■ بابُ المَنْدَب
تنگه ای به عرض 32 کیلومتر میان جنوب غربی شبه جزیرة عربستان و شمال شرقی افریقا که بحراحمر را به خلیج عدن و اقیانوس هند وصل می کند. جزیرة آتشفشانی مَیّون * ، که در غرب ، آن را پِریم می نامند، باب المندب را به دو تنگه (تنگة بزرگ به عرض تقریبی 25 کیلومتر و عمق 311 متر و تنگة کوچک به عرض تقریبی 3 کیلومتر و عمق 31 متر) تقسیم می کند و کشتیهای بزرگ معمولاً از اولی می گذرند. در مدتی که باد موسمی جنوب غربی می وزد، یعنی از خرداد تا شهریور، آب از بحر احمر خارج می شود، و در مدتی که باد موسمی شمال شرقی می وزد، یعنی از آبان تا فروردین ، به آن وارد می شود، و جریانهایی پدید می آورد که عبور کشتیها را با خطر روبرو می کند. تپة مَنْهَلی (ارتفاع 270 متر) در ساحل جزیرة العرب در شرق تنگة کوچک قرار دارد، و درست در شمالِ این تنگه ، لنگرگاه شیخ سعید * واقع است که از آنجا نیز، مانند میّون ، ورود کشتیها به بحراحمر را می توان زیر نظر گرفت .
در روایات عربی آمده است که آسیا و افریقا به یکدیگر متصل بودند تا اینکه ذوالقرنین آنها را در این محل از هم جدا کرد و بحر احمر را به وجود آورد. یاقوت «مندب » (محل نُدبه ) را با عبور حبشیان از این منطقه وابسته می داند. به عقیدة او نام این محل قبلاً «ذوالمندب » بوده و حبشیان هنگام عبور خود از آنجا این کلمه را «دندمدیند» تلفظ کردند. ساکنان یمن پس از عبور حبشیان گفتند این محل دیگر «ذات مَطْرب » (معبرتنگ ) نیست بلکه «مَنْدَب » است و مندب در عربی علاوه بر معنای محل ندبه به معنای محلِ دعوت نیز آمده است (ج 4، ص 659ـ660). ابن حائک این نام را بر ناحیة نامعلومی در ساحل جنوبی یمن ، حد فاصل میان قلمرو بنی مَجید و فَرَسان ، اطلاق می کند. مندب محل گردآوری عنبر (حشیش البحر) بوده است .
در دو کتبیة سَبَئی متعلق به اوایل قرن ششم میلادی (ریکمانز، ص 507 ـ 508) هنگام اشاره به درگیریهای میان یوسف اشعر ذونُواس و حبشیان ، از شلت (یا سلت ) مدیَن (= سلسلة المندب ) یاد شده است . این سلسله شاید زنجیری بوده که ذونواس در بخش بسیار باریک و کم عمق دهانه ، نزدیک شیخ سعید کشیده بوده است . البته این در صورتی است که آنطور که از نام تنگه برمی آید، مندب تا این اندازه در جنوب واقع بوده باشد. ممکن است وجود چنین مانعی منشأ روایتی باورنکردنی باشد که از وجود زنجیری در مقابل خودِ تنگه ها سخن می گوید.
صورت تغییر یافتة «باب المندم »، که با روش معمول ابدال «ب » به «م » قابل توجیه است ، خصوصاً در میان دریانوردان عرب که این تنگه را فقط «الباب » می خوانند رواج دارد.
منابع :
(1) ( ابن حائک ، صفة جزیرة العرب ، چاپ محمدبن علی اکوع ، بیروت 1403/1983 ) ؛
(2) عیسی قطامی ، دلیل المختار فی علم البحار ، قاهره 1369؛
(3) محمدبن احمد مقدسی ، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه ، لیدن 1906، ص 12،91؛
(4) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ 1873؛
(5) W. Caskel, Entdeckungen in Arabien, Cologne 1954;
(6) G. Ferrand, Instructions nautiques, Paris 1921-1925;
(7) Ibn Mudj - a ¦ wir,in O. Lخfgren, Arabische Texte, Uppsala 1936;
(8) idem, ed. Lخfgren, Leiden 1951;
(9) G. Ryckmans, Le Musإon , lxv â (1953);
(10) idem, La Persإcution des chrإtiens himyarites au sixiةme siةcle, Istanbul 1956;
(11) Sheila A. Scoville, ed., Gazetteer of Arabia , Graz 1979, I, 387;
(12) U. S. Hydrographic Office , Sailing directions for the Red Sea and Gulf of Aden 3 , Washington 1943.
(13) / بااضافاتی از بریتانیکا؛
د. اسلام / رنتس