■ من دختزی 23 ساله هستم که مدتیست برایم سوالات زیادی پیش میاد..هیچ استاد فلسفه یا راهنمایی نمیشناسم که مستقیما با او صحبت کنم و پاسخ سوالاتم را بگیرم میخواهم ماجرایی را برایتان تعریف کنم تا نظرتان را بدانم.. من وقتی دبیرستانی بودم یک روز که برای امتحان هندسه هیچ چیز نخوانده بودم و امتحان به صورت نهایی برگزار میشد ، در راه حوزه امتحان از خدا کمک خواستم و گفتم خدایا من اطمینان دارم که تو نمیگذاری من از این درس ییفتم و مجبور به رفتن به مدرسه شبانه شوم.. وقتی به سر جلسه امتحان رسیدم در کمال تعجب معلم دوران راهنماییم را دیدم که همیشه خیلی به من لطف داشت..من هنگام امتحان اصلا به فکر تقلب نبودم و امید داشتم سوالات برایم آسان شوند اما بعد از دقائقی دیدم برگه ام سفید است و دو تا بیشتر جواب نداده ام با نا امیدی سرم را روی میز گذاشتم و به آینده بدم فکر میکردم که معلم طی یک برنامه ریزی زیرکانه برگه امتحانی که پر از جواب های درست بود و متعلق به یکی از دانش آموزان بود برای من آورد و اشاره کرد که بنویس.. من هم تمام جواب ها را نوشتم و با خوشحالی از حوزه خارج شدم و بلافاصله یاد باوری که به امداد خدا قبل از امتحان داشتم افتادم.. و اورا بسیار شکر کردم، اما اکنکون بعد از این همه سال برایم سوال شده که آیا این به راستی کمک خدا بوده یا امتحان الهی ؟ من در آن سن و موقعیت نمیفهمیدم در امتحان قرار دارم و آن کمک معلم را راهی برای نجات از مردود شدن میدانستم و یک شانس بزرگ و امدادی از طرف خدا.. اما اکنون شک پیدا کردم ولی ناراحتم اگر خدا امتحانم کرده باشد زیرا من توان قبول شدن در آن موقعیت را نداشتم وخدا که شرایطم را میدانسته آیا واقعا به من کمک کرده یا امتحان بوده؟حکم شرعیش را بعدا از مرجعم میپرسم لطفا شما مرا از این دوراهی فعلی خارج کنید که آیا خدا مرا امتحان کرد یا پاسخ به کمکم را داد