■ ترک نماز
بررسي روايات مربوط به نماز، اين نتيجه را به دست ميدهد که مسأله نماز، چنان مهم و حساس است که: نبايد آن را تحقير و يا به آن بياعتنايي کرد و ترک آن، چنان سنگين و سخت است که نميتوان حرفي از آن بر زبان راند.
اگر در روايات ميخوانيم: نخستين پرسش در قيامت از نماز است، اگر نماز قبول شد، بقيه اعمال نيز بررسي ميشود، وگرنه، ديگر اعمال را نمينگرند:
«ان قبلت نظر في غيرها و ان لم تقبل لم ينظر في شييء من عمله» [1] .
مراد روايت، سؤال از کيفيت انجام نماز است، نه از بود و نبودش! زيرا تارک الصلاة بيهيچ پرسشي به دوزخ ميرود. قرآن گفت و گوي بهشتيان با دوزخيان را چنين نقل ميکند: «ما سلککم في سقر قالوا لم نک من المصلين: [2] چه چيز شما را دوزخي کرد؟ گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.»
در روايات، کسي که نماز نميخواند، «کافر» شمرده شده است!
از امام صادق عليهالسلام پرسيدند: چرا به زناکار، «کافر» گفته نميشود، اما به «تارک الصلوة» اطلاق ميگردد؟ فرمود:
«لان الزاني و ما اشبهه انما يفعل ذالک لمکان الشهوة لانها تغلبه و تارک الصلاة لا يترکها الا استخفافا بها؛ [3] زيرا زناکار به جهت غلبه شهوت، آلوده شده است [و با خدا سر ستيز ندارد] ولي «تارک الصلاة» نماز را از روي بياعتنايي به فرمان خدا ترک ميکند.»
يکي از دانشمندان معاصر اهل سنت [4] ميگويد: «مسلمانان بر اين مطلب اتفاق نظر دارند که نماز بر هر مسلمان بالغ و عاقل واجب است و تمام آنان بر اين باورند که هر کس نماز را منکر شود کافر و مرتد است... اما آن که نماز را از روي سستي و استخفاف ترک کند، فاسق و گناهکار است، مگر آن که تازه مسلمان باشد و هنوز نماز را فرانگرفته باشد.»
[1] بحارالانوار، ج 82، ص 227.
[2] مدثر / 25 - 24.
[3] وسائل الشيعه، ج 3، ص 28.
[4] مقصود: دکتر وهبة الزحيلي استاد دانشگاه دمشق است.
بياعتنايي به نماز
بدون ترديد سبک شمردن نماز، گناهي است بس بزرگ. بنابراين: شناخت مصاديق آن، لازم است:
الف. تأخير نماز: امام صادق عليهالسلام در تفسير آيه «فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون» [1] فرمود: «تأخير الصلاة عن اول وقتها لغير عذر؛ [2] مراد از بياعتنايي به نماز، تأخير بدون عذر آن از اول وقت است.»
گفتني است مقصود از «عذر»، امري است که قابل تأخير نباشد، وگرنه همنوا با شهيد رجايي بايد به کارها گفت: نماز دارم! نه اينکه به نماز بگوئيم کار دارم!
ب. عدم رعايت آداب آن: اميرمؤمنان عليهالسلام در روايتي چنين ميفرمايد: «من احسن صلوته حين يراه الناس و اساءها حين يخلوا فتلک استهانة؛ [3] .
آن کس که در مقابل مردم، به دقت، و در خلوت، بيدقت نماز گزارد، به آن بياعتنايي کرده است.»
مروري بر نمازهاي خلوت و جلوت ما نشان ميدهد که آيا توجه ما به نماز بيشتر است، يا به ناظران نماز!
ج. فراهم نکردن مقدمات نماز: در روايت ديگري ميفرمايد: کسي که وضوي نماز را به تأخير اندازد، به نماز بياعتنايي کرده است. روشن است کسي که به کاري اهميت ميدهد، مقدماتش را فراهم ميکند. کدام ملاقات و ميهماني است که وقت آن فرارسيده باشد و ما هنوز لباس و کفش خود را آماده نکرده باشيم؟!
د. ندانستن معاني: آيا ندانستن مفاهيم الفاظي که روزانه بارها تکرار ميشود، به معناي بياعتنايي به نماز نيست؟! آيا اگر ما براي طرف گفت و گوي خويش در نماز، اندکي اهميت قائل باشيم، در انديشهي درک محتواي مذاکره با او بر نخواهيم آمد؟! چگونه براي اقامتي کوتاه در يک کشور، تا حدودي به زبان مردمانش آشنا ميشويم و معناي کلمات روزمره را فراميگيريم؛ اما در برخورد با نماز اين حساسيت را روا نميداريم؟ آيا اينها بياعتنايي به نماز نيست؟!
اين جا است که معناي مناجات امام حسين عليهالسلام روشن ميشود:
«الهي من کانت محاسنه مساويه فکيف لا يکون مساويه مساويه؛
خدايا! آن کس که نيکيهايش ناپسند است، چگونه گناهانش گناه نباشد؟!
تفاوت نمازگزاراني که در نماز، جز درد فراق دوست را احساس نميکنند، [4] هيچ صدائي نميشنوند [5] و غرق در مناجات با معشوقند، و نيز نمازباناني که زير شلاق و به رغم هر گونه تهديد و شکنجه نماز را به پا ميدارند، [6] با کساني که آن را باري گران ميدانند و هنگام خواندنش شتاب ميورزند و خميازههاي پياپي ميکشند، فقط و فقط در اهتمام يا استخفاف به نماز است.
5. شتاب در نماز: سريع خواندن نماز، بدون توجه به معاني و رعايت خشوع و طمأنينه، از نشانههاي ديگر بيتوجهي به نماز است.
مردي در حضور علي عليهالسلام نماز خود را با شتاب به جا آورد. امام نگاهي به او کرد و فرمود: چند وقت است اين گونه نماز ميخواني؟ گفت: مدتها است. حضرت فرمود: مثل تو نزد خداوند، مثل کلاغي است، که منقار بر زمين ميکوبد. سجدهي تو، خضوع در برابر خدا نيست، بلکه منقار بر زمين کوبيدن است. اگر اين گونه بميري، بر غير ملت و دين پيامبر اکرم مردهاي. سپس اميرمؤمنان فرمود: همانا دزدترين مردم کسي است، که از نمازش بدزدد. [7] .
[1] ماعون / 4 و 5.
[2] بحارالانوار، ج 83، ص 6.
[3] مستدرک الوسائل، ج 2، ص 26.
[4] اشاره به ماجراي کشيدن تير از پاي مبارک اميرمؤمنان عليهالسلام در حال نماز.
[5] فرزند امام سجاد عليهالسلام در حالي که حضرت در حال نماز بود، به چاه افتاد و حضرت به رغم شيون افراد خانه متوجه آن نشد و پس از نماز، فرزند را به سلامت از چاه بيرون آورد. بحارالانوار، ج 84، ص 245.
[6] نماز در اسارت.
[7] بحارالانوار، ج 84، ص 242.
برخی از پیامدهای کوچک شمردن نماز
قهر پيامبر و قطع رابطه با عترت
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به ياران خود فرمود:
«ليس مني من ضيع الصلاة؛ [1] آن کس که نماز را تضييع کند از من نيست.»
و امام صادق عليهالسلام چنين فرمود:
«امتحنوا شيعتنا عند محافظتهم علي الصلوات؛
شيعيان ما را از دقت آنان در انجام به هنگام نمازها بشناسيد.»
در روايت مشهور ديگري حضرتش سهلانگاري در نماز و استخفاف آن را موجب محروميت از شفاعت خاندان عترت در روز قيامت شمرد. [2] .
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نيز در بياني ديگر ميفرمايند:
«من استخف بالصلاة لا يرد علي الحوض لا و الله؛
آن کس که نماز را سبک شمارد، روز قيامت مرا ملاقات نخواهد کرد.» [3] .
اين تأکيد و بيان همراه با قسم، از عمق فاصلهي بين پيامبر اکرم و نمازگزاراني که به نماز اهميت نميدهند، حکايت ميکند.
[1] مستدرک الوسائل، ج 3، ص 98.
[2] در هنگام وفات امام صادق عليهالسلام، وقتي ابوبصير آمد به «امحميده» تسليت گويد، او گريست و گفت: ابوبصير نبودي و لحظهي آخر عمر امام را نديدي. جريان عجيبي رخ داد. ابوبصير پرسيد: چه جرياني؟ امحميده گفت: امام در يک حالي فرورفت، که تقريبا حالتي غشوه مانند بود. بعد چشمهايش را گشود و فرمود: «تمام خويشان نزديک مرا بگوييد، بالاي سر من حاضر شوند» ما همه را دعوت کرديم. وقتي همه جمع شدند، حضرت چشمش را باز کرد و فقط يک جمله گفت: «لن تنال شفاعتنا مستخفا بالصلوة» هرگز شفاعت ما به کسي که نماز را سبک بشمارد، نخواهد رسيد. اين را گفت و جان به جان آفرين تسليم کرد؛ بحارالانوار، ج 82، ص 236.
[3] بحارالانوار، ج 83، ص 9.
خشم خداوند
قرآن کريم، افرادي که نماز را ضايع ميکنند، [1] يا به آن بياعتنا هستند [2] ، نکوهش ميکند.
اميرمؤمنان عليهالسلام ميفرمايد: «في تأخير الصلاة من غير علة غضب الله؛ [3] تأخير نماز از اول وقت بدون دليل، موجب خشم خداوند متعال ميگردد.»
آن حضرت در روايتي ديگر ميفرمايد:
«اذاقام العبد في الصلاة فخفف صلوته قال الله تعالي لملائکته اما ترون الي عبدي کانه يري ان قضاء حوائجه بيد غيري؛ [4] وقتي بندهاي نماز را با شتاب به پايان ميبرد و آن را کوتاه ميکند، خداوند به ملايک ميفرمايد: آيا نميبينيد بندهام را که گويا ميپندارد برآوردن حاجتش به دست کسي جز من است!»
[1] مريم / 56. فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاة.
[2] ماعون / 5. فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون.
[3] سفينه البحار، ج 2، ص 44.
[4] محجة البيضاء، ج 1، ص 341.
اجابت نشدن دعا و محروميت از دعاي صالحان
کساني که به تکليف الهي بيتوجهي کنند و آن را کوچک بشمارند خداوند نيز به خواستههاي آنان توجه نخواهد کرد. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد:
«من تهاون بصلوته لا يرتفع دعائه الي السماء؛ [1] هر کس به نمازش بيتوجه باشد، دعايش به آسمان راه نمييابد.»
و در سخني ديگر از حضرتش ميخوانيم: «آن که به نمازش بياعتنا باشد، مشمول دعاي خير صالحان نخواهد بود.» [2] .
[1] بحارالانوار، ج 80، ص 22.
[2] همان، ج 80، ص 21.
تنگنا و نارسايي دنيوي
غضب خدا و پيامبر به کساني که نماز را کوچک ميشمرند، زيانها و خساراتي بر جاي خواهد نهاد، گرچه ممکن است تارک يا مستهين به نماز اين تأثير را درک نکند و متوجه علت گرفتاريهاي خود نباشد.
امام صادق عليهالسلام فرمود: خداوند، برکت را از عمر و روزي کساني که نماز را کوچک ميشمرند برميدارد. [1] .
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم نيز براي اين گروه، تهيدستي را پيش بيني کرده، ميفرمايد:
«الاستخفاف بالصلاة تورث الفقر؛ [2] استخفاف نماز، موجب فقر ميشود»
[1] همان، ج 83، ص 202.
[2] همان، ج 73، ص 315.
سختي احوال قبر و قيامت
امام صادق عليهالسلام فرمود: نمازگزاري که نمازش را سبک بشمارد، وقتي از قبر خارج ميشود، خداوند ملکي را بر وي موکل ميگرداند، تا او را بر عرصهي قيامت وارونه بر زمين بکشاند. مردم به او مينگرند و خداوند از او و با شدت و سختگيري محاسبه ميکند. [1] حضرتش در همين باره چنين ميفرمايد:
«من تهاون بصلاته يضيق عليه قبره و تکون الظلمة في قبره؛ [2] .
هر کس به نمازش بياعتناء باشد به تنگي و تاريکي قبر مبتلا خواهد شد.»
در سخني ديگر از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ميخوانيم: «کسي که نماز را سبک بشمارد، با ذلت و گرسنگي و تشنگي، جان ميدهد.» [3] .
[1] همان، ص 22.
[2] همان، ص 21.
[3] همان.
قبول نشدن نماز
نمازي که با سهلانگاري و تحقير، صورت پذيرد، مقبول خداوند متعال نميگردد. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد:
«ان الله لا يقبل الا الحسن فکيف يقبل ما يستخف به؛
خداوند جز نيکو را نميپذيرد؛ پس چگونه عملي که مورد استخفاف واقع گرديده است، بپذيرد؟»
نفرين و لعنت
برخي از روايات، تصوير و تمثيلي را براي نماز ترسيم کردهاند که برحسب آن، نماز به صورت ملکي با انسان به گفت و گو مينشيند. گاه تشکر ميکند و گاه گلهمند ميشود. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: وقتي نماز در وقت خود اقامه نگردد و بيوقت ارائه شود به صورتي سياه و تاريک به انسان بازميگردد و ميگويد: مرا ضايع کردي، خدا تو را ضايع کند و اگر در وقت خود اقامه شود براي انسان دعا ميکند و ميگويد: همان گونه که مرا حفظ و احترام کردي، خداوند نيز تو را حفظ کند. [1] .
آري، قرآن کريم، پايان سفر تارکان نماز را «سقر» برميشمارد:
«ما سلککم في سقر قالوا لم نک من المصلين» [2] .
و کساني که نماز ميخوانند اما جماعت را ترک ميکنند، به حسرت و پشيماني محکوم مينمايد و ميفرمايد:
«يوم يکشف عن ساق و يدعون الي السجود فلا يستطيعون، خاشعة ابصارهم ترهقهم ذلة و قد کانوا يدعون الي السجود و هم سالمون» [3] .
و آنان که خشوع و مواظبت چنداني در نماز خود ندارند، مستحق توبيخ و سرزنش ميشمرد:
«فويل للمصلين الذين هم عن صلاتهم ساهون» [4] .
و در آيهاي ديگر اين گروه را به نفاق موسوم کرده، ميفرمايد:
«ان المنافقين يخادعون الله و هو خادعهم و اذا قاموا الي الصلوة قاموا کسالي يراءون الناس و لا يذکرون الله الا قليلا» [5] .
تنها آن گروه، مورد ستايش قرآنند که نماز را با خشوع اقامه کنند:
«قد افلح المؤمنون الذين هم في صلاتهم خاشعون» [6] .
مولوي ميگويد:
اگر نه روي دل، اندر برابرت دارم
من اين نماز، حساب نماز، نشمارم
ز عشق روي تو، من رو به قبله آوردم
وگرنه من ز نماز و ز قبله بيزارم
مرا غرض ز نماز، آن بود که پنهاني
حديث درد فراق تو، با تو بگزارم
وگرنه اين چه نمازي بود که من با تو
نشسته روي به محراب و دل به بازارم؟
در يک روايت جامع، پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در پاسخ به سؤال زهراي اطهر - عليها سلام الله - در مورد عقوبت کسي که نماز را کوچک ميشمارد، به بيان عوارض ناشي از اين پديده پرداخته، ميفرمايد:
«اي فاطمه! هر کس از مردان يا زنان به نماز بياعتنايي کند، خداوند او را به پانزده عقوبت مبتلا ميگرداند که شش عقوبت آن در دنيا است، سه عقوبت هنگام مرگ به سراغ او ميآيد، سه عقوبت در قبر و سه عقوبت ديگر در قيامت آنگاه که از قبر برانگيخته شود، دامنگير او ميشود. اما آنچه در دنيا متوجه چنين فردي ميشود عبارت است از: برداشتن برکت از عمر، برداشتن برکت از روزي، محو سيماي صالحين از چهره و رخسار، بياجر ماندن اعمال، عدم قبولي دعا و عدم مشموليت دعاي نيکان. به هنگام مرگ نيز ذليل، تشنه و گرسنه خواهد مرد و اگر از نهرهاي دنيا بياشامد، عطش او فرونخواهد نشست. در قبر هم ملکي او را شکنجه مينمايد و قبر بر او تنگ و تاريک ميگردد. همچنين در قيامت او را وارونه بر زمين خواهند کشيد، سخت مورد محاسبه قرار ميگيرد، خدا به او نظر رحمت نخواهد داشت و به عذابي دردناک گرفتار ميگردد.» [7] .
[1] بحارالانوار، ج 80، ص 9.
[2] مدثر / 43 - 42.
[3] قلم / 43 - 42.
[4] ماعون / 5 - 4.
[5] نساء / 142.
[6] مؤمنون / 2 - 1.
[7] بحارالانوار، ج 83، ص 23.