■ آثار نماز شب
انسان از طريق نماز شب، ضمن راز و نياز با خداوند به زيباترين شکل، در حقيقت بهترين و پرجاذبهترين لحظههاي زندگي را درک ميکند. در لحظههاي نماز شب است که انسان ناگفتههاي خودش را با خداوند در ميان ميگذارد و با توجه به اينکه در آن خلوت نيمه شب ميتواند ارتباط خوبي با خدا برقرار سازد چيزهاي خوب و ماندگاري هم از او ميگيرد. از او نور ميگيرد. راه سعادتمندي را درک ميکند و ميبيند که چراغ آسمان يقين و باورش به حقيقت جهان هستي، نور حقيقي مييابد و در سايه آن از تاريکيهاي وحشتناک شک و شبهه رهايي پيدا ميکند.
نکتهي ديگر اينکه انسان از طريق نماز شب به مبارزه با شهوت خواب ميپردازد. مبارزهاي که حاصلش همان لحظههاي ماندگار و غير قابل وصف مناجات سحرگاهي است، و به نوعي افق زندگي روزانه و ابدي خويش را روشن مينمايد و از ظلمات لذات دنيائي و ترس از پيچ و خمهاي مشکلات آن احساس رهايي ميکند.
برخاستن براي نماز شب
حضرت علي عليهالسلام فرمود:
قيام الليل مضححة للبدن و تمسک باخلاق النبيين و رضي رب العالمين.
برخاستن براي نماز شب بدن را تندرست ميکند و تمسکي است به اخلاق پيغمبران و خدا را خشنود ميکند.[1] .
[1] ميزان الحکمه، ج 5، ص 421.
قضاي نماز شب
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
ان الله يباهي بالعبد يقضي صلوة الليل بالنهار، يقول: ملائکتي عبدي يقضي ما لم افترضه عليه اشهدوا أني قد غفرت له.
بندهاي که نماز شب را در روز قضا کند. ميفرمايد: اي فرشتگان من، بنده من قضا ميکند چيزي را که بر او واجب نکردهام گواه باشيد که من او را آمرزيدم.[1]
[1] بحارالانوار، ج 87، ص 202.
خوشبخت و سعادتمند
حضرت علي عليهالسلام فرمود: خوشبخت و سعادتمند آنکه فرائض پروردگار خويش را انجام دهد، رنجها را مانند سنگ آسيا، خورد کند، شب هنگام از خواب دوري گزيند، آن گاه که سپاه خواب، حمله ميآورد، زمين را فرش و دست خود را بالش، قرار ميدهد!
در زمين گروهي که بيم بازگشت، خواب از چشمهايشان ربوده و پهلويشان، جا خالي کرده است و لبهايشان به ذکر پروردگارشان، در زمزمه است، ابرهاي گناهان بر اثر استغفار مداوم آنان، برطرف شده است، آنان حزب خدا، همانا تنها آنان رستگارند.[1] .
[1] سوز سحرگاهي ص 34.
تأثير عجيب نماز شب
امام صادق عليهالسلام فرمود:
صلوة الليل يبيض الوجه و صلوة الليل تطيب الريح و صلوة الليل تجلب الرزق.
نماز شب روي را سفيد ميگرداند و بو را خوش ميکند و روزي را جلب ميکند.[1]
[1] علل الشرايع، ص 363.
چراغ تاريکي قبر
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
صلوة الليل سراج لصاحبها في ظلمة القبر.
نماز شب براي صاحبش چراغي است در تاريکي قبر.[1]
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
عليکم بصلاة الليل فانها سنة نبيکم و دأب الصالحين قبلکم و مطردة الداء عن أجسادکم.
بر شما باد به اقامهي نماز شب، زيرا نماز شب سنتي است از پيامبرتان رسول الله صلي الله عليه و آله، نماز شب عادت و رسم صالحان و پاکان است که قبل از شما بودند و نماز شب موجب طرد و دفع بلا و بيماريها و دردها از بدن شما ميباشد.[2]
[1] بحارالانوار، ج 87، ص 161.
[2] تفسير صافي، ص 295.
زيبائي معنوي
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود:
من کثرت صلاته بالليل حسن وجهه بالنهار.
کسي که بيشتر نماز شب بخواند هنگام روز زيبا و نوراني است.[1] .
[1] نهجالفصاحه، ص 580.
نماز شب و رزق
مردي نزد امام صادق عليهالسلام آمد و نياز خود را باز گفت و در بيان خواستهاش، زيادهروي کرد، تا بدان جا که نزديک بود از گرسنگي هم سخن گويد.
امام صادق عليهالسلام به او فرمود: تو، نماز شب به جا ميآوري؟
مرد گفت: بله!
امام صادق عليهالسلام رو به سوي اصحاب کرد و فرمود: آن کس که گمان برد، نماز شب به جا ميآورد و روز گرسنه است، به خطا رفته، زيرا خداوند تبارک و تعالي، نماز شب را پشتوانهاي براي رزق روزانه قرار داد.[1]
[1] ثواب الاعمال، ص 64.
اثر تربيتي نماز شب
شبي دزدي به خانه شيخ احمد خضرويه رفت و بسيار بگشت هيچ نيافت شيخ آواز داد: اي جوان دلو برگير و آب از چاه برکش و طهارت کن و به نماز مشغول شو و تا روز چيزي به تو دهم تا محروم نگردي. دزد همچنان کرد چون روز شد خواجه صد دينار بياورد. به دزد داد و فرمود: اين جزاي عبادت يک شب نماز تست. دزد را حالتي پديد آمده و لرزه بر اندامش افتاد و گفت: زر قبول نميکنم مرا به راه خدا راهنمائي کن که دولت لازوال از درگاه لايزال حاصل کنم شيخ او را مريد کرد و يکي از اولياي حق شد.[1]
[1] داستان عارفان ص 161.
نماز شب و رفع مشکلات
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: اي مردم، هيچ کس از شما نيست مگر اين که مشکلات همچون کمربندي او را محاصره کرده است. پس زماني که دو سوم از شب گذشت ملکي بر او وارد ميشود و به او ميگويد:
برخيز! و ذکر خداوند بگوي که صبح نزديک است. اگر او حرکت کرد و ذکر خداوند گفت، يک گره از گرفتاريهايش گشوده خواهد شد و اگر او برخاست و وضو گرفت و به نماز ايستاد، تمامي گرههاي گرفتاري از او گشوده ميشود و صبحگاهان شادمان و با روشني چشم از خواب بر ميخيزد.[1]
[1] بحارالانوار، ج 82، ص 223.
تأثير سحرخيزي زن
زني به خدمت حضرت صادق عليهالسلام آمد و عرض کرد: اي پسر پيغمبر، شوهرم مرا دوست نميدارد، چه کنم؟
حضرت فرمود: «عليک بصلوة الليل»
برو نماز شب بخوان. پس از چندي خدمت حضرت رسيد و تشکر کرد و گفت: شوهرم از آن وقت هيچ کس را به اندازهي من دوست نميدارد.
پس آن حضرت فرمود: خدا رحمت کند زني را که سحر برخيزد و شوهرش را بيدار کند. و همچنين مردي که برخيزد و زنش را بيدار کند و نماز شب بخوانند.[1]
[1] قيامت و قرآن، ص 157.
دنيا و آخرت در نماز شب
مرحوم علامه طباطبايي ميگويد: چون به نجف اشرف براي تحصيل مشرف شدم از نقطه نظر مراقبت و خويشاوندي، گاهگاهي به محضر مرحوم قاضي شرفياب ميشدم، تا اينکه يک روز در مدرسه ايستاده بودم که مرحوم قاضي از آنجا عبور ميکردند، چون به من رسيدند، دست خود را روي شانهي من گذاشتند و گفتند: اي فرزند، دنيا ميخواهي نماز شب بخوان، آخرت ميخواهي نماز شب بخوان!
اين سخن آنقدر در من اثر کرد که از آن به بعد تا زماني که به ايران مراجعت کردم، پنج سال تمام در محضر قاضي روز و شب به سر ميبردم و آني از ادراک فيض ايشان دريغ نميکردم.[1]
[1] مهر تابان ص 16.
مقامات عالي
مرحوم آقاي ملکي تبريزي در «اسرار الصلوة» ميفرمايند:
استاد من - ظاهراً مرحوم ملا حسينقلي همداني بود - فرمود:
هيچ يک از آنان که دنبال واقعيت هستند به هيچ کجا نرسيدند، مگر از راه شب زندهداري. گويا اين مطلب را در روايت هم ديدم که، هيچ کس بدون آن به هيچ کجا نميرسد.[1] .
[1] اخلاق و عرفان در وضو و نماز ص 181.
اثر نماز شب امام خميني بر سرگرد و خدمهي هواپيما
در يکي از نشريهها از قول فرزند امام خميني آمده است:
1- شبي که از پاريس عازم ايران بوديم، امام در هواپيما براي نماز شب برخاست و چنان ميگريستند که خدمه تعجب کرده بودند! و شنيدم پرسيده بودند، آيا امام از چيزي ناراحت هستند، من گفتم کار هر شب امام است.
2- وقتي که امام را از قم براي زندان بردند، امام با حالتي نماز شب خواندند که يکي از همراهان (مثل اينکه سرگرد عصار بود) بعدًا به من گفت که ما تحت تأثير شديد نماز شب امام، واقع شديم و يکي از آنها تا تهران گريه کرده بود!!
3- روزي که از نجف عازم کويت شديم، ساعت 4 صبح و شايد هم زودتر بود، درست بعد از اذان صبح و بعد از آن همه گرفتاريها 12 ساعت و شايد بيشتر، سرانجام، امام در هتل بصره استراحت کردند. دو ساعت نخوابيده بودند که ساعتشان زنگ زد و بيدار شدند و نماز شب خواندند و بعد هم نماز صبح را بجا آوردند.[1]
[1] فرازهايي از زندگي امام ص 75.
اثر نماز سحرگاهي
سعيد بن محمد بن جنيد، معروف به «ابنجنيد» از دانشمندان و عرفاي نامي قرن سوم به شمار ميآمد. او استادي زبردست و عالمي ناطق بود، ولي در سلک صوفيان به شمار ميرفت. او در سال 297 هجري قمري از دنيا رفت.
يکي از علماي بزرگ آن عصر به نام «جعفر خالدي» ميگويد: او را در عالم خواب ديدم و به او گفتم: خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟
در پاسخ گفت: همهي اين اشارات و عبارات و رسوم و علوم که داشتم به حالم سودي نبخشيد. جز چند رکعت نمازي که در سحرگاهان ميخواندم.[1] .
[1] الکلني و القاب ج 2 ص 158.
رهائي از وحشت قبر
روزي جناب ابوذر رحمة الله عليه کنار کعبه ايستاده بود و مردم را موعظه مينمود و به سفر آخرت تحريص ميکرد، پرسيدند: توشه اين سفر چيست؟ فرمود: گرفتن روزه در شدت گرما براي روز حساب و خواندن دو رکعت نماز در تاريکي شبها براي رهائي از وحشت قبر و دادن صدقه براي نجات يافتن از روز سختي و تنگدستي.[1]
[1] حلية المتقين ص 246.
دعائي بعد از نماز نيمه شب
نقل ميکنند مرحوم ملا محمدتقي مجلسي، شبي براي نماز شب از خواب برخاست، پس از نماز به دعا مشغول شد، در دعا، احساس کرد، حال عرفاني مخصوصي پيدا کرده که گويي اگر دعا کند دعايش به استجابت ميرسد، در اين فکر بود که چه دعاي مفيد و پر بهرهاي کند، ناگهان پسرش محمدباقر که آن وقت کودک شيرخواري بود در گهواره به گريه افتاد، ملا محمدتقي متوجه محمدباقر شد و براي او اين گونه (به اين مضمون) دعا کرد:
«خداوندا به اين پسر، آن گونه توفيق عنايت فرما که وقتي بزرگ شد، آثار و تعاليم پيامبر صلي الله عليه و آله و امامان را تا آخرين حد امکان، نشر بدهد و به جهانيان برساند، اين دعا به استجابت رسيد و همان گونه که او خواسته بود. پسرش بهترين توفيق را در نشر تعاليم و معارف و روايات اسلامي پيدا نمود، که جمعاً 95 کتاب از عربي و فارسي تأليف کرد که برخي از آنها دهها جلد شده است مانند مرآة العقول و شرح اصول کافي، بحارالانوار در 25 جلد بزرگ در طبع قديم و بيش از صد جلد به طبع جديد.
شب زندهداري پيامبر اکرم
عطء بن زياد گويد: روزي به عايشه گفتم عجيبترين چيزي که از پيامبر صلي الله عليه و آله ديدي چه بود؟ عايشه گفت: کار پيامبر صلي الله عليه و آله همهاش عجيب است، ولي از همه عجيبتر اين که شبي از شبها پيامبر صلي الله عليه و آله منزل من بود، اندکي استراحت کرد، هنوز آرام نگرفته بود، برخاست و وضو گرفت و به نماز ايستاد و آن قدر در حال نماز گريه کرد که جلوي لباسش از اشک چشمش تر شد، سپس سر به سجده نهاد و آن قدر گريست که زمين تر شد، و همچنان تا طلوع صبح، پريشان و گريان بود....[1].
[1] تفسير ابوالفتوح رازي، ج 3، ص 213.
جبرئيل و نماز شب
رسول اکرم صلي الله عليه و آله در ضمن گفتاري فرمود: همواره جبرئيل در مورد «همسايه» به من سفارش ميکند به گونهاي که گمان کردم که همسايه از همسايه ارث ميبرد، و همواره در مورد «بردگان» سفارش ميکند، به گونهاي که گمان بردم که «وقت معيني» براي آزاد کردن آنها تعيين نموده است که وقتي آن «وقت» فرا رسيد، آنها آزاد ميشوند، و همواره در مورد «مسواک» کردن دندانها به من سفارش ميکند، به گونهاي که گمان کردم به زودي آن را واجب مينمايد، و همواره در مورد مناجات و نماز شب به من سفارش ميکند، به طوري که گمان بردم که «بهترين افراد امت من، در شب نميخوابند»[1] .
[1] سفينة البحار، ج 1، ص 413.
شب آشتي با خدا
يکي از سربازان که از خانوادههاي غيرمذهبي بود نماز نميخواند. او در عمليات والفجر 8 شهيد شد. همه تعجب کرده بوديم که چرا او شهيد شد. اما وقتي به سراغ يادداشتهايش رفتيم چيزهائي نوشته بود که خيلي تکان دهنده بود. او نوشته بود: «قبل از عمليات يک شب از رزم شبانه برگشتيم. چون آن شب خيلي خسته بودم دراز کشيدم تا بخوابم، اما بقيه رزمندهها به نماز خواندن مشغول شدند. در آن لحظه نسبت به آنها احساس کمبود کردم و با اين که آنها دوستانم بودند حس کردم خيلي با آنها فاصله دارم.
ناگهان به گريه افتادم. در همان لحظه با خداي خود عهد کردم هميشه به ياد او باشم و نماز بخوانم. بلافاصله وضو گرفتم و در کنار يکي از برادراني که خيلي دوستش داشتم مشغول خواندن نماز شدم. من آن شب را هيچ وقت فراموش نميکنم. شب آشتي با خداي خودم بود» پس از شهادت آن رزمنده شنيدم که خانوادهاش هم تغيير عقيده دادند و نمازخوان شدند.[1] .
[1] جانماز معطر، ص 20.
طرح عبادت
برادر آزاده، محمد توجهي، از نيروي هوايي سپاه نقل ميکند:
طرحي را بچهها درست کرده بودند به نام «طرح عبادت». ساعت يک يا دو نيمه شب بيدار ميشدند و ملافهاي را که لباس عربي بلندي بود ميپوشيدند و شروع ميکردند به نماز شب خواندن. اسم اين طرح را هم گذاشته بودند «طرح عبادت»
بين بچهها رواج داشت که ميگفتند: کارواني هست که شبها راه ميافتد، سعي کنيد جا نمانيد. هر کسي هم خواب ميماند، بيدارش ميکردند و ميگفتند: فلاني! کاروان داره راه ميافته، جا نموني![1]
[1] پيشاني سوخته، ص 26.
اثر آزردن گنجشک بر نماز شب
يکي از بزرگان فرمودند: حالات خوشي داشتم که ناگهان از دستم رفت و مدتي جوياي علت اين محروميت گرديدم. شبي در عالم رؤيا فرمودند: شکت عنک عصفورة في الحضرة:
گنجشکي نزد خدا از تو شکايت کرده است.
يعني علت محروميت آزردگي دل گنجشک است. از خواب پريدم و دانستم رؤياي صادقه است، چون روزي در اطاق نشسته بودم و گنجشکي وارد اطاقم شد، برخاستم و او را گرفتم و قدري با او بازي کردم و رهايش نمودم، او از من شکايت کرده و توفيقات سلب گرديده است.
پس از اين ماجرا، روزي به صحرا رفتم و ديدم ماري گنجشکي را صيد کرده و ميبرد. با عصا به سويش دويدم، مار گنجشک را رها کرد و رفت، شب هنگام دوباره هاتفي در عالم رؤيا فرمود: شکرت عنک عصفورة في الحضرة: گنجشکي نزد خداوند از تو تشکر کرد و حالت خوشم بازگشت.[1]
[1] نماز، نياز عاشقان، ص 109.
آب وضو براي نماز شب امام خميني
شهيد محراب مرحوم صدوقي گويد: «ما مسافرتهايي با امام (ره) کردهايم، در مسافرت مشهد يک اخلاق پدرانهاي نسبت به ما مبذول ميداشتند. وقتي از ارض اقدس برميگشتيم در بين راه روسها براي بازرسي جلوي ماشين ما را گرفتند - در آن زمان قسمتهايي از ايران زير نظر دولتهاي شوروي و آمريکا و انگلستان بود - همگي پياده شديم و چون امام از اول تکليف، مراقب نماز شب بودند و اين عمل، صد در صد از ايشان ترک نشده، بعد از پياده شدن خواستند که نماز شب بخوانند. آن جا که وسط بيابان بود آبي وجود نداشت. يک وقت نگاه کرديم که آبي جاري شد و ايشان آستين بالا زد و وضو گرفت. بعداً نفهميديم که تا ايشان نمازش تمام شد آب بود يا نه. به هر حال ما در آن سفر يک چنين کرامتي از ايشان ديديم.[1]
[1] سيماي فرزانگان، ص 221.
سجده در نيمه شب
جانشين فرمانده لشکر 5 نصر بودم. قبل از عمليات والفجر 3، با چند تا از بچهها رفته بوديم شناسايي، نزديکيهاي ارتفاعات «کاني سخت». شناساييمان طول کشيد. نميشد برگشت قرارگاه. رفتيم رسيديم به محوطهاي که ميشد تا صبح را آن جا گذراند. دو سه ساعت بيشتر تا اذان صبح باقي نمانده بود.
آن روزها بچهها عادت داشتند نماز و نيايشهاي خودشان را از هم مخفي نگه دارند. فقط کمي توانستم استراحت کنم، بلند شدم. چند متر آن طرفتر از من کسي داشت نماز شب ميخواند.
بلند شدم رفتم طرفش، خيلي آهسته، شناختمش. حصاربي بود. فرمانده يکي از گردانهاي تيپ امام رضا عليهالسلام. نخواستم مزاحمش شوم. تو عالم خودش بود. با صداي بلند گريه ميکرد. بعد رفت به سجده. سجدهاش آن قدر طولاني شد که با خودم گفتم شايد خوابش برده باشد. هوا سرد بود.
ترسيدم سرما بخورد. رفتم پتويي آوردم. نزديکش شدم. فهميد. سر از سجده برداشت و نمازش را سلام داد. مرا ديد.
گفت: اگر مزاحم شما شدم، معذرت ميخواهم، نميخواستم از خواب بيدارتان کنم.
فکر ميکرد از صداي گريههاي او بيدار شدهام. گفتم: معذرت براي چه؟ من خودم بيدار شدم.
و صورتش را بوسيدم. گونههايش از تماس با سنگريزههاي بيابان، زخمي شده بود.
اشک هنوز در نيني چشمهايش ميلرزيد. محل سجدهاش خيس از اشکهاي صورتش بود.
به دنبال فرصت مناسبي گشتم تا او آنجا نباشد.
در غيابش رفتم کمي از خاک محل سجدهاش را ريختم توي دستمالي و با خودم آوردمش عقب براي تبرک.
«حصاري» در حصار اين دنيا نماند و مفقودالأثر شد.[1] .
[1] پيشاني و خاک، ص 34.
تسبيح در و ديوار همراه نماز شب ملا محمد کاشي
در شرح حال آخوند ملا محمد کاشي، استاد آقاي نجفي قوچاني و حاج آقا رحيم ارباب اصفهاني و بسياري ديگر از اعاظم، آوردهاند: هر نيم شب نمازي چنان به سوز و گداز ميخواند و بدنش به لرزه ميافتاد که از بيرون حجره صداي حرکت استخوانهايش احساس ميشد! روزي پس از ختم درس، يکي از طلاب به درس آن بزرگوار آمد و گفت: آقا اين شيخ ميگويد که ديشب به وقت سحر ديدم که از در و ديوار مدرسه صداي «سبوح قدوس ربنا و رب الملائکة و الروح» بر ميآيد!
آخوند فرمود: اينکه در و ديوار به ذکر من متذکر ميباشند، امري نيست. مهم آن است که او از کجا محرم راز گشته است.[1]
[1] تاريخ حکما و عرفاي متأخر بر صدرالمتألهين، ص 75.
صدائي براي سحرخيزي
مرحوم ميرزا جواد آقاي ملکي در کتاب «اسرار الصلوة» ميفرمايد: ميشناسم کساني از متهجدين را که ميشنيدند صداي کسي را که صدايش ميکرده. در آغاز شب زندهداري صدايش کرده و ميگفت: آقا بلند شو، آن وقت او بلند ميشد.[1] .
[1] اخلاق و عرفان در وضو و نماز، ص 180.
آرزوي مادر حضرت عيسي
حضرت عيسي با مادرش در بيابانها ميگشت غالباً خوراکش سبزههاي بيابان بود. در يکي از کوههاي لبنان عبور ميکرد مادرش را گذاشت و خودش براي تهيه توشه و افطار رفت. اجل حضرت مريم رسيد. وقتي حضرت عيسي برگشت مادرش را افتاده ديد. ابتدا خيال کرد خواب است بعد متوجه شد از دنيا رفته است. خيلي متأثر شد گريهي زيادي کرد. در همان حال روح مادرش را ديد. حضرت مريم فرزندش را تسليت داد. حضرت عيسي پرسيد: آيا آرزويي داري؟ حضرت مريم گفت: آري آرزويم اين است که به دنيا برگردم و در تاريکي شب و در هواي سرد وضو گرفته و بر در خانه خدا بايستم و او را عبادت کنم و نماز بخوانم و در روزهاي گرم روزه بگيرم.[1] .
[1] داستانهاي پراکنده از آثار شهيد دستغيب، ج 2، ص 137.
نماز شب در سختترين حالت
مصائب عاشورا براي حضرت زينب عليهاالسلام بسيار سنگين بود ولي حضرت زينب عليهاالسلام همچون کوهي استوار در برابر مصائب ايستاد و خم به ابرو نياورد!
به نگهباني اسيران پرداخت، به گرد آوردن زنان و کودکان پرداخت، به جمعآوري گمشدگان در بيابان پرداخت به پرستاري بيمار ناتوان پرداخت.
پس از آن که از اين کارها فراغت يافت و از سلامت همه اطمينان حاصل کرد به عبادت پرداخت و نماز شب به جاي آورد. آنقدر ناتوان و کوفته شده بود که نتوانست ايستاده بخواند، نماز شب را نشسته به جاي آورد و با خداي خود به راز و نيار پرداخت.[1]
[1] سيماي فرزانگان، ص 218.
بانگ «الهي العفو»
يکي از اسراء که پايش قطع شده بود، نيمههاي شب از خواب بيدار ميشد، و بالشتي جلوي خود ميگذاشت، و بعد مهر خود را روي آن قرار ميداد، و به صورت نشسته مشغول خواندن نماز شب ميشد، او مدتها ذکر ميگفت، و اشک مثل مرواريد، از چشمانش فرو ميغلتيد.
خدا گواه است، که نواي دلنشين «الهي العفو» چنين عزيزاني در نيمههاي شب قلب هر انساني را تکان ميداد، و مانند صاعقه، شب تاريک و ظلماني را ميشکافت.[1].
[1] نماز در اسارت، ص 108.
زيبايي شب زندهداران
در عيون اخبارالرضا آمده است که از امام رضا عليهالسلام پرسيدند از چه رو شب زندهداران مؤمن خوش سيماتر از ديگرانند. فرمود: از آن رو که با خداوند خلوت همي کنند و خداوند نور خود برايشان همي افکند.[1] .
[1] کشکول شيخ بهائي، ص 537.
صداي مناجات نيمه شب
شهيد محراب، ملا محمدتقي برغاني قزويني ميگويد:
روزي مرحوم شيخ جعفر کاشف الغطاء وارد قزوين شد و در منزل يکي از بزرگان، رحل اقامت افکند. در آن منزل، باغي نيز وجود داشت. وقت خواب فرا رسيد و همه خوابيدند و من هم در گوشهي آن باغ خوابيدم. چون پاسي از شب گذشت، شنيدم شيخ مرا صدا ميزند و ميگويد: برخيز و نماز شب به جاي آور. عرض کردم؛ بلي برميخيزم. شيخ رد شد و من دوباره خوابيدم. ناگهان صدايي به گوشم خورد، به دنبال آن روانه شدم وقتي به نزديک جائي که سر و صدا ميآمد رسيدم ديدم جناب شيخ به تضرع و گريستن و مناجات مشغول است و صداي ايشان چنان در من اثر گذاشته که از آن شب تاکنون که 25 سال ميگذرد هر شب بر ميخيزم و به مناجات مشغول ميشوم.[1] .
[1] قصص العلماء، ص 189.