■ تبرّی

 اصطلاحی کلامی و از آموزه های اعتقادی و رفتاریِ دینی ، بویژه نزد شیعیان و برخی فرقه های اسلامی به معنای دوری جستن از دشمنان خدا. تبرّی مصدر عربی ، بر وزن تفعّل و از ریشة بَرَءَ و اصل آن تَبَرُّؤ است ، در زبان فارسی بیشتر به صورت تبرّا به کار می رود. تبرّی در لغت به معنای دوری کردن از چیزی که مجاورت با آن ناپسند است ، بیزاری جستن ، و مانند اینها آمده است . در فارسی نیز «تبرّی جستن » به معنای بیزاری و دوری جستن است (رجوع کنید به راغب اصفهانی ؛ ابن منظور؛ صفی پوری ، ذیل «برء»؛ نفیسی ؛ داعی الاسلام ، ذیل «تبرّا»).

 

اصطلاح و آموزة تبرّی ، ریشه در قرآن کریم دارد. در قرآن ، علاوه بر اینکه یک سوره با برائتِ خدا و پیامبرش از مشرکان آغاز شده و ازینرو «برائت * » نام گرفته است ، در بیست سوره (مجموعاً در 27 آیه )، مادّة برائت و مشتقات آن ، سی بار آمده است (مصطفوی ؛ عبدالباقی ، ذیل «برء»)، از آن جمله است : تبرّی جستنِ امامانِ ضلالت و گمراهی از پیروان خود در روز قیامت (قصص : 41ـ42، 63؛ نیز رجوع کنید به بقره : 166)، آرزوی پیروان ایشان برای بازگشت به دنیا برای تبرّی جستن از آن امامان (بقره : 167)، تبرّی جستن ابراهیم از آزر و قومش که دشمن خدا بودند و از معبودهایشان (توبه : 114؛ ممتحنه : 4)، تبرّی از شرک (انعام : 19، 78) و همچنین اظهار برائت پیامبر اکرم از مخالفان خود و بری بودن مخالفان ایشان از آن حضرت (یونس : 41؛ شعرا: 216). قرآن برائت و تبرّی را تقریباً به معنای لغوی به کار برده است و اصل مشترک در آن ، مفارقت کردن از دشمنان خدا و خروج از عهد و پیمان مشرکان و کفار و منقطع شدن و گسستن از پیروان باطل است (طبرسی ، ج 5، ص 3ـ4؛ عبدالباقی ، همانجا). در احادیثی از پیامبر اکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم نیز بر اهمیت تبرّی تأکید شده و ایشان برائت (البغض فی اللّهِ) را یکی از مهمترین و استوارترین رشته های ایمان (مِنْ اَوْثقِ عُریَ الایمانِ) ذکر کرده اند (متقی ، ج 1، ص 257؛ مجلسی ، ج 66، ص 242). امام صادق علیه السلام نیز به وجوب برائت از مخالفان دین خدا و دوستانِ دشمنان خدا و دشمنانِ دوستان خدا تصریح کرده اند (ابن بابویه ، 1412، ص 86).

 

بیشتر فرقه ها و مذاهب اسلامی ، با توجه به تأکید قرآن کریم و احادیث پیامبر اکرم ، معتقد به تبرّی بوده و اختلافی در مفهوم کلی قرآنی و ضرورت و اهمیت آن نداشته اند، ولی در خصوص مصداق دشمنی خدا و نیز معیار خروج از دین اختلافاتی پیدا کرده اند؛ برخی از آنها با تکیه بر حقانیت خویش در دینداری ، خود را مصداق دوستان خدا دانسته و مخالفانشان را خارج از دین ، اهل باطل و دشمن خدا به شمار آورده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند (قس د. اسلام ، چاپ دوم ، ذیل " ف "Tabarru ؛ نیز رجوع کنید به ایرانیکا ، ذیل a" ف ¦"Bara ). به گفتة بغدادی (ص 16، 278، 281)، شمار بزرگی از مسلمانان در بارة رافضیان (شامل زیدیّه ، امامیّه ، کیسانیّه و غُلات ) و چند فرقة دیگر، با وجود انتساب آنان به اسلام ، معتقد بودند که آنان گمراه و کافرند و از ایشان تبرّی می جستند. این نظر بغدادی را همة متکلمان و علمای اسلام تأیید نکرده اند (برای نمونه رجوع کنید به عضدالدین ایجی ، ص 394ـ 395)، هر چند برخی از علمای متأخر اهل سنّت ، از جمله علی بن علی بن ابی العزّ حنفی (متوفی 792) در شرح الطحاویة فی العقیدة السلفیّة (ص 398ـ403) نظر وی را تأیید کرده اند (نیز رجوع کنید به امین ، ص 148؛ آلوسی ، ص 80؛ آل شیخ ، ص 501 ـ 505).

 

خوارج پس از واقعة تحکیم * ، تبرّی از علی علیه السلام و عثمان و برخی دیگر را واجب شمردند (رجوع کنید به ادامة مقاله ). شیعیان نیز تبرّی را همراه با تولّی که مفهوم مخالف و متضاد آن است ، جزء فروع دین و از واجبات دانسته و مراد از آن را دشمنی کردن با دشمنانِ اهل بیت پیامبر اکرم و بیزاری جستن از این دشمنان بیان کرده اند (ابن بابویه ، 1412، ص 78ـ81؛ لاهیجی ، ص 154ـ 155).

 

در طول تاریخ اسلام ، تبرّی جوییها یا ریشه در مسائل کلامی و اعتقادی ، از جمله مسئلة امامت و جانشینی پیامبر، داشته یا از اغراض و نزاعهای سیاسی و گاه انگیزه های شخصی ناشی شده است (ابن ابی الحدید، ج 4، ص 54، 56 ـ 58). در این میان ، اصل تبرّی در کنار تولّی ، جایگاه ویژه و بار معنایی خاصی در مذهب شیعه دارد و یکی از آموزه های اساسی پیروان این مذهب به شمار می آید، ازینرو این مقاله ، عمدتاً به تبیین این آموزه اختصاص دارد.

 

شیعیان اعتقاد به امامت منصوص را از اصول دین می دانند و معتقدند که امامت ، با این قید (منصوص بودن امام )، دنبالة رسالت و ضامن حفظ و بقای اسلام است و دوازده امام پس از پیامبر، معصوم و منصوص از جانب خدایند، رسول اللّه آنان را شناسانده و هر امام نیز امام پس از خود را معرفی کرده است . امامان نگهدارندة دین از هر گونه تحریف و فرو کاستن و دگرگونی در عقاید و اعمال اند (برای نمونه ای از بیان جایگاه و شأن وظیفة امام در احادیث رجوع کنید به کلینی ، ج 1، ص 198ـ203 در حدیثی از حضرت رضا علیه السلام ). بر پایة این اعتقاد، دشمنان امامان یعنی کسانی که مانع تحقق امامت و مآلاً مانع تحقق صورت ناب و حقیقی اسلام بوده اند یا با اهل بیت پیامبر کینه توزی داشته اند، دشمنان خدایند و تبرّی از آنان واجب است (لاهیجی ، همانجا؛ ابن بابویه ، 1412، ص 81). علاوه بر این ، شماری از علما و مفسران شیعه ، برخی آیات ــ از جمله آیه های 18 و 19 سورة هود و آیة 25 سورة انفال و آیة 22 سورة مجادله ــ را با استناد به برخی روایات معتبر در جوامع حدیثی اهل سنّت ، در شأن حضرت علی علیه السلام دانسته ، دشمنان وی را دشمنان خدا و پیامبر قلمداد کرده و تبرّی از آنان را واجب شمرده اند (ابن بابویه ، 1412، ص 77ـ 78؛ حسکانی ، ج 2، ص 329). احادیث بسیاری نیز از پیامبر اکرم و امامان شیعه روایت شده که متضمن معنای تبرّی است ؛ برای مثال در حدیثی از پیامبر اکرم خطاب به حضرت علی آمده است : «اَنـَا سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتَ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتَ» (من با هرکس که تو با او در صلح باشی در صلحم و با هرکس که تو با او بجنگی در جنگم )، یا «امامانِ پس از من دوازده نفرند و انکار هریک ، انکار من است »، و نیز سخن ایشان در بارة علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام : «اَنـَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ و سِلْمٌ لِمَنْ س'الَمَکُمْ» (ابن بابویه ، 1412، ص 78ـ 81؛ همو، 1410، ص 125؛ اخطب خوارزم ، ص 61؛ حرّ عاملی ، ج 16، ص 177ـ 183). امامان شیعه نیز به مناسبتهای مختلف ، تبرّی را از لوازم اسلام و ایمان خوانده و آن را واجب دانسته اند و مصادیق مشمول این حکم واجب را برشمرده اند: کسانی که به عترت پیامبر ظلم کردند و حرمت ایشان را شکستند، سنّت رسول خدا را تغییر دادند، برگزیدگان اصحاب پیامبر را تبعید نمودند، اموال فقرا را بین ثروتمندان تقسیم کردند، ناکثین (پیمان شکنان جمل )، قاسطین (معاویه و طرفدارانش )، مارقین (خوارج )، تمام پیشوایان گمراهی و رهبران ستمکار، قاتل حضرت علی و همة قاتلان ائمه و اهل بیت علیهم السلام (ابن بابویه ، 1362 ش ، ج 2، ص 607ـ 608؛ مجلسی ، ج 10، ص 358، ج 65، ص 263). توجه به این نکته لازم است که از نظر شیعیان ، چنان نیست که هر مسلمان غیرشیعی مصداق وجوب تبرّی باشد، بلکه صرفاً افرادی مشمول این حکم اند که به تعبیر روایات و منابع فقهی ، نسبت به عترت پیامبر اکرم با علم به حقانیت آنان ، «نَصْب عداوت » کرده اند (عَلَم دشمنی برافراشته اند) یا همچون غُلات معتقد به الوهیت حضرت علی یا انسانی دیگر بوده و یا مانند مفوضه ، قایل بوده اند که امر آفرینش و روزی دادن و زندگی بخشیدن و میراندن به پیامبر اکرم و حضرت علی واگذار شده است (رجوع کنید به ابن بابویه ، 1412، ص 71ـ76؛

طباطبائی یزدی ، ج 1، ص 67ـ 68؛

نراقی ، ج 1، ص 204).

 

از نظر تاریخی ، خوارج نخستین فرقه ای بودند که تبرّی از عثمان و علی را مقدّم بر هر طاعتی اعلام کردند و شرط صحت عقد ازدواج را بیزاری از آن دو دانستند (رجوع کنید به اشعری ، ص 86 ، 88؛

شهرستانی ، ج 1، 106؛

طبری ، ج 5، ص 72). خوارج همچنین از حَکَمَیْن و معاویه و یاران و دوستداران آنها تبرّی می جستند (مسعودی ، ج 3، ص 153؛

دینوری ، ص 206) و علاوه بر آن ، تبرّی جستن از یکدیگر میان شاخه های مختلف خوارج بسیار رایج بود (رجوع کنید به اشعری ، ص 86 ـ131؛

شهرستانی ، ج 1، ص 105ـ 124). معاویه نیز با تمهیدات بسیار کوشید تا سَبّ * علی علیه السلام و برائت از آن حضرت را در شهرهای تحت فرمانش رواج دهد. در مواقعی ، شرط مأموران معاویه برای گذشتن از خون مردم یک ناحیه این بود که آنان از حضرت علی برائت جویند و او را لعن کنند (طبری ، ج 5، ص 168، 253، 275؛

ابن ابی الحدید، ج 4، ص 58). مروان بن حکم در زمان حکومت بر مدینه ، به رغم مُفاد صلحنامة امام حسن علیه السلام و معاویه ، حتی در حضور امام حسن ، حضرت علی را سبّ می کرد و از وی تبرّی می جست و نیز در ترویج سبّ و دشنام و تبرّی از ایشان می کوشید. وی در زمان حکومت بر مصر نیز این شیوه را ادامه داد. تا زمان حکومت عمربن عبدالعزیز * (99ـ 101) در بیشتر بلاد اسلامی ، وضع به همین منوال بود و او با صدور بخشنامه برائت جستن از امیرمؤمنان علیه السلام و سبّ آن حضرت را منع کرد (رجوع کنید به مسعودی ، ج 4، ص 17؛

ابن ابی الحدید، ج 4، ص 58 ـ 59). با اینهمه تا زمان قدرت یافتن عباسیان همان سنّت اموی ادامه یافت (ابن سعد، ص 143ـ144؛

مَقریزی ، 1270، ج 2، ص 338). در میان خلفای عباسی ، متوکل (حک : 232ـ247) به دشمنی با علی علیه السلام و خاندان او مشهور است . وی در 236 دستور داد تا شیعیانِ علی را آزار و اذیت و از مصر اخراج کنند (ابن اثیر، ج 7، ص 55 ـ 56؛

مقریزی ، 1270، ج 2، ص 339). موارد دیگری نیز از اینگونه تضییقات و تبرّی جوییهای برخی پیروان مذاهب نسبت به شیعیان علی علیه السلام گزارش شده که گاه به مداخله خلفا و حاکمان برای پایان دادن به آن آزارها می انجامیده است (رجوع کنید به تنوخی ، ج 2، ص 44، 231ـ233؛

 

صولی ، ص 135ـ 136؛

مسکویه ، ج 1، ص 322؛

ابن اثیر، ج 8، ص 307ـ 308؛

یاقوت حموی ، ج 18، ص 57 ـ 58).

 

تبرّی از دشمنان اهل بیت ، اگر چه مصداق تبرّی از دشمنان خدا و یکی از ارکان عقیدة شیعی محسوب می شود، در عین حال ، شیعیان نسبت به مصادیق دشمنی همیشه اتفاق نظر نداشته اند؛

ابوالحسن اشعری (ص 65، 68ـ69) به وجود دیدگاههای مختلف شیعیان زیدبن علی در این باره اشاره کرده است . در بارة نحوة ابراز تبرّی نیز شیعیان و سنّیان طیف گسترده ای را تشکیل می دهند و بویژه حکومتهای شیعی و سنّی در تشدید یا کاهش اظهار تبرّی تأثیر جدّی داشته اند. این نکته نیز درخور توجه و دقت است که سیرة غالبِ علمای شیعه ، دست کم در اظهار تبرّی از دشمنان ، در تأسی به حضرت علی علیه السلام ، رعایت اصل تقویت وحدت و تحکیم روابط مسلمانان با یکدیگر و تلاش برای تقریب مذاهب اسلامی بوده است . در سرگذشت عالمان سلَف ، چون شیخ مفید و سیدمرتضی و شیخ طوسی ، و عالمان دورة اخیر و معاصران ، چون میرزاحسن شیرازی و میرزامحمدحسین نائینی و آیت اللّه حاج آقاحسین بروجردی و امام خمینی ، شواهد فراوانی برای این امر وجود دارد. وجود روایاتی که احتراز از هرگونه تحریک عاطفی و برانگیختن فضای بدبینی را توصیه کرده است ، در اتخاذ این سیره بی تردید مؤثر بوده است (برای نمونه رجوع کنید به ابن بابویه ، 1412، ص 82). با اینهمه ، نمونه هایی از تبرّی جستن در دورة استقرار برخی حکومتهای شیعی مانند آل بویه و فاطمیان و صفویان و عادلشاهیان و نظام شاهیان و قطب شاهیان گزارش شده است (رجوع کنید به همدانی ، ج 1، ص 183، 187؛

ابن جوزی ، ج 14، ص 150ـ 151؛

ابن اثیر، ج 8، ص 542 ـ 543؛

ابن خلّکان ، ج 1، ص 407؛

ذهبی ، حوادث و وفیات 351ـ 380 ه . ، ص 8، 248؛

مقریزی ، 1387، ج 1، ص 142، 145ـ146، همو، 1270، ج 2، ص 286ـ 287، 341ـ342؛

فرشته ، ج 2، ص 11، 109ـ113؛

عزّاوی ، ج 3، ص 341ـ 343؛

فلسفی ، ج 3، ص 889، 894 ، 895). از سوی دیگر، پیروان مذهب سلفی وهابیت ، اقداماتی مبتنی بر تبرّی صورت دادند، از جمله حمله به شهرهای نجف و کربلا و مزار امامان شیعه و تخریب قبور صحابیان و بزرگان مذاهب اسلامی و زادگاه رسول اکرم در مکّه (رجوع کنید به آل محبوبه ، ج 1، ص 324ـ326؛

امین ، ص 13ـ 14، 22ـ23؛

کرکوکلی ، ص 212).

 

منابع :

(1) علاوه بر قرآن ؛

(2) عبدالرحمان بن حسن آل شیخ ، فتح المجید: شرح کتاب التوحید ، چاپ عبدالعزیزبن عبداللّه بن باز، بیروت 1405/1985؛

(3) جعفربن باقر آل محبوبه ، ماضی النجف و حاضرها ، بیروت 1406/ 1986؛

(4) محمود شکری آلوسی ، تاریخ نجد ، چاپ محمد بهجة الاثری ، ( قاهره ? 1998 ) ؛

(5) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة ، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم ، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛

(6) ابن ابی العز، شرح الطحاویة فی العقیدة السّلفیّة ، چاپ احمدمحمد شاکر، قاهره : دارالتراث ؛

(7) ابن اثیر؛

(8) ابن بابویه ، الاعتقادات فی دین الامامیة ، چاپ غلام رضا مازندرانی ، قم 1412؛

(9) همو، فضائل الشیعة ، صفات الشیعة ، و مصادقة الاخوان ، قم 1410؛

(10) همو، کتاب الخصال ، چاپ علی اکبر غفاری ، قم 1362 ش ؛

(11) ابن جوزی ، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم ، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/ 1992؛

(12) ابن خلّکان ؛

(13) ابن سعد، ترجمة الحسین و مقتله علیه السلام ، من القسم غیرالمطبوع من کتاب الطبقات الکبیر لابن سعد ، چاپ عبدالعزیز طباطبائی ، تراثنا ، سال 3، ش 1 (محرم ـ ربیع الاول 1408)؛

(14) ابن منظور؛

(15) موفق بن احمد اخطب خوارزم ، المناقب ، قم 1417؛

(16) علی بن اسماعیل اشعری ، کتاب مقالات الاسلامیّین و اختلاف المصلّین ، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛

(17) محسن امین ، کشف الارتیاب ، تهران 1347؛

(18) عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق ، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت : دارالکتب العلمیه ، ( بی تا. ) ؛

(19) محسن بن تنوخی ، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة ، چاپ عبود شالجی ، بیروت 1391ـ1393/ 1971ـ1973؛

(20) حرّعاملی ؛

(21) عبیداللّه بن عبداللّه حسکانی ، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ، چاپ محمدباقر محمودی ، تهران 1411/1990؛

(22) محمدعلی داعی الاسلام ، فرهنگ نظام ، چاپ سنگی حیدرآباد دکن 1305ـ 1318 ش ، چاپ افست تهران 1362ـ 1364 ش ؛

(23) احمدبن داود دینوری ، الاخبار الطوال ، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368 ش ؛

(24) محمدبن احمد ذهبی ، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ عمر عبدالسلام تدمری ، حوادث و وفیات 351ـ380 ه ، بیروت 1409/1989؛

(25) حسین بن محمد راغب اصفهانی ، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سیدکیلانی ، تهران ?( 1332 ش ) ؛

(26) محمدبن عبدالکریم شهرستانی ، کتاب الملل و النحل ، چاپ محمدبن فتح اللّه بدران ، قاهره ?( 1375/ 1956 ) ، چاپ افست قم 1367 ش ؛

(27) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری ، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران 1297ـ 1298، چاپ افست 1377؛

(28) محمدبن یحیی صولی ، اخبار الراضی بالله و المتقی بالله ، چاپ هیورث دن ، بیروت 1399/ 1979؛

(29) محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی ، العروة الوثقی ، بیروت 1404/1984؛

(30) طبرسی ؛

(31) طبری ، تاریخ (بیروت )؛

(32) محمد فؤاد عبدالباقی ، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم ، قاهره 1364؛

(33) عباس عزّاوی ، تاریخ العراق بین احتلالین ، بغداد 1353ـ1371/ 1935ـ1956، چاپ افست قم 1369 ش ؛

(34) عبدالرحمان بن احمد عضدالدین ایجی ، المواقف فی علم الکلام ، بیروت : عالم الکتب ، ( بی تا. ) ؛

(35) محمدقاسم بن غلامعلی فرشته ، تاریخ فرشته ، یا، گلشن ابراهیمی ، لکهنو 1281؛

(36) نصراللّه فلسفی ، زندگانی شاه عباس اول ، تهران 1364 ش ؛

(37) رسول کرکوکلی ، دوحة الوزراء فی تاریخ وقائع بغداد الزوراء ، نقله عن الترکیة موسی کاظم نورس ، قم 1372 ش ؛

(38) کلینی ؛

(39) عبدالرزاق بن علی لاهیجی ، سرمایة ایمان ، تهران 1362 ش ؛

(40) علی بن حسام الدین متقی ، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال ، حیدرآباد دکن 1364ـ1384/ 1945ـ 1975؛

(41) مجلسی ؛

(42) مسعودی ، مروج (بیروت )؛

(43) مسکویه ؛

(44) حسن مصطفوی ، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم ، تهران 1360ـ1371 ش ؛

(45) احمدبن علی مقریزی ، اتعاظ الحنفا ، ج 1، چاپ جمال الدین شیال ، قاهره 1387/1967؛

(46) همو، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط والا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة ، بولاق 1270، چاپ افست قاهره ( بی تا. ) ؛

(47) احمدبن محمدمهدی نراقی ، مستند الشیعة فی احکام الشریعة ، ج 1، مشهد 1415؛

(48) علی اکبر نفیسی ، فرهنگ نفیسی ، تهران 1355 ش ؛

(49) محمدبن عبدالملک همدانی ، تکملة تاریخ الطبری ، ج 1، چاپ البرت یوسف کنعان ، بیروت 1961؛

(50) یاقوت حموی ، معجم الادباء ، مصر 1355ـ1357/ 1936ـ 1938، چاپ افست بیروت ( بی تا. ) ؛

 

 

(51) Encyclopaedia Iranica , s.v. "Bara ¦ Ýa" (by E. Kohlberg);

(52) EI 2 , s.v. "`Tabarru ف " (by J. Calmard).

 

/ پرویز سلمانی /

 

1394/2/28 ساعت 12:42
کد : 242
دسته : کلام
لینک مطلب
درباره ما
با توجه به نیازهای روزافزونِ ستاد و فعالان ترویج اقامۀ نماز، به محتوای به‌روز و کاربردی، مربّی مختصص و محصولات جذاب و اثرگذار، ضرورتِ وجود مرکز تخصصی در این حوزه نمایان بود؛ به همین دلیل، «مرکز تخصصی نماز» در سال 1389 در دلِ «ستاد اقامۀ نماز» شکل گرفت؛ به‌ویژه با پی‌گیری‌های قائم‌مقام وقتِ حجت الاسلام و المسلمین قرائتی ...
ارتباط با ما
مدیریت مرکز:02537841860
روابط عمومی:02537740732
آموزش:02537733090
تبلیغ و ارتباطات: 02537740930
پژوهش و مطالعات راهبردی: 02537841861
تولید محصولات: 02537841862
آدرس: قم، خیابان شهدا (صفائیه)، کوچۀ 22 (آمار)، ساختمان ستاد اقامۀ نماز، طبقۀ اول.
پیوند ها
x
پیشخوان
ورود به سیستم
لینک های دسترسی:
کتابخانه دیجیتالدانش پژوهانره‌توشه مبلغانقنوت نوجوانآموزش مجازی نمازشبکه مجازی نمازسامانه اعزاممقالات خارجیباشگاه ایده پردازیفراخوان های نماز