■ نماز جماعت آثار و موانع
اقامه ي نماز جماعت
از راههاي و روشهاي بسيار مؤثر براي گسترش و تعميق فرهنگ نماز در جامعه، اقامه ي نماز جماعت است. اصولاً روح جمعي، روح خاصي است. انسان وقتي کاري را به صورت جمعي انجام ميدهد، احساس ميکند، غير از حالتي است که آن را به صورت فردي انجام ميدهد.
انسان در مجموعه، شخصيت ديگري پيدا ميکند. يک ورزشکار در ميدان ورزش، غير از همان ورزشکار در کنار ميدان است. از نظر روان شناسي و جامعه شناسي، انسان در حال جمعي، غير از انسان در حال فردي است. چه بسا افرادي يافت شوند که در مجموعه ي انسانهاي شرير دست به شرارتهايي ميزنند که هيچ گاه به صورت فردي مرتکب اين گونه کارها نميشوند و يا به صورت گروهي و باندي، شيطنتهايي مينمايند که به صورت فردي اين امور را انجام نميدهند. حالت انسان در امور خير نيز اين چنين است.
نماز جماعت داراي آثار ارزندهاي است. نماز جماعت در ميان مسلمانان، ايجاد الفت مينمايد و آن را تعميق ميبخشد. در نماز جماعت شاهد حالات خوب و خوش انسان هنگام ارتباط با پروردگار خويش و نقش ارزنده ي آن در جهت ايجاد شور و نشاط بيشتر در مسير الي الله هستيم. نماز جماعت سند انسجام مسلمانان و تبلور انضباط آنهاست و نمونه ي ارزندهاي از هماهنگي مسلمانان ميباشد.
علاوه بر اين گونه آثار و برکات، نقش والاي نماز جماعت در اقامه ي نماز، قابل توجه و عنايت است. به طور قطع يکي از راههايي که نماز را در جامعه جان تازهاي ميبخشد و به آن رمق و قدرت و حاکميت ميدهد نماز جماعت است.
مناسب است در اينجا به برخي از آثار نماز جماعت اشاره کنيم تا جايگاه نماز جماعت در فرهنگ اسلامي مشخص گردد.
فقهاي عظام، در کتابهاي توضيح المسائل (رساله ي عمليه) خود، حديث ارزندهاي را نقل نمودهاند، در اين حديث شريف پيامبر اسلام ميفرمايد: جبرائيل به همراه هفتاد هزار فرشته بعد از نماز ظهر نزد من آمد و گفت: اي محمد (صلي الله عليه و آله) پروردگارت سلامت رساند و دو هديه برايت فرستاد که اين دو هديه را به هيچ پيامبري قبل از تو عطا نکرده است.
پيامبر از جبرائيل ميپرسند که اين دو هديه چيست؟
جبرائيل ميگويد: نماز وِتر و نماز جماعت.
پيامبر ميفرمايند: اجر و پاداش امت من در اقامه ي نماز جماعت چيست؟
جبرائيل پاسخ ميدهد: اگر نماز جماعت با دو نفر تشکيل شود، براي هر رکعت، ثواب يکصد و پنجاه نماز به هر يک از آنها عطا ميگردد و اگر چنانچه نماز جماعت با سه نفر تشکيل شود، براي هر رکعت، ثواب ششصد نماز به هر يک از آنها عطا ميگردد و اگر نماز جماعت با چهار نفر تشکيل شود، براي هر رکعت، ثواب هزار و دويست نماز به هر يک از آنها عطا ميگردد و ...
و اگر چنانچه نماز جماعت با نه نفر تشکيل شود، براي هر رکعت، ثواب سي و شش هزار و چهارصد نماز به هر يک از آنها عطا ميگردد و اگر چنانچه نماز جماعت با ده نفر تشکيل شود، براي هر رکعت، ثواب هفتاد و دو هزار و هشتصد نماز به هر يک از آنها عطا ميگردد. و اگر نماز جماعت با بيش از ده نفر تشکيل گردد، اگر درياهاي آسمانها و زمين مرکب گردد و اشجار عالم، قلم شوند و جن و انس و فرشتگان نويسنده گردند، نميتوانند حتي ثواب يک رکعت چنين نمازي را بنويسند.
سپس جبرائيل ادامه داد: اي محمد (صلي الله عليه و آله) يک تکبير که مؤمن با امام درک کند، يعني با جماعت بگويد، بهتر است براي او از شصت هزار حج و بهتر است از دنيا و آنچه در آن است. بلکه هفتاد هزار مرتبه بر دنيا و آنچه در آن است شرافت دارد.[1] .
اين حديث بيانگر اهميت و جايگاه نماز جماعت است و نشان ميدهد که هيچ چيز نميتواند جاي نماز جماعت را با اين همه آثار و فوايد پر کند و بگيرد.
- مرد نابينايي خدمت پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) رسيد و عرض کرد: يا رسول الله من مردي نابينا هستم، چه بسا صداي اذان را ميشنوم، ميخواهم براي شرکت در نماز جماعت به مسجد بيايم، ولي به تنهايي نميتوانم به مسجد بيايم و کسي را نيز پيدا نميکنم تا مرا در آوردن به مسجد و حضور در نماز جماعت مسلمين کمک نمايد. چه کنم؟ پيامبر فرمود:
شد من منزلک الي المسجد حبلاً و احضر الجماعة.[2] .
«ريسماني از منزلت تا مسجد قرار بده و به کمک آن در مسجد و صفوف نماز جماعت حاضر شو.»
راهنمايي پيامبر (صلي الله عليه و آله) به يک مرد نابينا، بيانگر اهميت نماز جماعت است پيداست که پيامبر (صلي الله عليه و آله) ميخواهد جامعه ي اسلامي را نسبت به اهميت نماز جماعت آگاه سازد و راه و مسير سعادت را نشان دهد.
هنگامي که پيامبر عذر نابينايي را براي عدم حضور در نماز جماعت پذيرفته نميداند و او را راهنمايي ميکند، بديهي است که عذرهاي مختلف و واهي ديگر هيچ گاه نميتوانند بهانهاي براي ترک اجتماع عبادي مسلمين باشند.
جاي تأمل و تأسف است که با اين همه آثار و برکات نماز جماعت و حضور در اجتماع مسلمين، چرا ما به انجام نماز فرادا اکتفا ميکنيم؟ چرا از نماز جماعت غفلت داريم! و خود را در اين جريان عظيم معنوي قرار نميدهيم؟ انسان مسلمان بايد به هر شکل که شده خودش را به نماز جماعت برساند.
چرا در فرهنگ ما اين همه نسبت به اقامه ي نماز جماعت تأکيد شده است؟ اين همه احاديث و روايات وارد گرديده است؟ و اين همه عنايت و توجه پيامبر (صلي الله عليه و آله) و اهل بيت براي چيست؟ براي عدم حضور در نماز جماعت چه توجيهي داريم، در حالي که در اکثر موارد خانه ي ، مغازه و محل کار ما در کنار مسجد واقع گرديده است؟ اگر از مسجدي که کنار منزل و يا محل کار شما و يا در محله ي شما قرار دارد و يا از نماز جماعتي که در آن برگزار ميگردد سؤال شود که فلاني را چند بار در خود ديدهاي، جواب دهد هيچ گاه! چه توجيه و عذري ميتوان ارائه نمود؟ بيتوجهي به تکاليف شرعي تا چه حد؟! درست است که برخي در منزل نماز ميخوانند، اما به چه دليل در نماز جماعت شرکت نميکنند؟ آنان که در کنار مسجد بسر ميبرند و صداي اذان را ميشنوند، ولي در نماز جماعت شرکت نميکنند چه توجيهي دارند؟
بانگ حي علي الصلاة و حي علي خير العمل براي چيست؟ چه ميگويد و چه پيام و درخواستي در آن نهفته است؟ قد قامت الصلاة چه ميگويد؟ سزاوار نيست که انسان همه ي اين نداها را بشنود و نشنيده بگيرد!
نماز جماعت، شکوه و عظمت اسلام است. نشان دهنده ي حاکميت نماز و ارزشهاي آن در جامعه است. عبور جمعيت از خيابانها و کوچهها پس از آن، نماز را در ذهنها تداعي ميکند، نماز در وجود انسانهاي بيننده و شنونده احيا ميگردد. چرا ما بايد نسبت به اين قضيه و آثار آن غافل باشيم؟
با دقت و تأمل در رواياتي که ذکر گرديد، ميتوان پي برد که در فرهنگ مذهب شيعه، به رغم اين تصور که نسبت به ساير مذاهب، برخورد ضعيف تري در مورد نماز جماعت وجود دارد، نماز جماعت از جايگاه بسيار والايي برخوردار است و چنانچه ما به اين گونه احاديث توجه نموده، بدانها عمل نماييم، بار ديگر نماز جماعت، جايگاه شايسته و بايسته ي خود را در جامعه ي اسلاميمان بدست خواهد آورد.
اولين نماز جماعت در اسلام
اولين نماز جماعت در اسلام با حضور پيامبر، حضرت علي و حضرت خديجه کبري (عليهم السلام) تشکيل گرديد.
عفيف ميگويد: با عباس عموي پيامبر در اطراف کعبه نشسته بودم، ناگهان ديدم مردي آمد و در کنار کعبه ايستاد. سپس پسري وارد شد و در طرف راست او ايستاد و به دنبال آن زني را ديدم که آمد و پشت سر آنها قرار گرفت، آن گاه مشاهده کردم که اين دو نفر به پيروي از آن مرد، حرکاتي را انجام ميدهند. از عباس پرسيدم جريان چيست؟ اين مسأله عجيبي است! او گفت: آن مرد محمد فرزند برادرم و آن پسر، علي فرزند برادر ديگر من است، آن زن هم خديجه همسر محمد است. محمد ميگويد: پروردگار من، پروردگار آسمانها و زمين است و خدا او را امر کرده است که اين دين را برگزيند و وظايفشان را اين طور انجام دهند.
آن گاه عباس ادامه داد: به خدا سوگند که بر روي زمين کسي به جز همين سه نفر پيرو اين دين نيست.[3] .
اين حرکت پيامبر (صلي الله عليه و آله) بيانگر اهميت نماز و نماز جماعت در اسلام است.
يعني قبل از بيان و اجراي هر حکمي از احکام اسلامي، نماز اقامه ميگردد و آن هم با جماعت و بدين وسيله پيامبر و پيروانش شکوه پرستش خدا را با تمام توان در ديد و منظر ديگران قرار ميدادند.
[1] قال رسول الله (ص): اتاني جبرئيل مع سبعين الف ملک بعد صلاة الظهر فقال: يا محمد ان ربک يقرئک السلام و اهدي اليک هديتين لم يهدهما الي نبي قبلک. قلت: و ما تلک الهديتان قال الوتر ثلاث رکعات و الصلاة الخمس في جماعه قلت: يا جبرئيل و ما لامتي في الجماعه قال: يا محمد اذا کانا اثنين کتب الله لکل واحد بکل رکعه مائه و خمسين صلاة... فان زادوا علي العشرة فلو صارت السموات کلها مداداً و الاشجار اقلاماً و الثقلان مع الملائکة کتّابا لم يقدروا ان يکتبوا ثواب رکعة واحده يا محمد تکبيره يدرکها المؤمن مع الامام خير من ستين الف حجه و عمره و خير من الدنيا و ما فيها سبعين الف مره... . (بحار/ ج 88 / ص 14) - (مستدرک / ج 1 / ص 287).
[2] وسائل / ج 8 / روايت 10702.
[3] فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام / ص 97 / به نقل از اسدالغابه و الاصابه - بحار / ج 18 / ص 207.
آثار نماز جماعت
نماز جماعت داراي آثار و برکات متعددي است که به ذکر برخي از آنها ميپردازيم.
تبليغ و ترويج نماز
نماز جماعت، هم نماز است و هم راه و روشي براي اقامه ي نماز. امروزه شاهد برگزاري نمايشگاههاي متعددي در سراسر جهان هستيم. فلسفه ي برپايي نمايشگاهها، تبليغ و ترويج دست آوردها و محصولات است. در بسياري از اين نمايشگاهها از دورترين نقاط جهان کالا عرضه ميگردد و اين يک کار عقلايي و منطقي است. در حقيقت نماز جماعت نيز نوعي عرضه ي نماز در جامعه و در ديد قرار دادن آن است.
بديهي است که اين عرضه و در معرض ديد ديگران قرار گرفتن نماز، هم معتقدان نماز را خوشحال ميسازد و هم زمينهاي است براي جذب و تمايل ديگران براي حضور در نماز جماعت، ضمن اينکه مخالفان اسلام را نيز اندوهگين ميسازد. زيرا آنها قدرت اسلام و نماز را ميبينند و روحيه ي خود را از دست داده، از بسياري توطئهها و فعاليتهاي مخرب خود مأيوس ميگردند. همان گونه که حج نيز چنين نقشي را ايفاء مينمايد. زيرا يکي از عوامل مهم حيات اسلام همين مراسم باشکوه حج است که سالانه با حضور گسترده ي مسلمانان برگزار ميگردد.
حتي همين حجي که هم اکنون برگزار ميشود، يعني حجي بدور از تجلي بسياري از جلوههايي که اسلام اراده فرموده و حجي که تبلور کاملي از حج ابراهيمي نيست، با همه ي اين ضعفها، نفس اجتماع مسلمانان اثر ارزندهاي در تقويت اسلام و مکتب ايفاء مينمايد. در سخنان گرانقدر اميرمؤمنان (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهرا (عليها السلام) آمده است که حج، تقويت مکتب و دين است.[1] .
نماز جماعت هم همين اثر را دارد. در نماز جماعت تنها بُعد ارتباط با خدا منظور نشده است، بلکه با اين ديد به نماز جماعت مينگريم که نماز جماعت نمايش نماز و تبليغ آن است، زيرا هنگامي که فرزندان ما، کودکان، نوجوانان و جوانان عزيز ما نماز را در نمايشگاههاي خوب و پاک و باصفاي آن يعني مساجد مشاهده نمايند که چه زيبا تشکيل شده و چگونه همه ي نمازگزاران در کنار يکديگر صفوف زيباي نماز جماعت را تشکيل دادهاند و همه با هم حرکات هماهنگ و موزوني دارند، همچنين آنها شخص وارستهاي را به عنوان امام جماعت انتخاب نموده، همراه او به رکوع و سجود ميروند و عطر برادري و دوستي و تعاون و صفا، فضاي مسجد را آکنده نموده است، بطور مسلّم تمايل به نماز پيدا ميکنند و اين گونه نماز بطور طبيعي در جامعه تبليغ و ترويج ميشود.
اقامه ي نماز جماعت، خود راه بسيار مؤثر و خوبي است براي تثبيت و تقويت و حاکميت نماز در جامعه. به عنوان نمونه، اقامه ي نماز جماعتهاي باشکوه در مدارس، از عوامل مؤثر در اقامه ي نماز است، زيرا حضور در مراسم نماز جماعت مدرسه و مشاهده ي آن تجمع و هماهنگي، بطور طبيعي نوجوانان و جوانان را به سوي نماز جلب مينمايد. در حالي که شايد تبليغ و درخواست يک پدر از فرزند خود براي اقامه ي نماز اين اندازه مؤثر واقع نگردد.
در اينجا حديث گرانقدري در بيان ابعاد نماز جماعت و روشنتر نمودن افقهاي گسترده ي آن ذکر مينماييم. با دقت در اين حديث مشخص ميگردد که نماز جماعت صرف برقراري يک ارتباط با خدا نيست، زيرا اگر چنين باشد، شايد نمازگزار بتواند در داخل منزل ارتباط بهتري با خدا برقرار نمايد. البته شايد اين سخن را با قاطعيت نتوان بيان کرد، زيرا روح جمعي حال و هواي بهتري به حرکت معنوي ميبخشد.
امام هشتم (عليه السلام) درباره ي نماز جماعت ميفرمايند:
انما جعلت الجماعة لئلا يکون الاخلاص و التوحيد و الاسلام و العباده لله الاّ ظاهراً مکشوفاً مشهوراً.
«نماز جماعت براي آن بوجود آمد که اخلاص و توحيد و اسلام و عبادت در جامعه ظاهر گردد.»
بنابراين حديث، نماز جماعت در حقيقت تبلور عيني اين ارزشها و نمايش اين زيباييهاست. بديهي است که ظهور و بروز و مشاهده ي امور فوق فقط در نماز جماعت امکانپذير است.
آن گاه امام (عليه السلام) ميفرمايد:
لان في اظهاره حجةً علي اهل الشرق و الغرب لله وحده[2] .
تشکيل نماز جماعت که در حقيقت اظهار اسلام و عبادت و بندگي خدا و نشان دادن تواناييها و زيباييهاي اسلام است، گواهي آشکار و حجتي محکم بر اهل شرق و غرب است. در حقيقت نماز جماعتهاي ما معيار خوبي براي تصميمگيريهاي آنها و بر هم زننده ي بسياري از معادلات آنهاست.
[1] علي (ع): و الحج تقوية للدين (بحار / ج 6 / ص 110) حضرت فاطمه (س): و الحج تشييداً للدين. (نهج الحياة / ص 102).
[2] وسائل / ج 8 / روايت 10683.
شکوه و عظمت اسلام
بديهي است زيباترين و عارفانهترين نمازها در داخل منزل، تنها يک حرکت فردي است و هيچ جلوهاي از شکوه اسلام ندارد. آن نمازي که مايه ي عظمت اسلام است، نماز جماعت است و لذا مورد تأکيد قرار گرفته است.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ شخصي که از ايشان ميپرسد: که نماز فرادي در مسجدي که ثواب هر رکعت آن معادل هزار رکعت نماز است بهتر است يا نماز جماعت در مسجد محل که از امتياز کمتري برخوردار است؟ امام ميفرمايد:
نمازت را با جماعت بخوان.[1] .
به راستي چه حرکت و عملي باشرافتتر و با فضيلتتر از کاري است که شکوه اسلام را زياد کند؟ آنچه قبلاً درباره ي ثواب يک رکعت نماز جماعت بويژه هنگامي که نمازگزاران بيش از ده نفر باشند، نقل شد، مايه ي تعجب نيست، زيرا اين نماز، شعار اسلام است و بيانگر شکوه و عظمت اسلام. اين نماز علاوه بر شکوه روح فردي، داراي عظمت جمعي است. اين نماز بيانگر شور ديني جامعه و حاکميت نماز و معنويت و اخلاص در جامعه است.
نماز در منزل، تنها بيانگر حاکميت دين و مکتب در وجود يک انسان است، اما نماز در جماعت، بيانگر حاکميت دين و مکتب در وجود انسانها و جامعه است. يعني همان چيزي که دشمنان اسلام سخت از آن ناراحتند و به وحشت ميافتند و نهايتاً آنها را عاجز ميسازد.
چنانچه ما از اين ديدگاه به نماز جماعت بنگريم، نماز جماعتهاي ما با نشاط بيشتري برگزار ميگردد و هر گامي که به سوي نماز جماعت برميداريم، قدمي در جهت تقويت اسلام خواهد بود.
[1] همان مدرک.
تعاون
در ادامه ي حديث، امام ميفرمايند:
مع ما فيه من المساعدة علي البر و التقوي[1] .
با تأملي در نماز جماعتها در طول تاريخ، آنها را پر از امور خير مشاهده مينماييم. نمازهاي جماعت يکي از فعالترين و زيباترين صحنههاي تعاون و همکاري در جامعه ي بشري بوده است. آمار کارهاي خيريهاي که به برکت نمازهاي جماعت در طول صدها سال انجام شده، قابل مقايسه با موارد ديگر نيست. بديهي است که انجام اين امور خير رهين اقامه ي نماز جماعت و از آثار آن است و اگر افراد به اقامه ي نماز به صورت فرادي ميپرداختند، اين خيرات تحقق نميپذيرفت.
[1] وسائل / ج 8 / روايت 10683.
جلوگيري از گناه
امام ميفرمايد: يکي ديگر از آثار و برکات نماز جماعت، جلوگيري از گناه است. (والزجر عن کثير من معاصي الله عزوجل)[1] .
طبيعت نماز جلوگيري از گناه است، همان اثر در نماز جماعت شدت مييابد. انسان هنگامي که در صفوف الهي نماز جماعت حضور پيدا نمود، به گونهاي که حتي خود او نيز متوجه نشود، از گناه و مراکز آن فاصله ميگيرد.
[1] وسائل / ج 8 / روايت 10683.
شيعه و نماز جماعت
گاهي افرادي که اطلاع کافي ندارند و يا افرادي که بنا دارند عليه شيعه تبليغ نمايند، به منظور تضعيف اعتقادات پيروان مذهب شيعه، اين سؤال را مطرح مينمايند که چرا شيعيان در نمازهاي جماعت همانند ديگران حضور فعال و گستردهاي ندارند؟ آن گاه چنين نتيجه ميگيرند که مذهب جعفري براي نماز جماعت، اهميتي همسان مذاهب ديگر قائل نيست!
براي پاسخ بايد دو مقوله را مورد بحث و بررسي قرار دهيم. مقوله ي اول آشنايي با فضايي است که در مکتب شيعه نسبت به نماز جماعت ترسيم شده است. مقوله ي دوم بررسي علل بيتوجهي برخي از پيروان مذهب جعفري نسبت به نماز جماعت است.
به منظور آشنايي با آن فضايي که توسط اهل بيت (عليهم السلام) در مورد نماز جماعت ترسيم شده است، رواياتي را ذکر ميکنيم.
- پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد:
«من مشي الي مسجد يطلب فيه الجماعة کان له بکل خطوة سبعون الف حسنه و يرفع له من الدرجات مثل ذلک»[1] .
«هر کس بهقصد شرکت در نماز جماعت به سوي مسجد حرکت نمايد، خداوند براي هر گامي که برميدارد هفتاد هزار حسنه به او عطا ميفرمايد و به همان اندازه بر درجات او ميافزايد و چنانچه در مسير رفت و برگشت از دنيا برود، خداوند هفتاد هزار فرشته را مأمور مينمايد تا در روز قيامت مونس او باشند.»
- عدهاي از يهوديان نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله) آمدند و سؤالاتي مطرح کردند. يکي از آنها در مورد نماز جماعت بود. پيامبر اسلام فرمود:
«امّا الجماعة فان صفوف امتي کصفوف الملائکة»[2] .
«نماز جماعت پيروان من تبلور و نمايشي است از صفوف فرشتگان»
- در حديث داريم يک رکعت نماز جماعت، ارزش بيست و چهار رکعت نماز دارد که هر رکعت از آن نزد خدا عزيزتر و محبوبتر از عبادت چهل سال است.[3] .
- حضرت امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد:
«من ترک الجماعة رغبةً عنها و عن جماعة المسلمين من غير علّة فلا صلاة له»[4] .
«کسي که نماز جماعت را بر اساس بيميلي نسبت به آن و نسبت به اجتماع مسلمانان و بدون دليلي ترک کند، نمازش نماز نيست!»
چنين نمازي که در حقيقت نوعي بي اعتنايي به نماز جماعت و جماعت مسلمانان است، نماز شايسته و به درد بخوري نخواهد بود!
- حضرت امام باقر (عليه السلام) ميفرمايد:
«لا صلاة لمن لايشهد الصلاة من جيران المسجد الاّ مريض او مشغول»[5] .
«همسايگان مسجد که بيمار و يا درگير کاري نيستند، چنانچه در نماز جماعت حاضر نشوند، نمازشان نماز (کامل و به درد بخوري) نيست!»
- اميرمؤمنان (عليه السلام) ميفرمايد:
«من سمع النداء فلم يجبه من غير علّة فلا صلاة له»[6] .
«هرکس نداي اذان را بشنود، امّا بدون عذر در نماز حاضر نگردد، نمازش نماز نيست!»
- امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد:
«اما يستحيي الرجل منکم ان تکون له الجارية فيبيعها فتقول لم يکن يحضر الصلاة»[7] .
«آيا کسي از شما شرمگين نميشود از اينکه کنيزي داشته باشد و او بعد از اينکه به جاي ديگري رفت، نقل کند که شما در نماز جماعت شرکت نميکرديد؟»
- پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) ميفرمايد:
«من صلي الخمس في جماعة فظنوا به خيراً»[8] .
«هر کس نمازهاي يوميهاش را با جماعت اقامه نمايد، نسبت به او خوش گمان باشيد.»
- در پايان بحث جايگاه و اهميت نماز جماعت، روايت جامع و ارزشمندي از امام صادق (عليه السلام) نقل ميکنيم: عبدالله بن يعفور از امام صادق (عليه السلام) سؤال ميکند که در جامعه ي اسلامي و در ميان مسلمانان چگونه ميتوان به عدالت افراد پي برد تا شهادت آنان به نفع و يا ضرر ديگران پذيرفته گردد؟
بديهي است که در امر قضاوت، در بسياري از موارد نياز به شهادت و شاهد است و عدالت شاهد در شهادت و گواهي شرط است تا بتوان براساس آن به نفع و يا ضرر افراد حکم نمود.
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ، ضمن برشمردن برخي ويژگيها و صفاتي که شاهد بايد داشته باشد از قبيل عفاف، کنترل اعضاء و جوارح، اجتناب از گناهان کبيره و عدم تظاهر به گناه ميفرمايد:
و يکون منه التعاهد للصلوات الخمس اذا واظب عليهن
«او بايد نسبت به اداي نمازهاي پنجگانه مراقب و مواظب باشد.»
و ان لايتخلف عن جماعتهم في مصلاهم الا من علّه
«و بدون عذر از حضور در نماز جماعت مسلمانان تخلف نورزد.»
امام در اين حديث شريف، يکي از نشانهها و راههاي شناخت عدالت افراد را حضور در نماز جماعت معرفي ميفرمايند. (فاذا کان لذلک لازماً لمصلاه عند حضور الصلوات الخمس)
بديهي است کسي که مقيد است در جمع معنوي مسلمانان يعني نماز جماعت حضور به هم رساند، اين حضور باعث ميگردد که مردم نسبت به او اعتماد پيدا کنند و شهادتش را بپذيرند.
آن گاه امام به نکته ي ظريفي اشاره ميفرمايند:
و انما جعلت الجماعة و الاجتماع الي الصلاة لکي يعرف من يصلي ممن لايصلي و من يحفظ مواقيت الصلوة ممن لا ... و لو لا ذلک لم يمکن احد ان يشهد علي اخر الصلاح لان من لايصلي لاصلاح له بين المسلمين
«نماز جماعت تشريع گرديد، براي اينکه کسي که نماز خود را با جماعت ميخواند از کسي که در نماز جماعت حاضر نميشود، مشخص گردد و اگر حضور در نماز جماعت نبود، کسي نميتوانست شهادت دهد که فلاني اهل نماز است.»
بديهي است طبيعيترين و آسانترين راه براي شناخت اينکه فردي مقيد به مراعات مسائل اسلامي است، همان حضور فرد بطور مرتب در نمازهاي جماعت است.
آن گاه امام تصميم عجيبي از پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) را که در کتب روايي شيعه و اهل سنت وجود دارد، نقل مينمايند. امام ميفرمايد:
فان رسول الله همّ بان يحرق قوماً في منازلهم لترکهم الحضور لجماعة المسلمين
«پيامبر (صلي الله عليه و آله) تصميم گرفت گروهي را که در نماز جماعت حضور پيدا نميکردند، آنها را در داخل خانههايشان بسوزاند.» آن گاه امام براي اينکه تصور نشود، کساني که پيامبر چنين تصميمي در مورد آنها گرفت بينماز بودند، ميفرمايد: و قد کان فيهم من يصلي في بيته فلم يقبل منه ذلک
«در بين آنها کساني بودند که نمازشان را در داخل منزل به جاي ميآوردند، ولي از آنها پذيرفته نشد.»
افرادي در اجتماع يافت ميشوند که مدعي پايبندي به نمازند، آداب نماز را هم به خوبي مراعات مينمايند، ولي همت و اعتقادي به حضور در مسجد و نماز جماعت ندارند و در نماز جماعت شرکت نميکنند، چنين افرادي در مد نظر پيامبرند!
تصميم پيامبر براي اين نيست که چرا اين افراد نماز نميخوانند، بلکه موضوع، عدم حضور آنان در نماز جماعت است.
آن گاه امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد:
و کيف يقبل شهادة او عدالة بين المسلمين ممّن جري الحکم من الله عزوجل و من رسوله فيه الحرق في جوف بيته بالنار[9] .
«حالا عدالت کسي که پيامبر (صلي الله عليه و آله) ميخواست خانه ي او را به آتش بکشد يعني اين گونه مورد نفرت و خشم پيامبر است، چگونه ثابت ميشود؟!»
رواياتي که نقل شد و روايات بسيار ديگري که در آثار اهل بيت (عليهم السلام) وجود دارد نشانگر عنايت و توجه مذهب تشيع به نماز جماعت است.
با بررسي اجمالي مجامع روايي شيعه و اهل سنت ميتوان ادعا کرد که فضاي توجه به نماز جماعت و اهميت دادن به آن، در کتابهاي حديثي شيعه، اگر نگوييم بيشتر است، قطعاً کمتر نيست.
متأسفانه، عدم حضور برخي از شيعيان در نماز جماعت و کم توجهي و بياعتنايي آنها موجب گرديده که برخي از ناآگاهان و يا مغرضان، مذهب شيعه را نسبت به نماز جماعت بيتوجه معرفي نمايند و اينجاست که فرمايش امام صادق (عليه السلام) ارزندگي خود را نشان ميدهد، آنجا که ميفرمايند:
معاشر الشيعه کونوا لنا زيناً و لاتکونوا علينا شيناً[10] .
«شيعيان ما، مايه ي زينت ما باشيد نه باعث ننگ و عار ما».
[1] وسائل / ج 8 / روايت 10681.
[2] وسائل / ج 8 / روايت 10684.
[3] و الرکعة في الجماعة اربع و عشرون رکعة کل رکعة احب الي الله عزوجل من عبادة اربعين سنه (وسائل / ج 8 / روايت 10684).
[4] وسائل / ج 8 / روايت 10700.
[5] وسائل / ج 8 / روايت 10696.
[6] وسائل / ج 8 / روايت 10694.
[7] وسائل / ج 8 / روايت 10695.
[8] وسائل / ج 8 / روايت 10678.
[9] وسائل / ج 27 / روايت 34032.
[10] وسائل / ج 12 / روايت 16063.
ديدگاه صاحب عروه
براي آشنايي بيشتر شيعيان و سايرين با ديدگاه مکتب تشيع در مورد نماز جماعت، ترجمه ي متني از کتاب بسيار شريف عروةالوثقي تأليف مرحوم آيتالله سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي را که از متون بسيار محکم و استوار فقهي شيعه است، نقل مينماييم.
ايشان ميفرمايد:
نماز جماعت در تمامي نمازهاي واجب، از مستحبات اکيده است، خصوصاً در نمازهاي يوميه و بالاخص نماز صبح و مغرب و عشاء، بويژه براي همسايگان مسجد و يا کساني که صداي اذان را ميشنوند.
سپس صاحب عروه به عنوان يک فقيه و حديث شناس بزرگ ميفرمايد: آن قدر در فضيلت نماز جماعت و مذمت کساني که آن را ترک مينمايند تأکيد شده است که آن را در مرز واجبات قرار داده است.[1] .
آن گاه مرحوم صاحب عروه رواياتي در فضيلت و ثواب نماز جماعت نقل ميفرمايد و بعد مطرح مينمايد که اين همه فضيلت و ثواب، براي نماز جماعتهاي عادي است و با افضليت امام جماعت و مأمومين و مکان اداي نماز، ثواب نماز جماعت افزايش مييابد.
سپس مرحوم يزدي ادامه ميدهند: ترک نماز جماعت چنانچه بر اثر بياعتنايي و يا سبک شمردن نماز جماعت باشد، اصلاً جايز نيست.
اين فتوا بيانگر آن است که گرچه نماز جماعت اصالةً مستحب است (البته مستحبي در مرز واجب)، اما اگر روي گرداني از نماز جماعت، موجب بياعتنايي و يا سبک شمردن نماز جماعت گردد، جايز نيست. بنابراين ترک نماز جماعت در اين صورت، حرام و موجب گناه و معصيت است و حضور در نماز جماعت واجب ميگردد».
مثلاً کسي که هنگام نماز در مسجد و يا در نزديکي مسجدي که نماز جماعت در آن برگزار ميگردد، حاضر است و عذري نيز ندارد، اما او مسجد و نماز را رها ميکند و ميرود، اين عمل او چه معنايي دارد؟! آيا استخفاف نماز نيست؟
يا مثلاً در اداره، نماز جماعت برگزار ميشود. فردي بر اثر بياعتنايي و عدم توجه به نماز و يا اينکه جايگاه و شأني براي نماز قائل نيست و يا نماز در ديد او ارزشي ندارد، در مراسم نماز جماعت حاضر نميشود. و يا همسايگان مساجدي که در طول سال به اصطلاح پايشان به مسجد نميرسد! آيا اين کار، بياعتنايي و روي گرداني از نماز نيست؟! و آيا اين کار از نظر اخلاقي کاري ناروا، زشت و ناپسند نميباشد؟
در جايي که امام صادق (عليه السلام) ميفرمايد:
اشترط رسول الله علي جيران المسجد شهود الصلاة[2] .
«پيامبر اسلام (ع) از همسايگان مسجد قول ميگرفت که در نماز جماعت شرکت نمايند.»
يعني همسايگي مسجد مشروط به حضور در نماز جماعت است. آيا دور از انصاف نيست مسلماني در جوار خانه ي خدا مدتي ساکن باشد، اما در نماز جماعت حاضر نگردد؟ آيا اين استحفاف نماز نيست؟!
چنانچه در مدرسه، نماز جماعت منعقد شود و معلمي در آن شرکت نکند و عدم حضور او براي شاگردانش چنين تصوري را ايجاد نمايد که اگر نماز، چيز خوب و مفيدي بود، آقا معلم در آن شرکت ميکرد، آيا اين عمل او جايز است؟
البته همانند موارد فوق در دانشگاه و بازار و ... نيز متصور است. يعني هنگامي که سفره ي پر نعمت نماز جماعت، گسترده است، عدم حضور در کنار اين سفره، آيا به معناي بياعتنايي نسبت به غذاي معنوي نيست؟ به طور قطع، فرهنگ شيعه اين بياعتنايي را نميپسندند و جايز نميداند.
[1] و قد ورد في فضلها و ذم تارکها من ضروب التأکيدات ما کاد يلحقها بالواجبات (عروة الوثقي / فصل الجماعه).
[2] وسائل / ج 5 / روايت 6315.
کيفيت اقامه ي نماز جماعت
اميرمؤمنان در نامه ي خود به مالک اشتر چنين ميفرمايد:
و اذا اَقمت في صلاتک للناس فلا تکونن منفراً و لامضيعاً
«اي مالک! هنگامي که امام جماعت مردم ميشوي بايد دقت نمايي که اقامه ي نماز تو، نه مردم را فراري دهد و نه اينکه حق نماز را ضايع سازد.»
امام در مورد علت توصيه ي خود ميفرمايد:
فان في الناس من به العلة و له الحاجة
«در ميان مأمومين کساني هستند که مشکل و گرفتاري دارند.»
امام جماعت بايد مراعات حال مأمومين را بنمايد. شايد برخي از آنها با وجود گرفتاري به نماز آمدهاند. شايد برخي نتوانستهاند کارهايشان را مرتب و تمام کنند و از آنجا که به نماز علاقه دارند سعي نمودهاند در نماز جمعه و جماعت هم شرکت کنند.
بايد به گونهاي نماز را برپا نمود که مأمومين به اين نتيجه نرسند که يا نماز يا زندگي، زيرا اين مطلب و اين نتيجهگيري لطمه ي شديدي به نماز ميزند. معادلات يا و يا را بايد بر هم زد و معادلات هم و هم را بايد درست نمود. هم نماز، هم زندگي. هم حضور در نماز جمعه و جماعت و هم پذيرايي از مهمان.
آن گاه امام ميفرمايند: اي مالک! وقتي که پيامبر مأموريت رهسپار شدن به يمن را به من سپرد، از او سؤال کردم: کيف اُصلّي بهم
«با آنان چگونه نماز بخوانم؟»
پيامبر فرمود: صلّ بهم کصلاة اضعفهم
«با آنها همانند ناتوانترينشان نماز به جاي آور.»
و کن بالمؤمنين رحيما[1] .
والي بايد در نماز نيز رحمتش، شامل حال مؤمنين گردد.
[1] نهج البلاغه ابن ابي الحديد / ج 17 / ص 89 - نهج البلاغه ابوالفضل ابراهيم / ج 2 / ص 259.
برخورد با تارکين نماز جماعت
شايد برخي چنين تصور کنند که گرچه نماز جماعت و اقامه ي آن چيز خوبي است، اما عدم حضور در آن هم، چيز مهمي نيست!
در پاسخ آنها بايد گفت، نه خير چنين نيست! اگر عدم حضور در نماز جماعت بر اثر بي اعتنايي باشد و يا موجب استحفاف نماز گردد، جايز نيست و بايد در نماز جماعت شرکت نمود.
اکنون شايد اين سؤال به ذهن خواننده ي گرامي برسد که با کساني که در نماز جماعت حاضر نميشوند چگونه رفتار نماييم؟
از آنجا که نماز جماعت داراي آثار و برکات فراوان است و ترک آن، پيامدهاي ناخوشايندي را به دنبال دارد، حيف است آحاد جامعه از اين فيض بزرگ محروم گردند. لذا حس خيرخواهي و نوع دوستي موجب ميگردد که انسان از عدم حضور ديگران در نماز جماعت و محروم ماندن آنها از آثار ارزنده ي آن، احساس ناراحتي و ناخشنودي کند و در صدد ترغيب و تشويق ديگران به حضور در نماز جماعت و بهرهمندي از اين خوان گسترده ي الهي برآيد.
حال چنانچه تشويق به انواع مختلف مؤثر واقع نگرديد و افرادي عليرغم آگاهي از فيض عظماي نماز جماعت، همچنان بياعتنا و بيتوجه باشند، چه مسؤوليت و وظيفهاي بر عهده ي انسان است؟ با آنها چگونه بايد برخورد نمود؟ آيا بايد بيتفاوت بود؟ نحوه ي ارتباط با آنها چگونه بايد باشد؟ براي پاسخگويي به اين سؤال دست نياز به سوي مکتب اهل بيت (عليهم السلام) دراز ميکنيم و از آنها راهنمايي ميجوييم.
پيشوايان معصوم ما روشهايي را پيشنهاد فرمودند که در اينجا متذکر برخي از آنها ميگرديم.
قطع رابطه
به اميرمؤمنان اطلاع دادند که گروهي در نماز جماعت حاضر نمي شوند، حضرت در مسجد حضور يافتند و ضمن ايراد سخناني فرمودند:
گروهي در نماز جماعت مساجد ما شرکت نميکنند! از اين به بعد آنها با ما هم آب و غذا نشوند و با ما مشورت ننمايند و حق ازدواج با ما را ندارند، تا زماني که در نماز جماعت ما حاضر شوند.
بعد از فرمايش اميرمؤمنان، مسلمانان نيز با آنها قطع رابطه نمودند و اين عمل موجب تنبه آنها گرديد و باعث شد در نماز جماعت حضور پيدا کنند.[1] .
بديهي است براي تنبه افرادي که از روي بياعتنايي از اجتماع مسلمانان رويگردان هستند و اين عمل آنان موجب کم رونقي اجتماع مسلمانان ميگردد. بايد اين گونه رفتار نمود، تا لحظهاي به خود آمده، ضمن پي بردن به عواقب کار خود متنبه گردند.
[1] عن ابي عبدالله (ع) ان اميرالمؤمنين (ع) بلغه ان قوماً لايحضرون الصلاة في المسجد فخطب فقال ان قوماً لايحضرون الصلاة معنا في مساجدنا فلا يؤاکلونا و لا يشاربونا و لا يشاورونا و لا يناکحونا و لا يأخذوا من فيئنا شيئا او يحضروا معنا صلاتنا جماعه و اني لاوشک ان امر لهم بنار تشعل في دورهم فاحرقها عليهم او ينتهون. قال فامتنع المسلمون عن مؤاکلتهم و مشاربتهم و مناکحتهم حتي حضروا الجماعه مع المسلمين. (وسائل / ج 5 / روايت 6318).
عدم معرفي
شناخت و معرفي افراد جامعه منوط به حضور آنها در نماز جماعت است. پيامبر اسلام در حديثي ميفرمايند:
اگر در مورد شخصي که در نماز جماعت حاضر نميشود از شما سؤال نمودند، بگوييد او را نميشناسم.[1] .
در حقيقت قيافههايي که در نماز جماعت شرکت نميکنند، ناشناختهاند.
[1] اذا سئلت عمن لا يشهد الجماعه فقل لا اعرفه. (مستدرک / ج 6 / روايت 7208).
نقل عدم حضور
پيامبر اسلام ميفرمايد: «کسي که در خانهاش نماز ميخواند و روي گردان از جماعت مسلمين است، غيبتش ايرادي ندارد».[1] .
و در حديث ديگري آمده: «هر کس از حضور در جماعت مسلمانان سرباز زند غيبت او بر مسلمانان واجب است».[2] .
هر چند حديث با اطلاقي که دارد، شامل هر گونه غيبت چنين فردي ميشود، اما چنانچه بخواهيم مراعات احتياط را هم بنماييم، قطعاً بيان عدم حضور او در نماز جماعت براي سايرين اشکالي ندارد و حتي بنابر روايت دوم بازگو کردن آن لازم است.
[1] و لا غيبة لمن صلي في بيته و رغب عن جماعتنا. (بحار / ج 83 / ص 354).
[2] و من رغب عن جماعة المسلمين وجب علي المسلمين غيبته و سقطت بينهم عدالته. (بحار / ج 88 / ص 38).
انذار و تهديد
فردي که در نماز جماعت به خاطر بي اعتنايي شرکت نميکند و عملاً اين کار او استخفاف نماز محسوب ميگردد، بنابر حديث، حاکم اسلامي لازم است او را تهديد و انذار کند و از عواقب دنيوي و اخروي اين عمل، او را بترساند.[1] .
اميد است با اطلاع و آگاهي از اين مطالب، پي به قبح و زشتي عدم حضور در نماز جماعت ببريم.
به هر صورت شخصي که در نماز جماعت حضور پيدا نميکند، اگر اين عدم حضور، بياعتنايي و استخفاف نماز محسوب نميشود، يک فضيلت بزرگ را از دست داده است و آن عدم درک نماز جماعت است و اگر خداي ناخواسته کار او بي اعتنايي و استخفاف نماز باشد، نه تنها يک فضيلت ارزنده را از دست داده، بلکه مرتکب خلاف و گناه گرديده است.
حال اگر اين تنبلي و بي توجهي نسبت به نماز و عدم حضور در نماز جماعت، علاوه بر استخفاف نماز، استخفاف مکتب و مذهب را به دنبال داشته باشد و گفته شود که تشيع يعني همين، در اين صورت تکليف و وظيفه چيست؟
آيا باز حضور در نماز جماعت مستحب است؟ آيا در اين صورت، لايجوز ترکها شامل حال ما نميشود؟ آنچه از پيروان مکتب امام صادق (عليه السلام) انتظار ميرود، مملو شدن مساجد از نمازگزاران است تا الگويي براي ديگران باشد.
آن گاه صاحب عروة ميفرمايد:
فمقتضي الايمان عدم الترک من غير عذر[2] .
«مقتضاي ايمان، ترک نکردن نماز جماعت بدون عذر است».
زيرا هر چيزي مقتضايي دارد، مثلاً اگر پيرمردي حرکتي که مربوط به کودکان است انجام دهد، به او ميگويند: پدرم! مقتضاي سن شما چيز ديگري است.
اکنون اگر از شما سؤال نمايند که مقتضاي اعتقاد و ايمان به خداوند و مباني اسلامي چيست؟ چه جوابي ميدهيد؟
صاحب عروه به عنوان يک حديث شناس فقيه و صاحبنظر در مسائل اسلامي ميفرمايد: مقتضاي ايمان اين است که بدون عذر نماز جماعت ترک نشود، زيرا ايمان فرد مسلمان او را به طرف نماز جماعت سوق ميدهد و نميگذارد نماز جماعت او بيجهت فوت شود و يا براي مدتي حضور در اجتماع عبادي مسلمين را رها سازد. بنابراين ترک نماز جماعت بدون عذر، با روح ايمان سازگار نيست، مخصوصاً اگر فردي اين عدم حضور را ادامه دهد. مثلاً مسجد در همسايگي محل کار يا سکونت او باشد، چند ماه يا چند سال سپري شود، اما موفق به حضور در مسجد و حتي آشنايي با امام جماعت مسجد نگردد. مرحوم سيد ميفرمايد اين با مقتضاي ايمان نميسازد. آيا ممکن است که انسان مسلمان نماز جماعت را ترک کند، آن هم بطور مستمر؟!
[1] و اذا رفع الي امام المسلمين انذره و حذّره. (بحار / ج 88 / ص 38).
[2] عروة الوثقي / فصل في الجماعه.
مواردي که نماز جماعت، واجب ميشود
گرچه نماز جماعت، مستحب مؤکد است، اما در مواردي واجب ميگردد که در اينجا به بيان برخي از آنها ميپردازيم.
عدم صحت قرائت
کسي که قرائت حمد و سورهاش صحيح نيست و ميتواند حمد و سوره را بطور صحيح فرا بگيرد، ولي به هر دليلي تاکنون ياد نگرفته، نمازهاي خود را بايد با جماعت بخواند.
بنابراين درصد قابل توجهي از افراد جامعه که زبان عربي، زبان مادري آنها نيست و قهراً در يادگيري حمد و سوره کم و بيش مشکل دارند، لازم است تا زماني که قرائت حمد و سوره خود را تصحيح نکردهاند، در نماز جماعت شرکت نمايند و اگر همين فتوا به اطلاع اين گونه افراد برسد و مورد دقت قرار گيرد، هجوم انبوهي از نمازگزاران را در مساجد خواهيم داشت.
نذر و عهد و قسم
اگر کسي نذر کند که خدايا چنانچه مشکل من در فلان زمينه حل شود و حاجت من برآورده گردد، براي مدتي نمازم را به جماعت ميخوانم، يا با خدا عهد و پيمان ميبندد که: پروردگارا من متعهد ميشوم در نماز جماعت شرکت نمايم و يا به عنوان مثال بر اثر شنيدن فضائل و آثار نماز، قسم ميخورد که يک سال نماز جماعت را ترک نکند، در اين صورت، نماز جماعت بر شخصي که نذر يا عهد کرده و يا قسم خورده است، واجب ميگردد.
اکنون که سخن از نذر به ميان آمد، چه بسيار بجا و شايسته است که انسان براي برآورده شدن حوائج خود، نذر شرکت در نماز جماعت براي مدتي نمايد - و چه خوبست اين گونه نذرها! - اساساً بنا نيست که نذرها، فقط در امور مالي صورت پذيرد. در ضمن يکي از راههايي که ميتوان از عظمت روحي فردي آگاه گرديد، نوع نذرها و تعهدهاي اوست که بين خود و خدايش دارد.
وسواسي
اگر کسي مبتلا به وسواس در نماز باشد، به گونهاي که اگر بخواهد دست از وسواس بازي بردارد، چارهاي جز شرکت در نماز جماعت ندارد، حضور در نماز جماعت بر او واجب ميشود.
دستور پدر و مادر
چنانچه پدر و مادري، فرزند خود را امر کنند که نمازش را به جماعت بخواند، در اين صورت او بايد نماز خود را با جماعت بخواند.
دلايل رکود نماز جماعت
با توجه به اينکه در مکتب تشيع، نماز جماعت از جايگاه والايي برخوردار است، شايد اين سؤال به ذهن خواننده ي عزيز خطور نمايد که چرا پيروان اين مکتب، آنگونه که انتظار ميرود در نمازهاي جماعت شرکت نميکنند؟ در پاسخ سؤال مزبور بايد گفت: گرچه در تمامي بلاد اسلامي، شيعيان در نمازهاي جماعت شرکت ميکنند و در پارهاي از موارد داراي نماز جماعتهاي باشکوهي نيز هستند، لکن در مجموع، اين نماز جماعتها متناسب با جايگاه شايسته ي خود نيست! البته براي اين عدم حضور شايسته، دلايل و عواملي وجود دارد. اميد است جامعه ي ما با دقت در اين عوامل و با ريشهيابي آنها و ارائه ي راهحلها، خود را در آن فضاي شايسته که مورد نظر و رضايت اهل بيت (عليهم السلام) است، قرار دهد. برخي از آن عوامل به قرار زيرند:
مخالفت با اجتماع شيعيان
در طول تاريخ اسلام، عناصر تنگنظر بر اثر تعصبهاي کورکورانه و احمقانه عليه شيعه و شيعيان نظرياتي ابراز ميداشتند که حساسيتهاي زيادي را در جامعه ايجاد مينمود. اين حساسيتها که اغلب توسط عالماني متعصب - که مجريان حکومتهاي فاسد بودند بوجود ميآمد، زمينه ي تجمع شيعه را ضعيف ميساخت و از اينکه شيعه داراي اجتماعات باشکوهي حتي به صورت نماز جماعت باشد، جلوگيري به عمل ميآورد.
صفحات تاريخ، بيانگر اين ممانعتها و جوسازيها عليه شيعه و خط اهل بيت(عليهم السلام) است. به عنوان نمونه به ذکر يک مورد بسنده ميکنيم.
دختر يکي از شيعيان درگذشت. پدر در ماتم او گفت: من از مرگش آن اندازه ناراحت نيستم که تا زنده بود نتوانستم به او بگويم دخترم تو سيد هستي! از اين بابت بيشتر ناراحت هستم و ميسوزم.
در زمان بنياميه و بنيالعباس با شيعيان و اهلبيت چگونه رفتار ميشد؟ در همين اواخر، خلافت عثماني که بر بخش عظيمي از جهان اسلام حاکم بود با پيروان امام صادق (عليه السلام) چگونه رفتار ميکرد؟
تصور نشود که فتواهاي احمقانه ي آخوندهاي وهابي و قلم به مزدان حکومتهاي دست نشانده که امروزه بدترين نظريات را به شيعه نسبت ميدهند، اقدام منحصر به فردي است! البته بايد اذعان نمود که در بين علماي اهل سنت، انسانهايي با ديد باز يافت ميشدند که نسبت به شيعه حساسيتي نداشته و ايجاد نمينمودند، اما عالمان تنگنظري که حق را در انحصار خود ميدانستند که متأسفانه اين تنگنظريها لطمات فراواني به جامعه ي اسلامي زد و موجب قتل و غارتهايي گرديد، فراوان مشاهده شده است و اين سرگذشت شيعه در تاريخ است. لذا شيعه در طول تاريخ کمتر توانسته است، اجتماعات خويش را حفظ کند.
هم اکنون نيز در برخي کشورهاي اسلامي که تنگنظران حکومت ميکنند، وضع شيعه اين چنين است!
اين در حالي است که برادران اهل سنت در ميهن اسلامي ما از لحاظ مساجد، مدارس ديني و اجتماعات داراي وضعيت خوبي هستند - به عنوان مثال مساجد و مدارس برادران اهل سنت در استان هرمزگان چندين برابر مساجد و مدارس شيعه است - و اين طبيعت و مقتضاي فقه شيعه و حاکميت ولايت فقيه است که با ديد و نگرشي باز به همه فرصت ميدهد تا به مقتضاي فقهشان عمل کنند؛
هم اکنون در برخي کشورهاي اسلامي با وجود کثرت جمعيت، شيعيان حتي يک مسجد ندارند. در برخي کشورها شيعيان چندين بار اقدام به ساخت حسينيه کردند، اما متأسفانه آن را خراب نمودند. در برخي کشورها به اجتماعات شيعيان حملهور ميشوند و آنها را به خاک و خون ميکشند و تازه اين نحوه ي برخورد کنوني آنهاست که به اصطلاح دوران دفاع از آزادي و حقوق بشر است، تا چه رسد به پانصد سال و هزار سال قبل و يا سدههاي اوليه ي اسلام که اساساً بنا بر محو و نابودي مکتب اهل بيت (عليهم السلام) بود.
با وجود اين جوهاي مخرب که در آن شيعه و جعفري و پيرو اهل بيت بودن جرم بود، شيعيان کجا ميتوانستند نماز جماعت باشکوه و شايستهاي تشکيل دهند؟ کجا ميتوانستند تمرکز داشته باشند؟ جايي که در بسياري از موارد، حضور مساوي با شناسايي،سپس آزار، و نابودي آنها بود.
شرايط امام جماعت
عامل دومي که از حضور شيعيان در نماز جماعت کاسته و در پارهاي از موارد آنها را از داشتن نماز جماعتهاي با شکوه محروم ساخته است، مسأله ي عدالت امام جماعت است.
در مکتب تشيع، امام جماعت بايد عادل باشد، در غير اين صورت، اقتدا به او جايز نيست و سبب بطلان نماز ميگردد. فلسفه ي ضرورت چنين ويژگي براي امام جماعت اين است که ناشايستگان فرصت نفوذ و رهبري و پيشوايي را در جامعه ي اسلامي پيدا نکنند. اين مسأله در برخي اذهان به طور غلط جاي گرفته و گاهي تأثيرات منفي داشته است و متأسفانه در بسياري از موارد اين قضيه حالت افراط و زيادهروي پيدا نموده و با وسوسههاي شيطاني در امر عدالت امام جماعت مواجه گرديده است.
مسأله ي عدالت که به قصد تطهير و پاکي اجتماع مسلمانان در فرهنگ اسلامي مطرح است، بر اساس زيادهروي ها، وسوسهها و بدگمانيها، موجب کمرنگي اجتماع شيعيان شد. البته اين مايه ي افتخار است که مکتب اهل بيت (عليهم السلام) عدالت را هم در امام شرط ميداند و هم در امام جماعت. امام جماعت نيز که در يک حرکت عبادي پيشاپيش مردم ميايستد، بايد عادل باشد.
از طريق اهل بيت (عليهم السلام) روايات متعددي دريافت نمودهايم که لزوم عدالت امام جماعت را بيان ميکند. از جمله ميتوان به روايات زير اشاره نمود.
1- پيامبر (صلي الله عليه و آله) ميفرمايند:
ان سرکم ان تزکوا صلاتکم فقدموا خيارکم[1] .
«اگر ميخواهيد نمازي پاک و پاکيزه داشته باشيد، برگزيدگان خود را مقدم داريد.»
2- امام هشتم (عليه السلام) ميفرمايد:
لاصلاة خلف الفاجر[2] .
«نماز پشت سر انسان فاسق و فاجر، نماز نيست.»
3- امام هشتم (عليه السلام) در پاسخ شخصي که سؤال نمود: آيا به مردي که شيعه است و به امامت اهل بيت معتقد است ولکن انساني گناهکار و آلوده است ميتوان اقتدا کرد؟ فرمودند: نه.[3] .
4- ابوذر ميفرمايد:
ان امامک شفيعک الي الله فلاتجعل شفيعک سفيها و لافاسقا[4] .
«امام جماعت تو، شفيع توست در پيشگاه خدا،هيچ گاه شخص نادان و فاسق را شفيع خود قرار مده.»
راستي، چنانکه از شما خواسته شود فردي را به عنوان نماينده ي خود انتخاب نماييد، چگونه فردي را انتخاب ميکنيد؟ آيا ميپسنديد انسان سفيهي را به عنوان سخنگو و نماينده ي خود انتخاب کنيد؟ نماز جماعت سيل خروشان بندگان خداست که يک زبان به نمايندگي از تمامي آنها با خدا سخن ميگويد، و امام جماعت در واقع سخنگوي نمازگزاران در پيشگاه خداست. آيا صحيح است که اين زبان، زبان انساني آلوده و يا سفيه باشد؟
بنابراين آنچه روايات بيانگر آن است، لزوم عدالت امام جماعت است.
اما عدالت چيست و حد و مرز آن کدام است؟
وسوسهها از اينجا شروع ميشود. برخي در نماز جماعت شرکت نميکنند و در پاسخ اين سؤال که چرا شرکت نميکنيد؟ عدم احراز عدالت امام جماعت را مطرح مي کنند و مي گويند: چگونه مي توانيم پي ببريم که امام جماعت عادل است؟
از موانع برگزاري نماز جماعت باشکوه و متناسب با فرهنگ شيعه، همين وسوسهها در امر عدالت امام جماعت است. در حالي که آنچه در فرهنگ و فقه ما در مسأله ي عدالت مطرح است، حسن ظاهر افراد است. در کتب فقهي ما نيز آمده است که چنانچه شماري از مؤمنين به فردي اقتدا کردند و يا فرد شايستهاي به عدالت او گواهي داد، همين براي عدالت او کافي است و بيش از اين نيازي نيست.
اگر چنانچه معتقد شويم که بايد به وجود عدالت (که همان پديد آمدن ملکه ي نفساني و حالتي در درون انسان است که او را از گناه باز ميدارد) در امام جماعت يقين پيدا کنيم، نتيجه ي عملي اين گونه تفکر، ترک نماز جماعت است که اسلام خواهان آن نيست. درست است که اسلام نميخواهد ناپاکان پيشوا و امام جماعت گردند و فاسق و فاجر نبايد امام جماعت شود، اما اين مطلب بدان معنا نيست که چنانچه وارد مسجدي شديم و عدهاي از مؤمنين را مشاهده نموديم که به امام جماعتي اقتدا نمودهاند، احتياط کنيم!
به طور قطع اين احتياط خلاف احتياط است و همان حسن ظاهر و اقتداي جمعي از نمازگزاران براي ما کافي است.
بنابراين دچار وسوسههاي شيطاني و نفساني نبايد شد، زيرا تکليف پر کردن مساجد است.
[1] وسائل / ج 8 / روايت 10770.
[2] وسائل / ج 8 / روايت 10768.
[3] رجل يقارف الذنوب و هو عارف بهذا الامر اصلي خلفه؟ قال (ع): لا. (وسائل / ج 8 / روايت 10773).
[4] وسائل / ج 8 / روايت 10765.
خط بازي و جناح گرايي
عامل ديگري که از رونق نماز جماعت ميکاهد و متأسفانه بعد از انقلاب نيز تشديد پيدا کرده، در نظر گرفتن مسائل بهاصطلاح خطي و جناحي در امر اقامه ي نماز است. برخي انتظار و توقع دارند که امام جمعه يا جماعت در جريان خاصي حرکت نمايد و آن چيزي را بگويد که آنها مايل هستند.
اگر حضور افراد در نماز جمعه و جماعات بر اين مبنا باشد، خواسته و ناخواسته به کم رنگ شدن اجتماعات منتهي ميگردد. لذا در امر اقامه ي نماز جمعه و جماعت بايد اين سعه ي صدر را داشته باشيم که خواه امام جمعه و جماعت سخن و نظر مرا ابراز دارد يا ندارد و خواه از جرياني که من وابسته به آن هستم حمايت نمايد و يا نکند، بدور از همه ي اين مسايل، نماز جمعه و جماعاتمان را باشکوه برگزار نماييم.
البته شخص امام جمعه و يا جماعت نيز بايد به اين نکته توجه داشته باشد. سخن و برخورد او نبايد به گونهاي باشد که منجر به بيرونقي نماز و کم رنگي اجتماع مسلمانان گردد. او بايد عنايت داشته باشد که او امام الکل است و به عنوان محور همه ي مطرح است. او بايد با سعه ي صدر و با برخوردهاي سازنده، زمينه ي حضور همه را در نماز فراهم سازد و مشوق آنها گردد و مراقب باشد به گونهاي عمل نشود که عدهاي از اهل محل و يا شهر احساس نمايند بي محور و حامي هستند.
ائمه ي محترم جمعه و جماعات و روحانيت معظم بايد به مسؤوليت عظيم خويش عنايت داشته باشند و خود را در جريانات سياسي و اختلافات محلي و درگيري با جناحها داخل ننمايد، تا در مجموع، همه ي مردم، نماز جمعه و جماعت را مربوط به خود، اسلام و تجلي گاهي از وحدت اسلامي بدانند و سعي نمايند با حضور گسترده ي خود در برپايي نمازهاي باشکوه سهيم و شريک گردند.