گفتگو با کارشناس مرکز تخصصی نماز■ توکل به خدا از اعتماد به "ربّیانی صغیرا" آغاز می شود
خبرگزاری شبستان – گروه قرآن و معارف: "شما وقتی به یک کودک شش ساله قولی می دهی روی آن قول و وعده ای که به کودک داده ای بایست و به آن عمل کن. چرا؟ به خاطر این که کودک، پدر و مادر را خداوند خودش می بیند و اگر ببیند که این خداوندان درباره او بدقولی کرده اند در بزرگسالی هم نمی تواند به خدا توکل کند. چون به تعبیر قرآن، پدر و مادر "ربیانی صغیر" هستند، پروردگارانی کوچک و اگر فرزندان ما از همان کودکی ببینند که پدر و مادر خلف وعده نمی کنند، در بزرگسالی هم این مطلب در جانشان می نشیند که خداوند خلف وعده نمی کند بنابراین مفهوم توکل در وجود آن ها باور می شود . پیامبر (ص) فرمودند که فرزندان خود را از همان کودکی با سه موضوع مأنوس کنید؛ محبت پیامبر (ص)، محبت اهل بیت (ع)، و انس قرآن. شما می بینید در یک خانواده ای تا پدر به فرزندش می گویند پسرم! این کار را انجام بده. آن فرزند سریع آن کار را انجام می دهد. در خانواده ای دیگر می بینید پدر یا مادر دو سه بار یک موضوع را باید تکرار کند تا آن فرزند، متقاعد به انجام آن کار شود. در یک خانواده ای هم می بینید پدر و مادر هر اندازه که اصرار دارند فرزندشان آن کار خواسته شده را پشت گوش می اندازد. خب این تفاوت ها از کجا می آید؟ ما این تفاوت ها را از پرتو محبت بین پدر و مادر و فرزندان می توانیم ببینیم. هرچقدر محبت میان پدر و مادر و فرزندان زیاد و ریشه دار باشد می بینید که فرزند هم این محبت را در رفتار خود منعکس می کند و باز می تاباند اما وقتی این محبت وجود ندارد یا کم رنگ است اثرش هم در رفتار فرزندان نمودار می شود."
بخش دوم گفتگوی گروه "قرآن و معارف" با حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالله بحرینی، کارشناس دینی که در حوزه سبک زندگی مطالعات و پژوهش دارد می خوانید.
یکی از عناصر مهم در سبک زندگی اسلامی جایگاه توکل در زندگی است که البته همین توکل هم باید درست فهم شود که حالا ما وارد این بحث نمی شویم. می خواستم ببینم که آیا ما در این باره نقصان هایی در فرهنگ عمومی مان داریم که به عنوان پروژه ای برای تغییر به آن نگاه کنیم؟
بله، ببینید ما مأمور به تدبیر هستیم. این نیست که سررشته امور را رها کنیم. همچنان که شما هم اشاره داشتید توکل باید درست و صحیح فهم شود. چه بسا کسانی تعلل و تنبلی و بی برنامگی خود را به حساب توکل بگذارند که از روح حقیقت بسیار دور است. اما نکته این جاست که ما تدبیر می کنیم و خداوند هم تدبیر می کند. انسان متوکل کسی است که در عین حال که سعی می کند با ارزیابی امور بهترین تصمیم را بگیرد اما در نهایت به خدا توجه دارد و سررشته امور را در دستان او می بیند. شما امروز می بینید که به لحاظ ظاهری بسترهای پیاده سازی این معارف در جامعه ما صورت گرفته است اما هنوز آن نتیجه لازم را نمی بینیم.
چرا این گونه است؟
به خاطر این که متأسفانه اغلب ما می بینیم فقط به شعایر و پوسته دین توجه می شود اما روح و درون مایه دین جدی گرفته نمی شود. در واقع این دین در متن زندگی مردم قرار نگرفته و جزیی از آن نشده است.
من پرسشم را تکرار می کنم. چرا ما نتوانسته ایم این فحوای اصیل و حقیقی را به گونه ای در متن زندگی مردم ببریم؟
شاید مهم ترین عامل در این زمینه این است که ما مولفه های تربیتی مان لنگ می زند. این ها چیزهایی است که باید از کودکی در ذهن ها جاگیر شود، اگر می خواهی کسی را با توکل بار بیاوری این کار از همان کودکی باید انجام می شود. به گفتن هم نیست. شما وقتی به یک کودک شش ساله قولی می دهی روی آن قول و وعده ای که به کودک داده ای بایست و به آن عمل کن. چرا؟ به خاطر این که کودک، پدر و مادر را خداوند خودش می بیند و اگر ببیند که این خداوندان درباره او بدقولی کرده اند در بزرگسالی هم نمی تواند به خدا توکل کند. چون به تعبیر قرآن، پدر و مادر "ربیانی صغیر" هستند، پروردگارانی کوچک و اگر فرزندان ما از همان کودکی ببینند که پدر و مادر خلف وعده نمی کنند، در بزرگسالی هم این مطلب در جانشان می نشیند که خداوند خلف وعده نمی کند بنابراین مفهوم توکل در وجود آن ها باور می شود . پیامبر (ص) فرمودند که فرزندان خود را از همان کودکی با سه موضوع مأنوس کنید؛ محبت پیامبر (ص)، محبت اهل بیت (ع)، و انس قرآن. شما می بینید در یک خانواده ای تا پدر به فرزندش می گویند پسرم! این کار را انجام بده. آن فرزند سریع آن کار را انجام می دهد. در خانواده ای دیگر می بینید پدر یا مادر دو سه بار یک موضوع را باید تکرار کند تا آن فرزند، متقاعد به انجام آن کار شود. در یک خانواده ای هم می بینید پدر و مادر هر اندازه که اصرار دارند فرزندشان آن کار خواسته شده را پشت گوش می اندازد. خب این تفاوت ها از کجا می آید؟ ما این تفاوت ها را از پرتو محبت بین پدر و مادر و فرزندان می توانیم ببینیم. هرچقدر محبت میان پدر و مادر و فرزندان زیاد و ریشه دار باشد می بینید که فرزند هم این محبت را در رفتار خود منعکس می کند و باز می تاباند اما وقتی این محبت وجود ندارد یا کم رنگ است اثرش هم در رفتار فرزندان نمودار می شود.
در واقع شما می گویید که محبت یکی از مهم ترین دروازه های تربیتی در سبک زندگی می تواند باشد؟
بله، شما ببینید این همه دستورات و کلام الهی و کلام معصومان (ع) در اختیار ماست. این طور نیست که مثلا برای این که کلام الهی و معصومان در اختیار ما باشد دچار مشقت شویم. خیلی راحت با یک اراده چند لحظه بعد می توانیم در محضر سخن حق یا کلام معصوم قرار بگیریم اما چرا این اتفاق نمی افتد؟ به خاطر این که محبت ما نقص دارد. وقتی محبت در وجود شما کم رنگ باشد آن کششی که باید به سمت قرآن و کلام معصومان در وجودت باشد وجود ندارد یا کم است. قرآن می فرماید: "قل ان كنتم تحبّون اللّه فاتّبعونى يحببكم اللّه و يغفر لكم ذنوبكم" آیه می فرماید اگر خدا را دوست دارید "فاتبعونی" یعنی از پیامبر (ص) تبعیت کنید. یعنی نمی شود هم ادعای دوستی و محبت با خدا را داشت و هم از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) تبعیت نکرد.
پس این هم می تواند یک میزان محکم و روشن باشد که اگر واقعا دیدیم مردم با تمام جان و دل به آنچه حضرت رسول (ص) و معصومین (ع) می گویند عمل می کنند می توانیم بگوییم این جامعه الهی شده است؟
بله همین طور است در حالی که امروز می بینیم گاهی به فلان گفته دانشمند غربی بیشتر توجه می شود تا کلام معصوم (ع) که عین وحی است و نقض هم نمی شود در حالی که آن کلام انسانی و نظریه اش می تواند در آینده نقض شود.
شما اگر نگاه کنید می بینید اگر عمل به دستورات قرآن و آموزه های وحیانی کم رنگ شده است، به خاطر این است که آن انس ایجاد نشده است، در حالی که توصیه حضرت رسول (ص) این است که فرزندان خود را با قرآن مأنوس کنید. این طور هم نیست که ما بدون توجه به اقتضائات سنی مفاهیم پیچیده و چندلایه را در ذهن بچه ها وارد کنیم که باعث دلزدگی شود، بلکه متناسب با شرایط سنی مفاهیم را ساده سازی کنیم یا از دسته ای از مفاهیم که قابل دریافت برای بچه هاست سخن بگوییم.