■ نماز عامل عروج و تقرب
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا و نبينا محمد و اله الطاهرين سيما مولانا بقيةالله في الارضين حجة ابن الحسن ارواح العالمين لتراب مقدمه الفداء اما بعد فقال الله الحکيم اعوذ بالله من الشيطان الرجيم:
رب اجعلني مقيم الصلوة و من ذريتي ربنا و تقبل دعاء - ربنا اغفرلي و لوالدي و للمؤمنين يوم يقوم الحساب
نماز عامل عروج و تقرب و معيار ارزشها
انسان در کمون ذات و سرشت خود حرکت به سوي عالم تجرد و اطلاق و فناي در فعل و اسم و صفت و ذات مقدس مبدءالمبادي و غايةالغايات را که کعبه مقصود قبله ي مطلوب است مييابد.
انسان با نيروي غريزي و فطري الهي بار سفر ميبندد و با تمام وجود بدين صوب رهسپار ميشود، بطوري که تمام اعضاء و جوارح او در اين سفر به کار ميافتد بلکه وجود انسان که در بستري از زمان و مکان و شرايط جنبي است بايد به حرکت افتد. آري عالم جسم و ماده او که طبع اوست، عالم ذهن و مثال او
[ صفحه 26]
که برزخ اوست و عالم عقل و نفس او که حقيقت اوست، همه بايد در اين سفر و سيروسلوک به محضر رب الارباب وارد گردند و با يکديگر تشريک مساعي کنند.
بدن بايد وجه خود را رو به کعبه نموده، در حال نماز به قيام و رکوع و سجود درآيد، ذهن بايد از خاطرات، خود را مصون داشته و با تکبيرةالاحرام بحقيقت رو به سورة المنتهي کند و روح بايد غرق انوار حريم حرم الهي گردد و درون حرم امن حضرت احديت محو و مدهوش شود.
فقط او را ببيند، عظمت او را بنگرد، در برابر او تمامي ذرات وجوديش با وجودي سراسر عشق و ارادت ابراز کند:
اياک نعبد و اياک نستعين
چقدر خفت است که عده اي به ظاهر پرداخته و از عبادات و اعمال حسنه فقط به فعل قالبي اکتفاء کنند و از قيام و و قعود جز ورزش بدني بهره اي نجسته و از مغز و جوهره به پوست قانع گردند و بدين سان از کعبه مقصود دور و از جمال يار و لقاي محبوب مهجور باشند.
همچنين عده اي که فقط به معناي محض گرويده و از اتيان اعمال حسنه و عبادات شرعيه شانه خالي کنند و بدين سان از متن واقع، کنار بوده و از حقيقت به مجاز و از واقع به تخيل و توهم قناعت کرده اند.
انسان عاقل و مدبر واقعي در اين نظام هستي هرگز اين افراط و تفريط را زيبنده خويش نميبيند و به گرداگرد چنين تفکر و سيره نميچرخد، زيرا براي خود سؤالي طرح ميکند:
مگر نه آنست که نور خداوند علي اعلي در تمام مظاهر عالم امکان ساري و جاري است؟ پس چرا بدن را از عبادت معاف داريم و اين عالم جزئي را که هر چند به ظاهر جرمي صغير است از تجلي انوار الهيه تعطيل نمائيم؟ و به الفاظ وصول و لب و مغز و عبادت قلبي اکتفاء کنيم.
ولي در اين عالم اکبر و دنياي فاني دستهاي هستند که جمع بين ظاهر و باطن نموده و تمام درجات و مراتب وجودي خود را به عبادت و انقياد حضرت محبوب واداشته و در اين سفر ملکوتي تجهيز ميکنند.
بگونهاي که براي تکميل نفس و طي مدارج و معارج کمال انسانيت اکتفاء به علوم الهي و ذهني مانند تعليم و تعلم فلسفه به هيچ وجه کافي ندانسته و قلب و روح را بدين وسيله اشباع نکرده و روان را از تشنگي و عطش وصول به حقايق و شهود دقايق سيرآب ننموده، بلکه با عنايت به اين مباحث در وادي عمل چنان به بندگي حضرت حق ميپردازند که اين بندگي را در ضمن تفکر صحيح الهي خويش موجب فخر ابد و حيات سرور ميدانند:
الهي کفي بي عزا ان اکون لک عبدا و کفي بي فخرا ان تکون لي ربا انت کما احب فاجعلني کما تحب
اينان ظاهر را عنوان باطن و باطن را جان و حقيقت ظاهر نموده و هر دو را با يکديگر چنان در هم آميخته اند که از ظاهر، مرادشان وصول به باطن و باطن را بدون ظاهر هبائا منثورا ميشمارند.
آري چنان با معبود خويش و مؤثر في الوجود سخن ميگويند که خود را اينگونه فناي در حضرت حق ميبينند. چنانچه مولي الموحدين، وصي بلافصل پيامبر رحمة للعالمين، اميرالمومنين عليه افضل صلوات المصلين عرض ميکند:
اللهم نور ظاهري بطاعتک و باطني بمحبتک و قلبي بمعرفتک و روحي بمشاهدتک و سري باستقلال اتصال حضرتک ياذاالجلال و الاکرام
شکي نيست راه رسيدن به چشمه زلال مبداء فياض، بدون اتصال به باطن و ربط با خداوند منان و اشراب دل از سرچشمه ي فيوضات رباني، اطمينان خاطر و آرامش ميسر نسبت به ذات اقدس او، ميسر نيست.
انسان با بيداري شبهاي تار و گريه و مناجات در خلوت سحرگاهان و توغل در ذکر و فکر و ممارست دروس قرآني و بيان رحماني و دوري گزيدن از اهل دنيا و هواپرستان و پيوستن به اولياء خداوند سبحان و اقامه زيباترين فريضه الهي و موجب تقرب هر تقي يعني نماز، چون شمعي که دائما ميسوزد و آب ميشود يا پروانه اي که خود را به آتش ميزند و همانند مؤمن متعهدي که شوريده وار دلباخته ميگردد، ميتواند به عاليترين مدارج کمال نائل گردد و درياي بيکرانه ذات و صفات و اسماء حضرت معبود، فاني گردد و وجود شريف خويش را که به بها و تمني جز بهشت برايش لحاظ نگرديده به سعه ي وجود خداوند عليم و قدير متسع سازد.
اگر نبود اين راز و نياز و بندگي و فروتني در پيشگاه ذات بي نياز. اگر نبود اين انابه و الحاح و اگر نبود اين توفيق اقامه حدود الهي، نماز، انسان هيچ بود و هيچ.
ارزش انسان به ارتباط معنوي و رابطه با مبدء وجود و بر پا داشتن حدود الهي است. آنچه که ميتواند موجب قرب او در محضر لايزال حضرت حق و باعث عروج به قلل مرتفع کمال و سبب تشخص او در ساحت ذات سروري گردد، بندگي او است، بهاء دادن به حدود الهي و تلاش مستمر در تحقق صحيح فقط براي رضاي او است.
فعلي که حائز شطريات و شرطيات است. اگر تمام جوانب آن به بهترين صورت متصور محقق گردد ميتواند عامل اتصال موجود به وجود حضرت حق شود.
در اين اتصال هم بايد انسان متوجه باشد که غفلت در مسير سلوک متوجه جوارح و جوانح او نگردد و عبادت و قيام و قعودش بي توجه به مؤثر في الوجود نشود و در هر لحظه بداند: لا مؤثر في الوجود الاالله تبارک و تعالي و هر آن، باور داشته باشد و سر زبان جاري سازد که:
بحول الله و قوته اقوم و اقعد
باور کند که اگر او به او توفيق تفضل نمينمود و ياد خويش را به ياد او نميآورد، هرگز موفق به ياد او که نماز ذکر او است نميشد: يا خير ذاکر و مذکور.
او قبل از اينکه ما بياد او باشيم و ذاکر او گرديم، مذکور علم او بوديم و او ذاکر ما بود، پس شايسته ادب و مطابق با عقل سليم است که بر اساس رعايت ادب و وجوب شکر منعم در محضر مقدسش بندگي نمائيم و چه نعمتي از اين بالاتر که ما مذکور بوديم و او ذاکر ما.
خلاف ادب و انسانيت است که انسان در اين عالم ناسوتي، چنان به ظواهر ممکنات متوجه گردد و تعلق به امکانات پيدا کند که از واجب الوجود و مبدء هستي غافل شود و در محضر حضرتش به جاي فروتني و اطاعت، تکبر و عصيان نمايد.
آه از اين همه غفلت. فاين تذهبون
انسان از شدت غفلت و بي توجهي از درک وقايع و ادراک حقايق باز ميماند.
چقدر ناپسند است که انسان بر اساس مستي و غرور و ظواهر فريبنده امور اعتباري دنياي فاني چنان سرگرم دنيا و متعلقات آن ميشود که گوئي در زاويه ديد خود بندگي حق را نميبيند.
ولي اولياء حق هرگز نه چنينند، آنها در تمامي لحظات، در حال قيام و قعود به ياد او سخن ميگويند:
ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولي الالباب الذين يذکرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفکرون في خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار
در گرماگرم دادو ستد، هرگز از ياد خداوند سبحان که نماز ذکر اوست:
اقم الصلوة ان الصلوة تنهي عن الفحشاء و المنکر و لذکرالله اکبر غفلت نميکنند.
رجال لاتلهيهم تجارة و لا بيع عن ذکر الله و اقام الصلوة و ايتاء الزکوة يخافون يوما تتقلب فيه القلوب و الابصار
چهره ظاهري تجارت و رويت سيماي ماديات در معرض فنا، هيچگاه آنان را در نماز متوجه خود نميسازد. به خلاف عدهاي که ياد ممکن الوجود را بر واجب الوجود مقدم ميدارند.
و اذا راوا تجارة اولهواً انفضوا اليها و ترکوک قائما
ولي بزرگترين عبد صالح حضرت حق در نهايت عظمت روح و طي طريق امکان که به مقام ثم دنا فتدلي - فکان قاب قوسين او ادني - فاوحي الي عبده ما اوحي نيز مشرف گشته، ميفرمايد:
خداوند روشني چشم مرا در نماز قرارداده و آن را همچون غذا براي گرسنه و آب براي تشنه، محبوب من ساخته است، همانا گرسنه چون غذا بخورد سير و تشنه چون آب بياشامد سيراب ميشود ولي من از نماز سير نميشوم.
شاگرد شريف مکتب وحي و دست پرورده پيامبر رحمت، حضرت اميرالمومنين صلوات الله و سلامه عليها چنان با اين وسيله ي تقرب عجين شده که متوجه بيرون آمدن پيکان از پاي مبارک نميگردد. اين چه راز و نيازي است؟ اين چه پيوند و علقه اي است؟
اين چه توجه و ارادتي است که تنها او را ميبيند، آري تنها او را مينگرد و اگر نميديد هرگز عبادتش نمينمود.
چنانچه وقتي ذعلب يماني از آن بزرگوار سؤال ميکند: هل رايت ربک يا اميرالمومنين؟ آن فطر جمال و جلال خداوند سبحان ميفرمايد: افا عبد ما لا اري؟
فقال: و کيف تراه؟ قال عليه السلام:
لاتدرکه العيون بمشاهدة العيان و لکن تدرکه القلوب بحقايق الايمان.
او چنان محو جمال يار گشته که حضرتش را مينگرد، نه او مينگرد بلکه بايد همه بنگرند، اگر آن بزرگوار و شيفتگان حريم قدس حضرتش مينگرند جاي تعجب نيست، شگفت در اين است که چرا ما نوع بني آدم که ملبس به خلقت:
و لقد کرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي کثير ممن خلقنا تفضيلا
و محلي به زيور: لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم هستيم، توفيق حضور در محضر ربوبي او که حضرتش را مشاهده کنم نيستيم.
عميت عين لاتراک و لا تزال عليها رقيبا
آري نماز وسيله عروج به محضر اوست.
نماز عامل تقرب به ساحت مقدس اوست.
نماز پيوند انسان با مبدء ذات احديت است.
نماز منشاء همه خوبي ها و ناهي عن الفحشاء و المنکر است.
بفرموده مقام عظماي ولايت ايده الله تعالي:
در نماز برترين چيزي است که ميتواند همه افراد جامعه ي مسلمان را به تهذيب اخلاق و تعالي روحي و معنوي برساند.
آري نماز درس زندگي است، نماز به انسان ميآموزد که چگونه از اين نعمت بزرگ خداوندي، جاذبه و دافعه استفاده کرد.
انسان در نماز طالب صراط مستقيم است، تا انسان احساس و بلکه ادراک نياز نکند در مقام طلب بر نميآيد و تا طالب کمال نباشد هرگز وجودش منشاء خير و مايه برکات نميگردد.
اگر انسان بخواهد وجودش با برکت و واسطه فيض گردد و انسانها در زيرمجموعه ي او به سعادت ابد و حيات جاويد نائل شوند خود بايد طالب باشد و با وجودي سراسر عشق ابراز کند.
اهدنا الصراط المستقيم
هر چند به اقامه نماز پرداخته و خود را در هدايت ميبيند ولي باز باور دارد که لحظهاي غفلت چه بسا ثبات قدم را در هم شکند بدين سان از او ميخواهد که وجودش را در مسير او و صراط مستقيم ثابت بدارد و تا لحظه اي که روح شريفش از کالبد او عروج نکرده در مسير انبياء الهي و صديقين و شهدا و صالحين که حسن اولئک رفيقا هستند، باشد.
انسان در نماز ميآموزد: اگر بخواهد به عاليترين مدارج انساني که براي انسان متصور و ميسر است و خالق هستي براي او در ظرف فنا در نظر گرفته، نائل گردد، جز با بندگي و قرار گرفتن در وادي عبوديت ميسر نيست.
در نماز به اين رمزو راز شهادت ميدهد و در مقام تشهد عرضه ميدارد:
الحمدلله اشهدان لااله الاالله وحده لا شريک له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل علي محمد و آل محمد
تا عبد نشود، مقام رسالت تفويض نميگردد.
تا در محضر او زانوي ادب بر زمين ننهد به مقام دنا فتدلي نميرسد.
او چون بندگي ذات اقدس کرد و عبدالله بمعناي واقعي کلمه بجائي رسيد که:
سبحان الذي اسري بعبده ليلا من المسجد الحرام الي المسجد الاقصا الذي بارکنا حوله لنريه من اياتنا انه هو السميع البصير
تا مراحل سير و سلوک و عبوديت تحقق نيابد و به شايستگي از منازل متعدد عبور ننمايد و به مقام فاتمهن نرسد بيان: اني جاعلک للناس اماما صادر نميگردد.
اگر ميبينيم ابراهيم، مظهر جمال و جلال خداوندي ميشود و به مقام امامت نائل ميگردد. اگر مينگريم عبد صالح الهي، به مقام خلقت ميرسد و ملقب به ابراهيم خليل علي نبينا و آله و عليه الصلوة و السلام ميشود.
اگر ميبينيم يک تنه در برابر کفر و الحاد ميايستد و تنها تکيه گاهش ذات اقدس پروردگار عالم است و با همت بلند و اراده آهنين به سوي در هم شکستن خط بطلان و بتها حرکت ميکند و ميفرمايد:
و تالله لاکيدن اصنامکم بعد ان تولوا مدبرين
چون اهل نماز و سجده هاي طولاني است چون بر پا دارنده حدود الهي است.
او نه تنها خود را سعادتمند ميبيند بلکه سعادت را در همه لحظات، براي خود و ذريه خويش ميخواهد و از خداوند منان ميطلبد (که او و ذريه اش را از اقامه کنندگان نماز قرار دهد):
رب اجعلني مقيم الصلوة و من ذريتي ربنا و تقبل دعاء
اگر امروز در نظام بشري مناصب اعتباري لشگري و کشوري را بصورت مقام و جايگاهي رفيع به اشخاص واگذار ميکنند بايد بر مبناي شايستگي ها صورت پذيرد.
چنانچه عصاره هستي حضرت امام صادق سلام الله تعالي و صلواته عليه به ما هشدار ميدهد و مي فرمايد: اياک ان تنصب رجلا دون الحجة
اگر انسانها را ارزيابي و ارزشيابي ميکنند بايد بر اساس ضوابط ديني و بر محور تفکر ثقلين، اين دو وديعه الهي و امانت رسول مکرم اسلام حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله وسلم - قرآن کريم ثقل اکبر و عترت عليهم السلام ثقل اصغر باشد. اگر چنين شده در برابر تمامي تهاجمات سياسي، اقتصادي، نظامي و شبيخون فرهنگي مستکبران عالم به شايستگي ميتوان ايستاد و ذره اي انحراف در اهداف مقدس انقلاب اسلامي و مسير الهي خويش مشاهده نخواهد شد و به يقين زمينه ظهور بزرگ منجي بشر، امام ثاني عشر ولي الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف فراهم ميگردد.
رمز و راز اين تحقق و ظهور و عدم انحراف و ضلالت در تمسک به قرآن کريم و اهل بيت عصمت و طهارت، عترت عليهم السلام است.
اني تارک فيکم الثقلين ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدي ابداکتاب الله و عترتي اهل بيتي
بايد شايستگي ها، صلاحيتها، عوامل سعادت را شناخت.
آنجا که سخن از مؤمنين است، سخن از نماز بعنوان يک شاخص و صفت آشکار مطرح است.
انما المومنون الذين اذا ذکرالله و جلت قلوبهم و اذا تليت عليهم اياته زادتهم ايمانا و علي ربهم يتوکلون - الذين يقيمون الصلوة و مما رزقناهم ينفقون - اولئک هم المومنون حقا لهم درجات عند ربهم و مغفرة و رزق کريم.
آنگاه که سحن از متقين است، سخن از نماز است.
الم - ذلک الکتاب لاريب فيه هدي للمتقين - الذين يومنون بالغيب و يقيمون الصلوة...(الي قوله تبارک و تعالي).
اولئک علي هدي من ربهم و اولئک هم المفلحون.
هنگاميکه سخن از مدير شايسته و رهبر نظام اسلامي است، سخن از نماز و اقامه صلوة است.
انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزکوة و هم راکعون
بل، آنجا که انسان شايسته و عباد رحمان سخن به ميان ميآيد نه تنها از اقامه نماز يوميه است. بلکه از تهجد و شب زنده داري و نماز در دل شب و سحرگاهان مطرح است.
و عباد الرحمن الذين يمشون علي الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما - و الذين يبيتون لربهم سجدا و قياما
آنجا که سخن از نيکوکاران و محسنين است، سخن از نماز است.
الم - تلک ايات الکتاب الحکيم - هدي و رحمة للمحسنين - الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزکوة و هم بالاخرة هم يوقنون - اولئک علي هدي من ربهم و اولئک هم المفلحون.
آنگاه که سخن از اجر عظيم در پيشگاه مقدس ذات اقدس پروردگار و کلام در عدم خوف و حزن نسبت به گذشته و آينده نظام هستي است، سخن از نماز است.
ان الذين امنوا و عملوا الصالحات و اقاموا الصلوة و اتواالزکوة لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون.
آنجا که سخن در مقام مصلحين و سازندگان حقيقي نظام بشري است، سخن از نماز است.
والذين يمسکون بالکتاب و اقاموا الصلوة انا لانضيع اجر المصلحين.
آنگاه که از برادري سخن به ميان ميآيد، نماز به عنوان معيار اخوت مطرح است.
فان تابوا و اقاموا الصلوة و اتوا الزکوة فاخوانکم في الدين و نفصل الايات لقوم يعلمون.
هنگامي که سخن از حيات ابدي و زندگي در اوج عزت و شرافت و وعده لهم عقبي الدار و جنات عدن و سلام و ملائکه الهي است، نماز بعنوان يک ارزش والا و معيار نيل به اين بشارات مطرح است.
...انما يتذکر اولواالالباب...(الي قوله تعالي) والذين صبروا ابتغاء وجه ربهم و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية و يدرون بالحسنة السيئة اولئک لهم عقبي الدار - جنات عدن يدخلونها و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذرياتهم و الملائکة يدخلون عليهم من کل باب - سلام عليکم بما صبرتم فنعم عقبي الدار.
آنجا که سخن از وظيفه صاحبان نعمت و قدرت است و مصاديق شکر نعمت حکومت و ولايت مطرح ميشود، نماز و اقامه آن به عنوان مصداق اتم شکر بيان ميگردد.
الذين ان مکناهم في الارض اقامواالصلوة و اتواالزکوة و امروابالمعروف و نهوعن المنکر ولله عاقبة الامور.
آنگاه که سخن از پذيرفتن دعوت الهي و انزار نبوي صليالله عليه و آله و سلم است سخن از نماز است.
انما تنذر الذين يخشون ربهم بالغيب و اقاموا الصلوة و من تزکي فانما يتزکي لنفسه والي الله المصير.
و آن هنگام که سخن از تجارت حقيقي است و هرگز به آن ضرري متوجه نخواهد بود سخن از نماز است، نماز.
ان الذين يتلون کتاب الله و اقاموا الصلوة و انفقوا مما رزقناهم سرا و علانية يرجون تجارة لن تبور - ليوفيهم اجورهم و يزيدهم من فضله انه غفور شکور.
به هر حال نماز معيار ارزشي در تمامي ارزيابي و ارزشيابي هاست.
- بدا، به حال نظامي که بزرگترين فريضه الهي، در آن جايگاه نداشته و به اين امر بسيار مهم و حياتي که:
تنهي عن الفحشاء و المنکر و لذکرالله اکبر (است)، بهاء خاص ندهند. واي بر مجموعه اي که وجود جلسات و ادامه آن را بر وقت فضيلت نماز ترجيح ميدهند و به نداي حضرت حق و واسطه خير، مؤذن، که حق بر عهده شنوندگان ميآورد نميدهند و شاکر اين نواي عشق نيستند.
به يقين کساني که صداي دلنشين مؤذن را که در فضاي ملکوتي فرياد ميزند:
حي علي الصلوة، حي علي الفلاح، حي علي خير العمل
آنهم مکرر ميگويد بي توجهي ميکنند، لياقت رفاقت و دوستي و برادري با مسلمين را ندارند. هرچند به عنوان مدير در مجموعه نظام مطرح باشند.
چنانچه حضرت امام صادق عليه الصلوة والسلام ميفرمايد:
اختبروا اخوانکم بخصلتين فان کانتا فيهم و الا فاعزب ثم اعزب ثم اعزب المحافظة علي الصلوات في مواقيتها والبر بالاخوان في العسر و اليسر.
شخصي که به عنوان استاد در حين تدريس، صداي مؤذن را ميشنود و با بيتوجهي به نواي عشق، به آموزش خود ادامه ميدهد، به يقين کرسي تدريس را غصب نموده و لياقت تدريس در مراکز علمي و شايستگي تعليم در فضاي نظام اسلامي را ندارد.
کارمندي که در نظام اسلامي از نفوس قدسيه و انوار ملکوتي انسان کامل امام عصر ارواحنا له الفداء بهره مند است و روزي ميخورد بيمنه رزق الوري ولي به اقامه نماز بيتوجهي ميکند به يقين نميتواند کارگزار خوب و نيروي فعال و مولد باشد.
اگر دانشجوئي که در دانشگاههاي نظام مقدس اسلامي به تحصيل و کسب معارف اشتغال دارد ولي به نماز، اين فريضه بزرگ الهي و عامل رشد و تعالي انسانها و موجب سعادت ابدي و حيات سرمدي بيتوجهي ميکند، به يقين نميتواند آينده ساز نظام اسلامي و معلم و مربي صالح و وفادار به آرمانهاي مقدس شهداء و حافظان حريم قدس الهي و پاسدار حرم امن ذات باري، قرآن کريم و عترت عليهم الصلوة و السلام باشد.
افسوس که نماز و روح بلند آن در نظام سبزي مهجور است.
افسوس که پيروان فرهنگ وحي و شيفتگان مکتب امامت و ولايت آنگونه که بايد، به وقت فضيلت نماز و اقامه آن در اول وقت آن هم به صورت جماعت بهاء نميدهند.
نکند خداي ناخواسته مصداقي از مصاديق و فردي از افراد يهود امت اسلام شويم که ديگر نه تنها سلام بر آنها جايز نيست بلکه جواب سلام آنها نيز واجب نخواهد بود.
آه چه درد بزرگي است براي پيامبر رحمت حضرت ختمي مرتبت محمد مصطفي صليالله عليه و آله و سلم که ميفرمايد:
سلموا علي اليهود و النصاري و لا تسلموا علي يهود امتي فقال يا رسول الله من يهود امتک؟ قال: الذين يسمعون الاذان و الاقامة و لم يحضروا الجماعة.
جاي بسي درد و دل با شيفتگان حريم مکتب وحي است:
نماز که وصيت انبياء الهي عليهم السلام است.
قال اني عبدالله اتاني الکتاب و جعلني نبيا - و جعلني مبارکا اين ماکنت و اوصاني بالصلوة و الزکوة ما دمت حيا.
نماز که وصيت اولياء حق تعالي است.
کما قال مولانا اميرالمومنين عليه افضل صلوات المصلين:
و الله الله في الصلاة فانها عمود دينکم.
نماز که معيار ارزشي و کليد و رمز ورود به آرمان مومنين و متقين. مصلحين و محسنين است.
نماز که ملاک قبولي ساير اعمال است.
اول ما يحاسب العبد الصلوة فان قبلت قبل ماسواها وان ردت رد ماسواها.
نماز که استخفاف آن محروميت از شفاعت اولياء الهي عليهم السلام است.
ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بصلاته.
و...
چرا بايد نيروهاي مسلمان و امت اسلام با ديد عظمت به آن ننگرند.
يا بعضاً برخي از مسئولين جامعه اسلامي با بهانه جلسات، موجبات استخفاف را فراهم کنند.
چه کاري بالاتر از نماز و چه فريادي بلندتر از نماز.
چه زيبا فرموده است، فرزند پاک انقلاب اسلامي، شهيد بزرگوار، رجائي، اعلي الله تعالي مقامه الشريف:
به نماز نگوئيد کار دارم، به کار بگوئيد وقت نماز است.
و به فرموده مقام معظم رهبري:
در گردهمائي هاي علمي، فرهنگي، آموزشي و تبليغي، نماز را در وقت خود، همچون الهام بخش صداقت و هدايت به جاي آورند.
چرا در خانواده ها بعضي از پدران و مادران بي توجهي ميکنند.
مگر نه اين است که خداوند علي اعلي ميفرمايد:
و امر اهلک بالصلوة و اصطبر عليها.
پدران و مادران با گفتار و کردار خود، فرزندان را به نماز تشويق و راهنمائي کنند.
همه ما خصوصاً مديران جامعه، مسئولين و کارگزاران نظام مقدس اسلامي بالاخص مسئولين رده بالا، وزراء معظم، وکلاء محترم، نيروهاي فرماندهي لشگري و کشوري، ستادي و اجرائي بايد در صفوف اول جماعات و به عنوان عوامل مؤثر در تنظيم اين شعار الهي، فريضه ي بزرگ حق تعالي، نماز باشند.
به فرمايش مقام معظم رهبري:
بزرگان جامعه و کساني که چشمها به آنها دوخته شده و انگشتها، آنها را نشانه کرده است در مراکز همگاني نماز، ديده شوند.
بيائيم همه با خداي خويش، ذات اقدس اله جلت عظمته، پيمان بنديم که در اقامه نماز در سطح جامعه اسلامي و نظام سبزي جديت نمائيم تا در راه تحقق ارزشهاي الهي مفيد و مؤثر بوده و بدين وسيله با تحقق و اقامه حدود ذات باري، زمينه ظهور انسان کامل. مقيم الصلوة، بزرگ منجي بشر، امام ثاني عشر حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف را فراهم سازيم و در جوار رحمت پر فيض آن امام همام در انتشار احکام خداوند سبحان خدمت نمائيم.
با اين اميد که تمامي نيروهاي مسلمان در اکناف عالم خصوصاً کشور امام عصر ارواحناله الفدا ايران اسلامي، بالاخص نيروهاي مسلح و مراکز علمي و دانشگاهها با فرهنگ انسان ساز نماز و معارف عالي آن آشنا شوند و انس بيشتر گيرند تا با قدرت و توان بيش از پيش از حدود الهي و انقلاب اسلامي، اين تحفه ذات باري پاسداري نمايند.
السلام عليک يا ابا عبدالله بابي انت و امي اشهد انک قد اقمت الصلوة و اتيت الزکاة و امرت بالمعروف و نهيت عن المنکر.
الهي و الحقني بنور عزک الا بهج فاکون لک عارفا و عن سواک منحرفا و منک خائفا مراقبا يا ذاالجلال و الاکرام و صلي الله علي محمد رسوله و آله الطاهرين و سلم تسليما کثيرا.
و ما توفيقي الا بالله عليه توکلت
و اليه انيب
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته.