■ نقش نماز در اصلاحات اجتماعي، فرهنگي و سياسي3
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: سطري از آسمان
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
نويسنده، نوشته اش را در سه بخش تنظيم کرده است.
در بخش اول از «نقش دين» در زندگي بحث مي کند.
در بخش دوم از «نقش اسلام» در زندگي گفت و گو مي کند. از بهترين طريق هدايت، از قانون اساسي جهاني و آئين جهاني، و در رسيدن به اين همه، خودسازي را اولين گام ايده آل هاي اجتماعي مي داند.
بخش سوم اختصاص به «نقش نماز» در زندگي دارد. در اين بخش از «نياز به نماز از ديدگاه دانشمندان» و ديگر آثار پسنديده اي که تعمق در نماز براي خود و اجتماع ايجاد مي کنند بحث به ميان مي آيد.
نمونه هايي چند از نوشته هاي ايشان را مي خوانيم:
غرب و آينده اي مبهم
غرب با همه پيشرفت هاي علمي و صنعتي اش و با همه ادعاهاي خويش هيچ گاه از لحاظ معنوي نتوانسته اخلاق اجتماعي را به نحو کمال و شايسته آن در نظام اجتماعي و تعاملات جامعه نهادينه کند؛ دين هنوز با زندگي حقيقي مردم سر و کار ندارد و از فرهنگ مردم دور است، زيرا در جهان غرب هم اکنون تنظيم اقتصادي و اجتماعي و سياسي و فکري، روي اين پايه است. که زندگي مادي پايه و اساس هر چيزي است. آري زندگي مادي در دنياي غرب امور را به دست دارد و به منزله درياي رحمتي است، سرشار از نشاط و سرور و بايد در ساحل آن آرميد. پس در متن اجتماع اروپا اخلاقي وجود ندارد، که از مفهوم دين الهام بگيرد، زيرا نشاط غريزه جنسي در اين دنياي به اصطلاح آزاد براي دختران و پسران و مردان و زنان هرگز با دين ارتباطي ندارد...
... هم اکنون در جهان غرب، اعم از آمريکا و اروپا معيارهاي اخلاقي، دائم دست خوش تغيير است و دگرگون گرديدن آن به مقتضاي اجتماع صنعتي حتمي و ضروري است و ديگر براي هنجارهاي اخلاقي، که از دين الهام مي گرفت فضايي باقي نمانده است. معناي اين سخن اين است که در جهان غرب براي مردم زندگي تفسير مادي تاريخ است و بس.»[1] .
«غرب، امروز دوران اضطراب، پوچي و نااميدي خود را مي گذراند... امروزه آزادي هاي جنسي در جوامع غربي و آمريکا و اروپا غوغا مي کند.، به طوري که يکي از نويسندگان معروف مي نويسد، فرويد با انتشار نظريات خود درباره نهاد آدمي ريشه فضايل و ملکات اخلاقي را در جوامع غرب سوزاند و اين فکر گمراه را قوت داد، که شخصيت آدمي، به غرايز حيواني و نهادهاي شهواني او مرتبط است و حتي عقل و اراده نيز مظاهري از غرايزند و زائيده آن ها هستند.»[2] و ده ها مکتب فلسفي ديگر که برگرفته از عقل ناقص بشر و بعضاً ايده هاي پوچ و بيهوده اي است که احساسات مردم را در معرض سوءِ استفاده هاي خود قرار مي دادند، که اين برنامه ها ماحصل الهامات مسموم چنين شبه رو شنفکراني است، که اين گونه جوامع غربي را به انحطاط اخلاقي و دگرگوني ارزشي کشيده اند و نسل امروز با همه رفاه نسبي و نيز با تمام مصائب تلخ و دردناک نمودي از گسترش وسيع دانش و تکنيک منهاي اخلاق است، که راسل و بسياري از دانشمندان درباره اش سخت نااميد و بيمناکند.[3] بجاست که در اين جا شعر زيباي علامه اقبال لاهوري را در گوش فرنگيان غرب زده و يا آن هايي که شيفته و دلباخته فرنگ هستند، زمزمه کنيم که:
بيا که ساز فرنگ از نوا درافتاده است
درون سينه او نغمه نيست، فرياد است
زمانه، کهنه بتان را هزار بار آراست
من از حرم نگذشتم که پخته بنياد است
[1] اسلام و تحولات زندگي، ن، محمد قطب م، محمدعلي عابدي، ص 90.
[2] برگرفته از کتاب غرب بيمار است. ص 33 ن، محمود حکيمي.
[3] اسلام و تجديد حيات معنوي، ص4.
اسلام، بهترين طريق هدايت
«اسلام دين فطرت است و بزرگ ترين امتيازش اين است که دائم با فطرت و در مسير فطرت حرکت مي کند و از هر جهت با آن سازگار است. دين اسلام در تربيت روح بشر نقش بسيار بالايي دارد؛ در اين دين آسماني معالجه و هدايت انسان اصل است و از هيچ تلاش و کوششي در اين راه دريغ نمي ورزد. جسم و عقل و روح و روان انسان و زندگي مادي و معنوي او را در روي زمين زير نظر مي گيرد. اسلام همه هستي بشر را و هر چه در آن هست، دريافت مي کند و به تمام ابعاد آن توجه لازم دارد و اين موجود ملکوتي را با کمال دقت مورد لطف و عنايت قرار مي دهد.»[1] ما بنا بر اعتقاد و تفکر ديني خود عقيده داريم اسلام با برخورداري از ويژگي «جامعيّت» و «وسعت جهان شمول» و «قابليت انطباق با اوضاع و احوال مختلف و نيازهاي جديد»، يک آئين جهانيست و هر کس که منکر آن است به عنوان محقق و با در دست داشتن قوانين و اصول فلسفه تاريخ و جامعه شناسي و جهان بيني درست، ميزان دگرگوني را که اين آئين الهي در يک جامعه منحط بدوي به وجود آورد و سپس امواج اين تحول اساسي و زيربنايي را که از همين جامعه کوچک و بي مقدار و خشک و خشن، به مناطق وسيعي از جهان گسترش يافت، محاسبه کند و خلاقيّت و دگرگون سازي اين مکتب را با توانايي آفرينندگي ساير مکاتب در يک تناسب مستقيم حساب کند، بايد در گوشش چنين زمزمه کرد:
ترسم نرسي به کعبه اي اعرابي
کاين ره که تو مي روي به ترکستان است
اروپائيان نيز در مورد اسلام و تعاليم اسلامي و نقش اسلام در پيشبرد جوامع اسلامي در زمينه علم و صنعت و پيشرفت آن ها در زمان هاي گذشته، سخنان بسياري در تعريف و تمجيد اين دين جهاني و الهي گفته اند: «مورخ بزرگ لوترب ستودار در کتاب «دنياي اسلامي کنوني» مي نويسد: حکومت هاي اسلامي در سه قرن اول به خوبي پيشرفت کردند و از اکثر ممالک جهان از حيث تمدن و عمران و آباداني و مسجد و دانشگاه جلو افتادند. اين ممالک مخزن حکمت و علوم پيشينيان بود و نور خود را طي اين مدت به اروپا مي تابانيد.» ليودوروش مي گويد: «اسلام دين فطري و اقتصادي و انساني و ادبي است، تمام قوانين موضوعه ما در اسلام است، من به سراغ ديني رفتم که جول سيمون آن را دين طبيعي ناميد. ديدم چنين ديني اسلام است. ديدم که اين دين تأثير زيادي در دل مسلمانان دارد، آن ها را رشيد و شجاع و کريم بار آورده و در طرف داري از خير و ترحم و نيکي در دنيايي که جز شرّ و لهو و دروغ نمي شناسد و مسلمانان به گونه اي هستند که منتهاي آرزوي فلاسفه بزرگ است.»[2] .
و بالاخره اين که دين اسلام به همه چيز در جامعه به طور همه جانبه مي نگرد و انسان مي تواند با الهام گرفتن از تعاليم اسلام به محتواي زندگي خود در اين دنيا جهت داده و در آخرت نيز دل شاد و خوشنود از اين نوع زيستن باشد.
[1] اسلام و تحولات زندگي با اندکي تصرف، ص 338، ن، محمد قطب م، محمدعلي عابدي.
[2] به نقل از کتاب راه تکامل، ص403 ن، استاد احمد امين م، احمد نجفي.
خودسازي اولين گام در راه اصلاح اجتماع
انسان از نظر اسلام موجودي است که هم مي تواند خود را بسازد و به عالي ترين کمالات معنوي دست يابد، و هم مي تواند سازنده محيط زندگي خود و جامعه باشد؛ از آن جايي که انسان فطرتاً اجتماعي خلق شده است، از انزوا و فطرت دوري مي کند. لذا هميشه در صدد است تا به قوه تفکر و الهام گرفتن از يک منبع تمام عيار، جامعه خويش را اصلاح کند، ميزان موفقيتش در سازندگي محيط با ميزان موفقيتش در سازندگي خويش بستگي دارد و به عکس. انسان با توفيق در بهسازي محيط زندگي، راه را براي بهسازي خويش هموارتر مي کند، که به مسأله خودسازي توجه کند و اهميت دهد، و با اخلاق اسلامي خو بگيرد و خود را خداگونه جلوه دهد... در دين مبين اسلام، انسان بايد خود را از هر خصلت ناروا که مانع کمال و کرامت نفس است، پيراسته سازد، تا آماده پذيرش خلق و خوي پسنديده و پاک انساني شود و تعادل و رشد لازم براي انسان تر شدن و به خدا نزديک گشتن را به دست آورد...
ابراز عواطف به هم نوعان در سلامت و سعادت جامعه، نقش بسيار مؤثري دارد، به زندگي طراوت و شادابي خاصي مي بخشد و زندگي از يک نواختي خارج مي شود صله رحم يکي از اين مصاديق است؛ از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده که فرمودند: «با خويشان خود پيوند داشته باشيد هر چند به يک سلام کردن باشد.»[1] .
خداوند بزرگ مي فرمايد: خداي را پرهيزگار باشيد، آن خدايي را که درباره او و درباره خويشانتان مسئوليت داريد؛ خدا مراقب اعمال شماست.»[2] و بالاخره اين که تمامي فضايل نفساني مقدمه اي است براي خودسازي و در نهايت ساختن جامعه اي سالم و آرام.
و بي شک کارايي نيروهاي جامعه وقتي که با هم متحد گردند بيش تر خواهد شد و انجام کارهاي بزرگ محقق خواهد شد و بنابراين انسان هاي مآل انديش و تلاشگر، بايد علاوه بر کوشش هاي شخصي، در راه اقدامات اجتماعي هم قدم هاي ثابت بردارند و احساس مسئوليت کنند. و اين کوشش ها بايد به صورت گروهي انجام پذيرد. تا بدين ترتيب گام هاي مثبتي در فرآيند اصلاحات اجتماعي، سياسي و فرهنگي برداشته شود.
[1] روايات مربوط به صله رحم از اصول کافي، ج2، ص 155 تا 157 نقل شده است.
[2] شناخت اسلام «از بخش خودسازي استفاده شده».