■ اهمیت و جایگاه نمازهای غیر یومیه
نماز شب
کساني که انس بيشتر و محفل صميميتري را ميطلبند، ملاقات ويژهاي براي آنان در ساعاتي خلوت تنظيم گرديده، تا فارغ از هر شغل و شاغلي به بارگاه يار، ره يابند و در دامان وصال او بستر گيرند و همنشيناش گردند. نماز شب، وقت ملاقات عاشقان قرب به خدا، در نزديکترين تماس معنوي و روحاني است. اگر فرايض روزانه، تجسم اطاعت و عبادت خدا، نام گيرند، نماز شب را ميتوان نمايش محبت و عشق به خدا تفسير کرد.
قرآن کريم در ستايش اين شب ستيزان چنين ميگويد: «آنان - به هنگام نيمه شب - پهلوهاشان از بستر کنده ميشود و خداي را با ترس و اميد ميخوانند و از آنچه به آنان روزي دادهايم، انفاق ميکنند و هيچ کس نميداند چه پاداشهاي ارزشمندي برايشان ذخير شده است.» [1] .
در حديثي ميخوانيم:
«کذب من زعم انه يحبني فاذا جنه الليل نام عني، اليس کل محب يحب خلوة حبيبه؛ [2] دروغ ميگويد هر که ميپندارد مرا دوست دارد و شباهنگام - آرام - سر بر بستر ميگذارد! آيا هر محبي دوست ندارد همنشين خلوت محبوبش باشد؟»
آري، اين خلوت نشيني، توفيقي است که به هر کس عطا نکنند. تا محرم نباشد و از گناه پرهيز نکند، به چنين حريمي مقدس و پاک، ره نميبرد، و لذت اين گفت و گو را درنمييابد. ناپاکي، انسان را از اين کاميابي بازميدارد. مردي خدمت اميرالمؤمنين عليهالسلام عرض کرد: از نماز شب محروم شدهام! حضرت فرمود: گناهان، تو را در بند کشيدهاند. [3] .
در سخن ديگر امام صادق عليهالسلام فرمود: گاه، دروغي، سبب محروم ماندن از نماز شب براي اهلش ميشود. [4] .
نماز شب، آثاري فراوان بر شخصيت، چهره و زندگي نيايشگر باقي ميگذارد. امام صادق عليهالسلام فرمود: نماز شب چهره را نوراني، نفس انسان را معطر [5] و رزق را فراوان ميگرداند. [6] .
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: هر بندهاي، به هنگام شب از روي اخلاص وضو بگيرد و با نيت پاک و قلب سليم و بدن خاشع و چشم گريان، پروردگار را بخواند، خداوند نه صف از فرشتگان بيشمار را پشت سر او قرار ميدهد و به تعداد آنها درجات معنوياش را بالا ميبرد. [7] .
در حديث نبوي ميخوانيم: «خداوند به ملايک ميگويد: بنگريد چگونه در شب تاريک به سراغ من آمده، در حالي که خوش گذرانان سرگرم عشرتند و غافلان، خفته. شاهد باشيد که گناهانش را بخشيدم.» [8] .
امام صادق عليهالسلام محرومان از سحرخيزي و تهجد را افرادي مغبون در زندگي معرفي ميفرمايند. [9] آري! درک اين غبن و تشخيص اين خسارت، تنها براي کسي ممکن است که دل و جاني آشنا با حلاوت عبادت داشته باشد.
رهبر کبير انقلاب اسلامي؛ امام خميني (ره) شخصيتي بود که در طول دوران جواني، و تا پايان عمر، در سفر و حضر به اقامهي نماز و نافله ي شب، عشق ميورزيد. از زبان فرزندش ميخوانيم: «روزي در خانه حالت تأثر و زاري شديدي از پدرم ملاحظه کردم که برايم بيسابقه بود. از اين که علت را از ايشان بپرسم، شرم داشتم. لذا از مادر پرسيدم. ايشان پاسخ داد: ديشب نماز شب پدرت قضا شد؛ به همين دليل ناراحت و متأثر هستند. [10] .
امام علي عليهالسلام در حال مناجات چنين عرض ميکند:
«الهي من ذا الذي ذاق حلاوة محبتک فرام منک بدلا؛ [11] آن کس که شيريني انس با تو را چشيده باشد، محال است آن را با چيز ديگر، سودا کند.»
آري! اين باور است که اميرمؤمنان عليهالسلام را نيمههاي شب به نخلستانهاي کوفه ميکشاند و اين زمزمهي عاشقانه را بين عبد و مولا در آسمان کوفه طنين ميافکند: «الهي صبرت علي عذابک فکيف اصبر علي فراقک». چشيدن طعم اين نجواست، که فرزندش امام حسين عليهالسلام را واميدارد از سپاه کفر، تنها يک چيز تمنا کند! مجالي ديگر براي عشقبازي، و نه عشق بازي! که عشق، بازي نيست. شبي براي عبادت و راز و نياز، سوز و گداز، در بارگاه يگانه محبوب بينياز.
استاد مطهري رحمة الله عليه مينگارد:
«در عصر تاسوعا، لشکر عمر سعد، طبق دستور عبيدالله بن زياد حمله کردند. شبانه ميخواستند با حسين بجنگند. حسين عليهالسلام به وسيلهي برادرش ابوالفضل العباس از آنها ميخواهد فقط شبي ديگر را مهلت دهند. ميگويد: «برادرجان! به آنان بگو: همين امشب را به ما مهلت بدهند؛ من فردا ميجنگم. من اهل تسليم نيستم، ميجنگم»... بعد براي اين که گمان نکنند حسين عليهالسلام ميخواهد دفع الوقت بکند، اين جمله را گفت: «برادر! خدا خودش ميداند من مناجات با او را دوست دارم. ميخواهم شب آخر عمرم را شب توبه و استغفار قرار بدهم.» آن شب عاشورا اگر بدانيد چه شبي بود، معراج بود، يک دنيا شادي و بهجت و مسرت حکمفرما بود.» [12] .
در اين جا خاطرهاي ديگر از درک لذت و حلاوت عبادت و مناجات نيمه شب مولا اميرمؤمنان عليهالسلام را از زبان استاد مطهري ميخوانيم:
«عدي بن حاتم» نزد معاويه آمد، در حالي که سالها از شهادت مولا گذشته بود. معاويه ميدانست عدي يکي از ياران قديم مولا است. خواست کاري بکند که اين دوست ديرين بلکه يک کلمه بر ضد حضرتش سخن بگويد: گفت: «عدي! اين الطرفات؟» پسرانت چه شدند؟ [عدي سه پسر داشت، طريف، طرفه و طارف]، که هنگام جواني در رکاب حضرت در جنگ صفين کشته شده بودند. [معاويه] ميخواست عدي را به خشم آورد، تا از مولا اظهار ناخشنودي کند] عدي گفت: در رکاب مولايشان علي با تو که زير پرچم کفر بودي، جنگيدند و کشته شدند. گفت: عدي! علي دربارهي تو انصاف نداد! پرسيد: چه طور؟ گفت: پسران خودش را نگاه داشت و پسران تو را به کشتن داد! عدي گفت: معاويه! من دربارهي علي انصاف ندادم؛ نميبايست علي امروز در زير خروارها خاک باشد و من زنده باشم! اي کاش مرده بودم و او زنده ميماند.
معاويه ديد تيرش کارگر نيست. گفت: عدي! الان ديگر کار از اين حرفها گذشته است. دلم ميخواهد چون تو زياد با علي بودي، قدري کارهايش را برايم وصف بکني، که چه ميکرد. گفت: معاويه! مرا معذور بدار. گفت: نه! حتما بايد بگويي. شروع کرد به صحبت کردن دربارهي علي. گفت: معاويه! ميخواهم منظرهاي را که با چشم خودم ديدم، برايت بگويم. در يکي از شبها ديدم علي در محراب عبادت، مستغرق خداي خودش است و محاسنش را به دست مبارک گرفته، ميگويد: آه، آه، از اين دنيا و آتشهاي آن! ميگفت: «يا دنيا غري غيري...»
عدي، آن چنان علي را وصف کرد، که دل سنگ معاويه تحت تأثير قرار گرفت. به طوري که با آستينش اشکهاي صورتش را پاک ميکرد. آن وقت گفت: دنيا، عقيم است که مانند علي بزايد!
و مناقب شهد العدو بفضلها
و الفضل ما شهدت به الاعداء
علي، مردي است که دشمنانش دربارهي فضيلت او گواهي ميدادند.» [13] .
فرزندان آزادهي امام هنگام اسارت در زندان حزب بعث، حقانيت اين ادعا و عينيت آن را در عصر حاضر به امضاي تاريخ رساندند. آنان در حالي که به جرم سحرخيزي، دهها و صدها شلاق و شکنجهي روحي و جسمي را تحمل ميکردند، لحظهاي انس با خدا و اقامهي نماز را رها نکردند. خاطراتي تکان دهنده از آنان خواندهايم، و ميخوانيم:
«در يکي از شبها، يکي از بچهها در اتاق خودمان، مشغول خواندن نماز شب بود، که نگهبان عراقي سر رسيد و او را ديد. فرداي همان شب - که صبح سردي بود - عدهاي از عراقيها با کابل به جان او افتادند و آن قدر کتکش زدند، که خودشان خسته شدند. با وجود اين او در شبهاي ديگر هم، نمازش را ادامه داد.» [14] .
در خاطرهاي ديگر چنين ميخوانيم:
«يک شب به نگهبان خودي که مراقب عزيزان آزاده و دربند بود، سفارش کردم مرا براي نماز شب بيدار کند. وقتي نيمه شب مرا براي گفت و گو با معبود بيدار کرد، متوجه شدم بيش از نود درصد بچهها مشغول خواندن نماز شب هستند. با ملاحظهي اين صحنه، از خودم خجالت کشيدم. اين در حالي بود که اگر نگهبان عراقي متوجه ميشد و نام نمازگزار در فهرست اسيران متخلف ثبت ميشد، فرداي آن شب، غرامت و مجازات اين سحرخيزي را ميبايد از طريق تحمل ضربههاي کابل، شلنگ آب و گاهي ميلهي مفتول آهني بپذيرد و گاهي تمام افراد يک آسايشگاه به اين پذيرايي! دعوت ميشدند.» [15] .
[1] سجده / 16.
[2] وافي، ج 2، ص 22.
[3] بحارالانوار، ج 87، ص 146.
[4] همان، 146.
[5] علامه مجلسي (ره) ميگويد: معطر شدن، کنايه از خوش خويي آدمي و اقبال جامعه است.
[6] بحارالانوار، ج 87، ص 149.
[7] امالي شيخ مفيد، 42.
[8] بحارالانوار، ج 87، ص 137.
[9] همان / 146.
[10] سرگذشتهاي ويژه از زندگي امام خميني (ره).
[11] مفاتيح الجنان، مناجات خمسه عشر، مناجات المحبين.
[12] گفتارهاي معنوي، 125.
[13] اسلام و مقتضيات زمان، 298.
[14] نماز در اسارت، 103؛ با اندکي تصرف؛ خاطره از: رمضانعلي خرسندي.
[15] همان / 99. با اندکي تصرف؛ خاطره از: شهريار رحماني.
نماز عيد
برخلاف جشن ها و شاديهاي معمول و مرسوم که غالبا آميخته با انواع هوسرانيها و غفلتها است، عيد اسلامي با مراسم نماز، دعا، انفاق و غسل برگزار ميگردد. اصولا در فرهنگ اسلامي، روزي که در آن، طاعت و عبادت و بروز امتيازهاي اخلاقي و منشهاي انساني باشد، عيد است.
امام علي عليهالسلام ميفرمايد: «کل يوم لا يعصي الله فيه فهو يوم عيد» [1] .
در روزهاي عيد فطر و قربان، مسلمانان، شادي را با نماز آغاز مينمايند. اين نماز دو رکعت است که در رکعت اول بعد از قرائت، پنج قنوت و در رکعت دوم، چهار قنوت خوانده ميشود.
اين نماز، به جماعت برگزار ميگردد؛ قنوت آن دعايي ويژه دارد و بندگان از پروردگار ميخواهند هر خيري را که خدا براي پيامبر و خاندانش مقرر فرموده، براي آنان نيز تقدير کند و از هر شري که آن بزرگواران را مصون داشته، آنها را ايمن دارد.
قبل و بعد اين نماز، تکبيرهايي گفته ميشود و پايان آن، شکرگزاري از توفيق خداوند در انجام عبادات و طاعات ماه مبارک رمضان، يا ايام دهه مبارک ذيالحجه است.
[1] نهجالبلاغه، حکمت 428.
نماز آيات
انسان، با همهي شرافت و کرامتش، دچار ضعفهايي از قبيل نسيان و غفلت است. لذا مربي اصلي خلقت براي نجات او از خطرها، از هر فرصتي بهره گرفته است،هنگام بروز حوادث ارضي و سماوي همانند زلزله و خسوف و کسوف او را به نماز فراميخواند.
امام رضا عليهالسلام ميفرمايد: «همانا براي ماه گرفتگي، نمازي بر انسان واجب است؛ زيرا خسوف يکي از آيات الهي است که نميدانيم نشانهي رحمت است، يا عذاب؟ در چنين هنگامي پيامبر، امت را به سوي خدا بسيج ميکند، تا آنان را از آفات اين حوادث، دور دارد. همان گونه که قوم حضرت يونس وقتي به دنبال مشاهدهي نشانههاي عذاب به خداوند التجا کردند، خداي متعال عذاب را از آنان دور گردانيد.» [1] .
با آن که زلزله، خسوف و کسوف از يک نوع قهر و غضب حکايت دارد، اما اسلام با هر نوع تفسير خرافي دربارهي آنها مبارزه کرده است. در زمان پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم حادثه درگذشت ابراهيم فرزند هجده ماههي آن حضرت، با حادثه گرفتگي خورشيد هم زمان شد، مردم اين دو حادثه را به هم ربط داده و گفتند: از شدت و عظمت اين مصيبت که بر پيامبر وارد شد، خورشيد گرفت! پيامبر ضمن ايراد خطابهاي روشنگرانه به مردم چنين فرمود: «خورشيد و ماه دو آيه از آيات خداوندي هستند، که به امر او جاري ميشوند و به مرگ و زندگي کسي مربوط نميشوند. در چنين موقعي به نماز پناه ببريد و آن را به جا آوريد. سپس خود با مردم نماز آيات به جاي آوردند. [2] .
اين نماز، دو رکعت است و هر رکعت، پنج رکوع دارد، که به دنبال قرائت قسمتي از سوره انجام ميشود. به دنبال بروز هر يک از حوادث ياد شده در يک منطقه، واجب است تمام مکلفان فورا اين نماز را ادا کرده، در صورت تأخير، قضاي آن را انجام دهند.
[1] من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 342.
[2] وسائل الشيعه، ج 5، ص 143.
نماز ميت
فرصتي ديگر که ميتواند پندآموز و عبرت آفرين باشد، موقعيت رويارويي با مرگ، هنگام ختم پروندهي زندگي انسانها و کوتاه شدن دست آنان از صحنهي عمل و تلاش در دنيا است. آن گاه که گروهي از مؤمنان، جنازهي مسلماني را فراروي خود مينهند و بر او نماز ميت ميخوانند، يکي از پربارترين و زيباترين برنامههاي آموزش سمعي و بصري و تذکر غير مستقيم به انسانها است. چگونه ميتوان محسوستر از اين صحنه، اين باور را براي انسانها، برهاني ساخت، که مرگ حق است؟ آنان نيز پس از گذر از دورهاي نه چندان طولاني که امکان دارد هر آن پايان پذيرد، چنين شرايطي را در پيش خواهند داشت! کلاس تشييع، نماز و خاک سپاري ميت، آموزندهترين کلاس معارف عيني و واقعي است. در اين کلاس، مسلمانان بياعتباري دنيا، اغتنام فرصتها، حس تعاون و نوع دوستي، گريز از غفلت و... را مرور ميکنند.
در اين نماز پنج تکبير گفته ميشود که پس از تکبير اول به وحدانيت خدا و نبوت پيامبر، شهادت ميدهيم و پس از تکبير دوم بر پيامبر و آلش درود ميفرستيم و پس از تکبير سوم براي اهل ايمان مغفرت ميطلبيم، و پس از تکبير چهارم بر پيامبر و آلش درود ميفرستيم و با تکبير پنجم، نماز پايان ميپذيرد.
خواندن اين نماز، قبل از دفن و پس از غسل و کفن هر ميت، واجب کفايي [1] است. اگر اين نماز را بر ميت نخوانند، بايد پس از دفن بر قبرش بخوانند.
هنگام انجام اين مراسم، همهي شرکت کنندگان بايد سکون، آرامش و سکوت را حفظ کنند و به حديث نفس و موعظهي خويشتن مشغول باشند. به فرمودهي امام صادق عليهالسلام بايد خود را جاي ميت ببينند، که موقتا مهلتي به آنها داده شده تا به دنيا بازگردند و تکاليف از ياد رفتهي خويش را به جاي آورند. [2] .
اميرمؤمنان عليهالسلام در تشييع جنازهاي، فردي را در حال خنديدن ديد! حضرت فرمودند: گويا مرگ براي غير ما است و اين ميت به سفر کوتاهي ميرود و به زودي به سوي ما باز خواهد گشت؟! و ما، در دنيا جاودانهايم؟! ما پند و اندرزهايي که بايد از اين صحنه بياموزيم، از ياد بردهايم. [3] .
[1] واجب کفايي، آن است که بر همه واجب است، ولي با انجام آن توسط يک نفر، از ديگران ساقط ميشود.
[2] بحارالانوار، ج 71، ص 266.
[3] نهجالبلاغه، حکمت 122.
نماز باران
نافرماني و طغيان در برابر مالک آسمانها و زمين موجب محروميت از برکات ارضي و سماوي ميگردد. خداوندي که عذاب را نازل ميکند، راه رفع آن، و جلب رحمت و برکت خويش را نيز آشکارا نموده است.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: وقتي خداوند بر ملتي غضب کند و به دليلي عذابي - که يک باره نابودشان کند - بر آنان نازل نگردد، آنان را به گراني، کوته عمري، کمي محصولات، کم آبي نهرها و نباريدن باران مفيد، مبتلا، و اشرار را بر آنان مسلط ميسازد. [1] صادق آل محمد عليهمالسلام نيز نباريدن باران را معلول رواج بيعدالتي دانسته است. [2] .
در چنين شرايطي، انسانها به يک دگرگوني عاطفي - معنوي و برگزاري مراسم خاص دعا و نماز دعوت شدهاند، تا در پرتو انابه و انکسارشان، رحمت و عنايت ايزد منان به آنان بازگردد. نماز استسقا که همچون نماز عيد به جماعت اقامه ميگردد، معمولا در بيابان يعني منطقهاي که از آلودگيهاي گناه، دور است، انجام ميشود. کودکان و چهارپايان که به دليل نافرماني ديگران، از رحمت خدا محروم شدهاند در اين مراسم شرکت داده ميشوند. نوزادان را از مادرها جدا ميکنند تا ناله آنان در سايرين ايجاد رقت کند. سه روز را به عبادت و روزه سپري مينمايند و قبل از نماز به توبه و استغفار و تکبير مشغول ميشوند و سپس همگي پابرهنه به صحرا ميروند و زير آسمان نماز را به جاي ميآورند و پس از نماز، امام جماعت به نصيحت و موعظه بندگان و عرض حال به محضر احديت ميپردازد.
تاريخ، نمونههايي فراوان از نماز باران را در خود ثبت کرده، که پس از بازگشت روحي و معنوي آدميان به پيشگاه خداي مهربان، نعمت و رحمت نيز به ميان آنان بازگشته است. از جمله در قرن اخير و در سال 1363 هجري قمري اهالي قم در حالي که با کمبود باران و قطع رحمت الهي، مواجه شده بودند، از مرحوم حضرت آيتالله سيد محمدتقي خوانساري درخواست کردند با آنان براي اقامهي نماز باران به بيرون شهر عزيمت کنند. اين مرد الهي دو روز متوالي به رغم استهزاي برخي از ناباوران، اين نماز را با مردم به جاي آوردند. پس از پايان دومين نماز و قبل از بازگشت مردم به شهر، چنان باراني نازل شد که تمام جويبارها را فراگرفت و همهي مزارع سيراب گشتند. مردم شادمان شدند و در پرتو اين قهر و آشتي، پيوند و ارتباط آنان با خداوند تجديد گشت. [3] .
[1] وسائل الشيعه، ج 5، ص 158.
[2] همان.
[3] گنجينه دانشمندان، ج 1، ص 324.
نماز قضا
نماز، فريضهاي است که در هيچ حال و شرايطي نبايد آن را ترک کرد. تنها زنان در دورهاي خاص از هر ماه، به جاي انجام آن، بر سجاده مينشينند و به نيايش ميپردازند. در غير اين صورت، نمازگزار بايد تمام نمازها را به طور منظم، کامل و با قرائت صحيح، لباس پاکيزه و رعايت ساير شرايط انجام داده، و اگر عمدا يا از روي فراموشي، نمازي را ترک کرد، يا ناقص خواند، بايد قضاي آن را به جاي آورد و توبهي نمازهايي که نخوانده، جز به اتيان آنچه بر او واجب بوده، تحقق نميپذيرد و هيچ چيزي جاي آن را نميگيرد.
گهگاه براي برخي مکلفان، با توجه به کاستيها و ناآشناييهاي دورهي نخستين تکليف، احتمال نمازهايي فاقد شرايط لازم، يا انجام ندادن بعضي نمازها، وجود دارد؛ از اين رو، بايد در حد توان، در رفع کاستيها کوشيد، تا پروردگار نيز هنگام محاسبهي اعمال از تقصيرات ما چشم پوشد!