■ سجده

سجده در لغت به معنای تذلٌل و خوار شدن آمده است[1] و در اصطلاح فقهی، گذاشتن پیشانی بر زمین را سجده می گویند.[2] در روایات زیادی، سجده به عنوان بهترین حالت انسان معرفی شده است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «بنده به چیزی با فضیلت تر از سجده پنهانی، به خداوند نزدیک نشده است».[3]

 

و نیز گفته اند: سجود در لغت به معنای فروتنی، افتادگی و … آمده است. در شرع مقدس به معنای نهادن مقداری از پیشانی بر زمین یا غیر آن در حالی که چیزی بین پیشانی و چیزی که بر آن سجده می شود، حایل و فاصله نباشد. دلیل آن روایتی است که می گوید: “هنگامی که سجده می کنی پیشانی ات را بر زمین بگذار و سریع به زمین نزن؛ (مانند نوک زدن کلاغ بر زمین)”.[4]

 

به اجماع تمام علما و فقها سجده در برخی از موارد واجب است؛ چرا که خدای متعال می فرماید: “ای کسانی که ایمان آورده اید: رکوع کنید و سجده به جا آورید…”.[5]

سجده به غیر خدا

 

بندگی غیر خدا، ناپسند و ممنوع بوده و در پی آن، سجده نیز اگر نشانی از پرستش غیر خدا به شمار آید، مجاز نمی باشد، اما اگر همین سجده، به فرمان خداوند و جهت اجابت دعوتش، در مقابل انسانی و برای احترام به او  انجام  پذیرد، چنین سجده ای نه تنها حرام نیست، بلکه نوعی عبودیت و بندگی پروردگار نیز به شمار خواهد آمد، همان گونه که تمام فرشتگان؛ غیر از ابلیس چنین سجده ای را به جا آوردند.

 

در این جا شبهه ای به وجود می آید که خداوند از یک طرف سجده بر غیر خدا را ممنوع نموده، و از طرفی دیگر دستور صادر می نماید که همان سجده ممنوعه، انجام پذیرد و این دو ظاهراً با هم متناقض اند، امّا اگر با دقّت به آن نگاه کنیم می بینیم که هیچ تناقضی بین آن دو وجود ندارد!

 

به عنوان مثال، اگر پدری یک بار به فرزندش بگوید که از وسیلۀ نقلیۀ من جهت تفریحات ناسالم استفاده نکن! و بار دیگر از او درخواست نماید که با همان وسیلۀ نقلیه، مهمانی را به منزلش بازگرداند، آیا می توان این دو گفتار او را متناقض ارزیابی نمود؟! در این دو گفتار پدر، هیچ تناقضی مشاهده نمی شود؛ چرا که شرایط هشت گانه تناقض در آن کامل نیست؛ بنابراین، اگر آن فرزند به درخواست دوم پدرش پاسخ مثبت نداده و خواهش اول او را بهانۀ نافرمانی خود قرار دهد، از نگاه مردم با انصاف، این بهانۀ او پذیرفتنی نخواهد بود.

 

به همین ترتیب اگر خداوند، یک بار اعلام نماید که سجده ای که نشانه ای از پرستش باشد، بر غیر من مجاز نیست و بار دیگر امر نماید که جهت احترام و نه پرستش، به آدم سجده نمایید، نباید آن دو را با هم متناقض پنداشت، بلکه نافرمانی از دستور او را باید نوعی سرکشی تلقی نمود؛ از این رو، ابلیس با سرپیچی از این فرمان، از دایرۀ بندگی پروردگار خارج شد.

 

تمام آنچه گفته شد، با فرض آن است که خداوند قبل از امر ملائکه به سجود؛ سجده بر غیر خود را تحریم نموده باشد، اما گفتنی است که چنین تحریمی از قبل وجود نداشته و در ادیان گذشته نیز سجده بر غیر خدا ممنوع شمرده نمی شد، چون نشانی از احترام بود و نه پرستش!

 

بر همین اساس، سجده پدر و برادران یوسف در مقابل او نیز امری ناپسند به شمار نمی آمد،[6] به همین دلیل است که در قرآن، با آن که آیات بسیاری در ارتباط با سجده بر خداوند وجود دارد،[7] اما در هیچ آیه ای مشاهده نمی شود که سجده بر غیر خداوند را به صورت مطلق، ممنوع نماید، حتی اگر تنها برای احترام باشد. آیاتی که به نوعی ناظر بر ممنوعیت سجده بر غیر خدا است، منحصر در مواردی است که مانند سجده بر ماه و خورشید، شائبۀ پرستش آنان را به دنبال داشته باشد.[8] البته بعدها و در زمان ظهور اسلام، به دلیل این که سجده به تدریج از حالت احترام خارج شده و  به عنوان نمادی از پرستش درآمده بود، پیشوایان دینی و امامان معصوم (ع)، پیروان خود را از هرگونه سجده ای بر غیر خداوند باز می داشتند.[9]

سجده فرشتگان بر آدم

 

قرآن در سوره حجر می فرماید:” و (به خاطر بیاور) هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشکیده‏اى که از گل بدبویى گرفته شده، مى‏آفرینم. هنگامى که کار آن را به پایان رساندم، و در او از روح خود (یک روح شایسته و بزرگ) دمیدم، همگى براى او سجده کنید!» همه فرشتگان، بدون استثنا، سجده کردند جز ابلیس، که ابا کرد از این که با سجده کنندگان باشد.[10]

 

در این سوره به چند نکته از مسئله مهم خلقت انسان اشاره شده است:

 

  1. خلقت انسان و دارا بودن بعد جسمانی و روحانی (الهی)
  2. امر ملائکه به سجده بر او
  3. سجده همه ملائکه و تمرد و سرپیچی شیطان از فرمان الهی

و در سوره ص می فرماید:” و به خاطر بیاور هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل مى‏آفرینم! هنگامى که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم، براى او به سجده افتید!» در آن هنگام همه فرشتگان سجده کردند، جز ابلیس که تکبّر ورزید و از کافران بود![11]

 

در این سوره علاوه بر سه مورد در آیۀ پیشین به یک نکتۀ دیگر از مسئله مهم خلقت انسان اشاره شده است:

کفر شیطان در نتیجه تکبر و تمرد از فرمان الهی

پس ملاحظه می شود در این سوره خداوند متعال علاوه بر اشاره به بعد جسمانی و روحانی (الهی) انسان، از کفر شیطان که نتیجه تکبر و سرپیچی او از فرمان الهی به سجده بر انسان است، سخن به میان آمده است.

در سوره بقره می فرماید: “(به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمین، جانشینى [نماینده‏اى‏] قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا!» آیا کسى را در آن قرار مى‏دهى که فساد و خونریزى کند؟! (اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را به جا مى‏آوریم، و تو را تقدیس مى‏کنیم». پروردگار فرمود: «من حقایقى را مى‏دانم که شما نمى‏دانید.» سپس علم اسماء [علم اسرار آفرینش و نامگذارى موجودات‏] را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود: «اگر راست مى‏گویید، اسامى اینها را به من خبر دهید!» فرشتگان عرض کردند: «منزهى تو! ما چیزى جز آنچه به ما تعلیم داده‏اى، نمى‏دانیم تو دانا و حکیمى». فرمود: «اى آدم! آنان را از اسامى (و اسرار) این موجودات آگاه کن». هنگامى که آنان را آگاه کرد، خداوند فرمود: «آیا به شما نگفتم که من، غیب آسمان ها و زمین را می دانم؟! و نیز می دانم آنچه را شما آشکار می کنید، و آن چه را پنهان می داشتید!» و (یاد کن) هنگامى را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده و خضوع کنید!» همگى سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد، و تکبر ورزید، (و به خاطر نافرمانى و تکبرش) از کافران شد. “[12]

 

در این سوره علاوه بر اشاره به برخی از موارد ذکر شده در آیات فوق به چند نکته از مسئله مهم خلقت انسان اشاره شده است:

 

  1. خلقت انسان به عنوان خلیفه خدا.
  2. اعتراض ملائکه به خلقت انسان.
  3. تعلیم اسماء الهی به انسان و بر طرف کردن اعتراض ملائکه.

در این سوره اصلاً اشاره ای به دو بعد جسمانی و روحانی (الهی) انسان نشده است. ولی به تعلیم اسماء الهی به آدم اشاره شده است.

با اندکی دقت در معنای این آیه متوجه می شویم محتوای هر سه سوره در مورد خلیفه بودن انسان و سجده ملائکه بر حضرت آدم یکسان است، ولی در هر سوره با هدف خاصی تنها بعضی از مطالب بیان شده است و همه مطالب در یک سوره نیامده است.

سجده نکردن ابلیس، حقیقت یا تمثیل

 

در خصوص سجده نکردن ابلیس، حقیقت یا تمثیل باید به نکات زیر توجه داشت

 

1. مفهوم واژه‏هاى ابلیس و تمثیل

ابلیس: مراد از این کلمه در قرآن مجید، موجودى است زنده، باشعور، مکلف، نامرئى و فریب کار و… که از امر خداوند سر پیچید و به آدم سجده نکرد، در نتیجه رانده شد و مستحق عذاب گردید. او در قرآن اکثراً به نام شیطان خوانده شده و فقط در یازده محل به جاى شیطان لفظ ابلیس به کار رفته است.[13]

 

در لسان العرب؛ ابلیس به مأیوس از رحمت خدا و پشیمان معنا شده است.

 

در قرآن کریم به ماهیت ابلیس اشاره شد (کان من الجّن) ابلیس از سنخ جن است[14] و تفاوت اسم‏هاى ابلیس سهمى در تغییر ماهیت او ندارد؛ چنان که عربى بودن کلمه ابلیس هم مورد تردید است.[15]

 

تمثیل: یعنى مثل آوردن؛ راغب اصفهانى مى‏گوید: “و المثل عباره عن قول فى شى‏ء یُشبه قولاً فى شى‏ء آخر بینهما مشابهه لیُبیّن احدهما الآخر؛ مثل، قولى است درباره‏ چیزى که شبیه است به قولى درباره چیزى دیگر تا یکى آن دیگرى را بیان و مجسّم کند”.

 

2. بین صاحب نظران در تحلیل مثل‏هاى قرآنى، در خصوص تشریح مصداق، نه تبیین مفهوم دو بینش است: یکى این که این مثل‏ها در حدّ تشبیهات عرفى هستند و تنها براى تقریب معارف بلند و اسرار پوشیده‏ نظام هستى به اذهان انسان‏هایى است که در افق ماده به سر مى‏برند.

نظر دیگر آن است که مثل‏ها بیانگر وجود مثالى آن حقایق است و هیچ گونه تشبیه و مجازگویى در کار نیست.

 

تفاوت این دو دیدگاه در آن جا که مثلاً خداى سبحان انسان‏ها را به “حمار” یا “کلب” تشبیه کرده، این است که بر اساس دیدگاه اول اینان واقعاً حمار نیستند، لیکن چون حمار از فهم حقایق محرومند؛ از این روى به آن حیوان تشبیه شده‏اند، اما بر اساس دیدگاه دوم؛ این تمثیل بیانگر حقیقت مثالى در آنان است و در موطنى که حقایق اشیا ظهور مى‏کند، واقعیت و حقیقت مثالى نیز ظهور مى‏کند و از این رو است که اینان در قیامت به صورت حیوان محشور مى‏شوند.[16]

 

امر به سجده نمى‏تواند امرى حقیقى باشد، چون در این صورت از دو حال خارج نیست، یا امر مولوى و تشریعى است؛ نظیر: “اقیموا الصلاه و آتوا الزکوه و ارکعوا مع الراکعین”[17] یا امر تکوینى است همانند “فقال لها و للأرض ائتیا طوعاً او کرهاً قالتا اتینا طائعین”[18] و هر دو قسم محذور دارد. محذور امر تکوینى این است که قابل عصیان نیست، چون ایجاد مراد تکوینى خداوند، حتمى مى‏شود.[19] به بیان على (ع) سخن خدا، صوت یا ندایى که با گوش شنیده شود، نیست، بلکه فعل و ایجاد است. محذور امر مولوى و تشریعى نیز این است که فرشتگان اهل تکلیف نیستند و براى آنها وحى، رسالت، امر و نهى مولوى، وعده و وعید و بالاخره اطاعتِ در مقابل عصیان تصور نمى‏شود؛ زیرا اگر موجودى معصوم محض بود و گناه در او راه نداشت، اطاعت ضرورى است و اگر اطاعت ضرورى بود، کفر و استکبار و معصیت از او ممتنع است و اوامر و نواهى تشریعى و اعتبارى در مورد او مقتضى ندارد.

 

ممکن است گفته شود شکى نیست که:

 

اولاً، این گونه عناوین نسبت به جنّ قابل تصوّر است؛ یعنى آنان نیز، همانند انسان از قوانین تشریعى و اعتبارى و انزال کتب و ارسال رسل برخوردارند.

 

ثانیاً، ابلیس از جن است.

 

ثالثاً، ابلیس به نحو تشریع مأمور به سجده شد؛ از این رو عناوینى چون عصیان، مخالفت و استکبار درباره‏ او اطلاق شده است.

 

رابعاً، فرشتگان و ابلیس، مخاطب به یک خطاب و مأمور به یک امر شدند.

 

با توجه به این چهار مقدمه چگونه مى‏شود که امر (اسجدوا) نسبت به ابلیس تشریعى باشد لیکن نسبت به فرشتگان نباشد؟

 

پاسخ این است که:

 

اولاً: مخاطبان اصیل در فرمان سجده، فرشتگانند و ابلیس در ضمن آنان مندرج بود و چون مخاطبان اصیل و کثیر و غالب، مشمول حکم مولوى و تشریعى نیستند، پس اصل حکم از سنخ تشریعى نبوده است.

 

ثانیاً: صرف امکان تشریعى نسبت به ابلیس موجب حمل امر مزبور بر تشریعى نیست.

 

ثالثاً: اثبات امر جداگانه به ابلیس، نیازمند دلیل است که تاکنون احراز نشده، گرچه برخى از آیه‏ (اذ امرتک) چنین احتمالى را بعید ندانسته‏اند.

 

رابعاً، تفکیک امر واحد و تحلیل آن به تشریعى و تمثیلى خلاف ظاهر و نیازمند به برهان بر تفکیک است و تاکنون هیچ دلیلى در این جهت اقامه نشده است.

 

با توجه به آنچه گذشت، حقیقى بودن امر به فرشتگان به هر دو قسم آن محذور دارد و چون محذور آن قابل رفع نیست و قسم سومى براى امر حقیقى تصوّر نمى‏شود، باید از واقعى و حقیقى بودن امر به سجده، صرف نظر و آن را بر تمثیل حمل کرد؛ چون تشریع و تکوین گرچه با هم ناسازگار است، لیکن نقیض یک دیگر نیست تا ارتفاع آنها محال باشد.

 

البته تمثیلى بودن امر به سجده به این معنا نیست که اصل دستور سجده واقع نشده و به عنوان داستانى “تخیّلى و نمادین” بازگو شده و ساخته و پرداخته‏ ذهن است و مطابَق خارجى ندارد، بلکه به این معنا است که حقیقتى معقول و معرفتى عینى به صورت محسوس و مشهود بازگو شده است. نظیر آنچه در سوره‏ “حشر” درباره‏ نزول قرآن بر کوه و متلاشى شدن کوه آمده است.[20]  به عبارت دیگر پس از تبیین محذور امر واقعى تشریعى و امر حقیقى تکوینى، اکنون یا باید محذورهاى یاد شده را با حفظ  واقعى بودن امر مرتفع کرد، یا باید راه سومى را پیمود تا بتوان هم اصل امر و تحقق آن را توجیه کرد، و هم چیزى را که بیرون از تشریع و تکوین باشد و حقیقتاً امر الهى محسوب شود، تصویر کرد، ولى چون امر منحصر به تکوینى و تشریعى است و محذور هیچ یک قابل رفع نیست، راه سوم را طى مى‏کنیم، بدین صورت که از واقعى بودن امر، صرف نظر مى‏کنیم و آن را بر تمثیل تکوینى حمل مى‏کنیم.[21]

 

امر به سجده‏ بر آدم (ع) نه امر تکوینى است و نه تشریعى، بلکه تمثیل یک واقعیت است و آن واقعیت این است که شامخ ترین مقام در جهان امکان، مقام انسانیت و مقام خلیفه اللهى است که فرشتگان در برابر آن خضوع مى‏کنند؛ ولى شیطان راهزن این مقام است.[22]

سجده تعظیم بر حضرت یوسف (ع)

 

در قرآن از دو سجده بر غیر خدا یاد شده است. یکی سجده ملائکه بر حضرت آدم (ع)[23] و دیگری سجده برادران و پدر و مادر حضرت یوسف (ع) بر آن حضرت. از آن جا که هر دو سجده یک نوع است، بنابراین، در این جا فقط  اشکال سجده بر حضرت یوسف (ع) را مورد بررسی قرار می دهیم و به دنبال آن حکم سجده بر آدم نیز روشن می شود.

 

قرآن می فرماید: “و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگی به خاطر او به سجده افتادند و گفت: پدر، این تعبیر خوابى است که قبلاً دیدم”.[24]

 

در این باره احتمالاتی داده شده است:

 

۱. بعضی از مفسران گفته اند: دو گونه سجده داریم؛ یکی سجده عبودیت و پرستش که مختص خدا است در مقابل پرستش شمس و اصنام و کواکب و غیر این ها که مشرکان داشتند، دیگری سجده تعظیم و احترام که نسبت به پادشاهان، سلاطین، انبیا، سایر اعاظم و بزرگان ابراز می شود و این تابع امر و نهى الاهى است. در شریعت اسلام از این نوع سجده نهى اکید شده است که این سجده، حرام است، ولی شرک نیست. خدای متعال این نوع سجده را در مورد حضرت آدم واجب کرده است و عین اطاعت خدا است؛ لذا شیطان به جهت مخالفت مطرود شد، اما معلوم نیست که در شریعت ابراهیم و انبیا بنى اسرائیل نیز ممنوع بوده باشد، بلکه چه بسا ممدوح نیز باشد. شاهد بر این ادعا که سجده دو بخش است، فرمایش خود پیامبر اکرم (ص) است که اگر سجده بر غیر خدا جایز بود، می گفتم زن ها به شوهرها سجده کنند. معناى این جمله آن نیست که زن ها شوهرهای خود را بپرستند، بلکه به این نحو (با سجده) به همسران خود تعظیم و احترام کنند.[25]

 

۲. مقصود آیه این است که به دستور حضرت یوسف (ع) آنان بسیار مورد تکریم قرار گرفتند و در کاخ اختصاصى و بر تخت سلطنتى نشانده شدند، چون یوسف (ع) وارد شد، نوری الاهى که از جمال بدیع و دل ‏آراى حضرتش متلألأ بود ایشان را خیره و از خود بى‏خود ساخته بود تا حدى که عنان را از کف داده و بى ‏اختیار به خاک افتاده‏اند.

 

اما این که این سجده برای عبادت نبوده، به دلیل این است که سجده به معناى پرستش و عبادت، مخصوص خدا است و براى هیچ کس در هیچ مذهبى پرستش غیر خدا جایز نیست. توحید عبادت که بخش مهمى از مسئله توحید است که همه پیامبران به آن دعوت نمودند، مفهومش همین است.

 

بنا براین، نه یوسف که پیامبر خدا بود، اجازه مى‏داد که براى او سجده و عبادت کنند و نه پیامبر بزرگى همچون یعقوب اقدام به چنین کارى مى‏کرد و نه قرآن به عنوان یک عمل شایسته یا حداقل مجاز از آن یاد مى‏نمود.

 

بنابر این، سجده مزبور براى سجده شکر از خدا بود. همان خدایى که این همه موهبت و مقام عظیم به یوسف داد و مشکلات و گرفتاری هاى خاندان یعقوب را بر طرف نمود. در این صورت سجده در عین این که براى خدا بود چون به خاطر عظمت موهبت یوسف انجام گرفته است، تجلیل و احترام براى او نیز محسوب مى‏شد و از این نظر ضمیر در” له” که مسلّماً به یوسف باز مى‏گردد، با این معنا به خوبى سازگار خواهد بود.

 

صاحب تفسیر نمونه می گوید: این معنا نزدیک تر به نظر مى‏رسد، به خصوص این که در روایات متعددى که از ائمه (ع) نقل شده مى‏خوانیم: سجود آنها به عنوان عبادت براى پروردگار بود.

 

در بعضى از احادیث دیگر مى‏خوانیم‏: سجده برادران یوسف به عنوان اطاعت پروردگار و تحیت و احترام به یوسف بوده است.

 

همان گونه که در داستان آدم نیز، سجده براى خداوند بزرگى بوده است که چنین موجود بدیعى را آفرید. این سجده در عین عبادت خدا بودن، دلیلى است بر احترام و عظمت مقام آدم. این درست به آن می ماند که شخصى کار بسیار مهم و شایسته‏اى انجام دهد و ما به خاطر آن براى خدایى که چنین بنده‏اى را آفریده است، سجده کنیم که هم سجده براى خدا است و هم براى احترام این شخص.[26]

 

3.  منظور از سجده مفهوم وسیع آن؛ یعنى خضوع و تواضع است؛ زیرا سجده همیشه به معناى معروفش نمى‏آید، بلکه گاهی به معناى هر نوع تواضع نیز، آمده است؛ لذا بعضى از مفسران گفته‏اند که تحیت و تواضع متداول در آن روز خم شدن و تعظیم بوده است و منظور از سجود در آیه فوق همین است، ولى با توجه به جمله “خرّوا” که مفهومش بر زمین افتادن است، چنین بر مى‏آید که سجود آنها به معناى انحنا و سر فرود آوردن نبود.[27]

 

۴. برخى دیگر از مفسران بزرگ گفته‏اند: عبادت، عبارت از آن است که بنده، خود را در مقام عبودیت در آورد و عملا بندگى و عبادت خود را اثبات هم بکند و همواره بخواهد که در بندگى ثابت بماند.

بنابر این، فعل عبادى باید فعلى باشد که صلاحیت براى اظهار مولویت مولى، یا عبودیت عبد را داشته باشد؛ مانند سجده و رکوع کردن و یا جلو پاى مولا بر خواستن، یا پشت سر او راه رفتن، و … هر چه این صلاحیت بیشتر باشد، عبادت بیشتر و عبودیت متعین‏تر می شود و از هر عملى در دلالت بر عزت مولویت و ذلت عبودیت، روشن‏تر و واضح‏تر، دلالت سجده است؛ زیرا که در سجده بنده به خاک مى‏افتد و روى خود را به خاک مى‏گذارد، اما سجده عبادت ذاتى نیست، بلکه قصد عبادت لازم دارد، پس اگر در سجده‏اى مانعى تصور شود، ناگزیر از جهت نهى شرعى، یا عقلى خواهد بود و آنچه در شرع و یا عقل ممنوع است، این است که انسان با سجده خود براى غیر خدا، بخواهد براى آن غیر، اثبات ربوبیت کند، اما اگر منظورش از سجده صرف تحیت و یا احترام او باشد، بدون این که ربوبیت براى او قائل باشد، بلکه صرفاً منظورش انجام یک نحو تعارف و تحیت باشد و بس، در این صورت نه دلیل شرعى بر حرمت چنین سجده‏اى هست و نه عقلى.

 

چیزى که هست ذوق دینى، که مردم متدین آن را از انس ذهن به ظواهر دین کسب کرده‏اند، اقتضاء مى‏کند که به طور کلى این عمل را به خدا اختصاص دهند و براى غیر خدا هر چند از باب تعارف و تحیت باشد، به خاک نیفتند. این ذوق قابل انکار نیست، لکن چنین هم نیست که هر عملى را که به منظور اظهار اخلاص در باره خدا مى‏آوریم، آوردن آن عمل در باره غیر خدا ممنوع‏ باشد.[28]

 

سجود یعقوب و برادران و مادرشان براى خدا بوده، اما یوسف همچون کعبه، قبله بوده است، لذا در تعبیرات عرب گاهى گفته مى‏شود: “فلان کس به سوى قبله نماز خواند”.

 

هم چنان که ما خدا را عبادت مى‏کنیم و کعبه را قبله خود مى‏گیریم و نماز و عبادت را بدان سو انجام می دهیم، پس با سجده در مقابل کعبه، خدا عبادت مى‏شود نه کعبه و معلوم است که آیت خدا از آن نظر که آیه و نشانه است، از خودش استقلالى ندارد و اگر سجده شود، جز صاحب نشانه؛ یعنى خدا عبادت نشده است.[29]

 

با توجه به مطالب گذشته روشن می شود که در اسلام به غیر از سجده معهود که برای خدا بیان شده، سجده دیگری حتی برای تعظیم و احترام وجود ندارد.

 

به طوری که در بعضی روایات آمده که بعضی از اصحاب پیامبر درخواست نمودند که ایشان را سجده نمایند، آن حضرت در پاسخ فرمود: لَا بَلِ اسْجُدُوا لِلهِ،[30] نه بلکه فقط برای خدا به سجده بیافتید.

 

در ذیل توجه شما را به فتاوای مراجع عظام تقلید جلب می کنیم:

 

دفتر حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی):

سجده کردن برای غیر خداوند متعال حرام می‌باشد و بعضی از مردم عوام که در مقابل قبر ائمه اطهار (ع) پیشانی را به زمین ‏می‌گذارند، اگر برای شکر خداوند متعال باشد، اشکال ندارد و گرنه حرام است.‏

 

دفتر حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره):

تعظیم و سجده در مقابل غیر خدا جایز نیست و سجده یعقوب و فرزندانش نیز سجده شکر برای خداوند تعالی بوده است.

 

دفتر حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مدظله العالی):

سجده براى غیر خدا جایز نیست.

 

دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):

معروف در میان علما و مفسران این است که آنها به خاطر عظمتی که خدا به یوسف داده بود، برای خدا سجده کردند که نوعی سجده شکر است.

سجده های واجب قرآن

 

در این باره (حکم سجده های واجب قرآن) به بیان دیدگاه های مراجع تقلید می پردازیم:

 

مطابق فتوای همه مراجع تقلید، بر انسان واجب است بعد از خواندن یا شنیدن آیاتی که سجده واجب دارند، سجده کند.

 

حضرت امام خمینی (ره) در این باره فرموده اند:”در هر یک از چهار سوره “و النجم”، “اقرء”، “الم تنزیل” و “حم سجده”، یک آیه سجده هست که اگر انسان بخواند یا گوش به آن دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، باید فوراً سجده کند و اگر فراموش کرد، هر وقت یادش آمد باید سجده نماید.[31]

 

بعضی از مراجع معظّم تقلید فرموده اند: حتّی اگر بدون اختیار به آیۀ سجده گوش دهد یا این آیات به گوشش بخورد، بنا بر احتیاط واجب باید سجده کند.[32]

 

لازم به تذکر است که در سجده های واجب قرآن نمى‏شود بر چیزهاى خوراکى و پوشاکى سجده کرد، اما لازم نیست سایر شرایط معتبر در سجده نماز مراعات شود[33]؛ مثلاً لازم نیست که رو به روی قبله باشند یا طهارت و وضو داشته باشند.

 

همچنین گفتن ذکر خاصی هم واجب نیست و حتی اگر ذکر نگوید و به قصد سجده پیشانی خود را به زمین بگذارد کافی است.[34]

 

البته در هنگام شنیدن آیاتی که سجده واجب دارند اگر به صورت پخش غیر زنده باشد، بعضی از مراجع معظم تقلید، سجده را واجب نمی دانند[35] هر چند به جا آوردن آن اشکالی ندارد.

فلسفه، آثار و فواید سجده

 

فلسفه سجده سهو

 

در خصوص علت و حکمت تشریع دو سجده سهو، در روایت آمده است که آن دو «مرغمتان»[36] نسبت به شیطان هستند، که با توجه به معانی ماده رغم،[37] یعنی سجده سهو باعث خواری و خشم شیطان و نوعی مخالفت و دشمنی با شیطان است.

 

اما این که چگونه دو سجده سهو، باعث خواری و خشم شیطان می شوند، باید به ارزش سجده، در عالم بندگی توجه کرد.

 

بنابر روایات: سجده نهایت بندگی بنی آدم به شمار می آید،[38] نزدیک ترین حالت بنده به ذات حق تعالی است.[39] سخت ترین حال برای شیطان این است که ببیند انسان در حال سجده است.[40]

 

امام خمینی (ره) در مورد اسرار و رازهای حالت سجده می گوید: راز اصل سجده، ترک خویشتن، چشم از خود شستن و چشم بستن از ما سوی الله می باشد، سرّ قرار دادن سر بر خاک، چشم پوشیدن از مقامات خود و علامت تسلیم تام بودن و توجه به اصل خویش و یادآوری از نشئه خاکی خود است.[41]

 

لذا فراموشی، شک و سهو در نماز، گرچه یک گناه محسوب نمی شود، اما نوعی نقص معنوی در مقام بندگی ذات حق تعالی محسوب می شود و به همین جهت ذات حق تعالی از بنده خود خواسته است تا آن را با بهترین جزء نماز که سجده است، جبران نماید که مایه خواری و خشم شیطان شود.

سجده در روایات

 

یکی از مسائلی که از سوی مخالفان شیعیه مطرح می شود و از این طریق شیعه را مورد حمله قرار می دهند، مسئلۀ سجده بر خاک است، اما بنابر عقیدۀ شیعیان، شیعه بر خاک سجده می کند، نه برای خاک و اگر برای خاک باشد، بدون تردید این حالتی از حالات شرک است و شیعه این نوع از سجده را حرام می داند؛ برای این که سجود این چنینی برای غیر خدا است و اثباتش نیاز به براهین و تلاش زیاد ندارد.

 

اخبار و روایات وارده در باب سجود را می شود به سه قسم تقسیم نمود:

 

  1. روایاتی که تأکید می کنند به ضرورت سجده بر زمین.
  2. روایاتی که اشاره دارند به سجده بر گیاهان؛ مانند حصیر.
  3. روایاتی که اشاره دارند به سجده بر پیراهن (پارچه) پنبه ای یا پشمی.[42]

 

الف. روایاتی که بر سجود روی زمین تأکید می کنند.

 

روایات در این زمینه فراوان است و با تعابیر متفاوت و مختلف در کتاب های روایی نقل شده است که ما در این جا به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم:

 

۱. از پیامبر اسلام (ص) نقل شده که فرمود: “جعلت لی الارض مسجداً و طهوراً”؛ زمین برای من محل سجده و پاک کننده قرار داده شد.

 

این روایت در کتاب مسلم این گونه آمده است: “تمام زمین برای ما محل سجده قرار داده شد و خاکش برای ما پاک کننده (طهور)، در صورتی که آب یافت نشود”.

 

در سنن ترمذی این گونه آمده است: “تمام زمین برای من مسجد و طهور قرار داده شد”.

 

در کلام بیهقی چنین نقل شده است: “زمین برای من طهور و مسجد قرار داده شد”.

 

در کلام بیهقی با این بیان نیز ملاحظه می شود: “زمین برای من پاک و مسجد قرار داده شد و هر کجا که هنگام نماز شد نماز می خوانم هر طور که باشد”.[43]

 

۲. اباذر نقل می کند که رسول خدا (ص) فرمود: “زمین برای تو محل سجده است. پس هر کجا که وقت نماز شد، نماز بخوان”.[44]

 

۳. ابن عباس می گوید: “پیامبر (ص) بر سنگ سجده کرد”.[45]

 

۴. ابو سعید خدری روایت می کند: “من با چشمان خودم دیدم که بر پیشانی و بینی رسول خدا (ص) اثر خاک و گل بود”.[46]

 

۵. جابربن عبدالله می گوید: “من با رسول خدا (ص) نماز ظهر می خواندم. به خاطر شدت گرما و حرارت، یک تکه سنگ در دست خود گذاشتم تا این که سرد شود و بر آن سجده کنم”.

 

۶. انس بن مالک می گوید: “ما با پیامبر (ص) در گرمای شدید نماز می خواندیم، هر  یکی از ما سنگ بر می داشتیم و در دست خود نگه می داشتیم تا این که خنک شود، وقتی سرد شد می گذاشتیم و بر آن سجده می کردیم”.[47]

 

۷. عمر بن خطاب می گوید: “در شب بارانی برای نماز صبح خارج شدیم؛ چون زمین گل آلود شده بود، هر یک از ما مقداری سنگ جمع آوری کردیم و در حیاط مسجد فرش کردیم و بر آن نماز گزاردیم، وقتی پیامبر (ص) متوجه این مسئله شد، فرمود: چه چیز خوبی، پس این شروع نماز خواندن با سجده بر سنگ بود”.[48]

 

۸. عیاض بن عبدالله قرشی نقل می کند: “چون پیامبر (ص) دید مردی بر عمامه ای که بر سرش است، سجده می کند، اشاره فرمود عمامه ات را به عقب بکش و اشاره فرمود با پیشانی ات سجده کن”.[49]

 

اینها نمونه ای از روایات فراوانی است که بیان می کند، سجود باید بر خاک و زمین باشد. بیهقی می گوید: … اگر سجود بر پارچه و لباس جایز بود، باید در روایات به آن اشاره می شد؛ چرا که سجده بر آن از برداشتن سنگ و خنک کردن در دست برای سجود راحت تر بود.[50]

 

ب. روایاتی که می گویند سجود بر غیر زمین بدون عذر جایز است:

 

۱. انس بن مالک نقل می کند: “جده اش (ملیکه) رسول خدا (ص) را برای غذایی که برای آن حضرت پخت، دعوت کرد. پیامبر (ص) از آن غذا و طعام خورد، سپس فرمود: برخیزید و با من نماز اقامه کنید. انس بن مالک می گوید: پا شدم و حصیری را که بر اثر مرور زمان سیاه شده بود، آبی پاشیدم و نمناکش کردم. پیامبر (ص) بر آن ایستاد. من پشت سر حضرت و آن پیر زن (جده اش) پشت سر من به نماز ایستادیم.[51]

 

همچنین از انس روایت دیگری است با این مضمون که می گوید: “یکی از عمه هایم برای پیامبر (ص) طعامی پخت و خطاب به پیامبر اکرم (ص) گفت: من دوست دارم در منزل من غذا میل کنی و در آن جا نماز بخوانی! انس می گوید: پیامبر (ص) آمد، حصیر بزرگی که در منزل بود، دستور داد آن را در گوشه ای از اتاق گذاشتیم و روی آن را آب و جارو کردیم، پس پیامبر (ص) بر روی آن به نماز ایستاد و ما پشت سر آن حضرت نماز اقامه کردیم”.[52]

 

همچنین از انس بن مالک روایت است که می گوید: “ام سلیم از رسول خدا (ص) درخواست نمود تا به منزلش بیاید و نماز بخواند، تا وی آن جا را مکان همیشگی نمازش قرار دهد! رسول خدا (ص) درخواست ام سلیم را اجابت کرد، به منزل او آمد، حصیری را که در خانه اش بود با آب مرطوب نمودم و پیامبر در آن جا نماز خواند، ام سلیم با پیامبر (ص) نماز گزارد و آن جا را مصلای خویش قرار داد”.[53]

 

۲. ابن عباس نقل می کند: “رسول خدا (ص) بر حصیر کوچک نماز می گزارد”.[54]

 

۳. ابو سعید خدری می گوید: “بر پیامبر (ص) وارد شدم، دیدم آن حضرت بر روی حصیر نماز می خواند و بر همان حصیر سجده می کند”.[55]

 

۴. میمونه (همسر پیامبر) نقل می کند: “رسول الله در حال نماز بود و من در کنارش بودم به گونه ای که پیراهنش به من می خورد، هنگامی که به سجود می رفت، و بر حصیر نماز می گزارد”.[56]

 

روایات در این زمینه فراوان است که به جهت اختصار به همین مقدار اکتفا می کنیم.

 

ج. روایاتی که می گویند سجده بر غیر زمین در حال عذر جایز است:

 

در این قسمت به بیان حدیث انس بن مالک اکتفا می کنیم. انس می گوید: “ما با رسول خدا (ص) نماز می خواندیم. هرگاه یکی از ما به جهت شدت گرما، نمی توانستیم پیشانی خود را بر زمین بگذاریم، در حال سجده، پیراهن خود را پهن می کردیم و بر آن سجده می کردیم”.

 

این روایت در منابع مختلف اهل سنت؛ مانند صحیح بخاری و صحیح مسلم با الفاظ و تعابیر مختلف نقل شده است.[57]

 

دو نکته از این روایات برداشت می شود:

 

اول: سجده باید بر خاک باشد، پس از آن چیزهایی که از زمین می روید، غیر از خوردنی ها و پوشیدنی ها

 

دوم: در حال اضطرار بر پیراهن و پارچه می توان سجده نمود.

ذکر سجده در نماز

 

در مورد ذکر سجود باید گفت انسان هر ذکری که در رکوع و سجود بگوید کافی است و احتیاطاً[58] آن ذکر به اندازۀ سه مرتبه “سبحان الله” در رکوع و سجده و یا یک مرتبه “سبحان ربی العظیم و بحمده” در رکوع و یک مرتبه «سبحان ربی الاعلی و بحمده» در سجده کمتر نباشد.[59]

طبق نظر برخی از فقهای معاصر به احتیاط واجب در رکوع “سُبْحانَ رَبِّیَ الْأَعْلى‏ وَ بِحَمْدِهِ” نگوید[60] و همچنین “سبحان ربی العظیم و بحمده”  را در سجده نگوید.[61]

 

در بارۀ اذکاری که می توان در رکوع و سجود گفت روایاتی به ما رسیده است:

در روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمودند: “من از قرائت در رکوع و سجود نهی شده ام. پس در رکوع خداوند را بزرگ بدارید و در سجده زیاد دعا کنید که سزاوار است مستجاب شود”.[62]

 

«خانه کعبه که در مکه معظمه مى‏باشد قبله است و باید روبه روى آن نماز خواند، ولى کسى که دور است اگر طورى بایستد که بگویند رو به قبله نماز مى‏خواند کافى است و برخی از کارهاى دیگر مانند سر بریدن حیوانات نیز، باید رو به قبله انجام گیرد».[63]

 

علامه مجلسی ذیل این حدیث فرموده اند: این حدیث دلالت بر استحباب ذکر و دعا در رکوع دارد.[64] و گفتن ذکر صلوات نیز در رکوع و سجود مستحب است بعد از ذکر یا قبل از آن[65] و این هم خود نوعی دعا است.[66]

 

برای آگاهی بیشتر مراجعه شود به:

نمایه: فضیلت صلوات در رکوع و سجده، سؤال شماره ۲۳۷۶ (سایت اسلام کوئست: ۳۶۹۱).

 

[1] راغب، اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص ۳۹۶، چاپ اول، دار القلم، دمشق، ۱۴۱۶ هـ ق.

[2] ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث، ج ۲، ص ۲۱۳، چاپ چهارم، مؤسسه اسماعیلیان، قم ۱۳۶۴هـ ش.

[3] مجیدی، غلام حسین، نهج الفصاحه، ج ۱، ص ۴۶۱، چاپ اول، مؤسسه انصاریان، قم، ۱۳۷۹٫

[4] ابن حبان، صحیحه، ج ۱، ص ۲۶۴٫

[5] حج، ۷۷٫

[6] یوسف، ۱۰۰، “و خروا له سجدا”.

[7] انسان، ۲۶؛ نجم، ۶۲؛ علق، ۱۹ و … .

[8]  فصلت، ۳۷، “لا تسجدوا للشمس و لا للقمر و اسجدوا لله الذی خلقهن إن کنتم إیاه تعبدون”.

[9]حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۰۷ و ۴۰۸، ح ۱۹۴۷۴، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق.

[10] حجر، ۲۹-۳۱: ” وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَهِ إِنىّ‏ِ خَلِقُ  بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ فَسَجَدَ الْمَلَئکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ أَن یَکُونَ مَعَ السَّجِدِینَ

[11] ص، ۷۲- ۷۴: ” إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَهِ إِنىّ‏ِ خَالِقُ  بَشَرًا مِّن طِینٍ فَإِذَا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِى فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ فَسَجَدَ الْمَلَئکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِیسَ اسْتَکْبرَ وَ کاَنَ مِنَ الْکَفِرِینَ

[12] بقره، ۳۰- ۳۴:” وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَهِ إِنىّ‏ِ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَهً  قَالُواْ أَ تجَعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَ نحَنُ نُسَبِّحُ بحِمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمْاءَ کلُّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلىَ الْمَلَئکَهِ فَقَالَ أَنبِونىِ بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ قَالُواْ سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا  إِنَّکَ أَنتَ الْعَلِیمُ الحْکِیمُ قَالَ یَادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمْائهِمْ  فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمْائهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنىّ‏ِ أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ وَ إِذْ قُلْنَا لِلْمَلَئکَهِ اسْجُدُواْ لاَدَمَ فَسَجَدُواْ إِلَّا إِبْلِیسَ أَبىَ‏ وَ اسْتَکْبرَ وَ کاَنَ مِنَ الْکَافِرِینَ

[13] قرشى، سید على اکبر ، قاموس قرآن، “واژه ابلیس”.

 

[14] نک، نمایه: شیطان، فرشته یا جن، سؤال ۱۰۰، اسلام کوئست.

[15] جوادى، عبدالله، تسنیم، ج ۳، ص ۳۱۹٫

[16] همان، ص ۲۳۱٫

[17] بقره، ۴۳٫

[18] فصلت، ۱۱٫

[19] یس، ۸۲٫

[20] حشر، ۲۱٫

[21] جوادى، عبدالله، تفسیر موضوعى، ج۶، ص ۱۸۳٫

[22] حمل بر تمثیل، تنها در مواردى روا است که برهان عقلى یا نقلى بر آن گواه باشد، بنابراین اصول اعتقادى و سایر مباحث قرآنى هیچ کدام بر تمثیل حمل نمى‏شود.

[23] نک: نجمى، هاشم زاده هریسى‏، بیان در مسائل قرآن، ص۶۲۰

[24] یوسف، ۱۰۰، “وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَ قالَ یا أَبَتِ هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ”.

 

[25] طیب، سید عبد الحسین‏، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۷، ص ۲۸۰

[26] مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ‏۱۰، ص ۸۲

[27] همان.

[28] علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ‏۱، ص ۱۸۹ و ۱۹۰٫؛

[29] تفسیر المیزان و تفسیر فخر رازى ذیل آیه مورد بحث؛ علامه طباطبایی، ترجمه المیزان، ج ‏۱۱، ص ۳۳۹٫

[30] محدث نوری،مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۴۸۰، مؤسسه آل البیت (ع)، قم، ۱۴۰۸ هـ ق.

[31] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج ‏۱، ص ۵۹۲، م ۱۰۹۳٫

[32] همان، آیات عظام شبیری زنجانی و مکارم شیرازی.

[33] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج ‏۱، ص ۵۹۵، م ۱۰۹۷٫

[34] همان، م ۱۰۹۹٫

[35] توضیح المسائل (المحشى للإمام الخمینی)، ج ‏۱، ص ۵۹۳، م ۱۰۹۶، اگر آیه سجده را از کسى که قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود، یا از مثل گرامافون آیه سجده را بشنود لازم نیست سجده نماید ، ولى اگر از آلتى که صداى خود انسان را مى‏رساند بشنود واجب است سجده کند.

[36] عاملی، حر، وسائل الشیعه، ج ۸، باب ۱۴، ح ۱۰۴۸۲، و باب ۱۹، ح ۱۰۵۱۶ و باب ۳۲، ح ۱۰۵۶۱٫

[37] فرهنگ جدید فارسی – عربی، ترجمه المنجد، ماده رغم.

 

[38] جامع احادیث الشیعه، ج ۵، ح ۲۳۵: به نقل از رازهای نماز، ص ۱۳۰٫

[39] همان،ح ۲۹۳۴ و ص ۱۲۳٫

[40] عروه الوثقی، ج ۱، ص ۵۳۴٫

[41] امام خمینی (ره)، آداب نماز، ص ۳۵۶و ۳۵۷- ۳۶۰٫

[42] علامه امینی، السجود علی التربه الحسینیه، ص ۱۳

 

[43] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۱۱۳(نیاز به تکمیل دارد)؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۴(نیاز به تکمیل دارد)؛ صحیح النسائی، ج ۲، ص ۳۲(نیاز به تکمیل دارد)؛ صحیح ابی داود، ج ۲، ص ۱۱۴(نیاز به تکمیل دارد)؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۴۳۳- ۴۳۵(نیاز به تکمیل دارد).

[44] صحیح النسائی، ج ۲، ص ۳۷٫

[45] حاکم در مستدرک آن روایت را نقل کرده و ذهبی آن را تصحیح نموده است، ج ۳، ص ۴۷۳(نیاز به تکمیل دارد).

 

[46] صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲- ۱۹۸- ۱۶۳- ۲۵۳- ۲۵۶- ۲۵۸- ۲۵۹؛ سنن ابی داود، ج ۱، ص ۱۴۳ و ۱۴۴؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۰۶(نیاز به تکمیل دارد).

[47] السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۰۶٫

[48] سنن ابوداود؛ ج ۱، ص ۷۵؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۴۴۰٫

[49] السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۰۵٫

[50] مسند احمد حنبل، ج ۱، ص ۳۲۱(نیاز به تکمیل دارد)؛ السنن الکبری، ج ۲، ص ۱۰۵٫

[51] بخاری، صحیحه، ج ۱، ص ۱۰۱؛ صحیح النسائی، ج ۲، ص ۵۷٫

[52] ابن ماجه، سنن، ج ۱، ص ۲۵۵(نیاز به تکمیل دارد).

[53] صحیح النسائی، ج ۲، ص ۵۷٫

[54] ترمذی، صحیح، ج ۲، ص ۱۲۶(نیاز به تکمیل دارد).

[55] صحیح مسلم، ج ۲، ص ۶۲، ۱۲۶٫

[56] بخاری، صحیح، ج ۱، ص ۱۰۱؛ مسلم، صحیح، ج ۲، ص ۱۲۸٫

[57] بخاری، صحیح، ج ۱، ص ۱۰۱؛ مسلم، صحیح، ج ۲، ص ۱۰۹؛ ابن ماجه، السنن، ج ۱، ص ۳۲۱؛ ابوداود، السنن، ج ۱، ص ۱۰۶٫

[58] این احتیاط از دیدگاه امام خمینی (ره) احتیاط واجب است.

[59] توضیح المسائل مراجع، ج ۱، ص ۵۶۲٫

[60] همان، زنجانی.

[61] همان، ص ۵۷۱٫

[62] عاملی، حر، وسائل‏الشیعه، ج  ۶، ص  ۳۰۹٫  “وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هَارُونَ الزَّنْجَانِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ أَبِی عُبَیْدٍ الْقَاسِمِ بْنِ سَلَّامٍ بِأَسَانِیدَ مُتَّصِلَهٍ إِلَى النَّبِیِّ (ص) قَالَ إِنِّی قَدْ نَهَیْتُ عَنِ الْقِرَاءَهِ فِی الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ فَأَمَّا الرُّکُوعُ فَعَظِّمُوا اللَّهَ فِیهِ وَ أَمَّا السُّجُودُ فَأَکْثِرُوا فِیهِ الدُّعَاءَ فَإِنَّهُ قَمِنٌ أَنْ یُسْتَجَابَ لَکُمْ  أَیْ جَدِیرٌ وَ حَرِیٌّ أَنْ یُسْتَجَابَ لَکُمْ.

[63] عبدالله بن جعفر حمیری قمی، قرب الاسناد، ص ۶۶؛ عاملی، حر، وسائل‏الشیعه، ج ۶، ص ۳۰۹- ۸۰۴۶، عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ فِی قُرْبِ الْإِسْنَادِ عَنِ السِّنْدِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِی الْبَخْتَرِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ أَنَّ عَلِیّاً (ع) کَانَ یَقُولُ لَا قِرَاءَهَ فِی رُکُوعٍ وَ لَا سُجُودٍ إِنَّمَا فِیهِمَا الْمِدْحَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ الْمَسْأَلَهُ فَابْتَدِءُوا قَبْلَ الْمَسْأَلَهِ بِالْمِدْحَهِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ اسْأَلُوا بَعْدَهُ.

 

[64] مجلسی،محمد باقر، بحارالانوار، ج ۸۲، ص ۱۰۵٫

[65] یزدی، سید محمد کاظم، العروه الوثقی، ج ۲، ص ۵۵۳٫

 

[66] اقتباس از سوال ۲۳۴۵ (سایت اسلام کوئست: ۲۴۹۷).

1395/12/4 ساعت 11:47
کد : 353
دسته : فقه
لینک مطلب
کلمات کلیدی
سجده به غیر خدا
ابلیس
سجده
فلسفه سجده، سجده در روایات
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز