■ نقش نیت خالص در عبادت
نيت
نخستين رکن هر عمل، بلکه تعيين کنندهي هويت هر عمل، نيت است.
امام سجاد عليهالسلام ميفرمايد:
«لا عمل الا بالنية؛ [1] قوام هر عمل به نيت است.»
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد:
«انما الاعمال بالنيات؛ [2] تمام اعمال با توجه به نيت انساني سنجيده ميشوند.»
تعابير ديگر منابع اسلامي دربارهي نيت عبارتاند از:
«لکل امرء ما نوي؛ [3] هر انساني به اندازهي پاکي نيت خود اجر ميبرد.»
«يحشر الناس علي نياتهم يوم القيمة؛ [4] انسانها با نيت خود محشور ميشوند.»
«لا دين لمن لا نية له؛ [5] آن که نيت صحيح ندارد، دين ندارد»
«ولتکن لک في کل شيء نية حتي في النوم و الاکل؛ [6] در تمامي کارها نيت (اخلاص) داشته باشد حتي در خوابيدن و خوردن.»
روشن است که مراد از نيت در عبادت، بازگو کردن الفاظ خاص نيست بلکه نيت امري قلبي و هويتي عيني در ارتباط با عمل است. نيت يعني سلامت و استمرار انگيزه و انحصار آن در اطاعت و رضايت خدا. نيت يعني عمل آگاهانه و عاشقانه در رابطه با معبود.
در نماز و عبادتهاي ديني بايد چه نيتي داشته باشيم؟ با آن که بسياري از عبادتگران و نمازگزاران، نيت خالص دارند، اما نيت آنان، ناب نيست. يعني به جهت شايستگي خدا، او را عبادت نميکنند بلکه شوق رسيدن به بهشت و هراس از جهنم، آنان را به خضوع در برابر «رب» کشانيده است.
سخني از استاد مطهري را بخوانيم:
«عارف از نظر هدف، «موحد» است، تنها خدا را ميخواهد؛ اما او خدا را به واسطهي نعمتهاي دنيوي، يا اخروياش نميخواهد؛ زيرا اگر چنين باشد، مطلوب بالذات او اين نعمتها است و خدا مقدمه و وسيله است و در حقيقت معبود و مطلوب حقيقي او نفس است؛ زيرا آن نعمتها را براي ارضاي نفس ميخواند.
عارف هر چه را بخواهد به خاطر خدا ميخواهد، او اگر نعمتهاي خدا را ميخواهد از آن جهت ميخواهد که آن نعمتها از ناحيهي او و عنايت او است، کرامت و لطف او است. پس غير عارف، خدا را به خاطر نعمتهايش ميخواهد و عارف، نعمتهاي خدا را به خاطر خدا ميخواهد.
اين جا پرسشي پيش ميآيد، که اگر عارف، خدا را براي چيزي نميخواهد، پس چرا او را عبادت ميکند؟ مگر نه اين است که هر عبادتي براي منظوري است؟ پاسخ آن است که هدف عارف و انگيزه عارف بر عبادت يکي از دو چيز است؛ يکي شايستگي ذاتي معبود براي عبادت يعني از آن جهت او را عبادت ميکند که او شايستهي عبادت است، نظير اين که انسان، کمالي در شخص يا شيئي ميبيند و او را مدح و ستايش ميکند، اگر بپرسند انگيزهي تو از اين ستايش چيست؟ اين ستايش براي تو چه فايدهاي دارد؟ ميگويد: من به طمع فايدهاي از اين شخص يا از اين شيء ستايش نکردم، فقط از آن جهت ستايشش کردم که او را به حق، لايق ستايش ديدم، همهي تحسينهاي قهرمانان در هر رشتهاي از اين قبيل است.
هدف ديگر عارف از عبادت، شايستگي خود عبادت يعني شرافت و حسن ذاتي آن است. عبادت از آن جهت که نسبت و ارتباطي است ميان بنده و خدا، کاري است در خور انجام دادن، پس لازم نيست الزاما هر عبادتي به خاطر طمعي يا ترسي باشد.
جملهاي معروف از علي عليهالسلام نقل شده است که: «الهي ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا في جنتک بل وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک» عبادت به خاطر شايستگي معبود را بيان ميکند.
عارفان بر اين مطلب زياد تکيه ميکنند که اگر هدف و مطلوب انسان در زندگي، يا در خصوص عبادات، چيزي غير از ذات حق باشد، نوعي شرک است، عرفان صد در صد بر ضد اين شرک است. در اين زمينه سخنهاي لطيف فراوان گفتهاند. ما، در اين جا به تمثيلي عالي و لطيف که «سعدي» در «بوستان» ضمن داستاني از «محمود غزنوي» و «اياز» آورده، بسنده ميکنيم:
يکي، خرده بر شاه غزنين گرفت
که حسني ندارد «اياز» اي شگفت!
گلي را که نه رنگ باشد، نه بو
دريغ است سوداي بلبل، بر او
به محمود گفت اين حکايت کسي
بپيچيد ز انديشه بر خود بسي
که عشق من اي خواجه! بر خوي اوست
نه بر قد و بالاي دلجوي اوست!
شنيدم که در تنگنايي شتر
بيفتاد و بشکست صندوق در
به يغما، ملک آستين بر فشاند
وز آنجا به تعجيل، مرکز براند
سواران، پي در و مرجان شدند
ز سلطان به يغما پريشان شدند
نماند از وشاقان گردن فراز
کسي در قفاي ملک، جز «اياز»
چو سلطان، نظر کرد، او را بديد
ز ديدار او، همچو گل بشکفيد
بگفتا که: اي سنبلت پيچ پيچ
ز يغما، چه آوردهاي؟ گفت: هيچ!
من اندر قفاي تو ميتاختم
ز «خدمت» به «نعمت» نپرداختم
سعدي پس از آوردن اين داستان، منظور اصلي خود را چنين بيان ميکند:
گر از دوست، چشمت به احسان اوست
تو در بند خويشي، نه در بند دوست
خلاف طريقت بود کاوليا
تمنا کنند از خدا، جز خدا
بر اساس اين تلقي، مسألهي کارگر و کارفرما و مزد به شکلي که ميان کارگر و کارفرما متداول است مطرح نيست و نميتواند باشد. برحسب اين برداشت، عبادت: نردبان قرب، معراج انسان، تعالي روان، پرواز روح به سوي کانون نامرئي هستي، پرورش استعدادهاي روحي و ورزش نيروهاي ملکوتي آنان، پيروزي روح بر بدن، عاليترين عکسالعمل سپاسگزارانهي انسان از پديد آورندهي خلقت، اظهار شيفتگي و عشق انسان به کمال مطلق و جميل علي الاطلاق، و سرانجام: سلوک و سير الي الله است.
بر مبناي اين دريافت، عبادت پيکري دارد و روحي، ظاهري دارد و معنايي، آنچه وسيلهي زبان و ساير اعضاي بدن انجام ميشود، پيکره و قالب عبادت است، روح و معناي عبادت چيز ديگر است، روح عبادت وابستگي کامل دارد به مفهومي که عابد از عبادت، دارد و به نوع تلقي او از عبادت و به انگيزهاي که او را به عبادت برانگيخته است و بهره و حظي که عملا از عبادت ميبرد و اين که عبادت تا چه اندازه سلوک الي الله و گام برداشتن در بساط قرب باشد.» [7] .
در برابر اين همه توصيه به نيت خالص و ناب، امروزه چنان زمينه اين کارهاي ارزشمند کم شده است که استاد مطهري رحمة الله عليه مينگارد:
«مرحوم شيخ جعفر شوشتري، آن سالها که آمده بود تهران و منبرهاي معروف را ميرفت، يک روز گفت: ايها الناس! همهي پيغمبران شما را به توحيد دعوت کردهاند، اما من آمدهام شما را به شرک دعوت کنم! همه تعجب کردند، که شيخ چه ميگويد؟! گفت: همهي پيامبران آمدند و گفتند: فقط خدا را بپرستيد، فقط براي خدا کار کنيد؛ ولي من ميگويم: کمي هم براي خدا کار کنيد!» [8] .
[1] وسائل الشيعه، ج 1، ص 33.
[2] بحارالانوار، ج 70، ص 210.
[3] همان.
[4] وسائل الشيعه، ج 1، ص 34.
[5] قصار الجمل.
[6] وسائل الشيعه، ج 1، ص 35.
[7] سيري در نهجالبلاغه / 83.
[8] فطرت، 194.
نقش و جايگاه نيت خالص
1. عامل رستگاري: اخلاص، در گفتار اميرمؤمنان عليهالسلام به «فوز» [1] يعني: رستگاري و پيروزي تعبير شده است. حضرتش در حديثي ديگر، فرمود: «في الاخلاص يکون الخلاص؛ [2] آسودگي و آرامش در پرتو اخلاص ميسر گردد.»
2. هدف اديان و شرايع: اميرمؤمنان عليهالسلام ميفرمايند: اخلاص، هدف دين و مقصد شرايع آسماني است.
«الاخلاص غاية الدين؛ [3] همهي پيامبران آمدند تا انسان را به قلهي اخلاص صعود دهند.»
3. ملاک برتري: پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در روايتي فرمودند: «بالاخلاص تتفاضل مراتب المؤمنين؛ [4] مقام مؤمنان با اخلاص سنجيده ميشود.»
4. برترين نعمتها: امام صادق عليهالسلام ميفرمايد:
«ما انعم الله عزوجل علي عبد اجل من الايکون في قلبه مع الله غيره؛ [5] .
هيچ نعمتي بالاتر از اين نيست که در قلب بنده غير از خدا چيزي نباشد.»
در يک حديث قدسي خداوند متعال ميفرمايد: نيت خالص سري از اسرار من است که آن را در قلب آن کس که بخواهم قرار ميدهم. [6] .
5. راه دستيابي به محبوبيت: يکي از آرزوهاي ديرينهي بشر دستيابي به محبوبيت اجتماعي است و همهي تلاشها براي راضي کردن عناصر و افراد گوناگون در جامعه و کسب محبوبيت بسيج ميشود. قرآن کريم ميفرمايد:
«ان الذين امنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا؛ [7] .
آنان که ايمان و عمل صالح انجام دادند خداوند رحمان بر ايشان محبوبيت عمومي را تقدير خواهد کرد.»
و بنا به مقتضاي روايات و تفاسير، عمل صالح، عملي است که در آن غير خدا نباشد. پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در روايتي چنين ميفرمايد:
«اعمل لوجه واحد يکفيک الوجوه کلها؛ [8] .
«براي خداي يکتا کار کن تا او [قلب] ديگران را در اختيار تو قرار دهد.»
6. معيار شرافت و کرامت انساني: خداوندي که همه چيز را مسخر بنيآدم قرار داده است [9] از او توقع ويژهاي دارد که برتري او از ديگر موجودات را مبرهن نمايد و الا اين کرامت و امتياز بيهوده خواهد بود. امام صادق عليهالسلام ميفرمايد: بايد بندگان در هر حرکت و سکوني، نيت خالص داشته باشند؛ چرا که در غير اين صورت غافل خواهند بود و غافلان را قرآن چنين معرفي فرموده:
«اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون؛ [10] انسانهاي غافل و پند ناپذير، مانند چهار پايانند، بلکه پستترند.»
بنابراين، نيت خالص، تنها معيار شناسائي و جدايي انسان از حيوان است.
7. کارآمدترين ابزار نيکوکاري: انسان ميتواند از امکانات مالي و مادي خدادادي عمر و زندگي و از فرصتها و نشاط کاري خود، براي انجام طاعات و ارائهي عبادات بهره گيرد. هر کدام از اين ابزارها مواجه با محدوديتهايي است که استفاده از آنها نميتواند مطلق و بيپايان باشد. بخشي از اموالش را ميتواند صرف تعاون و خدمت نمايد. سالياني از عمرش را به انجام عبادت و طاعت و خدمت مردم، اختصاص دهد. اما تنها ابزاري که بهرهي انسان از آن نامحدود و جاودانه است، نيت است.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايد:
«مؤمني که از خداوند امکانات مالي درخواست کند براي انجام کارهاي خير، خداوند پاداش همهي اين خيرات را در صورتي که نيت خالص داشته باشد، به او عطا ميفرمايد.» [11] .
آن حضرت در روايتي ديگر ميفرمايد:
«هر کس تصميم به کار خيري بگيرد ولي جامهي عمل به آن نپوشاند، پاداش آن برايش منظور شود و اگر انجام دهد، تا هفتصد برابر برايش نوشته ميشود.»
8. مايهي قوام دين: تمام کنشها و واکنشهاي بشر در پرتو نيت معنا مييابد و همگون با نيتي که از عمل داشته با او رفتار ميشود. چاقوي جراح و چاقوي اشرار به ظاهر يک کار را انجام ميدهند اما با توجه به نيت، با هر يک برخوردي کاملا غير از آنچه با ديگري انجام ميگيرد اعمال ميشود. دين و کنش روحي و اعتقاد انسان نيز بر عمود نيت استوار است. اميرمؤمنان علي عليهالسلام ميفرمايد: همان گونه که جسم انسان بدون حيات، ضايع و متلاشي ميگردد همچنين دين جز با نيت صادق استوار نميگردد.
آري، در هر يک از اعمال خصوصا در عبادات، نه تنها نيت الهي و خير ضرورت دارد، بلکه بايد ناب و خالص نيز باشد و هر گونه ناخالصي، هر چند اندک، ارزش معنوياش را ضايع خواهد کرد و خداوند آن را نخواهد پذيرفت.
در روايتي قدسي، خداوند متعال ميفرمايد: من بهترين شريک هستم. هر کس مرا در عملي با ديگري شريک گرداند، هر چند سهم او اندک و سهم من زياد باشد، سهم خود را به او ميبخشم و جز آنچه را خالص باشد نميپذيرم. [12] .
همان گونه که قبلا اشاره شد نيت، امري قلبي است و تنها به گذراندن لفظ از زبان بسنده نميشود و قربت الي الله با لفظ محقق نميگردد، بلکه در عمل و در اعماق دل بايد تقرب به خدا تنها عامل و محرک به سوي عمل باشد و چگونگي ارائهي عمل طوري باشد که انسان را به خدا نزديک سازد.
[1] غررالحکم، فهرست، واژهي اخلاص.
[2] تنبيه الخواطر / 390.
[3] غررالحکم و دررالکلم.
[4] تنبيه الخواطر / 36.
[5] مستدرک الوسائل، ج 1، ص 10.
[6] بحارالانوار، ج 70، ص 249.
[7] مريم / 96.
[8] کنزالعمال، ج 3 / ص 23.
[9] حج / 65؛ (الم تر ان الله سخر لکم ما في الارض).
[10] اعراف، 179.
[11] بحارالانوار، ج 70، ص 199.
[12] مستدرک الوسائل، ج 1، ص 10.
راههاي دستيابي به نيت خالص
هشدارها و تأکيدهايي فراوان در روايات بر نابسازي و اخلاص نيت، فرا ميخواند. در عين حال نفوذ شرک خفي و شراکت غير خدا در عمل عبادي را در روايات به حرکت مورچه در دل شب، بر روي سنگ سياه تشبيه کردهاند. بنابراين؛ دستيابي به مقام اخلاص و رهايي از نفوذ شرک خفي، کار آساني نيست و بايستهي دقت و تأمل است. اکنون با پژوهش در منابع معرفتي به جست و جوي آن ميپردازيم.
يقين به مبدأ و معاد
همهي ما به خدا و روز قيامت ايمان داريم، ولي اين اعتقاد به مرز يقين نرسيده است، صرفا پذيرفتهايم که خدا و بازگشت به او، حق است. ميدانيم خدا، عادل است و به پرونده اعمال تمام بندگان در قيامت رسيدگي ميکند. ميدانيم که همه امکانات دنيوي ما از ابتداي خلقت تاکنون مرهون فيض مبدأ هستي، و او پرورش دهندهي ما و رحمان و رحيم است و همه قدرتهاي ديگر، شعاعي بسيار ضعيف از قدرت اويند و مقهور اراده او خواهند بود. ميدانيم که نفسهاي ما، ما را به سوي دروازهي مرگ پيش ميبرد، اما به هيچ يک از اينها يقين نداريم؛ لذا به غير خدا اميد ميبنديم و متکي بر اين اميد، آنان را در عمل خود شريک ميکنيم. پيشوايان دين عليهمالسلام به اين واقعيت با تعابيري گوناگون در سخنان خويش پرداختهاند. امام علي عليهالسلام ميفرمايد:
«سبب الاخلاص اليقين؛ اخلاص، رهآورد يقين است.»
و در سخن ديگري ميفرمايد: «علي قدر قوة الدين يکون خلوص النية؛ [1] اخلاص آدمي به ميزان استحکام دينداري او است.»
[1] غررالحکم و دررالکلم.
يأس از مردم
با آن که در بينش اسلامي، جامعه و مردم مورد توجهند، اما هيچ گاه، تکيهگاهي مناسب براي انسان نيستند؛ چرا که جايگاه انسان در نظام خلقت به هيچ وجه توجيه کنندهي وابستگي روحي فردي از افراد بشر به ديگري نيست! زيرا با آن که انسان، خليفهي خدا در زمين محسوب ميگردد، و پروردگار حکيم، ساير موجودات را به طفيل او، آفريده، ولي انسان موجودي ناتوان است، که: «لن يخلقوا ذبابا ولو اجتمعوا له و ان يسلبهم الذباب شيئا لا يستنقذوه منه؛ [1] اگر تمام انسانها جمع شوند نميتوانند مگسي خلق کنند و چنانکه مگسي از آنان چيزي بستاند و بگريزد، نميتوانند آن را از وي بازگيرند.»
با آنکه هر چه دارند داده الهي است و هر چه در راه خدا بدهند خداوند آن را به آنان برميگرداند اما: «اذا مسه الخير منوعا؛ [2] وقتي توانگرند، تعاونگر نيستند.»
بنابراين بايد از اين خيل ناتوان ممسک، قطع اميد کرد و اين نااميدي، گام پيشين وابستگي به خدا و اخلاص عمل براي او است.
حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد:
«اول الاخلاص اليأس مما في ايدي الناس؛ [3] .
نااميد بودن از مردم، نخستين شرط اخلاص است.»
[1] حج / 73.
[2] معارج / 21.
[3] غررالحکم و دررالکلم.
دوري از پرورش و پرستش هواها
آنچه انسان را وادار به خضوع و زانو زدن بر در خانهي خلايق ميکند، آرزوها، هواها و محبت دنيا است. اگر آرزوها محدود گردند و هواها سرکوب و محبت دنيا مهار گردد چگونه حريت انسان به او اجازه ميدهد که به دنيا وابسته شود و پرستشگري را که افضل اعمال انساني است به شراکت نالايق مشوب گرداند. غزالي در بيان حقيقت اخلاص چنين ميگويد:
«آن کس که حب دنيا بر قلب او غالب گردد، تمام حرکاتش چنين صفت و نشان غير خدايي را به خود ميگيرد؛ پس: جز اندکي از عبادات و نماز و روزه او، ره به سلامت نميبرد. بنابراين راه رسيدن به اخلاص، بريدن از دنيا و آخرتي شدن است. تا قلب، صبغهي الهي را بپذيرد و به اعمال، منتقل کند.» [1] .
[1] محجة البيضاء، ج 8، ص 138.
به کارگيري عقل
انديشهمندي که به توان و ضعف مردم و ميزان کارآيي آنان در ياري افراد جامعه توجه کند و آن را با قدرت، محبت و کرامت الهي بسنجد، هيچ گاه حاضر نيست عمل خود را به ديگران بفروشد؛ زيرا يا نميخرند، يا کم ميخرند، و يا با منت ميپذيرند و... هزار قيد و شرط دارند، زيادند و آراء و اهواء مختلف دارند،
دير راضي ميشوند و پرتوقعند و اگر کم باشد قهر ميکنند و جسارت به خود ميدانند، اما خداي سبحان يکي است و «سريع الرضا»، «کم» را ميپذيرد و «زياد» پاداش ميدهد، بينياز است و بامحبت، بيمنت است و نزديکترين وجود به انسان، پس چرا به غير او روميآوريم و از او ميگريزيم؟! او کجا اجري از پاداشهاي ما را کم گذاشته است؟ کجا به ما بيمهري و بيتوجهي نموده، کجا ما را از ياد برده است؟ کدامين نعمت را از ما دريغ کرده است؟ سزاوار است که قرآن از انساني چنين با عنوان «ظلوم و جهول» [1] ياد کند. امام باقر عليهالسلام ميفرمايد: انساني که عمل عبادي خويش را براي ديگران و با نيت غير الهي انجام ميدهد، دچار کمعقلي است؛ زيرا اگر همان کار را براي خدا انجام دهد، سريعتر و نيکوتر به نيت و خواست خود نايل ميشود. [2] .
در روايتي ديگر، انجام عمل براي غير خدا، به «خسران در دنيا و آخرت» و «شقاوت عظيم»، تعبير شده است؛ چرا که از دنيا، مايه گذاشته و به اجري در آخرت نيز دست نيافته است. [3] .
[1] احزاب / 72.
[2] بحارالانوار، ج 72، ص 299.
[3] همان، ص 300.