■ حضور قلب در کلام بزرگان
پاسخ هایی از عالمان وبزرگان وادی توحید
شهید ثانی
بهترين راه ايجاد حضور قلب در نماز در چه صورت انجام ميگيرد
بهترين راه ايجاد حضور قلب و توجه خاطر مبارزه جدي با هجوم افکار پراکنده و آشفته است براي دفع هجوم اين افکار و اوهام راهي جز دفع انگيزههاي آنها نيست زيرا افکار پراکنده به انسان فشار ميآورد و مانع توجه قلب ميگردد لذا بايد علل و اسباب آن را يافت و از بين برد. علل هجوم اين افکار دو نوع است: 1 - خارجي. 2 - داخلي.
عوامل خارجي تشتت افکار
امور خارجي مانند اصواتي است که به گوش ميرسد و يا اشکالي که بر مردمک ديده ظاهر ميشود. اين ديدنيها و شنيدنيها هنگامي که در معرض ديد و شنيد انسان قرار بگيرند افکار وي را به سوي خود جذب ميکنند تا او را از چيزي به چيزي از شاخهاي به شاخهاي و از موضوعي به موضع ديگري سوق دهند و به انديشيدن درباره آنها وا دارند آنگاه برخي از اين موضوعات،موضوعات ديگري را تداعي ميکنند و انسان را به افکار دور و دراز وا ميدارند.
کسي که اراده قوي و همت عالي دارد در برابر هجوم اين افکار چون کوه ميايستد و دستخوش اوهام نميشود ولي بيشتر مردم که از چنين اراده و همتي محروم هستند دچار افکار و اوهام ميشوند و نميتوانند نيروي متخيله خود را يک جا متمرکز کنند. آنها بايد براي مبارزه با هجوم اين افکار، اسباب و عوامل اين افکار را از بين ببرند. مثلاً در خانه تاريک نماز بخوانند آنچه فکر انسان را مشغول ميکند از جلو چشم خود دور کنند و يا در نزديکي ديوار نماز بخوانند که ديدگاهشان بسيار محدود باشد و چيزي در معرض ديد آنها نباشد.
عوامل داخلي تشتت افکار
علل داخلي تشتت افکار از علل خارجي آن شديدتر است و لذا مبارزه با آن نيز سختتر است زيرا کسي که افکارش دستخوش امواج سهمگين اقيانوس زندگي شده و رشته ارتباطش از هم گسسته و مرغ افکارش از شاخهاي به شاخهاي ميپرد فرو بستن ديده، او را سودي نميبخشد و افکارش در يک نقطه تمرکز پيدا نميکند زيرا، که آنچه در دل جاي گرفته براي پراکندگي خاطر کافي است.
براي مبارزه با عوامل داخلي تشتت افکار مناسبترين راه اين است که نمازگزار خود را به فهم معناي مطالب نماز وادار کند تا هر مطلبي که به زبان ميراند معناي دقيق آن را بفهمد و روي آن تامل کند و انديشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جاي نگيرد.
براي تقويت اين معني شايسته است که پيش از تکبيرة الاحرام ياد آخرت کند و ايستادن در عرصههاي محشر و موقف حساب و کتاب را به ياد آورد و ناله و فرياد اکبر و هول و وحشت همگاني روز رستاخيز را با خود بازگو کند و دلش را از مطالب دنيوي و افکار پراکنده خالي گرداند و در چنين حالي تکبيرة الاحرام گفته وارد نماز شود و اجازه ندهد که چيزي وارد قلب شود تا آن را مشغول سازد. اين راه تحصيل آرامش دل و تسکين خاطر است.
اما اگر با اين مسکن دلش آرام نشود لازم است از يک داروي موثرتري استفاده کند تا ريشه اضطرابها را بخشکاند. و آن اين است که در مورد مسايلي که قلب او را مشغول ميکنند نيک بينديشد پس از انديشه کامل در خواهد يافت که همه آن چيزهايي که ذهن او را به خود متوجه ميکند و او را از حضور قلب باز ميدارد کارهاي به ظاهر مهمي است که براي او با اهميت جلوه کرده است، ولي همه آنها در ارتباط با جهان فاني و خواستههاي نفساني او است، آنگاه نفس خويش را براي اين خواستهها و دلبستگيها سرزنش و توبيخ کند تا رشته اين پيوندها گسسته شود و ريشه اين رابطهها کنده گردد و بداند که هر چيزي که او را از نمازش باز ميدارد و حضور قلب را از او باز ميستايد ضد دين و از لشکريان ابليس است که ابليس دشمن بزرگ بنيآدم است و بايد او را از کشور تن بيرون کرد و هرگز وسوسههاي او را در دل راه نداد.
آيا ميشود انسان در حال نماز خواندن چشمهاي خود را ببندد البته شايسته است که انسان مادامي که از راهي ديگر ميتواند جلو تشتت افکار خود را بگيرد چشم فرو بستن را انتخاب نکند بلکه در عين اين که مراقب انديشه خويش است با چشم باز نماز کند و چشمش را به مهر و سجادهاش بدوزد و از نگاه کردن به پيرامون خود بپرهيزد فقط در صورتي که با چشم باز از انجام وظيفه فرو ماند به ناچار ديده فرو بندد. زيرا نگاه کردن به محل سجده در حال قيام اگر چه مستحب است ولي در موردي که نگاه کردن موجب پراکندگي افکار شود آنچه به وسيله نگاه از دست ميدهد از اين کار مستحبي اهميتش بيشتر است به ناچار از اين وظيفه استحبابي چشم بپوشد و ديدگان خود را فرو بندد.
حواس و ذهن نمازگزار بايد چگونه باشد
هنگامي که براي نماز ايستاده و ديده به محل سجده دوخته است در ذهن خود مجسم کند که در برابر خداي قادر متعال ايستاده که او را ميبيند و از آنچه در اعماق دلش ميگذرد آگاه است اگر چه ديگران نيز او را ميبينند. (ولي آنها از درون او آگاه نيستند و نميتوانند خيري را به سوي او جلب کنند يا ضرري را از او دفع کنند.)
در حال نماز چه معاني را در ذهن خود مجسم کنيم تا توجه ما به خداوند بيشتر باشد
نمازگزار بايد اين معني را در ذهن خود مجسم کند که اگر روي دل را از خداي متعال بگرداند ممکن است خداوند نيز او را از رحمت واسعهاش محروم نمايد و او را از مقام قرب خود دور سازد و توفيق حضور و عبادت را از او سلب کند.
آیت الحق سید بن طاووس
در حال نماز چه معاني را در ذهن خود مجسم کنيم تا توجه ما به خداوند بيشتر باشد
نمازگزار بايد اين معني را در ذهن خود مجسم کند که اگر روي دل را از خداي متعال بگرداند ممکن است خداوند نيز او را از رحمت واسعهاش محروم نمايد و او را از مقام قرب خود دور سازد و توفيق حضور و عبادت را از او سلب کند.
در وقت ورود به نماز هنگامي که قامت ميبنديم فکر ما در آن لحظه چگونه باشد
هنگامي که الله اکبر ميگويي و مشغول سخن گفتن با خدا ميشوي در فکر فهم معاني اين سخن باشي و بداني که مشغول عبادت هستي نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت، و نيز بايد در گفتن آن (الله اکبر) صادق باشي.
معناي اين سخنم که گفتم: بايد تکبير گفتن تو عبادت خداوند باشد يعني اينکه خداوند جل جلاله در دل و در نزد عقلت به اندازهاي که خدا از شناخت ذات و صفات کاملش به تو عنايت فرموده بزرگ و عظيم باشد و در نتيجه مقصودت از اين اعتقادي که به عظمت خداوند داري و مرادت از الله اکبر گفتن تنها عبادت او باشد از آن لحاظ که او سزاوار عبادت است.
و اما اينکه گفتم: الله اکبر گفتن تو راست باشد مقصودم آن است که کردارت با گفتارت موافق باشد به گونهاي که وقتي الله اکبر ميگويي باطنت با ظاهرت سازگار باشد. يعني چيزي بزرگتر از خداوند جل جلاله در قلب و عقل و نفس و نيت تو وجود نداشته و هيچ چيز نزد تو عزيزتر از او نبوده و هيچ چيز در آن حال تو را مشغول نسازد تا بتواني آن را با حضور قلب ادا کني.
آيا قلب را در نماز به پروردگار عالم متوجه کنيم کفايت ميکند
اگر قلب به کلي اقبال و توجه به خداوند جل جلاله داشته باشد اعضا و جوارح نيز براي چيزي که آفريده شدهاند يعني عبادت و پرستش حضرت حق بر خداوند جل جلاله توجه و اقبال ميکنند زيرا رابطه اعضاي بدن با قلب مانند فرمانروا و فرمانبر است و اگر نمازگزار با اين حالت وارد نماز شود مانند روي آورندگان به خدا در نماز حاضر خواهد شد و تا هنگام پايان نماز بر حالت حضور قلب استمرار داشته به آرزوي خويش که خواندن نماز حقيقي است رسيده و کامياب خواهد شد.
نمازگزاري با حالت کسالت نماز را بر خود سنگين ميبيند و آنگاه به جا ميآورد شما چه توصيهاي ميفرماييد
اگر نمازگزار در حال قيام براي انجام نماز مانند کسي است که نماز را بر خود سنگين ميداند لازم است به قرآن مراجعه کند و حال کساني را که با حالت کسالت و اکراه و تنبلي به نماز ميايستند بنگرد و با خود بيانديشد که اگر پيش از حضور در اين نماز شخص مورد احترام و علاقهاش به نزدش ميآمد چگونه براي احترام او بپا ميخاست و بدون احساس تنبلي و سنگيني به او توجه و اقبال مينمود. پس در اين صورت بايد بداند که خداوند جل و جلاله محققاً در نزد او، از بندهاي از بندگانش پستتر است و چه خطر و زيان هولناکي از اين بدتر!
شايسته است بنده وقتي تکبير رکوع را ميگويد حالش چگونه باشد
شايسته است که بنده وقتي تکبير رکوع را ميگويد با حالت ذلت و خاکساري و خضوع رکوع نموده و حضور قلب داشته و نيتش اين باشد که در رکوع خداوندي را که مالک دنيا و آخرت او است عبادت مينمايد و در نتيجه در حال ذلت و بندگي، با جلال کامل الهي روبرو شود و چه نيکو گفته است که: هر گاه کسي را که دوستش ميداري (و در پيش تو) عزيز و سرافراز بود و تو براي او ذلت و خاکساري ننمودي پس بر وصل او بدرود گفته و با وي خداحافظي بنما.
اگر کسي در سجده نماز توجه قلبي نداشته باشد احوالش چگونه است
اگر از روي عادت و تنها با مراعات آداب ظاهر سجده، بدون به يادآوردن عبادت مولاي خويش، بدون حضور قلب در پيشگاه او سجده به جا آورد، مانند کسي خواهد بود که در سجدهاش بازي نموده و يا از مالک و معبود خويش روي گردانده يا او را استهزاء و ريشخند کرده است.
حکیم متاله فیض کاشانی
آيا در آيات قرآن شرط بودن خشوع و حضور قلب در نماز ذکر شده است
بدان که ادله شرط بودن خضوع و حضور قلب در آيات و احاديث بسيار است از جمله آنها فرموده خداوند متعال است که:
«اقم الصلاة لذکري» [1] نماز را براي ياد من به پا دار. فعل امر «اقم» ظاهراً براي وجوب است و غفلت ضد ذکر و ياد ميباشد لذا کسي که در همه نمازش غافل و بيتوجه است چگونه ممکن است نماز را براي ذکر و ياد خداوند بپا داشته باشد و نيز قول خداوند که ميفرمايد:
«و لا تکن من الغالفين» [2] و از غافلان مباش مبني بر نهي بوده و ظاهر آن دلالت بر تحريم دارد و نيز آيه:
«حتي تعلموا ما تقولون» [3] تا بدانيد که در نماز چه ميگوييد بيانگر علت نهي مستان از ورود به نماز است و همين علت در انسان غافلي که غرق در مقاصد و وسوسههاي خود و افکار دنيوي ميباشد نيز شايع و ثابت است.
[1] سوره طه، آيه 14.
[2] سوره اعراف، آيه 205.
[3] سوره نساء، آيه 43.
لطفاً تعدادي از احاديثي که درباره حضور قلب در نماز از پيامبر اکرم آمده است را بيان فرماييد
پيامبر خدا صلي الله عليه و اله فرمودند: «انما الصلاة تمسکن و تواضع» [1] جز اين نيست که نماز اظهار ذلت و فروتني است.
و نيز از جمله ادله حضور قلب قول آن حضرت است که فرمود: کسي که نمازش او را از فحشا و منکر و گناه باز ندارد آن نماز جز دوري از خداوند، چيزي نصيب او نميسازد و روشن است که نماز شخص غافل مانع از انجام معصيت و فحشا و منکر نيست و نيز فرموده است: چه بسا نمازگزاري که بهره او از نمازش جز رنج و تعب نيست و مقصود آن حضرت نمازگزاري است که غافل و بيتوجه است و نيز فرموده است: براي بنده از نمازش جز آنچه را فهميده بهرهاي نيست. [2] .
[1] مسند احمد، ج 4، ص 167، سنت ترمذي، ج 2، ص 175.
[2] مستدرک الوسائل، ج 1، ص 264، به نقل از عوالي اللئالي.
چرا موضوع حضور قلب در بين عبادات تا اين اندازه در باب نماز تاکيد و توجه شده است
همان گونه که در اخبار و احاديث آمده نمازگزار در حال نماز با خدا راز و نياز ميکند و سخني که با غفلت گفته شود بيترديد راز و نياز نيست. توضيح اين که اگر في المثل زکات در حالت غفلت ادا شود صرف اداي آن مخالفت با هواي نفس و تحمل آن بر نفس گران و سخت است. همچنين روزه نيروهاي آدمي را مقهور
ميکند و هوسها را که ابزار دشمن خدا شيطان است در هم ميشکند از اين رو بعيد نيست که در صورت غفلت نيز مقصود شارع از انجام آنها به دست آمده باشد.
به همين گونه است حج که اعمال آن سخت و طاقت فرسا است و مجاهداتي لازم دارد که مستلزم تحمل درد و رنج است خواه انسان حضور قلب داشته باشد يا نداشته باشد ليکن در نماز چيزي جز ذکر قرائت، رکوع، سجود، برخاستن و نشستن وجود ندارد.
اما ذکر که گفتگو و راز و نياز با خدا است يا مقصود از آن خطاب و مناجات است و يا اداي حروف و اصوات، تا زبان در عمل آزمايش شود همچنان که در روزه معده و شهوت آزمايش ميشوند و بدن در سختيهاي حج، و قلب در مشقت پرداخت زکات مال که معشوق مردم است مورد امتحان قرار ميگيرد و اما حرکت دادن زبان به بيهودهگويي براي عاقل خيلي آسان است از حيث اين که عمل است و آزمايش نيست. بلکه مقصود از ذکر حروفي است که نطق و گويش را تشکيل ميدهند و آنها زماني نطق و گويش به شمار ميآيند که آنچه در ضمير آدمي است بيان کنند و زماني ميتوانند بيانگر ضمير باشند که حضور قلب وجود داشته باشد.
و اگر دل در گفتن «اهدنا الصراط المستقيم» غافل باشد چگونه ميتوان آن را توجه به هدايت الهي دانست و چنانچه قصد تضرع و دعا نداشته باشد حرکت دادن زبان در حال غفلت براي او چه زحمتي دارد به ويژه که به آن عادت کرده باشد. اينها که گفته شد در مورد اذکار بود حتي اگر کسي سوگند ياد کند که من شکر فلاني را به جا ميآورم و او را خواهم ستود و از او حاجتي خواهم خواست و سپس آنچه را که براي آنها سوگند خورده در خواب بر زبان او جاري شود ذمه او از اين سوگند فارغ نشده است. همچنين اگر آنچه براي آن سوگند ياد کرده در تاريکي بگويد و آن شخص حاضر باشد ليکن او نداند که وي حاضر است و او را نبيند باز از عهده سوگند بيرون نيامده است، زيرا تا زماني که او در قلبش حضور نيافته سخنان وي خطاب به او نيست و گفتگوي با وي به حساب نميآيد و اگر آن کلمات را در روز روشن به زبان آورد و آن شخص نيز حاضر باشد ليکن وي به سبب فرو رفتن در افکار و خيالات از حضور او غافل بوده و در موقع گفتن آن کلمات قصد خطاب به او را نداشته باشد، در اين صورت نيز به سوگند خود وفا نکرده است.
بيشک هدف از قرائت و ذکر، حمد و ثناي خداوند و دعا و تضرع به درگاه خدا است که در اين هنگام مخاطب وي ميباشد و در حالي که قلب او را حجاب غفلت است، نه او را به چشم ميبيند و نه به دل مشاهده ميکند، بلکه او به کلي از مخاطب خود غافل ميباشد و تنها زبان او به حکم عادت در جنبش است و اين حالت به کلي از مقصود شارع به دور است، چه خداوند نماز را براي زدودن زنگار دلها و تجديد ذکر پروردگار و تحکيم ريشههاي ايمان در قلوب قرار داده است، به طور خلاصه اين ويژگي را در نطق و متمايز بودن آن از فعل را نميتوان انکار کرد.
آيا حضور قلب شرط صحت نماز است
چنانچه حضور قلب شرط صحت نماز دانسته شود و با فقدان آن به بطلان نماز حکم گردد، با اجماع فقيهان مخالفت است.
چون آنها حضور قلب را جز به هنگام گفتن تکبيرة الاحرام شرط ندانستهاند.
پاسخ اين است همان گونه که در جاي ديگر گفته شده فقيهان در باطن مردم تصرف نميکنند و بر آنچه در دلها و طريق آخرت است نظر ندارند بلکه ظواهر احکام را بر ظاهر اعمال و جوارح حمل ميکنند. همان طور که ظواهر اعمال از نظر حاکم براي سقوط قتل يا تعزير کافي است اما حضور قلب در نماز چيزي است که در آخرت سود ميرساند از اين رو از حدود فقه خارج است.
غزالي ميگويد: حق اين است که در مورد مشروط بودن صحت نماز به حضور قلب به ادله شرعي مراجعه کنيم که آيا آيات و اخبار نمايانگر وجود اين شرط است. در تکاليف ظاهري فتوا بايد در حدي باشد که همه مردم بتوانند آن را انجام دهند و ممکن نيست بر مردم شرط کرد که در همه نمازهاي خود حضور قلب داشته باشند، زيرا جميع مردم جز تعداد اندکي از انجام آن ناتوانند. بنابراين چون نميتوان آن را شرطي فراگير قرار داد ناگزير حضور قلب را تا آن حد که بتوان اين نام را بدان اطلاق کرد هر چند در يک لحظه تحقق يابد، شرط قرار دادهاند و سزاوارترين لحظه را براي آن زمان گفتن تکبيرة الاحرام دانستهاند از اين رو در اجراي اين تکليف به همين مقدار بسنده کردهايم.
با اين همه اميدواريم حال کسي که در همه نمازش غافل و بيتوجه است مانند حال کسي نباشد که نماز را به کلي ترک کرده است، زيرا او به ظاهر نسبت به انجام دادن عمل اقدام کرده و هر چند در يک لحظه دل را براي آن حاضر ساخته است. آن کسي که از روي فراموشي بيوضو نماز خوانده اگر چه نمازش در پيشگاه خداوند باطل است، ليکن به اندازه عملي که انجام داده و به قدر قصور و عذرش پاداشي به او داده ميشود.
از اين رو هر گاه موجبات بيم و اميد تعارض پيدا کند و کار دشوار و خطرناک گردد، ميتوان راه احتياط را در پيش گرفت و يا طريق سهلي را اختيار کرد با اين حال نميتوان با فقيهان که به صحت نماز در حال غفلت فتوا دادهاند، مخالفت کرد. زيرا چنان که پيش از اين بيان شد اين از ضرورتهاي فتواست اما کسي که اسرار نماز را دريافته است ميداند که غفلت ضد آن است.
لطفا معاني باطني که نماز به آنها کامل ميشود را نام ببريد
تعبيرهاي بسياري از معاني باطني شده است ليکن ميتوان آنها را در شش عنوان گرد آورد که عبارتند از: حضور قلب [1] ، تفهم [2] ، تعظيم [3] ، هيبت [4] ، اميد [5] و شرم [6] .
[1] حضور قلب: دل تابع دستورات است و جز در جايي که قصد ميکني حضور ندارد.
[2] تفهم: فميدن معناي سخن.
[3] تعظيم: بزرگ شمردن و بزرگداشت مخاطب، شناختن جلا و عظمت او.
[4] هيبت: بيمي برخاسته از بزرگداشت مخاطب.
[5] اميد: انتظار داشتن خير و خوبي از مخاطب.
[6] شرم: احساس کوتاهي در عبادت و داشتن عجز از شناخت باري تعالي.
چه چيز باعث حضور قلب ميشود
بدان که سبب حصول حضور قلب، اراده و همت است زيرا همواره دلت تابع عزم و تصميم تو است و جز در جايي که قصد ميکني حضور نمييابد و هر زمان که امري تو را به خود متوجه و مشغول کند، دل چه بخواهد و چه نخواهد حاضر ميشود. زيرا قلب به همين گونه آفريده شده و بدان مجبول و مفطور است. دل اگر در نماز حاضر نشود به سبب آن نيست که بيکار نشسته بلکه در يکي از امور دنيا که نمازگزار آن را وجهه همت خود قرار داده حضور پيدا کرده است. از اين رو براي تحصيل حضور قلب راه و درماني جز اين نيست که نمازگزار همه همت و ارادهاش را متوجه نماز خود کند.
چه زماني نمازگزار همه همت و ارادهاش را متوجه نماز ميکند
زماني عزم و اراده او متوجه نماز ميشود که بداند وصول به هدف مطلوب (رسيدن به هدف نهايي) وابسته به اين عمل است و هدف مطلوب، عبارت از ايمان و تصديق به اين است که آخرت بهتر و پايدارتر از دنيا است و نماز وسيله رسيدن به آن است و چون علم به حقارت دنيا و پستي آن بر اين حقيقت افزوده گردد، از مجموع اين دو حضور قلب در نماز حاصل ميشود.
علت عدم حضور قلب در نماز چيست
اگر به هنگام راز و نياز با شاه شاهان که ملک و ملکوت و هر نوع سود و زيان در دست او است حضور قلب نداري، بايد يقين کني که علت آن تنها ضعف ايمان است.