■ بازی
هرگونه فعالیتی به قصد سرگرمی و مشغولیت که انگیزة آن دست یافتن به فایده ، محصول یا نتیجه ای بخصوص نباشد. در جهان اسلام ، بازی یکی از مفاهیم اساسی با دلالتهای متعدّد ضمنی و بسیار وسیع جامعه شناسی و روانشناسی است . در این مقاله تنها می توان به بعضی از جنبه های مهم آن پرداخت :
الف . واژة بازی
ب . بازی در تمدن اسلامی
تکملة 1 (مباحث دینی )
ج . بازی در ایران
تکملة 2 (پیشینه )
الف . واژه بازی . «بازی » در لغت بیشتر به معنای سرگرمی ، تفریح و مشغولیت است (برای آگاهی بیشتر و نیز نام انواع بازیها و ترکیبات کلمات با بازی رجوع کنید به دهخدا ذیل «بازی »؛ معین ، همان ماده ). «بازی » در فارسی میانه «وازیگ »است که از ریشة ایرانی باستان «واز-») (زالمان ، ص 79)، به معنای جنبیدن و پریدن آمده است .«وزیدن »(به معنای دمیدن ، جنبیدن و پریدن ) و «وازیدن » (به همان معانی و همچنین بازی کردن ) در فارسی میانه و «باختن » و «بازیدن » (به معنای بازی کردن و ورزیدن ) در فارسی دری ، از همین ریشه است (برای ریشه شناسی واژه رجوع کنید به سیمس ـ ویلیامز ؛ هوبشمان ، ص 202؛ نیبرگ ،ص 207). در زبان عربی معادل این واژه کلمات «لَعِبْ، لِعبْ، لَعبْ»، در زبان ترکی «اُیون » و در زبان اردو «کِهیْلْ» است که در معانی بسیار وسیع به کار رفته است (برای منابع رجوع کنید به منابع قسمت ب و ج در همین مقاله ).
ب . بازی در تمدن اسلامی . خصیصة بازی که در بسیاری از فعالیتهای بشری مانند رقص ، نمایش ، موسیقی و جز آنها وجود دارد، و نیز بازیهای آیینی که بازماندة آداب برانگیخته از مذهب در دوران قبل از اسلام است ، مناسبتی با بحث ما ندارد، و فقط گهگاه از آن یاد می شود؛
کما اینکه مثلاً به آداب سال نو (ابوریحان بیرونی ، ص 216) یا به یکی از مراسم مذهبی ایرانیان که بر روی اَلاّ کلنگ انجام می گرفته (همانجا) اشاره شده است (دربارة نمونه ای از جنوب مراکش در عصر حاضر رجوع کنید به راباته ، ج 10، ص 239-262). در مقالة حاضر تأکید بر بازیهای کودکان است ؛
ولی در جهان اسلام نیز، مانند دیگر جاها، بازیهای کودکان بوضوح از بازیهای بزرگسالان مجزّا نشده است و تمایزی گونه شناختی وجود ندارد؛
تنها تفاوت گاهی در برخی از وسایل بازی دیده می شود. جاحظ (ج 3، ص 79) احتمالاً متوجه این نکته بوده که کبوتربازی را سهلترین نمونة امکان انتقال از جنبة سرگرمی به جنبة جدی بازی شمرده است . مظاهر گوناگون و غریزة بازی در بشر و انواع مختلف بازیها، در جهان اسلام پرورش یافت . استفادة مستمر از استعاره های مبتنی بر ترکیبات «لَعَبَ» (بازی کرد)، شاهد دوام این مفهوم است .
نقش عظیم «بازی » در حیات مسلمانان ، بدین سبب که با اعتراضات شدید مذهبی روبرو بوده است ، بسیار جالبتر جلوه می کند. این اعتراضات بر نگرش مسلمانان نسبت به بازی عمیقاً تأثیر نهاده است ، و شکی نیست که محدودیت اطلاعات ما دربارة بازیها متأثر از همین امر است . در قرآن به «لَعِب » (و «لَهْو»= هوسرانی )، بخصوص به عنوان مظهر بسیار گمراه کننده ای از بی توجهی بشر به رسالت واقعی خود در این دنیا، که تلاش برای نیل به رستگاری در آن دنیاست ، اشاره شده است . چنانکه اظهارات بیشماری ، مانند ابیات متعدد ابوالعتاهیه در «زهدیات » یا رد کردن خشم آلود حضرت علی علیه السّلام عنوان «تِلع'ابَه تِمْزاحُه » (بلاذری ، ج 2، ص 151) را گواه است ، فرزانگان مسلمان در تقبیح آن ، مهارت بسیار به خرج دادند. این اندیشه که کار مداوم و بدون هیچگونه تفریح ، ذهن بزرگترین و مخلصترینِ افراد را نیز کُند می کند، بی شباهت به رأی آناکارسیس (ارسطو، 1176 پ 33) نیست که می گفت بازی کردن تنها در صورتی مجاز است که بر توانایی انسان برای پرداختن به امور جدی بیفزاید. بنابراین ، تفریح مختصر قابل چشم پوشی است (مثلاً ف . روزنتال ، ص 5، و رجوع کنید به جد و هزل * )، ولی بعید می نماید که مؤلفان راوی گفته هایی از این قبیل در تعبیر خود از تفریح ، بازیهای ساده را نیز در مدِّنظر داشته باشند. مصلحت دنیوی ایجاب می کرد که حکام را از افراط در فعالیتهای تفریحی برحذر دارند. در واقع ، در اسلام «بازی » از حقوق انحصاری کودکان شمرده می شد، و گاه زنان را نیز در این مورد به ایشان می افزودند. در سنّت یونانیان ، چنانکه برایسون آورده است (ص 202؛
نیز رجوع کنید به غزالی ، ج 3، ص 63) و متفکران بانفوذی چون مسکویه به کار گرفته اند، حتی به کودکان نیز در حد اعتدال و به عنوان تفریح اجازة بازی داده می شد، و منظور از آن ، تنها این بود که بتوانند شداید تحصیل علم یا (بنابه نوشتة عامری ، ص 360) کسب مهارتهای جدی را بهتر تحمل کنند. گاهی به گفته هایی از این نوع برمی خوریم که بی اعتنایی کودک به بازی ، نویدبخش عظمت او در آینده است . ذکر کودکان غالباً به طور طبیعی با اشاره به بازی همراه است . کشته شدن پسری در قصص قرآن (کهف : 74) که گفته شده است او را در حال بازی با دیگران یافتند (صحیح بخاری ؛
رجوع کنید به ابن حجر عسقلانی ، ج 1، ص 232؛
ج 11، ص 25، 33؛
طبری ، ذیل همین آیه )، یا ابراز نگرانی از این که بازی کردن یوسف علیه السّلام (یوسف : 12؛
تنها اشارة قرآن به «بازی کردن » که از نظر اخلاقی خنثی است ) ممکن است شامل برادرانِ بزرگسال او نیز بشود (گلدزیهر ، ص 28 به بعد؛
نیز رجوع کنید به تکمله 1)، یا اطلاق تعبیر «دَعامیص » که در حدیث به کار رفته به کودکان مسلمان در بهشت ، به لحاظ شباهت آنها با حشرات آبی (؟) به هنگام بازی کردن در انهار بهشت (شریف رضی ، ص 406)، بسیار طبیعی بود. گفته شده است که پیامبراکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در زمان طفولیت به بازی «عَظْم (عُظَیم ) وَضّاح » می پرداخته است . این بازی را چنین وصف کرده اند: جستجو کردن (در تاریکی ) به منظور یافتن استخوان سفیدی که به نقطه ای دور پرتاب شده است ، همبازیها یابنده را بر پشت خود سوار می کرده اند (لین ، 2087 پ ، 2947 ر؛
ابن منظور، ج 4، ص 476؛
ابن ظفر، ص 24)؛
ادعای شرکت پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در چنین بازیی بسهولت می توانست در نظر مفسران سختگیرِ اصلِ «عصمت » غیرقابل قبول جلوه کند و، در واقع ، بسیار بندرت ذکری از آن به میان می آید. گفته شده است که عباس ، عموی پیغمبر، در زمان کودکی «قُلَه » بازی می کرده است . این بازی که در شعر دوران جاهلیت بدان اشاره شده (عمروبن کلثوم ، لبید، رجوع کنید به نُلدکه ، ص 47؛
لبیدبن ربیعة ، ص 81) بدین صورت وصف شده که دو تکه چوب در آن به کار می رفته است ، که طول یکی دو برابر دیگری بوده ، و با یکی از آن دو («مِقْلاء») به دیگری می زده اند. این حکایت به منظور نشان دادن نجابت فطری عباس نقل شده است (ابن ظفر، ص 52).
نافذترین اشاره به بازی کودکانه ، به شرح حال عایشه بر می گردد که ، با تفاوتهایی ناچیز، در روایات متعدد نقل شده است (مثلاً ونسینک ، ذیل «ل ـ ع ـ ب »؛
ابن سعد، ص 40-45؛
بلاذری ، ج 1، ص 410-412)؛
مانند الاّ کلنگ بازی («اُرجوحه ، مَرجوحه »)یا عروسک بازی او که پیامبراکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم ، یک یا چندبار، سرگرم این بازیهایش دیده بود. بدین ترتیب ، دربارة عروسک («بَنات »= دختران ، یا «لُعْبَه » جمع : «لُعَب »= نوعاً «اسباب بازی ») در کتب فقهی بحث فراوان قرار شد. اهمّ بحثهای فقهای سنّی و جزییات مسئله انگیزی را که برای بررسی انتخاب کردند می توان از ابن حَجَر، ج 13، ص 143 به بعد) دریافت . به طور خلاصه ، عروسک از آن جهت که به دختران کوچک می آموخت که مادران شایسته ای باشند، دارای ارزش آموزشی بود و معمولاً با اکراه بسیار مجاز شمرده می شد. تعارض آشکار تحریمِ صورت سازی ( رجوع کنید به د.اسلام ، ج 1، ذیل «صوره » ) با تجویز عروسک ، هر چند که غالباً تقلید واقعگرایانه از موجودات زنده نبود، به نحوی حل وفصل نشد که رضایت همگان را جلب کند. نسبت این امر به بت پرستی فقط به شیوه ای آمیخته با تردید ذکر می شد. در ضمن ، احادیث حاکی است که عروسکها پشمی بود (ونسینک ، ذیل «عِهن ») و به منظور سرگرم کردن کودکانی که روزه می گرفتند به آنها داده می شد (چنانکه قول اسباب بازیهای دیگری ، مانند چوبِچوگان ، به کودکان داده می شد تا آنها را به درس خواندن تشویق کنند رجوع کنید به ابن عَقْنین ، ص 70 پ ). برخی از اسباب بازیهای عایشه به شکل اسبهای بالدار بود، یا خود طفل در عالم خیال آنها را چنین می دید، و بالها از پارچة کهنه ساخته شده بود. در این زمینه ، غزالی («آداب السماع »، ج 2، ص 245) «شکلهای ناقص » (اسباب بازیهایی ) را که کودکان از گِل و پارچة کهنه بسازند از نظر مذهب شافعی بلا ایراد می داند، چنانکه در موضعی دیگر (غزالی ، «آداب الکسب »، ج 2، ص 60) به اسباب بازیهایی به شکل حیوانات اشاره می کند که از گِل ساخته شده بود و در اعیاد به کودکان داده می شد.
اسامی بسیاری از بازیها بدین عنوان که از نظر لغویان جالب اند، یا به دلیل شکلهای نامأنوس یا پیوندهای ادبی آنها فهرست شده است (مثلاً، عسکری ، ص 718-724؛
و نیز رجوع کنید به روزنتال ، ص 65). اشاره هایی نیز به چیزهایی مانند « دِحِنْدِحْ»، «دِرْکِلَه »، «دَعْلَجَه » (بازی دویدن و ؟ گرفتن ؛
قالی ، ج 2، ص 315؛
ابن منظور، ج 3، ص 97)، یا گذاشتن «فِجْرِم » در «اُوَقْ»(قالی ، ج 2، ص 4 به بعد). گاهی نام بازیها به صورت ترکیبی از اسمها یا جمله هاست ؛
مانند «المعلّم و الاجیر» («استاد و مستخدم »؛
هید ، ص 234-236)، «جِئْتکُم خذونی » («آمدم ، مرا بگیر»؛
هید، ج 2، ص 240 به بعد)، «خسی ' و زَکی '» به معنای طاق و جفت (ترکی : «توت لیلا»، یعنی «لیلا را بگیر»، ریتر ، ج 26، ص 49-57)، و جز اینها. چنانکه انتظار می رود، نام بازیها در طول زمان تغییر می کند، به طوری که نامهایی که هید از قرن یازدهم به دست داده است و حتی بیش از آنها، نامهای دوران اخیر( مثلاً تالکویست ، یا ریتر) تقریباً همگی ، صرف نظر از تفاوتهای محلی ، با نامهایی که از منابع قدیم می شناسیم متفاوت است .
البته ، لغویان غالباً دربارة بازیهایی که به شرح آنها می پرداختند تجربة شخصی نداشتند؛
و لذا غالباً شرحی در این خصوص وجود ندارد و یا شرح چنان مختصر است که بندرت حاوی مطلبی بیش از نوع کلّی بازی است و عملاً فایده ای ندارد. البته این امر منحصر به لغویان مسلمان نیست و جنبة جهانی دارد؛
چرا که ارضای غریزة بازی مستلزم قواعد پیچیده و فرّاری است که وصف کامل آن مشکل است . ابهام در تعبیر نیز همواره وجود دارد. شباهت میان نامهای قدیم و جدید، در موارد نادری که مشاهده می شود، لزوماً دالّ بر آن نیست که بازیها یکی باشند، مثلاً «لَعْبَالخُمَیْسَه » مورد اشارة ابن قُزْمان (گارسیا گومز ، ج 1، ص 32/33، 36، حاشیة ش 6) به هیچ وجه «خِمیس » الجزایر نیست که روبر (ص 69) وصف کرده است . بازی حلقة («خاتَم ») تردستان و شعبده بازان قطعاً، همان بازی حدس و گمانی است که روبر وصف کرده است ، ولی شامل همة بازیهایی نیست که بدین نام خوانده می شوند (رجوع کنید به روزنتال ، ص 62؛
سِماوی ، فصل 11). همان طوری که ریتر اشاره کرده است ، بازی معاصر موسوم به «بِلْبِلْ» را می توان برگرفته از بازی «قُلَة » قدیم دانست ، ولی برای درک این مطلب که این وابستگی ، اگر واقعاً وجود داشته باشد، تا چه حد دربارة جزئیات صادق است راهی نمی شناسیم .
برخی از انواع مهم بازی عبارت اند از: 1) بازیهای حدس و گمان ، مانند « خَریج »؛
2) بازیهایی از نوع شطرنج * و نرد * و «مَنْقَلَه » که معمولاً، ولی نه همیشه ، بر روی تخته انجام می گیرد و متضمن قراردادن مهره هایی در سوراخهاست ، مانند بازی «چهارده » («اَرْبَعَةَ عَشَرَه »)، انداختن طاس و، قدیمتر از همه در جزیرة العرب ، قاب بازی («کَعبْ»، جمع آن : «کِعاب ») و نیز گردو («جُوز») بازی (نیز رجوع کنید به خَربْگَهْ * )، 3) بازیهای مهارتی و ورزشی ، مانند توپ بازی ، مورد علاقة کودکان که غالباً در خیابانها انجام می شده ، و نیز بازی با توپ و چوب یعنی چوگان (رجوع کنید به غزالی ، «ریاضت النفس »، ج 3، ص 53)، بازیهای پریدن ، گرفتن ، الاّ کلنگ ، جَنگ بازی ، تخم مرغ بازی ، نیز فرفره («دُوّامَه »، «خُذروف »)، رقص با اسب چوبی («کُرَّجْ») ظاهراً بازی بچه ها نبوده است (رجوع کنید به گودفرواـ دومومبین ، ص 155- 160)؛
و 4) «بازی » با حیواناتی مانند پرندگان کوچک ، کبوتر، سگ (جاحظ ، ج 2، ص 28؛
روزنتال ، ص 58، حاشیة 242 ر)، یا خزندگان ، چه به صورت تفریحی ساده یا به صورت قمار، مسابقه ، و ورزش رزمی .
از آنجا که بیشتر بازیهای کودکان متضمن پاداش برای برنده و جریمه برای بازنده است عامل قمار در آن وارد می شود (رجوع کنید به قِمار * ). این امر بر نگرانیهای مولود از مفهوم بازی به طور کلی و مسئلة صورت سازی در مورد عروسک مزید شد و فقها را نسبت به مشروعیت خریدوفروش اسباب بازی دچار تردید کرد. این نگرانی ، همراه با اوضاع اقتصادی حاکم ، احتمالاً باعث شد که اسباب بازیهای کودکان بیشتر ساده و بی دوام باشند.
منابع :
(1) علاوه بر قرآن ؛
(2) ابن حَجَر عسقلانی ، فتح الباری بشرح البخاری ، قاهره 1378ـ1383؛
(3) ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر ، چاپ ادوارد سخو، لیدن 1904ـ1940؛
(4) ابن ظفر، انباء نجباءالابناء ، قاهره ( بی تا. ) ؛
(5) ابن عقنین ، طب النفوس ، نسخة خطی کتابخانه بادلیان ، ش or. Hunt. 518 ؛
(6) ابن منظور، لسان العرب ؛
(7) محمدبن احمد ابوریحان بیرونی ، آثارالباقیه ، چاپ Sachau ، لایپزیک 1878، 1923؛
(8) احمدبن یحیی بلاذری ، انساب الاشراف ، چاپ محمدباقر محمودی ، بیروت 1394/1974؛
(9) همان ، چاپ م . حمیدالله ، قاهره 1959؛
(10) عمروبن بحر جاحظ ، الحیوان ، قاهره 1323 ـ 1325؛
(11) ابوالقاسم بن احمد سماوی ، عیون الحقائق و کشف الطرائق ؛
(12) محمدبن حسین شریف رضی ، مَجازات ، قاهره 1387/1967؛
(13) محمدبن جریرطبری ، جامع البیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1400/1980 ـ 1403/1983؛
(14) محمدبن یوسف عامری ، السعادة والاسعاد فی السیرة الانسانیة ، چاپ مجتبی مینوی ، ویسبادن 1957ـ1958؛
(15) حسن بن عبدالله عسکری ، التلخیص فی معرفة اسماءالاشیاء ، دمشق 1389ـ1390؛
(16) محمدبن محمد غزالی ، احیاء علوم الدین ، قاهره 1352؛
(17) اسماعیل بن قاسم قالی ، امالی ، قاهره 1373؛
(18) لبیدبن ربیعة ، شرح دیوان لبید ، کویت 1962؛
(19) آرنت یان ونسینک ، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النّبوی ، لیدن 1936ـ1969؛
(20) Aristotle, Nicomachean Ethics;
(21) Bryson, edited by M.
(22) Plessner, Heidelberg 1928;
(23) EI 1. s. v. "Su ¦ ra" (by A. J. Wensinck), E. Garcia Gomez, Todo Ben Quzma ¦ n , Madrid 1972;
(24) M. Gaudefroy - Demombynes, "Sur le cheval - Jupon et al - Kurraj", in Mel. Wm. Marcis , Paris 1950;
(25) I. Goldziber, Die Richtungen der islamischen Koranauslegung Leiden 1920;
(26) T. Hyde, De ludis orientalibus , Oxford 1694;
(27) Lane;
(28) H. J. R. Murray, Board games , Oxford 1952;
(29) T. Noldeke, Funf Mocallaqat , i, Vienna 1899;
(30) M. R. Rabate, "Les jeux de l`Achoura dans la vallee du Dra (Sud Marocain)", in Objets et mondes , x (1970);
(31) H. Ritter, "Knabenspiele aus Ama ¦ ra", in Islam , xxvi (1942);
(32) A. Robert, "Jeux et divertissements des indigenes d`Algerie " in Revue Afric , lxii (1921);
(33) F. Rosenthal , Gambling in Islam , Leiden 1975;
(34) idem Humor in early Islam , Leiden 1956;
(35) K. L. Tallqvist, Arabische Sprichworter und Spiele , Helsing fors 1897.
) / د. اسلام / روزنتال (
تکملة 1. (مباحث دینی ) . مقولة بازی در منابع فقه و حدیث بندرت مستقلاً مطرح شده و احکام فقهی و توصیه های اخلاقی راجع به آن ، کمتر یکجا گرد آمده است ؛
اما در ابواب و مباحث گوناگون ، مطالبی دربارة آن یافت می شود. این مطالب بیش از همه در مبحث قرارداد مسابقه بر سر سوارکاری و تیراندازی (زیر عنوان : «السّبق و الرِّمایه » یا «السَّبق و الرَّمی »، از جمله رجوع کنید به ابن قدامه ، ج 8، ص 651 و بعد؛
طوسی ، ج 6، ص 289 به بعد؛
محقّق حلّی ، ج 2، ص 235 به بعد؛
شهید ثانی ، ج 4، ص 421 به بعد؛
نجفی ، ج 28، ص 212 به بعد؛
زُحیلی ، ج 5، ص 786-790؛
مجلسی ، ج 100، ص 189-192؛
حرّ عاملی ، ج 13، ص 345-351) و در مبحث شهادات ، به مناسبت بررسی شرایط قبول شهادت و نشانه های عدل و فسق (از جمله رجوع کنید به ابواسحاق شیرازی ، ج 2، ص 326ـ327؛
شمس الائمه سرخسی ، ج 16، ص 131؛
ابن قُدامه ، ج 9، ص 170ـ172؛
طوسی ، ج 8، ص 221-222؛
محقّق حلّی ، ج 4، ص 128؛
نجفی ، ج 41، ص 43-46) و همچنین در متون متأخر فقهی شیعه ، در مبحث تجارت ، به مناسبت درآمد حاصل از برد و، باخت (قِمار، مَیْسر؛
نجفی ، ج 22، رجوع کنید به شهید ثانی ، ج 3، ص 210-211؛
ص 25-26؛
انصاری ، ص 47-49، 53-54؛
خوانساری ، ج 3، ص 27-28؛
امام خمینی ، ج 2، ص 22-23؛
خویی ، ج 1، ص 368-371 و 420-425) آمده است . زُحیلی در تبویب خاصی از مباحث فقهی در کتاب خود در بخش عبادات در مبحثی از باب «الحظر والاباحة » (= ممنوعیت و جواز) ج 3، ص 571-573) به بعضی از احکام بازی اشاره کرده است . برخی مؤلفان در باب «اشربه » (نوشیدنیها)، شماری از مسایل بازی را مطرح کرده اند؛
از جمله کلینی در کافی ، علاوه بر نقل احادیثی در «کتاب المعیشه » (ج 5، ص 122-124) در آداب و احکام تجارت ، آخرین باب «کتاب الاشربه » (ج 6، ص 435-437) را نیز به نقل احادیث مربوط به بازیهای متداول ، مانند شطرنج * و نرد * و سُدَّر، اختصاص داده است ؛
همچنانکه در مجموعة فتاوی ابن تیمیّه ، ضمن «باب الاشربه »، در بیان آشامیدنیهای حرام به مسألة ، بازی اشاره شده است (رجوع کنید به ج 4، ص 260-261). غزالی در «کتاب آداب السَّماع والوجد» از احیاءعلوم الدین (ج 2، ص 303-304) اشارة کوتاهی به بازی کرده ، و مجلسی نیز در چند باب از بحارالانوار ، به این موضوع پرداخته است ، از جمله ، «باب القمار»، و «باب المعازف و الملاهی »، از «ابواب المعاصی و الکبائر و حدودها» (ج 76، ص 228-238، 248-253) و «باب الغفله و اللّهو و کثرة الفرِح » از «کتاب الایمان و الکفر» (ج 70، ص 154-158).
نکتة مهم آن است که در قرآن و حدیث ، و بالتَّبَع در فقه و اخلاق ، واژة لعب (معادل بازی ) دقیقاً بر کاربرد آن در زمان حاضر منطبق نیست ، شاید بتوان ادّعا کرد که بنابر مطالب فرهنگهای لغت عرب ذیل واژة «لعب »، جدی نبودن ، سرگرمی غرض عقلایی نداشتن کار انجام شده لحاظ بوده است (رجوع کنید به و ابن منظور؛
فیروزآبادی و مرتضی زبیدی ذیل واژه ؛
انصاری ، ص 54 ). در قرآن نیز «لعب » غالباً با همین جنبة منفی به کار است (مثلاً رجوع کنید به انبیاء: 16 و 55؛
دخان : 38؛
انعام : 32؛
عنکبوت : 64؛
محمد: 36؛
حدید: 20؛
توبه : 65 که در آنها «لعب » از خدا نفی شده و دنیا و سرگرم شدن به آن «لعب » شمرده شده است ). ازینرو، مفسّران در تفسیر آیة 12 یوسف (اَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرتَعْ وَ یَلْعَبْ) که در آن به یوسف ، و بنابر برخی قرائتها به برادران او، نسبت «لعب » داده شده و از سیاق آیات قبل و بعد نیز برمی آید که یعقوب اعتراضی بدان نداشته ، دچار مشکل شده اند. چنانکه برخی به کودکی و مکلّف نبودن یوسف اشاره کرده اند؛
برخی مراد آیه را بازیهای مباح دانسته اند و برخی به استناد آیة 18 همین سوره ، بنابر گزارشِ برادران یوسف از «استباق » خود، لعب را به تیراندازی و مسابقة اسب سواری و دوندگی تفسیر کرده اند که به سبب فواید و آثار خوب آن ، مثلاً پیکار با دشمن و باز پس گرفتن گوسفندان از چنگال گرگ ، جنبة زمخشری لهوی نداشته است (رجوع کنید به طبری ؛
طبرسی ؛
فخررازی ؛
زمخشری ، ذیل آیه ). از این تفاسیر رجوع کنید به زمخشری ، می توان دریافت که مفهوم متبادر به ذهن از واژة «لعب » و اشتقاقات آن ، اغلب کارهای غیر جدی و سرگرم کننده بوده است . البته اگر به گفتة برخی مفسّران «استباق » مصداق «لعب » باشد، می توان این رأی را پذیرفت که سرگرم کردن ، غیر جدی بودن و از یاد خدا بازداشتن ، در معنای اصلی واژه وجود ندارد. البته این احتمال نیز هست که کاربرد «لعب » برای استباق ، مجاز می باشد؛
بخصوص که در حدیث نیز واژة لعب برای بازیهای ورزشی و رزمی به کار نرفته است ، همچنانکه اخوینی بخاری در اثر مهمّ طبّی خود، بازیهای ورزشی را با عنوان «الریاضه » (ص 172-178) آورده است .
در سطور آتی ، احکام فقهی و نکات اخلاقی راجع به بازی ، که در احادیث نیز آمده ، به اختصار، بررسی می شود:
الف . احکام فقهی . بازیها را از نظر فقهی می توان در چهار گروه دسته بندی کرد: 1) بازی با ابزارهای رایج و چه بسا با منشأ قماری ، به همراه قرارداد بردوباخت (مَعَالْمُراهَنه ، مَعَالرَّهن )؛
2) بازی با همان ابزارها بدون قرارداد برد و باخت ؛
3) بازی با ابزارهای غیر قماری یا بدون ابزار خاص همراه با قرارداد برد و باخت ؛
4) بازی غیرقماری بدون قرارداد بردوباخت (انصاری ، ص 47-49؛
و نیز رجوع کنید به ابن قدامه ، ج 9، ص 170).
حرمت بازیهای گروه یک و خروج مرتکب آنها از عدالت ، مورد اتفاق فقهای همة مذاهب و به تعبیر برخی ، از ضروریات شرع اسلام است (ابواسحاق شیرازی ، ج 2، ص 326؛
ابن قدامه ، ج 9، ص 170؛
طوسی ، ج 8، ص 221- 222؛
ابن تیمیّه ، ج 4، ص 260؛
نجفی ، ج 22، ص 109؛
ج 41، ص 43-45؛
انصاری ، ص 47؛
خویی ، ج 1، ص 368). تعبیر صریح قرآن در آیة 92 و 93 مائده ( اِنَّماالْخمُر والْمَیْسِرُ... رِجسٌ، مِنْ عَمَلِالشَّیطانِ فَاجْتَنِبوه ) و مضامین احادیث ، ابهامی در این حکم باقی نمی گذارد. اغلب فقها با توجه به احادیث ، حضور در محل برگزاری اینگونه بازیها و حتی سلام کردن بر بازی کنندگان را جایز نشمرده (نجفی ، ج 22، ص 111؛
ابن رشد، ج 18، ص 274؛
ابن تیمیّه ، ج 4، ص 261) و بر حرمت استفاده از مالِ حاصل از این بازیها، ولو در بازی کودکان ، تصریح کرده اند (نجفی ، ج 22، ص 110: وَلا' فرقَ فی ذلک بَیْنَ مُقامَرَةِالاطفالِ وَ غَیْرهم ؛
شهیدثانی ، ج 3، ص 216؛
انصاری ، ص 47- 48؛
کلینی ، ج 5، ص 123- 124).
در کتابهای فقهی ، همچنانکه در متون حدیث ، نام شماری از بازیهای قماری و غیر آن آمده است ؛
از جمله شطرنج ، نرد، اربعة عشر، جرّه ، بُقَّیری '، اللّعب بالکعاب (قاب بازی )، اللَّعب بالجوز (گردو بازی که بیشتر بازی کودکان بوده است )، لُعبة الامیر، لُعبة الشَّبیب ، لُعبة الثلاث ، سُدَّر، اللّعب بالمَداحی ، صولجان (دربارة معانی این بازیها و مترادف بودن برخی با برخی دیگر رجوع کنید به ابن منظور، ذیل واژه ؛
شهیدثانی ، ج 3، ص 210؛
طوسی ، ج 8، ص 222؛
ادّی شیر، ص 85؛
برهان قاطع ، ذیل «سردرگلیم »؛
رکبی . شرح مهذب ابواسحاق شیرازی ، ج 2، ص 326؛
ابن رشد، ج 17، ص 577).
بازیهای گروه سوم نیز از آنرو که مشمول نهی صریح قرآن و حدیث هستند، تحریم شده اند (ابن قدامه ، ج 9، ص 170: کلُّ لَعبٍ فیه قِمارٌ فَهُوَ مُحرَّمٌ اَیَّ لعبٍ کان = هر بازی که در آن برد و باخت باشد، حرام است ، و نیز رجوع کنید به قمار * ). از این قبیل است قرارداد برد و باخت در کُشتی ، پرش ، پرتاب سنگ با دست یا فلاخن ، پرتاب گلوله و جز آن . بااینهمه ، نجفی (ج 22، ص 109؛
ج 28، ص 222) حرمت اینگونه بازیهای قماری را به حرمت وضعی ، در معنای نامشروع بودن مال حاصل از آن ، منحصر دانسته و حرمت تکلیفی را نفی کرده است . او حتی احتمال داده است که اگر بازنده مبلغ مقرر را با طیب نفس بپردازد، برنده می تواند آن را به عنوان «وفای به عهد» (از بازنده ) بپذیرد؛
هرچند اصل قرارداد شرعاً باطل بوده است (در بارة تبیین و نقد این رأی رجوع کنید به انصاری ، ص 48؛
خویی ، ج 1، ص 374ـ 379). برخی فقهای اهل سنّت نیز فقط صورت خاصّی از قرارداد برد و باخت را مشمول حکم تحریم قمار می دانند. از نظر آنان ، قمار آن است که حتماً طرف برنده مالی را به دست آورد و طرف بازنده مالی را از دست بدهد. در غیر این صورت (مثلاً فقط یکی از دو طرف ، بر فرض باختنِ بازی ، پرداخت مبلغی را متعهد شود)، با وجود عدم صحت قرارداد، برنده نمی تواند در مال حاصل تصرف کند، اما این نوع بازی حرام نیست و بازی کننده را نمی توان فاسق خواند (ابواسحاق شیرازی ، ج 2، ص 326؛
طوسی ، ج 8، ص 221).
همة فقها، قرارداد برد و باخت را در تیراندازی و سوارکاری و احیاناً در یکی دو مورد دیگر (به نظر برخی از فقها)، به استناد چند حدیث مشهور، جایز و درست دانسته اند (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به مسابقه * ).
نسبت به بازیهای گروه دوم (بازی با ابزارهای رایج قمار، به طور مشخص : شطرنج ونرد، بدون قرارداد برد و باخت ) میان فقها اختلاف نظر وجود دارد. اغلب فقهای امامیّه به حرمت فتوا داده اند و حتّی برخی تصریح کرده اند که بازی با این ابزار، حتی به قصد کسب مهارت (قصد به الحَذْق )، جایز نیست (محقّق حلّی ، ج 4، ص 128؛
عاملی غروی ، ج 4، ص 56؛
خویی ، ج 1، ص 369). این فتوا، گذشته از اتفاق رأیی که به آن اشاره شد، به استناد احادیث فراوانی است که در آنها بازی با آلات قمار مطلقاً نهی شده ( مثلاً: نَهی رسولُاللّه عن اللَّعبِ بِالشطرنج و النّرد: کلینی ، ج 6، ص 437) یا در آنها تعبیراتی به کار رفته که فقط با حرام بودن آن بازیها تناسب دارد؛
از جمله حدیثی که بازی شطرنج را در حکم شرک ورزیدن به خدا می داند (مجلسی ، ج 76، ص 233)، یا حدیثی که این ابزارها را در شمار مصداقهای باطل (در برابر حق ) می شناساند (کلینی ، ج 6، ص 436) و یا حدیثی که پرداختن به لهو و لعب را از ساحَت مؤمن دور می داند (انّ المؤمن لمشغولْ عن اللّعب : مجلسی ، ج 76، ص 231؛
ابن بابویه ، ص 26). با اینهمه ، مناقشات چندی نیز بر این ادله وارد شده است : شماری از احادیث یاد شده ناظر به بازی همراه با برد و باخت است که بعضاً از برخی قرائن موجود در متن آنها معلوم می شود؛
برخی از این احادیث نکات اخلاقی را مطرح کرده اند و بر بیشتر از کراهت دلالت ندارند، و برخی دیگر به سبب ضعف سند، قابل استناد فقهی نیستند (انصاری ، ص 48-49؛
خوانساری ، ج 3، ص 27-28؛
خویی ، ج 1، ص 369-373). البته چنانکه اشاره شد، اتفاق نظر فقها موجب شده است که اینگونه مناقشات ، در اصل حکم تغییری ندهند؛
هرچند در این که ارتکاب این بازی گناه صغیره یا کبیره است ـ که در صورت اوّل فقط اصرار و تکرار آن موجب زوال ملکة عدالت می شود ـ برخی فقها نکاتی را مطرح کرده اند (طباطبایی ، ج 2، ص 430؛
نجفی ، ج 41، ص 45- 46).
این نکته نیز که ممکن است برخی از ابزارهای قماری با گذشت زمان تغییر عنوان دهند و در غیرقمار رواج یابند، شایان تأمّل است ؛
زیرا در این صورت ، مشمول حکم حرمت بازی با ابزارهای قماری نمی شوند (دراین باره رجوع کنید به شطرنج * ، قمار * ).
فقهای اهل سنت ، از میان بازیهای معروف قماری ، حکم سه بازی شطرنج ، نرد و اربعه عشر را بیان کرده اند که در این باره بین شماری از شافعیان و دیگر فقها اختلاف فتوا وجود دارد. گروه نخست بازی شطرنج را مکروه و دو بازی دیگر را حرام و موجب فسق می دانند و، البته می افزایند که اگر پرداختن به این بازی سبب ترک عمدی نماز بدفعات شود، به زوال عدالت و بالتَّبَع ردّ شهادتِ فرد می انجامد. همچنین اگر کسی در معبر مردم شطرنج بازی کند، یا به هنگام بازی کلمات ناروا و سخیف بر زبان آورد و یا سراسر روز را به این بازی بپردازد (اِشْتَغَلَ باللَّیْلِ والنّهار)، به سبب ترک مروّت ، از عدالت خارج می شود و شهادتش پذیرفته نخواهد بود (ابواسحاق شیرازی ، ج 2، ص 326-327؛
ابن قدامه ، ج 9، ص 172؛
طوسی ، ج 8، ص 221). مهمترین دلیل این گروه بر حرام نبودن شطرنج ، علاوه بر قول چند تن از صحابه و تابعین ، آن است که شطرنج ، برخلاف نرد و اربعه عشر، بر فکر و تدبیر مبتنی است (ابواسحاق شیرازی : فِاَّن الْمَعَولَ فیهِ علی ' رأیِهِ) و بازی کننده روش تدبیر در جنگ را می آموزد و از این جهت شطرنج به بازی با ابزارهای جنگی (اللَّعْبُ بالْحِراب ) شباهت دارد (ابن قدامه ، ج 9، ص 171-172؛
ابن تیمیّه ، ج 4، ص 261)؛
و نیز ممکن است موجب تقویت ذهن (تشحیذُ الخواطر) شود (زحیلی ، ج 3، ص 573؛
خویی ، ج 1، ص 369).
دیگر فقهای اهل سنّت با استناد به حدیث و اقوال صحابه ، از جمله سخن حضرت علی علیه السّلام که آن را صائب ترین نظر شمرده اند، جانب حرمت را گرفته اند (ابن قدامه ، ج 9، ص 170ـ172؛
ابن رشد، ج 17، ص 578؛
ابن تیمیّه ، ج 4، ص 260ـ261؛
زُحیلی ، ج 3، ص 571-573)؛
اما غالباً بر این نظرند که اینگونه بازی ، فقط در صورت تکرار و مداومت ، به پذیرفته نشدن شهادت فرد می انجامد (ابن قدامه ، ج 9، ص 170؛
ابن رشد، ج 17، ص 578؛
وهبه زحیلی ، ج 3، ص 572).
دربارة بازی بدون ابزارهای قماری ، به صورت مسابقة بی برد و باخت یا بازیهای فردی ، در برخی از متون فقهیِ اهل سنّت نکاتی مطرح شده است . شماری از فقها صریحاً به جواز فتوا داده اند، ابن قدامه (ج 8، ص 651؛
ج 9، ص 172). مسابقه های بدون برد و باخت ، از قبیل دو، کُشتی ، قایق سواری و وزنه برداری ، و همچنین بازیهای بدون برد و باخت را، اگر متضمّن ضرر به دیگران و ترک واجب نباشد، جایز دانسته است (نیز رجوع کنید به زحیلی ، ج 3، ص 571 و 575؛
ج 5، ص 787-788). غزالی (ج 2، ص 303-304) نیز به استناد چند داستان و حدیث منسوب به پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم منقول در الجامع الصحیح بخاری و مسلم ، تحریم بازی در اسلام را رد می کند (انَّ اللَّعْبَ لَیْسَ بِحَرامٍ). با اینهمه از تعبیرات برخی فقها چنین برمی آید که رأی به حرمت و دستِ کم کراهت را ترجیح می دهند؛
از جمله شمس الائمه سرخسی (ج 16، ص 131) در استدلال بر عدم قبول شهادت کبوترباز می گوید که این فرد بر نوعی بازی پافشاری دارد (اِنّه مُصرٌّ علی نوع لَعْبٍ). ابن رشد (ج 17، ص 578) نیز در بحث حرمت بازیهای قماری ، ضمن مکروه شمردن بازی بدون بردوباخت ، از مالک بن انس نقل می کند که بازی درخورِ شأن مؤمن نیست ؛
هرچند که از سیاق عبارت او می توان احتمال داد که مراد او فقط بازی با ابزارهای قماری بوده است . گذشته از این ، به تصریح برخی ، بازیهای متضمّن لهو، و گذراندن بیفایدة وقت مکروه است (زحیلی ، ج 3، ص 571)، چنانکه شافعیانِ قایل به جواز بازی شطرنج نیز از همین دیدگاه آن را مکروه خوانده اند (ابواسحاق شیرازی ، ج 2، ص 326؛
زحیلی ، ج 3، ص 573). همچنین دربارة برخی بازیها، از جمله کبوتربازی ، از آنرو که غالباً با کارهای ناروا همراه است ، فتوا به حرمت و پذیرفته نشدن شهادت کبوترباز داده اند؛
و البته یادآوری کرده اند که نگهداری و پرواز دادن پرندگان اگر به قصد تربیت آنها برای نامه بری و کارهای دیگر باشد، جایز است (شمس الائمه سرخسی ، ج 16، ص 131؛
ابواسحاق شیرازی ، ج 2، ص 327؛
ابن قدامه ، ج 9، ص 172؛
زحیلی ، ج 6، ص 566). عروسک بازی (لُعْبة البنات ) نیز از بازیهای مذکور در فقه و حدیث است که اغلب فقهای اهل سنّت ، به استناد روایتی منقول از عایشه ، به جواز آن فتوا داده اند (غزالی ، ج 2، ص 302-303؛
ابن رشد، ج 18، ص 573).
فقهای امامیّه نسبت به مسابقة بی بردوباخت و نیز مطلق بازی ، رأی یکسانی ندارند؛
هرچند غالباً تحریم مطلق بازی را رد کرده اند. به گفتة انصاری (ص 53ـ54) فقط ابن ادریس حلّی به حرمت همة بازیها فتوا داده است (او این رأی را در بحث پذیرفته نشدن شهادت کبوترباز اظهار کرده است رجوع کنید به ج 2، ص 124). طباطبایی (ج 2، ص 430) نیز با اینکه به استناد احادیث ، رأی اخیر را ترجیح داده به سبب «شاذّ» بودن ، آن را نپذیرفته است . علاّ مه حلّی هم در مختلف الشیعه نظر ابن ادریس را نپذیرفته (انصاری ، ص 53)، اما در تذکرة الفقهاء این رأی را که مسابقة بدون بردوباخت ، همچنانکه مسابقة با برد و باخت ، جز در چند بازی تعیین شده در حدیث ، جایز نیست ، به همة فقهای امامیه نسبت داده است (انصاری ، ص 49،54) از این قبیل است مسابقة کشتی ، پرتاب سنگ ، بر روی یک پا ایستادن ، طاق یا جفت ، درنگ در آب ، برانگیختن جنگ بین چهارپایان یا خروسها (مناطَحةُالغَنَم ، مُهارَشَةُ الدّیک ) و چوگان بازی . او علاوه بر اجماع ، به حدیث مشهور لاسَبقَ الاّ فی خُفٍّ اَوْ حافرٍ او نَصْلٍ (رجوع کنید به کلینی ، ج 5، ص 48ـ50؛
حرّ عاملی ، ج 13، ص 348ـ349) که فقط مسابقه در سوارکاری و تیراندازی را جایز می داند استدلال کرده که هر دو مورد مناقشة فقها قرار گرفته است : ادّعای اجماع از آن جهت که ناشی از دلایل دیگر است و استدلال بر حدیث از آن جهت که اجمال دارد؛
زیرا در حدیث مذکور واژة «سبق » به کار رفته ، که اگر به فتح «باء» خوانده شود فقط حرمت مسابقة با برد و باخت را می رساند و اگر به سکون باء خوانده شود بر نهی از همة مسابقه ها دلالت دارد. به اعتقاد فقها گذشته از شهرت روایت «سَبَق »، وجود اجمال در آن نیز مانع از استدلال به آن می شود، مگر در موارد قطعی (قرارداد مسابقه با برد و باخت ؛
انصاری ، ص 49؛
خوانساری ، ج 3، ص 30؛
خویی ، ج 1، ص 380؛
بحرانی ، ج 22، ص 366؛
نجفی ، ج 28، ص 220-222) در اثبات رأی علاّ مه حلّی دلایل دیگری نیز مطرح شده ؛
مانند روایاتی که در آنها برخی بازیهای قماری به استناد «باطل » و «لعب » (بازی ) بودن ، تحریم شده ، یا روایاتی که امام بر محبوب نبودن بازی تصریح کرده است (مجلسی ، ج 10، ص 274) یا روایات متضمّن نهی از قمار حتی اگر مسابقة بی برد و باخت باشد. شماری از فقها (رجوع کنید به نجفی ، ج 28، ص 220-222؛
ج 22، ص 109-110؛
انصاری ، ص 49؛
خویی ، ج 1، ص 380-381؛
خوانساری ، ج 3، ص 30) ضمن مناقشه نسبت به این استدلالها، تصریح کرده اند که بر بسیاری از مسابقه ها مانند شنا، کُشتی و مشاعره غرض عقلایی تعلق می گیرد و نیز وجود سیرة قطعی بین مؤمنان خود بهترین نشانة جواز این گونه مسابقه هاست .
گذشته از اینها، برخی در استدلال بر حرمت بازی (لعب )، به حرمت لهو * نیز استناد کرده اند. به گفتة فقها (انصاری ، ص 54؛
خویی ، ج 1، ص 281،420-424) قبول این دلیل متوقف بر دو مقدمه است : اثبات حرمت لهو، و هم معنا بودن دو واژة لهو و لعب ، حال آنکه در هر دو امر، خصوصاً در ترادف لهو و لعب تردید است (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به لهو * ). با اینهمه گاهی در فتواهای معاصر (برای نمونه رجوع کنید به گلپایگانی ، ج 2، ص 16) در بیان سبب تحریم برخی بازیها، به لهو و لعب بودن آنها استناد شده است ؛
هرچند احتمال می رود که این حکم به سبب آثار نامطلوب بازی مانند زخمی شدن بازیکنان ، باشد.
برخی فقهای امامیّه علاوه بر مناقشه نسبت به دلایل حرمت مطلق بازی یا مسابقة بی بردوباخت ، برای اثبات جواز بازی به شواهد دیگری از حدیث استناد کرده اند؛
از جمله روایت کُشتی گرفتن امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام در حضور پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم ؛
گزارش ابورافع * از بازی خود با امام حسن علیه السّلام در دوران کودکی ایشان (کُنْتُ اُلاعِبُ الحسَنَبن علیِّ و هُوَ صَبیٌّ بالْمَداحی ، دربارة این واژه رجوع کنید به ابن اثیر، ذیل «دَحْو»). و حدیثی که در آن به پذیرفته شدن شهادت کبوترباز تصریح شده است (بحرانی ، ج 22، ص 355، 365ـ366؛
مجلسی ، ج 100، ص 189، 192؛
نجفی ، ج 28، ص 221-222). همچنین از حدیث امام کاظم علیه السّلام (کلینی ، ج 4، ص 367) که کُشتی گرفتن را برای مُحْرم ، از آنرو که ممکن است به جراحت بینجامد، جایز نمی داند، می توان بر جواز کشتی گرفتن در حال عادی استدلال کرد. سفارش به فراگیری برخی بازیها نیز شاهد دیگری بر این رأی است ؛
مثلاً در احادیث ، یکی از حقوق اخلاقی پسر بر پدر این است که پدر او را شنا بیاموزد (حرّ عاملی ، ج 15، ص 199). به تصریح بیشتر فقها، حکمت جواز مسابقة سوارکاری و تیراندازی ، سودمندی آن در جنگ و رویارویی با دشمنان بوده است (محقّق حّلی ، ج 2، ص 235؛
شهیدثانی ، ج 4، ص 421؛
نجفی ، ج 28، ص 213؛
بحرانی ، ج 22، ص 353؛
ابن ادریس ، ج 3، ص 146) که می تواند قرینه ای بر جواز بازیهای مفید و دارای غرض عقلایی هم باشد. حتی از عبارت بحرانی چنین برمی آید که برخی بازیها نه تنها مباح بلکه مستحبّاند (ج 22، ص 355).
ب . نکات اخلاقی . در حدیث ، از بازی با تعبیراتی منفی یاد شده است ، از جمله اینکه : انسان مؤمن سرگرم بازی نمی شود (إنّ المؤمِنَ لَمَشْغُولٌ عن اللَّعب رجوع کنید به مجلسی ، ج 76، ص 230ـ231،236). اما از مصداقهای یاد شده برای بازی می توان دریافت که این نظر منفی از آنرو بوده که بازیها گذشته از آنکه بیشتر ابزار قمار بوده اند، غالباً سبب غفلت از یاد خدا و معاد و گذران بیفایدة عمر می شده اند، یا ناشی از خوشی و لذّت جویی بیش از اندازة همراه با رفتارهای ناشایست و کارهای غیراخلاقی بوده اند؛
مثلاً اخته کردن چهارپایان و پرورش دادن آنها برای جنگ با یکدیگر یا رفتن به شکار فقط به انگیزة لذت جویی (نه کسب روزی ) که طبعاً به سنگدلی می انجامد (مجلسی ، ج 100، ص 191؛
ج 76، ص 252). ظاهراً فقها نیز با نظر به اینگونه بازیها و آثار آنها بوده است که در مواردی بازی را حرام ، و اغلب مکروه شمرده اند (رجوع کنید به انصاری ، ص 54).
منابع :
(36) علاوه بر قرآن ؛
(37) ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، چاپ محمودمحمد طناحی و طاهراحمد زاوی ، قاهره 1383/1963؛
(38) ابن ادریس ، کتاب السرائر ، قم 1410ـ1411؛
(39) ابن بابویه ، الخصال ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1362 ش ؛
(40) ابن تیمیّه ، مجموعه فتاوی ابن تیمیه ، لبنان 1980ـ1983؛
(41) ابن رشد، البیان والتحصیل والشرح والتوحید والتعلیل فی مسائل المستخرجه ، بیروت 1404/1984ـ1407/1987؛
(42) ابن فارس ؛
(43) معجم مقاییس اللغة ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قم 1404؛
(44) ابن قدامه ، المغنی ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(45) ابن منظور، لسان العرب ، بیروت ( تاریخ مقدمه 1300 ) ؛
(46) ابراهیم بن علی ابواسحاق شیرازی ، المهذب فی فقه الامام الشافعی . و بذیل صحائفه : النظم المستعذب فی شرح غریب المهذب لِمحمدبن احمدبن بطال الرکبی ، بیروت 1379/1959؛
(47) ربیع بن احمد اخوینی ، هدایة المتعلمین : فی الطب ، چاپ جلال متینی ، مشهد 1371 ش ؛
(48) مرتضی بن محمدامین انصاری ، کتاب المکاسب ، چاپ طاهر خوشنویس ، تبریز 1375؛
(49) یوسف بن احمد بحرانی ، الحدائق الناظرة فی احکام القرة الطاهرة ، قم 1363ـ1367 ش ؛
(50) محمدحسین بن خلف برهان ، برهان قاطع ، چاپ محمد معین ، تهران 1361 ش ؛
(51) محمدبن حسن حرّ عاملی ، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة ، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی ، بیروت 1403/1983؛
(52) روح اللّه خمینی ، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، المکاسب المحرمه ، قم 1381؛
(53) احمد خوانساری ، جامع المدارک ، تهران 1402؛
(54) ابوالقاسم خویی ، مصباح الفقاهه ، تقریرات درس به قلم محمدعلی توحیدی ، قم 1371 ش ؛
(55) وهبه مصطفی زحیلی ، الفقه الاسلامی و ادلة ، دمشق 1404/1984؛
(56) محمودبن عمر زمخشری ، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(57) محمدبن احمد شمس الائمه سرخسی ، المبسوط ، بیروت 1406/1986؛
(58) زین الدین بن علی شهیدثانی ، الروضة البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه ، بیروت 1403/1983؛
(59) ادی شیر، الالفاظ الفارسیة المعربه ، بیروت 1908؛
(60) علی طباطبایی ، ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدلائل ، قم 1404؛
(61) فضل بن حسن طبرسی ، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1380؛
(62) محمدبن جریر طبری ، جامع البیان فی تفسیرالقرآن ، بیروت 1400/1980ـ 1403/1983؛
(63) محمدبن حسن طوسی ، المبسوط فی فقه الامامیه ، تهران 1387ـ1392؛
(64) جوادبن محمد عاملی غروی ، مفتاح الکرامة فی شرح قواعدالعلامه ، قم ( بی تا. ) ؛
(65) محمدبن محمد غزالی ، احیاء علوم الدین ، لبنان 1406/1986؛
(66) محمدبن عمر فخررازی ، التفسیرالکبیر ، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
(67) محمدبن یعقوب فیروزآبادی ، ترتیب القاموس المحیط ، چاپ احمد زاوی ، بیروت 1399/1989؛
محمدبن یعقوب کلینی ، الکافی ،
(68) چاپ علی اکبر غفاری ، بیروت 1401؛
(69) محمدرضا گلپایگانی ، مجمع المسائل ، ج 2، قم 1405؛
(70) محمدباقربن محمدتقی مجلسی ، بحارالانوار ، بیروت 1403/1983؛
(71) جعفربن حسن محقّق حلّی ، شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام ، نجف 1389/1969؛
(72) محمدبن محمد مرتضی زبیدی ، تاج العروس من جواهرالقاموس ، کویت 1385/ 1965ـ 1406/1986؛
محمدحسن بن باقر نجفی ، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام ، بیروت 1981.
/ حسن طارمی /
ج . بازی در ایران . قدیمترین منبع متضمن نام بازیهای ایرانی ، کتاب خسرو قبادیان و ریدک ، به فارسی میانه و حدوداً متعلق به قرن سوم /نهم ، است که در آن غلامِ جوان (ریدک )، در پاسخ به پرسش شاه دربارة بهترین خنیاگران (نوازندگان و بازیگران ) پس از برشمردن نام نوازندگان ، از این بازیهای هنری و رزمی نام می برد: رسن وازیگ (رسن بازی )، زنجیر وازیگ (زنجیربازی )، دار وازیگ (داربازی = بازی بر چوب بلند)، مار وازیگ (ماربازی )، چمبر وازیگ (چنبربازی )، تیروازیگ (تیراندازی )، تاس وازیگ (طاس بازی / کاسه بازی )، وَندگ وازیگ (بندبازی )، اندروای وازیگ (معلق زدن ، پشتک زدن )، میخ اُود سپروازیگ (بازی با چوبدستی و سپر)، زین وازیگ (چابکی و مهارت در به کاربردن جنگ افزار)، گوی وازیگ (گوی بازی )، سِل وازیگ (زوبین اندازی )، شمشیروازیگ (شمشیربازی )، دَشْنگ وازیگ (خنجربازی )، وَرْزوازیگ (گُرزبازی )، شیشگ وازیگ (شیشه بازی ، بازی و تردستی با پیاله و صراحی )، کبیگ وازیگ (میمون بازی ) (چاپ اونوالا، ص 14، 16، 27-29؛
منشی زاده ، ص 56، 76 و 77). در بخش دیگری از این متن ، غلام با برشمردن مهارتهای خود، به سه بازی دیگر اشاره می کند: «اود پَدْ چَتَرنگ اود نیو اَرْدَخشیر اود هشت پای کردن از همالان فرازترهُم » (در شطرنج ، نرد و هشت پای کردن از همگنان خود برترم ) (رجوع کنید به همان ، ص 16؛
رجوع کنید به ادامة بخش ه ). در کارنامگِ اردخشیرِ پابگان ( کارنامة اردشیر پاپکان )، از بازیهایی چون چترنگ ، چوگان و نیو اردخشیر یاد می شود (رجوع کنید به نیبرگ ، ج 2، ص 54، 56، 138). در این متن ، مهارت در این بازیها جزوی از آموزش شاهزادگان است ( کارنامة اردشیر پاپکان ، ص 9). متن پهلوی کوتاه وِزارشنِ چترنگ اود نِهِشن نیو اردخشیر (گزارش شطرنج و اختراع نرد) شرحی است دربارة این دو بازی مشهور (رجوع کنید به برونر، ص 43- 51).
مذهب زرتشتی ظاهراً نسبت به این گونه فعالیتها تسامح داشته ، چنانکه در هیچ متن دینی آن ، نگرش منفی به سرگرمی دیده نمی شود (برای آگاهی از توجه عمومی مردم به بازی ، و ورزش ، رقص و موسیقی در ایران عهد ساسانی رجوع کنید به کریستنسن ، ص 416-478).
بررسی بازیها در ایران . از نخستین قرون اسلامی در فرهنگها و دیگر منابع ، از بازیهای گوناگونی یاد شده است . ابوبکر ربیع بن احمد اخوینی * بخاری (نیمة دوم قرن چهارم ) در هدایة المتعلمین ، دربارة ورزشهای مختلف و ارزش بازیها بحث ، و چندتایی را وصف کرده است (ص 779). فرهنگهای السّامی فی الاسامی ، اثر احمدبن محمد میدانی (تألیف 518، ص 64)؛
برهان قاطع (تألیف 1) و آنندراج (تألیف 1306) وصفهایی از بازیها آورده اند که رواج آنها را در آن ایام نشان می دهد (رجوع کنید به محمدصادق کیا). محمد پروین گنابادی (رجوع کنید به منابع ) در کتاب خود، بازیهای محلی ایران ، از دستنوشتة منتشرنشده ای یاد می کند که نویسنده ای گمنام در 1219 آن را نوشته و شامل واژگانی به لهجة شوشتری است . این اثر بسیاری از بازیهای شوشتر را شرح می دهد.
با فزونی یافتن علاقه به آداب و رسوم محلی ایرانی در دهه های اخیر، شرحهایی دربارة بسیاری از بازیهای رایج در بخشهای مختلف ایران به چاپ رسیده که در اغلب آنها واژه نامه های گویشی و محلی نیز یافت می شود (رجوع کنید به مثالها در منابع )، اما هیچ کوشش جامع و منظمی برای ثبت و ذکر تنوعات بومی و محلی بازیها، و همچنین طبقه بندی آنها به شیوة علمی ، نشده است . این گونه بازیها از زمانی فراموش شد که ورزشهای جدید، ازقبیل والیبال ، فوتبال و جز آن رواج یافت ، و اشاعة تلویزیون علاقه به بازیهای سنتی را در کودکان و جوانان ایرانی تضعیف کرد.
طبقه بندی بازیها . جروم فراید در مقالة خود (ج 1، ص 433)، از بازیها برحسب فصل ، محل ، تعداد بازیکنان و جنس یا سن شرکت کنندگان و جز آن بحث می کند. اما برایان ساتن اسمیت (ص 7)، با توجه به ویژگیهای تکاملی و ساختاری ، بازیها را چنین دسته بندی می کند: همراه با سرود، غیررسمی ، دارای استاد، تعقیب و گریز، موزون ، بخت و اقبال ، همراه با آزار و مشقت ، بازیهای محفلی ، مهارت و غیره . کسان دیگری نیز بازیها را براساس ویژگیهای روانشناختی ، تاریخی ، آموزشی یا حتی ساختاری آنها طبقه بندی کرده اند.
در مقالة حاضر، این طبقه بندی پذیرفته شده است : الف ) بازیهای خردسالان ؛
ب ) بازیهای نوجوانان و جوانان ؛
ج ) بازیهای آیینی ؛
د) بازیهای نمایشی ؛
ه ) بازیهای هوشی (البته درمیان این انواع وجه اشتراکهایی وجود دارد و هر گروه را می توان به اجزای کوچکتری تقسیم کرد).
الف . بازیهای خردسالان . این بازیها را معمولاً بزرگسالان اداره می کنند و منظورشان سرگرم ساختن خردسالان از راه مشغول نگهداشتن آنهاست . این بازیها به صورت خواندن نغمه ها و ترانه های کودکانه است که با حرکات ساده ای همراه شده است :
1) آفتاب مهتاب چه رنگه ؟ رجوع کنید به ربیع بن احمد اخوینی ، ص 779؛
اصفهان (جمشاد، ص 39)؛
لاسگرد و سمنان ("خارپشتک "، ستوده ، 1342 ش ، ص 165)؛
یزد ("خِشَتک پُشتَک "، پروین گنابادی ، ص 75).
2) اَتَل مَتَل توتوله . گیلان («پاپا پلنگی »، ستوده ، 1332 ش ، ص 31)؛
اصفهان (جمشاد، ص 41)؛
کرمان («اَتَلَک تی تَتَلک »، لریمر، ص 43)؛
لرستان («اَتَل مَتَل »، ایزدپناه ، ص 5)؛
سروستان («هَکَل مَکَل »، همایونی ، 1348 ش ، ص 470)؛
شیراز (فقیری ، ص 71؛
همایونی ، 1353 ش ، ص 44)؛
تهران (هدایت ، ص 16). نیز رجوع کنید به احمد شاملو (ج 1، ص 107-119).
3) جُم جُمَک برگ خزون . اصفهان («جُم جُمک »، جمشاد، ص 91)؛
کرمان («جیمو جیمو هَویزه »، لریمر، ص 44)؛
سروستان («هَبیزه و هبیزه »، همایونی ، 1348 ش ، ص 442)؛
شیراز («جُمبون جمبون هبیزه »، همایونی ، 1353 ش ، ص 50)؛
تهران (هدایت ، ص 19).
4) لی لی لی لی حوضَک . اصفهان (جمشاد، ص 61)؛
سروستان (همایونی ، 1348 ش ، ص 442)؛
شیراز (فقیری ، ص 69)؛
تهران (هدایت ، ص 17).
5) اوسّا (استاد) بدوش یا کلاغ پر. گیلان («پرپر»، ستوده ، 1332 ش ، ص 35)؛
اصفهان («تپ تپو»، جمشاد، ص 85)؛
لرستان («تپ تپو»، ایزدپناه ، ص 26)؛
مشهد («تپ تپ خمیر»، پروین گنابادی ، ص 49)؛
سروستان («قلاغ پر» یا «بِرغو بِرغو»، همایونی ، 1348 ش ، ص 469)؛
شیراز («قلاغ پر»، فقیری ، ص 72؛
همایونی ، 1353 ش ، ص 57)؛
سمنان («کَلاکه »، ستوده ، 1342 ش ، ص 309).
دیگر بازیها در همین مقوله : «حمومک مورچه داره »، «دس و دس نخود و عدس » و جز آنها.
ب . بازیهای نوجوانان و جوانان . از حیث سنخ شناسی ، هیچ گونه تمایزی میان بازیهای بچه ها و بزرگسالان وجود ندارد. اینها عموماً بازیهای مهارت یا بخت و اقبال اند که نیروی عقلانی یا جسمانی ، و چالاکی و تحمل را نشان می دهند.
1) عمو زنجیرباف . دامغان (طاهریه ، ص 82)؛
گیلان («زنجیر زنجیرباز»، ستوده ، 1332 ش ، ص 126)؛
گلپایگان («اوستای زنجیرباف »، پروین گنابادی ، ص 60)؛
لاسگرد («شتر شترو»، ستوده ، 1342 ش ، ص 253)؛
مشهد (پروین گنابادی ، ص 20)؛
سروستان («اُشتر اُشتُرو»، همایونی ، 1348 ش ، ص 471)؛
سمنان («زنجیرباف »، ستوده ، 1342 ش ، ص 218).
2) اَته تَل توته مَتَل یا اَتَک مَتَک یا گرگَم به هوا. دامغان (طاهریا، ص 81)؛
گیلان («اَن دِرِه اون دره »، ستوده ، 1332 ش ، ص 12)؛
گلپایگان (پروین گنابادی ، ص 29)؛
اصفهان («اَتوته توت و مَتل » و «گرک در میان »، جمشاد، ص 47، 191)؛
لاسگرد (ستوده ، 1342 ش ، ص 10)؛
لرستان (با نام متفاوت «آتش بیار»، ایزدپناه ، ص 1)؛
مشهد (پروین گنابادی ، ص 22)؛
شیراز («آگرگه »، فقیری ، ص 71؛
همایونی ، 1353 ش ، ص 58)؛
سمنان («اَتَک متک » یا «دبّال بازی » یا «پَته پته »، ستوده ، 1342 ش ، ص 10، 91، 108).
3) گاو، گوساله یا فینگیلی . گیلان («گاو ـ گوساله » و «گاو و گوساله مِنگیلی »، ستوده ، ص 209-210)؛
اصفهان («گاو گوساله پنیر»، جمشاد، ص 185)؛
کرمان («گو گوساله فِنْگِلی »، لریمر، ص 50)؛
سروستان («گو گوسُل فِنگِل پنیر»، همایونی ، 1348 ش ، ص 477)؛
شیراز («گاو گوساله پنیر»، فقیری ، ص 72)؛
سمنان («گاو گوساله بِنگیلی »، ستوده ، 1342 ش ، ص 377؛
نیز «اَتَّری مَتَّری »، همان ، ص 270).
4) گرگم و گلّه می برم . گلپایگان («گرگم به گَلَت می زنم »، پروین گنابادی ، ص 21)؛
اصفهان («گرگ و گله »، جمشاد، ص 193)؛
لرستان («گرگم گلّه »، ایزدپناه ، ص 122)؛
مشهد (پروین گنابادی ، ص 21)؛
شیراز (همایونی ، 1353 ش ، ص 60)؛
تهران (هدایت ، ص 20، به صورت «گرگم به هوا» ( ؟ ) ضبط شده است ).
5) جُفتک چارکُش و «جفتک چارکش خیابونی » شکل دیگری از همین بازی است . گیلان («انزلی دی » و «سَپَّه »، ستوده ، 1332 ش ، ص 13، 132)؛
گلپایگان («جَسَّن جَسَّنک » یا «جسّنک بازی »، پروین گنابادی ، ص 36ـ37)؛
اصفهان («شاه و ولی جست و خیزک »، جمشاد، ص 163)؛
لاسگرد و سمنان («خُسخُس »، ستوده ، 1342 ش ، ص 168)؛
مشهد («آوپُشتَک »، همچنین «دورجَستَنَک » و «توپ جستنک »، بهار، ص 467،712)؛
شیراز («کووْش ( کفش ) بازی »، همایونی ، 1353 ش ، ص 58).
6) کبوتربازی . بازی بسیار رایجی که با اصطلاحات زیادی همراه است . در ایام قدیم ، از کبوتر برای ارسال پیام استفاده می شد. در عصر صفوی ، با ساخته شدن کبوترخانه های عظیم در اطراف اصفهان ، نگهداری کبوتر و بازی با آن رواج بسیار یافت (محمدجعفر محجوب ، ش 2، ص 129-140؛
ش 3، ص 281-298؛
عیسی سپهبدی ، ص 38-46).
7) نون بیار کباب ببر. نام این بازی در اکثر نواحی یکسان است . برای مثال ، اصفهان (جمشاد، ص 219)؛
تهران و غیره (پروین گنابادی ، ص 23).
8) قایم موشک یا قایم باشک . گیلان («چَمین چِلَر و بردار و برو»، ستوده ، 1332 ش ، ص 78)؛
گناباد («قایم بازی » و «سرماشورک »، پروین گنابادی ، ص 19)؛
اصفهان («قدیم باشک »، جمشاد، ص 173)؛
کرمان («سرگُریزکو»، لریمر، ص 49)؛
لاسگرد («گُل گُلَک »، ستوده ، 1342 ش ، ص 283، با چند شکل دیگر: «گو گوزَل پَنْدیر» و «مُلاّ ملاّ »، همان ، ص 336، 366)؛
لرستان («قایم قایم کُنی »، ایزدپناه ، ص 104، با چند شکل دیگر: «کَشکِله شیره »، همان ، ص 114)؛
مشهد (رجوع کنید به پروین گنابادی )؛
سروستان («چِش بِگیرَگ »، همایونی ، 1348 ش ، ص 457).
9) اسخون مهتاب . لرستان («گُلْ زِرّ»، ایزدپناه ، ص 124)؛
شیراز («اَمسُخون متاب »، فقیری ، ص 71؛
ح . حاتمی ، ص 19-21).
10) قاب بازی . بازیی باستانی و بخت و اقبالی که خاستگاه آن ، به احتمال زیاد، زندگی شبانی و سرگرمیهای چادرنشینان فلات ایران بوده است (رجوع کنید به جهانشاه ؛
گلچین معانی ، ص 28-39)؛
لاسگرد («خیته ، شخ و وازی دکارَنْدَن »، ستوده 1342 ش ، ص 173،250)؛
سمنان («چارقاف »، «یا قاف »، همو، ص 144-423).
11) قلعه گیری . لاسگرد و سمنان («قلعه قلعه »، همو، ص 281)؛
اصفهان («گوشه گیر گوششو بگیر»، جمشاد، ص 215)؛
مشهد («گوشه بازی »، پروین گنابادی ، ص 22).
12) تیله بازی . گیلان («تیرّه زَنی » و «زیِ زینی » ، ستوده ، 1332 ش ، ص 60، 127).
13) تخم مرغ بازی . لاسگرد («مَرغَنه وازی »، همو، 1342 ش ، ص 360)؛
لرستان («تُرمَغ بازی »، ایزدپناه ، ص 28).
14) یه قُل دوقُل . گناباد («ریگِ گُزَل »، پروین گنابادی ، ص 47)؛
اصفهان (جمشاد، ص 227)؛
سروستان («قُتور» یا «هَشتَک »، همایونی ، 1348 ش ، ص 464)؛
شیراز (همایونی ، 1353 ش ، ص 53)؛
سمنان («عاریسی که » با اندکی اختلاف : «مال مال »، «مَرغَنه مرغنه »، «وَرچین ، ورچین »، ستوده ، 1342 ش ، ص 269، 355، 360، 396).
از بازیهای دیگر در همین مقوله می توان اینها را ذکر کرد: «الک دُلَک »، «دُواَلک بازی » (رجوع کنید به بلوکباشی ، ص 28-44)؛
«گردو بازی » (شبیه «تیله بازی »)، «لِی لِی » یا «اَکِردوکِر».
ج ) بازیهای فصلی و آیینی . تعدادی از بازیهای آیینی از دوران باستان باقی است که با عناصری از سرودهای شعایر و آیینهای جادویی نیز همراه اند. این بازیها در مواقع و فصول خاصی اجرا و، مانند همة بازیها، با قواعد خاصی آغاز می شوند و مستلزم وسایل خاصی هستند.
دعای باران . نوعی بازی آیینی برای توقف باران (همایونی ، 1348 ش ، ص 395-396؛
شکور زاده ، ص 270؛
فقیری ، 1348 ش ، ص 36-40؛
لریمر و اَسَترَیان ، ص 31-33).
در همین مقوله بسیاری از بازیهایی را که در چهارشنبه سوری اجرا می شود، از قبیل «پریدن از روی آتش »، «قاشق زنی » و غیره ، می توان ذکر کرد.
بازیهایی از قبیل «تاب بازی »، «اَلاَّ کلنگ »، «طناب بازی » در تمام فصلهای سال بازی می شود. اما در روز سیزده به در همة این بازیها ممکن است انجام بگیرد. در ایام نوروز و در اوایل بهار «تخم مرغ بازی » معمول است .
د) بازیهای نمایشی . اینها را معمولاً زنان در جمعهای خصوصی زنانه بازی می کنند. سنّتهای اسلامی نمایش رقص و آواز زنان را در حضور مردان منع کرده است .
1) گل گندم . آوازها و رقصهایی که مردان با همراهان مختلط اجرا می کنند و بذرپاشی ، آبیاری ، درو و خرمن کردن را نشان می دهد (انجوی شیرازی ، ص 74 و بعد).
2) کیه کیه در میزنه . گفتگوی دختری با مادرش که به او اجازه می دهد در را باز کند و هدایای مردهای مختلفی از قبیل قصاب ، نانوا، خیاط ، کفاش و غیره را بپذیرد. بروجن ، کرمان ، طبس ، تهران ، یزد (انجوی شیرازی ، ص 93 به بعد).
3) قنبر سیما. گفتگوی زنی با خدمتکار سیاهش دربارة زن دوم که بزودی به اهل خانه اضافه می شود. همدان ، تهران (انجوی شیرازی ، ص 24).
دربارة چنین بازیها نیز رجوع کنید به بلوکباشی ، 1343 ش ، ص 26-28.
ه ) بازیهای هوشی .
1) چیستان . معمایی منظوم که پرسیده می شود و باید پاسخ آن را حدس زد.
2) دوزبازی . خطها و زاویه هایی روی کاغذ ترسیم می شود و ریگها (یا مهره ها)ی مختلفی ، بنابه قواعدی ، روی آنها حرکت داده می شود. گلپـایگان («دوازده دوز»، پروین گنابادی ، ص 59)؛
اصفهان (جمشاد، ص 137)؛
لاسگرد («دوازده خط دوز دوز»، ستـوده 1342 ش ، ص 195)؛
لرستان («دوز»، ایزدپناه ، ص 62)؛
سمنان («چارتپـه »، ستوده ، 1342 ش ، ص 142).
3) هشت پای . مانند شطرنج و نرد، بازی تخته ای است و امروزه ، در سنگسر با نامهای «رَچ ای رَچ » (طرف به طرف )، «قلعه به قلعه »، «سی و شش رچه » (سی و شش مهرة ردیف شده ) بازی می شود. این بازی ، نبردی است که با تصرف قلعه ای با چهار دیوار و هشت برج پایان می یابد (چراغعلی اعظمی ، ص 105-107؛
آینده ، ص 299ـ300؛
بیلی ، ص 233).
4) مشاعره . نوعی بازی یا مسابقة محفلی است که در آن ، شخصی بیتی شعر می خواند و شخص دیگر باید بیتی بخواند که با آخرین حرف بیت مزبور شروع می شود و به همین ترتیب تا آخر. در قدیم (چنانکه اکنون در هند و پاکستان معمول است )، یک غزل کامل باید از بر خوانده می شد.
5) نرد. مشهورترین بازی تخته ای در ایران است (رجوع کنید به نرد * ).
6) شطرنج . از دوران قدیم در ایران بازی می شود (رجوع کنید به شطرنج * ).
منابع :
(73) احمد احمدی ، «بازیهای شیرین سنتی »، هنر و مردم ، سال 13، ش 149 (اسفند 1353 ش )، ص 68ـ70؛
(74) ربیع بن احمد اخوینی ، هدایة المتعلمین فی الطّب ، چاپ جلال متینی ، مشهد 1344 ش ، چراغعلی اعظمی ، «هشت پای »، آینده ، سال 12، ش 4ـ6 (تیرـ شهریور 1365 ش )؛
(75) ابوالقاسم انجوی شیرازی ، بازیهای نمایشی ، تهران 1352 ش ؛
(76) حمید ایزدپناه ، فرهنگ لری ، تهران 1343 ش ؛
(77) علی بلوکباشی ، «دُوالک بازی و تحقیقی در واژة دوال »، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 89 (اسفند 1348 ش )؛
(78) همو، «نمایشهای شادی آور زنانه در تهران »، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 27 (دی 1343 ش )؛
(79) محمدتقی بهار، «بازیهای ایرانی »، مجله تعلیم و تربیت ، دوره 4، ش 11 (1312 ش )، ص 641ـ647؛
(80) دوره 4، ش 12، ص 711ـ718؛
(81) محمد پروین گنابادی ، بازیهای محلی ایران ، تهران 1355 ش ؛
(82) نوروز جمشاد، بازیهای باستانی کودکان اصفهان ، اصفهان 1351 ش ؛
(83) حسین جهانشاه ، قاپ بازی در ایران ، تهران 1350 ش ؛
(84) حسن حاتمی ، «بازیهای محلی کازرون »، پیام نوین ، سال 2، ش 2 (آبان 1338 ش )؛
(85) عیسی سپهبدی ، «کبوتر و کبوتربازی »، راهنمای کتاب ، سال 14، ش 1ـ3 (فروردین ، خرداد 1350)؛
(86) منوچهر ستوده ، فرهنگ سمنانی ، سرخه ای ، لاسگردی ، سنگسری ، شهمیرزادی ، ج 1، تهران 1342 ش ؛
(87) همو، فرهنگ گیلکی ، تهران 1332 ش ؛
(88) احمد شاملو، کتاب کوچه ، تهران 1361 ش ؛
(89) ابراهیم شکورزاده ، عقاید و رسوم عامّة مردم خراسان ، تهران 1346 ش ؛
(90) جمشید صداقت کیش ، بازیهای محلی آباده ، شیراز 1360 ش ؛
(91) محمدعلی طاهریا، ترانه ها و فولکلورهای دامغان ، دامغان 1344 ش ؛
(92) ابوالقاسم فقیری ، بازیهای محلی فارس ، شیراز 1353 ش ؛
(93) همو، «گوشه ای از بازیهای محلّی شیراز»، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 86 و 87 (آذر و دی 1348 ش )، ص 68ـ73؛
(94) همو، «مراسم دعای باران در گوشه و کنار فارس »، هنر و مردم ، دورة جدید، ش 82 (مرداد 1348)؛
(95) کارنامة اردشیر پاپکان ، چاپ صادق هدایت ، تهران 1318 ش ؛
(96) محمدصادق کیا، بازی و بازیچه های ایرانی در فرهنگ آنندراج و در فرهنگ برهان قاطع ، تهران 1341 ش ؛
(97) احمد گلچین معانی ، «بازیهای بُرد و باختی قرن سیزدهم »، هنر و مردم ، سال 4، ش 164 (خرداد 1355)؛
(98) دیوید لاکهارت رابرتسون لریمر، فرهنگ مردم کرمان ، چاپ فریدون وهمن ، تهران 1353 ش ، ص 41ـ56؛
(99) محمدجعفر محجوب ، «یادداشت هایی دربارة کبوتر و کبوتربازی »، سخن ، دوره 19، ش 2 و3 (تیر و مرداد 1348 ش )؛
احمدبن محمد میدانی ، السامی فی الاسامی ، چاپ محمد دبیرسیاقی ، تهران
(100) 1355 ش ؛
(101) صادق هدایت ، اوسانه ، تهران 1310 ش ؛
(102) صادق همایونی ، فرهنگ مردم سروستان ، تهران 1348 ش ، ص 443ـ488؛
(103) همو، گوشه هایی از آداب و رسوم مردم شیراز ، شیراز 1353 ش ؛
(104) A. Ch. A ـ zami, "Haىt Pa ¦ y", in Studia Iranica , 14/1 (1985);
(105) Bailey, BSOAS , 9 (1937-39);
(106) Brunner, "The Middle Persian explanation of chess and invention of backgammon", in The Journal of the Ancient Near Eastern Society of Columbia University , 10(1978);
(107) A. Christensen, L`Iran sous les Sassanides , Copenhagen 1944;
(108) H. Hدbschmann, Persische Studien , Strassburg 1895;
(109) Maria Leach, Jerome Fried, eds. Funk and Wagnalls standard dictionary of folklore, mythology and legend , New York 1949-;
(110) Davoud Monchi - Zadeh, "Xusro ¦ v I Kava ¦ ta ¦ n ut Re ¦ tak", in Monumentum Georg Morgenstierne II (= Acta Iranica , 22), Leiden 1982;
(111) H. S. Nyberg, A Manual of Pahlavi , II, Wiesbaden 1974;
(112) C. Salemans, V. Shukovski, Persische Grammatik, Leipzig 1947;
(113) N. Sims - Williams, "The Sogdian Fragments of the British Library", in Indo-Iranian Journal , 18 (1976), p. 82, n. 116;
(114) Brian Sutton - Smith, The Games of New Zealand children , Berkeley 1959;
(115) J. M. Unvala, ed. , The Pahlavi text "King Husrav and his boy ", Paris [n. d.];
(116) F. Vahman, G. Asatrian, "Invoking the Rain", in West Iranian dialect materials from the Collection of D. H. Lorimer I: Materials on the Ethnography of Baxtia ¦ ri ¦ s, Copenhagen 1987.
) / ایرانیکا تلخیص از: / فریدون وهمن (
تکملة 2 (پیشینه ) . اشیای باستانی راجع به بازی در ایران ، بسیار نادر است . روی بدنة کاسة نقرة زراندودی متعلق به قرن اول /هفتـم که در ایـران کشف شده و در مجموعـة آرثر م . سکلر نگهداری می شود، صحنه هایی حکاکی شده است که از جمله دو نفر را در حال کُشتی و دو تن را در حال گونه ای بازی روی نطع و ریختن طاس نشان می دهد (هارپر، ص 76). همچنین یک مهرة فیل شطرنج در موزة متروپولیتن نیویورک نگهداری می شود که به قرنهای ششم و هفتم میلادی برمی گردد (همانجا). در کاوشهای منطقة خوزستان ، شهر سوخته ، کیش و نقاط دیگر تعدادی مهره و تیلة گلی و سفالی به دست آمده که به نظر باستان شناسان ، احتمالاً وسیلة بازی هم بوده است (نقل شفاهی محمود موسوی : باستان شناس ). همچنین در این کاوشها مجسمه های کوچکی پیدا شده که گمان می رود بازیچه هم بوده است . مجسمه های کوچک گلی ، سفالی ، چوبی و در مواردی فلزی ، که پیش از اسلام جنبة آیینی داشته ، در دورة اسلامی به بازیچه های کودکان تبدیل شده است . غزالی می گوید: «... و صورت حیوانات فروشند برای کودکان در عید، و سپر چوبین فروشند برای نوروز...» (ج 2، ص 407). هنوز هم در مراکز تولید سفال ، نظیر قم ، زنوز، شهرضا (قمشه ) و نقاط دیگر تندیسکها و اشیای کوچکی برای بازی کودکان ساخته می شود که همانندی بسیار با نمونه های کهن دارد.
انواع گوناگون بازیهای تخته نرد * احتمالاً بسیار کهن تر از این دوران است ، و گستردگی آن به وسعت حوزه های فرهنگی مختلف مشرق زمین است . شاید کهنترین آثار یافته شده از این گونه بازیها، تخته های به دست آمده در گورهای شهر سومری اور، در مجاورت مرزهای جنوب غربی ایران امروز باشد. نمونه ای از آنها که در 1299 ش کشف شده و در مجموعة اشیای سومری موزة بریتانیا نگهداری می شود، از شش عدد مهرة هرمی شکل و دو ردیف هفت تایی مهره های سیاه و سفید تشکیل شده است (وولی ، ص 57).
از جمله بازیهای کهن ایرانی ، چوگان * (گوی بازی ) است که به گواهی متون بازمانده ، بازی بومی ، ملی و رسمی ایران بوده است (از جمله رجوع کنید به فردوسی ، ج 3، ص 85؛
نظامی ، ص 95). این بازی در دورة صفویان رواج بیشتری گرفته و موضوع تشبیهات و استعارات زیبا در ادب فارسی و نیز درونمایة بسیاری از نقاشیهای ایرانی شده است . بزکشی * که بازی ملی افغانستان است و جریدبازی یا نیزه بازی که تا حدود یک قرن پیش در بلوچستان معمول بوده ، مشابهتهایی با بازی گوی و چوگان دارد. هنری پاتینجر، در سفرنامة خود، از نیزه بازی که در زمان قاجاریه به چشم دیده ، شرح مختصری آورده است (ص 70). یکی از رسوم متداول در گیلان ، در سابق ، آب بازی بود. در اردبیل ، بازیچه های عید بچه ها اسباب بازیهایی از
گل پخته بود به نام توتک و دولکه . توتک مجسمه ای از گل به شکل حیوانات اهلی ، بیشتر به صورت قوچ و گوسفند، و نوعی سوت بود. دولکه ظرفی استوانه ای شبیه گلدان بود (باباصفری ، ج 2، ص 100). سرمامک نام کهن یکی از بازیهای کودکانه است که تا یکی دو سده پیش به این نام خوانده می شد، و لیکن امروزه ، در میان مردم ایران به نامهای دیگر شناخته و بازی می شود (علی بلوکباشی ، ص 137). در دیوان خاقانی (ص 53) و همچنین در مثنوی تحفة العراقین (ص 163) از این بازی نام برده شده است .
منابع :
(117) علی بلوکباشی ، فرهنگ عامه ، تهران 1356 ش ؛
(118) هنری پاتینجر، مسافرت سند و بلوچستان : اوضاع جغرافیایی و تاریخی ، ترجمه شاهپور گودرزی ، تهران 1348 ش ؛
(119) بدیل بن علی خاقانی ، دیوان ، چاپ ضیاءالدین سجادی ، تهران 1368 ش ؛
(120) همو، مثنوی تحفة العراقین ، چاپ یحیی قریب ، تهران 1333 ش ؛
(121) بابا صفری ، اردبیل در گذرگاه تاریخ ، تهران 1353 ش ؛
(122) محمدبن محمد غزالی ، کیمیای سعادت ، چاپ احمد آرام ، تهران 1345 ش ؛
(123) ابوالقاسم فردوسی ، شاهنامه ، چاپ اسمیرنودوآ، مسکو 1965؛
(124) الیاس بن یوسف نظامی ، خسرو و شیرین ، چاپ عبدالحمید، تهران 1353 ش ؛
(125) لطف الله هنرفر، اصفهان ، تهران 1346 ش ؛
(126) P. O. Harper, The Royal Hunker and the Sassanian Empire , New York 1978;
(127) Sir Charles Leonard Wooley, Excavations at Ur - Royal Cemetery , London 1934.
/ محمد میرشکرایی /