■ چرا نماز بخوانيم؟ (1)
چرا نماز بخوانيم؟ (1)
چند سال است نماز ميخوانيد؟
با چه هدفي اين اعمال را هر روز تکرار ميکنيد؟
آيا ميتوانيد 3 هدف يا انگيزهي خود را از اين برنامهي روزانه در جدول زير بنويسيد؟
جدول 1. اهداف نمازگزاري
1.
2.
3.
مفاهيم مورد نظر خود را، همچون: شکر، خضوع، کرنش، و.... - که در جدول اهداف نگاشتهايد - به روشني، در جدول زير، تعريف کنيد.
رديف - مفهوم - تعريف
1.
2.
3.
4.
گرچه نماز از منظر عاملان و ناظراني فروان، تصويري جز يک عمل تعبدي و مورد هدف زاهدان و رهبانها ندارد، که صرفا براي نمايش خضوع و کرنش در بارگاه خالق، ايفاي نقش ميکند، اما بررسي آداب، شرايط، مضامين و هويت اين عبادت بزرگ، ضمن تأييد تعبدي بودنش، آن را عاملي مهم براي اصلاح نفس انسانها و کنترل نظامهاي عمومي جامعه برميشمارد.
اصولا هر عبادت و اطاعتي که انسان برحسب تکليف به جا ميآورد، با نظر به استغناي ذات اقدس باري تعالي نميتواند کمترين سود و خيري را متوجه ذات خداوند گرداند، يا منشأ ارضاي خواستهاي در مبدأ لايزال باشد، چنانکه اگر همه مردم نيز از اطاعت او سر باز زنند، هيچ شر و ضرري متوجه او نميگردد:
گر جملهي کاينات، کافر گردند
بر دامن کبرياش ننشيند گرد!
پس او از طاعت ما بهرهاي نميبرد و به آن نيازي ندارد. عظمت مطلق است و همهي عالم در برابر او سر تعظيم دارند.
حال اين پرسش مطرح ميشود که چرا خداوند، گونههايي از خضوع و کرنش را بر انسان، واجب کرد؟ چرا انسان علاقهمند به دنيا و وابسته به آن را مأمور واگذاري بخشي از داشتههاي محدود خود به ديگران ساخت؟ با آن که ميتوانست از خزاين بيپايان خود، بينوايان را نيز روزي دهد. به راستي او از چنين الزامهايي چه هدفي را دنبال ميکند؟!
شکر منعم و اطاعت از ولي نعمت، امري انساني و اخلاقي است، بلکه حيوانات نيز متناسب با درک و شعور خود، از انجام اين امر فروگذار نميکنند.
اما آيا منعمي همچون خداوند، که بيهيچ چشمداشتي، نعمت ميدهد، به مانند انساني است که با چشم اميد عطا ميکند و سپاس ديگران در روح او اثر تشويقي يا ارضائي دارد؟
هرگز! او پروردگار عزت است و از هر گونه نياز و نقصي مبرا است: «سبحان ربک رب العزة عما يصفون» [1] و اصولا چنين مقايسههايي در حق او روا نيست: «مالکم کيف تحکمون»؛ [2]
بنابراين تکليف، نشانه نياز نيست، زيرا سود سپاس، به خود آدمي بازميگردد: «و من يشکر فانما يشکر لنفسه» [3]
اما نگرشي نه اين گونه به نماز، آن را عملي دشوار مينمايد و وارستگي از دنيا را هنگام اقامهي نماز، مشکل ميسازد: «و انها لکبيرة الا علي الخاشعين» [4]
آري نماز دشوار است، مگر براي کساني که درک صحيحي از مقام ربوبي، بزرگي و بينيازي خالق دارند. آن را باور کرده و ميدانند صبر و صلات نوعي نيروي کمکي براي نيل به مقاصد و تعالي خود آنها است: «و استعينوا بالصبر و الصلوة» [5] ، نه ياري پروردگار! «سبحانه و تعالي عما يقولون علوا کبيرا» [6]
با گشودن اين زاويهي جديد در نگرش به نماز و عبادات ديگر و اميد آن که خداوند متعال، طعم اين غذاي سازندهي روح را به ما بچشاند و پرهيز از تقصير در نمازها را به ما الهام فرمايد، به بررسي آثار و اسرار نماز ميپردازيم. اما قبل از آن، جدول پاسخهاي خود را بر اساس جوابهاي داده شده در متن، تصحيح کنيد و ببينيد از 20 امتياز، چند امتياز به آن اختصاص مييابد؟!
اينک کارکرد نماز را در آيات و روايات اسلامي بررسي ميکنيم.
[1] صافات / 180.
[2] همان / 154.
[3] لقمان / 12. آياتي فراوان، انسان را به شکر نعمتهاي الهي فراميخواند؛ همانند: و اشکروا لي و لا تکفرون (بقره / 152) کلوا من طيبات مارزقناکم و اشکروا لله (همان / 172) و اشکروا نعمة الله (نحل / 114) و... اما هيچ کدام منافاتي با اين آيه ندارد: «من شکر فانما يشکر لنفسه» (نساء / 147) بلکه شکر دربارهي خدا، نميتواند مفهومي جز اين داشته باشد.
[4] بقره / 45.
[5] بقره / 45.
[6] اسرا / 43.
تأمين نياز دروني و رواني انسان
بدون شک، انسان، براي راهيابي به زندگي انساني و حيات طيبه و گريز از توحش، همچنين تخلق به اخلاق و رهايي از يأس و افسردگي، به عاملي مهار کننده نيازمند است، که روح او را در کنترل و تسخير خود قرار داده، پرهيز از انحراف و جنايت را بر او الزام، و روح تعاون و نوع دوستي، عاطفه و محبت را بر وي الهام کند و هنگامي که پژمرده و افسرده ميگردد، آن را طراوت بخشد.
روان شناسان، جامعه شناسان و کارشناسان تربيتي - جملگي - اتفاق نظر دارند که اين نيرو از منبع اعتقاد ديني نشأت ميگيرد.
روان شناس معروف امريکايي «هنري لنک» پس از تحقيقات گستردهي باليني، روي بيش از هفتاد و سه هزار انسان افسردهي تبهکار، ميگويد:
«اينک به خوبي اهميت اعتقاد ديني را در زندگي انسان درک ميکنم و از ميان تمام آزمايشها، اين نتيجهي مهم را يافتهام، که هر کس به دين و باورهاي مذهبي، گردن سپارد، يا با عبادتکدهاي در ارتباط باشد، از شخصيت انساني والاتري برخوردار است و در مقايسه با آن کس که ايماني ندارد و با عبادتي در تماس نيست، کرامت خاصي دارد.» [1]
دانشمندي روسي نيز ميگويد:
«مشکل ما، حقانيت کاپيتاليسم يا کمونيسم نيست، بلکه بايد دربارهي جانشيني يک فرهنگ بشري به جاي فرهنگ مادي فکري کرد.» [2]
يک مرکز بهداشت رواني در دانشگاه «سنت لويي» آمريکا کتابي را با عنوان «عوامل فراموش شده در بهداشت رواني» منتشر کرده است. در اين کتاب، که مذهب را، مهمترين و مؤثرترين عامل بهداشت روحي، و حفظ سلامت جامعه برشمرده، ميخوانيم:
«کساني که هفتهاي يک روز به کليسا ميروند، مشکلات رواني کمتري دارند.»
کارل گوستاو يونگ، روان شناس معروف سوييسي ميگويد:
«من صدها بيمار را معالجه کردهام و از ميان تمام بيمارانم، يکي پيدا نشد که مشکل روانياش مربوط به پيدا کردن عقيدهي ديني به زندگي باشد. با اطمينان خاطر ميگويم: هر يک از آنها از آن جهت مريض شده بودند، که آنچه را مذاهب زندهي هر عصر به پيروان خود عطا کردهاند، از دست داده بودند و آنان که عقيدهي مذهبي خود را باز نيافتند، واقعا درمان نشدند.» [3]
بنابراين: آنچه دنياي برخوردار از فنآوري و صنعت را رنج ميدهد، خلأ رواني و نداشتن اطمينان روحي است. بيش از پنجاه درصد از تختهاي بيمارستانهاي امريکا اختصاص به بيماران رواني دارد و بيش از هفتاد و پنج درصد از دانشآموزان دبيرستانهاي اين کشور، مواد مخدر مصرف ميکنند. [4]
رهبران غرب و شرق در سال 1962 از نبودن عنصر ديني در هموطنانشان اظهار نگراني و آيندهاي نگران کننده را براي کشور خود پيشبيني کردند.
کندي ميگويد:
«امريکا آيندهاي دردناک پيدا خواهد کرد، چرا که جوانان، غرق شهواتند و حاضر نيستند وظايفي را که به آنان محول ميگردد، به خوبي انجام دهند. از هر هفت جوان که به سربازي اعزام ميشود، شش تن نالايق و سست از آب درميآيند.»
خروشچف نيز در اعترافهاي خود دربارهي نبودن عنصر ديني و پيامدهاي آن ميگويد:
«آيندهي شوروي در خطر است و جوانان هرگز آتيهاي اميدبخش ندارند؛ چه، بيبند و بار و اسير شهوات گشتهاند.» [5]
استاد مطهري رحمة الله عليه ميفرمايد:
نهرو، مردي است که از سنين جواني لامذهب شده است. در اواخر عمر، تغيير حالي در او پيدا شده بود. خودش ميگويد: «من، در روح خودم، خلأي را احساس ميکنم، که هيچ چيز نميتواند جاي آن را پر کند، مگر يک معنويت!
علت اين اضطرابي که در جهان پيدا شده، آن است که نيروهاي معنوياش تضعيف شده و اين بيتعادلي در جهان از همين رو است. الان در کشور اتحاد جماهير شوروي، اين ناراحتي به سختي وجود دارد. تا وقتي که اين مردم گرسنه بودند و گرسنگي به ايشان اجازه نميداد دربارهي چيز ديگري بينديشند، يک سره در فکر تحصيل معاش و مبارزه بودند. بعد که يک زندگي عادي پيدا کردند، الان يک ناراحتي روحي در ميان آنان پيدا شده است. در موقعي که از کار، بيکار ميشوند، تازه اول مصيبت آنها است که اين ساعت فراغت و بيکاري را با چه چيز پر بکنند؟ بعد ميگويد: من گمان نميکنم اينها بتوانند آن ساعات را جز با امور معنوي، با چيزي ديگر پر کنند. و اين همان خلئي است که من دارم.
پس معلوم ميشود واقعا انسان به عبادت و پرستش احتياج دارد. امروز که در دنيا بيماريهاي رواني زياد شده، بر اثر اين است که مردم از عبادت و پرستش رو برگرداندهاند. ما اين را حساب نکرده بوديم، ولي بدانيد هست.
نماز، قطع نظر از هر چيزي، طبيب سرخانه است؛ يعني اگر ورزش براي سلامت مفيد، آب تصفيه شده براي هر خانهاي و هواي پاک و غذاي سالم براي انسان لازم است، نماز هم براي سلامت انسان لازم است. شما نميدانيد اگر انسان در شبانه روز، ساعتي از وقت خودش را به راز و نياز با پروردگار، اختصاص بدهد، چه قدر روحش را پاک ميکند! عنصرهاي موذي به وسيلهي نماز از روح انسان بيرون ميروند.» [6]
براي فرونشاندن تمام امواج خروشان نگراني و اضطراب، قرآن کريم «ذکر خدا» را برترين داروي آرام بخش و شفا دهندهي قلبها ميخواند و «نماز» را مصداق برتر ذکر ميداند. همهي آشوبها، تشويشها، و ناآراميها، با استمرار ياد خدا در فواصل گوناگون شبانه روز، مهار ميگردند. نهاد ناآرام، آرام ميگيرد؛ طغيان هواها و هوسها فرومينشيند. قلب مأيوس، اميد مييابد و هنوز آثار حاصل شده از اين معدن فيض به کاستي نگراييده، که مؤذن، ديگر بار، بانگي ديگر سر ميدهد و رمقي دوباره رقم ميزند.
[1] روح الصلاة في الاسلام 29؛ به نقل از: بازگشت به ايمان تأليف دکتر هنري لنک.
[2] سيماي تمدن غرب / ص 88.
[3] انسان مدرن در جست و جوي معنا.
[4] سخنراني دکتر افروز در سمينار نماز.
[5] سيماي تمدن غرب / 61.
[6] اسلام و مقتضيات زمان / 292.
چگونگي دستيابي به آرامش و کنترل اضطرابها
آيا ميتوانيد مهمترين راههاي کاهش و کنترل اضطرابهاي روحي را در چند بند، خلاصه و کوتاه در جدول زير بنويسيد؟
جدول 2. راههاي کنترل اضطراب
1.
2.
3.
اگر در بين اين عوامل راههايي وجود دارد که به تلقين درماني ارتباط مييابد، روي آن را با ماژيک برجسته کننده علامت بگذاريد.
قرآن، نماز را ذکر خدا ميشمرد: «اقم الصلوة لذکري» و باز ميفرمايد: «الا بذکر الله تطمئن القلوب»
نماز ياد خدا است + ياد خدا موجب آرامش دلها است: نماز به انسان آرامش ميدهد.
احساس بيثباتي و بياعتباري در جهان طبيعت و فناپذيري و ختم زندگي در دنيا از سويي و پاسخگو نبودن طبيعت مادي به احساس نياز نامتناهي انسان از ديگر سو، نوعي اضطراب و غربت را بر روح انسان، چيره ميگرداند. او چيزي را ميجويد که در اين جهان نمييابد. نماز، انسان را با ذاتي فناناپذير، پيوند و به وي جاودانگي را نويد ميدهد. لذا انسان، هنگام نماز، آرامش خود را بازمييابد و به زندگي و حيات خويش اميدوار ميگردد؛ مشروط بر آن که در اين سير روحي، رابط و واسط اصلي (روح) غايب نباشد.
اقامهي نماز با شرايط مزبور، منزلت خالق و ميعاد مخلوق را يادآور ميشود. از اين رو، هرگاه که نفس و شيطان، او را به مخالفت با خدا دعوت کنند، در پاسخ ميگويد: «معاذ الله انه ربي احسن مثواي انه لا يفلح الظالمون» [1]
همچنان که نگهبان در صورتي ميتواند حراست کند که جسم و فکر او در محل حاضر باشد، نماز هم اگر با حضور قلب همراه شود، انسان را از فحشا و منکر بازميدارد [2] و هواها را در آدمي کنترل و مهار ميکند؛ زيرا انساني که با همهي وجود، پويايي راه صالحان و دوري و تبري از مسير گمراهان را از خداوند تبارک و تعالي خواسته و بر عبادت و استعانت از او پيمان سپرده، چگونه ممکن است با گذشت زماني اندک، پيمان او را نقض کند؟!
نماز، جامهي پاکي است، و کسي که لباس سپيد ميپوشد، ميکوشد که خويش را از مکانهاي آلوده و تماس با آلودگيها حفظ کند.
[1] يوسف / 23؛ حضرت يوسف، در پاسخ به پيشنهاد گناه گفت، پناه بر خدا چگونه معصيت او را انجام دهم، در حالي که او پروردگار من است و جايگاهي ممتاز به من داده است؟.
[2] عنکبوت / 45.
نظريات ديگران براي کنترل اضطراب
برخي، آزادي جنسي يا تأمين اقتصادي، امنيت و سلامت را به عنوان راه کنترل ناآراميهاي روحي دانسته و معتقدند: چگونه ممکن است با ياد خدا، فوران شهوت و فشار گرسنگي را مهار کرد، جز آن که به تأمين خاص و مناسب هر يک از اينها تن داد؟! در پاسخ ميگوييم: اسلام، لزوم تأمين هيچ يک از نيازهاي انسان را از نظر دور نداشته است. براي اطفاي غريزه و نياز جنسي، ازدواج سالم را در شکلهاي دائم و موقت پيشنهاد کرده، آن را عامل آرامش برشمرده، و از نشانههاي حکمت الهي ميداند. قرآن کريم در اين باره ميفرمايد:
«و من اياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا اليها؛ [1] .
از نشانههاي او، آن است که براي شما همسراني از جنس خودتان آفريد، تا موجب آرامش شما گردند.»
اما آيا بيبند و باري جنسي ميتواند سکون و آرامش را به ارمغان آورد؟! در اين باره بايد آمار طلاق و مشکلات روحي و جسمي مردان و زناني که در پرتو آزادي جنسي، دست به هر گونه ارضا و بهرهي بيحد و مرز زدهاند، وارسيد.
اسلام، بر ازدواج به عنوان يک ضرورت و نياز طبيعي و متناسب با فطرت تأکيد کرده است. ما معتقديم اگر روش اسلام براي برقراري روابط سالم در پرتو ازدواج در جامعهاي مورد توجه قرار گيرد، به هيچ وجه تنش و اضطراب جنسي، مشکلي نگران کننده براي آن اجتماع نخواهد بود.
ازدواج چندان مهم است، که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود:
«من تزوج فقد احرز شطر دينه فليتق الله من الشطر الثاني؛ [2].
هر که ازدواج کند، نيمي از دينش را حفظ کرده، پس مراقب نيم ديگر باشد.»
و در روايتي ديگر از حضرتش ميخوانيم:
«ايما شاب تزوج في حداثة سنه عج شيطانه: يا ويله عصم مني دينه؛ [3] .
هر جواني که در عنفوان جوانيش ازدواج کند، شيطان فرياد برميآورد: اي واي! دينش را از من حفظ کرد.»
دربارهي ترغيب به ازدواج، رواياتي فراوان وارد شده:
«من احب ان يلقي الله طاهرا مطهرا فليلقه بزوجة: [4]
هر که ميخواهد خدا را پاک ملاقات کند، هنگام مرگ، بدون همسر نباشد.»
در حديثي ديگر ميخوانيم:
«رکعتان يصليهما متزوج افضل من سبعين رکعة يصليهما غير متزوج؛ [5]
دو رکعت نماز همسردار، بهتر از هفتاد رکعت نماز فرد بدون همسر است»
اين امر، واضح و ملموس است که بيبند و باري اخلاقي و آزادي جنسي نتوانسته آرامش و امنيت را به دنبال داشته و دلپذير و مبارک باشد. گرچه پژوهشها و نمونههاي عيني تحقق يافته نيز، همين امر را ثابت ميکنند.
دربارهي تأمين نيازهاي اقتصادي نيز اسلام به نقش خلأ مالي در اضطراب روحي توجه کرده است. روايات، فقر را چنين وصف کردهاند:
«الفقر هو الموت الاکبر؛ [6] مصيبت فقر از مصيبت مرگ بدتر است.»
«ان الفقر مذهلة للنفس، مدهشة للعقل، جالب للهموم؛ [7] فقر، جانکاه، عقل ستيز و عقل برانگيز است.»
امام صادق عليهالسلام برخي عوامل گوناگون اضطراب را چنين برميشمارد:
«خمس خصال من فقد منهن واحدة لم يزل ناقص العيش زائل العقل مشغول القلب فاولها صحة البدن و الثانية الامن و الثالثة السعة في الرزق و الرابعة الانيس الموافق قلت: و ما الانيس الموافق؟ قال: الزوجة الصالحة و الولد الصالح و الخليط الصالح و الخامسة و هي تجمع هذه الخصال: الدعة؛
پنج چيز است که هر کس، يکي از آنها را از دست دهد، زندگياش با تنگنا مواجه، عقلش مختل و قلبش مشغول خواهد بود. اول: سلامت، دوم: امنيت، سوم: رفاه مالي، چهارم: همنشين موافق...، راوي ميگويد: پرسيدم: انيس موافق کيست؟ فرمود: زن، فرزند و همنشين صالح و پنجم: که همهي اينها در گرو آن است: فراغت.»
بنابراين، مکتب ما، دربارهي نقش عوامل گوناگون کاهش و کنترل ناآراميها و اضطرابها هيچ گونه انکاري ندارد و هرگز نميگويد: نماز بخوان تا نياز جنسيات برطرف شود! يا به گرسنه نميگويد: نماز بخوان، سير ميشوي! يا از بيمار نميخواهد بيماري خود را با نماز مداوا کند. هر کدام، راه خاص خود را ميطلبد و در پيمودن هر يک از آنها الزامهايي از سوي خدا و پيامبر وجود دارد. اما آنچه ميگوييم، اين است که:
1. خواستههاي نامحدود انسان، با امکانات دنيا قابل پاسخگويي نيست.
2. ارضا، غير از کنترل است. مهار کردن ويروس، با از بين بردن آن تفاوت دارد و ارضاي موردي و مقطعي، اطمينان بخش نيست.
3. آنچه يوسف صديق عليهالسلام را در مواجهه با صحنهي شهوتانگيز، همانند کوه، استوار و مطمئن نگاه داشت، ياد خدا بود [8] ؛ نيرويي که ميتواند هر گونه خلل مؤثر در عزم نيازمندان را از ميان بردارد. آري، ايمان به خدا، گرسنگاني چند را واميدارد، تا غذاي خويش را به مسکين، يتيم و اسير، بخشند. [9]
4. هيچ نمونهاي تاکنون ارائه نشده که بيبند و باريهاي جنسي، يا وفور ثروت توانسته باشد طمأنينه را در ملتي ايجاد کند، بلکه در درون کاخهاي آهنين، اضطرابهايي مشاهده ميشود که در کوخها، ديده نميشود. چنان که در اعترافهاي پيشگفته مبرهن شد هيچ يک از سردمداران کشورهايي که به آزادي مطلق جنسي قائلند، از بهداشت روحي ملت خود خوشنود نيستند!
[1] روم / 21.
[2] بحارالانوار، ج 103، ص 221.
[3] محجه البيضاء، ج 3، ص 54.
[4] بحارالانوار، ج 103، ص 219.
[5] همان / 220.
[6] بحارالانوار، ج 13، ص 348.
[7] غرر الحکم و درر الکلم.
[8] يوسف / 21.
[9] انسان / 7.