■ آثار اذان
مقدمه
اذان يک اعلان عمومي است بنابراين هدف آن است که اين آواي ملکوتي را افراد، هرچه بيشتر و با تعداد زيادتر بشنوند و در نتيجه فرهنگ اذان در سطح هر چه گسترده تر اشاعه يابد. بنابراين علاوه بر اعلان وقت اثر اين آوا، روي انسان ها و به عبارت بهتر در روح و انديشه ي افراد انساني مورد نظر است و توجّه به اين نکته قابل ذکر است که انسان را يک بار به عنوان «فرد» مورد خطاب قرار مي دهد و در مرحله ي ديگر «جامعه انساني» به منزله ي «يک مجموعه» طرف توجه واقع مي شود.
به همين جهت در اين فصل پي آمدهاي فردي يا تأثيرات اذان روي فرد فرد انسان ها، تحت عنوان «اذان و فرد» و تأثيرات اجتماعي آن با عنوان «اذان و اجتماع» مورد بحث قرار خواهد گرفت.
اذان و فرد
اداي کلمات و جملات اذان و به ويژه تکرار آن اولاً براي کسي که خود گوينده و بيان کننده آن است، موجب ازدياد ايمان و تقويت اعتقاد او از راه «تلقين به خود» خواهد بود.
مؤذن با بيان مکّرر جملات اين آواي ملکوتي و دقت و تعمق در مفاهيم آن و اقرار به ايمان داشتن به اين مفاهيم مرتباً در راه بالا بردن سطح اعتقاد خود و تقويت انگيزه عقيدتي (ايدئولوژيک) در اعمال و رفتار و بيان و برخورد با جهان خارج از خود گام بر مي دارد و چنين امري باعث مي شود که در انتخاب راه زندگي، شيوه ي اصلح را برگزيند و از ارتکاب اعمال زشت و ناپسند پرهيز نمايد و به طور خلاصه به سوي تقوا و رستگاري پيش رود. به ويژه اين که معمولاً گوينده اذان و بسياري از شنوندگان آن سپس رهسپار اقامه ي نماز مي شوند که خود عامل مؤثر ديگري در اصلاح فکر و عمل انسان ها و بازداشتن آن ها از زشتي و ناپسندي (فحشا و منکر) است.
مؤذن با اظهار و بيان جملات اذان نه تنها به خاطر راسخ شدن اعتقاد خود از دست زدن به اعمال زشت پرهيز مي کند بلکه همچنين اگر متأثر از وسوسه هاي شيطاني در شرايطي قرار گيرد که در شرف ارتکاب عمل زشت باشد در بين افرادي که او را به عنوان گوينده ي جملات اذان مي شناسند، از انجام عمل زشت خجالت مي کشد و به خاطر آبروي خود ملاحظه و پرهيز مي کند و با کمي تفکر وعاقبت انديشي و توجّه به حضور در محضر حضرت باري تعالي به اين نتيجه منطقي خواهد رسيد که چگونه حاضر نيست آبروي خود را در اجتماع بندگان خدا از بين ببرد ولي پرهيز و تقواي او بخاطر حفظ آبرو در پيشگاه معبود نباشد؟ و بالنتيجه در اين سير تکاملي به خلوص در عمل و گفتار خود نزديک مي شود. نتيجه: تقواي مؤذن.
از طرف ديگر مشابه همين تأثير يعني گرايش به خلوص و تقوا، در شنوندگان اذان هم به نسبت هاي مختلف ايجاد خواهد شد.
چه بسا شنونده ي اذان با شنيدن جملات آن هماهنگ بامؤذن، آن را زمزمه و تکرار کند و به مفاهيم آن انديشه نمايد که در سازندگي فکر و استواري ايمان او مؤثر خواهد بود.
کسي که به مفاهيم اذان ايمان پيدا کند و به ويژه به دو جمله ي ابتدائي و انتهائي آن (تکبير وتهليل) توجّه نمايد، هيچگاه دروغ نخواهد گفت؛ زيرا دروغ گفتن يا براي جلب نفع يا بخاطر دفع ضرر است که با قانع کردن و تلقين باور غير واقعي به بنده ي ديگر انجام مي شود. بنابراين اگرکسي واقعاً به بزرگي و يکتائي خدا ايمان داشته باشد خدا را برتر و بالاتر ازهمه ي موجودات و مخلوقات عالم (بدون مقايسه با آن ها) مي داند و باور دارد که نفع واقعي در اطاعت او و ضرر حقيقي در سرپيچي از فرمان وي مي باشد و منطقاً و عقلاً مرتکب دروغ گويي نخواهد شد.
درباره خودداري انسان از ارتکاب ساير نواهي و معاصي نيز اين چنين است. دزد که از پليس (بنده خدا) مي ترسد و خود را از او مخفي نگه مي دارد، چگونه از خالق بندگان (خدا) نمي ترسد و در پنهان از ديدگان عباد دست به معصيت در حضور معبود مي زند؟
همچنين اثرات قاطع ايمان به «تکبير و تهليل» در ايجاد تمايل و گرايش افراد به اجراي اوامر و نواهي الهي غير قابل انکار است.
به عبارت ديگر ايمان عميق به اين دو اصل توحيدي که تبعاً ايمان به موارد ديگر دستورات الهي را در پي خواهد داشت انسان را در محدوده اي قرار مي دهد که آن را «تقوا» مي نامند. يعني «تقوي الله» (پرهيز براي خدا) خط مشخصي است که رسم کننده آن خداوند است و پوينده و حرکت کننده ي روي آن خط، بنده ي خالص شده خدا است و اين چنين بنده اي را شيطان (اين دشمن قسم خورده ي بني آدم) هم قادر به فريب و منحرف کردن نيست. [1] .
شايد سرّ اين که هر بنده ي مسلمان موظف است در شبانه روز حداقل ده بار از درگاه خداوند طلب هدايت به راه راست نمايد. [2] يکي اين است که انسان به ياري خدا از خط تقوا دور نشود و همواره تأثير کشش ها و تمايلات منحرف کننده از اين خط را با نيروي ايمان و اخلاص خنثي نمايد و از قوه ي جاذبه ي بسيار قوي وسوسه هاي شيطان به عالم خارج از اين جاذبه پرواز کند و از فرو افتادن در دام او ايمن شود تا بتواند به آزادي به سوي خدا و سير الي الله و بالنتيجه سعادت ابدي رهسپار گردد. ان شاء الله
تعبير ديگري که مي توان داشت اين که عبادت عملي (حسن فعلي) در حيطه اي قرار دارد که محصور در عبادت نظري (حسن فاعلي) است. يعني عبادت عملاً در محدوده ي ايمان واقع است و عقل گرچه حجت است ولي در خارج از سيطره ايمان نمي تواند معيار سنجش مطلق قرار گيرد. (حسن فاعلي و حسن فعلي)
يکي از پيامدهاي مهم اذان اثر در روحيه و آرامش فرد و دور کردن او از نگراني ها و ناراحتي هاي زندگي است زيرا موجب ياد خدا و عظمت و يگانگي او مي شود که بنا به فرمايش حق جلّ و علا «الا بذکر الله تطمئن القلوب» است[3] .
[1] قال (شيطان) فبعزتک لاغوينهم اجمعين الا عبادک منهم المخلصين – سوره ص 82 و 83 و حجر 39 و 40 مشابه آن.
[2] اهدنا الصراط المستقيم – حمد 6.
[3] رعد 28.
نماز و تبعيض زدائي
در طول تاريخ، تعظيم و تکريمهاي افراطي، انسانهاي فراواني را خوار و بيمقدار کرده و اربابان زور و زر را خودکامه و بيدادگر نموده و بر جان انسانها انداخته، چه خونهايي را ريخته و چه حيثيتهاي انسانهاي شريفي را که به باد داده. پس لازم است که مرا بپا بدارند؛ زيرا من براي همه هستم و قدرتمند و ضعيف را در پيشگاه خداوند مساوي و خاکسار نموده و همه را در صف واحد جاي ميدهم و اگر کسي متکبر شد و از خلق جدا گرديد و بناي نافرماني داشت از جامعه انسان و اسلام محسوبش نميکنم.
من نمازم! تبعيضها را در طول تاريخ کنار زده و خواهم زد؛ گردنکشاني چون ابوجهل که در مقابل پيامبر ميايستادند مرا که نمازم به خصوص جماعت مرا مانع زورگويي و استثمار، ميدانستند زيرا ميدانستند اگر مسلمان شوند بايد با فردي که که امتياز اجتماعي ندارد و يا فقير است در يک صف شانه به شانه بايستند.
من نمازم، رئيس و مرئوس را موظف به بندگي خدا و اجراي عدالت مينمايم و از ستم و اجحاف و تضييع حقوق ممانعت ميکنم.
زيان من از تکبير اول تا تسليم آخر گوياي مساوات خلق در برابر حق و عدل است، زيرا افکار و افعال نماز از طرف خدا براي همهي مردم يکسان وضع شده و تفاوت ندارد، تنها تفاوت آن در رعايت و توجه به خشوع در برابر خداوند از طرف خود اشخاص ميباشد.