■ پیر ما گفت 2
نویسنده: محمد حسین علیان
پیر ما گفت2:
مریدی با پسرش نزد پیر آمد و گفت: «عرضی دارم.» پیر گفت: «عرضت را بگو.» مرید گفت: «عرضم 65 سانت و طولم 172 سانت است.» پیر بانگ زد: «این عرضت نه، آن عرضت را بگو.» گفت: «آهان... این پسر نه نمازی میخواند و نه حکم شرعی میداند. زبان آدمیزاد حالیاش نمیشود، تو چیزی بگویدش.» پیر بر سر پسر خروشید: «پس ریشت کوش. برو ریش بگذار» پدر گفت: «به جز ریش به چیز دیگرش گیری نمیدهی؟!!» پیر گفت: «ریش بگذارد خوب میشود.» چندی بعد پسر را با تهریشی بر صورت دید. با تبسمی ژکوندانه گفت: «پیداست که بچۀ خوب و نمازخوانی شدهای.» پسر گفت: «خیر رَپِر شدهام.» پیر هر چه زور زد جوابی دهد تا از مقام کِنِفیّت بیرون آید نشد. مریدان چون جوابی از پیر نشنیدند، خودشان گریبان دریدند و انگشت گزیدند و رفتند که رفتند.
■ به بهانه روز جوان
لطفا به سوالات نم ... ■ دعا و فشار خون
دانشمندان واحد پزشکی ... ■ کارکرد های تحلیلی نماز(نیت=کارکرد پنها ... ■ امیل دورکیم که از نخستین جامعه شناسان ... ■ یک یادداشت مرتبط با وظیفه ما در این ای ... ■ خاطره سازی
یکی از بهترین روشهایی که م ... ■ آیت الله بهجت رحمت الله علیه:
استاد ا ... ■ می خوایی بدونی هدف نهایی از خلق تو چیه ... ■ عرض زندگی شما چقدر است؟
معمولا انسانه ... ■ وقت نماز مختص او
نبی اکرم هنگام نما ...