■ راهكارهاي جذب خانواده به سوي نماز
بسم الله الرحمن الرحیم
معنويت اصلي ترين ضلع حيات انسان است
اگرچه در فضاي زيستن، بيشتر انسان ها به ظواهر و ماديات توجه دارند، ولي با كمي تأمل و درنگ ، به روشني مشخص خواهد شد، آن چه در رتبه اي از اهميت خاص، براي هر انسان آگاه و يا حتي كم توجه قرار دارد، مسأله معنويت و بعد روحاني زندگاني مي باشدو صد البته اين انعطاف به سوي ضلع معنوي و بعد روحاني ، يك تأثيرگيري از سوي فطرت انساني است. بنابراين بايد گفت: «معنويت اصلي ترين ضلع حيات انسان است». به طور مثال، محبت آدمي به همنوع خود، بغض انسان از دشمن خويش، ميل به زيبايي و ... همه اين ها گزينه هاي برتر هر شخص ، با هر عقيده و سليقه فكري و ملي است.
به همين علت امور معنوي و روحاني ، در فضاي حيات آدمي نه محو مي شودو نه كم رنگ خواهد شد؛ بلكه مورد انحطاط و يا اشباع كاذب قرار خواهد گرفت. به بيان ديگر، آن چه سبب گريز از راه صحيح پرداختن به امور معنوي و روحاني مي شود، ناتواني انسان از درك و دريافت لطايف راهبردي و راهكارهاي درست ارضاي معنوي؛ احساس عدم شناخت از امور روحاني و حتي سستي در انديشه در آن امور است. زيرا ارتباط محسوس و نزديك با صنعت و وسايل تكنيكي و... به تدريج و آرام، انسان را به تن آسايي و سستي مي كشاند و او را به امور ماشيني عادت مي دهد و از پرداختن به مسائل مهم حيات دور مي كند.
اين رفاه طلبي كاذب و تن آسايي مخرب ، حركت در راه صحيح امور معنوي را كند و اعتبار و ارزش اجراي آن را دستخوش تحريف خواهدكرد و چه بسا به پذيرش جايگزين مخرب آن بينجامد، كه در اين صورت انسان متفكر و فعال به موجودي شبيه زنده كه فقط تماشاگر فعل وانفعال و نقل و انتقال طبيعت و محيط است ، تبديل مي شود و آن گاه كه در مسائل مادي چنين مي شود، در امور معنوي جاي هيچ پرسش و تعجبي نمي ماند.
يكي از نمونه هاي اين حالت نگران كننده، عملكرد بسياري از دانش آموزان و فرزندان ما است كه به جاي نشستن و فعال ساختن قوه تعقل و تفكر، براي حل مسائل رياضي ، به سرعت اين خواسته فكري، يعني براي مثال رسيدن به پاسخ مسأله ؟= ۸۲۰*۲۵۴ را با ماشين حساب حل مي كنند و نمي دانند در فضاي زندگي فقط رسيدن به جواب مهم نيست؛ بلكه چگونگي رسيدن هم اهميت دارد، زيرا جوابي كه قوه تفكر و تلاش را مي خشكاند، جواب نيست، زهر كشنده است. نمونه ديگر اين كه براي مثال فرزند ما براي دريافت مضامين متون علمي و ادبي از كتاب به اصطلاح كمك درسي بهره گرفته و زحمت تفكر و پرسش و دريافت ازمعلم را به خود نمي دهد و اگر در اين مسير كوششي داشته باشد، فقط حفظ طوطي وار آن مطالب است و اين در حالي است كه ذهن با معناي آن بيگانه است.
اين مشكل، امروز آن قدر وسعت يافته است كه شايد بتوان گفت اصلي ترين دغدغه والدين و مربيان شده است.
گريز از راهكارهاي اصلي ادراك و ارضاي معنويات در درون خود هم به ۲ بخش مهم و با اهميت تر تقسيم مي شود. براي مثال مي توان اين گونه گفت : ارضا و ادراك غلط مسأله علمي اگرچه خطري بزرگ است اما به اندازه ارضاي مسأله محبت و دوست داشتن از راه غلط؛ خطرناك و حزن آور نيست. اگر كودك و نوجوان ما مسأله اي علمي را از راه تقلب حل كند، زشت است اما نه به اندازه يافتن دوست ناباب.
به همين ترتيب است امور معنوي كه به ترسيم ماهيت و كيفيت زندگي فرزند در دوره هاي متفاوت و در مسئوليت هاي مختلف زندگي مربوط مي شود؛ نظير دوران جواني ، ميانسالي و كهنسالي، مسئوليت همسرداري، تربيت فرزند، مشاغل اجتماعي و ...
مسأله معنويت ديني هم از همين مقولات پراهميت است. زيرا دين كه «ارائه برنامه جامع براي سعادت مادي و معنوي است »، در صورت حضور جامع و كامل در زندگي ، موجب آرامش و عزت فردي و اجتماعي و بهترين ضامن انجام وظايف و تكاليف و سبب حفظ جان و آبروي انسان و عامل اراده و كنترل اميال و آرزوها و موجب تحكيم و تشديد روابط صحيح و تميز آن از ارتباط غلط و موجب قوت قانون و حقوق فرد و اجتماع و رشد جامعه و حفظ فرهنگ مي گردد.
ظهور و حضور دين و جريان آن در متن زندگي ، نمادها و قالب هايي دارد كه به موجب آن دين زنده و تعالي دهنده، از دين نمادين و فقط تسكين دهنده، تشخيص داده مي شود. ديني كه در شبانه روز پيروانش را به ارتباط با خالق هستي دعوت مي كند و آداب و دستورات لطيف و حكيمانه اي براي اين ارتباط تبيين مي كند ، با ديني كه پيرو خود را در طول روز و هفته رها مي كند، تفاوتي بس عميق دارد. در مكتب اسلام پيرو در همه ابعاد زندگي مورد حمايت و هدايت است. اسلام مكتبي نيست كه مريد خود را سرگردان رها كند. اين آئين در همه موارد بهترين ها را به انسان پيشنهاد مي دهد. براي مثال در اسلام آب خوردن، لباس پوشيدن ، حرف زدن، نگاه كردن، خوابيدن ، كفش به پا كردن، حكومت، اقتصاد و ... هركدام بيش از صدها حكم هدايت گر دارد.
پس اين مكتب دغدغه تعالي پيرو را دارد كه چنين فضايي را طراحي مي كند. يكي از محورهاي رشد و تعالي ارضاي معنوي در اسلام ، مسأله اقامه نماز است. نماز يعني حضور در برابر خالق و يافتن اهداف حضور انسان در دايره هستي و دريافت محورهاي حقيقي چگونه زندگي كردن، كه همه اين ظرايف با دقت دركلمات و حركات نماز روشن مي شود.
اين كه در آغاز نماز مي گوييم «الله اكبر» يعني اي انسان جز خالق، چيز ديگري برتر نيست، پس مراقب باش سرمايه بي همتاي انسانيت خود را با غفلت از اين حقيقت، به امور پست و حقير واگذار نكني.
متن نماز توكل و تحرك را تعليم ويأس و سكون را تقبيح مي كند و راه درست را تبيين و بي راهه هاي مجازي را مسدود مي سازد. ركوع آن فروتني در برابر حقيقت ها و قيام آن ايستادگي در مقابل باطل را آموزش مي دهد و ...
نگارنده بر پايه چنين تصوري مقاله حاضر را كه محورهاي آن متوجه نحوه راهكارهاي مناسب به منظور جذب بيشتر خانواده به اقامه نماز است ، تنظيم كرده و اميد دارد كه بتواند قدم به قدم، حقيقت خواهان را ياري كند تا توانايي رسيدن به لطايف نماز و اقامه آن را به كمك انديشه دريابند و علاوه بر بهره مندي از لذت نجواي خالق از كارآمدي هاي نماز براي از بين بردن ناهنجاري هاي اخلاقي و رفتاري و ... لذت ببرند و يقين دارد لذتي كه در پرتو دريافت حقيقت فكري حاصل شود، خود انگيزه براي ادامه كار است.
* راهكارهاي مناسب براي جذب
۱- انديشمندي
انسان با تركيب خاصي كه از آن برخوردار است ، به پاره اي از ادراكات بديهي و اوليه دست مي يابد. اما حقايق ديگري هم در عالم هست كه براي فهم آن نياز به تكاپوي فكري است و اين در مسائل معنوي نمود بيشتري دارد. براي همين است كه قرآن كريم به
پيامبر اكرم (ص) سفارش مي كند: اول آموزش بعد تزكيه (عمل) كتاب و حكمت را به آنان آموزش ده و آن گاه پاكشان ساز.
براي جذب بيشتر خانواده ها و افراد به نماز بايد آنان را تشويق به تفكر در باره علت وجوب، كيفيت، آداب و نتيجه اقامه يا ترك نماز، كرد. اگر بتوانيم خانواده ها و افراد را به تفكر در چرايي وضع و وجوب نماز تشويق كنيم، آن گاه پاسخ به اين پرسش كه چرا نماز بايد باشد، آنان را براي اقامه نماز عاقلانه، علاقه مند و حتي پايبند مي كند. اگرتك تك افراد خانواده به اين موضوع فكر كنند كه چرا اسلام دعوت به اقامه نمازكرده است، براي يافتن پاسخ اين پرسش، به مراحل عقلاني رجوع مي كنند و به خوبي مي دانيم انسان نسبت به ره آورد عقل كرنش خاصي دارد و به سختي و به ندرت پيش مي آيد كه به دستور ثابت شده عقل پشت كند. يكي ازمهم ترين اثرات اين روش اين است كه افراد خانواده براي به دست آوردن پاسخ، به مشورت علمي با يكديگر مي پردازند و اين امر ضمن اين كه جمع را به واقعيت نماز، همزمان نزديك مي كند، به طور غيرمستقيم يك نوع تبليغ نيكي هم مي باشد. بنابراين نخستين راهكار جذب، جريان بسترسازي انديشمندي درباره چرايي لزوم نماز از سوي اسلام است.
۲- خودآگاهي
انسان يگانه موجودي است كه بر خويشتن خويش آگاه است، مي تواند از خود جداشده، آن را بررسي و ارزيابي كند و بشناسد. انساني كه اسير تحميل هاي محيط نيست، مي تواند آنها را بررسي و اشراف و آگاهي پيداكند. اين توان به سزايي در خوديابي (ضد از خود بيگانگي كه ريشه همه بيماري هاي رواني است) دارد.
اساساً منطق اسلام اين است كه چنين شناختي، توان اين را دارد كه بلافاصله ما را به شناخت حقيقي برساند و اين يك دستورالعمل اساسي است كه هرگاه انسان بخواهد پرورش دهنده راستين خود را بيابد، بايد خويشتن را به خوبي بشناسد.
گم كردن مربي راستين، نشانه گم كردن خويشتن است و گم كردن خويشتن، علامت گم كردن مربي است. اگر والدين در اين بعد وارد نشوند، فرزندان زير تربيت و مديريت آنها افرادي اسير بافته هاي غيرعقلاني، عقب مانده و... مي شوند. پس بر والدين واجب است تا با روش هايي مثل تبيين توانايي هاي انسان، پيشينه علمي و فرهنگي ملت ها، خطر دنباله روي از اغيار و غيره، خودآگاهي ملي را تقويت و تثبيت كنند.
اگر والدين براي فرزندان اين واقعيت را محقق سازند كه به وسيله نماز مي توان بهترين بررسي و ارزيابي را از خويشتن خويش داشت و خود را با آن ارزيابي كرد و به خودآگاهي، كه خواسته همه آدميان است، رسيد. آن گاه همه اعضاي خانواده به نماز، با ديد خودآگاهي و خودشناسي مي نگرند. به همين علت در آيات و روايات اسلامي، نماز معراج مؤمن و عامل بازدارنده از زشتي و محرك كارهاي پسنديده معرفي شده است.
والدين اگر به فرزندان اين شناخت را بدهند كه اگر انسان خود را نشناسد، شخصي اسير بافته هاي ديگران، عقب مانده و بلاتكليف و سرگردان خواهدشد و آدمي بايد به اين مهم دست يابد و رسيدن به اين مسأله بايد از راه هاي صحيح صورت گيرد و يكي از صحيح ترين راه هاي خودشناسي و خودآگاهي، نماز است، كودك كنجكاو كه كشف خودي خودش، براي او از همه چيز مهمتر است. به سوي نماز جذب مي شود.