■ نانوا شدم تا نماز صبحم قضا نشود
دیدار با کاسب نمونه محله دامپزشکی
نانــوا شدم تا نماز صبحم قضا نشود
همه ترس و نگرانیاش از این است که مبادا نماز صبحش قضا شود. اگر این اتفاق بیفتد، آن روز دیگر برایش روز نخواهد بود و تا نماز صبح فردا کسل است. همین تعصب و اعتقادش روی خواندن نماز صبح بود که باعث شد نانوایی را بهعنوان پیشه و کسب انتخاب کند و بار و بنهاش را از رزق و روزی که صبح اول وقت پخش میکنند، پرمیکند از آن دوران که ذبیحالله عرب، نانوای محله دامپزشکی وارد این شغل شد ۲۰سالی میگذرد و حالا همین راز و نیازهای صبحگاهی ذبیحالله را حبیبالله کرده است.
همه ترس و نگرانیاش از این است که مبادا نماز صبحش قضا شود. اگر این اتفاق بیفتد، آن روز دیگر برایش روز نخواهد بود و تا نماز صبح فردا کسل است. همین تعصب و اعتقادش روی خواندن نماز صبح بود که باعث شد نانوایی را بهعنوان پیشه و کسب انتخاب کند و بار و بنهاش را از رزق و روزی که صبح اول وقت پخش میکنند، پرمیکند از آن دوران که ذبیحالله عرب، نانوای محله دامپزشکی وارد این شغل شد 20سالی میگذرد و حالا همین راز و نیازهای صبحگاهی ذبیحالله را حبیبالله کرده است.
قرار است از او بهعنوان کاسب نمونه محله با حضور شهردارمنطقه، معاونت فرهنگی و اجتماعی و مدیر فرهنگی و هنری منطقه، شهردار ناحیه یک و جمعی از اهالی و کاسبان خیابان دامپزشکی تجلیل شود. زودتر از ساعت مقرر به راه میافتم تا قبل از آمدن مسئولان و اجرای رسمی این برنامه با خودش گفتوگو کنم. مغازه نانواییاش در خیابان دامپزشکی، یکی از خیابانهای قدیمی محل است. کافی است چند قدمی از کنار مسجد اولیا به سمت خیابان استاد معینبرداری، حتماً بوی نان داغ مشامت را معطر و اشتهایت را قلقلک خواهد داد. آن طرف خیابان بنر زردرنگی که رویش نوشته شده نانوایی لواشی از دیوار آویزان است و متولیان برگزاری تجلیل از کاسب حبیب الله، هم مشغول نصب استند در گوشهای از خیابان هستند. شلوغی و رفتوآمد در خیابان باریک دامپزشکی و پیادهرو تک نفرهاش از یک سو و توقف رهگذران از روی کنجکاوی برای به جواب رسیدن سؤالشان از طرف دیگر، اما در این شلوغی، شاطر چانه باز شده را روی پالشتک پهن میکند و تند تند داخل تنور میگذارد. از شاطر که مشغول درآوردن نان است، سراغ ذبیحالله عرب را میگیرم و منتظر میمانم تا پیرمرد سپید مویی را پشت دخل نشانم بدهند، اما او میگوید: «بفرمایید خودم هستم.» کمی تعجب میکنم. اغلب کسانی را که دیدهام یا شنیدهام که به این نام و آوازه شهرت دارند، سنی و سالی از آنها گذشته اما این بار کاسب خوشنام و مردمدار محله دامپزشکی 40 دهه را بیشتر پشت سرنگذاشته است، ولی رفتار و منشش در این مدت زبانزد اهالی وکسبه محل شده است. نانواییاش به اندازه تنور نان، دستگاههای نانوایی، ایستادن خودش و 3برادر و دامادشان که همراهان کسب و کارش هستند، جا دارد، به همین خاطر جلوی در نانوایی کمی جابهجا میشوم تا مشتریها از یک طرف نان بردارند و من هم از طرف دیگر جواب سؤالاتم را بگیرم.
همه این برنامه برای ذبیحالله عرب، نانوای محله ترتیب داده شده است، اما او خدمت به اهالی را مقدمتر میداند و همچنان مشغول کار است.
روزیدهنده خداست
صدای هیاهو و همهمه اهالی در اطراف نانوایی ذبیحالله پیچیده است. اهالی میخواهند بدانند جلوی مغازه کاسب قدیمی محله چه خبر است. صدایم را کمی بلندتر میکنم و از او میخواهم برایم بگوید که چطور وارد این حرفه شده است. گوشم را بیشتر تیز میکنم تا از میان این همه صدا حرفهای ذبیحاللهرا بشنوم و ذبیحالله همانطور که چانههای نان را صاف میکند به سالهای نه چندان دور بر میگردد. به روستایی که مرکز طلای قرمز است سفر و خاطراتش را از آنجا شروع میکند. اصالت ذبیحالله به روستای بیهود از توابع شهرستان قاین برمیگردد. او میگوید: «سال 73بود که با دیپلم ادبیات علوم انسانی فارغالتحصیل و سال بعدش هم راهی سربازی شدم. سربازیام که تمام شد دنبال کار به هرجایی سرک میکشیدم و از این دفتر کاریابی سراغ دیگری میرفتم و فرم ثبتنام پر میکردم، اما از کار خبری نبود. چون از قبل مدتی در این زمینه کارگری کرده بودم و مهارت داشتم، تصمیم گرفتم نانوایی باز کنم به همین خاطر سال 80 این نانوایی را باز کردم و مشغول کار شدم. خودم شدم صاحبکار خودم. اکنون هم به جز خودم 3نفر دیگر هم از این مغازه خرج زندگیشان را در میآورند.» عرب نان پخته شده را از تنور بیرون میآورد و جلوی مشتری میاندازد و مشتری دانه دانه برداشته و کنار میگذارد. بعد از این همه سال حرکات دست و پایش با هم هماهنگ شده و با چرخیدن نیمه بدنش نان را روی نقاله تنور میگذارد. میگویم درآمدش کفاف زندگی 4خانوار را میدهد و عرب دستانش را رو به آسمان بلند میکند و با لهجهای شیرین میگوید: «خدا خودش برکتش میدهد. الحمدالله راضی هستیم و لقمه حلالی است که همه از کنار این سفره به خانه میبریم. ما اگر عقیده داشته باشیم که روزیدهنده خداوند است، دیگر برای هیچ چیز دروغ نمیگوییم. گاهی ممکن است با دروغ و کلک در ظاهر پول زیادی هم بهدست آید، ولی چون رزق و سهممان نیست، از دست میرود.»
ذبیح الله حبیب خداست
موقع حرف زدن با من حواسش به مشتری است تا مبادا منتظر بماند و کارش دیر راه بیفتد. به همین خاطر بین صحبتهایمان وقفه میافتد. از این فرصت استفاده میکنم و به اطراف مغازهاش نگاه میکنم، هممحلهایها جلوی مغازهاش ایستادهاند و از همدیگر میپرسند، «چه خبره؟ چرا اینجا آنقدر شلوغ شده؟» با حرارت نانی که روی دستم میافتد دوباره به سمت تنور و عرب برمیگردم و اینبار میگویم از بین این همه شغل چرا نانوایی را انتخاب کردید و او جوابی میدهد که انتخاب عنوان «حبیبالله» برایم بیشتر روشن میشود. ذبیحالله در این باره میگوید: «روزی که نماز صبحم قضا شود، احساس بدی پیدا میکنم و این حال بد تا فردا با من است. به همین خاطر نانوایی را انتخاب کردم چراکه به واسطه این شغل باید صبح زود بیدار شوم و خمیر آماده کنم. حالا چند سالی میشود که دیگر نمازم قضا نمیشود و خیالم آسودهتر است. از قدیم هم گفتهاند روزی اهل خانه را بعد از نماز صبح پخش میکنند. اگر کسی بخواهد در آینده موفق شود، باید سحرخیز و همت داشته باشد. باید عادت کند که شبها زود بخوابد و صبح زود هم بیدار شود. هنگام صبح برکتی ویژه برای کسب رزق و روزی وجود دارد.»
روژینا، کودک هممحلهای وقتی میفهمد که قرار است از نانوای مهربان محله تجلیل شود، سریع دست به کار شده و نقاشی برای ذبیحاللهعرب میکشد و به او هدیه میدهد.
حال نقاشی روژینا روی دیوار نانوایی بالای سر عرب است تا ببیند و بداند حتی کودک محله هم خوبیهایش را درک کرده است.
حق با مشتری است
پوست چهرهاش سبزه است و برخلاف چینی که روی پیشانیاش افتاده، اخلاقش نیکو است. فکر نمیکنم با تعریفهایی که از او شنیده باشم تا به حال کسی عصبانیت و خشم او را دیده باشد و به اعتقاد اهالی همیشه سعی کرده با لبخند و ملاطفت با مشتریانش رفتار کند. همچنین از اهالی محل شنیده بودم که تا به حال نشده است کمفروشی کند یا حق مشتری را ضایع کند. نانی با کیفیتی که از تنور در میآورد و تحویل مشتریها میدهد خود مهر تأییدی است برگفتههای اهالی چراکه عرب شرط اول این کار را وجدانکاری میداند و میگوید: «اگر کسی وجدان داشته باشد در چونههایی که میگیرد کمفروشی نمیکند. باید در هر حال خدا را در نظر داشت. او شاهد و ناظر برکارهای ما است. پس مطمئن باشید که خدا هم برکتش را میدهد. مهم خدمتی است که انجام میدهیم و نان حلالی است که به خورد فرزندانمان میدهیم و در نهایت دعای خیری است که از زبان مشتری میشنویم. ما برای بندگان خدا کار میکنیم و روزیمان را از خدا میطلبیم.» او اعتقاد دارد کاسبی، مردمی است که با مشتری به مهربانی و عطوفت رفتار کند، کار ارباب رجوع را با دلسوزی انجام دهد، بیدلیل از مشکلات شکوه و گلایه نکند، در مقابل مصائب و مشکلات صبور باشد و حسن خلق خود را از دست ندهد. اساس کار او خوشرویی و مردمداری است. به راستی جهان گلستان میشد و همه اهل بهشت میشدند و کاسب حبیبالله هم زیاد بود.
نظافت نیمی از ایمان است
نگاهم به کیسههای آرد چیده شده کنار دیوار و کاشیهایش گره میخورد. کاشیهایی که از تمیزی برق میزنند. انگار که تازه شسته شده باشند. عرب میگوید: «من به نظافت و بهداشت اهمیت زیادی میدهم چراکه اعتقاد دارم تمیزی نیمی از ایمان است. نانی هم که پخته میشود و سر سفرههای اهالی میرود، باید تمیز و بهداشتی باشد. به همین خاطر همیشه به بچههای نانوایی میگویم قبل از اینکه اداره بهداشت یا مشتریان حرفی بزنند خودتان رعایت کنید تا صحبتی پیش نیاید و اعتراضی نباشد.» به اذان ظهر چیزی نمانده است. مسئولان شهرداری هم برای تجلیل از این کاسب حبیبالله از راه میرسند و از سویی دیگر هم اهالی برای گرفتن نان تازه برای وعده نهارشان جلوی مغازه نانوایی ایستادهاند تا نوبتشان شود. صحبتهایمان را خلاصه میکنیم و به جمع مسئولان و اهالی میرویم تا شاهد مراسم تجلیل از کاسب حبیبالله محله دامپزشکی باشیم.
لوح سپاس و هدیه توسط حمید محسنی، شهردار منطقه؛ معصومه سادات عمارتی، معاون فرهنگی و اجتماعی منطقه؛ امیرحسین تاجری، شهردار ناحیه یک؛ رضا خدابخش،
دبیر دبیران شورایاری و دبیر شورایاری و فلاحی آذر، مدیر محله دکتر هوشیار در حضور اهالی و کاسبان محل به ذبیحالله عرب، همکارانش احمد و مرتضی عرب و علی شریفزاده اهدا شد.
الگویی برای همه کاسبان محل باشد
آنچه خوبان همه دارند...
همان پیادهرو باریک پر شده است از اهالی و مسئولان و جایی برای سوزن انداختن نیست. این ازدحام رهگذران را هم وادار میکند تا برای مدتی مکث کنند و نظارهگر این اتفاق باشند. برای تجلیل از این کاسب خوشنام هممحلهای جمع زیادی از مسئولان شهری آمدهاند. حمید محسنی، شهردار منطقه هم از جمله حاضران این برنامه است. محسنی همین که از راه میرسد وارد نانوایی عرب میشود و با او خوشوبش میکند. محسنی میپرسد اهل کجایی و چند سال است که در این حرفه مشغولی و همین میشود بابی برای صحبتهایشان. آنقدر ارتباطشان گرم و صمیمی است که اگر کسی نداند، فکر میکند سالهاست همدیگر را میشناسند. محسنی از او بهعنوان کاسب نمونه محله دامپزشکی یاد میکند و اعتقاد دارد کاسبی که مردم از او راضی باشند، حبیب خداست. او در اینباره میگوید: «کاسب را حبیب خدا گویند زیرا از بزرگترین عبادات که باعث تقرب به خداوند میشود، تلاش برای بهدست آوردن رزق حلال و دیگری خدمترسانی به مردم است، اما هرکه کاسب شد، میتواند به خود وعده دوستی خدا را بدهد یا کاسبی که مردم را برای تهیه مایحتاج خود به سختی و مشقت میاندازد هم حبیب خداست؟ بی تردید دوستی با خداوند به همین سادگی نیست و لیاقت میخواهد. لیاقتی که با صداقت و خدمت به مردم محقق میشود و نیاز به وجدانی آگاه و بیدار دارد. هنوز هم کاسبانی هستند که حلال و حرام را میشناسند و کارشان را وقف به دست آوردن روزی پاک و کمک به مردم کردهاند. ذبیحالله عرب، نانوای محله دامپزشکی هم از این دست افراد است. کسی که پی فرمان خداوند برای کسب روزی حلال دست به تلاش میزند و برای به دست یافتن به معاش از مسیر حق تمام قد میایستد، دوست خداست. به همین خاطر کاسب مؤمن کاسبی است که در هر جا که باشد خدا را با خویش میبیند چون خود نیز با خداست، پس حبیب خدا هم هست. این حبیب خدا ذکر خدا را در رفتار خویش متجلی میکند، هر چند لبهایش هم اهل ذکر و دعاست، خوب میداند «دستهایی که کمک میرسانند مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند.» چون خداوند ما را به کمکهای عملی به همنوعان امر فرموده است و ما به همین اندازه که توان داد و دهش داشته باشیم فرصت برای بزرگی پیدا میکنیم. کاسب حبیب خدا، بزرگ است. نه تنها سودش را به قیمت خون مردم نمیخواهد کهگاه از حق خود هم برای یاری مردم چشم میپوشد، از مال خود هم دست میشوید. برای کاسب حبیب خدا، «سود» را باد نمیآورد از آسمان هم زر نمیبارد، بلکه خوب میداند، در ریال به ریالی که به دست میآورد حتی اگر از راهحلال باشد در راهحلال هم مصرف شود حسابرسی دقیق خواهد بود از سوی خداوندی که «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره» را در کنار «فمن یعمل مثقال ذره شرا یره» دقیق مثل دو کفه ترازو در نظر دارد. او اعتقاد دارد این برنامه میتواند تشویقی برای سایر مغازهداران و کاسبان محله باشد تا آنها هم رفتار ومنش این نانوا و حبیب خدا را پیش بگیرند. عرب همچنان پشت تنور نانوایی ایستاده است و نان دست مردم محلهاش میدهد. حتی برای مراسم تجلیلش هم دست از خدمت به خلق نمیکشد. با تمام شدن صحبتهای محسنی، از عرب میخواهند که همراه شهردار و سایر مسئولان کنار بنر کاسب حبیب خدا بایستد و شهردار هم لوح یادبود و هدیهای که از ابتدای مراسم روی میزی در گوشه پیادهرو به همراه هدیه همکاران عرب چیده شده بود، را به او اهدا میکند و ذکر صلوات و دعای خیر برای کاسب نمونه محل از طرف اهالی پایانی برای تجلیل از حبیب خداست.
کاسب خوب محلهتان را معرفی کنید
آیین تجلیل از کاسبان خوشنام منطقه با عنوان «کاسب؛ حبیب خدا»، با هدف ارتقای فرهنگ و اخلاق شهروندی و الگوسازی برای کسب رزق و روزی حلال و سبک زندگی ایرانی اسلامی به همت شهرداری منطقه و فرهنگسرای رویش برگزار میشود. معصومه سادات عمارتی، معاون فرهنگی و اجتماعی و مدیر فرهنگی و هنری منطقه از برگزاری ویژه برنامه «کاسب؛ حبیب خدا» خبر داد و گفت: «این برنامه برای تجلیل از کاسبان و با هدف ارتقای فرهنگ وجدانکاری و رزق حلال، ترویج فضایل دینی و ارزشهای انسانی و از همه مهمتر ارتقای نقش اصناف و بازاریان در بهبود تعامل با مدیریت شهری، در ادامه ویژهبرنامههای جشنواره تابستانی برگزار میشود.»به گفته معاون فرهنگی و اجتماعی منطقه، آیین تجلیل از کاسبان خوشنام منطقه در راستای شعار «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» انجام میشود که در این برنامه افراد شاخص از میان واحدهای صنفی «سوپرمارکت و مواد پروتئینی» و «نانوایان» شناسایی میشوند. وی با تأکید بر اهمیت باب مکاسب در فقه افزود: «اسلام برای کسب و کار و تجارت اهمیت فراوانی قائل شده است؛ در اینباره «الکاسب حبیبالله» آمده است. به این معنی که کاسب حبیب خداست. همچنین کسی که برای اهل و عیالش کاسبی حلال میکند، مثل کسی است که در راه خدا جهاد میکند.» عمارتی ترویج صفات ویژهای مانند مردمداری، صداقت، امانتداری و کمک به نیازمندان را از جمله اهداف این برنامه عنوان کرد و افزود: «برای این برنامه از نظرات و پیشنهادهای شورایاریها، بسیج بازار، مسئولان اصناف و اتاق بازرگانی بهرهخواهیم برد و از نظرات اهالی محلههای منطقه استفاده کرده و توسط فرهنگسرا رویش جمعآوری میشود. به گفته وی برنامه «کاسب؛ حبیب خدا» تا پایان سال اجرا خواهد شد. اهالی برای معرفی کاسب خوشنام محلهشان میتوانند به فرهنگسرای رویش مراجعه کنند.
اهالی از نانوای محلهشان می گویند
همسایه الگو
در پیادهرو باریک این خیابان جایی برای سوزن انداختن نمانده و کاسبان محل هم برای دیدن برنامه تجلیل از کاسب خوشنام و خوشروی محلهشان بخشی از خیابان را گرفتهاند. یکی مغازهاش را قفل میکند و به جمعیت ملحق میشود و دیگر در چارچوب آهنی در خانهاش ایستاده و از دور نظارهگر برنامه است. همه از عرب بهعنوان کاسب نمونه محل یاد میکنند و از خصوصیات رفتاریاش برای هم مثال میزنند. اهالی محل از این انتخاب خرسند هستند و کسب این لقب را حق ذبیحالله عرب میدانند.
گرهگشایی از مشکلات اهالی
حمید و احمد امینی دیوار به دیوار مغازه عرب قصابی دارند. حمید امینی درباره این کاسب خوشنام محله میگوید: «در این مدتی که با او همسایه بودیم، جز مهربانی و عطوفت از او چیزی ندیدهایم. گاهی اوقات شده است که برای پاس کردن چکمان یا خرید جنس نیاز به پول داشتیم و عرب در این شرایط به دادمان رسید و گره از مشکلمان باز کرد.» احمد اعتقاد دارد کاسب خوب با بسمالله مغازش را باز میکند و امیدش به خداست. او بیشتر از اینکه حرف بزند سعی میکند به حرفهای مشتری گوش کند تا بتواند خواستههای آنها را برآورده کند. همچنین به هیچوجه به مشتریانش دروغ نمیگوید، خوب و بد جنسش را میگوید، درست مثل ذبیحالله. عرب همه ویژگیها را یکجا دارد. او میگوید: «حتی زمانیکه کیفیت آردی که برایش آوردهاند پایین است، به مشتریانش میگوید. این ویژگیهای کاسب خداشناس است.»
ارتباط گرمی با اهالی دارد
وقتی میبیند همه جلوی مغازه نانوایی محله جمع شدهاند، میخواهد مغازهاش را قفل کند و به آنها بپیوندد که مشتری میآید و من هم از این فرصت استفاده میکنم. قدرتالله نمکی چند مغازه آن طرفتر از نانوایی مغازه لوازم خانگی دارد. از او میپرسم چقدر نانوای محلهتان را میشناسید و آیا لقب کاسب حبیبالله با رفتار ومنش او همخوانی دارد؟ نمکی در جوابم با لبخند رضایتی که روی صورتش نشسته است میگوید: «12سال است که در این محل مغازه دارم و با عرب همسایه هستم. وقتی میخواهم صبحها کرکره مغازه را بالا بدهم، هرکاری میکنم کرکره بالا نمیرود. چون ذبیحالله مثل همیشه مانع این کار میشود و از همان ابتدای صبح با کاسبان شوخی میکند. او میخواهد روزمان را با لبخند شروع کنیم. در مجموع آدمهای با معرفتی هستند.»
انصافاً حقش است
به سختی از پیادهرو عبور میکند. دیدن این همه جمعیت کنجکاویاش را تحریک میکند و میپرسد: «اینجا چه خبره؟» میگویم مراسم تجلیل از کاسب نمونه محل است. همین نانوای این نانوایی لواشی. هنوز حرفم تمام نشده که با تعجب میپرسد: «آقا ذبیحالله را میگویید؟» با تکان دادن سرم به نشان تأیید حرفش، بلند میگوید: «آفرین. انصافاَ حقش بود. از خوشرویی، تمیزی، اخلاق، مردمداریاش هرچه که بگویم کم گفتهام. بارها شده که نان خریدهام و بعد متوجه شدهام پول همراهم نیست. بدون اینکه حساب دفتری داشته باشد و بنویسد فلانی چقدر بدهکار است، نان را آوردم خانه و مصرف کردیم و سری بعد که دوباره رفتم نانوایی بدهیاش را پرداخت کردم.»
همیشه او را مثال میزنم
خودش را حسین محمودنژاد معرفی میکند و 15سالی میشود که کنار مغازه نانوایی عرب، بقالی دارد. در ماه مبارک رمضان افرادی میآمدند و به دلیل گرم بودن هوا آب یا آبمیوه خریده و در جلو چشم مردم روزهخواری میکردند، من برای آنها عرب را مثال میزدم و میگفتم: «بروید و این نانوا را ببینید. گرمای هوا و گرمای طاقتفرسای تنور را، هر دو را به جان خریده و باز روزه است و اسمی از روزهخواری نمیآورد، آنوقت شما به راحتی از انجام آن میگذرید.»کاسبی که حبیب خداست، بزرگ مرد است. نه تنها سودش را به قیمت خون مردم نمیخواهد بلکه گاه از حق خود هم برای یاری مردم چشم میپوشد، از مال خود هم دست میشوید و این مصداق نه تنها در قدیم بسیار به چشم میخورد بلکه کمابیش در جامعه بازاری امروز نیز دیده میشود.
حسابرسی دقیق خواهد بود
نرگس موسوی از اهالی محله دامپزشکی است. او میگوید عرب کاسب مردمی است و هر کاری که انجام میدهد برای رضایت خداست. او میگوید: «به دلیل رضای مردم محل و شاخصههایی از کاسب حبیب خداست، شورایاری محله دکتر هوشیار، ذبیحالله عرب را معرفی کرده و این انتخابشان درست بوده است. چراکه اگر از اهالی محل هم بپرسید همه او را تأیید خواهند کرد. » کاسب حبیب خداست و در این امر چشم از خدا بر نمیدارد. درست مانند عرب که خداوند را هر لحظه در نظر دارد.