■ اسرار مقدمات نماز
مقدمات نماز
مقدمات نماز بر دو گونه است: واجب و مستحب
مقدمات واجب نماز عبارتند از: طهارت، دور کردن نجاسات، پوشاندن عورت، مکان نماز، وقت نماز و بالاخره قبله.
مقدمات مستحب نماز بسيار است، چون رفتن به مسجد، اذان و اقامه گفتن، توجه به شش تکبير شروع نماز غير از تکبيرة الاحرام.
براي هريک از مقدمات وظايفي قلبي و رازهايي پنهاني است که با حضور قلب، صفاي خرد و آگاهي بدانها امکان پذير است، و آنچه ما بيان مي کنيم، همانند پله و نردباني است که نمازگزار را به مراحلي لطيف تر و دقيقتر از بندگي بالا مي برد.
طهارت
در هنگام طهارت بايد به اين معنا توجه داشت که وظيفه ي نمازگزار در طهارت، شستن و پاک کردن اعضاي ظاهري بدن است، تا مردمان بر اين پاکي آگاهي يابند و نيز براي آن است که اين اعضا آلوده به کارهاي دنيا بوده و دچار تيرگيهاي آن گشته اند، پس در شستن اين اعضاي ظاهري بايد به تطهير دل نيز توجه داشت که دل جايي است که خداوند بر آن مي نگرد، همانا او به ظاهر شما توجهي نداشته و به دلهاي شما مي نگرد. به درستي که دل سرپرست و پيشواي تمامي اندامهاست و همين دل است که اندامها را در امور دنيايي، که دور کننده از خداي تعالي است، به کار مي گيرد، اين بيان ما هشداري روشن و کلامي بسنده بر وجوب تطهير دل است.
بايد دانست که مقصود از تطهير آن اعضا به هنگام عبادت خداوند: روي آوردن به او و دوري جستن از دنيا به دل و حواس و رسيدن به نيکبختي ابدي است، همانا دنيا و آخرت چون دو هوويند که نزديک شدن به يکي دور شدن از ديگري است، پس به اين دليل دستور پاک شدن از دنيا و روي آوردن به آخرت به هنگام عبادت وارد شده است.
پس در وضو به شستن صورت موظف گشته ايم، براي آن که توجه و روي آوردن دل به خداوند بدان وسيله است و در صورت بيشتر حواس ظاهري انسان که از بزرگترين برانگيزاننده ها به مطالب دنيايي مي باشند، قرار گرفته است، بنابراين براي توجه به اين امور دستور شستن وارد شده در حالي که ظاهراً چهره از آن آلودگيها پاک است، اکنون بدين شستن قياس کن لزوم پاک نمودن دل را که پايه و اساس انسانيت انسان است.
سپس دستور شستن دو دست وارد شده، چرا که بيشتر کارهاي دنياي پست و خواهشهاي طبيعي به آنها انجام مي گيرد.
سپس مسح سر است، زيرا در سر نيروي انديشه قرار گرفته که به واسطه ي آن رسيدن به خواسته هاي طبيعي امکان پذير گشته و سرچشمه ي برانگيختن حواس براي روي آوردن به امور دنيايي، که مانع از امور اخروي هستند مي باشد.
سپس مسح پاهاست، زيرا به توسط پاها به خواسته و هدفهاي دنيايي، مي توان رسيد. و در اين هنگام که وضو کامل مي گردد، شايستگي انجام عبادت و روي آوردن به آن و رسيدن به سعادت و بندگي پديد مي آيد.
و در غسل شستن تمامي بدن لازم است زيرا موجب آن، پست ترين حالات و شديدترين وابستگي به صفات شهواني است و تمامي بدن در اين حالت شرکت دارند و به همين دليل حضرت پيامبر صلي الله عليه و اله فرمود: «همانا جنابت در زير هر مويي وجود دارد.»[1]
بنابراين تمامي بدن انسان از مرتبه عالي خويش دور گشته و در خوشيهاي پست فرو مي رود و شستن تمامي بدن در اين حالت، از مهمترين مطالب ديني است، به دليل اين که غسل انسان را براي رشد و تعالي و وارد شدن به مرتبه ي بندگي و دوري از خوشيهاي پست آماده مي نمايد. اما اگر دل به اين خوشيها وابسته گردد، همانا نزد خردمند مشغول گرديدن به پاک نمودن آن از زشتيها و گرايشهاي مانع از دريافت نيکيها، به مراتب واجب تر از پاک نمودن اندامهاي ظاهري است.
هنگامي که امکان استفاده از آب پاک نباشد، دستور تيمم با ماليدن خاک به دست و صورت براي شکستن اين اندامهاي آلوده به خاک فرومايه وارد شده است و همين گونه به ذهن مي رسد که چون امکان تطهير دل از اخلاق زشت و زينت دادن آن به صفات پسنديده نباشد، انسان بايد دل را به تازيانه ي خاکساري و خواري نزد خداوند بشکند، شايد که پروردگار مهربان و بزرگوار به شکستگي و افتادگي وي رحمت آورده و از انوار تابان خويش بروي بتاباند، زيرا همان گونه که احاديث اشاره دارند [2] ، خداوند نزد دلهاي شکسته است. اکنون سزاوار است اين اشاره ها را غنيمت شمرده و به روي آوردن به دل و تلافي گذشته اقدام نمايي.
از اسرار طهارت که در احاديث آمده، کلام حضرت صادق عليه السلام است که فرمودند: «هنگامي که قصد طهارت و وضو گرفتن نمودي، به آب روي آور، چونان روي آوردنت به رحمت الهي همانا خداي تعالي آب را کليد رازگويي و نزديک شدن به خودش، و راهنما به سوي بساط بندگي قرار داده است و همان گونه که رحمت و مهرباني وي گناهان بندگان را پاک مي کند، همچنين تنها آب نجاسات ظاهري را پاک و تطهير مي نمايد، خداي تعالي مي فرمايد «اوست که بادها را پيشاپيش بارانش بشارتي مي فرستد.» [3] «و از آسمان باراني پاک فرو فرستاديم»[4] فرمود: «و هر چيز زنده را از آب پديد آورديم.» [5] پس همانطور که هريک از نعمتهاي دنيا را به آب زنده نمود، به فضل و مهرباني خويش زندگي دلها را به بندگي، قرار داد. پس در صفاي آب و فراواني آن و پاک بودنش و اين که ممزوج مي گردد با هر چيزي و در هر چيزي بينديش. و آن را پاک نمودن اندامهايي که خداوند دستور تطهيرشان را داده است مصرف کن و واجبات و مستحبات آن را به جا آور، همانا که در هريک از آنها فايده هاي بسياري نهفته است که اگر به آداب آنها عمل نمودي چشمه هاي اين فوايد براحتي برايت جاري مي گردد بنابراين با مردم و خلق خدا چون درآميختن آب با هر چيز که به آن سود مي بخشد و خود تغيير نمي يابد، زندگي کن، و به ياد داشته باش کلام رسول خدا صلي الله عليه و اله را که فرمود: «مؤمن برگزيده، همانند آب است» و خلوص خويش را در عبادت خداي تعالي قرار بده، چون آب، آن زمان که از آسمان فرو مي بارد، و به هنگام تطهير اعضايت با آب، دلت را با تقوي و يقين پاک گردان».[6] .
ابن شاذان [7] در کتاب علل از حضرت رضا عليه السلام نقل مي کند که آن حضرت فرمودند: «همانا دستور به وضو داده شده تا بنده چون به هنگام مناجات در برابر خداوندي که قدرتش فراگير است، مي ايستد پاک باشد. و اين که فرمانبردار دستورهاي او بوده و از نجاسات و پليديها پاک باشد، علاوه بر اين که وضو سستي را از بين مي برد و خواب را دور مي کند و براي ايستادن به بندگي در برابر خداوند قدرتمند، دل را از آلودگيها پاک مي نمايد.
و در وضو شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها واجب گرديد، زيرا چون بنده در برابر خداوند جبار مي ايستد، بعضي از اندامهاي او نمايان مي گردد و آنچه که شستن و مسح آنها در وضو واجب شده همان اندامهايي هستند که آشکار مي گردد، و وجوب بدين دليل است که با صورت سجده کرده و خاضع مي گردد. و با دست خويش مي خواهد و طلب مي نمايد و با سر خويش روي به رکوع و سجود مي نمايد و با پاهايش برمي خيزد و مي نشيند.
و غسل، نه براي قضاي حاجت که براي جنابت واجب گرديده است، زيرا جنابت از وجود انسان است و آن چيزي است که از تمامي بدن خارج مي گردد، اما قضاي حاجت از جان انسان برنخاسته بلکه آن غذايي است که از راهي وارد شده و از راه ديگر خارج مي گردد.»[8]
پاورقی بخش طهارت
[1] سنن ابوداود، ج 1، ص 65، حديث 248، «ان تحت کل شعرة جنابة.».
[2] به احاديث باب 8 از (ابواب الدعا) وسائل الشيعه رجوع شود.
[3] سوره ي اعراف (7)، آيه ي 57.
[4] سوره ي فرقان (25)، آيه ي 48.
[5] سوره انبياء (21)، آيه ي 30.
[6] مصباح الشريعه، باب دهم، محجة البيضاء، ج 1، ص 307، مستدرک الوسائل الشيعه باب نوادر از بابهاي وضو، «اذا اردت الطهارة و الوضوء فتقدم الي الماء، تقدمک الي رحمة الله، فان الله تعالي قد جعل الماء مفتاح قربته و مناجاته، و دليلا الي بساط خدمته و کما ان رحمته تطهر ذنوب العباد، کذالک النجاسات الظاهرة بطهرها الماء لاغير، قال الله تعالي: (و هو الذي يرسل الرياح بشرا بين يدي رحمته) (و انزلنا من السماء ماء طهورا) و قال عزوجل: (و جعلنا من الماء کل شيء حي) فکما احيي به کل شيء من نعيم الدنيا، کذالک بفضله و رحمته جعل حياة القلوب بالطاعة و تفکر في صفاء الماء و رقته، و طهوره و برکته، و لطبف امتزاجه بکل شيء، و في کل استعملتها بالحرمة الفجرت لک عين فوائده عن قريب، ثم عاشي خلق الله تعالي کامتزاح الماء بالاشياء يودي کل شيء حقه و لا يتغير عن معناه، معتبرا لقول رسول الله صلي الله عليه و اله: (مثل المومن الخاص کمثل الماء) ولتکن صفوتک مع الله تعالي في جميع طاعاتک کصفوة الماء حين انزله من السماء و طهر قلبک بالتقوي و اليقين عند طهارة جوارحک بالماء.».
[7] فضل بن شاذان بن خليل نيشابوري از فقيهان و متکلمان شيعه و بسيار مورد اعتماد است، وي از حضرت جوادالائمه عليه السلام روايت نموده و گفته شده است که از حضرت رضا نيز روايت نموده است و نيز گفته شده وي 180 کتاب تأليف نموده که تعدادي از آن به ما رسيده است. شيخ طوسي در کتاب رجال خود وي را از اصحاب امام هادي عليه السلام و بار ديگر از اصحاب امام عسکري عليه السلام برشمره است. در آن جا از وي به نيشابوري نام برده است.
[8] عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 103، «انما امر بالوضوء ليکون العبد طاهرا اذا قام بين يدي الجبار، عند مناجاته اياه، مطيعا له فيما امره، نقيا من الادناس والنجاسة مع ما فيه من ذهاب الکسل و طرد النعاس و تزکية الفواد للقيام بين يدي الجبار، و انما وجب علي الوجه واليدين والراس والرجلين، لان العبد اذا قام بين يدي الجبار فانما ينکشف من جوارحه و يظهر ما وجب فيه الوضوء و ذالک انه بوجهه يسجد و يخضع، بيده يسال و يرغب و يرهب و يتبتل، و براسه يستقبله في رکوعه و سجوده و برجليه يقوم و يقعد. و امر بالغسل من الجنابة دون الخلاء، لان الجنابة من نفسي الانسان و هو شيء يخرج من جميع جسده، والخلاء ليس هو من نفس الانسان انما هو غذاء يدخل من باب و يخرج من باب».
برطرف کردن نجاست
آن چنان که در طهارت گفتيم، در برطرف کردن نجاسات نيز بايد لزوم پاک نمودن قلب از اخلاق زشت و ناپسند را در نظر گرفت.
پس همان گونه که بر تو، پاک نمودن ظاهر بدن که پوست است و تطهير نمودن لباس که دورتر از ذات توست واجب گرديده، نبايد در تطهير باطن خويش غفلت ورزي، همان باطني که ذات و قلب تو است، پس به پاک نمودن آن، به توبه و پشيماني از آنچه که در ان از حد گذرانده اي، کوشش نما و تصميم قاطع بگير که در آينده به اعمال ناپسند خويش برنگردي، و بدين وسيله باطن خويش را که مورد نظر معبود توست پاک نمايي.
و در قضاي حاجت، نقص و نياز خود را به ياد آور، البته آن پليديها از ذات تو نيست و تو ظاهر خويشتن را براي مردمان مي آرايي، در حالي که خداوند بر پليديهاي باطن تو و فرومايگيت آگاه است بنابراين بايد به دور کردن پليديهاي باطني و اخلاق زشتي که ژرفاي وجودت را به تباهي کشانده است کوشش کني، تا وجود خويش را به هنگام خارج نمودنشان آسوده سازي، و تشويش دل را به بيرون نمودن پليديها ساکن، و سنگيني زشتيها را که بر جانت نشسته سبک گردان، براي قرار گرفتن در بساط خدمت حق تعالي مهيا شو، و براي مناجات و رازگويي آماده باش.
در پوشاندن عيبهاي خويش سعي مکن، چرا که بناچار آنچه را که از مردم پنهان نموده اي، طبيعت آشکار مي نمايد و در اين هنگام است که رسوا مي گردي و خداوند با هر فريبکاري اين چنين کند.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: «مستراح را براي آن مستراح ناميده اند که روان افراد از سنگيني پليديها استراحت مي يابند و بدن از آلودگيها و کثافتها تهي مي گردد و بنده با ايمان عبرت مي گيرد که سرانجام خوراکهاي ناب و خالص دنيا چگونه است. پس با گذشتن از متاع دنيا و ترک آن آسودگي خواهد طلبيد و قلب و جان خويش را از گرفتار شدن به آن فارغ و آسوده مي گرداند. و از گرفتن و جمع نمودن اين کالاها خودداري مي نمايد همانند امتناع کردن وي از نجاسات و پليديها؛ و مي انديشد به حال نفس عزيزش در آن حال که چگونه براي قضاي حاجت خوار و ذليل گشته است، و مي فهمد که به کمک قناعت و پرهيزگاري به آسودگي دنيا و آخرت مي رسد و اين که آسايش و راحتي، در خوار شمردن دنيا و دست شستن از خوشيهاي آن و در دور کردن پليديهاي حرام و مانند آن است. پس بعد از شناختن آن باب خودپسندي و کبر بر جانش بسته گرديده و از گناهان مي گريزد، و باب تواضع و شرمساري و پشيماني بر روي او گشوده مي شود و براي يافتن سرانجام نيک و نزديکي به خداوند، در انجام دستورهاي الهي و دوري از کارهاي نهي شده، مي کوشد و جانش در زندان ترس و شکيبايي، و پارسايي از خواهشهاي نفساني، در بند است تا اين که در جهان ديگر به امان خدا پيوسته و مزه ي خشنودي او را بچشد، بنابراين تنها چيزي که سزاوار اعتماد است، همين خشنودي الهي است و بس.»[1[
پاورقی بخش برطرف کردن نجاست
[1] مصباح الشريعه، باب نهم، «سمي المستراح مستراحا، لاستراحة النفوس من اثقال النجاسات و استفراغ الکثيفات و القذر فيها، والمومن يعتبر عندها، ان الخالص من حطام الدنيا کذلک يعتبر عاقبة، فيستريح بالعدول عنها و ترکها، يفرع نفسه و قلبه عن شغلها، و يستنکف عن جمعها و اخذها استنکافه عن النجاسة و الغائط والقذر، و يتفکر في نفسه المکرمة في حال، کيف يعتبر ذليلة في حال، و يعلم ان التمسک بالقناعة والتقوي يورث له راحة الدارين و ان الراحة في هوان الدنيا و الفراغ من التمتع بها، و في ازالة النجاسة من الحرام و الشبهه فيغلق عن نفسه باب الکبر بعد معرفة اياها، و يفر من الذنوب، و يفتح باب التواضع و الندم و الحياء، و يجتهد في اداء اوامره، و اجتناب نواهيه، طلبا لحسن المآب، و طيب الزلف، و يسجن نفسه في سجن الخوف و الصبر و الکف عن الشهوات الي ان يتصل بامان الله في دارالقرار و يذوق طعم رضاه، فان المعول ذلک، و ما عداه لاشيء».
پوشاندن عورت
بدان که منظور از پوشاندن عورت، پوشاندن زشتيهاي بدنت از ديدگان مردمان است، اکنون که ظاهر جسم تو در ديد مردمان است و چنين زشتيهاي آن را مي پوشاني، نظرت در مورد زشتيهاي باطني و پنهانت که جز خداوند کسي بر آن آگاه نيست، چيست؟ اکنون آن زشتيها را به خاطر آور و در صدد پوشاندن آنها برآي، و البته هيچ پرده اي جز پشيماني و شرمساري و ترس، زشتيهاي باطن را از خداوند نمي پوشاند، بنابراين در دلت ترس و شرمساري از خداي تعالي داشته باش و به ياري اين دو صفت نفس خويش را خوار نموده و دلت را در زير شرمساري و حيا ساکن نما و آن گاه در محضر خداوند بايست، ايستادن بنده اي گناهکار و فراري که پشيمان است و بازگشته به سوي آقاي خود با گردني کج شده از شرم و ترس.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: «آراسته ترين لباسها براي افراد با ايمان لباس پرهيزگاري است، و راحت ترين لباسها ايمان مي باشد. خداوند مي فرمايد: «و لباس پرهيزگاري - اين لباس - بهتر است.» [1]
و لباس ظاهر، نعمتي از سوي خداوند است که به وسيله ي آن عورتهاي مردمان پوشيده مي گردد و اين کرامتي است که خداوند تنها به بندگانش که فرزندان حضرت آدم عليه السلام هستند عطا فرموده است؛ و براي افراد با ايمان ابزاري است که با آن، آنچه بدان امر شده اند انجام مي دهند؛ و بهترين لباس تو لباسي است که تو را از خداي تعالي باز ندارد، بلکه، با سپاسگزاري و ياد و عبادت خداوند ترا به پروردگار نزديک نمايد، و آن لباس ترا به خودپسندي، خودآرايي، خودنمايي و مباهات نکشاند که اينها از آفتهاي دين و به وجود آورنده ي سختي دل مي باشند. پس چون جامه ات را پوشيدي، يادآور که گناهانت را خداوند به مهربانيش پوشانده است و همان گونه که در ظاهر جامه اي پوشيده اي، باطن خويش را به لباس راستي و درستي بپوشان و بايد باطن تو در پوشش ترس الهي و ظاهرت در پوشش فرمانبرداري و بندگي باشد. پس به چشم عبرت به فضل الهي بنگر که براي پوشاندن زشتيهاي ظاهر لباس را به وجود آورده است و بابهاي توبه و بازگشت را براي پوشاندن زشتيهاي گناه و اخلاق بد گشوده است، هيچ کس را به عيبش رسوا مساز که خداوند بيش از او عيبهاي ترا پوشيده است، و سرگرم به عيبهاي خويش باش، و آنچه را که به کار تو نيايد فروگذار و بر حذر باش که عمر خويش را در جستجوي عيب کار ديگران از بين مبري که آنان با سرمايه ي تو تجارت کنند، تو و نفس خودت را به هلاکت سپاري، همانا فراموشي گناهان، از بزرگترين کيفرهاي خداوند در دنيا و فراوانترين علت مکافات، در آخرت است، و تا هنگامي که بنده به فرمانبرداري خداوند و شناخت عيبهاي خويش و ترک آنچه مضر به دين است، مشغول باشد، از آن آفتها دور بوده و در درياي رحمت الهي شناور، و به دست آورنده ي گوهرهاي حکمت است، و تا هنگامي که بنده اي گناهان خويش را فراموش کند و نسبت به عيبهايش جاهل باشد و به نيروي خويش تکيه نمايد، هرگز روي رستگاري را نخواهد ديد.» [2]
پاورقی بخش پوشاندن عورت
[1] سوره ي اعراف (7)، آيه ي 26.
[2] مصباح الشريعه، باب هفتم، «ازين اللباس للمؤمنين لباس التقوي، و انعمه الايمان، قال الله عزوجل: (و لباس التقوي ذلک خير) و اما اللباس الظاهر، فنعمة من الله تعالي يستربها عورات بني آدم و هي کرامة اکرم الله بها عبادة ذرية آدم عليه السلام ما لم يکرم غيرهم، و هي للمؤمنين آلة لا داء ما افترض الله عليهم، و خير لباسک مالا يشغلک عن الله عزوجل، بل يقربک من شکره و ذکره و طاعته، و لا يحملک فيها الي العجب، و الريا، و التزين، و المفاخرة، و الخيلاء، فانها من آفات الدين و مورثه القسوة في القلب، فاذا لبست ثوبک، فاذکر ستر الله تعالي عليک ذنوبک برحمته، و البس باطنک بالصدق کما السبت ظاهرک بثوبک، و ليکن باطنک في ستر الرهبة، و ظاهرک في ستر الطاعة و اعتبر بفضل الله عزوجل، حيث خلق اسباب الناس لتستر العورات الظاهرة، و فتح ابواب التوبة والانابة لتستربها عورات الباطن من الذنوب و اخلاق السوء، و لا تفتضح احدا حيث ستر الله عليک اعظم منه، و اشتغل بعيب نفسک، واصفح عما لا يعنيک حاله و امره و احذر ان يفني عمرک لعمل غيرک، يتجر براس مالک غيرک و تهلک نفسک، فان نسيان الذنوب من اعظم عقوبة الله تعالي في العاجل، واوفر اسباب العقوبة في الآجل، و مادام العبد مشتغلا بطاعة الله تعالي، و معرفة عيوب نفسه، و ترک مايشين في دين الله، فهو بمعزل عن الآفات، خائض في بحر رحمة الله عزوجل، يفوز بجواهر الفوائد من الحکمة و البيان، و مادام ناسيا لذنوبه، جاهلا لعيوبه، راجعا الي حوله و قوته، لا يفلح اذن ابدا.».
مکان نمازگزار
بدان که در هر مکاني که هستي، در مملکت پادشاه پادشاهان قرار گرفته اي و مي خواهي با او راز و نياز کرده، زاري نموده و خشنودي و عنايت به رحمتش را بطلبي، پس بنگر و مکاني را برگزين که شايستگي اين امور را داشته باشد، چون مساجد شريفه و مشاهد مطهره، البته در صورت امکان، که خداوند اين جايها را مکان پذيرش دعا و معدن خشنودي خويش و آمرزش گناهان قرار داده و در اين جاها گمان قبولي اعمال و برخورداري از رحمت الهي مي رود؛ همانند دربار پادشاهان که آن را براي چنين اموري قرار داده اند پس با آرامش و وقار داخل شو، و خشوع و شکستگي را حفظ نما، و از او بخواه که ترا از بندگان خاص خويش قرار دهد و به بندگان برگزيده اش که درگذشته اند، ملحق نمايد.
خداوند را چنان پاس دار که گويي بر صراط قدم برمي داري، و در حالتي بين بيم و اميد، و بين پذيرفته شدن و محروم گشتن باش دل خويش را خاشع کن، باطنت را خاضع نما، و براي اين که رحمت حق ترا فراگيرد و دست مهر و عطوفتش ترا در برگيرد و چشم الهي نگرانت شود، شايسته شو.
حضرت امام صادق عليه السلام فرمودند: «چون به در مسجد رسيدي، بدان که آهنگ رفتن به سوي پادشاهي بزرگ داري که جز پاکان قدم بر بساطش نمي گذارند و براي همنشيني با وي جز راستگويان و راست کرداران اجازه نمي يابند، و چنان با ترس و احترام بر بساط خدمتش قدم گذار که در ورود بر پادشاهي با هيبت گذاري، پس اگر غفلت نمايي در خطري بزرگ واقع شوي، و بدان که خداوند بر انجام آنچه خواهد، تواناست، و اگر خواست او قرار گيرد نسبت به اعمال تو با عدل رفتار نموده و فراخور عملت با تو معامله مي کند و همچنين اگر بخواهد، با تو به فضل عمل نموده و زياده بر آنچه شايستگي داري، ترا پاداش دهد. پس اگر به تو با فضل و رحمت خويش توجه کند، اندک طاعت تو را پذيرفته و ترا پاداشي بسيار بخشد، و اگر خداي تعالي از تو راستي و اخلاصي را که فراخور حضرتش است به عدالت از تو خواهد، محجوب واقع شده و عبادتت پذيرفته نمي شود، هر چند بسيار باشد. و خداوند آنچه خواهد انجام دهد. و به ناتواني، نيازمندي و کوتاهي خويش، در حضرتش اعتراف کن، زيرا تو قصد داري که به بندگيش پرداخته و با او انس گيري.
و اسرارت را به خداوند عرضه نما، و بدان که آشکار و نهان تمامي مردمان به نزد خداوند پوشيده نيست و به تمامي آنها آگاهي دارد. و در محضر خداوند همانند نيازمندترين بندگان باش، و دل خويش از هر چه که ترا از پروردگارت باز دارد، خالي کن. چرا که او تنها پاکيزه ترين و خالصترين کارها را مي پذيرد. بنگر که نامت در کدامين دفتر ثبت شده آيا از جمله سعادتمنداني يا شقاوت پيشگان، پس اگر شيريني راز و نياز با خداوند را چشيدي، و خوشي سخن گفتن با او را درک کردي و به جام رحمت و بزرگواري الهي، شربت توجه و پذيرش خداوندي را نوشيدي، بدان که شايستگي خدمت يافته اي، پس به مسجد وارد شو که در اين هنگام اجازه يافته اي و در امان خداوند هستي، در غير اين صورت بر درگاه بايست، همچون ايستادن بيچاره اي که از بيخ و بن برکنده شده و آرزوهايش کوتاه شده، و مهلتش سرآمده است. هنگامي که خداوند راستي و صداقت دل تو را در پناهندگي به خودش ببيند، با چشم مهرباني و رحمت به تو مي نگرد و تو را به آنچه دوست داشته و خشنود مي شود، موفق مي گرداند، که او کريم و بزرگوار است و بزرگواري را براي بندگان بيچاره اش، که براي به دست آوردن خشنودي الهي به درگاهش روي آورده اند، دوست دارد. خداوند مي فرمايد: «يا آن خداوندي که درمانده چون بخواندش اجابت مي کند». [1] [2]
پاورقی بخش مکان نمازگزار
[1] سوره ي نمل (27)، آيه ي 62.
[2] مصباح الشريعه، باب دوازدهم، «اذا بلغت باب المسجد، فاعلم انک قصدت ملکا عظيما لا يطأ بساطه الا المطهرون، و لا يوذن لمجالسته الا الصديقون، وهب القدوم الي خدمته هيبة الملک، فانک علي خطر عظيم ان غفلت، و اعلم انه قادر علي ما يشاء من العدل و الفضل معک و بک، فان عطف عليک بفضله و رحمته، قبل منک يسير الطاعة، اجزل لک عليها ثوابا کثيرا، و ان طالبک باستحقاقة الصدق و الاخلاص عدلا بک حجبک ورد طاعتک و ان کثرت، و هو فعال لما يريد، اعترف بعجزک و تقصيرک و فقرک بين يديه، فانک قد توجهت للعبادة له و الموانسة به و اعرض اسرارک عليه، و ليعلم انه لا يخفي عليه اسرار الخلائق اجمعين و علانيتهم، و کن کافقر عباده بين يديه، وادخل قلبک عن کل شاغل يحجبک عن ربک، فانه لا يقبل الا الاطهر و الاخلص و انظر من اي ديوان يخرج اسمک، فان ذقت من حلاوة مناجاتة، و لذيذ مخاطباته، شربت بکاس رحمته و کراماته من حسن اقباله و اجاباته، فقد صلحت لخدمته، فادخلفلک الاذن و الامان،و الا فقف وقوف مضطرقد انقطع عنه الحيل،و قصر عند الامال،و قضي الاجل،فاذا علم الله من قلبک صدق الالتجاء اليه، نظر اليک بعين الرافة و الرحمة و العطف و وفقک لما يحب و يرضي، فانه کريم، يحب الکرامة للعباده المضطرين اليه، المحدقين علي بابه، لطلب مرضاته، قال الله تعالي: امن يجيب المضطر اذا دعاه.».
وقت نماز
به ياد داشته باش که چون وقت نماز فرا مي رسد، آن ميقاتي [1] است که خداي تعالي براي تو قرار داده تا به خدمتش برپاي خيزي و براي شبيه شدن به حضرتش شايستگي يابي، و به مقام فرمانبرداريش رسي.
بايد دلت شاد گرديده و بر چهره ات اين شادماني هويدا باشد، که اين ميقات نزديک شدنت را به حضرت «الله» در پي دارد و وسيله اي براي رستگاري توست، پس خويشتن را با طهارت و پاکي آماده نما و لباسي مناسب رازگويي با وي در برکن، همان گونه که در هنگام شرفيابي به حضور يکي از پادشاهان دنيا چنين مي کني، و او را با آرامش و وقار، و بيم و اميد ملاقات نما، همانا که رحمت او همه گير و فضل او هميشگي، و کيفر او در درجه به درجه دور کردن بندگان، متحقق شده است و به هنگام کوتاهي کردن، رانده شدن از درگاه رحمتش روي آورنده است، بنابراين در حالتي باش که تمامي اين امور را در نظر داري.
بايد که خشوع و شکستگي و خواري و خضوع را در هنگام نماز بر خود لازم شمري، که خداوند نزد آناني است که به اين صفات متصف باشند، و براي خويشتن چنين مثال آور که پادشاهي از پادشاهان زمين ترا در زماني معين دعوت کرده تا از برگزيدگان و خدمتگزاران خويش قرار دهد و به روشي شادي بخش با تو صحبت دارد، و هر چه لازم داري از او بخواهي، و ترا از نزديکان خويش قرار دهد و خلعتي نيکو در حضور همگان به تو بپوشاند و تمامي اينها را براي مدتي طولاني برايت در نظر بگيرد، با اين تفاوت که بهره اي که ازاين راه مي بري با آنچه که خداوند در نماز عطا مي کند قابل مقايسه نيست، پس آيا قبل از آمدن وقت نماز انتظار آن را مي کشي؟ و آيا کوششي براي آمادگي يافتن قبل از رسيدن هنگام نماز داري؟ و به نزديک شدن زمانش شاد مي گردي؟ و سرور و شاديت به هنگام رسيدن وقت فزوني مي گيرد؟.
پس عنايتهاي الهي را در نماز، چون نزديک شدن به درگاه پاشاهان قرار مده، که عنايتهاي او بسيار و بي منتهاست. و وعده ي هم صحبتي با خداوند و رازگويي تو با وي و مخاطب واقع گشتنت در هنگام نماز چون وعده هاي پادشاهان نبوده و نيست. و همچنين است درج نامت در دفتر نزديکان به هنگام نماز که برترين اعمال است و نزديک شدنت به حضرتش در هنگام سجده - همان گونه که در قرآن کريم و کلام رسول بزرگوار او آمده است - و خلعتي که خداي تعالي ترا در بهشت بپوشاند دائمي است، بر خلاف پادشاهان که از نفع رساندن به تو ناتوانند - بدون خواست خداوند - و به وفا و دوام محبت آنان اعتمادي نيست و در صورت وقوع وعده هايي که مي کنند، زمان برخورداري از آنها بسيار اندک است.
از اين جاست که پيامبر صلي الله عليه و آله انتظار وقت نماز را مي کشيد و شوق آن حضرت شديد بود. و مراقب بود که چه هنگام وقت نماز فرامي رسد و چون وقت وارد مي شد به مؤذن خويش مي فرمود: «اي بلال! به اذان گفتن راحتم کن.» [2] آن حضرت به اين کلام اشاره فرمود
که شوق بسيار به نماز و انجام تکاليف الهي، آن حضرت را به سختي شديد انداخته به طوري که راحتي خويش را در فرارسيدن هنگام نماز مي ديده، گرچه ضمير ايشان هيچ گاه و در هيچ حالتي از مناجات با خداوند خالي نبوده است، اما روشني چشم آن حضرت در نماز بوده همان گونه که خود مي فرمودند. [3]
بعد از اين سرور بايد لباس خشيت و ترس را در برکني که در حضور خداوندي ايستاده اي که قدرتش همه چيز را در تسلط او قرار داده و تو به تيرگيهاي نفس و وابستگيهاي دنيايي آلوده اي و همانا لباس ترس لباس کاملان است، همان طور که غفلت و بي خبري نشانه ي رانده شدگان مي باشد.
در عين حال بزرگي و کمال خداوند، و کوچکي مرتبه و مقام خويش را به خاطر داشته باش، از بعضي همسران رسول خدا صلي الله عليه و آله نقل گرديده است که: «پيامبر خدا با ما گفتگو مي کرد، چون وقت نماز فرامي رسيد مثل اين بود که نه او ما را مي شناسد و نه ما او را، مشغول گرديدن به انجام تکاليف الهي آن حضرت را از همه چيز باز مي داشت» [4]
و حضرت علي عليه السلام چنان بودند که چون هنگام نماز فرامي رسيد مضطرب گشته و بدنشان به لرزه مي افتاد، چون از حضرت مي پرسيدند: چه شده است؟ آن حضرت مي فرمودند: «هنگام اداء امانتي رسيده است که خداوند بر آسمانها و زمين و کوه ها عرضه نمود و آنان از قبول آن سر باز زدند و ترسيدند که نتوانند آن را ادا کنند.» [5]
و حضرت سجاد عليه السلام چنان بودند که چون براي وضو آماده مي شدند رنگ رخسارشان به زردي مي گراييد و چون به ايشان عرض مي شد: چه چيز شما را به اين حالت درمي آورد؟ آن حضرت مي فرمودند: «چه مي دانيد که من نزد چه کسي مي خواهم بايستم؟» [6]
تمامي اينها اشاره به در نظر داشتن بزرگي خداوند، و در حالت عبادت کاملا بي توجه شدن به غير حق تعالي، و تمامي توجه را به ساحت قدس الهي معطوف داشتن مي باشد.
چون نداي مؤذن را شنيدي، در دل وحشت نداي روز قيامت را به يادآور، و به ظاهر و باطن خويش در سرعت گرفتن و جواب دادن به اين ندا بکوش. زيرا آنهايي که به اجابت اذان قيام کنند، آن کساني هستند که در روز بزرگ عرضه ي اعمال، به الطاف الهي مخاطب مي گردند. بنابراين دل خويش را به اين ندا عرضه کن، اگر آن را لبريز از شادي و بشارت، و آماده سبقت گرفتن به نماز يافتي، بدان که اين اذان برايت بشارت دهنده به رستگاري و پيروزي در روز قضاوت بزرگ است.
به جمله ها و کلمه هاي اذان عبرت بگير که چگونه شروع آن با کلمه ي الله و پايانش نيز با کلمه ي الله است.
و از آن جا بدين مطلب واقف شو که خداوند، اول، آخر، ظاهر و باطن است.و قلبت را به عظمت و بزرگي خداوند متعال در هنگام شنيدن تکبير ساکن نما و دنيا و آنچه را در اوست پست و کوچک شمار، که در غير اين صورت تکبيرت دروغي بيش نيست؛ و به هنگام شنيدن لا اله الا الله هر معبودي جز خداوند را از خاطرت محو کن، و پيامبر بلند مرتبه صلي الله عليه و آله را به ياد آور، و در حالي که ادب را مراعات مي نمايي خويش را در حضورش ببين، و برايش خالصانه به رسالت الهي گواهي ده، و بر او و اهل بيتش درود فرست، و چون دعوت به نماز را که باعث رستگاري است شنيدي، با تمامي وجودت، آشکار و پنهانت، حرکت کن، که نماز بهترين و برترين اعمال است؛ و پس از آن به بزرگ دانستن خداوند و تکبير، ميثاق خويش تازه نما، و به ياد خداوند اذان را به پايان بر همچنان که با ياد او شروع کردي. ابتدايت را از او که ابتداي همه چيز است و بازگشتت را به او که ابدي است و هستيت را به خاطر او که هستي مطللق است، بدان. و فقط به حول و قوه ي او اعتماد داشته باش که هيچ حول و قوه اي در جهان نيست مگر به وسيله ي خداوند بلند مرتبه و با عظمت.
پاورقی بخش وقت نماز
[1] ميقات به معناي هنگام، و محل حضور در وقتي معين.
[2] محجة البيضا، ج 1، ص 377، (ارحنا بها، يا بلال).
[3] در کتاب خصال شيخ صدوق نقل شده که پيامبر فرمود: «حبب التي من الدنيا النساء، و الطيب، و قره عيني في الصلاة» [از دنيا سه چيز را دوست دارم؛ زنان، بوي خوش، و روشني چشمم در نماز است] خصال، ص 183، حديث 217.
[4] عدة الداعي، ص 139، «کان رسول الله صلي الله عليه و آله يحدثنا و يحدثه، فاذا حضرت الصلاة، فکانه لم يعرفنا و لم نعرفه، شغلا بالله عن کل شي ء.».
[5] عوالي اللئالي، ج 1، ص 324، حديث 62، «جاء وقت امانة عرضها الله علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملتها و اشفقن منها».
[6] بحارالانوار، ج 46، ص 73، «ما تدرون بين يدي من اقوم.».
روي نمودن به قبله
روي به قبله نمودن در ظاهر، گردانيدن صورت از تمامي سويها به طرف خانه ي خداست، آيا گمان کرده اي که دل را از ديگر امور به محضر ربوبي گردانيدن، از تو خواسته نشده است؟ اين پنداري بسيار دور از حقيقت است، بلکه تنها همين روي به سوي خداوند اي باشد تا باطن و قلب نمازگزار را به حرکت آورد و همچون نردباني باشد که دل را به سوي خداوند برد، و مقصود از روي به قبله داشتن آن است که اندامهاي بدن در يک جهت حفظ و ساکن گردند تا اين که دل راحتي يافته و آرامشي يابد تا بتواند خداي را چنان که بايد بپرستد، زيرا اگر اعضا و جوارح در يک جهت قرار نگيرند و به جهات مختلف حرکت و التفات داشته باشند، دل را تابع خويش مي نمايند، بنابراين بايد رخسار دل و جهت بدن به سوي خداي تعالي باشد، و از اين جاست که حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمودند:
«آيا کسي که صورت خويش را در نماز برمي گرداند، نمي ترسد که خداوند چهره اش را چون صورت چارپا کند؟» [1] به اين دليل نهي شده است از اين که در نماز به غير خداوند توجه نموده و به عظمت معبود بي توجهي شود، همانا آن کس که به چپ و راست توجه دارد به خداوند بي توجه است و از مطالعه ي نورهاي عظمت او بي خبر مي باشد، و چه بسا اين بي خبري ادامه يافته و قلب چنين شخصي چون دل چارپا شود که خردي اندک دارد و از درک مطالب الهي ناتوان است و به گرفتن دانشي از علوم آسماني، و نزديکي يافتن به خداوند محروم است.
بدان همان طور که تنها زماني صورت به طرف قبله قرار مي گيرد که به سويي ديگر توجه نداشته باشد، همان گونه نيز قلب روي به خداوند مي آورد که به هيچ چيز ديگري غير از حضرتش توجه نداشته باشد به درستي که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمودند: «چون بنده به نماز برخيزد و خواست و چهره اش، و قلبش به سوي خداوند باشد، نماز خويش تمام کند. چونان روزي که مادر او را زاده است (يعني پاک از هر گناه و آلودگي باشد.)» [2]
امام صادق عليه السلام فرمودند: «چون روي به قبله آوردي، از دنيا و آنچه در آن است و از مردم و آن چه در بند آنند، نااميد شو. و دل خويش را از هر چه که ترا از خداي تعالي مشغول مي کند. آسوده نما. و با چشم دل بزرگي خداي را بنگر، و به ياد آور روزي را که در مقابلش بايستي، روزي که (هر کس آنچه را که از پيش فرستاده آگاه مي شود و به سوي خداوند - آفريننده ي حقيقي خود - بازگردانيده شوند.) [3] و با قدم ترس و اميد به نماز بايست.» [4]
چون خواستي تکبيرهاي آغازين را بگويي، بزرگي خداوند پاک و کوچکي خودت را و پستي عبادتت را در کنار بزرگي حضرتش به خاطر آور، و سستي و کوتاهي کوششت را در انجام وظايف خويش در نظر بگير، و چون گويي: «خداوندا، پادشاه حقيقي تو هستي.» [5] در بزرگي مملکت خداوندي و همه گير بودن قدرت الهي و تسلط وي بر تمامي عوالم هستي بينديش.
سپس با خواري و شکستگي به خودت رجوع کن و به گناهانت اعتراف نما و طلب آمرزش کن، و بگو: «بد کردم و به خود ظلم نمودم، پس از من بگذر، همانا آمرزنده اي براي گناه جز تو نيست.» [6]
به خاطر آور که خداوند ترا براي اين خدمت دعوت نموده است. پس خويشتن را در حضور او ببين و بدان که او نزديکتر از تو به خودت است و دعاي هر دعا کننده اي را اجابت مي کند و صداي هر ندا دهنده اي را مي شنود، و تمامي خيرها و خوبيهاي اين دنيا و سراي ديگر تنها در دست اوست، و بگو «مي پذيرم و اجابت مي کنم فرمان ترا، و همه ي نيکيها در دست توست.» [7]
و خداوند را از انجام اعمال زشت و کارهاي بد پاک بدان و او را تنها راهنما و رشد دهنده به شمار آور و بگو: «و بدي از جانب تو نيست و راه يافته آن است که تو او را هدايت نموده اي.» [8]
و اعتراف کن که تنها پرستش او را سزاست و اين که تمامي هستيت و آغاز آن و برگشت اين هستي از او و به سوي اوست، و بگو: «اين بنده ي تو، و فرزند دو بنده ات (پدر و مادر)، از تو و به تو و براي تو و به سوي توست.» [9] يعني وجودش از توست، باقي بودنش به خواست توست، هستيش براي توست و برگشتنش به سوي توست، و او همان خدايي است که وجود مردمان به خاطر اوست و بازگشتشان به وي مي باشد و اين براي خداي تعالي ساده ترين کارهاست.
پس در ذهن خويش تمامي اين حقيقتها را حاضر کن و بدين نردبان بالا رو تا اسرار و دقايق هستي برايت گشوده گردد و از بخششها و هديه هاي الهي برخوردار گردي زيرا که درهاي رحمت او بر هيچ شايسته اي بسته نيست و هيچ آرزومندي از درگاهش نااميد نباشد.
خداوندا، ما را براي پذيرش اسرار خويش آماده گردان و به دريافت انوار درخشان الهي کامل ساز، و ما را از کساني که در مقام ارادت و محبت تو واقع شده اند و از آن کسان که همواره بر بساط عنايت و کرامتت هستند، قرار ده. ما را از اين نقصها به سوي کمال رهبري فرما، و به سوي راه خشنوديت راهبر شو، و بر ما به لطيفترين نيکوييها احسان کن. و ما را از ضربه هاي زيان بخش در پناه گير، و از نزد خودت رحمتي عنايت کن و در کارها پايداري در راه حق عنايت فرما.
پاورقی بخش روي نمودن به قبله
[1] عوالي اللئالي، ج 1، ص 322، حديث 58 و احياء علوم الدين، ج 1، ص 246، «اما يخاف الذي يحول وجهه في الصلاة، ان يحول الله وجهه وجه حمار؟».
[2] محجة البيضاء، ج 1، ص 382، «اذا قام العبد الي صلاته و کان هواه و وجهه و قلبه الي الله تعالي، انصرف کيوم ولدته امه».
[3] سوره ي يونس (10)، آيه ي 30.
[4] مصباح الشريعه، باب سيزدهم، «اذا استقبلت القبلة، فآيس من الدنيا و ما فيها، و الخلق و ما هم فيه، استفرغ قلبک عن کل شاغل يشغلک عن الله تعالي، و عاين بسرک عظمة الله تعالي، واذکر و قوفک بين يديه يوم: (تبلو کل نفس ما اسفلت و ردوا الي الله مولاهم الحق) وقف علي قدم الخوف والرجاء.».
[5] اللهم انت الملک الحق.
[6] عملت سوء و ظلمت نفسي فاغفرلي، انه لا يغفر الذنوب الا انت.
[7] لبيک و سعديک، و الخير في يديک.
[8] والشر ليس اليک و المهدي من هديت.
[9] عبدک و ابن عبديک، منک و بک و لک و اليک.