■ پدربزرگ گفت: همیشه آرزو داشتم یکبار پشت سرت نماز بخوانم.
خانواده واقعیِ مرحوم ابوترابی به روایت فرزندش
مرحوم علی اکبر ابوترابی
میثم ابوترابیفرد گفت: آزادهها در واقع خانواده حاج آقا ابوترابی فرد هستند، زمانی که در کنار آزادهها هستم گویی در کنار برادرانم هستم.
«سیدمیثم ابوترابیفرد» فرزند مرحوم سیدعلیاکبر ابوترابیفرد در خصوص سیره رفتاری مرحوم ابوترابیفرد در خانواده اظهار داشت: همه میدانند که پدر کمتر منزل بود و بیشتر خودش را وقف مردم و جامعه میکرد. ما هم اگر میخواستیم وی را ببینیم باید در بیرون از منزل و در بین جمع آزادگان او را مییافتیم. در مجموع شاید روزی سه ساعت برای استراحت به منزل میآمد.
فرزند مرحوم ابوترابیفرد افزود: در طول عمرم سه سفر تفریحی بیشتر با ایشان نداشتم که در 10 سال بعد اسارت پدر بود.
وی بیان کرد: آزادهها در واقع خانواده حاج آقا ابوترابیفرد هستند، زمانیکه در کنار آزادهها هستم، گویی در کنار برادرانم هستم. هرچه خاطره از حاج آقا است، آزادهها از ایشان دارند؛ چرا که روزهای زیادی را با او گذراندهاند.
فرزند مرحوم ابوترابیفرد با اشاره به همراهی مادرشان در طول سالها مبارزات پدرشان در دوران ستمشاهی و اسارت بیان کرد: پشتیبانیهای مادر بود که حاج آقا میتوانست زندگی را به خوبی اداره کند و خیالش راحت باشد که مشکلی در زمینه خانوادگی پیش نمیآید و میتوانست به فعالیتهای بیرون بپردازد. مادرم معلم بود و با حق و حقوق معلمی بچهها را بزرگ کرد و پدر از راه دور ما را پیشتیبانی میکرد.
میثم ابوترابیفرد اشارهای به رفتار حاج آقا ابوترابیفرد در قبال پدر و برادرانش داشت و در اینباره گفت: ایشان نسبت به اخوی و پدرش خاضعانه برخورد میکرد و همیشه احترامشان را نگه میداشت. پدر بزرگم امام جماعت مسجد امام حسین (ع) بود. گاهی اگر نمیتوانست به مسجد برود از پدرم میخواست امام جماعت باشد. یکبار که قرار بود پدر نماز بخواند در بین نماز پدربزرگ وارد مسجد شد و به پسر اقتدا کرد و نمازش را خواند. بعد از نماز وقتی پدر موضوع را فهمید، خیلی ناراحت شد که چرا پیشنماز شده و پدربزرگ جلو نیامده است؛ پدربزرگ گفته همیشه آرزو داشتم یکبار پشت سرت نماز بخوانم.
وی تصریح کرد: با برادرها هم همچون پدر رفتار میکرد و چون فاصله سنیاش با برادر کوچکتر نزدیک به 14 سال بود، رابطه پدر و فرزندی بین آنها حاکم بود.
منبع:مشرق