آیت الله مظاهری:■ قرآن میگوید وقت نماز ترافیک در خیابانها نباشد
به گزارش شفقنا، متن سخنان این مرجع تقلید در درس هفتگی اخلاق خود با موضوع معرفت نفس در زیر تقدیم خوانندگان می شود:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین والصلاه والسّلام علی خیر خلقه أشرف بریته ابوالقاسم محمّد صلی الله علیه و علی آله الطیّبین الطاهرین و عَلی جمیع الانبیاء وَالمُرسَلین سیّما بقیه الله فی الأرضین و لَعنه الله عَلی اعدائهم أجمعین.
شب جمعه متعلّق به قطب عالم امکان و محور عالم وجود و واسطۀ بین غیب و شهود، یعنی حضرت ولیعصر «عجّل الله تعالی فرجه الشّریف» است؛ اظهار ارادت کنید خدمت آقا با سه صلوات.
قبل از آنکه وارد بحث شوم، میلاد پربرکت امام هفتم موسی بن جعفر«ع» را به همۀ شما تبریک میگویم و از طرف همۀ شما این میلاد پربرکت را به ساحت مقدس حضرت ولیعصر«عجّلاللهتعالیفرجهالشّریف» تبریک میگویم و از طرف همۀ شما از موسی بن جعفر«سلاماللهعلیه» میخواهم نظر لطفی به جلسه عنایت کنند و انشاءالله با لطف موسی بن جعفر«سلاماللهعلیه» از جلسه بیرون رویم. برای اینکه جلسۀ ما مورد نظر آقا واقع شود اظهار ارادت کنید خدمت موسی بن جعفر با سه صلوات.
بحث ما دربارۀ معرفهالنفس بود که پیش اهل دل بالاترین بحثهاست و پیش علمای علم اخلاق بحثی بالاتر و بهتر از این نداریم. بیست و دو فصل از این بحث را عنوان کردم و به طور فشرده در این بیست و دو عنوان صحبت کردم.
فصل بیست و دوّم ما در یک امر فوقالعاده مهمی است که ناقص مانده است و آن رابطۀ انسان با دیگران است. دربارۀ رابطۀ انسان با باطن و درون خود و درون انسان با ظاهر و بدن و جسم خود، صحبت کردم. جلسۀ قبل راجع به رابطۀ انسان با خدا مقداری صحبت کردم و فهمیدیم که اگر این رابطه محکم باشد و اگر این رابطه جداً عالی باشد، این میتواند برسد به جایی که به جز خدا نداند:
رسد آدمی بهجایی که بهجز خدا نداند بنگر که تا چه حد است مقام آدمیّت
اگر این درنده خوئی ز طبیعتت بمیرد همه عمر زنده مانی به روان آدمیّت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت به درآی تا ببینی طیران آدمیّت
اگر این رابطه محکم شد، خلیفه الله میشود که هدف از خلقت انسان همین است. اگر این رابطه محکم شد هم در دنیا و هم در آخرت عزیز است و بالاخره در سیر من الحق الی الحق هر قدمی بردارد، برای او از دنیا و آنچه در دنیاست، بهتر است. هفتۀ گذشته دربارۀ این مطلب صحبت کردم و جملهای بگویم و وارد بحث شوم و جمله اینست که همه و مخصوصاً جوانها! فهم و یادگیری این حرفها استدلالی نیست، این حرفها گفتگویی نیست، این حرفها رابطه با خدا میخواهد و عملی است. پس بیایید تجربه کنید. هرکه باشد، با تجربه و با عملش میتواند به جاهای بالایی برسد. ولو آدم بیسوادی باشد.
کربلایی کاظم اراکی در زمان استاد بزرگوار ما آیتالله العظمی بروجردی بود و آقای بروجردی ایشان را خیلی دوست داشت. رابطۀ با خدایش رسید به آنجا که برایش تشرف پیدا شد. آقا امام زمان آمدند و او را بردند در امامزادهای در اراک و آنجا او را حافظ قرآن کردند و غائب شدند. حفظ قرآن او عجیب بود و حتی رسیده بود به آنجا که غلط گیری قرآن را از او یاد میگرفتند، در حالی که سواد الفبا هم نداشت و رعیت بود. اما به خاطر رابطه با خدا و به خاطر مواظبت از حقّالنّاس و برای مواظبت از نماز و رابطه با خدایش و به عبارت دیگر به خاطر تقوا، این گذشت و ایثار و فداکاری موجب تشرفش شد و آقا امام زمان به او گفتند کتیبه را بخوان و او گفت سواد ندارم. باز آقا فرمودند بخوان و او هم خواند و ناگهان دید آقا نیست و توجه کرد که حافظ قرآن شده است. حتی ما او را امتحان میکردیم. دو واو کف دست مینوشتیم که یکی واو الفبا و یکی واو قرآن بود. از او میپرسیدیم از این دو واو کدامیک قرآن است؟ دست روی آن واوی میگذاشت که به نیت قرآن نوشته بودیم. میگفت قرآن نور دارد و من نور قرآن را میبینم.
«قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ»[۱]
حضرت آیتالله العظمی بروجردی خیلی به او علاقه داشتند و با او خیلی حرف میزدند. مرحوم آیتالله حائری امتحانی از او به عمل آوردند. مرحوم آیتالله حائری هم به او علاقه داشتند. نشسته بودند پای کتابها و او وارد شد و بعد از تعارفها، آیت الله حائری به او گفتند این قرآن را بخوان و به جای قرآن، کتاب به او دادند. ایشان هم کتاب را باز کرد و گفت این قرآن نیست. مرحوم آیتالله حائری گفتند: از کجا میدانی این قرآن نیست؟ گفت برای اینکه قرآن نور دارد و این نور ندارد. بعد ورق زد و آیهای پیدا کرد و دست روی آن گذاشت و گفت این قرآن است، برای اینکه میدرخشد و نورانیّت دارد.
پس رابطه با خدا عمل میخواهد: «وَ الَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»[۲]
قرآن فراوان به همۀ ما دستور میدهد که اگر راه را میخواهی، مجاهدت کن. مجاهدت یعنی اهمیت به همۀ واجبات و مخصوصاً نماز. باید از نماز لذت ببرد. اگر نماز بخواند و نماز برایش سنگین باشد، به جایی نمیرسد. باید نماز شب بخواند و از نماز شب یک رابطۀ کامل با خدا پیدا کند. باید به فکر دیگران باشد و به هر اندازه میتواند حاجت از مردم برآورد، برای اینکه پروردگار عالم این کار را خیلی دوست دارد و بالاترین چیزها و دوش به دوش نماز، خدمت به خلق خداست. بالاتر از این دو، اجتناب از گناه است.
گناه انسان را زمین میزند. اگر کسی با مجاهده و با عمل به جایی هم برسد، اما اگر یک گناه آمد سقوط میکند. زیاد دیدهایم از اهل دل که به جاهایی رسیدهاند، اما ناگهان به خاطر یک گناه سقوط کردند یا به خاطر یک شبهه یا غذای شبههناک سقوط کردند. اینها هست، اما مجاهدت میخواهد. مرحوم آیتالله آقای خوئی«رضواناللهتعالیعلیه» انصافاً مرد بزرگ و اهل دلی بود. ایشان فرموده بودند من در خوی طلبه بودم و کسی آمد و قرآن را در تاریکی میخواند. ما اطرافش را گرفتیم که این چه معجزهایست. مثل کربلایی کاظم نور قرآن را میدیده است. مرحوم آقای خوئی از ایشان تقاضا کرده بودند یک دستورالعمل به ایشان بدهند و ایشان یک دستورالعمل داده بودند.
اگر بخواهیم میشود و خداوند رُسُلش را میفرستد. قرآن میگوید ملائکه میآیند و ملائکه میگویند ما نوکر شما هستیم: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ ، نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ»[۳]
کسانی که جداً میگویند الله؛ یعنی رابطه با خدایشان محکم است و اهمیّت به واجبات میدهند و با لذّت اهمیّت به مستحبّات میدهند و اجتناب از گناه دارند، قرآن میگوید ملائکه بر اینها نازل میشوند و به اینها دلداری میدهند که از آینده نترسید و از گذشته غم و غصّه نداشته باشید؛ ما در دنیا و آخرت کمک کار شما هستیم. فقط در آخرت نیست که دست شما را میگیریم و فقط در آخرت نیست که به اذن امیرالمؤمنین شما را پای حوض کوثر میبریم، بلکه در دنیا نیز به شما کمک میکنیم.
مرحوم آقای خوئی«رضواناللهتعالیعلیه» فرموده بودند که آن فرد، دستورالعمل را چهل روزه به من داد؛ اما یک امتحان برایم جلو آورد. ایشان دستور داده بود روزه بگیرم و از غذایی که برایم میآورد افطار کنم، امّا روزی، برای افطار نیامد و من نتوانستم تاب بیاورم و به کبابی رفتم و غذا خوردم و تا غذا تمام شد، دیدم آنچه در این مدّت به دست آوردهام، تمام شد. بعد آن مرد آمد و تبسمی کرد و گفت نتوانستی در امتحان نمره بیاوری! هر وقت توانستی در امتحان نمره بیاوری، میآیم و کمکت میکنم.
جوانها! بیایید و تجربه کنید. جداً اهمیّت به همۀ واجبات دهید. برسد به آنجا که وقتی موقع نماز شد، دگرگونی در شما پیدا شود. قرآن میگوید باید چنین باشد که وقت نماز ترافیک در خیابانها نباشد. خیابانها صددرصد خلوت و بازار صددرصد خلوت و آنچه پر باشد، مسجد باشد. نماز شب رابطه با خدا و درد دل با خداست. انسان اگر غم و غصهها و نگرانی و اسراری داشته باشد، بعضی اوقات شوهر به زن و زن به شوهر نمیتواند بگوید، اما با خدا میتواند حرف بزند و در نماز شب با خدا حرف بزند. اگر به راستی با خدا حرف بزند، گناه هرچه بزرگ و فراوان باشد، میآمرزد. او ما را خلق کرده برای اینکه دستمان را بگیرد و ما را بکشاند به سعادت و به سیر من الحق الی الحق. لذا یکی از الطاف خدا توبه است: «قُلْ یَا عِبَادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[۴]
به گنهکار و به آنکه روسیاه و دل سیاه است، خدا خطاب میکند: بندهام! بعد میفرماید: ای بندۀ گنهکارم که خیلی گناه کردهای! مأیوس نشو و جداً توبه کن. کسی از رحمت خدا ناامید نمیشود و گناه هرچه بزرگ و فراوان باشد، اگر توبه کند و جداً به جا نیاورد، خدا حتماً میآمرزد. این راهی است که خدا جلوی پای ما گذاشته است.
باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بتپرستی باز آ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صدبار اگر توبه شکستی باز آ
بهراستی صد بار هم اگر توبه شکستید، بازآیید و در راه باشید. خداوند وعده داده دست انسان را بگیرد. خدا به ملائکه وعده داده که به ما کمک کند. قرآن میفرماید: «لَهُ مُعَقِّباتٌ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یَحْفَظُونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ»[۵]
یک دسته از ملائکه مواظب ما هستند. معنای این آیه اینست که اگر حرفشان را بشنوی، آنها محیط هستند و شیطان فرار میکند. شیطان با کسی است که حرف شیطان را بشنود و الاّ قرآن میفرماید شیطان حق ندارد کسی را که خدا را دارد وسوسه کند. شیطان وقتی راندۀ درگاه خدا شد، به خدا قسم خورد و گفت خدایا من همه را گمراه میکنم، اما با مخلصین هیچ کاری نمیتوانم بکنم و مخلصین از دست من رها شدند و در صورت من زدند و من از آنها مأیوسم. پس یک دسته ملائکه منتظر این انسان هستند و کمک کار او هستند. میرسد به اینجا که این ملائکه با او حرف میزنند و میگویند: «نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ»
به او میگویند هم در دنیا و هم در آخرت به تو کمک میکنیم. رابطۀ با خدا آدم را به اینجا میرساند. پس بیایید تجربه کنید و ببینید که قرآن درست میگوید یا نه.
اولاً راههایی را میخواهد که بزرگان گفتهاند. مثلاً یقظه یعنی بیداری و بعد توبۀ جدی میخواهد و بعد از توبه، تقوا میخواهد. یعنی اهمیّت به واجبات و اهمیّت به مستحبّات و اجتناب از گناه میخواهد. بعد تخلیه میخواهد و به مرور زمان صفات رذیله را از دل بکند. تحلیه میخواهد یعنی صفات خوب را جایگزین آن کند بعد میرسد به تجلیه که نور خدا در دل این میتابد و تجلّی میکند و بعد به مقام فنا و لقا میرسد و معنایش اینست که هیچ کس و هیچ چیز در دل نیست به جز خدا.
به دریــا بنگــرم دریا تو بینُم به صحرا بنگرم صحرا تو بینُم
به هرجا بنگرم از کوه و در و دشت نشان از روی زیبای تو بینُم
پس تجربه کنید؛ مشکل هم نیست، بلکه ما مشکل میکنیم. چون اعراض کردهایم، پس نماز برایمان سنگین است. چون رابطهمان با خداوند محکم نیست، خواب بهتر از نماز شب شده است.
حاج میرزا علی آقای شیرازی یکی از علمای بزرگ اصفهان بود. مرحوم شهید آیت الله مطهری عاشق او بود و ایام تعطیلی قم برای درس نهجالبلاغۀ این آقا میآمد. ایشان به قم آمده بود و یک شب نماز شبش تعطیل شده بود و تقصیر کسانی بود که به دیدنش آمده بودند و این که باید مثلاً ساعت ۹ بخوابد و برای نماز شب بیدار شود،ساعت ۱۱ یا ۱۲ خوابیده و نماز شبش تعطیل شده بود. فردای آن روز مثل باران گریه میکرد، زیرا نماز شبش تعطیل شده بود. معلوم است که چنین شخصی به جاهایی میرسد. معلوم است که راه را پیدا کرده و میتواند در این راه برسد به جایی که به جز خدا نداند.
پی نوشت:
[۱]. المائده، ۱۵: «قطعاً براى شما از جانب خدا روشنایى آمده است.»
[۲]. العنکبوت، ۶۹: «و کسانى که در راه ما کوشیدهاند، به یقین راههاى خود را بر آنان مىنماییم و در حقیقت، خدا با نیکوکاران است.»
[۳]. فصلت، ۳۰ و ۳۱: «در حقیقت، کسانى که گفتند: پروردگار ما خداست سپس ایستادگى کردند، فرشتگان بر آنان فرود مىآیند [و مىگویند:] هان، بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید، در زندگى دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم.»
[۴]. الزمر، ۵۳: «بگو: اى بندگان من که بر خویشتن زیادهروى روا داشتهاید، از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه گناهان را مىآمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.»
[۵]. الرعد، ۱۱: «براى او فرشتگانى است که پى در پى او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسدارى مىکنند.»