■ نقش رسانه در جذب و ترغيب کودکان به نماز
اشاره
تلويزيون به عنوان يک رسانه ملي در قبال باورها و اعتقادات ديني افراد جامعه، رسالتي بس عظيم بر دوش دارد، مخصوصاً هنگامي که کودکان، مخاطب خاص آن به شمار آيند. امروزه، فرائض ديني با توجه به حساسيت هاي موجود در جامعه به واسطه تبليغات مسموم ضد ديني، اصلي است که بايد با دقت و ظرافت خاصي به آن پرداخته شود.
بدون ترديد، تلويزيون، محبوب ترين و در دسترس ترين رسانه اي است که کودکان با شوق و رغبت فراوان ساعت ها از وقت خود را صرف تماشاي آن مي کنند. اين مسئله، بايد سبب شود تا دست اندکاران اين رسانه و برنامه سازان، با در نظر گرفتن جوانب مختلف نسبت به توليد برنامه هاي سازنده و مفيد اقدام کنند.
در اين مقاله، سعي شده است ضمن ارائه نظريات کارشناسان و صاحبنظران پيرامون تأثير تلويزيون بر رفتار کودکان، نقش و رسالت تلويزيون بر گرايش آنان به ارزش ها و اعتقادات ديني از جمله نماز تبيين شود.
مقدمه
امروزه، تأثير رسانه هاي گروهي به ويژه رسانه هاي تصويري از جمله تلويزيون به دليل داشتن جذابيت هاي خاص خود بر رفتار کودکان و نوجوانان، غير قابل انکار است و اين تأثير، به گونه اي است که آنان، ساعت ها از وقت خود را صرف تماشاي برنامه هاي تلويزيوني مي کنند.
کودکان و نوجوانان به واسطه جذابيت هايي که اين جعبه جادويي دارد به مراتب بيش از ساير اقشار جامعه به تماشاي آن مي نشينند و اين خود، عاملي است که آنان، اثرپذيري فراواني در جنبه هاي مختلف از اين رسانه داشته باشند.
دکتر هيملوايت معتقد است «به هر صورت، گذران متوسط سالانه 500 الي1000 ساعت در برابر تصوير تلويزيون، براي کودکان و نوجوانان 6 الي 16سال، تأثير به سزايي در رفتارهاي آنان مي نهد که ممکن است آينده ساز زندگي آنان شود و حتي خواستها، علائق و آرزوهاي آنها را دگرگون مي سازد». 1
از سوي ديگر مطالعات انجام شده پيرامون استفاده از تلويزيون، توسط افراد سنين مختلف نشان مي دهد که حتي نوزادان، روزانه حدود نيم ساعت تلويزيون تماشا مي کنند.2
تلويزيون در مقابل جامعه خود به عنوان يک رسانه ملي رسالتي بس خطير بر دوش دارد که براي انجام هرچه بهتر اين رسالت بايد توجه و دقت کافي در شناخت هنجارها و ارزش هاي مورد تاييد جامعه داشته باشد. موفقيت در رسيدن به اين هدف، زماني امکان پذير است که دست اندکاران اين رسانه پر طرفدار با درک واقعيت هاي زندگي امروزي و بدون هرگونه سوگيري غير منطقي که بدبين شدن و دلزدگي را به همراه داشته باشد، اهدافي را دنبال کنند که اقشار مختلف با علاقه و آگاهي به تماشاي برنامه هاي تلويزيوني بنشينند مخصوصاً هنگامي که جامعه مخاطب، کودکان و نوجوانان باشند که با توجه به شرايط روحي و رواني که شرايط سني شان ايجاب مي کنند، حساسيت بيشتري به خرج دهند.
تلويزيون و اعتقادات و باورهاي ديني
بدون شک، امروزه رسانه هاي گروهي از جمله تلويزيون نقشي به مراتب فراتر از يک رسانه سرگرم کننده يافته اند و نمي توان از نقش مهم و اساسي آنها در فرهنگ سازي چشم پوشيد. چنانچه پيش از اين اشاره رفت، افراد در فرايند جامعه پذيري از عوامل متعددي تاثير مي پذيرند که يکي از اين عوامل، رسانه هاي گروهي است و از ميان انواع اين رسانه ها، تلويزيون به جهت داشتن طرفداران و علاقمندان بيشتر از اهميت خاص برخوردار است. با گرايش به سمت تلويزيون بنا به هر دليلي، افراد به اثرپذيري وادار مي شوند به گونه اي که آنان آگاهانه و نا آگاهانه از برنامه هايي که تماشا مي کنند، الگو و سرمشق مي گيرند.
در کشور ما نيز در حال حاضر، تلويزيون در دسترس ترين رسانه اي است که عامه مردم، صرف نظر از موقعيت شغلي و شرائط سني، مقداري از وقت خود را صرف تماشاي برنامه هاي آن مي کنند که در اين ميان، کودکان و نوجوانان، سهمي بيشتر از ساير اقشار دارند.
پرداختن به مسائل ديني و اعتقادي از طريق رسانه هاي جمعي امري است که در جوامع مختلف مرسوم بوده و توليد کنندگان برنامه هاي تلويزيوني نيز، اين مسئله را مورد توجه قرار مي دهند و از اين طريق، نسبت به تقويت و گسترش مباني اعتقادي خود اقدام مي کنند.
اما بايد پذيرفت که در شرائط امروزي با توجه به تبليغات وسيع و ضد ديني دين ستيزان از جمله آنهايي که قصد تضعيف مباني دين مبين اسلام را دارند، پرداختن به مسائل ديني و اعتقادي، نيازمند آگاهي و درايت بيشتري نسبت به گذشته مي باشد. تا گذشته اي نه چندان دور، فرد از دامان خانواده، اصول و مباني دين را فرا مي گرفت و به مرور زمان، اين اصول و مباني در وجود فرد نهادينه مي شد و تخطي از آن ندامت و پشيماني را به دنبال داشت و فرد خود را به نوعي گناهکار تلقي مي کرد و همين احساس نيز، پايبندي بيشتر به مباني ديني را موجب مي شد.
با گذشت زمان و ظهور فن آوري هاي نوين اطلاع رساني و گسترش و نفوذ آن در زندگي مردم و تلاش دين ستيزان براي کمرنگ نمودن اعتقادات مذهبي و ديني، امروزه شاهد آن هستيم که به آساني و سادگي گذشته، قادر به تبليغ مباني ديني و اعتقادي نمي باشيم چرا که اين ارتباطات زمينه اي را فراهم نموده است که گاهاً کورکورانه راه را به خطا برويم و از سوي ديگر، عدم برنامه ريزي صحيح و اصولي در حوزه تبليغات ديني نيز مزيد بر علت شده تا اذعان کنيم که در عصر فن آوري اطلاعات که هر روز ترفند و حربه اي تازه براي دين گريزي تدارک ديده مي شود بايد با هوشياري بيشتري عمل کنيم.
تلويزيون، رسانه اي است که با وجود راهيابي اينترنت و ماهواره به خانه ها، هنوز هم بهترين وسيله سرگرم کننده مردم به شمار مي رود. با اين حال، تحليل محتواي برنامه هاي آموزشي ديني در ايران، نشان دهنده آن است که عناصر و شيوه هاي ارتباطي، اغلب همان عناصر سنتي بوده و خلاقيت هاي اندکي در زمينه آموزشي ديني از رسانه هاي الکترونيک صورت مي پذيرد.
تلويزيون و تأثير آن بر رفتار کودکان و نوجوان
بدون ترديد، کودکان و نوجوانان به دلايل شرائط سني و مقتضيات روحي و رواني خود از جمله مخاطبان برنامه هاي تلويزيوني به شمار مي روند که همين استقبال، واکنش مختلف صاحبنظران و کارشناسان علوم تربيتي را در زمينه مزايا و معايب اين رسانه براي کودکان و نوجوانان را به همراه داشته است.
گسترش روز افزون استفاده از رسانه هاي تصويري در بين مردم جهان به ويژه کودکان و نوجوانان، موضوعي است که نظر کارشناسان و صاحبنظران را به خود جذب نموده است به گونه اي که در پاره اي از موارد نيز، چنين رسانه هايي را موجب بروز رفتارهاي نابهنجار در جامعه قلمداد کرده و بر اثرگذاري اين رسانه ها بر رفتار کودکان و نوجوانان بيش از ساير اقشار تاکيد مي شود.
صرف نظر از تاثير مثبت يا منفي رسانه هاي تصويري تاثيري بر رفتار کودکان و نوجوانان، بايد به اين مهم توجه داشت که کودکان و نوجوانان به واسطه شرائط روحي و رواني خاص خود، نيازمند برنامه هايي مي باشند که راه جامعه پذير شدن آنها را به بهترين شکل ممکن فراهم سازد.
براي آگاهي از نقش رسانه هاي تصويري بر فرايند جامعه پذيري لازم است، ابتدا با تعريف اين اصطلاح و سپس عوامل موثر جامعه پذيري آشنا شويم. کونن در تعريف جامعه پذيري چنين آورده است:«جامعه پذيري فرايندي است که به انسان، شيوه هاي زندگي کردن در جامعه را مي آموزد، به او شخصيت مي دهد و توانايي هايش را در جهت ايفاي وظائف فردي به عنوان عضو جامعه توسعه مي بخشد».6
دکتر ستوده در کتاب خود عوامل موثر بر جامعه پذيري را به چهار دسته تقسيم نموده است که عبارتند از:
1- خانواده: کودکان در خانواده و در ارتباط با والدين خود به کسب هويت مي پردازند، همانند آنها مي شوند و آنچه را از انها مي کنند و مي گويند انجام مي دهند و در نتيجه رفته رفته، رفتار درست را طبق والدين فرا گرفته، به کار مي برند.
2- گروه همگنان: معمولا دوستان و همه کودکاني که تقريباً هم سن و همبازي کودک هستند و در او تاثير مي گذارند، شامل گروه همگنان مي شود.
3- مدرسه: کودکان، معمولاً در سن پنج سالگي وارد نظام آموزشي (کودکستان) مي شوند و در مدرسه، مجموعه اي از ارزشها، هنجارها و دانستنيهاي مهم به آنها آموخته مي شود. در کنار اين دانش که به صورت رسمي به دانش آموزان انتقال مي يابد مجموعه اي از ارزشها و هنجارها به شکل غير رسمي يعني از طريق برقراري ارتباط با ساير دانش آموزان، معلمين و مربيان به آنها انتقال مي يابد.
4- رسانه هاي گروهي: امروزه به واسطه فن آوريهاي نوين اطلاع رساني و وسائل ارتباط جمعي، کودکان از سال هاي اول زندگي در مسير امواج گوناگون و پيام هاي متعدد قرار مي گيرند و اين اطلاعات از دورترين نقاط جهان، وارد خانه هاي آنان مي شود. که اين ارتباط به مرور، فرزندان تازه اي در خود پرورش مي دهد و نسلهاي جديدي را پديد مي آورد که دنياي متفاوتي با بزرگترها دارند و بايد براي پرورش بهتر اين نسل، برنامه هاي مناسب و در خور، تدارک ديده شود.
مک لوهان از جمله صاحب نظراني است که نقش بسيار برجسته اي براي رسانه ها به ويژه تلويزيون، قائل است. وي، تلويزيون را قوي ترين وسيله ارتباطي زمان مي داند. با آمدن رسانه هايي چون راديو و تلويزيون از نقش آموزشي کتابها کاسته شد، در واقع نوعي تغيير در پارادايم آموزشي ايجاد شده است. به نظر وي، بچه هاي عصر الکترونيک در دنيايي بزرگ مي شوند که الکتريسته با تار و پود نامرئي خود همه چيز را در آن به هم پيوند زده است. 8
تلويزيون به عنوان قوي ترين رسانه تصويري که در دور دست ترين نقاط هر کشور نيز رخنه کرده است به روش هاي مختلف، رفتار و کردار شهروندان را تحت تاثير قرار داده است به گونه اي که بهترين نوع گذران اوقات فراغت آنان به تماشاي اين رسانه مي گذرد. تحقيقات گوناگون، حاکي از آن است که کودکان و نوجوانان از طرفداران پروپاقرص برنامه هاي تلويزيوني مي باشند که همين علاقه سبب اثرگذاري بيشتر بر رفتار آنان مي شود.
به عقيده خانم هميل و بنت، علت علاقه بچه ها اين است که تلويزيون به آنها امکان مي دهد، حقيقت را کشف کنند، به ماجراهاي پشت پرده زندگي کودکانه خود نفوذ کنند، دنيا و مردم را بهتر بشناسند، تصاويري هميشه تازه که آنها را به هيجان مي آورد و در التهاب نگاه مي دارد و به آنها شادي مي دهد و به کمک حالت شاد، سرزنده و داستاني خود به آنها فرصت مي بخشد که از مقتضيات زندگي روزمره خويش بگريزند و خود را به جاي قهرمانان مختلف آن بگذارند.9
صرف نظر از ديدگاههاي مثبت و منفي کارشناسان و صاحبنظران در رابطه با تأثير مثبت يا منفي برنامه هاي تلويزيوني بر رفتار کودکان و نوجوانان، اين واقعيت غير قابل انکار است که در حال حاضر هيچ رسانه اي نمي تواند به آساني جايگزين تلويزيون در زندگي کودکان و نوجوانان شود که همين مسئله، رسالت واقعي اين رسانه را تحت تاثير قرار مي دهد.
نکته اي که لازم است در اينجا بدان اشاره شود؛ آن است که گفته شود ساخت و توليد برنامه هاي تلويزيوني معمولا به گونه اي است که نياز مخاطبان مختلف را تامين نمايند. پرداختن به مسائل گوناگون اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، سياسي، علمي، مذهبي ... در جهت آگاهي رساني و آموزش شهروندان، اصلي است که همواره در ساخت و توليد برنامه هاي تلويزيوني مد نظر مي باشد. در اين ميان، توجه به نيازهاي روحي و رواني کودکان و نوجوانان که به مراتب سهمي بيشتر از ساير اقشار جامعه به دليل سهم بيشتري در استفاده از تلويزيون دارند، نيازمند حساسيت بيشتري است.
نماز و کودکان
نماز، رکن اساسي دين مبين اسلام است و بر اقامه آن در قرآن و احاديث، تاکيد شده است. نماز، خالصانه ترين نوع عبادت بنده در برابر خالق خويش است. ميل به پرستش، ريشه در فطرت خداجويي انسان دارد و نماز، عالي ترين نشانه پرستش خالق هستي است. آيت الله مطهري در اين باره چنين مي گويد:
«يکي از پايدارترين و قدرتمندترين تجليات روحي آدمي و يکي از اصيل ترين ابعاد وجود انسانها، حس نيايش و پرستش است. مطالعات آثار زندگي بشر نشان مي دهد هر زمان، هرجا که بشر وجود داشته است، نيايش و پرستش هم وجود داشته است. چيزي که هست، شکل کار و تشخيص معبود متفاوت شده است. از نظر اشکال، از رقصها و حرکات دست جمعي و موزون همراه با يک سلسله اذکار و اوراد گرفته تا عالي ترين خضوع ها و خشوع ها.» 10
اهميت اقامه نماز بر هر فرد مسلماني آشکار است به گونه اي که هر مسلمان معتقدي براساس يک سنت ديرينه هنگام تولد نوزاد در گوش او، اذان اقامه مي کند. اين مسئله حاکي از پايبندي مسلمانان به مباني اعتقادي دين خود مي باشد که از همان ابتدا تلاش مي کنند تا فرزندان خود را افرادي متعهد و متدين تربيت نمايند. اهميت نماز در دين مبين اسلام به حدي است که دانشمندان خارجي نيز ملاک مسلمان بودن را نماز قلمداد مي کنند.
اما آنچه در مورد آموزش مسائل و احکام ديني مطرح مي باشد اين است که آيا در شرائط کنوني و با توجه به تبليغات مسموم دين ستيزان، آيا والدين مي توانند به مانند گذشته، فرزند خود را فردي متدين و پايبند به احکام و ارزشهاي ديني تربيت کنند؟ و آيا آنها اجازه دارند همچون گذشته فرزندان خود را به دين پذيري تشويق کنند و يا اينکه براي اينکار بايد به شيوه هاي نوين تربيتي متوسل شوند؟
استاد مرتضي مطهري در مورد راههاي آشنايي کودکان با نماز چنين مي نويسد: «بچه ها را بايد از کودکي به نماز تمرين داد، دستور به ما رسيده است که به بچه از هفت سالگي نماز تمريني ياد دهيد. البته، بچه هفت ساله نمي تواند نماز صحيح بخواند ولي صورت نماز مي تواند بخواند، از هفت سالگي مي تواند به نماز عادت بکند، چه پسر چه دختر. يعني همان ابتدا که بچه به دبستان مي رود، بايد نماز را در دبستان به او ياد دهند ولي اين را توجه داشته باشيد که ياد دادن و وادار کردن با زور نتيجه اي ندارد، کوشش کنيد که بچه تان از اول به نماز خواندن رغبت داشته باشد و به اين کار تشويق بشود. به هر شکلي که مي توانيد موجبات تشويق بچه تان را فراهم کنيد که با شوق و ذوق نماز بخواند، زياد به او بارک الله بگوييد، جايزه بدهيد، اظهار محبت کنيد که بفهمد وقتي نماز مي خواند بر محبت شما به او افزوده مي شود.»11
در متن فوق نکات ارزشمندي درر رابطه با چگونگي آموزش نماز به کودکان وجود دارد که در اينجا بدان اشاره مي شود:
1- بچه ها را بايد از کودکي به نماز خواندن، تمرين داد نه وادار کرد
آنچه مسلم است، تمرين دادن با وادار کردن بسيار تفاوت دارد. در حالت تمرين اگر انجام يک رفتار براي کودک، خوشايند و لذت بخش باشد قطعاً به تکرار آن علاقمند مي شود اما هنگامي که انجام همان رفتار با اجبار همراه شود به جهت آنکه براساس شيوه هاي تربيتي، مناسب نمي باشد، نمي تواند براي کودک پيامدهاي مفيدي به دنبال داشته باشد. اين موضوع در مورد شيوه آموزش فريضه نماز به کودکان کاملاً صادق است. از پدر و مادر و ساير کساني که در محيط تربيتي کودک به سر مي برند، انتظار نمي رود که با زور و اجبار او را به خواندن نماز وادار کنند بلکه کودک بايد با مشاهده تکرار اين عمل از سوي بزرگترها، از رفتارشان سرمشق بگيرد. به طور مثال در موارد متعدد، مشاهده شده است که کودکان به هنگام نماز خواندن بزرگترها، همان رفتار را تقليد مي کنند.
2- ايجاد علاقه و گرايش به نماز بايد از محيط خانواده آغاز و در مدرسه تقويت شود
اولياء و مربيان بايد به اين نکته توجه داشته باشند که آنها نيز اجازه ندارند بدون فراهم ساختن بستر مناسب براي گرايش کودکان به نماز، راه اجبار را در پيش گيرند چرا که احتمال دارد، کودکي بنا به دلائل مختلف با اين فريضه، آشنايي نداشته باشد که در اين صورت وادار نمودن کودک به انجام رفتاري که پيش از اين ذهنيتي نسبت به آن نداشته است ممکن است عواقب ناخوشايندي نيز در پي داشته باشد. بنابراين، آموزش مباني اعتقادي در مدارس نيز بايد با دقت و برنامه ريزي صحيح و اصولي صورت گيرد.
3- کودک بايد به نماز خواندن ترغيب شود نه تهديد
نمي توان با گفتن جملاتي از قبيل «کسي که نماز نمي خواند دشمن خداست» يا «اگر نماز نخواني خدا تو را دوست ندارد»... کودکان را به نماز خواندن وادارکرد. از ياد نبريم که اسلام دين رحمت و رافت است، بنابراين آموزش اعتقادات ديني نيز بايد بر همين اساس صورت گيرد نه چيز ديگر.
4- نماز خواندن به عنوان يک رفتار بايد مورد تشويق قرار گيرد
اساسا، انسانها دوست دارند پس از انجام هر کار مثبتي مورد تشويق قرار گيرند که اين تشويق ها در نهايت به تقويت هرچه بيشتر آن رفتار مي گردد که در اين خصوص کودکان به دليل شرائط سني خود بيش از ساير افراد به تشويق نيازمندند. بنابراين، چنانچه در سن کودکي اعمال خوب و پسنديده مورد تشويق واقع شوند، انتظار است که در سنين بالاتر انجام همان اعمال تقويت و تثبيت شوند.
با اين اوصاف، بايد گفت ايجاد گرايش به نماز در کودکان، مستلزم شناخت و آگاهي کامل از روانشناسي کودک است. واقعيت اين است که نبايد هيچ هنجار و ارزشي را به کودک خود تحميل نماييم مگر آنکه زمينه و بستر مناسب براي انجام آن وجود داشته باشد. بهره گيري از شيوه هاي مناسب براي آموزش ارزشها و هنجارهاي مختلف موجب مي شود که به نتايج مطلوب و خوشايندي دست پيدا کنيم.
چنانچه پيش از اين اشاره رفت يکي از عوامل موثر در اين راه، رسانه هاي جمعي به ويژه تلويزيون است که مي تواند، نقش مفيد و ارزنده اي در جذب کودکان به نماز و ساير اعتقادات ديني داشته باشد. لازمه اين کار، آن است که نيازهاي روحي و رواني آنها به شکل مطلوب شناسايي و براي رسيدن به اهداف از پيش تعيين شده که در همان ايجاد شوق و رغبت به مسائل اعتقادي و ديني است، تلاش شود.
تلويزيون و کودک
به اعتقاد متخصصان و روان شناسان کودک، تلويزيون يک پرستار بچه، ولي از نوع الکترونيکي است که تاثير زيادي بر زندگي و روحيات کودک دارد و همانطور که والدين در انتخاب يک پرستار کودک، دقت و حساسيت خاصي به خرج مي دهند بايد در انتخاب نوع برنامه هايي که يک کودک مي بيند نيز دقت و حساسيت لازم را داشته باشند.
امروزه به رغم نظريات کارشناسان و صاحب نظران دال بر تاثير منفي تلويزيون بر رفتار کودکان، عده اي ديگر تاثير تلويزيون بر رفتار کودکان را مثبت ارزيابي مي کنند. تاثير تلويزيون بر کودکان به نوع و چگونگي برنامه هايي که تماشا مي کنند، بستگي دارد. هدف از توليد برخي برنامه ها، آموزش و اطلاع رساني است، در حالي که برخي ديگر از برنامه ها فقط براي سرگرم کردن بيننده توليد مي شوند. برنامه هاي سرگرم کننده مي توانند براي بيننده، مهيج باشند و شعور او را نسبت به جنبه هاي خاصي از زندگي پرورش دهند و بر عقايد و ارزشهاي او تاثير بگذارند. 12
کودکان از تماشاي تلويزيون لذت مي برند و مايلند که بيشتر وقت خود را صرف تماشاي برنامه هاي اين جعبه جادويي کنند. اين عامل سبب مي شود تا خواسته و ناخواسته، رفتارشان تحت تاثير قرار گيرد.
بنابراين براي توليد برنامه هاي خاص کودکان، بايد تابع اصول و ضوابط خاصي بود تا اين رسانه بيش از آنکه تاثير منفي در بر داشته باشد، اثرات مثبت برر رفتار کودکان بر جاي بگذارد. آنچه مسلم است بزرگسالان و در واقع افرادي که در ارتباط بيشتري با کودک هستند، بايد شيوه استفاده مفيد و مثبت از تلويزيون را فرا گرفته و آن را به کودکان نيز بياموزند.
کودکان از طريق برنامه هاي تلويزيوني، مي توانند بسياري از مسائل اجتماعي، اخلاقي، ديني ... را آموخته و در خود تقويت کنند و اين ميسر نمي گردد مگر آنکه، توليد کنندگان برنامه هاي تلويزيوني با شناخت و درک کامل نيازهاي روحي و رواني کودکان، اقدام به ساخت برنامه نمايند.
آموزش مسائل ديني و اعتقادي به کودکان مستلزم استفاده از شيوه هاي مفيد و مناسبي است که بايد با احتياط و حساسيت بيشتري با آنها برخورد شود. نکته اي که در اينجا بايد به آن اشاره کرد و مورد توجه روان شناسان نيز مي باشد آن است که کودک، هنگام تماشاي تلويزيون، خود را در قالب شخصيت هاي تلويزيوني مي گنجاند و سعي مي کند که اعمال و رفتار شخصيت هاي مورد علاقه اش را تقليد کند. اين عمل، سبب مي شود که کودک هم تحت تاثير پيام هاي منفي برنامه هاي تلويزيوني قرار گيرد هم تحت تاثير پيام هاي مثبت.
تلويزيون در قبال مخاطبان کودک بايد به نکات ذيل توجه داشته باشد:
1- در توليد برنامه هاي خاص کودکان، اصول روان شناسي مد نظر برنامه سازان گيرد.
2- از برخورد سطحي با مسائل گوناگون از جمله مسائل اعتقادي پرهيز شود.
3- به صرف توليد برنامه خاص کودکان، تواناييهاي شناختي آنان ناديده گرفته نشود.
4- به قدرت درک و تشخيص کودکان احترام گذاشته شود.
5- پيام هاي اخلاقي بايد به صورت غير مستقيم ارائه شود نه مستقيم.
تلويزيون و راه هاي جذب کودکان به نماز
تلويزيون يک رسانه قدرتمند است که مي تواند بر گروههاي مختلف سني اثرگذار باشد. در اين ميان، کودکان، مخاطبان خاص اين رسانه هستند که بايد براي ارضاء نيازهايشان تدابير خاص انديشيده شود. يکي از مهمترين اين نيازها، نيازهاي معنوي آنهاست که ارتباط مستقيم با اعتقادات و باورهاي ديني آنها دارد.
کودک به واسطه داشتن روح پاک و لطيف، اين آمادگي را دارد که هر نوع پيام خوب يا بد را از مخاطب خود دريافت کند و همين مسئله سبب مي شود که دست اندرکاران تلويزيون در توليد برنامه هاي خود براي اين گروه سني دقت عمل بيشتري به خرج دهند.
تلويزيون، به عنوان يک رسانه ملي وظيفه دارد جهت تقويت و تثبيت ارزش ها و اعتقادات ديني در کودکان، کاملاً هوشيار و براساس منطق، رفتار کند. چرا که انتظار است اين رسانه بنا به رسالتي که بر دوش دارد راه را براي جامعه پذيري افراد فراهم سازد و جامعه پذيري نيز چيزي نيست جزء اينکه، افراد با هنجارها و ارزش هاي اجتماعي و اعتقادي جامعه خود به بهترين شکل ممکن، آشنا شوند.
ترديدي نيست که در دعوت و جذب کودکان به نماز، بايد به گونه اي عمل شود که احساس آزادي داشته باشند نه اينکه چنين تصور نمايند که مجبور به انجام فرائض ديني خود باشند. البته اين به معناي بي توجهي و ناديده گرفتن آموزش اعتقادات و باورهاي ديني نمي باشد. بلکه منظور آن است که کودک با ميل و رغبت باطني به انجام فرائض ديني گرايش پيدا کند.
تلويزيون، علاوه بر اينکه يک وسيله سرگرم کننده است، وسيله اي براي آموزش و ياددهي نيز مي باشد به شرط آنکه اصول روان شناسي و شيوه هاي ياددهي متناسب با گروه هاي سني باشد. در کشور ما تا پيش از فراگير شدن انواع رسانه هاي جمعي از جمله تلويزيون، معمولا کودکان از دامن خانواده با فرائض ديني خود آشنا مي شدند و به مرور زمان، برپايي آنها را بر خود واجب مي دانستند اما بايد پذيرفت که اينک با گذشته تفاوت پيدا کرده است. کودک در اجتماعي رشد مي کند که با انواع وسائل ارتباطي مواجه بوده که هر کدام به نوعي بر افکار و انديشه او تاثير مي گذارند.
تلويزيون، رسانه اي است که قادر است نقش مهم و ارزنده اي در پرورش نيازهاي معنوي کودکان، ايفاء نمايد. متاسفانه چنين به نظر مي رسد که سازندگان برنامه هاي کودک در کشور ما در ساخت برنامه هاي خود کمي شتابزده و بدون مطالعه و شناخت دقيق نيازهاي کودکان اقدام به توليد برنامه مي کنند. که اين مسئله نه تنها موجب گرايش آنان به تماشاي توليدات داخلي نمي کند بلکه بعضي مواقع نيز دلزدگي و بي رغبتي آنان را به دنبال دارد.
تلويزيون در سال هاي نخست براي کودکان از جاذبه زيادي برخوردار است و لذا کودکان، وقت بيشتري را صرف تماشاي آن مي کنند و مطالب زيادي را فرا مي گيرند. طي همين دوران، کودکاني که به طور ارادي مطالبي را از رسانه هاي غير از تلويزيون، يعني راديو، سينما، کتب داستان، مجلات و ... مي آموزند، پس از گذشت چند سال معلوماتشان همسطح با کودکاني مي شود که با تلويزيون به يادگيري مي پردازند. 13
حال، سوال اين است که با توجه به اهميت اين رسانه در ترويج و گسترش فرائض ديني از جمله نماز که مهمترين اين فرائض است، آيا تلويزيون در انجام اين کار موفق بوده است يا خير؟
آنچه، بديهي است، دست اندکاران تلويزيون به خوبي، اهميت اين کار را دريافته اند و بر اين تلاش، بوده اند که در اين راستا گام بردارند اما بايد اذعان داشت که آنگونه که شايسته است، اقدامي صورت نپذيرفته و در ساخت و توليد برنامه هاي ديني همچنان بر شيوه هاي سنتي يعني تلاش بر ارائه مفاهيم و تلقين آن به ذهن کودکان، تاکيد مي شود. دست اندکاران تلويزيون و برنامه سازان بايد به اين نکته تربيتي توجه داشته باشند که ما بزرگسالان اجازه نداريم خوب يا بد بودن را براي کودکان تشخيص دهيم بلکه بايد بهره گيري از شيوه هاي مناسب تشخيص خوب يا بد بودن را به خود آنها واگذار کنيم. نماز يک فريضه ديني است که اقامه آن بر هر فرد مسلماني واجب بوده و هر کس وظيفه دارد کودک خود را با فرائض ديني آشنا سازد و رسانه هاي گروهي نيز، بايد اين رفتار را با ساخت و توليد برنامه هاي مناسب تقويت کنند اما نبايد به گونه اي رفتار نماييم که آنها به جاي گرايش به مباني اعتقادي خود، ناخواسته به بيراهه بروند.
تلويزيون به عنوان يک رسانه ملي در راستاي جذب کودکان به نماز بايد به نکات ذيل توجه داشته باشد:
1- ساخت و توليد برنامه هاي تلويزيوني متناسب با سن کودکان
در ساخت چنين برنامه هايي بايد سن و سال کودکان مد نظر قرار گيرد. برنامه اي که براي يک کودک سه يا چهار ساله ساخته مي شود بايد برنامه اي براي کودکان بالاي ده سال توليد مي شود، تفاوت داشته باشد و شيوه انتقال پيام متناسب با سن آنها باشد.
2- استفاده از کارشناسان و صاحبنظران مسائل ديني در کنار برنامه سازان
در چنين حالتي برنامه سازان علاوه بر آگاهي بيشتر از مسائل ديني از جمله نماز، بهتر مي توانند مفاهيم مربوط به نماز را به مخاطبان خود انتقال دهند.
3- استفاده از کارشناسان و صاحبنظران تربيتي و روان شناسان کودک
بدون ترديد، کارشناسان و صاحبنظران مسائل کودک بهتر از ساير کارشناسان به مسائل مربوط به شيوه هاي يادگيري کودکان آشنايي داشته و مي توانند با ارائه مشاوره لازم به برنامه سازان، آنان را در ساخت برنامه هاي هدفمند، ياري رسانند.
4- پرهيز از ساخت و توليد برنامه هاي کليشه اي و تکراري
يکي از مشکلاتي که در ارائه مفاهيم ديني به چشم مي آيد، آن است که در موارد متعدد، برنامه سازان، اسير کليشه شده و بدون توجه به قدرت تشخيص و درک کودکان، سعي در انتقال مفاهيم غير قابل هضم دارند که نه تنها نتيجه مثبتي به دنبال نخواهد داشت بلکه ممکن است نتيجه معکوس نيز داشته باشد.
5- پرهيز از انتقال مستقيم پيام به ذهن کودکان
هر پيام که از سوي فرستنده ارسال مي شود نبايد به گونه اي باشد که گيرنده را مستقيماً تحت تأثير قرار دهد و يا اينکه او را وادار به دريافت پيام کند، بلکه بايد فرصت تجزيه و تحليل پيام نيز به گيرنده داده شود و اين مستلزم آن است که برنامه سازان به قدرت درک و تشخيص کودکان ايمان داشته باشند.
6- ساخت و توليد برنامه هاي تلويزيوني با استفاده از فن آوري هاي روز
بايد پذيرفت که توليدات تلويزيون براي کودکان به لحاظ پردازش تصويري، چندان جذاب و گيرا نيست. چنين به نظر مي رسد که در انتقال مفاهيم از طريق تصوير، کمي دست به عصا و محتاط عمل مي کنيم. امروزه در بسياري از کشورها چنان از تکنيک هاي خاص برنامه سازي در ساخت برنامه هاي کودک بهره گيري مي شود که بزرگسالان هم، مشتاقانه به تماشاي چنين برنامه هايي مي پردازند. بنابراين لازم است در اين زمينه نيز از فن آوري ها و تکنيک هاي برنامه سازي استفاده شود.
با همه اين اوصاف، بايد به اين نکته توجه داشته باشيم که در شرائط فعلي، کشور ما مذهبي و ديني در ميان کودکان و نوجوانان نياز دارد تا از طريق، ايران اسلامي پشتوانه اي سرشار از روح معنويت داشته باشد و اين، امکان پذير نخواهد شد مگر آنکه تمامي عواملي که نقش اساسي در فرايند جامعه پذيري فرد را عهده دار هستند به شکل مطلوب به وظيفه خود عمل کنند. خانواده، مدرسه، گروه دوستان و همسالان و از همه مهمتر رسانه هاي جمعي از جمله تلويزيون که محبوب ترين و در دسترس ترين رسانه تصويري و شنيداري مي باشد. همه و همه بايد در يک تعامل منطقي بستري را فراهم سازند که کودکان اين سرزمين به ارزشها و هنجارهاي اجتماعي و ديني مذهبي خود پايبند بوده و زمينه لغزش در اين زمينه به حداقل برسد.
نتيجه گيري:
پرداختن به مسائل اعتقادي به ويژه هنگامي که يک سوي قضيه، کودکان باشد نيازمند جزم انديشي و دقت نظر بيشتري است. کودکان با روح لطيف و پاک خود اين آمادگي را دارند که هر پيامي را از سوي فرستنده اش دريافت و آن را در وجود خود نهادينه سازند در چنين حالتي اگر پيام ها مسموم و گمراه کننده باشد اين احتمال وجود دارد که کودکان راه را از بيراه تشخيص ندهند و دچار لغزش شوند. در شرائط کنوني که دين ستيزان، با بهره گيري از انواع رسانه ها، سعي در گمراه کردن افکار جامعه اسلامي دارند، لازم است که دست اندرکاران رسانه هاي جمعي به ويژه تلويزيون، حساسيت بيشتري به خرج داده و با توليد برنامه هاي مفيد، کودکان را به بهترين شکل ممکن با ارزشها و اعتقادات ديني آشنا ساخته و شرائطي فراهم نمايند که آنها با ميل و رغبت به سمت انجام فرائض ديني گرايش پيدا کنند نه اينکه اجباري براي اين کار داشته باشند.
نماز، مهمترين رکن اعتقادي دين مبين است که بر اقامه آن تاکيد شده است. براي آموزش اين فريضه ديني بايد به گونه اي عمل شود که کودکان از همان ابتدا به فوائد اقامه نماز آشنا شوند نه اينکه اول به نماز خواندن وادار شوند و پس از آن فوائد نماز گفته شود. بايد به خاطر داشت که مي توان با شيوه هاي ساده اما منطقي و اصولي کودکان را با مفاهيم گوناگون ديني از جمله فريضه نماز آشنا کرد.
رسانه هاي جمعي از جمله تلويزيون، اين توانايي را دارند که با در نظر گرفتن اصول صحيح و منطقي کودکان را با نماز آشنا کنند اما در اين راه از هرگونه شتابزدگي در انتقال مفاهيم خودداري کنند چرا که هر نوع اقدامي در اين رابطه بدون درک و شناخت نيازهاي واقعي نتيجه مناسبي در بر نخواهد داشت. ساخت و توليد برنامه هاي آشنايي با نماز و همچنين ساير موضوعات مرتبط با آن، بايد با چنان دقت و ظرافتي انجام پذيرد که کودکان با ميل و رغبت به تماشاي آنها گرايش پيدا کنند که در اين راه نقش خانواده ها نيز غير قابل انکار است چرا که آنان نيز مي توانند پا به پاي کودک برنامه هاي مناسب را تماشا بنشينند و با تشويق و ترغيب، زمينه علاقمندي کودکان را به تماشاي برنامه هاي توليدي خاص خودشان را فراهم سازند.
نکته آخر اينکه، تلويزيون رسانه اي است که مي تواند با آگاهي و درايت، نقش مفيد و ارزشمندي در آشنايي کودکان با فريضه نماز داشته باشد به شرطي که همه اصول مربوط به روان شناسي کودک از سوي توليد کنندگان برنامه هاي تلويزيوني مورد توجه قرار گيرد.
منابع و مآخذ:
1- آذري، غلامرضا، پژوهش در ارتباطات جمعي، نشريه هنر هشتم، شماره10.
2- نيومن، فليپ، نيومن، باربارا، اثرات تلويزيون بر رشد کودکان، ترجمه اسماعيل بيابانگرد، نشريه تربيت، سال چهاردهم، شماره دهم.
3- باهنر، ناصر، از دين تلويزيوني تا آرمان تلويزيوني ديني، نشريه سروش، 24/12/1381.
4- خزايلي، عذرا، چرا کودکان و نوجوانان تلويريون تماشا مي کنند؟ آيا ممکن است تلويزيون عادت به مطالعه را در کودکان به وجود آورد؟ نشريه پژوهشي، شماره896.
5- آذري، غلامرضا، پژوهش در ارتباطات جمعي، نشريه هنر هشتم، شماره10
6- کونن، بروس، مباني جامعه شناسي، ترجمه و اقتتباس غلامعباس توسلي و رضا فاضل، تهران، انتشارات سمت، 1372.
7- ستوده، هدايت اله، روان شناسي اجتماعي، تهران، آواي نور 1378.
8- دراني، کمال، استفاده از رسانه هاي گروهي نزد دانش آموزان دوره راهنمايي و متوسط شهر تهران در رسانه هاي تصويري، مجله روان شناسي و علوم تربيتي، دوره جديد، سال چهارم، شماره2.
9- رشيدپور، حميد، تربيت ديني و اخلاقي، نشريه پيوند، شماره 24.
10- مطهري، محمدرضا، اصول و مباني آموزش نماز به کودکان و نوجوانان، نشريه مسجد، شماره50.
11- طهارت روح «عبادت و نماز» سازمان عقيدتي و سياسي وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح، ستاد اقامه نماز، تهران: معاونت آموزش سازمان عقيدتي سياسي وزارت دفاع پشتيباني نيروهاي مسلح، 1376.
12- گونتر، بري، مک اليو، جيل، استفاده بهينه از تلويزيون، ترجمه طاهره جواهر ساز، نشريه پژوهش و سنجش، شماره160.
13- بيان معمار، احمد، تلويزيون و آثار تربيتي آن، نشريه پژوهش هاي علوم انساني، شماره4.