■ سوره حمد
ویژگیهای سورة حمد
1ـ امام رضاj میفرمایند: "در قرآن آن مقدار كه در سورة مباركه حمد از جميع خيرات و دانشها جمع است، در هيچ يك از سورهها جمع نيست".[1]
2ـ ابنعباس میگوید: نزد رسول خدا بوديم، ناگاه فرشتهاي آمد و گفت: اي رسول خدا بشارت باد تو را به دو نوري كه به تو داده شده و به انبيای قبل از تو داده نشده است. آن دو نور "فاتحه الكتاب" و "خواتيم"[آیات پایانی] سورة بقره است (از آية آمَنَ الرسول[2] به بعد). هرگز کسی قرائت نكند حرفي از آن را، مگر آنكه حاجت او را ميدهم.[3]
3ـ رسول خداd فرمود: "هركس سورة حمد را بخواند، به او آنچنان پاداش ميدهند كه گويي دو ثلث قرآن را خوانده و بر هر مؤمن و مؤمنه صدقه داده است". در روایتی دیگر از حضرت آمده كه گويي تمام قرآن را خوانده است.[4]
4ـ حضرت اميرj از رسول اكرمd نقل ميكنند كه خداوند به من فرمودند: "و لقد آتيناك سبعاً من المثاني و القرآن العظيم"؛[5] خداوند منان سوره مباركه حمد را در برابر همه قرآن قرار داده و با نازل كردن آن، بهخصوص بر من منّت گذاشت، سپس فرمودند: "سوره مباركه حمد، شريفترين چيزي است كه در گنجينههاي عرش الهي است".[6]
5ـ همچنین فرمودند: "... سورة مباركة حمد، شفاي هر درد و بيماري است، جز مرگ".[7]
6ـ به فرمودة امام صادقj: "در دو مورد ابليس به شدت ناراحت شد: هنگام بعثت پيامبر اكرمd و هنگام نزول سورة حمد".[8]
7ـ پیامبر اکرمd فرمودند: "خداوند متعال میفرماید: سوره "فاتحة الكتاب" را ميان خود و بندهام تقسیم كردم. يك نيمه مراست و يك نيمه بنده را، و بنده مراست آنچه خواست".[9]
پس اگر نماز بهرهای نداشت جز اینکه خدای را به جلال و عظمت یاد کنیم، همین دستاورد کافی بود، چه برسد به اینکه امید به ثواب و فضل او نیز هست.
چرا سوره حمد؟
در چرایی قرائت سورة حمد در نماز، به ذکر دو نکته اکتفا میکنیم.
یک: به گفتة علامه طباطبائیw:
سورة مباركة حمد، كلام بندة خداست، به اين معنا كه خدا به بندهاش ياد ميدهد كه چگونه حمدش گويد. اين سوره، كلام خداوند است، اما به نيابت از بندهاش و زبان حال بندهاش در مقام عبادت و اظهار عبوديت... بنابراين، اين سورة شريفه اصلاً براي عبادت درست شده است و در قرآن هيچ سورهاي نظير آن ديده نميشود.[10]
دو: سورههاي ديگر همه از زبان خداوند است؛ ولي اين سوره از زبان بندة خداست. بنده احساس ميكند كه به خداوند نزديك ميشود و با خداوند مناجات ميكند و پيداست كه اثر تربيتي آن چهاندازه است.[11]
[1]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاj، ج2، ص320، باب 34
[2]. بقره: 285.
[3]. خمینیv، آداب الصلوة، ص301.
[4]. طبرسى، مجمع البيان فى تفسير القرآن ، ج1، ص34.
[5]. حجر: 86.
[6]. طبرسى، مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج1، ص34.
[7]. همان، ج1، ص34.
[8]. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج1، ص2.
[9]. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی احیاء الاحیاء، ج1، ص388.
[10]. طباطبایی، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج1، ص31و63 و 64.
[11]. مكارم شيرازى، تفسیرنمونه، ج1، ص2.