■ نقش نماز در اصلاحات اجتماعي2
بسم الله الرحمن الرحیم
منبع: سطري از آسمان
تهیه کننده: مرکز تخصصی نماز
سيد حسين حسيني جبلّي
اگر آدم، تربيت صحيح شود، جامعه اصلاح مي شود و در جامعه اصلاح شده، آدم ها وارسته و اهل تربيت مي شوند. حالا بايد ديد دين از منظر نماز انسان ها را چگونه مي خواهد بسازد و تربيت افراد نمازگزار چه تأثيري در جامعه و روند تکامل جمع مي تواند بر جاي بگذارد.
راستي مصلحان حقيقي چه کساني هستند؟ متدينين به مکتب آسماني هستند و يا منکران مکاتب الهي؟ از نمازگزارانند يا بي نمازانند؟
نويسنده در نوشتارش به مسأله «تأثيرگذاري نماز در اصلاح اجتماع» پرداخته است که پس از مقدمه اي کوتاه در سه فصل قلم زده است. در فصل اول از نمازگزار به عنوان مصلح اجتماعي ياد کرده است و نماز را مانع صفات رذيله اخلاقي و آمر به فضايل انساني معرفي نموده است. نمازگزاري که «رعايت حقوق مردم» و «رعايت امانت» و «وفاي به عهد» و «راستي» و «اداي شهادت حق» را در سرلوحه وظايفش قرار داده است.
در فصل دوم آثار فرهنگي به جا آوردن نماز و تأثيري که در محيط خانواده و ابعاد سياسي و اجتماعي رفتار آدمي دارد مورد ارزيابي قرار گرفته است.
آخرين فصل نوشتار به نماز و حکومت اجتماعي و «نماز و اشتغال» اختصاص يافته است. نمونه هايي چند از اين نوشته به قرار ذيل مي باشد:
نماز، ضد منکرات
نماز، که سمبل عبادات و در رأس همه آن هاست، در وجود انسان، با ساختن دژ مستحکم ايمان و عمل به آن پيوندي ناگسستني بين خالق و مخلوق ايجاد مي کند. اما، آيا اين پيوند و صفاي باطني انسان، مي تواند نقشي در کاهش هوس هاي نفساني وي و اصلاح دروني فرد نمازگزار داشته باشد؟ و اگر مي تواند، چگونه؟
قرآن فلسفه واضحي از تأثير نماز را بيان مي دارد:
اِنَّ اَلصَّلوةَ تَنْهْي عَنِ الْفَحْشْاءِ وَالْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُاللّهِ اَکْبَرُ.[1] .
علامه طباطبايي، در کتاب تفسير الميزان، در ذيل اين آيه مي نويسد، و خواهي گفت، چه طور نماز فحشا و منکرات را نهي مي کند؟ در جواب مي گوييم: اين عمل، مخصوصاً که بنده خدا آن را در هر روز پنج بار به جا بياورد و اگر آن را همه روزه، در جامعه اي صالح به جا بياورد، طبعاً با گناهان کبيره سازش ندارند. پس اگر انسان مدتي کوتاه بر نماز خود پايداري کند، و در انجام آن تا حدي صداقت داشته باشد، اين ادامه در مدت کوتاه به طور مسلم، باعث مي شود که پرهيز از فحشا و منکر در نهاد او ملکه شود.
طبيعت نماز، از آن جا که انسان را به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده يعني اعتقاد به مبدأ و معاد مي اندازد و داراي اثر بازدارندگي از فحشا و منکر است، بدون شک در قلب و روح او جنبشي به سوي حق و حرکتي به سوي پاکي و جهشي به سوي تقوا باز مي کند. انساني که به نماز مي ايستد، تکبير مي گويد و خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مي داند.
هر نماز به همان اندازه که از شرايط کمال و روح عبادت برخوردار است، نهي از فحشا و منکر مي کند، گاه نهي کلي و جامع و گاه نهي جزئي و محدود. ممکن نيست کسي نماز بخواند و هيچ گونه تأثيري در او باقي نگذارد، هر چند نمازش صوري باشد؛ هر چند آلوده به گناه باشد.
از آن جمله، امام صادق عليه السلام مي فرمايند: من احبّ ان يعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل فلينظر منعت صلوته عن الفحشاء و المنکر؟ فبقدر ما منعته قبلت منه؛ کسي که دوست دارد ببيند آيا نمازش مقبول درگاه الهي شده يا نه، بايد ببيند آيا اين نمازش او را از زشتي ها و منکرات بازداشته يا نه؟ پس به همان مقدار که بازداشته، نمازش مقبول است.
در حديثي از پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم چنين مي خوانيم که جواني از انصار، نماز را با پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم ادا مي کرد اما با اين حال آلوده به گناهان و زشتي بود. اين ماجرا را به پيامبراکرم صلي الله عليه وآله وسلم عرضه داشتند. فرمود: انّ الصلوته تنهاهُ يوماً سرانجام نمازش روزي او را از اين اعمال زشت پاک مي کند.[2] .
«در توضيح اين بخش از آيه شريفه (و لذکر الله اکبر) دو گونه روايت نقل شده است: يکي اين که گرچه نماز بسيار مهم است، ولي مهم تر از آن، اين است که در مکتب نماز و بر اثر اقامه آن حالتي براي انسان ايجاد مي شود که هنگام مواجهه با گناه او را به ياد خدا مي اندازد. آري ياد خدا به هنگام نماز مهم است ولي مهم تر از آن ياد خدا به هنگام گناه است. که اين خود اثر نماز است. روايت ديگر بيانگر اين مطلب است که همان گونه که شما به ياد خدا هستيد، خدا بيش تر به ياد شماست. با اندک تأملي در مجموعه پرونده کساني که مرتکب جرمي شده اند به آساني مي توان دريافت که درصد بي نمازها، بيش تر از نمازخوان هاست.»
«پس انساني که نماز را با توجه به معني و خشوع قلب بخواند، جنبه سازندگي اش آن چنان قوي است که انسان را خود به خود از رذايل و گناهان بازمي دارد. نماز به منزله پاسداري است که با گفتار خود از انحراف مردم جلوگيري مي کند و از فحشا و منکر باز مي دارد، زيرا نماز مرکّب از تکبير و تسبيح و تهليل و قرائت و در مقابل خداوند قهّار به بندگي ايستادن است.»[3] .
فطرت انسان يا جان سخن گو و نفس ناطقه اش هم، خواه ناخواه، طالب خوبي هاست، زيرا که کمال جويي از ويژگي هاي فطري بشر است و هرگز در او از بين نخواهد رفت.
خرد دوست جان سخن گوي توست
که از نيک شاد است و از بد دُژم
پس شکي نيست که ميان طبيعت نماز و طبيعت فحشا و منکر، ناسازگاري کامل وجود دارد. و اين دو با هم در ستيزند، حال، در اين رويارويي، اگر نماز نيرو بگيرد، گناه ناتوان خواهد شد و به عکس هر کدام رو به کمال بگذارند، ديگري رو به ضعف خواهد رفت و کمال يافتگي يکي، باعث سير قهقرايي و نابودي ديگري خواهد شد. پس نهي تکويني نماز، حاصل همان تضاد طبيعي است که با فحشا و منکر دارد و اگر گناه از نماز منع مي کند آن هم نتيجه همين تضاد طبيعي است.»[4] .
«پس اهتمام به نماز، اهتمام براي جلوگيري از به وجود آمدن گناه، مفاسد و تخطي ها در جامعه است. اين است که سرمايه گذاري براي ترويج نماز را بايد در ابعاد گسترده تري ارزيابي کرد. يعني سرمايه گذاري براي ترويج نماز، باعث مي شود که سرمايه هاي کم تري براي تأسيس زندان، تشکيل دادگاه ها و رسيدگي به پرونده ها و امور انتظامي صرف شود. چون با ترويج نماز، انگيزه هاي دروني، ايمان به غيب و مانع و رادع دروني، که همان تقوا باشد، در يکايک مردم ايجاد مي کنيم و آن ها به علت ايمان از ارتکاب به گناه خودداري مي کنند. وقتي نماز در جامعه گسترش پيدا کند چنين اثرهاي بهداشتي و رواني در عالم ارزش ها دارد. پس ما هم بايد ترويج نماز را بر ساير کارهايي که مي خواهيم براي پيشگيري از مفاسد و مبارزه با مفاسد يا مجازات مجرمان انجام دهيم، مقدّم بداريم.»[5] .
جوامع امروز بشري، بيش از آن که نگران مرزهاي جغرافيايي باشند، دلواپس شکست حريم ارزش ها، باورها، فرهنگ و انديشه هاي خود هستند. هر از چند گاهي، گردبادي هولناک، آموخته ها و اندوخته هاي يک ملت را تهديد مي کند و بين يک نسل و سرمايه هاي گذشته اش فاصله مي افکند.
نسل جوان، تجلي گاه توانمندي و تکيه گاه بزرگ هر ملت و انقلاب براي حرکت است. بازوي قوي فعالي است که حذف آن ها از صحنه فرهنگ، اجتماع، بازار و... سرگرم ساختن آن ها و فريب دادنشان با وسائل پوچ دقيقاً مساوي است با خلع سلاح جامعه. و بهترين وسيله براي هدايت جوانان به سمت معارف ديني و در نتيجه، جلوگيري از وقوع منکرات، سمت و سو دادن آنان به سمت نماز و عبادتي است که همان نتيجه اصلاحي را به وجود مي آورند.
«پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: مسلمانان بايد از هشدارهاي امت موسي عبرت بگيرند. يکي از اين هشدارها که در قرآن آمده اين است: فخلف من بعدهم خلْف اضاعوا الصلّوة و اتبعوا الشهوات؛ پس از نسل اول انقلاب حضرت موسي، جوانان و نوجواناني آمدند که نماز را تباه ساخته دنبال هوسراني و شهوت بازي رفتند.
«لازم به توضيح است که منظور از نهي نماز هم نهي تشريعي است، يعني صحت و کمال نماز مشروط به ترک گناهان است و هم نهي تکويني، يعني ذاتاً اثر بازدارندگي از گناهان دارد.»[6] .
«و اين به آن معني است که نماز سراسر نهي از گناه است. و در بازدارندگي از آن اثري قوي دارد منتهي شدت و ضعف بازدارندگي نماز، بستگي به نقص و کمال آن دارد.»[7] .
[1] عنکبوت، آيه 45.
[2] صدرالسادات دزفولي، سيد کاظم، اهميت نماز و وجوب آن از ديدگاه قرآن و اهل بيت صلي الله عليه وآله وسلم، بي جا، انتشارات کتابخانه صدر، چاپ اول، پاييز 1378، صص 13 و 14 و 15 و16.
[3] عزيزي، عباس، تفسير و پيام آيات نماز، قم، انتشارات نبوغ، چاپ اول، بهار1375، ص 90.
[4] راشدي، حسن، نمازشناسي، تهران، ناشر: ستاد اقامه نماز، چاپ اول، بهار1375، ج1، ص238.
[5] نماز و زندگي (مجموعه سخن راني هاي هشتمين اجلاس سراسري نماز)، تهران، دبيرخانه دائمي اجلاس سراسري نماز، چاپ اول، تابستان 1378، ج2، صص92-91.
[6] تفسير و پيام آيات نماز، ص 89.
[7] نمازشناسي، ص237.
نظم و انضباط
«بهترين نظم و انضباط را مي توان در مکتب نماز آموخت. زيرا انجام نماز در اوقات معين و به خصوص، آداب نماز در مورد نيت و قيام و رکوع و سجود و جاي گرفتن هر موضوعي از نماز در محل خود، علاوه بر آثار مفيدي که در روح انسان مي گذارد، موجب نظم و انضباط در زندگي خواهد شد و عملاً نظم و ترتيب را به انسان مي آموزد، با توجه به اين که يکي از عوامل بسيار مهم پيشرفت و تکامل، نظم و انضباط است.»[1] .
«دانشمند محقق «هيل» در کتاب «تمدن غرب» مي نويسد: «از روزي که اسلام ظاهر شد، نماز يگانه شعار اسلامي به صورت يک ضرورت درآمد. کافي است که ما نقش نماز را مورد بررسي قرار دهيم که چه تأثير مهمي در بيدار کردن روح نظم و نظام داشته است. آن گاه به خوبي درمي يابيم که در حقيقت، نماز براي مسلمين مانند يک آموزش نظامي است. و همين نظم مسلمانان در نماز و اجتماع با شکوه آنان، روح وحدت و يگانگي را در ميان مسلمانان زنده کرده، برادري، مساوات، برابري و دستاوردهاي اجتماعي اسلام را عملاً ايجاد نموده است.»[2] .
و هم آوايي نمازگزار با ديگر نمازگزاران و مسلمانان باعث سازگاري وي با جامعه و انتظارات اجتماعي مي شود. به خصوص زماني که نمازگزار:، حس کند که با ديگر نمازگزاران و مسلمانان همراه شده است، اين سازگاري عميق تر شده و دروني مي شود. تأثير معاني و نمادها و ديگر اجزاي فرهنگي بر نمازگزار باعث منظم شدن و آراستن نيازها و آرزوهاي نمازگزار مي شود. مانند تقاضاهايي که نمازگزار در سوره حمد، در قنوت و يا مواضع ديگر نماز از خداوند متعال دارد.»[3] .
[1] اخلاق نمازگزاران، ص100.
[2] هزار و يک نکته درباره نماز، صص 110 - 109.
[3] وحدت پناه، عليرضا، نماز و جامعه شناسي، تهران، ستاد اقامه نماز، چاپ اول، پاييز1379، ص84.
نماز و حکومت اسلامي
«لازمه تحقق عيني تربيت همه جانبه و متعادل در تمام حالت هاي وجود انسان يعني دو بعدي، معنوي و نيز فردي و اجتماعي، تشکيل و استقرار حکومت الهي و اسلامي است. چون تنها در سايه حکومت اسلامي است که پيوستگي و ارتباط دين و سياست و تعادل در رشد و تعادل انسان تحقق مي يابد. بديهي است در اين صورت اهتمام به تفکر و تهذيب نفس که وظيفه هر مسلمان مؤمن و مجاهد است از بعد فردي خارج و پيوند نزديکي با ابعاد اجتماعي و سياسي اسلام مي يابد.»[1] .
اَلَّذينَ اِنْ مَکَّنّاهُمْ فِي الْاَرْضِ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ اتَوُاالزَّکوةَ وَ أمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْاُمُورِ.[2] ؛ ياران خدا کساني هستند که هر گاه در زمين به آن ها قدرت بخشيديم، نماز را برپا مي دارند و زکات را ادا مي کنند و امر به معروف و نهي از منکر مي نمايند و پايان همه امور از آن خداست.
اين آيه خطاب به ياران خداست که آن ها هرگز پس از پيروزي، همچون خودکامگان و جباران به عيش و نوش و لهو و لعب نمي پردازند و در غرور و سستي فرو نمي روند؛ بلکه پيروزي ها و موفقيت ها را نردباني براي ساختن خويش و جامعه قرار مي دهند. آن ها پس از قدرت يافتن، تبديل به يک طاغوت جديد نمي شوند، ارتباطشان با خدا محکم و با خلق خدا نيز محکم است؛ چرا که نماز سمبل پيوند با خالق است و زکات، رمزي براي پيوند با خلق و امر به معروف و نهي از منکر پايه هاي اساسي ساختن يک جامعه سالم محسوب مي شود.[3] .
«اين آيه، طبيعت حکومت اسلامي و حاکمان اسلامي را بيان مي دارد. در حکومت الهي، اقامه نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهي از منکر به عنوان ثمره و نتيجه قطعي حکومت مطرح است.
اقامه نماز در بعد اجتماعي که محصول حکومت ديني است، يعني تبليغ و تبيين نماز، تشويق مردم به نماز، فراهم ساختن زمينه هاي اقامه نماز، توسعه نماز، گرم شدن بازار نماز، شلوغي و پر رونقي مساجد و نمازهاي جمعه و جماعت، حضور و تظاهر به نماز و افزايش نمازخوانان در جامعه.»[4] .
«بنابراين اقامه نماز در يک نظام الهي واکسينه کردن و بيمه کردن نظام و جامعه است در برابر جهل، غفلت، نقص، ضرر و اضرار؛ و افزودن مستمر درجات تعالي انسان و جامعه. و اين عالي ترين شکل هدايت و رهبري توأم با بصيرت و مسئوليت و آزادي و استقلال در جهت تحقق کرامت انسان و جامعه است.
امام علي عليه السلام به عنوان مصلح و رهبر نظام ديني، اقامه نماز را در فرمان هاي حکومتي شان «تصريحاً و تلويحاً» مورد تأکيد قرار داده اند و آن را بهترين فعاليت براي تعامل مطبوع ميان حاکميت و مردم، و مساعدت و معاضدت آگاهانه، عاشقانه، آزادانه، مسئولانه جهت تعامل فرآيند سعادت و رستگاري معرفي مي نمايد. زيرا بزرگ ترين مشکلي که در راه مصلحان (و حکومت ها) هست اين است که همبستگي ميان مردم را به حد اعلا برسانند و اقامه نماز جماعت توسط حاکميت در چنين فضاي لطيف و محبت آميز مبتني بر درايت و بيداري و هشياري و صداقت و اخلاص رابطه مردم و حاکميت را مستحکم خواهد ساخت.
امام علي عليه السلام در فرمان حکومتي شان به محمد بن ابي بکر فرمودند: وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَئٍ مِنْ عَمَلِکَ تابِعٌ (تَبَعٌ) لَصَلوتِکَ. وَ اَعْلَمْ اَنَّهُ مَنْ ضيع الصَّلاةَ، فَاِنَّه لِغَيْرالصَّلاة مِنْ شَرايعِ الاسْلامَ اَضيع.
امام در فرمان سياسي، به نظام حکومتي و کارگزاران آن توصيه مي کند که هر نوع فعاليتي در نظام اعم از فعاليت ها و رفتارهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي، امنيتي، قضايي و... بايستي تابع نماز باشد. همان طور که قرآن مجيد در خصوص طبيعت انسان مي فرمايد: «...اِنَّ الْاِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، اذا...»[5] .
«اميرمؤمنان به عنوان حاکم اسلامي با والي خود اين گونه در مورد نماز سخن مي گويد و اين معناي اقامه نماز است. پس حاکم اسلامي بايد تبليغ نماز نمايد و اهميت و جايگاه نماز را آشکار سازد و مردم را عاشق نماز بکند.»[6] .
«هم چنين ايشان به استاندار خود مالک اشتر مي فرمايند: و اذا احدث لک ما انت فيه من سلطانک ابهةً أَو مخيلةً فانظر الي عظم ملک الله فوقک و قدرته منک علي ما لا تقدر عليه من نفسک. هنگامي که اين منصب و مقام در تو خيال قدرت و ابهتي ايجاد کرد، عظمت و قدرت خدا را بنگر و آن را در نظر آور که فوق تو و قدرت توست.»[7] .
«پس بي نمازان که پيمان فطرت و بندگي را با خداي خود مي شکنند، با زيردستان و رعاياي خود به طريق اولي پيمان شکنند و چنين ستمگراني شايسته حکومت بر بندگان خدا نمي باشند. يعني بايد با حاکمان بي نماز که فاقد نخستين نشانه صلاحيت براي حکومت اند و طبعاً فاقد ديگر ملاک هاي صلاحيت حکومت خواهند بود و بر مردم ستمکاري خواهند کرد، تا برچيدن دستگاه جورشان قتال و مبارزه کرد و صالحان را بر سر کار آورد.»[8] .
اگر صاحبان قدرت فاقد اصول اخلاقي باشند و صرفاً از روي سياست، قدرت را در دست گيرند، احتمال بسيار وجود دارد که قدرت زياد، در روابط اجتماعي درون فکن شود و آن ها احساس تقصير نکنند. بلکه با مسئول دانستن ديگران، تقصير خود را متوجه ديگران کنند، و ديگران را مستحق مجازات بدانند در نتيجه دچار خود بزرگ بيني مي شوند و به خود اجازه مي دهند مرگ و زندگي ديگران را در دست بگيرند؛ چنين است که نماز در جهت دادن به اصلاحات اجتماعي نقش مهمي دارد.
[1] خانواده و نماز، ص 58.
[2] قرآن کريم، سوره حج، آيه 41.
[3] سلامت روح (نماز و عبادت در تفسير نمونه)، ص 93.
[4] نماز، زيباترين الگوي پرستش، صص 95 - 94.
[5] نماز، حکومت، تربيت، صص 90 - 59 - 52 -41 - 40.
[6] نماز زيباترين الگوي پرستش، ص97.
[7] نماز زيباترين الگوي پرستش، ص 97.
[8] نمازشناسي، ص 231.