■ شکوه نماز در غربت غرب
شکوه نماز در غربت غرب
در زمان رژيم شاه قرار بود يك گروه از مهندسين كشاورزى به يكى از كشورهاى اروپايى براى كسب تجارب كشاورزى بروند. يك استاد دانشگاه را سرپرست گروه مى كنند. هواپيما در شهرى براى سوختگيرى فرود مى آيد. مسافرين هواپيما ...
کتاب «بهترين پناهگاه حكايات و داستان هاى نماز» اثری از آقای رحيم كارگر محمديارى است که به بیان داستان های گوناگون از نماز و نمازگزاران پرداخته که منتخبی از این داستان ها در شماره های گوناگون تقدیم علاقمندان می گردد.
* شكوه نماز در غربت غرب
حجت الاسلام روحانى از قول فردى نقل مى كند كه در زمان رژيم شاه قرار بود يك گروه از مهندسين كشاورزى به يكى از كشورهاى اروپايى براى كسب تجارب كشاورزى بروند. يك استاد دانشگاه را سرپرست گروه مى كنند. هواپيما در شهرى براى سوختگيرى فرود مى آيد. مسافرين هواپيما از مليت ها و مذاهب مختلف بودند؛ مسيحى ، كليمى و مسلمان .
هوا در حال تاريك شدن بود كه استاد دانشگاه مى رود وضو بگيرد. بعد، از داخل ساكش يك قبله نما در مى آورد، قبله را پيدا مى كند و مى ايستد به نماز. گروهى كه آن استاد سرپرستش بود، مى افتند به التماس كه مهندس ! تو را خدا در اينجا دست از اين كارها بردار. اينجا همه تيپ آدم هست .
استاد با عصبانيت و غيظ مى گويد:
اين چه درخواست و حرف احمقانه اى است كه مى گوييد! پابندى به اعتقادات دينى مگر مصلحتى است؟ خجالت نمى كشيد اين حرف را مى زنيد؟
استاد بى اعتنا به اطرافيان و حتى نگاه هاى متعجب خارجيان ، بار ديگر مى ايستد براى نماز. با آرامش خاص نماز مغرب و عشاء را تمام مى كند. اين در حالى بود كه مسافرين و مهمانداران با حالت آميخته به ادب و احترام منتظر استاد بودند كه سوار هواپيما شود.
مهمانداران به شدت مجذوب شخصيت معنوى استاد شده بودند و يكى از آنها مى گفت: هواپيما در آسمان دچار نقص فنى شد، اما بدون آنكه دريابيم كه چگونه و چطور شد كه نقص بر طرف شد، اكنون حس مى كنم كه به خاطر وجود اين مرد خدايى بود كه ما از يك حادثه قطعى نجات يافتيم
منبع: حوزه