■ حضور قلب و موانع آن در کلام بزرگان
علامه مهدی نراقی
چگونه نماز بخوانيم
از بزرگي درباره چگونگي نمازش پرسيدند: گفت: چون وقت نماز در آيد وضو ميسازم و به جايي که نماز ميگزارم ميروم قدري مينشينم تا اعضا و جوارحم آرام گيرد سپس به نماز ميايستم و کعبه را ميان ابروان خود قرار ميدهم و صراط را در زير گام خود ميبينم و بهشت را در طرف راست و جهنم را در طرف چپ و فرشته مرگ را در پشت سر به نظر ميآورم و پندارم که اين آخرين نماز من است پس ميان اميد و بيم قرار ميگيرم و تکبيرة الاحرام ميگويم و قرآن را شمرده قرائت ميکنم و با فروتني رکوع مينمايم و با خشوع به سجده ميروم و بر ران چپ مينشينم و پشت قدم چپ را فرش ميسازم و قدم راست را بر ابهام قرار ميدهم و با اخلاص نماز را تمام ميکنم و نميدانم که نمازم قبول شده يا نه.
مردم در نماز به چند دسته تقسيم ميشوند
1. غافلاني که نماز خويش به پايان ميبرند در حالي که يک لحظه حضور قلب ندارند.
2. کساني که در بخشي از نماز خود غفلت و در بخشي ديگر حضور قلب دارند و اينها نيز به حسب کمي يا زيادي حضور قلب و غفلت و فزوني يکي بر ديگري مختلفند و مراتب آنها نامتناهي است.
3. آنان که نماز خود را تمام ميکنند و دلشان لحظهاي غايب نيست بلکه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و انديشه ايشان نماز است به طوري که آنچه نزد آنان ميگذرد احساس نکنند، چنان که مولاي ما اميرمومنان عليهالسلام بيرون کشيدن پيکان از پاي مبارک را احساس نکرد.
آنچه از اخبار مذکور استفاده ميشود اين است.....
آنچه از اخبار مذکور استفاده ميشود اين است که نماز شخص غافل پذيرفته نيست مگر به اندازهاي که حضور قلب داشته باشد و حال آنکه فقها حضور قلب را شرط صحت نماز نميدانند مگر در نيت و تکبيرة الاحرام پس اين دو مطلب چگونه سازگارند
فرق است ميان قبولي عبادت با کفايت کردن در انجام تکليف، زيرا مراد از قبولي در عبادت نزديکي و قرب بنده است به خدا و حصول ثواب آخرت.
و از اين رو آنچه کفايت ميکند اين است که بنده تکليف را بجا آورد اگر چه ثوابي بر آن مترتب نباشد و او را به خدا نزديک نکند و مردم در انجام تکليف مختلفند زيرا تکليف به قدر توانايي و طاقت است و بنابراين تکليف کردن همه مردم به حضور قلب در همه نمازها ممکن نيست که اين را جز اندکي قدرت ندارند. و چون شرط فراگرفتن حضور قلب در همهي نماز بالضروره ممکن نيست، لذا راهي نميماند مگر اين شرط که کلمه حضور قلب را گرچه در يک لحظه بتوان بر آن اطلاق کرد و سزاوارترين لحظه، لحظه تکبير اول و توجه به آن است. پس تکليف به اين مقدار اقتصار و اکتفا ميشود.
و با اين وصف اميدواريم که حال نمازگزار غافل در همه نماز خود مثل کسي که نماز را به کلي ترک ميکند نباشد، زيرا وي في الجمله و ظاهراً قدم در راه انجام تکليف نهاده و يک لحظه دل را حاضر کرده و چگونه چنين نباشد و حال آن که کسي که در فراموشي با حدث و بدون وضو نماز گزارد و نماز او نزد خدا باطل است و ليکن به حسب فعلش و به اندازه قصور و عذرش مزدي دارد.
راه تحصيل معاني باطني نماز چگونه است
اول؛ معرفت خدا و شناختن جلال و عظمت او و انتساب همه امور به او و دانستن اينکه او به ذرات عالم و به اسرار و پنهانيهاي بندگان عالم است، و لازم است که اين معرفت يقيني باشد تا اثر بر آن مترتب شود زيرا آدمي تا به امري يقين حاصل نکند آماده و طالب آن نميشود، و اين معرفت گذرگاه است براي رسيدن به ايمان و شکي نيست که اين معرفت موجب حصول معاني مذکور و اسباب پيدايش آنها است. زيرا مومن هنگام مناجات با پروردگار خود، البته حضور قلب دارد و ميفهمد چه ميگويد و چه ميخواهد و او را بزرگ ميدارد و از او بيمناک است و به او اميد دارد و از تقصير خود شرمنده است.
دوم؛ فراغت دل و خالي بودن آن از مشغلههاي دنيا. زيرا غفلت مؤمني که به خدا و جلال و عظمت او يقين دارد و از معاني مذکور در نماز خود مطلع است، سببي جز پريشاني فکر و پراکندگي خاطر و غيبت دل از مناجات و غفلت از نماز ندارد. هرگز چيزي مومن را از نماز غافل و مشغول نميکند مگر انديشههاي فاسد و خاطرههاي پليد. پس دواي حضور قلب، دفع همه آن خاطرهها و خيالات باطل است که چيزي دفع نميشود مگر به دفع سبب آن.
براي اين که در نماز حضور قلب داشته باشيم چه بايد کرد
آيت الله العظمي ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي؛ براي احضار قلب نزد نماز راهي جز اين که همتت را متوجه نماز سازي نيست، زيرا همواره همت انسان متوجه امري ميشود که خيري در آن گمان داشته باشد و آن را مايه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز تابع ايمان انسان به حقيقت نماز و اين که نماز از همه اعمال بهتر و برتر است ميباشد و آن کسي که به اين حقيقت اعتقاد داشته باشد که نماز معراج او است، مسلماً هم و غمش جملگي نزد آن نماز خواهد بود و هيچ چيز ديگري نميتواند او را از اين عمل باز دارد و کسي که همتش در پي نماز باشد قلبش هم نزد نماز خواهد بود و هر اندازه که همت انسان بيشتر در پي نماز باشد غفلتش از غير نماز بيشتر خواهد بود. بنابراين آن کس که ايمان به خدا داشته و معتقد باشد که آن که بهتر و پايدارتر است خداست و نماز معراج او به سوي حضرت ذوالجلال است و نيز قلباً به اين حقايق ايمان داشته باشد ناگزير قلب و همتش در پي نماز خواهد بود و ممکن نيست که چنين کسي از نماز غافل باشد.
انصاری همدانی
ذکر سجده انصاري همداني چه بوده است
غالباً ذکري که در سجده ميگفتند: دو تا سبحان ربي الاعلي و بحمده بود و سه تا سبحان الله. البته گاهي هم يک حالت مخصوصي داشتند با صوت ميخواندند و رکوع و سجدهها را طولانيتر ميکردند و صلوات ميفرستادند با و عجل فرجهم و لعن. و در قنوت هم دعاي يا من اظهر الجميل را ميخواندند. وقتي آن دعا را ميخواندند حالشان عجيب بود عجيب! [1] .
[1] نقل از آقاي اسلاميه: سوخته.
انصاري همداني بعد از کدام يک از نمازهايشان حالشان تغيير ميکرد و آن حالتشان چگونه بود
دکتر علي انصاري: دو وضعيت بوده که ايشان کاملاً از حالت عادي خارج ميشد. يکي از زيارات و يکي بعد از نماز. به خصوص بعد از نماز مغرب و عشاء که ياراي حرف زدن نداشت و جلساتي هم که بعد از آن داشتند عموماً به سکوت ميگذشت و گاهي هم منقلب ميشدند قلبشان ميگرفت و حالت گريه به ايشان دست ميداد.
آقا در توصيه به شاگردانشان بر نماز شب و انجام فرايض و نوافل تاکيد بسيار زيادي داشتند و به بعضي از شاگردانشان ميفرمودند: اگر نوافلتان ترک شد قضاي آن را به جاي آوريد. [1] .
[1] نقل از آقاي احمد انصاري، سوخته.
آيا در مورد نماز شب و نوافل مطلبي را توصيه ميفرمودند
آقاي احمد انصاري: آقا در توصيه به شاگردانش بر نماز شب و انجام فرايض و نوافل تاکيد بسيار زيادي داشتند، و به بعضي از شاگردانشان ميفرمودند: «اگر نوافلتان ترک شد، قضاي آن را به جا آوريد.»
حضرت امام خمینی
لطفا اين حديث شريف را توضيح دهيد
از حضرت رسول ختمي مرتبت صلي الله عليه و اله روايت است که: عبادت کن خداي تعالي را چنانچه گويا او را ميبيني و اگر تو او را نميبيني او تو را ميبيند.
از اين حديث شريف استفاده دو مرتبه از مراتب حضور قلب ميشود يکي آن که سالک مشاهد جمال جميل و مستغرق تجليات حضرت محبوب باشد به طوري که جميع مسامع (گوشها) قلب از ديگر موجودات بسته شده و چشم بصيرت به جمال پاک ذي الجلال گشوده گرديده و جز او چيزي مشاهده نکند بالجمله مشغول حاضر باشد و از حضور و محضر نيز غافل باشد.
و مرتبه ديگر که نازلتر از اين مقام است آن است که خود را حاضر محضر ببيند و ادب حضور و محضر را ملحوظ دارد جناب رسول اکرم صلي الله عليه و اله فرمايد: اگر ميتواني از اهل مقام اول باشي عبادت خدا را آن طور به جا آور و الا از اين معنا غافل مباش که تو در محضر ربوبيتي و البته محضر حق را ادبي است که غفلت از آن از مقام عبوديت دور است.
نظر حضرت عالي درباره حضور قلب در نماز چيست
قبولي نماز شرط قبولي ساير اعمال است و اگر نماز قبول نشود به اعمال ديگر اصلاً نظر نکنند و قبولي نماز به اقبال قلب است که اگر اقبال قلب در نماز نباشد از درجه اعتبار ساقط و لايق محضر حضرت حق نيست و مورد قبول نميشود کليد گنجينه اعمال و باب الابواب همه سعادات حضور قلب است که با آن فتح باب سعادت بر انسان ميشود و بدون آن جميع عبادات از درجه اعتبار ساقط ميشود.
براي به دست آوردن حضور قلب در نماز چه بايد کرد
اگر ايمان به گفته انبيا عليهمالسلام آوردي و خود را براي تحصيل سعادت و سفر آخرت مهيا نمودي و لازم دانستي حضور قلب را که کليد گنج سعادت است تحصيل کني راه تحصيل آن است که اولاً رفع موانع حضور قلب را نمايي و خارهاي طريق را از سر راه سلوک ريشه کن کني و پس از آن اقدام به خود آن کني.
لطفا موانع حضور قلب در عبادات را بيان فرمائيد
مانع حضور قلب در عبادات تشتت خاطر و کثرت واردات قلبيه است و اين گاهي از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل ميشود مثل آن که گوش انسان در حال عبادت چيزي بشنود و خاطر به آن متعلق شده يا چشم انسان چيزي را ببيند و منشأ تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد يا ساير حواس انسان چيزي ادراک کند و از آن انتقالات خياليه حاصل شود. و گاهي تشتت خاطر، و مانع از حضور قلب از امور باطنه است و آن به
طريق کلي دو منشأ بزرگ دارد که عمده امور، به آن دو منشأ بر ميگردد.
يکي هرزهگردي و فرار بودن طاير خيال است، زيرا که خيال قوهاي است بسيار فرار که دائماً از شاخه اي به شاخهاي آويزد و از کنگرهاي به کنگرهاي پرواز کند و اين مربوط به حب دنيا و توجه به امور دنيه و مال و منال دنيوي نيست بلکه فرار بودن خيال خود مصيبتي است که تارک دنيا نيز به آن مبتلا است.
از عوامل عدم حضور قلب در عبادات را هرزهگردي و فرار بودن خيال دانستيد حال چگونه براي رفع اين مانع اقدام کنيم
طريق عمده رام نمودن آن عمل نمودن به خلاف است و آن چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهيا کند که حفظ خيال در نماز کند و آن را حبس در عمل نمايد و به مجرد اين که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نمايد و در هر يک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن باشد و از حال آن تفتيش نمايد و نگذارد سر خود باشد.
و اين در اول امر کاري صعب به نظر ميآيد ولي پس از مدتي عمل و دقت و علاج، حتماً رام ميشود و ارتياض پيدا ميکند. شما متوقع نباشيد که در اول امر بتوانيد در تمام نماز حفظ طاير خيال کنيد البته اين امري است نشدني و محال و شايد آنها که مدعي استحاله شدند، اين توقع را داشتند ولي اين امر بايد با کمال تدريج و تأني و صبر انجام بگيرد.
ممکن است در ابتداي امر در عشر نماز يا کمتر آن حبس خيال شده حضور قلب حاصل شود و کمکم انسان اگر در فکر باشد و خود را محتاج به آن ببيند، نتيجه بيشتر حاصل ميشود و اندک اندک غلبه بر شيطان، (و غلبه بر) وهم و طاير خيال پيدا کند که در بيشتر نماز زمام اختيار آنها را در دست گيرد و هيچ گاه نبايد انسان مأيوس شود که يأس سرچشمه همه سستيها و ناتوانيها است، و برق اميد (اميدواري) انسان را به کمال سعادت خويش ميرساند.
سرمايه سعادت عالم آخرت چيست
سرمايه سعادت عالم آخرت و وسيله زندگاني روزگارهاي غير متناهي نماز است.
چرا وقت نماز توجه بعضي افراد به امور دنيايي است و به مکانهاي ديگر معطوف است
زيرا آنان که حب مال و رياست و شرف در دل آنها است در خواب نيز مطلوب خود را ميبينند و در بيداري به فکر محبوب خود به سر ميبرند و مادامي که در اشتغال به دنيا بسر ميبرند با محبوب خود هم آغوشند و چون وقت نماز شود دل، حال فراغتي مييابد و فوراً متعلق به محبوب خود ميشود. گويي تکبيرة الاحرام کليد در دکان يا رافع حجاب بين او و محبوب او است يک وقت به خود ميآيد که سلام نماز را گفته در صورتي که هيچ توجه به آن نداشته و همهاش را با فکر دنيا هم آغوش بوده است.
چگونه دريابيم که نماز ما بويي از عبوديت داشته است
اگر نماز ما بويي از عبوديت داشت ثمرهاش خاکساري و تواضع و فروتني ميشود نه عجب و خود فروشي و کبر و افتخار که هر يک براي هلاکت و شقاوت انسان سببي مستقل و موجبي منفرد است.
يکي از عوامل عدم حضور قلب در نماز را حب دنيا بر شمرديد براي مبارزه با آن چه دستور ميفرماييد
حب دنيا مبدأ و منشأ تمام مفاسد است بر انسان عاقل علاقمند به سعادت خود لازم است اين درخت را از دل ريشه کن کند و طريق علاج عملي، آن است که معامله به ضد کند. پس اگر به مال و منال علاقه دارد با بسط يد و صدقات واجبه و مستحبه ريشه آن را از دل بکند و يکي از نکات صدقات همين کم شدن علاقه به دنيا است و لهذا مستحب است که انسان چيزي را که دوست ميدارد و مورد علاقهاش هست صدقه دهد چنانچه در کتاب کريم الهي ميفرمايد: «لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون» [1] و اگر علاقه به فخر و تقدم و رياست و استطالت دارد (برتري داشتن) اعمال ضد آن را بکند و دماغ نفس اماره را به خاک بمالد تا اصلاح شود.
و بايد انسان بداند که دنيا طوري است که هر چه آن را بيشتر تعقيب کند و در صدد تحصيل آن بيشتر باشد علاقهاش به آن بيشتر ميشود و تأسفش از فقدان آن روز افزون گردد.
[1] سوره آل عمران، آيه 92.
لطفا آنچه باعث حضور قلب در عبادات ميشود را بيان فرمائيد
آنچه باعث حضور قلب شود دو امر است: يکي فراغت وقت و قلب؛ و ديگر فهماندن به قلب اهميت عبادت را. و مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روز براي عبادت خود وقتي را معين کند که در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت و اشتغال (به کار) ديگري را براي خود در آن وقت قرار ندهد.
لطفا مراتب حضور قلب را بيان فرمائيد
حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانيت و مراتب کمال آن بسته است به حضور قلب و مراتب آن. براي حضور قلب مراتبي است که بعضي از آن مراتب اختصاص دارد به اولياي حق و دست ديگران از وصول به شاهق (قله) آن کوتاه است. ولي بعضي مراتب آن براي سلسله رعيت نيز ممکن الحصول است و بايد دانست که حضور قلب به طريق کلي منقسم شود به دو قسمت عمده: يکي حضور قلب در عبادت؛ و ديگر حضور قلب در معبود.
حضور قلب در عبادت به چه صورت است
براي آنان مراتبي است که عمده آن به دو مرتبه است:
يکي حضور در عبادت اجمالاً. آن چنان است که در عين اشتغال به عبادت، هر عبادتي باشد، چه از باب طهارات مثل وضو و غسل و چه از باب نماز و روزه و حج و ديگر امور انسان به طريق اجمال ملتفت باشد که ثناي معبود ميکند گر چه خود نميداند که چه ثنايي ميکند و چه اسمي از اسماي حق را ميخواند.
شيخ عارف کامل ما روحي فدا (آيت الله شاه آبادي)، براي اين نحو عبادت مثل ميزدند و آن اين که: يکي قصيده در مدح کسي بگويد و به طفلي که معناي آن را نميفهمد بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که اين قصيده در مدح اين شخص است البته آن طفل که قصيده را ميخواند اجمالاً ميداند ثناي ممدوح را ميکند گر چه کيفيت آن را نميداند.
ماها نيز که طفل ثناخوان حق هستيم و نميدانيم که اين عبادات را چه اسراري است و هر يک از اين اوضاع الهيه با چه اسمي از اسما ارتباط دارد و به چه کيفيت ثناي حق است اين قدر بايد ملتفت باشيم که هر يک از آنها ثنايي است از کامل مطلق و معبود و ممدوح علي الاطلاق که خود ذات مقدس در اين اوضاع، خود را ثنا فرموده و ما را امر فرموده که در پيشگاه مقدسش اين نحو ثنا کنيم.
و ديگر از مراتب حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصيلاً و اين به مرتبه کامله براي احدي ممکن نيست جز خلص اوليا و اهل معارف، ولي بعضي مراتب نازله آن ممکن است براي ديگران که اول مرتبه آن توجه به معاني الفاظ است در مثل نماز و دعا.
لطفا حضور قلب در معبود را توضيح دهيد
حضور قلب در معبود داراي مراتبي است که عمده آن سه مرتبه است:
يکي حضور قلب در تجليات افعالي. ديگر حضور قلب در تجليات اسمائي و صفاتي. و سوم حضور قلب در تجليات ذاتي. و از براي هر يک چهار مرتبه است به طريق کلي: مرتبه علمي، مرتبه ايماني، مرتبه شهودي و مرتبه فنائي.