■ میدان مبارزه با شیطان
میدان مبارزه
دشمن قدیمی
همه ما از شیطان زیاد شنیدهایم و سخنها پیرامون آن گفتهایم. حتی خیلی وقتها او را زیر رگبار لعن و نفرین خود گرفتهایم؛ چون احساس کردیم در ارتکاب فلان عمل ناپسند دست داشته و بار دیگر میخواسته با ترفندی جدید ما را به فساد و گمراهی بکشاند.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد شیطان این است که به هیچ وجه کوتاه نمیآید و با تمام قوا به مبارزه با ما ادامه خواهد داد تا شاید بتواند از میان دامهای مختلفی که سر راه ما پهن میکند، بالاخره ما را در بند یکی از این دامهای گناه خود گرفتار نماید.
در دشمنی و عداوت شیطان و اینکه همواره تلاش می کند با ترفندها و تاکتیک های جدید، انسان را گام به گام به سوی سقوط و انحراف و خارج شدن از مسیر بندگی حق تعالی خارج سازد، شکی نیست.
در اهمیت دشمنی شیطان همین بس که خود خداوند متعال در آیات فراوانی از قرآن کریم، شیطان را به عنوان دشمن دیرینه انسان معرفی کرده و از انسان میخواهد که مغلوب فریبکاری و ظاهرسازی شیطان نشود.
«إنَّ الشَّيطانَ لِلإنسانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ؛ شيطان دشمن آشكار انسان است». (سوره يوسف، آيه 5)؛
«اَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ أولياءَ مِن دُونِي وَ هُم لَکُم عَدُوٌّ؛ آيا او (ابليس) و فرزندانش را به جاي من (خدا) دوستان خود انتخاب ميكنيد، در حالي كه دشمن شما هستند». (سوره کهف، آيه 50)؛
«إنَّ الشَّيطانَ لَکُم عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوَّاً؛ بی شک شیطان دشمن شما است، پس او را دشمن بگیرید». (سوره فاطر، آيه 6).
«و لا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشيطانِ إنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبِين؛ از گامهای شیطان پیروی نکنید، چرا که او دشمنی آشکار برای شماست.» (سوره بقره، آيه 168).
خط مستقیم
به سبب همین دشمنیها است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله در زمان های مختلف، اصحاب و یاران خود را نسبت به حیله ها و نیرنگ های شیطان آگاه کرده، با اعلام آماده باش دائمی، به بازخوانی مستمر مسیر خدا می پرداختند تا انسان همیشه به روز شده، وسوسه ها و ترفندهای جدید شیطان کارگر نیفتد. جابر بن عبدالله ميگوید: روزی پیامبر صلی الله علیه و آله بر روی زمین جلوی خود خطی کشید و فرمود: «این راه خداست»، سپس خطهایی در اطراف آن کشید و فرمود: «اینها هم راه هایی است که بر سر هر یک شیطانی قرار دارد که به آن دعوت مي کند». سپس دست خود را بر خط میانی گذاشت و این آیه را تلاوت کرد: «و أنَّ هذا صِراطی مُستَقِیمَاً فَاتّبِعُوهُ، فلا تَتَّبِعُوا السُبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبِیلِهِ ذلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛[1] این راه مستقیم من است، از آن پیروی کنید و از راههای پراکنده (و انحرافی) پیروی نکنید، که شما را از طریق حق، دور میسازد. این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش میکند، شاید پرهیزگاری پیشه کنید!».[2]
راههای نفوذ شیطان
شیطان برای عملی ساختن برنامه های خود، راههای انحرافی و مسیرهای گمراه کننده را طراحی می نماید تا بتواند انسان را از خط مستقیم بندگی، به بیراهه گناه و عصیان بکشاند و با روشهای گوناگونی در فکر و روح او رسوخ نماید تا به نافرمانی پروردگار بینجامد.
وقتی دستور اخراج شیطان از بهشت صادر شد، شیطان به مقابله با خداوند پرداخت و وقاحت را تا بدانجا پیش برد که نه تنها انسان را با کمال صراحت و شدت تهدید نمود، بلکه به رَجَزخوانی در مقابل خداوند مشغول شد و چنین شاخ و شانه کشید: «لَاَقعُدَنَّ لَهُم صِرَاطَکَ المُستَقِیم؛ حتماً سر راه مستقیم تو، برای گمراه سازی آنان مینشینم». و اکیداً سوگند بر گمراه کردن انسان یاد کرده است که «فَبِعِزَّتِکَ لَاُغوِیَنَّهُم اَجمَعِین؛ به عزتت سوگند، همه آنها را فریب خواهم داد و به گمراهی خواهم کشانید».[3]
سپس شیطان درباره چگونگی عملی ساختن تهدید و اجرای فریبهای خود، چنین میگوید: «َلأقعُدَنَّ لَهُم صِراطَکَ المُستَقِيمَ، ثُمَّ لَأتِيَنَّهُم مِن بَينِ أيدِيهِم وَ مِن خَلفِهِم وَ عَن أيمَانِهِم وَ عَن شَمَائِلِهِم؛ من بر سر راه راست مينشينم و انسانها را از جلو ميرانم و از پشت تعقيب ميکنم و از طرف راست و چپ گرفتارشان ميسازم». [4]
بیشک منظور از جلو، پشت سر، طرف راست و طرف چپ، جهات چهارگانه جغرافيايي نیست، چون حوزه وسوسهی شيطان، دل آدمي است. پس منظور شیطان از این سخن چیست؟
امام باقر علیه السلام در توضیح آیه ميفرمايد: اینکه شیطان گفت از رو به رو حمله میکنم؛ یعنی اینکه مسئله مرگ و آخرت را برایشان آسان جلوه میدهم و آنها را با خوشی و لذتهای دنیا مشغول میکنم تا آخرت را فراموش کنند تا مبادا به خاطر ترس از آخرت، دست از گناه بکشند.
اینکه گفت: از پشت سرشان حمله میکنم؛ یعنی آنها را به جمع کردن مال و ثروت امر میکنم و با وسوسهی اینکه به فکر آینده فرزندان خود باشید، آنان را از پرداخت حقوق و واجبات مالی منع میکنم.
حملات از طرف راست، معنایش این است که با زینت دادن گمراهی و زیبا جلوه دادن شبهات، دینشان را فاسد میکنم و اینکه از چپ حمله میکنم، یعنی اینکه با محبوب قرار دادن لذتها و غلبه دادن شهوات بر قلبهایشان، به آنان حمله میکنم.[5]
میدان مبارزه
بر طبق آنچه گفته شد، شاید چنین به نظر برسد که با این تهدیدهای همه جانبه و ابزارهایی که شیطان تدارک دیده، شکست و تسلیم شدن انسان محتمل است و چه بسا نمیتوان از دست شیطان رها شد!
باید گفت: به این مسئله از جنبه مثبت هم می توان نگریست. یعنی می توان تصور کرد که تهدیدها و حملات پی در پی شیطان، نعمت و فرصتی است برای موفقیت بیشتر در راه بندگی؛ زیرا از مجموع گفت و شنود شیطان با خدا، چنین فهمیده می شود که انسان در زندگی دنیایی خود در میدان مسابقهای حاضر شده با حریفی که تمام تلاش خود را به کار بسته تا ما را شکست دهد. این خود فرصتی است برای اثبات لیاقت و شایستگی خود به خدای متعال؛ زیرا اگر میدان مبارزهای باشد، ولی حریفی در کار نباشد و انسان پیروز از زمین خارج شود و مدال طلا را هم از آنِ خود کند، آیا چنین بُرد و مدالی ارزشمند و افتخارآفرین است؟! مطمئناً جواب منفی است. چون مدال طلا و مقام والا، وقتی ارزش حقیقی خود را پیدا میکند که حریفی نیز در کار باشد و با زحمت و تلاش و کنار زدن و شکست دادن آنان، به پیروزی و مدال طلا دست یابد.
راه شکست شیطان
البته در میدان مبارزه با شیطان، خداوند برای انسان یکسری تجهیزات و وسائل مورد نیاز برای مقابله با شیطان تدارک دیده تا دست خالی به میدان مبارزه گام نگذاریم.
وقتی رجز خوانی و تهدیدها و قسم های شیطان به اتمام رسید، چنین به نظر آمد که انسان مغلوب حتمی این مبارزه خواهد شد، لذا فرشتگان از خدا پرسیدند: شيطان از چهار سمت بر انسان مسلّط است، پس چگونه انسان نجات مييابد؟
خداوند فرمود: «راه بالا و پايين باز است، راه بالا نيايش و راه پايين، سجده و بر خاک افتادن است. بنابراين، کسي که دستي به سوي خدا بلند کند يا سري بر آستان او بسايد، ميتواند شيطان را طرد کند».[6]
رمز و راز پیروزی در کلام امام زمان عجل الله تعالی فرجه
در فرمایش زیبایی از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، به همین راهکار شکست شیطان معرفی شده است.آن هم شکستی مفتضحانه و خوار کننده که شیطان را به عقب رانده، امید به تصرف و غلبه بر انسان را کمرنگ میسازد. آن حضرت فرمودند: «ما أرْغَمُ أنْفُ الشَيْطانَ بِشَىءٍ أفضل مِنَ الصَّلاه، فَصَلِّها وَ أرْغَمْ أنْفَ الشَّيْطانَ؛ بهترین چیز برای به خاک مالیدن بینی شيطان، نماز است، پس نماز بخوان و بینی شیطان را به خاک بمال».[7]
به راستی اگر فردی روزانه پنج بار در ساعات مختلف شبانه روز نمازی کامل و خالصانه بخواند، آیا دیگر راهی برای نفوذ شیطان وجود خواهد داشت؟ این مسئله حقیقتی است که در میان دوستان و آشنایان هم می توان به سادگی مشاهده کرد. کسانی که اهل عبادت و نماز و مسجد و دعا نیستند، با یک اشاره شیطان دنبال او راه افتاده، راحت مرتکب گناه می شوند و به همین سادگی مغلوب شیطان شده، شکست را می پذیرند و در تسلط او در می آیند.
یادآوری و یادسپاری
بنابراین راهکار مهم پیروزی در این مبارزه، ایجاد رابطه ای قوی و مستحکم با خداوند متعال از طریق نماز و عبادت است که می توان سپر دفاعی محکم و غیر قابل نفوذی در مقابل شیطان ایجاد کرد. همانطور که امام صادق علیه السلام می فرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله: لَا يَزَالُ الشَّيْطَانُ ذَعِراً مِنَ الْمُؤْمِنِ مَا حَافَظَ عَلَى الصَّلَوَاتِ الْخَمْسِ فَإِذَا ضَيَّعَهُنَّ تَجَرَّأَ عَلَيْهِ فَأَدْخَلَهُ فِي الْعَظَائِمِ؛ پيامبر صلی الله علیه وآله فرمودهاند: تا وقتى كه آدمى نمازهاى پنجگانه خويش را به وقت خود بگزارد، شيطان از او ترسان و گريزان است و چون نمازها را تباه كند شيطان بر او دست مىيابد و او را در گناهان بزرگ مىكشاند».[8]
لذا کسانی که اهمیت این مسئله را درک کرده بودند، به شدت از خودشان مراقبت میکردند و تمام راههای ریز و درشت نفوذ شیطان را میبستند و با استعانت از نماز و نیایش، به مقابله با شیطان می پرداختند. یکی از این افراد شهید «عباس بابایی» بود.
شهید بابایی
«شهيد بابايي» در سال 1329، در شهرستان قزوين به دنیا آمد. او دورهي ابتدايي و متوسطه در همان شهر به تحصيل پرداخت و در سال 1348، به دانشكدهی خلباني نيروي هوايي راه يافت و پس از گذراندن دورهی آموزش مقدماتي، براي تكميل دوره به آمريكا اعزام شد.
شهید بابایی طبق مقررات دانشكده ميبايست به مدت دو ماه با يكي از دانشجويان آمريكايي هم اتاق ميشد. آمريكاييها، هدف از اين برنامه را پيشرفت دانشجويان در روند فراگيري زبان انگليسي عنوان ميكردند، اما واقعيت چيز ديگري(کنترل افراد) بود. «عباس» در همان شرايط تمام واجبات ديني خود را انجام ميداد، از بيبند و باري موجود در جامعهی آمريكا بيزار بود. هم اتاقي او در گزارشي كه از ويژگيها و روحيات عباس برای مافوق خود نوشته، يادآور ميشود كه بابايي فردي منزوي و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهاي اجتماعي بيتفاوت است. از رفتار او بر ميآيد كه نسبت به فرهنگ غرب داراي موضع منفي ميباشد و شديداً به فرهنگ سنتي ايران پايبند است. او نوشته بود: او به گوشهاي ميرود و با خودش حرف ميزند (منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است).
خود شهید بابایی ماجراي فارغالتحصيلي از دانشكدهی خلباني آمريكا را چنين تعريف كرده است: «دورهی خلباني ما در آمريكا تمام شده بود، اما بهخاطر گزارشاتي كه (توسط هم اتاقي) در پروندهی خدمتم درج شده بود، تكليفم روشن نبود و به من گواهينامه نميدادند، تا اينكه روزي به دفتر مسئول دانشكده، كه يك ژنرال آمريكايي بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست كه بنشينم. پروندهی من جلوی او، روي ميز بود. ژنرال آخرين فردي بود كه ميبايستي نسبت به قبول و يا رد شدنم اظهار نظر ميكرد.
او پرسشهايي كرد كه من پاسخاش را دادم. از سوالهاي ژنرال بر ميآمد كه نظر خوشي نسبت به من ندارد. اين ملاقات ارتباط مستقيمي با آبرو و حيثيت من داشت؛ زيرا احساس ميكردم كه رنج دو سال دوري از خانواده و شوق برنامههايي كه براي زندگي آيندهام در دل داشتم، همه در يك لحظه در حال محو و نابودي است و بايد دست خالي و بدون دريافت گواهينامه خلباني به ايران برگردم. در همين فكر بودم كه در اتاق به صدا درآمد و شخصي اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا براي كار مهمي به خارج از اتاق برود. با رفتن ژنرال، من لحظاتي را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه كردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم: كاش در اينجا نبودم و ميتوانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم براي آمدن ژنرال طولاني شد. گفتم كه هيچكار مهمي بالاتر از نماز نيست، همينجا نماز را ميخوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشهاي از اتاق رفتم و روزنامهاي را كه همراه داشتم به زمين انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم كه متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه كنم؟ نماز را ادامه بدهم يا بشكنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه ميدهم، هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام كردم و در حاليكه بر روي صندلي مينشستم، از ژنرال معذرتخواهي كردم. ژنرال پس از چند لحظه سكوت نگاه معناداري به من كرد و گفت: چه ميكردي؟
گفتم: عبادت ميكردم. گفت: بيشتر توضيح بده.
گفتم: در دين ما دستور بر اين است كه در ساعتهاي معين از شبانهروز بايد با خداوند به نيايش بپردازيم و در اين ساعات زمان آن فرا رسيده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده كردم و اين واجب ديني را انجام دادم.
ژنرال با توضيحات من سري تكان داد و گفت: همهی اين مطالبي كه در پروندهی تو آمده، مثل اينكه راجع به همين كارهاست. اينطور نيست؟
پاسخ دادم: آري همينطور است. او لبخندي زد. از نوع نگاهش پيدا بود كه از صداقت و پايبندي من به سنت و فرهنگ و رنگ نباختنم در برابر تجدّد جامعهی آمريكا خوشش آمده است. با چهرهاي بشّاش، خودنويس را از جيبش بيرون آورد و پروندهام را امضا كرد. سپس با حالتي احترام آميز از جا برخاست و دستش را به سوي من دراز كرد و گفت: به شما تبريك ميگويم. شما قبول شديد. براي شما آرزوي موفقيت دارم.
من هم متقابلاً از او تشكر كردم. احترام گذاشتم و از اتاق خارج شدم. آن روز به اولين محل خلوتي كه رسيدم به پاس اين نعمت بزرگي كه خداوند به من عطا كرده بود، دو ركعت نماز شكر خواندم».[9]
حال ببینید دو نمونه ی دیگری از مبارزه این شهید بزرگوار را با شیطان، آن هم در آمریکا و در خانه شیطان بزرگ:
مبارزه با شیطان در آمریکا
یکی از دوستان ایشان میگوید: در مدتی که در آمريكا دورهی آموزش خلباني ميديديم، يک روز ديدم در بولتن خبري پايگاه «ريس»، مطلبي نوشته شده كه نظر همه را جلب كرده بود. مطلب به اين مضمون بود: دانشجو بابايي، ساعت دو بعد از نصف شب ميدود تا شيطان را از خود دور كند.
تا اين مطلب را خواندم، رفتم سراغ عباس و گفتم: عباس، قضيه چيست؟
گفت: چند شب پيش، بدخواب شدم. رفتم ميدان چمن تا كمي بدوم. «كلنل باكستر» و زنش مرا ديدند. از شبنشيني ميآمدند، كلنل به من گفت: اين وقت شب براي چي ميدَوي؟
گفتم: دارم ورزش ميكنم.
گفت: راستش را بگو، داري دروغ ميگويي.
گفتم: راستش محيط اينجا خيلي آلوده است. براي من وسوسهانگيز است. شيطان بدجوري اذيتم ميكند و ميخواهد من را به گناه بيندازد. دين ما توصيه كرده اينطور موقعها، عمل سخت انجام بدهيد. كُلّ داستان همين بود.[10]
راز نخهای وسط اتاق
دوست شهید بابایی میگوید: يک روز براي درس خواندن رفتم به اتاق عباس. ديدم يک نخ وسط اتاق نصب کرده.
گفتم: اين نخ ديگر چيست؟ چرا اتاق را نصف كرديد؟
گفت: ولش كن بيا اين طرف تا به درسمان برسيم.
بعداً متوجه شدم كه هماتاقي عباس مشروب ميخورده و عكس زنان را به ديوار ميزده و عباس هم چون نميتوانست اتاقش را عوض كند، آن را نصف كرده بود. با آن دانشجوي خارجي هم توافق كرده بود که هيچكس طرف ديگري نرود. هرچند وقت كه ميرفتم به اتاقش، ميديدم نخ را برده بالاتر نصب كرده.[11]
یک توصیه
راههای مبارزه با شیطان متعدد است و بهترین سبک آن هم نیایش به درگاه الهی و مستحکم کردن رابطه با اوست که بهترین تجلی آن نماز خواندن است، ولی روشن است که نمازگزار واقعی باید به تمام آنچه که باعث ناراحتی و دوری شیطان از او می شود هم توجه داشته باشد؛ لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «آیا شما را آگاه کنم بر کارهایی که اگر انجام دادید، شیطان از شما فاصله می گیرد، به اندازه ی فاصله مشرق تا مغرب؟ گفتند: آری. فرمود: روزه صورت شیطان را سیاه می کند و صدقه، کمرش را می شکند. دوستی برای خدا و کمک برای عمل صالح، پشت او را می شکند و استغفار، بند دلش را پاره می کند».[12]
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز چنین راهکار می دهند: «صافّوا الشیطان بالمجاهدة و اغلبوه بالمخالفة، تزکوا أنفسکم و تعلوا عندالله درجاتکم؛ در برابر شیطان که مانع و رهزن سیر آدمی به سوی خداست، صف آرایی کنید و با همه ساز و برگ نظامی خود به جنگ او بروید. اگر چنین کردید، جان شما تزکیه می شود و درجات شما بالا می رود». [13]
یعنی اگر شیطان وسوسه نمود و انسان را به گناهی تحریک کرد و او انجام داد، به جایی که نباید نگاه بکند، نگاه کرد، مالی را که نباید بگیرد، گرفت یا سخنی را که نباید بگوید، گفت و با این که می داند این کار، گناه است با او موافقت کرد و خواسته های او را برآورد، زمینه پیشروی او و شکست خود را فراهم کرده است. اگر کسی دستی به گناه دراز کرد، پایی به جای حرام گشود و زبانی به دروغ و تهمت و افترا و مانند آن باز کرد، همان لحظه ی شروع گناه، لحظه ی پیشروی شیطان است، چنانکه لحظه ای که دارد مقاومت می کند، لحظهی عقب نشینی شیطان و اسیر کردن وی است، اما وقتی کاملاً گناه را ترک می کند، لحظه ی پیروزی او و شکست شیطان است. [14]
[1]. سوره انعام، آیه 153.
[2] . سبل الهدی و الرشاد، ج 9، ص 14 و با اندکی تفاوت در تفسیر المیزان، ج 7، ص 587.
[3] . ر. ک: سوره ص آیه82 و آیه 39 سوره حجر.
[4] . اعراف: 16و 17.
[5] . بحارالانوار، ج 11، ص 132.ج 60، ص 152.
[6]. بحارالانوار، ج60، ص155.
[7]. کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص520؛ وسائل الشیعه، ج4، ص236.
[8] . كافي، ج 3، ص 269.
[9]. کتاب پرواز تا بینهایت، ص42.
[10]. امير مؤمنان، علي علیه السلام فرمود: «در ترك گناه، با نفس خويش دست و پنجه نرم كنيد تا كشاندن آن به سوي طاعات و عبادات بر شما آسان شود». جامع احاديث شيعه، قم، منشورات المطبعه العلميه، ج3، ص326.
[11]. علمدار آسمان، صص29-30.
[12] . سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 64.
[13] . عیون الحکم و المواعظ، ص 302.
[14] . نک: مراحل اخلاق در قران کریم، آیه الله جوادی آملی، ص 112-113.