■ تحمل حدیث
اصطلاحی در علوم حدیث ، به معنای فراگرفتن و شنیدن حدیث از راههای معیّن . در «تحمل »، راوی ، حدیث را از دیگری ــ که در اصطلاح به او شیخ می گویند ــ به یکی از طرق معتبر در تحمل حدیث فرا می گیرد (خطیب ، ص 227؛ ابوشَهبَه ، ص 94). تحمل حدیث به معنای حمل آن نیز هست ؛ اما علمای حدیث به این جهت اصطلاح تحمل را بر حمل ترجیح داده اند که تحمل به معنای «حمل با مشقت » است و از آنجا که حمل حدیث مستلزم وجوب احتیاط در عدم تداخل حدیث با سخنان دیگر است ، خالی از مشقت نیست (فضلی ، ص 223).
بیشتر دانشمندان علوم حدیث بدون تعریف تحمل حدیث ، سخن را از اهلیت راوی برای تحمل آغاز کرده اند (شهیدثانی ، ص 216؛ مامقانی ، ج 3، ص 57؛ صالح ، ص 88؛ عتر، ص 210). مراد از اهلیت ، وجود شرایطی است که موجب صلاحیت راوی در اخذ حدیث می شود. این شرایط عبارت اند از: عقل ، قوة تمیز، ضبط (فضلی ، ص 224). رکن اصلی در احراز اهلیت همان قوة تمیز است (عتر، ص 211)؛ بر این شرط ، بویژه در تحمل از طریق سماع ( رجوع کنید به ادامة مقاله )، تأکید شده است (شهید ثانی ؛ فضلی ، همانجاها). احمدبن حنبل شرایط اهلیت را منحصر به عقل و ضبط راوی دانسته (به نقل سیوطی ، ج 2، ص 8) و خطیب بغدادی (ص 71) قوة تمیز و ضبط وی را شرط دانسته است . شرط ضبط وقتی ضرورت پیدامی کند که سماع راوی بر مبنای وجود حدیث در یک اصلِ مصحَّح نباشد (شهید ثانی ، ص 217؛ فضلی ، ص 225). عده ای هم عقل و تمیز را شرایط لازم تحمل حدیث ذکر کرده اند (مامقانی ، همانجا؛ مرعی ، ص 111).
در مورد سن راوی جهت شروع تحمل حدیث ، اختلاف نظر وجود داشته است ؛ برخی با استناد به حدیث محمودبن ربیع ( رجوع کنید بهبخاری جعفی ، ج 1، ص 27) شروع تحمل را از پنج سالگی دانسته اند (قاضی عیاض ، ص 62ـ63؛ ابن صلاح ، ص 74ـ75، 97؛ سیوطی ، ج 2، ص 7). به گفتة ابن صلاح ، محدّثان در خصوص راویان پنج ساله و بیشتر، از عبارت «سَمِعَ مِنْ فلانٍ» و درخصوص راویان کوچکتر از تعابیری چون «حَضَر» یا «اُحْضِر» استفاده می کرده اند (ص 75). از نظر بیشتر محدّثان وجود قوة تمیز در راوی ، مانع از تأکید بر سن خاص در شروع تحمل است (ابن صلاح ؛ سیوطی ، همانجاها؛ شهید ثانی ، ص 225؛ عتر؛ خطیب ، همانجاها؛ طحّان ، ص 158) و در این شرط مراد از تمیز آن است که راوی بتواند متوجه خطاب شده ، جواب لازم را ادا کند (نووی ، ص 54؛ خطیب ، همانجا؛ قطان ، ص 143) یا بین حدیث و غیرحدیث تمایز قایل شود (شهید ثانی ، ص 217؛ مامقانی ، همانجا). خطیب بغدادی (ص 72ـ74) روایات زیادی در تأکید بر صحت سماع صغیر آورده است . در صحت تحمل راوی ، اموری چون اسلام و ایمان و بلوغ و عدالت و نیز نقل کوچکتر از بزرگتر، شرط نیست (ابن صلاح ، ص 73؛ شهید ثانی ، ص 219، 221؛ مامقانی ، ج 3، ص 58؛ مرعی ، ص 112؛ طحّان ، ص 157).
تحمل حدیث طرقی دارد که از نظر بیشتر علمای حدیث هشت قسم است : سماع ، قرائت ، اجازه ، مناوله ، کتابت یا مکاتبه ، اعلام ، وصیت و وِجاده . برخی این طرق را به هفت طریق محدود کرده (شهید ثانی ، ص 230؛ مامقانی ، ج 3، ص 63) و وصیت را ذیل اِعلام آورده اند (شهید ثانی ، ص 295؛ مامقانی ، ج 3، ص 65ـ66). قاسمی (ص 211ـ212) تحمل حدیث را نُه قسم می داند، به این ترتیب که هریک از مناوله و قرائت را دو قسم نموده و از کتابت نیز یاد نکرده است .
تعریف اجمالی و مشترک دانشمندان از طرق تحمل حدیث به این قرار است : 1) سماع ، شنیدن حدیث از استاد است ، چه استاد حدیث را از حفظ بخواند چه آن را از روی کتاب به شاگرد القا یا املا کند. 2) قرائت ، که اغلب به آن «عَرْض » گفته اند، خواندن حدیث نزد شیخ است ، چه شاگرد آن را بخواند
چه دیگری بخواند و شاگرد بشنود و حدیث را فراگیرد. 3) اجازه ، به این صورت است که استاد اجازة نقل از کتاب یا نقل روایت برای شاگرد صادر کند. 4) مناوله (از ریشه ن و ل ) به معنای دادن کتاب از استاد به شاگرد است ، به صورت تملیک یا عاریه ، با اجازه یا بدون اجازه ، که قسم اخیر را «عَرْضُ المُناوَله » گویند. 5) کتابت یا مکاتبه ، یعنی شیخ حدیث به درخواست طالب روایت ، احادیثی به خط خود بنویسد و ارسال کند. 6) اعلام (آگاه کردن )، یعنی استاد اعلام کند که فلان کتاب متعلق به اوست یا فلان روایت ، سماع او از فلان استاد است ، و شاگرد مجاز به نقل از آن شود. 7) وصیت ، یعنی شیخ حدیث از طریق وصیت ، روایات خود را در اختیار کسی قرار دهد و او مجاز به نقل از آنها گردد. 8) وِجاده (مصدر جعلی به معنای یافتن )، یعنی آنکه راوی ، حدیث یا کتابی به خط یکی از مشایخ پیدا کند و پس از اطمینان از انتساب آن به صاحبش ، به نقل آن بپردازد (برای اطلاع بیشتر در بارة طرق تحمل حدیث رجوع کنید به ابن صلاح ، ص 95ـ117؛ ابن کثیر، ص 56ـ69؛ سیوطی ، ج 2، ص 9ـ60؛ ابوشهبه ، ص 95ـ 118؛ شهید ثانی ، ص 84، 230ـ303؛ صالح ، ص 88 ـ104؛ فضلی ، ص 225ـ230؛ مرعی ، ص 113ـ120).
نحوة تحمل راوی در میزان اعتبار حدیث او دخالت دارد، به همین جهت برای هر قسم از تحمل حدیث صیغه یا عبارتی به وجود آمده است که نوع تحمل راوی و در نتیجه کیفیت اعتبار حدیث را معرفی می کند ( رجوع کنید به عتر، ص 222ـ223؛ خطیب ، ص 248)؛ مثلاً عبارات «حدّثَنا»، «اخبرَنا»، «خبَّرَنا»، «انبأَنا» و «سمعت فلاناً یقول » معرف طریق سماع است (قاضی عیاض ، ص 69؛ ابن صلاح ، ص 76؛ عتر، ص 224)، بر این اساس «اخْبَرَنی » و «انبأنی » با «حدَّثَنی » مترادف است (خطیب ، همانجا؛ قاسمی ، ص 215). عده ای از محدّثان «حدّثنی » را مخصوص سماع و «اخبرنی » را مخصوص قرائت می دانند (قاسمی ، ص 216 از قول تعدادی از محدّثان ). در بین این عبارات ، «سمعت » و «حدّثنا» و «حدّثنی »، بترتیب ، از بقیه مهمتر بوده اند (ابن صلاح ، همانجا، به نقل از خطیب ؛ شهید ثانی ، ص 233ـ234). تعابیر «قرأتُ عَلـی ' فلانٍ»، «قری عَلی ' فلانٍ و انا اَسْمَعُ» و «اخبرنی و حدّثنی قرائةً علیه » معرف تحمل از نوع قرائت است (ابوشهبه ، ص 98) و تعابیر «اَخْبَرنی فلانٌ اجازةً»، «اخْبَرَنی فلانٌ مناولةً»، «اخبَرنی فلان مکاتبةً»، «اخبرنی فلان اعلاماً» و «اخبرنی فلان وصیةً» بترتیب معرف اجازه ، مناوله ، مکاتبه ، اعلام و وصیت است (شهید ثانی ، ص 284، 291؛ مامقانی ، ج 3، ص 147، 157؛ طحّان ، ص 161ـ164). در تحمل از نوع وجاده از عباراتی چون «وَجَدْتُ او قَرَأتُ بخط فلانٍ»، «وجدتُ فی کتابِ فلانٍ حدَّثَنا»، «قال فلانٌ» و «ذکر فلانٌ» استفاده می شده است (قاسمی ، ص 212؛ ابوشهبه ، ص 116؛ عتر، ص 225ـ226).
از نظر عموم محدّثان ، «سماع » معتبرترین طریق تحمل است (ابن صلاح ، همانجا؛ شهید ثانی ، ص 231) و در نقطة مقابل آن وجاده قرار دارد. از این جهت در اعتبار نقل وجاده ای ، بویژه جهت عمل ، اختلاف نظر وجود دارد: اکثر فقها و محدّثان مالکی اعتباری برای وجاده قایل نیستند، در صورتی که شافعی و اصحاب او قایل به جواز عمل بر پایة نقل وجاده ای اند (ابن صلاح ، ص 103؛ نووی ، ص 66). ابن کثیر نقل وجاده ای را از باب نقل روایت نمی داند (ص 68) و برخی در سند روایات وجاده ای شبهة انقطاع یا ارسال وارد کرده اند (ابن صلاح ، ص 101؛ شهید ثانی ، ص 299؛ قطان ، 246). به گفتة ابن صلاح (ص 103)، در صورت اطمینان به انتساب کتاب به صاحب آن ، عمل به حدیث وجاده ای مانعی ندارد، زیرا در غیر این صورت باب عمل بسته خواهد شد، بویژه در دورة متأخران که بسیاری از کتب ، وجاده ای است . اعتبار طرق تحمل بترتیب عبارت است از: سماع ، قرائت ، اجازه ، مناوله ، کتابت ، اعلام ، وصیت و وجاده . در دورة متقدمان ، بیان طریق تحمل مرسوم بود، چنانکه دانشمندان نیز به پذیرش حدیث تنها از برخی طرق که حدیث را معتبرتر می کرد، رغبت نشان می دادند (خطیب ، ص 247). چون ذکر طریق تحمل ، سند را طولانی می کرد، پس از مدتی محدّثان ــ امثال بخاری و کلینی ــ سند را به صورت مُعَنعَن تلخیص کردند ( رجوع کنید به حدیث * ) و به این ترتیب ، اطلاع در بارة طریق تحمل حذف یا تلخیص گردید. البته حذف عمدی عباراتی که معرف طریق تحمل است و قراردادن لفظ «عن » به جای آن ، نوعی تدلیس * است ؛ لذا کسانی مجاز بودند از لفظ «عن » به جای عباراتِ معرفِ طریقِ تحمل استفاده کنند که به تدلیس شهرت نداشتند (همان ، ص 250).
منابع : ابن صلاح ، مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث ، چاپ مصطفی دیب البغا، دمشق 1404/ 1984؛ ابن کثیر، الباعث الحثیث فی اختصار علوم الحدیث ، بیروت 1408/ 1987؛ محمد ابوشهبه ، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث ، قاهره ?[ 1403/1982 ] ؛ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی ، صحیح البخاری ، استانبول 1401/ 1981؛ محمد عجاج خطیب ، اصول الحدیث ، علومه و مصطلحه ، بیروت 1417/ 1997؛ احمدبن علی خطیب بغدادی ، الکفایة فی علم الرّوایة ، چاپ احمد عمر هاشم ، بیروت 1406/ 1986؛ عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، تدریب الرّاوی فی شرح تقریب النواوی ، چاپ احمدعمرهاشم ، بیروت 1409/ 1989؛ زین الدین بن علی شهید ثانی ، الرعایة فی علم الدرایة ، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقّال ، قم 1408؛ صبحی صالح ، علوم الحدیث ، بیروت 1388/ 1969؛ محمود طحّان ، تیسیر مصطلح الحدیث ، ریاض 1417/ 1996؛ نورالدین عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث ، دمشق 1412/ 1992؛ عبدالهادی فضلی ، اصول الحدیث ، بیروت 1414/1993؛ جمال الدین قاسمی ، قواعد التّحدیث من فنون مصطلح الحدیث ، چاپ محمد بهجة بیطار، بیروت 1407/1987، چاپ افست 1414/ 1993؛ عیاض بن موسی قاضی عیاض ، الالماع الی معرفة اصول الروایة و تقیید السماع ، چاپ احمد صقر، قاهره [ بی تا. ] ؛ مناع قطان ، مباحث فی علوم الحدیث ، [ بی جا، بی تا. ] ؛ عبداللّه مامقانی ، مقباس الهدایة فی علم الدرایة ، چاپ محمدرضا مامقانی ، قم 1411ـ1414؛ حسین عبداللّه مرعی ، منتهی المقال فی الدرایة و الرجال ، بیروت 1417/1996؛ یحیی بن شرف نووی ، التّقریب و التّیسیر لمعرفة سنن البشیر النّذیر ، چاپ محمدعثمان الخشت ، بیروت 1405/1985.
/ مجید معارف /