■ متنی زیبا از شهید بهشتی در مورد نماز
متنی زیبا از شهید بهشتی در مورد نماز
در ان لحظه که ادمی به کمال و شکوه بینهایت افریدگار جهان میاندیشد، سراپا شیفته ان میشود; دل و جانش به خضوع و خشوع و فروتنی میگراید; با اهنگ فطرت در برابر ان همه کمال و عظمت سر تعظیم فرود میاورد: «رکوع»; سر به زمین میساید: «سجود»; و زبان به ستایش میگشاید: «حمد و تسبیح».
قرآن عبادت را مخصوص خدای یکتا میشمرد و پرستش هر کس و هر چیز دیگر جز خدا را حرام و گناهی بس بزرگمیداند:
«و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه...» «فرمان خدا بر ان رفته که جز او را نپرستید...»
اسلام از نظر کلی، برای عبادت خدای یکتا هیچ زبان یا شکل خاصی معین نکرده و هیچ قید و شرطی نگذارده است. تنها شرط مهم عبادت در اسلام این است که انچه بندگان خدا به عنوان عبادت به جا میاورند به اوهام و خرافات، شرک، خودنمایی و ریا الوده نباشد.
بنابراین، مسلمانان با رعایت کامل این نکات، در هر وقت و هر جا، به هر زبان و هر لغت و به هر شکل و هر جور که بخواهند میتوانند به نیایش خدا و راز و نیاز با او بپردازند.
نماز، مراسم مخصوصی برای پرستش خدا و راز و نیاز با اوست که در ان جنبههای ارزنده و اموزنده خاصی در نظرگرفته شده، و به همین جهت شکل مخصوصی به خود گرفته است.
نماز، سرود توحید و یکتاپرستی و سرود فضیلت و پاکی است که باید فکر و روح ما را در برابر عوامل شرکزا والوده کنندهای که در زندگی روزمره با انها سر و کار داریم پاک و یکتاپرست نگهدارد.هر یک از ما در زندگی روزانه خود سرگرم کار و هدف خویش است و کمتر به چیزی دیگر جز ان میاندیشد. سرگرمی به کار و تلاش روزانه در راه زندگی، برای بشر امری طبیعی و ضروری است; به جسم و جانش نشاط میبخشد، راههای جدید زندگی را به روی او میگشاید و او را در راه علم و هنر و صنعت و ایجاد وسایل گوناگون بهتر زیستن به جلو میراند; ولی در عین حال او را چنان در خود و ارزوهایش فرو میبرد که گهگاه برای رسیدن به این ارزوها در برابر این و ان به چم و خمش وا میدارد; از خود و شخصیت واقعی و انسانی خود بیگانهاش میسازد و جسم و جانش را الوده میکند. از الودگی جسمی مثال بزنیم:
کمتر کسی است که در اثنای کار روزانه، دستش، لباسش، دست و صورتش، سر و پایش، و گاهی همه پیکرش، کثیف نشود و به تنظیف روزانه انها نیازمند نگردد. دانشاموز یا دانشجویی که درس میخواند، معلمی که درس میدهد، کشاورزی که به کند و کاو زمین، کاشتن تخم یا نشاندن نهال، ابیاری، وجین یا درو و برداشت محصول مشغول است، کارگر یا مهندسی که در کارگاه کار میکند، پرستار یا پزشکی که با بیماران سر و کار دارد، بانوی خانه داری که خانه را اداره میکند، پیشهور یا بازرگانی که به داد و ستد مشغول است و محققی که به کاوش علمی میپردازد، همه باید روزی یک یاچند بار لباس و تن خود را شستوشو دهند تا پاکیزه بمانند.
روح ما نیز در میدان زندگی روزانه به همین اندازه یا بیشتردر معرض الودگی است: الودگی به هوسهای تحریک شده و لجام گسیخته، خودخواهیها و چشم و همچشمیهای برانگیخته، غرور ناشی از پیروزی و کامیابی، یا عقده روانیناشی از شکست و ناکامی، و به دنبال ان حسد و کینه و انتقام وصدها الودگی دیگر.
این الودگیها روح را تیره میکند و ما را از راه راست زندگی، راه پاکی و فضیلت و تقوا منحرف میسازد و به راه فساد میکشاند; از یاد خدا غافل میکند و به دام شیطان و وسوسههای شیطانی میافکند.
بنابراین، باید همانطور که لباس و تن خود را میشوییم و پاکیزه میکنیم، دل و جان خود را هم شستوشو دهیم و پاکیزه کنیم; خود را به خدا، سرچشمه پاکی و کمال، نزدیک سازیم; لحظاتی را به یاد او، به نیایش او و راز و نیاز با او بگذرانیم و روح الوده را در چشمه صاف و زلال الهی شستوشو دهیم.این است نمازی که مسلمان روزی چند بار میخواند. . . .