آثار نماز

■ آثار نماز

آثار نماز

آثار نماز

نماز يک نياز ضروري در زندگي انسان است و هر چيزي که به‏ عنوان نياز مطرح باشد، قهراً وجود آن ، آثار خير فراواني در پي دارد، همان‏گونه که فقدانش زيانبار است و تبعات سوء زيادي به‏ دنبال دارد. لذا در آيات قرآن و روايات اسلامي، هم آثار فراواني که بر نماز مترتب است ذکر شده و هم زيانهايي که بر اثر ترک نماز، گريبانگر فرد و جامعه مي‏گردد، آمده است.

در اينجا سؤالي به ذهن مي رسد که ناچار از طرح آن هستيم.

آيا آثاري که براي نماز ذکر شده بر هر نمازي مترتب است؟ و يا مختص نمازهايي مشخص و آن ‏هم از افراد مشخص است؟

اين بحثي است ظريف و قابل دقت و تأمل که بايد به ‏گونه‏اي صحيح مطرح گردد. مثلاً اينکه نقل شده است نماز بازدارنده از فحشا و منکر است و يا نماز پناهگاه يا معراج مؤمن است، آيا هر نمازي اين چنين است يا مربوط به نمازهايي است که ده‏ها قيد و شرط داشته، برخوردار از شرايط يک نماز صحيح و کامل باشد.

يا بايد بگوييم که آثار مذکور براي نمازي است که با آداب خاصي خوانده شده است، که بنابراين نظريه، ساير نمازها بي اثر و بي‏فايده‏اند و يا بايد قائل شويم که اين آثار براي همه ي نمازهاست، منتهي هر چه نماز داراي شرايط بيشتري باشد، بالطبع داراي آثار برتر و بيشتري نيز خواهد بود. کدام نظريه درست است؟

نظريه ي اول صحيح به ‏نظر نمي‏رسد، زيرا در آن صورت بايد بپذيريم که هر روز ميليونها انسان مسلمان در حال انجام کار بي‏فايده‏اي هستند، ميليونها نماز بي‏فايده و رکوع و سجود عبث، زيرا نه آنها را از گناه باز مي‏دارد و نه معراجي براي آنهاست، اين نمازها فقط يک فايده دارند و آن رفع تکليف است و بس، اما کاري که در زندگي نمازگزاران نقش سازنده‏اي را ايفا کند، انجام نداده‏اند.

براي روشن شدن بحث و پاسخ گويي به سؤال فوق ناچار از ذکر مقدمه‏اي هستيم.

ابتدا بايد بگوييم: نماز، همانند ساير عبادات، مراتب و درجاتي دارد که به عوامل متعددي از جمله نمازگزار آن بستگي دارد و از اين بابت مي‏توان نماز را به سه نوع تقسيم نمود: نماز عام، نماز خاص و نماز خاص الخاص

در نماز عام، صورتي از نماز به‏ جاي آورده مي‏شود و فقط ظاهر نماز مورد توجه است.

در نماز خاص، نماز حضور بيشتري در ذهن نمازگزار دارد و اين چنين نمازي داراي آثار متعددي است، از جمله اينکه او را از ارتکاب بسياري از گناهان باز مي‏دارد.

و اما نماز خاص الخاص، آن نماز نابي است که در آن هيچگاه غير خدا راه ندارد و جز حرکت به‏ سوي خدا و توجه به‏ سوي او (اِنّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّمواتِ و الاَرضَ حَنيفاً)[1] ، چيزي ديگر در آن يافت نمي‏شود و اين نماز، نماز بندگان صالح و شايسته ي خداست.

از تقسيم فوق در مي‏يابيم که نماز، توان رشد و ارتقاء و تکامل انسان را داراست و چيز ديگري به پاي آن نمي‏رسد، منتهي همانند هواپيما که پرواز آن بستگي به مهارت خلبان دارد، پرواز انسان به‏ وسيله ي نماز نيز بستگي به نمازگزار دارد.

بديهي است نماز وسيله‏اي بسيار مطمئن، متعالي و ارزنده براي رشد انسان بشمار مي رود، امّا بر نمازگزار است که نحوه ي پرواز با آن را بياموزد و به کار ببندد.

[1] انعام / آيه ي 79.

اقسام نماز از نظر آثار

از مجموع آيات و روايات بر مي‏آيد که نمازها از نظر اثر گذاري بر سه قسمند.

1- نماز بي‏اثر: نمازهايي هستند که مُهر باطل شد بر روي آنها نقش بسته است. نمازي که خود نمازگزار هم نه اعتقادي به آن دارد و نه آن را به ‏عنوان وظيفه انجام مي‏دهد. مانند نمازي که به‏ خاطر ديدن ديگران خوانده مي‏شود و به محض دگرگون شدن شرايط و بر هم خوردن اوضاع، ديگر نه از نماز خبري است و نه از نمازگزار.

2- نماز با اثر کم و يا متوسط: که عمده ي نمازها اين‏ گونه‏اند.

3- نماز پر اثر: نمازهاي ناب ناب که توسط انسانهاي ناب ناب اقامه مي‏گردد.

روشن است که نماز دسته ي اول اصلاً نماز نيست، مانند غذاي فاسد. کسي که رياکارانه نماز مي‏خواند هيچ انگيزه ي خدايي ندارد. او اهداف و انگيزه‏هاي ديگري دارد. اين گونه نماز قهراً نمي‏تواند آثار نماز را داشته باشد، زيرا قالبي و بدون روح است. اما نمازهايي غير از دسته ي اول، يعني عموم نمازهايي که اصل انجامش به خاطر خداست، ولو آنکه نمازش ناب نباشد، مثلاً حواس نمازگزار در نماز پرت شود، چون اين نماز را به ياد خدا خوانده، تمام آثار نماز بر آن مترتب است. تا آنجا که تاکنون تحقيق نموده‏ايم، فقط دو اثر است که مخصوص نمازهاي ناب است. بجز اين دو اثر ساير آثار بر اين گونه نمازها نيز مترتب است.

به عنوان مثال، اثر باز دارندگي از گناه بر کليه ي نمازهاي نوع دوم و سوم مترتب است، زيرا نمازگزار روح خود را در صندوق مطمئني قرار داده است. آيا مي‏توان گفت واکنش کسي که نماز مي‏خواند با کسي که نماز نمي‏خواند، در مقابل گناه يکسان است؟ آيا جرائم در شهري که مردم آن نماز مي‏خوانند با شهري که نماز نمي‏خوانند يکسان است؟ آيا دزدي‏ها، تجاوزها، بي‏حرمتيها، چاقوکشيها در هر دو به يک اندازه است؟ خير، آمار غير از اين را نشان مي‏دهد و چنانچه ما آمار جرائم شهرها را از دادگستري بگيريم، در خواهيم يافت که در هر شهري که نماز در آن بيشتر است، گناه کمتر است. گرچه ممکن است آن نماز، نماز ناب نباشد، ولي به همان نسبت که نماز خوانده مي‏شود، گناه و فحشاء کمتر است و نواميس مردم امنيت بيشتري احساس مي‏کنند.

در مقابل، مردم هر شهر و جامعه به همان نسبتي که از نماز بريده و فاصله گرفته‏اند، در دام شيطان گرفتارند و به همان نسبت مرتکب فحشاء و منکرات، جنايات، تجاوزها و بي‏عفتي‏ها و نامردمي‏ها گرديده‏اند. حال اگر اين آثار مربوط به نمازهاي ناب باشد، بايد شهرهايي که نماز مي‏خوانند با شهرهايي که نماز نمي‏خوانند مثل هم باشند. اگر بگوييم فرقي نمي‏کند، اشتباه است، قطعاً يکسان نيست و هر جا نماز هست، ولو نمازي که صد در صد مورد قبول نباشد، به همان مقدار گناه کمتر است.

به ‏طور کلي به همان مقدار که بازار مساجد داغ است، بازار شياطين سرد و راکد است. بنابراين، همه ي نمازها بازدارنده از فحشاء و منکرند و هر نمازگزاري از گناه اجتناب مي‏کند، منتهي به تناسب نماز خودش، يکي نمازش عالي و داراي شرايط است و او را از همه ي گناهان باز مي‏دارد و نماز ديگري او را از تعدادي از گناهان باز مي‏دارد، اما هر دو داراي آثار ارزنده‏اي هستند. در ضمن مگر آن نماز ناب، نمازي که وقت گفتن الله اکبر نمازگزار دستها را بالا مي‏برد، يعني غير از خدا هر چه بود پشت سر انداخته و رو به خدا آوردم، چقدر اقامه مي‏گردد؟

بنابراين، نماز را به چند نماز صد در صد پذيرفته شده و نماز گزاران را به چند نمازگزار صددرصد ناب و خالص محدود نسازيم. چرا نماز را به ‏گونه‏اي معنا مي‏کنيم که نماز خوان واقعي پيدا نکنيم؟ در حالي‏ که نماز و نمازگزار بسيار داريم. اين خوان گسترده الهي، غذاها و نعمتهاي بيشماري دارد که همه ي انسانها هر کدام به تناسب وضعيت خود مي‏توانند از آن بهره‏مند گردند و هيچ کس بي‏بهره نمي‏ماند و دست خالي بر نمي‏گردد. از روايات نيز به دست مي‏آيد که نماز هم غذاست و هم دوا، يعني هم انسان سالم و علاقه‏مند بايد از نماز استفاده کند و بهره‏مند گردد و هم انسانهاي گناهکار، نماز هم شفادهنده است و هم رشد دهنده، هم کمال مي‏دهد و هم عوامل ضد رشد را از بين مي‏برد.

در هر صورت، آثار مترتب بر نماز را مي‏توان تحت دو عنوان کلي ذکر نمود:

آثار عمومي و آثار خصوصي

آثار عمومي

آثار عمومي نماز، آثاري است که مخصوص نمازهاي ناب نيست، بلکه بر هر نمازي چنين آثاري مترتب است.

در اين قسمت به ذکر و توضيح دو اثر مهم اکتفا مي‏کنيم.

نماز، معراج مؤمن

معراج بودن نماز به نمازهاي ناب و خالص اختصاص ندارد. همان‏گونه که تمامي کمالات نسبي‏اند، عروج هم نسبي است. شما دو انسان را در نظر بگيريد که دچار طمع مادي گرديده‏اند: يکي غرق در آلودگيهاي مادي است و هيچ ارتباط و رابطه‏اي با نماز و ياد خدا نداشته، جز تأمين مطامع خويش هدفي ندارد و ديگري نيز دچار همان مطامع شخصي است، ولي نماز مي‏خواند، قطعاً همين نماز به همان نسبت او را از مطامع جدا مي‏کند و به او رشد مي‏دهد.

به عبارت ديگر، اين يکي به‏ خاطر نمازش نسبت به آن ديگري تعالي رواني دارد.

آري نماز معراج مؤمن است. البته حد اعلاي آن جايي است که انسان هيچ چيز جز خدا را نبيند. اصولاً تمامي کمالات نسبي است، مثلاً علم، قدرت است، دانستن، توانستن است (توانا بود هر که دانا بود). اما آيا آن کس که کمتر مي‏داند، ناتوان است؟ بديهي است که پاسخ منفي است، زيرا او نيز به اندازه ي علم خودش تواناست. آيا به آن ‏کس که در اعماق درياها نمي‏تواند شنا کند، ولي در نزديکي ساحل شنا مي‏کند و خود را نجات مي‏دهد مي‏توان گفت که او شنا بلد نيست و يا برايش فايده‏اي ندارد؟

تمامي تخصص‏ها اساساً همين گونه است و تمامي فضائل نيز اين چنين هستند. اينکه گفته مي‏شود خورشيد نوراني است، بدان معنا نيست که چراغ کوچک خانه ي من که در گوشه ي اتاق سوسو مي‏زند روشنايي ندارد، بلکه اين هم نور دارد، منتهي به اندازه ي خودش. نماز مؤمن در حد اعلاء خورشيد است و او را آنچنان رشد مي‏دهد که اصلاً جز خدا را نمي‏بيند.

علي (عليه السلام) در نماز خويش محو در ربّ است، فاني في الله است، غير از خدا چيزي را نمي‏بيند، آنچنان عروج نموده که تير را از پاي مبارکش بيرون مي‏کشند، تيري که خارج ساختن آن از پاي علي در حال عادي مشکل بود. اين حد اعلاي معراج است. نماز پيامبر و اولياء، در حد اعلاي معراج است و نماز سايرين به نسبت برخورداري از کمال، معراج آنهاست.

به هر حال عمده ي نمازگزاران، از نماز و اين خوان نعمت پروردگار بهره مي‏برند و شايد عده بسيار اندکي از آنان که کليه ي صلاحيتها را در خودشان از بين برده‏اند، بي‏بهره بمانند. پس، نماز هم براي انساني که در فضاي ملکوتي نماز قرار دارد و در افق اعلاء جز خدا را نمي‏بيند، معراج است. (رسد آدمي به ‏جايي که بجز خدا نبيند) و هم براي انساني که دچار گناه و معصيت است.

منتهي بايد دقت کنيم که نماز را به ‏طور صحيح و با توجه به شرايط آن بر پاي داريم و به هر نسبت که عنايت و توجه بيشتري به اقامه ي آن به نحو کامل و صحيح داشته باشيم، به همان نسبت موجب پرواز و معراج ما مي‏گردد. زيرا نماز معراج همه ي عارفان و عابدان و سالکان راه حقيقت است. نماز، هم معراج پيامبر است و هم معراج افراد ديگر. لذا از نماز، در روايت به نهري تعبير شده است که از کنار منزل انسان مي‏گذرد و آدمي بر اثر نمازگزاردن، روزي پنج مرتبه در آن نهر شنا مي‏کند.[1] .

 آيا کسي که روزي پنج مرتبه وارد نهري شود، آلودگي و کثافتي بر بدن او باقي مي‏ماند؟ البته نحوه ي استفاده از نهر فرق مي‏کند. برخي فقط داخل آب مي‏شوند و خارج مي‏گردند، اينها به نحوي از آب استفاده کرده، تميزي کسب مي‏نمايند. برخي از وسايل تميز کننده استفاده مي‏نمايند که آن وسايل نيز فرق مي‏کند و درجه ي تميزکنندگي آنها تفاوت دارد. در هر صورت، درهاي گسترده ي رحمت و لطف الهي را که از طريق نماز بر روي ما باز شده است، نبايد ببنديم يا تنگ کنيم.

نماز دعوت عمومي است و تنها کساني که نماز ناب مي‏خوانند، دعوت نشده‏اند. در اذان نماز حي علي الصلوة وجود دارد، يعني بشتابيد به سوي نماز، يعني سفره ي الهي براي همگان گسترده است.

به‏ علاوه، در روايات، تعابير قابل دقت و توجهي داريم از قبيل اينکه برخي يک سوم ، برخي يک چهارم و برخي يک پنجم نمازشان پذيرفته مي‏گردد.[2] از اين گونه روايات پي مي‏بريم که چنانچه نماز شخصي مقداري ايراد داشت، نبايد بگوييم که نماز او صحيح نيست و يا کلاً به ‏درد نمي‏خورد و باطل است.

به هر مقدار که نمازگزار حواس خود را در نماز متمرکز نمايد، مثلاً در هنگام گفتن تکبيرةالاحرام عنايت و توجه به خدا دارد و مي‏گويد: خدايا اين بنده ي گنهکارت به درگاهت آمده است (يا محسن قد اتاک المسي‏ء)[3] خدايا من لايق نيستم، اما سپاسگزارم که به من اين فرصت را عنايت فرمودي تا با تو سخن بگويم، اجازه دادي که بر سر خوان گسترده ي تو قرار گيرم و سراغ ديگران نرفتم، امام سجاد (عليه السلام) مي‏فرمايند: به همين مقداري که توجه نموده است، نمازش قبول است.[4] .

[1] قال رسول الله (ص): انما منزلة الصلوات الخمس لامتي کنهرٍ جارٍ علي باب احدکم فما ظن احدکم لو کان في جسده دَرَنٌ ثم اغتسل في ذلک النهر خمس مرات في اليوم اَ کان يبقي في جسده درن فکذالک و الله صلوات الخمس لامتي. (مستدرک / ج 1 / ص 169).

[2] وسائل / ج 4 / روايت 4541.

[3] بحار / ج 84 / ص 375.

[4] مستدرک / ج 3 / روايت 3013.

نماز، بازدارنده از جرائم

بنا به فرموده ي قرآن، يکي از آثار ارزنده ي نماز، جلوگيري از گناه و آلودگي است. قرآن در اين مورد مي‏فرمايد:

 اُتْلُ ما اُوحِيَ اِلَيکَ مِنَ الکِتابِ و اَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنهي عَنِ الفَحشاءِ و المُنکَرِ و لَذِکرُ اللهِ اَکبَرُ[1] .

«قطعاً نماز بازدارنده از فحشاء و منکر است و انسان را از کارهاي زشت و بسيار زشت باز مي‏دارد.»

در توضيح اين بخش از آيه ي شريفه (و لَذِکرُ اللهِ اَکبَرُ) دو گونه روايت نقل شده است: يکي اينکه گرچه نماز بسيار مهم است، ولي مهم‏تر از آن، اين است که در مکتب نماز و بر اثر اقامه ي آن حالتي براي انسان ايجاد شود که هنگام مواجه با گناه او را به ياد خدا اندازد. آري ياد خدا به هنگام نماز مهم است، اما مهم‏تر از آن، ياد خدا به هنگام گناه است که اين خود اثر نماز است. روايت ديگر بيانگر اين مطلب است که همان‏گونه که شما به ياد خدا هستيد، خدا بيشتر به ياد شماست. هنگامي که شما به طرف خدا قدمي بر مي‏داريد، خدا بيشتر به طرف شما مي‏آيد و خدا بيشتر از تو که به ياد او هستي به ياد توست.

با اندک تأملي در مجموعه پرونده ي کساني که مرتکب جرمي شده‏اند به آساني مي‏توان دريافت که درصد بي‏نمازهاي آنها بيشتر از نماز خوانهاست.

اصولاً مقررات اجتماعي و اصول انساني توسط خانواده‏هايي که با نماز و مسجد سر و کار دارند، بيشتر مراعات مي‏شود تا خانوادهايي که ارتباطشان را با خدا قطع کرده‏اند و به ياد او نيستند و با نماز بيگانه‏اند.

بديهي است کساني که از خدا بريده‏اند به همان نسبت که ارتباط خود را با خدا کم کرده‏اند، در دام ديگران گرفتار و دچار تبهکاري شده‏اند. طبيعي است که ياد خدا مانع فساد و تباهي و ارتکاب جرم است.

امام صادق (عليه السلام) نماز را بازدارنده از لغزش‏ها و گناهان مي‏داند.[2] و مي‏فرمايد:

نماز، به همان مقدار که جلو گناهان را مي‏گيرد، پذيرفته مي‏شود.[3] .

- فضيل بن عياض، سرکرده ي دزدها بود و به قافله‏ها يورش برده، اموال آنها را به يغما مي‏برد، به خانه‏هاي مردم حمله مي‏کرد و مردم از دست او و دارودسته‏اش آسودگي و امنيت نداشتند و حتي حکومت زمانش نيز نمي‏توانست جلو تعديات او را بگيرد. او در يکي از شبها که در حال بالا رفتن از ديوار خانه‏اي بود صدايي شنيد، گوش فرا داد و متوجه شد خواننده‏اي در دل شب آيه‏اي از قرآن را تلاوت مي‏کند:

اَلَم يَاْنِ لِلَّذينَ امَنُوا اَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِ اللهِ[4] ناگهان فضيل تکان خورد و با اشکهاي جاري از همانجا برگشت، در حالي ‏که مرتباً مي‏گفت: چرا! خدايا وقت آن رسيده است! او منقلب شد و برگشت.

- به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) عرض کردند فلان جوان که به مسجد مي‏آيد و پشت سر شما نماز مي‏خواند، مرتکب گناه نيز مي‏شود. پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: بالاخره يک روز اين نماز نجاتش مي‏دهد (ان صلاته تنهاه يوماً)[5] .

البته همان طوري که طبيب، نسخه ي بيمار را تمديد مي‏کند تا بيمار بهبودي کامل پيدا کند، نماز هم براي گناه زدايي و بازدارندگي از گناه بايد استمرار پيدا کند تا نتيجه بخش گردد.

همان‏گونه که بيماري‏ها و درمان آنها يکسان نيست و برخي از بيماريها احتياج به مراقبت بيشتر دارد و حتي از برخي از آنها تا آخر عمر بايد مراقبت نمود، مراقبت از بيماري گناه توسط نماز هم يک امر دائمي است. علاوه بر آن گاهي مصرف دارو براي آن است که بيماري شدت پيدا نکند، نماز نيز چنين تأثيري را در بسياري از

مواقع دارد.

برخي مطرح مي‏کنند که فلاني نماز مي‏خواند، اما خيلي از کارهاي زشت را هم انجام مي‏دهد. در پاسخ مي‏توان گفت که شايد اگر اين آدم نماز نمي‏خواند کارهاي زشت بيشتري مرتکب مي‏شد.

مي‏گويند از شخصي عالم پرسيدند: شما که مي‏گوييد مويز حافظه را زياد مي‏کند پس چرا فلاني که مويز مي‏خورد اين قدر حافظه‏اش کم است؟ آن شخص عالم جواب داد که: وقتي که مويز مي‏خورد حافظه‏اش چنين است، حال اگر مويز نمي‏خورد آن وقت چه مي‏شد! حالا اگر مسلماني نماز مي‏خواند و مرتکب گناه نيز مي‏شود، نمي‏توانيم بگوييم نمازش مؤثر نيست و به ‏درد نمي‏خورد، بلکه شايد بتوان گفت آن دشمني که در درون اوست بسيار قوي است و اين نماز در هر حال جلو آن دشمن را در حد خود گرفته است و اگر اهل نماز نمي‏بود، خيلي بدتر از اينها بود.

امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) در فلسفه ي وجوب نماز مي‏فرمايد:

لئلا ينسي العبد سيده و مدبره و خالقه[6] .

«نماز واجب گرديد که بنده، آقا و مدبر و خالقش را فراموش نکند.»

همان ‏گونه که انسان هر چه با دوست صميمي خود فاصله بگيرد به همان نسبت مسؤوليت‏هايي که بر اثر دوستي متوجه اوست بتدريج فراموش مي‏شود، انساني که نماز نخواند، کم کم يادش مي‏رود که خالقي دارد. البته شايد منکر نباشد، ولي يادش مي‏رود که مدبري دارد، خداي مهرباني دارد، بخشنده و آمرزنده و توبه پذيري دارد. خدايي که اگر بنده‏اش او را صدا بزند، مي‏فرمايد:

عبدي ما حاجتک.[7] «بنده ي من حرفت چيست و حاجتت کدام است؟» خواندن نماز يادآوري اين حقايق است.

حال اگر اين بنده خالق خود را فراموش کند چه مي‏شود؟ امام (عليه السلام) مي‏فرمايد:

فيبطر و يطغي. «پست مي‏شود و شقي مي‏گردد.» در اين صورت فقط به فکر رسيدن به اهداف پست و شوم خود است، او به حقوق ديگران تجاوز مي‏کند و مرتکب گناه و معصيت مي‏گردد. ولي هنگامي که انسان به ياد خدا باشد و به نماز بايستد، ديگر تسليم شيطان نمي‏گردد.

انسان چنانچه با بزرگي ملاقاتي داشته باشد، تا چند روز احساس خاصي دارد و مواظبت بيشتري در کارهاي خود مي‏نمايد. کسي که نماز مي‏خواند، به فرمايش امام رضا (عليه السلام): و يکون في ذکره لربه و قيامه بين يديه زاجرا له من المعاصي و مانعاً من انواع الفساد[8] حداقل پنج مرتبه در شبانه روز در برابر خدا قرار گرفتن و ياد او، باعث دست برداشتن از گناه و عدم ارتکاب آن مي‏گردد. و اين ياد، مانع پديد آمدن و گسترش فساد است.

[1] عنکبوت / آيه ي 45.

[2] الصلاة حجزة الله (الصلاة في الکتاب و السنه / ص 147).

[3] من احب ان يعلم ا قبلت صلاته ام لم تقبل فلينظر هل منعته صلاته عن الفحشاء و المنکر، فبقدر ما منعته منه قبلت منه (الصلاة في الکتاب و السنه / ص 147 به نقل از مجمع البيان / ج 8 / ص 447).

[4] حديد / آيه ي 16.

[5] کنز الدقائق / ج 7 / ص 534 - الصلوة في الکتاب و السنه / ص 146 به نقل از مجمع البيان / ج 8 / ص 447.

[6] بحار / ج 82 / ص 261 - وسائل / ج 3 / ص 4.

[7] امام باقر (ع): بحار / ج 95 / ص 9.

[8] بحار / ج 82 / ص 261.

سخني با اولياي گرامي

شما والدين گرامي که به سرنوشت فرزندانتان علاقه‏مند هستيد، تلاش نماييد که عزيزان خود را با نماز آشنا و همراه سازيد.

اگر مي‏خواهيد فرزندانتان يادگاران شايسته‏اي براي شما باشند و مردم با ديدن آنها ياد خيري از شما نمايند، بچه‏ها را با نماز و مسجد آشنا سازيد، نگذاريد عزيزانتان از نماز و مسجد فاصله بگيرند، بديهي است در صورت ايجاد فاصله، شيطان‏ها به سراغ آنها مي‏آيند و طعمه‏هاي خوبي برايشان خواهند بود.

اگر واقعاً به تربيت فرزندانمان علاقه‏مند هستيم و مايليم فرزندان صالحي داشته باشيم، بدانيم که اين آرزو تحقق نخواهد پذيرفت، مگر در مکتب نماز و مکتب ياد خدا.

آري، نماز که در حقيقت ياد پروردگار است، هم غذاي روح است و هم دواي آن، هم سوخت و ساز روح است و هم ترميم کننده ي نابسامانيهاي روح، هم رشد دهنده است و هم برطرف کننده ي موانع رشد، هم زمينه ساز است و هم موانع سوز، و اينها توانايي‏ها و هنر نماز است و تنها در سايه ي نماز، به عنوان روشن‏ترين و زيباترين مظهر ياد خدا، اين امور تبلور مي‏يابد.

 

 

آثار خصوصي نمازهاي ناب

پس از بيان برخي از آثار عمومي نماز که بر همه ي نمازها و متناسب با کيفيت اقامه ي آن مترتب است، مناسب است ذکري از آثاري که بر نمازهاي ناب مترتب مي‏باشد و مخصوص اين نوع نماز است به ميان آيد. در اين قسمت دو اثر مخصوص نمازهاي ناب را ذکر مي‏کنيم.

فلاح و رستگاري

رستگاري يا فلاح اثر خاص نمازهاي با خشوع است و بر هر نمازي مترتب نيست! حتي نماز با خشوع هم به تنهايي نمي‏تواند پديد آورنده ي فلاح باشد، بلکه آن دست آورد و نتيجه معجوني است که يکي از اجزاي آن خشوع است. قرآن در سوره ي مؤمنون مي‏فرمايد:

قَدْ اَفلَحَ المُؤمِنُونَ - اَلَّذينَ هُمْ فِي صَلوتِهِمْ خاشِعُونَ[1] .

«به تحقيق مؤمنان رستگار شدند، آنانکه در نماز خود خاشعند.»

[1] مؤمنون / آيه ي 1 و 2.

استعانت

يکي ديگر از آثار نمازهاي ناب، کمک گرفتن از نماز است.

مفسران در آيه ي شريفه وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ و الصَّلوةِ وَ اِنَّها لَکَبيرَةٌ اِلاَّ عَلَي الخاشِعينَ.[1] چنين معنا مي‏کنند که «ياري بجوييد و کمک بطلبيد از صبر (به معناي مطلق صبر يا روزه) و نماز، بدرستي که اين نماز سنگين است، مگر بر افراد خاشع.»

اما برداشت و تفسير زيباتري از اين آيه مي‏توان داشت، به اين گونه که براي حل مشکلاتتان از روزه و نماز کمک بخواهيد، اما بدانيد کمک خواستن از نماز و روزه کار هر کسي نيست! امر بسيار دشوار و بزرگي است.

شايد براي بسياري قبول اين مطلب که نماز مي‏تواند مشکلات آنها را برطرف سازد مشکل باشد. اين باور که با انجام دو رکعت نماز مي‏توان همّ و غمي را برطرف ساخت و مشکلي را آسان نمود، در افق افکار پايين ديده نمي‏شود، البته نپذيرفتن آن دليلي بر ناتواني نماز در حل مشکلات نيست! اکنون فراي خورشيد ما هزاران خورشيد ديگر وجود دارد، نديدن ما دليلي بر نبودن آنها نيست.

کمک گرفتن از نماز ميوه‏اي نيست که دست هر کس به آن برسد، البته درخت نماز، ميوه‏هاي فراواني دارد که براحتي دست هر شخصي به ميوه‏هاي پايين آن مي‏رسد و هر شخصي مي‏تواند از آنها بهره‏مند گردد، اما اين درخت ميوه‏هاي بهتر و شيرين‏تري نيز دارد که در شاخه‏هاي بالاتر آن قرار دارد، چنانچه کسي مايل است از آنها بهره‏اي ببرد بايد حرکت کند و اوج بگيريد و اينجاست که به راز تعليم ذکر تسبيحات به حضرت زهرا توسط پيامبر مي‏توان پي‏برد. هنگامي که او از پدر بزرگوارش درخواست کمک‏ کار در زندگي مي‏نمايد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) ذکر تسبيحات را به او مي‏آموزد. پيامبر مي‏داند که غذاي روحي حضرت زهرا ذکر است و به‏ وسيله ي آن خستگي از روح و تن زهرا (عليها السلام) خارج مي‏گردد، همان ‏گونه که رزمندگان اسلام با الله اکبر نيرو و نشاط مي‏گرفتند و مي‏گيرند.

شب عاشورا نيز شب استعانت از نماز است. اصحاب امام حسين (عليه السلام) در شب عاشورا با استعانت از نماز و پناه آوردن به آن قويتر، نيرومندتر و بانشاط تر شدند. کسي که در شب عاشورا عاشقانه به ياد خداست و از نماز استعانت مي‏جويد، روز عاشورا ديگر برايش فرق نمي‏کند که با سلاح پا به ميدان بگذارد و يا بي سلاح، با زره باشد يا بدون زره، آب بياشامد يا تشنه لب بجنگد و حسين (عليه السلام) و يارانش با استعانت از نماز و تلاوت قرآن در آن شب توانستند در روز عاشورا چنان حماسه ي جاويداني را بيافرينند.

تصور نشود که رواياتي که در باب رفع حاجت توسط نماز وجود دارد، روايات ضعيفي است، هر چند باور آن براي برخي مشکل است. البته اين عدم باور به عدم آگاهي و شناخت ما از نماز برمي‏گردد. مانند کسي که باور نمي‏کند يک بمب کوچک اتمي مي‏تواند شهري را ويران سازد و اما کسي که اطلاع دارد مي‏پذيرد و بالاتر و بيشتر از آن را نيز قبول مي‏کند.

[1] بقره / آيه ي 45.

تلاش براي اقامه ي نماز بهتر

در نماز به حداقل و رفع تکليف نبايد قانع باشيم. تلاش کنيم هر روز نماز بهتري اقامه نماييم. مثلا اگر مدتي فقط حواسمان در اول نماز جمع است، سعي کنيم در آخر نماز هم حواسمان جمع باشد، زيرا با خدا سخن مي‏گوييم. هنگامي که نماز دارد به پايان مي‏رسد، از اين بابت که صحبت‏هايمان دارد با خدا تمام مي‏شود و زمان ديدار پايان مي‏پذيرد، ناراحت باشيم. تلاش کنيم نماز خود را آرام آرام اوج دهيم و متعالي سازيم، اساساً بايد با خواندن نماز، نماز خود را متعالي سازيم. همان‏گونه که با ورزش بدنمان را قوي مي‏کنيم و اين سخن را نمي‏پذيريم که تا قوي نشويم ورزش نمي‏کنيم! فلسفه ي ورزش، قوي شدن جسم است. فلسفه ي نماز هم تقويت روح است، زيرا راهي براي تقويت روح، جز طريق نماز وجود ندارد.

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 4356 کلمه
مولف : غلامعلي نعيم‏آبادي
1394/12/27 ساعت 12:39
کد : 1149
دسته : آثار اخلاقی و عرفانی نماز
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
آثار نماز
فلسفه نماز
آثار عرفانی نماز
آثار بهداشتی نماز
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز