اهمیت نماز و نقش آن در آرامش روحی

■ اهمیت نماز و نقش آن در آرامش روحی

اهمیت نماز و نقش آن در آرامش روحی

نماز در روايات

نماز در روايات هم از جايگاه وپژه اي برخوردار است چنانچه از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه هر كس نماز نمي خواند مورد  شفاهت ما در مورد انان نيست  وما هم براي استفاده بهتر وراحت تر خوانندگان همه مطالب حديثي را از اصول كافي كتاب دعا برداشت وگلچين نموديم كه هم به سهولت قابل دسترسي است وهم منبع خوبي براي وثاقت حديث وروّات است (هرچند بر عدّه اي از احاديث اصول كافي هم مي توان به ديده نقد نگاه كرد ولي دست تجاوزكار زمان (اعم از نگارندگان واشتباهات تاريخي نسخ) را نبايد دور از انتظار داشت ) ولي با اين همه اكثر احاديث اين كتاب شريف از وثاقت كامل ومنتقني برخوردارند كه ساير كتب از آن بي بهره اند وبه همين دليل هم از كتب ممتاز حديثي به شمار مي رود ودرنگاه اهل سنّت وشيعه مورد وثوق واعتماد بوده است . بنابراين ماهم براي سهولت دسترسي دوستان وسبقت اين كتاب نسبت به ساير منابع حديثي ، از اين كتاب جلد 3- كتاب دعا برداشت وگلچين نموده ايم كه تقديم مي شود :

1ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : هيچ بنده اى به وقتهاى نماز و جايگاههاى خورشيد، اهتمام نمى ورزد ، جز اينكه براى او راحتى هنگام مرگ ، قطع پريشانى ها و اندوهها ونجات از آتش را ضمانت مى كنم.

 

2- نماز، ستون دين و در آن ده ويژگى است: زينت چهره، نور دل، آسايش تن، انس گورها، فروآورنده رحمت، چراغ آسمان، سنگينى ميزان، خشنودى پروردگار، بهاى بهشت و پرده اى از آتش است. هر كس آن را بر پا كند، دين را بر پا داشته و هر كس آن را رها كند، دين را نابود كرده است.

 

3- امام صادق عليه السّلام : در باره آيه «و آنان كه بر نمازهايشان مواظبت مى كنند»، فرمود: يعنى بر وقتها و حدود نماز

 

4 ـ مالك ابن انس از ياران رسول خدا (ص): هنگام وفات پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ، در كنارش بوديم. پس به ما گفت: در باره نماز، تقواى الهى پيشه كنيد، در باره نماز، تقواى الهى پيشه كنيد ـ تا سه بار ـ .

5 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : بيشتر همّ و غمّت ، نماز باشد كه آن، سر اسلام پس از پذيرش دين است.

6ـ پيامبر صلّي الله عليه وآله : مواظبت بسيار شخص بر انجام نمازها، در ديندار بودنش كفايت مى كند.

7 ـ پيامبر هنگام ياد كردن نماز ـ فرمود : هر كس بر نماز مواظبت ورزد، روز قيامت برايش نور و حجّت و نجات از آتش مى شود و هر كس مواظبت نورزد نه نور است و نجات و نه حجت .

8 ـ پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله فرمود:

هر كس به سوى نماز بشتابد ، از اين رو كه مى ترسد به آن نرسد، خداوند بهشت را برايش واجب مى گرداند و هر كس آن را ترك كرده كار ديگرى را مقدم دارد، تا يك سال با عمل ديگرى بهشت را درنمى يابد .

9 ـ پيامبر (ص):  پرچم برافراشته اسلام، نماز است، پس هر كس به آن دل بسپارد و آن را با واجبات و مستحباتش انجام دهد، با ايمان است.

10 ـ  پيامبر (ص) :  پنج چيز است كه هر كس همراه با ايمان بياورد، وارد بهشت مى شود: هر كس بر نمازهاى پنجگانه مواظبت ورزد، بر وضوء و ركوع و سجود و وقتهاى آن و ...

11 ـ پيامبر (ص):  هرگاه كسى از شما به نماز بر مى خيزد، به مناجات با پروردگارش برخاسته است. پس بنگرد، چگونه با او مناجات مى كند.

12ـ   پيامبر (ص):  نماز ترازو است ، هر كس تمام بياورد، تمام مى برد.

13 ـ  پيامبر (ص) :  نمازپيمانه ياترازو است ـ هركس تمام بياورد، تمامش مى دهند وهركس كم گذارد، مى دانيدكه خداونددرباره كم فروشان چه نازل كرده است[2].

14 ـ پيامبر (ص) : خداوند پنج نماز را بر بندگان واجب كرده است. پس هر كس آن ها را بياورد بدون اينكه از روى سبك شمردن، كم بگذارد، خداوند تعهد مى كند او را روز قيامت به بهشت ببرد.

15 ـ امام علىّ عليه السّلام : پيامبر خدا فرمود: نماز در چهار پاره نوشته مى شود: پاره اى براى نيكو وضو گرفتن، پاره اى براى ركوع ، پاره اى براى سجود و پاره اى براى خشوع است. گفته شد: اى پيامبر خدا، خشوع چيست؟ فرمود: فروتنى در نماز و اينكه بنده با همه دل به خدا رو كند. پس هنگامى كه ركوع و سجودش را تمام آورد و ديگر بخشها را هم كامل كرد نماز با نورى درخشنده به سوى آسمان اوج مى گيرد، درهاى آسمان براى آن گشوده مى شود و [ خطاب به نمازگزار مى گويد: مرا حفظ كردى، خدا تو را حفظ كند و فرشتگان مى گويند: خدا بر صاحب اين نماز درود فرستد. و هنگامى كه بخشهاى نماز را تمام نياورد، نماز با تاريكى بالا مى رود و درهاى آسمان بر روى او بسته مى شود و [ خطاب به نمازگزار ] مى گويد: مرا تباه كردى ، خدا تو را تباه گرداند و نماز را به صورتش مى كوبند.

 

16ـ عقيل خزاعى: امير مؤمنان، هرگاه براى جنگ آماده مى شد، چند كلمه اى به مسلمانان سفارش مى كرد و مى گفت: به نماز پايبند باشيد و بر آن مواظبت كنيد، آن را زياد بجا آوريد و بدان تقرب جوييد كه آن بر مؤمنان نوشته و مفروض است و اين را كافران هم مى دانند آنگاه كه پرسيده مى شوند: چه چيز شما را به دوزخ در آورد؟ مى گويند: ما از نمازگزاران نبوديم.

17 ـ امام صادق عليه السّلام: محبوبترين بنده نزد خداى جلّ جلاله، فردى است كه در گفتارش راستگو و بر نمازش مواظب باشد.

18 ـ ادريس قمى: از امام صادق عليه السّلام نيكي هاى ماندگار را پرسيدم. فرمود: نماز، پس بر آن مواظبت ورزيد

در سجده‌هاي طولاني، بايد از خداوند تشكر كرد، سپس تار وجود خويش را نواخت.

در فرهنگ عرفان هميشه سخن از سحر است و سجده شكر. آسمانيان و زمينيان، همه بايد با آواز بلند، خداوند را بخوانند.

وَ النّجمُ و الشَّجرُ يَسجُدان. گياه و درخت سجده مي‌كنند.

تشكر زيبا به جا مي‌آورند. سجده كن صد بار مي‌گو اي خدا نيست اين غم غير در خورد و سزا.

سجده، شيرين‌ترين سرودي است كه هر موجودي، توسط آن خودش را به توحيد ناب و حق محض نزديك مي‌سازد.

سوختن عاشقانه را در سجده‌گاه بايد تمرين كرد و پرواز عارفانه را در سجده بايد تجربه نمود. «پرّ من بگشاي تا پرّان شوم در حديقة ذكر و سيبستان شوم»

2ـ4: فرع چهارم، استكبار زدايي

حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايند: «فَاللهَ فَاللهَ في عاجِلِ الْبَغْيِ«

پس خدا را! پس خدا را! بپرهيزيد از سركشي در اين جهان و بترسيد از كيفر ناخوشايند ستم در آن جهان، و پايان زشت خودبيني كه دامي است نهادة شيطان. دامي بزرگ و فريفتني سترگ. بر دل مردان راه يابد، چون زهر كشنده كه در اندام‌ها شتابد. هيچ‌گاه از كار باز نماند، و به خطا كس را از مكر خود نرهاند. نه دانشمندي را به خاطر دانش و نه مستمندي را در فرسودگي پوشش؛ و خدا بندگان با ايمان خود را از اين آسيب بر كنار مي‌دارد، با نمازها و زكات‌ها و روزه گرفتن‌هاي دشوار، در روزهايي كه واجب است تا اندامهاشان بيارمد با اين كار، و ديده‌هاشان خاشع شود و جانهاشان خوار و سبك ساختن دلهاي آنان، و بردن خودبيني از ايشان، به فروتني كه در عبادت‌ها است: از چهره‌هاي شاداب را به تواضع برخاك سودن، و با چسبانيدن اندامهاي پاكيزه بر زمين خويش را نمودن، و رسيدنِ شكم‌ها به پشت به فروتني و خواري به خاطر روزه‌داري و آنچه در زكات است از دادن بهره‌هاي زمين و جز آن، به مستمندان و بيچارگان.

19- امام علىّ عليه السّلام : پيامبر هنگامى كه ركوع مى كرد ، مى گفت : خدايا براى تو ركوع كردم وبه تو ايمان آوردم و فرمان تو را بردم. تو پروردگار منى. چشم و گوش و مغز و استخوانم، رگ و پى و آنچه پاهايم تحمّل مى كند( همه تنم) براى پروردگار جهانيان فروتنى و تعظيم مى كند .

20 ـ ابن عباس: پيامبر خدا هنگام ركوع، صاف و راست بود به گونه اى كه اگر بر پشت حضرت آب ريخته مى شد، ثابت مى ماند .

21 ـ امام صادق عليه السّلام : علىّ عليه السّلام در ركوع صاف و معتدل بود. حتى گفته مى شود: اگر بر پشت حضرت آب ريخته مى شد، در همانجا مى ماند و پائين انداختن سر و شانه را در ركوع ناپسند مى داشت.

22 ـ امام باقر عليه السّلام : هر كس ركوعش را كامل بگزارد ، گرفتار وحشت قبر نمىشود.

23 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : كسى كه ركوع و سجودش را تمام به جا نمى آورد، نمازى ندارد

24ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : هر كس وضو و ركوع و سجودش را تمام به جا نياورد، نمازش ناقص است.

25 ـ ابو قتاده: پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله فرمود: بدترين دزد آن است كه از نمازش مى دزدد. گفتند: اى پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ، چگونه از نمازش مى دزدد؟ فرمود: ركوع و سجودش را تمام به جا نمى آورد.

26 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : هرگاه يكى از شما نماز واجبش را بخواند ، ولى ركوع و سجود و تكبير و دعاى آن را، تمام به جا نياورد ، همچون بازرگانى است كه سود نمى برد تا اينكه تنها سرمايه اش باقى مى ماند.

27 ـ كسى كه نمازش را تمام به جا نمى آورد ، همچون زن باردارى است كه در نزديكى زاييدن، بچه اش مى افتد. پس نه بچه اى مانده و نه وى مادر شده است.

28 ـ از نشانه هاى نزديكى قيامت، تباه كردن نمازهاست.

29 ـ امام علىّ عليه السّلام ـ هنگامى كه از او نشانه هاى طغيان دجال پرسيده شد ـ فرمود : هنگامى كه مردم نماز را بميرانند و امانت را تباه كنند.

30 ـ امام صادق عليه السّلام : فرشته اى بر نماز گمارده شده است كه كار ديگرى غير از آن ندارد. پس هنگامى كه تمام مى شود آن را مى گيرد و بالا مى برد. پس اگر از پذيرفتنى ها باشد، پذيرفته مى شود و اگر از آن ها باشد كه پذيرفته نمى شود، به او گفته مى شود: آن را به بنده ام بازگردان. پس آن را پايين مى آورد تا به صورتش بزند. سپس مى گويد: افّ بر تو، همواره عمل تو مرا به زحمت مى اندازد.

 

«نماز برپا داريد، و زكات بدهيد و با ركوع كنندگان ركوع كنيد.»

«و اينكه نماز برپا داريد و از او بترسيد و هم اوست كه نزد وى محشور خواهيد گرديد.»

«پروردگارا، مرا برپا دارنده نماز قرار ده و از فرزندان من نيز. پروردگارا، ودعاى مرا بپذير.»

«همان كسانى كه چون در زمين به آنان توانايى دهيم، نماز بر پا مى دارند و زكات مى دهند و به كارهاى پسنديده دستور مى دهند و از كارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام همه كارها از آنِ خداست.»

«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد.»

«و نماز بر پا داريد و زكات بدهيد و از پيامبر [ خدا ] پيروى كنيد، باشد كه مورد رحمت قرار گيريد.»

«به سويش توبه كنيد و از او پروا بداريد و نماز بر پا داريد و از مشركان مباشيد.»

 

31 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ـ در گفتارش به اسامه ـ : پيوسته نماز بخوان كه آن برترين كار بندگان است. چون نماز سر دين و ستون و تارك آن است.

 

32 ـ ام سلمه: پايان بخش وصيّت پيامبر خدا، اين بود: نماز را،نماز را و كنيزانتان . آن را تكرار كرد تا آنجا كه زبانش سنگين و سخنش بريده بريده شد.

33 ـ انس: هرگاه پيامبر از رفتار مردى خوشش مى آمد، او را به نماز فرمان مى داد.

34 ـ امام علىّ عليه السّلام : شما را به نماز سفارش مى كنم. آن است كه ستون دين و نگهدارنده اسلام است. پس ، از آن غفلت نكنيد.

35ـ امام باقر عليه السّلام : ابوذر مى گفت: اى طالب علم، نماز بخوان پيش از آن كه فرصتهايت از دست برود.

36 ـ بكر بن محمّد الازدى: در پيش امام صادق عليه السّلام نشسته بودم كه ابو بصير از ايشان راجع به حورالعين پرسيد و گفت: فدايت شوم، آنان از مخلوقات دنيايى اند يا از مخلوقات بهشتى؟ امام فرمود: تو را به اين ها چه كار؟ بر نماز مواظبت كن . همانا آخرين چيزى كه پيامبر اكرم بدان سفارش و ترغيب كرد، نماز بود

 37ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله: هر چيز گزيده اى دارد و گزيده نماز، تكبير نخستين است.

38 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله: هر چيز آغازى دارد و آغاز نماز ،تكبير نخستين است. پس بر آن مواظبت ورزيد .

39ـ امام علىّ عليه السّلام: حدود نماز چهار چيز است: شناخت وقت، رو به قبله بودن،ركوع و سجده و اين ها، براى همه مردم عموميت دارد؛ عالم باشند يا جاهل و نيز هر چه كه به نماز مربوط است همچون افعال آن و اذان وو اقامه و غير اين ها. و چون خداوند دانست كه بندگان نمى توانند حق همه اين حدود را ادا كنند، تعدادى را واجب ساخت كه همان چهار چيز است كه ذكر شد و آنچه در آن چهار چيز از قرائت و دعا و تسبيح و تكبير و اذان و اقامه و شبيه اين هاست، سنّتى موكّد قرار داد. هر كس آن ها را دوست دارد، به نيكويى انجام مى دهد؛ اين بيان حدود نماز است.

 

40 ـ زراره: از امام باقر عليه السّلام پرسيدم حدود بزرگ نماز كدامند؟ فرمود: هفت چيزند: وضوء، وقت، قبله، تكبير آغازين ، ركوع، سجده و دعا.

41 ـ شيخ صدوق: مردى از اميرمؤمنان پرسيد: اى پسر عموى بهترين آفريده خداوند متعال، معناى بالا بردن دستها در تكبير نخست چيست؟ فرمود: معنايش اين است: خدا بزرگتر ، يكتا و بى همتاست، مانند ندارد، با دست لمس نمى شود و حواس پنجگانه، او را در نمى يابد.

42ـ احمد بن علىّ راهب: مردى به اميرمؤمنان عرض كرد: اى پسر عموى بهترين آفريده خدا، معنى سجده نخست ، چيست؟ فرمود: حقيقتش اين است: خدايا همانا تو مرا از آن ـ يعنى از زمين ـ آفريدى و (معناى) سربرداشتن:و ما را از آن خارج كردى و (معناى) سجده دوّم: و به آن باز مى گردانى و (معناى) سربرداشتن از سجده دوم: و بار ديگر ما را از آن خارج مى كنى. آن مرد گفت: (معناى) بلند كردن پاى راست و افكندن [بر] پاى چپ در تشهد چيست؟ فرمود: حقيقتش اين است: خدايا، باطل را بميران و حق را بر پادار

43 ـ امام علىّ عليه السّلام ـ در معناى گفته امام جماعت: السلام عليكم ـ فرمود: همانا امام، گفته خدا را تفسير مى كند ودر ترجمه آن به جماعت نمازگزار مى گويد (اين نماز) امانى براى شما از عذاب خدا در روز قيامت، است.

44 ـ جابر بن عبدالله انصارى: با مولايمان امير مؤمنان عليه السّلام بودم كه مردى را ديد به نماز ايستاده است . پس به او فرمود: اى مرد، آيا حقيقت نماز را مى دانى؟ عرض كرد: اى مولاى من، آيا نماز حقيقتى غير از عبادت دارد؟ پس فرمود: آرى. سوگند به كسى كه محمّد را به نبوّت برانگيخت هيچ پيامبرى را به كارى از كارها برنيانگيخته ، جز اينكه متشابه و تأويل و تنزيل دارد و همه اين ها بر عبادت، دلالت مى كنند . پس آن مرد عرض كرد: اى مولاى من مرا از آن آگاه كن.

حضرت فرمود: حقيقت (هفت) تكبير آغازين تو كه با آن كارهايى را بر خود حرام مى كنى اين است : هنگامى كه الله اكبر نخست را مى گويى ، در دلت بگذرانى: خدا بزرگتر از آن است كه به برخاستن و نشستن توصيف شود. و در تكبير دوّم ، به حركت و سكون و در سوّم، به جسم بودن يا تشبيه به چيزى كردن يا با چيزى مقايسه كردن توصيف شود و در تكبير چهارم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) كه حالتهاى گوناگون بر او عارض شود يا بيماريها او را بيازارد و در تكبير پنجم در دلت مى گذرانى: (خدا بزرگتر از آن است) كه به جوهر و عرض بودن توصيف شود ، تا در چيزى حلول كند يا چيزى در او حلول كند. در تكبير ششم در دلت مى گذرانى : (خدا بزرگتر از آن است) كه هر چه بر موجودات حادث (پديد آمده) روا بدانى ؛ چون نابودى و جابجايى و دگرگونى از حالتى به حالتى، بر او نيز روا دارى. و در تكبير هفتم، اينكه حواس پنجگانه او را دريابد.

پس حقيقت كشيدن گردن در كوع آن است كه در دلت بگذرانى: به تو ايمان آوردم ، حتى اگر گردنم را بزنى.

و در سر برداشتن از ركوع هنگامى كه مى گويى: «خدا به آن كه او را مى ستايد، گوش مى دهد، سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است» ، حقيقتش اين است: كسى كه مرا از عدم به وجود آورد و حقيقت سجده نخست آن است كه در حال سجده در دلت بگذرانى: مرا از آن (زمين) آفريدى و حقيقت سربرداشتن: و مرا از آن خارج كردى و سجده دوّم: و مرا به آن باز مى گردانى و در سر برداشتن (دوّم) به دلت مى گذرانى: و بار ديگر مرا از آن خارج مى كنى.

و حقيقت نشستن بر سمت چپت و بلند كردن پاى راستت و افكندن آن بر پاى چپت اين است كه به دلت مى گذرانى: خدايا همانا من حق را بر پا كردم و باطل را ميراندم. و حقيقت تشهدت: نو كردن ايمان وبازگشت به اسلام واقرار به خيزش پس از مرگ است و حقيقت سلام دادنها: بزرگداشت پروردگار سبحان و بزرگ دانستن او از هر چه ستمكاران مى گويند و كجروان توصيف مى كنند. و حقيقت گفته ات: «سلام بر شما و نيز رحمت و بركات خداوند» ترحّم از خداوند سبحان است، يعنى: اين (نماز) امانى براى شما از كيفر روز قيامت است.

سپس اميرمؤمنان فرمود: اگر كسى حقيقت نماز را اينگونه نداند، نمازش ناقص است.

45 ـ امام صادق عليه السّلام : معناى سلام در پايان هر نماز ، همان معناى امان است ؛ يعنى هر كس فرمان خدا و سنّت پيامبرش را با فروتنى و افتادگى در برابر او، انجام دهد، از بلاى دنيا در امان و از كيفر آخرت رهيده است .

 

46 ـ عبدالله بن فضل هاشمى: از امام صادق عليه السّلام معناى سلام دادن در نماز را پرسيدم، فرمود: نشانه امان و پايان يافتن نماز است. گفتم: فدايت شوم اين چگونه است؟ فرمود: در ميان مردمان گذشته، هرگاه شخص تازه وارد بر آنان سلام مى داد ، خود را از بديش در امان مى ديدند و اگر جواب سلام او را مى دادند، او نيز خود را در امان مى ديد. پس اگر سلام نمى داد، خود را در امان نمى ديدند و اگر جواب سلام را بر سلام دهنده، ردّ نمى كردند، او خود را در امان نمى ديد و اين خوى عرب بود. پس سلام دادن نشانه بيرون رفتن از نماز و حلال كردن گفتار است و امانى براى نماز از آنچه به آن وارد شده و تباهش مى كند. سلام نامى از نامهاى خداوند جلّ جلاله است و آن از نمازگزار بر دو فرشته خدا كه بر او گمارده شده اند، داده مى شود.

47 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله: نماز واجب شده است ... براى بر پا داشتن ياد خدا.

 48ـ امام علىّ عليه السّلام: خداوند ايمان را جهت پاك كردن از شرك، و نماز را براى دورى از كبر واجب كرد.

49 ـ هشام بن الحكم: از امام صادق پرسيدم: با اينكه نماز مردم را از كار و زندگى باز مى دارد و تن هايشان را خسته مى كند، چرا واجب شده است؟ امام فرمود: در آن، علتهايى نهفته است. اگر مردم بدون هيچ آگاهى و يادآورى از پيامبر اكرم رها شوند و تنها به همان رسالت نخستين و حضور قرآن در ميان آنان بسنده شود، مانند امتهاى پيشين مى گردند كه به دين گرويدند و كتابهايى هم نوشتند و مردم را به دين خود فراخواندند و حتى براى آن جنگيدند، امّا با رفتنشان، دينشان هم رفت و اثرى از آنان باقى نماند. حال آنكه خداوند تبارك و تعالى خواست كه مردم حضرت محمّد صلّى الله عليه و آله را از ياد نبرند. از اين رو نماز را بر آنان واجب كرد تا او را هر روز، پنج بار ياد كنند و نام [ مباركش ] را بر زبان آورند و به نماز و ياد خدا فرمان داده شدند، تا غافل نگردند و او را فراموش نكنند مبادا يادش از خاطرها برود .

50 ـ امام رضا عليه السّلام : حكمت نماز ، اقرار به ربوبيت خداوند جلّ جلاله و شريك نگرفتن براى اوست. ايستادن در پيشگاه جبروت الهى ، با خوارى و بيچارگى، افتادگى و اعتراف و درخواست بخشش گناهان گذشته است. صورت نهادن بر خاك در هر روز براى بزرگداشت خداوند جلّ جلاله است، تا به ياد او ـ نه فراموشكار و گردنكش كه ـ فروتن و خوار و خواهان و مشتاق فزونى دين و دنياى خود باشد. افزون بر اين ها، نماز، ذكر خداوند جلّ جلاله و دوام آن در شب و روز است تا بنده، مالك و مدبّر و آفريدگارش را از ياد نبرد و گرنه سركشى و طغيان مى كند و اين در ياد كردن پروردگار جلّ جلاله و ايستادن در پيشگاهش نهفته است، كه او را از سرپيچى نهى مى كند و از انواع فساد باز مى دارد.

 

51 ـ در تبيين حكمت نماز: اطاعتى است كه [خدا] آنان را بدان امر كرده و آيينى است كه بر آن وادارشان ساخته است. در نماز بزرگداشت و گراميداشت خداوند و فروتنى بنده هنگام سجده است و اقرار به اينكه بالاتر از او ، پروردگارى است كه به عبادتش مى پردازد و برايش سجده مى كند

52- امام جواد عليه السّلام : هرگاه پيامبر صلّى الله عليه و آله از نمازش فارغ مى شد مى گفت: خدايا، آنچه را كرده و مى كنم، نهان و آشكار كرده ام، اسراف بر خود را و آنچه را كه تو بهتر از من مى دانى، بر من بيامرز. خدايا تو پيش از همه و پس از همه هستى، جز تو خدايى نيست . به داناييت بر نهان و به تواناييت بر همه خلقت سوگند، تا آنگاه كه زندگى را برايم بهتر مى دانى، مرا زنده نگاه دار و آنگاه كه مرگ را برايم بهتر مى دانى، مرا بميران . خدايا ، همانا من بيم از تو را در نهان و آشكار ، سخن حق را در خشم و خشنودى و ميانه روى را در تنگدستى و توانگرى، از تو مى خواهم. نعمتى تمام ناشدنى و روشنى چشمى ناگسستنى را از تو مى خواهم . خشنودى به حكم تو، مرگى مبارك پس از زندگى و زندگانى آرام پس از مرگ، لذت نگاه به تو و شوق ديدارت و ملاقات تو بى رنجى گزنده و فتنه اى گمراه كننده را، از تو مى خواهم. خدايا ، ما را به زينت ايمان، مزيّن كن و راهنما و رهيافته قرار ده. خدايا ، ما را در ميان آنان كه ره نمودى، ره بنما . خدايا ، همانا من اراده قوى بر يافتن راه راست و و پايدارى در كار و استوارى در راه حق را از تو مى خواهم. سپاسگزارى نعمتت را، سلامتى كامل و اداى حقت را مى خواهم. اى پروردگار من ، دلى پيراسته و زبانى راستگو از تو مى خواهم. از آنچه كه مى دانى آمرزش مى طلبم و نيكوترين آنچه كه مى دانى از تو مى خواهم و از بدى آنچه مى دانى به تو پناه مى برم ، كه تو مى دانى و ما نمى دانيم و تو به نهانها بسيار دانايى

 

53 ـ ابو ايّوب انصارى: در پشت سر پيامبرتان صلّى الله عليه و آله نماز نگزاردم ، جز اينكه هرگاه نمازش را به پايان مى برد ، مى شنيدم كه مى گويد: خدايا همه خطاها و گناهانم را بيامرز، خدايا نعمتت را بر من ارزانى دار، مرا زنده بدار و روزيم ده و به كارها و خويهاى شايسته رهنمونم كن كه جز تو به شايسته هاى آن دو (كارها و خويها) ره نمى نمايد و جز تو از زشتهاى آن دو ، باز نمى دارد.

 

54ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله ـ به علىّ عليه السّلام - : هرگاه خواستى هر چه را مى شنوى و مى خوانى به ياد بسپارى، اين دعا را در پى هر نماز بخوان: پاك و منزّه است آن كه به مردمان مملكتش تجاوز نمى كند. پاك و منزه است آن كه ساكنان زمين را كيفرهاى گونه گون نمى دهد، پاك و منزه است آن مهربان و بخششگر. خدايا ، در دل من نور و بينش و فهم و دانايى قرار ده، كه تو بر هر كار توانايى.

55 ـ اصبغ از امام علىّ عليه السّلام : هر كس دوست دارد از دنيا برود در حالى كه از گناهانش پاك شده آنگونه كه زر ناب از تيرگيها پاك مى گردد و هيچكس چيزى به ستم برده را از او مطالبه نكند، در پى هر يك از نمازهاى پنجگانه، تبار نامه خداوند، قل هو الله احد ، را دوازده مرتبه بخواند. سپس دستانش را بگشايد و بگويد: خدايا به نام پنهان ، پوشيده، پاك، پاكيزه و خجسته ات از تو مى خواهم . به نام بزرگ و چيرگى هميشگيت از تو مى خواهم . اى بخشنده عطاها، اى آزاد كننده اسيران، اى رهايى دهنده مردم از آتش، بر محمّد و خاندان او درود فرست ، از آتش رهاييم ده، آسوده از دنيا ببر و به سلامت وارد بهشت گردان . آغاز دعايم را رستگارى، ميان آن را كاميابى و پايان آن را نيكويى قرار ده ، كه تنها تو به نهانها بسيار دانايى. سپس فرمود: اين از امور نهانى است كه پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله به من آموخت و فرمان داد آن را به حسن و حسين نيز بياموزم.

 

56 ـ امام صادق عليه السّلام : پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله روزى به اصحابش فرمود: آيا اگر هر چه لباس وظرف داريد گردآوريد وروى هم بنهيد، فكر مى كنيد به آسمان برسد؟ گفتند: نه اى پيامبر خدا، فرمود: آيا شما را به چيزى راهنمايى نكنم كه ريشه اش در زمين و شاخه اش در آسمان باشد؟ گفتند: چرا، اى پيامبر خدا. فرمود: هر يك از شما كه از نماز واجبش فارغ شد ، سى بار بگويد: «و خدا پاك و منزّه است، سپاس براى خداست و جز خداوند، هيچ خدايى نيست و خدا بزرگتر است». همانا ريشه اين ها در زمين و شاخه آن ها در آسمان است. آن ها خرابى، آتش، غرق شدن، در چاه افتادن، خوراك درنده شدن، مرگ بد و بلاى آسمانى را كه در آن روز بر بنده فرود مى آيد ، دفع مى كنند و آن ها ماندگارند.

 

57 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله: در پى هر نماز مى گويى: خدايا از نزد خود مرا ره بنما و از فضل و بخششت بر من فرو ريز و از رحمتت بر من بگستر و از بركتهايت ، بر من فرو فرست.

 

58 ـ امام علىّ عليه السّلام ـ از دعاى ايشان پس از نماز واجب ـ : خدايا ، براى تو نماز گزاردم و حال آنكه مى دانى در نمازم، نقص و شتاب و فراموشى و غفلت و كسالت و سستى و از ياد بردن و ريا و خودنمايى و شك و دورى و گمان و عُجب و انديشه كردن و فروگذاشتن از كمال واجبت ، مى باشد. اى خداى من ، از تو مى خواهم بر پيامبر و خاندانش درود فرستى و نقص نمازم را به تمام ، و شتابم را در آن به تأمل و استوارى و فراموشى ام را به بيدارى و غفلتم را به مواظبت و كسالتم را به نشاط و سستى ام را به پايدارى و از ياد بردنم را به يادداشتن و دورى ام را به كشش و ارتباط و ريايم را به اخلاص و خودنمايى ام را به پوشاندن و شكّم را به يقين و گمانم را به حجّت و انديشه ام را به فروتنى و تحيّر و فروماندنم را به فرمانبردارى ، تبديل فرمايى .همانا براى تو نماز گزاردم و به تو روى كردم و به تو ايمان آوردم و تو را قصد كردم . پس در نماز و دعايم ، رحمت و بركت قرار ده كه زشتيهايم را بپوشاند و جايگاهم را گرامى دارد و رويم را سفيد گرداند و عملم را پاكيزه كند و بار گناهم را سبك گرداند. خدايا ، با آن، سنگينى ام را سبك گردان و آنچه را نزد توست بهتر از آنچه از من مى بُرى ، قرار ده.

سپاس خداوندى كه واجبى را از من ادا كرد كه از نمازهاى واجب و نوشته شده بر مؤمنان بود . اى خداوند، اى بخشنده ترين بخشندگان.

 

59ـ هر كس مى خواهد پيمانه اش را تمام گيرند، پس در پى هر نماز بگويد: پاك ومنزّه است پروردگارت، پروردگار عزّت، از آنچه مى گويند وسلام بر پيامبران و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است.

 

60ـ امام باقر عليه السّلام: كمترين چيزى كه از دعا ، پس از (نماز) واجب كفايت مى كند ، اين است كه بگويى: خدايا ، همانا من هر نيكى را كه به آن آگاهى دارى، از تو مى خواهم و از هر بدى كه به آن دانايى، به تو پناه مى برم. خدايا، همانا من آسايش در همه كارهايم را از تو مى خواهم و از رسوايى دنيا و عذاب آخرت به تو پناه مى برم

 

61 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله: دعايى است كه در پى هر نماز خوانده مى شود، پس اگر بيمارى و رنج و دردى دارى ، هرگاه نمازت را به پايان بردى ، هفت بار با دست، سجده گاهت را مسح كن و اين دعا را بخوان و دستت را بر جاى درد بكش و بگو: «اى كسى كه زمين را بر آب و هوا را با آسمان نگه داشت و براى خود زيباتري

 

62 ـ پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله: خطاب به كسى كه گفت: فدايت شوم، پيروان تو مى گويند: همانا ايمان دو گونه است: ماندگار و نماندنى. پس چيزى به من بياموز كه اگر آن را بگويم، ايمانم كامل شود ، ـ فرمود : در پى هر نماز واجب بگو: خشنودم به اينكه، خداوند، پروردگارم؛ محمّد، پيامبر؛ اسلام ، دين؛ قرآن، كتاب؛ كعبه ، قبله و علىّ ولىّ وامامم باشد. و به امامت حسن و حسين وامامان (صلوات الله عليهم) خشنودم . پس آنان را نيز از من خشنود كن كه تو بر هر كار توانايى.

 

63- پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله: ‌‌نمازنورشخص با ايمان است . نماز نوري از خداست

64- پيامبر خدا صلّى الله عليه و آله : موقعيّت نماز نسبت به دين مانند موقعيّت سر است به بدن واينكه نماز به معني واقعي كلمه كليد بهشت خداوند كريم وپنجره اي است كه همه خوبي ها به سمت آن باز مي شوند .

در كنار نماز هم هميشه جايگاه نماز مطرح است . وآن جايگاه ، مسجد است كه از دير باز مورد احترام بوده و ما هم در اين مقال گذر كوتاهي به جايگاه مسجد در روايات می زنيم :

1.قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : اَلمَساجِدُ سُوقٌ مِنْ اَسْواقِ الآخِرَةِ، قِراها اَلْمَغْفِرَةُ وَ تُحْفَتُها الْجَنَّةُ. « بحارالانوار، ج84، ص4»

پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: مساجد بازاري از بازارهاي آخرت است كه در آن بر سفره آمرزش مي‌نشينند، و با هديه‌ بهشتي بدرقه مي‌شوند.

2. قال الحسن ـ عليه السلام ـ: اَهْلُ الْمَسْجِدِ زُوّارُ اللهِ وَ حقٌ عَلَي الْمَزُورِ اَلتُّحفَةُ لِزائِرِهِ. « كلمة الامام الحسن، ص41 ـ الحكم الزاهره. ص150»

امام حسن ـ عليه السلام ـ فرمود: اهل مسجد زائر خدا هستند و بر صاحب خانه است كه به زائرانش هديه‌اي بدهد.

3.قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : مَنْ كانَ الْقُرآنُ حَديثَهُ وَ الْمَسْجِدُ بَيْتَهُ بَنَي اللهُ لَهُ بَيتاً في الْجَنَّةِ. « وسائل الشيعة، ج3، ص481»

پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: هركس كه كلامش قرآن و خانه‌اش مسجد باشد، خداوند منزلي در بهشت براي او بنا مي‌كند.

4.قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : كُونُوا فِي الدُّنْيا اَضْيافاً وَاتَّخِذُوا الْمَساجِدُ بُيُوتاً وِ عَوِّدُوا قُلُوبَكُمُ الرِّقَّةَ. « بحارالانوار، ج 83، ص 351 »

رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: در دنيا ميهمان باشيد و مساجد را خانه خود قرار دهيد و دل­هايتان را به نرمي و ملايمت عادت دهيد.

5. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ: اَلْمَساجِدُ مِجالِسُ الْاَنْبِياء. « مستدرك‌الوسائل، ج 3، ص 363 »

پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: مساجد، مجالس پيامبران است.

6. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : اِنَّ الْمَساجِدَ بُيُوتُ الْمُتَّقيِن، وَ مَنْ كانَتِ الْمَساجِدُ بُيُوتَهُ فَقَدْ خَتَمَ اللهُ لَهُ بِالرَّوحِ وَالرَّحْمَةِ وَالْجَوازِ عَلَي الصّراطِ اِلَي الْجَنَّةِ. « مستدرك‌الوسائل، ج 7، ص 659»

رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: مساجد، خانه پارسايان است و هركس خانه‌اش مسجد باشد، خداوند كار او را با رحمت و شادي قرار داده، و اجازه عبور از صراط به سوي بهشت را به او خواهد داد.

7.قال الصّادِقُ ـ عليه السلام ـ: مَنْ بَني مَسْجِداً، بَنَي اللهُ لَهُ بَيْتاً فيِ الْجَنَّةِ. « وسائل الشيعة، ج 3، ص 485 ـ كنزالاعمال، ج 7، ص 649 »

امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: هركس مسجدي بسازد، خداوند خانه‌اي در بهشت بهشت براي او مي‌سازد.

8. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ: بَشِّرِ الْمَشَائينَ اِلَي الْمَساجِدِ في ظُلَمِ اللَّيْلِ، بِنُورٍ ساطِعٍ يَوْمَ الْقِيامَةِ. «مستدرك‌الوسائل، ج 3، ص 363»

پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: آنان كه در ظلمت شب به‌سوي مساجد مي‌روند، مژده باد به نوري كه (از چهره‌شان) در روز قيامت مي‌درخشد.

9.قال الصّادِقُ ـ عليه السلام ـ : مَنْ مَشي اِلَي الْمَسْجِدِ، لَمْ يَضَعْ رِجْلَهُ عَلي رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ اِلاّ سَبَّحَتْ لَهُ الْاَرْضُ. « من لايحضره الفقيه، ص 167 ـ بحارالانوار، ج 84، ص 13»

امام صادق ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: هركس به‌طرف مسجد برود، پايش را بر هيچ تر و خشكي نمي‌گذارد، مگر اينكه زمين براي او تسبيح مي‌گويد.

10.قال الصّادِقُ ـ عليه السلام ـ : اِذا دَخَلْتَ الْمَسْجِدَ فَاحْمِدِ اللهَ وَاثْنِ عَلَيْهِ وَ صَلِّ عَلَي النَّبِيِّ ـ صلي الله عليه و آله ـ « وسائل الشيعة، ج 3، ص 516 »

امام صادق ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: هرگاه داخل مسجد شدي، حمد و سپاس خداي را بگو و بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ صلوات بفرست.

11. قال عليّ ـ عليه السلام ـ : مَنْ اَرَادَ دُخُولَ الْمَسْجِدِ فَلْيَدَخُلْ عَلي سُكُونٍ وَ وَقارٍ فَاِنَّ الْمَساجِدَ بُيُوتُ اللهِ وَ اَحَبُّ الْبِقاع اِلَيْه. «من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 170»

امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: هركس مي‌خواهد به مسجد داخل گردد، با آرامش و با طمأنينه وارد شود، چون مساجد خانه‌هاي خدا و محبوب‌ترين محل‌ها در نظر اوست.

12. قال الباقرـ عليه السلام ـ: اَلْفَضْلُ في دُخُولِ المَسْجِدِ، اَنْ تَبْدَأ بِرِجْلِكَ الْيُمْني اِذا دَخَلْتَ وَ بِالْيُسْري اِذا خَرجْتَ. «وسائل الشيعة، ج3، ص517»

امام باقر ـ عليه السلام ـ فرمودند: بهتر آن است كه هنگام ورود به مسجد ابتدا پاي راست را بگذاري، و هنگام خروج ابتدا پاي چپ.

13. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ: شَرُّ بِقاعِ الْاَرضِ اَلْاَسْواقُ وَ خَيْرُ الْبِقاعِ اَلْمَساجِدُ وَ اَحْبَّهُمْ اِلَي اللهِ اَوَّلُهُمْ دُخُولاً و آخِرُهُمْ خُروجاً مِنْها. « وسائل الشيعة، ج3، ص553»

پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: بدترين جاهاي زمين بازار و بهترين مكان‌هاي آن، مساجد است و محبوب‌ترين افراد نزد خداوند كسي است كه پيشتر از همه به مسجد وارد شود و ديرتر از همه از مسجد خارج شود.

14. قالت فاطمة الكبري ابنة رسول الله: اِنَّ النَّبِيِّ ـ صلي الله عليه و آله ـ كانَ اِذا دَخَلَ الْمَسْجِدَ يَقولُ: (بِسْمِ اللهِ اللهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَاغْفِرْ ذُنُوبي وَ افْتَحْ اَبْوابَ رَحْمَتِكَ). « بحارالانوار، ج84، ص23»

حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ مي‌فرمايد: هنگامي كه پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ وارد مسجد مي‌شد، مي‌گفت: «به نام خدا، درود خدا بر محمد و آل محمد ، خدايا مرا بيامرز و گناهانم را ببخشا و درهاي رحمتت را برويم بگشا»

15.قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : لا تَدْخُلِ الْمَساجِدَ اِلّا بِالطَّهارَةِ. « مستدرك‌الوسائل، ج3، ص388»

پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: داخل مساجد مشو مگر با وضو.

16. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : مَنْ اَتَي الْمَسْجِدَ لِشَئٍ فَهُوَ حظُّهُ. « سنن ابي داود، ج1، ص128»

پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس به هرجهت كه به مسجد آيد بهره‌اش همان است.

17. قال الصّادِقُ ـ عليه السلام ـ : مَنْ اَقامَ في مَسْجِدٍ بَعْدَ صَلاتِهِ انْتِظاراً لِلصَّلاةِ، فَهُوَ ضَيْفُ اللهِ و حَقٌّ عَلَي اللهِ اَنْ يُكْرِمَ ضَيْفَهُ. «بحارالانوار، ج84، ص3»

امام صادق ـ عليه السلام ـ مي‌فرمايد: هركس در مسجد پس از نمازش در انتظار نماز ديگر بماند، ميهمان خداست و برخداست كه ميهمانش را گرامي دارد.

18.قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : لا تَجْعَلُوا الْمَساجِدَ طُرُقاً حتَّي تُصَلُّوا فِيها رَكْعَتَينِ. « وسائل الشيعة، ج3، ص553»

پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: مساجد را گذرگاه قرار ندهيد، مگر آن كه هنگام عبور دو ركعت نماز بخوانيد.

19. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : مَنْ سَمِعَ النِّداءَ فِي الْمَسْجِدِ فَخَرَجَ مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ فَهُوَ مَنافِقٌ اِلّا اَنْ يُريدَ الرُّجُوعَ إلَيْهِ. « وسائل الشيعة، ج3، ص513»

پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر كس در مسجد نداي نماز را بشنود و بدون علت خارج شود، منافق است مگر اين كه قصد برگشت (و خواندن نماز را) داشته باشد.

20.قال عَليٌّ ـ عليه السلام ـ : ... لَيَحْضُرَنَّ مَعَنَا صَلاتَنا جَماعَةً أوْ لَتَحَوَّلِنَّ عَنّا وَ لايُجاورُنا وَلانُجاورُهُم. « وسائل الشيعة، ج3، ص479»

امام علي ـ عليه السلام ـ در جواب عده‌اي كه به حضرت گفتند: عده‌اي از همسايگان مسجد در نماز جماعت حاضر نمي‌شوند، فرمود: بايد در نماز جماعت ما حضور يابند، يا اين كه از ما دوري گزينند و همسايه ما نشوند و ما هم همسايه آن‌ها نشويم.

21.قال النَّبي ـ صلي الله عليه و آله ـ: لا صَلاةَ لِجارِ الْمَسْجِدِ اِلّا فِي الْمَسْجِدِ. « وسائل الشيعة، ج3، ص478 ـ كنز الاعمال، ج7، ص650»

پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: براي همسايه مسجد نماز نيست، مگر اين كه در مسجد نماز بخواند.

22. قال عَليٌّ ـ عليه السلام ـ : حَريمُ الْمَسْجِدِ اَرْبَعُونَ ذِراعاً، وَالْجَوارُ اَرْبَعُونَ داراً مِنْ اَرْبَعَةِ جَوانِبِها. « وسائل الشيعة، ج3، ص484 ـ بحارالانوار، ج84، ص3»

امام علي ـ عليه السلام ـ فرمود: حريم مسجد، چهل ذرع و همسايه آن، چهل خانه از چهار طرف است.

23. قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ : يا اَباذَرَ اِنَّ اللهَ تَعالي يُعْطيكَ ما دُمْتَ جالِساً فِي الْمَسْجِدِ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّسَ فيه دَرَجَةً فِي الْجَنَّةِ. « بحارالانوار، ج83، ص370»

پيامبراكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: اي ابوذر! تا زماني كه در مسجد نشسته‌اي خداوند براي هر نفسي كه مي‌كشي، درجه‌اي از بهشت برايت پاداش مي‌دهد.

جايگاه رفيعي كه نماز ومسجد در آيات وروايات دارد نشانگر اين است كه در دين اسلام نماز از منزلتي بسيار بزرگ برخوردار است و برهمگان مراقبت از نماز ومواظبت بر درستي اعمال واجب است .

 

اهميّت نماز

 نماز به واسطه تقويت قواي روحي انسان ، و همچنين آرامش روحي ومعنويي اي را كه به او هديه مي دهد ، شرايط را براي ناهنجاري ، دروغ وگناهان كبيره وصغيره سخت مي كند چنانكه خود قرآن كريم هم مي فرمايد كه نماز انسان را از بديها باز مي دارد . طبيعي است كه در شرايط كنوني كه نياز به پرستش دوباره در روح وجان مردمي كه از سلطه ماشين بر زندگي خسته شده اند ، جوانه اي از عشق وايمان وجود دارد كه با هيچ چيز ديگر قابل مقايسه نيست . اين نيرو كه برآمده از درون بي رياي بنده معاصر است صاف وساده وبي آلايش به سمت تعالي كوچ مي كند .

جايگاه واهميّت نماز در مباحث روانشناسي از كسي پوشيده نيست . امروزه ثابت شده است كه انسانهايي كه از ثبات روحي ومعنويي بيشتري برخوردارند در برخورد با حوادث ناگهاني وطبيعي كه سبب از بين رفتن همگاني ايل وتبار مردمي مي شوند يا در هنگام جنگها كه خانواده ها  از هم متلاشي مي شوند ودر كل در مقابل سختي هاي كشنده مقاوم ترند ودرصد خودكش در ميان كساني كه حتّي فقط اعتقاد دارند وپايبند به نماز وعبادت نيستند در ميان ساير افراد بيشتر است .

طبيعي است كه به اين معجزه گرامي وهديه زيباي خداوندي بهاي بيشتري گذاشته شود . چون وقتي پديده اي در زندگي كه نه ماهيّت وجودي دارد ونه ماهيّت مادي ، ولي انسان را به سرچشمه هاي موفقيّت مي رساند ، قابل ارزش است .

نماز مادي نيست ، ماهيت هم ندارد ولي معرفت انسان را به جهان هستي بيشتر مي كند . خوب لابد هديه بزرگي است كه ما خوب نمي شناسيمش !

وگرنه ببينيد آثار نماز را ! همين نماز هاي حتّي سرسري و با شتاب ولي خالص وبي رياي مردم را كه چه ها نمي كند ؟

نماز هدف نيست ، چون خداوند كريم بارها فرموده من نيازي به نماز شما ندارم و باز فرموده كه اي مردم شما در نزد خداوند فقيرانيد.

پس بايد وسيله باشد . وسيله اي كه خداوند كريم لطف نموده براي رسيدن به او به انسان هديه نموده است . وسيله اي كه با آن مي تواند حرف بزند . وبا معبود خويش راز ونياز ودرد دل كند .

بنابراين مي توان در مورد ان درنگ كرد وانديشيد وبعد تازه فهميد كه خداوند چقدر انسان را دوست دارد كه اين پل رستگاري واين پنجره روشنايي را به يكايك مان هديه نموده است .

آيا ما لياقت آن را داريم وبر حفظ وحراستش استقبال مي كنيم؟

پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله فرمود :

مَا عَبَدْنَاكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِكَ.

« آنچنان كه شايسته تو بود تو را عبادت نكرديم و آنچنان كه شايسته تو بود تو را نشناختيم»

آيا حبل المتيني نزديكتر از نماز براي رستگاري وجود دارد ؟

پس بايد گفت:

بازكنيد پنجره را

من مي آيم

تا بلندي هاي كبود

تا انجا كه چشم از دوست داشتن مي ميرد

ودل براي هميشه مصلوب مي شود .

 

 

 

نماز وآرامش روحي وفكري

خداوند در قرآن كريم مي فرمايد :

«پروردگارا، من [ يكى از ] فرزندانم را در درّه اى بى كشت، نزد خانه محترم تو، سكونت دادم، پروردگارا، تا نماز به پا دارند، پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرايش ده و آنان را از محصولات [ مورد نيازشان ] روزى ده، باشد كه سپاسگزارى كنند.»/ابراهيم /37

نماز آرامش قلبي وروحي بزرگي را نصيب انسان مي كند وانسان را از منجلاب تهي بودن وتنهايي در مي آورد . چنانكه دستاويز محكمي براي پيامبران بوده وخداوند هم در قران كريم آموختن نماز را نيك گرامي داشته وآموختن نماز وقرآن را بر فرزندان از موهبتهاي بزرگ واز مستحبات تكرار ناشدني دانسته است .

چنانچه پيامبر خدا صلّي الله عليه وآله مي فرمايد :

1- بهترين كارها نزد خداوند نماز به وقت است .../نهج الفصاحه / ح.شماره 70

2- فرزندان تان را در خوب شدن كمك كنيد زيرا هركه بخواهد مي تواند نافرماني را از فرزند خود بيرون آورد . /نهج الفصاحه /ح.شماره 370

3-فرزندان تان را گرامي شماريد ونيكو تربيت شان كنيد /نهج الفصاحه /ح.شماره451

 4- ياد كردن خدا شفاي دلهاست /نهج الفصاحه /ح.شماره1620

آموختن نماز وعبادت بر فرزند عبادت است و در احاديثي آمده كه خوشا به حال پدري كه به فرزندان خود نماز خواندن وقرآن خواندن را بياموزد ويا به تعبير رحمت هم آمده است به اين صورت كه : رحمت  خدا بر پدر ومادري كه به فرزندان خود قرآن ونماز بياموزند .

اهمّيّت نماز در خانواده در داشتن اخلاق نيكو وروابط سالم ودرست بايكديگر چه در خانواده وچه در اجتماع است . ووقتي اين مسأله باارزش به ديد مي آيد كه جامعه عصيان زده غرب را نگاه مي كنيم ، جامعه اي كه در آن حرمت وكرامت انساني لگد مال مي شود وتنها آزادي اي كه بسيار از آن دم مي زنند آزادي جنسي است . آنها آنقدر آزادند كه حتّي ازدواج با محارم وهم جنس گرايي را آزاد مي دانند واگر هم بعضي از كشورها به دلايلي از ثبت قانوني آن برائت مي جويند به دليل مخالف بودن با اين پديده نيستند چرا كه در كشورشان در روابط اجتماعي جاري وساري است ، بلكه به دلايل حزبي وسياسي از آن دوري مي جويند .

نياز به پرستش و نيايش، يكي از نيازهاي اساسي و عميق در عمق روان بشر است.

در بررسي تاريخي، اين موضوع ثابت شده كه پرستش، جزئي از وجود و كشش فطري انسان است. گاهي كه ميل و روح پرستش از سوي انبيا در مسير صحيحي قرار گرفته، به خدا پرستي ختم شده است. و گاهي بر اثر جهل، انحراف و لجاجت، موجودات و اشياي گوناگون پرستش شده اند.

در مورد خانواده هم نماز ستون خانواده در مباني اخلاقي وديني واجتماعي است . خانواده هايي كه در آن نماز اجابت مي شود ، مشكلات عاطفي ورواني كمتري وجود دارد و اين مسأله در مورد روح لطيف كودكان كه سرشار از عشق ودوستي هستند قابل لمس تر است .

كودكان به صورت فطري علاقه مند به حسّي ناشناخته هستند كه در خانواده هاي مذهبي به سمت وسوي حقيقي خود يعني پرستش خدا حركت مي كند ودر ساير خانواده ها اين حس ، بستگي به شرايط اخلاقي وفكري خانواده ها سمت وسو پيدا مي كند كه طبعا“ به دليل زيبايي ملموس مسايل جنسي ، گرايش آنها در نوجواني به سمت وسوي انحرافي كشيده مي شود كه بستگي به ميزان كنترل خانواده ها دارد

طبق نص صريح دين اسلام، براي ما مسلّم و متقن است كه ميل به پرستش، نيايش، كمال طلبي، حقيقت جويي و... در كودك امري فطري و دروني است. اين موضوع را شواهد تاريخي ـ همچون: پرستش بت، خورشيد و گاو و ساختن بهترين مكان‌ها براي معابد ـ و آيات و روايات تأييد مي‌كند.

خداوند ـ تبارك و تعالي ـ در قرآن مجيد مي‌فرمايد:

« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏ » (روم :30)

(پس روي خود را با گرايش تمام به حق، به سوي اين دين كن، با همان سرشتي كه خدا مردم را بر آن سرشته است. در آفرينش خدا تغييري نيست. اين است همان دين پايدار ولي بيشتر مردم نمي‌دانند)

اگر ملاحظه مي‌شود كه گروهي از كودكان و نوجوانان نسبت به مسائل ديني رغبت و تمايلي از خود نشان نمي‌دهند، مربوط به عوامل محيطي است كه فطرت كودك را از مسير خودش تحريف كرده است.

متأسفانه، بعضي از والدين به دليل حساسيت نداشتن و اهميت ندادن به مسائل ديني، و بعضي به دليل سخت گيري ها، آموزش‌هاي غلط و نا آشنايي با سيره و روش معصومان (عليهم السلام) و روش‌هاي تربيتي، به گونه‌اي با كودك رفتار مي‌كنند كه آنان نسبت به مسائل ديني بي تفاوت، كم رغبت و حتي متنفر مي‌شوند.

با كمال تأسف، بايد گفت كه بعضي از والدين حساسيت و دقتي را كه درباره‌ي امور دنيوي ـ همچون: تغذيه، لباس، مسائل درسي، كلاس كنكور، معلم خصوصي و… ـ فرزندانشان از خود نشان مي‌دهند، نسبت به مسائل معنوي و ديني اظهار نمي‌كنند. براستي، اين گروه از والدين مصداق كلام نوراني رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ مي‌باشند كه فرمودند: واي بر فرزندان آخر الزمان از دست پدرانشان. گفته شد: يا رسول الله! منظور شما پدران مشركند؟

فرمودند: خير، بلكه پدران مؤمني كه واجبات ديني را به فرزندان خود آموزش نمي‌دهند. و اگر آنان خود بخواهند احكام دين را فرا گيرند، ايشان جلوگيري مي‌كنند، (و حال آنكه) اگر كالايي به دست بياورند، از آنان راضي و خوشحال خواهند شد. من از ايشان بيزارم و آنان نيز از من بيزارند»

از طرف ديگر انسان به اقتضاي داشتن فطرت الهي، وجود چند بعدي و كرامت وجودي، موجودي مختار است كه كرامتش را با اختيار خود مي‌تواند كسب كند. در واقع از ديدگاه اسلام، انسان ميل‌ها و جاذبه‌هاي معنوي دارد، كه ديگر موجودات آن را ندارند. انسان قادر است كه در برابر ميل‌هاي دروني خود ايستادگي كند و فرمان آنها را اجرا نكند، يا به بعضي از آنها پاسخ گويد و بعضي ديگر را كنترل نمايد، يا از آنها در جهتي خاص استفاده كند.

اين توانايي انسان، به حكم نيروي اراده است كه به فرمان عقل عمل مي‌كند. اين توانايي بزرگ، از مختصات انسان است. اساس اين توانايي، آن است كه انسان موجودي آزاد، انتخابگر و صاحب اختيار مي‌باشد (مطهري، راهنمايي و مشاوره از ديدگاه اسلام، 42).

در دعوت كودكان و نوجوانان به دين، بايد به گونه‌اي عمل نماييم كه احساس آزادي كنند. با توجه به اين موضوع كه انسان فطرتاً خداجو است، لازم است كه با تذكر روش‌هاي صحيح، اين فطرت را در وجود آنان بيدار كنيم و به طرف پذيرش دين سوق دهيم. پيامبر گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نيز با نرمخويي و با زبان نرم، افراد را به دين اسلام دعوت مي‌كردند. به تجربه هم ثابت شده است كه با زور و اكراه، نمي‌توان كسي را به راه راست هدايت كرد.

خداوند ـ تبارك و تعالي ـ مي‌فرمايد:

« أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنين‏ »

(پس آيا تو مردم را به اجبار وا مي‌داري كه ايمان بياورند).

بهتر است كه هيچگاه، كودكان يا نوجوانان را به دينداري مجبور نكنيم. همچنين، به خاطر اينكه آنان ديندار شوند، بهتر است به آنان پاداش خيلي زياد ندهيم. اگر بدون استفاده از اين دو حربه تهديد و تطميع بتوانيم آنان را به عقيده‌اي معتقد كنيم، آن اعتقاد دروني خواهد بود; يعني اعتقادي كه نه به خاطر جلب منفعت، و نه ترس از قدر داني به وجود مي‌آيد

وقتي نوجوان مجبور به دينداري نشود ـ و در دوره كودكي سالم و عاري از انحراف پرورش يافته باشد ـ و دين به نحو منطقي و در شرايط مناسب به او عرضه گردد، با توجه به اينكه به تفكر انتزاعي رسيده است، دين يا مذهب محكم و قابل دفاع را خواهد پذيرفت. اين دينداري او وراثتي، ريا كارانه و همراه با ناخالصي نخواهد بود، بلكه «دين خالص» خواهد داشت و سپس به دستورهاي ديني عمل خواهد كرد.

در دين اسلام تأكيد فراوان مي‌شود كه اصول دين تقليدي نيست، بلكه فرد بايد با آگاهي و آزادي آن را بپذيرد. بنابراين، بايد تلاش كرد كه كودك و نوجوان را به طريقي مثبت و ترغيب كننده، به دين دعوت كرد و از افرادي كه مبناهاي اعتقادي و فكري قوي دارند، كمك گرفت. بايد توجه داشت كه كودك و بويژه نوجوان، در مقابل برخوردهاي آمرانه مقاومت مي‌كند.

پدر ومادر بايد در فضايي صميمي ودوست داشتني به كودكان خود بياموزند كه نماز دوستي با خداست ، همان خدايي كه همه چيز را به انسان مي دهد و اوست كه بر همه چيز تواناست .

چنانچه كودك در خانواده اي باشد كه روح نماز در آن جاريست خود به خود به دلايل ميل پرستش به سمت وسوي نماز مي آيد كه متأسفانه با بي مهري خانواده در موارد اوليه مي شود . .و اين بي مهري مثلا در حوصله كردن وبا هم نماز خواندن سبب مي شود تا كودك از نماز فاصله بگيرد . در حالي كه خانواده در اصل چنين منظوري نداشتند بلكه خسته بودند ويا حوصله نداشتند ، بايد گفت كه فرزندان چه گناهي دارند اگر والدين بي حوصله اي دارند ؟

بنابراين بيش از كودكان ، اين خانواده ها هستند كه به آموزش نيازمندند تا نسبت به كودكان خود چگونه مسئول باشند ودر اين زمينه بايد مشاوران خانواده چه در مدارس و مهد كودك وپيش دبستاني وتلوزيون ورسانه هاي پر بيننده وخواننده ، برنامه هاي خوب وسريالي اي را براي هدايت خانواده ها در تربيت فرزندان شان داشته باشند .

براي كودك دانستن يك غريضه شرط مهمي نيست چون در نهادش حس پرستش موجود است براي او داشتن پدر ومادري دانا مهم است تا بداند كه نماز وعبادت خدا يك طرفه نيست بلكه انسان بيشتر سود مي برد در حالي كه معلوم نيست نمازي كه مي خواند درست وقابل قبول باشد يانه ؟ ولي سود سرشار دوستي با خداوند نصيبش مي شود كه مقام بلندي است .

پيامبر اكرم صلّي الله عليه وآله مي فرمايد

پس هنگامى كه بنده مى گويد: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين‏ خداوند متعال مى گويد: بنده ام مرا ستود. و هنگامى كه گفت: الرَّحْمنِ الرَّحيم‏ خداوند متعال مى گويد: بنده ام مرا ستايش كرد و هنگامى كه گفت: مالِكِ يَوْمِ الدِّين‏ مى گويد: بنده ام مرا بزرگ داشت (يك بار فرمود: بنده ام [ امرش را ] به من واگذارد) و هنگامى كه گفت: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعين‏ مى گويد: اين ميان من و بنده ام مى باشد و آنچه خواست به او مى دهم. پس هنگامى كه گفت: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيم‏ مى گويد: اين براى بنده ام مى باشد و آنچه خواست به او مى هم»

 

همه اهتمام امامان معصوم(عليهم السلام) بر اين امر مبتنى است كه پدر و مادر را در خانواده افراد با مسئوليت بار آورند تا حدى كه بی مبالاتى و كم توجهى والدين را نسبت به امور فرزندان و اعضاى خانواده از گناهان و معاصى كبيره بشمار آورده اند.

امام سجاد(عليه السلام) مىفرمايند:

« وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْكَ وَ مُضَافٌ إِلَيْكَ فِي عَاجِلِ الدُّنْيَا بِخَيْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أَنَّكَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّيتَهُ مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَعُونَةِ عَلَى طَاعَتِهِ فَاعْمَلْ فِي أَمْرِهِ عَمَلَ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ مُثَابٌ عَلَى الْإِحْسَانِ إِلَيْهِ مُعَاقَبٌ عَلَى الْإِسَاءَةِ إِلَيْه‏»

«وامّا حقّ فرزندت به تو اين است كه بدانى او از تو بوجود آمده و در نيك و بد زندگى وابسته به تو است و همانا تو در سرپرستى وى، مسئول ادب و تربيت صحيح او هستى و تو مسئولى كه او را به سوى خداوند بزرگ راهنمايى نمايى و در اطاعت از پروردگارش ياريش نمايى بايد رفتار تو در تربيت فرزندت توأم با احساس مسئوليت باشد، رفتار كسى كه بداند در حُسن تربيت فرزنددارى اجر و ثواب و در سوء رفتارش مستحق كيفر و عقاب است»/بحار الانوار /ج71/ص6

اين مسأله تا آنجا نزد ائمّه(عليهم السلام) اهميت پيدا مىكند كه در حالات عرفانى ادعيه از خداوند استمداد و يارى مىخواستند چنانچه امام سجاد(عليه السلام) در مقابل پروردگارش اين چنين دعا مىكنند كه:

وَ أَعِنِّي عَلَى تَرْبِيَتِهِمْ وَ تَأْدِيبِهِمْ، وَ بِرِّهِمْ،.

«بارخدايا مرا در تربيت و ادب و نيكوكارى فرزندانم يارى و مدد فرما»

باور ما اين است كه اگر جوانان ما نسبت به نماز و يا ساير فرائض و تعاليم دين اطلاع دقيق و كافى را داشته باشند و از بركات و فضائل و آثار و نتايج آن مطلع باشند هرگز حاضر نمىشوند كه چيزى را جايگزين آن سازند. وقتى يك جوان مسلمان درك كند و يقين نمايد كه نماز پايه محكم و استوار دين اوست، نماز ملاك اصلى تمايز كفار با اوست، نماز مايه آرامش روح اوست، نماز اولين گام مسلمانى است، نماز تخليه همه آلودگىها و پليدىها و دواى همه امراض و دردهاى درونى و باعث سبكى و سكينت و آرامش قلبى او و لحظه گفتگوى او با محبوب و معبود او و نماز همه دين اوست و نيز صدها آثار مثبت روحى و روانى در آن گنجانيده شده چگونه راضى خواهد شد كه آن را با امور ديگر معاوضه نمايد.

بنظر می رسد كه عمده ترين مشكل ما اين است كه در باب نماز از دو امر غفلت كرده ايم يكى از اهميت نماز در اسلام و جايگاه رفيع آن در دين و ديگرى از آثار و اسرار آن كه شايد همين امر يعنى آثار و اسرار مهمى كه در نماز نهفته است آن جايگاه مهم را برايش در دين ايجاد كرده است. اگر از اين دو امر در نماز به مقدار كافى بينش حاصل شود هيچ انسان عاقلى آن را در زندگى و حيات خويش ترك نخواهد كرد چون كدام انسان عاقل است كه سعادت خويش را با شقاوت و نيكبختى را با تيره روزى مبادله نمايد

امام باقر(عليه السلام) مىفرمايند:

حضرت موسى(عليه السلام) در پيشگاه الهى عرض كرد پروردگارا كدام يك از بندگانت نزد تو مبغوض تر است؟ فرمود: آنكه شبها چون مردارى در بستر خفته و روزها را به بطالت تنبلى مى گذارند»

نوجوانى و جوانى مقطعى از حيات آدمى است كه هنوز به نيمروز آن نرسيده بلكه در صبحدم حيات اجتماعى و تكليفى قرار دارد و بايد در هنگامه صبح، گل وجود خويش را با افكار و نيات پاك آبيارى نمود تا پژمردگى زودرس بر او عارض نشود. لازمه طراوت و شادابى گل وجود آدمى به اين است كه هم همت گمارد تا عقايد فطرىاش را سالم نگه دارد و هم با كسانى مصاحبت نمايد كه داراى افكار و عقايد پاك باشند.

على(عليه السلام) خطاب به يكى از يارانش بنام حارث همدانى چنين توصيه مى كند كه: يا حارث وَاحْذَرْ صحابَةَ من يفيل رأيُهُ ويُنْكَرُ عَمَلُهُ فَاِنَّ الصاحِبَ مُعْتَبَرٌ بصاحِبِهِ

 « اى حارث از رفاقت با كسانى كه افكارشان خطا و اعمالشان ناپسند است دورى كن، همانا آدمى به اخلاق و سيره رفيقش خو مى گيرد و با افكار و اعمال و ى معتاد مي شود»

خانواده بيش از آنكه يك جمع دوستان وبا نسبت خوني باشد ، عضوي از جامعه است و خانواده خوب شبيه درختي خوب در ميان جنگل است .با اين توضيح كه درخت خوب حتي در جنگل كه سرشار از درخت است به چشم مي آيد و زيبايي ديگري دارد.

قصد نويسنده در اين مقال پراكنده گويي ويا كوچ دادن سخن به سمت رفتارشناسي وروان شناسي كاربردي نيست . بلكه گذري كوتاه براي به ياد آوردن اين مسأله است كه ما مسئوليم . ما در مقابل پدر ومادر ، همان مسئوليتي را داريم كه فرزندان ما نسبت به ما دارند . آموزش درست مسايل عقيدتي يكي از وظايف خانواده ست كه وقت گير نيست . كلاس هاي جبراني وتقويتي ندارد ، مبالغ زيادي هزينه نمي خواهد . تنها هزينه آن عشق به فرزندان وحرمت گذاشتن به حريم شان است . وثمره آن داشتن اجتماعي نيك وپر تلاش و به دور از عصيان وسركشي ست . آيا اين معامله نمي ارزد ؟

 

روانشناسي عبادت

 در حوزه روانشناسي يا علم پسيكولوژي ، امروزه ديگر ثابت شده است كه دارا بودن اعقادات روحاني ومعنوي حتي مي تواند جسم هاي بيمار جواب كرده را هم شفا بدهد بعد علمي آن هم در مسايل مختلف آن اعم از هيپنوتيزم ، تله پاتي ، مانيه تيزم ، ان ال پي و مهندسي ذهن ، وراههاي موفقيت وپيشرفت به ثبات رسيده است .

آنها مي دانند كه انسان بيش از آنكه در سلطه وفرمانروايي جسم باشد تحت تسلّط اوامر بي چون وچراي روح ومسايل معنوي قرار دارد كه بسياري از متفكّران غربي براي سهولت از واژه متا فيزيك استفاده مي كنند . واين انسان نيازمند حس پرستش است كه در ضمير او وجود دارد . وبا او خو گرفته است .

امروزه در دانشگاههاي معتبر دنيا حوزه هاي مختلف روانشناسي دين تدريس مي شود تا با الگو برداري از جوامع نسبت رفتارهاي هنجار وناهنجار خانوادهاي متفاوت از نظر نگرش به دين واعتقادات مذهبي را بررسي كنند . و تا كنون همگي اين بررسي ها نشان داده است كه انسان معتقد علاوه بر نجات خود وخانواده اش ، در تلاش است تا اطرافيان وفرزندان خود را نيز به سمت وسوي موفقيّت هدايت كند .

آنها سعي در الگو برداري از روابط درست خانوادگي شرقي براي آموزش به خانواده هاي اجتماع خود هستند . از خانواده هايي كه نمي گذارند مسايل ومشكلات زندگي حرمت فرزندان شان را از بين ببرد و خود را در مقابل آنها ببينند .

 روابط انسان با ديگران و آن چه به انسان‏ها تعلق دارد دو گونه است: يا منشأ اين رابطه نهادهاى اجتماعى، گروه‏ها و نقش‏هاى اجتماعى است و يا رابطه‏اى ميان يك انسان با انسان ديگر است بى آن كه عنوانى اجتماعى در اين رابطه دخالت كند نوع نخست از روابط تشكيل دهنده مناسباتى است كه در گروه‏ها و نهادهاى اجتماعى شكل مى‏گيرد. بررسى اين روابط را از لحاظ ارزش اخلاقى مى‏توان تحت عناوينى همچون: اخلاق خانواده، اخلاق مدرسه يا تعليم و تربيت اخلاق شهروندى و اخلاق حاكمان قرار داد.

اخلاق خانواده

خانواده كوچك‏ترين اجتماع انسانى است كه روابط اعضاى آن در درجه نخست از پيوندى عاطفى و خونى نشأت مى‏گيرد. هر يك از اعضاى خانواده داراى نقشى هستند و اين نقش‏ها پديد آورنده روابطى هستند كه تكاليف و حقوق خاصى را ايجاد مى‏كنند. نقش همسرى، پدرى، مادرى، فرزندى، برادرى و خواهرى نقش‏هايى هستند كه در خانواده وجود دارد. اين نقش‏ها رابطه‏اى حقوقى را ميان اعضاى خانواده پديد مى‏آورد. اين روابط حقوقى در بخش‏هايى از حقوق مدنى و فقه همچون كتاب نكاح، طلاق، ارث و... بررسى مى‏شوند.اجراى احكام حقوقى در خانواده حافظ نظم خانواده به عنوان جزئى از جامعه است. اين نظم كمك مى‏كند كه اعضاى خانواده از حمايت‏هاى رسمى حكومت در برابر تعدى برخى ديگر از اعضاى خانواده برخوردار شوند. ولى در برقرارى نظم خانوادگى اصل قانون نيست؛ آن چه روابط خانوادگى را مستحكم مى‏كند محبتى است كه ميان اعضاى خانواده برقرار مى‏شود. شناخت احكام اخلاقى خانواده و عمل به آنها محبت خانوادگى را سالم و بارور نگاه مى‏دارد و در سايه بارورى نهال محبت، نظم خانوادگى استوار مى‏ماند؛ بى آن كه نيازمند حمايت دستگاه قضايى باشد.

 

اگر خدا باورى، از طريق مكانيزم روانشناختى صحيح، در افراد و جامعه ايجاد شود، آثار بسيار مثبت و شگفت انگيزى را در پى خواهد داشت.

به مقدارى كه افراد يا گروه‏ها و جوامع، از اين خداباورى برخوردار بوده‏اند، آثار و نتايج مثبت آن را در تمام سمت و سوى زندگى خود يافته‏اند.

مطالعاتى كه در باب خدا و خداباورى صورت گرفته، بيشتر صبغه فلسفى و كلامى و جامعه شناختى داشته است. در اين باب به همان مقدار كه مطالعات هستى شناختى و معرفت‏شناختى، فراوان است، مطالعات روانشناختى كمياب و نادر است. بسيارند فيلسوفانى كه در اين باب سخن گفته‏اند. و بسيارند متكلمان اديان و اعصار مختلف كه به بحثهاى مفصل در اين باب پرداخته‏اند. اما اگر بخواهيم در اين باب از ديدگاه روانشناسى مطالعه كنيم، منبعى كه تحت اين عنوان به صورت مستقل منتشر شده باشد يا در اختيار نداريم و يا بسيار كم است. اگر چه روانشناسانى مثل فرويد در توتم و تابو و آينده يك پندار و يونگ در روانشناسى و دين و خاطرات، رؤياها، انديشه‏ها واريك‏فرام در روانكاوى و دين و ويليام جيمز در دين و روان و بعضى آثار ديگر، مباحث قابل توجهى در اين باب داشته‏اند. اما اهميت اين موضوع بيشتر از آن جهت است كه اكتفا به اين مقدار پسنديده باشد

اگر بخواهيم تعريفى روانشناختى از خدا ارائه كنيم، همين نياز و احساس نياز درونى، مناسبترين دريچه ورود است و بسيارى از انديشمندان نيز روى آن تاكيد فراوان كرده‏اند. «فرويد نياز انسانى به دين را به عنوان مساله‏اى صرفا روانشناختى تحليل كرد. او مى‏گفت دين از آرزوى وهمى‏اى براى داشتن پدرى محافظ بر مى‏خيزد. ... اشلاير ماخر همچون فرويد، نياز انسان به امر تام و وابستگى‏اش به عالم را مى‏فهمد.... سارتر، ملحد فرانسوى، در زندگينامه خويش اقرار مى‏كند كه من نيازمند خدا بودم; او به من داده شده بود; بدون اينكه بدانم در جستجوى او بوده‏ام، او را دريافت كردم.»، «كلمه خدا را نمى‏توانيم به طور دقيق تعريف كنيم ولى معمولا مقصود از آن عبارت است از آنچه كه داراى مفهوم نهائى است و سرچشمه همه چيز وبالاترين ارزشها و منبع تمام ارزشهاى ديگر مى‏باشد. خدا همان است كه شايسته‏ترين هدف و مقصود زندگى است‏»، ويليام جيمز معتقد است، ما وقتى كلمه الوهيت را بر زبان مى‏آوريم، آن حقايق اوليه و واقعى‏اى را كه در انسان يك حس وقار و طمانينه بر مى‏انگيزد در نظر مى‏آوريم; باز در جاى ديگر اظهار مى‏دارد كه من به خوبى مى‏پذيرم كه سرچشمه زندگى مذهبى، دل است و قبول هم دارم كه فرمولها و دستورالعملهاى فلسفى و خدا شناسى مانند مطالب ترجمه شده‏اى است كه اصل آن به زبان ديگرى است... به اين معنى كه در دنيا، ابتدا يك احساسات مذهبى وجود داشته است و بعد علم كلام ايجاد شده است.

از آنچه كه تاكنون گفته و نقل قول شد نتيجه مى‏شود خدايى كه مى‏تواند همگانى و درونزاد باشد، و از نيازهاى درونى انسان سرچشمه بگيرد، همان چيزى است كه به نام «امر متعالى‏» ناميده شده است و هر كسى يا هر مذهبى ممكن ست‏بر گوشه‏اى از اين مفهوم بسيار وسيع انگشت گذاشته و آن را در ميدان معنى شناختى مفاهيم مورد قبول خودش معنى كرده باشد; ما اكنون اين مفهوم را در ميدان معنى شناختى مفاهيم اسلامى بررسى مى‏كنيم. معمولا هر واژه كليدى، يك معناى اصلى دارد و يك معناى نسبى. ولى قابل توجه است كه معناى نسبى دربردارنده معناى اصلى نيز هست. آن امر نهايى مورد بحث ما، معنى اصلى خدا است. «در قرآن كلمه الله، كلمه كانونى والايى است كه نه تنها بر ميدان معنى شناختى خاص داخل واژگان حكومت دارد، بلكه بر سراسر واژگان مشتمل بر همه ميدانهاى معنى شناختى، يعنى همه دستگاههاى تصورى مندرج در زير آن، مستولى است،... در نظام و دستگاه قرآنى، حتى يك ميدان معنى شناختى واحد نيست كه مستقيما با تصور مركزى الله، مرتبط و در زير فرمان آن نبوده باشد» اينكه گفته مى‏شود فرهنگ اسلامى و جامعه اسلامى، خدا محور است‏به همين معنى است. يعنى تمام تصورات و معانى، گرد همين مفهوم مركزى و از آن متاثر مى‏شود. پس روشن شد كه معنى نسبى قرآن مورد نظر است و وقتى گفته شود كه خداباورى چنين و چنان اثراتى دارد، مفهوم نسبى خدا، در قرآن مورد نظر است و چون كم و كيف آثار خداباورى تابع ويژگيهاى خداباورى است، هر كسى به هر مقدار، آن ويژگيها را با حالات روانشناختى خودش بيشتر احساس كند، به همان مقدار به خداى مورد نظر قرآن بيشتر رسيده است و به همان مقدار آثار خداباورى را در زندگى فردى و اجتماعى خودش ملاحظه خواهد كرد.

معناى ايمان

ايمان حالت روانى است كه در هر انسانى ممكن است ايجاد شود و داراى سه عنصر عقيده و شناخت، علقه قلبى و عاطفى، و رفتار جوارحى خواهد بود. علاوه بر اينكه تحليل عقلى به اينجا منتهى مى‏شود كه انسان در ابتدا نسبت‏به موضوعى شناخت پيدا كرده و سپس نسبت‏به آن، جهت‏گيرى عاطفى و انگيزش اتخاذ مى‏كند و در نهايت‏بر اساس آن شناخت و آن بعد عاطفى و انگيزشى است كه به مقتضاى آن عمل مى‏كند، براى اثبات و تبيين اين سه عنصر ايمان، شواهد و مؤيدات قرانى فراوانى نيز در اختيار است. ما فقط از باب نمونه به بعضى از آنها اشاره‏اى خواهيم كرد.

ممكن است چنين به نظر برسد كه عمل، اثر و نتيجه ايمان است و قرآن هم هميشه عمل صالح را پس از ايمان و جداى از آن ذكر كرده است. ولى به نظر ما عمل كردن به مقتضاى اعتقادات، جزء ايمان است و ذكر آن پس از ايمان شايد بخاطر تفاوت متعلق يا تاكيد باشد، چون به گمان بعضى مى‏توان فريب كارى كرد و بدون عمل، اظهار ايمان نمود و قرآن اين را رد مى‏كند.

يكى از اركان اصلى ايمان اين است كه فرد به مقتضاى آن حالت روانى‏اش عمل كند و زندگى‏اش را بر آن اساس شكل دهد. خداوند مى‏فرمايد: «آيا افراد گمان مى‏كنند كه به زبان ابراز ايمان مى‏كنند و مورد امتحان واقع نمى‏شوند؟» و در جاى ديگر مى‏فرمايد: «كسانى كه ايمان به خدا و روز قيامت آورده و عمل صالح انجام دهند، داراى پاداش هستند» و اصولا بسيارى از وظايفى كه خداوند بر افراد مؤمن مقرر مى‏فرمايد، وظايفى رفتارى هستند مثل «استعانت جستن از نماز و صبر»، «استفاده وخوردن از روزيهاى طيب و پاكيزه‏»، «انفاق از روزى كه خداوند در اختيار ما قرار داده است‏»، «وصى ايمان وامثال آن نوعى عمل به حساب مى‏آيند.

بعد شناختى و پيوند قلبى را نيز بطور آشكار از بعضى آيات قرآنى مى‏توان استفاده كرد. وقتى عده‏اى به پيامبر گفتند ما ايمان آورده‏ايم، به حضرت وحى شد كه «به اينها بگو شما ايمان نياورده‏ايد، بلكه بگوئيد اسلام آورده‏ايم وهنوز ايمان در قلب‏هايتان وارد نشده است‏».

از اين آيات و امثال اينها استفاده مى‏شود كه اقرار به زبان و يا حتى عمل تنها، كافى نيست; بلكه بايد در قلب راسخ شده باشد; پيوند قلبى لازم است; روايات بسيارى نيز داريم كه با بيانهاى مختلف، به عنصرهاى عمل و پيوند قلبى تصريح مى‏كنند، امام على(ع) مى‏فرمايند: «پيامبر(ص) فرمود: اى على بنويس، عرض كردم چه بنويسم؟ فرمود بنويس ايمان چيزى است كه در قلب راسخ شده و اعمال نيز آن را تصديق مى‏كنند; ولى اسلام‏چيزى است كه بر زبان جارى مى‏شود...» يا درجايى ديگر مى‏فرمايند: «ايمان عبارت است از معرفت قلبى و گفتار زبانى و عمل با اعضاء».

از سويى ديگر ممكن است چنين تصور شود كه هر گاه قرار باشد درباره موضوعى، شناخت و عاطفه كافى داشته باشيم، تا بر اساس آن عمل كنيم؟ ديگر تمايزى بين موضوعات دينى و غير دينى باقى نمى‏ماند، تمايزى بين ايمان و معرفت تصور نمى‏شود. ولى، با قدرى توجه بيشتر، متوجه مى‏شويم كه تمايز هست. و آن عبارت است از اينكه اگر قضايا و مفاهيم را به سه دسته خردپذير و خردگريز و خردستيز تقسيم كنيم، معرفت فقط در حيطه خردپذير معنى پيدا مى‏كند; اما ايمان به حيطه خردگريز هم تاثير مى‏گذارد و بسيارى از موضوعات خردگريز را مادامى كه خرد ستيز نباشند مى‏پذيرد و بر اساس قواعد و اصول كلى خرد پذير، آنها را بيان مى‏كند. پس اگر براى ايمان، عنصر شناخت و عقل قائل هستيم به اين معنى است كه اولا خردستيز نيستند و ثانيا خردگريزها را به امور خردپذير ارجاع و تحويل مى‏كند. «ايمان نوعى باور است كه از حد شواهدى كه در دسترس ما هست فراتر است. يعنى شواهد در دسترس آن را اقتضا نمى‏كنند، با فقدان شواهد مواجهيم، به عبارت ديگر باورى كه با شواهد كافى در دسترس باشد معرفت است و باورى كه با شواهد كافى در دسترس نباشد، ايمان است...»، اگر چه بر اساس تعريفى ديگر، نبايد ايمان و متعلقات آنرا، بطور مطلق، فاقد استدلال عقلانى بدانيم، كلن بر اساس همان تعريف نيز حس و مشاهده بيرونى، نسبت‏به متعلقات ايمان امكان ندارد.

آنچه مورد نظر ماست، مطالعه ايمان از ديدگاه روانشناختى است و لذا بر اين نكته تاكيد مى‏كنيم كه آيا روان انسان، توان و اجازه كنار آمدن با مطالب خرد گريز را دارد يا نه؟ آيا اراده انسان اجازه دارد چيزى را بدون تاييد عقل، مطابق با واقع بداند؟ «اين نكته خيلى مهم است كه عقل و اراده ما چه نسبتى با همديگر دارند... جيمز مى‏گويد: اتفاقا از لحاظ روانشناختى، اراده ما خيلى از عقل ما قوى‏تر است... او مى‏گويد ما هم مى‏توانيم و هم اجازه داريم كه چيزى را مطابق با واقع بدانيم، آنهم نه بخاطر اينكه واقعا مطابق با واقع است، بلكه بخاطر اينكه دلبستگيهايمان اين طور مى‏گويد. او مى‏گويد، ما آن قدر دلبستگى وجودى داريم كه اگر بخواهيم هميشه دغدغه مطابق با واقع را داشته باشيم، سرمان بى كلاه مى‏ماند. ... انسانها ملتزم نشده‏اند كه شواهد كافى براى احراز مطابقت‏با واقع يك چيز، آن را انكار كنند.

بسيارى از متعلقات ايمان در قرآن چنان است كه اگر از وحى و ايمان كمك نگيريم، ممكن است راهى به آنها نداشته باشيم، بعضى از موضوعات ايمان عبارتند از: خداوند، ملائكه، كتب آسمانى، پيامبران، غيب و روز قيامت; در اين موضوعات، بايد از معرفت تنها نا اميد و سوار بر مركب ايمان شد و پيش رفت و البته خواستن و كسب چنين ايمانى، همانند همه رفتارهاى ديگر انسانى، رفتارى است اختيارى و شرايط و موانع در آن مؤثر است. خداوند مى‏فرمايد: «اگر خدا مى‏خواست همه افراد ايمان مى‏آوردند» و گاهى سرزنش مى‏كند كه چرا ايمان نياورديد و گاهى امر به ايمان آوردن مى‏كند، اين آيات به خوبى نشان مى‏دهد كه ايمان، حالتى است اكتسابى و اختيارى و تدريجى; فرد مى‏تواند مؤمن باشد يا نباشد و يا درجاتى از ايمان را داشته باشد. در واقع، انسانها همه در يك طيف وسيعى قرار دارند كه يك سر آن كفر محض است و سر ديگر آن، ايمان محض; و بين اين دو نيز مراتب و درجات فراوان هست ايمان با بعضى از امور نيز قابل ازدياد است و هركسى به هر نسبت كه از ايمان بر خوردار باشد، از آثار آنهم سود خواهد جست. آنها كه به خدا ايمان آورده‏اند ترسى بر آنها نيست و غمگين نمى‏شوند، داراى اجر هستند، داخل بهشت مى‏شوند، مورد غفران خداوند هستند، پيروزند، با صالحين خواهند بود، خداوند ولى آنها است، گناهانشان بخشيده خواهد شد، خداوند سلطه كافران را بر آنها قرار نداده است، «در تنهايى از تقوى و در تنگدستى از صدقه دادن غافل نيستند; به هنگام مصيبت صبور و به هنگام خشم، داراى حلم هستند، از راستگويى دست نمى‏كشند، حتى زمانى كه خوف ضرر بر ايشان باشد»، «شاديشان در چهره نمايان و خشمشان در قلب پنهان است.

 

تحليل روانشناختى از آثار روانى - اجتماعى خداباورى

نگرش فرد به خدا، بر بسيارى از نگرشهاى رده بعد، مثل نگرش او نسبت‏به معنى زندگى، هدف زندگى، امكانات روانشناختى زندگى، فراز و نشيبهاى زندگى، تاثير مستقيم و جدى دارد و اينها به نوبه خود نگرشهاى او را نسبت‏به شغل، ازدواج، تحصيل و... شكل مى‏دهند و نگرش او در باب محل زندگى، الگوهاى زندگى، محروميتها و برخورداريها، منافع و مضار نيز از اينها جهت گرفته و خود را به نگرشهاى فرد در باب فقر و غنى، ضعيف و قوى، خوب و بد، درست و نادرست، فرد و جامعه، و... جهت مى‏دهند تا بالاخره رفتارهاى فردى، اجتماعى، اخلاقى، مناسبتهاى بين فردى، مناسبتهاى قومى، دوست‏گزينى و دشمن گزينى، پرخاشگرى و محبت، و... همه و همه به نحوى، از آن نگرشهاى اوليه و اساسى تاثير پذيرفته‏اند.

 با توجه به كيفيت اثرگذارى ضمير ناخودآگاه بر ضمير خودآگاه، به اين نكته بسيار مهم مى‏رسيم كه اگر راهها و مكانيزم‏هاى برنامه دادن به ضمير ناخودآگاه يك فرد را شناختيم و توانستيم از آن راه‏ها وارد شده و ناخودآگاه او را تحت تاثير قرار دهيم، گويا آن فرد به طور كلى در اختيار ما است. بويژه اگر برنامه‏اى كه به ناخودآگاه فرد داده مى‏شود با نيازهاى وجودى او هماهنگ باشد و بالاحض، اگر در صورت هشيار شدن نسبت‏به آنها، ضمير خود آگاه نيز بر آن برنامه تاكيد كند و آن را مخالف و منافى نگرشهاى خود نداند. جالب اينكه خداباورى مورد نظر قرآن از اين ويژگى برخوردارست، يعنى هم بر اساس نظر بسيارى از انديشمندان علوم انسانى، يكى از نيازهاى وجودى انسان است و هم براى شكل دادن به نگرشهاى رده بعدى، از همه راه‏هاى ورود به نا خودآگاه (كه از آنها سخن خواهيم گفت) به بهترين وجه استفاده مى‏كند و هم برنامه‏هايش به گونه‏اى است كه در صورت‏لزوم، ضمير خودآگاه نيزبه‏تاييدوكمك‏آنها مى‏شتابد.

در مورد كودكان بايد گفت : كودكان ، هنوز قوه استدلال و تفكر استقرائى ندارند، نمى‏توانند مطالب را با يكديگر مقايسه كنند و خوب و بد آنها را بفهمند، استدلال و عملكردشان، اصولا قياسى است; يعنى اگر بزرگترها گفتند فلان كار خوب است آن را خوب مى‏دانند. لذا دوران كودكى، دوران بسيار با ارزشى است‏براى درست هدايت كردن باورهاى كودكان.

بنابراين بهترين موقعيت براي داشتن نسل انگيزاننده وهدفمنمد در سن كودكي ست . وبه همان اندازه تربيت وآموزش در اين سن مانند پي وفونداسيون است براي ساختمان وجودي جوان ونسلي كه در آينده زمام امور مملكت را در دست خواهد داشت .

بنابراين پدر ومادر كه اوّلين آموزش دهندگان كودكند بايد شرايط خوبي را براي نهادينه كردن ايمان در دل فرزندان شان فراهم آورند

امام صادق(ع) فرمود:

إِنَّ اللَّهَ لَيُفْلِحُ بِفَلَاحِ الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ وُلْدَهُ وَ وُلْدَ وُلْدِه‏ ؛

«خداوند با رستگارى مرد مؤمن، فرزندان و فرزند زادگان او را رستگار مى‏كند»

پدر و مادر بايد فرزندان را همچون موهبتى الهى پذيرا شوند و شكرگزار خداوندى باشند كه به آنان شرف پدر بودن و مادر بودن را عطا فرمود و نيز از خدا بخواهند كه توفيق انجام وظايف خويش را داشته باشند.

بنابراين پدر و مادر با تولد فرزند خويش خدا را سپس مى‏گويند و براى آنان دختر يا پسر بودن فرزند تفاوتى نخواهد داست.

امام صادق(ع) فرمود:

الْبَنَاتُ حَسَنَاتٌ وَ الْبَنُونَ نِعَمٌ فَالْحَسَنَاتُ تُثَابُ عَلَيْهِنَّ وَ النِّعْمَةُ تُسْأَلُ عَنْهَا. ؛

پسران نعمت خدايند و دختران نيكى‏هايند و خداوند از نعمت‏ها سؤال مى‏كند و بر نيكى‏ها پاداش مى‏دهد.

به نظر مى‏رسد اين روايت و رواياتى مشابه آن، به منظور زدودن افكار جاهلى است. در زمان معصومين هنوز رسوبات افكار جاهلى در اذهان باقى بود و برخى از مردم، فرزند دختر را خوش نمى‏داشتند. پيامبر و ائمه معصومين با اين افكار مبارزه مى‏كردند.

پيامبر اكرم(ص) مى‏فرمايند:

من كان له ابتة فادبها و احسن ادبها و غذاها فاحسن غداأها واسبغ عليها من النعمة التى اسبغ اللَّه عليه، كانت له ميمنة و ميسرة من النار الى الجنة؛

«هر كس فرزند دخترى داشته باشد و او را به ادب نيكو تأديب نمايد و تغذيه نيكو كند و نعمتى را كه خدا به او ارزانى كرده بر آن فرزند تمام نمايد آن دختر از راست و چپ او را از آتش محافظت مى‏كند تا به بهشت در آيد.»

وهمچنين پيامبر اكرم فرمودند :

مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ ... الْوَلَدُ الصَّالِحُ. ؛

فرزند صالح از سعادتمندى مرد است.

و با داشتن چنين نگرشى نسبت به فرزند به انجام وظايف خود درباره او بپردازند.

 

 

نقش نماز در داشتن اجتماع سالم

به طبع جامعه اي سالم است كه جوانان سالم داشته باشد كه داراي هدفند وبراي پيشرفت روزافزون تلاش مي كنند وزود سرشكسته وافسرده نمي شوند . آنها در دل شان نور خداوندي جاريست وپشت كار دارند ، حتي اگر به ظاهر بي پول وناتوان از لحاظ مادي باشند ولي تجربه نشان داده است كه جوانان موفق وكارامد براي كشور وخانواده خود خو.اهند شد .

به تعبير ساده اگر نماز را فقط در وجه دور نگه داشتن از گناه هم بررسي كنيم در مي يابيم كه اين امر تا حدود بسيار زياد موفق است ومطالعات جامعه شناختي نشان مي دهد كه افراد مذهبي در اجتماع كمتر دچار لغزشهاي جنسي وگناهان ديگر مي شوند .

بنابراين كم هزينه ترين راه نگاه داشتن جامعه اي سالم وپويا ، مذهبي وبا اعتقاد بزرگ كردن جوانان آن است . كه حداقل اگر بر دين هم زياد پايبند نباشند ، معتقد باشند و از آيين جوانمردي دوري نجويند .

متأسفانه بايد اعتراف كرد كه تربيت آزاد خانوادگي در بعضي از خانواده ها و نداشتن مسير سالم ومتد وروشي كارآمد براي تربيّت ديني جوانان سبب شده تا عدّه اي از جوانان با آنكه اين امور تا بالاترين مقطع تحصيلي اموزش داده مي شوند ولي مورد استفاده جوان قرار نگرفته وحتي از آن دوري مي گزينند .

بنابراين وظيفه اولياي مدارس ومعلمان ودولت در وزارت آموزش وپرورش بسيار سنگين تر است وبايد هرچه زودتر راهكارهاي درست آموزشي براي ترويج وتوسعه افكار اسلامي وديني در ميان جوانان فراهم ونشر شود و حتي المقدور به صورت رايگان در دست جوانان قرار گيرد نه با مبلغ گران،(چون اين روزها كتابهاي خوب به قيمت بسيار ناهنجار به فروش مي رسد وبسياري از جوانان از نعمت داشتن كتاب محرومند)

 

پايان سخن

نماز نور مومن است ونور مومن از خداوند كريم است كه بر خليفه خود بر زمين اعطا نموده است . جايگاه نماز همين بس كه يكي از درهاي بهشت به نام باب المصلّين است . يعني دري كه نمازگزاران از آن در وارد بهشت مي شوند .

امّا اين امور وحكايت بهشت و جهنّم براي كودكي كه در خانواده اي ربا خوار ودزد ويا فاسد ويا سالم ولي بي اعتقاد بزرگ مي شود زياد قابل قبول نيست . براي اينگونه از كودكان كه امروزه تعداد شان كم هم نيست بايد راهكارهاي آموزشي مدوّن تهيه شود تا علاوه بر نياز آموزشي ضمير ناخودآگاه ، ضمير آگاه او را هم با چرا وچگونه ها پاسخ گفت .

د رواقع براي اينگونه كودكان كه تعداد شان هم روز به روز بيشتر مي شود بايد راهكارهاي آموزشي به نحوي تهيه ودر دسترس قرار گيرد كه هم داشته هاي اعتقادي شان حفظ شود وهم بر آنچه را كه به آن تمايل دارند ، كه همان حسّ پرستش است بدون خجالت وبدون ترس دست يابند وابراز نمايند .

بايد پذيرفت كه نماز پله ي پيشرفت وتكامل انسان است كه دستهاي كوچك بندگان را در دست يدالله فوق ايديهم قرار مي دهد و انسان را سرشار از آرامش مي كند و توانايي او را چندين برابر وخستگي اش را كمتر و افسردگي را رد مي كند . چنين نسخه شفابخشي براي همه به رايگان فراهم است و انسان به دلايل گوناگون از آن خسته مي شود و در انجام وظايف خود خودداري مي كند . ولي افسوس مي خورد زماني كه مي فهمد ، آه خداي من ، چقدر راحت مي توانستم با تو دوست باشم ولي افسوس افسوس كه تنبلي كردم وحتي انديشه هم نكردم وخير وشر خود را ندانستم .

بار خدايا همه ما را به راه راست هدايت نما واز نزد خود بهترين روزي را نصيب ما بنما و ما را با نماز وقرآن محشور بفرما !

 

منابع ومآخذ

1-  قرآن كريم

2-  اصول كافي

3-  بحار الانوار ج64و63و72و75

4-  غررالحكم ودررالكلم

5-  نهج الفصاحه

6- روانشاسي ودين                   كارل گوستاو يونگ

7-  كودكان                                  علامه فلسفي

8-  راه موفقيّت          آنتوني رابينز         ترجمه مهدي مجرد زاده كرماني

9-  روانشناسي ودين   ويليام جونز

10- كتب كوچك نماز   محسن قرائتي

  11- آيين زندگي   ابراهيم اميني

12- اخلاق در خانواده  سيد علي اكبر حسيني

13- كيمياي سعادت  غزّالي

14-  گلستان سعدي  / باب تعليم وتربيت سعدي شيرازي

15- بيست گفتار                    علامه شهيد مرتضي مطهري

16- تعليم وتربيت                 شهيد مطهري

این مطلب را به اشتراک بگذارید :
اشتراک گذاری در کلوب اشتراک گذاری در  فیس بوک اشتراک گذاری در تویتر اشتراک گذاری در افسران

نوع محتوا : مقاله
تعداد کلمات : 13547 کلمه
1394/10/14 ساعت 14:25
کد : 1026
دسته : نماز در علوم تجربی
لینک مطلب
کلمات کلیدی
نماز
روایات
عبادت
ذکر
روح
قلب
یاد خدا
آرامش
گناه
افسردگی
ایمان
نشاط معنوی
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز