■ عوامل عدم حضور قلب و درمان آن 2
دنياطلبي
ناگفته پيداست که زندگي حلال و بهره مندي از نعمت هاي الهي مورد سفارش اسلام است. آيين ما مخالف رهبانيت (ترک کار، زندگي و ازدواج) است. «ترک دنيا در اسلام نيست».[1] بلکه مهم، استفاده درست و هدفمند از اين نعمت ها است. از همين رو آن هنگام که عده اي نزد پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم آمدند و قصد داشتند خود را اخته کنند تا ديگر شهوتشان تحريک نشود، حضرت آنان را نهي فرمود. اين عده گمان مي بردند، راه مبارزه با شهوت جنسي، سرکوب کردن و ريشه کن کردن اين غريزه است.
ابن ابي يعفور نزد امام صادق عليه السلام سخن از ازدواج، حج، خرجي خانواده، کمک به برادران و صدقه و... به ميان آورد، حضرت فرمود: «اين دنيا نيست، اين آخرت است.»[2]
در قرآن شريف درباره ي حق بهره مندي از نعمت ها آمده است:
يا أيها الذين ءامنوا کلوا من طيبت ما رزقنکم و اشکروا لله ان کنتم اياه تعبدون؛[3] اي کساني که ايمان آورده ايد، از نعمت هاي پاکيزه اي که روزي شما کرده ايم، بخوريد و اگر تنها او را مي پرستيد، خدا را شکر کنيد.
در جايي ديگر فرموده است:
قل من حرم زينة الله التي أخرج لعباده و الطيبت من الرزق؛[4] - اي پيامبر - بگو: «زيورهايي را که خدا براي بندگانش پديد آورده، و - نيز - روزي هاي پاکيزه را چه کسي حرام گردانيده؟»
حتي توصيه شده است:
يا أيها الرسل کلوا من الطيبت و اعملوا صالحاً؛[5] اي پيامبران، از چيزهاي پاکيزه بخوريد و کار شايسته کنيد.
و در مورد رابطه ي همسري فرموده است:
أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا اليها و جعل بينکم مودة و رحمة؛[6] از - نوع - خودتان همسراني براي شما آفريد تا بدانها آرام گيريد، و ميانتان دوستي و رحمت نهاد.
توصيه هايي که درباره ي کار و تلاش اجتماعي و مذمت بيکاري آمده، همه نشانگر اين است که ذات دنيا بد نيست و آن چه مذموم است و از آن نهي شده، دل بستگي به دنيا، اصل و هدف دانستن آن و متوقف شدن در دنيا است.
صبح زود با اصحابش نشسته بود پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم. جواني نيرومند از نزديکي ايشان عبور کرد. عده اي گفتند:
- کجا صبح به اين زودي؟
- به دکانم در بازار!
- حيف؛ کاش اين سحر خيزي براي آخرت و خدا بود!!
پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شنيد و نهي شان کرد: «چنين نگوييد که اگر براي آن باشد که خود را از خلق بي نياز کند و يا معاش پدر و مادر خويش يا زن و فرزند را تأمين کند، در راه خدا گام برداشته است».
عيساي پيامبر عليه السلام هم مردي را ديده بود و پرسيده بود:
- چه کاره اي؟!
- گرم عبادت اهل تهجد و ذکر...
- روزي خود را چگونه تأمين مي کني؟
- برادرم هست!
- پس برادرت از تو عابدتر است.[7]
با اندک تأملي در دستورات اخلاقي اسلام، مي توان دريافت که اخلاق عارفانه، بر استفاده ي درست از نعمت ها استوار است؛ فرد مؤمن کسي نيست که اصلاً شهوت يا غضب نداشته باشد. چنين انساني، مريض و در واقع ناقص است! تمام تفاوت دوستان و دشمنان خدا، در چگونگي استفاده از اين شهوت و غضب است.
اميرالمؤمنين عليه السلام در کلام جامعي درباره ي دنيا مي فرمايند: «دنيا... خانه ي امن و عافيت است براي کسي که حقيقت آن را دريابد، سراي توانگر شدن است براي کسي که از آن توشه برگيرد و خانه ي پند است براي کسي که از آن پند گيرد. دنيا، مسجد دوستان خدا و محل نماز فرشتگان الهي است و جاي فرود آمدن وحي و محل تجارت اولياي خداست.»[8] درباره ي امام سجاد عليه السلام آمده است: هر گاه سائلي نزد ايشان مي رفت، حضرت مي فرمود: «خوش آمد کسي که توشه ي مرا به آخرت مي رساند»![9]
به تعبير حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم «دنيا کشت گاه آخرت است».[10] و مرحوم علامه مجلسي رحمه الله در کتاب شريف بحارالانوار در همين باره مي نويسد: «ارباب قلوب مي دانند که دنيا، مزرعه ي آخرت است و قلب، زمين و ايمان، بذري است که در آن کاشته مي شود. عبادات به مثابه ي آب ياري زمين است... و قلبي که به دنيا آلوده باشد، مانند زمين شوره زاري است که بذري در آن نمي رويد».[11]
بعد از جلسه ي درسش، ملاصدرا را به گوشه اي برد و گفت: اي محمد، من امروز گفتم کسي که مي خواهد حکمت را تحصيل کند، بايد حکمت عملي را تعقيب کند. و اينک به تو مي گويم که حکمت عملي در درجه ي اول دو چيز است: يکي به انجام رسانيدن تمام واجبات دين اسلام و دوم پرهيز از هر چيزي که نفس بوالهوس براي خودش مي طلبد...[12]
اين را علامه طباطبايي رحمه الله درباره ي ميرداماد گفته بود.
آن چه در اسلام از آن نهي شده، دنيايي است که انسان را از خدا غافل گرداند و در واقع هر آن چه مؤمن را از خدا باز دارد، همو دنياي اوست؛ به قول مولانا:
چيست دنيا، از خدا غافل بدن
ني قماش و نقره و فرزند و زن
بنابراين اگر دل انسان به دنيا وابسته نبود، در هنگام نماز از غير خدا جدا شده و متوجه خداوند مي گردد؛ مانند اوليا خدا که در عين حال که بايد به امورات روزانه خود و مسئوليت هاي خويش رسيدگي مي کردند، اما به محض ورود به نماز، تنها متوجه خدا بودند و بس. چرا که مؤمن، در غير نماز به دنيايش مي رسد، اما به ذکر قلبي متذکر است.
حضرت امام خميني قدس سره درباره ي حب دنيا و اثر آن مي فرمايند: «حب الدنيا رأس کل خطيئة[13] ، مبدأ همه ي خطايا همين است. حب دنيا گاهي وقتها انسان را به آن جا مي رساند که اگر موحد هم هست، لکن اگر اعتقادش باشد که خدا از او دنيا را گرفته، در قلبش [نسبت به خداوند] کدورتي حاصل مي شود، يک بغضي حاصل مي شود. گفته شده است آن [لحظه ي] آخري که انسان مي خواهد ارتحال کند از اين عالم، شياطيني که مي خواهند نگذارند اين آدم، موحد از اين عالم بيرون برود، مي آورند جلوي رويش چيزهايي را که دوست دارد... مي گويند... برگرد از اين عقيده اي که داري و الا اينها را آتش مي زنيم.»[14] .
آري؛ ميزان و معيار خطا و گناه آدمي، علاقه و دل بستگي به دنياست؛ حتي اگر اين علاقه به مسجد بوده باشد.
دنيا دوستي، نه تنها در نماز، بلکه در ساير عبادات ما نيز اثر مي گذارد. روح اعمال انسان بايد خدايي و با ياد او باشد، اما دنيا جاي آن را گرفته است. از همين رو منشأ همه ي بيماري هاي دروني را حب دنيا دانسته و فرموده اند: «دنيا دوستي، سرچشمه ي هر خطا - و گناهي – است»
آري؛ دنياپرستي با خداپرستي، جمع نمي شود. انسان يک دل دارد و آن يا از آن خداست يا دنيا. و به تعبير ديگر هر قدم که به سوي خدا نزديک شويم، از دنيا دور و هر قدم که به دنيا نزديک شويم، از خدا دور مي شويم.
[1] پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم: «لا رهبانية في الاسلام»؛ مستدرک الوسائل، ج 14، ص 155.
[2] «ليس هذا دنيا هذا من الاخرة»؛ بحارالانوار، ج 16، ص 99؛ به نقل از: قلب سليم، ج 2، ص 426.
[3] بقره / 172.
[4] اعراف / 32.
[5] مؤمنون / 51.
[6] روم / 21.
[7] نقل با تصرف: کيمياي سعادت، ج 1، ص 325؛ به نقل از: حکايت پارسايان، ص 104.
[8] نهج البلاغه، حکمت 130.
[9] جميل بي بديل، ص 150.
[10] «الدنيا مزرعة الاخرة»؛ عوالي اللئالي، ج 1، ص 267.
[11] بحارالانوار، ج 67، ص 352.
[12] يادها و يادگارها، ص 33 و 34؛ به نقل از ره توشه ي راهيان نور تابستان 1384، ص 182 و 183.
[13] حديث مشهور به نقل از پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 40؛ اميرالمؤمنين عليه السلام، همان، ص 41؛ امام سجاد عليه السلام، الکافي، ج 2، ص 130؛ امام صادق عليه السلام، وسائل الشيعه، ج 16، ص 9؛ عيسي بن مريم عليه السلام، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 96.
[14] تفسير سوره حمد، ص 146 و 147.
درمان
همان طور که آشنا شدن و دل بستن به دنيا، يک لحظه و يک شبه ايجاد نشده، ترک آن زمان بر و البته به ميزان تلاش و همت افراد وابسته است. اين که ديدگاه خود را نسبت به دنيا تغيير دهند و هدف را گم نکنند. ديگر آن که آن چه را مي آموزند آرام آرام به مرحله ي عمل درآورند تا بتوانند «اعتقادات صحيح» را به «باور» و «يقين» برسانند.
حرف ها و حرکات مرشد چلويي رحمه الله همه درس بود. جلوي مغازه ي سنگ تراشي که رسيده بود، به سنگ قبري اشاره کرد و گفت: «به اين سنگ قبر که نام صاحبش خالي گذاشته شده، نگاه کن. صاحبش الان
در بازار مشغول داد و ستد است و دارد حرص مي خورد و مي گويد: سي سنار کمتر نمي دهم.»[1] .
[1] بهترين کاسب قرن، ص 208 و 209.