■ آثار نماز
آثار نماز
نماز يک نياز ضروري در زندگي انسان است و هر چيزي که به عنوان نياز مطرح باشد، قهراً وجود آن ، آثار خير فراواني در پي دارد، همانگونه که فقدانش زيانبار است و تبعات سوء زيادي به دنبال دارد. لذا در آيات قرآن و روايات اسلامي، هم آثار فراواني که بر نماز مترتب است ذکر شده و هم زيانهايي که بر اثر ترک نماز، گريبانگر فرد و جامعه ميگردد، آمده است.
در اينجا سؤالي به ذهن مي رسد که ناچار از طرح آن هستيم.
آيا آثاري که براي نماز ذکر شده بر هر نمازي مترتب است؟ و يا مختص نمازهايي مشخص و آن هم از افراد مشخص است؟
اين بحثي است ظريف و قابل دقت و تأمل که بايد به گونهاي صحيح مطرح گردد. مثلاً اينکه نقل شده است نماز بازدارنده از فحشا و منکر است و يا نماز پناهگاه يا معراج مؤمن است، آيا هر نمازي اين چنين است يا مربوط به نمازهايي است که دهها قيد و شرط داشته، برخوردار از شرايط يک نماز صحيح و کامل باشد.
يا بايد بگوييم که آثار مذکور براي نمازي است که با آداب خاصي خوانده شده است، که بنابراين نظريه، ساير نمازها بي اثر و بيفايدهاند و يا بايد قائل شويم که اين آثار براي همه ي نمازهاست، منتهي هر چه نماز داراي شرايط بيشتري باشد، بالطبع داراي آثار برتر و بيشتري نيز خواهد بود. کدام نظريه درست است؟
نظريه ي اول صحيح به نظر نميرسد، زيرا در آن صورت بايد بپذيريم که هر روز ميليونها انسان مسلمان در حال انجام کار بيفايدهاي هستند، ميليونها نماز بيفايده و رکوع و سجود عبث، زيرا نه آنها را از گناه باز ميدارد و نه معراجي براي آنهاست، اين نمازها فقط يک فايده دارند و آن رفع تکليف است و بس، اما کاري که در زندگي نمازگزاران نقش سازندهاي را ايفا کند، انجام ندادهاند.
براي روشن شدن بحث و پاسخ گويي به سؤال فوق ناچار از ذکر مقدمهاي هستيم.
ابتدا بايد بگوييم: نماز، همانند ساير عبادات، مراتب و درجاتي دارد که به عوامل متعددي از جمله نمازگزار آن بستگي دارد و از اين بابت ميتوان نماز را به سه نوع تقسيم نمود: نماز عام، نماز خاص و نماز خاص الخاص
در نماز عام، صورتي از نماز به جاي آورده ميشود و فقط ظاهر نماز مورد توجه است.
در نماز خاص، نماز حضور بيشتري در ذهن نمازگزار دارد و اين چنين نمازي داراي آثار متعددي است، از جمله اينکه او را از ارتکاب بسياري از گناهان باز ميدارد.
و اما نماز خاص الخاص، آن نماز نابي است که در آن هيچگاه غير خدا راه ندارد و جز حرکت به سوي خدا و توجه به سوي او (اِنّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذي فَطَرَ السَّمواتِ و الاَرضَ حَنيفاً)[1] ، چيزي ديگر در آن يافت نميشود و اين نماز، نماز بندگان صالح و شايسته ي خداست.
از تقسيم فوق در مييابيم که نماز، توان رشد و ارتقاء و تکامل انسان را داراست و چيز ديگري به پاي آن نميرسد، منتهي همانند هواپيما که پرواز آن بستگي به مهارت خلبان دارد، پرواز انسان به وسيله ي نماز نيز بستگي به نمازگزار دارد.
بديهي است نماز وسيلهاي بسيار مطمئن، متعالي و ارزنده براي رشد انسان بشمار مي رود، امّا بر نمازگزار است که نحوه ي پرواز با آن را بياموزد و به کار ببندد.
[1] انعام / آيه ي 79.
اقسام نماز از نظر آثار
از مجموع آيات و روايات بر ميآيد که نمازها از نظر اثر گذاري بر سه قسمند.
1- نماز بياثر: نمازهايي هستند که مُهر باطل شد بر روي آنها نقش بسته است. نمازي که خود نمازگزار هم نه اعتقادي به آن دارد و نه آن را به عنوان وظيفه انجام ميدهد. مانند نمازي که به خاطر ديدن ديگران خوانده ميشود و به محض دگرگون شدن شرايط و بر هم خوردن اوضاع، ديگر نه از نماز خبري است و نه از نمازگزار.
2- نماز با اثر کم و يا متوسط: که عمده ي نمازها اين گونهاند.
3- نماز پر اثر: نمازهاي ناب ناب که توسط انسانهاي ناب ناب اقامه ميگردد.
روشن است که نماز دسته ي اول اصلاً نماز نيست، مانند غذاي فاسد. کسي که رياکارانه نماز ميخواند هيچ انگيزه ي خدايي ندارد. او اهداف و انگيزههاي ديگري دارد. اين گونه نماز قهراً نميتواند آثار نماز را داشته باشد، زيرا قالبي و بدون روح است. اما نمازهايي غير از دسته ي اول، يعني عموم نمازهايي که اصل انجامش به خاطر خداست، ولو آنکه نمازش ناب نباشد، مثلاً حواس نمازگزار در نماز پرت شود، چون اين نماز را به ياد خدا خوانده، تمام آثار نماز بر آن مترتب است. تا آنجا که تاکنون تحقيق نمودهايم، فقط دو اثر است که مخصوص نمازهاي ناب است. بجز اين دو اثر ساير آثار بر اين گونه نمازها نيز مترتب است.
به عنوان مثال، اثر باز دارندگي از گناه بر کليه ي نمازهاي نوع دوم و سوم مترتب است، زيرا نمازگزار روح خود را در صندوق مطمئني قرار داده است. آيا ميتوان گفت واکنش کسي که نماز ميخواند با کسي که نماز نميخواند، در مقابل گناه يکسان است؟ آيا جرائم در شهري که مردم آن نماز ميخوانند با شهري که نماز نميخوانند يکسان است؟ آيا دزديها، تجاوزها، بيحرمتيها، چاقوکشيها در هر دو به يک اندازه است؟ خير، آمار غير از اين را نشان ميدهد و چنانچه ما آمار جرائم شهرها را از دادگستري بگيريم، در خواهيم يافت که در هر شهري که نماز در آن بيشتر است، گناه کمتر است. گرچه ممکن است آن نماز، نماز ناب نباشد، ولي به همان نسبت که نماز خوانده ميشود، گناه و فحشاء کمتر است و نواميس مردم امنيت بيشتري احساس ميکنند.
در مقابل، مردم هر شهر و جامعه به همان نسبتي که از نماز بريده و فاصله گرفتهاند، در دام شيطان گرفتارند و به همان نسبت مرتکب فحشاء و منکرات، جنايات، تجاوزها و بيعفتيها و نامردميها گرديدهاند. حال اگر اين آثار مربوط به نمازهاي ناب باشد، بايد شهرهايي که نماز ميخوانند با شهرهايي که نماز نميخوانند مثل هم باشند. اگر بگوييم فرقي نميکند، اشتباه است، قطعاً يکسان نيست و هر جا نماز هست، ولو نمازي که صد در صد مورد قبول نباشد، به همان مقدار گناه کمتر است.
به طور کلي به همان مقدار که بازار مساجد داغ است، بازار شياطين سرد و راکد است. بنابراين، همه ي نمازها بازدارنده از فحشاء و منکرند و هر نمازگزاري از گناه اجتناب ميکند، منتهي به تناسب نماز خودش، يکي نمازش عالي و داراي شرايط است و او را از همه ي گناهان باز ميدارد و نماز ديگري او را از تعدادي از گناهان باز ميدارد، اما هر دو داراي آثار ارزندهاي هستند. در ضمن مگر آن نماز ناب، نمازي که وقت گفتن الله اکبر نمازگزار دستها را بالا ميبرد، يعني غير از خدا هر چه بود پشت سر انداخته و رو به خدا آوردم، چقدر اقامه ميگردد؟
بنابراين، نماز را به چند نماز صد در صد پذيرفته شده و نماز گزاران را به چند نمازگزار صددرصد ناب و خالص محدود نسازيم. چرا نماز را به گونهاي معنا ميکنيم که نماز خوان واقعي پيدا نکنيم؟ در حالي که نماز و نمازگزار بسيار داريم. اين خوان گسترده الهي، غذاها و نعمتهاي بيشماري دارد که همه ي انسانها هر کدام به تناسب وضعيت خود ميتوانند از آن بهرهمند گردند و هيچ کس بيبهره نميماند و دست خالي بر نميگردد. از روايات نيز به دست ميآيد که نماز هم غذاست و هم دوا، يعني هم انسان سالم و علاقهمند بايد از نماز استفاده کند و بهرهمند گردد و هم انسانهاي گناهکار، نماز هم شفادهنده است و هم رشد دهنده، هم کمال ميدهد و هم عوامل ضد رشد را از بين ميبرد.
در هر صورت، آثار مترتب بر نماز را ميتوان تحت دو عنوان کلي ذکر نمود:
آثار عمومي و آثار خصوصي
آثار عمومي
آثار عمومي نماز، آثاري است که مخصوص نمازهاي ناب نيست، بلکه بر هر نمازي چنين آثاري مترتب است.
در اين قسمت به ذکر و توضيح دو اثر مهم اکتفا ميکنيم.
نماز، معراج مؤمن
معراج بودن نماز به نمازهاي ناب و خالص اختصاص ندارد. همانگونه که تمامي کمالات نسبياند، عروج هم نسبي است. شما دو انسان را در نظر بگيريد که دچار طمع مادي گرديدهاند: يکي غرق در آلودگيهاي مادي است و هيچ ارتباط و رابطهاي با نماز و ياد خدا نداشته، جز تأمين مطامع خويش هدفي ندارد و ديگري نيز دچار همان مطامع شخصي است، ولي نماز ميخواند، قطعاً همين نماز به همان نسبت او را از مطامع جدا ميکند و به او رشد ميدهد.
به عبارت ديگر، اين يکي به خاطر نمازش نسبت به آن ديگري تعالي رواني دارد.
آري نماز معراج مؤمن است. البته حد اعلاي آن جايي است که انسان هيچ چيز جز خدا را نبيند. اصولاً تمامي کمالات نسبي است، مثلاً علم، قدرت است، دانستن، توانستن است (توانا بود هر که دانا بود). اما آيا آن کس که کمتر ميداند، ناتوان است؟ بديهي است که پاسخ منفي است، زيرا او نيز به اندازه ي علم خودش تواناست. آيا به آن کس که در اعماق درياها نميتواند شنا کند، ولي در نزديکي ساحل شنا ميکند و خود را نجات ميدهد ميتوان گفت که او شنا بلد نيست و يا برايش فايدهاي ندارد؟
تمامي تخصصها اساساً همين گونه است و تمامي فضائل نيز اين چنين هستند. اينکه گفته ميشود خورشيد نوراني است، بدان معنا نيست که چراغ کوچک خانه ي من که در گوشه ي اتاق سوسو ميزند روشنايي ندارد، بلکه اين هم نور دارد، منتهي به اندازه ي خودش. نماز مؤمن در حد اعلاء خورشيد است و او را آنچنان رشد ميدهد که اصلاً جز خدا را نميبيند.
علي (عليه السلام) در نماز خويش محو در ربّ است، فاني في الله است، غير از خدا چيزي را نميبيند، آنچنان عروج نموده که تير را از پاي مبارکش بيرون ميکشند، تيري که خارج ساختن آن از پاي علي در حال عادي مشکل بود. اين حد اعلاي معراج است. نماز پيامبر و اولياء، در حد اعلاي معراج است و نماز سايرين به نسبت برخورداري از کمال، معراج آنهاست.
به هر حال عمده ي نمازگزاران، از نماز و اين خوان نعمت پروردگار بهره ميبرند و شايد عده بسيار اندکي از آنان که کليه ي صلاحيتها را در خودشان از بين بردهاند، بيبهره بمانند. پس، نماز هم براي انساني که در فضاي ملکوتي نماز قرار دارد و در افق اعلاء جز خدا را نميبيند، معراج است. (رسد آدمي به جايي که بجز خدا نبيند) و هم براي انساني که دچار گناه و معصيت است.
منتهي بايد دقت کنيم که نماز را به طور صحيح و با توجه به شرايط آن بر پاي داريم و به هر نسبت که عنايت و توجه بيشتري به اقامه ي آن به نحو کامل و صحيح داشته باشيم، به همان نسبت موجب پرواز و معراج ما ميگردد. زيرا نماز معراج همه ي عارفان و عابدان و سالکان راه حقيقت است. نماز، هم معراج پيامبر است و هم معراج افراد ديگر. لذا از نماز، در روايت به نهري تعبير شده است که از کنار منزل انسان ميگذرد و آدمي بر اثر نمازگزاردن، روزي پنج مرتبه در آن نهر شنا ميکند.[1] .
آيا کسي که روزي پنج مرتبه وارد نهري شود، آلودگي و کثافتي بر بدن او باقي ميماند؟ البته نحوه ي استفاده از نهر فرق ميکند. برخي فقط داخل آب ميشوند و خارج ميگردند، اينها به نحوي از آب استفاده کرده، تميزي کسب مينمايند. برخي از وسايل تميز کننده استفاده مينمايند که آن وسايل نيز فرق ميکند و درجه ي تميزکنندگي آنها تفاوت دارد. در هر صورت، درهاي گسترده ي رحمت و لطف الهي را که از طريق نماز بر روي ما باز شده است، نبايد ببنديم يا تنگ کنيم.
نماز دعوت عمومي است و تنها کساني که نماز ناب ميخوانند، دعوت نشدهاند. در اذان نماز حي علي الصلوة وجود دارد، يعني بشتابيد به سوي نماز، يعني سفره ي الهي براي همگان گسترده است.
به علاوه، در روايات، تعابير قابل دقت و توجهي داريم از قبيل اينکه برخي يک سوم ، برخي يک چهارم و برخي يک پنجم نمازشان پذيرفته ميگردد.[2] از اين گونه روايات پي ميبريم که چنانچه نماز شخصي مقداري ايراد داشت، نبايد بگوييم که نماز او صحيح نيست و يا کلاً به درد نميخورد و باطل است.
به هر مقدار که نمازگزار حواس خود را در نماز متمرکز نمايد، مثلاً در هنگام گفتن تکبيرةالاحرام عنايت و توجه به خدا دارد و ميگويد: خدايا اين بنده ي گنهکارت به درگاهت آمده است (يا محسن قد اتاک المسيء)[3] خدايا من لايق نيستم، اما سپاسگزارم که به من اين فرصت را عنايت فرمودي تا با تو سخن بگويم، اجازه دادي که بر سر خوان گسترده ي تو قرار گيرم و سراغ ديگران نرفتم، امام سجاد (عليه السلام) ميفرمايند: به همين مقداري که توجه نموده است، نمازش قبول است.[4] .
[1] قال رسول الله (ص): انما منزلة الصلوات الخمس لامتي کنهرٍ جارٍ علي باب احدکم فما ظن احدکم لو کان في جسده دَرَنٌ ثم اغتسل في ذلک النهر خمس مرات في اليوم اَ کان يبقي في جسده درن فکذالک و الله صلوات الخمس لامتي. (مستدرک / ج 1 / ص 169).
[2] وسائل / ج 4 / روايت 4541.
[3] بحار / ج 84 / ص 375.
[4] مستدرک / ج 3 / روايت 3013.
نماز، بازدارنده از جرائم
بنا به فرموده ي قرآن، يکي از آثار ارزنده ي نماز، جلوگيري از گناه و آلودگي است. قرآن در اين مورد ميفرمايد:
اُتْلُ ما اُوحِيَ اِلَيکَ مِنَ الکِتابِ و اَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّ الصَّلوةَ تَنهي عَنِ الفَحشاءِ و المُنکَرِ و لَذِکرُ اللهِ اَکبَرُ[1] .
«قطعاً نماز بازدارنده از فحشاء و منکر است و انسان را از کارهاي زشت و بسيار زشت باز ميدارد.»
در توضيح اين بخش از آيه ي شريفه (و لَذِکرُ اللهِ اَکبَرُ) دو گونه روايت نقل شده است: يکي اينکه گرچه نماز بسيار مهم است، ولي مهمتر از آن، اين است که در مکتب نماز و بر اثر اقامه ي آن حالتي براي انسان ايجاد شود که هنگام مواجه با گناه او را به ياد خدا اندازد. آري ياد خدا به هنگام نماز مهم است، اما مهمتر از آن، ياد خدا به هنگام گناه است که اين خود اثر نماز است. روايت ديگر بيانگر اين مطلب است که همانگونه که شما به ياد خدا هستيد، خدا بيشتر به ياد شماست. هنگامي که شما به طرف خدا قدمي بر ميداريد، خدا بيشتر به طرف شما ميآيد و خدا بيشتر از تو که به ياد او هستي به ياد توست.
با اندک تأملي در مجموعه پرونده ي کساني که مرتکب جرمي شدهاند به آساني ميتوان دريافت که درصد بينمازهاي آنها بيشتر از نماز خوانهاست.
اصولاً مقررات اجتماعي و اصول انساني توسط خانوادههايي که با نماز و مسجد سر و کار دارند، بيشتر مراعات ميشود تا خانوادهايي که ارتباطشان را با خدا قطع کردهاند و به ياد او نيستند و با نماز بيگانهاند.
بديهي است کساني که از خدا بريدهاند به همان نسبت که ارتباط خود را با خدا کم کردهاند، در دام ديگران گرفتار و دچار تبهکاري شدهاند. طبيعي است که ياد خدا مانع فساد و تباهي و ارتکاب جرم است.
امام صادق (عليه السلام) نماز را بازدارنده از لغزشها و گناهان ميداند.[2] و ميفرمايد:
نماز، به همان مقدار که جلو گناهان را ميگيرد، پذيرفته ميشود.[3] .
- فضيل بن عياض، سرکرده ي دزدها بود و به قافلهها يورش برده، اموال آنها را به يغما ميبرد، به خانههاي مردم حمله ميکرد و مردم از دست او و دارودستهاش آسودگي و امنيت نداشتند و حتي حکومت زمانش نيز نميتوانست جلو تعديات او را بگيرد. او در يکي از شبها که در حال بالا رفتن از ديوار خانهاي بود صدايي شنيد، گوش فرا داد و متوجه شد خوانندهاي در دل شب آيهاي از قرآن را تلاوت ميکند:
اَلَم يَاْنِ لِلَّذينَ امَنُوا اَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِ اللهِ[4] ناگهان فضيل تکان خورد و با اشکهاي جاري از همانجا برگشت، در حالي که مرتباً ميگفت: چرا! خدايا وقت آن رسيده است! او منقلب شد و برگشت.
- به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) عرض کردند فلان جوان که به مسجد ميآيد و پشت سر شما نماز ميخواند، مرتکب گناه نيز ميشود. پيامبر (صلي الله عليه و آله) فرمود: بالاخره يک روز اين نماز نجاتش ميدهد (ان صلاته تنهاه يوماً)[5] .
البته همان طوري که طبيب، نسخه ي بيمار را تمديد ميکند تا بيمار بهبودي کامل پيدا کند، نماز هم براي گناه زدايي و بازدارندگي از گناه بايد استمرار پيدا کند تا نتيجه بخش گردد.
همانگونه که بيماريها و درمان آنها يکسان نيست و برخي از بيماريها احتياج به مراقبت بيشتر دارد و حتي از برخي از آنها تا آخر عمر بايد مراقبت نمود، مراقبت از بيماري گناه توسط نماز هم يک امر دائمي است. علاوه بر آن گاهي مصرف دارو براي آن است که بيماري شدت پيدا نکند، نماز نيز چنين تأثيري را در بسياري از
مواقع دارد.
برخي مطرح ميکنند که فلاني نماز ميخواند، اما خيلي از کارهاي زشت را هم انجام ميدهد. در پاسخ ميتوان گفت که شايد اگر اين آدم نماز نميخواند کارهاي زشت بيشتري مرتکب ميشد.
ميگويند از شخصي عالم پرسيدند: شما که ميگوييد مويز حافظه را زياد ميکند پس چرا فلاني که مويز ميخورد اين قدر حافظهاش کم است؟ آن شخص عالم جواب داد که: وقتي که مويز ميخورد حافظهاش چنين است، حال اگر مويز نميخورد آن وقت چه ميشد! حالا اگر مسلماني نماز ميخواند و مرتکب گناه نيز ميشود، نميتوانيم بگوييم نمازش مؤثر نيست و به درد نميخورد، بلکه شايد بتوان گفت آن دشمني که در درون اوست بسيار قوي است و اين نماز در هر حال جلو آن دشمن را در حد خود گرفته است و اگر اهل نماز نميبود، خيلي بدتر از اينها بود.
امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) در فلسفه ي وجوب نماز ميفرمايد:
لئلا ينسي العبد سيده و مدبره و خالقه[6] .
«نماز واجب گرديد که بنده، آقا و مدبر و خالقش را فراموش نکند.»
همان گونه که انسان هر چه با دوست صميمي خود فاصله بگيرد به همان نسبت مسؤوليتهايي که بر اثر دوستي متوجه اوست بتدريج فراموش ميشود، انساني که نماز نخواند، کم کم يادش ميرود که خالقي دارد. البته شايد منکر نباشد، ولي يادش ميرود که مدبري دارد، خداي مهرباني دارد، بخشنده و آمرزنده و توبه پذيري دارد. خدايي که اگر بندهاش او را صدا بزند، ميفرمايد:
عبدي ما حاجتک.[7] «بنده ي من حرفت چيست و حاجتت کدام است؟» خواندن نماز يادآوري اين حقايق است.
حال اگر اين بنده خالق خود را فراموش کند چه ميشود؟ امام (عليه السلام) ميفرمايد:
فيبطر و يطغي. «پست ميشود و شقي ميگردد.» در اين صورت فقط به فکر رسيدن به اهداف پست و شوم خود است، او به حقوق ديگران تجاوز ميکند و مرتکب گناه و معصيت ميگردد. ولي هنگامي که انسان به ياد خدا باشد و به نماز بايستد، ديگر تسليم شيطان نميگردد.
انسان چنانچه با بزرگي ملاقاتي داشته باشد، تا چند روز احساس خاصي دارد و مواظبت بيشتري در کارهاي خود مينمايد. کسي که نماز ميخواند، به فرمايش امام رضا (عليه السلام): و يکون في ذکره لربه و قيامه بين يديه زاجرا له من المعاصي و مانعاً من انواع الفساد[8] حداقل پنج مرتبه در شبانه روز در برابر خدا قرار گرفتن و ياد او، باعث دست برداشتن از گناه و عدم ارتکاب آن ميگردد. و اين ياد، مانع پديد آمدن و گسترش فساد است.
[1] عنکبوت / آيه ي 45.
[2] الصلاة حجزة الله (الصلاة في الکتاب و السنه / ص 147).
[3] من احب ان يعلم ا قبلت صلاته ام لم تقبل فلينظر هل منعته صلاته عن الفحشاء و المنکر، فبقدر ما منعته منه قبلت منه (الصلاة في الکتاب و السنه / ص 147 به نقل از مجمع البيان / ج 8 / ص 447).
[4] حديد / آيه ي 16.
[5] کنز الدقائق / ج 7 / ص 534 - الصلوة في الکتاب و السنه / ص 146 به نقل از مجمع البيان / ج 8 / ص 447.
[6] بحار / ج 82 / ص 261 - وسائل / ج 3 / ص 4.
[7] امام باقر (ع): بحار / ج 95 / ص 9.
[8] بحار / ج 82 / ص 261.
سخني با اولياي گرامي
شما والدين گرامي که به سرنوشت فرزندانتان علاقهمند هستيد، تلاش نماييد که عزيزان خود را با نماز آشنا و همراه سازيد.
اگر ميخواهيد فرزندانتان يادگاران شايستهاي براي شما باشند و مردم با ديدن آنها ياد خيري از شما نمايند، بچهها را با نماز و مسجد آشنا سازيد، نگذاريد عزيزانتان از نماز و مسجد فاصله بگيرند، بديهي است در صورت ايجاد فاصله، شيطانها به سراغ آنها ميآيند و طعمههاي خوبي برايشان خواهند بود.
اگر واقعاً به تربيت فرزندانمان علاقهمند هستيم و مايليم فرزندان صالحي داشته باشيم، بدانيم که اين آرزو تحقق نخواهد پذيرفت، مگر در مکتب نماز و مکتب ياد خدا.
آري، نماز که در حقيقت ياد پروردگار است، هم غذاي روح است و هم دواي آن، هم سوخت و ساز روح است و هم ترميم کننده ي نابسامانيهاي روح، هم رشد دهنده است و هم برطرف کننده ي موانع رشد، هم زمينه ساز است و هم موانع سوز، و اينها تواناييها و هنر نماز است و تنها در سايه ي نماز، به عنوان روشنترين و زيباترين مظهر ياد خدا، اين امور تبلور مييابد.
آثار خصوصي نمازهاي ناب
پس از بيان برخي از آثار عمومي نماز که بر همه ي نمازها و متناسب با کيفيت اقامه ي آن مترتب است، مناسب است ذکري از آثاري که بر نمازهاي ناب مترتب ميباشد و مخصوص اين نوع نماز است به ميان آيد. در اين قسمت دو اثر مخصوص نمازهاي ناب را ذکر ميکنيم.
فلاح و رستگاري
رستگاري يا فلاح اثر خاص نمازهاي با خشوع است و بر هر نمازي مترتب نيست! حتي نماز با خشوع هم به تنهايي نميتواند پديد آورنده ي فلاح باشد، بلکه آن دست آورد و نتيجه معجوني است که يکي از اجزاي آن خشوع است. قرآن در سوره ي مؤمنون ميفرمايد:
قَدْ اَفلَحَ المُؤمِنُونَ - اَلَّذينَ هُمْ فِي صَلوتِهِمْ خاشِعُونَ[1] .
«به تحقيق مؤمنان رستگار شدند، آنانکه در نماز خود خاشعند.»
[1] مؤمنون / آيه ي 1 و 2.
استعانت
يکي ديگر از آثار نمازهاي ناب، کمک گرفتن از نماز است.
مفسران در آيه ي شريفه وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ و الصَّلوةِ وَ اِنَّها لَکَبيرَةٌ اِلاَّ عَلَي الخاشِعينَ.[1] چنين معنا ميکنند که «ياري بجوييد و کمک بطلبيد از صبر (به معناي مطلق صبر يا روزه) و نماز، بدرستي که اين نماز سنگين است، مگر بر افراد خاشع.»
اما برداشت و تفسير زيباتري از اين آيه ميتوان داشت، به اين گونه که براي حل مشکلاتتان از روزه و نماز کمک بخواهيد، اما بدانيد کمک خواستن از نماز و روزه کار هر کسي نيست! امر بسيار دشوار و بزرگي است.
شايد براي بسياري قبول اين مطلب که نماز ميتواند مشکلات آنها را برطرف سازد مشکل باشد. اين باور که با انجام دو رکعت نماز ميتوان همّ و غمي را برطرف ساخت و مشکلي را آسان نمود، در افق افکار پايين ديده نميشود، البته نپذيرفتن آن دليلي بر ناتواني نماز در حل مشکلات نيست! اکنون فراي خورشيد ما هزاران خورشيد ديگر وجود دارد، نديدن ما دليلي بر نبودن آنها نيست.
کمک گرفتن از نماز ميوهاي نيست که دست هر کس به آن برسد، البته درخت نماز، ميوههاي فراواني دارد که براحتي دست هر شخصي به ميوههاي پايين آن ميرسد و هر شخصي ميتواند از آنها بهرهمند گردد، اما اين درخت ميوههاي بهتر و شيرينتري نيز دارد که در شاخههاي بالاتر آن قرار دارد، چنانچه کسي مايل است از آنها بهرهاي ببرد بايد حرکت کند و اوج بگيريد و اينجاست که به راز تعليم ذکر تسبيحات به حضرت زهرا توسط پيامبر ميتوان پيبرد. هنگامي که او از پدر بزرگوارش درخواست کمک کار در زندگي مينمايد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) ذکر تسبيحات را به او ميآموزد. پيامبر ميداند که غذاي روحي حضرت زهرا ذکر است و به وسيله ي آن خستگي از روح و تن زهرا (عليها السلام) خارج ميگردد، همان گونه که رزمندگان اسلام با الله اکبر نيرو و نشاط ميگرفتند و ميگيرند.
شب عاشورا نيز شب استعانت از نماز است. اصحاب امام حسين (عليه السلام) در شب عاشورا با استعانت از نماز و پناه آوردن به آن قويتر، نيرومندتر و بانشاط تر شدند. کسي که در شب عاشورا عاشقانه به ياد خداست و از نماز استعانت ميجويد، روز عاشورا ديگر برايش فرق نميکند که با سلاح پا به ميدان بگذارد و يا بي سلاح، با زره باشد يا بدون زره، آب بياشامد يا تشنه لب بجنگد و حسين (عليه السلام) و يارانش با استعانت از نماز و تلاوت قرآن در آن شب توانستند در روز عاشورا چنان حماسه ي جاويداني را بيافرينند.
تصور نشود که رواياتي که در باب رفع حاجت توسط نماز وجود دارد، روايات ضعيفي است، هر چند باور آن براي برخي مشکل است. البته اين عدم باور به عدم آگاهي و شناخت ما از نماز برميگردد. مانند کسي که باور نميکند يک بمب کوچک اتمي ميتواند شهري را ويران سازد و اما کسي که اطلاع دارد ميپذيرد و بالاتر و بيشتر از آن را نيز قبول ميکند.
[1] بقره / آيه ي 45.
تلاش براي اقامه ي نماز بهتر
در نماز به حداقل و رفع تکليف نبايد قانع باشيم. تلاش کنيم هر روز نماز بهتري اقامه نماييم. مثلا اگر مدتي فقط حواسمان در اول نماز جمع است، سعي کنيم در آخر نماز هم حواسمان جمع باشد، زيرا با خدا سخن ميگوييم. هنگامي که نماز دارد به پايان ميرسد، از اين بابت که صحبتهايمان دارد با خدا تمام ميشود و زمان ديدار پايان ميپذيرد، ناراحت باشيم. تلاش کنيم نماز خود را آرام آرام اوج دهيم و متعالي سازيم، اساساً بايد با خواندن نماز، نماز خود را متعالي سازيم. همانگونه که با ورزش بدنمان را قوي ميکنيم و اين سخن را نميپذيريم که تا قوي نشويم ورزش نميکنيم! فلسفه ي ورزش، قوي شدن جسم است. فلسفه ي نماز هم تقويت روح است، زيرا راهي براي تقويت روح، جز طريق نماز وجود ندارد.