. به او مي گوييم که مثلاً راه رفتن، حرف زدن، خوردن و آشاميدن در هنگام نماز، آن را باطل مي کند و اين آموزش به صورت حفظ طوطي وار و شماره کردن آن ها نيست. براي اطمينان از اين امر که آيا مبطلات نماز را مي داند يا نه، به او مي گوييم: «من نمازي را پيش تو مي خوانم، ببين نمازم درست است يا باطل؟ و اگر باطل است به چه علت؟» در حضور او به نماز مي ايستيم. در ضمن قرائت يا رکوع ناگهان راه مي رويم، يا حرف مي زنيم، تا او اشکال کار ما را بگويد و مثلاً يادآور شود که نماز با راه رفتن، باطل است.

همچنين است آموزش ديگر مسائل مربوط به نماز مثل وضو و اعمال عبادي ديگر و اين شيوه ي عملي، شيوه اي است که رسول خدا صلي الله عليه وآله آن را مورد توجه و رعايت قرار مي داد و مبتني بر اصيل ترين قواعد تربيتي، يعني اصل ارائه الگوست که کاربردش در همه ي سطوح، مخصوصاً در سطح کودکان نافذ است.

مي خواهيم بگوئيم آموزشهاي نظري، نه تنها هميشه آموزنده نيست، بلکه در بسياري موارد ذهن افراد را خسته مي کند. اين که بخواهيم کودک واجبات نماز را حفظ کند و طوطي وار آنها را براي ما بيان نمايد، خواسته اي نابجا و غيرمعقول محسوب مي شود تا حدي که ممکن است نماز را (مثل درس تاريخ، جغرافيا، يا فرمول معادلات رياضي) چيزي منفور سازد. کودک از طريق آموزشهاي عملي بايد به اين فرمولها دست يابد يا چيزي را به ذهن محفوظ دارد.

 

تکيه بر تدريج

مي دانيم که گردش و کارگرداني نظام آفرينش بر اساس اصل مداومت، ولي تدريج است:

- خداوند آسمان و زمين را در 6 مرحله آفريد، با اينکه مي توانست يکباره بيافريند.

- جنين در شکم مادر بر اساس اصل تدريج رشد مي کند، همان گونه که گياه و نهال هم رشدي تدريجي دارند.

- تعاليم اسلامي تدريجاً بر مردم عرضه شد و قرآن هم تدريجاً بر مردم نازل شد.

- شراب و ربا هم(بعنوان دو مسأله اي که در عربستان قبل از اسلام رواج داشت) تدريجاً صورت تحريمي پيدا کردند.

- و مجموعا مردم به تدريج وارد در دين اسلام شدند و فراگيري و عملشان صورت ناگهاني نداشت.

- افرادي چون: اباذر، مقداد، حجر، ميثم و... هم تدريجاً به چنان مقاماتي دست يافتند.

بدين سان ما نبايد بخواهيم، يا نبايد انتظار داشته باشيم که کودک، يکشنبه اهل عبادت و نماز شود. برنامه ي واداشتن و عادت دادن او به نماز بايد بر اصل تدريج مبتني باشد. کودک نبايد يکباره بار سنگيني از وظايف ديني را بر دوش خود احساس کند و خود را به انجام دادن آن موظف بداند. حتي در مسأله وضو که مقدمه اي واجب براي نماز است توصيه شده است که کودک از ابتدا تا چند ماه به شستن دست قناعت کند و آنگاه تا چند ماه به شستن دست و صورت قبل از نماز بسنده نمايد و از سن 9 سالگي به بعد وضوي کامل بگيرد. غرض اينکه همه ي امور آموزشي و اجرايي دين بايد تدريجي باشد.

 

تشويق و تأييد

- نماز را با تشويق و تأييد همراه کنيد. عمل کودک را در اين زمينه مورد ستايش قرار دهيد و آن را مهم بشماريد، آنچنان که عظمت کارش را دريابد.

- درفرصت هاي مناسبي او را به عنوان کودکي نمازخوان معرفي کنيد و وي را به آن خاطر مهم بشماريد.

- کارهاي او را به اسم نماز ستايش کنيد مثلاً بگوئيد:

- چون کودک نمازخواني هستي خدا به تو کمک خواهد کرد. چون نمازخوان هستي خدا تو را دوست مي دارد و...

- آفرين بر تو پسرم! که با نماز خواندنت داري بهشتي مي شوي و خدا را از خودت راضي مي کني.

- مرحبا بر پسرم که مي خواهد در بهشت باشد، کنار پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) باشد، کنار علي  عليه السلام باشد و...

- آفرين بر دخترم که با نماز خواندن خود مي خواهد مثل فاطمه زهرا (سلام الله عليها) باشد، دوست و همراه زينب  (سلام الله عليها) باشد.

- از وقتي که نمازخوان شده اي، تو را بيشتر دوست مي داريم، عمه، خاله، عموي تو هم براي نمازخواندنت تو را بيشتر دوست دارند.

- چون وضو مي گيري و نماز مي خواني، صورتت هميشه نوراني است. آدم نمازخوان در بهشت هم صورت درخشنده اي دارد و نزد خدا عزيز است و...

 

 

شرايط القاء

براي اينکه شرايط براي جلب و جذب کودک فراهم باشد، به تناسب سن، رشد ادراک و فهم و بصيرت او بايد به نکات ذيل توجه کنيم:

- آسان گرفتن عمل نماز، به صورتي که طفل به سادگي بتواند آن را تحمل و اجرا کند.

- جاذب و دلربا ساختن اين عمل (که از آن سخن گفتيم) فراموش نکنيد که در اين مورد زرق و برق هم جايي دارد.

- صراحت و روشني عبارات، کلمات، اذکار و افعال که اين خود عاملي مهم در رغبت انگيزي است.

- قابل فهم بودن عمل، مثلاً به او تفهيم کنيم که رکوع نوعي تعظيم و بزرگ شمردن خداست. بي حرکت ايستادن و مؤدب بودن در حال نماز يعني ما در برابر دستگاه عظيم الهي بايد خاضع باشيم.

- فهم مقاصد نماز در قالب مثالها و داستانها و شرح و توضيحات شما، که اين کار هم صورت تدريجي دارد.

- ورود به عرضه و ارائه عملي نماز و نمايش آن توسط پدر، مادر، معلم يا افرادي که محبوب و مورد علاقه اند.

- هدايت کودک و رفع اشکال هاي او در ضمن عمل، آن هم نه يکباره؛ مثلاً اصرار نداشته باشيم حتماً تجويد نماز و مخارج اداي کلمات او را در فاصله ي يکي دو روز، اصلاح کنيم.

- آشنايي با کيفيت ها و مواضع مربوط به نماز، مثلاً آشنايي با حالت سجده، تشهد، رکوع، طمأنينه، توالي و...

- رعايت تقدم و تأخر مسائل، جمع بودن حواس، و... که همه ي اين امور در عين رعايت مداومت بايد بر اساس اصل تدريج باشد.

نحوه ي تمرين و عمل

در مورد نحوه ي عمل براي واداشتن کودک به نماز در خانه و مدرسه، مي توان به صورت زير عمل کرد، آنچه ذيلاً ذکر مي شود تنها بعنوان مثال و نمونه اي است و هر کس به تناسب طرز فکر و تجارب خود مي تواند به نوعي ديگر عمل کند.

 

در خانه

فرض کنيد والدين در خانه اي مي خواهند نماز بخوانند. 

 

شرايط عمومي

خانه را بايد آماده و براي نماز چنين زمينه سازي کرد:

- دقايقي قبل از نماز، والدين آماده ي تطهير شوند و وضو بسازند.

-با شنيدن صداي اذان، والدين آماده، رو به قبله بنشينند و جمله هاي اذان را زمزمه کنند؛ حتي از فرزندشان بخواهند که او هم اذان بگويد.

- دعوت از پسر يا دختر، با محبت و خوشرويي، براي نماز؛ که: وقت نماز و زمان سخن گفتن با خداست، بياييد آماده شويد که نماز بخوانيم.

- جانمازي زيبا، مهري قشنگ و تسبيحي زيبا براي او تهيه نمائيم.

- از جاذبه هاي کلامي مناسب، و عبارات موزون استفاده کنيد.

- تسريع در آمادگي براي نماز، به گونه اي که کودک احساس مسئوليت والدين را در آن مورد دريابد و ببيند که آنها همه ي کارهاي خود را به خاطر نماز رها کرده و آماده ي انجام فريضه الهي شده اند.

 

نحوه ي بيدار کردن کودک

- هنگام صبح براي اجراي برنامه ي نماز در خانواده، بر طبق دستور صريح اسلام پدر مسؤول است. او براي انجام اين مسئوليت، خود بايد زودتر از ديگر اعضاي خانواده بيدار شود و از جاي برخيزد (البته پدران و مادراني هم هستند که اهل نماز شب هستند و قبل از اذان بيدارند).

- آنها که خسته اند يا خوابي سنگين دارند بهتر است با صداي زنگ ساعت بيدار شوند و اين، براي افراد خانواده عادت شود.

- پس از بيداري، فرزندان خود را با صداي خوب، گرم و دلپذير بيدار کند - به اين صورت:

علي جان من، فاطمه جان من، برخيز، وقت نماز است... و آنقدر صدا کند تا آنها هشيار شوند و پس از هشيار شدن آنان را به خود رها کند و خود به دنبال تطهير و وضو رود.

- پس از برگشت اگر بچه ها را در حال خواب ديد مجدداً با همان صدا و نوازش آنها را صدا کند تا هشيار شوند. و وقتي هشيار شدند و  جواب دادند آنها را به خود رها کند و خود بالاي سر آنها با صداي بلند نماز را شروع کند.

- پس از نماز اگر باز هم آنها در خواب ماندند، به سراغشان برود و با صداي دلپذير، با دست کشيدن بر سر و روي آنها، با نوازش بدني، گاهي هم تحت عنوان شوخي با بچه ها، به صورت بغل کردن آنها، بيدارشان کند، به دستشويي راهنمايي شان نمايد و حتي صورتشان را بشويد تا کاملاً هشيار و آماده نماز شوند.

در همه حال بايد کوشيد خاطره ي بيدار کردن براي نماز را براي بچه ها دلپذير ساخت، به گونه اي که از آن صحنه ها خاطره ي تلخي در ذهن نداشته باشند. به نظر ما اگر اين کار تنها به مدت يک هفته بطور منظم تعقيب شود، به صورت عادتي مناسب در آنان باقي خواهد ماند و يا حداقل از آن احساس سنگيني نخواهند داشت. مهم اين است که همه ي مهر و محبت خود را در بيدار کردن کودکان و انجام فريضه شان صرف کنيم.

 

در هنگام نماز

ممکن است پس از ذکر اقامه ي نماز، در هنگام انجام مراحل آن چيز جالبي توجه فرزندتان را به خود جلب کند و به دبنالش روان شود. گفتيم که نبايد از وي بازخواستي به عمل آورد، مگر در سنين پس از 8 و 10 سالگي، ضمن خنده اي پس از نماز در فرصتي به او مي گوييم که اين کار تو نماز را باطل مي کند و اگر آدم بزرگي در حين نماز چنين کند بايد نمازش را از اول بخواند؛ از سرزنش، تمسخر و تهديد در اين موارد بايد بپرهيزيم.

گاهي ممکن است فرزند شما در حال سجده در نماز صبح به خواب رود. براي بيدار کردن مجدد او هرگز از خود خشونتي نشان ندهيد، و مهر و عنايت شما بايد همچنان تداوم يابد.

در مدرسه

در مدرسه نيز بايد شرايط را براي نماز خواندن مساعد کرد. در اين راه والدين، معلمان، مديران و ديگر مسئولان بايد به صورت هماهنگ عمل کنند. بر مبناي يک تجربه ي علمي، شرايط محيط خانه، جو مدرسه و نحوه ي عملکرد مربيان، مسؤولان و حتي کيفيت دعوت آنها به نماز، در کودکان و دانش آموزان تأثير گذار است.

گفتني است که روش موجود آموزش ديني و اقامه ي نماز در بسياري از مؤسسه ها نه تنها افراد را متدين و نمازگزار بار نمي آورد، بلکه به علت خشکي و خشونت، گاهي موجب وازدگي از نماز، مسخره کردن آن، ادا درآوردن در حال نماز و سرانجام بي رغبتي به دين خواهد شد، که اين خود نيازمند تحقيق، بحث و بررسي جداگانه اي است.

 

تجربه اي عملي

سالها در کلاس اول ابتدايي، تدريس مي کردم. در آن ايام در کلاس، هر روز تمرين و اجراي برنامه ي نماز را داشتيم. روش اجراي برنامه ام که طرفداران بسياري، (از کودکان، والدين آنها، معلمان و مربيان) داشت، چنين بود:

- بچه ها در کلاس در حالي که روي نيمکت ها نشسته بودند، آماده ي انجام نماز مي شدند.

- نخست يک بار حمد و سوره را برايشان با صداي بلند مي خواندم تا گوششان به عبارات آشنا شود.

- آنگاه همه با هم، هم صدا، با لحني خوش، سوره ي حمد را مي خوانديم در حالي که دستها روي زانوها بود.

- سپس به ترتيب سوره ي توحيد را مي خوانديم، بعد اذکار رکوع، سجود، قنوت، تشهد و... را مي گفتيم.

 - بچه ها همچنان که روي نيمکتها نشسته بودند براي رکوع کمي خم مي شدند.

- براي سجود پيشاني را روي ميز مي گذاشتند و ذکرها را هم صدا بيان مي کردند.

- حالي بود و علاقه اي. بچه ها اين برنامه را بسيار دوست مي داشتند، تا حدي که آن را يک روز هم تعطيل نمي کردند. اگر روزي غفلتي از من در اجراي برنامه ها صورت مي گرفت، آن را يادآوري مي کردند. پس از چند ماه تمرين عملي در کلاس، اجراي برنامه ي نماز را به حياط مدرسه، يا به نمازخانه مي برديم و دانش آموزان کلاسهاي ديگر نيز اين برنامه را تماشا مي کردند.

 

آموزشهاي جنبي

همراه نماز، مسائل آن، از مقدمات، مقارنات و مبطلات به صورت عملي آموخته مي شد؛ مثلاً به آنها اين نکات را مي آموختيم که وقت نمازهاي پنجگانه کدامند، در هنگام نماز بدن بايد پاک باشد، بايد رو به قبله بايستيم، خوردن و آشاميدن نماز را باطل مي کند و...

گاهي براي بچه ها نماز مي خواندم و مي گفتم: ببينيد کدام عمل من غلط است. در وسط نماز غذايي، را به دهان گذاشتم، بچه ها فرياد مي زدند: «نمازت باطل است، چون غذا خوردي». يا در ميان نماز راه مي رفتم، آنها فرياد مي زند: «باطل است چون راه رفتي» و...

اين برنامه براي بچه ها بسيار لذت بخش و حتي جنبه ي تفريحي داشت، لذا اصرار مي کردند که برنامه ها تکرار شود. حاصل کار ما بسيار خوب بود. رغبتي به نماز در آنان پيدا شده بود. به نماز انس و ارادتي نشان مي دادند و از آن احساس جبر و عقده اي نداشتند. هم اکنون بسياري از آن شاگردان را مي شناسم که مردي شده اند و بزرگ هستند، ولي هنوز  از خاطره ي خوش 30 سال قبل خود حرف مي زنند و از آن به خوبي ياد مي کنند.

پس از مدتي برنامه آموزش عملي وضو انجام مي شد. در حياط مدرسه بچه ها را دور خود جمع مي کردم و در حضور آنان وضو مي ساختم. روش شستن دستها و صورت، مسح سر و پاها را عملاً ياد مي دادم. آنگاه آنان را به تمرين فردي براي وضو گرفتن واداشته، اشتباه هاي ايشان را رفع مي کردم که به اين کار هم رغبتي داشتند و با شور و شوق در آن شرکت مي کردند. در کلاس اول دبيرستان هم به ياد دارم برنامه ي وضو، تيمم، و آموزشهاي عملي ديگر را براي بچه هايي که در آستانه ي بلوغ بودند، اجرا کردم و به نظر من برنامه ي موفقي بود.

 

فعاليت هاي جنبي ديگر

با اجراي برنامه هاي آموزشي نماز، برنامه ي تشويق نمازخوان ها را هم در مدرسه داشتيم، بطوري که تشويق ها در کلاس، در سر صف، و در مقتضايي که پديد مي آمد مطرح مي شد و با اين کار عمل نمازخواني را در مدرسه و در سر صف مورد تقدير قرار مي داديم. حضور در برنامه ي نماز، عملي مهم به شمار مي آمد و از اين مسأله چنان با عظمت ياد مي شد که بچه ها اصرار داشتند خود را در صف نمازخوانان حاضر سازند.

در روزهاي آفتابي، نماز در وسط حياط مدرسه و در معرض ديد ديگران برپا مي شد. بچه ها خود مايل بودند در برنامه ي نماز شرکت کنند. هيچ گونه جبر و تهديدي براي نماز وجود نداشت و اين عدم اصرار، خود عامل جلب کننده اي بود. البته در مدرسه و کلاس، نمازخوانها بيشتر مورد عنايت قرار مي گرفتند و اين خود عامل ديگري براي جلب و جذب به حساب مي آمد؛ حتي در مواردي تشويق ها را به اتکاي نماز قرار مي داديم و از تنبيه ها صرف نظر مي کرديم. مثلاً مي گفتيم: «چون تو شاگردي نمازخوان هستي از گناه تو درگذشتم؛ چون کودک نمازخواني هستي، تو را بيشتر دوست مي دارم؛ چون نمازخوان هستي، به تو احترام مي گذارم؛ چون نمازخوان هستي و دروغ نمي گويي حرف تو را باور دارم و...».

گاهي در مدرسه به کودک سلام مي کرديم و مي گفتيم: «سلام بر تو اي احمد آقا، پسر خوب و نمازخوان. احوال تو پسر نمازخوان چطور است؟ مرا در سر نماز دعا مي کني يا نه؟ من در نماز، تو و همه ي بچه هاي نمازخوان را دعا مي کنم و...».

کلاً در حضور اين و آن به نماز و نمازخوان تکيه مي شد و سعي مي کرديم نمازخوان را همرديف پاکي، تقوا، راستگويي، امانتداري، پرهيز از کارهاي زشت و ناپسند به شمار آوريم و نمازخوانان را واداريم که به برکت نمازخواني ترک دروغ، تنبلي، و بد اخلاقي گويند و...

 

القاآت لازم

از مسائل مهم در آموزش و اقامه ي نماز، همراه کردن آن با القاآت سازنده و جهت دهنده است. اين القاآت در دو بعد مورد عنايت قرار مي گيرند:

 

بعد اثباتي

همراه با نماز دائماً به کودک القاء شود:

- چون بچه نمازخواني هستي، خدا تو را بيشتر دوست دارد.

- من که پدر و مادر تو هستيم تو را به خاطر نماز خيلي بيشتر از وقتي که نماز نمي خواندي دوست مي دارم.

- پسرم نمازخوان است و خدا نمازخوان را به بهشت مي برد.

- خدا از آدم نمازخوان راضي است، من هم از تو راضي هستم.

- حتي اشکال ندارد در حضور مهمانان از پسر يا دختر خود تعريف کنيم که:«پسرم احمد، بحمدلله بزرگ شده و نماز مي خواند. دخترم فاطمه بزرگ و فهميده شده است، به همين علت نماز مي خواند. او مي داند نماز خواندن نوعي حرف زدن با خدا و نزديک شدن به خداوند است، او با خدا حرف مي زند، با خدا دوست شده است و...».

در همه حال مفهوم نماز و نمازخواني را بايد با لغات و کلماتي از قبيل بزرگ بودن، فهميده بودن، رضاي خدا، بهشت و جاودانگي، نعمت و رحمت، دوستي و علاقه و... همراه کرد.

 

بعد نفيي

در القاآت مربوط به نفي مصداق هاي گوناگون: «اِنَ الْصَلَوة تنهي عن الفحشاء و المنکر» را به او تفهيم مي کنيم؛ مثلاً به او يادآور مي شويم که:

- تو آدم نمازخواني هستي، دروغ گفتن از کسي که نماز مي خواند، بعيد است.

-در مورد تو که آدم نمازخواني هستي، باور ندارم که پدر يا مادرت را اذيت کني.

- آدم نمازخوان که تنبل، بيکاره و تن پرور نمي شود.

- آدم نمازخوان که تقلب نمي کند، اداي کسي را در نمي آورد، دزدي نمي کند.

- آدم نمازخوان که حرف بد نمي زند، کار زشت نمي کند، مسخرگي ندارد.

اين القاآت بايد به صورت پياپي و براي موارد خاص، بيشتر مورد اتکا باشد.

 

اثربخشي القاء

براي اين که القاآت مؤثرتر و نافذتر باشد، در مراحل بعدي حيات مي توان زمزمه ها و تذکراتي داد که اغلب آنها:

- تذکراتي پس  ازآموزش ظاهر است، يعني  اول اسکلت  کار را آموزش مي دهيم، و بعد جنبه هاي ديگر را.

- تذکراتي پس از تمرين ها و ايجاد عادتهاي لازم براي امري مانند نماز صورت مي پذيرد.

- تذکراتي با رعايت اصل تدريج، مراقبت و مداومت است.

البته ذکر فضايل نماز و يادآوري نقش آن در سازندگي ها و رشد جنبه هاي اخلاقي و انساني، خود در اين راه مؤثر است و والدين و مربيان اين مسئله را پيوسته بايد متذکر شوند.

در سنين نوجواني به تدريج مي توان مسئله قرب به خدا را براي او مطرح کرد، مخصوصاً از اين بابت که در اين مرحله احساس مذهبي در نوجوانان بيدارتر مي شود. او مي تواند در شأن و شرايطي باشد که حضور خود را در پيشگاه خداوند يا قرب به او را احساس کند، جهان را محضر خدا بداند و پيوسته به ياد او و با احساس حضور او باشد.

 

آغاز دعوت و تمرين

در مورد اين که از چه سني کودک را به نماز و تمرين جهت انجام عبادت واداريم. نظريات مختلفي وجود دارد: نخست بايد اين نکته را متذکر شويم که بر اساس بررسيهاي روانکاوان، حس يا احساس مذهبي در انسانها از چهار سالگي و به نظر عده اي ديگر از 2 تا 3 سالگي بيدار مي شود. البته بيداري و شکفتگي مذهبي و احساس مسئوليت درباره ي آن (که با احساس مذهبي متفاوت است)،از سنين پس از 11 سالگي ايجاد مي گردد. اين احساس در 6 سالگي به همراه رشد کودک آشکار مي شود و ما تظاهرات آن را در کودکان مي بينيم. به همين جهت اعتقاد داريم که تمرين نماز بايد از خردسالي و حتي از سن سه سالگي آغاز شود، که کيفيت آن را بيان خواهيم کرد.

اتفاقاً اين فکر در دنياي غرب هم وجود دارد. «جان لاک» که از فلاسفه و صاحب نظران مهم غرب است در کتاب خود مي نگارد: «تصور خدا را از همان آغاز کودکي [بايد ايجاد کنيم] و عشق و احترام به او را در کودک بيدار کنيم.»[1] .

ديگران هم نظر داده اند که درباره ي خدا و مذهب از چهارسالگي مي توان با کودک سخن گفت. (البته سخن در مورد عدل، نبوت، امامت و معاد در اين سن هنوز زود است.) رغبت به خدا را هم از همان سنين مي توان در وي پديد آورد، طوري که خداي را دوست بدارد، همچنانکه پدر و مادر خود را دوست مي دارد.

مراحل آن: مانند آموزش يا پرورش ديگر جنبه هاي مذهبي، مي توان در اين آموزش هم سه مرحله را مد نظر قرار داد:

 

[1] انديشه هايي در تربيت، صفحه 314.

 

دوران تمهيد

که در واقع دوران پايه گذاري ها و آشنايي ها و دوره ي آمادگي دادن است. در اين مرحله چشم کودک را بايد به ادا و اطوار و حرکات نماز آشنا کرد و بر اين اساس از همان دوران خردسالي کودک، پدر و مادر بايد نماز را در جلوي ديدگان کودک و در وقت بيداري او بخوانند تا او اين اعمال و رفتار را ببيند و از اين ديدنها، تشکلي ذهني براي او حاصل شود.

از خردسالي بايد گوش کودک را به زمزمه ها، آواها، ترنم ها و لحن نماز آشنا کنيم تا او نغمه هاي الهي را از زبان پدر و مادر بشنود و به اصطلاح: گوش او با آن صداها و نغمه ها پر شود و اين شنيدن هم امري مأنوس براي کودک گردد.

دوران تمرين

که در آن کودک را به نماز دعوت مي کنيم و به نظر ما اين امر از سه سالگي قابل اجرا است. به اين صورت که:

 - در وقت نماز بچه ها را به شکلي مناسب صدا مي کنيم؛ مثلا مي گوييم:

- علي جان! بيا، وقت نماز شده، مي خواهيم نماز بخوانيم.

- فاطمه جان بيا، مي خواهيم نماز بخوانيم، مي خواهيم با خدا حرف بزنيم.

- پسرم بيا، اذان گفتند. اذان يعني: خدا ما را دعوت کرد که با او حرف بزنيم، نماز بخوانيم.

- در اين رابطه سعي داريم که اين کار صورت اجبار نداشته باشد (در اين باره بحث خواهيم کرد).

- در هنگام تمرين، معيارها و ضوابط را آرام آرام و در طول چند سال به او مي گوئيم.

او را عملاً با مقدمات و مقارنات نماز آشنا مي سازيم (همان طوري که بحث آن گذشت).

- سعي داريم برنامه ي کار، بازي، مشق و تفريح او را طوري منظم کنيم که با برنامه ي نماز برخورد نداشته باشد و البته مسؤولان صدا و سيما هم براي اين ساعت برنامه ي ديگري تهيه کنند که جهت دهنده ي کودک به سوي نماز باشد.

 

دوران تکليف

غرض، دوران تکليف نسبت به نماز و واداشتن کودک به آن است و آن مرحله اي است که کودک به حد رشد و تميز رسيده، احساس مذهبي در او علني و نمودار شده است و اين امر حدود سنين 6 تا 7 سالگي است.

 در اين سن کودک در شرايطي است که مي تواند بار عبادت را در حد توانايي خود بر دوش کشد. او کفايت و لياقت مطلوب براي نماز خواندن را به دست آورده، مي تواند سر پا بايستد و چند دقيقه به افعال نماز بپردازد. روايات ما هم در مورد اين سن نظر دارند و نماز را در اين سن مورد تأييد قرار مي دهند. در روايتي از امام باقرعليه السلام آمده است: «ما فرزندانمان را از پنج سالگي به نماز وادار مي کنيم و شما از 7 سالگي آنها را به نماز خواندن امر کنيد»[1]  در روايتي ديگر آمده است:«وقتي کودک 7 ساله شد، دست و رويش را به بهانه ي وضو بشويد و نماز بخواند و چون 9 ساله شد، با وضوي صحيح و کامل نماز بخواند» [2] .

 

[1] وسايل الشيعه، ج3، ص12.

[2] وسايل الشيعه، ج3، ص 13.

 

راهنماي ما در اجراي نماز

راهنماي ما در اجراي برنامه ي نماز در دوران کودکي و نوجواني چند اصل است که در روانشناسي تربيتي از آن بحث شده، و مورد عنايت صاحبنظران است.

 

اصل پيشدستي

پيشدستي يعني اقدام قبل از زمان مورد نظر ما، در امر آفرينش پيشدستي را به صراحت و عيان مي بينيم. به عنوان مثال قبل از ولادت کودک خداوند پستان مادر را پر از شير کرده است و اين يک پيشدستي است؛ به اين معنا که هنگام ولادت غذاي او آماده باشد.

نمونه ي ديگر: بذري است که خداوند شاخه و برگ و گل و ميوه را در نهاد آن قرار داده است؛ وقتي که بذر از خاک سر بر مي آورد، آن اعضاء از اين بذر پديد مي آيد. 

طفل در دوران جنيني دست و پا و ديگر اعضاء را پيدا مي کند تا پس از ورود به اين جهان آنها را به کار گيرد و اين يک پيشدستي است.

راهنماي ما، در تربيت کودک، آفرينش است که بر اين اساس، پيشدستي در تربيت بايد مورد نظر باشد؛ يعني قبل از اينکه کودک به بلوغ و دوران وجوب نماز برسد بايد جنبه ي اجرا و عادت به آن را دريابد. امام صادق عليه السلام فرمود: «اَوْلَي الْاَشياءَ اَنْ يَتَعَلَمها الْاَحداثَ اللتي اِذا صاروا کِباراً احتاجُوا اليها»[1] ؛ سزاوارترين چيزي که به افراد نسل نورسيده بايد آموخت چيزي است که وقتي بزرگ شدند به آن نياز دارند. و اين نوعي پيشدستي را نشان مي دهد.

يا در امر دين آموزي فرمود: «بادِرُا اَوْلادَکم بِالْحَديثِ قَبْلَ اَنْ يَسْبِقَ اِلَيهمٍ الْمُرجعة»[2]  فرزندان خود را با داستان و سخن دين آشنا کنيد، پيش از اينکه عوامل گمراه کننده بر آنان دست يابند. 

اين حديث نيز نشان دهنده ي نوعي پيشدستي است.

 

[1] وسايل الشيعه، جلد 3.

[2] کافي جلد 1، صفحه 47.

 

اصل پايه گذاري و تمرين

در اين اصل مقصد ما آن است که زمينه و شرايط به گونه اي فراهم آيند که نمازخواني به صورت امري پايه دار در کودکان درآيد و آنان تمرينهاي لازم را براي انجام اين فريضه انجام داده، آمادگي کافي يافته باشند.

در رعايت اين اصل، اصول ديگري هم مطرح و مورد نظرند که هر کدام در روان شناسي روز براي خود جاي پائي دارند و با شرايط رشد و فطرت هماهنگ مي باشند؛ مثل:

الف) اصل تلقين پذيري: اين اصل در دوران خردسالي در کودک فوق العاده شديد است و بايد از آن استفاده کرد.

ب) اصل انعطاف پذيري: بر اساس اين اصل کودک را به چوب تر تشبيه کرده اند که قابل خم و راست شدن است.

 ج) اصل تأثير تعلم در خردسالي: بر اساس اين اصل، تعليم کودک را چون نقش در سنگ خوانده اند: «التعلمُ فيِ الصِغَرِ کَالْنقشِ فيِ الْحَجَرِ».

د) اصل نظم و سازماندهي: اين اصل در دوران کودکي فوق العاده مورد علاقه ي طفل است.

ه) اصل تقليد: در همه ي کودکان به صورتي طبيعي و عادي وجود دارد.

و) اصل همانندسازي: بر مبناي اين اصل کودک سعي دارد خود را همانند الگوي مورد نظر سازد.

ز) اصل تشکل ذهني در کودکي: طبق نظر روان شناسان، دوران کودکي دوران تشکيل ذهن و دوران رنگ گيري يافته ها مي باشد.

ح) اصل تشکيل شخصيت: مطابق اين اصل جنبه هاي ظاهر و باطن درآميخته، سازمان متحرکي را از کودک به وجود مي آورند.

ط) اصل تشکل اخلاق مبني بر اين که روان شناسان تشکيل هفتاد درصد از اخلاق را در همين سنين (تا 6 سالگي) مي دانند.

و....

 

اصل فريضه سازي

و آن به اين معنا است که بر اثر مداومت در اجراي برنامه اي، کاري کنيم کودک فعاليت عبادي خود را به صورت امري واجب و دائمي درآورد و هميشه خود را به رعايت آن ملزم بداند. فريضه  سازي خود به دو صورت است:

الف - به صورت تحميل اجبار و اکراه که در آن طفل را به عملي، اگر چه خواستار آن نباشد وادار مي کنيم. البته بايد بگوييم اين اقدام درباره ي طفل مؤثر است، ولي در مواردي بسيار اثر آن نامداوم است و هرگاه که جبر و تحميل از او برداشته شود، ممکن است به وضع سابق بازگردد.

ب - به صورت دوستانه و با رفق و مدارا و محبت و انس، همراه با درک و فهم نسبي در کودک که دوام و ثبات آن بيشتر است و در بينش اسلامي نيز بيشتر مورد عنايت است؛ رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «ان هذا الدين مَتينَ فَاَوغِلُوا فيه بِرِفقٍ»[1]  و هم چنين فرمودند: «وَ لا تُکرِهوُا عِبادَ اللَهِ بِعِبادَةِ اللهِ».[2] ؛ بندگان خدا را به عبادت خدا مجبور نکنيد و يا بر آنان جبراً تحميل ننمائيد. از نظر فلسفي هم اين نکته قابل ذکر است که «اَلَقْسرُ لا يَدُوْمُ»؛ چيز جبري دوام نخواهد يافت.

 

[1] بحارالانوار (کمپاني)، ج1، ص172.

[2] همان.

 

اصل استفاده از فرصت

رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «اِن لله في اَيامِ دَهْرِکُمْ لنَفحاتٌ اَلا فَتَعَرضُوا لَها»[1] ؛ مطمئناً در مسير زندگي تان گاهي نسيم هاي ملايمي مي وزد، هشيار باشيد و خود را در معرض آن نسيم ها قرار دهيد. در جريان رشد کودک هم اين فرصتها به تناسب مراحل، به صورت بيداري ها رخ مي نمايند. مربي بايد آنها را به عنوان سکوي پرش کودک قرار داده، او را به پيش برد. اگر اين فرصت ها از ميان بروند، معلوم نيست به سادگي قابل بازگشت باشند. نوع بيداري هايي که در جريان رشد براي افراد رخ مي دهند هر کدام به مثابه ي فرصتي گرانبها در تربيت نسلند، از جمله:

الف) بيداري فطرت که مخصوصاً تا 4 سالگي به صورت عيني در حيات کودک وجود دارد و در دوره ي نوجواني به مرحله ي احياي مجدد مي رسد. اين نکته را بايد متذکر شويم که فطرت در سه مرحله ي از عمر جداً بيدار است: در سه سال اول عمر، در مرحله نوجواني و در هنگام مرگ.

ب) بيداري وجدان که از حدود 8 سالگي در کودک ايجاد مي شود و در نوجواني به اوج خويش مي رسد. کودک در اين مرحله اگر مرتکب خطايي شود، خود را سرزنش مي کند.

ج) بيداري تميز و تشخيص که اساس آن در 6 سالگي است و کودک به مباني حسن و قبح عمل آگاه مي گردد؛ ضمن اينکه دنياي متفاوت مرد و زن را نيز درمي يابد. بسياري از مسائل مربوط به روابط علت و معلولي درباره ي نيکي و بدي در اين سن روشن مي شود.

د) بيداري احساس مذهبي که گفتيم در 4 سالگي و حتي قبل از آن وجود دارد و تظاهرات آن در 6 سالگي است. اين بيداري در سنين نوجواني در حد بالايي بروز مي کند.

ه) بيداري جامعه پذيري که در آن کودک از حدود سه سالگي مي خواهد خود را با ضوابط و مقررات جامعه تطبيق دهد. اين حالت در سنين 6 و 7 سالگي تشديد مي شود و خواست و توقعات اجتماعي (چشمداشت اجتماعي) در او مؤثر است.

و) بيداري فرهنگ پذيري که در آن طفل از حدود 4 سالگي مي خواهد خود را با فرهنگ و معنويت جامعه و اطرافيان خويش تطبيق دهد و اين خود زمينه اي ارزنده براي قبول تعاليم مذهب است.

 

[1] نفحات الانس.

 

اصل اسوه پذيري

کودک به دنيا مي آيد در حالي که از امور و مسائل زندگي آگاه نيست. طرز عمل يا به کارگيري پديده ها را نمي شناسد؛ اما چشمان او دريچه هايي به سوي دنياي خارجند، او آنچه را که از رفتار ديگران مي بيند به مرحله ي اجرا و عمل مي گذارد.

عمل و رفتار مادر و سپس پدر و اطرافيان براي کودک درس رفتار و عمل به حساب مي آيند. کودک با الگوگيري از اسوه ها، طريق عمل را مي آموزد. رسول خدا صلي الله عليه وآله با استفاده از همين اصل به تعليم دين و روش زندگي پرداخت. او در نماز خواندن، وضو گرفتن، عمل حج و ديگر برنامه هاي زندگي عبادي، به همين گونه عمل فرمود. قرآن هم به ما دستور داد که به پيامبر صلي الله عليه وآله تأسي کنيم. «لَقد کانَ لَکُم في رَسُولِ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَة».

در محيط خانه، پدر و مادر بايد اسوه و الگوي عمل براي کودک باشند. هماهنگي آنها در عبادت و در اجراي نماز مخصوصاً در حضور کودک بايد مورد رعايت و عنايت باشد، به ويژه از آن بابت که کودک از آنها درس مي گيرد، و به همين خاطر مسؤوليت والدين در اين راه سنگين است. آنها حداقل به خاطر کودک خود، آزاد نيستند به هر گونه اي که مي خواهند، عمل کنند.

 

 

امکان پذيرش

در امکان واداشتن کودک به نماز اين سؤال مطرح است که آيا براي چنان اقدامي، امکان پذيرش وجود دارد؟ با آنکه پاسخ به اين پرسش به دليل عمل مشهود و براي ما مثبت است، باز هم اعلام مي داريم که زمينه و امکان آن علماً و عملاً وجود دارد.

 

از نظر امکان

دلايل زير قابل ذکرند:

- تجارب روزمره ي ما و شما بهترين سند است و همه مي دانيم که ما خود در سايه ي تربيت گذشتگان اهل نماز شده ايم و به نوبه ي خويش اين ما بوديم که فرزندان خود را براي نماز پرورانديم. اگر در اين مورد نوادري وجود دارند، گفته ي علما درباره شان صادق است که: «اَلنادِرُ کالمَعْدُومِ»، که تازه براي عملکرد افراد نادر هم دلايلي وجود دارد.علم روز به ويژه روان شناسي اين امکان را تأييد مي کند.

- ما گفته بوديم که کودک موجودي تلقين پذير، مقلد، همانندجو، انعطاف پذير و فراگير است، پس در هر سن و سطح و درجه اي از فهم که باشد مي توانيم به تناسب، به او مطالبي را بياموزيم.

- اصل ارسال رسل و دعوت انبياء، اصل تکليف و اصل عرضه ي امانت در قرآن از سوي خداوند به بشر، خود مؤيد پذيرش انسان نسبت به تکاليف و وظايف است و اگر امکان پذيرش آن نبود دعوت انبياء و درخواست تکليف معنا نداشت.

 

از نظر زمينه ها

باور ما اين است که:

- فطرت کودک خدا آشناست و نفخه اي از روح منتسب به خدا در انسان وجود دارد.

- وجدان انسان در کودکي بيدار و در نوجواني بيدارتر است.

- بسياري از روان شناسان، ميل به ستايش و نيايش را در انسان ذاتي خوانده اند.

- قهرمان دوستي در انسان ميلي فطري و طبيعي است و آدمي در برابر قدرت فوق العاده طبيعت، خاضع است.

- بي نهايت طلبي ريشه در درون و ذات آدمي دارد.

- تأثيرپذيري و حساسيت از ويژگيهاي حيوان و مخصوصاً انسان است.

- ميل به خلود و جاودانگي را افرادي چون: فرويد نيز پذيرفته و آن را غريزه دانسته اند.

- روانکاوان معتقدند که سعادت طلبي در درون آدمي ريشه دارد و هر کس در زندگي آن را وجدان مي کند.

- جاذبه هاي خانوادگي و ملاحظات عاطفي خود زمينه ساز پذيرش اوامر و نواهي است و همه ي والدين از اين زمينه براي تربيت استفاده مي کنند.

- احساس تعلق در آدمي سبب تسليم شدن به رأي ها و نظريه هاست و هر کس آن را حداقل درباره ي فرزند خود تجربه کرده است.

- و (سرانجام) وجود مباني باورهاي متافيزيکي در درون انسان و تجليات آن در سنين 7 تا 8 سالگي مشهود است.

اينها و چندين مورد ديگر زمينه هايي براي جهت دادن کودک به رعايت تعاليم مذهبي مي باشند.

قواعد و مراقبت ها

در تربيت ديني کودکان، قواعد و مراقبتهايي مورد نظرند که ما به اختصار به ذکر آن مي پردازيم.

 

قواعد

در اين جنبه به تکامل بايد عنايت شود. اهم اين قواعد عبارتند از:

الف) قاعده ي محبت: به اين معني که کودک از راه محبت و دوستي بهتر پيش مي رود تا از راه خصومت و دشمني، پس محبت خود را در اين راه دريغ نداريم.

ب) قاعده ي لذت: و آن جالب و جاذب داشتن نماز است، به گونه اي که کودک از آن احساس لذت کند.

ج) قاعده ي تحسين و تشويق: که در آن مي کوشيم با ستايش از عمل کودک، کار را در نظر او زيبا جلوه دهيم.

د) قاعده ي انذار: که در آن گاهي کودک را به نماز امر مي کنيم و يا او را به عقوبت الهي و به از دست دادن محبت افراد مورد علاقه اش هشدار مي دهيم.

ه) قاعده ي مسامحت: بدين معني که همه گاه مته بر خشخاش نمي گذاريم 

و گاهي غفلت ها و سهل انگاريهاي کودک را ناديده مي گيريم و مي کوشيم، برخورد ما با او بر اساس فضل باشد.

و) قاعده ي سهل گيري: بدين معني که سعي کنيم عمل عبادي بر کودک سخت و دشوار نيايد؛ زيرا خداي تعالي فرمود: «يريد الله بکم اليسر و لا يريد بکم العسر»، همچنين رسول خدا صلي الله عليه وآله فرمود: «بعثت علي شريعة سهلة و سمحة».

ز) قاعده ي تدريج: غرض اين است که ما کودک را يکباره و ناگهان نمي توانيم عابد و زاهد کنيم. اين کار بايد تدريجاً صورت گيرد. ابتدا نماز بي وضو، بعد دست و صورت شستن، سپس وضوي کامل، بعد هم نماز با وضو، و در عين حال گاهي هم نماز بي وضو.

ح) قاعده ي زمينه سازي: براي قبول رواني نماز يا ديگر عبادات، به گونه اي که نفس کودک به آن مايل گردد و شخصاً از عبادت استقبال نمايد.

ط) قاعده ي القاء: که در آن سعي داريم محبت خداوند را به کودک القا کنيم و بذر مهرش را در دل او بپاشيم. به او گوشزد کنيم که خداوند مهربان است، و تو را دوست مي دارد و...

ي) قاعده ي تحريک: که در آن با حالت دادن عبادت خود و يافتن شور و حال، سعي کنيم در کودک شوق و تحريکي پديد آوريم، تا انگيزه اي در او به وجود آيد که بخواهد نماز بخواند و همان حال را پيدا کند.

ک) قاعده ي انس: که در آن مي کوشيم کودک را با خدا مأنوس کنيم، نه آنکه او را از خدا بترسانيم. به او بگوييم حرف خودت را به خدا بگو، از او مدد بخواه، او هميشه حاضر و ناظر است، حرف تو را مي شنود و در کنار توست.

 

مراقبت ها

در زمينه مراقبت ها هم نکاتي مورد نظرند که اهم آنها عبارتند از:

الف) مراقبت در آغاز تمرين نماز؛ که بهتر است از همان سنين خردسالي باشد. زيرا بعدها طفل سرگرمي هايي پيدا مي کند و اجراي نماز ممکن است براي او، دشواري آفرين باشد.

ب) مداومت در عمل و تمرين و تکرار؛ تا اين که زمان و اجراي برنامه براي او عادت شود (عادت براي قبول انجام نماز است، نه کيفيت اجرا که بايد هشيارانه باشد).

ج) اصل اعتدال و در نظر داشتن ظرفيت رواني کودک؛ که کثرت و شدت عبادت براي او زدگي پديد نياورد، يا اصرار نکنيم که او نمازهاي مستحبي بخواند، يا ذکر رکوع و سجود را طولاني کند.

د) ثبات در روش؛ و در آن، اصل را بر اين قرار دهيد که همه گاه نماز را در اول وقت بخوانيد، نماز را بر همه ي کارها مقدم بداريد، برنامه ي نماز را همه وقت جاذب و مطبوع بسازيد و...

ه) مراقبت در جنبه ي الگويي خود از همه جهات؛ حتي در حساسيت نشان دادن به وقت نماز و صداي اذان که فراخوان همگاني خداوند است و مراقبت در تقوا و پاکي از گناه و...

و) مراقبت در برقراري نماز به عنوان يک فريضه؛ که البته بعدها بايد با فهم و بصيرت و هشياري و خواست دروني همراه شود.

ز) مراقبت هاي ديگر...

 

پرهيزها

در واداشتن کودک به نماز، والدين و مربيان بايد از مسائلي بپرهيزند تا اعمال آنها موجب نفي و ترک نماز نگردد. آن پرهيزها عبارتند از:

الف) پرهيز از خسته کردن کودک با برنامه هاي اضافي و تعقيبات نماز و يا بيدار کردن کودک از خواب شيرين براي نماز شب!!

ب) پرهيز از اشغال وقت لذت کودک، مثلاً در گرماگرم يک بازي جالب و يا تماشاي يک فيلم جاذب نمي توان کودک را به نماز واداشت، مگر آنکه از پيش برنامه ي حذف آن طراحي شود.

ج) پرهيز از اعمال قدرت و انذار در آغاز کار، مخصوصاً در سنين خردسالي که در آن بخواهند کودک را جبرا به نماز وادارند.

د) پرهيز از شل گرفتن و يا استخفاف به نماز و آن را به خنده و ادا و اطوار برگزار کردن.

ه) پرهيز از تفکيک نماز ظهر و عصر، مغرب و عشاء در خردسالي، که امام صادق عليه السلام فرمود: ما نماز را براي کودکان به صورت جمع مي خوانيم... اين کار سبب مي شود که کودک احساس وقت گيري و اشتغال بسيار نداشته باشد.

و) پرهيز از دعوت به نماز وقتي که کودک را تازه تنبيه کرده ايد و او هنوز از شما خشمگين است.

ز) پرهيز از خشکي و بي روحي نماز، به گونه اي که در قبل و بعد آن احساس آمادگي يا لذت نماز از بين برود.

ح) پرهيز از ذکر کيفر شديد خدا براي تارکان نماز در سنين قبل از 8 سالگي، زيرا از نظر رواني به مصلحت کودک نيست که خداوند را به خشم و غضبش بشناسد.

ط) پرهيزهاي ديگر

-پايان بخش کتاب را دعاي حضرت ابراهيم عليه السلام قرار مي دهم که در قرآن مجيد آمده است:

«رَبِ اجْعَلْني مُقيمَ الصَلَوةِ وَ مِنْ ذُرِيَتي رَبَنا وَ تَقَبَل دُعاء»

و السلام عليکم و رحمة اللَه و برکاته

 

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 10307 کلمه
مولف : علي قائمي
1395/2/1 ساعت 12:58
کد : 1244
دسته : نوجوانان و نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
تربیت دینی
تربیت کودک
تربیت نوجوان
کودک و نماز
نوجوان و نماز
مسجد و نوجوان
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز