■ جماعت(1)
مفهومی حدیثی ناظر به حفظ همبستگی مسلمانان؛ همچنین به با هم خواندن نماز در اصطلاح فقهی، نماز جماعت گفته میشود. واژه جماعت به معنای گروه مردم (غیاثالدین رامپوری؛ شاد، ذیل واژه)، هم معنا با واژههای مَجمع و مجموع، از ریشه جمع است(رجوع کنید به خلیل بن احمد، ج1، ص239ـ240، ذیل«جمع»؛ ازهری، ج1، ص369، ذیل«جمع»). واژه جماعت در قرآن كریم به كار نرفته(برای مشتقات اسمی و فعلی ریشه جمع در قرآنرجوع کنید به عبدالباقی، ذیل«جمع»)؛ اما، در برخی آیات قرآن كریم بر مفهوم مورد نظر آن در احادیث(تشویق مسلمانان به همبستگی و پراكنده نشدن، بر محور تعالیم كتاب و سنّت) تأكید شده است(براینمونه رجوع کنید به آلعمران: 103، 105؛ انعام: 159؛ انبیاء: 92؛ مؤمنون: 52؛ شورا: 13، 14). در آیه 103 سوره آلعمران، مسلمانان به وضوح مأمور شدهاند كه به ریسمانالاهی(حَبلِ اللّه) چنگ بزنند و پراكنده نشوند. در این آیه، برای تأكید بیشتر بر ارزش همبستگی، وضع پیش از اسلامِ مردم عرب به آنان یادآوری شده است(نیز رجوع کنید به جاهلیت* ).
مفسران در تفسیر حبلِ اللّه اقوال گوناگونی ذكر كردهاند، كه از مجموع آنها برمیآید مراد از چنگ زدن به حبلاللّه در این آیه، امر به گردهم جمع شدن(جماعت) و ائتلاف است، چنانكه طبری(ذیلآیه) پارهای از روایاتِ راجع به این موضوع را آورده است(برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به طوسی، التبیان؛ زمخشری؛ طبرسی؛ فخررازی؛ قرطبی؛ طباطبائی، ذیل آیه؛ نیز رجوع کنید به تفرقه* ).
در احادیث نیز مسلمانان با تعابیر گوناگون، از جمله لزوم جماعت، تشویق به همبستگی اجتماعی تحت لوایاسلام شدهاند. در حدیثی از پیامبر اكرم(رجوع کنید به بخاری، ج1، ص123؛ مسلم بنحجّاج، ج8، ص0) جامعه مؤمنان به بنایی تشبیه شده است كه تك تك مؤمنان در شكلگیری و استحكامِ آن نقش دارند و در حدیثی دیگر (رجوع کنید به كلینی، ج2، ص166) به پیكرهای واحد مانند شده است كه اگر عضوی از اعضای آن دچار آسیب شود، اثر آن در دیگر اعضا نیز نمودار میشود. مجلسی(ج58، ص148) بر آن است كه رابطه اخوت میان مؤمنان در این حدیث، به اتحاد و یگانگی آنان ارتقا یافته است. در برخی احادیث هم، مسلمانان و مؤمنان برای حفظ همبستگی، مأمور شدهاند كه به یكدیگر مهر بورزند ( رجوع کنید به كلینی، همانجا) و حقوق یكدیگر را رعایت كنند (رجوع کنید به همان، ج2، ص169). به نظر میرسد بسیاری از تعالیم اخلاق اجتماعی اسلام نیز ناظر به حفظ همبستگی افراد جامعه باشد. در بخش عمدهای از احادیثِ راجع به این موضوع، برایهمبستگی از واژه جماعت استفاده شده و در این زمینه احادیث منقول از پیامبراكرم فراوان است. در حدیثی از حضرت رسول صلی اللّهعلیه وآله وسلم، حفظ جماعت و ملازمت با آن جزو پنج امری است كه خداوند به وی فرمان دادهاست آنها را انجام دهد ( رجوع کنید به ابنحنبل، ج4، ص، 202). در حدیثی دیگر از ایشان، جماعت به معنای الفت، در ردیف ده ركناسلام قرار گرفتهاست( رجوع کنید به ابنبابویه، 1386، ج1، ص249). پیامبر اكرم ملازمت با جماعت مسلمانان را در زمره سهچیزی وصف كرده است كه کینه هیچ مسلمانی را برنمیانگیزد (رجوع کنید به ابنحنبل، ج3، ص225؛ دارمی، ج1، ص74). در مقابل، پیامبر تفرقه انداختن در میان مسلمانان را، در كنار ترك سنّت و فسخ بیعت، در ردیف گناهان شمرده است(رجوع کنید به ابنبابویه، 1362 ش، ج1، ص85). در حدیث افتراق نیز وقتی از رسول خدا سؤال شد كه كدام فرقه اهل نجات است، حضرت سهبار گفت: جماعت(رجوع کنید به ابنحنبل، ج3، ص145؛ ابنبابویه، 1362 ش، ج2، ص584). از آنجا كه پیامبراكرم، برای وحدت بخشیدن به جامعه از هم گسیخته عرب جاهلی در پرتو دین اسلام و توحید، زحمت فوقالعادهای متحمل شده بود، به هیچ وجه راضی نبود اینهمبستگی با وانهادن پیوند دینی خدشهدار شود، تا جایی كه حتی بنا بر یك حدیث ریختن خون كسی را كه جماعت مسلمانان را ترك كند، مجاز شمرده( رجوع کنید به همان، ج6، ص181) و در حدیث دیگری توصیه فرموده است كه اگر شخصی بخواهد اجتماع مسلمانان را برهم زند و زمام امور ایشان را غصبكند و بدونرایزنی، متولیامور گردد، ویرا بكشند كه خداوند هم قتل چنین كسی را جایز دانسته است (رجوع کنید به ابنبابویه، 1404 الف، ج1، ص67)؛ در برابر، با لحنی تشویق آمیز،تأكید كرده است كه پاداش كسی كه ملازمت با جماعت را اختیار كند، رفتن به بهشت است( رجوع کنید به ابنحنبل، ج1، ص18، 26).
حفظ جماعت و ملازمت با آن برای پیامبر اسلام چندان اهمیت داشت كه ترك جماعت را معادل كنار نهادن سنّت میدانست(رجوع کنید به همان، ج2، ص229، 506). همچنین نظر و عقیده جماعت مسلمانان به اندازهای مهم و از نظر الاهی با ارزش تلقی شده است كه اگر صد تن از آنان بر جنازه فردی نماز بگزارند، وی آمرزیده خواهد شد، چنانكه اگر چهل مؤمن درباره مؤمنی شفاعت كنند، خداوند شفاعت آنان را خواهد پذیرفت( رجوع کنید به ابنماجه، ج1، ص477). از همین روست كه دست خدا با جماعت، یعنی حافظ آن، دانسته شده است(رجوع کنید به ترمذی، ج3، ص315؛ نسائی، ج7، ص92) و برهم زننده جامعه، محارب است( رجوع کنید به نسائی، ج7، ص93). آنچه را كه درباره حفظ همبستگی و لزوم جماعت از قول پیامبر اكرم نقل شده است، به طور خلاصه، در این سخن ایشان میتوان ملاحظه كرد: «بركت با جماعت است» (البركةمعالجماعة؛ ابنماجه، ج2، ص1094).
در احادیث شیعی نیز بر همبستگی مؤمنان و مسلمانان تأكید شده است. حضرت علیعلیهالسلام، با قرار دادن«فتنه» در مقابل جماعت، مردم را دعوت كرده است كه به ریسمان جماعت چنگ زنند ( رجوع کنید به نهجالبلاغة، خطبة151). امام سجاد علیهالسلام نیز بر این معنا تأكید كرده است(رجوع کنید به ص421). امام صادقعلیه السلام خروج از جماعت مسلمانان را برابر با رهاكردناسلام(رِبْقَهَ الاسلام) دانسته است(رجوع کنید به برقی، ج1، ص219؛ كلینی، ج1، ص405). بر اساس حدیثی دیگر از ایشان، اهمیت جماعت چندان است كه در تلاقی یك شخص با یك گروه، آن شخص موظف است به گروه سلام كند و در برخورد دو گروه با یكدیگر، گروهی كه افراد كمتری دارد باید به گروه پرجمعیت تر سلام كند ( رجوع کنید به كلینی، ج 2، ص647). همچنین برای جذب جمعیت بیشتر به نماز جماعت، میتوان برخی فقرات اذان را تكرار كرد (رجوع کنید به همان، ج3، ص308)، حتی حفظ جماعت گاه بر نماز برتری یافته و گفته شده است نماز كسی كه نماز جماعت را، برای اعراض از جماعت مؤمنان، ترك گوید صحیح نیست(رجوع کنید به همان، ج3، ص372). بر اساس حدیثی از پیامبر، غیبت كسی كه از جماعت مسلمانان كناره گیرد جایز است، چنین كسی دیگر عادل نیست و باید از او دوری شود و امام مسلمانان باید به وی هشدار دهد كه اگر به جماعت مسلمین بپیوندد در امان است(رجوع کنید به طوسی، الاستبصار ، ج3، ص13). همچنین دلیل تشریع مراسمی چونعید فطر و قربان، اجتماع مسلمانان دانسته شده(رجوع کنید به ابنبابویه، 1386، ج1، ص269؛ همو، 1404 ب، ج1، ص522) و برای تشویق مردم به جمعگرایی و همبستگی، به آنان توصیه شده است كه هر چه دستهای بیشتری بر سر سفرهشان باشد بهتر است(رجوع کنید به برقی، ج2، ص398). با وجود تكرار واژه جماعت در احادیث شیعه و سنّی ملاحظه میشود بیان امامان شیعه و احادیث اهل سنّت درباره مراد از این واژه متفاوت است.بر اساس حدیثی كه امام صادق علیهالسلام از قول پیامبراكرم نقل كرده، جماعت به معنای اهل حق است، هرچند تعداد آنان كم باشد (رجوع کنید به همان، ج1، ص؛ ابنبابویه، 1361 ش، ص154)؛ اما، در تلقی اهل سنّت، مراد از جماعت، عالمانو مجتهدان اهل سنّت( رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، ج13، ص266) و مراد از تاركان جماعت، مخالفان اجماع اهل سنّتاند (رجوع کنید به همان، ج12، ص). همچنین سال40 یا 41، به مناسبت صلح میان معاویه و امام حسنعلیهالسلام و وحدت كلمه بر سر یك خلیفه، عام الجماعه نام گرفته است(رجوع کنید به مفید، ص104؛ ابن عساكر، ج28، ص35؛ ابن كثیر، ج6، ص246، 273).
گفتنی است كه در مجموعههای روایی، احادیثی با مضمون دعوت مؤمنان به عزلت وجود دارد (برای نمونهرجوع کنید به مصباحالشریعة، ص99ـ100؛ هیثمی، ج10، ص303ـ306؛ مجلسی، ج67، ص108ـ112)، اما از جمع بندی مجموع احادیث و آیات دعوت كننده بهجمعیت و جمعیت گرایی در قیاس با آنچه به عزلت دعوت میكند میتوان نتیجه گرفت كه اسلام مردم را به همبستگی و دوری از عزلت فرامیخواند، و فقط در زمان و شرایط خاص است كه به عزلت توصیه میشود (رجوع کنید به مازندرانی، ج1، ص160).
منابع:
(1) علاوه بر قرآن؛
(2) ابنبابویه، عللالشرایع، نجف1386/1966، چاپافستقم [ بیتا ] ؛
(3) همو، عیوناخبارالرضا، چاپحسیناعلمی، بیروت1404 الف؛
(4) همو، كتابالخصال، چاپ علی اكبر غفاری، قم1362 ش؛
(5) همو، كتابمنلایحضرهالفقیه، چاپعلیاكبر غفاری، قم1404 ب؛
(6) همو، معانیالاخبار، چاپعلیاكبر غفاری، قم1361 ش؛
(7) ابنحجر عسقلانی، فتح الباری: شرح صحیحالبخاری،بیروت:دارالمعرفه، [بیتا.]؛
(8) ابنحنبل، مسندالاماماحمدبنحنبل، [قاهره] 1313، چاپافستبیروت [بیتا.]؛
(9) ابنعساكر، تاریخمدینةدمشق،چاپعلیشیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛
(10) ابنكثیر، البدایة و النهایة، چاپعلیشیری، بیروت 1408/ 1988؛
11- ابن ماجه، سنن ابن ماجه، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، [قاهره1373/1954] ، چاپ افست بیروت،[ بیتا]. ؛
(12) محمدبناحمد ازهری، تهذیباللغة، ج1، چاپعبدالسلاممحمد هارون، مصر 1384/1964؛
(13) محمدبناسماعیلبخاری، صحیحالبخاری، [چاپمحمد ذهنی افندی]، استانبول 1401/1981؛
(14) احمدبنمحمد برقی، كتابالمحاسن، چاپجلالالدینمحدثارموی، قم [?1331 ش]؛
(15) محمد بن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح، چاپعبدالوهابعبدللطیف، بیروت 1403؛
(16) خلیلبناحمد، كتابالعین، چاپ مهدیمخزومی و ابراهیم سامرائی، قم1409؛
(17) عبداللّه بنعبدالرحماندارمی، سننالدارمی، چاپمحمد احمد دهمان، دمشق: مكتبةالاعتدال، [ بیتا. ]؛
(18) زمخشری؛
(19) محمد پادشاه بنغلام محییالدین شاد، آنندراج: فرهنگجامعفارسی، چاپمحمد دبیر سیاقی، تهران 1363 ش؛
(20) طباطبائی؛
(21) طبرسی؛
(22) طبری،جامع؛
(23) محمدبنحسنطوسی، الاستبصار، چاپحسنموسویخرسان، تهران1390؛
(24) همو، التبیانفیتفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت [بیتا. ] ؛
(25) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الكریم، قاهره1364، چاپافستتهران[? 1397]؛
(26) علیبنابیطالب(ع)، اماماول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت [? 1387 ] ، چاپافستقم [بیتا. ]، علیبنحسین(ع)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، چاپ محمد جواد حسینیجلالی، قم1380 ش؛
(27) محمد بن جلال الدین غیاث الدینرامپوری، غیاث اللغات، چاپمنصور ثروت، تهران1375 ش؛
(28) محمدبنعمر فخر رازی، التفسیر الكبیر، قاهره [بیتا. ]، چاپ افست تهران [بیتا.]؛
(29) محمدبناحمد قرطبی، الجامعلاحكامالقرآن، بیروت1405/ 1985؛
(30) كلینی؛
(31) محمد صالح بن احمد مازندرانی، شرح اصول الكافی، معتعالیقابوالحسنشعرانی، چاپعلیعاشور، بیروت 1421/ 2000؛
(32) مجلسی؛
(33) مسلم بن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت: دارالفكر،[بیتا.]؛
(34) مصباحالشریعة، منسوب به امام جعفرصادق(ع)، بیروت: مؤسسةالاعلمیللمطبوعات، 1400/ 1980؛
(35) محمدبنمحمد مفید، الافصاح فیالامامة، قم1413؛
(36) احمدبنعلینسائی، سننالنسائی، بشرحجلالالدینسیوطیو حاشیة نور الدین بن عبدالهادی سندی، استانبول1401/1981؛
(37) علیبنابوبكر هیثمی، مجمعالزوائد و منبع الفوائد ، بیروت1408/ 1988.
/ محمدعلیلسانیفشاركی/